بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36629
متن پرسش

سلام استاد گرانقدرم: روز به روز بیشتر حقانیت مکتب امام خمینی (ره) برایم متجلی می‌شود و نور انقلابی را در صحنه می‌بینم که عده‌ای دانشمند و ملّا می‌خواهند آن را خاموش کنند، ظلمات مدرنیته یعنی تقابل دانش تحصلی با علمی که یقذفه الله فی قلب من یشا است. انگار تاریخ دارد هر نفر را از درون وجودش و (نه ذهنیت و مفهوم) صدا می‌زند و به مطلع فجری پس از لیله القدر تاریخی فرا می‌خواند. کورباد چشمی که نمی‌تواند سلطنت العلم سلطان را ببیند. درود بر خمینی علم مرگ بر شاه دانش الحمدلله که چشمانم سویی داشتند تا کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) شما را بچشم و گوشهایم توان شنیدن شنیدنی‌ها را دارند. چه از این بالاتر؟ سیب و موز و گلابی بماند برای اهلش! ما در هیچی خود هستیم و خوشیم به نور مستوحشین فی الظلم لبیک یا خمینی لبیک یا خامنه‌ای کم نمی‌آوریم ان شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این نکته که فرمودید مهم است که: «انگار تاریخ دارد هر نفر را از درون خود و نه در مفاهیم ذهنی‌‌اش، صدا می‌زند تا انسان به مطلع فجری برسد». حقیقتاً زندگی در بستر توحید الهی جز این نیست. باید در این عالَم به این حضور فکر کرد «و لو بلغ ما بلغ». هرچه می‌خواهد پیش آید، مهم نیست وقتی افق را نور توحید الهی پر کرده است. موفق باشید

36620
متن پرسش

استاد گرامی سلام: خواهشمندم بدون جانبداری سوال من را پاسخ بدهید. آیا واقعا حضور مردم در انتخابات برای مسئولین اهمیت دارد؟ اگر اینطور است چرا حداقل قبل از انتخابات قیمت ها کنترل نمی شود؟ این گرانی های لحظه ای و تصمیمات نابخردانه و بدون کارشناسی آیا مردم را تشویق می کند؟ بنده یک حقوق بگیرم و هر روز نسبت به روز قبل ارزش حقوقی که می گیرم کمتر می شود چون حقوق ها فقط یک مرتبه اول سال با نرخی بسیار پایین تر از تورم افزایش پیدا می کند ولی قیمت ها در طول سال در حال افزایش است. یک مالیات موقع پرداخت حقوق کسر می شود بعد با این حقوق که وارد بازار می شویم دوباره باید با عناوین مختلف مثل ارزش افزوده، آبونمان، عوارض، و ... مالیات بدهیم. واقعا دیگر امیدی ندارم. شرمنده خانواده هستم. به جوانان و فرزندانم سفارش می کنم در درجه اول ازدواج نکنند و اگر ازدواج کردند بچه دار نشوند. از یک طرف دائم تبلیغ فرزندآوری می کنند و از طرف دیگر خون به دل والدین کرده اند. مدرسه که طبق قانون اساسی قرار بود رایگان باشد چه شد؟ ما از انقلاب حسنه دنیا و آخرت می خواستیم نه اینکه بجای دارو دسته شاه یه عده دیگر بیایند و پشت همان میزها بنشینند و به بهانه فرستادن مردم به بهشت حقوق مردم را پایمال کنند و دنیایشان را خراب کنند. از شما به عنوان تئوریسین و مدافع انقلاب انتظار داریم به مسئولین تذکر بدهید و بگویید اینطور کارکردن مردم را از انقلاب و اسلام بیزار می کند. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که مشکلات اقتصادی حقیقتاً زیاد است و به نظر می‌آید دولت آقای رئیسی تلاش خود را می‌کند و در این‌که خودِ ماها نیز با حرص‌هایی که داریم، به همدیگر رحم نمی‌کنیم؛ بحثی نیست. ولی حضور در انتخابات، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی آغاز شده و ما از آن طریق معنای خود را در می‌یابیم تا از جهان استکباری و حرصِ دنیایی آزاد شویم. موفق باشید

36614
متن پرسش

سلام عرض شد استاد عزیز و بزرگوار: چکار باید بکند کسی که در ( پوست خود نمی گنجد) و حال به تعبیر بزرگواری باید پوستش را عوض کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در انقلاب اسلامی ذیل حضور شهدایی مثل حاج قاسم سلیمانی و درک انسانیتی که او در آن حاضر بود؛ انسان در جهان دیگری حاضر می‌شود که به گفته آن بزرگوار همان تغییر و یا عوض‌کردن پوست است. اخیراً در این رابطه یادداشت‌هایی شده است که یک نمونه از آن تقدیم می‌شود. موفق باشید
اگر زمانه، زمانه تلقی انسان است از خودش، این کدام انسان است که به جای سقوط در خودبنیادی و تنگ‌نظری می‌تواند خود را در وسعت حضور در جهان انسان‌ها احساس کند و به انسانیتی بیندیشد که در آینه غزه، بسیاری در آن وارد شده‌اند تا یک جهان از انسانیت در هرکس ظهور کند از جنس انسانیتی که انسان کامل یعنی حضرت صاحب الأمر «عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» در خود احساس می‌کنند تا جهان را منوّر به حضور خود نمایند که آن حضرت در خود احساس می‌نمایند و انسان‌ها هرچه بیشتر به دنبال آن هستند، امری که حاج قاسم سلیمانی طلوعی از این نوع انسانیت شد و لذا بسیاری با او احساس یگانگی کردند، زیرا او آشنای جان‌ها بود. مگر ما در خبر نداریم که چون حضرت صاحب الأمر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» ظهور کنند بسیاری احساس می‌نمایند با آن حضرت آشنا هستند؟ ما این امر را در نسبت با حاج قاسم سلیمانی تا حدّی تجربه کردیم.    

