بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16994
متن پرسش
به نام خدا: با سلام خدمت استاد عزیزمان با توجه به داستانی که از صدر اسلام نقل شده که جوانی لباس خود را در آورده بود و بدن خود را به ریگ های داغ می مالید و می گفت ای نفس بچش و ظاهرا پیامبر هم کار ایشان را رد نفرمودند حال می خواستم بدانم اگر کسی هر کاری می کند زورش به نفسش نمی رسد می تواند برای جلوگیری از گناه یا تنبیه پس از گناه خود را بزند تا جایی که حتی قرمز یا کبود شود؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک امر شخصی است و موضوعی است ماوراء مباحث فقهی. به همین جهت در حرکاتِ بعضی از عرفا چنین ریاضت‌هایی دیده می‌شود، ولی کسی نمی‌تواند آن را برای بقیه توصیه کند. موفق باشید

16992
متن پرسش
سلام: 1. ذکر یونسیه به تعداد 400 بار رو میشه تو طول روز تقسیم کرد یا یک جا باید گفته بشه همچنین این تعداد باید در سجده گفته بشه یا در غیر سجده هم میشه گفته بشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین حالت برای ذکر یونسیه در سجده است و در هر حال باید زمانی و مکانی را برای آن خالی کرد تا حالت روزمرّگی پیش نیاید. موفق باشید

16987
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار بنده صوت های جنابعالی را درباره نماز از کتاب آداب الصلاه دارم گوش می دهم و به جلسه ی 35 رسیدم. خوشبختانه گاهی در حالت نمازم هر آنچه را که فرمودید به دست می آید ولی متاسفانه گاهی خیلی اذیت میشم و آن خشوع و لذتی که باید باشه را به دست نمی آورم و حتی تو مراحل قرائت و ذکر هم گاها دچار شک میشم، استاد بزرگوار بی زحمت راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «ای برادر عقل یک دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». گاهی توجه قلب به آینده‌ای است که شروع کرده‌اید و افق نورانیِ آن آینده، قلب را منوّر می‌کند و گاهی توجه قلب به گذشته‌ای است که پشت سر گذاشته‌اید و کدورت آن، انسان را مکدّر می‌نماید و مائیم و دست و پازدن بین آن «بسط» و این «قبض»، تا إن‌شاءاللّه با صبر و پایداری، قلبِ ما از عهدِ دیروزش آزاد شود و به عهد نورانیِ فردایش بیشتر متوجه گردد. موفق باشید

16986
متن پرسش
با سلام: در بحث اصالت وجود گفته می‌شود از هر شییء دو مفهوم وجود و ماهیت به ذهن می آید که آنچه عینیت و تحقق دارد مصداق وجود است و ماهیت اعتباری و صرفا وجود ذهنی دارد. حال سوال اینست از کجا که آن حقیقت خارجی و صاحب آثار مصداق وجود است شاید وجود هم مثل ماهیت اعتباری است و عینیت را شییء ثالثی تشکیل می دهد که نه وجود است و نه ماهیت بلکه وجود مفهمومی است که از تحقق آن عینیت خبر می دهد و ماهیت از چیستی آن ولی آن واقعیت خارجی که مثلا ب است چیز دیگری است که به ذهن نمی آید و توسط مفهوم وجود و ماهیت شناسایی می شود و دلایل اصالت وجود هم این فرض سوم را رد نمی کند؟ البته سفسطه هم پیش نمی آید زیرا شییء خارجی توسط ماهیت و وجود شناسایی می شود. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بحث را با «وجود» به میان آوریم در مقابل آن جز عدم نمی‌ماند و از این جهت، «وجود» است که همواره در صحنه است و نه «عدم». در این دستگاه است که می‌گوییم آن‌چه غیر از «وجود» می‌شناسیم، چیزی جز همان «وجود» نیست با تعینات مختلف که به آن‌ها «ماهیات» گویند به آن معنا که «ماهیات» حدّ وجودند و لذا تنهایِ تنها آن‌چه هست، «وجود» است و نه ماهیت اصالت می‌یابد و نه چیزی که بین ماهیت و وجود باشد. موفق باشید

