بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29517
متن پرسش
سلام استاد: طلبه هستم. طلبی در وجودم شکل گرفته، خواهانِ این هستم که در همه علوم اسلامی از قبیل فقه، کلام، فلسفه، عرفان و بسیاری دیگر از علوم مثل طب، هیئت، ادبیات و شعر و.... متخصص و صاحب نظر بشم! خواهان حکمت و معرفت هستم! اما چند سوال در ذهنم شکل گرفته؟! ۱. آیا به این میل و شوق باید توجه کرد؟! ۲. آیا هر طلبی به معنای این است که مطلوب در دسترسِ طالب است؟! ۳. چگونه شروع کنم؟! ۴. الگوی من چه کسانی باشند در این مسیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید با طی مقدمات جلو بروید و در چشم‌انداز خود، از حکمت و عرفانی که منجر به روایات و قرآن شود، غفلت نکنید بقیه‌اش اگر صلاح باشد به لطف الهی خود به خود پیش می‌آید. موفق باشید

29477
متن پرسش
سلام مجدد: کتابهای جوان و انتخاب بزرگ، ده نکته، آشتی با خدا، معاد بازگشت به، از برهان تا عرفان، واسطه ی فیض رو با مباحثش دنبال کردم، برای مبحث بعدی چی پیشنهادی میدین؟ خودم علاقه دارم معرفت نفس والحشرو که تدریس کردین دنبال کنم. چه مباحثی باید دنبال کنم تا مقدمه بشه؟ آیا همین ها که دنبال کردم کافیه و اگر کافیه کجا میتونم تدریس معرفت نفس والحشرتون رو گیر بیارم؟ خدا قوتتون بده سایتون مستدام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعه‌ی کتاب «معاد» اگر با صوت، مطلب را دنبال کرده باشید بسیاری از مباحث «معرفت نفس و حشر» را یافته‌اید. سی‌دی‌ کتاب «معرفت نفس و حسر» را می‌توانید از جناب حاج آقا نظری بگیرید. در ضمن با حاج آقا نظری در مورد ادامه‌ی فصوص هم می‌توانید فکرکنید. موفق باشید

29471
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در بحث سوءظن فرمودید که اگر این صفت رو داشته باشیم، وجه یمینی انسان ها برای ما گشوده نمی شود. کلا می خواستم بدونم چه تفاوتی بین اصطلاحات وجه یمینی و وجه یلی الحقی است؟ مثلا در بحث مراتب تکامل نفس ملاصدرا اینطور گفته شده که مدرکات دارای سه مرتبه طبیعی و نفسی و عقلانی است و در آخرت انسان طبیعی در زمره اصحاب شمال، انسان نفسانی در جمله اصحاب یمین و انسان عقلانی در جمع سابقون خواهد بود. آیا می شود گفت وجه شمالی اصحاب شمال، وجه یمینی اصحاب یمین، وجه یلی الحقی والسابقون هستند یا اینکه نه وجه یلی الحقی اصلا موضوعش چیز دیگری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. آری! وقتی انسان در وجه یمینی خود مستقر شد، عملاً در مسیر یلی‌الحقی قرار می‌گیرد و این مسیر همچنان می‌تواند ادامه یابد تا مقام سابقون و حق‌الیقین. موفق باشید

29469
متن پرسش
‏‏من در این بادیه صٰاحبنظری می جویم‏ ‏‏راه گُم کرده ام و راهبری می جویم‏ ‏‏از وَرق پارۀ عرفان خبری حٰاصل نیست‏ ‏از نهانخانۀ رندان خبری می جویم‏ ‏‏مسند و خرقه و سجّاده ثمربخش نشد‏ ‏از گُلستان رُخ او ثَمری می جویم‏ ‏‏ایمنی نیست دَر این وادی اَیمن ما را‏ من دَر این وادی اَیمن شجری می جویم‏ ‏‏ترک میخانه و بُتخانه و مسجد کردم‏ دَر ره عشق رُخت رهگذری می جویم‏ ‏‏سفر از هیچ به سوی همه چیزم در پیش‏ لنگ لنگان رَوم و همسفری می جویم‏ ‏‏گفته بودی که رَه عشق، رهِ پُرخطری است‏ عاشقم من که ره پُرخطری می جویم‏ ‏‏اندر این دیر کُهن ریخته شد بال و پرم‏ ‏‏بهر منزلگه خود بال و پَری می جویم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با این علوم رسمی و این عباداتِ عادتی، راهی گشوده نمی‌شود. باید از گلستان رُخ او بهره‌ای بیابیم و این در صورتی است که چشم‌اندازِ حضور خود در عالَم را حقیقتی بدانیم که از آن دور دورها به ما چشمک می‌زند در عین حال که: «در راه عشق، مرحله‌ی قرب و بُعد نیست». موفق باشید

29474
متن پرسش
سلام علیکم: آیا این جمله صحیح است؟ در جهان بدون خدا، خوبی و بدی برابر است و معیاری برای خوبی و بدی وجود ندارد و حتی دلیل و معیاری برای کارهای انسانی وجود ندارد. ممنون میشم اگر راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار سخن درستی است زیرا وقتی انسان به سوی خدا قدم گذاشت تازه می‌یابد موانع این راه، چه چیرهایی است و چرا معصیت خدا مثل دروغ و تهمت و عدم رعایت حقوق افراد، مانع سیرش می‌شود. ولی وقتی کسی راهی به سوی خدا در مقابل خود نگشوده، کجا می‌فهمد گناه و معصیت مانع آن سیر و سلوک است؟ موفق باشید

