بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11590
متن پرسش
سلام: لطفا بگویید تزکیه چیست؟ چه نوع تزکیه ای کنم تا بیشترین ثمره را بگیرم؟ سخت ترین تزکیه چیست؟ خواهشا یک کتاب درباره تزکیه معرفی کنید؟ (هم از خودتان و هم از دیگران) ده نکته را خوانده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه شجاعی سه جلد کتاب تحت عنوان «مقالات» دارند، در این مورد بسیار مفید است، بنده نیز آن را شرح کردم. سی‌دی شرح صوتی آن را می‌توانید از مسئول این کار در گروه فرهنگی المیزان یعنی جناب آقای مهندس نظری بگیرید. شماره‌ی ایشان 09136032342 می‌باشد. موفق باشید

11589
متن پرسش
سلام: «نفس اماره» و «نفس ناطقه» و «نفس مطمئنه» و «روح» و «من» این ها چه فرقی دارند؟ بر اساس سوال 11460 مربوط به قدرت نفس ناطقه برای رسیدن به قدرت حضرت علی (ع) یک کتاب برای آشنایی با نفس و راه بالفعل کردن قدرت هایش لطفا معرفی فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نفس ناطقه همان حقیقت انسان است که حال یا ما آن حقیقت را گرفتار میل‌های بد می‌کنیم در آن حال آن نفس، نفس أَمَّارَةٌ بِالسُّوء می‌شود و یا آن نفس را در ذیل اعتماد به خدا قرار می‌دهیم، که می‌شود نفس مطمئنه. و در فارسی عموماً وقتی می‌گویند «روح»، منظور همان نفس ناطقه است و این غیر از روح به معنای مقام فوق ملائکه و یا روح الأمین است. 2-  ابتدا کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را با شرح صوتی آن دنبال کنید، سپس کتاب «خویشتن پنهان» را و در آخر کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را. موفق باشید

11602
متن پرسش
با سلام: نقش زنان در جامعه ما چیست؟ امام زمان (عج) از خانم ها و دختران امروز چه انتظاری دارند؟ فعالیت در چه زمینه ایی باعث خشنودی ایشان است؟ به خصوص خانم هایی که دانشجو هستند؟ آیا حضور در دانشگاه مورد رضایت ایشان است یا ازدواج و حضور در خانه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

در هر دورانی انسان باید مطابق آن دوران که خداوند اهداف بشر را بر قلب‌اش اشراق می‌کند تکلیف دینی خود را بیابد و بنا به قول امام صاد (ع): «وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس‏» کسی که به زمانه‌ی خود عالم است مسائل مبهم به او حمله نمی‌کند که نداند چه کار کند. زنان نیز باید خود را در این دوران بازتعریف کنند و وظیفه‌ی حضور تاریخی خود را در این دوران بیابند.

با ظهور سلسله‌ی صفویه و حضور شیعه به عنوان یک دولت، زنان شیعه نیز توانستند مطابق تاریخی که پیش آمده خود را در آن تاریخ معنا کنند، رسالتی را که باید به عهده می‌گرفتند، شناختند و به صحنه آمدند که حاصل آن تربیت نسل‌های متمادی از متدینین بود با حضوری چهارصدساله تا این‌که رضاخان برای تحقق فرهنگ غرب پا به میدان گذاشت و همان نسل به‌خوبی در مقابل تهاجم فرهنگی رضاخانی ایستادگی کردند و از آن‌جایی که کارگزاران رضاخانی هسته‌ی مقاومت را در مادران آن نسل دیدند، به صورتی ناشیانه و احمقانه به جنگ چادر زنان رفتند تا به گمان خود با رفع آن بستر، امکان سریان فرهنگ مدرنیته را در کشور ایران فراهم کنند، هرچند آن کار ناشیانه و احمقانه بود ولی در هر حال با حضور فرهنگ مدرنیته در این منطقه از طریق آتاتورک و رضاخان، تاریخ جدیدی شروع شده بود که زنان این دوران باید مثل زنان دوران صفویه در این تاریخ جایگاه خود و رسالت تاریخی خود را بیابند زیرا زمانه محتاج به تأمل تاریخی جدیدی بود.

