بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30539
متن پرسش
سلام استاد: خواستم در جواب اون آقا پسر ۱۷ ساله توی سوال ۳۰۵۲۰ بگم غصه نخور، منم روزی مثل تو بودم، خیلی شک وجودم رو می‌گرفت، از شکی عبور می‌کردم و به شکی ذیگر دچار می‌شدم، از شک هام بحمدالله عبور کرده بودم ولی با آشنا شدن با مباحث استاد و تجرد نفس و اینها، حقیقتا چنان دل آدم محکم به دین و خدا میشه که یا شک نمیاد یا اگه بیاد زود از بین میره، خواستم بگم این که تو گرفتارشی اول ماجراست، ازش بگذری دنیای گشوده ای برات باز میشه، فکر نکن شیعیان دیگه شک و شبهه ندارن و نداشتن، و اگه هم هیچ وقت نداشتن، یا از اول با استدلال و دل پاک و نورانی بودن، یا اینکه اصلا تو وادی سلوک نیستن، بنده ۴ ساله که مذهبی شدم، قبل اون اصلا به ذهنمم نمی‌رسید که امام علی (ع) حق هستن یا نه، چون اصلا در وادی این حرفا نبودم، اینکه محبتت به شهدا کم شده بدون اون محبت اولیه رو ازت گرفتن که محبت عمیق تر و بزرگتری رو بهت بدن ان شا الله، چه بسا مومنینی که همواره روی یه خط راست حرکت میکنن و هیج وقت به بالاتر از اونی که هستن فکر نمیکنن، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری به جا به آن‌هایی که دغدغه‌ی بالا و بالاها را دارند. حتی‌الامکان از روزه‌ی ماه شعبان حتی مختصر غفلت نشود. زیرا خود این امر، راه‌گشا می‌باشد جهت قدم‌زدن در ماهی که حضرت پیامبر «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» آن را به خود نسبت داده‌اند. در همین رابطه از خدا می‌خواهیم: «اللّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فِيهِ،» تا ما را در این ماه به سیره و سنت آن حضرت که اُنس خاص با حضرت حق بود، نایل فرماید. موفق باشید  

30536
متن پرسش
سلام: قبلاً سیر کتب شهید مطهری را خوانده ام و مدتی هست که سیر کتب جنابعالی رو مطالعه می‌کنم. برای خواندن تفسیر المیزان الان باید شروع کنم یا اینکه مقدماتی دارد و کتابهایی از همین سیر را باید بخوانم و بعد به سراغ تفسیر بروم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین و «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها، إن‌شاءالله تفسیر شریف المیزان افق‌های خوبی را در مقابل انسان می‌گشاید به شرطی که از جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» غفلت نشود. موفق باشید

30522
متن پرسش
با سلام: احتراماً پیرو فرمایش شما مبنی بر مدارا کردن با خانواده بخصوص همسر ابهامی برای اینجانب پیش آمده و آن این است که آیا باید مسائل مربوط به سیر و سلوکی مثل نماز شب‌، بیداری بین الطلوعین، گوش ندادن به آهنگ و ... را انجام داد و در مقابل با طعنه ها یا مخالفت ها مدارا کرد و یا این نوع مسایل رو بخاطر رضایت خانواده ترک کرد به امید رضای خدا. با اینکه محرزه بعضی کارها معصیته مثل آهنگای امروزی. قاعده عقلی و حکم کلی در این موارد که مخالفت همسر رو بهمراه داره نه از باب اذیت شدن بلکه از بابت تندرویی و خشک مذهبی دونستن این نوع رفتارها و عقاید چیه؟ اگه با مدارا کردن هم نتیجه مطلوبی حاصل نشه چی؟ اینکه من اجازه هیچ کاری رو نداشته باشم مبادا ایشون ناراحت شن واقعا درک و تحملش سخته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مواردی که انسان باید در پیش خود باشد و ربطی به زندگی مشترک ندارد؛ مدارا لازم نیست. آری! در مورد موسیقی می‌توان تا آن‌جا که مطمئن به حرمت آن نیستیم حمل بر صحت کرد. موفق باشید