29457
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: اگر جملهٔ «پدیده های مختلف در عالم ماده، چهره‌های مختلف حرکاتِ ذاتی عالم ماده اند.» درست باشد؛ پس می‌شود نتیجه گرفت هر ماده‌ای حرکت مخصوص به جوهر خودش را دارد، پس حالا انواع تحرکات ذاتی ماده چیا هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ذات عالم ماده عین حرکت است و این یک مرتبه از «وجود» می‌باشد که بنا به ظرفیت ماهیات مختلف آن حرکت، ظهورات مختلف دارد. موفق باشید

29430
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشی: ببخشید دو سئوال در بحث حرکت جوهری برام پیش اومد: ۱. آیا این درسته که بجای کلمه ی جوهر، وجود رو به کار ببریم؟ یعنی مثلا وجود یک سیب دارای عرض هایی مثل رنگ و بو و... است. ۲. حرکت عالم به این معنی است که چون خدا فیاضه و هر لحظه از خدا وجود و فیض جدید صادر میشه پس عالم هم در حرکته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در اصطلاحات فلسفی «عَرَض» در مقابل «جوهر» است برای وجود، شدت و ضعف و ظهور مطرح است و عَرض معنا ندارد. ۲. همین‌طور است. موفق باشید

29431
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: به نظر می‌رسد در تمدن سازی شیعه، «دعاهای ائمه علیهم سلام» به معنای تقویت زیربنای روح لطیف و ملکوتی این تمدن نقش به سزایی داشته باشد و به نظر بنده زنان به لحاظ روح لطیف خود نصف این راه را خود به خود و به لطف خدا جلوتر از مردان طی کرده اند پس خوب است زنان به عنوان یک سرمایه تمدن ساز با «دعاهای ائمه علیهم السلام» خوب انس بگیرند تا بتوانند در راه تمدن سازی این انقلاب یک میانبر باشند و خوب این سرمایه را در ساختن این زیربنا به کار گیرند و آن را در روح نسل های این تمدن تزریق کنند. درست هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان این تقسیم‌بندی را به صورتی کلّی مطرح کرد. زیرا لطافت روح زنان در راستای تربیت فرزندان است و این غیر از آن لطافتی است که همراه با معرفت توحیدی حاصل می‌شود و زن و مرد در این مورد تفاوت ندارند. موفق باشید

29414
متن پرسش
سلام: چندی پیش سوالی در زمینه عین ثابت پرسیدم قانع نشدم. سوالات کاربران در این مورد را در سایت جستجو و بعضا دنبال کردم باز حل نشد. به بعض کتابها درین زمینه رجوع کردم نشد. فایلی در این زمینه با عنوان پیامبران خدا و نظر به آغاز آغازها داشتید گوش کردم با اینکه نفس حقیر تقریبا بنحویست که فقط با مطالب عرفانی می‌تواند انس بگیرد و حتی به صدرا با اینکه به عرفان نزدیکست رغبت ندارم (فقط عرفان خالص و جناب محی الدین روحی له الفدا) با این وجود این تنها بحث عرفانی بود که در طول استماعش مدام نفسم آن را پس می‌زد و آن شبی که به فایلتان گوش کردم بسی رنج و ملالت کشیدم و در آخر قانع نشدم دائما بودن و نحوه ی بودن را تکرار کردید بدون اثبات و عجب این چه بحثی است که اینقدر گریزپاست وحدت وجود را به راحتی با نظر به بینهایت بودن حق لااقل می‌توان تصدیق کرد ولو تصورش سخت باشد باری این بحث را تاکنون نتوانستم بپذیرم و خود راهکار دیگری را ارجح می‌دانم و این چه نحوه خداییست که نحوه هایش را دیگران رقم می‌زنند به زعم حقیر از آنجا که جز حق وجود دیگری نیست کیست که بخواهد با حق محاجه کند یک وجودست به هر لباسی خواست درمی آید در ثانی اگر نگاه عرفانی را یکسو نهیم و با دید عرفی نظر کنیم حضرت حق خود نحوه ی بودها را می‌بخشد و پاسخ هم دارد که یا نباید عالم ماده را خلق می‌کردم که درین صورت خیر کثیری فوت می‌شد یا حال که آفریدم گریزی نیست که نیمی زن باشند و نیمی مرد و از آنجا که به آدمی اختیار دادم والدین برخی افراد ناصالح خواهند شد و بدتر برخی نامشروع خواهند شد بنظر حقیر مهم اینست که به اثبات رسانیم که کسی که در بدترین شرایط متولد شده اگر بخواهد می‌تواند به همان سعادتی برسد که بهترین‌ها می‌توانند برسند البته بنظر من که هرچه آن خسرو کند شیرین بود همه سبل سعادت را حق اگر به ناحق مسدود کند باز بر سبیل سدیدست. عشق بازی می‌کنم من با صفات قهر او می چشم مستانه هر دم جام تلخ زهر او
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید ادامه‌ی بحث نیاز نیست و نباید به خودتان زحمت دهید. إن‌شاءالله به مرور به جمع‌بندیِ لازم می‌رسید. موفق باشید

قسمتی از فص یعقوبی را از فصوصی که روی سایت هست برایتان ارسال کردم شاید به تفکر در مورد آن به کار آید.

