بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5760
متن پرسش
سلام علیکم چند سوال پیرامون ازدواج داشتم اول : آیا این فرض صحیح است که انسان بدون هیچ پس انداز مالی و نداشتن کار برای ازدواج اقدام کند . ما استاد تاریخی داشتیم . ایشان میفرمود یکی از دلایلی که پیامبر دیر ازدواج کرد چون پس انداز مالی و پول برای تامین یک زندگی دونفره را نداشت .ومشغول بکارشده بود تا بتواند مبلغی را پس انداز کند و اصولا بتواند خرج دونفر را بدهد. میخواستم بپرسم این گفته صحیح است وآیا ما با دست خالی و نداشتن کار از لحاظ شرع مقدس بایدبرای ازدواج اقدام کنیم ؟.اگر میخواهید بگویید نه , این کار صحیح نیست , پس احادیث زیادی که در خصوص ازدواج داریم را چه میشود که معمولا مضمون آنها این است که ازدواج کنید روزی رسان خداست ونترسید و ....... پس آن نگاه توحیدی چه میشود ؟ پس آن کلام ابوذر به حضرت امیر که فرمود من به جایی رسیدم که اگر زمین مس شود خدا روزی بنده را میرساند چه میشود . دوم : بزرگی به من فرمود با نگاه جنسی محض به سمت ازدواج نرو.و این همیشه برای من سوال است که خب : دوچیز انسان را به سمت ازدواج سوق میدهد اول بحث نیاز جنسی و دوم خلا عاطفی و احساسی .اگر بحث احساس و عاطفه است و خلا روحی روانی مد نظر انسان است که قرآن فرموده الا بذکر الله تطمئن القلوب . و من هم تجربه اش کردم و واقعا حس عجیبی است جایی که به هیچ کس فکر هم نمیکنی و استاد خودتان بیشتر واقف هستید انسان که به آنجا میرسد اصلا حال و هوای افکارش طوری دیگر است همیشه به فکر بدست آوردن معشوق حقیقی که ذات مقدس احدیت هست می اندیشد , دیگر فکر نمیکند که خب چه خوب بود یک دختر خانمی به من فکر میکرد و از من خوشش میومد و من تو ذهن اش مینشستم و جز من کسی رو دوست نداشت و از این قبیل حرفها .خب کسی که به اون جا رسید قلب اش از همه طرف آرومه , و دیگر لازم نیست که بخواد برای نیاز احساسی برود ازدواج کند ( البته این نظر شخصی من است ) . پس فقط یک بحث جنسی می ماند دیگر . پس چرا میگویند با نیاز جنسی تنها جلو نروید ؟ مگر چه اشکال دارد که با نیاز جنسی تنها جلو برویم و بشرط اینکه زیاده خواه و تنوع طلب نباشیم .من الان فکر میکنم اگر برای ازدواج اقدام کنم هیچ فکری جز نیاز جنسی ندارم .آیا در زندگی به مشکل میخورم سوم : من یک پسرهستم و 24 سال سن دارم . دانشجو هستم , موقعیت ازدواج هم ندارم . خانواده ام هم به هیچ وجه برای ازدواج من راضی نمیشوند .گاهی اوقات بحث جنسی خیلی اذیت ام میکند . وقتی هم موقعیت ازدواج ندارم سعی میکنم طبق فرموده عفت بورزم . و تا جایی که توان دارم این عمل را انجام میدهم . بحث صیغه را با اینکه قبول دارم ولی رغبتی به آن ندارم . چون میترسم تنوع طلبی و زیاده خواهی بیاورد و فردا روز نتوانم با یک نفر زیر یک سقف آنطوری که مدنطرم هست زندگی کنم. برای تداوم زندگی آینده ام و برای اینکه همیشه در زندگی ام یک نفر باشد سعی میکنم منتظر همان یک نفر بمانم . و اراده و مشیت خدا را با جان دل میپذیرم و به آن اعتقاد دارم .ولی الان فقط بحث جنسی هست . خواهشمندم نگاه اسلام را در این خصوص بیان بفرمایید . نگاه خیلی از آقایان شرعی مطلق است و من میدانم چون شما همیشه نگاه عرفانی به قضایا دارید از شما سوال کردم . اگر میشود سوالات من را (شرعی – عرفانی ) پاسخ دهید . خدا حفظ اتان کند .
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- قرآن در آیه‌ی 33 سوره‌ی نور می‌فرماید: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» آن‌هایی که شرایط ازدواج برایشان نیست باید عفت بورزند تا خداوند از فضل خودش آن‌ها را غنی کند و بتوانند ازدواج کنند. بنابراین روح توصیه‌هایی که در روایات هست با این فرض است که انسان بتواند حداقل نیاز زندگی همسرش را تهیه نماید و در این بستر که انسان کاری و کسبی دارد نگران روزی‌اش نباشد، چون روزی‌رسان خدا است و سیره‌ی بزرگان نیز همین را نشان می‌دهد. اباذر در تجربه‌ی خودش و در بستری که بالاخره کاری برای کسب درآمد داشت تجربه‌ی خود را اظهار می‌دارد که اگر انسان به وظیفه‌ی خود بپردازد می‌یابد در هرحال روزی‌رسان خدا است 2- در هر حال یکی از انگیزه‌های ازدواج حفظ عفت است و این‌که ذهن انسان گرفتار موضوع جنسی‌اش نباشد 3- بالاخره وقتی شرایط ازدواج ندارید، طبق آیه‌ای که عرض شد باید عفت بورزید و در راستای این عفت‌ورزیدن منتظر فضل الهی باشید که به یک نحو شما را به استغنا می‌کشاند، یا در بُعد مادی و یا در بُعد معنوی و یا هر دو. از برکات عفت‌ورزیدن غافل نباشید. موفق باشید
5756
متن پرسش
با سلام هنوز چند وقتی از ماه مبارک رمضان وتوبه من نگذشته است اما من باز هم توبه شکستم به خدا قسم که این چند وقت خیلی سعی کردم مرتکب اشتباه وخطا نشوم اما شد دوباره عهد من با خدا توسط من شکسته شد به خدا قسم نمی خواستم اما من حریف نفس سرکشم نشدم به امام حسین نمی خواهم اما یک لحظه به خودم می آیم وباز من سر افکنده باید توبه کنم آخه مگه خدا نمیگه این من ومسخره کرده هنوز چند وقت بیشتر نگذشته زد زیر تمام قول هاش استاد من از این که مدام توبه کنم و دوباره خطا وگناه خسته شدم دیگه روی توبه ندارم آخه اصلا به حال خودم اعتماد ندارم فکرش را هم نمی کردم بعد ماه مبارک دوباره برای این خطا به خدا التماس کنم من قول دادم نمیفهمم چرا قولم رو شکستم شما بگید این دفعه به خدا چی بگم کی رو واسطه ضمانت ببرم .من خسته شدم به خدا التماس کردم مرگ من را برساند بعد از توبه تا دوباره سر افکنده نشوم .به امام زمان قول دادم اما شکستم. از صبح هرچی می خوام بگم خدا غلط کردم توبه نمیتونم نه اینکه تکبر داشته باشم نه خجالت میکشم خدا توبه ماه رمضان من رو قبول کرد وخیلی زود یه هدیه خوب به من داد اما من حالا به خدا چی بگم .استاد من خوب میدونم خدا خیلی بزرگ اما نفس من از این بزرگی سوء استفاده میکنه .من چه کنم با این نفس گنه کارم ؟من چطور وقتی نمی دونم بازم این خطا رو میکنم توبه کنم؟ من چطور روز ولادت حضرت رضا (ع) با آقام حرف بزنم ؟به خدا من عاشق ائمه هستم اما باعث ناراحتیشون میشم .
