بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9924
متن پرسش
با سلام: استاد یه سوالی که فکرمو درگیر کرده این‌که آیا ما باید در مواجهه با افراد بدحجاب امر به معروف کنیم یا نه؟ افرادی که با بدحجابی خود پرده دری می‌کنند. استاد مدت‌ها بود که فکر می‌کردم با اخلاق خوش میتونم این کار را انجام بدم، با پوشش مناسب تمیز و اسلامی خود، می‌گفتم چیزی نگم نکنه که از اسلام زده شوند، ولی سکوت ما وضع را داره بدتر می‌کنه. استاد وظیفه‌ام را نمیدونم. درضمن آیا حضور در مکان‌هایی که این‌گونه افراد زیاد رفت و آمد می‌کنند، درسته؟ آیا حضور یه اکیپ خانم محجبه کنار ساحل یا بولینگ یا در رستوران خودش کار فرهنگی نیست حتی اگه احتمال گناه داده بشه؟ چون قطعا نگاه ناپاک به ما افتاده میشه. آیا نبود ما باعث نمیشه وضع بدتر بشه و آروم آروم جبهه را به مقابل بدیم و ما گوشه‌گیر بشیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث ساده‌ای نیست و مسلّم فرهنگ غرب هویت خود را از طریق همین بی‌بند و باری‌ها حفظ می‌کند ولی این بدین معنا نیست که افراد بی‌حجاب بخواهند کارگزار غرب باشند. در هر حال ما از یک طرف باید با مباحث فرهنگی ضعف‌های تمدنی غرب را به‌خوبی روشن کنیم تا غرب از الگوبودن در آید و از طرف دیگر تا آن‌جا که ممکن است فضا را جهت تبرج و خودنمایی افراد بی‌بند و بار تنک کنیم بدون آن‌که خودمان را مستقیم و به صورت فردی درگیر نمائیم مگر آن‌که زمینه‌ی ارتباط مستقیم ما وجود داشته باشد. از جهت کار عمیق تاریخی باید بدانیم که ما برای حضور در آینده‌ی انقلاب به پرورشی نیاز داریم که جایگاه افراد و افکار و جریان‌ها را در تمدن اسلامی تعیین می‌کند و نه در تاریخ محدود و در جزیره‌ای جدا از همه‌ی ملت‌ها. عادات و ملکاتی که قبلاً با آن زندگی می‌کردیم برای ادامه‌ی کار کافی نیست، شخصیت‌هایی را باید مدّ نظر آورد که آن‌ها از یک طرف بر نفس خود مسلط بوده‌اند و تحمل رقبای خود را داشتند و تنها ایده‌های ایمانی را مدّ نظر قرار دهند و از طرف دیگر به وسعت حضور انقلاب اسلامی در آینده‌ی جهان فکر کنند. آن کسی‌که این حرف‌ها را با برنامه‌های سفارشی و رسمی یکی می‌گیرد ابداً متوجه سخن ما نیست و هنوز متوجه پرورشی که باید آغاز کند، نشده است. ابتدا باید جایگاه تاریخی و قدسی انقلاب را بفهمند تا سجیه و خصلتی را که برای ادامه‌ی انقلاب نیاز داریم در خود بپرورانند. باید دورتر از امروز را دید تا در امروز به درستی تصمیم بگیریم و عمل کنیم. این است عبور از بلای اکنون‌زدگی. موفق باشید
9926
متن پرسش
با سلام: من خانمی 23 ساله با 1 پسر 2 و نیم ساله و خانه دار هستم. در آزمون حوزه علمیه و مصاحبش قبول شدم. حال مانده ام سر 2 راهی که بروم یا نه؟ عده ای می گویند شوهرداری واجبتر است؟ من چه کنم استاد، فرزندم را بزارم مهد و برم حوزه یا بشینم تو خونه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد تربیت فرزند و رعایت نیازهای خانه کار مهم‌تری است، به‌خصوص که باید تلاش کنید برای تحویل فرزندان بی‌شمار به جامعه. شواهد فراوانی در میان است که نشان می دهد فرهنگ غربی علی‌رغم ظاهری که برای خود می‌آراید، تمدنی خسته و وامانده است و از آن عزم و اراده‌ای که موجب تمدن غربی شد چیزی جز خاکستر باقی نمانده و از آن انعطاف‌هایی که بعضاً برای ادامه‌ی خود از خود نشان می‌داد دیگر خبری نیست. حتی نمی‌تواند جای نسلی که پیر می‌شود و می‌میرد را با ازدیاد نسل و حفظ خانواده جبران کند و با پذیرفتن نظریه‌ی مبتذلِ مالتوس در رابطه‌ با ازدیاد جمعیت، گرفتار یک نوع عقیم‌شدن در آینده‌ی خود شده در حالی‌که بر اساس آموزه‌های دینی زنِ اصیل و صاحب روحیه‌ی طبیعی نمی‌خواهد رفیقه و معشوقه‌ی مرد باشد، بلکه می‌خواهد «مادر» باشد، آن‌هم نه مادر یک فرزند که برایش بازیچه و سرگرمی است بلکه مادر فرزندان بی‌شمار. در تمدن غربی و در شهرهای بزرگی که بر اساس تمدن غربی ساخته شده، رقابت در هرچه بیشتر ارضاء‌کردن امیال شهوانی مردان است و نه رقابت در مادرشدن و این نشانه‌ی خاموشی یک تمدن است که مردان نمی‌توانند و نمی‌خواهند پسران توانا و زرنگ داشته باشند تا زندگی آن‌ها همچنان شکوفا بماند. اضمحلال خانواده به این معنایی که عرض شد نتیجه‌ی وجود شهرهای بزرگ است که دیگر تمدن غربی نمی‌تواند از آن فرار کند و همین امر یعنی بی‌قیدی نسبت به خانواده، به معنای غفلت از داشتن فرزندان زیاد، هر روز اوضاع را بدتر از قبل می‌کند و دیگر هرکس برای خود زندگی می‌کند نه برای آینده و نه برای نسل‌های آینده. آیا این روحیه به تنهایی برای افول غرب کافی نیست؟ وقتی انسان‌ها در فرزندان خود ادامه نمی‌یابند سعی می‌کنند هرچه بیشتر در همین دنیا زنده بمانند هرچند با انواع بیماری‌ها دست به گریبان باشند و با کلکسیونی از بیماری‌ها و مجموعه‌ای از داروها دست به دامان پزشکان گردند، در حالی‌که پزشکان در این حال مرگ را برای آن‌ها طولانی می‌کنند و نه زندگی را. این مسلّم است که افراد برجسته و مهم به ندرت نخستین فرزند خانواده ها هستند، تقریباً هیچ‌وقت نیز یگانه فرزند خانواده نیستند. خانواده‌ای که فرزندان محدود به جامعه تحویل می‌دهد تنها از نظر کمیّت به جامعه زیان نمی‌رساند بلکه از لحاظ کیفیت نیز آن جامعه و آن نژاد را ناتوان می‌سازد زیرا جامعه‌ی خود را از مردان و زنان ممتاز و برگزیده و هدایت‌گر محروم کرده ا‌ست. تاریخ ما، ما را به جامعه‌ی امروزینمان تحویل داده تا این سلسله همچنان ادامه یابد، ولی اگر ما سرنوشت خود را از فرهنگ غربی که در حال خاموش شدن است جدا نکنیم، با عقیم‌شدنی که آینده‌ی ما را تهدید می‌کند، فرزندانی نخواهیم داشت که به تاریخ فردای خود تحویل دهیم آیا زنان ما هنوز متوجه رسالت فرزندآوری در تاریخی که شروع کرده‌ایم نشده‌اند؟.موفق باشید
9912
متن پرسش
سلام علیکم: نظر جناب عالی در مورد سخنان زیر که آقای وحید جلیلی فرمودند و مربوط به یک نوع غرب زدگی منتها از نوع متفاوتش است، چیست؟ «کار ژورنالیست فقط این نیست که حرف بزند و بگوید من رسالتم را انجام دادم، بلکه باید پیگیر سوژه‌اش باشد تا سوژه محقق و تبدیل به خبر شود. نیروهای فرهنگی ما در شناخت اولویت‌ها دچار مشکل شده‌اند و از ظرفیت فرهنگی خودمان غافل مانده‌اند. امروز مشکل ما این شده است که همه می‌خواهیم آسیب‌شناسی کنیم، ولی پای کار که می‌رسد هیچ کس حاضر نیست کوچک‌ترین قدمی بردارد. امروز نیروی فرهنگی ما در فلان روستا، تمام فرقه‌های شیطان پرستی را حفظ است، اما شهدای روستایشان را نمی‌شناسد. اولویت‌ها را اشتباه گرفته‌ایم. اگر شما پیرو رهبری هستید و رهبری اولویت‌ها را مشخص می‌کند، رهبری کجا فرموده‌اند دنبال شیطان پرستی باشید؟ همین رهبری با آن همه مشغله چقدر مطالعه دارند و چقدر کتاب می‌خوانند، حالا از نیروی فرهنگی ما بپرسید سالی چند عنوان کتاب می‌خواند؟ ما دچار غرب زدگی حزب اللهی شده‌ایم؛ غرب زده حزب اللهی هم رو به غرب ایستاده است؛ فقط تفاوتش در این است که به جای تحسین کردن، به غرب فحش می‌دهد و نقطه اشتراکشان در این است که از ظرفیت‌های فرهنگی خودمان روبرگردانده‌اند. حل مشکل فرهنگی کشور، مسئله‌ای زمان بر نیست بلکه نیاز به تحولی کیفی داریم. عرصه‌های فراوانی برای تولید محتوا داریم و نیاز به یک نهضت فراگیر تولید محتوا داریم. تا زمانی که فعالان فرهنگی ما به این ظرفیت‌ها نگاه نداشته باشند و متوجه استطاعت فرهنگی خودمان نباشند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف بسیار ارزشمندی است. حقیقتاً ما هنوز در عالَم انقلاب اسلامی زندگی نمی‌کنیم و حساسیت‌هایی که باید در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی داشته باشیم را برجسته نکرده‌ایم. هنوز باورهایی مطابق فرهنگ حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در جامعه‌ی خود پدید نیاورده‌ایم. هنوز جایگاه قدسی انقلاب اسلامی را نمی‌شناسیم. هنوز به تمدن اسلامی فکر نکرده‌ایم. همین‌طور که آن عزیز می‌فرماید: «عرصه‌های فراوانی برای تولید محتوا داریم». بنده روش «معرفت نفس» را اساسی می‌دانم. موفق باشید
9884
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده عزیز: جسارت نشه چرا شما فقط جواب رفقاتون و اونایی که قربون صدقه انقلاب میرن رو میدید مگه ما دل نداریم پس کو تجلی شعار آزادی انقلاب اسلامی؟ بنده یک سوال راجع به رویکرد انقلاب اسلامی نسبت به برخورد با آقازاده ها و یکی هم راجع به سوالات بی پاسخ مانده جناب دکتر احمدی نژاد در مناظره ایشان با موسوی پرسیدم جواب ندادید لااقل در عمل نشون بدید که تحمل مخالف دارید بزرگوار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید این سایت یک سایت حزبی نیست و بیشتر در صدد است تا مبانی معرفتی را تبیین کند و لذا وارد مواردی که سؤال کاربران، بارِ گروهی و حزبی داشته باشد، نمی‌شود. مگر آن‌که بتواند بر مبنای انقلاب اسلامی نکات سیاسی را تبیین کند. موفق باشید
9874