16972
متن پرسش
سلام علیکم: نظرتون راجع به این متن چیه؟ به نظر می آید اشکالاتی داشته باشه. در حالت پیش از حضور چون بینایی چشم باطنی انسان (قلب) ضعیف است انسان تنها ظاهر بین است بنابراین ممکن است قلب با احساس لطایفی که توسط عقل شناخته عقل را فریب دهد و مبنای شناخت را بجای تحقیق خیال قرار دهد. در اینجا چشمان دل عقل بوده یعنی عقل است که عاطفه ٔدل را بیدار کرده و با شناساندن مسأله عاطفی باعث سست شدن گامهای تحقیق عقل و مبنا قرار دادن تصورات قوهٔ خیال توسط عقل می شود تصوراتی که تنها از آگاهی از ظاهر حاصل شده و اینگونه است که عقل در پیش از حضور اولاً چشم دل است و ثانیاً توان دست یابی به باطن را ندارد و در مسائل عاطفی با یک قمار و دو راهی مواجه خواهد بود. در علم حضور این قلب است که واسطه ای برای باطن بین شدن عقل می شود همانند یک دوربین یا ذره بین برای عقل خواهد بود که باعث کنار رفتن پرده های مادی از مقابل عقل می شود که چیزی جز اتصال عقل (انسان درون) به دریای حکمت الهی به واسطهٔ دل که حریم الله است نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن فوق کمی دارای ابهام است ولی در هر حال همه‏ جانبه‏ بودن يك فكر به اين معنا است كه آن فكر با خودِ حقيقت مرتبط است و نه با مفهوم آن. گاهى با رفيق خود در مورد موضوعى بحث مى‏ كنيد، از يك طرف قبول داريد مطلبى كه او مى ‏گويد درست است ولى از طرف ديگر احساس مى‏ كنيد نمى‏ توانيد به طور كامل آن مطلب را قبول كنيد. اگر موضوع را درست تحليل كنيد متوجه مى‏ شويد رفيق شما مطلب را از يك زاويه مى‏ نگرد و مطرح مى ‏كند و شما نياز داريد مطلب را به صورت جامع و از جنبه‏ ى وجودى و اشراقى‏ اش بنگريد و لذا با همه‏ ى ابعادتان جواب خود را در رابطه با آن موضوع نمى‏ گيريد. شما وقتى با سخنان اهل البيت (عليهم السلام) روبه‏ رو مى‏ شويد ملاحظه مى‏ كنيد مطلب به شكل جامع بروز مى‏ كند. اهل البيت (عليهم السلام) در عين آن‏كه عقل رياضى و عقل فلسفى دارند ولى با ما از طريق عقل رياضى و يا عقل فلسفى سخن نمى‏ گويند تا با موضوعِ مطرح‏ شده از يك زاويه و يا دو زاويه آشنا شويم، عقل اشراقى آن‏ها ما را با حقيقتِ مطلب آشنا مى‏ كند. عقل اشراقى عقلى است كه از قلب جدا نيست، قرآن در توصيف چنين عقلى پاى قلب را به ميان مى‏ كشد و مى‏ فرمايد: انسان مى‏ تواند به جايى برسد كه قلب او تعقل كند و تعقل او از نور قلبى او جدا نباشد، در آيه‏ ى 46 سوره‏ ى حج مى‏ فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ‏ يَعْقِلُونَ‏ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» آيا منكران حقيقتِ نبوى در زمين سير نكرده‏ اند و سرنوشت منكران نبوت را ملاحظه نكرده‏ اند تا در اثر آن سير، قلب‏هايى پيدا كنند كه به كمك آن قلب، تعقل كنند و گوش‏هايى به‏ دست آورند كه به كمك آن‏ها حق را بشنوند؟ اگر منكران نبوت به تاريخ رجوع مى‏ كردند و سرنوشت اقوام هلاك شده را ملاحظه مى‏ نمودند به شعورى مى‏ رسيدند كه قلب و عقل آن‏ها هر دو فعليت مى‏ يافت‏. موفق باشید

16967
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ به سوال 16848 فرمودید: بنا بر این است که در مسیر عبادات الهی، شیطان وسوسه کند ولی ما عقب‌نشینی ننماییم و نهایتاً اگر گرفتار معصیت شدیم، توبه کنیم، نه آن‌که عبادت را ترک نماییم. 1. پس مثلا اگر در مسیر آن عبادت دچار معصیت شدیم آیا ارتباطی دارد که ثواب آن عبادت کم بشود یا ارتباطی ندارد؟ 2. ممکن است اعمال عبادی ما با معصیت همراه نباشد ولی بد اخلاقی هایی همراه باشد آیا این هم ارتباطی دارد که ثواب عمل بشود؟ 3. بنده از دفتر مرجعم سوال کردم و همچنین مرکز ملی پاسخگویی مفصل صحبت کردم که «اتقوا مواضع اتهم» گناه شرعی نیست. بعضا پیش می آید که این در معرض تهمت قرار گرفتن ما همراه کار نیکی است (مثلا جواب دادن به سوال دینی خواهری یا صحبت کردن در زمینه خیری با کسی که در محله وجه خوبی ندارد و ...) آیا می شود گفت آن عمل خیر ما ثواب کمتری دارد چون این مورد با توجه به شرایط بنده مبتلا به است با تشکر فراوان. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظاهراً نباید ارتباط داشته باشد 2- نه؛ بداخلاقی را باید در همین صحنه‌ها از بین برد 3- با توجه به این‌که حفظ آبرویِ مؤمن برای خودش نیز واجب است، باید اگر حضور او در صحنه ای موجب ضرر به آبروی آن می‌شود، از آن صحنه دوری کند. منتها اگر احتمال می‌دهد که چنین مشکلاتی پیش می‌آید باید اهم و فی‌الاهم بکند. موفق باشید

16958
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد بزرگوار:می خواستم بدونم از نظر شما در زمینه ی ازدواج اگر خانم معتقدتر و مذهبی تر باشند مشکلی پیش میاد؟ چون شنیدم که آقایون باید اعتقادشون قوی تر باشه مثلا اگر خانم اهل موسیقی نباشند و آقا پسر باشند یا اهل مسجد رفتن و هیئت رفتن و... سوال دیگرم این هست که اگر این دو نفر هم سن باشند، آیا خانم می تونه تاثیرگذار باشه در مورد مسائل مذهبی آقا پسر؟ اصلا اختلاف سنی چقدر مهمه تو مقوله ی ازدواج؟ (منظور هم سن بودن هست نه بزرگتر بودن خانم از آقا پسر)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خانم متدیّن‌تر باشد با خُلق و خوی بهتری زندگی را می‌گرداند و زندگی حکیمانه‌تر جلو می‌رود تا آن‌جایی که بدی‌های مرد نیز کاهش می‌یابد. 2- اگر مورد قابل قبولی باشد، نباید موضوع همسنی را چندان مهم دانست. موفق باشید

16948
متن پرسش
با سلام حضرت استاد: با توجه به صوت تدریس شما از کتاب از برهان تا عرفان و برخی دیگر از کتب فلسفه این نتیجه به ذهن من اومد آیا تایید می فرمایید؟ در نظام تشکیک وجود چون حقیقت وجود بسیط است و هر مرتبه از وجود نیز عین بساطت است.. (در مرتبه وجود مادی) که ما موجودات متکثری رو مشاهده می کنیم و وجودات رو در این مرتبه کثیر میدونیم در واقع تمام این کثرات مورد مشاهده ما انتزاع ذهن ماست از یک حقیقت واحد بسیط که تنها در خارج یک وجود بسیط در انزل مراتب هست. چون طبق حکم بساطت وجود و اصالت وجود و وحدت تشکیکی جز این نمیشه فرض کرد که تمام کثرات مادی در واقع انتزاع ذهن هست از یکی از مراتب بسیطه وجود که همون انزل مراتب هست اما این مرتبه طوری هست که امکان انتزاع این کثرات ازش هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی ابن عربی انسان باید دارای دو چشم باشد با یک چشم، وَجهِ وَحدانی عالم را که همان وجود است که در همه‌ی مخلوقات جاری است، ببیند. و با چشم دیگر متوجه‌ی امکان ذاتی مخلوقات باشد که حضرت حق جواب ممکن‌الوجودها را با دادن وجود، می‌دهد؛ در عین آن‌که امکان، به خودی خودی چیزی در مقابل وجود نیست ولی ظرف ظهور وجود است و معنی وحدت در کثرت در این راستا خود را می‌نمایاند. موفق باشید  