30520
متن پرسش
سلام و عرض ادب: وقتتون بخیر. عذرخواهم که وقتتون رو می‌گیرم، مسئله‌ای برام پیش اومده که خیلی اذیتم می‌کنه. بنده یک پسر ۱۷ ساله هستم و خدا رو شکر نسبتا اطلاعات دینی خوبی دارم و بحمدالله سعی بر این داشتم که طبق دستورات خداوند و ائمه زندگی کنم. رجب سال گذشته بود که تصمیم گرفتم یک چله به طور جدی مراقبه و محاسبه داشته‌باشم، البته این مراقبه اعمال سختی نداشت، فقط علاوه بر دوری از گناه، برای اعمال روزمره سعی در متعالی بودن نیّت داشتم. توی ماه رمضان همون سال، مشغول مطالعۀ کتابی دربارۀ سیرۀ امیرالمومنین بودم که کم‌کم احساس شک نسبت به حقانیت امیرالمومنین برای خلافت و ولایت پیش اومد خیلی احساس وحشتناکی بود که به لطف و عنایت خدا، بعد از تضرع و دعاهای شبانه، برطرف شد. از اون زمان تا همین امروز درگیر شک‌ها و تردیدهای مختلفم، یه بار به ائمه شک می‌کنم، یه بار به پیامبر، یه بار به عرفا و علما، یه بار به انقلاب، یه بار به فلسفۀ اسلامی و حتی نعوذبالله به خود خدا. خدا فرموده «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» لذا من هم در حد توان برای با قصد یاری اولیای خدا سعی می‌کنم با کارای رسانه‌ایم فضائل اهل بیت رو نشر بدم ولی با همۀ عنایتی که اهل بیت به من داشتن، باز هم تقریبا هر دفعه که حدیث شریف کسا رو می‌خونم شک می‌کنم که «از کجا معلوم که صحت داشته باشه، از کجا معلوم که نعوذ‌بالله...» برای رفع این شک‌ها، خیلی نیاز به استدلال ندارم چون که از نظر عقلی این عقاید رو صحیح می‌دونم، ولی یک چیزی توی وجودم هست که هروقت خدا لطف می‌کنه دلم رو نسبت به یک چیز، آروم می‌کنه، یک شک دیگه پیدا میشه، حسرت زندگی مثل یک شیعۀ عادی به دلم مونده، حسرت یه زیارت با معرفت به دلم مونده، حسرت یه روضۀ بدون تردید و بدون بی‌حرمتی به دلم مونده. آخه چه چیزی توی شاکله‌ام هست که این تردیدها رو جذب می‌کنه؟ من مگه چه گناه بزرگی کردم که باید اینطور تقاص پس بدم؟ بعضی وقتا با خودم می‌گم نکنه خدای نکرده لقمه‌ای که سر سفرمونه مشکل داره و شبهه‌ناکه؟ درسته که اونطور که زمینه و ظرفیت داشتم، عبودیت نکردم، ولی چرا باید هر روز حسرت سال قبل رو داشته باشم؟ توقع یقین ندارم ولی این حد از شک رو تقریبا توی هیچ کس ندیدم. به طور واضح دارم می‌بینم که محبتم نسبت به شهدایی مثل حاج قاسم کم شده، تبدیل شدم به یک موجود سست عنصر و بی‌اراده و در عین حال ناسپاس و احتمالا به دلیل ظاهر مذهبی، منافق. نمی‌دونم چرا باید دقیقا زمانی که هدف زندگی‌م رو پیدا کردم این بلا سرم بیاد؟ الان احساس می‌کنم نسبت به همون هدف که عبودیت و انجام تکلیف بر اساس خواسته الهیه، هم سست شدم و با اینکه عقلا ضرورتش رو فهمیدم، یه چیزی توی وجودم می‌گه که ضرورتی نداره عمل بر اساس این هدف. فکر کنم اگر توی این مسئلۀ آخر شکست بخورم، دیگه نمیتونم سر بلند کنم و توی غرایز غرق می‌شم و در حیوانیت می‌میرم. توی سن من خیلی زوده که از سطح وظیفه به غریزه تنزل پیدا کنم، خواهش می‌کنم راهنمایی کنید چطور نجات پیدا کنم از این قلب مریض؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این یک لطف باشد تا راهِ تعمق در معارف دینی که جنبه‌ی وجودی دارد، مقابل شما گشوده شود. پیشنهاد اولیه‌ی بنده، دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است همراه با شرح صوتی آن‌ها. تا إن‌شاءالله به جایی برسید که بودن‌تان عین جهان شود و آن‌جا است که هیچ شکی در میان نمی‌ماند. موفق باشید

30524
متن پرسش
سلام علیکم: بنده معمولا وقتی توبه می‌کنم و به امور معنوی و اصلاح خویش می‌پردازم یا لااقل خودم فکرمی‌کنم دارم می پردازم و از دنیا کمی فاصله می گیرم هر چند وقت یک بار دلم می‌گیرد نمیدونم چرا طوری می‌گیرد که حس می‌کنم باید کمی به دنیا برگردم و مثلا فیلم ببینم و... و برخی اوقات کلا در طول هر سال چند باری حالتی بهم دست می‌دهد که دیگر از چیزی لذت نمی برم و جالب اینجاس که نه تنها از چیز های مادی بلکه از چیز های معنوی هم لذت نمی برم و ختی شاید حس گرسنگی و تشنگی ام رو هم از دست می‌دهم و صرفا چون می‌دانم که نیاز دارم غذا می خورم و آب. حال چه کنم این دل گرفتگی و بی قراری ها و این تغییر مزاج ها و از دست دادن لذت ها به طوری که دوست دارم مدتی به خواب بروم و هیجی حس نکنم و بعد مدت طولانی بیدار شوم و به حالت اغماء بروم این حالات آیا طبیعیست یا خیر و باید رفع بشود؟ مثلا وقتی دل گرفتگی پیش می آید به فیلم و... به بپردازم یا نه طبیعی است و این تغییر مزاج و بی قراری هم طبیعیست؟ لطفا اگر امکانش هست سریع تر پاسخ دهید. تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی سعی شود با معارف عمیق الهی، افق حضور خود را در عالم شکل دهیم، این امورات را می‌توان طبیعی دانست تا آرام آرام وجه روح قدسیِ انسان بر وجه طبیعیِ آن غالب شود. موفق باشید

30509
متن پرسش

با سلام استاد: قبلا که مطالب کمتری نمیدونستم خیلی با بحث عشق به حق جلو میرفت حتی تو آرزوهام همش بود عاشق و واله خدا و اهل بیت باشم. گاه هم از پیاله این مستی چیزی می‌رسید ولی خیلی وقته نمیتونم با خدا عشق بازی کنم. دعا و اینا رو میخونم ولی عاشقانه نیست، وله ندارم چکار کنم اون محبت و عشق دوباره برگرده؟ مسیر محبت سرعتش برای من که خانم هم بودم سرعت عجیبی داشت و با توجه به اینکه مباحث عقلانی هم یه چیزهایی می‌فهمیدم شخصیت دوست داشتنی داشتم ولی مدتیه اونطور نیستم گاه از شدت عشق دلم میخاست سر به بیابانها بگذارم پدر مادر اذیت می‌شدن. نمیدونم بخاطر ناراحتی اونها دور شدم یا مسئله چیز دیگه است. استاد آدم تا در خانه پدر و مادر اذیت که اینطور بعد هم اگر وارد زندگی با همسر شود نمیشه اونطور که دلش میخاد با خدای خودش مانوس شه شرایط اقتصادی هم که برای مجردها نیست بخان مستقل باشن. در این دو مورد لطفا راهنمایی کنید با توجه به اینکه آدم تا با خودم کنار نیاد نمیتونه افراد دیگه را وارد زندگی خودش کنه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز و در این تاریخ مسیر عشق حقیقی را در شهدا و رهبر معظم انقلاب می‌توان دنبال کرد و دل را باید به این مسیرها کشاند. عشق حقیقی و نورانی در این مسیرها تجربه می‌شود همچنان‌که با شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی تجربه شد.