سراسر دوران قاجار و پهلوی دوران قبض و بسط زنان متدین است که نه هنوز آمادگی حضور در تاریخ جدید با هویت دینی را یافته‌اند و نه امکان ادامه‌ی هویتی بود که در دوره‌ی صفویه برای خود تعریف کرده‌ بودند و تاریخ جدید همچنان با شدت بیشتر شرایط باقی‌ماندن در گذشته را تنگ‌تر می‌کرد و همه‌چیز با نگاه فرهنگ غربی دیده می‌شد در آن حدّ که بعضی گمان کردند گویا یک راه بیشتر جلوی زنان ما نمانده و آن تن‌دادن به هویتی است که فرهنگ غربی در جلو ما قرار داده، و متأسفانه بعضی زنان ما از این طریق قربانی چنین تحلیلی شدند در حالی‌که ماوراء عقل غربی که به دنبال اهداف زندگی غربی است، باید به دنبال عقل دیگری بود که نه عین عقل زنِ دوران صفویه است و نه عین عقل زنِ فرهنگ مدرنیته؛ و این یعنی تولدی دیگر برای نظر به افقی که در جلو ما قرار گرفته.

زنان نباید مثل مردان بشوند - اشتباهی که غرب مرتکب شد- ولی نباید برای فرار از مردشدن مثل گذشته‌ای زندگی کرد که دیگر گذشته است و شرایطی پیش آمده که از حضور زن در جامعه گریزی نیست. شرایط جدید نشان داد زن برای ادامه‌ی زندگی دینی گرفتار خللی شده که نه باید در مقابل فرهنگ غربی تسلیم شود و نه امکان ادامه‌ی آن نوع زندگی که در دوران صفویه آغاز کرد، فراهم است. باید زنی متولد شود که بفهمد در این دوران چه تحولی در درون انسان‌ها پدید آمده و اسلام در این فضا چه نوع زندگی را توصیه می‌کند.

اگر یک روز در جامعه‌ی دینی با حذف عوامل فسادانگیز، مسیر دینداری جلو زنان و مردان جامعه قرار می‌گرفت و عملاً شرایط طوری جریان داشت که جز راه دینداری بقیه‌ی راه‌ها چندان هموار نبود و لذا زنان به راحتی عالَم عفاف خود را نگه می‌داشتند و به مسئولیتی که می‌شناختند مشغول بودند، امروز عوامل فسادانگیز در همه‌جا هست و از طرفی بنا به شرایط پیش‌آمده زنان نمی‌توانند همواره در خانه بمانند و این‌جا است که باید «عفت» با معنایی بسیار عمیق‌تر به کمک معارفی متعالی به صحنه آید تا زنان در چنین شرایطی بتوانند مثل همیشه‌ی تاریخ، مظهر «عفاف» و «عفت» باشند و در متن آن عفت و عفاف به انجام مسئولیتی که می‌شناسند بپردازند.

 اگر تا دیروز با حذف فساد در جامعه، زنان با شرایطی روبه‌رو نمی‌شدند که برای حفظ عفاف خود باید سخت محتاج معارف عمیق و بلند باشند؛ ولی امروز تک‌تک زنان اگر به معارفی عمیق منوّر نباشند و با نور شهودی و حضوری، برهان و نورِ پروردگارشان را در نهی سوء نبینند امکان مقاومت در این شرایط بسیار کم خواهد بود.

زنان ما باید بدانند برای تحقق رسالت تاریخی خود، نیاز به معارفی دارند که در حفظ عفاف و حفظ حریم خانواده و تربیت فرزندان در این دوران به آن‌ها مدد برساند و این اصلی‌ترین انتخابی است که آن‌ها باید در این تاریخ بدان دست یابند تا اصلی‌ترین شخصیت خود را که «عفاف» است به صحنه آورند و در زیر سایه‌ی «عفاف»، حضور آن‌ها جهت تحقق سایر مسئولیت‌ها در جامعه مفید خواهد بود و در عین این‌که لازم نیست منبع اقتصادی خانواده باشند ولی مثل زنان دوران صفویه می‌توانند در امور اقتصادی هم مکمل اقتصاد خانواده باشند، نه آن‌که حقوق آن‌ها موجب برهم‌زدنِ اقتصاد جامعه گردد.

 موظفیم از خود بپرسیم آن معارفی که ما را در این ظلمات به نور وارد می‌کند کدام‌اند؟ خداوند در راستای نجات حضرت یوسف (ع) از فضایی که همسر عزیز مصر در آن صحنه ایجاد کرده بود، سخن از «نور و برهانی» به میان ‌آورد که موجب شد از آن مهلکه رها شود. قرآن می‌فرماید: «لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّه‏»(یوسف/24) اگر یوسف نور پروردگارش را نمی‌دید گرفتار می‌شد. و سپس در ادامه می‌فرماید: «كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاء» این‌گونه زشتی و فحشاء را از او برگرداندیم. و امروز نیز باید با رؤیت پروردگار خود از فضایی که شبیه فضایی است که حضرت یوسف (ع) با آن روبه‌رو شدند رهایی بیابیم و این‌جا است که ضرورت نظر به معارف «وجودی» و «حضوری» به جای معارف «حصولی» به صحنه می‌آید تا ذیل تاریخی که به نور شخصیت اشراقی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تجلی کرده است، بهترین زیست نصیب ما شود و از این جهت جمع بین حضور در خانه و حضور در دانشگاه ممکن است. موفق باشید.

