بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24846
متن پرسش
سلام علیکم استاد جان: وقتتون بخیر. استاد در صوت جلسه دوم جزوه عرفان نظری فرموده اید که حقیقت وجه ندارد. اسم وجه حقیقت به حساب نمی آید؟ منظورتون از وجه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظهور استقلالی برای هیچ اسمی نیست مگر از طریق مظهر یا مظاهری خاص، و در همین رابطه ائمه «علیهم‌السلام» می‌فرمایند: «نحن واللّه الاسماء الحسنی» به این معنا که شخصیت آن‌ها مظاهر اسماء حسنی می‌باشد. موفق باشید

24838
متن پرسش
چه کنیم که سهل انگار نباشیم و نماز را اول وقت بخوانیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گناه نکنید، پر حرف نباشید، آرزوهای دنیایی را کم کنید، بی‌خود در جانِ خود، کینه از افراد را جای ندهید. موفق باشید

24830
متن پرسش
سلام علیکم: فلسفه به خدا می رساند یا از خدا دور می کند؟ فلسفه یقین می آورد یا شک؟فلسفه خدا رو اثبات می کند یا رد؟ فلسفه آرامش روانی ایجاد می کند یا فشار روانی؟ فلسفه انسان رو مطمئن میکنه یا متزلزل؟ چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه یک نوع تفکر است در جواب پرسش‌هایی که روح انسان به میان می‌آورد و از این جهت می‌تواند انسان را به خدا نزدیک کند. ولی این‌طور نیست که فلسفه به خودی خود جزئی از دینداری باشد، ولی به نظر می‌آید که بُعدی از ابعاد تفکرِ انسانی است، حال چه در یونان شروع شده باشد و چه در هند و ایران. موفق باشید

24827
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: سوالی در مورد هوش داشتم: من تا قبل از اینکه از کلام شما بشنوم که هوش یک موهبت الهی است و به بعضی دادند و به بعضی نه اینجوری بودم که همیشه سعی می‌کردم باهوش باشم و باهوش‌تر بشم و نشون بدم که آدم باهوشی هستم و شدیدا هم موفق بودم. اما وقتی صحبت شما رو شنیدم انگار آب سردی روی سرم ریختند و این تمایل درونی من از بین رفت و دیگر نخواستم که باهوش باشم و گفتم خب هرچی هست هست دیگه! یعنی دیگه همتی برای اینکه نشون بدم آدم باهوشی هستم ندارم. الان یه عالمه سوال در مورد هوش دارم. استاد هوش چیه؟ اگه بعدی از وجود انسانه چرا تشکیک‌پذیر نیست؟ لطفا یکم در موردش توضیح بدید. ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید بین عقل و هوش خلط کرد. آن‌چه ارزش دارد و قابل رشد است تعقل است جهت درک حقایق کلّی که با دنبال‌کردنِ علومی مثل ریاضیات و یا فلسفه تقویت می‌شود. ولی هوش، سرعتِ درک مطلبی است که به طور عادی نیز با سرعت کم‌تر درک می‌شود زیرا در هوش، قدرت حدس انسان قوی است. موفق باشید

24826
متن پرسش
سلام: انتهای فلسفه ی اسلامی به خداوند تبارک و تعالی و افعال و اوصاف او ختم می شود؟ و سوال دوم اینکه انتهای فلسفه ی غرب به کجا می رسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه‌ی غرب، با هایدگر و گادامر و حتی کانت، نحوه‌ی دیگری از تفکر است غیر از تفکری که ما در فلسفه‌ی اسلامی داریم. موفق باشید

24825
متن پرسش
سوال: سلام استاد: یک سیر مطالعاتی جداگانه برای فلسفه و عرفان (البته عرفان نظری) می خواستم ممنون میشم به ترتیب مشخص کنید باید چه بخوانم. طلبه هستم. سپاس فراوان جواب:باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها و مطالعه‌ی کتاب‌های «بدایة الحکمه» و نهایة الحکمه» و «اسفار» جناب صدرالمتألهین و سپس «فصوص الحکم» ابن عربی بتوان این راهِ بسی با برکت را طی کرد. موفق باشید سوال: منظور از اسفار تمام ۹ جلد اسفار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی بعد از «بدایه» و «نهایه» می‌شود از جلد پنجم اسفار شروع  کرد. موفق باشید