شهداء در افسون گل سرخ شناور شدند، به جای آن‌که کارشان شناختن گل سرخ شود. سمینار آفتاب‌شناسی نگذاشتند، به سوی آفتاب رفتند. فرق است بین آفتاب‌شناسی و به سوی آفتاب‌رفتن. من و شما آمده ایم به زیارت شهدا تا به سوی آفتابِ زمانه آمده باشیم و حالات و احوالات خدای شهداء را احساس کنیم. این نوع «بودن»، شناورشدن در افسونِ گل سرخ است تا به زیبایی‌هایی که حضرت روح اللّه «رضوان­ الله­ تعالی­ علیه» در این عالم گشوده نظر کنیم و تماشاگرانه محو آن شویم و این یعنی قصّه‌ی شهادتِ این شهداء. این یعنی در افسون گل سرخِ این دوران، شناورشدن. حال هرچه می‌خواهد بشود، باداباد!

 2- در کنار سایر انسان‌ها می‌توان مطابق تکالیف شرعی عمل کرد و نگران نبود. موفق باشید.

30504
متن پرسش
سلام: در سوال 20763 عرض فرمودید که دستگاه عرفانی محی الدین و مولوی اعلی الله مقامهما الشریف دو دستگاه عرفانی متفاوت است. لکن احقر با اینکه تا پیش از این جز محی الدین به کسی چندان راغب نبودم اما چندیست که جذبه مولانا مرا ربوده است و بین این دو احساس یگانگی می کنم گر چه یکی بیشتر به عرفان نظری پرداخته و دیگری به عملی اما دوگانگی نیافتم. حضرتعالی اگر مصداقی سراغ دارید متذکر شوید ظاهرا نقل است که یکی از فضلا به یکی از عرفا گفت که قصد دارم کتابی در باب عرفان حافظ و عرفان مولوی و ... بنویسم آن ظریف فرمود وقتی خدا یکیست چند عرفان چه معنی دارد؟ باری دوگانگی ندیدم البته جناب شمس طعنه ای در مقالات به محی الدین گویا زده اند : نيكوهمدرد بود، نيكومونس بود، شگرف مردى بود شيخ محمد؛ اما در متابعت نبود و جناب مولوی هم نامی از محی الدین نمی‌برند گرچه با توجه به سلوکی که با جناب قونوی دارند عمق تعلق خاطرشان به ابن عربی را می‌توان احساس نمود. عمری دو مرد عرفان گفتی سخن ز وحدت در بین این دو واحد هرگز نبوده کثرت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید راهِ عرفان، راهِ رجوع به خداوند است و تفاوت‌ها را می‌توان با نظر به روایت «الطُرُقُ إلَی الله بِعَدَدِ أنفَاسِ الخَلائِقِ» دانست آن‌هم به جهت آن‌که ذوق‌ها متفاوتند. معلوم است که جناب مولوی با ذوق خود می‌تواند با حضرت محبوب مأنوس شود و این نفیِ ابن‌عربی نیست. موفق باشید

30494
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: من حدودا دو ماه است که دچار یک بی میلی شدید نسبت به امور معنوی و عبادات شده ام و در وجود خودم نوعی سیری احساس می‌کنم. احساس می‌کنم که اشتیاقی نسبت به درک معارف دینی ندارم و حتی دیگر حوصله مطالعه در این حوزه را نیز ندارم. ابتدائا با خود فکر می‌کردم که فقط در این حوزه است ولی الان وقتی دقت می‌کنم می بینم که انگار در همه حوزه های زندگی دچار چنین حالتی شده ام. در واقع گویا به یک انسانی که هیچ انگیزه ای ندارد تبدیل شده ام. این درحالی است که من شدیدا عاشق مطالعه و کسب معارف دینی بوده ام ولی الان دو سه ماهی است که این شوق خیلی کمتر شده. این مسئله واقعا مرا نگران کرده و می ترسم که باعث شود از این مسیر خارج شوم و نتوانم از فرصت ماه های شعبان و رمضان استفاده کنم. مدتی قبل وقتی این مسئله را با شما مطرح کردم فرمودید شاید همان قبضی باشد که بعد از آن بسط اتفاق می افتد. ولی الان خیلی نگرانم. نمی‌دانم که این وضعیت تا کی ادامه دارد؟! ریشه این حالت در چیست؟! من چه کاری می‌توانم بکنم که از این حالت نجات پیدا کنم؟! خیلی ممنون میشم اگر راهکاری برای حل این مشکل پیش روی من بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید به همان قبضی که عرض شد باید فکر کرد. إن‌شاءالله منجر به بسط می‌شود. در ضمن موضوعات مطالعه‌ی خود را در کنار ورزش تغییر بدهید، بد نیست. زندگی‌نامه‌ی شهداء افق‌هایی را در مقابل‌تان می‌گشاید. سری هم به کتاب «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» بزنید إن‌شاءالله جهان گمشده را متذکر می‌شود. موفق باشید

30493
متن پرسش
با سلام استاد: عذر خواهم که وقت شما را گرفته ام. دو سوال داشتم: ۱. لطفا منبع جامعی در مورد چیستی و ضرورت فلسفه (مخصوصا فلسفه اسلامی) بیان کنید. ۲. امام علی ( ع): «شرافتمندانه ترين توانگرى ها، وانهادن آرزوها است.». با توجه به حدیث امام علی (ع)، نباید برای خود هدف انتخاب کنیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این خود فلسفه است که نشان می‌دهد جایگاه فلسفه کجاست. بالاخره «حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی». 2- آری! آروزهای دنیایی نه! ولی اهداف الهی آری!