11601
متن پرسش
سلام علیکم: فیزیک کنونی می گوید اگر به آب گرما دهیم تیدیل به بخار می شود و اگر گرما را کاهش دهیم به یخ تبدیل می شود و این گونه می خواهد ثبات و پایستگی ماده را ثابت کتد اما طبق نظریه حرکت جوهری آب وقتی از حالت مایع تبدیل به بخار تبدیل می شود این بخار دیگر آن آب قبلی نیست. یعنی حرکت جوهری حرف جدیدی در جهان کنونی است و فکر کنم در آینده فیزیک جدید به فیزیک اجدد مبدل خواهد شد. اگر نقصی هست لطفا بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزه‌ی نگاه حرکت جوهری حوزه‌ی نظر به جنبه‌ی وجودی و جوهر عالم ماده است و نه نظر به اعراض آن، و لذا در حوزه‌ی حرکت جوهری عالم ماده، تغییرات فیزیکی را باید ارزیابی کرد و نه در عرض حوزه‌ی حرکت جوهری. موفق باشید

11600
متن پرسش
سلام علیکم: شما در قسمت 31 مباحث معاد فرمودید برای نجات از وسوسه های شیطان و ضعف آن آیات 51تا 53 اعراف خوانده شود و آیه را «ان ربکم الله الذی» گفتید در صورتیکه این آیه 54 این سوره می باشد. لطفا آیات صحیح را برای ضعف شیطان بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورم از آیه‌ی 54 تا آخر آیه‌ی 56 سوره‌ی اعراف است. این آیات مشهور به آیات مسخّرات است و جهت دفع خطورات شیطانی توصیه شده 70 مرتبه خوانده شود. موفق باشید

11598
متن پرسش
سلام: راه اثبات وجود عالم جسمانی چیست؟ چون طبق نظر ملا صدرا: (ملاصدرا احساس را به تنهایی برای اثبات وجود عالم جسمانی و دستیابی بدان کافی نمی داند بلکه معتقد است که عقل انسان با کمک حس، عالم خارج را اثبات می کند. و برای اثبات آن از اصول عقلی کمک می گیرد. ملاصدرا در توضیح و تبیین این مطلب، مجنون و انسان را در حالت خواب مثال می زند که در هر دو حالت، امور غیرواقعی، واقعی پنداشته می شود زیرا شخص نسبت به آنها احساس خاصی دارد، در حالی که اگر عقل و ادراکات عقلی نبود تشخیص موارد خطا از صواب امکان نداشت. لذا برای اثبات عالم جسمانی اقامة دلیل می کند. ملاصدرا از طریق فیض الهی و امکان تحقق عالم جسمانی و عدم بخل و امساک در ذات الهی، وجود عالم جسمانی را اثبات می کند. به نظر می رسد بهترین راه برای اثبات وجود عالم جسمانی استفاده از احساسات و تأثیرات خارجی از اشیاء و به عنوان صغری و استفاده از اصل علیت به عنوان کبری است. و این استدلال استدلالی فطری و ارتکازی است که انسان از کودکی به طور ناخودآگاه از آن استفاده کرده است. لذا به این قضایا، قضایای بدیهی ثانوی می گویند. و ملاصدرا در مواردی وجود عالم جسمانی را امری بدیهی و ضروری به حساب آورده است.) اصول عقلی که برای اثبات عالم جسمانی به کار می رود چیست؟ لطفا در مورد قسمت (بهترین راه برای اثبات وجود عالم جسمانی استفاده از احساسات و تأثیرات خارجی از اشیاء و به عنوان صغری و استفاده از اصل علیت به عنوان کبری است.) توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم به عالم جسمانی از بدیهیات انسان است از آن جهت که به حسّ خود اعتماد دارد. موفق باشید