36600
متن پرسش

با عرض سلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار و آرزوی سلامتی و تندرستی همیشگی از درگاه حق تعالی برای جنابعالی. استاد مدتی ست سوالی ذهن مرا مشغول به خود کرده که چطور می‌شود یکی مثل بنده که بیشتر عمر خود را در جامعه غرب گذرانده ام وقتی صحبت های جنابعالی را در مورد به بن بست رسیدن تمدن غرب و ضرورت ایجاد تمدن نوین اسلامی به عنوان تنها راه ادامه تمدن بشری می شنوم کاملاً درک می‌کنم و می‌پذیرم ولی بعضاً جوان های دیندار و به ظاهر مذهبی که شاید بیشتر از بنده به احکام شریعت اسلام مقید هستند به عمق سخن شما پی نمی برند و یا شاید آنطور که باید چنین سخنانی را جدی نمی‌گیرند! آیا این به خاطر این نیست که جوان ما اگر چه دین اسلام را دوست دارد و احکام آن را هم اجرا می‌کند ولی هنوز درک درستی از روح حاکم بر جوامع غربی ندارد؟ و برعکس وقتی جنابعالی از روح حاکم بر تمدن غرب سخن می‌گویید امثال بنده این روح حاکم را در مناسبات انسانی و در محیط کار کشورهای غربی به صورت کاملاً ملموس تجربه کرده و لذا به تمدن غرب نه به عنوان یک راه بلکه به عنوان یک بن بست نگاه می‌کنیم؟ آیا مشکل جوان ما نداشتن ذهنیتی درست از تمدن غرب و روح اومانیستی حاکم بر آن و مشکلات ناشی از آن نیست؟ آیا مشکل جوان ما این نیست که نه درک درستی از جوامع غربی دارد و نه دوران شاهنشاهی ایران را تجربه کرده تا بداند ذیل فرهنگ لیبرالیسم غرب زیستن چه مشکلاتی می آفریند؟ به طور مثال جوان ما فقط ماشین بنز را در ایران می‌بیند و تحسین می‌کند ولی امثال بنده علاوه بر محصولات تکنولوژی، کارگران بی روح این شرکت ها را دیده و مناسبات مادی حاکم در محیط کار و فرهنگ حاکم در جامعه غرب را با پوست و گوشت خود تجربه کرده ایم و می‌دانیم خوشبختی و سعادت هر چه هست این نیست و راهی دیگر باید گشوده شود. لذا وقتی در ایران هستیم در کنار دیدن مشکلات، به آن راهی که با انقلاب اسلامی در مقابل تمدن غرب گشوده شده امیدوارانه نگاه می‌کنیم و ایجاد تمدن نوین اسلامی را به عنوان تنها آلترناتیو در مقابل تمدن غرب می‌دانیم. خواستم نظر و راهکار استاد را در این مورد جویا شوم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نکته آخر سخن‌تان شروع کنم که به خوبی متوجه شده‌اید که ایجاد تمدن نوین اسلامی، تنها راه و آلترناتیوی است که می‌توانیم با نظر به آن، نسبت به آینده بشر امیدوار بود آن هم به عنوان آغاز تاریخی که آدمیان تلقیِ دیگری از «خود» خواهند داشت، نه آن نگاهی که تفکر اومانیسم به انسان دارد و انسان را ملاک هست‌ها و نیست‌ها و بایدها و نبایدها می‌داند، بلکه حضور انسانی که مانند حاج قاسم سلیمانی به انسانیت انسان‌ها که پرتو نور انسان کامل‌اند؛ نظر دارد و از این جهت آینده‌ای در پیش است و این است آنچه مورد غفلت بعضی از جوانان ما قرار گرفته، زیرا متوجه نبودیم تمدن غربی اگر وعده رفاه داد، اتفاقاً با بحران‌هایی که در درونش به‌وجود آمد همان رفاه را نیز از بشر گرفت.
بزرگان اهل اندیشه معتقدند اتفاقاً وقتی می‌توانیم از غرب عبور کنیم که غرب را به خوبی بشناسیم، آن‌طور که بنده در سخنان شما احساس کردم و تنها در آن صورت است که متوجه می‌شویم باید به انسان دیگری فکر کرد. اگر این ما هستیم و نحوه تلقی که باید از خود داشته باشیم، آیا این حاج قاسم سلیمانی نبود که در این تاریخ یعنی تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شد؛ ما را متوجه تأمّل هرچه بیشتر در خود کرد تا معلوم شود چگونه باید بود؟ و از جهانی که سخت از مرگ هراسان است با حضوری که در خود پیدا می‌کنیم، نه‌تنها مرگ و زندگی برای‌مان یکسان می‌شود، بلکه به دنبال مرگی تاریخی هستیم که در این تاریخ از هزار زندگی، حیات‌بخش‌تر است به همان صورتی که حاج قاسم سلیمانی در مورد آن مرگ به دخترش فاطمه آن نوشته را نوشت. موفق باشید  
 