موفق باشید

30485
متن پرسش
سلام استاد: راسش من خیلی سختی دارم، بچه کودک و بارداری و دست تنهایی. خانواده ام بیمارن و نمیتونند کمکم کنند. خودم و خودم هستم و همسرم که صبح تا شب سرکاره‌. گاهی با خودم میگم اینا پیش خدا جهاد هست اما گاهی هم خسته میشم و خودم را با افراد دیگه که خانواده‌هاشون کمک حال هستند مقایسه می‌کنم. چیکار کنم که سختی ها به نظرم نیاد و مقایسه نکنم؟ از طرفی زمان زیادی برای مطالعه یا عبادات ندارم و بیشتر درگیر مادری هستم. دوست ندارم از لحاظ معنوی عقب بمونم ولی وقتم را بچه پر کرده. سردرگمم و ناراحت. ممنونم راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین مشکلات است که انسان متوجه می‌شود چه ظرفیت‌هایی داشته و چه عنایاتی به او می‌شده. به ما فرموده‌اند: «نهنگ آن بِهْ که در دریا ستیزد / ز آب خُرد، ماهی خُرد خیزد». حضرت امام خمینی به دخترشان که همین نوع نگرانی‌های شما را داشته بودند و خانمی حکیم و اهل مطالعه بودند، می‌فرمایند حاضرم ثواب یک ساعت بچه‌داریت را به من بدهی من ثواب همه‌ی عبادت‌هایم را به شما می‌دهم. موفق باشید

30488
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: سال ها قبل زیاد غیبت می‌کردم متاسفانه، بعد کم کم، کم شد، بعد هم که مشغول بچه داری شدم و ارتباطاتم خیلی کمتر شد خیلی کمتر. چند سال اخیر به خاطر مشغله فراوان کمتر شده به فکر غیبت بیافتم و همین مساله باعث شده میلی هم به غیبت نداشته باشم، مدتی هم نیروی حال اکهارت تله رو کار می‌کردم. هر چند که به نظرم هر چه بوده کار خدا بوده نه من بی عرضه. دو سال اخیر مساله ای به شدت آزارم می دهد آنقدر که هر بار راهی را که برای سلوک در پیش می‌گیرم به شدت بهم می‌ریزد. متاسفانه احساسات و حرف های آدم ها را در مورد خودم از طریق احساساتم می شنوم و حتی وقتی به شدت در کنترل ذهن و نیروی حال پیشرفت می‌کنم باز هم آزارم می‌دهد، بهم ریخته می شوم و گاهی حس می‌کنم کسی از گوشت تنم چیزی می کند و آن شخص را هم می شناسم و می‌دانم کیست. ارتباطاتم به خاطر بچه هایم و شرایطی که دارم کم است اما همان ارتباط کم آزار دهنده می شود. تمرکزم را کم می‌کند و هر آنچه را به دست می آورم در خشم و غضبی درونی از دست می دهم و گاهی میلم را به غیبت شدیدا زیاد می کند و مرتکب این گناه می شوم و سقوط پشت سقوط ادامه می یابد و خسته از این همه درگیری درونی هیچ میلی به عبادت و هیچ رغبتی برای از سرگیری کارهایی که داشتم برای کم کردن خیال انجام می‌دادم ندارم. چه کنم؟ از تکرار این همه خطا و از ناتوانی خسته شده ام. سیر سایت را هم به همین خاطر رها می‌کنم و به شدت نامنظم و تنبل می شوم. خیال پرداز و ناراضی، چه می شود کرد؟ من کجای این کنترل خیال هستم که از جانب احساساتم اینقدر آسیب می‌بینم؟ و البته احساسات دیگران هم اینقدر رنجم می‌دهد؟ راهی هست؟ ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در افق حضور حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» با خاطرات شهدا و مزار شهدا، کار را جلو ببرید. اگر زیارت شهید محسن حججی و شهید حاج قاسم برایتان مقدور است، به آن شهدا رجوع فرمایید و خردی که با آن‌ها در این تاریخ به ظهور آمد را، در خود جستجو کنید. موفق باشید. 