11595
متن پرسش
محضر استاد گرانقدر و گرامی عرض سلام و احترام دارم: بنده به تازگی در یکی از رشته های مهندسی فارغ التحصیل شده ام و چند تن از دوستان دانشجو هم شرایط مشابه بنده را دارند. ما در یکی از مساجد سطح شهر، در عین حال که بین همه ی ما رفاقتی صمیمانه وجود دارد، خداوند توفیق داده است برای سنین راهنمایی و دبیرستان محله فعالیتی فرهنگی در مسجد انجام می دهیم. مدتی است این دغدغه بین دوستان به وجود آمده که برای خود یک برنامه و فعالیت جدی در جهت معرفتی و خودسازی داشته باشیم. از محضر استاد این سوال را دارم که ما با وجود اینکه مطالعاتی در زمینه های مختلف و پراکنده در حوزه امور دینی و معرفتی پیشتر داشتیم. هم اکنون پیشنهاد شما برای ادامه این حرکت چیست؛ آیا سیر مشخصی و یا موضوع مشخصی را باید شروع کنیم؟ آیا باید همراه با استاد باشد؟ خداوند توفیق شما استاد گرامی را در این جهاد فرهنگی که در پیش گرفتید روزافزون نماید. التماس دعا با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید مقدماتی را طی کنید تا در نهایت پیام‌های اصلی آیات و روایات را درک نمایید. سیر معرفت نفس سیر خوبی است و پیشنهاد بنده پس از ده نکته و برهان صدیقین با شرح صوتی آن‌ها، کتاب «خویشتن پنهان» است تا آن‌که با مباحث کتاب معاد و شرح صوتی آن بتوانید إن‌شاءاللّه به جمع‌بندی خوبی برسید. موفق باشید

11580
متن پرسش
به نام خدا و با سلام خدمت استاد عزیز: در بحار باب رزق روایتی آمده به این مضمون که حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از آن همه امتحانات دشوار از خدا پرسید آیا امتحانی سخت تر از این امتحانات هم وجود دارد؟ خداوند فرمود آری بنده ای که به فقر مبتلا کنم و شکر کند. حال آیا واقعا این مطب مورد قبول است و اگر آری، آیا کسی که عاشق می شود و به خاطر خدا و دینش آن فشار سخت عشق را تحمل می کند از موضوع فقر مهم تر نیست و شامل آن ارزش نمی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتلای به فقر و در عین حال شکر کار بسیار بزرگی است. «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِه‏». موفق باشید

11579
متن پرسش
سلام: ذکر «لا إله إلاّ اللّه» و ذکر «لا حول و لا قوة إلاّ باللّه» طریقه‌ی گفتن دارد؟ چه جوری است؟ چه کار کنیم اثری قوی بر قلب داشته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده‌ گفتن با حضور قلب است با رویکرد مناسب. در ذکر «لا إله إلاّ اللّه» رویکرد ما باید انصراف از هر جذبه‌‌غیرالهی باشد و در ذکر «لا حول و لا قوة إلاّ باللّه» رویکرد ما نظر به قدرت حضرت حق و بی‌مقداردانستن هر قدرتی است. موفق باشید  

11583
متن پرسش
سلام علیکم: استاد با توجه به جواب سوال 11571 که فرمودید: (باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا در این شرایط با خواندن ادبیات عرب و مباحث معرفتی و قرآن و حدیث این نیاز را جبران نکنید؟ موفق باشید) آیا شما اعتقاد دارید بنده به صورت رسمی وارد مسیر تحصیل علم دین از طریق حوزه نشوم؟ یا می توانم وارد مسیر شوم اما ابتدا از طریقی که فرمودید شروع کنم و وقتی به یک حدی رسیدم وارد مسیر حوزه شوم؟ لطفا بفرمایید برای خواندن ادبیات عرب و مباحث معرفتی و قرآن و حدیث چگونه و از کجا و از چه کتبی شروع کنم؟ بنده خیلی علاقه مند به حکمت صدرایی هستم و البته به صورت متفرقه و بدون نظم مطالعاتی درمورد برخی از قسمت ها داشته ام اما حس می کنم اینجور بی نظم و بدون سیر مطالعاتی و شاید بدون استاد چیزی دستگیرم نمی شود و از طرفی خوف برداشت اشتباه و گمراهانه از این حکمت را هم دارم. لطفا به بنده بفرمایید از ابتدا از چه و از کجا باید شروع کنم که خوب و کامل و بدون اشتباه این حکمت را بفهمم و درک کنم و ان شاءالله بتوانم در آینده به دیگران هم بدون گمراهی بیاموزم، می خواهم محکم و درست قدم بردارم، لطفا بنده را راهنمایی کنید و بفرمایید چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده در صورتی است که شرایط زندگی‌تان اجازه‌ی حضور رسمی در حوزه را به شما نمی‌دهد. از طلبه‌های آشنا کمک بگیرید و ادبیات عرب را با نوارها یا از خود آن‌ها استفاده کنید و بعد از سیر مطالعاتی موجود در روی سایت تا معاد و بعد مطالعه‌ی «بدایه» و «نهایه» با شرح اساتید؛ و اسفار را از نوارهای آیت‌اللّه جوادی در شرح اسفار کمک بگیرید. موفق باشید