36581
متن پرسش

سلام استاد: سوالی داشتم امروز همین اکنون دقیقا در کدامیک از منازل سیر کمالی افق تاریخ انقلاب اسلامی هستیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور نمی شود بتوانیم آن نکته‌ای که میفرمایید را مشخص کنیم. آنچه روشن است حضور هرچه بیشتر انقلاب اسلامی است در اهداف خود و در آینده با همه موانعی که در پیش دارد. موفق باشید 

36532
متن پرسش

سلام: آیا شما گفته اید من هایدگر را در نماز شب خود دعا می‌کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته هایدگری که به گفته دکتر سید احمد فردید، منتظر خدایی بود که با انقلاب اسلامی به ظهور آمد و آقای دکتر احمد فردید گفته بودند ای کاش زنده بود و آن خدا را می‌یافت. زیرا فلسفه هایدگر، فلسفه آماده‌گر است و عرایض بنده در بحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» با نظر به بحث «گلاسنهایت» هایدگر به ظهور آمده است. در آن جا است که انسان ملاحظه می‌کند چه اندازه می‌تواند به هایدگر نزدیک باشد ولی نه هایدگری که در دانشگاه به عنوان درس دانشگاهی مطرح می‌شود، بلکه هایدگر به قرائت دکتر احمد فردید. موفق باشید

36513
متن پرسش

عرض سلام و ادب: استاد با توجه به تاریخ جدیدی که در حال وقوع است، من که یه انسانی ام که غرق در گناه و حجاب هایی هستم که برای خودم ساخته ام یعنی همین الان با توجه به احوالاتی که دارم میدونم توی برزخ درحال سوختنم. حالا من چطوری میتونم خودم رو توی این تاریخ معنا کنم یا حتی بهش ایمان بیارم؟ عبادت یا ذکر خاصی نیاز هست؟ می‌ترسم استاد می‌ترسم آخرش خسرالدنیا و خسرالاخره بشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم افقی از حقیقت با شروع انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده شده و راهی باز شده برای صداقت و ایمان و تواضع و پشتکار، معلوم است می‌توانیم انسان دیگری شویم. در این حالت است که نه تنها به گفته قرآن: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» اعمال نیک، بدی‌ها را می‌برد، بلکه از این هم مهم‌تر: «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» در آن حدّ که حتی چنانچه انسان در مسیر توحید قرار گیرد، سیئات او نیز تبدیل به حسنات خواهد شد. در راستای حضور هرچه بیشتر در تاریخ جدید که شهادت و ایثار جزء لاینفک آن است خوب است کتاب «گلستان ۱۱» مطالعه شود. موفق باشید

36490
متن پرسش

سلام: آیا هرمنوتیک فلسفی همان قلوب یعقلون بهاست که در انوار متجلیه انقلاب اسلامی ظهور کرده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با رویکردی که آیه ۴۶ سوره حج با ما در میان می‌گذارد که حضور در تاریخ است ولی در صحنه‌های جغرافیایی زمین و نظر به سرنوشت ملت‌ها؛ آری! می‌توان امروز در آینه انقلاب اسلامی حضور اراده الهی را احساس نمود. موفق باشید

36479
متن پرسش

با سلام: روش تحصیلی و تربیتی دوران قدیم چگونه بوده که توانسته بوعلی سینا و فارابی و رازی و ملاصدرا و هزاران عالم دیگر را وارد جهان کند؟ آن روشمندی و آن شیوه چگونه بوده که چنین ظرفیت هایی را پدیدار کرده است؟ قطعا الان چنین چیزی در نظام آموزشی ما نیست، اگر کسی بخواهد به خواست خدا در همان فضا به صورت عملی قدم بردارد از کجا باید شروع کند و چکار کند؟ بنده خواستار راهکاری عملی می‌باشم اگر لطف بفرمایید. عرض خدا قوت دارم با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که اهل تفکر فرموده‌اند نظام آموزشی موجود برای تربیت افرادی است که نهادهای موجود نظام مدرن را اداره کند و این غیر از نظامهای آموزشی است که برای تفکر شکل می‌گرفتند. حال این مائیم و آینده ای که باید افرادی تربیت شوند برای حضور در جهانی که انقلاب اسلامی به دنبال آن است که متأسفانه هنوز آن طور که شایسته است، شکل نگرفته. موفق باشید