30480
متن پرسش
سلام استاد: وقت شما بخیر. حالم بده. دارم دیوونه میشم از ینکه چرا من خدا رو با مرتبه ی فنای در ذات نمی‌بینم. چه کنم؟ ۲. امام خمینی رضوان الله تعالی فرمودن همه هدف انسان باید کنار زدن حجاب ها باشه. وقتی انسان همه حجاب ها رو کنار زد در معرفت به خداوند چه تفاوتی با معصومین سلام الله علیها و پیامبر صلی الله علیه و اله می‌کند. مگر غیر ازین است که آن ها خدا را بدون حجاب می‌بینند؟ آیا انگونه که آنها خدا را می‌بینند ما هم می‌توانیم ببینیم؟ ۳. بنظر شما خوبه همه ی مستحبات و نوافل انجام نشده از سالهای قبل را قضا کنیم؟ ۴. آیا بحرالعلوم اهل توحید بودن یا اهل کرامت؟ بخاطر کتابی که نوشتن راجع به سیر و سلوک می‌پرسم. نمی‌دانم چرا علاقه ی شدیدی بین کتب سیر و سلوک به این کتاب دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره به ما گفته‌اند: «ره چنان رو که رهروان رفتند». با حوصله و بدون افراط و تفریط مثل همه‌ی مؤمنین همراه با صداقت و تواضع، کار را ادامه دهید إن‌شاءالله برکات آن یا در این دنیا و یا در آن دنیا نصیب ما خواهد شد. کتاب خوب آیت الله بحرالعلوم کاملاً توحیدی است و قابل استفاده است. البته مقدمات، لازم دارد. موفق باشید

30475
متن پرسش
باسمه تعالی سلام استاد: ۱. استاد کسی که با شکم پر و خیالات پراکنده نماز می خواند چه تاثیری برای غیب و قیامتش میگزاره؟ انگار که از فرمایش بزرگان بر می آید که فشار قبر و عذاب برزخ دارن صحیح است. ۲. آن دسته روایات که دال بر اینکه کسی حب اهل بیت داشته باشد عذاب در قیامت ندارد با آن روایتی که کسی که تخفیف نماز داشته باشد به شفاعت ما نمی رسد باز هم این حب به او کمک می کند؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی بحث در آن است که راه رجوع به حقیقت باید در چشم‌اندازِ انسان با عبادات و نظر به انسان‌های معصوم گشوده شود. همه‌ی آن دستورات را باید در این دستگاه دنبال کرد، وگرنه مشغول ظاهر عبادات می‌شویم و عملاً گرفتار نوعی کبر خواهیم شد. موفق باشید

30471
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به جواب سوال ۳۰۴۶۵ تفاوت سلوکی که منجر به تقویت قوای نفس می شود یا منجر به تجلی توحیدی در قلب سالک می شود چیست؟ آیا نوع رجوع سالک در سلوک مهم است؟ سالک چگونه متوجه شود که در قلمرو کدامیک قرار دارد؟ قربان شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سلوک عرفانی، سالک نظر به توحید حضرت حق دارد و سعی می‌کند خود را نفی کند تا حضرت حق در همه‌ی ابعاد وجودی او به ظهور آید. به همان معنایی که در حدیث شریف قرب نوافل مطرح است. ولی در روش مرتاض‌ها نظر به نفس و قوای نفس می‌شود و این امری نیست که در عرفان جاری می‌شود. موفق باشید

30470
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد: ما در حوزه های علمیه هرکس را می‌بینیم به جایی رسیده در اثر قرار گرفتن زیر نظر یک استاد بصورت جدی بوده است استاد صمدی می فرمودند که حتی آیت الله حسینی طهرانی از ۵ تا ۱۰ سال اجازه حضور در درس عالم دیگری را نمی دادند تا شخصیت آنها شکل بگیرد و بعد به علمای دیگر رجوع کنند. من با افراد با استعداد زیادی در حوزه مواجه شدم که آنچه باید می شدند نشندند و ظاهرا جای استاد در سلوک علمی شان بسیار خالی است به ذهن شما چی می رسه؟ تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت الله بهجت» در این رابطه شده. خوب است به قسمت جزوات در  نوار بالای صفحه‌ی اول سایت در بخش نوشتارها، سری بزنید و با حوصله آن جزوه را مطالعه بفرمایید. موفق باشید

30463
متن پرسش
سلام علیکم: در سوالات با توجه به فرمایشات آیت الله بهجت بر لزوم داشتن استاد تاکید ندارید ولی در مورد ذکر یونسیه تاکید دارید که زیر نظر استاد باشد. چند سوال از محضرتان دارم: ۱. این دو فرمایشتان چگونه قابل جمعند؟ ۲. وقتی خواندن ذکری نیازمند نظارت استاد است نمی‌توان گفت سایر عقبه های صعب العبور سلوک به طریق اولی مستلزم پیر ره رفته ای است؟ ۳. درین عصر درست است که رهنمودهای امام و رهبری نصب العین سالکان است اما مسائل شخصی فراوانی در سلوک پیش می آید که نیاز است با استاد در میان نهاده شود. هزار باده ناخورده در رگ تاکست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید بعضاً در این مسیر نیازهای شخصی و حالات خاصی برای افراد پیش می‌آید که باید با استادی در میان بگذارد و این غیر از آن است که خود را به کلی به استاد خاص بسپارد. زیرا هر اندازه در همان موارد هم عالمانه‌تر عمل کند، خود او بعد از مدتی می‌تواند آن حالات را تحلیل نماید. موفق باشید