24823
متن پرسش
سلام علیکم: گفتن ذکر یونسیه به عدد ۴۰۰ در حال سجده تا یک اربعین یا تا یک سال، از دستورات خاص است یا عام؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم خاص باشد. موفق باشید

24790
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: ۱. چگونگی حجاب بودن علم رو توضیح بدهید. ۲. آیا حجاب ها باعث کند شدن سرعت سیر انسان بسوی خدا می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست، مراجعه فرمایید. موفق باشید

24795
متن پرسش
سلام علیکم: من از یکی از شاگردان نزدیک مرحوم آیت الله محمد شجاعی شنیدم که می گفتند مرحوم آیت الله شجاعی نظرشان بر این بوده که اذکار توحیدی رو نباید همینطور زیاد گفت. یک وقت هست که استاد دستور می دهد که فلان ذکر توحیدی را به فلان عدد یا بدون عدد ولی زیاد بگویید فرمودن این مشکلی ندارد. ولی همان ذکر توحیدی را بدون اذن استاد نباید زیاد گفت. بحث روی زیاد گفتن آن ذکر است. و جالب اینجاست که مرحوم آیت الله شجاعی ذکر شریف لااله الا الله رو هم از این قبیل اذکار می دانند. می فرمایند چون این ذکر هم ذکر توحیدی است نباید سرخودی زیاد گفته شود. در صورتیکه در روایات به زیاد گفتن لااله الاالله توصیه شده. حتی برای درمان وسواس چه وسواس عملی و چه وسواس فکری مداومت بر ذکر لااله الا الله مفید دانسته شده، حال این دسته از روایات را چگونه با سخن مرحوم شجاعی درباره ذکر لااله الاالله جمع کنیم؟ البته همانطور که حضرتعالی مستحضرید، مرحوم آیت الله شجاعی نیز از ارباب باطن و بزرگان طریق معنویت بوده اند و قطعا سخن شان از روی حساب و کتاب است به همین دلیل برایم سوال شده که چگونه این دو مطلب را با هم جمع کنم؟ ممنون می شوم اگر راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در ذهنم هست که مرحوم آیت اللّه شجاعی در سه جلد کتاب «مقالات» خود برای ذکر عام، عدد قائل نیستند و ذکر «لا إله إلاّ اللّه» از اذکار عام است. موفق باشید

24794
متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار برای بنده سوالی پیش آمده بدین منوال: اینکه من حدود سی و اندی سن دارم و هنوز نتونستم یک بار کربلا زیارت امام حسین (ع) بروم این دلیلش بی محبتی بنده نسبت به این امام بزرگوار است؟ آخه چیزی که هست اینه که من خیلی مثل دیگران شوقی هم در خودم حس نمی کنم به همین خاطر ازین بابت برای خودم اظهار تاسف دارم که چرا این همه دیگران نسبت به رفتن این سفر شوق و ذوق دارند التماس می کنند اما در من چنین حسی وجود نداد؟ البته این را هم متذکر شوم که چندین ساله که بنده خدا توفیق نماز اول وقت صبح و نماز شب حالا به استثنای اینکه ممکنه چند باری تو این مدت نماز شبم قضا شده باشد و قضای آن را صبح بجا آوردم - این را گفتم به این دلیل که اعتقاد دارم به خدا و ائمه - البته هر چند درین نمازها هم حضور خاصی را جدیدا حس نمی کنم و می ترسم اینها هم در بنده عادت شده باشند، البته چند سالی است هم بیشتر اوقات بعد نمازها، صبح ها بعد از بیدار شدن همیشه بر ائمه یک به یک و حتی بر امام حسین جدا سلام عرض می کنم از وقتی شنیدم اگه زیارت نرفتی از شهر خودت سلام خدمت آقا بفرستی زیارت محسوب می شود. از شما بزرگوار میخوام بپرسم اینکه بنده طلبیده نشدم و حس و ذوق چندانی ندارم علتش چیست؟ این بی معرفتی و عدم محبت بنده محسوب می شود؟ اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار عبادات، سعی بر کسب بر معارف الهی مثل معرفت نفس و تدبّر در قرآن، راهی است که باید گشوده شود. موفق باشید

