بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24048
متن پرسش
آیا ذکر «لا اله الا الله» بلا میاره؟ اگه بلا میاره خنثی کننده دارد؟ بدون استاد میشه گفت چه تعداد؟ تو صحبت هاتون گفته بودید امام (ره) گفته ۱۰۰تا. به خاطر بی بی راهنماییم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ذکر «لا إله إلا اللّه» ذکر عام است لذا نه استاد می‌خواهد و نه محدودیت دارد. از ذکر تسبیحات اربعه که ذکر جامعی است، کمک بگیرید. با دلگرمی کامل و همراه با تواضع و صله ی رحم و خوش خلقی، کار را ادامه دهید، إن شاء اللّه خداوند گشایش های لازم را عطا می کند. موفق باشید

24047
متن پرسش
استاد گرامی سلام: با توجه به سوال ۲۴۰۴۳ آیا کتاب یا جزوه ای هست که بصورت گسترده در مورد (حکم الامثال فیما یجوز وفیما لایجوز واحد) و قیاس خفی با مثال بحث کرده باشد تا مطلب به صورت کامل برای بنده جا بیافتد؟ لطفا به بنده معرفی نمایید، با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حکما و فیلسوفان مکرر متذکر این امر شده‌اند. به نظرم در کتاب «الاشارات و التنبیهات» شیخ الرئیس ابوعلی سینا بتوانید مطلب را دنبال کنید. موفق باشید

24045
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد بزرگوار: دختری مذهبی با روحیه انقلابی و پیشینه کار فرهنگی بودم که بعد از سخت گیری های زیاد بابت اینکه روحیه همسر باید به آدم بخورد و... ازدواج کردم. در زمان آشنایی با همسرم از صداقت ایشان و ایمانی که حس کردم دارند خوشم آمد و ازدواج کردم. با وجودی که می دانستم اهل کار فرهنگی نیستند ولی فکر می کردم اهمیتی ندارد الان از ازدواجم پشیمان نیستم و ایشان را خیلی هم دوست دارم ولی اینکه نسبت به اوضاع دیگران بی تفاوت است و کمک به دیگران را چه از لحاظ مادی چه معنوی، نه از پدر و مادرش، نه از اطرافیانش نیاموخته، نسبت به خمس و زکاتش بی خیال است و علی رغم اینکه زبانا بسیار شکر گزار است ولی در نماز و اعمال دینی اش اهمال می کند، پاداش هر کاری را از جنبه مادی می بیند و خیرش به کسی نمی رسد، دروغ و پارتی بازی می کند و در جوابم می گوید همه انجام می دهند و...خیلی اذیت می شوم. سه سال از زندگی مشترکمان می گذرد و صاحب فرزند پسری هم هستیم. من نگران تربیت و رشد بچه هم هستم می ترسم از اینکه غذای شبهه دار (از نظر خودم نه همسرم) می خوریم ولی نمی توانم بیش از این با همسرم از حلال و حرام و احکام دینی صحبت کنم چون بارها گفته ام و خواسته ام که دقت بیشتری کند ولی چون از بچگی این طور بار آمده باور ندارد و نمی خواهد باور کند می ترسم بیشتر بگویم بدتر شود. از معنویات خودم هم به شدن نگرانم و احساس خسران می کنم چون از ازدواج تا بچه دار شدن و ... روز به روز از فرصت ها و توفیق های عبادت و مناجاتم کاسته شد و دیگر مستحبات به خاطره تبدیل شدند. من به یار امام زمان شدن فکر می کردم و می کنم و ایشان به اندوختن مال بیشتر برای جا نماندن از قافله. لطفا راهنمایی کنید چگونه رفتار کنم و چطور با ایشان برخورد کنم که احکام دینی را جدی تر بگیرند و اینقدر خودخواه نباشند در واقع زبان مفاهمه با ایشان را به من یاد بدهید. ممنون می شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم شما در مواردی که به ایشان تذکر می‌دهید وظیفه‌ی خود را انجام داده‌اید و بیش از این در چنین موضوعاتی ریز نشوید. سعی کنید همین زندگی را مأوایی جهت اظهار شخصیت دینی و الهیِ خود قرار دهید. موفق باشید