30465
متن پرسش
سلام: در مباحث شرح مقدمه قیصری استاد سید حسن خمینی ظاهرا فرمودند که ریاضت اگر با عشق توام باشد موجب رشد فرد می‌شود و الا به صرف ریاضت اگر ناخواسته باشد به سلوک فرد یاری نمی‌رساند از طرفی در احوالات مرتاضان داریم که بعضا به یک بادام اکتفا می نمایند. حال با توجه به این که روز بروز سفره هایمان کوچکتر می‌شود و این بار برخلاف آنچه گویا از مرحوم خادمی نقل کردید سفره ها همه شکمی حساب شده اند و شکم ها سفره بنظرم رسید که چرا تحت فشار این اقتصاد ریاضتی جبرا ریاضت بکشم بلکه عاشقانه وارد ریاضت شوم بلکه لااقل از نظر معنوی رشدی حاصل آید. مثل آن فردی که از صبح تا شب چیزی برای خوردن ندارد خوب نیت روزه کند بلکه درین کشور که زاد است و توشه ای نیست توشه ی آخرتش را لااقل زیاد کند. حال سوال اینست که آن ریاضات تا چه حد ممدوح اسلامست؟ البته جای مرتاضان خالی قیمت بادام بر بام فلک سر می‌کشد. نمی‌دانم اقلی که اسلام اجازه دهد و در این کشور فلک زده بتوان تهیه کرد چیست؟ البته گله ای از نظام ندارم چون دولت فقر به ما ارزانی داشته است و راه های بهشت را هموار نموده است چه توان کرد که حفت الجنه بالمکاره و نیز اطلعت فی الجنه فرایت اکثر اهلها الفقرا و راستی خنده های ظریف و نمکین مسئولین هم در همین راستاست زان همی خندم که با زنجیر و غل می کشمتان سوی سروستان و گل.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ریاضتی که با نظر به چشم‌اندازی باشد تا حقیقت به سوی انسان بیاید، ریاضتی است زیبا و الهی و توحیدی. ولی ریاضت‌های مرتاضان که برای شدت‌بخشیدن به قوای نفس است، ربطی به توحید و رجوع به حقیقت ندارد. آری! سختی‌هایی که هزینه‌ی مقابله با استکبار است از نوع ریاضت‌های توحیدی است و قصه‌ی آن، قصه ی «در بلا هم می‌چشم الطاف او» می‌باشد. موفق باشید

30456
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: سوالی ذهن مرا به خود مشغول کرده است و آن اینکه منظور از «موتوا قبل ان تموتوا» چیست؟چطور می شود که انسان بمیرد قبل از آنکه بمیرد، اصلا ممکن هست که انسان بتواند بر کلیه میل های خود غلبه کامل پیدا کند؟ یعنی بتواند هیچ هوسی نداشته باشد؟ آیا نیازهای اولیه جزو شهوات محسوب می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در نسبت‌ها است. اگر بتوانیم نسبت‌های خود را با عالَم و آدم با حضور ابدی خود شکل دهیم و نه با نسبت‌های زودگذر دنیایی، عملاً خود را در قیامت می‌یابیم. موفق باشید

30460
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: در مباحث عین ثابته فرمودید که هر شخصی خودش پدر و مادرش را انتخاب کرده است. می خواستم بپرسم که آیا حضرتعالی خودتان به این نتیجه رسیده اید یا توسط دیگران هم مطرح شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحثی است در موضوع «عین ثابته» پیش می‌آید بخصوص با توجه به آیه‌ی ۱۷۲ سوره‌ی اعراف که هرکس را از پشت پدرش جهت اقرار به ربوبیت خدا اخذ کردند. موفق باشید