امام صادق (ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّعَادَةَ وَ الشَّقَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ سَعِيداً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَ لَمْ يُبْغِضْهُ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَ أَبْغَضَهُ لِمَا يَصِيرُ إِلَيْهِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ شَيْئاً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِذَا أَبْغَضَ شَيْئاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً»[1] به‌راستى خدا پيش از آن‌كه آفريده‌‏هاى خود را بيافريند سعادت و شقاوت را آفريد، هركه را خدا خوشبخت و سعادتمند آفريد، هرگز او را دشمن ندارد، اگر بد كند كار او را دشمن دارد نه خود را، و اگر بدبخت و با شقاوت باشد، هرگزش دوست ندارد و اگر كار خوبى كند، كارش را دوست دارد و خودش را دشمن دارد به خاطر سرانجامى كه به‌سوى آن مى‏‌رود، هرگاه خدا چيزى را دوست دارد هرگزش دشمن ندارد و هرگاه چيزى را دشمن دارد هرگزش دوست ندارد.

]فَلو خَدَمَ الإرادةَ الإلهيَّةَ ما نَصَحَ و ما نَصَحَ إِلّا بِها أعْني بالإرادةِ. فالرَّسُولُ و الوارِثُ طَبيبٌ أُخْرويٌ لِلنُّفُوسِ مُنقادٌ لِأمْرِ اللهِ حِينَ أمَرَهُ، فَيَنْظُرُ فِي أمْرِه تعالى و يَنْظُرُ فِي إِرادَتِهِ تعالى، فيَراهُ قَدْ أمَرَهُ بِما يُخالِفُ إِرادَتَهُ و لا يَكُونُ إِلّا مَا يُريدُ، و لِهذا كانَ الأمرُ. فَأرادَ الأمْرَ فوَقَعَ، و ما أرادَ وُقُوعَ ما أمَرَ بِهِ بِالمأمُورِ فَلَمْ يَقَعْ مِنَ المأمُورِ، فَسُمِّيَ مُخالَفَةً و مَعْصِيَةً.[

شیخ اکبر در ادامه می‌فرماید: اگر رسول صرفاً در خدمت اراده تکوینی بود نصیحت نمی‌کرد، و رسول نصیحت نمی‌کند مگر در فضای اراده تکوینی. پس رسول و وارث او که طبیب اُخروی نفوس‌اند، مُنقادِ امر تشریعی حق‌اند- هنگامی که خدای سبحان امر تشریعی نموده- پس از یک جهت به امر تشریعیِ حق نظر می‌کنند و در اراده‌ی تشریعی حق نظر می‌کنند -که هدایت همگان را اراده کرده است- و از جهت دیگر به اراده‌ی تکوینی او که مخالفِ اراده‌ی تشریعی حق است و تحقق پیدا نمی‌کند مگر آن چه را تکویناً اراده کرده است، و از این جهت امر تشریعی محقق می‌شود که خدا وقوع آن امر را اراده کرده پس آن امر به واسطه‌ی عبد واقع می‌شود و یا خدا اراده نکرده وقوع آنچه را امر کرده به عبد، پس آن امر، از طریق عبد واقع نمی‌شود که به آن مخالفت و معصیت گفته می‌شود.

با توجه به امر فوق اگر سؤال شود پس فائده امر تشریعی در این حالت چیست باید گفت در عین ثابته هر کس نوشته شده به من از راه نبوت تکلیف کن و این اقتضای عین ثابته همه‌ی انسان‌ها است ولی عین ثابته‌ی کفار اقتضای انکار دارد. از این جهت تمیز کفار از مؤمنین با رسالت محقق می‌شود و در این جا ظهور اقتضاء در میان است که عین ثابته‌ی کدامیک از افراد اقتضای اطاعت دارد و کدامیک اقتضای انکار.

]فالرَّسُولُ مُبَلِّغٌ: و لِهذا قالَ شَيبتْنِي سورة«هودٍ» و أخَواتُها لِما تَحوي عَليْهِ مِنْ قَوْلِهِ «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» فَشَيَّبَه «كَما أُمِرْتَ» فإِنَّهُ لا يَدرِي هَلْ أُمِرَ بِما يُوافِقُ الإرادَةَ فيَقَعُ، أوْ بِما يُخالِفُ الإرادَةَ فَلا يَقَعُ[

پس رسول در امر تشریعی رساننده آن امر است - چه خداوند از نظر تکوین اراده کرده باشد که افراد بپذیرند و چه اراده نکرده باشد- که افراد آن امر را بپذیرند و بدین لحاظ رسول خدا (ص) فرمود: «شيّبتنى هود و أخواتُها»[2] سوره‌ی هود و همانند آن مثل سوره‌ی شوری مرا پیر کرد. به جهت آن‌که در آن سوره‌‌ها هست، «پس نسبت به آنچه امر شده‌ای استقامت بورز» و این‌که فرمود «آن‌طور که به تو امر شده» او را پیر کرد زیرا حضرت نمی‌داند آن‌چه تشریع شده موافق اراده‌ی تکوینی است پس واقع می‌شود، یا مخالف اراده‌ی تکوینی است و واقع نمی‌شود و عبد نمی‌پذیرد.

رسول خدا (ص) از حیث نشئه‌ی عنصری‌اش که آن نشئه حاجب اطلاع دائمی از حقایق است، نمی‌داند آیا امر تشریعی موافق اراده‌ی تکوین حق است تا مخاطب و یا مخاطبانِ او منقاد امر او گردند یا نه.     