36467
متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت جناب استاد عزیزم: فقط می‌توانم بگویم با پیاده کردن رهنمودهای جنابعالی در تمام شئونات زندگی می‌تواند جبران این همه زحمات شما باشد. از حضرت الله بهترین خیرات دنیوی و اخروی را برای حضرتعالی مسئلت دارم. خواستم در مورد متن ذیل نظر حضرتعالی را بدانم، و ازنویسنده متن تحلیلی داشته باشم. التماس دعا شعارهای انقلاب در دوراهی فقه و چپ گرایی! اوایل انقلاب شعار «جامعه بی طبقه توحیدی» بر زبان انقلابیون می چرخید آن زمان که هنوز مدار انقلابی گری برمدار اصلاح داخل بود و نه اصلاح عالم! بعدتر شعارهایی چون «مرگ بر امریکا و شوروی» و «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» که بوی اصلاح روند ظالمانه حاکم بر عالم را داشت جایگزین شعارهای قبلی شدند که نشان از تغییر اولویت‌ها از اصلاح داخل به اصلاح عالَم می‌داد. بی گمان شعار «جامعه بی طبقه توحیدی» با فقه سازگاری‌ای ندارد وقتی عباداتی مخصوص ثروتمندان است چون خمس و زکات و حج و امیرمومنان پس از خانه نشینی و در اثر کار و تلاش از ثروتمندان عرب می‌شود اگر چه در زندگی زهد می ورزد. شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالَم» هم نه معقول است نه مشروع چون انسان‌عاقل و فرهنگ دینی در بسیاری موارد برای حفظ جان و مال انسانها، آنها را ناگزیر از تقیه و مدارا می‌داند و نه جنگ. به همین دلیل شعار مرگ بر امریکا که موجب بغض و کینه در دل مردم امریکا وبر افروختن آتش کینه در دل فرعون عصر حاضر است نیز نه با عقل سازگار است و نه شرع. مگر امام‌کاظم (ع) با فرعون عصر خود از در تقیه و مدارا در نیامد و هارون‌الرشید خون ریز را امیرمومنان خطاب نکرد؟! همچنین دیگر امامان شیعه؟ فقه شیعه بشدت بر حفظ جان انسانها و کیان تشیع پای می‌فشارد و رفتاری از سر دور اندیشی با جائران زمانه دارد. برخلاف فقهِ برخی فِرَق منحرف شیعه چون زیدیه، که برجنگ آشکار با ظالمان زمان و نفی تقیه پای می‌فشارند که البته امامان شیعه، پیروان خود را از این فرقه ها برحذر می‌داشتند. اینکه بر اساس کدام قواعد فقهی به یکباره با تایید تسخیر سفارت امریکا، جنگی اعلان نشده با امریکا را آغاز نمودیم، باید حامیان این سیاست توضیح دهند. بنظر می‌رسد با خطای محاسبه گمان می‌شد اگر شاه را به زیر کشیده، با ایجاد یک وحدت و انسجام در ملل مستضعف می‌توانیم آمریکا را هم تضعیف و شاید منفعل نماییم. اما در عمل این درافتادن با قدرت اول اقتصادی و سیاسی دنیا موجب باز ماندن از حل مشکلات داخلی و بعدتر تحمیل جنگی ۸ ساله و بعد تر تحریم‌ها گردید. آیا ضعف قوای داخلی ما متاثر از همین رفتار بین الملل ما نیست؟ اگر پس از پیروزی انقلاب به‌جای رفتن سراغ امریکا سراغ حل مشکلات داخلی و سر وسامان دادن به وضع مملکت رفته بودیم و در قبال ظلم های امریکا در اقطارعالم، به محکومیت‌های دیپلماتیک و هم‌افزایی با دول همراه در مجامع بسنده می‌کردیم یعنی همان سیاست ترکیه یا اندونزی، الان امریکا با یک قدرت اقتصادی منطقه ای مقتدر مواجه نبود؟ شرع در تعیین مصداق و اینکه در تعامل با آمریکا پس از انقلاب، جای تقیه بوده یا مبارزه علنی، تابع عقل است به عبارت دیگر چهارچوب‌ها و احکام از جانب خداست اما تعیین مصادیق احکام کاملا بشری و برخاسته از عقل است. آیا پس از ۴۰ سال عقل حکم نمی‌کند نباید به آن سرعت و فارغ نشده از انقلاب اول سراغ انقلاب دوم می‌رفتیم؟! امروز وظیفه چیست؟! این مسیر که به تحلیل رفتن روز به روز قوای ما می انجامد اخرالامر جز شورش و تباهی ونابودی  را رقم نخواهد زد. ممکن است گمان شود امام حسین علیه السلام بر مدار تقیه عمل ننمود حال انکه گزارش‌های تاریخی حاکی از تحمیل دفاع بر سیدالشهداء است آنجا که در مقابل سپاه حُر و بعد تر عمرسعد خواستار بازگشت شدند از مسیری که امده بودند اما پذیرفته نشد.» متن فوق حدود سال ۹۷ منتشر شده بود و نشان می‌دهد مسیر روشن بوده اما مانع طی مسیر صحیح بوده و هست. آن‌سال در تهران در مسجدی به تبلیغ مشغول بودیم و بابت همین متن‌ها بارها از نهادهای مربوطه خواستند و هشدار دادند و سپس به هشدارشان در سال ۱۴۰۰ عمل کردند و عذر جمع ما را از فعالیت‌ فرهنگی که داشتیم خواستند و ما در حالیکه نمی‌دانستیم چه منتظر ماست! امروز در کنف حمایت باری‌تعالی بهتر و بیشتر از سابق به انجام وظیفه انسانی مشغولیم. راست گفت‌ امیرالمومنین علی علیه السلام که نهی‌از منکر کردن نه عمری را کوتاه می‌کند و نه روزی را کم» عصر جمعه / ۵ آبان ۱۴۰۲

