بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39820
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: می‌خواستم تعریفی از لذت در مسیر سلوکی بیان بفرمایید. منظورم ناظر به حدیثی است که می‌فرمایند که روز خودت را به سه قسمت یا چهار قسمت تقسیم کنید و یک قسمت آن لذات حلال است. تعریف های زیادی برای این لذت شده است. مثلا پارک رفتن و نشستن و غذا خوردن، یا نگاه کردن به فیلم های طنز تلویزیون و موارد دیگه ای که خودتون بهتر میدونید. منی که از ۱۸ سال پیش با دروس شما آشنا شدم بر اساس آموزه های شما در جلسات و مباحث این نوع لذت ها برام نوعی تلف کردن عمر و سرمایه به حساب میاد. من از نگاه بقیه آدم خشکی هستم که از زندگی لذت نمی‌برم اما به واقع من در خوشی و لذت درونی خوبی به سر می‌برم. نمیگم خیلی آرمانی هستم اما به واقع این خوشی ها برام بی معنی است. من متهم هستم به اینکه از شادی سهمی ندارم البته شاید هم از یک نظر درست باشه. حال شما نظرتون در مورد لذت های حلال که مدد می‌کنند عبادات رو چیه؟ سوال دوم اینکه من با اینکه مباحث رو خوب کار کردم و تقریبا مباحث دستمه و اگر شما یک کلمه بگید من تا تهش رو میرم اما این مباحث از درونم نمی جوشد، یعنی اگر بخوام یه جلسه ای فی البداعه صحبت کنم نمیتونم، باید عینا صحبتهای شما رو پیاده کنم و ارائه بدم و در این بین چند تا حرف هم از خودم بزنم. اما سوالا رو خوب میتونم جواب بدم. چه کنم که خودم بتونم یه جلسه ای رو اداره کنم بدون اینکه نیاز باشه که مطالب رو پیاده کنم و بیان کنم. و سوال بعدی اینکه من سوالی پرسیدم که در سایت و کانال بارگزاری نشده اما با زدن کد رهگیری سوال و جواب برام نمایش داده میشه، علت این مسئله چیه؟ در صورتی که سوال من خصوصی نبود. برای مثال اين كدرهگیری. Lobolmizan_1zk4zpzbgv. ممنون از وقتی که میذارید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان‌طور که در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» اشاره شد، ظاهراً این روایت مربوط به لذات جنسی حلال با همسر می‌باشد. ۲. اگر با نظر به آیات و روایات، سخن‌گفتن را آغاز کنید ان شاءالله گفتاری که دیگر گفتارِ خود شما می‌باشد به ظهور می‌آید. ۳. در این مورد چیزی نمی‌دانم. ان شاءالله مسئول محترم سایت جواب خواهند داد. موفق باشید

39812
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. وقت بخیر. خدا قوت. سوالات: ۱. دوره علوم و معارف اسلامی علامه طهرانی دقیقا چه کتاب هایی هست که فرموده اند اگر با اخلاص بخوانیم حکم استاد راه سلوک دارد؟ ۲. اگر در مستحبات حتی افضل از زیارت؛ رفع حوائج مومن نیازمند هست، یعنی کلا زیارت و حج... نرویم و فقط مشکلات مومنین رو برطرف کنیم؟ ۳. اینکه علما می فرمایند برای سبک سازی روح و سبکی آن از نان جو، روغن زیتون و سرکه و انار استفاده کنیم؛ یعنی دقیقا چجوری و در چه وقت هایی استفاده کنیم یعنی مثلا هر روز یه قاشق سرکه بخوریم؟ ۴. طبق قانون رفق و مدارا (مراعات) یعنی درسته اگر مریض شدیم اعمال عبادی (مثل نماز شب و زیارت عاشورا و...) که مداومت داشتیم رو در این دوره بیماری به دلیل کسالت شدید ترک کنیم یا حتی باید بدون حضور قلب انجام داد؟ ۵. حق دوست و حق همسایه و حق معلم طبق لوازم راه سیر و سلوک الی الله چیست؟ و چگونه این حقوق را بشناسیم؟ ۶. آیا الان که شیاطین در بالا مشغول رفت و آمد هستند و از طرفی هم توصیه شده از بالا پشت بام زیارت انجام بدیم اگر در خانه یا ساختمان چند واحدی بودیم چه کار کنیم و نیز اگر در حیاط خانه باشیم کثرت خیلی دارد ولی در بالا پشت بام خلوت هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب‌هایی مانند «الله‌شناسی» و «امام‌شناسی» و «معاد»، همه کتاب‌های خوبی هستند. ۲. جمع آن دو خوب است بخصوص جهت حضور در حج واجب و اوج توحیدی که برای انسان پیش می‌آید. ۳. در این مورد صاحب‌نظر نیستم. ۴. در هر حال در امور مستحب، نباید به خود سخت‌گیری کرد. زیرا ممکن است نتیجۀ لازم به دست نیاید. ۵. خود شریعت در ابعاد مختلف این حقوق را مشخص کرده است بخصوص «رسالۀ حقوق» امام سجاد «علیه السلام» ۶. مهم، آن است که در شرایطی که پیش آمده است، خود را حاضر کنیم و سخت‌گیری ننماییم. موفق باشید 

39811
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد بزگوار و آرزوی قبولی طاعات وقت شما بخیر؛ همانطور که شما هم در شرح جامع السعادات فرمودین دستور دین‌ به حمل بر صحت عمل افراد دیگر است؛ اگر ما می دانیم اخلاق فردی بر سوء استفاده از دیگران است؛ و یا فردی بارها نشان داده که خودخواه است، چطور می‌توان اعمال جدید این افراد را حمل بر صحت کرد؟ مگر نه این است که مومن باید تیزهوش و زیرک نیز باشد؛ چرا ما باید شرایط سوء استفاده دیگران از خودمان را فراهم آوریم؟ و هر باز از این افراد زخم بخوریم و باز هم حمل بر صحت کنیم؟ لطفا بیشتر توضیح دهید.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تا آن‌جا که ممکن است باید کار اهل ایمان را حمل بر صحت کرد از آن جهت که جهت‌گیریِ آن‌ها در راستای حضور دینی است. ولی نه به آن معنا که بخواهیم خود را فریب دهیم. موفق باشید

39805
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: وقت شما بخیر. ببخشید ماه مبارک جایی نماز می‌رفتم، متولیان مسجد اصرار دارند مبلغی هدیه‌ بدن، خیلی اصرار داشتند اما قبول نکردم، هنوزم اصرار دارند که بازم قبول نکردم. بازم اصرار دارند، نظر شما چیه در این موارد؟ بویژه بحث نماز که یه مسأله‌ی ساده هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید هدیه را ردّ کرد. موفق باشید

39802
متن پرسش

سلام حاج آقا: ببخشید گاهی دیگران برای ناهار غذای بسیار لذیذ درست می‌کنند و من کم و مقدار ضروری می‌خورم. ولی بازم قوه خیالم از آن رنگ می‌گیرد. چگونه باید چنین غذاهایی خورد که خیال ما از آن اثر نگیره؟ و نمیشه به خواهر یا برادرمون بگیم غذای لذیذ درست نکنن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به مرور می‌توانید با حضوری بالاتر از غذاها استفاده کنید که لذیذبودن آن‌ها، محورِ ذهن انسان قرار نگیرد مگر مفیدبودن‌شان برای سلامتی و قوت بدن. آری به گفته جناب سلمان فارسی: غذايى كه از حلق به گلو رود و سدّ رمق گشته و نيروى بندگى حضرت حقّ به هم رسد همان كافى و بسنده است؛ خواه آن آرد گندم و مغز گوسفند باشد و خواه جو بى‏ مغز. موفق باشید

39801
متن پرسش

آقا سلام: چجور بگم. حرف آخر رو همین اول می‌زنم، دلم آرامش میخواد و این داره منو می کُشه که میدونم آرامش میخوام و دارم از شما می‌پرسم. آه ای آرامش که امروزه چقدر تو، نامت آشنا و خودت در بین کوچه پس کوچه های جهان مدرن گم گشته ای. چند وقتی است که با خودم خلوت نکرده ام و دیگر دیوانه شدم از بس که شلوغم. این برام مسئله شده که نمیخواد جامعه را زیاد خوب کنیم جامعه خود به خود خوب میشه، اون چیزی که هست اینه که ما باید بدونیم خدا الکی یه کاریا نمی کنه. مثلا من این چند وقت نه حوصله خودم رو دارم نه پدر و مادرم، منی که قبلا این همه با بابام حرف می‌زدم، حالا با خودم میگم این حرفا به چه دردم میخوره، دلم میخواد به خودم بگم خفه شو، به خودم میگم خاک بر سر گوش کن به حرف مامان. اما از روی خرفتی این قدر پر رو بازی در میارم که آخر می‌بینم حرف درست رو مادرم می‌زد . حالا میان این ها نمی‌دانم این چه دردی است که بنشینم و برای کسانی مثل شما بگم. دلم میخواد شک نکنم، حالا اگه یک از خدا بی خبری بیاید و به من بگوید تو آدم مهمی هستی هر لحظه باید شک کنم به همه چیز، زمین و آسمان. دلم میخواد چشمم را ببندم و وقتی باز می‌کنم ببینم دوباره از نو زاده شده ام. که باشم من مرا از من خبر کن / چه معنی دارد اندر خود سفر کن

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اخلاق را همیشه چیزی ورای اخلاق نگه می‌دارد که همان بصیرت اصیل انسانی است نسبت به بودنِ متعالی خود. بودنی که آدمی را تا بی‌‌نهایت معنا می‌کند و در این‌جا است که باید به انسان‌هایی نظر کرد که نمونه‌های بودنِ متعالی ما در هر زمان می‌باشند. آدم‌هایی که به جای گفتن و باز گفتن، آینه‌هایی هستند برای معنابخشی به زندگی به همان معنایی که جناب مولوی فرمود: «آینه‌ام، آینه‌ام، مردِ مقالات نِیَم / دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما» به همان معنایی که دیدن در جای خود، فکرکردن است. امید است در شرح غزل شماره ۱۴۰ مربوط به جناب حافظ که در حال تدوین است؛ در این مورد نکاتی به میان آید. موفق باشید. 
 

39795
متن پرسش

سلام حاج آقا: به لحاظ سال قمری ۴۰ سال را رد کرده ام. گناه کارم. زیاد. ولی دوست دارم بنده صالح خدا شوم‌. اهل کشف و شهود شوم‌. تقریبا ۱۴سال است در این فکرم. ولی بارها زمین خورده ام. الان هم مثل گذشته اراده قوی ای ندارم. نمی‌دانم گیج شده ام. آیا امیدوار باشم؟ نصیحتی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! چرا امیدوار نباشید؟!! مهم آن است که راه را در بستر شریعت همراه با معرفت، درست طی کنیم و آن تدبّر در قرآن است. حال چه اهل کشف و شهود بشویم و یا نشویم. موفق باشید

39782
متن پرسش

حالّی دلی باختن خود و یافتن خود در آغوش دلی که دارم؛ بی‌اکسیر و پر از درد و با خون آلوده شده؛ بی‌همدمی؛ باز می‌گویم؛ باختن خود، و یافتن خود در آغوش دلی که دارم (دل را همان وجود یا حقیقت یا حتی خدا یا روح یا هر چه می‌خواهید نام بگذارید)؛ از خود می‌پرسم تسکین؟ تسکین می‌یابم اما برایم همه‌ی تسکین‌ها ناکافی‌اند؛ آرامم نمی‌کنند؛ گم‌شده؛ گم‌شده؛ گم‌شده؛ سردرگم؛ سردرگم؛ سردرگم؛ گم کرده‌ام حتی جسمم را و زندگی را؛ همه چیز را گم کرده‌ام و حتی دیگر نمی‌توانم کارهایی که برایم کار بودند را ادامه دهم حتی رسیدگی به جزئیات جسم و روح خود؛ و فقط به این نگاه دارم که «باختن خود و یافتن خود در آغوش دلی که دارم؛» چرا دروغ بخواهم بگویم؟ خیلی هم کَم آورده‌ام؛ کمبودها بسیارند و در اینجا دیگر توانی برای دلم برای ادامه دادن نمانده؛ با خود می‌گویم این هم جزئی از راه است منتهی زندگی نمی‌تواند بایستد تا من توان بیابم و من و من مانده‌ام... و دردی عمیق در تمام جانم ریشه دارد و من مانده‌ام... ادامه دادن برایم ناممکن شده که حتی گویی سر پا ایستادن هم برایم جان فرساست از شدت رنجی که در جانم است و جانم دیگر یاری نمی‌کند و من مانده‌ام، من مانده‌ام ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به ایمانی و حضوری نظر کرد که به تعبیر جناب حافظ : «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم». در این رابطه خوب است به مباحث «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهم‌السلام» و عرفا» رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81  موفق باشید 

39774
متن پرسش

سلام و انوارالهی برشما استاد گرامی: چرا بعد از فوت افراد، اکثرا اینطورهستیم که خوبی های متوفی برامون پررنگ میشه؟ حتی از خیلی از خطاهای فرد خبر داریم اماغالبا حالمون اینطورمیشه که از اونا چشم پوشی می‌کنیم یا به نظرمون خطای بزرگی نمیاد، یا میگیم شاید اصلا این‌کارونکرده و من سوءبرداشت داشتم. این حس و حال از دلسوزی نسبت به از دست دادن شخص هستش یا با فوت شخص در تکوینی خاص قرارمی‌گیریم؟ یا دلیل دیگه ای داره؟ و چرا نمی‌تونیم این حس و حال رو نسبت به افراد، در زمان زنده بودن داشته باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ مهمی است از آن جهت که شخصیت افراد را باید در وسعتی بیشتر از محدودۀ انتخاب‌های جزئی آن‌ها مدّ نظر داشت و به کلیّت اراده و شخصیت آن‌ها نظر نمود. امری که با رحلت افراد مدّ نظر می‌آید. و همان‌طور که می‌فرمایید خوب است در مورد افراد این‌طور فکر کنیم تا مرز انسان‌هایی که حقیقتاً در شخصیت خود فاسدند را از مرز انسان‌هایی که بعضاً خطاهایی از آن‌ها عادتاً سر می‌زند، تفکیک کنیم. موفق باشید

39771
متن پرسش

عرض سلام و ادب استاد: در ماه مبارک حس عجیبی برایم تجربه می‌شود شاید خیلی ساده ولی شیرین، حس نزدیکی به خدا، در محضر او بودن، و درک و لمس محبت و مغفرت او. همیشه انتظار می‌کشم برای این ماه چرا که تنها در این ماه می‌توانم رحمت خدا را لمس و درک کنم. اما در بقیه روزهای سال خیلی وقت ها حس می‌کنم دیگر آن رحمت، به آن شدت در دسترس نیست و دلتنگ می‌شوم و عموما غیر از ماه مبارک آنقدر که از خدا خوف دارم و جلال و عظمتش را درک می‌کنم نمی‌توانم امید به رحمتش داشته باشم. نمی‌دانم چطور بگویم، دلم می‌خواهد در طول سال بتوانم همان خدایی که در ماه مبارک می‌بینم، درک کنم. آیا می‌توان کاری کرد، انسی که در این ماه ایجاد می‌شود ادامه پیدا کند؟ آیا این حس خاص ماه مبارک است؟ نمی‌دانم دقیقا چگونه بیان کنم ولی انگار انسان باری دیگر هود را در نسبت با حق میابد، چگونه می‌توان از این نسبت احیا شده پاسداری کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی». و از این جهت فرموده‌اند ماه رمضان، «آغاز» است تا تقوا را که همان خودنگهبانی است در آن میدان احساس کنیم و به لطف الهی در طول سال در آن بستر خود را ادامه دهیم. موفق باشید      

39765
متن پرسش

بسم رب محمد: دوباره نهیبی بر قلب آمدن، مثل همیشه و مثل هر لحظه و در این ایام لحظه به لحظه و باز اراده کردن و پس از مواجهه‌ای ناتمام نشستن و خودخوری کردن و هیچ ندانستن. و باز آرزو کردن و باز نشستن و اینگونه چندین سال راه‌جویی کردن و نمی‌دانم. آری! قرآن را می‌گویم. قرآن عزیز گویا ملائکه از ادبار می‌زنندم که تو مال اینجا نیستی و باید کاری برای خویش بکنی و ادراک می‌کنم و تا اراده روبرو شدنم را تجربه می‌کنم، از روبرو می‌زنندم که آماده نیستی و بی‌عالمی. که فرمود: «وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ * ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ». نه می‌توانم رهایت کنم و دست از تو بکشم (شاید هم تو نمی‌توانی) و نه وسعت روبرو شدنش را دارم. چه سال‌هاست که آرزویت می‌کنم. چه لحظه‌هاست که وجودم از آتش نداشتنت می‌سوزاندم. چه قبض و بسط‌ها که نمی‌کشم‌. در یکی از جلسات سوره فتح به قول یکی از دوستان: یا عالم داری یا بی‌عالمی و هیچ راهی نداری. آری! نمی‌شود عالم‌دار بود و اینقدر خویش را تنگ و بی‌وسعت یافت. همین دیشب بیچاره بودم. طاقت و تاب هیچ چیز را نداشتم. تنها به اعتبار انجام وظیفه الهی بیدار ماندم و قرآن به سر گرفتم. بماند که از سر بیچارگی صفحاتی از «بلای بی‌تاریخی و جهان آینده» دکتر داوری رو هم تورق کردم. بماند. اوایل جلسات سوره فتح اراده کردم که باید بخوانمت، اما گویا دامن از دست آلودگان_ بی‌عالمان و نامحرمان_ می‌کشی. گاه چه خسران‌زده خویش را می‌یابم. و گاه می‌گویم که گویا داری تربیتم می‌کنی و منتظر بزرگ شدن و زبان باز کردنم هستی تا بتوانم با تو سخن بگویم. نمی‌دانم اما شاید ایمان همین باشد. و به قول شما نه گریه‌ها و نه دعاها و نچیز دیگری، که ایمان چیز دیگری است. والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به هر حال این مائیم و همان حال و احوالاتی که می‌فرمایید با هر نامی که بخواهید آن احوالات را بنامید. فرمود: « نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم». باز تأکید می‌شود نام این نوع حضور را هرچه می‌خواهید بگذارید مهم نیست، مهم آن است که متوجه باشیم این قصۀ همۀ ما که می‌توانید آن را بشر جدید بنامید، در این تاریخ است که نه می‌تواند در دیروز خود حاضر باشد و با امثال شیخ بهائی بزرگ هم پیاله شود؛ و نه می‌تواند در فردایی که معلوم نیست چه فردایی است، حاضر گردد. بنده نام این نوع حالت را چنین می‌دانم که فرمود: «دوست دارد یار این آشفتگی» و بنده نه تنها نسبت خود را با جنابعالی در چنین حالتی احساس می‌کنم، بلکه گمان دارم آنانی که در جستجوی نسبت خود با پیامبری می‌خواهند باشند که قصۀ او با «إقرأ» شروع شد، خواندن چیزی که چیز مشخصی نبود مگر آن‌که تنها با خواندن شروع شد و قرآن در همان خواندن به ظهور آمد. آری! نمی‌توان نسبت با چنین پیامبری و با چنین حضوری بیگانه بود. آیا این همان سخن جناب نیچه نیست که فرمود باید در دهانۀ آتشفشان منزل کرد؟ چرا گمان می‌کنیم باید در این آخرین زمان، سر و سامانی داشته باشیم. حتماً ملاحظه فرموده‌اید که بنده مکرراً به این غزل جناب عطّار نظر دارم که می‌فرماید: 
دی زاهد دین بودم، سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم، سر دفتر دانایی
ترسا بچه ایم افکند از زهد به ترسایی
اکنون من و زنّاری در دیر به تنهایی
امروز دگر هستم، دُردی کشم و مستم
در بتکده بنشستم، دین داده به ترسایی
نه محرم ایمانم، نه کفر همی دانم
نه اینم و نه آنم، تن داده به رسوایی
دوش از غم فکر و دین، یعنی که نه آن نه این
بنشسته بدم غمگین، شوریده و سودایی
ناگه ز درون جان، در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی
پس گفت در این معنی، نه کفر نه دین، اَوْلی
بر شو تو ازین دعوی گر سوخته مایی
موفق باشید            
 

39751
متن پرسش

سلام علیکم و رحمه الله: عرض ادب و احترام و نور بر استاد، اولا که خیلی دعامون کنید، دوما می‌خواستم از مباحث کانال مطالب ویژه و صبار و تفکریسم خیلی تشکر کنم که خیلی واضح و زیبا دارن در یک راستا و در سطوح مختلف میجنگن و ما رو هرکدوم به نحوی به تفکر دعوت میکنن. واقعیتش من خودم با تفکریسم وارد مباحث دیگه شدم و چقدر لذت بخش شد مباحث آقای موسویان و اخیرا هم همون شرح حدیث معراج! اصلا فکرش رو نمی‌کردم با چند تا جلسه جوان و انتخاب بزرگ و چند تا جلسه معرفتی دیگه از آقای وحدتی و چند جلسه از آقای موسویان یهو خودم رو در آغوش مباحث شما ببینم! خدا رو شکر می‌کنم واقعا و چقدر زیباست اینکه تو هرسطحی کسی هست که دستمون رو بگیره و چقدر زیباست که الان خدمت خودتون میتونم سوال بفرستم واقعا ذوق زده شدم نمیدونم چی میگم. فقط میتونم بگم خدا رو شکر کاش زودتر میتونستم مرتبط بشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ این امور حکایت از آن دارد که خداوند بندگان خود را رها نکرده است و از این جهت همۀ ما باید خدا را شکر کنیم. موفق باشید

39718
متن پرسش

سلام و عرض ادب: ما به زندگی حیوانی خو کرده ایم در حدی که گاهی نمی توانیم تشخیص بدهیم چه چیزی ما را آلوده و کثیف می کند. منظورم حرام نیست. منظورم مواردی است که در حلال و حرام بودن آن به سبب یه سری مسائلی که شنیده ایم تردید می کنیم و یا مسائلی که در نگاه اول یه فرد معمولی مومن، حرام به نظر نمی رسند ولی نفس ما را آلوده می کنند. سوال من این است که بارها و بارها این اتفاق می افتد و گویی هر گناهی باید یک بار اتفاق بیفتد تا متوجه شویم روح مان را آلوده می کند تا از آن دست بکشیم و بفهمیم که این گناه است و به اطمینان قلبی برسیم که نباید به آن نزدیک شویم. و چقدر تلخ و رنج آوره وقتی در سیمای خود٬ پاکی از دست رفته به خاطر یک خطای در ظاهر ناچیز و بی ارزش را به نظاره می نشینیم. چه باید کرد؟‌ آیا راه «سریع» برای پاک شدن دوباره وجود داره؟‌ بهترین پاک کننده چیست؟‌ وقتی بعد از تضرع و گریه و زاری باز هم ناپاکی می بینیم؟ چگونه از این غصه ها رها شویم؟‌ و آیا اصلا باید این موضوع برایمان مهم باشد یا نباید حتی به پاکی چهره ها دل بدهیم و نباید آن را اصل بگیریم؟ با این موضوع که هر کس به سیمایش شناخته می شود چه می توان کرد پس. ممنون می شوم این سرگشته را چراغی باشید. یا دلیل العاصین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ اساتید محترم باید در امور معرفتی و عبادی برای خود برنامه داشته باشیم و مطابق آن جلو برویم تا ان شاءالله موانعِ پیش رو یکی بعد از دیگری حذف شوند. موفق باشید

39717
متن پرسش

با عرض سلام: مشکلی که هست اینه که همیشه خوابهای ترسناک می‌بینم. اینقد که با وحشت از خواب بیدار میشم و بیش از حد خواب می‌بینم. قبر تاریکی آدم های ترسناک کسانی که میخوان اذیتم کنن یا من و بترسانند و این موضوع مال چندین ساله از وقتی نوجوان بودم این خوابها رو میدیدم. راه حلی از علما یا امامان می‌خواستم ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم رجوع به معارفی است که ما را متوجۀ رحمت واسعۀ الهی بگرداند تا خواب‌های ما نیز صفای خود را داشته باشد. موفق باشید

39678
متن پرسش

سلام استاد: ان شا الله خدا به شما عزت دو دنیا دهد. در دوران دانشجویی به یک خودآگاهی نسبت به آنچه هستم آنچه باید باشم و مسیری که باید طی کنم داشتم حتی خطاها و اثرات آن بر مسیرم را به الطاف حضرت حق متوجه می شدم. هر زیارت مشهد برای من مملو بود از حس آرامش و حتی توبیخ از ترک فعل ها و خطاها و البته دریافت های معنوی که مقداری از آنچه باید طی کنم را پیش رویم قرار می داد و نگاه امام رضا و هدایت ایشان برایم بسیار آشکار بود و رزق های مشهدم در سال زیاد بود. مدتی است خودآگاهی که داشتم از بین رفته است و گویا در بیابان تاریکی قدم می گذارم که نمی دانم هر قدم مرا از مقصد دور کرده یا نزدیک. آنچه قبلاً دریافتم دیگر نیست مثل همان علم حضوری که شما در مباحثتان مطرح می کنید. رزق مشهدم کم شده است و دیگر نه تنها از آن دریافت ها و رزق های معنوی خبری نیست و آن حس آرامش بعد از حرم و مشهد وجود ندارد بلکه هر بار که برای زیارت به مشهد می رویم یک اتفاقی ناراحت کننده می افتد که حس و حال و فرصت زیارت را از ما می گیرد. و این داستان هر باز تکرار می شود من به هر دری زده ام و از هر چه فکر می کردم خطا بوده توبه کرده و از امام رضا عذرخواهی کرده ام اما این گره انگار کور تر می شود خواهش می کنم اگر می توانید راهنمایی ام کنید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه در مسیر رجوع به حضرت محبوب همین‌طور است که نفحات و خطورات معنوی ابتدا می‌آیند تا ما را تشویق کنند به سوی معارفی که باید درک کنیم. معارفی که آن احوالات را برای ما نهادینه می‌کند و از این جهت اگر با معارف توحیدی و تدبّر در قرآن کار را ادامه دهیم، آن احوالات با حالتی بسی عمیق‌تر به سراغ انسان می‌آید و در واقع حکم «مما کسبت» پیدا می‌کند. موفق باشید

39673
متن پرسش

سلام استاد: گاهی انسان دچار سردی نسبت به همه چیز می‌شود و انگیزه‌ای برای اقدام در هیچ چیز ندارد (گویا جذابیت از همه چیز سلب شده و میلی برای حرکت به سوی آن نیست) چون آنچه می‌خواسته بدست نیاورده (در بند بعد توضیح ذکر شده است)، بنابراین نه دلی برای انجام وظایف حال حاضر از جمله تحصیل، ورزش و ... که عقل حکم می‌کند لازم است، دارد و نه حواسی برای تمرکز بر روی آن دارد. در این چنین وضعیتی چه باید کرد؟ (چون آنچه در این سن در طلب آن هستم هنوز قسمت نشده و همین ضعف گاهی ابتلا به معصیتی را پدید آورده و باز بخاطر آگاهی از اشتباه تشدید سردی و ناراحتی نیز به وجود می آید)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال قصۀ زندگی چنین است که در همۀ این میدان‌ها بر بندگیِ خود پایدار باشیم و در دلِ صبر در این بحران‌ها است که برکات زندگی شکل می‌گیرد. موفق باشید

39672
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: من چند وقتی هست که احساس می‌کنم نمازهام هیچ فایده ای نداره و کلا چند وقتی هست که حال و حوصله نماز خوندن ندارم و نماز خوندن احساس ناخوشایندی داره برام و این خیلی اذیتم میکنه و چند روزی که روزه می‌گیرم اصلا احساس روزه بودن ندارم احساس می‌کنم فقط دارم گشنگی می‌کشم ولی سال قبل زمانی که روزه بودم خیلی حس خوبی داشتم و احساس می‌کردم خیلی به خدا نزدیک تر شدم ولی الان مثل این میمونه که دارم رژیم میگرم همین. نمیدونم چیکار کنم. لطفا راهنماییم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعدۀ قلب است که گاهی در «قبض» و گاهی در «بسط» می‌باشد و خداوند هم همین را دوست دارد که ما در هر دو حال بندگی او را ادامه دهیم. موفق باشید

39669
متن پرسش

بسمه تعالی؛ سلام علیکم: استاد توحید در زندگی و ازدواج و خانواده چگونه تحقق می یابد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در دلِ شریعت الهی و رعایت دستورات ربّانی و صبر در این مسیر. موفق باشید

39647
متن پرسش

سلام استاد: با خدا می گویم ای خدا چرا نمی خواهم بگویم، مگر لب باز کردن و به صحنه کشیدنت چقدر کار دارد، مگر گوش دادن به اذانت چقدر کار دارد، چرا آفتاب روی این پوستین های چرب چشمانم نمی تابد تا تو را ببینم، خدایا انگار کارم با تو با گلایه سرشته شده است، راهی که به من دادی بسیار ذوق آور است و غیر قابل تحمل، حوصله ام سر رفته است از دست منم، اگر می‌شد سر به بیابان می‌نهادم تا تو را یابم اما بال هایم پرکنده از بال بال زندم بی جان شده، آن وقت که خودت را ازم گرفتی بگو مگر چه کرده بودم؟ انگار بودن جرم است و شاهدانش اشک هایی هستند که در حرم ریخته ام. آری! دلم تنگ تو است، بخدا اگر آنقدر از پس این کربلا ها زیبا نبودی که من لحظه ای به این زندگی امان نمی دادم و خودم را می‌کشتم. علی (ع) تو بهانه ام شده است، دلم می‌خواهد مثل تو سخن بگویم و مثل قرآنت باشم. اما انگار باید دردت را به جان بکشم و قرآنت را روی سرم بالا بگیرم. ای قرآن عزیز، چه از جانم می‌خواهی، نای نفس کشیدن ندارم و بجایش آه می‌کشم. رمضانت که آمد دیگر از بلند پروازی هایم راهت شدم، چون نمی‌شود تو را انکار کرد. خلاصه که جگرم می‌سوزد تا که تو را می‌بینم، سید حسن معنایی در خور خودش را به من بخشید، اما حاج قاسم که هنوز هم یادش و روزگار برایش گریستن از خاطرم سو سو می‌زند و همیم مرا دیوانه کرده است. انگار دلم تنگ است برای آن روزگار که با حاج قاسم تا ته کار را می‌دیدم. خب مثل این که کمی خنک شدم و فرصتی پیدا کردم برای دوباره آتش بگیرم، خدایا شکرت که هستی و وای که اگر نبودی چه می‌شد؟ پس هستی که دلم قرص است از بابت نابودی استکبار و اسرائیل. خدا نگهدار

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راستی را! مگر زندگی جز ایمان است؟ و ایمان جز امیدی است به او که: «ندانم چه‌ای هرچه هستی تویی».
راستی را! حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» چگونه با قرآنی که بر قلب‌شان تجلی کرد و به صورت کلام در می‌آمد، به سر می‌بردند؟ در حالی‌که آن کلام، تنها حضور بود و نه مفاهیم حصولی که به راحتی بتوان به معانی آن مشغول شد. 
راستی را! ما در نسبت با خداوند و قرآن و اولیای الهی در جستجوی چه نسبتی باید باشیم که در این سکراتِ دوران بتوانیم امیدوارِ بانک جرسی باشیم که گویا در پیش است؟ موفق باشید              
 

39643
متن پرسش

سلام: استاد علامه حسن زاده آملی رحمه‌الله علیه در شرح کتاب مصباح الانس می‌فرمایند که: من رساله ای در سیر و سلوک نوشته ام ولی هنوز به کسی نداده ام. می‌خواستم بپرسم شما از این رساله اطلاعی ندارید؟ التماس دعا دارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. شاید به جهت آن بوده باشد که با حضور تاریخی حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، سلوک ذیل شخصیت حضرت امام، نقش اصلی را می‌تواند به میان آورد. موفق باشید

39642
متن پرسش

سلام و عرض ادب: کسی که یک سیر علمی را به صورت مجازی گوش کند آیا افاضات آن آستاد شامل حال او هم می‌شود با توجه به صحبت استاد حسن زاده آملی که فرمودند کسی با نوار ملا نمی‌شود الان من نگرانم جایی هستیم که امکان کلاس حضوری درمحضر اساتید رو نداریم مسیر سیر و سلوک هم که بدون دستگیری استاد غیر ممکنه لطفا دستگیری کنید و ما را راهنمایی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرایط تاریخی طوری شده که باید به سخن آیت الله بهجت فکر کرد که می‌فرمودند: «علم تو، استاد توست» که بحث در این مورد مفصل است و عرایضی در جزوۀ «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمة الله )» https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA در این رابطه شده است. با توجه به این امر اگر انگیزۀ شما کسب معارف الهی باشد از همین طریق که می‌فرمایید ان شاءالله نتیجۀ لازم را خواهید گرفت. موفق باشید

39603
متن پرسش

با سلام و احترام و آرزوی سلامتی و طول عمر برای استاد طاهری زاده: من مدتهاست بحمدلله در مباحث دینی و معرفتی مشغول مطالعه هستم و خوشه چین سفره با برکت استاد طاهرزاده هم بوده ام ولی در عین حال اضطراب فراوانی در وجودم هست بدلیل عدم مطابقت عمل با چیزهایی که فراگرفته ام. نماز شب، یا مراقبت در سلوک یا کنترل زبان و امثال اینها را نمی‌توانم کامل انجام دهم و ضعف دارم ولی اشتیاق فراوانی به علم و معرفت و قرآن دارم. این دوگانگی بسیار مرا آزار می‌دهد. از طرفی هم استادی در معارف دارم که بسیار عملگراست و این نیز مزید بر اضطرابم شده. لطفا راهنمایی بفرمایید تا بتوانم اندکی آرام گیرم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به خودتان سخت‌گیری نکنید. به لطف الهی در مسیر کسب معارف عالیۀ معنوی، انسان به تقوایی می‌رسد که خود را از لغزش‌ها نگهبانی می‌کند و خودِ خداوند به ما وعده داده که با روزه‌داری در ماه رمضان، امیدوارِ رسیدن به آن تقوا باشید. موفق باشید

39574
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیزم: بنده جوانی هستم که به لطف خدا علاقه مند و توانمند جهت حضور در عرصه های تصمیم گیری و مدیریتی کلان، در نظام اسلامی هستم، چرا که از خداوند متعال خواستم برای حکومت اسلامی و تحقق اهداف آن، تاثیر گذاری عمیق و وسیعی را داشته باشم. ولی بحث اینجاست که بایستی برای تحقق آن هدف مهم برنامه ریزی لازم جهت رشد در نظام اداری را داشت و عقل این مهم را تأیید می کند. اما مسئله مهم‌ بنده این است که چگونه باید این پله های ترقی را طی نمود که مخالف با اخلاص و معنویت و عزت نفس بنده نباشد. الان وقتی مشاهده می کنیم معمولا رشد افراد قائم به اشخاص و جریان ها بوده...!! استاد عزیز حقیقتش چگونه باید این روند را طی کرد که خدشه به اخلاص، معنویت و عزت نفس انسان وارد نشود!؟ از طرفی این نکته مهم مورد توجه است که خدمت خالصانه در نظام اسلامی براساس مأموریت الهی است و باید از خدا انتظار آن را کشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هر آنچه به حکم وظیفه و توانایی‌های خود برایتان پیش می‌آید و می‌توانید انجام دهید را، انجام دهید و از آن به بعد خود خداوند است که وقتی ما با نیت خالص جلو برویم، مسیرهای بعدی را می‌گشاید. آری! به خوبی متوجه هستید که نباید در این موارد فخرفروشی کرد. موفق باشید

39571
متن پرسش

سلام و احترام: بنده بیست سال سن دارم و حالاتم خیلی متحول نسبت دو سال پیش خود شده. از درون حس گمشدگی و گاهی اوقات هلاکت دارم، چراکه نمیتونم برای ائمه کاری کنم که اونا شاد و رضایتمند باشن، نمی‌دونم چرا هیچ کاری حس شادمانی رو در من زنده نمیکنه! حس می‌کنم گرفتن دست گناهکاران و افرادی که راه را گم کردن هدف خلقت منه. چون با اون فقط حس خوبی دارم. هرروز خودم رو دوره می‌کنم و محاسبه، اما انگار نمیدونم دارم چیکار می‌کنم. نمی‌دونم دنبال چی هستم. فقط فکر می‌کنم هدف اصلیم مستی خداست به واسطه اهل‌بیت و این کار مرگ را لازم دارد، مرگ دنیایی، اما نمی‌دانم چه مرگی مناسب من است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد هر اندازه انسان در معارف توحیدی عمیق و عمیق‌تر شود، اعمال او مؤثرتر خواهد شد بخصوص در این دوران که رهبر معظم انقلاب بر جهاد تبیین نظر دارند در مقابل تهدید نرم‌افزاریِ دشمن که سعی در دست‌کاریِ افکار عمومی دارد. اخیراً عرایضی تحت عنوان «برکات محاسبۀ عمل» شده است. خوب است سری به آن بزنید. موفق باشید  https://eitaa.com/matalebevijeh/18759

39559
متن پرسش

سلام علیکم و عرض ادب: نا امید از زندگی نیستم، تصور می‌کنم پر از امیدم و برنامه ریزی درست و دقیق و هدف مشخصی دارم. الحمدلله توفیق داده خدا و روزانه تلاش می‌کنم، آخر هفته ها و آخر ماه ها و آخر سال‌ها ثمره تلاشم رو بررسی می‌کنم؛ شاید به عین آنچه در ذهن داشتم و ترسیم کرده بودم نرسیدم، گاها در طی مسیر متوجه مسیرهای جدید و شکل و شمایل و نحوه متفاوتی می‌شدم و شاید به ثمره بهتر یا متفاوت اما خوبی می‌رسیدم. به هر حال به این باور رسیدم شکست از همان نقطه ای آغاز می‌شود که انسان تلاشی نمی‌کند. وقتی دارم تلاش می‌کنم و حرکت می‌کنم و پیگیرانه و امیدوارانه در پی تحقق اهداف می‌روم شکست و بن بست و ناامیدی بی معناست. نگرانی هم ندارم، نگرانی از نرسیدن ها، نگرانی از موانع، از رنج ها، از حسادت ها، از زخم زبان ها، چرا که همیشه هست و رسم دنیاست. نگرانی ام تنها و تنها این است که نکند توفیق تلاش را از دست بدهم، وقتی فرصتی را از کف می‌دهم ناراحت می‌شوم. قبلاً خیلی غصه می خوردم. الان اما معنای جمله مولا امیرالمؤمنین علیه السلام را دریافتم که فرمودند خدا را به شکستن عزم ها شناختم. این نیز جزئی از سنت‌های پروردگار است، برای محک زدن ایمان و توکل و از میان بردن تکبر و غرور و نشان دادن این است که هر آنچه که هست با عزم و اراده الهی پیوند دارد و «من ها» اگر ذوب در ولایت الهی نشوند نابود شده و به قعر جهنم سقوط می‌کنند. همه اراده ها ذیل اراده اویند که تحقق دارند و پیشامدهای زندگی که در ظاهر حرکتم را کُند کرده اند، دیگر آنقدرها اذیتم نمی‌کنند برایم کوچک و آسان شده اند. شاید بعضاً به آنها لبخند می‌زنم و با آن‌ها مزاح می‌کنم یعنی که دیگر با شما آشنایم، گویا مهمانان چند روزه ام هستند که از نزد پروردگار برای صبر آزمایی و توکل بیشترم به حضرت حق و چنگ زدن بیشترم به دامن اهل بیت و شهدا فرستاده شدند. اما روزهایی هم هستند که شیطان موفق تر است و او غالب است. چون اعصابم را به هم می‌ریزد و مرا بهانه جو می‌کند. بی نظمی ام در کار مشهود می‌شود، بدخلقی می‌کنم، با وجود حل شدن تمامی مسائل برایم، اما دست و دلم به مطالعه و کار و حتی برخاستن از رخت خواب هم نمی‌رود. و باید کمی زمان سپری شود به همین شکل، با زیارتی و تلنگری و شنیدن صوت کلاس های شما و برخی دیگر از اساتید به روال پر نشاط و پرتلاش قبل برگردم. اینجاست که خیلی نگران می‌شوم که نکند عاقبت به خیر نشوم و روزهای آخر عمرم در هنگامی باشد که این خطورات ذهنی و خیالات واهی را دارم. تا الان راهکار عملی جز توکل بیشتر و مراقبت بیشتر و صبر بیشتر نداشتم و به مرور زمان این حالت ها کمتر شدند الحمدلله. اما هنوز هم کم نیستند این حالات. و من خیلی فرصت‌ها را از دست داده ام الان ۲۴ سال دارم. وقتی می‌خوانم علامه طباطبایی در نوجوانی چه مراحلی را طی کرده بودند که من هنوز به ابتدایش هم نرسیدم واقعاً ناراحت می‌شوم و حسرت می‌خورم. برنامه ام این بود امسال در آزمون ارشد با رتبه عالی در یک دانشگاه عالیِ مورد نظرم مشغول به ادامه تحصیل شوم اما چند روز دیگر یعنی ۲ اسفند آزمون دارم و خودم را نتوانستم برسانم به آنجایی که می‌خواستم با اینکه تلاش کردم و از تمام فرصتهایم استفاده کردم، خدا را شکر می‌کنم بابت فرصت و لطفی که برای این تلاش نصیبم کرد، ناشکری نمی کنم. خیلی هم پیشرفت کردم نسبت به قبل، مباحثی که اصلاً نمی‌فهمیدم حل شدند و پیش رفتم و از دل مباحث سنگین توانستم با سرعتی باور نکردنی بیرون بیایم و اینها زیبایی‌های مسیرم بودند. اما آنچه می‌خواستم نشد نمی‌دانم نتیجه آزمون چطور می‌شود، خیلی بد؟ یا متوسط؟ یا خوب؟ اصلاً نمی‌دانم. از اینکه بخواهم صبر کنم تا سال آینده که قطعاً نتیجه عالی دلخواهم را می‌گیرم، اما از پیشامدها بی خبرم. از کجا معلوم شرایط خانوادگی و اجتماعی و سلامتیِ خودم رو به راه باشد مثل الآن، که بتوانم ادامه دهم؟ این فکر و خیال‌ها سرم را درد آورده. برای چنین روزهایی که این حال و روز را دارم راهکار می‌خواهم. پوزش می‌طلبم بابت این مطرح کردن این مسئله کاملاً شخصی و این پیام طولانی‌. اما بهتر از شما برای پاسخ گفتن به این بحران روحی و عبور از آن سراغ ندارم، تشکر می‌کنم از شما.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: فراموش نکنید که به گفتۀ جناب مولوی: «ای برادر عقل یک دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». بنابراین تفاوت احوال، امری است که در جای خود موجب کمال انسان خواهد بود. ثانیاً: در عین برنامه‌ریزی برای حضور در فردا در همین بودن خود، خود را تجربه کنید به همان معنایی که مولایمان امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» فرموده‌اند: «ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیكَ فَاَیْنَ؟ قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین» آنچه گذشت، از دست رفت و آنچه می‌آید كجاست؟ برخیز و فرصت میان دونیستی را دریاب.
این‌جا است که با «معرفت نفس» و با نظر به «اصالت وجود» در برهان صدیقین، انسان احساس می‌کند هم اکنون در آغوش خداوند است و سعی دارد این حضور را با تقوا پاس دارد. موفق باشید
 

نمایش چاپی