]و لا يَعْرِفُ أحَدٌ حُكْمَ الإرادةِ إِلّا بَعْدَ وُقُوعِ المُرادِ إِلّا مَنْ كَشَفَ اللهُ عَنْ بَصِيرَتِهِ فَأدرَكَ أعيانَ المُمْكِناتِ فِي حالِ ثُبُوتِها عَلى مَا هِيَ عَلَيْهِ، فَيَحْكُمُ عِنْدَ ذلِكَ بِما يَراهُ. و هذا قَدْ يَكُونُ لآحادِ النّاسِ في أوقاتٍ لا يَكُونُ مُسْتَصْحِباً. قال: «ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» فصَرِّحْ بِالحجابِ،[

احدی حکم اراده‌ی تکوینی را نمی‌داند مگر بعد از وقوع مراد الهی و آنچه او اراده کرده إلاّ کسی که خداوند از بصیرتش کشف حجاب کرده باشد و بتواند اعیان ممکنات را به همان شکلی که در مقام ثبوت هستند ببینند. پس حکم کند مطابق آنچه در اعیان ثابته ممکنات دید که این کشف برای افراد نادری - مثل کمَّل انبیاء و اولیاء- هست آن هم در بعضی اوقات نه همیشه و لذا رسول خدا (ص) بنا به دستور حضرت حق در سوره‌ی احقاف آیه‌ی 9 [3] مأمور است که بگوید من نمی‌دانم بر من و بر شما چگونه عمل می‌شود. پس با گفتن این جمله تصریح کن به بودن حجاب. حضرت همیشه در مقامِ علمِ به تفصیلِ همه‌ی حقایق نیستند ولی هر وقت بخواهد خدا به ایشان آن علم را می‌دهد یعنی «إذا شاءَ عَلِمَ عَلِمَ» چون بخواهد بداند می‌داند.

]و لَيسَ المَقْصُودُ إِلّا أنْ يَطَّلِعَ فِي أمرٍ خاصٍ لا غَيْر.[

و مقصود از این کشف چیزی نیست مگر این‌که حق تعالی عبد را بر بعضی از امور آگاه کند نه به اندازه‌ای که خودش می داند به همین جهت فرمود: کسی هیچ احاطه‌ای به علم او ندارد مگر به اندازه‌ای که خودش می‌خواهد[4] و لذا انبیاء و اولیاء به بعضی از اسرار آگاه‌اند.

ملاحظه شد که انبیاء در خدمت اراده‌ی تشریعی حق‌اند و نه در خدمت اراده‌ی تکوینی خداوند، و در اراده‌ی تشریعی موضوعِ دعوت به خیر جدّی است و در اراده‌ی تکوینیِ حق نیز در عین آن‌که هم خیر، متعلقِ اراده‌ی حق است و هم شرّ، آنچه ترجیح دارد خیر است و در نظام اَحسنِ الهی، مزاج عالم، شرّ را نیز تحمل نمی‌کند و خیر را رشد می‌دهد.

 


[1] - الكافي، ج‏1، ص: 152

[2] - پيام پيامبر، متن‏عربى، ص 786.

[3] - «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي‏ وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبينٌ» (احقاف/9) بگو: «من پيامبر نوظهورى نيستم؛ و نمى‌‏دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحى مى‌‏شود پيروى مى‌‏كنم، و جز بيم‌‏دهنده آشكارى نيستم!»

[4]- «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً  إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُول ...»‏(جن/ آیات 27- 26).

29413
متن پرسش
با سلام: جناب حجت الاسلام زنجیرزن حسینی در جلساتی که در زمینه عرفان نظری داشتند بعضا انتقاداتی به کتاب عرفان نظری استاد یزدان پناه مطرح نمودند (مثلا در بحث حیثیت تقییده) سوال اینست که کتاب استاد یزدان پناه کاملا مورد تایید شماست یا شما هم نقدهایی دارید و آیا نقدهای آقای زنجیرزن را وارد می‌دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خارج از موضوع خاصی که می‌فرمایید به عنوان یک بحث علمی بنده شخصیت استاد یزدان‌پناه را شخصیتی عمیق و استاددیده می‌شناسم. موفق باشید

29392
متن پرسش
با سلام: بنده جوانی ۳۱ ساله هستم و علاقه زیادی به مرحوم علامه محمد تقی جعفری دارم نظر شما در مورد روش سلوکی ایشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا ایشان را رحمت کند، بسیار دلسوز و گشاده‌روی و فهمیده بودند و مسلّم آینده بیشتر از امروز و دیروز به ایشان نیازمند خواهیم بود. موفق باشید

29381
متن پرسش
سلام علیکم استاد: استاد در پاسخ سوال 29068 فرمودید حالت ادبار زمانه زیاد شده است. منظور شما از این مطلب چه بود؟ یعنی سالکان در این زمانه باید بیشتر منتظر قبض باشند؟ یعنی سلوک در این شرایط سخت شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وجه قبضیِ روح‌ها در این زمانه بیشتر شده است از وجه بسطِ روح‌ها. ولی در هر حال آنچه کارساز است بندگی است. «گر تو خواهی حرّی و آزادگی / بندگی کن بندگی کن بندگی» . موفق باشید