30458
متن پرسش
سلام استاد: اینا چیزهای هستن که در این مدت یاد گرفتم آیا درست هستن. خدایی که می‌پرستم و شناختم فقط هست. وجوده. نه شکلی داره و نه رنگی. خدا یک حضور داره و یک ظهور، حضورش همه جا هست و ظهورش در تمام مخلوقات. من فقط هستم و هستی من از هستی خداست. روحم در همه جای بدنم هست، چشم، گوش، دست، پا یک جا نیست ولی تماما همه جا هست. جسمم فقط مرکبی برای روح هست. حرف می‌زنم می‌خندم گریه می‌کنم غمگینم. همه نشانه وجود روح هستن. عالم، آدم، طبیب، گل، زمین، آسمان، خورشید، ستاره، دانشمند، همه و همه خدا نیستن اما نشانه وجود خداوند هستند. وقتی خدا گفت که روحی منظور این نیست که از روح خودش دمید. وقتی من میگم موبایلم. یا خودکارم یا خونم. اینا جزیی از من نیستن ولی متلعق به من هستن. مثل خانه خدا که متلعق به خداست ولی از وجود خدا نیست. هرچی در جهان هست و هر کار و حرکتی همه از خداست. اینا تمام علمی هست که در این چند ساله فهمیدم و بهش رسیدم. آخرش به این رسیدم که هیچی نیستم و هر چی هست از وجود اوست او هست که همه چی هست. هدف فقط بندگی و شناخت اوست و بسوی او حرکت کردن. خیلی وقتها وقتی فکر می‌کنم که چند سال گذشته و انگار همین چند ساعت بوده. یاد آیه می‌افتم که وقتی می‌میرم ازم می‌پرسن چند سال زندگی کردی میگم نصف روز یا یک روز واقعا بهش رسیدم. دنیا واقعا محل گذر هست و هیچ چیز موندنی نیست. رو خودم کار کردم خیلی از گناهان رو کنار گذاشتم، نمازم اول وقت شده و روزه هام رو کامل گرفتم، غیبت و تهمت و ریا، دروغ، قسم نخوردن، مهربان بودن، احترام گذاشتن رو همه اینا کارها کردم. فهمیدم زندگیم بی هدف و پوچ نیست. فهمیدم ایمان یعنی باور تمام چیزهایی که در قران و کلام امامان هست وقتی زبانم میگه لا اله الا الله باور کنم که فقط لا اله ال الله هست. فهمیدم چرا امامان از جهنم گذشتن در حالی که آتش جهنم خاموش بود. چون وابسته این دنیا نشدن و ما که وابسته این دنیا هستیم در رنج و عذابیم. هر کی وابسته چیزی هست و این یعنی جهنم چون میترسه از دستش بده. حتی فهمیدم که الله جامع تمام اسمها هست یعنی چه. با مثال ساده پیداش کردم. من نگار هستم. خواهر هستم، دختر هستم، مادر هستم، همسر هستم، عمه هستم، خاله هستم، زن دایی هستم، دوست هستم، همسایه هستم، همکار هستم، زن برادر هستم، معلم هستم، مداح هستم، طلبه هستم، محصل هستم، و هر کدوم از این اسمها در جای بخصوص خودش بکار می‌روند ولی در جمع همون نگار هستم. تمام اسماء خداوند هرکدوم در جای خودش بکار می‌روند: رحمان، رحیم، رازق، کریم، مالک، بخشنده، عالم، طبیب، حی، ظاهر، باطن، متین و همه و همه در واقع همون الله هستن. استاد عزیز‌ گاهی روحم خسته حس می کنم نیاز به آرامش دارم آرامشی که نمیتونم توصیف کنم. گاهی خدا رو می‌بینم و لذت می‌برم ولی در هیاهوی زندگی و رفتن در کثرتها گم میشم. گاهی در وحدت هستم و گاهی در کثرت حس می‌کنم همه درسها برام حجاب هستن واقعا سردرگم هستم همه چی میدونم ولی هیچی نمیدونم. آگاهی دارم ولی هیچی بلد نیستم، هیچ. گاهی بفکر میرم و انگار وارد دنیای تفکر میشم ولی فقط لحظه ایی هست بعد میشنیم فکر می‌کنم که به چی وابسته هستم که نمیتونم آزاد باشم ولی پیداش نمی‌کنم. حتی گاهی دعا هم نمی‌کنم برای کسی فقط میگم عاقبت بخیر بشی یا هرچی خدا بخواد. چون میگم شاید دعای من باعث بشه خودش بدرک اون چیز نرسه. آدمهای اطرافم گاهی وقتها درکم نمیکنن و نمیدونن چی میگم واقعا دوست دارم رها بشم اما نمیدونم چطوری. اصلا نمیتونم به کسی چیزی منتقل کنم حتی حالا که خیلی چیزها در ذهنم هست اما. واقعا گفتنش سخت هست. حتی فهمیدم بهشت و جهنم همین حالا نقد هست و گاهی حس می‌کنم روی پل صراط راه میرم مخصوصا وقتی میخوام کاری بکنم. چند سال پیش اشتباهی مرتکب شدم توبه کردم. ولی نمیتونم برم از طرف طلب بخشش کنم. با اینکه چند ساله میدونم اشتباه کردم و اون هم میدونه اما حاصر نیست منو ببخشه. با اینکه چند ساله ولی وقتی از اون طرف خبری بشه یا قراره ببینمش، زجر می‌کشم. چند روز پیش اینقد حالم بد شد که گرمای آتش گناهم و برزخ بودنم رو حس می‌کردم آنقدر گریه و زاری کردم، ناله کردم و از خدا کمک کردم کاری کنه اون طرف منو حلال کنه. شرایطی پیش اومد رفتم خونش ولی هیچ حرفی نزدم فقط بهم نگاه می‌کرد، اما بعدش کمی آروم بودم. واقعا بهشت و جهنم اینجاست. فهمیدم وقتی که از خواب غفلت بیدار می‌شم. یعنی برگشتم به معاد هست وقتی اینجا از فرصت استفاده کنم جبران کنم. و یا برعکس اگه در کثرت ها بمونم. و رو خودم کار نکنم و بیدار نشوم موقع مرگ نهایی قبرم. یا بهشت است یا برزخ. واقعا نمیدونم. اخرش می‌رسم به این که هیچی نیستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! ما هیچ‌چیز نیستیم جز فقیری که إلی الله است و سرمایه‌ی ما انسان‌ها چنین فقری است که در دل آن انسان، خدا دارد و این سرمایه‌ی بزرگی است. ۲. از این نوع قبض و بسط‌ ها نباید نگران بود. با شهداء مرتبط باشید، چه با مطالعه‌ی زندگی‌نامه‌ی آن‌ها و چه با حضور در مزارشان. حضور خدا را در مقاومت اسراء می‌توان احساس کرد. کتاب‌های «من زنده‌ام» و «سرباز کوچک روح الله» آینه‌ی چنین حضوری از حضرت ربّ العالمین است. موفق باشید.

30453
متن پرسش
سلام علیکم: استادِ اخلاق بنده معتقد است که سلوک باید در چارچوب فقه ظاهری باشد و سالک در انتها مسیر چنان شود که مستحبات بر او واجب و مکروهات بر او حرام گردد. او به شدت من رو از استفاده از مولوی و ابن عربی و... امثالهم و شخص محوری منع کرده و به تجربیات آنها نیمخورده و پسخورده می‌گوید. بنده خودم دچار تردید و شک در نظر استادم گردیدم. نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر حجّت تاریخی خود را حضرت امام خمینی قرار دهیم و بقیه‌ی افراد را در نسبت با شخصیت ایشان ارزیابی کنیم، خطر کمتری پیش می‌آید. در نفیِ ابن‌عربی احتمالاً مشکلی باید باشد و این غیر از آن است که کسی نخواهد ابن عربی بخواند. موفق باشید

30451
متن پرسش
سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. ۱. می‌توان گفت طلب عین ثابته که از امکان ذاتی اشیاء نشات گرفته در واقع همان طلب خداست به آشکار شدن اسماء حسنایش از طریق اعیان ثابته؟ ۲.با توجه به شرایط سخت اقتصادی به نظرتون دولت آینده اگر انقلابی باشد با توجه به ویرانیهای گسترده این دولت از نظر اقتصادی می‌تواند روی اقتصاد مردم به سرعت اثرگذار باشد یا خیر؟ ۳. این همه فشاری که به مردم از نظر اقتصادی وارد می‌شود یک شورش بالقوه بر علیه نظام ارزیابی می‌کنید یا خیر؟ ۴. امیدی که در آقا و شما در مورد آینده وجود دارد از نظر اقتصادی هم هست یا خیر؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برای هرچیزی می‌توان این را گفت که از جهتی خداوند بنا دارد از طریق آن چیز، کمالات خود را ظاهر کند. ۲. به نظر می‌آید آینده، آینده‌ی امیدبخشی باشد. ۳. خیر! زیرا مردم می‌دانند مشکلات مربوط به دشمن است. لذا باید بر دشمن بشورند. ۴. همین‌طور است، حتماً بستر اقتصاد مردم از این نوع تنگناها آزاد می‌شود و از طرفی، نوعِ زندگی‌ها از حالات تشبّه به اشرافیت نیز به نور توحید در می‌آید. موفق باشید