16932
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: این سخنان آیت الله صمدی آملی آیا با وحدت وجود سازگار است یا این که برداشت افراطی است؟ «وقتی عارف از نشئه طبیعت بیرون رفت و در عوالم ما فوق قدم بردارد در آنجا نه شیطان می بیند نه آدم نه هادی می بیند نه مضل نه خار می بیند نه گل ...بابا طاهر می گوید خوشا آنان که دائم در نمازند اگر قوی تر شوند می گویند خوشا آنان که بی نمازند...» آیا واقعا در عوالم بالا شیطان و آدم یکی است؟ پس قیامت و ابدیت و جایگاه مظاهر اسم هادی و اسم مضل چه می شود و اساسا با این تفکر آیا انسان نسبت به تکالیفش سست نمی شود چرا که در نهایت نه شیطان است نه آدم؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با وجهِ وجودی موجودات، همه از جهت وجود، یکسان‌انند ولی در رابطه با ما و در نسبت هر موجود با خدا و در رابطه با عین ثابته‌ی هر موجود با خودش، موضوع فرق می‌کند. موفق باشید 

16918
متن پرسش
سلام علیک استاد: خسته نباشید. در یکی از سخنرانی ها آیت الله مصباح یزدی حفظه الله در مشهد فرمودند: نسل جوان کشور، می تواند به برکت انقلاب اسلامی شهدا، یک شبه راه ترقی و پیشرفت را طی کند و به مدارج عالی برسد. استاد این چه ظرفیتی از انقلاب است که بستر اینچنین سیری در تاریخ می شود که ما این طور در گذشته و در زمان های دیگر نظیرش را نداریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با مجهزشدن به نور توحیدی که حضرت امام روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» متذکر آن‌اند یعنی توحیدی که از یک‌طرف با نگاه عرفانی با خدا مأنوس است، و از طرف دیگر با نگاه استکباری در سیاست جهانی وارد می‌شود؛ می‌توان راهِ صدساله را یک‌شبه طی کرد. مثل همان کاری که شهدای عزیز رفتند و راه را برای آیندگان گشودند. و امروز شهدای مدافعان حرم، رهروان صادق و اصیل همان راه هستند. موفق باشید

16914
متن پرسش
سلام: بنده اخیرا متوجه شدم روحیه حسد در وجودم در حال قوت گرفتن است در حالی که قبلا در وجودم نبود یا لااقل خیلی کم رنگ بود. سوالم این است که اولا علت این قوت گرفتن را چه می دانید و در ثانی چه کنیم این خصیصه رنگ ببازد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان در سیر خود، آرام‌آرام با ضعف‌هایی که در باطن داشته روبه‌رو می‌شود و باید سعی کند از آن ضعف‌ها عبور نماید. عرایضی در جواب سؤال‌های شماره‌ی 3091 و 8284 شده است. خوب است که به آن‌ سؤال‌ها رجوع فرمایید. موفق باشید

16911
متن پرسش
سلام استاد: یه سوال در مورد مباحث شما داشتم: مباحث معرفت نفس شما مثل کتاب «خویشتن پنهان» تا چه حد فلسفیه؟ یعنی خوندن و فهمیدن فلسفه به فهمیدن کتاب شما کمک میکنه؟ در «خویشتن پنهان» دچار مشکل شدم به این فکر افتادم که فلسفه رو شروع کنم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر سیر از «ده نکته» و سپس «برهان صدیقین» و سپس «خویشتن پنهان» و در نهایت مباحث «معاد» را همراه با صوت آن دنبال بفرمایید، ابهاماتتان در این مورد برطرف می‌شود. موفق باشید

16902
متن پرسش
سلام استاد: آیا آن من من را باید فطرت بگیریم؟ چرا عرفا از جان جان جان تعبیر می کند به حضرت حق؟ یعنی اصل و جوهره ی همه ی ما اوست؟ همانطور که برخورد هوا به مقاطع دهان حروف تولید می کند، همانطور برخورد نفس رحمانی به تعیّنات هستی موجودات را ایجاد می کند؟ مگر نمی گویند: از ازل تا به ابد آنچه تماشا کردیم / خودنمایان خیال آینه پرداخته اند مگر نمی گویند: رمز دو جهان از ورق آینه خواندیم / جز گرد تحیّر رقمی نیست در اینجا مگر مولوی نمی گوید: من با تو چنانم ای نگار ختنی / کاندر غلطم که من توام یا تومنی ابن عربی: الموجود هوالحقّ و لاغیر لیس (فی الوجود) الّا عین الّذی هوالذّات العالم متوهم ماله وجودٌ حقیقی ، و هذا معنی الخیال امام خمینی: انسان باید بداند که خودش هیچ نیست و همه چیز اوست. استاد می بخشید که وقتتان را گرفتم، ولی اینها شبهه های من است، و از فکرم بیرون نرفته است، و هرچه سرپوش می گذارم نمی شود، درست است که بدایه می خوانم و کتب فلسفی زیاد خواندم و باز هم جوابی نگرفته ام، و می دانم در اسفار هم جواب نخواهم گرفت. هر از چند گاهی برهان صدّیقینی فکر می کنم، ولی باز هم این جملات در ذهنم رژه می روند و من گیج می شوم، خب مسلّما این بزرگواران که برای خود سخن نگفته اند! الان هم آنقدر انفجار اطلاعاتی است (متاسفانه) که مثلا می بینم دانشجو آمده می پرسد: اعیان ثابته چیست؟ البته با فکر کردن زیاد به چیزهای ناچیزی رسیدم، و در جلد اول مقالات استاد شجاعی هم چیزهایی دریافتم، ولی کافی نبود و شبهاتم باقی ماند. وقتی این جملات را می خوانم به این نتیجه می رسم: معرفت النفس همان معرفت رب است، گرچه ملاصدرایی تفکر کنم باز هم اینها اذیت می کنند. کمک بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت بفرمایید که اگر تن را «من» حساب کنید، منِ من می‌شود فطرت. و اگر نفس ناطقه را «من» حساب کنید، منِ من می‌شود باطنِ فطرت که همان نور حضرت حق است. 2- در رابطه با بحث تشکیک وجود و وحدت شخصی وجود، باید دو رویکرد به موضوعات داشت و عرفا عموماً در منظر خود وحدت شخصیِ وجود را دارند و در این رابطه عرض عریضی از معارف گشوده می‌شود که حدّاقلش آن است که اگر در مباحث «مصباح الهدایه» ممهّز شوید، افق خوبی در مقابل شما گشوده می‌شود. موفق باشید