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: گفت: «تو مگو ما را بدان شه راه نیست.... با کریمان کارها دشوار نیست» خودش دوباره میل به توبه را در دلت انداخت. دوباره توبه کن تا ببینی چگونه او توبه‌پذیری‌اش را نشانت می‌دهد و راه را گشاده می‌بینی ولی سعی کن شرایطی که منجر می‌شود تا توبه‌ات را بشکنی از بین ببری و یا خود را در آن شرایط وارد نکنی. مثلاً نمی‌شود همیشه امکان بازشدن پنجره‌ای که می‌شود زن نامحرم همسایه را نگاه کرد باشد و شما خود را کنترل کنی. باید این پنجره را جوش آهنین داد که باز نشود. نمی‌شودفیلترشکن داشت و سایت‌های مستهجن را ندید، باید فیلترشکن را دیلیت کنی که در دسترست نباشد و امثال این‌ها. موفق باشید
5755
متن پرسش
سلام استاد،پیرو سوال 5738.بنده در آن سوال عرض نکردم ابن عربی گفته است ذات خدا را دیده که خب معلوم است هیچ ادراکی حتی شهودی و حضوری هم به آن تعلق نمی گیرد.عرض بنده این است که همان طور که ما مثلا ائمه را با تصوری که از صورت آن ها در ذهن داریم در خواب میبینیم یا حتی فرشتگان که مجرد از ماده هستند نیز در خواب برای ما قالب مثالی پیدا می کنند و ما طبق تصورات،مزاج و عوامل گوناگون آن فرشته را به صورتی مثلا انسانی می بینیم،آیا ممکن است خداوند را در مقام تجلی مثالی به شکلی ببینیم؟آیا ابن عربی واقعا خداوند را با صورت مثالی در خواب ندیده است؟این عربی خیلی واضح می گوید من خود حق را در خواب دیدم،در خواب یعنی صورت،تمثل یعنی شکل و اندازه و عمق.او نگفته من تجلی ای از تجلیات حق را دیده ام او گفته انی رایت الحق.وقتی امام ششم می گوید در نماز آنقدر ایاک نعبد و... را گفتم که از صاحب اصلی اش شنیدم وقتی موسی بن عمران از درخت مادی صدای مادی با گوش مادی می شنود و آن صدا می گوید من خدای توام چه اشکالی دارد کسی صورتی خیالی از خداوند ببیند و او بگوید من خدای توام؟استاد خیلی واضح است،خداوند در هر مقامی و با هر مرتبه ای از تجلی در یک درخت تجلی می کند،این خداوند می تواند در یک صورت مادی(حالا نه مادی،در خواب و خیالی)نیز شخصا(مجبورم بگویم شخص خدا تا مطلب معلوم شود) تجلی کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در هرحال منظور او جلوه‌ای از جلوات اسماء الهی است که در جمال صورتی ظهور یافته. همان‌طور که قرآن می‌فرماید: «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏» در این‌جا هم می‌فرماید آن آیات را که ببینید برایشان روشن می‌شود که حق است که در آن آیات ظهور یافته. با توجه به این امر عرض کردم این طایفه فرهنگ خاصی دارند و باید با آن فرهنگ و با آن ادبیات سخنان آن‌ها را فهمید. موفق باشید
5741
متن پرسش
باسلام: 1) در بحث حرکت جوهری فرموده‌اید عالم ماده بستر ایجاد نفس است که علت معده است و علت حقیقی عالم بالاست. چگونگی ایجاد نفس را لطفا توضیح بفرمایید؟ 2 )آیا مزاج و نفس یک چیز هستند و اگر این‌گونه نیست، چیست و چگونگی ایجاد آن را حرکت جوهری چگونه توجیه می‌کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- باید با دقت شرح بحث حرکت جوهری را از طریق سی‌دی مطالعه نمایید چون در آن‌جا روشن می‌شود ماده آماده می‌شود تا نفس به عنوان نفخه‌ی الهی از طرف حضرت حق بر نطفه تجلی کند 2- مزاج همان نظام ارگانیکی و نظم موجود در بدن است که با تدبیر نفس انجام می‌گیرد و چون نفس از بدن رحلت کرد آن نظم به هم می‌خورد. کاری به حرکت جوهری ندارد. موفق باشید
5743
متن پرسش
سلام علیکم. استاد گرامی یک تفکر هست که به خداوند به دید یک معمار می نگرد یعنی جهان را بنا کرد و خودش کنار نشسته و تفکر دوم این است که خداوند جهان را بنا کرد و یک سری سنت گذاشت و طبق همان سنتها جهان پیش می رود و تفکر سوم این که خداوند جهان را خلق کرد و هرلحظه در حال تدبیر کردن است و در هرصحنه فعالانه حاضر است. استاد کدام یک از این سه به حقیقت نزدیکتر است؟چرا؟چگونه می شود ثابت کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم خداوند «وجود» مخلوقات را می‌دهد نه این‌که مثل یک بنا مصالح عالم را شکل داده، متوجه می‌شویم وقتی رابطه‌ی بین علت و معلول وجودی باشد یعنی معلول وجود نازله‌ی علت است و به عبارت دیگر معلول تجلی علت می‌باشد در این حالت جز نگاه سوم آن دو نگاه دیگر غلط خواهد بود. این‌را می‌توانید در مباحث برهان صدیقین دنبال کنید. به گفته‌ی شهید مطهری مشکل فیلسوفان غرب که عموماً دو نظر اول مربوط به آنان است، این می‌باشد که آن‌ها جز برهان نظم دلیل دیگری برای ارتباط خدا با عالم نمی‌شناسند. موفق باشید
5747
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد آیت الله جوادی آملی حفظه الله و علامه حسن زاده آملی حفظه الله هر دو در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی کار میکنند .میخواستم آثار ایشان را مطالعه کنم . خب خودتان در جریان هستید هم آیت الله جوادی در زمینه متون فلسفی و عرفانی مطالب زیادی دارند هم علامه حسن زاده آملی. و هر دو بزرگوار شاگرد علامه طباطبایی بودند . برای شروع آثار کدام یک بهترست.و یا اگر میشود تفاوت ها و شباهت های آثار این دو بزرگوار را به اختصار بیان کنید . بطور مثال یک نمونه که من خودم متوجه آن شدم علامه حسن زاده در متن آثار فلسفی و عرفانی ادبیات و شعر را زیاد بکار میبرند و از عرفای پیشین بسیار یاد میکنند و نظرات اشان را لابلای نظرات خود می آورند . اما آیت الله جوادی آملی بیشتر به فلسفه صدرایی و قرآن و حدیث اکتفا میکنند .البته این برداشت شخصی خودم بود . اگر میشود کمی توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظرم بستگی به خودتان دارد که با کدام روش بیشتر می‌توانید ارتباط برقرار کنید. بنده خودم با آن‌ که محضر آیت‌اللّه حسن‌زاده را بیشتر درک کردم ولی به جهت نظم خاصی که آیت‌اللّه جوادی در ارائه‌ی مباحث داشتند از آیت‌اللّه جوادی بیشتر استفاده کردم ولی بعضی‌ها با روحیه‌ی آیت‌اللّه حسن‌زاده بهتر می‌توانند سلوک کنند. در هر حال «شاخ گُل هر جا که می‌روید گل است». موفق باشید
5745
متن پرسش
سلام استاد عزیز. خداوند بر توفیقات شما بیفزاید و در کنف حمایت ولی الله انشاءاللله همیشه مومن و متقی و مهتد باقی بمانید. استاد پدر من در جوانی دایم الخمر بوده و البته بعدها اینکار را کنار گذاشت. استاد احتمالا در زمانی که نطفه من هم بسته شده مست بوده. استاد من چه کار می توانم بکنم که اثرات سوء این قضیه از وجودم برود؟البته من به دین علاقمندم به لطف خدا، اما دوست دارم اگر این مساله اثر سوئی در سلوک دینی دارد از بین ببرم. لطفا راهنماییم کنید.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید خداوند همه‌ی انسان‌ها بر اساس فطرت الهی آفریده است و امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند همه‌ی فطرت‌ها بر اساس توحید است، پس از نظر فطری راه رجوع به خداوند و دین خدا در مقابل شما گشوده است با تمام امید و بدون هیچ نگرانی بندگی کنید و تا قرب الهی تا جایی که متوجه شدید تمام عالم را نور خدا پر کرده است جلو بروید. موفق باشید
5739
