بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30538
متن پرسش
باسمه تعالی. با تشکر از حضرتعالی بابت پاسخهایی که به سولات می دهید. استاد با توجه به سوالی که خدمتتان داشتم به این نکته رسیدم که جایی برای ذوق افراد در رجوع به علما باید قایل شد حال سوال این است که وقتی ذوق شخصی به فلان عالم عالم دار است (با توجه به نکاتی که در کتاب ادب عقل و قلب و خیال فرمودید) معارف دین را از آن عالم می خواهد بگیرد در این حال رجوعش به امام را چگونه باید تعریف کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در افق شخصیت حضرت امام و حضور تاریخی انقلاب اسلامی، می‌توان به عالَمی که تفکر او با روحیه‌ی شما می‌خواند، بیشتر مأنوس بود و این به صورت طبیعی پیش می‌آید. موفق باشید

30532
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز در یادداشت اخیر بنام نکات حساس انتخابات پیش رو، فرمودید اگر بطرف نامزدهایی برویم که به آرمانهای انقلاب معتقدند ولی شعارهای تندی می‌دهند که فعلا قابل تحقق نیست، از نظر عمومی مردم و افرادیکه شاید بظاهر آنطور انقلابیگری ندارند، غافل می مانیم. چندبار این جمله تان را مطالعه کردم ولی هنوز کمی برایم ابهام دارد. سخن حقی است که برای تحقق اهداف انقلاب عزیز، باید اهداف را بصورت منظم و منسجم تقسیم بندی و نظام مندی کرد و این از ضرورتهای تداوم انقلاب است و حقیقتا مهم است و از طرفی اهانت و تخریب مانند آنچه در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال که توسط برخی اتفاق افتاد، در شان نیروهای گفتمان ساز انقلاب نیست. اما استاد آیا حالا در گام دوم و در آستانه اولین دولت در این گام که گام دوم به فرموده رهبر و قائد بزرگوارمان، حرکت متعالی بسوی تمدن نوین اسلامی است، آیا صلاح است از تحلیل نامزدها بر اساس گفتمان تمدنی و نوع مواجهه آنها با مدرنیسم غافل شویم؟ به نظر حقیر، یکی از اصلی ترین عللی که سبب می‌شود افرادی علیرغم قلب و فطرت انقلابی و توحیدی شان، در ظاهر و نسبتا تحلیلهایشان هنوز نظر به تمدن غربی و عالم تجدد داشته باشند، اجرای همین الگوهای شبه مدرن و توسعه غربی در طول این چهار دهه در لوای عناوین مختلف بوده است که سبب ایجاد مخاطرات و خطرهای جدی برای انقلاب و ملت شده است و بعضا بدبینی به اصل انقلاب را بوجود آورده. البته عبور از تمدن غرب مرحله به مرحله و نیاز درک نفحات الهی دوران است که ما هنوز به آن تذکر و توجه کافی نداریم ولی آیا حساسیت دولت آینده در این حد نیست که شخصیتی به صحنه بیاید که با نگرش تمدنی و با باور عمیق به اداره و تقنین جامعه بر اساس دین مبین و نظام فکری مطهر، الگوها و راهبردهای بدیل معیشتی و فرهنگی و اجتماعی برای اداره جامعه ارائه بدهد و نیتش گذار حکیمانه از شبه مدرنیته ایرانی و توسعه غربی باشد که در ابعاد مختلف در حال اجراست و ما را از اقامه مبانی تشیع و انقلاب اسلامی محروم نموده و حتی بعضا تحقق آرمانها را برای ما مبدل به نگرانی جدی ساخته است. مگر آقای احمدی نژاد هم روزی از شعائر اصیلی مانند دولت اسلامی و عدالت اجتماعی و ولایت محوری و مردمداری و حراست از آرمانهای نهضت نمی‌گفت و انصافا نسبتا در مقابله با آثار شوم توسعه مدرن و انحرافات ساختاری که مع الاسف پس از انقلاب هم تداوم داشت و ویژه با دولت سازندگی تشدید شد، توفیقی نداشت؛ پس چرا ناموفق و در راه مانده و زمین گیر شد و به کامیابی نرسید و امروز چنین وضعیت بغرنجی دارد. جز این است که آقای احمدی نژاد با همه پرکاری و نکات مثبتی که داشت، الگوی بدیل نداشت و تلاشش بر حل آسیب های جامعه و رشد اوضاع عمومی متکی بر الگوی نشات گرفته از مبانی اسلام و تشیع و شرایط ایران اسلامی نداشت. امروز ما بسیار بیشتر در عرصه جنبش نرم افزاری و الگوی اسلامی پیشرفت جلو رفته ایم و بحمدالله علیرغم اینکه هنوز شروع جنبش نرم افزاری و نظریه پردازی برای تمدنی توحیدی، جوان و مانند نهال تازه رشد یافته هستیم ولی در همین مدت به نظریات و برنامه های با نگرش تمدنی بسیار خوبی رسیدیم. و حضرتعالی هم آگاهید که واقعا جای تکرار و تداوم همان الگوهای معیوبی که در این ۴۲ ساله حرکت ما را در تحقق آرمانخواهی شیعی انقلابی و در زمینه سازی برای هدف والای ملک مهدی (عجل الله فرجه) کند کرده است، نیست و فرصت آن است با حضور نیروهای تراز انقلاب اسلامی در مصادر اجرایی، گفتمان جمهوری اسلامی در بین مردم هم بصورت هر چه گسترده تر بسط یابد و کارگزاران نظام اسلامی تبدیل به حلقه میانی حاکمیت نظام و امت شوند و تبلور خصائل انقلابیگری. البته حضرتعالی هم بیش از من بر این عرایض حقیر واقفید و سالها دغدغه تمدن زایی شیعی را داشتید و جانانه از غفلت از حضور مسئولین تراز انقلاب اسلامی، فرمودید. تنها عرضم این بود که صحیح است که تحقق اهداف انقلاب، فرآیندی و مدت دار و نیازمند صبر است ویژه مقابل تمدن ریشه دار در تاریخ چند قرنی و جهانی شده مدرنیته و البته نباید از شخصیتی با نگاه تمدنی و ضدیت با توسعه مدرن و مشتاق اجرای الگوهای دینی برای اداره جامعه با نگاهی عمیق و متفقهانه ویژه در شرایط خطیر انقلاب اسلامی و جهان که آن بشارت شهید آوینی مبنی بر آغازی بر پایان تمدن غرب و طلوع فجر توحید آغاز شده است، غافل شد. و به نظرم اگر چنین شخصی به صحنه بیاید و برنامه های مشخص شود، نظرات زیاد را به خود جلب می‌کند و مسیر حرکت انقلاب اسلامی را تسریع خواهد کرد. البته ما به مدد حضرت حق و لطف امام مان حضرت صاحب الزمان (عج) از تنگناهای بزرگی رد شدیم و گذار کردیم و یقیناً حضور در گام دوم و مسیر تمدن سازی نیز از الطاف خاصه الهی و امام عصر بوده و ما را در این برهه مدد خواهد فرموند و میدان انتخابات را عرصه کسب بصیرت تاریخی ما خواهد شد که اگر روزی معاندان و جریان نفاق به فکر عدم انقلاب در همان ماه های اولیه بودند، امروز در مقابل مقیاس جهانی انقلاب و ولایت فقیه و بحرانهایی که نشانه اجل لکوم قوم هست، عاجزند و همانا: «تلک الایام نداولها بین الناس»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید، بحمد الله انقلاب اسلامی افقی را مقابل بشر امروز قرار داده که غرب زدگان و متحجرین بخواهند یا نخواهند، مردم در صدد تحقق آن افق‌ها هستند حتی قشر خاکستری کشور. و اگر نامزدی برای ریاست جمهوری در این راستا به صحنه آید، مردم با تجربه‌ای که از دولت‌های امیدوار به حضور جهان مدرن پیدا کرده‌اند به او رجوع خواهند کرد و با حضور در آرزوهای جهان مدرن که آروزهای وهمی است می‌یابند که هیچ آبی از آن حضور و آن جریان‌ها برای مردم گرم نمی‌شود. باید سخت به این نکات مردم را توجه داد و از این جهت باید به انسانی جهت مسئولیت اجرایی این کشور فکر کرد که به آن‌چنان حکمتی رسیده باشد و البته این غیر از آن افرادی‌اند که آرمان‌های انقلاب را قبول دارند ولی حکمت رسیدن به آن آرمان‌ها را در دل تاریخی که هستیم ندارند. یعنی برای آباد کردن دهی، ممکن است شهری را خراب کنند زیرا بالاخره کلیّت حضور جهانی انقلاب در این تاریخ اصل است و بنده معجزه‌ی مدیریت رهبر انقلاب را در این تاریخ، همین می‌دانم و به همین جهت اگر رهبر انقلاب با انحرافاتی که دولت‌های غربی به خصوص دولت آقای هاشمی ایجاد کرده‌بودند مستقیما برخورد می‌نمودند، ممکن بود ما در این زمان بعضی از این باند بازی‌ها و بی عدالتی‌ها را نداشته باشیم ولی مشغول اختلافات داخلی می‌شدیم و دیگر انقلاب با این وسعت جهانی خود در صحنه نبود در حالی که با چنین حضوری که هم‌اکنون انقلاب دارد، به راحتی بالاخره از این مشکلات جزئی عبور می‌کند. رئیس جمهور آینده باید چنین حکمتی در کنار شعار‌های انقلاب در خود داشته باشد و مردم نیز متوجه چنین افرادی باشند و البته کار آسانی نیست. همان‌طور که رهبر انقلاب فرمودند افسران جنگ نرم باید در فضای مجازی این موارد را نیز متذکر شوند. موفق باشید

30519
متن پرسش
سلام: در یکی از سوالات از یگانگی عین و ذهن سخن به میان آوردید، لکن بنده آزمایشی را انجام دادم که بخوبی افتراق این دو را ثابت می نماید گرچه می‌توان باز گفت که نفس ناطقه با تجردی که دارد خطاهای حس را در می یابد، لکن اولا همین که اثبات شود به علم حضوری چیزی را در می یابیم که در واقع چنین نیست باب گشای گامهای بعدیست و درثانی نفس ناطقه قادر به تصحیح خطاهای اتفاقیست والا اگر خطا سیستماتیک باشد مثلا همه سبزها را قرمز و همه قرمز ها را سبز ببینیم چگونه می‌توان پی به خطای خویش برد؟ و اما بعد، آزمایش چنین بود یک چشم خویش را بستم و بدان فشار وارد کردم و نگاه داشتم در حالی که با چشم دیگر نگاه می‌کردم فشار به چشم موجب دیدن نقاط نورانی در چشم می‌شود درین آزمایش نکته جالب این بود که من نقاط نورانی را در چشمی که باز بود و هیچ فشاری بدو وارد نمی کردم حس می‌کردم. اصل نقاط ماخوذ از واقع نیست اینکه در چشم دیگر احساس شود خیال اندر خیالست نیست وش باشد، خیال اندر روان تو جهانی بر خیالی بین روان ذهب المحققون من العرفاء و الكاملون من الأولياء إلى أن العالم كلّه خيال‏ فى‏ خيال‏. تمت کلمتی صدقا و عدلا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث عبور از دوگانگیِ ذهن و عین، موضوعی است که با حضور هویت تعلّقی انسان در بی‌کرانگی حضور حضرت حق مطرح است که انسان به حضور خدا به جهت عین‌الربط‌ بودنش نسبت به خداوند در عالَم حاضر می‌شود و عالم به نور الهی در نزد او می‌باشد که بحث آن مفصل است و مارتین هایدگر نیز با بحث «دازاین» بدان پرداخته. با دنبال‌کردن مباحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» که صوت آن در سایت هست، می‌توانید در این رابطه تحقیق فرمایید. موفق باشید