16908
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: شبتون بخیر. ان شاءالله که خوب هستین. خدا بهتون طول عمر و سلامت بده، استاد بنده الان نزدیک به یک سال میشه تقریبا که ذکر یونسیه رو در سجده به عدد 400 دارم. اما بعضی ها میگن که این ذکر جزء اذکار خاص هستش و باید اجازه استاد باشه و بعضی ها هم میگن به تعداد 400 جزء اذکار عام هستش و اجازه ولی و استاد رو نمیخواد. حالا بنده سردرگم شدم که این ذکرو ادامه بدم یا اینکه بعد از یک سال که دارمش قطعش کنم. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید استاد. تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید خود را در حالت حضرت یونس«علیه‌السلام» در وسط دریا در شکم ماهی حس کنید که تنها دادرسِ شما حضرت حق است و لذا با گفتن این ذکر، امیدوارِ قسمت بعدی آن هستید که حضرت حق می‌فرماید: «وکذالک ننجی‌المؤمنین» یعنی هر مؤمنی را که چون یونس«علیه‌السلام» با خدا مرتبط شود، از تنهایی و تنگنایی نجات می‌دهد. لذا با چنین رویکردی، اگر ذکر مذکور را داشته باشید، مشکلی پیش نخواهد آمد و به طور عادی به اموراتِ خود می‌پردازید و اگر هم در بعضی موارد، کارِ لازم‌تری پیش آمدع آن کار را انجام می‌دهید. موفق باشید

16897
متن پرسش
سلام استاد عزيز: همان طلبه ی همیشگی ام که زیاد مزاحمتان می شوم. ولی قول می دهم پس از این سوال، دیگه زیاد وقت شریفتون رو نگیرم. استاد با عرض شرمندگی، یک سوال راجع به خوب بودن یا نبودن شهوت شهادت، قبلا از محضرتان پرسیدم که جواب ندادید اگر میشه اون رو جواب بدید. چه کار کنیم شهادت نصیبمون بشه؟ شهدا چه کار کردند که خدا انتخابشون کرد؟ استاد به خدا خیلی وقته شب ها خوابم نمی بره؛ یکسره فکرم شده این که نکنه مرگ ما به غیر از شهادت باشه؟ استاد خیلی می ترسم که شهید نشیم، می ترسم. استاد تو را به خدا بگو سِرّ شهادت چیه؟ استاد نکنه شهید نشیم. به قول یکی از شهدا که فرمود: سعی کنید شهید بشید، اگه شهید نشید می میرید. استاد می ترسم، خیلی می ترسم، نکنه شهید نشیم استاد. نکنه از قافله شهادت جا بمونیم. نکنه تو این قیل و قال ها و تو این درس و بحث ها گیر کنیم و جا بمونیم از شهادت. شهید آوینی رحمة الله فرمود: «اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد، تو را در هر کجا که باشی و در هر زمان با شهادت بر می گزیند.» استاد، آن متاع وجودی که خدا خریدارش هست، چیست؟ آیا اخلاص است؟ آیا قلب سلیم است که از همه ی وابستگی ها آزاد شده و فقط در بند محبوب است و خدا بنا بر قاعده ی «قلب المؤمن عرش الرحمن»، می خواهد بر عرش آن، استیلا بیابد؟ یا آن متاع، حب الحسین علیه السلام است که با جاذبه اش، شهدا را به قتلگاه عشّاق کشانده است. خیلی دوست داشتم از نزدیک با شما راجع به شهادت در و دل می کردم ولی حیف است که وقت شریف شما که صرف همچون منی بشود. یا زهرا. ای مادر شهیدان. ای لیلة القدری که کسی تاب و توان درکش را ندارد. ای کسی که شهدا در لحظه ی شهود، نام مبارک شما را بر زبان می آورند. ما که متاع خریدی در و وجودمان نیست. تنها سرمایه ای که داریم عشق شما و فرزندتان حسین علیه السلام است. هر که نداند من که می دانم شما با اشاره تان شهدا را انتخاب می کنید و با دستان پر مهرتان این لاله های سرخ را از زمین دنیا می چینید، شهادت را نصیب ما هم بفرما.
متن پاسخ

بسمه تعالي. سلام علیکم: آنچه كه انسان را به عالي‌ترين مقام كه عبوديت هست مي‌رساند ورود در جاده‌ي عبوديت است حال هرچه پيش آمد آنچه سخت است صبر بر عبوديت است و اين است آن كوره‌اي كه انسان را ذوب مي‌كند و خالص مي‌نمايد در هر شرايطي كه هستيد سعي كنيد فقط بنده‌ي خدا باشيد تا خداوند بهترين گشايش‌ها را در مقابل شما قرار دهد. موفق باشيد