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان این مباحث هستید و معلوم است که عرض عریضی دارد. تنها می‌توان گفت به این باید فکر کرد که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متوجه بودند شرایطی فراهم شده تا هژمونی و اقتدار ابرقدرت‌ها بشکند. و چه خوب تشخیص دادند وگرنه اگر کوتاه می‌آمدیم امروز اسرائیل بود که با تئوری از نیل تا فرات بر ما حاکمیت داشت. نشناختن تاریخی که در آن هستیم، مشکل نویسنده این مقاله است. حتی ایشان متوجه نیستند که چرا حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» می‌خواستند جبهه را تغییر دهند و نه آن‌که ترک مخاصمه با استکبار یزیدی را به میان آورند. و اتفاقاً جبهه اموی این را به خوبی می‌دانست. این مشکل، مشکلی است که ما در نگاه و امید به برجام هم داشتیم و متوجه نقش استکبار در این تاریخ نبودیم که اگر ما قدرتمند نباشیم، ما را به چیزی نمی‌گیرند. و بحمدلله رهبر معظم انقلاب راهی را در مقابل ما و جبهه مقاومت گشودند که اساساً تاریخِ دیگری طلوع می کند. موفق باشید           

36457
متن پرسش

سلام علیکم: عرض ادب و احترام محضر استاد عزیز. بنده یک برداشت از مبحث تقسیم وجود به ذهنی و خارجی در فلسفه دارم که نمیدونم درست می‌باشد یا نه؛ اینه که احساس می‌کنم مبحث «لزوم ارتباط با وجود به جای ارتباط با مفهوم وجود.» و در یک کلام، اصل مبحث کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می‌شود، امتداد عملی و عرفان عملیِ همین بحث تقسیم وجود به ذهنی و خارجی می‌باشد. خلاصه: شروع و ریشه مباحث کتاب آنگاه که فعالیت عای فرهنگی پوچ می‌شود از همین بحث وجود ذهنی و خارجی شکل گرفته و شروع شده. استاد، حلال بفرمایید اگر دقیق ننوشتم. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که وقتی ما در بستر وجود، نسبت خود را با همه چیز برقرار کنیم؛ دیگر دوگانگی بین مفهوم و مصداق در میان نیست. در شماره ۵۲  بحث  «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» نکته‌ای عرض شد که خوب است در جریان آن باشید. موفق باشید
با توجه به آنچه گذشت آیا می‌توان در انتظاری که نظر به قلمرو گشوده هستی دارد، در عین روحیه توکل و توقع‌نداشتن، گرفتار کناره‌گیریِ انفعالی نشد؟ و به حضوری دست یافت که به ما از قول خداوند در حدیث قدسی خبر داده‌اند: «لا يَزالُ عبدي يَتَقرَّبُ إلَيَّ بالنَّوافِلِ حتّى اُحِبَّهُ، فَأكونَ أنا سَمعَهُ الذي يَسمَعُ بهِ، و بَصَرَهُ الذي يُبصِرُ بهِ، و لِسانَهُ الذي يَنطِقُ بهِ» تقربی که سمع انسان خدایی می‌شود و خداوند است که در هستی چنین انسانی می‌شنود و می‌بیند و سخن می‌گوید و انسان چنین حضوری را که حضور خداوند است نزد خودِ خداوند، در خود احساس می‌کند.
آیا این نوع تقرب همان حضوری نیست که انسان را در بیکرانه خود متوجه انتظاری می‌کند که همان اندیشیدن به «وجود» است؟ و این، همه‌ی برخورداری و دارایی است، زیرا همه‌ی بقاء است، به معنای حقیقی کلمه. بودنی که انسان در هر صحنه‌ای برای باقی‌بودن بر آن، خود را حاضر می‌کند تا هرچه بیشتر خود را تجربه کند، بدون انگیزه‌های خود، فعالیتی والا و گشودگیِ راسخ و خودِ گشوده به سوی گشودگی که بیرون از خود نیست که به صورت ابژه در آید. این یعنی «ما می‌توانیم». زیرا فهیمده‌ایم به چه سویی باید حاضر شویم تا با بنیان و وجودِ هر پدیده‌ای در متن هستی‌اش در بستر تاریخی آن حاضر گردیم و بفهمیم «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». زیرا هستیِ استکبار در مواجهه با هستیِ حقیقی، توهّمی بیش نیست و این یعنی تفکر حقیقی که در هستی و «وجود» ریشه دارد. درک آنچه گذشت، درک حضور بشر جدید است و مواجهه‌ای که می‌توان با آن داشت و نیز درک موقعیت تاریخیِ خود که همان جمع «ایران تاریخی» و «اسلام بالنده» است در بستر انقلاب اسلامی و مسئولیتی که نسبت به نقش کلانِ خود در جهان امروز  بر دوش خود باید احساس کنیم، تا ابعاد نهفته هستی خود را بیش از پیش احساس نماییم به عنوان آخرین انسان در آخرین دوران.