30516
متن پرسش
با سلام: من پرسشگر شماره 30478 هستم. ممنون از پاسخی که دادید. اما انتظار مرا برآورده نکردید. چون ازتون خواستم طبق قرآن و سیره اهل بیت جواب بدید اما بیشتر ادله و نظرات خودتون رو گفتید. من هم نظرات خودم رو می‌نویسم و ممنون میشم اگه جایی اشتباه میکنم راهنمایی کنید سپاس. سوال ۱: در روایات داریم که پیامبر اکرم (ص) در اواخر عمر خود از مردم حلالیت خواستند. چرا ایشان با این وجود که می‌دانستد گناهی مرتکب نشدند این کار را کردند؟!! بنظر من برای اینکه سنتی را برای ما به جای بگذارند و فرهنگ سازی کنند تا ما در هر مقامی که باشیم باید حق الناس را اولویت قرار دهیم و یکی از مهمترین آنها تعهد و قول هایی هست که می‌دهیم و اگر به هر علتی نتوانیم بدان عمل کنیم باید از طرف مقابل حلالیت گرفته و در صدد جبران آن برآییم. این عمل، ایجاد اعتماد بسیار در طرف دیگر می‌کند که می‌توان در آینده نیز از آن بهره های مضاعف برد. سوال ۲: با توجه به سیره حضرت علی (ع) در برخورد با مخالفین خود در جنگ نهروان، که ایشان با وجود اینکه خوارج منطقه ای را گرفته بودند و به آن حضرت تهمت های ناروا می‌زدند و بر ضد ایشان تبلیغ می‌کردند نه تنها با آنها مقابله نکردند بلکه پیوسته به نزد آنان پیک صلح و نصیحت می‌فرستادند. حضرت وقتی دست به شمشیر بردند که مطمئن شدند آنان در پی ظلم و کشتار مردم بیگناه هستند. از طرفی در آن زمان امکان زندان کردن طولانی مدت یا زندان أبد وجود نداشت اما الان می‌توان کسانی‌که مخالف نظام هستند و قتلی انجام ندادند ولی توبه هم نمی‌کنند در زندان با آموزشهای صحیح قرآنی آشنا شوند و راه توبه را برآنان هموار کنیم که دین اسلام دین رحمانیت است و برای هدایت مردم نازل شده است همان گونه که پیامبر (ص) در عزیمت حضرت علی (ع) به یمن به ایشان توصیه کردند که اگر خداوند یک مرد را به دست تو هدایت کند، برایت بهتر است از آنچه که خورشید برآن طلوع و غروب می‌کند و همینطور می‌فرمایند: «مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است.» سوال ۳: یکی از بهترین عملکردهای مثبت حکومت در آن زمان، عذر خواهی وزارت اطلاعات از مردم بود که نشان دهنده بزرگ منشی آنان بود. سوال ۴: تامین امنیت دانشگاه با چه کسی است جز دولت و دستگاه های انتظامی و امنیتی؟! حال که این اتفاق افتاد آنان با بازماندگان و خانواده های جان باختگان و مجروحان چه برخوردی داشتند و آیا جبران خسارتی شد؟! و با مسئولین انتظامی و امنیتی آن وقت چه برخوردی شد که در کار خود سستی کردند؟! سوال ۵ که پاسخ آن را ندادید و سوال ۶: متاسفانه بخاطر عدم وجود پایگاه هایی که مردم بتوانند اعتراض خودشان را اعلام کنند ناچار شدند و به خیابان آمدند و بسیاری انسان بیگناه کشته شد مثل سال 98 که براندازها در صف مردم نفوذ کردند و باز مردم بودند که سرخورده شدند. اما مسئله آنجاست که چرا حکومت نتوانست صف معترضان را از معاندان جدا کند آیا نمی‌توانست با تمهیداتی، یا با استفاده از رسانه های مختلف به مردم عادی اعلام خطر کند؟! از طرفی چرا باید به طرف مردم تیراندازی کرد در صورتی‌که تعداد معدودی برانداز مسئول تخریب و اغتشاش بودند و 99 درصد مردم غیر مسلح بودند؟! تا جایی‌که من می‌دانم متاسفانه بعد از آن اتفاقات نیز حکومت به افراد معترض که کشته شدند هیچ توجهی نکرد و مانند دیگرانی که مسلح و برانداز بودند برخورد شد. شاید یکی از دلایلی که امام علی (ع) بعد از خلافت به دنبال قصاص خون عثمان نرفتند آن بود که تعداد زیادی بیگناه بین قاتلان بودند و جدا کردن آنها سخت بود پس باید صبر می‌کردند و امور را اصلاح می‌کردند تا در وقت مناسب قاتلین را دستگیر کنند وگرنه می‌توانستند با یک یورش غافلگیرانه همه آنهایی که خانه عثمان را محاصره کرده بودند را بگیرند و قصاص کنند چون بر ضد خلیفه شورش کرده بودند. من در جایی از قرآن و احادیث اهل بیت (ع) ندیدم اجازه داده باشند کسی را به صرف برانداز بودن کشت یا اعدام کرد مگر آنکه قتلی انجام داده باشد یا فسادی از آن رخ داده باشد که امنیت و آرامش مردم را به طور جدی در خطر اندازد. سوال ۷: یکی از انتقادات وارد بر دولت های جمهوری اسلامی آن است که فرهنگ و شیوه اعتراض صحیح را به مردم آموزش نمی‌دهد و متاسفانه اگر مردم عادی که معترض هستند نتوانند خودشان را به صورت صحیح ابراز کنند و آزادانه حرفشان را بزنند ناگزیر اعتماد خود را از دست می‌دهند و احساس حقارت می‌کنند و در نهایت به تخریب و خدایی نکرده اسلحه دست می‌برند. نظرسنجی دانشگاه مریلند اعتبار بالایی ندارد چون علاوه بر اینکه جامعه آماری آن به طور دقیق مشخص نیست روش نظر سنجی آنان نیز زیاد قابل استناد نیست. اما در اینکه اکثریت مردم اسلام و حکومت اسلامی را دوست دارند شکی نیست. سوال ۱۰: در سیره پیامبر (ص) و امام علی در حکومت داری می‌بینیم که آنان بر سر اصول کوتاه نمی آمدند. به طوری که بسیاری معتقد بودند روش امام علی (ع) در برقراری عدالت و مساوات، باعث می‌شود دیگران بر ایشان بشورند و حکومت ایشان در نهایت عمری نداشته باشد که همانگونه هم شد. اما ما به عنوان پیرو ایشان باید از خود بپرسیم چرا ایشان طبق خطبه ۱۲۶ نهج البلاغه شعارشان این بود که: من حق و عدالت را نمی‌گذارم و مصلحت را بردارم؟! برای ایشان حکومت ذره ای ارزش نداشت بلکه پریایی عدالت و اصلاح امت، ملاک عمل بود و برای حفظ حکومتشان از آن کوتاه نیامدند تا اینکه جان خود را در راه اهداف والای انسانی و اسلامی فدا کردند. سوال ۱۱: این برمی‌گردد به همان مصلحت اندیشی بیجا. چرا باید بعضی مسئولین ما حقوق ۳۰ یا ۴۰ میلیون تومان داشته باشند بغیر از پاداش و ... و بعضی باز هم اختلاس کنند؟! بنظر من این که چند نفر را بگیرند، محاکمه کنند و حتی اعدام کنند فقط صورت مسئله را پاک کردن است باید از ریشه آن را زد و مصلحت را کنار گذاشت و برای حفظ آبروی نظام با آقازاده ها و مسئولین رده بالا برخورد قاطع کرد. و قوانین سخت گیرانه که پیامبر (ص) و امام علی (ع) اجرا می‌کردند را تصویب کنند. شاید با برخورد قاطع، آبروی نظام موقتـاً در جوامع بین الملل کم شود (چون تعداد زیادی از سران حکومت و دولت را باید دستگیر کنند) اما به جای آن در بین مردم بیشتر و بیشتر می‌شود. این سخنان درد دلی بود از سر دلسوزی و محبت، به این مردم عزیز و اسلام پربرکت. لطفا در نظراتی‌که دادم اشتباهات بنده را بگیرید. خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما و چشم دلمان را بینا کن بر نور علم الهی. آمین یا رب العالمین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب آن سؤال عرض شد و به نظر بنده خودِ جنابعالی هم قبول دارید، مسائل سیاسی و اجتماعی ابعاد گسترده‌ای دارند که در حیطه‌ی سؤال و جواب نمی‌گنجد. هنوز هم بر همان جواب، تأکید دارم. در مواردی که فرمودید در بعضی موارد با جنابعالی همراه هستم، و در بعضی موارد نگاه متفاوتی به موضوع دارم ولی در فضای سؤال و جواب، نهایتاً بنده می‌توانم نظر کلّی خود را بدهم تا سؤال‌کننده روی آن فکر کند و هرگز انتظار نیست که او فکر خود را تعطیل و نظر بنده را بپذیرد. موفق باشید

30494
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: من حدودا دو ماه است که دچار یک بی میلی شدید نسبت به امور معنوی و عبادات شده ام و در وجود خودم نوعی سیری احساس می‌کنم. احساس می‌کنم که اشتیاقی نسبت به درک معارف دینی ندارم و حتی دیگر حوصله مطالعه در این حوزه را نیز ندارم. ابتدائا با خود فکر می‌کردم که فقط در این حوزه است ولی الان وقتی دقت می‌کنم می بینم که انگار در همه حوزه های زندگی دچار چنین حالتی شده ام. در واقع گویا به یک انسانی که هیچ انگیزه ای ندارد تبدیل شده ام. این درحالی است که من شدیدا عاشق مطالعه و کسب معارف دینی بوده ام ولی الان دو سه ماهی است که این شوق خیلی کمتر شده. این مسئله واقعا مرا نگران کرده و می ترسم که باعث شود از این مسیر خارج شوم و نتوانم از فرصت ماه های شعبان و رمضان استفاده کنم. مدتی قبل وقتی این مسئله را با شما مطرح کردم فرمودید شاید همان قبضی باشد که بعد از آن بسط اتفاق می افتد. ولی الان خیلی نگرانم. نمی‌دانم که این وضعیت تا کی ادامه دارد؟! ریشه این حالت در چیست؟! من چه کاری می‌توانم بکنم که از این حالت نجات پیدا کنم؟! خیلی ممنون میشم اگر راهکاری برای حل این مشکل پیش روی من بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید به همان قبضی که عرض شد باید فکر کرد. إن‌شاءالله منجر به بسط می‌شود. در ضمن موضوعات مطالعه‌ی خود را در کنار ورزش تغییر بدهید، بد نیست. زندگی‌نامه‌ی شهداء افق‌هایی را در مقابل‌تان می‌گشاید. سری هم به کتاب «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» بزنید إن‌شاءالله جهان گمشده را متذکر می‌شود. موفق باشید

30487
متن پرسش
با سلام: ابتدا تشکر ویژه ای دارم از شما که مطالب زیادی را ازتون آموختم. آشنایی من با شما برمی‌گردد به تفسیر حدیث عنوان بصری که خداوند عنایت فرمود که با سایت شما ارتباط بگیرم. علاقه اصلی من عرفان هست. چند ماهی هست بصورت جدی عرفان شیعی رو مطالعه می‌کنم و خدا رو شکر هر روز قلبم نسبت به آن گشوده تر می‌شود. خداوند نعمت ریز بینی را به من عطا فرموده و برای همین به راحتی مطلبی را نمی‌پذیرم و در کنار آن نعمت انعطاف پذیری را هم عطا فرموده تا در صورتی که متوجه اشتباه خود شوم آن را قبول کنم. این سوالاتی که از شما می‌پرسم فقط برای آن است که احساس می‌کنم اول با اطلاع هستید و دوم منطقی و منصف، ان شاءلله. پرسش های من درباره انقلاب اسلامی و ثمرات آن است. من در خانواده ای نسبتا مذهبی به دنیا آمده ام و همیشه در خانه ما صحبت از قرآن و ائمه بوده و هست. با تحقیقاتی که کردم ارادتم به ائمه بیشتر شده بخصوص حضرت علی علیه السلام. هنگامیکه حکومت ایشان را با الان مقایسه می‌کنم (و البته شرایط زمانه را هم در نظر می‌گیرم) متاسفانه اختلاف زیادی را متوجه می‌شوم. تا اینکه نظرات شما من را تکان داد و باعث شد نه به شما بلکه به خودم شک کنم که نکنه من اشتباه می‌کنم و مواردی را درنظر نگرفته ام! بخاطر همین بعضی از شکیّات خودم را مطرح می‌کنم که انتظار دارم شما با تکیه بر آیات قرآنی و سنت اهل بیت پاسخ دهید تا ان شاءلله اگر حقانیتی در آن بود خداوند از طریق شما من را از گمراهی نجات دهد. و اگر شما من را متوجه جهالت خود کنید ان شاءلله به طریقی آن را جبران خواهم کرد. و این را هم عرض کنم که من از فعالیت های سیاسی بیزار هستم و تا وقتی نفس اماره درونم جولان می‌دهد واجب آنست که به خودسازی خودم بپردازم ان شاءلله. این را گفتم تا بدانید من فقط برای خودم چنین پرسش هایی می‌پرسم و قصد و غرضی ندارم. ۱. نظرتان درباره قول هایی که امام خمینی در بهشت زهرا به مردم دادند و به بسیاری از آنها عمل نشد چیست؟ و همینطور آزادی احزاب که در فرانسه بیان کردند. از طرفی الان شاهدیم که هیچ حزب مردم نهادی به معنای واقعی نداریم و حتی اتحادیه های صنفی ما نیز بشدت ضعیف و منفعل هستند. ۲. اعدام های تابستان سال ۶۷ منافقین، که بیشتر مدت اسارت خود را طی کرده بودند. اگر قرار بر اعدام بود چرا سال ها آنها زندانی بودند و در شرف آزادی اعدام شدند؟ ۳. قتل های زنجیره ای در اوایل دهه ۷۰ که بصورت ترور انجام شد و با حیله و نیرنگ مخالفان نظام کشته شدند. ۴. کشتار سال ۷۸ در خوابگاه دانشگاه تهران. ۵. کشتار معترضان سال ۸۸ و شکنجه بسیاری از مردم عادی ۶. کشتار معترضان سال ۹۸ (قبول دارم که در بین مردم اغتشاشگران نفوذ کرده اند اما بسیاری از مردمی که شکنجه و کشته شده اند مردم عادی بودند) ۷. احساس خفقان و ترسی که مردم ار حکومت دارند و پایگاهی مدنی وجود ندارد که مردم حرفشان را آزادانه و بدون ترس بزنند و بخاطر آن مردم در مواقعی مجبور می‌شوند برخلاف میلشان برای اعتراض به خیابان بیایند و در نهایت یا مخالف نظام خوانده می‌شوند یا معاندین در آنها نفوذ کرده و اعتراضات را به انحراف می‌کشانند و در هر دو صورت، این مردم هستند که سرخورده می‌شوند و ناراحتیشان از حکومت عمیقتر می‌شود. (من وقتی شرایط الان را با ۱۰ یا ۱۵ سال گذشته مقایسه می‌کنم به وضوح می‌بینم که موافقان حکومت الان منتقد آن شده اند. منظورم سیاستمداران نیست بلکه مردم عادی و دور و بر خودم را می‌گویم) ۹. سانسور روزنامه ها، اخبار، کتاب ها، نشریه ها و... و صدا و سیمای یکطرفه ۱۰. چرا مردم ما باید انقدر فشار روی آنها زیاد باشد نه فقط فشار اقتصادی بلکه فشارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی؟ من خودم از مخالفان نظام سرمایه داری هستم ولی متاسفانه کشور ما نیز بیشتر از ۹۰ درصد مدیریت آن طبق آن نظام استکباری اداره می‌شود و حتی در مواقعی بدتر از آن. از نظام بانکی تا آموزشی و ادارات مختلف و... ۱۱. این کلاهبرداری عظیمی که در طول این سالها انجام شده بویژه امسال که با دعوت همه جانبه نظام از مردم برای شرکت در بورس، متاسفانه ضررهای سنگینی متحمل شدند. درست است که مردم هم نباید بدون آموزش وارد بورس می‌شدند اما دعوت دولت و رسانه های حکومتی، آنها را به گونه ای ناصحیح ترغیب کرد. وقتی ما چنین دین غنی و پربرکتی داریم چه احتیاجی به مدل کشور داری دیگران!؟ ان شاءلله خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرماید و از گمراهی نجات دهد و با نور حقیقت عبودیت، ما را منوّر کند. آمین یا رب العالمین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مستحضرید که بررسی این نوع سؤالات، مثنوی هفتاد من نیاز دارد. ۱. در این مورد خوب است جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» که روی سایت هست، مطالعه شود که اراده‌ی امام چه بود و هوشیاری دشمن برای به شکست‌کشاندنِ آن اراده تا کجا آمد. آری! امام خمینی نتوانستند آن وعده‌ها را محقق کنند ولی در رویارویی با فتنه‌های دشمن، انقلابْ امروز به وسعتی رسیده هزار برابر بیشتر از آنچه بنا بود باشد. ۲. در مورد اعدام‌های منافقین، در جریان باشید که بعد از عملیات «مرصاد» معلوم شد آن‌ها زندانی عادی نبودند. پرونده‌هایی که از عملیات چلچراغ دشمن به دست آمد، معلوم بود بسیاری از زندانیان جزیی از جریان برانداز بوده‌اند. ۳. آری! قتل‌های زنجیره‌ای با نفوذی‌ها و یا منحرفینی که در اطلاعات نفوذ کرده بودند انجام شد و کار بدی بود و به نظام، ضربه زد. مصاحبه‌ی اخیر آقای یونسی و آقای مهدی نصیری در این رابطه مفید است. ۴. جریان دانشگاه همان‌طور که بعداً معلوم شد، جریان از پیش‌طراحی شده بود که پای نظام گذاشتند. ۶. خود بنده ناظر جریان اغتشاشات سال 98 بودم. کاملاً منافقین نفوذ کرده بودند و اراده‌ی براندازی داشتند و هیچ راهی جز برخورد محکم و جدّی نبود ۷. جریان نظرخواهی اخیر دانشگاه مریلند این مورد را تأیید نمی‌کند که مردم در کلیت از نظام سرخورده‌اند. بیشتر اشکالات را در ضعف مدیریت می‌بینند و نه در کلیت نظام. ۹. به نظر بنده تلویزیون احتیاط‌ های بیش از حدّی دارد و با نوعی تنگ‌نظری همراه است. زیرا کسانی هستند که کلیت نظام را قبول دارند، ولی مثل ما فکر نمی‌کنند. این‌ها نیز باید در رسانه‌ی ملی جایی داشته باشند. ۱۰. همین‌طور است که می‌فرمایید. ما هنوز در افقی که انقلاب اسلامی در این تاریخ گشوده است، ورود نکرده‌ایم. به گفته‌ی آقای دکتر شهریار زرشناس، اشکال در حضور لیبرال‌ها در نظام اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ما است. ۱۱. باز هنوز متوجه نشده‌ایم که با اراده‌های سست سیاسیون نمی‌توان به طنابی آویزان شد که اینان ما را در چاه می‌برند ولی توان بالاکشیدن آن را ندارند.