16874
متن پرسش
سلام علیکم: چرا خداوند متعال برای آزادی انسان که پلیدی او مشخص بوده است حد و مرزی قرار نداده است به طوری که مانند تکفیری ها هر کاری دلش می خواهد با دیگر انسانها می کند؟ یک موقع انسان در ظاهر به خودش ظلم می کند ببخشید اما گور پدرش بگذار بکند، اما یک وقت تجاوز به یک دختر بی گناه می کند، به طرز فجیع دیگری را میک شد و خودش کیف می کند... چرا اینگونه آزاد گذاشته شده که حتی برای ظلم به دیگری هم مرزی نداشته باشد؟ دیگران چه کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالي: سلام عليكم: اين‌طور نيست كه اين امور در مقابل اراده‌ي تكويني حضرت حق باشد بلكه در هر صورت مصالح پنهاني در ميان است. و هركس در تجربه‌ي شخصي خود مي‌تواد اين موارد با نظر به مصالح حضرت حق دنبال كند. موفق باشيد

16879
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز! بحث شاکله در عرفان چیست و نظر به چه چیزی دارد؟ تغییر شاکله به چه شکل امکان دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاکله در عرفان، همان عین ثابته‌ی انسان است و همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی  16855 عرض شد شاکله یا عین ثابته‌ی انسان در بستر همان انتخاب اولیه شکل می‌گیرد و این انتخاب هر لحظه می‌تواند تغییر کند. موفق باشید

16867
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در جایی می خواندم که گاهی برخی القائات برخی عرفا شاید شیطانی باشد. آیا این حرف صحیح است یا غلط؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این احتمال همیشه هست. به همین جهت باید در این امور، ملاک حقّانیت کار عرفا را، شهود و سیره‌ی معصوم در نظر گرفت. موفق باشید

16860
متن پرسش
سلام استاد گرامی: استاد بنده به فرمایش حضرتعالی مقالات آیت الله شجاعی رحمت الله علیه را آغاز نمودم. اما در خصوص آن روایتی که امیر مومنان علی علیه السلام که پیرامون ارکان و شرایط توبه فرمودند سوالی دارم آن رکن 5 که حضرت فرمودند «آن گوشتی را که بر تن تو در حال گناه و با لذت معاصی روییده است ذوب کنی تا جایی که پوست به استخوان بچسبد و بین آن ها گوشت تازه ای بروید» لطف بفرمایید این رکن را دقیقا تشریح نمایید. تا ان شاءالله تعالی آن به توبه ی که مورد خشنودی حضرت حق و امیرالمومنین علی علیه سلام هست مفتخر گردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با ادامه‌ندادنِ آن گناهان و ماندن بر عزمی که شروع کرده‌اید، عملاً آن توبه محقق می‌شود. زیرا بدن انسان در حال استحاله‌ی مستمر است. موفق باشید

16856
متن پرسش
سلام عليكم خدمت استاد عزیزم: مدت زیادی است که شبهه ای، خواب را از سرم گرفته و مرا حیران و سرگشته کرده. استاد ببخشید که صریح خدمتتان عرض می کنم. عقیده ی شیعه این است که خداوند ظالم نیست و به کسی ستم نمی کند. آیا این ظلم نیست که بالاجبار ما را خلق کرده و بار سنگین مسئولیت انسان بودن را هم بالاجبار بر دوشمان گذاشته و بعد هم گفته اگر این وظایفت را انجام ندهی بفرما جهنم؟ آیا این اجبار، نوعی ستم نیست؟ بله می دانم که اصل وجود، خودش یک نعمت است و خداوند هم انسان را آفریده تا به کمال برسد ولی ممکن است انسانی بگوید مگر زور است، نه وجود می خواهم و نه کمال. خدایی که اولا علام الغیوب است و می داند این بندگانی که دارد خلق می کند اکثرشان جهنمی می شوند و ثانیا بسیار مهربان است، و با توجه به رحمت و مهربانی عظیم و خارج از درک ما، چطور افرادی را خلق می کند که می داند اکثرشان جهنمی می شوند؟ آیا این ظلم نیست؟ گیریم که گفتیم ظلم نیست و خودشان راه را انتخاب کرده اند ولی آیا این کم لطفی نیست از خدایی که می گویند لطفش بسیار است؟ استاد راستش را بخواهید اینها حرف دل خیلی هاست. خدا که جوابش رو اون دنیا با چماق می ده ولی لا اقل شما راهنمای کنید. استاد اگه جواب مطالب بالا رو هم خواستید ندید، ندید ولی فقط این سوالم را جواب بدید که مگر روایت نداریم خداوند هفتاد مرتبه از مادر بیشتر نسبت به بندگانش مهربان است؟ و هفتاد هم که می دانیم در عربی عدد کثرت است و فقط به هفتاد منتهی نمی شود بلکه یعنی خیلی بی نهایت و زیاد. من که تا حالا مادری رو سراغ ندارم که حاضر باشه بچه اش ولو اینکه فرزندش خیلی بد باشه، اونو آتیش بزنه! استاد اگه شما یک مادر رو پیدا کردید ولو مشرک، که فرزندش رو زنده زنده سوزونده باشه، حتما به من بگید! من که بعید می دانم چنین مادری در جهان وجود داشته باشه. اون وقت خدایی که هفتاد مرتبه مهربون تر از مادره و اصلا خودش مهر رو در درون مادر قرار داده، چطوری می خواد بنده اش رو به جرم نماز نخوندن و روزه نگرفتن، تازه اونم تا ابد بسوزونه؟ اصلا میشه بفرمایید که فرق خدا با پادشاه ها در چیه؟ خوب پادشاه ها هم همینطور بودن دیگه! می گفتن اگه از ما اطاعت نکنید گردنتونو می زنیم! استاد ازت خواهش می کنم شما رو به حق ........ اگه به هیچ کدوم از حرفام جواب ندادی، فقط اون مادری را که حاضر باشه بچه ی فاسق و کافر و بدکارش را زنده زنده آتیش بزنه به من معرفی کنید حتما معرفی کنید. استاد، من واقعا خیلی دوستون دارم، جسارتمو ببخشید ولی یا جوابم رو ندهید یا دقیقا اون چیزی رو که پرسیدم راجع به مادر و فرزندش، جواب بدهید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حال با توجه به همه‌ی این حرف‌ها؛ بیایید موضوع را از زاویه‌ی دیگری بنگریم، یعنی از زاویه‌ی وجودی و تکوینی و با نظر به این‌که «امکان» ذاتیِ انسان است و این امکانِ ذاتی است که طلبِ وجود می‌کند و در ذات خود، وجوهِ مختلفی دارد که با اختیار و انتخاب ذاتیِ خود، می‌تواند هر وجهی را برای خود انتخاب کند و پیامبران یعنی رسولانِ حضرت خالق در این حدّ متذکر او هستند که متوجه باشد در إزای انتخاب‌هایی که کرده است، خودِ او را به او می‌دهند. و به تعبیر قرآن: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ» قیامت چیزی نیست جز صحنه‌ای که هرکس آن‌چه را خود، انتخاب کرده است به او می‌دهند. حال! خدایی که هزار برابر از مادر به ما نزدیک‌تر است، با آوردنِ پیامبرانش چنین قاعده‌ی تکوینی را به ما تذکر نداده است؟! موفق باشید