24788
متن پرسش
سلام استاد: من یک سوالی پرسیدم از محضرتون ولی جوابم رو نگرفتم کامل. اکنون دوباره می پرسم. آیا امکان دارد کسی به فناء فی الله برسد ولی مسئله ی وحدت وجود را حق نداند؟ عارف مگر وحدت وجود را شهود نمی کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وحدت وجود، یک موضوعِ نظری است. چه اشکال دارد که کسی بدون توجه به این مباحث، غرقِ توجه به حق شود. «عاقل به کنار جوی پیِ پل می‌گشت / دیوانه‌ی پا برهنه از جوی گذشت». موفق باشید

24786
متن پرسش
سلام علیکم: سرّ اعداد چیست؟ مثلا اینکه می گویند ذکر یا توّاب رو به فلان عدد بگوید تا به فلان خواسته برسید. نقش عدد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد به چیز قابل اعتمادی نرسیده‌ام مگر در رابطه روایاتی که از معصوم به ما رسیده است و تعداد اذکار را معلوم کرده‌اند. موفق باشید

24784
متن پرسش
استاد سلام: بررسی عالم خارج در فلسفه اسلامی آیا جنبه ی اثبات اصل این امر بدیهی را دارد یا نه فقط بحث تطابق ذهن و عین مطرح است؟ اگر بحث اثبات اصل عالم خارج می‌باشد، مگر امر بدیهی هم اثبات می خواهد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مقابل شبهه‌ای که پیش می‌آورند و بحث عارض‌بودنِ معلوم را بر عالِم پیش می‌کشند؛ سعی می‌شود در جواب آن شبهه سخنانی بگویند وگرنه درکِ خارج برای هرکس، امری است بدیهی. موفق باشید

24783
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: چگونه است که در کتاب فلسفه پایه ۱۲ هم گفته که صدرا فلسفه خود را حکمت متعالیه نامیده و فیلسوف را حقیقت جو و حکیم معرفی کرده است. حالاباید گفت مکتب صدرا، فلسفه ای است که شامل: استدلال شهود فقه است یا باید گفت حکمت متعالیه شامل: فلسفه عرفان فقه است؟ همچنین در این کتاب فلسفه پایه ۱۲ هم گفته که مکتب فلسفی اشراق هم استدلال دارد هم شهود. خب حالا باید گفت فلسفه اشراق، استدلال و شهود رو با هم داره یا بگیم مکتب اشراق هم فلسفه داره هم عرفان؟ همچنین در این کتاب آمده که عرفا به استدلال توجه چندانی ندارند و تنها راه وصول به حقیقت رو شهود باطنی میدونند و همواره عقل رو تحقیر می کنند. خب این رفتار عرفا افراطه یا نه؟ اما در جای دیگه شنیدم که عرفا در مرحله‌ دوم به استدلال اعتقاد دارند و فلسفشون همون عرفان نظری هستش. آیا عارف با صوفی تفاوت دارد اگه داره چیه؟ پس استاد متوجه شدید که بنده فرق فیلسوف و عارف رو گیچ شدم و اگه فیلسوف راه کسب حقیقت رو استدلال میدونه و عارف شهود میدونه پس چرا تو این کتاب گفته که صدرا فلسفه اش رو، حکمت متعالیه نامیده؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حکمت متعالیه در عین اصالت‌دادن به عقل و استدلال، متوجه است که آن‌چه عقل می‌فهمد قابل درک با قلب نیز هست و به یک معنا، صورتِ کامل‌ترِ همان مکتب جناب سهروردی است. ولی عارف، از ابتدا سعی دارد با چشمِ قلب به حقایق نظر کند، هرچند عقل را تعطیل نمی‌نماید. ۲. بین صوفی و عارف از نظر سلوک، تفاوتی نیست. موفق باشید