و همه‌ی این امور حکایت از آن دارد که با انقلاب اسلامی، افق دیگری در پیش است و باید بعد از این‌همه تجربه به خود آییم و به راه دیگری فکر کنیم که بحمدلله خداوند از طریق انقلاب اسلامی، آن راه را در مقابل ما گشوده است و ما معنی گمشده‌ی خود را تنها در این راه می‌توانیم پیدا کنیم. موفق باشید 

30469
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: نکته ای که در باب منش علمی حضرتعالی بسیار قابل تحسین است تفکیک بین حوزه های تخصص علماست. مشخصا این که در حوزه های اجتماعی و سیاسی پیرو امثال مرحوم امام هستید و در مسائل قرآنی و تفسیری پیرو مرحوم علامه طباطبایی هستید و به نوعی سایت خویش را هم لبّ کتاب ایشان معرفی کرده اید بسیار بلندمنشانه است. زیرا چنان که مطلع هستید مرحوم علامه به هیچ وجه با انقلاب اسلامی عقلا و شرعا موافق نبودند و جایز نمی دانستند، اما با این وجود حضرتعالی در مسائل تفسیری به ایشان رجوع می‌کنید و در مسائل سیاسی امام را مرجع می دانید. و این تفکیک خود درسی است که امثال حقیر باید از حضرتعالی بگیریم. وفقکم الله.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر از نگاه خوب جنابعالی، عنایت داشته باشید که فرزند علامه فرموده بودند نظر علامه نسبت به انقلاب منفی نبوده. و به همین جهت ملاحظه می‌کنید در همین خانواده، فرزند آیت الله قدوسی که نواده‌ی علامه به حساب می‌ایند، اهل جبهه و جهاد هستند و شهید می‌شوند و داماد خود علامه یعنی آیت الله قدوسی اولین دادستان انقلاب هستند که به دست منافقین شهید می‌شوند. به نظر نمی‌آید اگر علامه مخالفتی با این فضا داشتند، این روحیه‌ها شکل می‌گرفت بخصوص که شخصیت علامه، شخصیت تأثیرگذار بر اطرافیان است. موفق باشید

30461
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد بزرگوار: یه سوالی داشتم خدمتتون استاد. می‌خواستم بدونم که آیا ظلمت و تاریکی و فساد و گناه تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی به اوج خود رسید و بعد از وقوع انقلاب اسلامی در جهان اتفاقی افتاد که به سمت نور و روشنایی در حرکت هستیم تا رفته رفته خورشید ولایت عظمی طلوع کند و دنیا را روشن کنه و این حرکت آرام آرام داره اتفاق میوفته با توجه به اتفاقاتی که در دنیا میوفته امثال: (شکل گرفتن محور مقاوت) و همچنین (افول قدرتهای استکباری در جهان) که داریم یک سری اتفاقات را در دنیا می‌بینیم، حرکت می‌کنیم، و یا نه هنوز راهی زیاد مانده تا به اوج ظلمت و تاریکی و گناه و فساد در دنیا برسیم و از طرفی شیعه به اون اندازه از قدرت کافی برسه که سیطره استکباره در دنیا را برچینه تا ظهور اتفاق بیوفته. حرف من سر اون نقطه قله هست که به سراشیبی میوفته هست که آیا رسیدیم به اون نقطه یا هنوز راهی زیاد در پیش داریم؟ ممنونم استاد از اینکه وقت با ارزشتون را در اختیار ما قرار میدین. دعای امام زمان (ع) همراهتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید نمی‌توان به راحتی در این موضوع نظر قاطع داد. ولی هرچه هست همه‌چیز گواه بر آن است که جهان به سوی حقیقت و در مسیر نفی استکبار جلو می‌رود و هرکس در این مسیر باشد، مانند کسی است که در نقطه‌ی نهایی حاضر است. موفق باشید

30459
متن پرسش
یا صاحب الزمان عج: بسم‌الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: نقطه آغاز تحول روحی من شرح جنود عقل و جهل شما بود وقت و بی وقت دعاگوی شما هستم. استاد طیبان در مجموعه حیات انسانی. داشتن بنیه قوی اقتصادی را از عوامل تطهیر خیال و عروج انسانی و رشد و تعالی دیگران می‌دانند، و معتقد هستند که بیشتر ضعف اقتصادی مردم به سبب تنبلی و یا ناآگاهی و نداشتن مهارت و نشناختن سرمایه های خدادادی (آب، هوا، خورشید و خاک) دچار فقر اقتصادی هستند. استاد صمدی آملی هم معتقدند باید علوم را شخم بزنیم و جهاد علمی راه بیندازیم. و ظاهراً این که فرمایشات مقام معظم رهبری در باب تحول اقتصادی برای آمادگی خودسازی و تهذیب نفس است، چرا که دغدغه معیشتی اول خود فرد را از تعالی محروم می کند و دیگر اینکه برای تحول معرفتی انسان ها باید هزینه کرد. کاش یک برنامه مدون برای عملیاتی کردن فرمایشات مقام معظم رهبری می دادید. البته استاد طیبان یک طرح «از خاک پاک تا سفره پاک» داده اند و قسمتی هم عملی شده ولی این مهم عزم جدی سراسری می طلبه. استاد گرامی آیا امکان هم اندیشی همه شما استادان محترم در این زمینه وجود دارد؟ اجر شما با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که تاریخی شروع شده و آن عزیزان بحمدالله در آن تاریخ جلو می‌روند، نشان می‌دهد هرکس در آمادگی خود در شرایطی قرار گیرد که با آنچه پیش می‌اید، جدّی برخورد کند همه زیر سقف انقلاب اسلامی در کنار هم هستند. موفق باشید

30451
متن پرسش
سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. ۱. می‌توان گفت طلب عین ثابته که از امکان ذاتی اشیاء نشات گرفته در واقع همان طلب خداست به آشکار شدن اسماء حسنایش از طریق اعیان ثابته؟ ۲.با توجه به شرایط سخت اقتصادی به نظرتون دولت آینده اگر انقلابی باشد با توجه به ویرانیهای گسترده این دولت از نظر اقتصادی می‌تواند روی اقتصاد مردم به سرعت اثرگذار باشد یا خیر؟ ۳. این همه فشاری که به مردم از نظر اقتصادی وارد می‌شود یک شورش بالقوه بر علیه نظام ارزیابی می‌کنید یا خیر؟ ۴. امیدی که در آقا و شما در مورد آینده وجود دارد از نظر اقتصادی هم هست یا خیر؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. برای هرچیزی می‌توان این را گفت که از جهتی خداوند بنا دارد از طریق آن چیز، کمالات خود را ظاهر کند. ۲. به نظر می‌آید آینده، آینده‌ی امیدبخشی باشد. ۳. خیر! زیرا مردم می‌دانند مشکلات مربوط به دشمن است. لذا باید بر دشمن بشورند. ۴. همین‌طور است، حتماً بستر اقتصاد مردم از این نوع تنگناها آزاد می‌شود و از طرفی، نوعِ زندگی‌ها از حالات تشبّه به اشرافیت نیز به نور توحید در می‌آید. موفق باشید

30450
متن پرسش

سلام علیکم: احتراما توجه شود که امید دانا مسلمان بوده و سپس زرتشتی شده و در واقع مرتد است. از طرفی کسی که زشت ترین هتاکی ها را نسبت به وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام حسین علیه السلام داشته حمایتش از نظام اسلامی یا شهید حاج قاسم سلیمانی و مقام معظم رهبری هیچ فضیلتی برای او ندارد و هیچ خیر و برکتی نیز برای انقلاب ما ندارد. از سویی ما در کشورمان کم عالم و مرد خدا داریم که معارف زیادی برای ارائه کردن دارند که حمایتهای امید دانا که مرتد و مهدور الدم است مورد توجه ما و به نفع نظام اسلامی ما باشد؟ آیا تایید چنین فرد کافر و خبیثی گرفتن حکمت است ولو از مشرکین؟ این چه قیاسی است که می‌فرمایید؟ فرمودند حکمت را ولو از یک مشرک باشد فرابگیرید در مقام علم و نظر نه اینکه اگر به مقدسات شما زشت ترین اهانت ها را کرد در مقابل او سکوت کنید. بنده شما را نمی شناسم و خیلی با نظرات و آثار شما انسی ندارم. اما آیا واقعا خودتان این نظرات را در سایت قرار دادید یا به یکی از شاگردانتان واگذار کردید؟ فرض کنید موضع گیری های اخیر وی در تایید نظام اسلامی باشد ثم ماذا؟ نه سرم را بشکن نه گردو توی دامنم بریز! نه مسلمان است؛ نه توبه و اظهار پشیمانی کرده، مرتد شده، زشت ترین حرفها را به مقدسات زده و حالا... شما را به خدا کمی دقت کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً آقای امید دانا زردتشتی بوده است و سابقه‌ی خوبی هم ندارد. حتی در جوانی به پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» توهین کرده. ولی به هر حال به جهت تعلّقی که به ملّیّت ایرانی و ایران دارد، و متوجه شده از طریق انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب، این کار به خوبی محقق شده؛ از این جهت، تعلقی به انقلاب و رهبر انقلاب پیدا کرده است و شرط عقل آن است حال که او چنین گرایشی پیدا کرده است، او را طرد ننماییم. موفق باشید

30420
متن پرسش

باسمه تعالی سلام استاد خوبید؟ دو سوال: ۱. استاد خصوصیات زندگی در عصر صفوی چه بود؟ ما بیشتر در اجتماع زندگی می کردیم یا در حیطه فردی زندگی می کردیم ما از دوران صفویه چه آموزه ای برای زندگی کنونی می توانیم داشته باشیم؟ ۲. دکتر داوری در مقاله ایران مسایل و مشکلاتش می فرمایند که تفکر جدید تفکر قدیم رو به تاریکی انداخته و از کارایی انداخته است حالا ما که می خواهیم از گذشته راهی برای آینده بگشاییم با چه راهکاری روبرو هستیم راه درمان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بحث آن مفصل است. مقدمه‌ی کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع بین دو جهان» را خدمتتان ارسال می‌کنم به این امید که در آن میدانِ گشوده، نکات بسیاری از سؤالات‌تان را جواب گیرید. موفق باشید

باسمه تعالی

1- ما تجربه‌ی «طلوع جهانی بین دو جهان» را در تاریخ دفاع مقدس پیدا کردیم که چگونه در جبهه‌های دفاع مقدس، نه بیرون تاریخ جدید بودیم که با اسب و شمشیر به مقابله‌‌ی دشمنی برویم که با مدرن‌ترین اسلحه‌ها به ما تجاوز کرده است، و نه از هویت قدسی و ایمانی خود به انسانی سکولار تبدیل شویم. حتی آن وقتی هم که رزمندگان ما از روستاهای دور وارد جبهه‌های دفاع مقدس می‌شدند، می‌دانستند وارد تاریخی شده‌اند که تاریخِ حضور در آینده‌ی دیگری است و بدین لحاظ فاصله‌ی شهری و روستایی و مدرن و سنتی به کنار رفت و بدون آن‌که آن روستایی از روستایی‌بودنش، سر باز زند، راهی را در مقابل خود احساس کرد که می‌تواند آزادانه شخصیتی را برای خود انتخاب کند که حضور در جهان دیگری است. جهانی که نه او یک روستایی عقب‌مانده از تمدن مدرن است و نه یک شهریِ گرفتار فرهنگ تجددزدهِ بیرون از سنت دینی. این است تاریخی که با افق انقلاب اسلامی در حال شکل‌گرفتن است.