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد در فضای مجازی سخنی از آیت الله جوادی آملی رایج است و بسیار نقل شده که ایشان درباره مقام معظم رهبری فرموده اند: «رهبری نه پست است و نه مقام، بلکه امام جامعه است. چگونه است که در نماز با اقتدای چند نفر می گوییم امام جماعت، اما به رهبر جهان اسلام نگوییم امام؟ هر لفظی غیر از امام خامنه ای جفاست به ایشان» با فردی در یک شبکه اجتماعی سر همین جمله بحث بود که ایشان ادعا و اصرار داشت که این مطلب سندیتی ندارد که منتصب به ایشان باشد ضمن اینکه اصل سخن رو هم (حتی اگر منصوب به ایشان باشد) بی مبنا می دانست که به این دلایل باید برای مقام معظم رهبری لفظ امام را بکار ببریم. جواب شما رو هم که قبلا در این باره در سوال 6510 فرموده بودید ارسال نمودند که متاسفانه با بی ادبی جواب دادند (از محضر استاد برای نقل جواب عذرخواهی می کنم): «از پاسخ سراسر نقلی و عقلی جناب طاهرزاده ممنونم! فرق عقل و عرف را هم فهمیدیم! این همه براهین فلسفی و حدیث لازم نبود! همین که استاد شما هستند کفایت میکند!» چون این مطلب در آن شبکه اجتماعی هنوز در حال بحث است خواستم نظر شما رو در مورد این صحبت آیت الله جوادی آملی بدانم که شبهه برای دیگرانی که این مطلب رو خوانده اند رفع بشود. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده همان‌طور که عرض کردم معتقدم واژه‌ی «امام» به معنای رهبر، اعم از رهبر «نار» یا رهبر «نور» یک واژه‌ی قرآنی است و در جهان اسلام این واژه برای رهبران معنوی به‌کار گرفته می‌شود. ولی در شیعه این واژه برای امامان معصوم«علیهم‌السلام» به‌کار می‌رود. آن‌کسی که معتقد است وصف امام را برای غیر امامان معصوم به‌کار نبریم تصورش این است که این واژه فقط مخصوص انسان‌های معصوم است، در حالی‌که این طور نیست. لذا بخواهیم و نخواهیم در جهان اسلام امثال امام خمینی و مقام معظم رهبری را با وصف «امام» به‌کار می‌برند ولی ما در کشور خود نباید اصرار بر این کار داشته باشیم. زیرا بعضی اعتقاد دارند این واژه تنها برای معصومین به‌کار می‌رود ولی ما چون معتقد به این امر نیستیم این واژه را برای امثال حضرت امام به‌کار بردیم وگرنه ما هم مثل آن‌ها عمل می‌کردیم. موفق باشید
9875
متن پرسش
سلام علیکم: با احترام محضر مبارک استاد طاهرزاده: یکی از موضوعاتی که در خصوص شهدا مورد پرسش اقشار مختلف مردم خصوصا علاقمندان به فرهنگ ایثار و شهادت است، عبارتست از اصل و کیفیت حیات شهید بعد از شهادت و به تعبیر دیگر اینکه آیا شهید بعد از شهادت - آنگونه که قرآن اشاره فرموده است - حیّ است؟ این حیات آیا بقای روح او در عالم برزخ است؟ که در اینصورت همه اموات هم چنین اند و معنا ندارد که خداوند بفرماید: ولاتحسبنّ ... امواتا! و یا حیات مادی و استمرار حضور و تاثیرگذاری و تاثر از امور دنیاست؟ نوع و کیفیت این حیات از نظر جنابعالی چگونه است؟ خداوند بر توفیقات شما و همه مرزداران اندیشه و حکمت اسلامی بیافزاید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خود حضرتعالی مستحضرید حیات بعد از مرگ تنها منحصر به شهداء نیست و قرآن هم از این جهت در مورد شهداء سخن نمی‌گوید، بلکه در دو آیه‌ای که بحث حیات شهداء را مطرح می‌کند نظر به حیات خاصی دارد. در آیه‌ی 154 سوره‌ی بقره می‌فرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» نگویید آن‌کسی که در راه خدا کشته شده به آن صورت که همه می‌میرند، مرده است بلکه نوعی از حیات دارند که شماها متوجه‌ی آن حیات نیستید. در حالی‌که عموماً متوجه حیات بعد از مرگ هستند. و در آیه‌ی 169 سوره‌ی آل‌عمران نوع حیاتی را که شهداء دارند تبیین می‌کند و می‌فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‏» آن حیات طوری است که در نزد پرودگارشان مرزوق هستند و روزی داده می‌شوند، مثل آن‌که یک انسان زنده روزی داده می‌شود، با این تفاوت که شهداء جسمی ندارند که برای ادامه‌ی حیات رزق جسمانی به آن‌ها داده شود، بلکه برای ادامه‌ی برنامه‌هایی که در دنیا داشته‌اند مثل یک انسان زنده روزی داده می‌شوند تا بتوانند آن برنامه‌ها را به ثمر برسانند و تا آن‌جایی دست آن‌ها در حیات دنیایی باز است که در آیات بعدی یعنی آیات 170 و 171 سوره‌ی آل‌عمران نوع حضور آن ها را در ادامه‌ی کارشان روشن می‌کند که چگونه همچون سرداری خط‌شکن به سایر رفقایشان که هنوز شهید نشده‌اند خبر می‌دهند، بدون خستگی راه را ادامه دهید که این راه، راه بدون شکست است و راهی است که نه‌تنها انواع نعمت‌های الهی در آن هست بلکه نتیجه‌ی این مبارزه‌ی توحیدی بیش از آن‌که شما تصور می‌کردید خواهد بود «آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏». و شما امروز با حضور انقلاب اسلامی در معادلات جهانی صدق بشارت آن‌ها را ملاحظه می‌کنید. خدا کند یک لحظه از اُنس دائم با این سرداران جهاد و شهادت که در حیات برزخی خود نیز در حال گشودن راهی هستند که ما باید در آن وارد شویم فاصله نگیریم. موفق باشید
9876
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد: سوالی فرستادم جواب را نفرمودید لذا با عرض پوزش مجددا ارسال می کنم: پیرو سوالات مدیریتی به لطف راهنمایی ها و پاسخ های حکیمانه حضرتعالی تحقیق ما با موضوع «مقایسه مبانی مدیریت غربی با مدیریت اسلامی» به پایان رسید لذا خواهشمندم در خصوص موارد ذیل نیز ما را بهره مند فرمایید: 1- به نظر شما ما چه پیشنهادهایی برای جامعه علمی و دانشگاهی کشور داشته باشیم؟ 2- به نظر شما تحقیقات تکمیلی در این خصوص چه باید باشد؟ اگر پیشنهاد یا راهنمایی دارید به عنوان حسن ختام مطرح فرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما با توجه به این‌که سخن دیگری را بنا است در مدیریت اسلامی ارائه دهیم به جامعه‌ی علمی و دانشگاهی پیشنهاد داریم انسانی را که اسلام مدّ نظر دارد را، از نظر دور ندارند و از لایه‌هایی که در ظاهر از نگاه دنیای جدید پنهان است و در مدیریت مدّ نظر قرار نمی‌دهد غافل نباشند 2- ما در تحقیقات تکمیلی خود نیاز داریم انسانی را که عارفان می‌شناسند بشناسیم تا به راز مدیریتی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در جهان امروز از خود نشان دادند پی ببریم. حضرت امام در مردم چیزی می‌دیدند که سایرین ندیدند و لذا یک ملت را با حرکت انگشتان خود به جلو می‌بردند. موفق باشید (قبلاً در سؤال 9816 ، جواب داده شده بود)
9868
متن پرسش
سلام استاد: پاسخی که در بحث نامه فرزند آیت الله جوادی آملی مطرح نمودید به نظرم طرفداری و توجیه رسید و می خواستم اشکالی که در ذهن من به وجود آمده را مرتفع نمایید. ایشان در انتهای نامه این نکته را بیان نموده اند: گرچه انقلاب، مردم و نظام اسلامی تجربه‌های بسیار سنگین و سختی را پشت سر نهادند، لیکن به نظر می‌رسد تا رسیدن به جامعه الگو و امت وسط راه طولانی در پیش است، جامعه‌یی که مردم آن از خرافه و گرایشات سطحی در امان باشند، مدیران و متولیان امرشان از شایستگان و فرهیختگان و دلسوزانی باشند که جامعه به وجود آنان به خود ببالد و نمایندگانی از تمدن و فرهنگ ناب و اصیل اسلام و ایران باشند. گرچه جای بسی شکر و سپاس است که اراده ملت این‌بار در وجهه دولت نمایان شده و خواست قلبی جامعه خصوصا فرهیختگان و نخبگان از قلم تدبیر و امید جاری گشته، لیکن نگارنده این سطور با قطع نظر از این امر به مقوله دیگری می‌اندیشد و به وجود چنین انسان‌هایی مباهات دارد. در پایان بار دیگر به دانش، اخلاق، ادب و صلابت و استواری شما درود می فرستم و فصل جدیدی برای دستیابی به توفیقات برتر از بارگاه الهی مسألت دارم. این مطلب در حقیقت بیانگر رضایت هرچه بیشتر ایشان از چنین دولتی به همراه شکایت ایشان از نمایندگان مجلس نسبت به استیضاح و کوته فکری ایشان است. ضمنا سوال دیگر این است که چرا در مواضع بسیاری که از ابتدای دولتهای قبل وجود داشته و جای دلداری وجود داشته ایشان وارد بحث نشده اند؟ بازهم بنظر می رسد پاسخ شما در راستای حفظ شخصیت و احترام آیت الله جوادی آملی بوده که اگر منتسب به ایشان نبودند جای طرح چنین بحثی از یک گوینده ناشناس در سایت ها نبود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نامه‌ی فرزند آیت‌اللّه جوادی را بهانه قرار دادم تا نکته‌ی مهمی را به عزیزان متذکر شوم و آن نگاهِ تمدنی‌داشتن به جریان‌های وفادار به انقلاب بود. ملاحظه کنید بنده با این‌که اشکالاتی به دولت آقای روحانی دارم چگونه می‌پذیرم جناب حجة الاسلام آقای مرتضی جوادی آملی دولت آقای روحانی را تأیید کند؟ عمده آن است که متوجه باشیم ما در آینده باید به جامعه‌ای فکر کنیم که این نوع نگاه‌های متفاوت که همه در زیر سایه‌ی اسلام و انقلاب طرح می‌شود همدیگر را بپذیرند و نه آن‌که سخن همدیگر را تصدیق کنند. ما هنوز گمان می‌کنیم با تحقق انقلاب اسلامی امری ساده به قوع پیوسته که می‌توانیم در جزیره‌ای به نام ایران با آن به‌سر ببریم و به همین جهت نیازی نمی‌بینیم تا نسبت خود را با اطرافیانی که در یک گروه قرار داریم و با دیگر جریان‌ها بازتعریف کنیم. در این صورت باید بپذیریم ما با خیالات خود در این واقعه‌ی عظیم یعنی انقلاب اسلامی وارد شده‌ایم و هرگز نباید برای خود امید پیروزی داشته باشیم. زیرا نه خود را مجهز به سعه‌ی صدری کرده‌ایم که در آینده سخت به آن نیازمندیم و نه تلاش می‌کنیم جامعه را از دو قطبی‌بودن بین جناح‌هایی که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنیم، همچنان اسیر جناح‌بندی‌های گذشته هستیم. زیرا معنای حضور در آینده‌ای را که در میان سایر ملت‌ها برای ما رقم خورده است متوجه نمی‌باشیم. ما برای حضور در آینده‌ی انقلاب به پرورشی نیاز داریم که جایگاه افراد و افکار و جریان‌ها را در تمدن اسلامی تعیین می‌کند و نه در تاریخ محدود و در جزیره‌ای جدا از همه‌ی ملت‌ها. عادات و ملکاتی که قبلاً با آن زندگی می‌کردیم برای ادامه‌ی کار کافی نیست، شخصیت‌هایی را باید مدّ نظر آورد که آن‌ها از یک طرف بر نفس خود مسلط بوده‌اند و تحمل رقبای خود را داشتند و تنها ایده‌های ایمانی را مدّ نظر قرار دهند و از طرف دیگر به وسعت حضور انقلاب اسلامی در آینده‌ی جهان فکر کنند. آن کسی‌که این حرف‌ها را با برنامه‌های سفارشی و رسمی یکی می‌گیرد ابداً متوجه سخن ما نیست و هنوز متوجه پرورشی که باید آغاز کند، نشده است. ابتدا باید جایگاه تاریخی و قدسی انقلاب را بفهمند تا سجیه و خصلتی را که برای ادامه‌ی انقلاب نیاز داریم در خود بپرورانند. باید دورتر از امروز را دید تا در امروز به درستی تصمیم بگیریم و عمل کنیم. این است عبور از بلای اکنون‌زدگی. موفق باشید