 

36448
متن پرسش

نامه ای به خواهرم: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» خواهرم! زمانه به تکرار تاریخ نشست و این یعنی امید، امید به آینده‌ای روشن. می‌دانم چه دیده‌ای و چه کشیده‌ای دوری ز من و غمت به من نزدیک. از خدایمان می‌خواهم، می‌خواهم که محکم و استوار بمانی، همچون زینب «سلام‌الله‌علیها». در طوفان الاقصی ایمانت رو محکم گرفته‌ای که طوفان حوادث آن را بر باد نبرد و چه زیباست این پایداری. خواهرجان! غم‌هایت را با غم حسین «علیه‌السلام» گره بزن تا سوار بر کشتی نجاتش شوی و در ساحل امن آرامش مأوا گزینی. مصیبت‌دیده، زندگی کرده‌ای همچون زینب «سلام‌الله‌علیها»، اکنون زمان آن رسیده که زینب‌گونه نیز بنگری، بنگر که عاشورا تکرار شد! چه علی اصغرها و علی اکبرها رفته و می‌روند. زمین غرق به خون و دل مسلمین هم خون. این خون بر زمین ریخته‌ی مظلوم است که همیشه نقطه‌ی عطف تاریخ بوده و زمینه ساز ظهور حضوری از جنس نور، همان نوری که قسم کوچکش در دلت طنین انداز شد و قدرت ایمانت رو دو چندان کرد. تو شدی لیلا. تو شدی رباب. تو شدی زینب «سلام‌الله‌علیها» زینب زمانه آن می‌شوی و این‌گونه است که نمی‌بینی به غیر از زیبایی چیزی...... خواهر ایمانی شما فاطمه

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. حقیقتاً اگر زنان در این زمانه که زمانه حضور انسان است در ساحتی قدسی و جهانی که حضوری است حق الیقینی، به وسعت اقیانوس، حاضر نشوند، گرفتار نوعی نیست‌انگاری خواهند شد. زیرا تنها با قهرمان‌شدن مانند حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» در این تاریخ می‌توان در پیش خود حاضر شد و وسعت خود را احساس کرد. عرایضی در جزوه «انقلاب اسلامی و حضور نرم زبان مادریِ زنان» در این مورد شد خوب است سری به آن زده شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/15217 موفق باشید