متن پرسش
با سلام.اینکه می گویند:تا یار که را خواهد و میلش به که باشد،واقعا در مورد خداوند صادق است؟واقعا پشت پرده چیزهایی است که ما خبر نداریم؟واقعا بعضی ها انتخاب می شوند؟ یا اینکه جناب حافظ می گوید:گر چه وصالش نه به کوشش دهند،هر قدر ای دل که توانی بکوش.استاد من واقعا در زندگی مشاهده می کنم بعضی ها یک چیزهایی دارند که بقیه ندارند یک جور خوبی ذاتی یک جور خاص بودن یک جور درک و فهم خیلی عمیق که وقتی دقت می کنی می بینی هیچ ربطی به اکتساب ندارد.انگار برگزیده هستند.شما اینچنین افرادی را دیده اید؟بعضی ها هر چقدر زور می زنند و تلاش می کنند نمیشود که نمیشود، نمی توانند.شما قبول دارید؟من همیشه احساس می کنم یک نظر خاصی با بعضی ها است یک عنایت ویژه که با هیچ فرمولی قابل پیش بینی نیست و فقط به فرد داده اند و انگار در گرفتن آن عنایت خوش شانس یا مجبور بوده است!شما قبول دارید؟انسان به چهره بعضی ها نگاه می کند میفهمد این آدم خاصی است و بعدا آدم بزرگی می شود و خاص و ویژه است گرچه یک کودک یا یک آدم کاملا معمولی باشد.بعضی ها با سن کم یک افق هایی دارند یک حرف هایی می گویند که محال است آن را به دست آورده باشند یا کار خاصی انجام داده باشند که مثلا مورد عنایت واقع شده باشند.همیشه فکر می کنم اینها ذاتا یک چیز خوبی(که نمیدانم از کجا آمده) دارند یک گوهری در درونشان است یک برگزیدگی ای دارند که خدا همینجوری بهشان می دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده هم قبول دارم ولی این جمله‌ی استاد آیت‌اللّه حائری شیرازی را هم قبول دارم که: «هرکه داراتر است بدهکارتر است» و لذا اگر ابتدا توفیقی به کسی دادند به همان اندازه سر او بیشتر به خطر است. بیا ما با همین پای لنگ، لنگان لنگان برویم و به رضایت الهی امیدوار باشیم چون او إن‌شاءاللّه از ما زودتر راضی می‌شود. موفق باشید
5738
متن پرسش
سلام.آیا امکان دارد فردی خداوند را در خواب ببیند؟آیا امکان دارد خداوند (حال با هر شکلی،مثلا در قالب تصورات پیشین فرد از خداوند)برای وی در قالب مثالی تجلی کند؟استاد به این مطلب از ابن عربی توجه کنید:انی رایت الحق، فی النوم،مرتین و هو یقول لی:انصح عبادی.من خداوند را بارها در خواب دیدم و او به من گفت بندگانم را نصیحت کن(ابن عربی این مطلب را در کتاب الفتوحات المکیة ، ج 5 ، ص 156 و 157 نقل می کند).دیگر از این واضح تر؟بنده قبلا این سوال را از شما پرسیدم و منبع نداشتم و شما هم گفتید نمی شود.یادم هست در مورد حدیٍثی از پیامبر اکرم(ص) نیز از شما سوالی پرسیدم.پیامبر فرموده بودند در معراج خداوند دستش را بر پشت و کتف من زد و من "سردی" دست او را بر پشت خودم حس کردم(متاسفانه الان منبع ندارم).دقت کنید این عربی از رویت مثالی خداوند حرف می زند و پیامبر از رویت حسی.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: عرفا ادبیات خاصی دارند که با مردم فرق می‌کند همین‌طور که زبان دین با زبان مردم معمولی فرق می‌کند. مثلاً در روایت از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» داریم که می‌فرمایند: «مَن رآنى فَقَد رأى الحق‏» هرکسی مرا ببیند مطمئناً حق را دیده، مردم معمولی گمان می‌کنند یعنی هرکس شکل و جسم رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را ببیند حق را دیده، ولی عرفا می‌فهمند یعنی در حرکات و گفتار و سکنات رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حق جلوه‌گر است. مثلاً ما در قرآن داریم: «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا» خداوند و ملائکه در قیامت در صف‌های منظم می‌آیند. آدم معمولی گمان می‌کند پس خدا هم راه می‌افتد و می‌آید در صحرای محشر، ولی آن‌کسی که زبان قرآن را می‌فهمد متوجه می‌شود سخن از ظهور ربوبیت است و نه ظهور ذات. محی‌الدین وقتی می‌گوید حق را در خواب دیدم حقیقتاً متوجه تجلیات حضرت حق است در جمالی که برای او ظهور کرده و این غیر از آن است که گمان کنید او ذات حق را دیده است. ولی این کجا و قرب رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» در معراج کجا که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مفتخر به ظهور خاصی از حضرت حق شده‌اند که به اصطلاح آن مقام را مقام تمکین بعد از تلوین می‌گویند که خود محی‌الدین اقرار دارد احدی جز رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» در این مقام وارد نمی‌شود. بنا شد رفقایی که در این موارد شبهه دارند به سایت حکمت و عرفان رجوع کنند تا به صورت جامع جواب خود را بگیرند چون بنده به جهت کثرت سؤال‌های متنوع عزیزان نمی‌توانم به این نوع سؤالات که نیاز به بحث وسیع دارد جواب کامل بدهم. موفق باشید
5736
متن پرسش
اگر در این دنیا و قبل از مرگ چشم باطن ما باز نشود به هیچ دردی نمی خوریم؟راستش را بگویید،به جایی نرسیده ایم؟ کلا همه چیز را باخته ایم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی انسان توانست خدا را پیدا کند و متوجه آن حقیقت یگانه در عالم شد راه را پیدا کرده و در این راه هرقدر با عبادات شرعی جلو رود به حقیقت نزدیک‌تر می‌شود تا وقتی که مُرد و پرده‌ها عقب رفت و با نور حقیقت مرتبط گشت، با بهشتی زندگی را شروع می‌کند که سراسر تجلیات انوار خاص حضرت رب‌العالمین است و از از این طریق با پروردگار خود زندگی می‌کند. موفق باشید
5734
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله استاد گرامی!من فارغ التحصیل رشته شیمی از دانشگاه هستم وبا آثارشما آشنایی دارم علاقه دارم فلسفه وعرفان رابا جدیت بیشتری دنبال کنم چند سوال دارم:1-برای خواندن منطق توصیه خاصی دارید؟خواندن وفهم فلسفه باطرح ساده عمیق ترین مباحث فلسفی برای من بسیار آسان شده است حالا برای منطق چکار کنم؟اگر امکان دارد ترتیب خواندن این کتابهای منطقی را بفرمایید:منطق مظفر،منطق کبری،حاشیه ملا عبدالله،شرح شمسیه ،جوهر نضید 2-قاعده خیال که اگر فهمیده شود بسیاری از اسرار تفکر حل میشود راچگونه بفهمم؟من دراین چند سال بامطالعه وتفکرواندکی ساحل پیمایی عملی فهمیده ام که بسیاری از کارهای ما براساس تلقینات خیال وبدون پشتوانه عقلی یا الهی است ولی از لحن این گفته بر می آید مسئله عمیق تراز آن چیزی است که من فهمیده ام" بسیاری از اسرار تفکر" جای درنگ بسیار داردآثار شما وایه الله جوادی آملی واستاد صمدی املی راتاحدی خوانده ام .3-هر علمی اصولی دارد که با فهمش بسیاری از مسائل ان علم حل می شود چرادر علوم تجربی بعضی قوانین باگذر زمان منسوخ میشوند؟قوانین تجربی عالم باید ثابت باشند مگر اینکه بشرمقدمات غلط راکنار هم چیده باشدمن فکر میکنم تقوا درعلوم تجربی هم به ما فرقان می دهدومیتواند تاابد نقض نشودمگر اینکه استثنائات ان قانون رابفهمیم وقتی به ملکوت عالم وصل شویم میتوانیم اصولی را بفهمیم که باآنهامی شود هزاران فرع را فهمیدومیتوانیم راه چهارصدساله علم در غرب را در اندک زمانی بپیمائیم این درست استاستاد؟4-درمورد زرتشت میشود توضیحاتی بیان بفرمایید5-چراجنس خیال موقتی وناپایداراست؟چون برخی ازخصوصیات ماده رادارد ومجرد محض نیست؟وتجرد برزخی دارد6-اگر کسی هر بار که مارا می بیند طعنه بزند چه راهی باید در پیش گیریم؟والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- به نظرم خواندن منطق در حدّ منطق مظفر کافی است 2- وقتی وارد تفکر فلسفی و عرفانی شدید اهمیت مسئله‌ی خیال بیشتر برایتان روشن می‌شود 3- قوانین و سنت‌های عالم ثابت است مشکل در فهم ما است که چه اندازه از دریچه‌ی محدود تجربه می‌خواهیم به آن حقایق کلی دست یابیم 4- در مورد زردتشت مطالعه‌ی مفصلی ندارم پیشنهاد می‌کنم سی‌دی های دکتر رجبی را در مورد سیر فرهنگ وتمدن گوش بدهید نکات خوبی دارد 5- این را در جواب سؤال شماره‌ی 5733 عرض کردم 6- فرمود: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما» اگر با اعمال لغو انسان‌ها روبه‌رو شدید خود را بزرگ‌تر از آن بدانید که خود را هم‌سنگ آن‌ها کنید و بخواهید جواب دهید یا در ذهن خود برای آن‌ طعنه‌ها جایی باز کنید. موفق باشید