24774
متن پرسش
سلام علیکم: استاد محترم نمی دانم تا چه حد فضای فکری جامعه را رصد می کنید اما چند وقتی است جناب آقای ابراهیم فیاض که از اساتید محترم دانشگاه تهران هستند و نزد انقلابیون بسیار امین و مورد احترام، به شکلی تند و حتی بعضا با بی احترامی بر تفکر صدرائی، عرفانی می تازند و اظهاراتی را مطرح می کنند که باعث حیرت بسیاری از مؤمنین و انقلابیون شده است. از همجنسباز خواندن ملاصدرا بگیرید تا فاشیست خواندن علامه طباطبایی و خلاصه حمله همه جانبه به همه متفکران صدرایی، عرفانی و سنت گرا همچون آقای نصر، فردید و ... . متأسفانه ایشان بسیاری از جوانان انقلابی را نسبت به فلسفه و عرفان بدبین کرده اند. علاوه بر آن ایشان با درست کردن یک دوگانه به نام «حکومتی ها و جمهوریتی ها» افرادی همچون علامه مصباح، علامه طباطبایی، علامه جوادی آملی، ملاصدرا و ... را در زمره «حکومت اسلامی ها» قرار می دهند و امام، رهبری، شهید بهشتی و شهید مطهری را در زمره «جمهوریتی ها» و ادعا می کنند گروه اول جمهوری اسلامی را از گروه دوم دزدیده اند و ما امروز در عوض جمهوری اسلامی امام خمینی، با حکومت اسلامی علامه طباطبایی و علامه مصباح مواجه هستیم. مع الاسف بسیاری این دسته بندیها را پذیرفته اند تا جایی که برخی ادعا می کنند امام بر مبنای تفکر صدرایی انقلاب نکردند و از دل این تفکر جز «نگاه بالا به پایین»، «دیکتاتوری»، «حکومت آمرانه و فاشیستی»، «امر به معروف حکومتی»، «فئودالیسم»، «مرید و مرادبازی»، «تحکم» و «فساد اخلاقی» چیزی بیرون نمی آید. حوزه که خفته و صدایی از آن بلند نمی شود. اما ما از پرچمداران تفکر صدرایی مثل جنابعالی انتظار داریم با عنایت و توجه به شبهاتی از این دست اجازه ندهید دامان تفکر ناب اسلامی-ایرانی با این اتهامات لکه دار شود. در حال حاضر از اردوگاه صدرائیان در قم هیچ صدایی شنیده نمی شود. حداقل شما از اصفهان پاسخی بدهید تا این حرفها فضای فکری جامعه را مسموم نکند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید آقای دکتر فیاض متوجه می‌بودند که جهانِ ما در آینده چه جهانی است و با چه هویتی؟ مسلّم آن‌طور که آقای دکتر فیاض فکر می‌کنند ما جزیره‌ای خواهیم شد مثل جزیره‌ی وهابیت، و شیعه با دیوارهایی که از نظر فکری به گِردِ خود می‌کشد، به‌کلّی از جهانِ امروز بیرون خواهد افتاد؛ در حالی‌که ما طلوع دیگری خواهیم داشت، طلوعی که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نامه‌ی خود به آقای گورباچف از آن خبر داد و گورباچف را نیز به تأمل در اندیشه‌های صدرایی و ابن‌ عربی نمود. این، وسعتِ آینده‌ی ما است. هرگز نباید معطل امثال آقای دکتر ابراهیم فیاض شد که تاریخِ آن‌ها سال‌ها است گذشته است و بالاخره چند نفری که آماده‌ی حضور جهانی با آموزه‌های تشیع را ندارند، همدیگر را پیدا می‌کنند ولی به گفته‌ی مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب».

مولوى در رابطه با اين‏كه عده ‏اى همواره كار زياد مى ‏كنند و مردم را از كار اصلى خود باز مى‏ دارند داستان كُره اسبى را به ميان مى ‏آورد كه در حال آب‏ خوردن بود تا تشنگى خود را رفع كند و صاحب اسب‏ها كه با سوت‏ زدن مانع آب‏ خوردن آن كره اسب می‏شد و نتيجه مى ‏گيرد همواره از اين كارافزاها بوده و هستند، تو كار خود را انجام بده. مى‏ گويد:

گفت مادر، تا جهان بوده است از اين‏

 

كار افزايان، بُدند اندر زمين‏

هين تو كار خويش كن اى ارجمند

 