9819
متن پرسش
استاد به نظر شما علت فساد اداری در سیستم اداری غربی است یا مساله دیگری است؟ راه مقابله و مبارزه با آن و فرهنگ سازی در این زمینه چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع بین نظام غربی و نفس امّاره است. برای تخقق نظام اسلامی هم باید نظام اداری به‌کلّی تغییر کند و هم انسانی مناسب اهداف الهی جهت نظام اداری تربیت شود. إن‌شاءاللّه وقتی تاریخ آن فرا رسید می‌فهمیم چگونه سازمان اداری موجود مانع تحقق اهداف انقلاب اسلامی است. موفق باشید
9820
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: 1- خیلی وقت است می خواهم از شما بپرسم استاد عزیز، سِر برخورد های صریح حضرت علامه مصباح با دولت روحانی در چیست؟ مشاهده می کنیم که تعابیری اتخاذ می کنند که از ریشه اعتقادات اینان را زیر سوال می برد. می شود تبیینی بفرمایید که با چه دیدگاهی به گفته های ایشان نظر کنیم؟ 2- این مقاله استاد عزیز میرباقری را مطالعه بفرمایید(http://ww1.rajanews.com/detail.asp?id=201121 ) استاد، در سوالی درباره نحوه برخورد با دولت جدید و راهکار شما، فرمودید باید حول محور پیام حضرت آقا عمل کنیم، بهتر بگویم حول محور برخورد های ایشان با این دولت. می فرمایید بگذارید خودشان را نشان بدهند، آیا این خود نشان دادن این دولت، جز این است که امثال شما استاد بزرگوار و شاگردان عزیزتان به مردم عادی باید نشان بدهند؟ آیا مثلا مردم عادی متوجه اند که مذاکرات با آمریکا سودی ندارد؟ آیا یک فرد عامی مشکلی می بیند که مثلا حالا مذاکره ای هم شکل بگیرد، مگر چیزی از انقلاب کم می شود که مشاهده می کنیم رهبری می فرمایند آنها مذاکرات را می خواهند تا بگویند ما اینها را با تحریم پای میز کشاندیم و اینها خسته اند. آیا وظیفه ما تبیین این مسائل نیست؟ تبیین اعتدال از نظر اسلام نیست؟ اعتدالی که قول می دهم حکم سلمان رشدی امام را هم نفی خواهد کرد؟ مگر غیر این است؟ باید منتظر بمانیم تا خودشان را نشان بدهند؟ نه بنده همچین دیدگاهی ندارم استاد. ما باید زشتی این فرهنگ لیبرالی و غرب زدگی و بزک کردن چهره آمریکا را به مردم عادی نشان دهیم. فرهنگی که آمده چرخ همه چی را به هر قیمتی شده بچرخاند. فرهنگی در غفلت محض از جنگ و جهاد است. فرهنگی که برایش رابطه با هر قدرتی به هر قیمتی مهم است. فرهنگی که می گوید اگر حقوق مردم ایران را لحاظ کردند ما رابطه برقرار می کنیم، غافل از اینکه بود آمریکا با بود انقلاب در تضاد است. لابد به بنده می فرمایید به فلان کتاب و فلان کتاب مراجعه کن، می دانم استاد، بعضا هم مراجعاتی دارم و مطالعه هم، ولی غرض نحوه برخورد با این جامعه بود. به نظر شخصی باید حول محور غرب گرایی اعتدالی(به قول خودتان زشتی زمانه) در جهت تبیین مبانی انقلاب بپردازیم. اما خب چیزی که حقیر در این یکسال از شما کم دیدم، یا بهتر بگویم کمتر صریح بودید. جسارت حقیر را ببخشید. دعا بفرمایید لطفا. موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم این نوشته را قبل از صحبت مقام معظم رهبری در هفته‌ی دولت با هیئت دولت نوشته‌اید. ملاحظه کردید که چگونه رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در عین انتقاد به دولت، دولت را نفی نکردند. بنده فکر می‌کنم اگر ما در بستر تاریخ خود جلوتر بیاییم به این نتیجه می‌رسیم که باید بین جریان‌هایی که اصل انقلاب و اهداف آن را قبول دارند – با قرائت خودشان – و آن‌هایی که به‌کلّی جایگاهی برای انقلاب در مقابل نظام استکباری قائل نیستند، فرق بگذاریم و اشتباهی که بعضی‌ها نسبت به دولت آقای احمدی‌نژاد کردند و می‌کنند که آن دولت را یکی از جلوه‌های انقلاب نمی‌پذیرند، ما نسبت به دیگران مرتکب نشویم. علاوه بر این بنا نشد انتقاد نکنیم، بنا شد مثل رهبر انقلاب با دولت برخورد کنیم و نه مثل رقیب حزبی. بنده انتقادهای حکیمانه‌ی امثال دکتر سعید زیباکلام را نسبت به قرارداد ژنو و به‌خصوص نامه‌ی سرگشاده‌ی اخیر ایشان را نشانه‌ی انتقادهایی می‌بینم که موجب شکوفایی استعدادهای انقلاب اسلامی می‌شود. موفق باشید
9801
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: در مورد بحث با اکبرجباری، در دو سه مورد فکر نمی کنید تندروی کردید؟ از جمله نسبت دادن اینکه ایشان ماموریت دارند و اینطور حرفها؟ آیا شما شناخت قبلی از ایشان دارید که این مطلب رو فرمودید یا صرف از لابه لای همین مطلب جباری به این رسیدید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به رفقا عرض کردم در راستای تحقق تمدن اسلامی باید طوری خود را تربیت کنیم که همه ی سلایقی که در ذیل اسلام و انقلاب جای می گیرند قابل احترام باشند ولی آنجایی که فرد یا جریانی حجاب تحقق تمدن اسلامی است تساهل و مسامح عین بی غیرتی است نسبت به خون شهدا و غفلت از جایگاه خطرناکی است که افکار امثال آقای جباری در نظام اسلامی پدید می آورند. عنایت داشته باشید حرف ایشان این نبود که بعضی رویات ضعیف و غیر موثق است، حرف ایشان آن بود که هیچ یک از کتب روایی ما قابل اعتماد نیست! این یعنی نفی کلّی اهل البیت«علیهم السلام». موفق باشید
9802
متن پرسش
با سلام: استاد پسر آیت الله جوادی چند وقتی است تحرکات عجیبی دارد، خواستم ببینم در جریان اموراتش هستید که خط و حزبش چیه و آیا خط او از پدرش جداست؟ نامه اخیرش به وزیر علوم معزول اینست: مرتضی جوادی آملی - فرزند آیت‌الله جوادی آملی - روز گذشته با نگارش نامه‌ای خطاب به رضا فرجی‌دانا - وزیر پیشین علوم - تاکید کرد: به دانش، اخلاق، ادب و صلابت و استواری شما درود می‌فرستم و فصل جدیدی برای دستیابی به توفیقات برتر از بارگاه الهی مسألت دارم. به گزارش امید، متن کامل نامه که روزنامه اعتماد آن را منتشر کرده به شرح زیر است: «حضور محترم جناب آقای دکتر فرجی‌دانا، با سلام و تحیت گرچه دانش خود ارزش است لیکن زمانی که با فضیلتی مضاعف آمیخته می‌شود به میزان فراوانی زینت می‌یابد، در بیان مولایمان علی(ع) آمده است که فرمود، حلم زینت علم است، دانشمند کمالش را از علم می‌برد و جمالش را به حلم می‌خرد. صاحب این قلم که تاکنون شما را ندیده گرچه آوازه‌تان را زیاد شنیده، بر خود لازم می‌دید که از کنار این همه دانش و آن همه اخلاق بی‌تفاوت نگذرد و به مقدار ناچیزِدست تکانی به پاس آن همه دست‌افشانی سپاس نگوید. از آیت‌الله جوادی آملی آموختم که می‌گفت، اگر کسی دنیا را نشناسد فریب می‌خورد از مهرش کیش می‌بازد و از قهرش خویش. دنیا را به همین فراز و فرودش باید شناخت، گاهی به حق اوج می‌دهد و زمانی به ناحق به حضیض می‌سپارد، در جایی به باطل بر عرش می‌نشاند و در ساحتی به حق به فرش می‌کشاند. اما در مقابل، دانش راستین که پروردگار عالم آن را نور می‌داند به حدی صاحبش را عزیز می‌دارد که در آغاز او را در سراپرده زهد می‌نشاند و در بین راه به میان پرده صبر فرا می‌خواند و سرانجام در فراپرده رضا و تسلیم مهمان می‌نماید. پویندگان طریقت کمال و ره‌جویان حقیقت وصال، به شاگردان‌شان این‌گونه آموختند که ره‌جویان نه به داشته‌های خویش دلخوش مانده و فرحناک شوند و نه به از دست دادن آن دلتنگ شده و متاسف گردند. گرچه آنانی که دنیا را این‌گونه نشناخته و دست‌کم از مهتران نیاموختند، همواره دنیا را بسان قمارخانه‌ای می‌بینند که تنها بایستی برد و هیچ‌گاه نبایستی باخت، و در این راه باکی نیست که اگر همه‌ چیز فدا شود یا عالم و آدمی فنا گردد. غافل از اینکه تیر و کمان را به سوی خود نشانه رفته و آتش به خرمن خویش می‌کشند. اما آنچه در این میان بسیار شگفت‌انگیز است، توصیه غریب دین است، خداوند عالم همواره انسان را در بحبوحه دنیا می‌طلبد و فاصله گرفتن از کار و جامعه را موجب کوتاهی و منقصت انسانی شمرده و همواره او را به حضور در صحنه اجتماع فرمان می‌دهد، از او می‌خواهد که از هیچ فرصتی برای تعالی خود و رشد جامعه غافل نشود. حق و باطل، صدق و کذب به موازات هم در برابر نفس انسانی سان می‌بینند، به عبارتی در باغ طبیعت هیچ حقی وجود ندارد مگر آنکه باطلی در کنار آن کاشته شده و هیچ باطلی غرس نشده مگر آنکه حقی در کنارش رویش یافته، اگر توحید است در کنارش شرک و اگر ایمان است در جوارش کفر و اگر عدل است در جنابش ظلم و خلاصه اگر خدمت است در ساحتش خیانت جای گرفته و البته این انسان‌ها هستند که با چه ذائقه‌یی حضور یابند و کدامیک را با حسن اختیار یا سوء اراده بر دیگری ترجیح دهند. از سوی دیگر ترازوی عدل الهی که به بلندای آسمان و زمین همواره برافراشته نگاه داشته شده (و بالعدل قامت السموات و الارض) در انتظار حق پویان و عدل‌جویانی است که از صمیم قلب حق را باور داشته و بدان پایبندند و از مغزای جان عدل را باور کرده و بدان دلبندند. گرچه انقلاب، مردم و نظام اسلامی تجربه‌های بسیار سنگین و سختی را پشت سر نهادند، لیکن به نظر می‌رسد تا رسیدن به جامعه الگو و امت وسط راه طولانی در پیش است؛ جامعه‌ای که مردم آن از خرافه و گرایشات سطحی در امان باشند، مدیران و متولیان امرشان از شایستگانی و فرهیختگان و دلسوزانی باشند که جامعه به وجود آنان به خود ببالد و نمایندگانی از تمدن و فرهنگ ناب و اصیل اسلام و ایران باشند. گرچه جای بسی شکر و سپاس است که اراده ملت این‌بار در وجهه دولت نمایان شده و خواست قلبی جامعه خصوصا فرهیختگان و نخبگان از قلم