30436
متن پرسش
سلام علیکم جناب طاهر زاده: آیا اساسا علمی به نامِ عرفان نظری وجود دارد؟ خواندن شهود دیگران چه کمکی به ما می‌تواند بکند؟ برخی نظر دارند که بعضی علوم رفتنی هستنند و نه گفتنی، از جمله عرفان نظری و خداوند باید در را بگشاید نه اینکه ما با خواندن شهود دیگران (که نمی‌دانیم درست است یا غلط) دنبال راه بگردیم. نظر شما در مورد ماهیت و کاربرد و فایده عرفان نظری چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه‌ی شهود دیگران، کارساز است تا خود را در جهان معنوی آن‌ها جستجو کنیم. به‌خصوص ادعیه‌ی توحیدی که راهی است به سوی جهان کیفیت‌ها. موفق باشید

30441
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بعد از نیمه ماه رجب، حال و هوایی را که در ابتدای ماه رجب داشتم دیگر ندارم، نمی دانم علت چیست؟ دوم اینکه در نیمه ‌دوم ماه ما باید دنبال چه چیزی باشیم؟ سومین سوال اینکه اگر از ماه رجب به سوی ماه رمضان سیر صعودی باشد، پس ماه شعبان باید معنوی تر از ماه رجب باشد، آیا ممکن است توحید ماه شعبان قوی تر از توحید ماه رجب باشد؟ ممکن است توحید ماه شعبان مثل منزل تشهد نماز باشد، یعنی باقی به الله شدن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آن حال باید ما را به رجوعی عمیق‌تر به سوی خدا برساند. ۲. معارف الهی باید دنبال شود. ۳. در آینه‌ی نبیّ در ماه شعبان در دین خدا حاضر می‌شوید به جهت آن‌که ماه شعبان، ماه رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است. قال علی علیه السلام: صَومُ شَعبانَ یَذهَبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ وَ بَلابِلِ القَلبِ. روزه ماه شعبان، وسواس دل و پریشانى‏ هاى جان را از بین مى ‏برد. تحف العقول ص ۱۰۲ - خصال ص ۶۱۲. موفق باشید

30437
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. برای رسیدن ب جایی ک با تمام وجود کلمه ی (لا اله الا الله) رو بتونیم ب زبون بیاریم و انسانی زاهد باشیم، میگن باید پا روی تمام تعلقات دنیوی گذاشت، استاد شجایی فرمودند ک زهد یعنی از بدست آوردن چهار دسته معشوق (جمادی، گیاهی، حیوانی، و عقلانی) ذوق زده نشی و از دست دادنشونم تو رو افسرده دل نکنه. بعد طبق این تعریف می‌خواستم بدونم ک طلب کردن اونها از روی علاقه ای که بهشون داری با زهد منافات داره؟ یعنی وقتی در مقابل کسی نشستی و در حال مناجاتی که قراره تنها معشوقت باشه ی معشوق دنیایی رو بطلبی این کار مانع ایجاد میکنه برای رسیدن به زهد؟ خب از طرفی وقتی طلب میکنی یعنی هنوز ب طور کامل از دنیا نبریدی، از طرفی هم اگر بگن طلب کردنشون ممنوعه تازه انگار انسان بدتر گیرشون میشه و در خیالش اونها رو بزرگ میکنه و چ بسا دچار وهم هم بشه و اون علاقه رو از آنچه که در واقعیت هست بزرگ تر میکنه و رفته رفته به جایی میرسه که اون علاقه اون معشوق را در حدی بزرگ کرده که حتی اونو در مقابل رب میدونه و هرگاه که میخواد نماز بخونه دست به دعا برداره چون نمیتونه طلب او را در بین دعاهایش نیاورد و میداند که مباید عم بیاورد اصلا از دعا منصرف میشه و از عبادت باز میمونه یا به عبارتی بخاطر این ممنوعیت از معشوق حقیقی نیز باز میمونه میدونین چی میخوام بگم؟ میگم شاید اصلا علاقه ی او به اون معشوق زمینی حتی در حده اصرار هم نباشه و از نبودنش در زندگی آینده هیچ ترس و غمی هم نباشد و انسان بگه خب با خدایم یجوری پشت سر می‌گذاریم و اصلا مشکلی نیست من به خدا تکیه می‌کنم. اما اگر پای ممنوعیتی در میان باشد خب این انسان چون میدونه این علاقه ی چه بسا کم مانع خوشنودی خدا و رسیدن به (لا اله الا الله) میشه خب از سره خجالت کناره گیری میکنه از خدا و این کناره گیری از خدا باعث بزرگ شدن ناخواسته ی او معشوق در خیال میشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در محضر حضرت حق و توجه به این‌که او بهترین آرزو و مطلوب ما است، می‌خواهیم نوعی از زندگی را به ما بدهد تا بهترین بندگی و حضور در عالم را برای انجام وظیفه داشته باشیم. در این رابطه طلب زندگی و لوازم آن زندگی مذموم نیست. موفق باشید

نمایش چاپی