2- آنچه موجب مباهات اینجانب است مربوط به فضایی است که در این کتاب شکل گرفته و آن نحوه‌ی مواجهه با متفکرانی مثل هگل و هایدگر و گادامر و به‌خصوص نحوه‌ی مواجهه با تفکر جناب آقای دکتر داوری است و نه‌تنها این نحوه حضور را بنده قدمی به جلو، بلکه نوعی بلوغ می‌دانم که باید در تاریخ ما شروع می‌شد، تا ماورای نیک و بد، بر اصل تفکرِ متفکران نظر کنیم و چنین حضوری را تجربه نماییم. چنین تجربه‌ای را بهترین بودن در عالم تفکر می‌دانم، به‌خصوص که با متفکری شاخص و کم نظیر مانند آقای دکتر رضا داوری در سراسر کتاب روبه‌رو هستیم و تنها کسانی متوجه‌ی عظمت چنین تجربه‌ای می‌شوند که در سراسر کتاب معنای مواجهه با تفکر و متفکر را ماورای نگاه‌های ایدئولوژیک چشیده باشند و بدانند مواجهه با متفکران و احترام به آن‌ها غیر از تقلید از آن‌ها است و جملات آن‌ها را کلیشه‌وار بدون تفکر همچنان تکرارکردن.

3- در حالی‌که به خود بنگریم، خود را در جهان احساس می‌کنیم که به یک معنا در این دنیا هبوط کرده‌ایم و یا در احساسی دیگر در این جهان پرتاب شده‌ایم، حال چگونه خود را احساس کنیم که آن هبوط به نوعی «بودن» برای ما ظاهر شود؟ تا بتوانیم در بستر هویت توحیدی خود با نسبتی که با پدیدارها برقرار می‌کنیم، در جهان حاضر باشیم که بدون غفلت از پرتاب‌شدگی‌مان در جهان، استقرار توحیدی ما برای ما مأوایی تشکیل دهد و جهانی در این میان برایمان گشوده شود. جهانی که بنا است با ممارست با مباحث مطرح‌شده در کتاب  روبه‌روی خوانندگان قرار گیرد.

 4- چون به خود آییم، از یک جهت بین دو گاز انبرِ «دیروز» و «فردا» هستیم و از جهت دیگر در آغوش «پریروز» و «پس فردا» که مأوای اصلی ما است. به بیانی دیگر از یک طرف خود را در جهانِ سنتی احساس می‌کنیم و از طرف دیگر در جهان مدرن و حضور در «جهان بین دو جهان» حضوری است که جهان «پریروز» و «پس فردا» را در مقابل ما حاضر می‌کنند تا در این تاریخ از گذشته و آینده‌ی اصیل خود غافل نباشیم.

 5- کتابی که پیش رو دارید، ساحت خاصی را مقابل خوانندگانش قرار می‌دهد که از یک طرف او را به زمانه‌ای که در آن هست نزدیک می‌کند و از طرف دیگر از امری نامأنوس سخن می‌گوید تحت عنوان «جهان بین دو جهان» که نه دیروزِ تاریخ مدرن است و نه فردای آن. هرچند مربوط به تاریخ امروز بشریت است و ورود در نوعی معاصریت، تا همدیگر را درست درک کنیم، هرچند همه در چنین عصری که عصر «جهان بین دو جهان» است زندگی نمی‌کنیم، یا گرفتار تجدّد هستیم و یا گرفتار تحجّر..

 6- در موضوع «جهان بین دو جهان» آنچه کار را مشکل می‌کند به جهت آن است که چگونه می‌توان در عصری زندگی کرد که آن عصر، نه بیرون از عصر مدرنیته باشد و نه درون آن؟ این‌جا است که تنها با تفکرِ حضور تاریخی می‌توان به آن فکر کرد از آن جهت که «حقیقت» در متن تاریخ مدّ نظر باشد.

7- برای حضور در عصری که نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» در مقابل ما می‌گشاید، نیاز به اندیشیدن نسبت به توسعه داریم که در این کتاب سعی شده با نگاهی که آقای دکتر داوری نسبت به توسعه‌یافتگی به میان آورده‌اند، از وجوه مختلف به عقل توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی اندیشه شود. انتظاری که از خوانندگان محترم هست آن است که به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح نباشند، بلکه اجازه بدهند همچنان در این موضوع تفکر شود.

 8- جمعی از رفقا در کنار هم نشستیم تا نسبت به حضوری که انقلاب اسلامی در این تاریخ می‌تواند داشته باشد گفت‌وگو کنیم. نتیجه‌ی این گفتگو‌ها همه و همه منجر به آن شد تا افق‌هایی که به ظاهر آشکار نبود، تا اندازه‌ای آشکار شود و خطای بزرگی است اگر خوانندگان این کتاب گمان کنند مطالب از قبل روشن بوده و تنها بر سر مسائل جزئی گفت‌وگو می‌شده که هرگز چنین نبوده. آری! بستر تفکر در نسبت با تاریخی که در آن قرار داریم، جمعِ رفقا را در برگرفته بود تا هرکس آنچه را که یافته است به ظهور و گفت آورد و هرکس آینه‌ای شود تا دیگری حضور تاریخی خود را در آن آینه اندیشه کند. با توجه به این امر است که باز تأکید می‌شود به هیچ‌وجه به دنبال یک نتیجه‌ی صریح و روشن نبوده‌ایم، زیرا باید اجازه داد همچنان در موضوع، تفکر شود و به چشم‌اندازی نظر شود که إن‌شاءالله در مقابل‌تان گشوده می‌شود.

 9 – مکرر بر این موضوع اشاره می‌شود که «تفکر، تاریخی است» تا از تفاوتی که باید بین جمع اطلاعات، با تفکر و تذکری که باید در مواجهه با انقلاب اسلامی به ظهور آید، غفلت نگردد و خواننده‌ی محترم با نوعی خودآگاهیِ تاریخی موضوعات مطرح‌شده در کتاب را دنبال کند. مسلّم این کار آسانی نیست زیرا هنوز عادت نکرده‌ایم تا «تفکر» را امری جدا از جمع اطلاعات و یا امری غیر از  قیاس مطرح شده در منطق صوری بدانیم.

10- آنچه در این کتاب با آن روبه‌رو هستید نظر به تمامیت تاریخی است که ما در آن قرار داریم و شرایطی که بر اساس این تاریخ با آن روبه‌رو هستیم و این غیر از آن است که بحث‌های مطرح‌شده در حدّ توصیه‌هایی باشد برای رفع مشکلاتی که روبه‌روی ما قرار گرفته که به صورت اُبژه‌ی زندگی به آن‌ها می‌نگریم و در کسوت مصلحان تاریخ در جهان مدرن یا جهان سنتی بخواهیم در این تاریخ حاضر باشیم، که در جای خود لازم است. حتی در این کتاب بحثِ به روزکردن خود و جامعه‌مان مطرح نیست. بحث در حضوری است با هویت کاملاً منسجم که در شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این تاریخ به ظهور آمده و ما با تفکر و حضور در چنین تاریخی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آنچه در مقابل شما است حاصل آن گفت‌وگو‌ها است ولی در بستری مشخص که یعنی حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است.

11- مسلّم در این کتاب هیچ ایده‌آل فلسفیِ از پیش تعیین‌شده‌ای در میان نیست، بلکه بر این هستیم که با همین گفت‌وگوهایی است که در بستر تاریخ انقلاب اسلامی شکل گرفته، باید چیزی ظهور کند و اجمال‌هایی به تفصیل در آید، همان‌طور که مدرنیته طیّ فرآیندی تاریخی به مرور به انسجام قرن بیستمیِ خود رسید، با این تفاوت که انقلاب اسلامی پشتوانه‌ی معرفتی خاص خود را دارد که آن قرائت خاص است از دیانت و از این جهت امری پست مدرنی نیست که عملاً به نحوی ادامه‌ی جهان مدرن باشد، بلکه انقلاب پشتوانه‌ی دیانتی و یا فلسفی خود را دارد و جهان مدرن با پشتوانه‌ی فلسفی خاص خود در تاریخ حاضر است ولی با این‌همه از مواجهه‌ی دو فلسفه نباید غفلت کرد، در عین آن‌که فلسفه‌ای فلسفه است که سایر فلسفه‌ها و متفکران را بفهمد. امری که سعی شده در این کتاب اتفاق بیفتد و بر این امر افتخار می‌کنیم.

 ۱2- وقتی متوجه باشیم در این تاریخ، هر جامعه و فرهنگی راه خاص خود را دارا است و باید در همان راه قدم بگذارد تا درکی درست از خود به‌دست آورد، آیا می‌توان در این افق اندیشه کرد که راه خاص ما در این تاریخ و در این جغرافیا، فهم حضور در «جهان بین دو جهان»، در بستر انقلاب اسلامی است؟ امری که این کتاب سعی کرده در زوایای مختلف به آن بپردازد.

 13- نقد و تأیید نسبت به شرایطی که در آن قرار داریم، کمابیش در بین کسانی که به انقلاب اسلامی تعلّق دارند به صورت‌های گوناگون مطرح بوده و هست و نظرات آن‌ها عموماً حکایت از دلسوزی‌ آن‌ها دارد. ولی بحثی که در این کتاب مطرح است مربوط به مفهوم‌سازی اکنونِ تاریخی ما می‌باشد که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده و این‌که در کجای تاریخ خود ایستاده‌ایم تا هویت خود را در آن جایگاه درک کنیم؟

14- همچنان‌که در جای‌جای کتاب روشن است، ما نمی‌توانیم به نسبت خود با توسعه فکر نکنیم و گمان کنیم تفکر در این موضوع، امرِ ساده‌ای است ولی با این‌همه متوجه هستیم اگر معنای تاریخی خود را در نسبتِ دوگانه‌ی بین توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی متوقف کنیم، عملاً نمی‌توانیم از تمدن نوین اسلامی که بیرون از این دوگانگی خود را تعریف کرده است، سخن بگوییم. با توجه به این امر متوجه خواهید شد قسمت‌های نسبتاً مهم‌کتاب با رفت و برگشت‌های ممتد، به امر توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی پرداخته تا نظرها به چشم‌اندازی معطوف شود که در عین آزادی از دوگانگی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی، بیگانه از آن دو نباشد و این امر می‌تواند یکی از نمونه‌های تفکر نسبت به تاریخی باشد که در آن قرار داریم.

 15- مسلّماً فرق بین انسانی  که ایران را در جهان کنونی می‌فهمد با کسی که ایران را یک کشورِ جدا از جهان می‌شناسد، بسیار زیاد است و مخاطب این کتاب کسانی‌اند که نه‌تنها ایران، بلکه بنا دارند انقلاب اسلامی و حتی دیانت را در جهان کنونی فهم کنند، تا در این عصر حاضر باشند، زیرا ایرانِ معاصر، ایران یک تمدن و انقلاب است با ثمرات تاریخی خود در مواجهه با جهان مدرن که از آن متأثر شده و می‌تواند تاثیرگذار باشد و معنای حضور در جهان بین دو جهان در این رابطه معنا دارد که انقلاب اسلامی می‌تواند در این جهان شرکت کند بدون آن‌که منفعل باشد.

 16- کتابی که در مقابل خود دارید با این سؤال روبه‌رو است که در ایرانِ اکنون، نقش اساسی را چه امری برعهده دارد و چرا معتقدیم ما ضروری‌ترین «بودنِ» خود را باید در ایران، آری! در ایران، ولی با هویت اسلامی و انقلابی دنبال کنیم وگرنه گرفتار نیهیلیسمی می‌شویم که جهان را در برگرفته و بی‌معنایی را تا مغز استخوان‌ها نفوذ داده و شهید حاج قاسم سلیمانی متذکر عبور از آن پوچی بود، یعنی اولاً: ما برای شروع در نقطه‌ی صفر نیستیم. ثانیاً: نسبت به نظریه‌ی حضور خود در این تاریخ فکر کرده‌ایم.

