بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26045
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: سوال اول: همانطورکه می دانید نفس و جان ما بعد از خواندن آراء مختلف یا خوردن غذای مسموم روحی دچار مسمومیت می شود گویی که این افکار در عمق ذهن ما لانه می کند و هر چقدر تلاش می کنیم خارج کنیم سخت است چه راهکاری برای درمان و اعتدال مزاج روحی و روانی ما پیشنعاد می کنید که از این حال و هوا در بیاییم و به زندگی طبیعی «قل انما انابشر مثلکم» دربیاییم؟ سوال دوم: چرا مخالفان فلسفه یا حتی عرفان بعضی از آنها شاگردان حضرت آیت الله جوادی مثل احمدی یا شاگردان آیت الله حسن زاده هستند. مگر در کلاس درس چه نحوی به آنها تدریس می شود که این عزیزان که ماشاء الله خیل کثیری هم از آنها یا علامه هستند یا آیت الله و بحث خارج و گویا لقب علامه در این روزگار شبه نقل و نبات شده است سوای اینکه شاگردان علامه حسن زاده با علامه جوادی آملی باشند، این اتفاق میمونی در حوزه نیست و باعث گمراهی نسل جوان می شوند!؟ سوال سوم: شناخت پروردگار اثبات اصل وجود خدا یقینی است یا ظنی، اگر علم کلام را ملاک قرار دهیم که هنوز در حدوثش و قدمش درمانده است اگر فلسفه را ملاک قرار دهیم که بر برهان علیتش و ضرورت علی و معلولی اش هزاران شبهه وارد کردند اگر عرفان را ملاک قرار دهیم که شهود و قابل اقامه برهان نیست. با این حساب ما بیچاره ها چه کنیم؟ شناخت ما یقینی است یاظنی؟ و ایمانی که بر اساس ظن است چه ایمانی از آب درمی آید؟ سوال چهارم: اثبات خداوند برای جنابعالی یقینی برهانی است یا ظنی؟ سایر اعتقادات چی؟البته منظورم تفتیش عقاید نیست می خواهم بدانم در این شلم و شوربایی که مخالفین فلاسفه و عرفان و مادیگراها و مکاتب دیگر درست کرده اند امکان حصول یقین عقلی هست یا نه؟ سوال پنجم: عزیزانی که مخالف فلسفه و عرفان هستند وقتی در بیوگرافی شان مطالعه می کنم نوشته شده فلانی متولد سال فلان متکلم، فیلسوف و فلان بهمان معاصر است که ... که درس فلسفه خود را نزد علامه طباطبایی یا علامه جوادی یا فلان آیت الله خوانده این خیلی باعث فشار روحی می شود که بله اینها به افساد فلسفه پی برده اند ولی استاد طاهرزاده و من و مریدان فلسفه از آنها بهتر می فهمیم واقعا پاسخ جواب چیست؟ تشکر یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این موارد هر اندازه انسان خود را به امور متعالی مشغول کند از خیالاتِ واهی آزاد می‌گردد. در این مورد خوب است سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» زده شود. ۲. نمی‌دانم. شاید نتوانسته‌اند مطلب را درست بگیرند و با آن فکر کنند. ۳. ایمان به خدا فطری است و با تذکر انسان‌ها، آن‌ها متوجه‌ی توحید فطری خود می‌شوند به همان روش قرآنی.

بقیه‌ی سوالات طلب‌تان باشد. چون از جواب سؤالات کاربران محترم باز می‌مانم و اساساً بنا بر این است مباحثی که در کتاب‌ها هست، مورد سؤال قرار گیرد. این نوع سؤالات نیاز به کتاب‌های مفصلی دارد که بحمداللّه در معرض مطالعه‌ی عزیزان هست. موفق باشید

26036
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد جان در برهان صدیقین بحث از تشریع و تکوین انسان به میان آمد. حال سوال این است که آیا باقی موجودات هم تکوین و تشریعی برایشان وجود دارد؟ و اگر وجود ندارد، چگونه می توان وجودی در اشدالوجود باشد و در شدید الوجود و خفیف الوجود نباشد؟ اختیار یا یک امر وجودیست یا عدمی، اگر وجودی باشد چطور ممکن است در باقیِ موجودات نباشد؟ (آیا اختیار زمانی معنی می دهد که تشریع و تکوینی متصور باشد برای موجود؟) و اینکه مرتبه اجنه از لحاظ وجودی چیست؟ چون فرموده بودید: اجنه هم اختیار دارند. بابت مشوش بودن سوالات معذرت میخوام، حاصل ذهن درهم ریخته است. جزاك الله خيرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار مربوط به موجودی است که دارای چند امکان باشد «إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» می‌تواند هم کفر بورزد و هم شاکر باشد و این در حوزه‌ی انسان و جنّ معنا دارد و برای فرشتگان که مقام معلوم دارند، اختیار معنا ندارد. موفق باشید

26034
متن پرسش
با سلام: فرق اختیار تکوینی انسان با اختیار تشریعی در چیست؟ پیمان الست کدام یک از این اختیار ها بود؟ تکوینی یا تشریعی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار تکوینی مربوط به ذاتِ وجودی انسان است و ربطی به این شخصیتی که ما فعلاً داریم، ندارد. پیمان «الست» تکوینی است. موفق باشید