5733
متن پرسش
چراجنس خیال ناپایدار است؟چون برخی از محدودیتهای ماده رادارد ومجرد محض نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: چون مرز بین عقل و ماده است، ثبات خود را از عقل و تغییر خود را از ماده می‌گیرد. موفق باشید
5732
متن پرسش
سلام علیکم؛استاد عزیز در سایت حکمت و عرفان جناب حجه الاسلام وکیلی(سوال27) ایشان می گویند که عین ثابته قابل تغییر نیست و سخن آیت الله صمدی در این مورد اشتباه است. اما با توجه به اینکه آیت الله صمدی از اندیشمندان بزرگ هستند و در شرح آثار حضرت علامه روحی فداه نیز بسیار موفق اند و در جاهای مختلفی این عرض را داشته اند که عین ثابته قابل تغییر است ؛ خواستم نظر حضرتعالی را در این باره بدانم که بالاخره عین ثابته تغییر می کند یا خیر؟ نظر حضرت علامه روحی فداه در این مورد چیست؟ یا حسین علیه السلام
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: موضوع عین ثابته در عرفان نظری موضوعی است فوق‌العاده تخصصی، بنده هم در عین احترام به جناب آیت‌اللّه صمدی در همان روز که آن صحبت از ایشان پخش شد عرایضی داشتم بدین مضمون که در هرحال ذات کلّی و وجودی هرکسی که نسبت سرّ اوست با تجلی ذاتی حضرت حق عین ثابته‌ی او را تشکیل می‌دهد و یکی از شئون ذات کلی انسان اختیار است - به جهت امکان ذاتی انسان که لا اقتضاء می‌باشد- پس در هرحال این اختیار همواره در صحنه است هرچند در آن مقام کلی خود شخصیتی را که برای خود انتخاب کرده، یزیدبودن است که بحث مفصل آن را باید در جای دیگر دنبال کرد. به نظرم کتاب «عرفان نظری» جناب آقای استاد یزدان‌پناه راه‌هایی را بر روی شما در این مورد بگشاید. موفق باشید
5729
متن پرسش
سلام استاد.غرض از مزاحمت این که مدتی است دچار شک در اعتقادات میشم .استاد پدرم درومد کل ماه رمضونم از بین رفت .ناامیدی ام از یه طرف که تودیگه اهل نجات نیستی.از یکی از علما شنیده بودم شاید مال اینه که پدر انسان سرش مشروبات مصرف کرده باشه که تحقیق کردم خداروشکر اینطور نبوده.ریشه این تفکرات کجاس؟چه گناهیه؟ ماه رمضون قبل دوباره وسواس فکری درباره ی یه موضوع دیگه سراغم اومده بود.جالبه که ماه رمضونا اینجوری میشم.راستش استاد من قبلا گنهکار بودم ومدتی که ترک گناه کردم و چادری شدم سیر معارف بم هجوم اورد از جمله آشنایی با شماوآیت الله بهجت و...خودمم هنوز باورم نمیشه .الان مدت هاست میخام مطالعه کتاب آداب الاصلاه و...روشروع کنم ولی جرات نمیکنم و میگم اول کاملا تزکیه شم.لطفا راهنماییم کنین.وفقکم الله
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به چیزی که شما را دلسرد و دلواپس می‌کند محل نگذارید و با امیدواری تمام کار را شروع کنید «خود راه بگویدت که چون باید کرد»، اگر شما را شایسته اُنس با خودش نمی‌دانست، راه نشانتان نمی‌داد. موفق باشید
5725
متن پرسش
با سلام و احترام. 1) نظرتان راجع به مستند چادرمشکی چیست ؟ 2) نظرتان راجع به جلابیب چیست ؟ www.jalabib.ir 3) آیا به نظرتان تا این حد حساسیت برای محجوب بودن زن - یک زن معمولی که بنای سلوک دارد - لازم است که در جلابیب رعایت شده ؟ 4) معنای " تمثل" ، " عینیت خارجی " ، " عین ثابته" دقیقا چیست ؟ آیا عینت خارجی به معنای عینیت یافتن در عالم ماده است یا خیر لزوما ؟ 5) به نظرتان با رعایت فقه، می توان به قرب إلی الله رسید ؟ آیة الله مکارم می فرمایند آرایش ملایم اشکال ندارد - البته نه به صورتی که جلب توجه نامحرم بشه - . آیا به نظرتان با رعایت احکام فقط در حد فقه و استفاده از احکام آسان تر در جایی که مرجع تقلید ما احتیاط واجب داده است، می توان یک زن عارفه ی مقرب درگاه حضرت حق شد؟ - البته در کنار اصلاح نفس با معرفت و تزکیه -. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در هر صورت اگر کسی بخواهد در یک سلوک معنوی تا مقام انس با حقایق در این عالم جلو برود باید از دستورات فقهی فاصله نگیرد و علاوه بر رعایت احکام فقهی، نسبت به امور اخلاقی و معرفتی نیز همت والا داشته باشد در آن حدّ که عقلاً و قلباً حقایق مجرد را بشناسد و احساس کند و در این راستا وجود تعلقات دنیایی را مانع راه خود بیابد. با توجه به این امور هرکس باید جای خود را در این عالم تعیین کند. ظاهراً سایت جلابیب زنی را در نظر دارد که در کنار زندگی امروزی رعایت احکام فقهی را نیز بکند و این غیر از کسی است که می‌خواهد در همین دنیا خود را تا نظر به ملکوت جلو ببرد و این بدین معنی نیست که زنان ما باید خود را منزوی کنند یا لباس‌های شایسته و وارسته و زیبا استفاده نکنند ولی همین‌طور که آقای یامین‌پور می‌فرماید زیبایی لباس غیر از لباس‌هایی است که زیبایی تن را نشان دهد و از این جهت سایت مذکور موفق است. البته بحث عین ثابته را باید در کتاب‌های عرفانی دنبال کنید به‌خصوص کتاب «عرفان نظری» که اخیراً از جناب حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه نوشته شده است. موفق باشید
5727
متن پرسش
«ملت ایران به فضل خدا و هدایت معنوى ولى الله الاعظم خواهد توانست تمدن اسلامى را بار دیگر در عالم سربلند کند. این،آینده قطعى شماست. جوانان،خود را براى این حرکت عظیم آماده کنند. رهبرانقلاب 76.5.29 »استاد این اینده کدام اینده است که رهبری از آن سخن می گویند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در جواب سؤال 5716 متذکر آن شدم. ما در آینده در تاریخی قرار خواهیم گرفت که با نگاه تفکر مدرنیته به عالم نمی‌نگریم باید از همین امروز در آن افق زندگی خود را شکل دهیم. رهبر عزیز تقدیری را که خداوند مقدر فرموده برای امروز تاریخ ما می‌فهمند. شاید کتاب سلوک متذکر باشد.موفق باشید
5728
متن پرسش
باسلام استاد پیشنهادی که شما فرموده بودید به استاد واسطی بدهیم را به ایشان پیام دادیم و ایشان در جواب اینگونه فرمودند:((سایت(حکمت و عرفان)چندماهی است از طرف موسسه مطالعات راهبردی توسط آقای وکیلی برای نقدتفکرتفکیک و تفکرات غلط مدعی عرفان فعال است اسم سایت را در گوگل جستجو کنید می آید لطفا خدمت استادارجمند آقای طاهرزاده ابلاغ تحیت حقیر و مطلب فوق را اطلاع رسانی بفرمایید)).
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بسیار از اقدام جناب حجت‌الاسلام آقای وکیلی مسرور شدم و آن سایت را دیدم. ضمن تشکر از عزیزان امیدوارم سایت مذکور موجب دفع شبهاتی باشد که به اندیشه‌ی حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا و عرفان محی‌الدین گرفته می‌شود در حالی‌که به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی اشکالاتی که بر ملاصدرا گرفته می‌شود نوعاً به جهت عدم دقت در فهم اندیشه‌ی مرحوم ملاصدرا است و به گفته‌ی امام برای فهم اندیشه‌ی محی‌الدین باید دقت‌هایی داشت که سخنان از مو باریک‌تر او را بتوانیم بفهمیم. موفق باشید
5730
متن پرسش
بسم الله سلام علیکم مدتی است وقتی در موقه نماز خواندن حضور قلب حاصل بنده می شود هر قسمتی را که با حضور قلب می خوانم قلبم درد میگیرد و حالت غمی به بنده دست میدهد ٰ ٰ؛ آیا حضور قلب بدرد بخوری نصیب بنده شده است ؟ لطفا راهنمایی بفرمایید تا بتوانم به حضور قلبی با بالاترین مرتبه حضور بجای آورم و کمکی باشد برای همیشه در حال حضور بودن در محضر حضرت حق.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه خیر است. بزرگی می‌گفت: «در ابتدای راه حاضر بودم هزار رکعت نماز بدون حضور قلب بخوانم و یک رکعت نماز با حضور قلب نخوانم» این اندازه سخت بود چون باید وارد عالم دیگری می شد. با حوصله و بدون فشار ادامه دهید إن‌شاءاللّه به نشاط می‌آیید. موفق باشید
5731
متن پرسش
سلام علیکم اخیرا حکم اعدام 5 بسیجی که تحت تأثیر سخنرانی آیت الله مصباح اقدام به قتل چندنفر به جرم فساد و فحشا کرده بودند صادر شد. آیت الله مصباح گفتند که در آن سخنرانی عین احکام فقهی را استنساخ کرده اند ولی فتوایی صادر نکرده اند. اما به هر حال نتیجه آن شده است احساس تکلیف کردن 5 بسیجی و این قتل ها. به نظر حقیر و به نظر بسیاری از منتقدین آیت الله مصباح نفس مطرح کردن چنین مورادی و موارد دیگر ریشه در باور آیت الله مصباح به هدایت و اصلاح اجباری جامعه دارد که به نظر میرسد فرسنگ ها با آموزه های اسلام و اهل بیت فاصله دارد. اظهار نظر اخیر آیت الله مصباح که در آن گفته بودند من به این نتیجه رسیدم که قرار نیست همه افراد بشر را به زور وارد بهشت کرد نشان میدهد که روزگاری چنین عقیده واضح البطلانی داشته اند. این رویکرد در شاگردان آیت الله مصباح هم به چشم می خورد که با آسمان و ریسمون به هم بافتن از گروه های دگراندیش، کافر و مرتد میسازند حتی از آقای مشایی! از آن میترسم که مبادا جنجال های اصلاح طلبان که روزی میگفتند افراد وزارت اطلاعات با فتوای آیت الله مصباح اقدام به قتل های زنجیره ای کردن صحت داشت باشد! اظهاراتی منسوب به مرحوم سعید امامی هست که این را تأیید میکند. گذشته از این موارد جنجالی، آیا نفس صدور فتوای قتل شهروندان جامعه اسلامی مبتنی بر مستمسک فقهی مطابق با روح ارشادگری اسلام و تکریم جان انسان ها در اسلام هست؟ اگر آری آنگاه سوال جدیتری مطرح میشود. اگر بخواهیم با چنین رویه ای با مفاسد اجتماعی برخورد کنیم آنگاه آن کارگزاران حکومتی که در اثر اجرای برنامه های غلط و فسادزا در حوزه مدیریت اقتصادی کشور، مسبب بسیاری از مفاسد و معضلات اجتماعی شده اند اولی به اعدام شدن نیستند؟ خوب اگر بخواهیم بنا به رویکرد آیت الله مصباح علل مفساد اجتماعی را بشناسیم باید حکم به اعدام بسیاری از مسئولین نظام دهیم که سیاست های نیولیبرال شیاطین وال استریت را در مملکت ما پیاده کردند و نتیجه اش شده است بسیاری از مفاسد و ناهنجاری های اجتماعی که در این دو دهه اخیر داشتیم و داریم. این حکم آخر، نتیجه منطقی آن رویکرد فقهی است. یعنی سزاوار است که معلول ها را اعدام کنیم و مسببین و عاملین سیاسی این مفاسد هیچ گاه محاکمه و مجازات نشوند؟ مردمی که قربانی شده اند در این وضعیت مطمئنا این گونه مسئله را تحلیل میکنند. گذشته از این، آیا به نظر حضرت عالی اصل اجرای حکم مفسد فی الأرض در صورت تعلل نهادهای جزایی حکومت اسلامی برای افراد به طور سرخورد مجاز است؟ البته میدانم هیچ پاسخ قطعی به این سوال نمیتوان داد چرا که هزار محزور و مصلحت در مصادیق به وجود می آید. پس چرا اساسا چنین حکمی که در مقام انطباق با مصادیق میتوان مفسده آفرین باشد را مطرح کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: البته بنده از این‌که می‌فرمایید اطلاعی ندارم ولی تا آن‌جا که بنده آیت‌اللّه مصباح را می‌شناسم و سیره‌ی علماء را درک کرده‌ام، روح و روحیه‌ی این بزرگان این نیست که با وجود نظام اسلامی سخنی بگویند که منجر به چنین نتایجی بشود که می‌فرمایید آن آقایان به جرم فساد و فحشاء اقدام به قتل چند نفر کرده‌اند، و حقیقتاً معتقدم پروژه‌ای در کار است که چهره‌ی این عالم بصیر و دلسوز را که در اوج تعادل است مخدوش کنند و در آن صورت به‌خوبی تیر خود را به هدف زده‌اند. بنده اگر آیت‌اللّه مصباح را نمی‌شناختم و از نزدیک متوجه نگاه باز و همه‌جانبه‌ی ایشان نبودم ممکن بود احتمال صدق این سخنان را بدهم. جرم ایشان این است که خیلی زودتر از بقیه متوجه انحراف می‌شوند و به کمک همین بصیرت خدادادی کشور را از خطر بزرگی که اصلاح‌طلبان برای انقلاب ایجاد کرده بودند نجات دادند و آن‌ها به کمک اربابان استکباری‌شان کینه‌های نهفته‌ی بسیاری نسبت به آیت‌اللّه مصباح دارند تا کلّیت شخصیت این مرد بزرگ را زیر سؤال ببرند وگرنه هرکسی ضعف‌هایی دارد ولی کلیّت این مرد مجاهد خودساخته فوق‌العاده پذیرفتنی و پسندیده است. ایشان از افراد نادری هستند که می‌دانند با حضور انقلاب در تاریخ معاصر چه کار بزرگی شروع شده است و به همین جهت شب و روز در تلاش اند تا انقلاب اسلامی به زیبایی تمام از همه‌ی انحراف‌ها مصون بماند. ای کاش جناب آقای احمدی‌نژاد به ایشان نزدیک می‌شد تا امروز سرنوشت انقلاب ما در جاده‌ای بسیار گسترده‌تر جلو می‌رفت. دوستان شاهدند که بنده همان روزهایی که در ذیل تأیید رهبری از آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کردم مکرراً عرض می‌کردم اگر بنده مخیّر باشم بین آقای احمدی‌نژاد و آیت‌اللّه مصباح یکی را انتخاب کنم حتماً آیت‌اللّه مصباح را انتخاب می‌کنم و تأکید می کردم با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند و زیبایی موضوع این بود که آن دوستان با توجه به تأکیدشان نسبت به دفاع از آقای احمدی‌نژاد، همگی بر همین نظر متفق بودند و مطمئن باشید دشمن هوشیارانه متوجه این امر هست که با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند. ملاحظه کنید خود جنابعالی چطوری با مقدمات قیاسی به نتیجه‌ای رسیده‌اید که اگر خودتان را کنترل نکنید خواهید گفت همه‌ی ظلم‌ها به آیت‌اللّه مصباح برمی‌گردد چون معتقدید نتیجه‌ی منطقی رویکرد فقهی آیت‌اللّه مصباح در نهایت غفلت از ارزیابی ریشه‌ای فساد است. این نوع قیاس شبیه قیاسی است که گروه فرقان در مورد آیت‌اللّه مطهری داشتند که به اصطلاح اهل منطق انسان‌ از یک مقدمه‌ی جزئی به یک نتیجه‌ی جزئی می‌رسد بدون آن‌که کبرای مناسبی در قضیه‌ی خود داشته باشد، در حالی‌که بسیاری از جوانب در این نتیجه‌گیری به جهت ضعف مقدمات مورد غفلت قرار می‌گیرد. شما هوشیاری آیت‌اللّه مصباح را نسبت به ضعف‌های اسلامی دولت آقای هاشمی و کینه‌ای که طرفداران تفکرآقای هاشمی نسبت به ایشان در دل دارند و بعضاً با روش خاص خود عملیاتی می‌کنند، مدّ نظر داشته باشید و از آن طرف تأییدات مکرر رهبری از ایشان را نیز مورد غفلت قرار ندهید تا از کلّیت بسیار مثبت آیت‌اللّه مصباح غفلت نفرمایید و ضعف بعضی از افراد را که خود را به ایشان منتسب می‌کنند را پای ایشان نگذارید وگرنه با این ملاک بسیاری از بزرگان دین را نیز باید نادیده بگیریم چون مثلاً فرزندشان جعفر کذّاب بوده است. در آخر تأکید می‌کنم چنانچه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» متوجه کلّیت شخصیت آیت‌اللّه مصباح نباشند چنین تعبیرهایی نمی‌کنند که بعضی از آن تعبیرات چنین است: «رهبر معظم انقلاب اسلامی در منزل آیت‌الله مصباح یزدی: بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را - حالا به این تعبیر بگوییم- خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا. رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. رهبر معظم انقلاب درباره درس هفتگی استاد مصباح فرمودند: هر چه از آن پخش شده و من گوش کردم واقعا انسان استفاده می‌کند. در ماه مبارک رمضان که سخنرانی ایشان عصرها پخش می‌شد من غالباً گوش می‌کردم و بهره می‌بردم. رهبر انقلاب: «آقای مصباح موردهجوم است چون هرجا منطق قوی وجود داشته باشد،دشمن تشخیص میدهد/ با شهیدمطهری هم همینطور کردند. «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل سیاسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند». «من خدا را شکر و حمد می کنم که نسل جوان ما در سراسر کشور به ایشان(استادمصباح یزدی) شدیداً علاقمند و قدردان هستند». آیا ما نباید از خود بپرسیم این تفاوت نگاه بعضی‌ها به آیت‌اللّه مصباح با نگاه رهبری از کجا ریشه گرفته است؟ و آیا انحراف به این معنا یک واقعیت جدّی نیست که وحدت ملی و دینی ما را با امثال این تحلیل‌ها که شما متذکر شدید نشانه گرفته است؟ موفق باشید
5720
متن پرسش
سلام علیکم. استاد در بحث اجل این سوال برایم مطرح است که مثلا اگر بنده امروز ظهر در اثر سانحه تصادف کشته می شوم؛ این قبلا در لوح محفوظ ثبت شده؟در مورد سایر اتفاقاتی که برای انسان می افتد مثلا دست کسی قطع می شود این چطور؟ثبت شده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: « أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَة » هر جا باشید، مرگ شما را درمى‏یابد؛ هر چند در برجهاى محکم باشید!. البته با وظایفی که ما در هر زمانی داریم نباید خلط شود. پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «جبر و اختیار» را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
5719
متن پرسش
باسلام بنده طلبه هستم و دو خصوصیت دارم می خواستم ببینم نظر شما درموردش چیست خوب است یا بد و آیا احتیاج به اصلاح دارد فقط لطفا درمورد هرکدام جداگانه نظر بفرمایید: 1. بسیار دلسوزم برای طلاب و اگر واقعا کسی بخواهد زمین بخورد از کمک دریغ نمی کنم و حتی برای اینکه مشکلش حل شود گریه هم در پیشگاه خدا می کنم؟ 2.وقتی بعضی از دوستانم را می بینم که انتقالی می گیرند و یا از ما جدا می شوند بسیار ناراحت می شوم ویاد خاطرات خوبی که با آنها داشتم می افتم و بسیار ناراحت می شوم خلاصه تک مانده ایم دیگر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- خوب است که انسان دلسوز آدم‌ها باشد ولی عاقلانه دلسوزی کنید و نه احساساتی. گفت: «سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل.... تو کاری بکن کز دلم خون نیاید» 2- این روحیه‌ها خوب است به شرطی که همواره با خودتان زندگی کنید. موفق باشید
5661
متن پرسش
سلام علیکم با عرض سلام خدمت جناب استاد طاهرزاده .چند سوالی از حضورتان داشتم.نظرتان درباره ی متون و عبارات و سوالات زیر چیست ؟ 1-متن زیر را من بطور خلاصه از اینترنت پیدا کردم و خودم مستقیما از روی اسفار ننوشته ام قال الشیخ فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر وشده الغم فی السوداوی اما الأول فلان الخمر إذا شربت باعتدال ولدت روحا کثیرة معتدلة فی الرقة والغلظ شدیده النورانیة وذلک هو السبب الأول وسببیته للفرح ان الروح إذاکانت کثیرة معتدلة ساطعة یستعد للانفعال من أدنى سبب من المفرحات فان المستعد للشئ یکفیه أضعف أسبابه مثل الکبریت فی الاشتعال فإنه یشتعل بأدنى نار لا یشتعل الحطب بأضعافها ولهذا یکثر فرح شارب الخمر حتى یظن به انه یفرح لذاته ولیس کذلک لان حدوث اثر لا عن مؤثر محال . الأسفار, الملا صدرا , ج۱ ص۱۶۰. شیخ درباره شدت فرح درشارب خمرگفت:…همانا اگرشراب متعادل نوشیده شود وزیاده روی نشود باعث تولدروحی که دررقت معتدل میشود وایجاد نورانیت می شود باز هم ذکر میکنم این قسمت که گزیده ای کوتاه از اسفار است را از روی یکی از سایت ها برداشتم . اگر چنین چیزی در اسفار نیست لطفا اطلاع دهید 2- در عرفان نفی شریعت شده و جناب مولوی گفته : *اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* ! 3-وقتی واجب الوجو کل الاشیاء باشد وعالم مساوی با خداوند وخالق ومخلوق یکی باشد یعنی خالق کل است ومخلوقات اجزاء چیزی که تصریح در کتب فلاسفه وعرفا شده است این عقیده باعث می شود که کل به اجزاء نیازمند ومحتاج باشد در حالی که به نظر آنها کل است وکامل است ولی محتاج به اجزاء خود می باشد در حالی که بیان می کنند هیچ نقصی ندارد غافل از اینکه خود همین احتیاج به چیزی، نقص بزرگی محسوب می شود . حیدرآملی میگوید: حیدر الآملی : فکذلک الحقّ تعالى یکون محتاجاً الى الموجودات ومظاهرها الغیر المتناهیة، لیظهر بها کمالاته الغیر المتناهیة!! برگرفته از کتای جامع الاسرار و منبع الانوار صفحه 241 از سید حیدر آملی 4-شیخ رجبعلی خیاط در مورد مولوی میگوید او در برزخ گرفتار است و یکی از شاگردان شیخ نقل میکند که ایشان فرمودند : خواستم کتاب مثنوی را بخوانم , در عالم معنا شخصی را در جلو و دیگری را در پشت سر خود دیدم که یکی به دیگری میگفت : نگذارید بخوابد . با شنیدن این سخن پیش خود فکر کردم که چرا هنگام قرائت قرآن نمی گویند نگذارید بخوابد ؟از این رو کتاب را کنار گذاشتم . شبیه به این مکاشفه برای فقیه عالیقدر شیعه حضرت آیت الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه اتفاق افتاده است .حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در دیداری که در بهمن ماه سال 1377 از مرکز تحقیقات موسسه فرهنگی دارالحدیث در قم داشتند در پاسخ به سوال نگارنده ی این سطور در این باره فرمود : از آیت الله بروجردی شنیدم که فرمودند: در ایامی که در بروجرد بودم گاه الهاماتی از غیب داشتم , یک وقت مشغول مطالعه کتاب مثنوی مولوی بودم که ناگاه صدایی شنیدم که : این شخص راه را گم کرده است به محض شنیدن این سخن کتاب را بستم و کنار گذاشتم و پس از آن دیگر مطالعه نکردم , همان وقت کتاب عدت الداهی کنارم بود مشغول مطالعه آن شدم . نگارنده از آیت الله صافی پرسید : بعضی از ایشان نقل کرده اند که فرموده : پس از شنیدن آن صدا , برای اطمینان خاطر از اینکه الهام غیبی باشد از خانه بیرون آمدم و به کوچه نگاه کردم هیچ کس درکوچه نبود کتاب کیمیای محبت ( شرح حال شیخ رجبعلی خیاط صفحه 63 و64). نوشته ری شهری 5-آیت الله سید علی آقا قاضی رضوان الله علیه در عالم مکاشفه متوجه میشوند که به ایشان میگویند در اتاقی که کتاب فصوص الحکم هست نماز نخوانید . ( حال شک دارم که در حالت مکاشفه اسم کتاب فصوص را شنیدند یا فتوحات مکیه .ولی بیشتر فکر کنم فصوص الحکم بوده است ) این را من در کتاب عطش که یکی از کتاب های جامع و کلی در زمینه شیوه و سیره ی سلوکی آیت الحق و العرفان سیدعلی آقا قاضی است خواندم 6-مولانا جعقر بن محمد علیه آلاف تحیت و الثنا کرسی درس 4000 نفری داشت .و این حرکت امام صادق بر هیچ کس پوشیده نیست .آیا امام صادق نمیتوانست فلسفه و منطق یونانی را بگیرد و آن را اسلامیزه کند و به جامعه اسلامی تحویل دهد ؟ و یا متون یونانی و ارسوطیی که در زمان حضرت علی بن موسی الرضا توسط مامون ملعون وارد جهان اسلام شد و امام به شدت در مقابل بدعت های فکر ی و نحله های فلسفی وارد شده به جهان اسلام ایستاد که به عالم آل محمد مشهورشد , آیا حضرت علی بن موسی الرضا نمیتوانست با متون یونانی که وارد جهان اسلام شده بود خود یک اسفار اربعه بدهد ؟من قصد جسارت به مرحوم صدرالمتالهین را ندارم و به تمام عرفا و فلاسفه احترام میگذارم . ولی اگر بخواهیم بگوییم بحث کشف و شهود کنیم , امام معصوم در این زمینه سرآمد است , اگر بخواهیم بحث عرفان و برهان کنیم که باز هم امام معصوم سرآمد است , اگر بخواهیم از تسلط برقرآن بگوییم که چه کسی از امام معصوم بالاتر.حال امامی که هم مقام کشف و شهود دارد . هم توحید امام معصوم از همه بالاترست .هم میتواند مسائل عقلی را به بهترین شیوه مطرح کند ( انتهای کتاب توحید صدوق مناظرات علی بن موسی علیه السلام با سران مذاهب و یا کتاب احتجاج طبرسی که مناظرات اهل بیت با دهریین و ... می باشد که با عقلانیت کامل و بدون توسل به منطق ارسطویی سران مذاهب را متوجه اشکال و اشتباه در عقاید خود می گردانند) حال چطور امام رضا و امام صادق خودشان نحله ی فلسفی در درس ها و بحث هایشان نبود و هیچ وقت آنها را مطرح نکردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در مورد جمله‌ی «فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر.....» این جمله در فصل (15) جلد 4 اسفار تحت عنوان «فی مناسبة ما بین شی‏ء من تلک الکیفیات النفسانیة و بین الدم الذی هو حامل الروح الحامل لآثار تلک الکیفیا» هست که ملاصدرا رابطه‌ی بین نفس و کیفیاتی که برای نفس حاصل می‌شود را مطرح می‌کند و از قول شیخ‌الرئیس علت‌های مختلف تحت تأثیرقرارگرفتن نفس به وسیله‌ی شراب را بیان می‌نماید که در آن‌جا شیخ‌الرئیس می‌فرماید: چرا اگر انسان‌ها در خوردن شراب زیاده‌نوشی نکنند یک حالت نشاط و نورانی‌شدن از نظر خودشان در خود احساس می‌کنند. که این یک بحث مربوط به معرفت نفس است و از جمله‌ی شیخ‌الرئیس بر نمی‌آید که خواسته است شراب‌نوشیدن را تأیید کند ظاهراً طرفی که خواسته اشکال بگیرد علم کافی برای فهم سخنان ظریف این اندیشمندان بزرگ را نداشته 2- در مورد جمله‌ی*اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* باید عنایت داشته باشید که این یکی از اصطلاحات عرفا است در تبیین مقام خاص که مقام «محو قبل از صحو» است که می‌گویند سالک در سیر خود به جایی می‌رسد که به‌کلی کثرات از منظر او محو می‌گردد و نور حق به وحدت حقه‌اش بر قلب سالک تجلی می‌کند و بعد از این مرحله مرحله‌ی بالاتری را می‌یابد که «صحو بعد از محو» است . در مرحله‌ی «صحو» با نور وحدانی که از مقام «محو» به‌دست آورده است حالْ کثرات را در جنبه‌ی وحدانی و حقّانی خود می‌یابد که به اصطلاح می‌گویند سالک در این مرحله در مقام «جمع» و یا «سیر به خلق در عین نظر به حق» پیدا کرده است. با توجه به این موضوعات است که مولوی می‌گوید: در مقام محو برای سالک چیزی نمانده است که بخواهد به حکم شریعت عمل کند نه این‌که اگر کسی در شرایط عادی باشد حق دارد از احکام شریعت فاصله بگیرد و ما مگر یک روز دیده‌ایم این افراد که چنین حرف‌هایی می‌زنند خودشان به بهانه‌ی *اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* از عبادات سر باز زده باشند و یا این‌که حتی برعکسِ افراد معمولی با تقیّد بیشتر به احکام شرعی می‌پردازند. محی‌الدین در فتوحات در رابطه با احوالات خود می‌گوید در یک هفته در حالت «محو» بودم به‌طوری که ابداً نمی‌فهمیدم در اطرافم چه می‌گذرد و بعد می‌گوید از اطرافیان پرسیدم در این مدت آیا نمازهایم را می‌خواندم؟ که به او گفته بودند دقیقاً به موقع‌اش وضو می‌گرفتی و نماز می‌خواندی، ولی خود او می‌گوید هیچ‌چیزی حتی از نمازهایی که در این مدت خواندم به یاد نمی‌آورم، ظاهراً در این مدت ملکات او بوده است که عمل می‌کرده. البته مقام اولیاء معصوم که در ستر و حفاظت حضرت حق‌اند جدا است به این معنا که اگر هم در مقام «محو» قرار می‌گیرند و متوجه نمی‌شوند تیر را از پای مبارکشان در می‌آورند از حضورشان نسبت به حق بهره‌مندند. 3- اگر متوجه حرف عرفا باشیم آن‌ها مثال موج و دریا را میزنند به این معنا که با هر موجی دریا هست و دریا از موج جدا نیست و در این حالت نه از جهت وجودی خداوند نیاز به مخلوقات خود دارد و نه وجود مخلوقات موجب تعدد در ذات خداوند می‌شود تا خداوند نیاز به اجزاء داشته باشد. جمله‌ی سید حیدر عاملی هم مبتنی بر روایت قدسی است که خداوند می‌فرماید: من گنج مخفی بودم خواستم شناخته شوم پس خلق را خلق کردم. از این جهت لازمه‌ی ظهور کمالاتِ خداوند خلقت مخلوقات است که این نیاز، نیاز از جهت نقص نیست بلکه خواست لطف کند به مخلوقات تا شناخته شود و از این جهت لازمه‌ی شناخته‌شدن خدا تجلی و ظهور کمالات اوست 4- ما در رابطه با حق و باطل‌بودن سخن عرفا ملاکمان عقل و شرع است و نمی‌توانیم به این حرف‌هایی که در شماره‌ی 4 از سؤال‌تان فرموده‌اید تکیه کنیم زیرا هزاران مورد خلافش هست به‌خصوص تأکیدهایی که حضرت امام به عنوان کارشناس عرفان و فلسفه که به گورباچوف در رابطه با ملاصدرا و محی‌الدین آن سخنان را نوشتند که حاکی از عظمت آن دو است نزد حضرت امام 5- فراموش نفرمایید که علامه طباطبایی از قول علامه قاضی در رابطه با سخنان محی‌الدین می‌گویند: بعد از معصوم هیچ سخنی بالاتر از سخن محی‌الدین نیست 6- اتفاقاً تمام تلاش آن است که به سخن امامان معصوم نزدیک شویم . شما امتحان کنید آیا با دقت بر سخنان ملاصدرا و محی‌الدین عمیق‌تر سخنان امامان را می‌فهمیم یا با فاصله‌داشتن از آن‌ها؟ مگر امثال ملاصدرا و محی‌الدین جز این بوده که تلاش کرده‌اند با تعمق در قرآن و سخنان رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» متوجه حقایق شوند و حاصل تعمق خود را در اختیار ما گذاردند؟ ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» سخنانی دارند که به‌واقع اگر عرفان و فلسفه‌ی صدرایی را خوب نفهمیم به عمق سخنان ائمه پی نمی‌بریم. نمونه‌ی آن را در کتاب «چهل حدیث» حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌توانید تجربه کنید. مگر علماء ما برای فهم سخنان ائمه«علیهم‌السلام» در موضوع فقه، اصول فقه را تنظیم نکردند؟ چرا برای فهم سخنان ائمه«علیهم‌السلام» در موضوعات عقاید و اخلاق خود را از علم عالمانی که اصول عقاید و اخلاق را تنظیم کرده‌اند بی‌نیاز بدانیم؟ موفق باشید
5638
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: با توجه به حدیث های متواتر از اهل بیت اینکه گفته می شود: 1)همانا در نزد هیچ دسته و گروه از مردم حقیقت و راه درستی وجود ندارد مگر آن چیزی که از نزد ما اهل بیت صادر شده باشد.(میزان الحکمه-ج6-ص534-باب2922) 2)همانا فقط با راه و برنامه ما اهل بیت است که می توان خداوند را عبادت نمود و به او عرفان پیدا کرد و موحد گردید.(اثبات الهداه-ج1-ص59) 3)هرکس بخواهد عرفان و حقیقت دین خویش را از منبع دیگری به غیر از ما اهل بیت(ع) اخذ نماید گویا ما را انکار نموده باشد.(پیام امام زمان-ص73) و... احادیث دیگر و آن عارفانی مثل میرزای اصفهانی که راه گم کرده ای خود را از امام زمان طلب کردند و امام زمان عنایت کردند و راه مستقیم را به او نشان دادند و گفتند راه مستقیم را فقط از ما اهل بیت بخواهید حال سوال من اینجاست چرا در جستجوی علم دین از قران و روایت کمی فاصله بگیریم و از مکتب صدرایی و عارفانی راه گم کرده همچون ابن عربی و امثال اینها مطالعه کنیم و با توجه به اینکه اینهاعلوم بشری هستند و خطاپذیر ولی علوم غیر بشری مثل قرآن و روایات ائمه خطاناپذیر فاصله بگیریم در نهایت اینکه چرا ما باید عمدتاً تحت تاثیر حکمت متعالیه ملاصدرا و عرفان محی الدین قرار بگیریم در صورتی که اینها مطابق عرفان حقیقی و انچه معصومین گفته اندعرفان در تاریکی و عارفان راه گم کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با مطالعه‌ی حکمت متعالیه و سخنان محی‌الدین به این نتیجه رسیدم که این بزرگان با دقت بسیار زیاد در روایات و آیات توانسته‌اند جمع‌بندی خوبی نسبت به توحید و معاد و امامت در اختیار ما بگذارند و به ما کمک کنند تا قدرت تدبّر در قرآن و روایت پیدا کنیم. انسان با تعمق در فصوص محی‌الدین که تماماً تعمق در آیات قرآن است . بهتر می‌تواند قرآن را بفهمند نمونه‌اش تفسیر المیزان است که قابل مقایسه با هیچ تفسیری نیست و به تعبیر شهید مطهری از صدر اسلام تا حال تفسیری این‌چنین عمیق از قرآن نبوده، در حالی‌که به خوبی معلوم است علامه طباطبایی«رحمت‌اللّه‌علیه» تحت تأثیر دقت‌هایی است که محی‌الدین در قرآن داشته است. شما تصمیم بگیرید این دعوت قرآن را که می‌فرماید در من تدبّر کنید را عمل فرمایید ببینید به چه نتیجه‌ای می‌رسید. موفق باشید
5624
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید با توجه به حدیث حضرت حجت سلام الله علیها که در زمان غیبت به روات حدیث مراجعه کنید . اگر متن دقیق عربی آن را نگاه کنید فقط نوشته روات حدیثنا . من با چند نفرصجبت میکردم متوجه آن شدم که حضرت هیچ قید نکرده که فقها , متکلمان , اصولیون , عرفا , فلاسفه و ....از همین حیث فقط باید به روایت کنندگان حدیث مراجعه کنیم .مثلا در باب عقل , به همان مقداری مجاز هستیم که در روایات دست ما را باز گذاشته اند ( بطور مثال باب عقل در کتاب اصول کافی ) که در این وادی میتوان از بزرگانی چون شیخ صدوق و مرحوم مجلسی که مورد توجه خاصه حضرت ولی عصر بودند نام برد .از طرفی دیگر با بزرگانی چون شیخ مفید رحمت الله علیه و علامه حلی و ... مواجه میشوم که مجتهد بودند و صاحب فتاوی .و این بزرگان هم با اینکه باب اجتهاد را باز کرده بودند مورد توجه خاص حضرت بودند . یا بزرگانی دیگر چون شیخ بهایی , شیخ اعظم انصاری , میرزای شیرازی و دیگر زعمای شیعه که علم و کرامات اینها برکسی پوشیده نیست .از طرفی دیگر مواجه هستم با بزرگانی چون سید علی آقا قاضی رضوان الله , علامه طباطبائی (ره), سید هاشم حداد , علامه طهرانی , علامه حسن زاده آملی , شیخ محمد جواد انصاری که جزو عرفای ما محسوب میشوند.من این عرفا را قبول دارم و میدانم که برایشان فتح باب حاصل شده است و سالک کوی الهی بوده اند , اما هرچه سیره ی آنها را بررسی میکنم خیلی کم با احادیث مماس است ومن حدیثی در این خصوص پیدانکردم که بتواند کمی خاطر مرا آرام کند . مثلا نقل قول است که یکی از این بزرگان در راه مسجد عبا به سر می کشیده که با دیدن مردم دچار قساوت قلب نشوند یا دیگر بزرگی صبح تا به شب در بیابان مشغول عبادت بوده است , خب مگر این بریدن از خلق نیست , مگر ما در روایات به کثرت مشاهده گر این نبوده ایم که اهل بیت کسانی را که از دنیا قطع میکردند ومشغول عبادت میشدند سرزنش میکردند و با اینکه کرامت این بزرگواران بر من معلوم است ولی بیشتر این اعمال با مبانی تصوف جور در میاید.حال متصوفه هم که شامل کسانی چون حلاج میشود که حضرت حجت او را لعن کرده است . آیا حالات عرفا همان سفرهای چهارگانه است؟ .که اگر حالات این بزرگواران همان اسفار اربعه است , پس باید گفت معاذبالله حکمت متعالیه وحی مطلق هست که عرفا سیر خود را به جای قرآن و عترت با فلسفه صدرایی طی میکنند.که این خود بی لطفی به ساحت مقدس قرآن و اهل و بیت است .چون حتی بعضی از علمای عصر معاصر اگر شخصیت فلسفی داشته باشند باز هم بعضی از قسمت های اسفار اربعه را قبول ندارند . چون من در اسفار مطالبی دیدم که در پرسش های بعدی ازخدمتتان میپرسم دیدم , که این مطالب از لحاظ ظاهری کاملا مخالف با شرع مقدس و اعتقادات شیعه اثنی عشری است ( این مطالب به وضوح در اسفار و کتب ابن عربی دیده میشود )که فعلا مجال درج آنها نیست و به امید باری تعالی در فرصت های آتی از حضورتان پرسیده میشود . از طرفی دیگر با عرفایی مواجه میشوم چون مرحوم بهاالدینی , مرحوم کشمیری, رجبعلی خیاط , شیخ حسنعلی نخودکی , مرحوم بهجت و... که من هرچه در زندگی و سیره این عزیزان بررسی کردم رد پایی از فلسفه و عرفان نیافتم (البته عرفان به معنی عرفان نظری , و یا حکمت متعالیه و ...) . بلکه طریق آنها بیشتر روی مباحث اخلاقیات و شرعیات بود و با همین حال احوالات اینها برکسی پوشیده نیست و این بزرگان عارفان بالله هستند . از طرف دیگر خود شما گفتید که در یک سخنرانی گفته اید که شیخ بهایی , مرحوم مفید و ... همه عارف بودند.حال عارف از نوع صدرایی بودند یا عارف بر مبنای اخلاقیات مانند آیت الله بهاالدینی و... خلاصه من در این وادی چون کلاف سردر گم شده ام . اگر میشود مرا راهنمایی کنید و اگر کتابی هست به من معرفی کنید . من از دی ماه سال پیش بین مکتب تفکیک و فلسفه گیر کرده ام و نمیدانم کدام حق است . با توجه به این اوضاع وظیفه ی من در عصر غیبت و طی کردن نهایت سیر و کمال و با توجه به حدیث مولانا حجت بن الحسن العسگری که ارجعوا الی روات حدیثنا چه راهی را باید انتخاب کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد که در فرصت مناسب مقداری بر روی حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین وقت بگذارید تا معلومتان شود آیا سخنان آن‌ها به ما کمک می‌کند تا با دقت بیشتر قرآن و روایات را بفهمیم، یا حجاب ما در فهم قرآن و روایت می‌شود؟ به عنوان نمونه امثال علامه طباطبایی و حضرت امام که در حکمت صدرایی و عرفان محی‌الدین تعمق کرده‌اند به چه نتیجه‌ای رسیده‌اند؟ موفق باشید
5607
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم از طلاب قم هستم و 3سالیست با اندیشه شما اشنا شده ام و با مطالعه کتب شما بالاخص سلوک ذیل اندیشه امام که خود شما به بنده در سوالیکه کرده بودم پیشنهاد دادید،حیاتی جدید پیدا کردم اما مدتیست متحیر گشته ام وان مساله تولید علم هست که حضرت اقا مدت 12 ساله که ازحوزه مطالبه میفرماید و ما دنبال اجرای این مهم هستیم تا دین به تمامه در بستر انقلاب اسلامی به ظهور در آیداما انچه مااز شما اموخته و یافته ایم اینست که باید ازعالم حصول به حضور رویم ودر این عالم هست که ما سیر داریم بسوی حق.اما انچه از حوزه میبینیم بجای اجرا در اوردن این امر وحتی بحث تولید علم ،این است که بدنبال نظام فکری ریاضی گونه هستند واین گونه با روایات معامله میکنند و ایا این گونه باید بدنبال احکام الهی در شئون مختلف دین در تولید علم بود؟!یا نه. لطفا راهنمایی بفرمایید تا درزمینه تولید علم چطورعمل کنیم وحتی تولید علم را در کلام اقا معنا کنید .وسوال دیگر اینکه جایگاه مقدم داشتن علم حصولی برای حضور چقدر وتا چه حد است وایا میتوان گفت اگر در جایی علم حصولی مثلا در برهان صدیقین یا هر مسئله دیگر چه فقهی چه اخلاقی و چه عرفانی نداشته باشیم در این صورت از ان حضور خاص در ان مسئله محروم یا ناقصیم ؟ودر صورت محرومیت باید چه کنیم .با تشکر از استادی که مارا یاری کرده و راه او را نشان ما داده
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با فقه به نظر بنده در زمان غیبت امام معصوم بهترین روش‌ همین روشی است که در حوزه معمول است که مجتهدین عمل می‌کنند تا تکلیف مکلَّف را از متون دینی استنباط کنند. ولی همین‌طور که متوجه‌اید در سایر علوم دینی نباید از جنبه‌ی حضوری آن علوم غفلت کرد که به نظر بنده روش معرفت نفس به‌خوبی در این امر کمک می‌کند، آری وقتی می‌خواهیم با دشمنان عقیده‌ی خود محاجّه کنیم باید به روش کلامی عمل نماییم و از استدلال کمک گرفت ولی این غیر از روش فلسفه‌ی اسلامی است که مبتنی بر بدیهیات است، نه برای آن‌که طرف مقابل را محکوم کنیم بلکه برای آن‌که انسان طالب حقیقت را اقناع نماییم و در همه‌ی این موارد می‌توان به تولید علم پرداخت هم در معرفت نفس و عرفان و هم در فقه و کلام و فلسفه. موفق باشید
نمایش چاپی