17- قبل از انقلاب اسلامی، در تاریخی بودیم ماورای حضوری که فرهنگ مدرنیته برای‌مان تعریف کرده بود، تصوری از خود نداشتیم و امیدی برای آن‌که بخواهیم انسان دیگری باشیم به سراغ ما نمی‌آمد، ولی با انقلاب اسلامی افق‌های تازه‌ای با نگاه آنتولوژیک و هستی شناسانه برای فهم مسائل ایران معاصر برایمان گشوده شد، تا به بودنی که مخصوص خِرد قومی و دینی ما باشد، فکر کنیم و با عقلانیتی که از گذشته ما گسسته نیست، در جهان امروز حاضر شویم و بشری باشیم عبورکرده از نیهیلیسم که تنها چنین بشری و بشر واقعی است از آن جهت که توانسته به جای اسارت در  نیهیلیسم و یا فرار از آن، از آن عبور کرده باشد.

 18- کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» می‌خواهد جوابگوی این پرسش باشد که چه فهمی باید از خود و از ایران و از دیانت در این تاریخ داشته باشیم، تا بتوانیم در این تاریخ، آری! در این تاریخ، ولی با هویت قدسی زندگی کنیم؟ شواهدی در کتاب به میان آمده است که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نه‌تنها خودشان چنین فردی بودند، حتی چنین راهی را روبه‌روی ما گشودند و آن نوعی جهان‌مندی است در مقابل جهان‌مندیِ مدرن و این‌که معیارهای توسعه‌یافتگیِ جهان مدرن، توسعه‌یافتگی ما نیست، هرچند نباید از توسعه‌یافتگی جهان مدرن بیگانه بود ولی ما به آن نوع توسعه‌یافتگی یا پیشرفتی نیاز داریم که با گذشته‌ی تاریخی خود در آن حاضر باشیم و این حضور، با حضوری که امثال ژاپن و یا کره‌ی جنوبی در آن‌ها حاضر شدند، متفاوت است.

19- فهم اجتماعیِ ما نیاز به نظریه‌ای دارد تا اولاً: بتوانیم جهان جدید را فهم کنیم تا توقف تاریخی نداشته باشیم و ایران و انقلاب را در جهان ببینیم. ثانیاً نه‌تنها از نقدِ ضعف‌های جهان مدرن غفلت نکنیم بلکه متوجه‌ی تراث گذشته‌ی خود نیز باشیم، در عین آن‌که از نقد گذشته‌ی خود، آن‌جایی که باید نقد شود هم کوتاهی نکنیم. باید پرسید از چه افقی می‌توان از یک طرف به جهان مدرن و از طرف دیگر جهان گذشته‌ی خود نزدیک شد و با افراد و افکار تعامل کرد، تا آن‌ دو موضع در «جهان بین دو جهان» جایی داده باشند؟

 از متفکرانی مثل هگل و هایدگر و دکتر داوری چه مطالبی باید برگیریم بدون آن‌که مقلد آن‌ها شویم؟ در این کتاب اگر نامی از متفکران مذکور برده می‌شود و در نظام اجتماعی «جهان بین دو جهان» نسبت به افکار و نظرات آن‌ها فکر شده، این کار نه از سر تقلید از آن‌ها بوده و نه نگاهی التقاطی صورت گرفته، بلکه مواجهه‌ی بوده برای قدم‌گذاردن و حضور در جهانی متفاوت، مثل رجوع فارابی به فلاسفه‌ی یونان با حضور در جهانی که خود او آن جهان را یافته بود و مطالب آن فیلسوفان را از آنِ جهان خود کرد که آن جهان با اسلام به ظهور آمده بود.

 ۲0- اساس مدرنیته، اومانیته می‌باشد یعنی انسانی که در مناسبات اجتماعی خود به جای خدا نشسته و در آن صورت دیگر جایی برای خدا نیست و در این فضا حقوقِ انسانی اصالت دارد که محور شخصیت او امیال و هوس‌های او می‌باشد. در نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» نیز همچنان بحث در حضور انسان است، ولی بدون آن‌که آن انسان احساس بی‌خدایی داشته باشد، بلکه برعکس انسانی در میان است که خود را در بیکرانه‌ی حضور خدا در عالم، در نگاهی که اندیشه‌ی «وحدت وجود» مدّ نظر دارد، احساس می‌کند، احساسی که از دوگانگی سوبژه و ابژه رسته است.

 21- وقتی متوجه باشیم عالم انسانی آن‌گاه به اصالت می‌رسد که متوجه‌ی هویت عینُ‌الربطی خود نسبت به خداوند بشود و این ربط را احساس کند. در این صورت از اُبژه‌کردنِ خداوند نسبت خود، عبور نموده و خود را در حضور بیکرانه‌ی خداوند در آغوش خدا احساس می‌نماید و «بالحق» در عالم حاضر می‌شود، در این حالت است که انسان از جهان مدرنیته که انسان سوژه می‌شود، خارج شده‌ و به جای آن‌که توهمات بشری جایگاه انسان را معلوم کند، انسان با رفع حجابِ بین خود و حضور خداوندی که او را در بر گرفته، خود را و جایگاه خود را می‌یابد و اصیل‌ترین نسبت‌ها که همان هویت تعلّقی و عین‌الربط‌بودنش نسبت به خداوند می‌باشد را احساس می‌کند و معنای در جهان بودن را به واقعی‌ترین شکل می‌یابد، آن هم بودنی بی‌انتها و بدون فروبستگی افق‌ها. انقلاب اسلامی با درک حضور چنین انسانی در این تاریخ، جواب انسانی است که خود را در جهان احساس می‌کند ولی با واقعی‌ترین احساس.

 ۲2- حضور در جهان بین دو جهان از طریق انقلاب اسلامی، نه دست‌کشیدن از زندگی است و نه غفلت از ابعاد قدسی انسان در عرصه‌ی زندگی در این تاریخ و نه پشت‌کردن به عقل مدرن است و این نوع حضور در جهان، نوعی خودآگاهی و یا ایمان به ایمان است و پذیرش سنگینیِ ایمان به ایمان به جای برگشت به گذشته که انسان‌ها با ایمانی بسیط و ساده به‌سر می‌بردند. با حضور در ایمان با ایمان است که می‌توان در تاریخ آخرالزمانی حاضر شد و با نور آن ایمان بر ظلمات غلیظ آخرالزمان غلبه کرد. اگر ضعف‌های خود را در این رابطه نشناسیم نمی‌توانیم به «جهان بین دو جهان» که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده است، فکر کنیم.

23- انقلاب اسلامی با حضور در این تاریخ، خواهی نخواهی افق جدیدی را در فهم ما از خود و از جهانی که در آن قرار داریم، پیش آورده است. هم‌دوشی با انقلاب اسلامی در این جهان، موجب بصیرت در زمان‌شناسی و رخداد فهم می‌شود. تا از طریق تجربه‌ی انسان از خودش در این تاریخ باشد، آن هم در راستای حضور در «جهانی بین دو جهان» با آمیزش افق‌های فهم در تاریخی که شروع شده  و درکی که انسان از حضور نامتناهی از خود به‌دست می‌آورد.

24- همچنان‌که در هستی‌شناسی، انسان متفکر به آغازِ آغازها نظر می‌کند و از این طریق در جایگاه موحدین قرار می‌گیرد، همان انسان می‌تواند متفکرانه در مسائل اجتماعی- سیاسی نیز به آغازِ آغازها نظر کند و ریشه‌ی تاریخی فکری مشکلات را ارزیابی نماید و راهِ برون‌رفت از آن‌ها را بنمایاند و در این فضا به «جهان بین دو جهان» فکر کند وگرنه گرفتار تأخّر تاریخی خواهیم شد که در آن صورت تلاش‌های دلسوزانه‌مان کار به جایی نمی‌برند. زیرا برای رفع مشکلات به «جهان بین دو جهان» فکر نکردیم و خواستیم با ادامه‌ی تاریخ تجددزده، مشکلات تاریخی خود را رفع کنیم.

 25- آن وقتی که بسیاری از دلسوزان نظام اسلامی و حتی منتقدین نظام، احساس می‌کنند مشکلاتی جهت ادامه‌ی کار در پیش رو دارند که صورت انسداد به خود گرفته، تصور می‌شود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری است که می‌تواند به مدد تفکر آن‌ها بیاید و خود را در کنار کسانی احساس کند که در این روزها همچنان در فضایی حاضرند که آن فضا، فضای درک تاریخی «انقلاب اسلامی و طلوع بین دو جهان» است.

 26- در نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» از یک طرف نگاهی که باید به آزادی انسان کرد و آن را پاس داشت، مدّ نظر قرار می‌گیرد، زیرا این نظریه متوجه‌ی احساس حضوری است که بشر جدید در این تاریخ در خود احساس می‌کند و از طرف دیگر با نگاهی که به اسلام دارد از کرامت انسانی انسان‌ها و هویت خلیفة اللّهی آن‌ها غفلت نمی‌شود، تا انسان‌ها احساس پوچی و سرگردانی کنند و یا تعصب جای تفکر را بگیرد.

 27- برای درک جهانی که در آن قرار داریم نظر و برداشت‌ متفکران از این جهان، به کار ما می‌آید و از این جهت رجوع به آن‌ها برای درک بیشتر جهانی است که در آن به سر می‌بریم و از آن طرف با گوش‌سپردن به انتقادهایی که از سر انصاف می‌شود معلوم می‌کند کجا باید باشیم ولی در آنجا نیستیم. با این‌همه در پاسخ به انتقاد کسانی که می‌گویند ما روایت فلسفی از ایران معاصر نداریم، خواهیم گفت: متأسفانه آن‌ها  در تاریخی که اقتضای حضور در «جهانی بین دو جهان» است فکر نمی‌کنند و حاضر نیستند و بهتر است آن‌ها به این نحوه بودن فکر ‌کنند که به فهم ایران معاصر گره خورده است. امری که با انقلاب اسلامی در تاریخ ما واقع شده است. عمده سمت و سوی ما در این تاریخ است که با شناخت مسائل‌مان می‌توانیم و نسبت به دریچه‌هایی که به سوی ما گشوده شده، نقش‌آفرین باشیم و نه منفعل از فرهنگ غربی.

 28- ایرانِ امروز، بخواهیم و نخواهیم از جهان مدرن بیرون نیست، عمده آن است که آیا ما می‌توانیم در مواجهه با این پدیده‌ی مدرن زیستی را برای ملت خود شکل دهیم که نه نسبت به واقعیت جهان مدرن چشم برهم گذارد و نه راهکار‌های حیات اسلامی شیعیِ خود را فرو بکاهیم و تحت عنوان دینِ حدّاقلی، عملاً دیانت را در محدوده‌ی امور فردی نسبت به حیات اجتماعی خود به حاشیه ببریم و انقلاب اسلامی را در محدوده یک فعالیت سیاسی که به جای نظام شاهنشاهی، نظام جمهوری اسلامی را جایگزین کرده؛ در نظر بگیریم بدون تصرف در امور سکولار اقتصادی و آموزشی و اداری؟ نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» متوجه‌ی راهی است برای زندگی دینی در همین تاریخ، بدون آن‌که حیات اسلامی شیعیِ خود را در محدوده‌ی امور فردی فرو بکاهد.

 29- حضور در «جهانی بین دو جهان» از طریق انقلاب اسلامی، نوعی عبور از آرمان‌های فرهنگ مدرنیته است به سوی آرمان‌هایی که بدون پشت‌کردن به زندگی، متوجه‌ی ابعاد قدسی و معنوی انسان است و این در صورتی است که هر متفکری می‌داند در این تاریخ نقشِ اثرگذاری ایرانِ انقلابی را نمی‌توان نادیده گرفت و فهم ایران با هویت «جهانی بین دو جهان» امری است که از یک طرف خودِ ما باید متوجه‌ی نقش جهانی آن باشیم و از طرف دیگر جهان را باید متوجه‌ی این امر کرد و تلاش کنیم نسبت به آنچه در آن هستیم از طریق خودی و غیرخودی، غفلت نشود.

30- فهم کلّی ما نسبت به موقعیتی که ایران در بستر انقلاب اسلامی دارد، امر مهمی است و این‌که فهم ما از انقلاب اسلامی در این تاریخ باید نسبت به وجه «عقلی» و «اشراقی» آن، یعنی به هر دوی آن باشد، تا سیر خودآگاهی ما نسبت به خودمان فهمی همه‌جانبه گردد و از طرفی بتوانیم خود را در جهان تعریف کنیم تا به چشم‌اندازی که باید از ایران امروزین داشته باشند، فکر کنند و گمان نشود نظریه‌ی «جهان بین دو جهان» امری ایدئولوژیک و غیر معرفتی است، در حالی‌که می‌توان به آن نظریه به عنوان امری تاریخی فکر کرد، به‌خصوص که اموری واقعی، مثل دفاع مقدس در مقابل جهانیان هست که با خود معنای خاصی از انقلاب اسلامی را در مقابل همگان قرار داد و مکتب مقاومت را الهام‌بخش هسته‌های مقاومت در جهان نمود.