26026
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و عرض تشکر از دید آزاد و دموکراسی جنابعالی نسبت به اظهار عقیده و نظرات: طوری که اینجانب برداشت کردم حضرتعالی ذیل شخصیت و فرمایشات اهل بیت تقسیم بندی نهیلیست روانی و نهیلیست روحی را اجمالا تایید کردید و از ورود به مساله به دلایلی امتناع فرمودید. لطفا نظرات تکمیلی خود را در این زمینه بفرمایید: بر این مبنا ما دو آرامش داریم یک آرامش روانی: مقتضای عدالت الهی و صفت رحمانیت الهی که نمد لهولاء خوبها ولهولاء بدها دوم آرامش روحی: مقتضای اختیار صفت رحیمیت إلهی که رسالت وسایت جنابعالی و کتابهایتان مفیدی که خواندم در زمینه انسان عالم دینی یا ادب عقل و خیال بسیار در این مفید است. اما بنظر می آید بین این دو به‌نوعی بینونیت عزلی وجود دارد در محتوا و ماهیت و از طرفی در طول هم دیگر هستند. یعنی تا روان سالم نباشد روح سالم نمی شود. ان شئت قلت «روح سالم درروان سالم است» مثلا بنده چگونه حقانیت علامه حسن زاده و آیت الله جوادی را اثبات کردم داشتم بیراهه می رفتم همه ادله جریان ضد فلسفه و عرفان درست بود اما حفظوا شیئا و غابت عنهم الاشیاء تعمق که کردم دیدم دید بسیاری از این عزیزان در مرحله روان مبتلا هستند از حضرت امام راحل تمجید و از آیت الله بهجت تمجید و نوبت که به علامه حسن زاده می رسد می شود شیطان پرست، نوبت به آیت الله قاضی که می رسد می شود کاهن یا للعجب. خوب توضیح دهید پارادوکس ارادت امام راحل و آیت الله بهجت به قاضی و محی الدین را چگونه توجیه می کنید و کذا مساله وحدت وجود و ده ها پارادوکس، علامه حسن زاده در وحدت وجود به عینه کلام حضرت امیر (ع) را می آورد پس چرا به امام علی (ع) که بنوعی وحدت وجود را تبیین می کند متعرض نمی شوید؟ دیواری کوتاه‌تر از بنده صالح خدا علامه حسن زاده پیدا نکردید!! (یاحسرتا علی العباد) هنگ کردم خدایا اشکال کار کجاست؟ خوب نمی توانیم بگوییم «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا» چون اینان برادران ما هستند عزیزان ما هستند، پس قصه چیست؟ کلید معما ((اینان بیماران روانی هستند و باید هرچه سریعتر به طبیب روانی خود را معرفی کنند)) ریشه اش هم ناخودآگاه ست باید روان پزشک ازش بپرسم چی اذیتت کرده عزیزم ناخودآگاهش هم زبان بازمی کند چرا علامه حسن زاده حول حاملین عرش هست و من نیستم؟ چرا جوانان فوج فوج بدنبال ایشانند و مرده و زنده ما برایشان مهم نیست دقیقا همین را در کلامشان دیدم و قص علی هذا. حقانیت علامه حسن زاده همین بس که قریب یک یا دو سال هر وقت باشون تماس می گرفتند به من با محبت جواب می دادند و در طول این مدت فقط یک بار ازدستم ناراحت شد اونهم چون ساعت ده شب باشون تماس گرفتم که گفتند دیگه دیر وقت تماس نگیر. عنایت شود تقسیم بندی حقیر درباب روح و روان و احکام این دو به چه نحوی با مقام خیال و عقل و امثالهم تطبیق شود را فعلا وارد نشدم. عرایض بخش دوم: آیت الله ملکی تبریزی و امام خمینی سلام الله علیه در بخشی از دستورات سخن از طفل درون آوردند جهت تلقین آیات توحید که فرمودند وجود خود را بسان طفلی فرض کنید و آیات توحید را به او بیاموزید. آیا این طفل درون هم کودک درون است که اریک برن کشف نمودند؟ نظر شما چیست؟ احتمال می دهم حضرتعالی در این زمینه نظری نداشته باشید علی ای حال سوال مهمی است چون تحقیقات من در این زمینه را بدنبال خواهد داشت. صحبت پایانی بنظرم حضرتعالی از نومذهبیون نسل جدید هستید که با دید نسبتا باز سعی می فرمایید لااقل صحبت ها را بشنوید ولو انعکاس هم ندهید ولی گله اینجانب و دغدغه اینجانب از بعضی مذهبیون است که دارند از سفره ملاصدرا می خورند و سنگ بر ملاصدرا می زنند. ممنون از وقتی که می گذارید. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نگاه صدرا افقی است به سوی آینده تا ما در مواجه با جهان مدرن، توانِ ارائه‌ی معارف عالیه‌ی شیعه را داشته باشیم و معطل مخالفانِ فلسفه و عرفان که تاریخِ آن‌ها گذشته است، نشویم. موفق باشید

