بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30701
متن پرسش
با سلام: آیا شرح فصوص الحکم فایل صوتی ندارد؟ چرا در سایت نیست؟ چون در مقدمه کتابش نوشته باید با فایل صوتی کار شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که عرض شد لازمه‌ی ارتباط با «فصوص‌الحکم»، دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «از برهان تا عرفان» و کتاب «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها است که حدود ۱۲۰ جلسه می‌باشد. پس از آن می‌توانید با جناب حاج آقا نظری موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید

30703
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به سوال قبل به کتاب برهان صدیقین رجوع کردم ولی آنجا هم شما مثل بقیه ادله ای که دیدم کمالات را بطور پیش فرض بی نهایت فرض کردید بعد اگر خدا کمالی را فاقد باشد ناقص خواهد بود پس بی نهایت است. اما من به دنبال دلیل برای بی نهایت بودن کمالات هستم. می‌توان متصور شد مثلا کمالات هزار تا باشند و هزار و یکمین کمال عینا و عقلا وجود نداشته باشد. بنابرین ادله بی نهایتی کمالات یا منابعی درین باب را مرحمت فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به «عین وجود» فکر کنید و این‌که «عدم»، نقص است تا برسید به این‌که عین وجود، عینِ کمال است. زیرا ذاتی است که عین وجود است، نه ذاتی که وجود بر آن عارض شده. در شرح صوتی «برهان صدیقین» این نکات تأکید شده است. به نظر می‌آید نباید از درک عمیق آن برهان به راحتی عبور کرد. موفق باشید

30699
متن پرسش
با عرض سلام: در پاسخ قبلی فرمودید عین کمال یعنی بی نهایت کمال این اصل مدعاست که من اتفاقا از شما خواسته بودم اثبات فرمایید. عین کمال را اگر اینگونه تقریر کنیم که هر چه کمال هست در اوست اما کمالات بینهایت نیستند چه اشکالی دارد؟ پس بنابرین فعلا فقط به دنبال این هستم که ادله اینکه کمالات بی نهایت است را بیابم. حال اگر در سوال و جواب می گنجد بیان فرمایید والا منابع معرفی نمایید و فعلا کار به عین کمال و خدا و ... نداریم چون گفتم که در کبرا مشکل ندارم و قطعا اگر کمالات بی نهایت باشد در وجود حق مستغرق است بنابرین ادله تحقق بی نهایت بالفعل را بیان نمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در آن جواب، تنها مبانی «برهان صدیقین» تقریر شد. بحث آن را در کتاب «از برهان تا عرفان» و شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. در آن‌جا عیناً این مسئله بحث شده است. موفق باشید

30695
متن پرسش
سلام: در جلسه فرمودید روایتی داریم که اگر ذکری را می‌گویید ولی قلب با شما همراه نیست ادامه ندهید زیرا قصاوت قلب می آورد. اگر اشتباه نکنم یکی از علما گفتند مثلا اگر نماز شب هم بی حالید و حضور قلب ندارید باز هم بخوانید اثر وضعی خود را دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در هر دو حال باید انسان به خودش نظر کند که عباداتش برایش به جای حضور قلب، صرفاً عادت نشود. از آن طرف اگر در ابتدای امر چندان حضور قلب برای او نیست، این را نباید حمل بر عادت کرد. موفق باشید

30694
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب: اول از همه حمد و شکر الهی را بجا میاورم بابت نعمت هدایت و عنایتی که بواسطه آشنایی با کتب و مطالب شما نصیب ما گردیده الحمدلله. سپس ادای شکر از استاد بزرگوار و طلب دعا برای ادامه توفیق هدایت و عنایت الهی و به ثمر رسیدن آن ان شاء لله. استاد محترم پس از آشنایی با سیر مطالعاتی شما و مدت دو سالی که عاشقانه به لطف خدا پیگیر مطالب بودم و البته توفیقاتی که خدای رحمان از قبل این مطالب به بنده حقیر داشت دست تربیت رب العالمین را در وجود شخصی ام بسیار دیدم و الحمدلله نتایج خوبی از هدایت نصیب حال بنده حقیر گردید و مختصری را با شما در میان گذاشته و الحمدلله تایید فرمودید. اما سوال و مشکل بنده این است که چون این نعمت هدایت بعد از دوره غفلت و جهالت بوده هنوز در حضورهایی که در جمع های قبلی دارم (جمع فامیلی) شخصیت اجتماعی ام با شخصیت حقیقی و فردی ام تطابق ندارد و شخصیت فردی تحت تربیت مربی الهی که با آن احساس آرامش و قرب و لطف الهی را دارم در حضور در جمع مخصوصا فامیلی پشت شخصیت اجتماعی ام که بسیار شلوغ و پر حرف و شوخ و طبعا دارای اشتباهات پنهان می‌شود. و تقوا و مراقبه ای که در شخصیت فردی و حقیقی ام و حتی در جمعهایی که بعد دوره غفلتم دارم را تا اندازه ای از دست می‌دهم و این مرا آزار می‌دهد. سعی کردم طبق دستورات اولیای الهی با ذکر و معوذتین و تأمل قبل از حضور در جمع مراقبه ام را حفظ کنم اما خیلی موفق نیستم. و احساس دوگانگی اذیتم می‌کند. البته یه دلیلش شاید این است که از بروز شخصیت حقیقی ام در جمع قدیمی فامیلی ابا دارم که مبادا باعث دوری جمع از دین شود چون تغییراتی که دین در زندگی بنده گذاشت برای دیگران محسوس بود. البته تا الان به لطف خدا این تغییرات آرام آرام اثر مثبتی در نگاه افراد به دین داشته چون همراه با موفقیتهای ظاهری دنیوی بوده، اما حال خوش معنوی که در شخصیت حقیقی ام روزبروز مرا سرخوش تر می‌کند در جمع با ترس از پی بردن دیگران، پنهان می‌شود. شاید ریای برعکس که درونم مخلص تر و در حضور تر است و بیرونم غافل تر. اگر لطف بفرمایید راهنمایی ام کنید دعاگویتان هستم. و من الله التوفیق لکم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار، ریا نیست. اگر با نیّت رعایت ظرفیت مردم با مردم برخورد کنیم، به آن‌ها کمک کرده‌ایم نه آن‌که خود را بالاتر بگیریم و با مردم ترکیب ندهیم. موفق باشید