29380
متن پرسش
سلام علیکم استاد: استاد در مسیر سلوک قبض طولانی مدت هم داریم؟ معمولا چقدر طول می‌کشد؟ یک مدتی است که هرچه صدا می‌زنم جواب نمی‌شنوم، اصلا انگار خدا توجهی نمی‌کند، انس و محبتی اصلا احساس نمی‌کنم، نمیدونم چرا به به این نقطه رسیدم، شاید بخاطر گناهانم است، ولی خدا هم تواب و غفار است. استاد من احساس نا امیدی می‌کنم چون مدتی است که واقعا سرد شدم، آیا خدا رهایم کرده یا یک قبض طولانی مدت است؟ (مگر می‌شود خدا بنده ای را ولو گنه کار را نبخشد و رهایش کند) آیا در این راه امکان دارد که خداوند شخصی را بخاطر گناهش کلا برای همیشه رها کند و در را ببندد؟ استاد لطفاً راهنمایی ام کنید، چه کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». پیشنهاد بنده آن است که شرح «مناجات التّائبین» که در سایت تحت عنوان «در آغوش خدا» مطرح شده است؛ کارساز باشد. موفق باشید

29378
متن پرسش
سلام استاد: شب و روز ولادت رسول الله و امام صادق علیهم سلام برایتان پر برکت باشه مطلبی رو در مورد تفاوت استاد سلوک و استاد اخلاق دیدم یه مقدار متنش رو خلاصه کردم به نظرم رسید که شاید برای دوستان دنبال کننده مطالب سایت مفید باشه تفاوت استاد اخلاق و استاد سلوک استاد اخلاق نوعا به صورت کلی یا جزئی موعظه می کند و هدف او حداکثر رفع رذایل اخلاقی و تثبیت فضایل اخلاقی و دادن مشاوره اخلاقی به شماست و به طور طبیعی انتظار اطاعت کامل از شما ندارد گرچه انتظار گوش دادن به نصایح طبیعی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. آری! استاد سلوکی راه را می‌شناسد و متذکر راه می‌شود. موفق باشید

29372
متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز: قبلا که مباحث معرفت النفس شما را دنبال می‌کردم در صوت‌های شرح کتاب ۱۰ نکته معرفت النفس، فرمودید که در مورد نفس هم مانند خداوند سوال از چیستی معنا ندارد. (شاید این استظهار من اشتباه باشد!) این چند سال که مشغول به فلسفه شده‌ام، در مباحث ماهیت، ظاهرا می‌گویند نفس ماهیت دارد. این تناقض رو چه گونه باید حل کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم نفس غیر از علم حضوری نفس به خودش است. آری! نفس به اعتبار یک موجود کنار سایر موجودات، مثل سایر موجودات دارای ماهیت است. ولی با نگاه وجودی به نفس، نفس مرتبه‌ای از وجود است و وجود در هیچ مرتبه‌ای دارای ماهیت نیست بلکه یک حقیقت «ذاتَ مشکک» است. موفق باشید

29360
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه انسان ولو در سوء اختیار هایش هم مصالحی هرچند در واقع به ضررش باشد در نظر می‌گیرد. مثلا فردی را برای رسیدن به ثروتی به قتل می‌رساند ولی بالاخره آن ثروت نفعی به همراه دارد و چنین است که می‌بینیم بسیار کمند افرادی که بدون دلیل مثلا خود را کور کنند یا هرچه ثروت دارد به آتش کشد و... و در خودکشی نیز می‌بینیم که فرد آن را پلی برای عبور از وضع نامطلوب به مطلوب می‌داند پس اشکال در صغراست نه کبری. حال سخن از عین ثابت و سوء اختیارش که می‌شود چه دلیلی دارد که فرد انتخاب کند عقب مانده ذهنی باشد نه تیزهوش و سایر مشکلاتی که واقعا از خود آن افراد هم بپرسیم مطلوبشان نیست از طرفی اگر پای انتخاب در میان بیاید اینکه نیمی زن بودن را انتخاب کنند و نیمی مرد جای تردیدست و نیز در منحنی هوش می‌بینیم که درصد پایینی عقب مانده اند به همان نسبت تیزهوش و اکثریت متوسطند و این مسئله و مسئله جنسیت و بسیاری از مسائل دیگر مبتنی بر قانون احتمالات است و جایی برای انتخاب دیده نمی‌شود و مسئله دیگر در مورد انتخاب والدین اینست که این انتخاب ازلا صورت گرفت یا بتدریج صورت می‌گیرد اگر ازلیست مکانیسم این انتخابها را تشریح فرمایید چگونه در یک انتخاب ازلی چنان انتخابهای دقیقی صورت پذیرفت که در عالم خارج امکان تحقق آن بدون آنکه قانون احتمالات خدشه ای ببیند باشد و اگر تدریجی است مثلا در عصر آدم که یک پدر و مادر بودند حق آن دو را عرضه کرد به تمام عین های ثابته از بین آنها مثلا ۱۰ نفر قبول کردند به همین ترتیب در هر عصری مدام والدین را به عین های ثابته باقی مانده عرضه می‌کند و تعدادی آن‌هم دقیق بر پایه احتمالات می‌پذیرند. باز سوال است که اگر هزار عین ثابت به پدر مادری ابراز تمایل کردند اینجا حق به چه نحوی انتخابها را سامان می‌دهد آیا دراین مورد انتخاب با اوست آیا بهتر نیست بگوییم کلا انتخاب با اوست و بحث اختیار داشتن عین ثابت صحیح نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انتخاب اولیه را نفی کنیم، بحث حجتِ بندگان در مقابل خداوند پیش می‌اید که با مبنایی‌ترین مبانی که توحید است، نمی‌خواند و ابن عربی در این‌جاست که بحث «اعیان ثابته» را به میان می‌آورد. از طرفی مگر مردم در همین دنیا به هر دلیلی در شعف انتخابی قرار نمی‌گیرند که در نسبت با شرایطی که با آن روبه‌رو می‌شوند؛ مطلوب نیست ولی برای خودشان مطلوب است؟ موفق باشید