24043
متن پرسش
استاد عزیز با سلام: آیا در جواب سوال ۲۴۰۳۴ می توان طبق نظر ابن سینا اینگونه گفت: Me Sd: برای‌ بیان‌ چگونگی‌ پیدایش‌ تجربیات، یعنی‌ گزاره‌های‌ مربوط‌ به‌ عالم‌ محسوس‌ ابتدا باید بین‌ سه‌ گونه‌ تفحص‌ جزئیات‌ محسوس‌ تمیز دهیم، زیرا در حوزة‌ تجربیات، نخست‌ با جزئیات‌ سروکار داریم‌ و علمی‌ که‌ در این‌ حوزه‌ به‌ دست‌ می‌آید به‌ هر حال‌ حاصل‌ تفحص‌ و جستجو در آنهاست. ابن‌ سینا تفحص‌ در جزئیات‌ و رسیدن‌ به‌ علم‌ از این‌ طریق‌ را به‌ پیروی‌ ارسطو، استقرأ می‌نامد. استقرأ ممکن‌ است‌ به‌ یکی‌ از سه‌ صورت‌ زیر صورت‌ بگیرد: اول، تعداد جزئیات‌ مورد بررسی‌ متناهی‌ و معدود، و بنابراین‌ بررسی‌ یکایک‌ و همة‌ آنها ممکن‌ باشد. اینگونه‌ استقرأ، که‌ استقرای‌ تام‌ نامیده‌ می‌شود، درصورتی‌ که‌ قضایای‌ جزئی‌ آن‌ یقینی‌ باشند، تولید معرفت‌ یقینی‌ می‌کند. زیرا استقرای‌ تام‌ درحقیقت‌ قیاس، یعنی‌ قیاس‌ شرطیِ‌ موسوم‌ به‌ قیاس‌ مقسٍّم، است. از این‌رو، حکم‌ این‌ استقرأ حکم‌ قسمی‌ از برهان‌ است‌ که‌ پس‌ از این‌ بررسی‌ خواهیم‌ کرد. دوم، درصورتی‌ که‌ تعداد جزئیات‌ مورد بررسی‌ متناهی‌ باشد اما به‌ اندازه‌ای‌ زیاد باشد که‌ تفحص‌ یکایک‌ آنها ممکن‌ نباشد، استقرای‌ تام‌ صورت‌ نمی‌پذیرد بلکه‌ در اینگونه‌ موارد همیشه‌ استقرأ ناقص‌ خواهد بود. در این‌ مورد تحصیل‌ علم‌ یقینی‌ ممکن‌ نخواهد بود مگر آنکه‌ تفحص‌ جزئیات‌ به‌ شیوه‌ای‌ انجام‌ بگیرد که‌ ابن‌ سینا آن‌را استقرای‌ ذاتی‌ می‌نامد. استقرای‌ ذاتی‌ برخلاف‌ تصور بعضی‌ کسان‌ استقرای‌ تام‌ نیست، بلکه‌ استقرای‌ ناقصی‌ است‌ که‌ شرایط‌ معینی‌ دارد. استقرای‌ ذاتی‌ همان‌ است‌ که‌ به‌ عقیدة‌ ابن‌ سینا گزاره‌های‌ مربوط‌ به‌ حوزة‌ علوم‌ طبیعی‌ را تولید می‌کند، و او معتقد است‌ که‌ چنین‌ استقرائی‌ چون‌ تولید معرفت‌ یقینی‌ می‌کند، غیر از استقرای‌ ناقص‌ است‌ که‌ از تولید چنان‌ معرفتی‌ عاجز است‌ و به‌ همین‌ علت‌ برای‌ تمیز بین‌ این‌ دو، اولی‌ را تجربه‌ می‌نامد و آن‌را غیر از استقرای‌ معروف، یعنی‌ استقرای‌ شمارشی‌ که‌ صورت‌ سوم‌ استقراست، معرفی‌ می‌کند. ابن‌ سینا این‌ سه‌ نوع‌ استقرأ را در یک‌ جمله‌ چنین‌ مطرح‌ می‌کند که‌ «استقرأ یا تمام‌ افراد را استیفا می‌کند، یا فقط‌ ظن‌ غالب‌ تولید می‌کند، ولی‌ تجربه‌ چنین‌ نیست.» زمینه‌ای‌ که‌ این‌ جمله‌ در آن‌ می‌آید این‌ پرسش‌ اصلی‌ را مطرح‌ می‌کند که‌ «ممکن‌ است‌ کسی‌ بگوید چرا تجربه‌ می‌تواند برای‌ انسان‌ این‌ علم‌ را که‌ سقومونیا مُسهل‌ صفراست‌ بگونه‌ای‌ تولید کند که‌ غیر از تولید استقراست؟» سپس‌ او بعد از آن‌ جمله‌ می‌نویسد که‌ «سپس‌ ممکن‌ است‌ او شک‌ کند و بگوید: چرا تجربه‌ دربارة‌ اشیأ حکم‌ یقینی‌ تولید می‌کند؟» ابن‌ سینا برای‌ حل‌ مسئله، و در پاسخ‌ به‌ پرسش‌ اخیر، نخست‌ در فصل‌ هشتم‌ مقالة‌ اول‌ برهان‌ شفا بطور مفصل‌ توضیح‌ می‌دهد که‌ علم‌ یقینی‌ دربارة‌ آنچه‌ علت‌ دارد صرفاً‌ از راه‌ دانستن‌ آن‌ علت‌ تحصیل‌ می‌شود. زیرا علم‌ به‌ ضرورت‌ حمل‌ دائم‌ محمولی‌ معین‌ بر موضوعی‌ معین‌ یا ضرورت‌ سلب‌ دائم‌ محمولی‌ معین‌ از آن‌ یا ضرورت‌ حمل‌ موقت‌ یا سلب‌ موقت‌ آن‌ از موضوع‌ فقط‌ زمانی‌ یقینی‌ است‌ که‌ شخص‌ نه‌تنها باید از نسبت‌ بین‌ آن‌ دو آگاه‌ باشد، بلکه‌ باید این‌ را نیز بداند که‌ چرا نسبت‌ بین‌ آن‌ دو غیر از آنچه‌ هست‌ نمی‌تواند باشد؛ به‌ تعبیر دیگر علم‌ یقینی‌ مستلزم‌ آگاهی‌ از سبب‌ نسبت‌ ضرورت‌ بین‌ موضوع‌ و محمول‌ مورد بحث‌ است. با توجه‌ به‌ این‌ اصل، معلوم‌ می‌شود که‌ وجه‌ تولید معرفت‌ یقینی‌ توسط‌ تجربه، این‌ است‌ که‌ در آن‌ برخلاف‌ استقرأ علت‌ موضوع‌ مورد نظر تحصیل‌ می‌شود. این‌ امر صرفاً‌ البته‌ ناشی‌ از تکرار و کثرت‌ مشاهدات‌ نیست، بلکه‌ به‌سبب‌ همراهی‌ تجربه‌ با قیاسی‌ است‌ که‌ اصطلاحاً‌ قیاس‌ خفی‌ نامیده‌ می‌شود. تحقق‌ این‌ قیاس‌ بدین‌ صورت‌ است‌ که‌ وقتی‌ بطور مثال‌ بر سبیل‌ تکرار کثیر مشاهده‌ می‌شود که‌ سقومونیا مُسهل‌ صفراست‌ معلوم‌ می‌شود که‌ این‌ امر اتفاقی‌ نیست، زیرا آنچه‌ اتفاقی‌ است‌ نمی‌تواند دائمی‌ یا اکثری‌الوقوع‌ باشد. این‌ سخن‌ ابن‌ سینا که‌ «آنچه‌ اتفاقی‌ است‌ نه‌ دائمی‌ است‌ نه‌ اکثری»، یکی‌ از اصول‌ علم‌شناسی‌ ارسطوست‌ که‌ به‌ قاعدة‌ اتفاقی‌ مشهور است. ارسطو در فصل‌ ۳۰ مقالة‌ اول‌ تحلیلات‌ ثانوی می‌نویسد: «آنچه‌ اتفاقی‌ است‌ نه‌ ضروری‌ است‌ نه‌ اکثری، بلکه‌ به‌ شیوه‌ای‌ متفاوت‌ با این‌ دو پدید می‌آید.» برحسب‌ تفسیر ابن‌ سینا از این‌ سخن‌ ارسطو، که‌ آن‌را بدون‌ هرگونه‌ شرط‌ اضافی‌ از ارسطو می‌پذیرد،علت‌ طبیعی، دائماً‌ و بطور ضروری‌ معلولِ‌ معینی‌ دارد به‌شرطی‌ که‌ مانع‌ و مزاحمتی‌ بر سر راه‌ سببیت‌ آن‌ نباشد، اما اگر مانع‌ و مزاحمی‌ راه‌ سببیت‌ آن‌را ببندد، آن‌ معلول‌ معین، نه‌ بصورت‌ دائم‌ و ضروری، بلکه‌ بصورت‌ اکثری‌ پدید خواهد آمد. بنابراین، «فرق‌ بین‌ دائم‌ و اکثری‌ این‌ است‌ که‌ دائم‌ معارض‌ ندارد ولی‌ اکثری‌ معارض‌ دارد؛ پس‌ اکثری‌ به‌ شرط‌ دفع‌ موانع‌ و رفع‌ معارض‌ واجب‌ و دائم‌ خواهد بود.»