 ۳1- فهم تازه‌ای از سنت و مدرنیته در بستر انقلاب اسلامی، جهت حضور در تاریخی دیگر و عصری دیگر به ظهور آمده، و این غیر از برگشت به گذشته‌ای است که آن گذشته، امروز حضوری فعّال ندارد، بلکه حضور در تاریخ جدیدی است نسبت به غفلتی که در تاریخ تجدد از امور قدسی داشتیم و ما به خودآگاهی رسیده‌ایم تا امور قدسی در همه‌ی مناسبات جامعه‌ی جدید حاضر باشند. زیرا تجربه گذشته نشان داده شناخت امور قدسی در این تاریخ و درک جایگاه امروزین آن‌ها امری است لازم و بدون چنین حضوری گرفتار انواع توهّمات در زندگی از یک طرف و خودبزرگ‌بینی از طرف دیگر می‌شویم.

 ۳2- باید به بعضی از روشنفکران و دانشگاهیان گوشزد نمود، بیرون قراردادن انقلاب اسلامی در تاریخ ایرانِ اصیل، ما را از این‌که به امروزمان درست فکر کنیم باز می‌دارد، در حالی‌که مبانی حضور انقلاب اسلامی، جدای از فضای فکری سیاسیون، در این تاریخ حاضر و قابل فهم می‌باشد و بدین لحاظ باید به خودِ تازه‌ای فکر کرد که از گذشته منقطع نیست ولی مربوط به این تاریخ و این اکنون است و نظریه‌ی «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» به چنین اکنونی می‌اندیشد.

33- از یک طرف در شرایطی از نظر زبان و باورهای دینی به‌سر می‌بریم که زبان و باورهای‌مان ما را به گذشته‌ی خود به‌خوبی پیوند نمی‌زند و از طرف دیگر جهان جدید، گذشته‌ی ما را به گذشته تبدیل کرده است، حال برای آن‌که زبان و دین امروزمان از گذشته، امکانی برای حضور در آینده بسازد، باید به موقعیت امروزین خود به درستی فکر کرد، موقعیتی که می‌تواند با حضور جدّی در «جهان بین دو جهان»، گذشته را در آینده حاضر کند و این امری است که از متفکران واقعی بر می‌آید که عالم را ظهور گام به گام حضور خداوند می‌دانند و می‌فهمند در چه تاریخی زندگی می‌کنند و با چه انسانی روبه‌رو هستیم.

 34- ما از یک طرف با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد، هیچ‌وقت نمی‌توانیم فهم خود را مبتنی بر مسائلی قرار دهیم که فیلسوفان قرن نوزده و قرن بیستم اروپا پیش آورده‌اند، ولی از طرف دیگر خودشناسیِ تاریخی ما به جهانی که در آن به‌سر می‌بریم گره خورده و آن متفکران از دکارت تا گادامر، متعلّق به جهانی هستند که ما در آن زندگی می‌کنیم و از این جهت آن متفکران متعلّق به ما می‌باشند تا مسائل تاریخی امروز خود را درست بشناسیم و بدین لحاظ در جای جای کتاب از متفکران فوق الذکر سخن به میان می‌آید، بدون آن‌که از مدنیّتی که در آن هستیم غفلت کنیم، همان‌طور که جناب فارابی و ابن سینا با نظر به مدنیّتی که در آن زندگی می‌کردند سراغ یونان رفتند و از آن طریق فراتر از محلی‌بودن، خود را در جهان حاضر کردند.

 35- اگر به این نکته فکر کنیم که «فهمْ» به معنای واقعی آن به وضعیتی که فهم در آن واقع می‌شود ربط دارد و هیچ فهمی از آن جهت که فهم است و نه اطلاعات، بدون وضعیت و بدون نسبت به تاریخی که در آن هستیم، رخ نمی‌دهد به همان معنایی که گفته می‌شود «فهم، در جهان‌بودگی رخ می‌دهد» و با نظر به وضعیتی که در تاریخ‌مان پیش می‌آید موقعیت خود و دیگران را تفسیر می‌کنیم. آری! اگر فهم این‌گونه به‌وجود می‌آید، شرط رخداد فهم برای ما در این تاریخ فهمِ نسبتی است که باید با انقلاب اسلامی در این جهان، برایمان پیش آید.[1] و این همان حضور در «جهان بین دو جهان» است از آن جهت که در رخدادِ فهم بین گذشته و حال نسبتی برقرار می‌باشد.

 36- در کتاب پیش رو از زبان آقای دکتر رضا داوری از توسعه‌یافتگی به صورت‌های مکرر صحبت شده ولی نه از آن جهت که انسان سوژه باشد بلکه از آن جهت که ما در تاریخ انقلاب اسلامی قرار گرفته‌ایم و باید از خود شروع کنیم و حضور در جهانی که «جهان بین دو جهان» است، می‌تواند وصف توسعه‌نیافتگی و توسعه‌یافتگی ما را درست توضیح دهد، زیرا ما با دو جهان روبه‌رو هستیم، ولی هیچ‌کدام از آن دو جهان هم نیستیم و غفلت از آن موجب می‌شود فهم درستی از خود در جهان معاصر نداشته باشیم و گرفتار دوگانه‌ی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی و گرفتار دوگانه‌ی سنت و مدرنیته باشیم. در حالی‌که حضور در «جهان بین دو جهان»، بودنِ دیگری است و اقتضائات خود را پیش می‌برد و چیزی غیر از فرهنگِ مدرنیته و انتقاداتی که به آن هست را دنبال می‌کند.

 37- تصور بنده آن است که مسئولیت‌پذیری نیروهای انقلاب اقتضا می‌کند به حضور در «جهان بین دو جهان» به معنایی که در کتاب به آن پرداخته شده فکر شود تا به جای نفی خرد مدرن و یا شیفتگی نسبت به آن، جایگاه آن در این تاریخ که تاریخ انقلاب اسلامی است، معلوم شود. بنده مطابق تجربه‌ی خود، حضور هستی‌شناسانه در این تاریخ را این می‌دانم که عرض شد و البته این حضور، ساختار و گفتار خود را می‌طلبد که در وجدان ملت ما نهفته است، وقتی در تاریخ خود مستقر شوند، همانند استقراری که ما در شرایط دفاع مقدس پیدا کردیم.

 38- اگر بپذیریم نشانه‌ی یک فرهنگِ بزرگ آن است که اقیانوس‌گونه، سایر فرهنگ‌ها را در آغوش می‌کشد و از آنِ خود می‌کند، با حضور در حضور تاریخیِ خود با انقلاب اسلامی، با هویت «جهانی بین دو جهان»، بسیاری را که «دیگری» و «غیرخودی» می‌پنداریم، «دیگری» نیستند. زیرا آرمان‌های انقلاب اسلامی، آرمان‌هایی است فطری و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خود فطرت متعیَّن انسان‌ها در این تاریخ بودند متذکر فطرت انسان‌ها شدند و آن‌ها را در خودشان برانگیزاندند و این نگاه به انقلاب غیر از نگاه روشنفکران است که روح انقلاب را تقلیل می‌دهند و عملاً در این تاریخ نوعی سرگردانی برای مردم پیش می‌آورند.

 39- ما در مواجهه با جهان مدرن با نظر به هویت قدسی و ایرانی خود، به انقلاب اسلامی رسیدیم و از این جهت در جهان حاضر شدیم ولی «در جهانی بین دو جهان» و از آن‌جایی که وقتی انسان خود را در جهان احساس کند، خود را درخانه می‌یابد، به همان معنای «سفر به سرزمین‌های فکری بیگانه برای بازگشت به وطن»، تا از گردونه‌ی جهانی خارج نشویم ولی در بازگشت به خویشتن به‌سر ببریم و خود را در جایی صورت‌بندی کنیم که متعلّق به جامعه‌ای است که ما را از انقلاب اسلامی فاصله نمی‌دهد، تا ترسی که ناشی از کاستی‌های معرفتی است جای سلحشوری را نگیرد.

 ۴0- درک حضور در «جهان بین دو جهان» نیاز به تمرینی دارد که انسان‌ها در رویارویی با حقیقت به آن می‌رسند و آن چشم‌اندازی است از «نمودن» و «نبودن» و با اراده‌ای که اراده به سوی حقیقت است در این حالت احساس حضور در «جهان بین دو جهان» به صورتی اجمالی تجربه می‌شود و این همان نحوه‌ی رویارویی با «وجود» است در این تاریخ.

 41- اگر هویت انسان عین ربط و عین نسبتی است بین او و حقیقت و تنها توسط چنین نسبتی است که انسان هویت و تعیّن پیدا می‌کند و از آن‌جایی که «وجود» به عنوان حقیقت، در هر عصری ظهور خاصی دارد و شواهد زیادی حاکی از آن است که انقلاب اسلامی ظهور «وجود» در این تاریخ است، پس تنها با نسبتی که با انقلاب اسلامی، به عنوان مصداقِ «وجود» پیدا می‌کنیم، هویت و تعیّن می‌یابیم و از توهّمات دوران رها می‌شویم. آن هم از انقلاب اسلامی که حضور تاریخی آن، عین حضور در دو جهان است تا نسبت به حقیقتِ دوران گشوده باشیم و از آن متأثر شویم و خود را به آن بسپاریم و به کارهای بزرگ دست بزنیم.

 ۴2- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» روش سیر به سوی حقیقت را در بستر تاریخیِ انقلاب اسلامی به بشریت نشان دادند و از این طریق مسیر حقیقت‌جویی را دگرگون کردند و شهدا متوجه‌ی این مسیر شدند که چگونه حکومت با این‌که عموماً صورتی زمینی دارد، می‌تواند هویت آسمانی به خود بگیرد و «جهان بین دو جهان» شکل گرفت تا امیدواری برای رسیدن به حقیقت به صورتی تازه ظاهر شود.

 43- آیا نباید به این نکته اندیشید که حقیقت در زمان ما طوری ظهور کرده که ظهور آن مخصوص حضور ما در «جهان بین دو جهان» است. آن کس یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توانست این راز را بگشاید که با حقیقت‌های ظهوریافته در گذشته آشنا بود و می‌دانست در تاریخی که حقیقتاً خدا به حاشیه رفته و پایان‌یافته، چگونه خدا را به تاریخ برگرداند، بدون آن‌که منتظر باشد تا ما به آن گذشته برگردیم و خداوند را بیرون از زندگی جستجو کنیم.

 44- از مباحثی که در این کتاب بر آن تأکید شده، فهم انسان جهان مدرن می‌باشد از آن جهت که این انسان بیش از حدّ خود را به مثابه فرد یا اندیویدیوم(individum) می‌بیند و به هر امری از جهت نسبت آن با فردیتِ خویش نظر می‌کند. به بیانی عام‌تر خود را سوژه‌ای می‌یابد که هر امری در نسبت با سوژه‌گی او تعیُّن پیدا می‌کند و این انسان در دوره‌ی مدرن سازنده‌ی اجتماع می‌شود و در این حالت هرکس ملاک حقیقت می‌گردد. برای عبور از چنین شرایطی بدون آن‌که بخواهیم از اجتماعی مدرن به قبیله برگردیم، به حضوری خاص در این تاریخ باید فکر کرد که به نظر می‌آید همان حضور در «جهانی است بین دو جهان» که به عنوان موضوعی تاریخی در نظر به حقیقت، حضور جهانی انسان را در این زمان مدّ نظر دارد.

 45- با نظر به آن‌که انسانِ مدرن در جهانی است که در حال چشم‌پوشیدن از آسمانِ حقیقت و چشم‌دوختن به قدرت و خشونت است، انقلاب اسلامی به‌عنوان «جهان بین دو جهان» در مقام جمع قدرت و حقیقت می‌باشد؛ دو امری که با شکوه و والایی انسان همراه است و نمی‌توان از هیچ‌کدام چشم‌ پوشید، زیرا حقیقت بدون قدرت نوعی ناتوانی است و قدرت بدون حقیقت، نوعی خودکامگی.

46- کسی که در صدد حضور در جهانی غیر از جهان شکست‌خورده‌ی مدرنیسم است، باید بداند اگر به صورتی بنیادین به هویت انسانی فکر نکند که در این تاریخ از یک طرف به دنبال اراده‌ی آزاد است و از طرف دیگر در طلب هویت قدسی؛ نه از جهان مدرنیسم که نظر به اراده‌ی آزاد انسان دارد، بیرون آمده و نه جواب طلب هویت قدسی انسان را داده است. زیرا انسانی در صحنه است که حقیقت را در چشم‌اندازِ خود جستجو می‌کند و نه در باورهای ذهنی و انتزاعی‌اش. نظر به «جهان بین دو جهان» دقیقاً متوجه‌ی دو نکته‌ی فوق می‌باشد زیرا از انسانی که نسبتی با حقیقت ندارد، کاری ساخته نیست چرا که چنین انسانی نه عزم بلند دارد و نه روح بلند.

47- متفکران معاصر چه در داخل و چه در خارج، هر کدام به گونه‌ای ضعف و کاستی‌های تمدن جهان مدرن را آشکار ساخته‌اند بدون آن‌که به بدیلی در مقابل آن فکر کنند که آن بدیل در عین فهم انسان جدید، نظر به حقیقت دارد تا سیطره‌ی اراده‌ی معطوف به قدرت در محاق رود. باید به بدیلی فکر کنیم که با جوشش خود، وضع تفکر انسان به خودش را دگرگون کند و از غفلت نسبت به جهان گمشده‌ی خود، به خود آید و سهم «روح» به انسان برگردد و جان‌های پاره‌پاره‌شده دوباره دوخته شود و وجودهای از هم گسسته و هستی‌های متلاشی‌شده و جهانِ ذرّه‌ذرّه‌گشته؛ همه و همه ترمیم گردد و این کار، کار عارفِ واصلِ آگاه به زمانه‌ی خود بود به نام حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که خداوند به این تاریخ عطا کرد تا با دگرگونیِ بنیادهایِ جهان تجددزده، امکان احیای حقیقت برای بشریت فراهم شود در «جهانی بین دو جهان» که از یک طرف عین حقیقت فرهنگ‌های گذشته نیست و از طرف دیگر نسبتی با حقیقتی که در گذشته تجربه شده، دارد. آیا راهی را که بشر گم کرده است در چنین تاریخی نمی‌توان یافت؟

48- مگر می‌شود به حقیقت بیندیشیم و انتظار ظهور رخدادی بیرون از جهان مدرن نداشته باشیم و همه‌ی امکانات انسانی را در این راستا به‌کار نگیریم تا از مناسبات سیطره‌ی قدرت و خشونت آزاد شده و در جهانی حاضر شویم که بیرون از ظلمات آخرالزمانی، امکان رویارویی و مقابله با آن ظلمات را برای ما فراهم کند و به ما زندگی ببخشد؟

 


[1] - از آن جهت که تاریخ نمی‌تواند ابژه شود. 