29358
متن پرسش

سلام استاد عزیز: من دیروز برای اولین بار بیمارستان عیسی بن مریم اعزام شدم براي خدمتگذاری جهادی به بیماران کرونایی، بماند که خودم تا حالا دو سه بار کرونا گرفته ام! گفتم براتون از اونجا بگم. واقعا کادر درمان و پرستارا خیلی مودب بودند. بیماران خیلی خیلی به حضور ما احتیاج داشتند زیرا حضور همراه براشون ممنوع شده. حضور نیروهای بسیجی و جهادی خیلی موثر بود هم بیمارستان الزهرا سلام الله علیها نیاز به نیروی جهادی و خوش اخلاق! داره هم بیمارستان حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و آله و علیه السلام. ولی چند تا نکته؛ ۱. درسته ما تو بخش کرونایی‌ها بودیم ولی از بس شیلد و ماسک و گان و دستکش و ضد عفونی و ... همه چی بود اگه کسی نکات حضور در بخش رو رعایت کند احتمال مبتلا شدن او صفر است. ۲. بیماران شدیدا نیاز به امیدواری و روحیه دادن دارن. یاد خدا و خلیفه خدا حضرت آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دلهاشون رو آرامش و تسکین می‌داد در حدی که بعضیاشون میگفتن آیا ما تو این دو سه روز مرخص میشیم؟ ۳. چون معمم بودیم بعضیاشون وقت گیر می آوردن و سوال شرعی می‌پرسیدن، بعضیاشون درد دل می‌کردن، بعضیاشون با دیدن ما تازه یادشون افتاده بود چند روزه نمازشون قضا شده! البته معذور بودن و ما شرایط نماز با تیمم رو برای بیمار آماده می‌کردیم. البته بماند که بعضیاشون رو هم که با خدا قهر بودن رو آشتی دادیم! خلاصه تبلیغ عملی و منبر عملی شد. ۴. اونجا باید پا بزاری رو خودت روی منت، خدمتگذاری و خودخواهی با هم قابل جمع نیستن یه جاهایی باید بطری ادرار مریض رو خالی کنی در دستشویی! ۵. تازه می‌فهمم که چرا حضرت آقا برای مرتبه ی دوم از نیروهای مومن و جهادی خواستند که بیان تو میدون، واقعا نیاز هست، بیماران علاوه بر کمک، نیاز دارن یکی بیاد از خدا و مهربونی او براشون بگه آخه خیلیاشون تو حالت اضطرار هستن خیلیاشون هم که زیاد درگیر بیماری نشده اند فرصتی یافته اند برای خلوت برای مناجات با خدا برای تفکر به اشتباهات گذشته و آینده پیش رو... کادر درمان هم که دیگه حسابی خسته شدن. انقدر خسته بودن که داروهای بیماران رو می‌دادن به ما تا به بهشون بدیم قرص یا شربت یا میوه... بماند که لبخند و روحیه دادن ما دست کمی از دارو نداشت!!! ۶. اونجا نیروهای جهادی در سه شیفت میتونن خادمی کنند شیفت صبح تا ظهر، شیفت ظهر تا شب، شیفت شب تا صبح. بخش آقایان و خانم ها جداست. وقتی وارد بیمارستان عیسی بن مریم شدید از نگهبان بپرسید میخام برم قرارگاه جهادگران، راهنماییتون میکنن میایید داخل با فضا آشنا میشید بچه های جهادی رو می‌بینید مثل روزای جنگه، بعضیا تو عملیاتن بعضیا دارن آماده میشن که برن! اونجا آموزش های لازم رو می‌بینید و شیفت شما رو بهتون اعلام میکنن و از اون لحظه به بعد جزئی از جمع صمیمی و با صفای جهادگران میشید. ۷. فکر می‌کنم هر کسی به نیابت از رفیق شهیدش یا امواتش یا پدر و مادرش بیاد خیلی متفاوت باشه. جای شهدا خیلی خالیه البته حضورشون و امدادشون همیشه هست. ۸. تو ایام سیل، شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند اگر کسی می‌خواهد مدافع حرم باشد بیاید و به درد مردم سیل زده رسیدگی کند شاید الان بتوان گفت اگر کسی می‌خواهد مدافع حرم باشد بیاید و به درد و نیاز بیماران کرونایی رسیدگی کند این شاید که گفتم از دل شکاک من است وگرنه اهل یقین پیامی دگر دارند و البته اگر به دلیلی نتونستید بیایید برای بیماران خیلی دعا کنید مخصوصا من که دلم بیماره و هیچ بیماری ای بالاتر و کشنده تر از بیماری دل نیست. بیچاره نفس من که با ادله عقلی و نقلی و گاه فلسفی و گاه عرفانی و گاه کوچه بازاری سعی می‌کرد مانع اومدن من بشه ولی شکستش دادم. خیلی حس خوبی داره وقتی با نفست مبارزه می‌کنی و خودت رو در جریان اراده الهی قرار میدی، خدا رو شکر. شهید آوینی فرمودند اگر کسی می‌خواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند اگر که خواندن داستان را سودی نیست (باید کربلایی شد) شماره مسئول ثبت نام جهادگران رو میزارم. آقای حاجی لو ۰۹۱۳۱۲۹۹۹۴۷ اگه میشه نظرتون رو بگید و راهنمایی کنید. به امید شهادت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم که خدا شما را به سوی راهی فرستاده که راه حضور در تاریخ انسانیت است تا یگانگیِ بین انسان‌ها را تجربه کنید و بفهمید چرا خداوند در توصیف رسول خود «صلوات‌الله‌علیه‌واله» فرمود: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ» (توبه/128)