زود، كايشان ريشِ خود بَر مى‏ كَنند

وقتْ تنگ و مى ‏رود آبِ فراخ‏

 

پيش از آن كز هجر گردى شاخ شاخ‏

شهره كهريزى‏ست پر، آبِ حيات‏

 

آب‏ كَش‏، تا بَر دَمَد از تو نبات‏

آبِ خضر از جوى نطق اولياء

 

مى‏ خوريم اى تشنة غافل بيا

ما چو آن كُرّه، هم آب جو خوريم‏

 

سوى آن وسواس طاعن ننگريم‏

     

وقتى انسان متوجه شد كارافزايانِ عالَم دام‏هايى براى زندگى ما پهن كرده‏ اند، راه خود را پيدا كرده‏ ايم. و فرصت را جهت نوشيدن آب زندگانى از دست نمى‏ دهيم و با شناختن حقّ ربّ و حق رسول و حق اهل بيت راه خود را از بقيه جدا مى‏ نماييم و مى ‏فهميم بقيه ‏ى راه‏ها قيل و قالى بيش نيست كه حضرت رضا «علیه‌السلام» در آن مورد فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ‏ الْقِيلَ وَ الْقَالَ وَ إِضَاعَةَ الْمَالِ وَ كَثْرَةَ السُّؤَال»[1] خداوند، قيل و قال، و ضايع‏ كردن مال، و كثرت سؤال را دشمن دارد. راه حل مشكلات ريشه در آرامشى دارد كه ماوراء حرص‏ ها و ولع‏ ها قرار دارد.

  در ضمن جناب آقای دکتر مهدی امام‌جمعه در کتاب «سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن سینا تا ملاصدرا» مطالبِ درخوری نسبت به انتقادهایی که این‌گونه افراد به مکتب صدرا دارند؛ مطرح کرده‌اند. موفق باشید


[1] - تحف العقول عن آل الرسول( ص)، ص 443.

24768
متن پرسش
سلام علیکم: کسی که عارف شده حتما وحدت شخصی وجود را قبول دارد؟ امکان دارد کسی عارف باشد ولی وحدت شخصی وجود را قبول نداشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عرفان نظری، وحدت وجود مطرح است ولی برای زندگیِ دینی و به‌دست‌آوردنِ صفای باطن از طریق همان دستورات الهی و آن‌چه در جواب سؤال شماره‌ی ۲۴۷۶۷ عرض شد، کافی است. موفق باشید

24767
متن پرسش
با عرض سلام: بنده هر موقع رو به مطالعه کتب معرفتی مخصوصاً کتب شما می آورم همین که دارم و به جاهایی می رسم که احساس می کنم دارم به سکوی پرتاب نزدیک میشم، یک دفعه افکار مزاحم و شکاکیت میاد سراغم به گونه ای که خودمم متحیر میشم که این فکرها دیگه چیه، و حس از خودم می پرسم چرا این فکرها الان اومده سراغم؟ حالا که دارام به جاهای خوب می رسم، این حیرت و چراها و این افکار بدجور منو آزار میده و یجوری قبض روحی و اضطراب در من ایجاد می‌کنه و منو از مسیر اصلی منحرف میکنه، نمیدونم چیکار کنم که بتونم از این فکرها و اوهام و شکیات عبور کنم، چون مطمئنم اگه عبور کنم حتما به اوج می رسم، نمیدونم القا این افکار و این شکاکیت از طرف شیطانه یا نه خود نفس اماره منه که میخواد منو از مسیر منحرفم کنه و یه جور یاس و نا امیدی و سوءظن به خداوند در من ایجاد کنه، خلاصه نمی‌دونم چطور از این افکار و وهمیات و شکاکیت عبور کنم، لطفا بنده رو راهنمایی بفرمایید و یه راه حل اساسی جهت عبور از این حالت سرگردانی و اضطراب و حیرت پیش پای بنده قرار بدید، در ضمن بنده کتاب ادب عقل و خیال و قلب رو هم خوندم. بسیار ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی جناب مولوی: «آب گِل خواهد که بر دریا رود / گِل گرفته پای او را می‌کشد». معلوم است وقتی بناست حرکتی صورت بگیرد، خُلقیاتِ قبلی سر بر می‌آورد و خود را نشان می‌دهد. اگر آب، قصدِ رفتن به سوی دریا را نمی‌کرد که گِل، خودنمایی نمی‌نمود! این شک‌ها و سوء ظن‌ها اگرچه بد است ولی حکایت از این دارد که حرکتی در حالِ صورت‌گرفتن است. همت کنید، آرزوهای دنیایی را کم کنید، کینه‌ها را از دل بیرون کنید، از پرحرفی خودداری نمایید؛ إن‌شاءاللّه امکانِ ادامه‌ی راه فراهم می‌شود. موفق باشید