30691
متن پرسش
بسمه تعالی سلام خدای با نهایت را از اعماق قلب بی نهایت من پذیرا باشید. با تشکر از پاسخ قبلیتان و عذر تصدیع خدمت استاد عرض می‌نمایم که پاسخ شما بار دیگر مرا به تامل فرو برد. ادله را بررسی کردم در پاسخ شما اندیشیدم و نتیجه را با استاد در میان می گذارم. از عین وجود بودن بی نهایتی بیرون نمی آید هرچه هست اوست درست. اما که گفته هست ها بی نهایت است این مساله نیاز به اثبات دارد. دقیقا مانند ابعاد عالم ماده است که تا کنون هم ثابت نشده است که بی نهایت است یا کرانمند. درین عالم ماده هم هر چه پیش رویم عالم ماده است ولی این اثبات نمی‌کند که ابعاد عالم بی نهایت باشد بله با برخی براهین چون برهان ترسی، سلمی، حفظ النسبه و... برخی سعی در اثبات تناهی ابعاد داشتند و برخی دیگر ابعاد را بی نهایت می‌دانند بگذریم از این مسائل جدل الطرفینی کانتی. در مورد ادله بی نهایتی خداوند آنچه من دیدم این بود که عموما تحقق بی نهایتی بالفعل را در عالم واقع پیش فرض یا امر مسلم می گیرند بعد می گویند اگر حق بی نهایت نباشد کمالی از وجود او خارج است در حالیکه ما گفتیم هر چه کمال هست در خداست اما کمالات بی نهایت نیستند بنابرین خداوند کل هستی، عین وجود، عین کمال و .. است اما اینکه کمالات بی نهایت هستند نیاز به دلیل داریم لهذا لطف کنید دلیل اینکه کمالات بی نهایت هستند را بیان کنید و چون در کبرا یعنی هر چه کمالست اوست مشکل ندارم. بنابرین حاج اصغر صغری را ثابت فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز به سراغ «برهان صدیقین» باید رفت و این‌که خداوند عین «وجود» است و نقص، عدم است پس وجود، کمال است و خداوند عین کمال است و عین کمال، یعنی بی‌نهایت کمال. موفق باشید

30682
متن پرسش
با سلام و احترام: من حدود یک سال است که با مباحث شما آشنا شدم. معرفت نفس و برهان صدیقین را به لطف خدا هم آن گروهی گذراندم. البته گروه دیگه ادامه ندادند. متاسفانه دچار کسالت های شدید و بی حالی می‌شوم و برای ادامه مسیر نیازمند همراهی با شخص یا گروه را دارم. البته به لطف خدا و فراگیری برخی مباحث مشکل زود رنجی ام حل شده ولی این کسالت دست و پایم را می‌بندد و مرتب دچار سردرگمی مسیر میشم. البته تا وقتی با گروه همراه بودم چنین مشکلی نبود ولی اکنون آن گروه دیگه اینطور فعالیت ندارند. اگر ممکن است راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید برای خود جهانی داشته باشید و تا مدتی مباحث عمیق را دنبال کنید، حتی اگر گروهی نبود که با شما همراهی کند. مباحثی مثل معاد را که کتاب آن روی سایت هست و باید با صوت‌هایی که کتاب را شرح می‌دهد، کار کنید. در ضمن گروه‌هایی مثل https://eitaa.com/joinchat/1627979789C936ab2a90c و https://eitaa.com/joinchat/2778398828Cfed1dac2b8 و https://eitaa.com/joinchat/2809856099C3b4af1d5b8 إن‌شاءالله مفید خواهند بود. موفق باشید

30679
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در سلسله گفتگوهایی از دکتر نصراله حکمت که یک جلسه هم با شما گفتگویی داشتند و یک جلسه با دکتر صافیان که بنده دنبال کردم، می‌خواستم نظر شما را درباره نظر دکتر حکمت درباره قانون و نوع دینداری حکومت ما در ایران و... که مطرح شد بدانم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد صحبت نشد، ولی ایشان در مباحث فلسفی و عرفانی زحمت کشیدند و سعی دارند با دلسوزیِ لازم مطالب عرفانی و فلسفی را ارائه دهند. موفق باشید