خداوند در آیه‌ی فوق رسول خدا (ص) را در نسبت با ما چنین تبیین می‌فرماید که رسولی است از جنس جان‌ خودتان که بر او گران می‌آید که شما در رنج باشید و از این جهت سخت دلبسته‌ی شماست و با مؤمنینی که متوجه‌ی راهی شدند که رسول خدا (ص) برای آن‌ها گشود، مهرورز و مهربان است.

از این آیه برمی‌آید که رسول خدا (ص) متوجه‌ی مشکلات جامعه‌ی بشری بوده‌اند و دغدغه‌ی اصلاح امور را داشته‌اند و خداوند که ربّ‌العالمین است، تا بستر تعالی انسان‌ها را فراهم کند، آن حضرت را شایسته‌ی این امر یافت و او را برگزید. موفق باشید    

29356
متن پرسش
بسمه تعالی حضرت استاد طاهرزاده گرامی با عرض سلام، ادب و احترام: اگر شما تنها یک توصیه داشته باشید، آن توصیه چیست؟ با تقدیم احترام، ضمن درخواست دعای خیر از محضرتان، سلامتی و طول عمر جنابعالی را از خداوند منان خواستارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «یک چشم‌زدن غافل از آن یار نباشید / شاید که نگاهی کند آگاه نباشید» همواره در منظر نایب الإمام، خود را احساس کنید و افق وجودی او را دنبال نمایید؛ ولی بی‌سر و صدا و بی ادعا. موفق باشید

29350
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر؟ ۱. چطوری همه حجاب ها رو تو همین دنیا برطرف کنیم بین خود و خداوند؟ ۲. بعد از این که حجاب ها برطرف شد آیا باز هم جای پیشرفت به درگاه الهی هست و معارف بیشتر و یا اینکه نهایت مرتبه میشه بعد از رد کردن حجاب ها؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هر اندازه عبودیت الهی را به جای خودنمایی و خودبینی قرار دهیم، از حجاب‌ها عبور خواهیم کرد. ۲. آری! به گفته‌ی جناب مولوی: « بی نهایت حضرتست این بارگاه ** صدر را بگذار صدر تست راه». هر اندازه جلو رویم، با باغ و بستانی گشاده‌تر روبه‌رو می‌شویم. موفق باشید

29346
متن پرسش
با سلام محضر استاد: بنظر می‌رسد نسبت به جایگاه «کون جامع» در عرفان اغراق شده است اولا به هیچ وجه جامع نیست در همین عالم مادی انسان برخی حواس سایر حیوانات را ندارد مثلا حس ردیابی که خفاش دارد در انسان موجود نیست یا بسیاری از خواص که در جمادات و نباتات است و در انسان نیست از طرف دیگر قدما زمین را مرکز عالم می‌دانستند و با ظهور علوم جدیده و مشخص شدن این حقیقت که زمین کره بسیار کوچکی است بالتبع این سوال پیش می آید که وقتی انسان محور هستی است چرا خدا عالم را بنحوی طراحی نکرد که زمین مرکز عالم باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که انسان به اعتبار «علّم الادم اسماء کلّها» بالقوه، مقامش مقامِ جامعیت اسماء است، غیر از آن است که آن را بالفعل داشته باشد. «کَون جامع» برای انسان، نظر به آن مقام دارد و استعدادی که در انسان هست. موفق باشید

29345
متن پرسش
سلام استاد گرامی: ممنونم از فرصتی که می‌گذارید. بنده پزشک هستم. از اول عمر چون در خانواده نسبتا مذهبی بودم به طور عامی دین و خدا و.. را شناختم. بزرگتر که شدم بیشتر با انقلاب و شهدا و استادان بزرگی آشنا شدم و به دین اسلام علاقمند شدم دوران دانشجویی هم خیلی فعال در مسائل مذهبی و انقلابی بودم. حالا هم می‌دانم خدایی هست و حق بودن انقلاب و شهدا و... را قبول دارم ولی قلبا خدا را نمی یابم. نمی‌توانم با خدا ارتباط بگیرم و با او حرف بزنم. حتی گاهی با خودم می‌گویم خدا کجاست. اینکه اگر من در نماز تمرکز کنم و به خدا فکر کنم و به مراسم مذهبی بروم خدا را پیدا می‌کنم و اگر از این کارها فاصله بگیرم دیگر انگار خدا نیست یعنی چه؟ می‌دانید چه می‌گویم؟ گاهی این فکر در ذهنم می آید که اگر خدا هست باید در هر صورت من او را حس کنم. چه به او فکر کنم چه نکنم. چه به خودم تلقین کنم که در محضرش هستم چه نکنم. اینکه من هی به خودم بگویم خدایی هست و امام زمانی هست و با آنها حرف بزنم ولی هیچ جوابی دریافت نکنم مرا آرام نمی‌کند. الان فکر می‌کنم علت اینکه در گذشته مومن بودم این بود که بیشتر عبادت می‌کردم و جاهای مذهبی می‌رفتم و در جمع آدمهای مومن بودم. حالا که این کارها را نمی‌کنم ایمانم کم شده. چرا؟ مگر ایمان به کار آدم وابسته است؟ چرا؟ خدا اگر هست که باید همیشه باشد. چرا گاهی می‌رود و گاهی می آید. ممنون می‌شوم پاسخم را بدهید. مستاصل شده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حضور و ظهور خدا نیست، بحث در نسبت ما با خداوند است که بعضاً امور مادی، حجاب احساس آن حضور و ظهور می‌شود. کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» متذکر این امر است. موفق باشید  