ابن‌ سینا در ادامة‌ بحث‌ می‌گوید که‌ این‌ مطلب‌ دربارة‌ علل‌ طبیعی‌ روشن‌ و آشکار است. به‌ این‌ ترتیب، امر اتفاقی‌ باید اقلی‌ باشد، به‌ این‌ معنی‌ که‌ به‌ نحو اکثری‌ یا دائمی‌ از علت‌ معین‌ پدید نیاید؛ و مقصود از علت‌ معین، علتی‌ است‌ که‌ صلاحیت‌ دارد آن‌ معلول‌ را پدید آورد. پس‌ اتفاقی، معلولی‌ است‌ که‌ از علت‌ معینی‌ بالضروره‌ پدید می‌آید، اما همین‌ رابطة‌ علی/ معلولی‌ که‌ با نظر به‌ خودش‌ و با قطع‌ نظر از چیزهای‌ دیگر اکثری‌ و بلکه‌ دائمی‌ و ضروری‌ است‌ هرگاه‌ نسبت‌ به‌ کل‌ طبیعت‌ سنجیده‌ شود اقلی‌ است. ابن‌ سینا بر آن‌ است‌ که‌ متأخرین‌ سخن‌ ارسطو را بد فهمیده‌اند و تصور کرده‌اند امر اتفاقی‌ آن‌ است‌ که‌ از علت‌ خود بطور اقلی‌ پدید آید؛ درحالی‌ که‌ سخن‌ ارسطو به‌ معنای‌ این‌ است‌ که‌ حتی‌ امر اتفاقی‌ نیز از علت‌ خود بطور اکثری‌ یا دائمی‌ و ضروری‌ پدید می‌آید. مثالی‌ که‌ ابن‌ سینا در این‌باره‌ می‌آورد به‌ اندازة‌ کافی‌ روشنگر است: ماده‌ای‌ که‌ دست‌ جنین‌ از آن‌ ساخته‌ می‌شود هرگاه‌ در اثر علت‌ معینی‌ بیش‌ از اندازة‌ لازم‌ برای‌ پیدایش‌ پنج‌ انگشت‌ باشد و در عین‌ حال‌ برای‌ پذیرفتن‌ صورتی‌ که‌ ماده‌ مستحق‌ آن‌ است‌ استعداد تام‌ داشته‌ باشد جنین‌ دارای‌ انگشت‌ زایدی‌ خواهد شد. این‌ پدیده، هرگاه‌ نسبت‌ به‌ علت‌ آن‌ نگریسته‌ شود، واقعیتی‌ است‌ اکثری‌ و دائمی‌ و ضروری، اما در کل‌ طبیعت، یعنی‌ در فرایند پیدایش‌ انسان‌ها امری‌ است‌ اقلی. پس‌ اگر علتی‌ صلاحیت‌ پدید آوردن‌ معلولی‌ را نداشته‌ باشد، همراهی‌ آن‌ دو هرچند اقلی‌ است، در معنای‌ مورد نظر در اینجا اتفاقی‌ نیست. مثلاً‌ اگر نشستن‌ کسی‌ با کسوف‌ همزمان‌ باشد، نمی‌گویند نشستن‌ او علت‌ کسوف‌ است، زیرا هرچند این‌ پدیده‌ و همراهی‌ اقلی‌ است، نشستن‌ صلاحیت‌ ندارد علت‌ کسوف‌ تلقی‌ شود؛ و «بطور کلی‌ اگر چیزی‌ این‌ شأن‌ را نداشته‌ باشد که‌ به‌ چیزی‌ منتهی‌ شود، نمی‌تواند سبب‌ اتفاقی‌ آن‌ باشد.» پس‌ سبب‌ اتفاقی‌ آن، علتی‌ است‌ که‌ معلول‌ معینی‌ بطور اقلی، یعنی‌ غیردائم‌ و غیراکثری، از او پدید آید. به‌ تعبیر دیگر، اقلی‌ آن‌ است‌ که‌ هرگاه‌ نسبت‌ به‌ سبب‌ فاعلی‌اش‌ سنجیده‌ شود اقلی‌ باشد. چنانکه‌ ملاحظه‌ می‌شود ابن‌ سینا در اینجا اتفاق‌ را برحسب‌ علت‌ فاعلی‌ تبیین‌ می‌کند، و اتفاق‌ در این‌ معنی‌ در مقابل‌ علت‌ و سبب‌ ذاتی‌ قرار دارد، یعنی‌ سببی‌ که‌ معلول‌ آن‌ دائمی‌ یا اکثری‌ است.بنابراین‌ معنایی‌ که‌ مرحوم‌ شهید سیدمحمد باقر صدر از اتفاق‌ در قاعدة‌ اتفاقی‌ به‌ دست‌ می‌دهد با معنایی‌ که‌ ابن‌ سینا از آن‌ اراده‌ می‌کند کاملاً‌ متفاوت‌ است. او اتفاق‌ را به‌ معنی‌ صدفه‌ می‌گیرد و آن‌را در مقابل‌ لزوم‌ قرار می‌دهد، و سپس‌ با تقسیم‌ لزوم‌ به‌ لزوم‌ منطقی‌ و واقعی، و با تقسیم‌ صدفه‌ به‌ صدفة‌ مطلق‌ و نسبی، صدفة‌ نسبی‌ را به‌ اقتران‌ تصادفی‌ دو پدیدة‌ دارای‌ علل‌ معین‌ تفسیر می‌کند و می‌گوید که‌ این‌ برخلاف‌ صدفة‌ مطلق، که‌ به‌معنی‌ پیدایش‌ چیزی‌ بدون‌ لزوم‌ منطقی‌ یا واقعی‌ یعنی‌ پیدایش‌ بدون‌ سبب‌ است، با اصل‌ علیت‌ تعارض‌ ندارد. نتیجه‌ای‌ که‌ ایشان‌ از این‌ بحث‌ می‌گیرند این‌ است‌ که‌ مقصود از قاعدة‌ اتفاقی‌ این‌ است‌ که‌ «صدفة‌ نسبی‌ به‌ استمرار تکرار نمی‌شود» و بنابراین‌ هر آن‌ دو چیز که‌ اقتران‌ مکرر آنها با یکدیگر از خلال‌ استقرأ معلوم‌ گردد قهراً‌ براساس‌ آن‌ قاعده‌ علت‌ و معلول‌ یکدیگرند، زیرا اگر اقترانشان‌ حاصل‌ صدفة‌ نسبی‌ بود تکرار نمی‌شد. برای‌ ابطال‌ این‌ دیدگاه‌ که‌ حاصل‌ قاعدة‌ اتفاقی‌ این‌ است‌ که‌ هرگاه‌ اقتران‌ و همراهی‌ مکرر دو چیز در فرایند استقرأ معلوم‌ گردد نشان‌ این‌ است‌ که‌ آن‌ دو علت‌ و معلول‌ یکدیگرند کافی‌ است‌ عبارتی‌ از الهیات‌ شفا را بخوانیم‌ که‌ ابن‌ سینا در آن‌ می‌گوید: و لیس‌ اذا توافی‌ شیئان، وجب‌ ان‌ یکون‌ احدهما سبباً‌ للاَّخر. و الاقناعُ‌ الذی‌ یقع‌ للنفس‌ لکثرةِ‌ ما یوردُهُ‌ الحسُ‌ و التجربةُ‌ فغیرُ‌ متأکٍّدٍ، علی‌ ما عَلِمتَ، الا‌ بمعرفة‌ أن‌ الامور التی‌ هی‌ موجودة‌ فی‌ الاکثر هی‌ طبیعیة‌ أو اختیاریة؛ و هذا فی‌ الحقیقة‌ مُستندٌ‌ الی‌ اثبات‌ العلل‌ و الاقرارِ‌ بوجودِ‌ العللِ‌ و الاسباب؛ و هذا لیس‌ بیٍّناً‌ اولیاً، بل‌ هو مشهورٌ، و قد علمت‌ الفرقَ‌ بینهما؛ و لیس‌ اذا کان‌ قریباً‌ عند العقلِ‌ مِنَ‌ البین‌ بنفسه‌ أن‌ للحادثات‌ مبدءٌ‌ ما، یجب‌ ان‌ یکون‌ بیٍّناً‌ بنفسه. ‌ ‌در این‌ عبارت‌ به‌ سه‌ نکته‌ اشاره‌ شده‌ است: از صرف‌ اقتران‌ دو چیز لازم‌ نمی‌آید یکی‌ علت‌ دیگری‌ باشد؛ و این‌ نکته‌ای‌ است‌ که‌ تفسیر مرحوم‌ سیدمحمدباقر صدر را باطل‌ می‌کند، و اقناع‌ حاصل‌ از حس‌ و تجربه‌ به‌خودی‌خود تولید معرفت‌ یقینی‌ نمی‌کند مگر اینکه‌ علل‌ و اسباب‌ امور مورد نظر تحصیل‌ شود؛ و اینکه‌ علت‌ داشتن‌ امور حادث‌ بدیهی‌ به‌نظر می‌رسد واقعاً‌ به‌معنی‌ بدیهی‌ بودنِ‌ آن‌ نیست، و میان‌ بدیهی‌ و مشهور فرق‌ است. پس‌ اصل‌ علیت‌ و به‌ پیروی‌ از آن‌ قاعدة‌ اتفاقی‌ را از نظر ابن‌ سینا نه‌تنها نمی‌توان‌ با صفت‌ مبهم‌ «قبلی» توصیف‌ کرد بلکه‌ برای‌ تحصیل‌ آنها باید استدلال‌ عقلی‌ و برهانی‌ آورد. بنابراین‌ انتقادات‌ و ایرادهای‌ مرحوم‌ سیدمحمدباقر صدر دربارة‌ این‌ قاعده‌ پذیرفتنی‌ نیست. اعمال‌ قاعدة‌ اتفاقی‌ بر داده‌های‌ استقرائی‌ به‌معنی‌ جستجوی‌ اسباب‌ ذاتی‌ است. کثرت‌ و تکرار مشاهدات‌ را فقط‌ باید از این‌ جنبه‌ در نظر گرفت، وگرنه‌ اگر وضع‌ معرفت‌شناختی‌ انسان‌ بگونه‌ای‌ بود که‌ در یک‌ مشاهده‌ می‌توانست‌ به‌ علت‌ پدیدة‌ مورد نظر دست‌ بیابد، تکرار مشاهدات‌ و کثرت‌ آنها وجهی‌ نداشت. به‌ تعبیر دیگر، علم‌ تجربی‌ و یقین‌ حاصل‌ از آن، به‌هیچ‌ وجه‌ صرفاً‌ حاصل‌ تکرار مشاهدات‌ و کثرت‌ آنها نیست‌ و «تجربه‌ تنها به‌سبب‌ کثرت‌ مشاهدات‌ تولید علم‌ نمی‌کند» تا اشکال‌ شود که‌ درواقع‌ همة‌ استدلال‌های‌ متکی‌ بر تجربه‌ مبتنی‌ بر شباهتی‌ است‌ که‌ بین‌ اشیای‌ طبیعی‌ کشف‌ می‌کنیم، شباهتی‌ که‌ براساس‌ آن‌ ترغیب‌ می‌شویم‌ انتظار آثاری‌ را داشته‌ باشیم‌ که‌ شبیه‌ آثاری‌ باشند که‌ از اینگونه‌ اشیأ دیده‌ایم... از عللی‌ که‌ مشابه‌ به‌نظر می‌رسند معلول‌های‌ مشابه‌ انتظار داریم. حاصل‌ همة‌ استنتاج‌های‌ تجربی‌ ما همین‌ است. اما بدیهی‌ است‌ که‌ اگر این‌ استنتاج‌ بر عقل‌ مبتنی‌ بود در اولین‌ بار و در یک‌ مورد [تجربه] به‌ همان‌ اندازه‌ کامل‌ می‌بود که‌ پس‌ از تجربة‌ طولانی‌ کامل‌ می‌شود. ‌بلکه‌ تجربه‌ برپایة‌ کشف‌ علت‌ بالذات‌ می‌تواند معرفت‌ را تولید کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم همه‌ی سخن در همان قیاس خفی بود که خدمتتان تحت عنوان «حکم الامثال فی ما یجوز و لا یجوز واحد» عرض شد. موفق باشید