30674
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیزم: چرا با وجود این همه علم، عمل صالح مان اینقدر کم است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم فراموش کرده‌ایم، با این علوم باید به فکر گشودن عالَم معنا در مقابل خود باشیم! موفق باشید

30673
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: ۱. بین سوال های سایت دیدم در جواب پرسش گری که پرسیده بودند از نظر سلوکی و رشد معنوی جایگاه ازدواج کجاست و در کدام مرحله و احوالات بهتر است صورت بگیرد؟ پاسخ فرموده بودید اهل علم و طلبه بهتر است زود ازدواج نکنند تا به مرحله ای از علم برسند تا علومشان جز ملکات آنها شود ولی در سایر مراحل مزاحم سلوک نیست. متوجه این موضوع نشدم، منظور ورود به علوم افاضه ای و اشراقی و حضوری است؟ کدام علوم ملکه شود؟ چون دیده شده بعضی از دوستان که خواستگار برای آنها می آید، استاد سلوکی آنها به آنها می گوید مثلا نماز سروقت یا اهل مسجد بودن را بپرس و سوال های دنیایی نپرس، (مثل خانه و مدرک و ) که شاید مسیری است که شاگرد باید طی کند و از ماهیات دنیا عبور کند و به وجود برسد و نگاهش به عالم و آدم وجودی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که باید نسبت زوجین معنوی باشد. ولی جناب شهید ثانی در کتاب «منیة المرید» متذکر آن امری است که عرض شد. با این‌همه اگر طرف، احساس نیاز کرد و یا خطر به گناه‌افتادن برایش بود، قضیه فرق می‌کند. موفق باشید

30662
متن پرسش
سلام و عرض ادب: تبریک پیشاپیش برای ورود به ایام عید اولیاءالله. غرض از مزاحمت، برای ماه مبارک آمدیم خدمتتان به انفاس شما مقدس کنیم این چهله خود را. ملتمس دعای حضرتعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قاصدک خبر آورده که خبری در پیش است، چرا چشم به راه آن خبر نباشیم! و چشم دل را به سوی آن خیر که گشودن آسمان است به زمینیان، باز نکنیم؟! ای دل! چشم بگشا، حجاب‌های پیشِ خود را برای آن عطای الهی بزدای، و آماده شو برای حضور در جهانی دیگر. جهانِ کیفیت‌ها دارد از راه می‌رسد. جهانی که همه‌چیز نزدِ ما است. ای کمّیّت‌های سیاه و تاریک! از جلوی راه آن کنار روید، ای دل! از این کمّیّت‌ها دل بکَن، خبری در راه است. ای اشک! در مقابل قدم‌هایش آب بپاش. موفق باشید

30666
متن پرسش
سلام علیکم: استاد برای ماه رمضان و این روزهای آخر ماه شعبان یک برنامه انس با قرآن میخام، از کجا شروع کنم؟ بنده متاسفانه هیچ انسی با قران ندارم. حتی یک صفحه در روز هم زورم میاد. شروع می‌کنم ولی مداومت ندارم، از مباحث یا کتاب های خودتان باشه بیشتر مایلم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا با صوت شرح سوره‌ها شروع نکنید؟ شرح سوره‌ی زمر و عنکبوت پیشنهاد می‌شود. موفق باشید

30654
متن پرسش
سلام وقت بخیر: أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذينَ يُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَکِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً معنی این آیه کریمه رو می خواستم به چند تفسیر مراجعه کردم --المیزان-------------- مگر کسانی که خود را به پاکی می ستایند نمی بینی، بلکه خدا هر کس را بخواهد پاک و تزکیه می کند و به هیچ یک از مردم حتی به اندازه دانه خردلی ستم نمی شوند)، (زکات) نموی است که از ناحیه برکت خدای متعال حاصل می‌شود و تزکیه نمودن انسان در مورد نفس خودش به دو وجه می باشد، یکی به عمل است، که بسیار پسندیده است و یکی دیگر تزکیه به زبان است که شخصی خودش را ستایش کند و این امری مذموم و ناپسند می باشد خدا هر کس را بخواهد تزکیه می کند و به مجرد ادعا نیست، چون اگر انسان به فضایل نفسانی آراسته گردد، همانا به فضل و یاری خدا به این مرحله رسیده، اما اگر برای نفس خود استغناء و استقلال قائل شود، همانا به خدا شرک ورزیده و در الوهیت و ربوبیت خود را شریک خدا قرار داده، در حالی‌که مقام انسان ناتوانی که حتی قادر نیست پشه ای را از خود دور کند، کجا و مقام خالق موجودات کجا؟ ---از تفاسیر دیگر ------------- در مجمع از حضرت باقر (ع) روایت نموده است که این آیه درباره یهود و نصارى نازل شده که مى گفتند ما پسران خدا و دوستان اوئیم و کسى داخل بهشت نمى شود مگر آنکه یهودى یا نصرانى باشد و قمى فرموده آنها کسانى بودند که خودشان را صدّیق و فاروق و ذو النورین نامیده بودند و حق آنست که جز خداوند کسى عالم بر ضمائر و سرائر نیست و کاملا نمى تواند تنزیه و تقدیس از کسى بنماید مخصوصا خود شخص که علاوه بر آنکه محاط است عاشق نفس خود است و از عیب معشوق آگاه نیست و تزکیه مرد خود را از اقبح قبائح است. --------------------------------------------- بنظرم می رسه اینجا باز هم نکته ای هست. در اینجا عموما تزکیه اول رو به معنای خودستایی می گیرند و تزکیه دوم را به معنای پاک کردن. آیا می شه برای مثال چنین برداشتی داشت؟ آیا به کسانی که در مسیر سلوک و تزکیه نفس هستند نگریسته ای؟ بله خداوند است که هرکس را که بخواهد پاک می کند و به اندازه ذره ای در اینجا ظلمی نیست. یعنی اینکه وقتی امر به دست خداست کسی بگوید من در مسیر تزکیه قدم گذاشتم و خداوند یاری نکرد و یا غیره ======================= غرض طرح موضوع بود تا از معارف این آیه صحبتی بفرمایید و یا اگر بیانات شفاهی و یا نوشتاری در این مورد داشته اید مرا رجوع دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه‌ی فوق «يُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ» اصطلاحی است حاکی از این‌که افرادی با خودستایی بخواهند خود را پاک و بی‌عیب نشان دهند و در ادامه می‌فرماید این خداوند است که با الطاف خود، انسان‌ها را پاک و برجسته می‌کند، نه این‌که هرکس خودش برای خودش دکان باز کند و خداوند به کسی کوچک‌ترین ظلمی روا نمی‌دارد از آن جهت که اگر شایسته‌ی بزرگی و پاکی است از او دریغ کند. موفق باشید