11582
متن پرسش
سلام علیکم: سوال: چگونه با استفاده‌ی زیاد از زبان در شغل معلّمی، روزه هم می‌توان گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ که به زحمت نیفتید و البته این کار در زمستان و بهار راحت تر است. موفق باشید

11569
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: آیت ا... رحیقی از اساتید برجسته فلسفه و عرفان - شرح بدایه و نهایه ایشان خیلی عالی است - از قول مرحوم علامه جعفری نقل می کرد هیوم در جایی بیان کرده اصل علیت را انکار کردم تا مشهور شوم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در مباحث علمی وظیفه‌ی نقد علمی داریم، تا حیطه‌ی علم در تاریخ و جامعه گسترش یابد. بحث نفی علیّت توسط هیوم و جواب آن یک موضوع مهم فلسفی است و اگر ما جواب هیوم را به‌درستی ندهیم در یک ضعف تاریخی به‌سر می‌بریم. موفق باشید

11574
متن پرسش
با سلام: 1- می خواسنم ببینیم آیا بدن امام زمان (عج) طبق حرکت جوهری شدید شده و ایشان دارای بدن مثالی اند؟ 2- شما در کتاب مبانی معرفتی مهدویت فرموده اید: تنها راه انسان شدن رجوع به عین الانسان است. می خواستم ببینم جایگاه قرآن در انسان شدن ما چیست؟ 3- چطور قرآن ثقل اکبر است در حالی مقام معصومین صادره اول است و آنها هستن که اول ما خلق الله نوری.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید وقتی جایگاه وجودی حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» مقام واسطه‌ی فیض است، هر وقت اراده فرمودند برای خودشان بدن ایجاد می‌کنند 2- در آن کتاب عرض شده که قلب مبارک امامان معصوم«علیهم‌السلام» عین حقیقت قرآن است و عملاً با نظر به آن عزیزان می‌توان به طور حقیقی از قرآن استفاده کرد و انسان شد 3- حقیقت قرآن اصل همه‌ی انوار الهی است و عظمت ائمه«علیهم‌السلام» به جهت اُنس قلبی آن‌ها است با حقیقت قرآن و یا همان کتاب مکنون که فوق صادره‌ی اول است و مقام اسماء حسنای الهی است. همان‌طور که حضرت صادق«علیه‌السلام» فرمودند: «لَقَدْ تَجَلَّى‏ اللَّهُ‏ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنْ لَا يُبْصِرُون‏ » خداوند در کلام‌اش برای خلق‌اش تجلی کرده ولکن آن‌ها نمی‌بینند. ائمه«علیهم‌السلام» در قرآن خدا را ملاقات می‌کنند. موفق باشید

11567
متن پرسش
سلام: خداوند پدیده اولیه را از چه چیزی خلق کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد سعی کنید برهان صدیقین را همراه با شرح صوتی آن دنبال کنید. موفق باشید

11563
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: 1- شما در جواب سوال 11521 فرمودید خداوند همواره در حال خلقت مخلوقات است پس می توان گفت خداوند محتاج و نیازمند مخلوقات است. آیا این برداشت من صحیح است؟ 2- با توجه به اینکه فرمودید علت و معلول همسنخ هستند پس لازم است خداوند و انسان هم همسنخ باشند؟ و چون معلول همیشه ناقصتر از علت است پس به این ترتیب جهان رو به نقص و کاستی می رود نه بسوی تکامل. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم است جهت رفع این اشکالات مباحث برهان صدیقین را از روی کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن دنبال کنید تا انشاء الله تصوراتتان نسبت به وجود و ماهیت تصحیح شود. موفق باشید