24042
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیزم: استاد جان در شرح برهان صدیقین از بحثی با عنوان مطابقت تشریع (اختیار) با تکوین سخن فرمودید. این بحث برای پژوهشی که در حال انجام آن هستم بسیار مفید و کارگشاست. می خواستم لطف بفرمایید منبعی که پیرامون این موضوع بیشتر صحبت کرده و اثبات این اصل در آن آمده است. (اگرچه به ظاهر یک اصل بدیهی عقلی به نظر می رسد) معرفی بفرمایید. ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این بحث تحت عنوان «مطابقت اعتباریات شریعت با نفس‌الأمر» به طور پراکنده در آثار جناب ملاصدرا و علامه‌ی طباطبایی هست. بد نیست در این مورد به بحث اعتباریات علامه‌ی طباطبایی در مقاله‌ی ششم «اصول فلسفه» و کتاب «رسالة الولایه» ایشان نظری بیندازید. موفق باشید

24034
متن پرسش
جناب استاد سلام: طبق سوال ۲۴۰۲۴ شما جواب دادین که: این موارد، مواردی است که به نظر بنده در کالبدشکافیِ بدن انسان به‌خوبی روشن است. موفق باشید بله بنده هم می دانم با کالبد شکافی و مشاهده یقین پیدا می شود، ولی آنکه کالبد شکافی شده فقط یک انسان هست چرا ما وجود عصب و قلب و ... را که در یک انسان کالبد شکافی شده مشاهده می‌کنیم به همه انسانها نسبت می‌دهیم و به همه انسانها بسط می دهیم، در صورتی که فقط با کالبد شکافی یک انسان یا چند انسان ما آن عصب ها و قلب و ... را دیده ایم نه با کالبد شکافی همه انسانها، بنده سوالم اینه که چرا ما از مشاهده قلب و یا عصب در یک انسان آن وجود قلب و عصب را به همه انسانها نسبت می‌دهیم شاید در انسان دیگری این ها نباشد ،در اصل می خواهم بدانم طبق کدام منطق و استدلال ما بدون کالبد شکافیه همه انسانها به این نتیجه می‌رسیم که پس همه انسانها عصب و قلب و.... دارند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک قاعده‌ی عقلی است و تمام علوم تجربی نیز بر آن بنیاد شده است تحت عنوان «حکم الامثال فیما یجوز وفیما لایجوز واحد» اشیاء همانند، دارای حکمی همانند خواهند بود، اعم از اینکه آن حکم مثبت باشد یا منفی. به عبارت دیگر حکم هر شی حکم مانند آن نیز هست. بنابراین اگر موجودی به حکمی از احکام محکوم شود، موجود دیگری که مانند موجود اول است، به همان حکم محکوم می گردد. زیرا بین دو موجود همانند، آنچه موجب امتیاز و جدایی آنها از یکدیگر می شود، به ذات و ماهیت آنها وابسته نیست، بلکه صرفا یک امر عرضی است. پس دو موجود متماثل یا موجودات امثال، در ماهیت متحدند. در این هنگام اگر این ماهیت به حکمی محکوم شود که در یک مورد به طور ایجاب است و در مورد دیگر به طور سلب، مستلزم اجتماع نقیضین خواهد بود، و چون اجتماع نقیضین از نظر عقل محال است، آنچه موجب آن می گردد نیز محال است. به این ترتیب، نتیجه آن است که اشیاء همانند، دارای حکم واحد می باشند. اعم از اینکه آن حکم به طور ایجاب باشد یا به طور سلب. این قاعده از جمله قواعدی است که در بسیاری از موارد به آن استناد شده و زیربنای بسیاری از مسائل قرار گرفته است. اگرچه در کتب فلسفی بحثی تحت عنوان این قاعده دیده نمی شود و فلاسفه آن را به طور مستقل مورد بحث قرار نداده اند، ولی امام فخررازی فصلی از کتاب الاربعین فی اصول الدین را به بحث از این قاعده اختصاص داده و برای اثبات آن استدلال کرده است. در خاتمه این کتاب، که در چهل بخش و برای بحث از چهل مسئله تدوین شده است، امام فخررازی فصلی را منعقد کرده و برخی از اصول و قواعد عقلی را که زیربنای مسائل فلسفی قرار می گیرند، برشمرده است. در آغاز، علم را به تصور و تصدیق و هر کدام از آنها را به دو بخش بدیهی و کسبی تقسیم کرده، سپس اکتساب نظریات را از طریق ترکیب بدیهیات دانسته و ابده بدیهیات و ‏نخستین قضایای ضروری را استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین معرفی کرده است. سپس تعدادی از قواعد را بر قضیه استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین مترتب نموده که هر کدام از آنها اساس و زیربنای بسیاری از مسائل فلسفی می باشند. موفق باشید