30650
متن پرسش
سلام استاد: در ص ۱۱۱ کتاب معرفت نفس و حشر فرمودید اساساً خود طبیعت در حقیقت آتشی است غیر محسوس که اجسام را آتش می زند و بدن ها را ذوب می نماید و پوست ها را تحلیل می برد و تبدیل می کند منظور از طبیعت چیست؟ لطفاً بیشتر توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور همان ذات عالَم ماده است که عین حرکت می‌باشد و تمام آن صفاتی که مطرح شده، مربوط به حرکت است. موفق باشید

30640
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در شرح مناجات شعبانیه یک جای آن فرمودید، وقتی راه باز شد و دل آمد وسط، هم ملک می آید و هم شیطان که با التماس و ناله باید از این مرحله رد شد، اینکه در مورد ماه شعبان گفته میشه باید راه پیدا بشه، و اون راه در ماه رمضان کمک می کنه، منظور از این راه آیا دل هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با عقل، در میدان می‌آییم تا همچنان‌که در جواب سؤال شماره‌ی 30639 عرض شد آرام‌آرام دل، منوّر شود. موفق باشید

30643
متن پرسش
سلام: ۱. بنظر می‌رسد نفس رحمانی عام تر از کون جامع باشد گرچه هر دو از عرش تا فرش هستی کشیده شده اند تایید می فرمایید یا اینکه این دو یکی هستند؟ ۲. انسان کامل لابشرط قسمی است یا مقسمی و در فرض اخیر تفاوتش با ذات باری که او نیز مقسمی است چیست؟ ۳. جناب منوچهر خادمی در مقاله لاادری بودن عرفا در مقام ذات است اعتبار دیگری که در آن نه لحاظ با غیر، که مفاد لابشرط مقسمی است درنظر گرفته می شود و نه عدم لحاظ با غیر را اثبات کرده و این اعتبار را مناسب ترین لحاظ برای ذات غیبی حق دانسته است که لوازمی همچون پذیرش اجتماع نقیضین را در پی دارد در کتاب حکمت انسی مرحوم معارف هم فکر کنم اشاره داشتند برخی عرفا مقام ذات را ورای لابشرط مقسمی می‌دانند حال آن مطلب جناب خادمی و یا این مطلب معارف مورد تایید شماست؟ یا همان مقسمی را مقبول می‌دانید و یا به شرط لا که به حکمایی چون صدرا نسبت داده می‌شود. https://www.google.com/url?q=http://wisdom.ihcs.ac.ir/article_1109_abf5b8e86576ec5828b29ca1e8ef8d52.pdf&sa=U&ved=2ahUKEwjf5oygnNvvAhXUtXEKHW9PDqkQFjADegQICRAB&usg=AOvVaw1zvP9WF-tQHIG8LTQjm7VK
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً این نوع مباحث را نباید در محدوده‌ی سؤال و جواب دنبال کرد زیرا هر کدام از این واژه‌ها به اعتبارهای مختلف و نسبت‌هایی که پیش می‌آید، معنای مختلف دارند. مثل همان نَفَس رحمانی و کون جامع، که به یک اعتبار، یکی هستند که تازه باید معلوم شود آن اعتبار کدام است و برعکس. موفق باشید

30642
متن پرسش
سلام: در مواجه با اشیا ماهیت آنها به ذهن می آید یا وجود؟ اگر ماهیت، ماهیت که اصالت و وجودی ندارد تا از جایی به جای دیگری برود و اگر وجود، چرا وجود ذهنی منشا اثر در ذهن نیست؟ مثلا آتش در ذهن خاصیت احتراق ندارد باز اگر بگوییم ماهیت می آید سوال اینست چرا بخشی از ویژگی های ماهیت می آید مثلا احتراق از مقومات ماهیت آتش است پس چرا آتش ذهنی سوزان نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در خارج و در واقعیت هست، تنها و تنها وجود است منتها در مظاهر مختلف. و انسان اگر متوجه‌ی این امر نباشد به آن مظاهر نه به اعتبار وجود، بلکه به اعتبار محدودیت امکانی‌شان، اصالت می‌دهد. در حالی‌که آن‌ها ماهیت‌هایی هستند که ذهن مفهوماً آن‌ها را می‌شناسد و نه اصالتاً. و باید از این موضوع غفلت نشود. موفق باشید