36447
متن پرسش

سلام: نظر شما در مورد این یادداشت چیست؟ دکتر داوری به مناسبت نودسالگی یادداشتی نوشته که چینی نازک تنهایی‌اش را نشان می‌دهد. او در حکمی مطلق نوشته: «هیچکس در این چهل سال با من درباره مسائلی که مطرح کرده‌ام بحث نکرده است. موافقان که بیشتر جوانانند با لطف و احسان در نوشته‌های من نظر کرده‌اند». او در جایی دیگر ادامه داده که: «چهل سال است در وضع تحریم به سر می‌برم. تحریم من از ناحیه یک گروه صورت گرفت و جمع کثیری از آن پیروی کردند حتی کسانی که در ظاهر هیچ اختلافی با من نداشتند». چهل سال تحریم را با هفتاد سال جنگ ادامه داده: «هفتاد سال جنگیده‌ام اما در یکی دو سال اخیر احساس می‌کنم شکست خورده‌ام. این شکست را وقتی آزمودم که دیدم حتی صمیمی‌ترین و صادق‌ترین فرزندان این کشور روحیه‌ای پیدا کرده‌اند که فکر می‌کنند به فکر نیازی نیست بلکه عمل باید کرد». نکته مشترک این تنهایی داوری این است که می‌گوید هیچکس با من بحث نکرده است و عبارت «جوانان» را هم که به کار می‌برد منظورش هم‌بحث فکری نیست بلکه صرفاً از لطف و احسان آنها تشکر کرده است. او طوری نوشته که گویا اندیشه‌هایش بر هیج کس تاثیر نداشته است. نمی‌دانم چطور آوینی‌ها را حساب نکرده است؟ چطور یادش رفته که اصغرطاهرزاده را به خاطر درکی که از او داشت ستایش کرده است؟ چطور همسخنی‌های جوانان اندیشمند را فقط در حد لطف و احسان می‌بیند؟ گرچه او همچنان تجدد و تحجر را همزمان نقد می‌کند و می‌نویسد: «از آزادی گفتن روشنفکران مثل از تقوی گفتن گروه رقیب است.» اما موضع او در مورد انقلاب هم نامتعادل است: «من اشتباه کرده بودم و گفته بودم انقلاب صرفاً سیاسی نیست بلکه می‌تواند آغازی دیگر باشد». داوری به نام تفکر تسلیم شده است. موافقم که سخن اکنون استاد درباره ضرورت توسعه با نقد تجدد تناسب دارد. در کتابم هم یادداشتی درباره اهمیت مقام تحقیق از دید ایشان نوشتم. ولی فکر می‌کنم گاهی این ضرورت‌گویی موجب تسلیم شده است و موضع‌گیری هایی از ایشان دیده شده که با داوری متفکر تناسب ندارد. شاخص این موضع‌گیری‌ها پیامش درباره برجام بود. داوری درست می‌گوید که «هایدگر در ابتدا اشتباه کرد که ناسیونال‌سوسیالیسم را مقدمه گشایشی تازه در تاریخ انگاشت.» اما همچنان محتاط است و نمی‌خواهد نسبت یهود و مدرنیته در اندیشه هایدگر را تبیین کند. اگر او متوجه بود که اصلی‌ترین تاثیرش بر جوانان اصیل در آن سوی انقلاب است، نمی‌گفت: «با انقلاب نه فقط رویای من تعبیر نشد هیچیک از شعارها و سوداهایی که اهل انقلاب داشتند به جز خواست کسانی که حکومت شریعت دل بسته بودند یا به آن گردیدند تحقق نیافت.» داوری سخن سالها پیش خود را تکرار کرده که کتاب‌هایم خوانده نمی‌شود و گفته شکست را می‌پذیرم. تیتر سیاست‌نامه فیلسوف بازنده است. نمی‌خواهم سخن استاد را رفو کنم یا بگویم حرفش غلط است یا شکسته‌نفسی است. اما شکست‌خورده شکستگی و درجه‌ای از تضرع دارد که همان راه نجات است امیدوارم این شکست مانند سخن خود او درباره کرونا باشد که آن را عصر اضطرار بشر خواند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً هر سخن و هر نوشته‌ای  که از آقای دکتر داوری به ظهور آید، ما را به تفکر دعوت می‌کند از جمله همین نوشته‌ای که جنابعالی از ایشان متذکر شده‌اید و بنده نیز در جریان آن بودم. و به همین دلایل که می‌فرمایید پس آقای دکتر داوری دیده شده‌اند و در نظام اسلامی، ایشان را فیلسوف فرهنگ نامیده‌اند و تقریباً اکثر متفکران، نگاه ایشان به امور را مدّ نظر دارند. در جواب سؤال شماره 36357 به طور اجمال این‌طور عرض شد همان‌طور که استاد فرموده‌اند یادداشت‌های تنهایی ایشان بوده حاکی از آنکه سخنان و نگاه ایشان به عالَم و آدم، بسیار بیش از آنکه مدّ نظرها است می‌توانست مفید و کارساز باشد و در دل آن یادداشت، گویا استاد از خود پرسیده باشند چرا در این مورد شکست خورده‌اند؟! و کسانی که استاد را می‌شناسند می‌دانند که این نوع سخن‌گفتن، دأب ایشان است. ولی به نظر بنده اگر دکتر داوری فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار است، بیش از آنکه فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار باشد، فیلسوف فردای ما می‌باشد با تأثیری بسی بیشتر. زیرا در بستر انقلاب اسلامی با هویت جهانیِ این انقلاب  و این‌که باید این انقلاب، سرنوشتِ بشر گرفتارشده به نژادپرستی غربی را تغییر دهد؛ این دکتر داوری است که در آن بستر برای آن‌هایی که می‌خواهند با عقل جهانی، انقلاب را بیان کنند، حرف‌ها دارد، همان‌طور که برای آنانی که امروز بنا دارند دینداری خود را به عمیق‌ترین شکل فهم کنند، نیازمند اشارات دکتر داوری می‌باشند. به یاد آورید وقتی آن‌طور که شایسته بود جناب مارتین هایدگر را پاس نداشتند. شاگرد چینی هایدگر این‌طور می‌گوید: وقتی رفتار غیر منصفانه متفقین را با هایدگر دیدم به او گفتم: «منکیوس می‌گوید: وقتی آسمانیان اراده می‌کنند که تکلیف سختی را بر عهده کسی بگذارند، نخست قلب او را از تلخی اندوه آکنده می‌کنند، رگ و پی‌ و استخوانی‌های او را می‌پوسانند و کالبدش را به مشقت دچار می‌کنند و اعمال و آثارش را با بی‌حرمتی می‌کنند تا آنکه قلبش مهبط الهام شود و طبیعتش انگیخته گردد و نقایصش جبران شود ..... و از این همه، می‌آموزیم که حیات حقیقی از شور و اشتیاق و محنت و حرمان نشات می‌گیرد و از طرف دیگر مرگ حاصل بی‌دردی و لذت و تن آسایی است.» و بنده حقیقتاً هرچه بیشتر در جناب آقای دکتر رضا داوری تعمق و تأمّل می کنم، بیشتر احساس می نمایم که قلب او مهبط الهام فرشتگان است و می‌توان معنی حیات حقیقی را از اشارات او برگرفت و مگر می‌شود چنین مردی نسبت به غوغاسالاران، گمنام و غریب نباشد؟!!! طوبا للغربا.
بنا به گفته آقای دکتر سید مهدی ناظمی قره باغ : دکترداوری تلاش می‌‌کند به خوانندگانی که در آینده دارد اعلام کند که هیچ وقت «او را جدی نگرفته‌اند»؛ نه حاکمان و نه مخالفان ایشان. بنابراین هر چیزی که ممکن است مخالفانش درباره او بگویند از همین‌جا ریشه می‌گیرد که آنها هیچ‌ وقت «دکتر داوری‌اردکانی فیلسوف» را نخوانده‌اند. 
و از جهت دیگر  آن‌گاه که متفکران خاموشی می‌گزینند، بدین معنا است که گوش‌ها و گفتگوهایی والاتر از آنچه در عرف ردّ و بدل می‌شود باید داشت. این است که آن متفکران با سکوت و یا اظهار شکستِ خود باید بذر دلواپسی‌های خود را در زمین آن تاریخ بپراکنند، به امید ظهور زمین و زمینه‌ای که شنیدن و دل‌سپردن به اندیشمندان در آن آغاز شود.  و تا زمانی که ظاهرگرایان و متحجّرین در جایگاه ارزیابی انسان‌ها قرار دارند، انسان‌های ارزشمند در بوته فراموشی گذاشته می‌شوند. آیا دروغگوترین انسان‌ها همان ظاهرگرایان و متحجّرین نیستند؟ آیا نمی‌شناسیم کسانی را که به دلایل نوع اندیشه‌ای که دارند، عوامِ سرگردان آنان را نمی‌ستایند؟ آیا می‌توان گفت درخشش اندیشه‌ آنان چشم‌های مردمان سطحی‌نگر را می‌زند، زیرا خود را در مقابل آن اندیشه‌ها خوار و حقیر احساس می‌کنند؟ این‌جا چه کسی را باید مقصر دانست؟
باز باید نسبت به آقای دکتر داوری و آن متن، فکر کرد. رفقا در همین رابطه سه جلسه تحت عنوان «فیلسوف فردا» داشته‌اند که خوب است سخنان آنان نیز مدّ نظر قرار گیرد و باز در مورد آقای دکتر داوری و آن متن، فکر کرد. https://eitaa.com/soha_sima/3128 وhttps://eitaa.com/soha_sima/3156   موفق باشید   