24764
متن پرسش
سلام: چرا انقدر باید بگردیم؟ چرا باید دنبال صاحب نفس بگردیم؟ اصلا گشتن چه معنایی دارد؟ مگر صاحب نداریم؟ مگر امام نداریم؟ مگر حجت کبرای خدا ناموس اکبر حضرت بقیه الله بر ما احاطه ندارند؟ چرا از انفاس قدسی حضرت صاحب الزمان استفاده نکنیم؟ حال که بی صاحب نیستیم پس چگونه باید از انفاس قدسی اش بهره مند گردیم؟ چه کنیم که حضرت به ما توجهی کند؟ عرفا گاه به سالکان و مریدان خود توجهی باطنی می کنند و می شود آنچه که باید بشود. ما چه کنیم؟ چکار کنیم تا حضرت به ما توجهی کنند؟ اصلا راه ارتباط با ایشان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما امام داریم و او عین عصمت است، پس با رعایت شریعت الهی راه‌مان به سوی او گشوده می‌شود. موفق باشید

24763
متن پرسش
جناب استاد سلام: با توجه به جواب سوال ۲۴۷۵۷ که فرمودید: نوعی خلطی بین مفهوم و مصداق است اصل استدلال مغالطه ای این می باشد: انسان، شک ندارد که عدم، عدم است. ولی آن هنگام که این گفته را تصدیق می‌نماید در واقع به وجود عدم اعتراف می‌نماید. یعنی عدم، وجود دارد. انسان از سویی دیگر وجود را تصدیق می‌نماید. از این‌رو بین وجود و عدم تفاوتی نخواهد بود. و در نتیجه وجود، موجود نیست. بنده آن استدلال را اینگونه به صحیحش تصحیح کردم: انسان، شک ندارد که مفهوم عدم، مفهوم عدم است (یا بهتر است بگوییم مفهوم عدم وجود ذهنی دارد)، آن هنگام که این گفته را تصدیق می کنیم در واقع به وجود ذهنی مفهوم عدم اعتراف می نماییم یعنی مفهوم عدم وجود ذهنی دارد و انسان از سویی دیگر وجود خارجی و وجود ذهنی را تصدیق می نماید، از این رو بین وجود ذهنی و مفهوم عدم که وجود ذهنی می باشد تفاوتی نخواهد بود، در نتیجه مفهوم عدم که وجود ذهنی دارد در خارج وجود ندارد و فقط وجود ذهنی است. البته بهتر است اینگونه بگوییم: انسان، شک ندارد که مفهوم عدم، مفهوم عدم است (یا بهتر است بگوییم مفهوم عدم وجود ذهنی دارد)، آن هنگام که این گفته را تصدیق می کنیم در واقع به وجود ذهنی مفهوم عدم اعتراف می نماییم یعنی مفهوم عدم وجود ذهنی دارد و انسان از سویی دیگر وجود خارجی را هم تصدیق می نماید، از این رو بین وجود خارجی و مفهوم عدم که وجود ذهنی می باشد تفاوت می باشد، در نتیجه مفهوم عدم که وجود ذهنی است در خارج ذهن وجود ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

24766
متن پرسش
با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز: استاد چندین سال با مشکل رو برو بودم خدمت یکی از علمای اخلاق اصفهان رسیدم ایشان دستوراتی از قبیل ذکر و تعویذ دادند و احتمال امور دیگر را دادند. (سحر) امسال مراجعه کردم و عنوان کردم که مشکل رفع نشده و شخصی را برای رفع آن با کلی محذورات معرفی کردند. بنده آنقدری می دانم که نباید به این امور نزدیک شد. با توجه به امین بودن استاد و آقا زاده ایشان که شخص را معرفی کردند. مراجعه کار درستی است. لطفا راهنمایی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توحید و معارف توحیدی جلو بروید تا إن‌شاءاللّه افق‌های معرفتی موجب رفع مشکلات شود. موفق باشید