30403
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد ارجمند جنای آقای طاهرزاده: بنده یکسالی هست که مطالب شما را دنبال می کنم. بنظر می آید که شما در مباحث غرب شناسی بدنبال نفی دنیایی غربی و ایجاد یک جامعه توحیدی و قدسی با استفاده از فلسفه اسلامی هستید. ما در علوم انسانی غربی علم جامعه شناسی را داریم که به نوعی فلسفه اجتماعی غرب است. و در این علم سعی می شود به نوعی مشکلات اجتماعی جوامع غربی طرح، بحث و حل و فصل شود. اما هرچه گذشتم شما درباره فلسفه اجتماعی اسلام (فلسفه اسلامی) هنوز مسئله ای را مطرح نکردید؟ با توجه به اینکه فقر، بیکاری، فساد، تبعیض، آسیب های اجتماعی و... در جامعه شبه مدرن ما دیده می شود. آیا در فلسفه اسلامی و بخصوص فلسفه صدرایی راه حلی برای این مشکلات مطرح شده است یا نه؟ غرب از دل فلسفه اش مدیریت جامعه غربی را از طریق علوم اقتصادی و اجتماعی دنبال می کند. استاد ارجمند پیشنهاد این حقیر این است با توجه به توانایی جنابعالی و آشنایی با مکاتب فلسفی غرب و اسلامی درس‌گفتارهایی را برای تبیین فلسفه اجتماعی برای حل معضلات اجتماعی جامعه مسلمین ارائه بفرمایید. با تشکر. موفق و پیروز باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکته‌ی خوبی اشاره می‌فرمایید. آری! در این رابطه بحث مواجهه با جهان مدرن در میان است. به نظر بنده کتاب «حوالت تاریخی عقل تکنیکی و حضور در تاریخ انقلاب اسلامی» می‌تواند شروعی جهت امر فوق باشد. موفق باشید

30391
متن پرسش
سلام: اخیرا ایالات متحده مریخ نوردی را با موفقیت به روی مریخ فرود آورد. حقیر وقتی می بینم آنها اینقدر پیشرفت کردند و در کشور من با آن پیشینه تاریخی در ابتداییات زندگی چون روغن مشکل داریم جز سرافکندگی چه می‌توان کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی نه در گذشته‌ی خود حاضر باشیم و نه در جهان جدید، همین است که ملاحظه می‌فرمایید. در این راستا مباحث «انقلاب اسلامی؛ طلوع بین دو جهان» خدمت رفقا مطرح شده. «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» می‌خواهد جوابگوی این پرسش باشد که چه فهمی باید از خود و از ایران و از دیانت در این تاریخ داشته باشیم، تا بتوانیم در این تاریخ، آری! در این تاریخ، ولی با هویت قدسی زندگی کنیم؟ شواهدی در کتاب به میان آمده است که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نه‌تنها خودشان چنین فردی بودند، حتی چنین راهی را روبه‌روی ما گشودند و آن نوعی جهان‌مندی است در مقابل جهان‌مندیِ مدرن و این‌که معیارهای توسعه‌یافتگیِ جهان مدرن، توسعه‌یافتگی ما نیست، هرچند نباید از توسعه‌یافتگی جهان مدرن بیگانه بود ولی ما به آن نوع توسعه‌یافتگی یا پیشرفتی نیاز داریم که با گذشته‌ی تاریخی خود در آن حاضر باشیم و این حضور، با حضوری که امثال ژاپن و یا کره‌ی جنوبی در آن‌ها حاضر شدند، متفاوت است. موفق باشید

30390
متن پرسش
سلام علیکم: این مطلب را برای یکی از نمایندگان انقلابی و فعال نوشتم که البته تا کنون پاسخی نداده اند می خواستم نظر حضرتعالی را جویا شوم تشکر. «امیدوارم آنچه می‌نویسم برای رضای خدا باشد و آنچه مصلحت مردم و نظام است به دل شما بیندازد جهت پیگیری و تحقق آن. جناب آقای ... به نظرم یک فرصت استثنائی برای شما و نیروهای انقلابی مجلس پیش آمده که اگر دیر بجنبید از دست می رود! و آن هم خلاصه تغییر بنیادی و واقعا انقلابی در قوانین مربوط به انتخاب رئیس جمهور است. برای توضیح مثال استاد عزیزم طاهرزاده را می‌زنم آن زمان که مدیر کل آموزش و پرورش بودند می فرمودند {نقل به مضمون} در اوج جنگ غلامحسین کرباسچی و ملک مدنی که مشغول ساخت کاخ استانداری بودند در جلسه ای با قهقهه می گفتند در شهرداری ها طوری فرهنگ سازی کردیم که تا صد سال دیگر هم کسی وارد شهرداری شود همین را که ما می خواهیم عمل می کند! برای رسیدن به این خواستشان اجرای قانون شوراها را تا زمان خاتمی که فرهنگسازیشان تکمیل شده بود مسکوت گذاشتند و عملکرد شوراها هم که این واقعیت تلخ را نشان داد! قطع به یقین این حضرات ضعف اساسی و بنیادی قوانین انتخاب رئیس جمهور را می دانند و اقدام نمی کنند و خواص اهل حق هم متاسفانه منفعل عمل می کنند! آیا واقعا نمی شود شرایط انتخاب شدن و حساب پس دادن رئیس جمهور و وزرا را چنان تنظیم کرد که منافقان طمع نکنند و بنا به قول امیرالمومنین علیه السلام کسانی که از قیامت می ترسند آن هم با خواهش و التماس در جامعه اسلامی مسئولیت بپذیرند. چرا بعد از ۴۲ سال از انقلاب هنوز تعریف دقیق و علمی برای رجل سیاسی نداریم با آنکه شورای نگهبان دست یاری دراز کرده است. چرا برای استخدام یک فرد در یک اداره دهها آزمون و فیلتر هست چرا برای یک ازدواج می شود تست شخصیت داد و آدم ترسو، بخیل، طمعکار، کم ظرفیت و عصبی مزاج و غیره را تشخیص داد، چرا بنده توانستم با طراحی یک آزمون ساده میزان ولایت پذیری دانش آموزان و همکارانم را تشخیص دهم اما برای انتخاب رئیس دولت همه اینها غیرممکن می شود؟! اصلا چرا باید به یک فرد رای دهیم؟ چرا نباید تیم وزرا و برنامهاشان از اول روشن باشد؟! چرا در شخص ولی فقیه ویژگیهایی است که توسط خبرگان رصد می شود و در صورت عدول از آن شرایط از این مقام ساقط می شود ولی برای رئیس دولت چنین شرایط و آیتم های تبین نمی شود که برای عموم مردم واضح باشد و حضرت آقا هم بدون محضورات برعزل او استناد کند؟ از حضرت عالی خواهشمندم از اندیشمندان کمک بگیرد و از ثانیه ها و دقیقه های فرصت باقی مانده تا انتخابات و تکلیف را مشخص کنید و الا درب بر همان پاشنه می چرخد! به آقای ... هم گفتم ای کاش به جای پی گیری آب و بهداشت و آموزش و پرورش و ... این قانون را اصلاح بنیادی می کردید و آب را که از سرچشمه گل آلود است زلال می کردید. بنده که ناتوانم ولی با تمام وجودم جهت تکمیل این طرح در خدمت شما هستم و برای موفقیتتان دعا می کنم. از نماینده ای انقلابی که اصل وظیفه اش قانون گذاری و نظارت است انقلاب در اصل این قوانین و نظارت ها انتظار دیگری نیست امیدواریم بعد از آن سراغ خود مجلس هم بیایید و از تکرار مجلس لاریجانی، کروبی و ناطق و هاشمی جلوگیری کنید و ریل گذاری را عوض کنید. من الله توفیق»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بخواهیم و نخواهیم این کار باید بشود. و اتفاقاً در جریان لایحه‌ی بودجه برای اولین بار بحث جرم‌انگاری را مطرح کردند، به همین معنایی که اگر بر اساس مصوبه‌ی مجلس عمل نشد، جرم حساب شود. موفق باشید

30382
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: در رابطه با تحلیل وقایع تاریخی انقلاب سال ۵۷ ایران ؛ اگر بپذیریم تحلیل پزیتیویستی آن پس از ۴۱ سال منصفانه نیست اما باید بپذیریم نگاه شهودی رنه گنونی نیز در این حجاب زمانه کافی نیست و لذا استدعا دارم این بار از فضای پدیدارشناسی موضوغ را نقد بفرمایید و بگویید اولا: زدن هواپیمای روح الله خمینی توسط آمریکا چه تبعات مختلفی داشت که آنها این کار را انجام ندادند؟ ثانیا: آیا فرانسه صرفا با نگاه بشر دوستانه و با ژست دموکراسی دوستی به ایشان پناهندگی داد؟ و یا مسائل دیگری نیز بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خداوند است که جهان را اداره می‌کند. و برای سرنگونی نظام شاهنشاهی می‌توان به این آیه فکر کرد: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا»و ما چون اهل دیاری را بخواهیم به کیفر گناه هلاک سازیم پیشوایان و متنعّمان آن شهر را امر کنیم آنها راه فسق در آن دیار پیش گیرند پس آنجا تنبیه و عقاب لزوم خواهد یافت، آن گاه همه را هلاک می‌سازیم. موفق باشید

30375
متن پرسش
با سلام و تشکر از استاد اصغر طاهرزاده که آثار ایشان در موضوع مهدویت و انقلاب اسلامی بدیع و بی سابقه هستند. در باب کتاب «گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی» بنده یکی از مجهول ترین موضوعات در زندگی را کشف کردم و بسیار راهگشا بود. اما یک نظری هم به عنوان یک مخاطب عام داشتم و آن نوع داوری ایشان در مورد ظهور و خفای وجودی انقلاب اسلامی بود که در بعضی مصادیق دولت های سازندگی و اصلاحات را مربوط به دوران اختفای امر وجودی انقلاب اسلامی دانستند که به نظر من این نوع داوری چندان برایم پذیرفته نیست که ظهور و خفا یا شدت و ضعف این پدیدار را مربوط به نهادها کنیم، ممکن است فردی کارمند موزه ی لوور باشد اما با عالم هنر هیچ نسبتی نداشته باشد اما یک چوپان با نواختن زیبای نی در عالم هنر باشد و به تبع می توان گفت شاید فردی کارمند بنیاد فرهنگی روایت فتح در تهران باشد اما از اپوزسیون ضدانقلاب فاسدتر و فاجرتر باشد اما یک جوانی در یک مجلس عروسی گناه آلود باشد اما در دل به انقلاب اسلامی تعلق دارد و از حضور در مجلس ناراضی است و به خاطر جبر خانواده و برخی محدودیت ها ناچار به حضور در آن مجلس است. (در عصر سیطره ی نیهلیسم تفاوتی میان کارمند شبکه ی جرثومه ی منوتو با نهادهای ارزشی در داخل کشور نیست، چون در ذهن و ضمیر اغلب نسل جدید فقط یک چیز معیار است و آن برخورداری و رفاه است که برای آن می توان در اداره نماز خواند اما بیرون اداره نماز نخواند یا در اداره چادر به سر کرد ولی در بیرون اداره چادر را برداشت بماند که وجود چنین نهادهایی که متصدی امور ارزشی هستند خود دچار تردید اساسی هستند، مگر می توان هدایت مردم را به نظام کارمندوارگی محول کرد، نصب پوستر های بزرگ مناسبتی در بیلبوردهای شهر و ایستگاه های مترو یا تهیه ی برخی از آثار هنری و یا اردوهای اجباری برای بیلان کار و گردش کار و پر کردن ویترین گزارش کار یا پر کردن آنتن تلویزیون برای رفع مسئولیت، چیزی جز حیف و میل کردن بیت المال و به هدر دادن ظرفیت های جوانان نیست) در دوران سازندگی و اصلاحات علی رغم زاویه و حتی انحراف از ارزش های انقلاب اسلامی در برخی از نهادها، در میان نیروهای متعلق به انقلاب اسلامی ظهور و شدت و حرارت زیادی وجود داشت چون این نیروها اولا خودجوش بودند و تقریبا در نهادی جای نداشتند و دوما گرفتار پدیده ی «اشرافیت مذهبی» در دولت نهم و دهم و بوروکراسی و حکم و امتیازهای استخدام و... نشده بودند اما با دولت نهم و دهم به دلیل ورود این نیروها در چارت اداری و رسمی و... آن صفا و جاذبه و فضای به شدت به یادماندنی گذشته در اختفا رفت. و به یکباره آدمی در تحیر می ماند که آن فریاد های حاجی بخشی با تویوتای فرسوده و اوراقی، شعرخوانی آقاسی در مجالس کم زرق و برق و حتی مزار شهدا با وجود همان فرم و شکل ساده چه داشت که اکنون با این همه بودجه و فیلم های میلیاردی و کتاب های فراوان با روایت های بدیع و...در حسرت آن دوران هستیم. در نهایت منظورم نوع داوری آقای طاهرزاده بر مبنای زبان اشارت بود، این زبان اشارت در «نهاد» پیدا نمی شود اما در قلوب و یادها ممکن است وجود داشته باشد. پیشاپیش منتظر آثار آقای طاهرزاده در موضوعات دیگر هستیم، عمرش دراز و عزتش مستدام باد ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری است به‌جا، و حقیقتاً فضای عرایض بنده بناست در همان چشم‌اندازی باشد که جنابعالی متذکر می‌شوید. آری! زیباترین فضا برای به نمایش‌آمدنِ زیبایی‌های معنوی، فضای انتخاب آزاد انسان‌ها است و این است آنچه ما باید پاس‌داریم. موفق باشید