26014
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد: از کتاب معاد امام سوالاتی داشتم. ۱. فرمودند بهشت اعمال که پایین ترین درجه بهشت است مربوط به انجام اعمال حسنه و اعمال عبادیه، آیا خالص نمودن اعمال برای خداوند در این بهشت فرض است یا آن مربوط به مقربین است که هر کاری را فقط برای رضای خدا انجام می دهند. ۲. در مورد بهشت صفات فرمودند اراده میزان بهشت صفات است. کسی که اراده اش تابع شهوات حیوانی باشد و عزمش مرده و خمود باشد به این مقام نرسد. منظور از اراده چیست؟ در چه مواردی باید اراده را تقویت کرد؟ آیا منظور اراده در از بین بردن صفات رذیله و کسب صفات حمیده است؟ همین یا مثلا کسانی که کاری را شروع می کنند ولی در آن کار پشتکار ندارند و انگیزه ادامه کاری را ندارد جزو بی همتان هستند؟ ۳. در شب معراج که پیامبر دیدند ملائکه دست از کار می کشند چون بندگان دست از ذکر برمی دارند؟ آیا فقط ذکر زبانی مورد نطر است؟ آیا فکر حسن و عمل حسن جزو ذکر حساب نمی شود؟۴. آیا جنت لقاء که بالاترین درجه بهشت است همان مرتبه عشق به الله است که مایه ی همه افعال و اعمال انسان است؟ آیا این همان مقام عارفانه است که هر کاری را به عشق الله انجام می دهند. ۵. اینکه درباره جهنم می فرمایند، باطن طبیعت است و اقبال به طبیعت، اقبال به جهنم است آیا منظور دلبستگی دنیا است؟ آن جذبه ای که بین انسان و طبیعت ایجاد می شود که محو در زیبایی های آن می شود مصداق توجه به دنیاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در هر حال باید در عبادات، یک عزمِ کلی جهت امتثال امر الهی در درون انسان باشد تا بتوان صورت آن عزم کلی در عبادات را در بهشت ملاحظه کرد. ۲. اراده در این موارد یعنی توجه به جهت اصلی عمل که آن توجه به حضرت حق است در عملی که انجام می‌گیرد ۳. ابداً بحث ذکر زبانی این‌جا نیست، بلکه فرشتگان نظر به شخصیت انسان در اعمالش دارند و آن نوع ذکر زبانی که منجر به عمل می‌شود. ۴. در دل هرچیز متوجه‌ی حضور کامل و تمام حضرت حق بوده‌اند. ۵. همین‌طور است. دنیا و توهّماتِ دنیایی منجر به جهنم می‌شود. موفق باشید

26012
متن پرسش
سلام استاد: من یه دوستی دارم ایشون مشکلات خیلی شدیدی دارن. قبلا با وجود این مشکلات دغدغه فرهنگی داشتن اهل مطالعه بودن و اردوی جهادی راه مینداختن. اما الان از شدت مشکلات حالت پوچی و افسردگی گرفتن. پدر و مادرشون اعتیاد دارند. برادرش یه خودکشی ناموفق داشت. خواهر کوچکش رو پدرش به خاطر پول می خواست به عقد یه نفر دربیاره و نذاشته درس بخونه و.... الان ایشون باید چیکار کنن؟ چندین ساله درگیرن. از دانشگاه هم انصراف دادن. رشته کامپیوتر بودن. حالا میخوان پزشکی بخونن که پول دربیارن. ولی همینم نمیتونن جلو ببرن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه‌ی تقدیری باید بشوند که در دل همین مصائب در میان است تا موجب ‌شود نظر به مصالح حضرت ربّ العالمین بکنند و در همین حادثه‌ها خدا را احساس کنند. حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنْ تَصْبِرْ تُغْتَبَطْ وَ إِلَّا تَصْبِرْ يُنْفِذِ اللَّهُ مَقَادِيرَهُ رَاضِياً كُنْتَ أَمْ كَارِها» اگر در مشکلات و حادثه‌ها صبر كنى آن‌چنان شخصیتی آرام و وارسته پیدا خواهی کرد که مورد غبطه‌ی دیگران خواهی شد و اگر صبر نكنى، خدا آنچه مقدر است اجرا می‌كند، بخواهى يا نخواهى. موفق باشید

26011
متن پرسش
سلام علیکم: استاد طی مدتی که خواستم بهتر بشم به مشکلاتی برخورد کردم که ازتون خواهش می کنم راه حل این مشکلات را بگویید. ۱. در رابطه با مراقبه که در کتاب لب الباب در مرحله سوم مراقبه گفته شده که اگر ما خدا را نمی بینیم او ما را می بیند. وقتی می خواهم این مراقبه را رعایت کنم باید خیلی روی این فکر تمرکز کنم که خدا دارد ما را می بیند که این فکر باعث میشه کل ذهنم مشغول شه و کار دیگری نمی توانم بکنم یا در حین کار دیگری اشتباه های زیادی از من سر می زند و مجبورم که مراقبه نداشته باشم اگر بخواهم تمرکز داشته باشم باید این فکر را از ذهنم خارج کنم. ۲. مسئله دیگری که به آن برخورد کردم استرس و فشار ناشی از مراقبه است. هر وقت سعی می کنم مراقبه داشته باشم به خصوص در اجتماع به خصوص جایی که نامحرم هم باشند استرس بسیار زیاد شده بطوری که قدرت تصمیم گیری درست را از دست می دهم و حتی ساده ترین کار ها را هم نمی تونم بکنم در صورتی که اگه مراقبه نداشته باشم و به خودم فشار نیارم و ذهنم را آزاد کنم و مثل بقیه افراد آزاد باشم و هر کاری رو انجام بدم (از یاد خدا غافل باشم) اون استرس و عدم تمرکز از بین میره. احساس راحتی بیشتری می کنم. در واقع یک حس معذب بودن در هنگام مراقبه هست که راحتی را از آدم می گیرد. مگر ما آیه نداریم «الا بذکر الله طمئنا القلوب» پس چرا مراقبه که همون یاد خدا هست برای من در محیط های مختلف بالاخص در اجتماع و بالاخص در محیطی که نامحرم حضور داره برعکس کار میکنه؟ برای مثال وقتی در اجتماع و بیرون از خانه در کوچه و خیابان ذکر می گوییم قلب بیشتر تحت فشار و استرس هست نسب به روزی که چشمانم و افکارم را رها می کنم تا هر کار دلشان می خواهد بکنند. «برای خودم به تجربه ثابت شده هرچه پاک ترم به خدا نزدیک ترم و سبکی قلب دارم مثلا بعد از نماز ٫ در جامعه و اجتماع استرس و فشار بیشتری متحمل میشم و خجالتی تر و محجوب به حیا تر میشم و رفتارم تدافعی تر می شود و هرچه قلبم کدر تر میشه یا قساوت قلبم بیشتر میشه مثلا بعد از گناه یا غفلت های زیاد از یاد خدا در اجتماع به خصوص جایی که نامحرم حضور دارد کمتر دچار فشار و استرس میشم و انگار خودم را رها کردم که هر کاری می خواهم بکنم و رفتارم تهاجمی تر می شود.» و این فشار تا جایی زیاده که واقعا توان ادامه مراقبه را ندارم و می خواهم رها کنم چرا که لحظه به لحظه در فشار و استرس هستم. ۳. موضوع بعدی در رابطه با نفی خواطر است که بعضی اوقات هجوم افکار غیر قابل کنترل میشن با اینکه مدت زیادیه که می خواهم کنترل کنم ولی بازم در نفی خواطر ناتوانم بطوری که در خطورات سقوط می کنم و هیچ راه نجاتی ندارم. ۴. احساس می کنم رذایلی مثل عجب و غرور و ریا و تکبر ریشه در خواطرم دارد که نمی توانم کنترلشان کنم چرا که بعضی از اوقات در حین انجام عملی با نیت خالص ناگهان مثل صاعقه ای فکر ریا کارانه میاید و می رود و کل زحمت من را خراب کرده و احساس عجب و ریا در من خیلی آزارم می دهد به طوری که همش فکر می کنم که دیگران در مورد من دارند فکر می کند و من در فکر اینکه دیگران به چه فکر می کنند زندانی شدم. ۵. هر وقت سعی می کنم مراقبه داشته باشم و هر وقت پاک ترم و سبک ترم احساس فرار از اجتماع رو دارم و دوست دارم تنها بشم به شکلی که خیلی از دوستانم در دانشگاه گلایه می کنند چرا اینقدر می خواهی تنها باشی. وقتی احساس نزدیکی و حضور قلب دارم همنشینی با دیگران خیلی برایم آزار دهنده چرا که تمام حالت حضور و نزدیکی به خدا را از من می گیرند. در کل می خواهم از جامعه فرار کنم و وقتی قلبم از گناهان تیره و کدر است راحت تر می توانم با دیگران باشم و در اجتماع حضور پیدا کنم و دیگر انزوا طلب نیستم ( مرتبط با مسئله ۲) استاد من مدت زیادیه که با این مشکلات سروکار دارم بعضی اوقات به خودم میگم رها کن سلوک و مراقبه و... مثل مردم عادی زندگی کن تا اینقدر سختی نکشی. خواهش مندم کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  باید عنایت داشته باشید که موضوع مراقبه و توجه به حضور حضرت ربّ العالمین به همان معنایی است که انسان به طور کلّی متذکر موضوع باشد، نه آن‌که بخواهد در جزء جزء مسائل متوجه‌ی آن امر شود و از کار و بار خود باز بماند. مثل آن‌که شما تصمیم بگیرید به خانه‌ی دوستتان بروید و در حین رفتن ممکن است دهها فکر و کار دیگر انجام دهید، ولی این افکار و کارها، کلیّتِ  توجه به رفتن به خانه‌ی دوستتان را از شما نمی‌گیرد در حدّی که مثلاً به جای دیگری بروید. مراقبه یعنی همواره در فضای نظرِ خداوند به خود، اعمال‌ روزمرّه‌ی خود را انجام دهیم. در این مورد بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید.

25995
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: استاد جان! بنده به فضل الهی در معرفت به انقلاب اسلامی و منظومه فکری حضرت آقا بیش از پیش مأنوس گردیده ام و نیز برخوردار از موقعیت اجتماعی و کسب تجربه جهت خدمت کلان به انقلاب شده ام، اما متأسفانه در سلوک فردی نه پیشرفت بلکه دچار عقب رفت و اسیر یکسری غفلت ها و معصیت ها هستم. ۱. به نظر حضرت عالی حکمت آن چیست؟ ۲. استادعزیزم! من این سئوال را قبلا پرسیدم. بنده یک مشکل بزرگی که دارم ذهن یا حافظه یا روحم برای بیان مطالب یاد گرفته و ایراد سخنرانی بنده را یاری نمی کند، علی رغم مطالعه و تفکری که دارم، به نظر جنابعالی حکمت این چیست؟ چه راهکاری توصیه می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. امتحان در امتحان است ای پسر. بالاخره باید با رشد سجایای اخلاقی راه‌های ریزش رحمت الهی به سوی خود را بگشایید. ۲. فکر می‌کنم بهتر است در همه‌ی امور، خودتان باشید و مطالعه نکنید تا برای دیگران سخن بگویید، سعی کنید با مطالعاتتان شخصیتی شوید که آن شخصیت با افراد سخن می‌گوید. موفق باشید

26004
متن پرسش
سلام: با توجه به مطالب مطرح شده در کتاب جوان و انتخاب بزرگ، اگر فرد دوره جوانی خود را گذرانده باشد و همچنان به مسئله جدایی «من» و «تن» پی نبرده باشد. به طوری که در اثر عدم تربیت صحیح و کارآمد دینی، نسبت به دستورات شریعت حساس نشده باشد و مراعات ننموده باشد، آیا جای جبران دارد و ممکن است که مسیر پرورش روح برای اینچنین فردی مهیا گردد؟ متشکرم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! هر زمان که تصمیم بگیرید، تولد دیگری را شروع کرده‌اید. موفق باشید

26001
متن پرسش
بسمه تعالی سلام: جناب استاد در قران و بعضا در حکایات حکیمان گاهی با داستانهایی روبرو می شویم که ظاهرا با رأفت و عفو بودن پروردگار در تضاد است. مثلا در داستان حضرت ایوب (ع) که از قوم خود در حالت ناراحتی روگردان شد و شد آنچه که بسر حضرت آمد که انسان خودش را کمی جای ایشان بگذارد حق دارد سکته کند. از ترس جای سوال است که چطور خدای مهربان و رئوف با یک تذکر مهربانانه ایشان را برنگرداند و متوجه اشتباهش نکرد. و یا در حکایات مثلا برداشتن یک تیغ کوچک برای خلال دندان از خرمن یک هیزم فروش باعث آن همه عذاب وحشتناک شد واقعا معاذالله خدای مهربان چنین موجود زبانم لال عصبانی و آماده به عذاب است اگر اینطور باشد که واویلا یک ذره آن را هم این انسان ضعیف نمی تواند تحمل کند زندگی تقریبا همه انسانها پر از چنین نکات ریزی است که قرار است بخاطرشان چنین عذاب های وحشتناکی ببینند یا مثلا یک نگاه خشمگین گذرا به چهره یک فرد دیگر موجب خشم کذایی خدای قهار می شود واقعا این خدای مهربان چنین موجود عصبانی و معاذالله خطرناک و مخوفی است؟ اگر چنین چهره ای شکل بگیرد چطور می شود با چنین خدایی که با پیامبر خود چنین کرده انس گرفت و بدون ترس احساس در آغوش بودن داشت چندان کم نیست صفحاتی از قران که این انسان ضعیف را چنان و چنین می ترساند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: «حسنات الأبرار، سیئات المقربین» را فراموش نکنید. خداوند با بنده‌های خاصش، برخوردهای خاص دارد برای رشد سجایای آن‌ها، چه کار دارد به ما مستضعفین! ثانیاً: جریان حضرت ایوب«علیه‌السلام» با آمادگیِ خود آن حضرت بود تا نشان داده شود آن حضرت در سختی‌ها هم از دینِ خدا دست برنمی‌دارد. ثالثاً: شما در بستر رعایت شریعت الهی، هرچه بیشتر امیدوار به رحمت الهی باشید، خداوند بیشتر با رحمتش با شما برخورد می‌کند. مگر نشنیده‌اید که جناب مولوی فرمود: «تو مگو ما را بدان شَه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». موفق باشید

25981
متن پرسش
سلام: در ذیل حدیث «اطرق الی الله بعدد انفاس خلائق» فرمودید هر شخص به اعتبار اینکه ظهور حضرت حق است خود یک راه رسیدن به خداست، پس انسان کامل چه می شود؟ مگر راه، انسان کامل نیست؟ اگر قرار باشد رجوع همه به انسان کامل باشد همانطور که خودشان فرمودند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که روایت مذکور متذکر است هرکس در ذات خود، راهی است به سوی خداوند. ولی این‌که بتواند خود را درست بیابد و راه را پیدا کند؛ وجودِ امام معصوم به عنوان یک اُسوه و کلمات او به عنوان تذکر، حتماً نیاز است. موفق باشید

25974
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام: استاد در میان درسها فرمودید معارف باید به‌قلب برسد مثلا می بینیم در نماز قلب بازی می کند می رود و میاید. یک دفعه می بینیم حمد نماز را نبود. استاد برایم سوال است که آن قوه ای که قلب را رصد می کند و می فهمد که الان بود یا نبود اینکه مثلا بررسی می کند می فهمد قلب حالت قبض دارد یا بسط آن چیست؟ با تشکر و آرزوی توفیق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان خودت هستی که می‌خواهی إن‌شاءاللّه این کثرات را به سوی وحدت آوری. به همین جهت صبرِ در عبادات توصیه شده است. کتاب حضرت روح اللّه در این رابطه یعنی «آداب الصلواة» راه‌گشاست. موفق باشید

25973
متن پرسش
بسمه تعالی موضوع معارف دین: با سلام: در ابتدا از حضرتعالی تشکر می کنم و از خداوند ملحق شدن جنابعالی را به شهداء مسألت نمی کنم چون شم اشهید بشید چه کسی پاسخ شبهاتمان را می دهد. نهایتا و از خداوند مسألت می کنم خداوند اجر مداد العلما افضل من دماء الشهداء را نصیب شما فرماید شاید اینطور بهتر باشد. اما شبهه و مشکل حقیر: مدتی است که در اثر مطالعات شدید فلسفی و عرفانی و خواندن تضاد مکاتب مخصوصا مکتب تفکیک و معارضان فلسفه و عرفان دچار ضعف اعصاب، مالیخولیا و انقطاع از محیط شدم. به خودم گفتم بگذار معارضان و متکلمان هرچه می خواهند بگویند قابل ترحم هستند اینها هم تشنه حقیقت هستند کشش آنها همین است و بحث را تمام کردم و الا بجنون می رسیدم. از آن‌طرف در دهشت و وحشت معارف عمیق عرفانی افتادم. مثلا علامه تهرانی در مبحث معاد در هنگام نیستی در ذات خداوند جوری می گوید هنیئا لهم که گویا مثلا من در چمن پارک دارم لذت می برم از یکی شدن با طبیعت ناسلامتی، ذات اقدس است این علم را به دهشت و وحشت کامل می برد خدایا. فنا در ذاتت دهشت و وحشت است و بقا ببقاءت دهشتناک تر... هرکسی را می بینم یا هر چیزی میگم به یک تعین ظاهر شد. مردم را خندان می بینم میگم بخندید بیچاره ها یک پوستی از کله تان کنده می شود که حتی فکرش را هم نکنید برزخ و عذاب و کتاب هیچ، قرار فانی در ذات بشید. شما و ما مثل مرغهایی هستیم که قراره به قربانگاه و وحشت برویم من فهمیدم قاطی کردم شما نفهمیدید خوش بحالتون. خلاصه کنم بعید میدونم اولیاءالهی علامات مالیخولیایی شبیه من از خودشان صادر کرده اند بعد اینکه فهمیدند چه خبر است تازه بالفرض اینکه بگوییم کلام عارف حجت است که البته معصوم هم نیست. علی‌ای‌حال راه خارج شدن از این زندان مالیخولیای وسواس فکری چیست قطعا بیماری است در این هیچ شکی ندارم بزرگان ما می گفتن می خندیدن و بشر مثلکم بودند. اما سیر علمی من مشکل دارد. ذهنم بیمار شده، حتی ذهنم گفته بابا جان همه سر کارید و حق با مادیگرا هاست لا خبر جاء و لا وحی نزل، نه پروردگاری هست و نه معادی! خوب مشخص هست سیم ها اتصالی کرده اند. بهتر نیست مدتی حواشی را کنار بگذارم و بپردازم مثلا مطالعه در علم اخلاق، احوال بزرگان و غیره، کلا ذهن بیمارم را چکار کنم مثل کامپیوتری که ویروس گرفته، در روز نهصد و نود و نه شبهه تولید می کند ... از کار و زندگی افتادم، اومدیم از چاله خروج از الحاد و اثبات صانع و مبدا و معاد خارج شیم افتادیم در جنگ تفکیک و عرفان از جنگ تفکیک و عرفان خارج شدیم بعلت ضیق صدر و ضعف اعصاب افتادیم در دهشت و وحشت و اضطراب کلام عارفان. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما با خودتان روبه‌روئید و آن‌ها هم با خودشان. نظر کنید به رهبر معظم انقلاب، ببینید می‌توانید در جهانِ او، خود را داشته باشید؟ جهانی نورانی و مقیّد به دیانت و مخالفت با استکبار. اگر خود را در آن جهان قرار دهید، به سرعت از پل صراط به سوی بهشت سیر می‌کنید، به همان معنایی که در آن روایت مشهور داریم: «حبّ علیٍ عبادة، لایضرّه سیئه و بغض علیٍ سیئه، لا ینفعه الحسنه». موفق باشید

25971
متن پرسش
با سلام و درود: بنده قبل از فوت یکی از علما با ایشان در ارتباط بودم و بعد از فوت ایشان هر دفعه به مزار ایشون می رفتم همان روز و یا چند روز بعد ایشان رو به خواب می دیدم ولی یک شب علاوه بر اینکه خواب ایشون رو دیدم در حالیکه بین خواب و بیدار بودم و فقط چشمم بسته بود (خواب خیلی سبک) ولی گوشم صدا رو می شنید ایشان از پشت سر وارد اتاق شدن ود درگوشم مطلبی رو تذکر دادن که نباید فلان کار رو انجام بدم به حالتی که گرمای دهان ایشان رو حس کردم مثل اینکه یک شخص زنده در گوش انسان صحبت میکنن. آیا این توهم بوده یا حالت خاصی بوده و اگه حالت خاصی بوده اسم این حالت چیست و بفرمایید چطور میشه این حالت رو تقویت کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا تصور کنیم آن حالت، توهّم است؟ آن عالِم بزرگوار مأموریتی داشتند، دستِ شما نیست که آن حالت را تقویت کنید. ارادتِ خود را نسبت به ایشان ادامه دهید، خودشان در حدّی که لازم است کمک می‌کنند. موفق باشید

25968
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: برداشتم از کتاب «زن آن گونه که باید باشد» این است که شما بیشتر برای یک خانم خانه داری رو توصیه می کنید به نظر شما در شغل وکالت در سیر و سلوک عرفانی موفق ترم یا خودم در منزل حفظ و تفسیر قرآن رو همراه خانه داری انجام بدهم؟ آیا شعل وکالت رو همراه سیر مطالعاتی و شرح مقالات شما رو ادامه بدهم می توانم در سلوک موفق باشم؟ لطفا راهنمایی کنید. کدام مسیر در سلوک برایم بهتر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز بحمداللّه انسان‌هایی از نسل شما آن‌چنان وسعتی پیدا کرده‌اند که صدها کار را یک‌جا می‌توانید انجام دهید. می‌توانید بهترین زنان در امور خانواده باشید و در همان حال، بهترین قهرمانان در میدان اجتماع. بدون دلیل ظرفیت‌های خود را محدود نکنید. موفق باشید

25967
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض ادب خدمت شما ستاد گرانقدری که طی چند سال اخیر انس ویژه ای با مباحث تون پیدا کردم و در این ایام نوجوانی در یافتن مسیری بزرگ به وسعت جهانی که در آن هستم کتب شما توانست راهنمایی ام کند و البته از جهت خانوادگی و ارتباطی که با مادرم خانم پیراوی ونک داشتید، بیشتر ارادت و علقه عاطفی به ایشون پیدا شد و ارادت بیشتری به حضرتعالی پیدا کردم. استاد عزیز؛ مطلبی بشدت ذهنم رو درگیر کرده، اینکه چرا هنوز با وجود انجام عبادات و مراقبه های نفسانی، هنوز راه را پیدا نکردیم و قلبمان در راه قرار نگرفته و آن را در نیافته است. این را بدین جهت عرض می نمایم که در کتاب فعلیت یافتن باورهای دینی، فرمودید بزرگانی مثل امام، علامه طباطبایی، آیت الله قاضی در کمیت عبادات و انجام فرائض با متدینین ما آنچنان تفاوتی ندارند بلکه تفاوت آنها اینست که آنها راه را می یابند و قلبشان آن راه را در می یابد و لذا از گذشته و آینده که عدم است رها شده و حال را در می یابند که وجود دارد و انسان را از حجاب زمان رها می کند. این ره یافتگی و یافتن آن راهی که ما را از حجاب زمان رها می کند، چرا هنوز با وجود آن عبادات و مراقبه ها یافت نشده و ما سرگردانیم؟ آیا علتش این است که هنوز روح عبادات و هدف حیات زمینی را نیافته ایم یا اینکه هنوز جهان را به وسعت وجودی خود معنا نکرده ایم یا علت دیگری در میان است؟ التماس دعا؛ موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه می‌گویی پسر؟! مثل آتشفشان شده‌ای و خودت هم نمی‌دانی. «به کجا چنین شتابان؟». «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». بحمداللّه در خانواده‌ای این‌چنین با طمأنینه و با سابقه‌ی دیانتِ دیرین، به طلوع آمده‌ای و به خوبی در زیر سایه‌ی مادری آن‌چنین حکیم و گشاده‌فکر روزگار می‌گذرانی. کم نداری. من نمی‌دانستم این آقای برمکی که ما را بمبارانِ سؤالات خود کرده است، شما هستید؟!! کمی به دورِ اندیشه‌ی مادرت که استادی است ارزشمند با آثاری اندیشمندانه، بچرخی، آن راه که به دنبالش هستی، به ظهور می‌آید، ولی مناسبِ این تاریخ. تا حقیقت را در آینه‌ی انقلاب اسلامی به تماشا بنشینی و با آن مأنوس باشی. موفق باشید

25964
متن پرسش
سلام علیکم: یک شخصی بر برهان صدیقین ملاصدرا مبتنی بر برهان شر اپیکور، ایراد وارد می کرد که وجود خدای خیر خواه و کامل مطلق (که در برهان صدیقین، اصل وجود همان اصل کمال هم است) را رد می کند و این برهان می گوید، در جهان شر وجود دارد و خدا یا می تواند این شرور را از بین ببرد و نمی برد که این خدا شرور است و یا نمی تواند این شرور را از بین ببرد که این خدا قادر مطلق نیست و اینگونه خدا را زیر سوال می برد. آیا این اشکال، وارد است و پاسخ اپیکور را چگونه باید داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید مطهری با توجه به همین اشکالات اثر نفیس «عدل الهی» را تنظیم کردند. متأسفانه آقایان آن طور که شایسته است تلاش نمی‌کنند تا اندیشه‌های خود را بپرورانند، وگرنه خیلی راحت غیرِ منطقی‌ترین سخن‌ها، برایشان قابل پذیرش می‌شود. موفق باشید

25946
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهرزاده: در بین جواب پرسشها، درباره انتخابهایی که انسان قبل از تولد میتونه داشته باشه، جالب بود ولی در عین حال مبهم. میشه لطفا بیشتر توضیح بدید یا کتابی و منبعی را معرفی بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مبانی عرفان نظری» از استاد پزدان‌پناه در موضوعِ «عین ثابته» در این مورد نکاتی را در اختیار خواننده می‌گذارد. موفق باشید

25931
متن پرسش
سلام علیکم: چند چیز دغدغه من شده است: ۱. چطور به یقین برسم؟ ۲. چطور مراقبه نفس انجام بدم؟ ۳. چطوربه حضور قلب برسم؟ با تشکر از شما استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر سیر مطالعاتی روی سایت را شروع کنید، «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