29343
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده با توجه به سوالی که در مورد نگاه عرفا نسبت به عالم ماده داشتم عرض می‌شود که بحث در مورد آن نگاه مخصوص ابن عربی در فص ادریسی نیست که مثلا توجیه شود که نگاه عرفانی به افلاک است بلکه بحث اینست که عرفا از عالم ماده که بحث می‌کردند طبق هیئت قدیم بحث می‌کردند و این را شما در عرفان نظری یزدان پناه یا کتبی که امینی نژاد طبق تقریرات استاد یزدان پناه نوشته اند می‌توانید مشاهده فرمایید یا به مصباح الانس فناری مراجعه شود عناصر اربعه افلاک نه گانه مولدات ثلاثه اینها همه طبق نگاه سنتی علمای زمان عرفاست و آنها در کتبشان آوردند. سوال اصلی من اینست که چرا عالم ماده مورد مکاشفه قرار نمی‌گیرد؟ چرا عرفا که بعضا در علوم زمانه اشان دست داشتند از مکاشفات برای شناخت عالم ماده استفاده نکردند؟ مثلا سیاره ای کشف کنند، موجودات ذره بینی را مکاشفه و سپس مشاهده کنند و قس علی هذا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود عرفانی به عوالم، با این نگاه هست که به وجه نفسانیِ عوالم نظر می‌شود و نه وجه جسمانی آن. حتی جناب فارابی و ابن‌سینا هم عوالم را از جنس نفس و عقل می‌دانند که از وجه عقلی آن، عقل بعدی و از وجه نفسی آن، نفسِ بعدی به ظهور می‌آید. عرایضی در جزوات فلسفه و کلام اسلامی شده است که جزوات روی سایت هست. موفق باشید

29342
متن پرسش
سلام استاد جونم: راستش من قبل از آشنا شدن با این بحثهای معرفتی با عبادت بیشتر مانوس بودم اما الان خیلی اهمیت نمیدم و دغدغه ام این بحثها شده، به نظرتون باید چیکار بکنم؟ از یه طرف با خودم میگم وقت گذاشتن برای عبادت به درد کسایی میخوره که از عبادت، علمی چیزی گیرشون میاد و من باید تمام وقتم رو روی مطالعه بذارم (آخه راستش خیلی شیرینه برام) از طرف دیگه با خودم میگم بالاخره اونایی که با خلوتهاشون عنایاتی بهشون می‌شده از اول که شروع به تهذیب نفس کردن که عنایت نمیشده بشون. لطفا راهنماییم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع آن خوب است. بالاخره لطافتی که در رکوع و سجود طولانی پیش می‌آید را نباید از دست داد. موفق باشید

29341
متن پرسش
سلام خسته نباشید دو تا سوال داشتم: ۱. اگر ممکنه می‌توانید سخنرانی درباره ی عدل الهی معرفی کنید؟ ۲. سیر مطالعاتی که در سایت پیشنهاد شده است ابتدا یک موضوع را کامل تمام کنیم مثلا بحث اخلاق رو کامل تمام کنیم بعد بریم سراغ موضوع دیگه یا کنار هم چند موضوع مثل اخلاق و انقلاب رو می‌توانیم با هم گوش بدیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سخنران خاصی را در نظر ندارم ولی در دی‌وی‌دی شماره ۱ ، حدود ۶ جلسه در رابطه با «عدل الهی» و مباحث مربوط به آن عرایضی شده است و می‌توانید آن دی‌وی‌دی را از جناب آقای نظری تهیه فرمایید. ۲. بعد از «ده نکته در معرفت نفس» و مطالعه‌ی «برهان صدیقین» آری! می‌توان بعضی از مباحث را در کنار هم دنبال کرد. موفق باشید

29339
متن پرسش
سلام بر استاد: حضرتعالی در جزوه ای در مورد عرفان نوشته اید و بعض مکتوبات دیگرتان در مبحث عین ثابت فرموده اید که صدام نمی‌توانست امام بشود لکن می‌توانست خرازی یا باکری بشود. حدس حقیر اینست که با توجه به بعد نظامی این سخن را فرمودید والا بسیاری از جنایتکاران تربیت خوبی نداشتند یا حلال زاده نبودند یا لقمه هاشان حلال نبوده است البته در مورد صدام نمی‌دانم وضع چگونه بوده است ولی قطعا شرایط تربیتی شهید خرازی را نداشته پس چگونه قایل شویم عین ثابتش امکان خرازی شدن را بدو می‌داده است و او دست رد بدین امکان زده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اختیارِ ذاتی انسان است که انسان در ذات خود حتی در مقام عین ثابته‌اش انتخاب‌گر است و لذا امکان انتخاب در هر شرایطی برای او هست، حال چه جایی را برای تربیت خود انتخاب می‌کند، این‌هم مربوط به انتخابِ خود اوست و خود صدام آن موقعیت تربیتی را برای خود انتخاب کرده است. موفق باشید

نمایش چاپی