تدبیر و امید جاری گشته، لیکن نگارنده این سطور با قطع نظر از این امر به مقوله دیگری می‌اندیشد و به وجود چنین انسان‌هایی مباهات دارد. در پایان بار دیگر به دانش، اخلاق، ادب و صلابت و استواری شما درود می‌فرستم و فصل جدیدی برای دستیابی به توفیقات برتر از بارگاه الهی مسألت دارم. برادر شما مرتضی جوادی آملی قم مقدس دوم شهریور 1393»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید قصد دلجویی داشته اند از آن جهت که آقای دکتر فرجی دانا به تنهایی شخصیت مثبتی هستند در کلافه ی جریان قرار گرفته اند که به قول آن نماینده ی محترم مجلس بیش از آن که مدیریت کنند مدیریت می شدند. مسلّم در آینده ی تمدن اسلامی امثال آقای فرجی دانا جای دارند و شاید جناب آقای حجت الاسلام مرتضی جوادی آملی خواسته اند این را بفهمانند که اگر به دلایلی امثال فرجی دانا صلاح نیست در مسئولیت وزرات علوم انجام وظیفه کنند بدین معنا نیست که این افراد بیرون از انقلاب هستند. چیزی که فکر می کنم آقای لاریجانی ریاست مجلس نیز خواست این را بفهماند. در هر حال باید تلاش کرد تا نه آنهایی که از نظر فکر و عمل بیرون انقلاب اند و فتنه ی سال 88 را راه انداختند و پشیمان هم نیستند در مسئولیت ها نفوذ کنند، و نه آنهایی که با هر سلیقه ای اصل انقلاب و رهبری را پذیرفته اند، بیرون انقلاب قلمداد شوند و از سعه ی صدری که باید نسبت به همدیگر داشته باشیم یا فاصله بگیریم و جامعه را دو قبضی کنیم. موفق باشید
9804
متن پرسش
ضمن عرض سلام محضر شریف شما: حقیر خلاصه جلسات شما را البته مضمونا مکتوب نموده و در فضای سایبر و شبکه های اجتماعی استفاده می نمایم. آیا اجازه این کار را دارم و اگر پاسخ مثبت است آیا لازمست؟ یا بهتر است بگویم اجازه می دهید تا اسم شریفتان ذکر گردد؟ در ادامه یک نمونه خدمتتان عرضه می گردد: به این دو نوع برخورد توجه کنید: برخورد اول: خلیفه دوم پس از آنکه شخصی در محضر او از معنای آیه(جوار الکنس) پرسش نمود، با عصا به سمت او حمله برده و عمامه او را به زمین انداخت و سر او را غرق در خون کرد. شاید علت این برخورد جناب خلیفه آن بود که ایشان نمی خواستند عدم اعلمیتشان در جامعه مطرح شود و از این رو هر گونه سوال و یا اختلاف نظر را برای خود دشمنی قلمداد می نمود. برخورد دوم: جمله زیر بارها از دو لب مبارک امیرالمومنین بیرون آمد و از مشهورات تاریخ حیات مبارکشان است که: (سلونی قبل ان تفقدونی) یعنی قبل از فقدان من هر سوالی برایتان مطرح است بپرسید. روزی در جمعی از صحابه، پس از آنکه علی (علیه السلام) پاسخهای کامل و حکیمانه ای به سوالات دادند، یکی از خوارج (به راحتی و با کمال آزادی، گستاخانه) گفت: قاتلهُ الله کافراً ما افقههُ؟!: «خدا این کافر را بکشد چقدر دانا و آگاه است!» اصحاب (از جسارت او ناراحت شدند) از جای خود پریدند تا او را به قتل برسانند. ولی امام به آنها فرمود: «رویداً انّما هو سبٌّ بسبٍّ، او عفوٌ عن ذنبٍ: «آرام باشید جواب دشنام، دشنام است و یا بخشیدن و عفو از گناه». و حضرت او را عفو کرد. نتیجه: برخوردهای تند و چکشی که امروز از سوی جریان سلفی و تکفیری اهل سنت شاهد هستیم، ریشه تاریخی داشته و این واقعیت تلخ که این جریان تنها خود را محور حق دانسته و مخالف را (حتی از اهل سنت) دشمن قلمداد و بقصد قتل با او می جنگند نتیجه نبود معیار حق در نزد ایشان و در نتیجه خود را حق محض خواندن و دیگران را کافر و خونشان را مباح دانستن است. در برابر این جماعت، ما نیز اگر ادعای شیعه بودن داریم باید متوجه باشیم شیعه آزاداندیش بوده و مخالف را دشمن نمی شمارد، او را تحمل می کند البته تا آنجا که دست به شمشیر نبرده و یا توطئه نکرده باشد. ما باید مراقب باشیم با توهین به شخصیت های مورد احترام اهل سنت، مخالفین خود را به دشمن تبدیل نکنیم تا ناخواسته خود را با جریان تکفیری محشور ننماییم. توجه داشته باشیم که افق ما ایجاد تمدن شیعیست و در مسیر تحقق این افق باید متذکر شد که هیچ تمدنی بدون این روحیه یعنی روحیه تحمل مخالف و تبدیل ننمودن او به دشمن پا نگرفته و جهانی نخواهد شد. تمدن امروز غرب نیز از این قاعده مستثنی نیست و معماران این تمدن آن را بر شالوده لیبرالیزم (آزادی) بنا نمودند، هرچند که در عمل کاملا غیر این را نشان دادند لکن این تمدن برای رشد و جهانی شدن ابتدائا با شعارهایی مثل آزادی بیان، تحمل مخالف و ... خود را مطرح نمود و قلوب ناآگاه را فریفت. افق ما ایجاد تمدن است و در تمدن شیعی، مخالف بدون هتک حرمت قابل تحمل و احترام است. به امید ایجاد تمدن جهانی شیعه، انشاالله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! خیلی بهتر از آنچه بنده گفته ام مطلب را تنظیم و ویرایش کرده اید. شما کاملاً مجاز هستید هر طور و به هر اسم که خواستید مطلب را در شبکه های اجتماعی قرار دهید. همین اندازه بدانید هرکس به آینده ی تمدنی این انقلاب امیدوار است باید بداند لازم است برای تحقق تمدن اسلامی در نسبت ما با همدیگر تحولی اساسی رخ دهد. موفق باشید
9792
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیز: با توجه به ارسال سؤالات مدیریتی و پاسخ های حکیمانه حضرتعالی برای جمع بندی سوالات ذیل را خدمتتان می فرستم: 1- آیا مبانی علم مدیریت غربی کاربردی در جهت مدیریت اسلامی دارد؟ 2- نگاه مدیریت غربی به جامعه چگونه است؟ 3- نگاه مدیریت اسلامی به جامعه چگونه است؟ 4- نگاه به سازمان در مدیریت غربی چیست؟ 5- نگاه به سازمان در مدیریت اسلامی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از نظر روش می‌توان از مدیریت غربی استفاده کرد با این توجه که ما کرامت انسان را نادیده نمی‌گیریم 2- مدیریت غربی از ساحات متعالی انسان غفلت دارد و سعی می‌کند انسان را در حدّ یک ماشین تقلیل دهد، چیزی که مرحوم چارلی چاپلین در فیلم عصر جدید نشان می‌داد 3- اولاً: با طبیعت تعامل دارد و طبیعت را صرفاً منبع سودجویی نمی‌داند ثانیاً: انسان را خلیفة اللّه می‌داند که باید در زمین کار خدایی کند 4- سازمان مدیریت چه غربی و چه اسلامی قالبی است که اهداف مورد نظر در آن به صورت کاربردی در می‌آیند، اگر اهداف اسلامی مدّ نظر باشد قالب کاربردی آن را تحت عنوان سازمان اسلامی شکل می‌دهیم. موفق باشید
9767
متن پرسش
سلام: در حدیثی آمده است که مرد می تواند به زن وعده بدهد در حالی که قصد انجام آن را ندارد. استاد من که زن هستم از اینکه چنین رفتاری با من بشود بسیار ناراحت می شوم. منظور روایت چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید این نوع روایات در چه شرایطی و در مقابل با چه زنانی گفته شده. زنانی که دائماً در آرزوهای وَهمی به‌سر می‌برند و اصلاً معنای جدّی‌بودن زندگی را به جهت حاکمیت نظام جاهلی نمی‌فهمند و اساساً نظام جاهلی برای زن جایگاهی قائل نبود تا زنان رشد کنند، مدّ نظر است؛ نه بزرگ‌زنانی چون حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» که تحمل فهم اساسی‌ترین موضوعاتی را دارند که مردانِ مرد از تحمل آن کمر خم می‌کنند و عمان سامانی در مورد آن حضرت می‌گوید: «زن مگو مردآفرینِ روزگار.... زن مگو بنت الجلال اُختُ الوقار × زن مگو خاک درش نقش جبین .... زن مگو دست خدا در آستین × همتی باید قدم در راه زن .... صاحب آن خواه مرد و خواه زن × غیرتی باید به مقصد ره نورد .... خانه‌پردازِ جهان چه زن چه مرد × شرط راه‌آمد نمودن قطع راه .... بر سر رهرو چه مِعجَر چه کلاه». آیا انقلاب اسلامی چنین زنانی به صحنه نیاورد و چنین زنانی را در آینه‌ی وجود مبارک مادران و همسران شهداء نشان نداد؟ موفق باشید
9745
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از پاسخ شما به سوال 9712 ، پس با توجه به سخنان حضرت امام و پاسخ جنابعالی، آیا شما هم معتقدید که دلیل اصلی ثواب های بسیاری که برای اشک و عزاداری برای اباعبدالله الحسین (ع) در روایات آمده است همین وجه سیاسی این مجالس یعنی هماهنگ کردن و مجتمع کردن مردم است؟ (لطفا اگر احساس می کنید که پاسختان برای عموم ایجاد مشکل می کند خصوصی به بنده جواب دهید. بنده مستند سازم و در حال ساخت مجموعه مستندی درباره اهمیت اشک و مجالس عزاداری بر اساس سخنان امام هستم و پاسخ شما برای بنده بسیار اهمیت دارد و کاملا در جهت و ساختار کار اثرگذار است. بسیار ممنونم که همیشه ما را از لطف پدرانه تان بهره مند می کنید.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید امثال حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» در عین آن که نظر به اجتماع دارند و می فرمایند اشک برای حضرت اباعبداللّه«علیه السلام» اجتماع را رشد می دهد، نگاه سوسیالیستی به اجتماع ندارند که خود اجتماع برایشان اصالت داشته باشد، بلکه به حکم «یداللّه مع الجماعه» معتقدند وقتی جامعه، جامعه ی اسلامی شد با تحقق نظام الهی زمینه ی تجلی انوار الهی صد چندان می شود. موفق باشید
9741
متن پرسش