30363
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: راه رسیدن به مقام شهادت چیست؟ سردار سلیمانی می‌گفتند هر کس صبح شهادت را ننوشد شام مرگ را خواهد چشید. من می خواهم طبق دعای رهبرم آخرین روز عمرم شهادت باشد. لطفا راهنمایی کنید مدتی است که تنها آرزویم وصال خدا شده است و حتی بهشت برایم جذابیتی ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وصال با خدا با قاعده‌ی «خود را مبین که رستی» حاصل می‌شود. در این مسیر عبودیت حضرت حق، راه‌گشا می‌باشد آن‌هم با سعه‌ی صدر محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله». امامِ شهدا، معارفی را در این رابطه در کتاب‌هایشان برای ما به ودیعه گذاشتند و راهی هم در مقابل استکبار در بستر انقلاب اسلامی معلوم کردند تا ما تنها نمانیم و از شهدا عقب نیفتیم. موفق باشید

30327
متن پرسش
سلام به استاد گرامی: حتماً در جریان هستید که عده‌ای در شهر اصفهان در روز ۲۲ بهمن شعار توهین آمیز بر علیه رئیس جمهور دادند. با این‌که بنده به شدت نسبت به اعمال و افکار آقای روحانی ناراحت هستم ولی فکر می‌ کنم این کار خوبی نبود. ولی بعضی از دوستانی که طرفداری از انقلاب و رهبری می کنند به صورتی آن کار را یا تأیید می کنند و یا رد نمی کنند. نظر جنابعالی در این مورد چیست؟
متن پاسخ


باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی ما دیدیم و شنیدیم که اخیراً رهبر معظم انقلاب در آبان‌ماه انتقاد را غیر از هتک حرمت دانستند و افزودند: «هتک حرمت در میان مردم حرام است و نسبت به مسئولان بیشتر، بخصوص در میان مسئولان بالای کشور.»  و در آن صحنه این افراد مستقیماً خواسته یا ناخواسته مقابله‌ی مستقیم با رهبر انقلاب کرده‌اند و کار تا آن‌جا ظالمانه است که دشمنان انقلاب از یک طرف خوشحال شدند که چگونه سخنان رهبر انقلاب حتی در بین طرفداران‌شان نافذ نیست و به خوبی با نفوذ در جمع مدعیان طرفدار رهبری می‌توان برنامه‌ای علیه رهبری شکل داد. و از طرف دیگر بسیاری از مردم ایران نسبت به جبهه‌ای که این افراد، خود را به آن جبهه منتسب می‌کنند، بدبین می‌شوند و اگر باز دوباره ما در انتخاب آینده شکست خوردیم، ریشه‌اش را باید در چنین تندروی‌های سیاهی دانست که به اسم نیروهای انقلاب، بهانه‌ای این‌چنین خطرناک به دست رسانه‌های بیگانه می‌دهند. حقیقتاً هرچه تا حال ضربه خورده‌ایم، از دشمنان بیرونی نبوده، از ظلمی است که این افراد نادان بر سر ما می‌آورند. حرکات این‌ها را مقایسه کنید با سعه‌ی صدر رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» که موجب دلگرمی و امیدواریِ بسیاری از مردم حتی مردم عادی شده است. آیا مردم نباید نگران باشند که آینده انقلاب ممکن است به دست این افراد بیفتد؟!! باز به یاد سخن سردار جان‌ها افتادم که فرمود: «رهبر انقلاب مظلوم است». آری! بین کسانی مظلوم است که مدعی طرفداری از آن مرد الهی هستند و باز مظلوم است نزد کسانی که این کار را در راستای دفاع از سخن مقام معظم رهبری تقبیح می‌کردند و نکردند. مگر رهبر معظم انقلاب نفرمودند: «باید حرمت رؤسای سه قوه و مسئولان کشور که در عرصه خدمت رسانی به مردم هستند، حفظ شود.» یا این افراد، کاری به آنچه رهبر معظم فرموده‌اند ندارند و اساساً سخن ایشان را دنبال نمی‌کنند و نسبت به سخن رهبر انقلاب جاهلند، که چرا خود را به ایشان نسبت می‌دهند. و اگر می‌دانستند رهبر انقلاب چنین امری فرموده‌اند، باید پرسید پس چرا امر ایشان را زیر پا گذاشتند؟ آیا شایسته نیست که قلب انسان نسبت به کار این افراد جریحه‌دار شود؟! از آن جهت که این کار، مقابله‌ی مستقیم با اصل و مبنای نظام است؟ موفق باشید   

30324
متن پرسش
با سلام: ببخشید استاد عزیز بنده اشخاص زیادی را می شناسم که در انجام سلوک فردی بسیار کوشا هستند و به مقاماتی رسیده اند اما هیچ کاری با انقلاب و شرایط روز ندارند مگر این سلوک فردی نباید انسان را به سلوک اجتماعی برساند و اگر اینگونه است چرا این افراد که عموما محرمات الهی و انجام واجبات و مستحبات را به جا می اورند به همچین سلوکی که شما در این تاریخ با انقلاب اسلامی می فرمایید نمی‌رسند مشکل آن ها کجاست و آیا این که این افراد به چنین جایی نمی‌رسند ضعفی برای آنان است چون آنان به واقع فکر می کنند به تمام دین دست پیدا کرده اند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سلوک فردی به تنهایی یک امر فکری است و البته در جای خود مفید می‌باشد. ولی سلوکی که در بستر تاریخی باشد که با انقلاب اسلامی شکل گرفته، سلوک قلبی است و موجب شور ایمانی می‌شود و راه شهدا را در مقابل ما می‌گشاید.

با حضور انقلاب اسلامی در تاریخ، منابع هویت‌بخشیِ ما که در جهان مدرن در حال بیرنگ‌شدن و فراموشی بود، امکان بازخوانی یافت و توانستیم از آینده‌ی تیره و تاری که جهان مدرن گرفتار آن است، به آینده‌ای دیگر نظر اندازیم و آن‌چنان با به ظهورآمدن انسانیت توسط شهدا، روحی انسانی چشم‌ها را به خود جلب کرد که امیدواری به حقیقت دل‌ها را گرم نمود و این یعنی باز انسان می‌تواند در اندیشه‌های متعالی مأوا بگیرد و باز خداوند در جان‌ها حاضر شود و زندگی از سرگردانی و بی‌جهتی، جهت خود را پیدا کند. زیرا پس از سال‌ها روشن شد آن‌جا که معنا و حقیقت نباشد، آدمی نمی‌ماند. آدمی زیر سایه‌ی حقیقت مأوا می‌گیرد و از پوچیِ دنیای مدرن فاصله می‌گیرد تا گرفتار زندگی روزمرّه نگردد و به هر چیز تن ‌دهد. و از این جهت در این زمانه نیاز به سلوکی داریم در بستر انقلاب اسلامی. موفق باشید    

30321
متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار: سوالی داشتم. می‌خواستم بدونم وظیفه ی ما جوانان در برابر انقلاب اسلامی و جامعه چیست؟ و چه کاری ما باید انجام بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد مطالعه‌ی جزوات «نقش فرآیندی انقلاب اسلامی در این تاریخ» http://lobolmizan.ir/leaflet/1690  و «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم»

http://lobolmizan.ir/leaflet/1720 إن‌شاءالله افقی را در این مورد می‌گشاید.

موفق باشید.

30312
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تبریک ایام! قبلا جزوه چاپی از شما منتشر شده به نام چگونه تفکر به تاریخ ما بر می‌گردد، الان هر چی تو سایت دنبالش گشتم پیدا نکردم، نام تغییر کرده یا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید جزوه‌ی «نقش فرآیندی انقلاب اسلامی در این تاریخ» باشد. موفق باشید

http://lobolmizan.ir/leaflet/1690

30216
متن پرسش
سلام: بنده یه دختر محصل هستم. بعضی وقت ها با خودم فکر می‌کنم نکنه این راهی که دارم میرم اشتباه باشه. چرا از حرف های رهبر اطاعت می‌کنم و برام مهمه؟! چرا واسه انقلاب تلاش می‌کنم دوست ندارم به نظام بد بگن؟! کار فرهنگی و جهادی چرا؟! گاهی وقت‌ها با خودم میگم که از کجا معلوم من هم مثل بعضی از افراد که روی اعتقاد خودشون تعصب دارن اینجور نباشم!!! نمیدونم چرا بعضی وقت‌ها به ‌این چیزا فکر می‌کنم. شاید خدا میخواد من عمیق به مسائل نگاه کنم. کتاب انقلاب و بازگشت به عهد قدسی شما رو مطالعه کردم خیلی جاها به مطالب کتاب فکر می‌کنم و مطمئن میشم. می‌خواستم یه چیزی بهم بگین به این اطمینان برسم که این راه درسته. چرا باید پیرو ولی فقیه باشیم آیا سندی داره؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید مبانی معرفتی خود را قوت بخشید مثل «ده نکته در معرفت نفس». وقتی جایگاه وجودی خود را در هستی دنبال کردید و پس از آن‌ در نسبت با شریعت الهی و توجه به حقّانیت آن، جایگاه انقلاب اسلامی را یافتید، از آن جهت که انقلاب، جبهه‌ی توحیدی این زمان است در مقابل استکبار؛ با اطمینان می‌توانید در دفاع از انقلاب اسلامی و رهبری خود را جلو ببرید. مباحث سوره‌ی «فتح» اگر با حوصله دنبال شود، افق‌هایی را در این مورد می‌گشاید. موفق باشید

30219
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نطق حاج دلیگانی را دیدم و جگرم سوخت، این چه اسلامیست چه مجلس انقلابی است؟ گویا این مجلس قصد دارد آخرین مجلس انقلاب باشد! نام خود را گذاشته انقلابی. خوشحال می شوم مواضع شما رو در مورد اتفاق اخیر سیلی زدن به سرباز راهور و کتمان کردن به دروغ نه یک بار دو بار!!! از مجلس که هیچ عملی در مقابله با رفتار ناپسندیده نماینده مردم انجام نشد! در عوض با بازی با کلمات طلب کار ناجا نماینده قانون شدن. مطلبی خواندم در مورد رفتار شهید سلیمانی در فرودگاه با کادری که قصد تجسس بدنی ایشان رو داشت. اگر این مجلس با ویدئو شهید سلیمانی به رزم حسینی که گویا صلاحیت وزارت رو نداشته رای اعتماد می دهد. نشان دهنده ی اینه که همه اینا جز کذب چیزی نیست. امروز سخنرانی قالیباف در مرقد امام ره رو دیدم چقدر سخنانشان با اعمالشان متفاوت است. از احترام به مردم می گوید ولی جلو عنابستانی هیچ اقدامی نمی کند. این ها دروغ نیست به نظر شما؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از سیری که بحمدلله در دل انقلاب پیش آمده و مجلس فعلی را شکل داده، ناامید نیستم. زیرا شرایط تحقق اهداف انقلاب، امری است فرآیندی. نسبت به مجلس قبلی، جلو هستیم. علاوه بر آن‌که باید به محذورات آقای قالیباف فکر کنیم، در عین حال انتظار نباید داشت که آقای قالیباف، حاج قاسم باشد. موفق باشید

30198
متن پرسش
سلام استاد: بعضی از شخصیت های سیاسی عزم خود را برای ورود به صحنه انتخابات جزم کرده اند و با ظاهری انقلابی و شعار دولت توسعه گرا مدعی حل مشکلات و ایجاد دولت اسلامی هستند. استاد چرا با اینکه آقا بارها فرمودند در عدالت عقب هستیم باز هم شعار دولت توسعه گرا می‌دهند؟! آیا به دنبال این هستند که از دل توسعه، عدالت زاییده شود؟! آیا قرار نیست در دل عدالت اجتماعی، مردم به سعادت و زندگی دینی و قرب الی الله فکر کنند؟! استاد دقیقا دولت توسعه گرا میخواد چه طوری عدالت اجتماعی را محقق کنه؟! توزیع عادلانه در آمدها و توزیع عادلانه منابع ثروت چگونه از دل توسعه گرایی بیرون میاد؟! دولت توسعه گرا چگونه اقتصاد اسلامی و بانکداری اسلامی را میاره تو صحنه؟! استاد میشه بگید الزامات و نتایج این توسعه گرایی که همه دارند خودشون را کشته و مرده اون نشون میدن چیه؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توسعه‌گرایی اگر به معنی توجه به عقلی باشد که بشر امروز باید خود را مطابق امروزین مناسباتش را شکل دهد که این همان پیشرفتی می‌شود که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند، و امر لازمی است؛ ولی با نظر به افق‌های قدسیِ انقلاب اسلامی. باید عمده نظر به «جهان بین دو جهان» باشد که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی در این زمانه است. موفق باشید

نمایش چاپی