30635
متن پرسش
عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: اعیاد بر شما مبارک باشه ان شاء الله. حدود دو سال هست که گروهی به نام آرمانشهر مهدوی با هدایت شخصی روحانی تشکیل شده است. مبانی توحیدی امام خمینی را به عنوان پایه های اصلی فکری خود معرفی می‌کنند. کتاب اسرار الصلوه امام را مبنای اندیشه های خود قرار داده اند؛ بر توسعه محبت و حب الهی میان همه افراد جامعه مسلمین تاکید ویژه دارند. حتی با سطوح و مراتب پایین ایمان. منشاء همه مشکلات در جامعه را نبودن حب الهی و در میان بودن منیت ها می‌دانند شعار تو خودمی یکی از اصلی ترین شعارهای آن ها است. نکته ی که برای بنده سوال شده است میزان علاقه و ارادت بسیار زیاد اطرافیان این روحانی به اوست به نحوی که حرف های ایشان برایشان حجت محض است، هیچ گونه نقدی را به ایشان نمی پذیرند، تعصب خاصی نسبت به ایشان دارند. موضع گیری های ایشان در مسائل مختلف هم تامل برانگیز است، مثلا شدیدا معتقدند نباید مسئولین کشوری هیچ گونه اختلاف رای و نظری با هم داشته باشند، اصلا نباید هیچ نقدی به اندیشه و عملکرد مسئولین داشته باشیم و در این حوزه آقای رفسنجانی را مظلوم تر از شهید بهشتی می‌دانند که با تفکر انگلیسی مورد هجمه واقع شده است. نسبت ایشان را با مقام معظم رهبری مانند نسبت امام علی با پیامبر می‌دانند. در صورت نیاز متن سخنرانی ایشان را در این باره می‌توانم ارسال کنم. برخی از قائم مقام های ایشان خود را بازنشسته کرده اند نا بتوانند به کارهای آرمانشهر رسیدگی کنند. اعضای این گروه خود را در مراتب توحیدی ویژه ای می‌بینند، استادان را که ذوب شده در توحید و محبت الهی می‌پندارند؛ آثار شرک را در رفتار و اعمال دیگران رصد می کنند. و به نظر می‌رسد آرام آرام میان خودشان و دیگر افراد جامعه؛ حتی اقوام خود، فاصله معناداری احساس می‌کنند. اگر بخواهند صدقه بدهند به اعضای گروه خود می‌دهند، با آن ها در باغ های شخصی تفریح می‌روند، برخی از اعضای مجرد بنا به گفته استاد فقط می خواهند با کسانی ازدواج کنند که از لحاظ توحیدی از آن ها بالاتر باشند. بنابراین سنشان بالا رفته و مجردند و پدر و مادرهایشان از ایشان ناراضی هستند. به نماز شب و ذکر و توسل به امام زمان بسیار اهمیت می‌دهند، معتقدند باید مدلی از آرمانشهر مهدوی (توحیدی محض) بسازند در ابعاد کوچک تا الگویی باشد برای دیگران که متوجه آرمانشهر مهدوی بشوند. متاسفانه تنها اندیشه راسخ و برتر را اندیشه استادشان می‌دانند، برای او تقدس بسیار زیادی قائل اند به نحوی که معتقدند اگر کسی به ایشان بی احترامی کند حتما به مشکلات بزرگی مبتلا می‌شود و برای این ادعا شاهد دارند. به روایاتی مثل اینکه زمانی که امام زمان ظهور می‌کنند علماء با ایشان مخالفت خواهند کرد استناد کرده و نقدهایی که از طرف علمای حوزه به اندیشه استاد وارد شده است را جنس همان مخالفت ها با امام زمان می‌دانند. از روایت در زمان طهور زنی از از جایی به جایی می‌رود بدون هیج مزاحمتی این استفاده را می‌کنند که در جامعه آرمانی مهدوی حجاب لازم نیست. استاد دو همسر دارد، با خانم جوانی ازدواج کرده چون خانم اول او از لحاظ توحیدی بودن همطراز ایشان نبوده و دبیلن شیوایی برای ترویج اندیشه ایشان را نداشته است. استاد حدود ۶۰ سال سن دارند. نکته ی مورد سوال برای من خواب های عجیبی است که اعضای این گروه مکررا می‌بینند، باغ و بهشت و امام زمان و توجه خاص امام به افراد این گروه و به ویژه شخص استاد. مطمئن هستم که این خواب ها واقعا دیده شده اند. خواب ها اطمینان افراد را نسبت به استاد و تفکرات و منش ایشان مستحکم می‌کند. استاد عزیزم! نمی‌توانم متوجه حقانیت یا علل اصلی انحراف این جمع بشوم. آنچه از ایشان منتشر می‌شود به ظاهر قابل خرده گرفتن نیست؛ یکی از اعضای خانواده در این گروه حاضر است و به این علت جزئیات بیشتری درباره شان می‌دانم. نگران ایشان و سایر عزیزان خوب و مخلص این جمع هستم چون می‌دانم انسان های پاک و مخلصی هستند. به صورت جدی سعی در جذب افراد دارند. لطفا نظر شریفتان را بفرمایید. اگر درباره خواب ها که آیا صادق هستند یا نه توضیح بفرمایید ممنون خواهم شد. وظیفه بنده نسبت به این گروه چیست؟ به خاطر طولانی شدن بحث پوزش می طلبم. «لطفا این سوال منتشر نشود.» در این ایام عزیز از شما التماس دعای مخصوص دارم. در پناه و عنایت خاص حضرت زهرا سلام الله علیها باشید ان شاء الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انسان در هیچ حالی نباید عقل خود را تعطیل کند و صرفاً پیرو کسی باشد. ۲. به ما فرموده‌اند: «ره چنان رو که رهروان رفتند». مگر می‌شود این‌همه انسان‌های متدین و عالمان وارسته را نادیده گرفت؟ ۳. مگر در روایات ما متذکر نشده‌اند که خواب، حجّت نیست و حتی بعضاً شیطان در خواب القائاتی می‌کند تا بازار بعضی از توهّمات را گرم نماید. عرایضی در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» در رابطه با این نوع خواب‌ها که انسان‌های ساده و کم‌عقل گرفتار آن می‌شوند، شده است. موفق باشید

30623
متن پرسش
استاد گرامی سلام: حافظ می فرماید: نگار می فروشم عشوه ای داد که ایمن گشتم از مکر زمانه. جناب استاد خیلی غمگینم. فریب دنیا را خوردم. میل به خودکشی دارم ولی می دانم مشکلی را حل نمی کند. عذاب وجدان اشتباهات گذشته، نگران آینده فرزندانم، دنبال آن عشوه ام. با آرزوی سلامتی برای جنابعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست برای درک بودنی ماورای این بودن‌ها، به غزل شماره‌ی 96 که اخیراً شرحی بر آن نوشته شد؛ رجوع شود. ذیلاً آن غزل خدمتتان ارسال می‌گردد. موفق باشید

غزل شماره‌ی 96

بودنی ماورای غم‌ها و شادی‌ها

باسمه تعالی

دی پیر میّ فروش که ذکرش به خیر باد        

   گفتا شراب نوش و غمِ دل ببر ز یاد

پیر میّ فروش که جایگاه و توانِ به حضورآوردنِ انسان را در هستی خود دارد، هستی و حضوری که انسان مستِ حضور «وجود» شود؛ او یعنی پیر میّ فروش گفت: با نوشیدن شرابِ حضور در محضر لایزال و بیکرانه‌ی حضرت محبوب، می‌توانی غم دل را از یاد ببری و ببینی که چگونه غم، جای و جایگاهی در زندگی ندارد، این وقتی است که شراب «وجود» و حضور به جان انسان نوشانده شود و انسان خود را در عالَم بقاء احساس کند.

گفتم به باد می‌دهدم باده، نام و ننگ      

     گفتا قبول کن سخن و هرچه باد، باد

در جواب به توصیه‌ی میّ فروش که مرا توصیه کرد تا خود را از نسبت‌های ساختگی آزاد کنم و معلّق در دریای «وجود» باشم، گفتم: در آن صورت هیچ عنوانی و هویت مشخصی که بتوانم خود را با آن معنا کنم، نمی‌ماند. زیرا در چنین حضوری همه‌چیز، حتی تشخص انسان در فنا و بی‌نامی قرار می‌گیرد و گویا معلّق در فضایی خواهم شد که هیچ تکیه‌گاهی برایم نمی‌ماند، مگر احساس وجود خود در بی‌تشخصیِ محض، و او گفت همین را قبول کن، هرچه می‌خواهد بشود. زیرا این نوع از «بودن» بهترین تجربه‌ برای زیستن است در هر دو عالم.

سود و زیان و مایه، چو خواهد شدن ز دست

         از بهر این معامله، غمگین مباش و شاد

آری! در این نحوه بودن، هم سود و هم زیان و هم اصل سرمایه، که نسبت‌های ما با این عالم است، همه از دست می‌روند. ولی برای به‌دست‌آوردن آن نوع بودنِ معلّقِ در وجود، نه باید غمگین بود و نه شادمان، زیرا بودنی است فراسوی نیک و بد، وقتی اصیل‌ترین نسبت که نسبت وجودیِ ما با حضرت محبوب است، باقی است و عینُ‌الرّبط‌بودن خود را نسبت به او احساس کنیم که چگونه «فقیر إلی الله» هستیم و به چنین سرمایه‌ای می‌بالیم.

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ    

        در معرضی که تخت سلیمان رود به باد

اگر دل به هیچ، که همین دنیا و نسبت‌های آن است، بدهی و خود را در عنوان‌های دنیا و آرزوهایی که از آن ساخته‌ای، جستجو نکنی؛ در جای و جایگاهی خود را قرار می‌دهی که تخت سلیمان هم به بادی برود و هیچ شود و تو می‌مانی و تنهایی‌هایت، زیرا خود را در شرابی که فوق غم‌ها و شادی‌ها است و عین بودن تو می‌باشد، نسپردی. پس خود را معطّل دل‌سپردن به هیچ مکن و گر نه از بودنی آن‌چنانی محروم می‌شوی.

حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است      

     کوته کنیم قصّه که عمرت دراز باد

اگر در شرایطی هستی که دلبستگی‌هایت مانع پذیرش چنین پندِ حکیمانه‌ای می‌شود، قصّه را کوتاه می‌کنیم، در عین آن‌که آرزومندیم عمرت دراز باشد تا در ادامه‌ی عمر، چنین فضایی را تجربه کنی و خود را به «هست» و «نیست» امور دنیایی و آرزوهایی که برای خود ساخته‌ای، گره نزنی.

والسلام

30622
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: روایت از أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ اَلشَّرِيدُ اَلطَّرِيدُ اَلْفَرِيدُ اَلْوَحِيدُ. صاحب اين امر، شريد (آواره) و طريد (رانده) و فريد (تك) و وحيد (تنها) است. البته کسی که با خداست هرگز چنین نیست، بلکه این حال امام در بین امت اوست، بلکه این حال امت است، این حال ماست. استاد در مورد این روایت توضیح می خواستم چکار کنیم که در زندگیمون به جایی برسیم که از این وضعیت نجات پیدا کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد خوب است و چقدر خوب، اگر با همّتی و عزمی به میدان بیایید و با حوصله و پشتکار شرح «مناجات التّائبین» را که روی سایت هست، دنبال بفرمایید تا آرام‌آرام در جلسات آخر إن‌شاءالله رازهایی برای جواب به این سؤال برایتان نمایان شود. موفق باشید

30621
متن پرسش
سلام: مرحوم مطهری در مورد حضرت محی الدین می‌فرمایند: «اثر ديگر او كتاب فصوص الحكم است، گرچه كوچك است، ولي دقيقترين و عميقترين متن عرفاني است، شروح زيادي برآن نوشته شده است. در هر عصري شايد دو سه نفر بيشتر پيدا نشده باشد كه قادر به فهم اين متن عميق باشد». حقیر که چندی بعضا اجمالا نظری به فصوص دارم با اینکه مقدمات چندانی طی نکردم و نمی‌دانم چه شد که بر سفره شیخ توفیق شد بنشینم احساس نمی‌کنم که آنقدرها هم متن دشواری باشد و شاید تفکر شیخ کلیدهایی می خواهد که با آن به سراغ دفینه هایش رفت اگر چه در بادی امر دشوار می‌نماید از طرفی می‌گویم شاید شهید راست می‌گوید در یکی از سایت ها به نقل از جناب نصر آمده است که یک‎روز علامه به من داستان می‎‌فرمودند: «من در تبریز فصوص ‎الحکم خوانده بودم و گمان می‌‎کردم که بسیار خوب همه چیز را بلد هستم تا این‎که به نجف رفتم. در آن‎جا شیخ واحد‎العین که از عرفای بزرگ بود، درس فصوص می‎‌داد. رفتم به آن‎جا و نشستم و دیدم که تمام در و دیوار، فصوص می‎‌خواندند و هیچ چیز از فصوص بلد نبودم. خیال می‎‌کردم که بلدم و آنجا برای اولین بار با حقیقت عملی و درونی این کتاب بزرگ آشنا شدم.» بنابرین شاید توهم فهم دارم از طرفی برداشتی از فصوص داشتم دیدم تایید فرمودید خلاصه در خوف و رجای فهم شیخیم امید که رهنمایی فرمایید بله مصباح پر از دست انداز فلسفی بود و ثقیل و چیز چندانی دستگیرم نشد، ولی فصوص آبیست روان و در جانم روان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً فصوص‌الحکم ابن عربی دارای نکاتی ژرف و از مو باریک‌تر است. و این نسل به جای آن‌که در مقابل آن مقاومت کند، سعی دارند آن نکات را درک کنند و از این جهت حتی حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» سوره‌ی «حمد» را در عین عمق عرفانی آن علناً مطرح فرمودند. موفق باشید

30624
متن پرسش
سلام: ظاهرا جناب نصرالله حکمت بحثی داشتند که از جناب ابن عربی بیشتر اکتفا به فصوص می‌شود و از آن دریچه به محی الدین می نگرند حال آنکه ایشان آثار عدیده دیگری نیز دارند خود جناب حکمت تاملاتی بر فتوحات داشتند و استفاده های خوبی مثل تقلید از خدا دارند ولی عمدتا به فصوص اکتفا می‌شود. بنظر شما فصوص و نهایتا فتوحات (این کتاب دامن دامنی هم رواج کمتری نسبت به فصوص دارد بقیه آثار ایشان که الفاتحه) برای درک محی الدین کافیست؟ اگر آری پس شیخ چه دابی داشتند این همه قلم فرسایی کنند متن آثار شیخ را تا اینکه تصادفا به سایت زیر برخوردم به سختی به دست می آید چه رسد به شرح و تفسیر این کتب عرشی نمی دانم حس می‌کنم حق مطلب شیخ ادا نشده است. اروپایی ها مجموعه آثار دانشمندانشان که به مراتب کوچکتر از محی الدین هستند را با چه چاپ هایی منتشر می‌کنند ما مجموعه آثار پیشکش همان فصوصش هم نمی دانم چاپ درستی دارد یا نه و خدا غریق رحمت کند مرحوم امام خمینی که با این انقلاب اندکی فضا را بهتر نمود و از آن حالت تدریس قاچاقی قدری فاصله ایجاد شد ولی باز هم حوزه ها را نگاه کنیم هنوز هم مباحث فقه اکبر مهجورند حتی همان فقه هم معطوف به نیازهای روز متاسفانه کمتر است. به هرحال من چون بسیار علاقه مند شیخم همانطور که بعض صحابه قطرات آب وضوی رسول را نمی‌گذاشتند بر زمین افتد نظرم آنست که هرچه از قلم شیخ نازل شده است را دریابم رهنمودهای حضرتعالی چیست به این سایت هم رفقا رجوع کنند بلکه آثار شیخ از مهجوریت اندکی درآید. چاپ ها هم دقت کنید بیشتر از کشورهای دیگر است مثل بیروت. باز دم آنها گرم ایران که باز الفاتحه به روح شیخ اکبر الفاتحه http://ibnarabi560.ir.domains.blog.ir/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار ابن عربی شبیه کار جناب صدرالمتألّهین است که سعی می‌کرده به بهانه‌های مختلف و با عنوان‌های متفاوت حرف اصلی خود را بزند. فصوص‌الحکم از آن جهت که عطای مستقیم رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به ابن‌عربی است، جایگاه خاصی دارد به‌خصوص که شارحانِ فصوص در واقع بسیاری از مطالب سایر کتاب‌ها را در شرح خود متذکر شده‌اند. موفق باشید

30613
متن پرسش
با سلام به استاد گرامیم: با توجه به عظمت و حساسیت شب ۱۵ شعبان که کم‌تر از شبهای قدر نیست، چه اعمالی را بهتر است انجام دهیم؟
متن پاسخ


باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده نوع رویکردی است که در اعمال شب پانزده‌ی شعبان به‌خصوص با خواندن دعای کمیل، می‌توان در راستای فرهنگ انتظار انجام داد.
ذیل کلیپ «فرهنگ انتظار و نجات از اکنون زدگی، قسمت دوم» این‌طور عرض شد:
انتظار، نوعی فرار از اکنون‌زدگی و بی‌آیندگی می‌باشد از آن جهت که انسان متوجه می‌شود در افق زندگی، خورشیدی در حال طلوع است.
انتظار، با خودآگاهی نسبت به حقیقتِ تاریخیِ حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» شروع می‌شود و به «دل‌آگاهی» که نوعی از شعور به سوی حقیقت و اُنسِ با ساحت وجود است؛ می‌رسد.
انتظار، موجب انتفاح ساحتِ وجود و نظر به گشایشی است در افق حیات بشری و ظرفیتی که انسان‌ها در خود به صورت نهفته دارند.
در انتظار، انسان‌ها متوجه‌ی ذات بشری می‌شوند که اصلِ اصل‌های همه‌ی بشریت و انسانیت است و در چنین انتظاری، انسان‌ها از اکنون‌های بی‌فردا آزاد خواهند شد و به توحید که بقایی است در مأمنِ حضور خداوند، نزدیک می‌شوند.
انتظار، باقی‌ماندن در زندگی با حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است که ماورای گذشته و آینده در واقعی‌ترین «بودن»، انسانْ بودنِ خود را احساس و تجربه می‌کند و این است معنای حضورِ آخرالزمانیِ انسان. موفق باشید  

 

30606
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. اعیان ثابته ای که طلب وجود خارجی ندارند و در مقام خویش الی الابد مستورند آیا محالاتی چون شریک الباری و ... هستند یا نه حقایقی هستند که کمال خود را درین مستوری جستند و لزومی ندیدند که خود را آغشته رنج هستی کنند؟ ۲. درین صورت اصولا عارفان نشان و اطلاعی از آنها داده اند یا از آنها خبری نیست و به قول ویتگنشتاین از آنچه نمی‌توان درباره اش سخن گفت باید به سکوت گذشت؟ ۳. آیا این مستوری آنها نشان از علو مقامشان بر اعیان طالب ظهور دارد؟ ۴. انسان های کامل مطلع بر آنها و برتر از آنها هستند؟ یا آنها فقط جامع اعیان ظهوری هستند؟ ۵. جایگاه روایاتی که اسمای مستاثر را مختص حق می‌داند ولاغیر چیست؟ مثل فَلَكَ الحَمْدُ يا ذا الجُودِ وَالكَرَمِ ، فَأَسأَلُكَ بِهِ وَبِاسْمِكَ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ الأَعْظَمِ الاَجَلِّ الاَكْرَمِ الَّذِي خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّكَ فَلا يَخْرُجُ مِنْكَ إِلى غَيْرِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت حقایق آن‌ها طوری هستند که امکان ظهور ندارند و مستغرق در وجود حق می‌باشند. موفق باشید

30600
متن پرسش
سلام: خداوند متعال قبل از خلق یک انسان، می‌داند که این انسان با اختیاری که دارد، خود را به جهنم خواهد افکند. در این پرسش نمی‌خواهم اختیار انسان را نفی کنم. اما این که خداوند موجودی را خلق می کند که می‌داند بدبخت خواهد شد (ولو با اختیار کامل خودش) این با عدل الهی سازگار است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ربّ العالمین به حکم آن‌که سمیع و خبیر است تقاضای وجود هر طالب وجودی را می‌شنود و آگاه است از آن‌چه آن مخلوق را چه بودنی خواهد بود. حال این انسان است که باید با انتخاب‌های خود جایگاه خود را معلوم کند. موفق باشید 

نمایش چاپی