16855
متن پرسش
سلام وارادت، استاد فاضل با توجه به اینکه سعادت و شقاوت هر فرد به عین ثابته او بستگی دارد. اختیار انسان چه می شود؟ عین ثابته هر فرد با اختیار او سازگار نیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نوشته‌هایی که در رابطه با «عین ثابته» عرض شده، متذکر شده‌ایم که ذاتِ انسان عین اختیار است و خودش، کیفیت عین ثابته‌ی خود را انتخاب می‌کند و این انتخاب همیشه با اوست و می‌تواند هرلحظه انتخاب دیگری بکند که ادامه‌ی آن انتخاب اولیه نباشد. موفق باشید

16854
متن پرسش
استاد محترم سلام علیکم: دریت است که بنده کارشناسی فیزیک خوانده ام ولی از نوجوانی تا به حال بسیار علاقه مند به مباحث معرفتی بوده ام و همواره پی آب زلالی برای رفع عطش جان خویش، از اواخر سال نود با آثار شما آشنا شدم، بعضی فایل ها و کتاب هایتان را شنیده و مطالعه کرده ام واقعا مفید بودند و حس کردم نسبت به خیلی از سخنرانی ها و مطالب مذهبی موجود در بازار حرف نو و جدیدی است، مباحثی که از خدمتتان استفاده کردم بدین شرح هست:  «آشتی با خدا» «ده نکته از معرفت نفس» ، «انسان در اسلام» ، «شرح حدیث اباذر» ، «شرح دستورالعمل های آیت الله بهجت» ، «حرکت جوهری» ، «زن آنگونه که باید باشد» ، «و بعضی کتاب های مهدویت را، البته در بعضی از این مطالب، سوال هم داشتم گاهی، ولی در کل بسیار مفید بود. واقعا همانطور که مي فرموديد سعی می کردم با آن مطالب به جای افزایش اطلاعات، در افزایش معرفتم و قربم به خدای متعال و عالم ملکوت بکوشم، و واقعا واقعا واقعا هم خیلی حال خوب و آرام و انسی پیدا می کردم. البته متاسفانه شما و آثار شما به بنده و دوستانم به واسطه استاد نمایی معرفی شدید ک بعد از ۴ سال یقین کردم ک راه او باطل و نفسانی است و الحمدلله توانستم از جرگه شیطانی اش کناره گیری کنم و بین بطلان مباحث او و حرف حقی که در آثار شما یافت می کردم تمییز دهم. در مورد این استاد و راهش و نحوه برخورد با او چندی پیش طی دو سه سوال مجزا از خودتان راهنمایی خواسته بودم، حالا به یقین فهمیده ام که سیر و سلوک در این برهه از تاریخی که ما در آن هستیم با قبل متفاوت شده. باورتان نمی شود که چقدر آرامش درونی گرفتم وقتی جواب هایتان را به کاربران دیگر می خواندم که مي فرموديد سلوک الان ذیل شخصیت والای حضرت امام خمینی کبیر است. واقعا با این راه و این مسئله ارتباط درونی قلبی خود را حس می کردم، واقعا برایتان دعا کردم که چنین دیدگاهی را در جامعه نشر دادید تا جایی که افراد به جای اینکه تکلیف حقیقی خود را در قبال این انقلاب و شرایط حساس کنونی انجام دهند و در عین انجام این تکالیف که بعضا طاقت فرسا هم می شود، ریاضت های شرعی و الهی را به جان بخرند و تحت لوای حضرت آقا، انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) را رقم بزنند. به جای اینکه مثل زمان های قدیم پی یک استاد خاص بگردند و از احوالات و درونیات خود با او سخن بگویند و او به آنها تکالیف سخت و بعضا عجیب نامتعارف بدهد برای اصلاح نفس!  خلاصه استاد،  بحث های معرفتی تان خصوصا «آشتی با خدا» و «معرفت نفس» ، همانی بود ک من از کودکی چه بسا دنبالش بودم. به لطف الهی پاره اي از مباحثی ک بیان می کردید را قبلا و شاید بتوان گفت فطرتا و وجدانا با خود لمس کرده بودم. از بچگی که تنها می ماندم به بدنم خیره می شدم و بارها و بارها این سوال را زمزمه می کردم که «من» کی ام؟ «من» چی ام؟ «من» چه چیزی ام؟ و این که آیا همین انگشت ها و دستها، منم؟ پس من کیست؟ یا در مورد مباحث معرفت نفس حتی کار به جایی می رسید گاهی که حس جدایی نسبی تنم از منم می کردم شاید در اثر همین بود که خواب هایم را می توانستم راحت تر دریافت کنم، حضور قلبم در نماز خیلی بهتر بود، البته من متاسفانه خیلی اوقات در قرائت نماز و بعضی موارد دیگر دچار مشکل هستم و از خیلی ها هم مسئله فقهی اش را پرسیده ام ولی خیلی اوقات، جواب ها گوناگون بوده و خودش باعث شده که من مثلا هنوز بعد این همه سال نماز خواندن سر تلفظ حرف صاد دچار مشکل هستم بطوریکه هر از چند گاهی تمام توجهم در نماز ها به تلفظ می رود و خیلی اوقات نمازم را اعاده مي کنم و خسته می شوم ولی آن زمان هایی ک به صحت نمازهایم اطمینان نسبی داشتم بقدری در حضور قلبم و آرامشم حین نماز و بعد از آن در زندگی کمک کرده که متعجب شدم. از احوالات عالی ای که خدا از اشک و شوق و معرفت عطایم می کند و حتی در خواب هایم هم اثر می کند. شاید یکی از الطاف الهی به من همین بود ک در جریان ارتباط با آن استاد نمای از خدا بی خبر متوجه شدم ک خواب هایم پیام های خاص دارد و حتی برای او که تعریف می کردم جوابی نداشت بدهد. یعنی درست است که فرمودید خواب، حجت نیست ولی خصوصا ماه رمضان پارسال و بعدش خواب هایی ک من دیدم بسیار بسیار در راهنمایی ام به سوی نجات، کارساز بود. الحمدلله خدا سوز درونی و استغاثه خودم و مادرم را بی نتیجه نگذاشت و کمکم کرد قصدم از نوشتن این نامه نسبتا طولانی از خدمتتان این است که چند تا راهنمایی بگیرم از خدمتتان ۱.اول اینکه با این مواردی که عرض کردم برای از الان به بعدم چه سيري را پیشنهاد می کنید؟ هم برای سیر روحی و اعتلای نماز ها و....خودم ۲. برای افزایش معرفت، در زمینه غرب شناسی و سیر مطالبي که لازم است بنده بعنوان جوان عصر امروز بر آن مسلط باشم برای کار فرهنگی در بسیج و حلقه های صالحین برای نوجوانان و تحلیل درست از مسائل... ۳. شدیدا علاقه مندم تاریخ صدر اسلام را با تحلیل بدانم متاسفانه دروس مدرسه خیلی در این زمینه ها تفریط دارد دانشگاه هم که عملا معرفتی به انسان افزوده نمی کند. ما خیلی ضعف داریم در دانستن تاریخ لطفا منبع جامع و روانی که سنگین نباشد معرفی نمایید برای این امر. ۴. بار ها قرآن را با ترجمه خوانده ام متوجه شدم که خیلی از آیات را حتی نمی دانم برای چه موضوعاتی نازل شده و شان نزولش چیست و نیز بسیاری از آیات را نمی توانم درک کنم از نظر معرفتی حس می کنم خیلی در این زمینه نیاز به معرفت دارم آیا تفسیر المیزان را شروع کنم؟خودم بخوانم؟ تفسیر تسنيم آیت الله جوادی چطور؟ کلا چه راهی را پیشنهاد می کنيد؟ ۵. برای دور شدن این وسوسه های شیطان که مانع از حضور قلبم می شود البته بی اعتنایی که معمولا دستور اساتید است را شنیده ام ولی نمی توانم چون خیلی اوقات حس می کنم واقعا عملکرد صحیح نیست و ناچار به اعاده کلمه در نماز می شوم مثلا «صراط» یا «صلّ» پیش بعضي ها از اساتید تجوید یا پاسخگویی به سوالات شرعی ها ک قرائت کرده ام می گویند باید محکم تر بگویی من را به اشتباه می اندازند. استرس می گیرم. تلاش هم می کنم ماه هاست دارم تمرین می کنم  ولی نمی دانم چرا گاهی صحیح می گویم و گاهی غلط و هی وسوسه می شوم که کلمه را تکرار کنم ک در این صورت هم شک می کنم که اگر به وسواس رسيده باشم طبق رساله امام، بنابر احتیاط واجب باید نماز را اعاده کنم، اگر هم از همان اول بی اعتنا باشم و که مجددا نماز را اعاده می کنم، حتی طوری شده ام که سعی می کنم در نماز هیچ صلوات مستحبی نفرستم و هیچ دعا و ذکری که شامل حرف صاد باشد نگویم! ببخشید ولی به صاد های اول سخنرانی های شما هم شک کرده ام چون به من گفته اند آن طوری که صرفا صدای صوت بدهد غلط است! خواهشا کمک کنید مشکل ریشه ای سالیانه من حل شود استاد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: به فرمایش آیت اللّه طهرانی؛ متأسفانه بعضی‌ها چون چیزی از معارف برای گفتن ندارند، مکلّفین آن‌چنان گیرِ ظواهرِ تکلیفات الهی می‌کنند که اصل مطلب که رجوع به حضرت اللّه بود، مورد غفلت قرار می‌گیرد. همین حساسیت‌ها را به جناب صحابه‌ی بزرگ حضرت بلال گرفتند که چرا «اشهد» را «اسهد» می‌گوید و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: خدا «اسهد» بلال را «اشهد» می‌شنود. شما هم در حدّ وسع خود، الفاظ را رعایت کنید و عبور نمایید و به هیچ‌وجه حق ندارید نماز خود را اعاده کنید. 2- پیشنهاد بنده آن است که از یک‌طرف همان‌طور که احساس نیاز کرده‌اید، تفسیر المیزان را شروع فرمایید و سری هم به جزوه‌ی «روش کار با المیزان» که بر روی سایت هست، بزنید. و از طرف دیگر کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»» را در مقابل خود گشوده دارید. موفق باشید