24025
متن پرسش
سلام: استاد آیا ذکر «لااله الا الله» یا زیارت عاشورا و ذکر یونسیه گفتنش بلا میاره؟ چه تعداد بگیم؟ آیا خنثی کننده دارد ذکری که باعث بشه بلا نیاد با گفتنش؟ بدون استاد هم میشه؟ به خاطر حضرت زهرا (س) کامل راهنماییم کنید. به محض اینکه نیت می کنم به توحید برسم و ذکر «لا اله الا الله» بگم بلا میات برام چه کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اذکاری که می‌فرمایید هیچ‌کدام ذکر خاص نیست و از نظر تعداد محدودیت ندارد. شاید موانعی که پیش می‌آید برای آن باشد تا بیشتر به معارف الهی خود، عمق ببخشید و با ارتباط با مؤمنین، سجایای اخلاقی مثل تواضع و ایثار را در خود رشد دهید. موفق باشید

24030
متن پرسش
عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: بنده چند سالی یک راهی را می رفتم که فکر می کردم درست است ولی به تازگی متوجه شدم که اشتباه کردم و الآن در شرایطی قرار گرفته ام که هیچ راهی برای برون رفت از این شرایط ندارم در صورتی که توبه کرده ام و قلبا پشیمان شده ام اما اکنون نمی دانم راه نجات در چیست؟! آیا من باید تا آخر عمر با این شرایط بسازم یا مقامت کنم در حالی که توان هیچ مبارزه ای را ندارم و حتی توان دعا کردن را هم ندارم، آیا خود خدا و اهل بیت در این شرایط راه نجاتی برای ما قرار نمی دهند؟ آیا توبه ام پذیرفته نشده که این قدر زجر می کشم؟ از شما خواهشمندم مرا راهنمایی بفرمایید که وظیفه ام چیست؟ و از دعای خیرتان محرومم نکنید و برای نجاتم دعا بفرمایید. با تشکر از توجه شما. باقریان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نمی‌دانم موضوع چیست. شاید نیز لازم نیست بدانم. ولی همین اندازه عرض می‌کنم آن‌چه دین خدا در مقابل ما قرار داده، راهی است که هر انسانی می‌تواند وارد آن شود و از راهی که رفته است به سوی خدا برگردد. سعی کنید طبق قاعده‌ای که می‌گوید: «رَه چنان رو که رهروان رفتند» مثل عرف مردم زندگی کنید و زندگی خود را مطابق مردم معمولی شکل دهید. موفق باشید

24017
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد عزیز روزتون مبارک. مؤید به تأییدات الهی باشید. التماس دعا. لطفا بفرمایید: ۱. در جلسات مصباح الهدایه فرمودید امکان انسان یک امکان چند وجهی است به این معنا که می توان در عین اینکه بر اساس عین ثابته خود نزول و ظهور کرده دارای انتخاب و اختیار باشد و مسیرش را عوض کند درسته؟ یعنی می توان برخلاف طلب اولیه عمل کرد و راه باز است ولی در واقع هرکس همانطوری سیر می کند که در عین ثابته اش مشخص کرده است؟ در ادامه این سوال هم برایم هست که ظرفیت افراد در خوبی و بدی قابل تغییر هست یا انسانها در تمام عوالم و در سیر صعودی در جهت همان عین ثابته شان سیر دارند؟ و اگر دعا و توسلی هم در جهت افزایش ظرفیتشان دارند باز هم در جهت همان عین ثابته اولیه شان است؟ ۲. استاد بر اساس این جمله که «حقیقت انسان کامل است که برابر هر درجه ای از درجات تعین خاص و اسم مخصوص حاصل کرده است.» و یا این جمله «به وجود فیض اقدس اعیان ثابته و استعدادات اصلی آنها در علم الهی ایجاد می شود.» می توان نتیجه گرفت که فیض اقدس یا حقیقت محمدیه صلوات الله علیه و آله بر اساس اراده الهی تعیین کننده حدود مخلوقات است؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در شرح فصّ «شیثی» عرض شد در هر حال، ذاتِ انسان، ذاتی است انتخاب‌گر و در هر شرایطی می‌تواند نسبت به انتخاب گذشته‌ی خود تجدید نظر کند. در ضمن نکته‌ی آخری که می‌فرمایید نکته‌ی خوب و قابل توجهی است. موفق باشید