سلام استاد: 1. می خواستم بدانم چند نوع نگاه به غرب وجود دارد؟ (اگر در کتابهایتان قسمتی هست ذکر کنید.) 2. تا جایی که فهمیدم نگاه شما نگاه ذات گرایی و کل گرایی به غرب هست (مثل فردید و..) و من به آن وحدتی که در پس تاریخ اندیشه غربی می بینند، قائل نیستم. لذا معتقدم که غرب یک مجموعه متشکل از اجزایی است که باید در باب هر یک از این اجزاء به طور جدا بحث، تحلیل و داوری کرد. نمی توان با نگاهی کلی و جوهرگرایانه بدان نگریست. می توان به مانند برخی دانشگاهیان به یکباره گفت که آزادی ای که در غرب از آن سخن می رود، برآمده از نفسانیات است، و یا مانند برخی از مدرسان بزرگ حوزه آزادی غربی را بی بندوباری دانست. احاله کردن آزادی های اجتماعی و سیاسی به نفسانیات و بی بندوباری گونه ای ساه اندیشی است. مثلاً آیا می توانیم بگوییم که آزادی بیان امری باطل و بیهوده است، به صرف اینکه متفکران غربی یا فیلسوفان لیبرالیست از آن سخن به میان آورده اند؟ 3. تفاسیر متفاوتی از هایدگر و فردید دارند که حتی بعضا شما هم تا جایی که اطلاع دارم روشتون این است که این جریانات را ذیل تفکر و روش امام و بحث وجود بینی تان معنی می کنید اگر می شود کتابی در این زمینه معرفی کنید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «پرسش از حقیقت انسان» از آقای دکتر اصغر مصلح در شناخت نگاه هایدگر و نسبت آن با نگاه محی الدین و پیرو آن نگاه به حقیقت وجودی انقلاب اسلامی، کتاب خوبی است. موفق باشید
9712
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت امام (ره) در بیانات مختلف به جایگاه و اهمیت گریه و عزادری بر سید الشهدا (ع) اشاره کرده اند و در این باره توصیه های موکدی دارند اما در نگاه ایشان دلیل اهمیت مجالس عزا و دلیل ثواب های بسیاری که در روایات، برای اشک بر اباعبدالله (ع) آمده است بیش از آنکه مانند اغلب علما و عرفا از بعد عرفانی و توحیدی بررسی شود از بعد سیاسی و اجتماعی تحلیل شده است یعنی از نظر ایشان مهمترین اثر و فضیلت مجالس عزا اثر سیاسی آن، یعنی ایجاد هماهنگی در میان ملت و مجتمع کردن مردم و بر انگیختن آنها در برابر ابرقدرت ها است و بدین وسیله اسلام زنده مانده است. حال سوال اینجاست که آیا حضرت امام (ره) این تحلیل را با توجه به شرایط آن روز جامعه بیان فرموده اند و یا اینکه نظر نهایی ایشان هم همین است که مهمترین عامل ثواب های کثیر و مهمترین دلیل توصیه ائمه (ع) بر اشک و عزاداری بر سید الشهدا (ع) و مهمترین اثر این مجالس همین اثر سیاسی آنهاست؟ آیا این نگاه به نگاه برخی روشنفکران که با وجه ظلم ستیزی و انقلابی گری قیام امام حسین (ع) بر سر وجوه دیگر اشک و عزاداری می زنند شباهت پیدا نمی کند؟ اگرچه حضرت امام (ره) بارها این تحلیل را ارائه کرده اند اما از باب نمونه به یک مورد اشاره می‌شود: - «شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا (ع) . نه سیدالشهدا (ع) احتیاج به این گریه‌ها دارد و نه این گریه‌ها خودش ـ فی نفسه ـ کاری از آن می آید، لکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع می کنند و یک وجهه می دهند، سی میلیون، سی و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرّم و خصوصاً دهۀ عاشورا، یک وجهه، طرف یک راه می روند. اینها را در این ماه محرّم، خطبا و علما در سرتاسر کشور می توانند بسیج کنند برای یک مسئله. این جنبۀ سیاسی این مجالس بالاتر از همۀ جنبه‌‌های دیگری که هست. بیخود بعضی از ائمۀ ما نمی فرمایند که برای من در منابر بخوانند. بیخود نمی گویند ائمۀ (ع) ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش بگیرد اجرش فلان فلان است. مسئله، مسئلۀ گریه نیست. مسئله، مسئلۀ تباکی نیست. مسئله، مسئلۀ سیاسی است که ائمۀ (ع) ما با همان دید الهی که داشتند، می خواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راه‌‌های مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیب‌پذیر نباشند.»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا عنایت داشته باشید که حضرت امام می‌فرمایند: «واللّه همه‌ی اسلام سیاست است» زیرا از نظر امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نور حضرت حق وقتی خود را درست نشان می دهد که جامعه‌ی مسلمین در میدان باشند و به صورت جمعی به حبل اللّه چنگ زده باشند. با این رویکرد همه‌ی دغدغه‌ی حضرت امام تحقق جامعه‌ی اسلامی است و نه به ‌وجودآوردن افراد مسلمان. و معتقدند روش ائمه«علیهم‌السلام» نیز همین بوده تا جامعه‌ی اسلامی محقق شود و تنها در بستر چنین جامعه‌ای نه‌تنها اسلام به عالی‌ترین شکل ظهور می‌کند بلکه مسلمانان به آن فعلیتی که باید برسند، می‌رسند. شاید جزوه‌ی «بررسی نحله‌ی عرفان نجف» در این مورد کمک کند. موفق باشید
9707
متن پرسش
سلام: استاد چرا شما که در آموزش و پرورش حضور داشتید آن را رها کرده و به دنبال نشر معارف به صورت کنونی شده اید؟ چون آموزش و پرورش به امثال شماها نیاز دارد. حالا از این که کار در آموزش و پرورش را رها کرده اید پشیمان نیستید؟ و الان به خاطر انصراف نتیجه زیادی به دست آورده اید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده فعلا باز نشسته هستم و از طرفی برای ادامه‌ی انقلاب و تحقق تمدن اسلامی نیاز است که زیرساخت‌های معرفتی تدوین شود و بنده متوجه شدم ما در این مورد کارهای مانده‌ی زیادی داریم. موفق باشید
9662
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: کمی که نه، خیلی گرفته ایم استاد، نه اینکه فکر بفرمایید نیروی انقلابی گوشه نشین می شود و دست از سینه سپر کردن بر می دارد خیر، گرفته ایم چون هجمه ها را می بینیم، تنهایی رهبری را هم می بینیم، زشتی غرب و غرب زدگی و غرب پرستی را هم می بینیم، در 8 سال ریاست جمهوری احمدی نژاد، بارها و بارها در اتفاقات مختلف به شما مراجعت کردیم و چراغ راه فعالیت سیاسی فرهنگی خود را گرفتیم، در قضایایی که جزوه «احمدی نژاد اولین خاک ریز» را دادید، تا پاسخ های مستندی که ما را از سیاه نمایی به قضیه مشایی و نگاه درست به این قضیه هدایت کرد و نگاه واقع بینانه به دولت نهم و دهم و واقعیت قضایا و فعالیت درست به بهترین نحو راهنمایی کرد، الان چه کنیم؟ در زمانه ای که رهبری داد فرهنگ داده اند، لحن آقایان مبنی بر «بروید به جهنم» را هم می بینیم، می دانیم اگر بخواهیم اسیر این بازی ها و برخورد ها شویم و پاسخ متقابل بدهیم ما هم مثل آنانیم و از مسئله اصلی باز می مانیم، اما نمی شود هم سکوت کرد و پاسخ نداد. نمی دانیم چطور و چگونه و به چه حد در این به نوعی شرایط «فتنه مانند» باید عمل کنیم، اولویت با چیست؟ آیا راهکاری مد نظرتان هست که بفرمایید؟ امیدوارم سوال را درست پرسیده باشم تا پاسخی برای همه دوستانی که در این شرایط نمی دانند باید به چه چیز اهمیت اصلی را بدهند،باشد. با تشکر از شما. موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک سؤال بسیار اساسی است و فکر می‌کنم مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در اولین پیام بعد از انتخاب آقای روحانی نقشه‌ی راه را در این دوره مشخص کردند و معلوم شد شرایطی فراهم شده تا نیروهای انقلاب با عمق‌بخشیدن به معارف اسلامی و رسیدن به تصوری صحیح نسبت به جایگاه انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی به کار اصلی خود بپردازند و جریانی که آقای روحانی منسوب به آن‌ها است نیز خود را بنمایانند که آیا می‌توانند وجهی از انقلاب باشند هرچند با جریان‌ها و وجوه دیگر انقلاب متفاوت باشند؟ و یا به‌کلّی نظری به اهداف اصلی انقلاب ندارند. باید شرایط طوری باشد که دولت و جریان منسوب به ایشان خود را بنمایانند و ما کاری نکنیم که دولتیان خود را زیر حرکت ما پنهان کنند. انتقاد می‌کنیم تا ضعف‌های دولت معلوم شود و اگر عزم تصحیح دارند در حرکات خود بازخوانی کنند، ولی مثل آن‌ها که دائماً برای دولت آقای احمدی‌نژاد ماجرا درست می‌کردند تا دولت آقای احمدی‌نژاد نتواند خود را بنمایاند، ما این کار را نمی‌کنیم. کار ما فعلاً تبیین‌ اهداف مقام معظم رهبری است. هنوز ما تصوری مناسب اهداف انقلاب و تمدن اسلامی به مردممان نداده‌ایم‌ و نگفته‌ایم یعنی چه که انقلاب اسلامی می‌خواهد زمین را به آسمان متصل گرداند. معنای وجودی عالم قدس هنوز برای بسیاری روشن نیست، جایگاه اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه‌تعالی» به‌خوبی با طرح این موضوع راه‌گشایی می‌کنند، برای بسیاری مبهم است. موفق باشید
9666
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: بنده چندی پیش، مطالب شما را در این سایت بسیار پر بار، راجع به رئیس جمهور قبلی جناب آقای احمدی نژاد خواندم، حقیقت این است که فرمایشات حضرتعالی بنظر بنده خیلی مطابق با واقعیت نیامد و این مسئله را در یکی دو جمع دوستانه مطرح کردم ولی شیوه بیان و اظهار نظرم راجع به فرمایشاتتان به گونه ای بود که بعد، خودم پشیمان گشتم و فکر کردم که لازم بوده و چه بسا بهتر بوده که بیش از این حق استادی تان را رعایت کرده و سخن بهتری بر زبان جاری می کردم حال، این چند خط را نوشتم تا از حضرتعالی حلالیت بگیرم. امیدوارم که پوزشش بنده را بپذیرید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم قصد شما خیر بوده، و بنده در عین آن‌که هیچ گلایه‌ای ندارم که نیاز به گذشت داشته باشد، به جهت سوز انقلابی که دارید دعایتان نیز می‌کنم. موفق باشید
9626
متن پرسش
سلام استاد معظم: امروز مصداق دشمنان اصلی و متفکرین شاخص که مقابل اسلام ناب محمدی (ص) وجود دارد چه کسانی هستند؟ 1. آیا دشمنان اصلی دولت آمریکا می باشد پس در این صورت چرا صهیونیستها بدنبال سلطه بر جهان می باشند در عرصه های مختلف اقتصادی و تبلیغی و فرهنگ یهودی و غیره؟ 2. آیا دشمنان اصلی، دولت و مردم اسرائیل هستند، در این صورت پس چرا آقا آنها را سگ پاسبان آمریکا می داند؟ و 3. آیا دشمنان اصلی گروهی پشت پرده و در سایه می باشند که آنها این دو دولت را پشتیبانی می کنند این افراد چه تفکری دارند؟ دقیقا آیا فراماسونر یا یهودی و یا دارای چه تفکری هستند که این مذاهب دیگر را لفظا یدک می کشند؟ و در صورت سوم چرا امام و آقا آمریکا را راس دشمنان می دانند؟ خواهشمندیم کتب مربوط به سوالات را چه از آثار خودتان و چه دیگران ذکر بفرمایید. لطفا به این سوالات واحد سیاست گروه عمّاران کریم اهل بیت پاسخ بفرمایید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: استکبار با صورت‌های مختلف در مقابل انقلاب اسلامی که صدای توحیدی این زمان است ایستاده. پیشنهاد می‌کنم کتاب‌های «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» و «جایگاه تاریخی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را مطالعه کنید. موفق باشید
9630
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: قصد انجام فعالیتهای فرهنگی و سیاسی و آموزشی در دانشگاه داریم. با توجه به اینکه شما با جوانان ارتباط دارید و به نیازهای قشر جوان دانشجو آگاهی دارید، اولا اینکه چه فعالیتهایی را پیشنهاد می کنید؟ ثانیا در رابطه با سیر مطالعاتی و مسابقات کتابخوانی چه کتابهایی را شما پیشنهاد می کنید؟ اگر در قم در رابطه با بحثهای عفاف و حجاب و امر به معروف و نهی از منکر و ازدواج و روابط دختر و پسر و خودشناسی سخنران و استاد و یا موسساتی که در این زمینه ها فعالیت دارند می شناسید لطفا معرفی کنید و همچنین اگر در این موارد کتابی می شناسید لطفا معرفی کنید. من و جمعی از دوستانم دغدغه ی فعالیتهای فرهنگی برای دانشجویان دانشگاهمان داریم ولی نمی دانیم چگونه و از کجا شروع کنیم چون فعالیتهای زیادی در نظر داریم ولی با توجه به محدودیت زمان و بودجه ای که دانشگاه در اختیار می گذارد به دنبال بهترین گزینه ها برای فعالیت در شرایط کنونی دانشگاهها از لحاظ مذهبی و فرهنگی و سیاسی هستیم. لطفا ما را راهنمایی بفرمایید. با تشکر از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه نشان داده اگر مباحث معرفت نفس و مباحث انقلاب اسلامی را با دانشجویان در میان بگذاریم جواب می دهد و هویتی را که باید در پرتو ارادت و اطاعت از ولایت امر به‌دست آوردند ظهور می‌کند. موفق باشید
9611
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام دو سوال: 1. استاد عزیز ما گروهی را تشکیل دادیم و بحث بر سر تمدن سازی در حوزه علمیه مطرح شد. در این بحث دو تفکر روبروی هم پیش آمدند که می خواستیم ببینیم نظر شما چیست؟ تفکر گروه اول: این گروه می گویند ما باید بحث را از اینجا شروع کنیم که غایت حوزه تمدن سازی است و بعد بسیار سریع عبور کنیم و بحث تولید علم را بیان کنیم؟ تفکر گروه دوم: ابتدا آینده حوزه و غایت را مشخص کنیم ولی سریع بحث را سر تولید علم نبریم در واقع این گروه معتقد به مقدمه است یعنی می گوید: اول بیاییم بحث کنیم که جایگاه تمدن سازی چیست؟ چرا آقا این را مطرح فرمودند؟ بعد بیاییم در ذیل این غایت ابتدا آسیب شناسی کنیم، ولی گروه اول به دوم می گویند که اگر ما سر آسیب شناسی بحث کنیم در واقع در آسیب شناسی می مانیم بلکه بیاییم روی هدف بحث (تولید علم) بحث کنیم، طبیعتا در بحث هدف حتما آسیب شناسی می شود، ولی جواب گروه دوم این است که خیلی زود قدم نهایی که تولید علم است را برنداریم بلکه مقدمات را بیان کنیم و آسیب شناسی کنیم بعد وقتی سخن از تولید علم بزنیم لاجرم ملموس تر و کاربردی تر می شود چون ابتدا ضعف را گفتیم در ثانی تمدن سازی که در حوزه فقط تولید علم نیست، البته گروه دوم به آسیب آسیب شناسی هم عقیده دارد یعنی می گوید آسیبها جوری بیان نشود که حالت سستی در سیستمی که فعلا باید با آن برویم شود و در ثانی در آسیب ها هم نمانیم. حال می خواستیم که شما اولا کدام نظر را قبول دارید و ثانیا ما را راهنمایی بفرمایید؟ 2. اگر بپذیریم غایت حوزه تمدن سازی و تولید علم است حال چگونه به تولید علم برسیم؟ و در آخر احساس می کنیم و به شما استاد عزیز پیشنهادی بعنوان شاگرد کوچکتان داریم که بر سر این موضاعات یک جزوه ای مانند جزوه عرفان نحله نجف نگارش کنید که ما حوزویان استفاده کنیم.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم هر دو نظر قابل جمع است. مسلّم باید تصور درستی از تمدن اسلامی داشته باشیم وگرنه در تولید علم رویکرد درستی نخواهیم داشت. هرچند در مورد نظر به تصور درست نسبت به تمدن اسلامی خیلی نباید مته روی خشخاش بگذاریم. ولی فراموش نکنید تمدنی که نظر به ظهور نورانی حضرت مهدی«صلوات‌اللّه‌علیه» دارد باید نظرش به «وجود» باشد تا جایگاه واسطه‌ی فیض را بفهمد و مسیر تولید علم را در این راستا مدیریت کند. در کتاب «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و تقدیر تاریخی زمانه» عرایضی دارم. مقدمه‌ی آن کتاب را خدمتتان می‌فرستم به امید آن‌که بتوانم تصور درستی را در تمدن نوین اسلامی خدمت عزیزان عرضه کرده باشم. 2- فکر می‌کنم کتاب جدید جواب پیشنهاد شما است. در مورد تولید علم باید با نظر به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و نگاه وجودی به فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و قرآن، معارف متعالی خود را تدوین کنیم. در این‌جا نقش آثار مکتوب حضرت امام و ملاصدرا«رحمة‌اللّه‌علیهما» مهم است. موفق باشید. باسمه تعالی مقدمه‌ی کتاب «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و تقدیر تاریخی زمانه» 1- هدف از تدوین این کتاب تفصیل تذکری است که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»» به میان آمد و یعنی تذکر رجوع به تفکری که باید در این عصر و تاریخ بدان دست یابیم. تا نه‌تنها از سوءِ فهم‌هایی که گرفتار هستیم عبور کنیم، بلکه به قلمرو تفکری وارد شویم که تفکرِ حضور در ذیل اراده‌ی الهی است و خداوند در این دوران برای ما مقدر فرموده. این‌جا است که متوجه می‌شویم از طریق حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی، سنتی خاص به میان آمده است و هرکس نسبت خود را با آن سنت عمیقاً درک کند از نسبت به انحطاطی که عالم را فرا گرفته، به بصیرت لازم دست یافته و از ظلمات دوران رهایی می‌یابد. 2- در سوره‌ی یوسف ملاحظه می‌کنید وقتی بنا است در هفت سال آینده ملتی را قحطی فرا گیرد چگونه بر ‌کسی که مسئولیت سرنوشت آن ملت را بر دوش او گذارده‌اند شکل آن قحطی الهام می‌شود و عزیز مصر مکرر خواب می‌بیند هفت گاو فربه را، هفت گاو لاغر می‌خورند و هفت خوشه‌ی سبز را، هفت خوشه‌ی خشک، و از طرف دیگر بر قلب سالک واصلی مثل حضرت یوسف اشراق می‌شود که قضیه از چه قرار است. این نشان می‌دهد که خداوند همواره در هر زمانی متناسب با نوری که اشراق می‌نماید، سرنوشت آن تاریخ را مدیریت می‌نماید و انسانی را جهت این امر انتخاب می‌کند. همه‌ی شواهد خبر از آن می‌دهد که آن انسان در این زمان، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که خداوند در جان او انواری از اسماء الهی را متجلی کرده تا جهان را که از دریای وجود به خشکیِ پوچی افتاده بود، به موطن اصلی خود برگرداند و بشر نسبتِ خود با حق را بازخوانی نماید. با توجه به این امر می‌گوییم نسبتی بین انقلاب اسلامی و اراده‌ی خاص الهی در این زمان برقرار است و فیض خاصی از این طریق به بشرِ امروز خواهد رسید تا ما جهت جستجوی وطن، قادر به تفکر بشویم و از بی‌خانمانیِ این عصر رهایی یابیم. با توجه به این امر می‌گوییم هرکاری وقتی اساسی و نتیجه‌بخش است که در این مسیر قرار گیرد و با چنین الهیاتی پیش رود. 3- همه‌ی حرف در نسبت ما با حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نهفته است و این نسبت باید بدون هر گونه تقلیدی کشف شود و از آن‌جایی که خروس خانگی تازه پس از طلوع فجر خواندن را آغاز می‌کند، اهل فکر با ظهور انقلاب اسلامی می‌توانند تفکّر را شروع کنند و به استقبال اراده‌ی الهی در این دوران بروند. فراتر از انقلاب اسلامی در این زمانه ممکن نیست ولی با فهم انقلاب اسلامی در ذیل شخصیت امام خمینی به دَرْکِ حضوریِ مشیّت الهی نایل خواهید شد و این بالاترین تفکّری است که امروز می‌توان به آن دست یافت. مگر واقعی‌ترین تفکر، تفکر بر واقعی‌ترین واقعیات نیست؟ هرچند ظاهربینان همیشه از دیدن آن محروم‌اند و مستکبران سعی در ندیدن آن دارند. 4- تفکّر به معنای جداشدن از واقعیت نیست، انسان متفکر همیشه باید با واقعیت زندگی کند، اما نه در سطحِ واقعیت بلکه در گوهر واقعیت که آن همان مشیّت الهی در هر زمان و هر عصر است. پس متفکر، نه در بیرون از زمان زندگی می‌کند و نه گرفتار زمان‌زدگی است تا بتواند به شرایطی ماوراء وضع موجود بیندیشد و گمان نکند خداوند ما را به خود واگذاشته و هرکس هرطور خواست می‌تواند عمل نماید، این اوج بی‌فکری است، زیرا از واقعی‌ترین واقعیات که سنت الهی در این عصر و زمانه است غفلت شده است. 5 - صورت مشیت اراده‌ی الهی جهت هدایت بشر در این زمان در راستای شریعت اسلام، بر قلب حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اشراق شد و آن روحی گشت در کالبد انقلاب اسلامی، مثل حضور نفس در بدن، و لذا در صورت اتحادی خاص با انقلاب اسلامی از طریق سلوک ذیل شخصیت امام خمینی، می‌توانیم با خداوند به صورتی حضوری مرتبط شویم و راه رجوع به خدا را در مقابل خود بگشاییم. این است آن سلوک إلی اللّه که امروز خداوند در مقابل شما گشوده است. 6- تا ما با مشیت الهی در این دوران مرتبط نگردیم نمی‌توانیم از انس با خدا به معنای واقعی آن سخن بگوییم. راه‌های رسیدن به خدا به عدد انفاس خلایق است ولی همه‌ی این راه‌ها امروز از مسیر انقلاب اسلامی می‌گذرد که می‌خواهد دوران نسیان بشر از خدا را پشت سر گذارد. از این جهت تأکید می‌شود امروز رجوعِ به حق با انقلاب اسلامی ممکن است. وقتی انقلاب اسلامی را آینه‌ی گفتگوی خدا با بشرِ امروز دیدید - مشروط بر این‌که انقلاب را در نظام اجرایی محصور ندانید- به مشیت و اراده‌ای نظر کرده‌اید که در کالبد انقلاب اسلامی ظهور کرده و