11562
متن پرسش
سلام علیکم: برای سوال 11528 مثالی و نمونه ای می توانید بیاورید (که عرفا یا علما متوجه ضعف علوم جدید بوده اند)؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که ملاحظه می‌کنید عموماً علماء بزرگ تا آن‌جا که ممکن بوده است از ره‌آوردهای غرب استفاده نمی‌کردند، نمونه‌ی هوشیاری آن‌ها است. به عنوان مثال؛ بد نیست زندگی آیت اللّه محمد تقی نجفی را دنبال کنید که چگونه سعی می‌کردند در آن زمان از ظرفیت‌های داخلی حداکثر استفاده را بنمایند. موفق باشید

11561
متن پرسش
سلام استاد گرامی و جلیل القدر: با توجه به جواب سوال 11543 که گفتید: (باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی معلول از نظر وجودی پرتو و تجلی علت است یعنی معلول همان علت است با درجه‌ی وجودی نازله و این یعنی سنخیت بین علت و معلول. موفق باشید) اگر ممکن است لطفا برای این جواب چند مثال بزنید تا مطلب بیشتر برایم جا بیفتد و کامل متوجه شوم، ممکن است خداوند را که علت حقیقی و وجود مطلق است مثال بزنید، اما بنده درخواست دارم از غیر خدا و در جهان مادی در مورد جوابتان مثال بزنید و سنخیت را در آن همانگونه که فرمودید بررسی کنید با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث علت و معلول در حوزه‌ی علت حقیقی مورد بحث است و نه در مورد علت مُعِدِّه. مثلاً معلول نازله‌ی وجود عالیه است و معلول از این جهت پرتو علت است و یا حیات مادون، پرتو و معلولِ حیات عالیه می‌باشد و معلوم است که حیات مادون از سنخ حیات عالی است. سنخیت در علت و معلول از این نوع است نه این‌که فکر کنیم بنّا علت ساختمان است و در این مورد باید سنخیت بین علت و معلول باشد. زیرا بنّا علت مُعِدِّه‌ی ساختمان است. موفق باشید

11557
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی حفظکم الله استاد من حدود یک سال و چند ماهیست که مباحث شما رو دنبال می کنم الانم برهان صدیقینم. برای من جوان 23 ساله مراقبه در جهت کنترل خطورات و تنوع غذاها و زبان در چه حدی باید باشد که این سیر نه کند یا بی فایده باشد و نه ملال آور و دل زدگی؟ راستش ما قبلا یه خورده رفیق باز بودیم، رفیقامونم بیشتر تخریب کننده بودن تا سازنده، چون دور و ورم آدم درست و حسابی برا رفاقت پیدا نمی کنم بعضی وقتا دلمون برای جمعای قدیمی کششی داره... خواستم بپرسم آیا این کشش ضعیف میشه؟ راستش من می ترسم به علت خلوتهای بیشتر نسبت به گذشته و عدم رفاقت دل زدگی نسبت به معنویت پیدا کنم. البته صله رحم دارم خدا خیرتون بده دعاگوتونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد خطورات در کنار بحث‌ها، کتاب‌ «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید و در مورد غذا دستورات سلوکی آیت اللّه بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه» خوب است که به خودتان سهم بدهید، خیلی هم کم نباشد، ولی بعد که سهم خود را خوردید، خوردن را تمام کنید. در مورد صورت‌های خیالی اُنس با رفقا، اگر کمی مقاومت کنید به‌خوبی از آن صورت‌های خیالی آزاد می‌شوید. موفق باشید

11544
متن پرسش
سلام: با عرض پوزش از استاد گرامی در جواب سوال 11512،به نظر بنده دیوید هیوم اگر با تکیه بر ادراکات حسی هم تفکر می کرد باز هم لازمه اش این نبود که به همه چیز حتی بدیهیات شک کند، چون در همان ادراکات حسی و جهان محسوس هم نظم ارگانیکی با قوانین ثابت و محکمی هست که غیر قابل شک است، همانطور که خیلی از فلاسفه مادیگرا هستند که به همه چیز به خصوص بدیهیات شک نکرده اند. به نظر بنده مشکل دیوید هیوم غیر از توقف در ادراکات حسی می باشد، شاید عناد و لجاجت و برخی از امیال شخصی باعث اینگونه نظرات و عقاید شده و شاید هم بنا را بر این گذاشته که راه هرچه که انسان را به خدا می رساند مسدود کند و چون از ابتدا بنا را بر این گذاشته و چون هرچه را که می نگریم و هرچه را که درک می کنیم با کمی تامل به خدا می رسیم و به قول معروف چون به هرچه می نگریم فریاد بر می آورد که من خالقی دارم و همه کاره خداست، با ایجاد شک و تردید به گمان خود خواسته راه رسیدن به خدا را مسدود کند، خلاصه اینکه فکر نمی کنم بدون قصد و نیت و فقط از روی شک غیر عمد به این عقاید و شکیات دامن زده باشد چون اگر شکش غیر عمد بود آنقدر همه چیز بدیهیست که با تفکر منصفانه و خارج از لجاجت بالاخره شکش برطرف می شد، در کل غرض و مرض در کار بوده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف درستی است که می‌فرمایید، ولی از نگاه فلسفه‌ی امپریسم فیلسوف حسی می‌گوید بدیهیات من همین اندازه برای من حجت است که هرچه را حسّ می‌کنم قبول دارم و بدیهیات را از حوزه‌ی علم بیرون می‌داند. در همان حوزه هم می‌توان به او اشکال گرفت که در نقد هیوم در جزوات «تاریخ فلسفه‌ی غرب» عرایضی داشته‌ام. موفق باشید

11543
متن پرسش
سلام بر شما استاد گرانقدر: بنده جواب سوالم را در مورد همیشگی بودن علت و معلول در جوابی که به سوال 11506 بنده دادید گرفتم. سوال دیگری برای بنده مطرح است این است که دلیل ضروری بودن و همیشگی بودن سنخیت بین علت و معلول از لحاظ عقلی چیست؟ چرا سنخیت بین علت و معلول را باید همیشگی بدانیم البته نه از لحاظ تجربی بلکه از لحاظ عقلی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی معلول از نظر وجودی پرتو و تجلی علت است یعنی معلول همان علت است با درجه‌ی وجودی نازله و این یعنی سنخیت بین علت و معلول. موفق باشید

11537
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: می خواستم نظر شما را در مورد قانون علت و معلول و جایگاه خداوند در این قانون را بدانم. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سؤال شماره‌ی 11504 عرایضی در این مورد داشتم. موفق باشید

11531
متن پرسش
با عرض سلام و احترام. استاد بنده دانشجو هستم. دکتری دامپزشکی دارم و از آنجایی که محیط بیرون برای کار در این زمینه برای خانم ها از نظر من خیلی مناسب نیست 1 سال است که وارد شاخه تحقیقاتی (برای توضیح بیشتر تحقیقاتی که روی سلول های بنیادی یا ژنوم و ژنتیک انجام می شود) در رشته خودم شده ام. اما اخیرا مرتب مباحثی را می شنوم از اطرافیان که برای زن در خانه بودن بهتر است یا اینکه برای زن بهتر اینست که نامحرمی او را نبیند و یا او نا محرمی را نبیند. البته قبلا هم شنیده بودم اما اخیرا خیلی به این موضوع فکر می کنم. الان در مورد ضرورت حضورم در بیرون از خانه دچار شک شده ام (البته ازدواج نکرده ام) و حجاب دارم و در برخورد با نامحرم هم رعایت می کنم. چیزی که وجود دارد اینست که من احساس می کنم قشر ولایتی و مذهبی در تحصیلات عالیه کم تعداد شده اند خصوصا در رشته ما. آیا علاقه بنده و این هدف حضور بنده در محیط دانشگاهی را از نظر دینی توجیه می کند؟ در قسمت سوالات خانمی همین سوال را مطرح کرده بودند که پزشک بودند و این مسئله برای پزشکان خانم که حضورشان ضروری است متفاوت است اما من در مورد حضور خودم دچار شک شده ام. استاد لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اسلام ما را – اعم از زن و مرد – دعوت به بیکارگی نکرده است و امروز شرایط زندگی طوری است که اگر خانم‌ها به حضور در خانه بسنده کنند گرفتار بیکارگی و بطالت می‌شوند. در گذشته معنا نمی‌داد یک زن در بیرون خانه باشد زیرا نوع زندگی طوری بود که به‌راحتی در درون خانه می‌توانست فعالیت مناسب روح خود را داشته باشد، ولی امروز نمی‌توانیم در گذشته زندگی کنیم. انسان با کار و فعالیت معنا پیدا می‌کند و نمی‌توانید به اسم ماندن در خانه خود را گرفتار بیکارگی و بطالت کنید. نمی‌شود که فقط مطالعه و عبادت کرد، باید اگر زمینه‌ی کار در بیرون خانه فراهم است از آن استقبال نمود بدون آن‌که از قالب عفاف خارج شوید. موفق باشید