24002
متن پرسش
سلام و عرض ادب! اگر در مسیر مبارزه با هوای نفس، عمل و ایمان قلبی در یک جهت نباشند؛ بدین معنی که مبارزه ای وجود دارد اما هنوز به آن معتقد نشده ایم آیا اثرات خود را دارد یا نوعی وانمود کردن است؟!گاهی در مبارزه با یک خصلت بد، آن خصلت هیچ گاه از بین نمی رود و موجب ناامیدی می شود مگر اینکه بدانیم همین میزان تلاش هم بی فایده نیست!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تغییر مسیر زندگی، آن رذائلْ میدانِ تأثیر خود را از دست می‌دهند و عملاً انسان از آن‌ها نجات می‌یابد. به تغییر مسیر زندگی فکر کنید. موفق باشید

23999
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد گرامی با سلام: مطلب زیر آیا صحیح است در غیر اینصورت راهنمایی فرمایید. بعضی معتقدند که تقوا فقط رفع حجاب های مربوط به علم حضوری است و شهید مطهری اشاره دارد که تقوا عقل عملی را شکوفا می کند و نه نظری را. اما من معتقدم تقوا باعث شکوفایی هم علم حضوری و هم علم حصولی می گردد برای مثال حضرت نوح (ع) فن آوری ساخت کشتی را حضرت یوسف (ع) ذخیره گندم برای ۷ سال و یا حضرت محمد (ص) توصیه به حجامت را و یا طبی که از معصومین به دست ما رسیده است و حل مسائل موشکی توسط شهید طهرانی مقدم و... اینها نمونه هایی هستند که با تقوا بدست آمده است. در آیه ۲۸۲ بقره داریم «واتقو االله و یعلمکم الله و الله بکل شی علیم» به نظرم «یعلمکم االله» به بکل شی ربط دارد یعنی تقوای الهی باعث می شود خداوند شما را به هر علمی (بکل شی) که بخواهد یاد دهد یعنی هم علم حضوری و هم علم حصولی (جه در زمینه معارف و چه در زمینه حل ریاضی ...). از طرفی داریم «و من یتق الله یجعل له مخرجا» (طلاق/۲) .تقوا راه خروج از مشکل (مشکلات فکری، مادی، معنوی،فنی ، .....) است. باتشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز با شما هم‌نظر هستم. و در جواب آن‌هایی که می‌گویند چرا بعضی‌ها بدون رعایت تقوا به این علوم مدرن رسیدند؛ باید گفت ولی به جهت عدم تقوا، نه‌تنها از آن علوم بهره‌ی حقیقی نبردند، بلکه جهان را نیز به آتش کشیدند. موفق باشید

23992
متن پرسش
سلام علیکم: راه رسیدن به شهادت از منظر قرآن چیست؟ لطفا راهکار دهید که در جامعه کنونی چطور می شود به مقام شهادت رسید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط با رعایت شریعت و ایثار و تواضع و راضی‌بودن به رضای الهی راه، گشوده خواهد شد. موفق باشید

23994
متن پرسش
با سلام: بنده امام جماعت مقبره عارف بالله شاه حسین ولی تبریز هستم عرص کنم که استاد عزیز می خواستم در این مورد این عارف بالحق و بالله کتابی تنظیم کنم که خیلی ناشناخته است نه تنها در تبریز بلکه تو ایران خیلی ناشناخته است. لطفا راهنمایی کنید. منابع اصلا نمیدونم که از کجا باید شروع کرد. لطفا راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی را می‌خواهید شروع کنید. اولاً: موضوع رابطه‌ی جناب شاه‌حسین ولی با علامه طباطبایی را باید به‌خوبی بپرورانید از آن جهت که آن عارفِ باللّه مأمورِ رساندن حکم خداوند به علامه‌ی طباطبایی بوده‌اند و این نشان می‌دهد مرحوم شاه‌حسین ولی آماده‌ی چنین مأموریتی بوده‌اند و طلب چنین کاری را داشته‌اند که به اهل علم متذکر تضمینِ رزق‌شان شود[1]. لذا اگر طلاب در سراسر کشور نگران رزق‌شان می‌باشند باید به سراغ مرحوم شاه‌حسن‌ولی بروند تا به آرامش لازم جهت ادامه‌ی کار برسند. ثانیاً: جناب شاه‌حسین‌ولی، مأمور بودند خود را به جهان معرفی کنند تا در حین حضور برزخی که دارند بتوانند دستگیری‌های لازم را بکنند زیرا در خودْ چنین امکانی را داشتند و مردم نباید از آن غافل باشند. ثالثاً: نظر بنده آن است که ایشان ما را به تبریز کشاند و لذا وقتی به طور ناخودآگاه از مقابل مقبره‌ی ایشان عبور می‌کردیم، نگاه چشم‌مان به طرف مقبره‌ی ایشان معطوف شد و ایشان ما را متوجه‌ی خود کردند. زیرا عزیزانی که بنده را به تبریز دعوت کرده بودند، خودشان از موقعیت مقبره‌ی ایشان اطلاع نداشتند و وقتی بالاخره بنده توفیق زیارت جناب شاه‌حسین‌ولی نصیبم گردید، به قرآن تفأل زدم و با این آیه روبه‌رو شدم که می‌فرماید: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»(کهف/28) جان خود را همراه کن با کسانی‌که همواره پروردگار خود را می‌خوانند و طالب نظر و وَجه او هستند. و معلوم است که از این آیه می‌توان برداشت نمود در کنار مقبره‌ی شریف شاه‌حسین‌ولی می‌توان مأوای خوبی را در زیر سایه‌ی پروردگار احساس نمود. عزیزانی که همراه بنده بودند نیز، به این امر اذعان داشتند. رابعاً: به نظرم خوب است که جنابعالی نوعی از تحقیق را از افرادی که به زیارت ایشان می‌آیند را شروع فرمایید تا احوالاتِ آن‌ها، مطالبی تدوین شود و به کار سایر زوّار درآید. موفق باشید

 

 


[1] - مترجم المیزان آیت الله موسوی همدانی در جلد اول تفسیر المیزان با اجازهٔ علامه طباطبایی داستانی را میاورد که در اصل عربی این تفسیر وجود ندارد. در آن داستان که از قول علامه طباطبایی است چنین آمده: «هنگامی که در نجف درس می‌خواندم برای من از تبریز ماهیانه‌ای می‌آمد و من با آن ماهیانه امرار معاش می‌کردم. یک وقتی که به علت اختلاف دو دولت ماهیانه ما قطع شد و پس‌انداز ما هم تمام شد. یک روز سر میز مطالعه نشسته بودم ناگهان همین فکر رشته افکار مرا پاره کرد که، تا کی تیرگی روابط بین ایران و عراق ادامه خواهد داشت، پولی نداریم و در غربتیم. به محض اینکه این فکر به نظرم رسید متوجه شدم که محکم درب خانه را کوبیدند. رفتم در را باز کردم، آقائی پشت در بود با محاسن حنائی و قد کشیده، عمامه‌اش فرم خاصی بود لباسش هم همین‌طور به محض اینکه در باز شد گفت سلام وعلیکم –جواب سلام را دادم- آن مرد گفت من شاه حسین ولی، خداوند تعالی می‌فرماید دراین هیجده سال چه وقت تو را گرسنه گذاشته‌ام که تو حالا مطالعه ات را رها کردی و به فکر این افتادی که روابط ایران و عراق تا کی تیره می‌ماند و کی برای ما پول می‌رساند. خدا حافظ شما- من هم خدا حافظی کردم و درب را بستم آمدم تو، پشت میز نشستم آن وقت تازه سرم را از روی دستم برداشتم بعد چند سؤال برایم پیش آمد که آیا من با پاهام دم دررفتم یا همین‌طور که سرم روی دستم بوده این عالم را مشاهده کردم؟ جواب این سؤال برایم روشن نشد. سؤال دیگری که برایم پیش آمد این بود که آیا خواب دیده‌ام یا بیداربودم؛ ولی برایم مسلم بود که بیدار بودم. سؤال سوم این بود که این آقا گفت شیخ حسین ولی یا شاه حسین ولی، ولی شاه بودن به قیافه اش نمی‌خورد، شیخ بودنش را مطمئن نبودم. این سؤال لاینحل بود تا اینکه برایم نوشتند بیا تبریز، صبحها طبق معمول در نجف بین الطلوعین به وادی السلام نجف می‌رفتم. در آنجا در تبریز هم قدم زنان می‌رفتم سر قبرها، در همین موقع برخوردم به قبری که مشخص بود قبر محترمی است و حالی دارد، سنگ قبر را خواندم، دیدم بعد از احترامات زیادی نوشته مرحوم شاه حسین ولی، متوجه شدم که این همان آقائی است که در نجف آمده در منزل ما، تاریخ فوت را نگاه کردم دیدم حدود ۳۰۰ سال قبل است. یکی دیگر از مسائلی که روشن نشده بود این بود که شاه حسین ولی گفته بود خداوند فرموده ۱۸ سال تو را گرسنه نگذاشته‌ام ولی این تاریخ کجاست. چون حدود ۹ سال بیشتر نیست که در نجفم و حدود ۲۵ سال است که درس می‌خوانم. پس مبدأ این تاریخ کجاست. وقتی فکر می‌کردم متوجه شدم که درست ۱۸ سال است که من معمم شده‌ام و به لباس سربازی امام زمان (عج) درآمده‌ام. موسوی همدانی (۲۶/۰۸/۶۱)

23991
متن پرسش
با سلام: در جایی از برهان صدیقین می خوانیم که: «صفاتي مثل امكان و حاجت و معلوليت كه به وجود نسبت داده مي شود به جهت اصل و حقيقت وجود نيست، بلكه به جهت نقص هايي است كه خارج از اصل و حقيقت وجود است». منظور از نقص های که خارج از اصل و حقیقت وجود است چیست؟! در حالی که به سبب تشکیکی بودن وجود، شدت و ضعفش از خودش است نه اینکه امر عدمی از بیرون در آن وارد شده باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امکان، ذاتیِ ممکن‌الوجود است که نسبت به وجود، لا اقتضاء است و معلولیت نیز نسبت به علت معنا دارد و ذات وجود، خارج از معلولیت است. موفق باشید

23989
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت به شما استاد عزیز. سوال بنده در مورد دعاست. من در مورد احادیث و فرمایشات معصومین علیهم السلام در مورد دعا هیچ بحثی ندارم. به دیده منت. اما بنده در مورد دعا به این نتیجه رسیدم که کار بیهوده‌ای است. چون اگر خداوند متعال صلاح بدونن اون مورد رو چه دنیوی و چه اخروی به شما خواهند داد. در غیر این صورت همه‌ی خلایق جمع بشوند و دست بر دعا ببرند اتفاق نخواهد افتاد. برای بنده که این قطع و یقین جا افتاده و از دعا کردن لااقل در مورد خودم ناامید شدم. در مورد مثال بالا هم میشه به این موارد اشاره کرد که زمانی که امام خمینی (ره) در بیمارستان بستری بودند هر شب اخبار اعلام می کرد برای شفای ایشان دعا کنید. از بین اون جمعیت یعنی یک نفر از ته دل دعا نکرد که امام (ره) زنده بمونند؟ یا طبق فرمایش معصوم علیه السلام، تحت قبه حضرت سیدالشهدا علیهم السلام دعا مورد اجابت قرار می گیره. سوالم اینه که از بعد از غیبت کبری یعنی یک دعا هم در مورد فرج حضرت مستجاب نشده که فرج ایشون رخ بده؟ و مثال هایی از این دست. خواهشمندم در صورت صلاح دید، پاسخ قانع کننده‌ای به بنده بدید. سپاس از حسن توجه شما استاد گرانقدر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع دعا موضوع مهمی است. مثلاً بزرگان دین در تفسیر آیه‌ی «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ ۖ» بگو که اگر دعای شما نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؛ سخن‌ها دارند. نهایت این‌که بعضی نیازها در إزای دعا تحقق می‌یابد، ولی بعضی از تقدیرات، طوری است که بنا است انجام شود و با دعا تغییر نمی‌کند ولی ثواب دعاکردن برای انسان می‌ماند. موفق باشید

23984
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد در مورد رابطه علم خدا با وجود خداوند کتابی را مطالعه کردم، اما توضیح شما راهگشاتر می باشد. ممنون میشم راهنمائی کنید. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «برهان صدیقین» روشن می‌شود که علم خداوند به ذات خود عینِ علم اوست به همه‌ی مخلوقات، زیرا وجود همه‌ی مخلوقات، از تجلیات وجود خداوند است. موفق باشید