24765
متن پرسش
سلام علیکم: شما سیر و سلوک ذکری یعنی چه؟ خب این چه کاریه من بشینم یه گوشه هی ختم انجام بدم هی ذکر خاص با عدد خاص بگم و هی قدرت پیدا کنم. میگن برای ایجاد مقامی خاص در سالک نیاز به فلان ذکر است. من نمی توانم این مسئله را درک کنم لطفا توضیح بفرمایید در مقام ورد چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده، معرفتِ توحیدی است که کارساز است. ذکر، برای زنده‌نگه‌داشتنِ آن معارف است برای قلب. حدیث ۱۲ «چهل حدیث» امام خمینی متذکر همین امر است. موفق باشید

24761
متن پرسش
جناب استاد سلام: آیت الله مصباح در مورد شبهه «المعدوم المطلق لا یخبر عنه» در کتاب شرح نهایة الحکمه صفحه ۱۹۸ میفرماید: «اينكه بر معدوم مطلق حكم كرده‌ايم به اينكه «نمى‌توان بر آن حكم كرد» از آن جهت است كه معدوم مطلق را با همين عنوان - عنوان «معدوم مطلق» - تصور كرده‌ايم. اگر فرض كنيم حتى اين عنوان نيز در ذهن شخص وجود نداشته باشد، در آن صورت حتى شخص همين حكم- حكم به اينكه نمى‌توان بر معدوم مطلق حكم كرد- را هم نخواهد داشت. زيرا با تصور همين عنوان معدوم مطلق به نحو اجمال و با عنوان تصور شده است و چنين چيزى ديگر معدوم مطلق نيست، چون گفتيم كه معدوم مطلق چيزى است كه حتى با عنوان هم تصور نشده است. پس معدوم مطلقى كه با عنوان «معدوم مطلق» آن را تصور كرده‌ايم در حقيقت معدوم مطلق نيست و از همين رو مى‌توان بر آن حكم كرد به اينكه نمى‌توان بر آن حكم كرد. معدوم مطلق واقعى آن است كه حتى با عنوان «معدوم مطلق» نيز تصور نشود، در اين صورت حتى حكم به اينكه «لا يخبر عنه» يا حكم به اينكه «حكم بر آن نمى‌شود» نيز بر آن محال است.» پس طبق فرموده آیت الله مصباح ما اصلا نمی‌توانیم عدم مطلق را بفهمیم و محال است و هر چه را که به عنوان مفهوم عدم مطلق در نظر می گیریم در اصل عدم مطلق نیست. لطفا نظر خود را بیان نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که معنا و مفهوم معدومِ مطلق غیر از وجودِ معدومِ مطلق است وگرنه خلط بین مفهوم و مصداق پیش می‌آید همان‌طور که علم به عدم، علم است و نه عدم؛ و علمِ به آتش، علم است و نه آتش. موفق باشید