11525
متن پرسش
سلام علیکم خدمت حضرت استاد: بنده قبول دارم که نورانیت، هر لحظه، برای انسان در انجام وظیفه مشخصش در آن زمان است، اما برایم سخت است که قبول کنم در ایامی که کسی محروم از نماز خواندن است، نورانیت او در عبودیتش و اطاعتش در عدم اقامه نماز و حتی قضا نکردن آن باشد. 1. اگر چنین چیزی هست پس چرا حضرت صدیقه طاهره، بتول نامیده شد؟ 2. اگر کسی در چنین ایامی دل تنگ نماز خواندن و حضور در مسجد شود و با مشغولیت به ذکر و... در اوقات نماز دل تنگی اش برطرف نگردد، چه باید بکند؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعه‌ی زندگی بزرگان و سیره‌ی عملی آن‌ها، درآن موقعیت خوب است. نمی‌دانیم آیا بتول‌بودنِ حضرت زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» به آن معنا است یا نه! موفق باشید

11515
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار و تشکر از اینکه برای جواب دادن به سؤالات وقت می گذارید. ما در حال خواندن کتاب «از برهان تا عرفان» هستیم. چند سؤال از خدمتتان داشتیم: 1. چرا عین وجود حتما باید افاضه کند؟ 2. آیا علت نزول، قبول عالم پایین تر است یا شدیت خود وجود در عالم بالاتر؟ 3. از کجا بفهمیم که وجودی نسبت به وجود دیگر مرتبه وجودی شدیدتری دارد؟ مثلا از کجا بفهمیم عالم ماده پایین ترین مرتبه وجود است؟ 4. آیا قلب بالاتر از عقل از لحاظ مرتبه وجودی است؟ یعنی عقل نازل شده قلب است؟ 5. مرتبه وجودی ملائکه کجاست؟ اگر پایین تر از ائمه (ع) و بالاتر از ماست، پس واسطه فیض بودن ائمه به ملائکه می رسد بعد به ما؟ 6. با توجه به اینکه عالم ماده پایین ترین مرتبه وجود است چرا خورشید نزول دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجود» در مقام خود حالتی مثل نور دارد که هیچ محدودیتی ندارد مگر آن‌که آن‌قدر نزول کند که در نهایتِ محدودیت قرار گیرد یعنی همان مرتبه‌ی عالم ماده 2- همین‌که وجود در صحنه باشد تجلی هست و آن تجلی همان معلول است 3- هرچه وجود نازل شود محدود می‌شود مثل آن‌که وقتی عالم عقل، که هیچ کثرتی در آن نیست نازل شود، می‌شود عالم مثال که کثرت دارد ولی صورت‌های آن محدودیت ماده را ندارند 4- در سلوک انسانی قلب بالاتر از عقل است ولی در عالم وجود، قلب معنا ندارد 5- ائمه«علیهم‌السلام» واسطه‌ی فیض‌اند و از طرفی ملائکه از تجلیات وجودی ائمه هستند و از طرفی قلب انسان‌ها محل تجلیات انوار ائمه می‌باشند. دو نحوه وجودند و هرکدام بر اساس نحوه‌ی وجود خود با ائمه ارتباط دارند 6- این نزولی که برای نور قائل هستیم آن نوع نزولی نیست که در وجود پیش می‌آید و وجود دارای مراتب می‌شود، بلکه نور با تشعشعات خود مرتبه‌ای نازل‌تر از وجود را به صحنه نمی‌آورد بلکه در تمام مراحلِ تشعشعات خود همان مرتبه‌ای است که دارد ولی نزدیک‌ترین حالت به عالم مجردات را دارد. موفق باشید

11506
متن پرسش
سلام: در مورد سوال 11479 جواب برای بنده قانع کننده نبود و باز هم جواب سوال اصلیم را نگرفتم البته جزوه تاریخ تمدن غرب آن قسمت را هم که گفتید خواندم اما قانع نشدم. استاد گرامی بنده به قانون علیت اعتراف دارم و می دانم و درک می کنم که این قانون هست اما از نظر عقلی چه تضمین و چه دلیلی دارد که این قانون ادامه دار و همیشگی باشد تا ابد؟ به چه دلیل این قانون را باید همیشگی بدانیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در راستای تفاوت بین «علت حقیقی» با «علت معدّه» عنایت داشته باشید در مورد علت حقیقی آن‌چه اصیل است «وجود» است و «وجود» دارای تجلیات می‌باشد و معلول، تجلیات علت حقیقی است یعنی معلول، مراتب مادون علت است و این چیزی نیست که فکر کنیم همیشگی نباشد. تا «وجود» مطرح است، تجلیات مطرح است و این را می‌توانید در بحث «برهان صدیقین» دنبال کنید. موفق باشید

نمایش چاپی