در معادلات جهانی در حال تعیّن بخشیدن خویش است، مثل نفخه‌ی روح در جسم و تعیّن آن روح در حرکات و سکنات انسان که در عین ظهوری محدود در حرکات بدن، نامحدودبودن خود را حفظ می‌کند و در عضوی محصور نمی‌شود، انقلاب اسلامی نیز در دولتی محصور نمی‌گردد بلکه زاینده‌ی همه‌ی آن‌ چیزی خواهد بود که بشر امروز به آن نیاز دارد. 7- کافی است برای شما در این کتاب مسلّم شود که انقلاب اسلامی اراده‌ی خاص الهی است که به صورتی اشراقی بر قلب حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تجلی کرده، از آن به بعد در نسبت شما با این انقلاب تحولی اساسی رخ خواهد داد که از یک طرف از تمام پوچی‌های دوران رهایی می‌یابید و از طرف دیگر زندگی در زیر سایه‌ی انقلاب اسلامی و در اتحاد با ملکوت حضرت امام خمینی ظهور خواهد کرد و از این طریق به همه‌ی معنایی که باید برسید دست می‌یابید. آری کسی که به دنبال امری سترگ است باید خود را برای آن امر آماده ‌سازد. اتحاد با ملکوت حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کار ساده‌ای نیست و محتوایی خاصی را از شما طلب می‌کند و محدودیت‌هایی را در مقابل امیال شما قرار می‌دهد. 8- کسی که متوجه‌ مشیّت خداوند در عصر خود شد می‌فهمد که برای هر کاری آزاد نیست و اگر آزادی خود را به محتوای یگانه‌شدن با خدا نرساند به اسم آزادی، گرفتار سرگردانی شده ‌است. انسان همین‌که به مشیت خاص الهی در عصر خود روی آورد، محدودیتش آشکار می‌شود و با تعلّق اراده‌اش به محتوایی خاص می‌تواند زندگی خود را از روزمرّگی و خودسری نجات دهد و سلوک در ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از طریق انقلاب اسلامی همان تعلّق اراده است به محتوایی خاص و نجات از میان تهی‌ماندن اراده و پدیدارشدن هویت انسان در عصر و زمان خود به صورتی بالفعل و نه صرفاً انتزاعی. 9- عمق انقلاب اسلامی و شخصیت حضرت امام با امر الهی پیوند خورده است و سیاست در این حالت، الهی شده؛ سیاست در ذات انقلاب اسلامی ماوراء آن چیزی است که امروز ما گرفتار آن هستیم. در این جا سیاست اداء همان عهدی است که انسان ها با خدا بسته‌اند و حالا باید در نسبت به همدیگر آشکار کنند و این است مسأله‌ی اصلی ما در زندگی زمینی تا وفاداری به عهد خود را تحقق ببخشیم. در انقلاب اسلامی چنین انسانی در حال طلوع و شکوفایی است. هیچ عاملی مانند سیاست قدسی نمی‌تواند چنین انسانی را ایجاد کند آن هم در زمانه‌ای که خودخواهی‌ها به اوج خود رسیده و همه را از رسیدن به آن‌چه باید باشد، مأیوس کرده ‌است و خودخواهی و تجاوز را چون ماکیاول ذاتی بشر می‌داند. ما هیچ راهی جهت برون‌رفت از مشکلات نداریم جز تأکید هرچه بیشتر بر سیاستی که انقلاب اسلامی متذکر آن است و افق کار فرهنگی خود را در این راستا باید معنا کنیم. 10- انقلاب اسلامی با نوری که به همراه خود آورده نشان داد آن‌چه در این دوران رفتنی است با همه‌ی مقاومتی که می‌کند، کنار می‌رود و با دفاع مقدس روشن نمود دورن قدرت ابرقدرت‌ها به‌سر رسیده و روحی در حال دمیدن است که به جای دینِ تقلیل‌یافته، به دینی بس متعالی نظر دارد که در عین حماسی‌بودن، شدیداً عرفانی است. این مستلزم تجدید نظر اساسی در فهم زمانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم و این‌که امروز جایگاه هر چیزی در رابطه با انقلاب اسلامی قابل فهم است. «لَوْ کانُوا یَعْلَمُون» ای کاش بشر سرگردان هرچه زودتر متوجه این امر می‌شد تا هرچه زودتر از سرگردانی رهایی یابد. انقلاب اسلامی نه‌تنها ملت فلسطین را از بن‌بستی که گرفتار آن شدند رهانید و راه رهایی را به آن‌ها نشان داد، بلکه متذکر راه رهایی به همه‌ی جهان سرگردان امروز شد. آری! امروز جایگاه هرچیز در رابطه با انقلاب اسلامی قابل فهم است حتی جایگاه آزادی. 11- با انقلاب اسلامی شکاف و شقاقی که بین خدا و انسان به وجود آمده بر طرف می شود و از آن طریق برکتی به همه‌ی مردم دنیا می‌رسد هرچند جهان مدرن آن را دشمن بدانند ولی بقاء انقلاب ریشه در تاریخی دارد که شروع شده و در آن تاریخ، بشر در زندگی خود با خدا آشتی کرده است و از خدا برای زندگی الهام می گیرد و پاسخ خود را در الهام‌های الهی می‌یابد. 12- انقلاب اسلامی در ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از این به بعد، مصالح تفکر تاریخ‌های بعدیِ تفکر را تهیه می نماید و اهل فکر هر کاری را که از این به بعد شروع کنند می‌یابند که امام خمینی بُردبارانه در صدد کمک به آن‌هاست و گرنه اهل فکر در این زمانه سخنی قابل درک نخواهند داشت. با انقلاب اسلامی فضایی ایجاد شده که هر کس خواست فکر کند، باید نسبت خود را با جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی تعیین نماید وگرنه به معنای حقیقی اهل فکر نیست. 13- ممکن است گمان کنید ساختن جامعه و تمدّنی که مدّ نظر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» است دشوارتر از آن است که در ابتدا به ذهن می‌آید ولی نباید فراموش کرد که این تنها راهِ به معنا رساندن زندگی در این عصر و زمانه است و لذا هر قدمی که جهت زیرساخت‌های آن هدف برداریم یک قدم به معنا داری خود افزوده‌ایم و در این رابطه باید متوجه باشید کار نظری به مراتب بیش از کار عملی کارساز است. 14- راستی چه راهی برای درک زمانه‌ای که در آن هستیم باید بپیماییم تا بهترین مواجهه با مسائل زمانه‌ی خود را داشته‌باشیم؟ و اساساً ما چه آدمی می‌خواهیم باشیم تا نظام فکری خود را در آن راستا انتخاب کنیم؟ اگر بخواهیم با این سوالات به صورت جدی برخورد کنیم ناخودآگاه با شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی روبرو خواهیم شد. 15- جز این‌ است که اگر می‌خواهیم فرزند زمانه‌ی خویش باشیم باید شهامت حقیقت جویی را در خود نگه داریم و شرافت ذاتی خود را فرو نگذاریم و خود را از مشهورات زمانه رها سازیم؟ آیا در این راستا نباید از خود بپرسیم زمانه‌ی ما چه زمانه‌ای است؟ تا راه اندیشیدن و تفکر به روی ما باز شود. مگر جز این است که هر متفکّری در زمانه‌ی خویش و در ذیل تقدیری که در آن زمانه جاری است تفکر می‌کند و راه‌های جدید را می‌گشاید؟ 16- آیا در این عصر و زمانه شایسته‌ترین انتخاب آن نیست که سرنوشت خود را به انقلاب اسلامی گره بزنیم و به تفکّری مناسبِ تقدیری که خداوند اراده ‌کرده‌است نزدیک شویم و امیدوارِ گشایش راه‌های جدیدی در مقابل خود باشیم و با شرکت در تاریخ تجدد به اهدافی موهوم دل نبندیم و به راهی پای نگذاریم که سراسر پوچ است و هیچ؟ 17- تنها با نظر به حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی است که انسان به شهامتی دست می‌یابد که می‌تواند به توانایی‌ها و اندیشه‌ی خود متّکی شود و به یک معنا انقلاب اسلامی آن‌طور که سرداران بزرگ فهمیدند، توانست شأن انسانیّت ما را اثبات کند و روشن کند انقلابی بودن جزءِ جدایی‌ناپذیر متفکّربودن است. 18- با انقلاب اسلامی معلوم شد ملکوت خدا دیگر پدیده‌ای غریب و فرادستی نیست تا انسان‌ها خویشتن را تنها در خواسته‌های ناچیز دنیایی جستجو کنند بلکه امام خمینی موجب شد تا انسان ساحت قدسی خود را دوباره به‌دست آورد ولی نه در خانقاه‌ها بلکه در تحول عظیمی که انقلاب اسلامی به وجود آورد. راستی چرا انقلاب اسلامی دیر به تاریخ ما رسید تا زودتر از این امکان شکوفایی می‌یافتیم؟ و زود تر از این ماوراءِ تفکر لیبرال دموکراسی، به مسائل خود می‌اندیشیدیم و راهی مناسب تاریخ خود می‌یافتیم؟ 19- ورود به عالَمی که شخصیّت اشراقی حضرت امام به آن اشاره دارد بزرگترین تکلیف متفکران و هنرمندان در این دوران است تا بتوانند مظهر بزرگ‌ترین مظاهر آفرینندگی در عالَم انسانی باشند و گرنه در بسط فرهنگ پوچ انگاریِ دوران قدم خواهند زد. مگر نه این است‌که پیوندزدن بین تقدیری که از طرف خدا اراده شده‌ است با واقعیت کنونی زمانه، وظیفه‌ی متفکران و هنرمندان است و در ابتدای امر تنها آن‌ها همچون حضرت یوسف می‌توانند آن اراده و تقدیر را دریابند؟ 20- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی‌ می‌باشند، خود را واجد رسالتی سترگ برای بیان رخدادی بزرگ احساس می‌کنند؛ رخدادی که چون از طرف خداوند اراده شده و عمق ایمان انسان‌ها را مورد خطاب قرارداده، ریشه در درونی‌ترین سطوح حیات دارد و از این جهت امیدوارانه چشم به آینده دوخته، زیرا جهت گردش زمانه با اندیشه‌ی او هماهنگ است و در این راستا می‌تواند صادقانه خبر دهد «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». 21- ذات و گوهر انقلاب اسلامی از آن‌جهت که از طرف خدایی حکیم اراده شده، تفکر است و هر کس بیشتر تلاش کند حقیقت آن را درک کند و به آن نزدیک شود، بیشتر به تفکر تاریخی خود نزدیک شده است. نزدیکی به انقلاب اسلامی به عنوان حقیقتی وجودی، با نظر به مناظری که گوهر آن را نشان می‌دهد ممکن است و نه نزدیکی از طریق فهم چیستی و ماهیت آن در قالب علم حصولی. کسی که می‌پرسد انقلاب اسلامی چیست؟ بداند هرگز امکان فهمیدن انقلاب اسلامی را نخواهد داشت و انقلاب اسلامی در مقابل این سؤال در حجاب می‌رود. ولی آن کسی که سعی می‌کند حضور انقلاب اسلامی را در جهان امروز و در مظاهر آن بنگرد می‌تواند انقلاب اسلامی را بیابد. 22- کمال آگاهی انسان با ارتباط با خدا به ظهور می‌رسد و از طرفی خدا در مظاهرش ظهور دارد که از جمله‌ی آن مظاهر، انقلاب اسلامی است و در نتیجه کمال آگاهی ما در امروزِ تاریخ‌مان با نظر به انقلاب اسلامی محقق می‌شود زیرا تاریخ محلّ تحقق عنایت و مشیّت ربّانی است، همان‌طور که طبیعت عرصه‌ی ظهور مشیت خداوند است. آیا می‌توان گفت تفکر چیزی جز مطالعه‌ی تاریخ است از آن‌ جهت که خدا در آن نمایان شده؟ در این رابطه قرآن می‌فرماید: «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی‏ الْأَرْضِ‏ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا»(46 / حج). آیا منکران حقیقتِ نبوى در زمین سیر نکرده‏اند و سرنوشت منکران نبوت را ملاحظه نکرده‏اند تا در اثر آن سیر، قلب‏هایى پیدا کنند که به کمک آن قلب، تعقل کنند و گوش‏هایى به‏دست آورند که به کمک آن‏ها سخن حق را بشنوند؟ 23- وقتی آموزه‌های دینی ما را متوجه این امر می‌کند که مشیّتی بر انسان‌ها و تاریخِ آن‌ها حاکم است که از چشم عمومِ پوشیده‌است ولی انبیاء و اولیاء متذکر آن هستند، ما بر آن می‌شویم که بدانیم در هر صورت در زیر سایه‌ی اولیاء الهی، آن مشیت و سرنوشت باید از طریق ما ظاهر شود و تحقق یابد وگرنه مطابق اراده‌ی الهی عمل نکرده‌ایم در حالی که وقتی حضرت سید‌الشهدا در رؤیایی که رسول خدا را در آن دیدند از حضرت شنیدند که فرمودند: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ‏ قَتِیلًا ..... إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا»(ترجمه لهوف / 65) خداوند می‌خواهد تو را در این مسیر کشته‌شده و خانواده‌ی تو را اسیر ببیند. حضرت امام حسین همه‌ی اختیار خود را در مسیر اراده‌ی الهی که از طرف جدّشان از آن آگاه شدند، به کار بردند و به عالی‌ترین شکوفایی ممکن رسیدند. انبیاء و اولیاء امکانات و خصوصیات تاریخی را که ما در آن به سر می‌بریم به ما متذکر می‌شوند تا ما در بستر تاریخ خود به شکوفایی لازم دست یابیم. یک ملت تنها پس از قرارگرفتن در شرایط تحققِ مشیّت الهی در زندگی‌شان به خودآگاهی و تفکّر تاریخی لازم می‌رسند و عملاً اراده‌ی خداوند را به ظهور می‌رسانند. در این صورت این ملت در مقابل همه‌ی موانعی که اراده‌های شیطانیِ دوران ایجاد می‌کنند می‌ایستد و پیروز خواهد شد و آینده را از آنِ خود خواهد کرد. 24- کافی است به جای آن‌که گمان کنیم آن‌چه در تاریخ ما می‌گذرد اتفاقی است، متوجه شویم همه چیز حکیمانه مدیریت می‌شود و این اصلی است که نمی‌توان آن را انکار کرد. اگر تاریخ با نظر به مشیّت الهی به اندیشه درآمد درخواهیم یافت که بشر نیز در جریان تحقق اراده ی الهی نقش دارد. 25- اگر متوجه غلبه‌ی مشیّت الهی بر همه‌ی قلمرو‌های حیات انسان‌ها در طول تاریخ باشیم، در آن صورت مطالعه‌ی تاریخ، مطالعه‌ی نحوه‌ی ظهور متفاوت مشیت خداوند در عالم است و راهی است برای خداشناسیِ غیر انتزاعی. به شرطی که تنها به شناخت جزئیات محدود نشویم و از شناخت امرِ والا یعنی سنت‌های جاری در عالم، چشم پوشی نکنیم. اگر انسان در مرتبه‌ی احساس بماند به هیچ ادراک کلّی نمی‌رسد تا وارد عالم تفکر شود. آن‌چه اهمیت دارد تشخیص مصلحت‌های بزرگ در هر تاریخی و نسبت آن‌ها با اراده‌ی الهی است و اعمال انسان‌های بزرگ مثل حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر همین اساس مورد توجه قرار می‌گیرد. این انسان‌ها از پندارهای معمولی فراتر رفته‌اند که می‌توانند مصلحت‌های بزرگ زمانه‌ی خود را تشخیص دهند. 26- روح هر ملتی در هر زمانی با اراده‌ی الهی در آن زمان پیوند دارد و اگر آن ملّت آمادگی لازم را از خود نشان دهند هر کاری از آن‌ها سر می‌زند با اراده‌ی حضرت رب العالمین هماهنگ خواهد بود و نمودی از اراده‌ی الهی هستند. ملت‌ها به میزانی که متوجه این امر باشند، نقش آفرین خواهند بود و موفق به ساخت جهانی معنوی و دینی خواهند شد که آینده‌ی تاریخ از آن تغذیه می‌کند و بر آینده‌ی تاریخ فرمانروایی خواهند کرد. 27- یکی از علایم انحطاط یک ملت ترجیح خواست فردی افراد بر مشیت و اراده‌ی کلّی حضرت حق است، اراده‌ای که همه باید در ذیل آن قرار گیرند، و مهم‌ترین کار متفکران جامعه توجه به حضور مشیت الهی و نظر به غایتی است که خداوند برای یک ملت اراده کرده‌است. در افراد مختلف کوشش‌های بسیاری وجود دارد ولی آن کوشش‌ها وقتی اهمیّت دارند که در جهت غایت نهایی یعنی ظهور مهدی باشد و از این جهت در این عصر و این زمانه هر حرکتی که در مسیر به نتیجه رساندن انقلاب اسلامی باشد حرکتی معنی‌دار خواهد بود و انسان را از نیست‌انگاریِ زمانه رهایی می‌بخشد و او را از نظر به منافع فردی به مقاصد بالاتری فرا می‌برد. 28- هرکس در ذیل تاریخی که اراده‌ی الهی برای او رقم زده‌است می‌تواند آن‌چه را در درون دارد به ظهور رساند و در این رابطه عناصر تشکیل‌دهنده‌ی یک ملت، دارای سازگاریِ کاملی خواهند بود و نمی‌توان عناصر تشکیل‌دهنده‌ی یک قوم را با عناصر تشکیل‌دهنده‌ی قوم دیگر جابجا کرد و گمان کنیم می‌شود انقلاب اسلامی راه‌های برآوردن اهداف خود را در غرب جستجو کند. 29- رهبران واقعی ملت‌ها اصول کلی تاریخ خود را در درون خویش به الهام دریافته‌اند و در صدد تحقق‌بخشیدن به آن‌ اصول کلّی بر می‌آیند. قدرت رهبرانِ تاریخیِ ملّت‌ها نتیجه‌ی پیوند آن‌ها با مشیت الهی است که به آنان الهام و اشراق شده‌است و لذا راهی که چنین رهبرانی در تاریخ می‌گشایند مسیر سایر انسان‌های آن دوران خواهد بود و آن الهام و اشراق، منشأ تحولات بزرگ خواهد شد، هر چند با رنج‌های بزرگ همراه باشد ولی آن رهبران بزرگ برای پیوند خود با مشیّت الهی به رنج‌ها و سختی‌ها اهمیت نمی‌دهند و خواهند گفت: « خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد....». 30- سیاست در هرحال، مبنا و اساس حقیقی می‌طلبد، اگر سیاست از دیانت و مشیّت الهی که در درون ملت جریان دارد، فاصله بگیرد به امری انتزاعی و غیر واقعی تبدیل می‌شود و دیگر خواست کلی زمانه و خواست افراد نیست تا هرکس آزادی خود را در همراهی با خواست جمعی که در نظام اسلامی تحقق یافته بنگرد و با انقلاب اسلامی که می‌توان به سیاستی دست یافت که ریشه در حقیقت داشته باشد، چیزی که در شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ملاحظه کردید و در اعلام مهدورالدّم‌بودنِ سلمان رشدی ظهور کرد. 31- وقتی ملتی بتواند درست به خود بیندیشد و متوجه جایگاه تاریخی خود شود، دارای تاریخ می‌شود. ما از طریق امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» توانستیم به خود بیندیشیم و متوجه جایگاه تاریخی خود بشویم. آری ما از طریق انسانی بزرگ مثل امام خمینی توانستیم به خود بیندیشیم و بفهمیم در کجای تاریخ قرار داریم و از رنجِ بی‌تاریخی رهایی یابیم. وظیفه‌ی ماست از شناخت بیشتر این موضوع غافل نباشیم. شاید کتابی که روبه‌رو دارید متذکّر این امر باشد. 32- وظیفه‌ی اهل تفکر آن است که در تاریخِ خود نقش آفرینی کنند و آن‌چه را که منسوخ است و دورانش به پایان رسیده نشان دهند تا جامعه گرفتار بی فکری و کودنی فرهنگی نشود. کودنی فرهنگی چیزی نیست جز مشغول‌شدن بر اموری که مربوط به تاریخ گذشته است. وقتی تاریخ جدیدی در حال وقوع است آن کس که هنوز در گذشته زندگی می‌کند و در نتیجه منزوی می‌شود، باید خود را در انزوای خود مقصر بداند زیرا نگاه نکرد که اراده‌ی الهی در این دوران به چه چیز اشاره دارد تا امروز نیز وارد ساحت آگاهی گردد. 33- از آن‌جایی که هر زمانه‌ای مسائل خاص خود را دارد، متفکران بزرگ با توجه به آن مسائل متوجه‌ی مشیت الهی در آن زمانه می‌شوند و راه حلی ارائه می‌کنند که جوابگویی به همه‌ی مسائل آن زمانه در آن راه حل می‌گنجند؛ از این لحاظ می‌گوییم هر زمانی متفکر و فکر زمانه‌ی خود را می‌طلبد بدون آن‌که از افقی که متفکران گذشته گشوده‌اند روی برگردانند. 34- درست است که وقتی به اراده‌ی انسان‌هایی که در مقابل مشیت الهی سربرکشیده‌اند نظر کنیم متوجه می‌شویم رسیدن به جامعه‌ی مطلوب دشوارتر از آن است که در ابتدای امر گمان می‌شد ولی این بدین معنی نیست که برای شکوفایی خود و جامعه راه حلّ دیگری هست بلکه می‌فهمیم خداوند از ما پایداری و مقاومتِ بیشتری را انتظار دارد و می‌خواهد تاریخی را به ظهور برسانیم که اندیشه‌های ژرف بناست در آن ظهور کند. 35- انسان به خود شناخت دارد ولی وقتی این شناسایی در نسبت با شخصی دیگر و یا چیزی دیگر و یا زمان دیگر معنا شود، خود آگاهی پیش می‌آید و در این رابطه خودآگاهیِ تاریخی، آگاهی انسان است به خودش در نسبت به زمانه و تاریخی که در آن به سر می‌برد. 36- اگر با نگاهی وجودی به انقلاب اسلامی به عنوان مظهر اشراق سنت الهی در این دوران بنگریم و مقدمات این نوع نظر کردن را در خود فراهم کنیم دیگر نیاز نیست که قصد کنیم انقلاب اسلامی را آشکار نماییم، انقلاب اسلامی از طریق نظر به ملکوت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر ما آشکار می‌شود. 37- در انقلاب اسلامی و در تاریخی که شروع شده، ارزش و جایگاه دولت‌ها در نسبت آن‌ها با اهداف انقلاب فهمیده می‌شود نه با تعریف و تبلیغی که خود برای خود می‌کنند. طاهرزاده
9601
متن پرسش
با سلام: 1. آیت الله مصباح فرمودند: «ثواب حرکت پیاده به سمت مرقد امام را مساوی ثواب پیاده روی بسوی بارگاه نورانی امام حسین علیه السلام میدانیم» به نظر شما این حرف درست است؟ لطفا توضیح بفرمایید. 2. شما می فرمایید پشت هر تکنیکی فرهنگ خاص خوابیده است، آیا این عمومیت دارد چون برای مثال ما چگونه بگوییم پشت تکنولوژی میکروفون یا دوش حمام فرهنگی خوابیده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چرا چنین نباشد؟ بستگی به نیّت شخص دارد که با چه نیتی این کار را انجام دهد. اگر متوجه شود از این طریق حضرت امام را تجلیل و تعظیم کرده و موجب تبلیغ اسلام شده، به نتیجه‌ی مورد نظر می‌رسد 2- این را باید در کتاب «گزینش تکنولوژی» دنبال کنید. بحث از روحی است که این تکنیک را در نسبتی که با طبیعت برقرار می‌کند ایجادکرده. موفق باشید
نمایش چاپی