16849
متن پرسش
مدتی است حس می کنم این درک غایبانه از خداوند که از طریق استدلال های عقلانی برایم حاصل شده است، اغنایم نمی کند و حتی گاهی نعوذ بالله تصور می کنم که شاید این مفاهیم فقط مفاهیم اند (که البته بی ربط با کوتاهی های عملی هم نیست). به سبب عملکردها و تجارب خوبی که از ارتباط عملی با سیستم الهی داشتم این حس کنترل شده است، اما باز هم این دوری ناراحتم می کند، چون فکر می کنم این تجارب هم آثار او هستند. به گمانم همچون کپسولی شده ام که خیلی نمی تواند در برابر این غیبت دوام بیاورد و چه بسا به جایی برسد که آن استدلال ها را هم کنار بگذارد و دست به مغلطه کاری برای خلاصی از آن ها بزند. این را هم بگویم که دغدغه ی ترک استدلال را ندارم و نمی خواهم آن را ترک کنم، بلکه دغدغه ی رفع این غیبت را دارم. بنده آثار جنابعالی رو مطالعه نکردم و فقط دورا دور با نگاه شما آشنایی دارم. لطفا بفرمایید اشکال کار کجاست؟ آیا کوتاهی ها و ضعف های عملکردی باعث حس غیبت شده است؟ آیا این خاصیت استدلال است؟ اگر خاصیت استدلال است، ضعف آن را چگونه باید جبران کرد؟ آیا امکان ارتباط مستقیم با خود حق تعالی وجود دارد؟ پرسش دیگری درباره ی سیر مطالعاتی ام داشتم. حدود شش هفت سال است که وارد رشته ی فلسفه اسلامی (اکنون متعالیه) شده ام، اکنون تصمیم ورود به حوزه را دارم، اما با توجه به مسائل فوق، احساس می کنم دروس حوزوی جز انباشت اطلاعات، سود چندانی برایم ندارد، چون نمی توانم جایگاه این معارف را در وجود خودم بشناسم و پیدا کنم. بایستی وارد کدام رشته ی تحصیلی بشویم؟ بنده اجمالا قبول کرده ام که خداوند حق است و اوست که هدایت گر است و این درک را هم بیشتر از تجربه ی عنایت های او دارم. اما وقتی سراغ تحلیل و استدلال می روم، پرسش های مختلف جلوی چشمانم رژه می رود، بگونه ای که نهایتا تصورم بر این است که اگر پرونده فلان مسئله بسته شد بدین خاطر بود که دیگر التفاتی به آن نکردم، در غیر اینصورت ماجرا همچنان ادامه پیدا می کرد. چنین نیست که ضرورت استدلال ضرورت ذاتی باشد، بلکه ضرورت وصفی دارد. ما تا زمانیکه در عالم موجود (متجدد) هستیم، محتاج این استدلال ها هستیم. این مفهوم گرایی یک حجاب است، به گونه ای که می خواهیم هر چیزی را مفهومی کنیم. راه خروج از این تنگنا استدلال نیست، بلکه حضور همراه تذکر به حجاب حضور است. آیا اشکال کار را درست فهمیده ام؟ چگونه می توان متذکر این حجاب و شئون آن شد؟ چگونه باید متذکر حجاب شد، بدون اینکه بیشتر گرفتارش شویم؟ دو مطلب که شاید در پاسخ به سوالم موثر باشد. اکنون در مقطع دکتری حکمت متعالیه مشغول تحصیل هستم. مدتی هم با آثار استاد داوری مانوسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه متوجه‌ی اصل مسئله هستید، به‌خصوص در توجه به جایگاهِ استدلال. همین امر موجب شده که جناب ملاصدرا در حکمت متعالیه، جهت عرفانی را مدّ نظر قرار دهد. اگر بتوانید سری به کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» که بر روی سایت است، بزنید؛ می‌بینید که سراسر کتاب تفصیل همین مسئله‌ی مهم است. انتخاب حوزه در راستای انجام رسالت تاریخی می‌تواند باشد. به این معنا که بتوانیم جبهه‌ی توحیدیِ مقابلِ استکبار جهانی را در فضای نرم‌افزاری قوت ببخشیم. ولی در رابطه با سیر حضوری، اگر حکمت متعالیه را درست جلو ببرید و کار را به عرفان محی‌الدین بکشید؛ جواب‌های خوبی می‌گیرید. و در فلسفه‌ی غرب نیز، هایدگر در این رابطه برای شما حرف دارد. موفق باشید 

16832
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: ببخشید 1. در جایی خواندم که شیخ صدرالدین قونوی ادعا کرده که به تجلی ذاتی رسیده. خواستم از شما بپرسم از بین نام های زیر کدام یک را، اطلاع دارید به کمال رسیده یا خودش مانند قونوی تصریح کرده. صائن الدین ترکه. ابو حامد محمد ترکه. داوود قیصری. عبدالرزاق کاشانی. بابا رکن الدین شیرازی. سعد الدین فرغانی. عفیف الدین تلمسانی. موید الدین جندی. محمد بن حمزه فناری. سید حیدر املی. اگر هم کسی را به جز این نام ها، از بزرگان عرفان نظری می شناسید که قطعا کامل هستند، لطفا چند تا رو نام ببرید. 2. آیا پیروان امت های قبلی و پیامبرشان، اسفار اربعه را طی می کردند یا نه بلکه نهایتا یک یا دو سفر را طی کردند؟ مثلا نهایتا تا فنا و بقاء بعدالفنا رسیدند؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم 2- نمی‌دانم. درد ما چیز دیگری است باید به رفع حجاب بین خود و حضرت حق فکر کرد. موفق باشید

16801
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد نازنینم: لطفا بفرمایید چرا گاهی سالکان با آن ظرفیت عظیم بندگی و اطاعت، دچار خطا در محاسبات می شوند و پیام خداوند را دریافت نمی کنند و خرابی های سنگین ببار می آورند؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته خداوند همواره حافظ انسان‌های مؤمن است و آن‌ها را از لغزش‌های بزرگ حفظ می‌کند. آری! در روایت داریم بعضاً برای این‌که مؤمنین مُعجَب نشوند و عجب آن‌ها را نگیرد خطاهایی را به‌دست آن‌‌ها جاری می‌سازد. ولی در هرحال آن نیز در راستای حفظ مؤمنین است. موفق باشید

نمایش چاپی