24760
متن پرسش
سلام استاد عزیز و بزرگوار خسته نباشید: استاد مشغول گوش دادن به فایل صوتی شما در تفسیر سوره زمر بودم که اشاره فرمودین به مشکلات و فلسفه این مشکلات در زندگی و اینکه خداوند صاحب عالم هستش، پس اینی که هست میتونست نباشه، پس وقتی این مسائل هست یعنی خبری هست (یعنی اینکه حکمتی در کاره) استاد با این صحبت زندگی خودم یادآوری شد برام که گفتم شاید مطرح کردنش برای اعضاء سایت و کسایی که به این پرسش و پاسخ دسترسی دارن بد نباشه، بنده چندین بار در شرف ازدواج قرار گرفتم و خیلی ساده بهم می خورد یا خودم بهم می زدم و همه اش برام سوال بود که آخه چرا اینجوری طلسم شدم جریان چیه، اون موقع عقاید و باورهام ۱۸۰ درجه با آلان فرق داشت، غرق دنیا بودم و اعتقادم این بود که فقط دنیا رو داشته باشم آخرت رو بیخیال و زیادم مهم نیست که چی میشه و فقط چسبیده بودم به دنیا و ظواهرات اون، نماز و روزه رو داشتم اما کلا هم و غم بدبختی و خوشبختی بنده خلاصه شده بود در دنیا و لاغیر، اما بعد کلا تنها شدم، این تنها شدن همانا و معجزه همانا، اصلا نمیدونم چی شد که دنیای درون و بیرون من بطور معجزه آسا و چشم گیری عوض شد که برای همه سوال بود که چرا من یه دفعه عوض شدم، خودم هم خیلی جواب قطعی نداشتم براشون، شدم یه آدم دیگه با باورهای دینی محکم و منطقی، مثل اینکه یه عمر خوابی بودم و تازه بیدار شدم، الان دیگه فقط آخرت رو میخوام و هم و غم من آخرت شده و اگر دنیا رو هم میخوام بخاطره اینه که بتونم بهتر بندگی کنم و در این مسیر سدی سر راهم قرار نگیره، و اگر من با اون عقاید نادرستم ازدواج کرده بودم شاید غرق تر شده بودم که هلاکت خودم رو رقم می زدم و امید نجات زیادی هم قابل تصور نبود، و الان خودم رو سپردم به خدا که خدایا اگر تجرد به نفع من و بندگی منه پس سمعا و طاعتا و اگر تاهل بازم سمعا و طاعتا....این تغییرات رو مدیون لطف و رحمت بی منتهای خداوند هستم که هیچ وقت هم نمی توان از عهده شکرش به در آید. ببخشید استاد اگر طولانی شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همین نگاه که به آن نایل شده‌اید، نگاهِ ارزشمندی است که کار را در عین توجهِ عقلانی به جوانب آن به خدا واگذار کنیم و به گفته‌ی جناب مولوی:  «زیر دریا خوش بود یا روی آن/ مهر او دلکش بود یا قهر آن». موفق باشید

24757
متن پرسش
استاد عزیزم سلام: ببخشید که چنین سوالی می پرسم می خواهم نظر شما را بدانم گرگیاس یکی از سوفسطائیان اینگونه برای خود استدلال نموده «انسان، شک ندارد که عدم، عدم است. ولی آن هنگام که این گفته را تصدیق می‌نماید در واقع به وجود عدم اعتراف می‌نماید. یعنی عدم، وجود دارد. انسان از سویی دیگر وجود را تصدیق می‌نماید. از این‌رو بین وجود و عدم تفاوتی نخواهد بود. و در نتیجه وجود، موجود نیست.» به نظر بنده جدای از اینکه وجود از بدیهی ترین بدیهیات است در این استدلال سخیف که سراسر مغالطه است و با ادراک بدیهی به وجود و مفهوم عدم پی به بطلان این به اصطلاح استدلال می‌بریم و خارج از این فهم بدیهی این استدلال پوچ، سراسر اصل اجتماع نقیضین محال است که هر انسان عاقلی در آن شک ندارد و برای او بدیهیست را نقض کرده، اما بنده مغالطه های آن را طبق منطق در جملات نمی توانم در بیاورم، لطفا مغالطه های او را در این متن برای بنده روشن نمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوعی خلطی بین مفهوم و مصداق است. جواب سؤال ۲۴۷۵۱ کمک می‌کند. موفق باشید

24751
متن پرسش
استاد گرامی سلام: ما چگونه مفهوم عدم مطلق را درک می کنیم، ما هرچه را که درک می کنیم وجود است چگونه عدم مطلق را که هیچ نیست درک می کنیم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم عدم مطلق را از مفهوم «وجود» می‌توان انتزاع کرد بدین معنا که با روبه‌روشدن با وجودِ چیزی، عدمِ آن تصور می‌شود و سپس محدودیت‌هایی که نسبت به عدم آن چیز در ذهن پیش می‌اید را از آن منتفی می‌کنیم و عملاً مفهوم عدم مطلق را ذهن، برای خود با نفیِ زوائد و نسبت‌ها ابداع می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی