بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22224
متن پرسش
با سلام: سوالی از خدمتتان داشتم: علامه طباطبایی در نهایه برای حل مشکل بین نظریه صورت ارسطو و نظریه اتمیزم، راهکاری را ارائه کرده است که بر این شرح است: علامه می گوید: «به دلیل اینکه علمای طبیعی با مشاهدات دقیق دریافته اند که جسم از ذراتی بنام اتم تشکیل شده اند و در مقابل آن نظریه صورت ارسطو می گوید که جسم یک هویت یکپارچه دارد که از ماده و صورت تشکیل شده برای حل این تعارض می توانیم صورت نوعیه که فعلیت شیء به آن است و کمال اول برای جسم است را به سطح اتم تنزل دهیم و بگوییم که این اتم است که از ماده و صورت تشکیل شده است.» 1. حال اگر صورت نوعیه را به سطح اتم تنزل دهیم، کشف منشاء اختلافِ آثارِ انواع، که هدفِ تبیینِ صورت نوعیه بوده است چه می شود؟ چون در اینصورت: صورت نوعیه یک اتم بیانگر اختلاف آثار اتم ها با یکدیگر می شود نه بیانگر اختلاف آثار انواع! 2. حال اگر با این دقت فلسفی به این مسئله نگاه کنیم می بینیم که نظریه صورت ارسطو می تواند اختلال جدی داشته باشد. حال با تبعات بعدی آن در بحثهای دیگر از جمله حرکت جوهری و نفس و ... باید چه کنیم؟ یعنی وقتی نظریه صورت ارسطو رد بشود دیگر تمام بحثهایی که بر اساس این نظریه بنا شده اند، پا در هوا خواهند شد. چون در تعریف نفس هم مثلا می گوییم: کمال اول برای جسم های طبیعی آلی! و کمال اول همان صورت نوعیه است! آیا شما این نزاع بین اتمیزم و نظریه صورت ارسطو را قبول دارید؟ و اگر دارید راه شما برای رفع این نزاع چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ اگر بر اساس اصالت وجود به موضوع نگاه کنیم، وجود در هر مرتبه‌ای نحوه‌ی خاص خود را دارد چه در ماده با هویت حرکت جوهری آن و چه در غیر ماده و چه آن‌که آن ماده، اتم باشد و چه یک درخت؛ در هر صورت با توجه به نظریه‌ی حرکت جوهری ظهور ماده به صورت‌های مختلف به اندازه‌ی حرکت آن‌ها بستگی دارد. 2ـ اگر پدیده‌ی روبروی ما اتم باشد، عملا ماده‌ای است در شرایط خاص که می‌تواند مطابق آن شرایط صورت خاص خود را داشته باشد و تفاوت آن‌ها در ظهور حرکت جوهری آن‌ها است. 3ـ در مورد نفس ناطقه هم می‌گوییم جسم در شرایط خاص خود آماده است جهت تدبیر نفس و در همه‌ی حالات باز ما هیولا و صورت را می‌توانیم در تئوری‌های خود محفوظ داشته باشیم. موفق باشید

22221
متن پرسش
سلام: ۱: خوردن میوه، کلوچه، کیک و... بین دو وعده غذایی اشکال سلوکی داره؟ ۲. اگه صبحانه یا ناهار مثلا دیرتر بخوریم و تو ساعتی که مشخص کردیم برای وعده بعدی هنوز گرسنه نشده باشیم باید سر موقع غذا بخوریم ولو که گرسنه نباشیم یا منتظر بمونیم تا گرسنه بشیم چون در فرض اینکه منتظر بمونیم، ممکنه خوابمون دیر بشه یا برناممون بهم بخوره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به هر صورت، خوردن تنقلات در حین دو وعده‌ی غذایی، نفس را مشغول به آن تنقلات می‌کند 2- می‌توان با اندازه‌ای از غذا مصرف ‌کنید که زمان‌های خوردن غذا مطابق برنامه‌ی ریخته‌شده مدیریت شود. موفق باشید

22220
متن پرسش
سلام: شرح منازل السائرین استاد یزدان پناه رو هفته ای یبار گوش بدیم یا هر روز؟ چطوری باید کار کنیم مثل مقالات شما توضیحات استاد و کنار کتاب یادداشت کنیم یا؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم آن شرح را وسیله‌ای برای درک عالم خواجه عبداللّه انصاری قرار دهید و هفته‌ای یک منزل از صد منزل را مدّ نظر داشته باشید. موفق باشید

22209
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد طاهرزاده: مساله بسیار مهمی در مورد نحوه ذکر گفتن و نماز داشتم در صورت امکان لطفا راهنمایی ام کنید: 1. در نماز هوش و حواس را دقیقا در کجا متمرکز کنیم؟ آیا در نماز خدا را فقط طوری تصور کنیم که ما را می بیند؟ 2. آیا این روشم درست است که: چون جای اصلی خدا در قلب است بنابراین هوش و حواسم را شش دانگ متمرکز می کنم به قلبم یعنی قلبم را مخاطب دعا و کلمات نمازم می کنم یعنی انقدر قلبم را مخاطب قرار دهم تا بالاخره قلب زبان بگشاید! 3. استاد اگر در نماز اینطور تصور کنیم که خدا جلوی ماست و ما را می بیند این از جهتی محدود کردن خداست چرا که خدا در سمت پشت ما نیز هست نه فقط جلو! اما چون قلب مومن عرش خداست بنابراین در نماز فقط قلبمان را مخاطب قرار دهیم نه بیرون را! 4. چطور ذکر بگوییم که قلب زنده به ذکر شود؟ مثلا اینجانب برای ذکر «غفار» اینطور عمل می کنم: اول کاملا تصور می کنم که خدا در قلبم هست و عمیقا و قلبا خدا را در قلبم خطاب قرار می دهم و می گویم «یا غفار» «یا غفار» ... تا از درون جواب دهد نه از برون! 5. من بعضا در ذکر گفتن اینطور عمل می کنم: مثلا یک انسان بزرگی مثلا علامه طباطبایی را در نظر می گیرم و متحدا ذکر و دعا را از زبان ایشان می گویم! و یا بعضا در نمازهای مستحبی ام اینطور تصور می کنم پیامیر (ص) در جلو حضور دارند و من پشت ایشان اقامه صلاه می کنم و حمد و سوره را از زبان ایشان می گویم آیا درست است؟ 6. آیا این درست است که: در بیرون خبری نیست بایستی عمیقا و عمیقا «قلب خود» را برای دعاها خطاب قرار داد نه خدای بیرونی را؟ 7. جهت تمرکز در نماز من چشم هایم را می بندم آیا این درست است؟ 8. نظر جنابعالی در مورد ذکر گفتن و نحوه نماز خواندن چیست و مخاطب نماز را چطور تصور کنیم؟ با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. اجر زحماتتان با حق تعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی آن‌چه فرموده‌اید در جای خودش خوب است و همان‌طور که برایتان پیش می‌آید استقبال کنید. مثل آن‌که گاهی در قلب خود با نور خداوند کار را جلو می‌برید و گاهی نورِ علوّ او را در مقابل خود احساس می‌کنید. هرکدام نحوه‌ای است که در آن شرایط، رزقِ شما شده است. چشم‌بستن در ابتدای سلوک، مانعی ندارد. موفق باشید

22204
متن پرسش
با سلام: امکان ارسال خلاصه کتاب علم و دین ایان باربور به بنده وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خلاصه‌ی کتاب مزبور، همان جزوه‌ی «کلام جدید» است به آدرس:

http://lobolmizan.ir/leaflet/1366/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF  موفق باشید

22196
متن پرسش
سلام خدمت استاد ارجمند: طاعات و عبادات‌تان قبول باشه. خدمت‌تان سوالی داشتم؛ اینکه این حال خوش معنوی که در ماه مبارک نصیب آدمی می‌شود و این حس و حالی که برای عبادت پیدا می‌کند که آن را وام‌دار روزه و ماه رمضان هستیم، حال که ماه رمضان در حال تمام شدن هست چگونه حفظ کنیم؟ چگونه این حال خوش را برای خود در بعد از رمضان که نه روزه هست و نه این وقت خاص ماه مبارک حفظ کنیم؟ از الان که هنوز یک هفته دیگر از این ماه عزیز باقی است استرس تمام شدنش را گرفته‌ام و دوست ندارم که تمام شود، احساس می‌کنم تمام زندگی‌ام در این ماه خلاصه شده و با تمام شدن آن من هم دو باره می‌میرم. حس وقتی را دارم که قرار است از زیارت حرم ائمه به خانه برگردم. واقعا نمی‌دانم چه کنم کلافه و سردرگم هستم لطفا راهنمایی بفرمایید که چگونه این حس را حفظ کنم یا چه چیزی را جای‌گزین روزه و ماه رمضان کنم؟ دلیل اینکه این درخواست را از شما دارم فقط به خاطر این است که این حس با توجهی که کتاب شما به من داد به وجود آمده است و اطمینان دارم که کسی که می‌تواند این حس را در قالب کتاب منتقل کند می‌تواند راه کار حفظ آن را هم بگوید. کتاب «رمضان دریچه رویت»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ماه رمضان افق را می‌گشایند تا عزمی برای همه‌ی طول زندگی در ما ایجاد شود و در راستای آن افق، زندگی خود را شکل دهیم.

سعی کنید برنامه‌ای برای خود بریزید که در روح و روان خود نگهبان حالی باشید که به سراغ شما آمده است. معلوم است که از این جهت می‌گویند: «کز بهشت آدم، به یک تقصیر بیرون می‌کنند». موضوع، گناه‌کردن نیست بلکه موضوع، در کوتاهی‌های ما است با یک غضب بی‌جا، با یک غیبت.

مطالعه‌ی کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» باید بد نباشد. در ضمن بر روی سه روز روزه‌داری در ماه هم فکر کنید که مثل روزه‌داری در کلّ سال است. موفق باشید 

22194
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. سوالی از خدمتتان داشتم و از حضورتان راه حلی می خواستم. و آن اینکه در مسیر خودسازی گاهی صفات اخلاقی و رذایل اخلاقی هست که رهایی از آن برایم بسیار دشوار و نشدنی است مثل کینه و غضب و عدم ارتباط صحیح با دیگران. خواستم راه حلی بفرمائید تا خودم را اصلاح کنم. با تشکر از فرمایشات سازنده تان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در مسیر خودسازی است که این رذائل از بین می‌رود و یا تأثیر آن‌ها کم می‌شود. مطالعه‌ی کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» که مربوط به حضرت امام است و بنده آن را شرح داده‌ام، توصیه می‌شود. موفق باشید

22192
متن پرسش
سلام خدمت استاد: ماهیت حد وجود است یعنی به نحوی ماهیات ظرف و گنجایش وجود هستند؟ با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیات، محل درخشش وجودند و خودشان از خود، چیزی ندارند. موفق باشید

22174
متن پرسش
سلام و احترام محضر استاد فاضل و گرامی: اگر یک خانم که علاقمند به مباحث معرفتی از جمله کتاب نفیس خویشتن پنهان است، موافقید جهت بهتر فهمیدن مطالب این کتاب ارزشمند یک استاد مرد نامحرم باتقوا داشته باشد، نظر حضرتعالی چیست؟ حدود اخلاقی و عرفانی این ارتباط باید چطوری باشد؟ آیا در تاریخ، زنان عارف یا باتقوایی داشته‌ایم که یکی از علل موفقیت‌شان داشتن استاد مرد بوده؟ کلاس هم به صورت خصوصی بوده باشد. (فقط استاد و شاگرد تنها باشند و کسی دیگر نباشد؟) اینکه در فقه می‌گویند زن و مرد نامحرم ارتباط نزدیک نداشته باشند و یا هر دو با هم در یک اتاق نباشند را شما چگونه تحلیل می‌فرمایید؟ لطفا مستند بفرمایید تا بتوانم آن را به دیگران هم اعلام کنم. حقیر استقاده وافری از مباحث صوتی و کتبی شما داشته‌ام. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال باید شرایط طوری نباشد که خلوت دو نامحرم پیش آید. در مورد حاجیه‌خانم امین داریم که استادها در منزل ایشان می‌رفتند و به ایشان درس می‌دادند، ولی شرایط طوری نبوده است که حالت خلوت با نامحرم پیدا کند. موفق باشید

22157
متن پرسش
سلام: چرا خداوند اختيار داده به بندگانش اگر با اختيار به خدا برسيم چرا بايد بهشت و جهنم باشد؟ پس انسان اگر اختيار نكند جهنمي است خارج شده اگر اختيار كند بهشتي است اگر خدا اختيار داده چرا بايد انتخاب كند انتخاب نكند كافرست و جهنمي است پس بحث اختيار چي ميشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان موجودی است با امکانات مختلف و باید این امکانات را در راستای تکامل خود از قوه به فعل درآورد و در این راستاست که باید مختار باشد تا خودش شخصیت خود را در بین امکانات مختلف شکل دهد. موفق باشید

22156
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: 1. استاد نسبت بین فقه و عرفان چیست؟ جایی هست که عرفان دست فقه را بگیرد؟ لطفا قدری باز کنید مطلب را. 2. در این باره چرا Hیت الله قاضی روی اجتهاد شاگردانشون تاکید داشتند. تشکر از لطف حضرتعالی. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه و عرفان هرکدام جای خود را دارند. فقیه به اعتبار فقاهتش سعی می‌کند حکم خدا را در امورات عملی انسان‌ها تعیین کند و عرفان، انسان را متوجه‌ی حقایق عالم می‌نماید. حال اگر فقیه با عرفان آشنایی داشته باشد بهتر می‌تواند حکم خدا را در بستر حقایق الهی تعیین نماید. با این‌همه عارف باید در سلوک خود وظایف عملی خود را به‌خوبی بشناسد و چه خوب است که در این مورد مجتهد باشد. موفق باشید

22142
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: عذرخواهم از اینکه وقت شما را می گیرم، چند سوالی داشتم از محضرتون ۱. اگر بنا به تقریر جزوه اعتکاف ۹۷ و مباحث شما در آنجا باشد، درست است که در دوران حضرت امام زمانی در جهان حاکم بود که اولا امام آن را شناخت و ثانیا امام به فرا زمان خود سیر کرد و ثالثا مردم را هم بوسیله اراده الهی به فرا تاریخ خود سیر دادند؟ ۲. آیا انقلاب اسلامی رخدادی در زمان ما می باشد؟ یا یک نوع حضور در زمان است یا خود زمان است؟ ۳. اینکه می فرمایید ما نیاز به تذکر تاریخی داریم تا مردم متوجه حقیقت حضور انقلاب اسلامی در زمان خود بشوند و در جای دیگر می فرمایید ما باید فراتاریخ باشیم و نیز جای دیگر می فرمایید زمان ما زمان پوچی هاست، با هم منافاتی ندارند؟ ۴. شما در چه مقام و در چه فضایی می فرمایید که ما مثل سابق به علم کلام نیاز نداریم و به زبان وجود نیاز داریم تا از دوگانگی رها شویم؟ (شما در قبال نگرانی دانجشویان از صحبت های مصطفی ملکیان فرمودید جواب فکر با فکر است، خب با علم وجود که نمی شود جواب شبهات کلامی را داد؟) با تشکر از پاسخگویی جنابعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علت آن‌که مباحث برایتان ابهام دارد، به جهت آن است که مخاطب آن مطالب، رفقایی بودند که مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را کار کرده‌اند. توصیه‌ی بنده نیز همان است که به آن دو بحث و شرح صوتی آن رجوع فرمایید وگرنه همچنان این ابهامات در همه‌ی سخنان بنده برای مخاطبان پیش می‌آید. موفق باشید

22130
متن پرسش
سلام: علت اینکه زبان مقدر است چیست؟ مثلا اگر بگوید امروز چقدر نحس است اتفاق می افتد؟چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. موضوع از این قرار است که انسان می‌تواند تقدیر خود را شکل دهد و در این راستا می‌گویند سعی کنید حداقل در حدّ زبان هم که شده برای خود تقدیری تیره شکل ندهید.  

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خلاصه خوب حواستان را جمع کنید! هر چه اطراف شما جمع می‌شود، مالک آن هستید. مملوک چیزی نیستید. آزاد و مختارید. این اختیار و عزت را از دست ندهید. اگر چهار مرتبه بگویی بیچاره‌ام و عادت کنی اوضاع خیلی بی‌‌ریخت می‌شود. کسی که قوی بوده کم کم می‌بینی ضعیف شده است. این طور گفتن خیلی مدخلیت دارد. همیشه بگویید: الحمدالله، شکر خدا. بلکه بتوانی دلت را هم با زبانت همراه کنی. اگر پکر هستی دو مرتبه با دلت بگو: الحمدالله، آن وقت غمت را از بین می‌برد. قوه‌ات زیاد می‌شود.
مبادا اگر تازه کسب را شروع کرده‌ای بگویی بازار خراب است، وضع بد است. این حال کسانی است که هفتاد سال در این دنیا خرد شده‌اند. تو سه روز است کاسب شده‌ای. کسب خیلی سخت است. این حرف را نگو که عادت می‌کنی. امیدوارم که جلو زبانت را بگیری که موثر است. بنده یک وقت به ذهنم آمده بود که نکند زبان مقدر باشد. یعنی اگر گفتی خوب است خوب می‌َشود و اگر گفتی بد است بد می‌شود.* کسی که تازه زن گرفته است نگوید: ای بابا اوضاع بی‌ریخت است. کمرهایتان را محکم ببندید و قرص مشغول کارتان باشید. زود خودتان را ضعیف معرفی نکنید. فکر مشقتهای جزئی دنیا را نکنید. مالکیت خیلی قیمت دارد. هر جا هم که خرج می‌کنی بهره‌اش را می‌بری. لذتبخش است. مالکیت خیلی قیمت دارد؛ مالکیت نفس، مال، آبرو، خانه. کسی که سیگار می‌کشد در حقیقت سیگار او را می‌کشد. یک وقت نگویید مجبوریم. لفظ «مجبورم» نداریم مگر در طاعات خدا. در آن جا عیب ندراد، خدا یا من بیچاره‌ام، کاری از من بر نمی‌آید، نمی توانم تو را عبادت کنم. خدا اینها را دوست دارد. مالکیت وحشت آور نیست، خسته کننده نیست. مملوک بودن انسان را بیچاره می‌کند. این که انبیا و اولیا می‌گویند دنیا طلب نباشید، یعنی عبد دنیا نشوید. خدا انسان را مالک قرار داده است. فرمود: «الدنیا و الاخره هما ضرتان بمنزله المشرق و المغرب ان قرب من الواحد بعد من الاخر»** ؛ هر کس به یکی نزدیک شود از دیگری دور می شود. اگر مملوک دنیا شوم مملوک آخرت نمی توانم باشم. اگر مملوک خدا و ائمه(ع) شوم مملوک دنیا نمی‌توانم باشم. باید مالک باشم. بعد فرمود: «لکل منهما بتون»؛ برای هر کدام فرزندانی است. «کونوا من أبناء الاخره»؛ شما از فرزندان آخرت باشید! چقدر شیرین و لذتبخش است. کلام امیرالمومنین(ع) قوت کمر شیعیان است. کمر انسان را قرص و محکم می‌کند. در روایت آمده است که «البلاء موکل بالمنطق»؛ بلا و گرفتاری، موکول به سخن گفتن ]از آن[ است.  پیامبراکرم(ص) ، من لایحضر، ج ، ص 379 رجوع کنید به : نهج‌البلاغه، حکمت 103. کتاب طوبای محبت – ص37
مجالس حاج محمداسماعیل دولابی. موفق باشید 

22126
متن پرسش
سلام و خدا قوت: مدتی هست که بر اثر یک اتفاق به مرور زمان در همه چیز دچار شک تردید شدم و خدایی که با استدلال پذیرفته بودم و لذت حضور او را چشیده بودم دیگر آنگونه نیست که هر کار می کنم این نفس احساس ذلت در مقام او بکند بدتر می شود و همین طور سوالات از فکر و ذهن من سرازیر می شود و لحظه ای نفسم را راحت نمی گذارد تا با آرامش پیش برود و باعث شبهات حتی به معصوم هم گشته و آن حس لطافت ارتباط با معصوم نیز دیگر نیست و همش در ذهنم می آید که نکند هیچ حقیقتی نیست و همه چیز یکسری حالات خوش بوده و من فکر می کردم حقیقت یا واقعیت است...و.... در کل روح خسته و پژمرده شد نتایج این تحیرها که نمی توانم قدم بردارم و آرامش دل و روح را نیز از دست دادم و راحت نمی گذارد حال مرا در با خانواده بودن را می فهمم نه با دوستان بودن را و........عده ای می گویند به این شک ها بی توجه باش درست می شود اما چگونه؟ احساس می کنم سر خودم را کلاه گذاشتن است و.... ممنون می شوم راهکاری ارائه دهید که آر از چه شروع کنم درباره توحید امام شناسی تا.... و در چنگال سوالات غرق شوم یا.... لازم به ذکر است که من قبلها از معارف اطلاعاتی نداشت و در اثر اتفاقاتی پاییم به معارف دین باز شد و بسیار استفاده کردم و با جان دل آن مباحث را درک می کردم. و اما حالا اصلا نمی دانم چه کنم که آن قدر خسته کننده است که مجبورم سر خود را با فیلم یا کتاب پرت کنم اما آرام نمی شود این روح و می دانم این راه دین راه درستی است اما قلبم و نفسم دیگر نمی پذیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت می‌تواند حالت خوبی باشد تا انسان‌ها مبنای عبادات خود را با استحکام بیشتری انجام دهند و آن‌چه در برزخ از طریق ملکین نکیر و منکر سراغ آن‌ها می‌آید و همه‌چیز آن‌ها را اگر با مبنا انجام نداده باشند زیر سؤال می‌برد؛ را در این دنیا از قبل برای خود اصلاح کند. پیشنهاد ما دنبال‌کردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است. موفق باشید

22101
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ادب: ان شاء الله که طاعاتتان مورد قبول حق واقع شده باشد. ببخشید استاد «من» انسان مومن با کافر چه تفاوتی دارد؟ اگه تفاوتی ندارد چرا یکی شده مومن یکی کافر؟ آیا «من» انسان ها رشد می کند و به تعالی میرسه؟ اگر نه پس وقتی میگیم ما داری سیری رو به تکامل هستیم پس چی مون داره به تعالی میرسه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه‌ی انسان در ذات خود مختار است و با اختیار خود کافر یا مؤمن می‌شود و در همین راستا می‌تواند رو به تکامل داشته باشد. موفق باشید

22081
متن پرسش
با سلام: شرح و مفهوم این فراز از دعا در دعای حج ماه رمضان چیست؟ «واسئلک ان تکرمنی بهوان من شئت من خلقک ولاتهنی بکرامه احد من اولیایک»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت به محضر حق عرضه می‌دارند: «خدایا از تو می‌خواهم دشمنان تو و دشمنان رسولت به دست من کشته شوند و از تو تقاضا داریم آن‌هایی را که می‌خواهی خوار بگردانی – از دشمنان خدا و رسول – با کرامت‌دادن به من در راستای شکست‌دادن آن‌ها، آن کار را انجام دهی و طوری نباشد که با درگیرشدن با دوستانت من خوار شوم». در واقع این دعا می‌خواهد در اوج اُنس با خدا، روحیه‌ی انقلابیِ سالک به حاشیه نرود. موفق باشید  

22069
متن پرسش
با سلام خدمت استاد لطفاً به سؤالات زیر پاسخ فرمائید: 1. خواسته دراویش نعمت الهی گنابادی صریحاً چه می باشد؟ چه مشکلی برای نظام و کشور دارند؟ 2. معمولاً ذهنم اسیر قضاوت رفتار و گفتار اطرافیانم هست که خیلی خسته کننده است. راه کار عملی خلاص شدن از این وضعیت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنیان‌گذار این فرقه از فقهای بزرگ نجف بوده است و جهت ورود عرفان حقیقی شیعه در متن دین اقدام به تأسیس این فرقه می‌نماید. ولی متأسفانه انحرافی در بعضی از قسمت‌های این فرقه در سال‌های بعد ایجاد شده که حاصل آن را در حرکات اخیر خیابان پاسداران ملاحظه کردید 2- به قول مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب» پیشنهاد بنده آن است که خود را بیشتر مشغول مطالعات اساسی بکنید و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که شرح نامه‌ی علی «علیه‌السلام» به فرزندشان است در این مورد کمک می‌کند. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

22056
متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما. در پاسخ به سوال ۲۲۰۴۷ در مورد مرحوم آیت الله سید محمدحسین طهرانی (ره) مطلبی نوشتید که شبهه جسارت به آن مقام شریف را دارد. هر چند در پرسش‌های پیشین رعایت ادب و احترام آن وجود نازنین شده بود اما احتمالا برخی رفتارهای فرزند کوچک ایشان (آقای سید محمد محسن) شما را بر آن داشت تا از لفظ «فرقه بازی» استفاده کنید والا آن مرحوم اگر می‌خواست فرقه بازی راه بیندازد بسیار می‌توانست در آن زمینه گروه و دسته شکل دهد. اما جسارتا چند نکته را از جایگاه یک دانشجو خدمت شما یادآوری می‌کنم. ۱. نقل قول مشهوری از پسر ارشد و همچنین داماد ارشد مرحوم شهید مطهری مطرح شده است (و بنده ندیدم این نقل توسط هیچ یک از فرزندان دیگر یا وابستگان آن شهید والامقام تکذیب شود) که آن شهید بنا بر رویای صادقه‌ای به دستور پیامبر اکرم (ص) و سید الشهدا (ع) در سال‌های آخر عمر و با هدایت مرحوم علامه طباطبائی (ره)، در کسب مقامات معنوی از مرحوم آیت الله طهرانی راهنمایی می‌گرفتند. عزیزان برای جزئیات ماجرا می‌توانند با جستجویی نقل قول‌ها را بخوانند. حال یا ما باید ناقلان آن ماجرا را دروغگو بدانیم یا اگر بپذیریم ماجرا واقعیت داشته و مرحوم شهید مطهری با وجود کبر سن و اعلمیت در علوم فلسفی نسبت به مرحوم آیت الله طهرانی و همچنین با وجود حاضر بودن مرحوم علامه طباطبائی (ره)، زانوی شاگردی نزد آن مرحوم زدند. حقیقتا برای اهل تحقیق این سوال در مواجهه با آن واقعه مطرح می‌شود که چرا باید خداوند متعال آن شهید والامقام را با آن درجه فهم و درک فلسفی و فقهی برای کسب فیوضات معنوی به در خانه آیت الله طهرانی بفرستد؟ و نکته عجیب‌تر ماجرا این است که طبق این نقل، شهید مطهری از استادشان (یعنی مرحوم علامه طباطبایی) سوال می‌کنند و با راهنمایی آن بزرگوار آن شهید به شاگردی معنوی مرحوم طهرانی می‌رود. برای اهل اندیشه همین ماجرا دارای درس‌های عمیقی است در مقام و مرتبه معنوی و جایگاه عرفانی مرحوم طهرانی و علم به این جایگاه نزد استادشان یعنی علامه طباطبائی. ۲. الفاظی که مقام معظم رهبری در مورد مرحوم طهرانی به کار بردند اتفاقا بسیار دقیق بیان کننده مراتب عرفانی آن بزرگوار است. البته شما و دیگران حق دارند در اموری از این دست با مقام رهبری موافق نباشند و نظر دیگری داشته باشند، اما سیره رهبری این است که در پیام‌های کتبی خود به شدت در به کار بردن الفاظ دقت دارند و اهل مبالغه نمی‌باشند. اینکه در مورد آن مرحوم آن الفاظ را به کار بردند و در مورد دیگران یا أصلا به کار نبردند یا موارد بسیار نادری بوده نشان از اعتقاد ایشان به جایگاه استثنائی و بسیار خاص مرحوم آیت الله طهرانی دارد. بر خلاف جنابعالی که به هر دلیل آن مرحوم را مانند دیگران برشمردید. ۳. این نقل مشهور از مرحوم آیت الله بهجت (ره) که افراد را تشویق به تبعیت از علم خودشان کردند و ظاهرا بر خلاف سیره استادشان (مرحوم آیت الله سید علی قاضی) شاگرد پروری نداشتند باعث شده برخی به اشتباه فکر کنند ایشان بالکل با روش استاد-شاگردی در مسائل سلوکی مخالف بودند. اما حقیقت امر آن است که آن بزرگوار این صحبت‌شان برای عموم بوده است و برای جلوگیری از راه افتادن شیادی در بازار سیر و سلوک. والا برای اهل تحقیق و کسانی که از نزدیک با ایشان ارتباط داشتند ایشان اتفاقا شاگردان سلوکی داشتند، به ایشان دستورات چله نشینی و ذکر هم می‌دادند و ارتباط شاگرد-استادی بین آن بزرگوار و خواصی از شاگردان (که ایشان در آنها صلاحیت ورود در این مسائل را می‌دیدند) وجود داشته است. بنده به نقل از دو بزرگوار از اساتید حوزه و دانشگاه و متخصصین این أمور و کسانی که از نزدیک با آن مرحوم و سیره ایشان اطلاع دارند این برداشت را دارم. ۴. متعجبم از جنابعالی که کتاب منتشر می‌کنید، سخنرانی می‌کنید، راهکار ارائه می‌دهید، اما در مسائل سلوکی به ظاهر این کلام مرحوم بهجت که «استاد شما علم شماست» اتکا کرده و نیاز به استاد سلوکی را علی الظاهر انکار می‌کنید. بله، در این أمور متاسفانه آنقدر کلاش و دغل باز زیاد است که أمثال مرحوم بهجت را وادار به اظهار آن دست عبارات کردند اما نه عقلا و نه بنا به سنت بزرگان رسیدن به مقامات معنوی بدون دستگیری استادی کامل ممکن نمی‌باشد (مگر در موارد نادر که النادر کالعدم). ۵. پسندیده‌تر بود شما نیز یا به سیره اهل احتیاط در اظهار نظر در مورد امثال آیت الله طهرانی سکوت می‌کردید یا اظهار ندانستن. نه اینکه صحبتی کنید که متاسفانه شائبه توهین دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید بحث در شخصیت علمی و سلوکی آیت اللّه حسینی طهرانی نیست. بحث در این است که عده‌ای می‌خواهند ایشان را تافته‌ای جدابافته نسبت به دیگر علماء قلمداد کنند و به انواع خواب‌ها هم متوسل می‌شوند. با این‌که این‌همه در روایات ما تأکید شده است که خواب، حجت نیست. و این نحوه برجسته‌کردنِ آیت اللّه حسینی موجب محروم‌شدن اهل دل از سایر علماء باللّه است به‌خصوص که تاریخ ما تاریخِ نظر به حقیقتی است که از طریق انقلاب اسلامی و حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور کرده است. به طوری‌که در این مکتب، حججی‌ها به میدان آمده‌اند که مورد حسرت و غبطه‌ی هزاران شب‌زنده‌دارِ اهل سلوک است. زیرا راه را در این زمانه درست پیدا کرده است و رهِ صدساله را یک‌شبه طی نموده. به آوینی‌ها بنگرید که چگونه در مکتب امام پروریده شده‌اند.

کسی با جنابعالی سخن می‌گوید که می‌تواند ادعا کند روی هم رفته همه‌ی آثار آیت اللّه طهرانی را مطالعه کرده و از بعضی از آن‌ها بهره‌مند شده. ولی با توجه به آن‌که علماء باللّه در ذیل اسلام و فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» آن‌چه می‌نویسند و یا می‌گویند آثار إشراق و یافتی است که به آن‌ها می‌شود؛ بنده در مقایسه با سایر علماء باللّه ایشان را چیزی بالاتر از آن‌ها نیافتم و این بدین معنا نیست که شخصیت علمی و سلوکی ایشان را نفی نمایم. بلکه برعکس، بنده همواره رفقا را به مطالعه‌ی آثار ایشان توصیه می‌کنم. ولی باز تأکید می‌کنم به هیچ‌وجه این راه را درست نمی‌‌دانم که ایشان تافته‌ای جدابافته قلمداد شوند که در آن صورت رجوع طالبان راه حقیقت را به سوی سایر علماء باللّه به‌خصوص آثار حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که حقیقتاً قابل مقایسه با بسیاری از علماء نیست؛ مسدود کرده‌ایم. موفق باشید

22042
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده به توفیق الهی اکثر کتب شما رو مطالعه کردم و با نوع تفکر شما مانوس گشته ام از تاکیدات شما بر فلسفه صدرا و همچنیت توصیه های رهبر انقلاب و امام راحل بر فلسفه صدرا شیفته فلسفه صدرا گشته ام. رهبر انقلاب نیز بارها توصیفه فرموده اند که فلسفه صدرایی در مدارس تدریس شود از آنجا که بنده دبیر هستم و در جمع دوستان و شاگردان هم رای بار ها از نکات شیرین و لطاءف فلسفه صدرا که بیان فرمودید نقل کرده ام آنها نیز مجذوب این مباحث شده و به کرات از من تقاضای تدریس فلسفه صدرا نموده اند. با توجه به دور افتاده بودن و نبود اساتید فلسفه صدرایی در شهر ما از شما استاد محترم تقاضا دارم سیر مطالعاتی و یا فایل های صوتی مشخص فرمایید تا به صورت مقدماتی نیز که شده با فلسفه صدرایی آشنا گردم تا ان شاءلله به دستور مقام معظم رهبری نیز در حد توان خود جامه عمل بپوشانم. ضمنا بنده در مقطع کارشناسی الکترونیک و در مقطع ارشد الهیات خوانده ام. لطفا مفصل پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید که اگر به ترتیب از «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و بحث کتاب «معاد» کار را جلو ببرید، با روح حکمت متعالیه آشنایشان کرده‌اید و سپس کتاب «عرشیه» را با شرحی که آقای دکتر امامی‌جمعه داده‌اند به میان آورید. موفق باشید

22047
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: حضرت عالی علامه آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی (قدس سره) را یک دانشمند اسلامی معرفی کرده اید. بحث سراین الفاظ نیست فقط میخوام بدونم فهم مبارک شما در شناخت علامه چگونه است و چرا ایشون را منحصر در دانشمند بودن کرده اید!؟ در صورتی که برای اهل عرفان صاحب نظر همچون جناب عالی، مقام عرفانی ایشان روشن است! کما اینکه آیت الله خامنه ای رهبری معظم در نوشته خودشون بعد ارتحال علامه می فرمایند: «ایشان (علامه طهرانی) از جمله فرزانگان معدودی بودند که مراتب برجسته علمی را با درجات والای معنویت و سلوک تواما دارا بودند و در کنار فقاهت فنی و اجتهادی به فقه الله اکبر نیز که از مقوله شهود و محصول تجربه حسی و مجاهدت معنوی است نایل گشته بودند...» و خود رهبری به عرفان آقای حداد و علامه طهرانی (قدس سرهما) عنایت داشته اند کما اینکه کتاب روح مجرد را فرمودند من هفت بار خوانده ام. و همچنین رهبر فقید انقلاب سید روح الله خمینی قدس سره در مورد ایشان می فرمایند: تمام افرادی که می بایست وارد نهضت و قیام مقدس شوند چه عالم و چه عامی می بایست از طریق ایشان (علامه طهرانی) وارد شوند و مورد سنجش ایشان قرار گیرند.» و تعبیرات بلند حضرات علما درباره ایشان (سید جمال گلپایگانی - آیت الله انصاری همدانی - علامه طباطبایی - آیت الله شیخ صدرالدین شیرازی و ... (رحمه الله علیهم)) حال بفرمایید تعبیر دانشمند اسلامی مطلقا از جنابعالی نسبت به حضرت علامه حاکی از چه مطلبی است؟ التماس دعا دارم از استاد عزیز.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نظر مقام معظم رهبری در مورد ایشان، نظرِ صائبی است. ولی آن‌چه از امام در مورد ایشان گفته‌اند قابل اعتماد نیست. چرا بنا داشته باشیم آیت اللّه حسینی طهرانی را نسبت به سایرعلماء دین، تافته‌ای جدابافته بدانیم در حالی‌که بنده از آثار ایشان استفاده کرده‌ام و از آثار سایرین هم استفاده کرده‌ام و همان‌طور که عرض شد ایشان را یکی از دانشمند مفید جهان اسلام می‌دانم و نه بیش از این. دوران این نوع عرفان‌بازی‌ها و استادِ سلوکی این‌چنین‌داشتن گذشته است. به سخن آیت اللّه بهجت فکر کنید که فرمودند: «علمِ تو استاد توست». و امروز در آینه‌ی انقلاب اسلامی، سالکان راستین حججی‌ها هستند که باید آموزه‌هایی که ما را در این راه وارد می‌کند را دنبال کنیم، و آن خط حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است آن‌هم به روشی که ایشان راه را به سوی ما و شهداء گشودند، نه آن فرقه‌بازی‌ها که متأسفانه عده‌ای امروز گرفتار آن‌ هستند. موفق باشید

22034
متن پرسش
سلام استاد: به این مغالطه چطور پاسخ بدیم؟ اگر ظلمت عدم است و نور وجود پس این تاریکی که می بینیم چیه و همانطور که اتاق روشن داریم اتاق تاریک هم داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر جز این است که در تاریکی کافی است که نوری نباشد؟ مگر برای ایجاد تاریکی کاری جز رفع نور انجام می‌دهیم؟ موفق باشید

22019
متن پرسش
سلام عليكم: قبلا از حضور شما سوال پرسیدم در مورد کمک گرفتن از ملائکه در امور سلوکی و عبادی پاسخ شما این بود که همان اسماءالله هست. سوال بنده این است که آیا می فرمایید ملائکه شناسی یعنی دنبال علم اسماءالله برویم؟ مثلا بخواهیم توان سجده طولانی داشته باشیم؟ ارتباط با کدام اسماءالله باید داشته باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً خودتان متوجه هستید که در حین سجده، نظر به اسم اعلایِ حضرت حق داریم. علاوه بر آن بعد از ذکر «لا إله إلا اللّه» که همواره کارساز است، بزرگان ذکر «یا حیّ یا قیّوم» را متذکر می‌شوند. موفق باشید

22006
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت جنابعالی: نظر جنابعالی در مورد این مطلب را بفرمایید: نفحات الانس جامی: از شیخ مؤیّد الدّین جَندی سؤال کردندکه: «خدمت شیخ صدر الـدّین در شـأن خـدمت مولـوی چـه مـی گفـت؟» گفت: «واللّه! روزی با خواص یاران مثل شمس الدّین ایکی و فخرالدّین عراقی و شرف الـدّین موصـلی و شـیخ سعید فرغانی و غيرهم نشسته بودند. سخن از سيرت و سریرت مولانا بيرون آمد. حضرت شیخ فرمود: اگر بایزیـد و جنید در این عهد بودندی، غاشیۀ این مرد مردانـه برگرفتنـدی و منـت بـر جـان خـود نهادنـدی. خوانسـالار فقـرمحمدی او است. ما به طفیل وی ذوق می کنیم.» همۀ اصحاب انصاف دادنـد و آفـرین کردنـد. بعـد از آن شـیخ مُوّید گفت: «من نیز از جملۀ نیازمندان آن سلطانم.» و این بیت را بخواند: َٔکْنــــــــــی وَلا أتَــــــــــرَدَّدُ ُٔلوُهَــــــــةِ صُــــــــورَةٌ هِــــــــــیَ أنــــــــــتَ ا لَــــــــوْکــــــــانَ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌ دانم مسأله‌ی شما در این موضوع از چه جهت است. زیرا که عارف سالک حقیقی جایگاه عارف سالک حقیقی را می‌شناسد و بدین لحاظ جناب صدرالدین قونوی متذکّر جایگاه مولانا می‌گردد و در محفلی در قونیه عکس این صحنه نیز اتفاق افتاد به آن معنا که جناب مولانا اکرامی تامّ از جناب صدرالدین نمود. بالاخره «المومن مرآة المومن». موفق باشید

22005
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز و گرامی: اینکه در آخر کتاب حقیقت نوری اهل بیت فرمودید: «اعمال و عبادات خود را از منظر استاد سلوکی خود یا از منظر امام زمان (عج) انجام دهید تا عبادات شما با کمالی که آنها در عبادات دارند به صحنه قلب شما بیاید.» معنی اینکه از منظر آنها انجام دهیم به صورت عملی چیست؟ یعنی هنگام انجام عمل چگونه باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» نکاتی در این مورد عرض شده است. موفق باشید

21997
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ببخشید استاد شاید سوالم پیش پا افتاده باشه ولی خب برایم حل نشده. موقع گفتن اذکار «استغفرالله ربی و اتوب الیه» و یا «العفو» در نماز شب، بنده برای اینکه هم تمرکز داشته باشم و هم آن حالت ندامت و خضوع و انکسار در وجودم ایجاد بشه گناهانم رو یکی یکی جلوی چشمم تصویر می کنم و اذکار را می گویم. از طرفی شما در چند جایی فرموده بودید توقف در گناهان گذشته درست نیست و وقتی گناهی انجام دادید و توبه کردید دیگه بخشیده شده و فکر کردن به آنها و دوباره تقاضای عفو و گذشت از آن گناهان یک نوع بی حرمتی به خداست. اما خب از طرفی هم اگر فقط اذکار را بگویم و به گناهان گذشته ام فکر نکنم فکرم به همه جا منحرف می شود. تکلیف چی است باید چکار کرد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طلب عفو و استغفار، وجوه مختلفی دارد در آن حدّ که حتی فرموده‌اند: «وجودک ذنب لایقاس به ذنب»؛ هستی تو گناهی است که هیچ گناهی به پایه‌اش نمی‌رسد. لذا بسیاری موارد، استغفار و طلب عفو در راستای آن است که خداوند حجابی که مانع بین ما و اوست را برطرف نماید که این از اصیل‌ترین نحوه‌ی استغفار است. موفق باشید

نمایش چاپی