25923
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به آیه ۱۲۰ سوره هود ویژه این بخش «و ما نثبت به فوادک» و جایگاهی که فواد در وجود انسان دارد و تعبیر این هست که در فواد انسان، مرحله یقظه و احسان به مومنین رقم می خورد و اوج ساحت های وجودی است، آیا می توان گفت هنر اسلامی من جمله ادبیات داستانی و سینما و ...، دکترین خاصی مبتنی بر انگاره های قرآنی دارد که هدفش ثبات انسان (ویژه فواد او به‌عنوان مرحله درک حقایق توحیدی جهان شمول) بر مسیر حق و اطمینان از این است که اگر اراده و عملش با اراده حضرت حق هماهنگ باشد پیروزست و یا به تعبیری بگوییم که نشان می دهد راز زندگانی مومنانه و توحیدی ویژه در انبیاء و اولیاء چیست تا ما هم با این راز مانوس شویم که حقیقتاً قصه های و زندگانی ابرار،چنین ظرفیتی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان به دنبال آن است که جانی آرام و قلبی مطمئن داشته باشد و این جز با رویکردِ توحیدی محقق نمی‌شود. موفق باشید

25921
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیز: یکی از دوستانم بیان می کردند که فقه شیعه بویژه با فقه انصاری و مبانی شیخ انصاری، از مبانی فلسفی و عقلی دور شده است و رنگ و بوی فلسفی و همه جانبه نگری، کمتر در آن یافت می شود و بیشتر گرایش های غیر فلسفی و شهود عقلی، با مباحث ایشان مطرح گردیده. این حرف آیا درست است و فقه شیعی، با رویکرد شیخ مرتضی انصاری، از مباحث عقلی و فلسفی دور شد و آن جنبه عقلانی، کاهش یافت و تسلب و جمود حاکم گشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی کرده‌اند که فقه را در بستر فلسفه نیاورده‌اند. فقه باید در همان افقی که آیات و روایات بدان اشاره دارد، ادامه یابد و فقیه در همان بستر بر روی آیات و روایات تفقه و تعمق نماید، کاری که شیخ انصاری بزرگ انجام داد. موفق باشید

25920
متن پرسش
سلام علیکم: مبتنی بر مبانی اصولی و عرفانی شیعه، بیشتر شهود عقلی و سیر عقلی مورد توجه است یا شهود قلبی؟ در معارف شیعی برای این شهودها، تفاوت خاصی مذکور است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو لازم است. انسان باید در مسیر کلام خود همواره عقل و قلب را در صحنه داشته باشد، منتها عقلی که از انوار قلب نوشیده باشد. یعنی «قلوبٌ یعقلونَ بها» و این، با تزکیه‌ی نفس حاصل می‌شود. موفق باشید

25911
متن پرسش
سلام و رحمت الله: استاد عزیز از مبحث صبر بسیار به فضل خدا بهره بردم خدا خیرتان دهد فقط یک مسأله ای که هست اینه که در روایت داریم که پیامبر صل الله علیه و آله به شخصی که طلب صبر از خدا می کرد فرمودند طلب صبر نکن که بلا بر تو نازل می شود. (اشاره به مضمون حدیث) و از طرفی در آیات قرآن و ادعیه فراوان داریم که طلب صبر می کنیم بالاخره تکلیف چیست طلب صبر بکنیم یا نه؟ ممنونم و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید آن روایت را دقیقاً دید. زیرا در مسیر توحید هر اندازه مقاومت شود بر آن‌چه بر آن قرار داریم؛ صفا و برکات بیشتری به ظهور می‌آید، «إن تصبروا علی ما انتم علیه». موفق باشید

25910
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک هستم و به خاطر تغییر دیدگاه هایم تحصیل در این رشته را ادامه ندادم و از طرفی برای دنبال کردن دغدغه هایم در رشته فلسفه علم ادامه تحصیل دادم. بعد از اتمام دوره فوق لیسانس مطالعات جدی در زمینه قرآن، تفسیر و فلسفه را شروع کردم. اما با دو مساله جدی مواجه هستم. ۱. با توجه به مسائل خاص اقتصادی، احساس کردم باید در عرصه اقتصادی وارد شوم، در این زمینه حتی به کارهای هنری و مشاغل خانگی هم فکر کرده ام. اما اولا نمی دانم آیا این احساس ناشی از حس تکلیف است و یا احساسی کاذب است؟ و ثانیا آیا با فرض واقعی بودن این احساس، چگونه وارد این عرصه شوم که اثرگذار باشم؟ ۲. در مورد مطالعاتی که شروع کرده ام هیچ گونه هدف عینی و مشخص وجود نداره و همین باعث سردرگمی می شود، چطور از این سردرگمی نجات پیدا کنم؟ البته بنده جزوه شما را که در مورد حضور نرم زنان بود مطالعه کردم اما باز هم مشکل من حل نشد. خیلی دوست داشتم که من هم بتوانم نقش تربیتی برای خودم تعریف کنم اما واقعا فضای مناسبی وجود ندارد. خواهشمندم راهنمایی بفرمایید. واقعا سردرگم هستم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». آن‌چه فعلاً می‌توانید انجام دهید را شروع کنید، در دلِ راه است که انسان به راه‌های دقیق‌تری برخورد می‌کند. موفق باشید

25907
متن پرسش
سلام علیکم: پیش نیاز شرح کتاب مقالات استاد شجاعی چه مباحثی هستش؟ سرچ کردم متاسفانه چیزی ندیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم به پیش‌نیاز، نیاز داشته باشد. اگر بتوانید شرح صوتی آن را که از طریق بنده مطرح شده است، با ارتباط با حاج آقا نظری به دست آورید، إن‌شاءاللّه می‌تواند مفید باشد. موفق باشید

نمایش چاپی