23981
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد می خواستم موضع جنابعالی در مورد جریان آکادمی (فرهنگستان علوم اسلامی قم) و پیروان مرحوم منیرالدین حسینی را بدانم. (به طور مشخص اعتقاد آنها به عقیم بودن فلسفه اصالت وجود صدرایی در ساحت عینی و کاربردی و مطرح کردن فلسفه اصالت فاعلیت در برابر اصالت وجود) تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین ارادت به جناب استاد میرباقری عزیز، نظر مقام معظم رهبری را در رابطه با فلسفه‌ی صدرایی اصیل می‌دانم. از آن جهت که ایشان معتقدند برای تحقق تمدن اسلامی، فلسفه‌ی صدرایی ضروری است. عرایضی تحت عنوان نقش حکمت متعالیه در انقلاب اسلامی به آدرس زیر داشته ام.  http://lobolmizan.ir/sound/1284 موفق باشید

23978
متن پرسش
سلام علیکم: نظر شما در مورد آفای ابرهیم فیاض و طرز تفکرشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای ایشان به جهت دلسوزی‌ها و تعهدشان نسبت به ارزش‌های انقلاب، احترام قائل هستم. ولی نمی‌دانم چرا نقش فلسفه را در تمدن اسلامی نمی‌پذیرند در حالی‌که مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» معتقدند برای تحقق تمدن نوین اسلامی، فلسفه‌ی صدرایی ضروری است. موفق باشید  

23971
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز با مطالعه جزوه حرکت جوهری این سوال برایم پیش آمد که اینکه فرمودید در قیامت قوه های این زمینه به فعلیت می رسد، منظور چه قوه هایی است و اینکه فعلیت این زمین چگونه می تواند باشد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق برهان «حرکت جوهری» قوه‌های عالم ماده به فعلیت می‌رسد و در آن صورت، قیامتِ عالم ماده محقق می‌شود و زمین همچون نفسِ ناطقه زنده و بیدار خواهد بود. موفق باشید

23962
متن پرسش
با عرض سلام و ادب و تبريك اعياد شعبانيه: خداوند بعضي از روزهاي ماه رجب و شعبان را توفيق روزه داري به ما مي دهد. در برخوردهاي روزانه تمام تلاشم را مي كنم كسي متوجه نشود منتهي بعضي مواقع نمي شود و اطرافيان متوجه مي شوند. موردي كه خيلي اذيت ميكنه اين است كه دوستان فكر مي كنند ما خيلي آدم با تقوايي هستيم. براي گريز از اين مشكل دو راهكار به ذهن بنده رسيده است، سپاسگزار ميشم راهنمايي بفرماييد. ۱. در زماني كه خوردني تعارف مي كنند روزه را بخورم بر اساس بعضي از روايات. ۲. هر روزي كه مي خواهم روزه بگيرم سحري بخورم و آداب روزه را رعايت كنم ولي نيت روزه نكنم تا وقتي كه سوال پرسيدند روزه اي بگويم خير
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با یک شوخی بتوانید از موضوع عبور کنید. مثلاً وقتی فهمیدند شما روزه‌اید بگویید بذار ببینم ما هم میشه آدم بشیم. یعنی فضا را تغییر دهید تا حالت تقدس برایتان پیش نیاید. موفق باشید

23961
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز با مطالعه جزوه حرکت جوهری سوالی برایم پیش آمده که ممنون میشم راهنمائی بفرمایید. شما در قسمتی فرمودید که آنچه با عقل دیده می شود جوهر است و با توجه به اینکه ما می گوییم، حرکت جوهری، حال سوال اینکه مگر در عالم عقل حرکت داریم؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم به حرکت جوهری، کار عقل است. عقل، می‌یابد که جوهرِ ماده عین حرکت است و این، «فهم» کارِ عقل است، نه آن‌که حرکت، کارِ عقل باشد. موفق باشید

23966
متن پرسش
سلام استاد عزیز: جواب قسمت اول از سوال شماره ۲۳۹۴۴ را ندادین اگر مصلحت در پاسخ ندادن بود به دیده منت والا لطفا فرمایش بفرمایید. بسیار ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد:

۲۳۹۴۴. باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در فراز قبل از آن می‌فرمایند: آن‌ها که از گناه بازگشته‌اند، اعتمادشان به کرم توست.  و در فراز بعدی می‌فرماید: «ادبت عبادک بالتکرم» تو بندگانت را به بزرگواری دستور دادی. البته انتظار بنده از کاربران آن است که مطالب اینچنینی را از خودِ ترجمه‌ی مفاتیح استفاده کنند. ۲. هر اندازه روحِ عبودیت و تواضع سراغ انسان آید، می‌تواند امیدوار باشد در مسیر اخلاص قرار دارد و هر اندازه خودبینی به سراغش آید، باید بداند که خطر دوری از اخلاص برایش هست. موفق باشید

23951
متن پرسش
با سلام: از استاد خواهشمندم سیر مطالعاتی فلسفه و عرفان رو از مبتدی بیان کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم سیر مطالعاتی سایت جهت امر فوق جوابگو باشد. موفق باشید

23950
متن پرسش
سلام علیکم: استاد خسته شدم! نمی دانم چه کنم. هرچه از خدا می خواهم که به من عشق خودش را بدهد نمی شود. واقعا اعتقاد دارم که قلبم مریض است. چون در نماز فکرم به خدا مشغول نیست. روزها می گذرد و گاهی اوقات نسیم فراق امام زمان (عج) به قلبم می خورد و اشک هایم را روان می سازد ولی بعدش دوباره روز از نو. واقعا در خودم آمادگی برای ظهور را نمی بینم. چند روز سفت کار انقلابی انجام می دهم و ناگاه یک روز را به بطالت می گذرانم و حالم از خودم بهم می خورد. با اینکه قرآن می خوانم ولی انطور که باید از نورش نمی گیرم. می ترسم دیر شود. راهنمایی کنید لطفا. ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: «صبر» و «صبر».

همچو چَه‌کن چاه می‌کن گر کسی / زین تنِ خاکی که بر آبی رسی

قصه‌ی سلوک دینی، همیشه همین‌طورها بوده است با همین بهار و خزان‌بودنِ روح است که لنگان‌لنگان جلو می‌رویم تا بالاخره آن شویم که باید بشویم. چرا عجله؟!! پشتکار، پشتکار. حوصله، حوصله. موفق باشید

23944
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: 1. لطفا بفرمایید منظور از این فراز دعا که در ادعیه شب نیمه شعبان آمده است چیست؟ «التائب ادبت عبادک بالتکرم.» ۲. لطفا بفرمایید نشانه ای هست که انسان بفهمد اخلاص در عمل دارد؟ ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه روحِ عبودیت و تواضع سراغ انسان آید، می‌تواند امیدوار باشد در مسیر اخلاص قرار دارد و هر اندازه خودبینی به سراغش آید، باید بداند که خطر دوری از اخلاص برایش هست. موفق باشید

نمایش چاپی