 

36430
متن پرسش

سلام علیکم: نظر استاد در مورد متن زیر چیست؟ بی زحمت یکم استاد توضیح دهند تا دفع شبهه شود ۲. آشکار کردن نفاق جریانی که خود را مدعی امتداد شریعتی و فردید می دانند و بسیار همسو و همدلانه با تجدد همراه می شوند متاسفانه در بین جریان انقلابی استاد طاهرزاده که خود فردی مؤمن و انقلابی هستند شدیدا اندیشه ها و کتاب های آقای اردکانی را تبلیغ می کنند و جوانان انقلابی را به سمت ایشان سوق می دهند در حالی که آقای اردکانی مثل آقای عبدالکریمی هر نوع پیشرفت ابزاری را محصول تجدد و توسعه غربی می دانند و در مقابل تجدد کاملا تسلیم محض می شوند برخلاف ادعای استاد طاهرزاده اصلا از اندیشه های ایشان انقلاب اسلامی زاییده نمی شود زیرا در نگاه های ایشان در عصر مدرنیته امکان تحقق امر قدسی در ساحت اجتماع ممکن نیست و هیچ امر اشراقی و متعالی و الهی در تفکرشان دیده نمی شود خدای ایشان خدای بی تفاوت و نظاره گر هست بنظر حقیر خبط بزرگی است که اندیشه های مترقی شاگردان علامه طباطبایی (ره) را کنار زد و دست به دامان داوری ارکانی هایی شد که حتی نقدهای هایدگر و فردید را به مدرنیته بازگو نمی کنند ای کاش حداقل شجاعت و صداقت فردید و هنری کربن را داشتند. واقعا عجیب نیست چرا جریان لیبرال داخلی اصلا از طرف آقای داوری احساس خطر نمی کنند و به راحتی با ایشان کنار می آیند؟ دلیل تمجید افراد خائنی مثل محمد خاتمی و آخوندی و ...از ایشان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً قضاوت در مورد آقای دکتر داوری بسیار مشکل است بخصوص که بخواهیم ایشان را هم سنگِ آقای دکتر عبدالکریمی بیاوریم. و اساساً فهم گفتار و حرکات متفکری همچون آقای دکتر داوری با نگاه ایدئولوژیک، حتماً ما را از اندیشه و تفکر چنین انسان بزرگی محروم می‌کند. حتماً از خود پرسیده‌اید که چرا حضرت امام خمینی ایشان را یکی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی قرار دادند و نیز حتماً از خود پرسیده‌اید که چرا بعضی از همان رفقایی که می‌شناسید در عین تعلقِ محض به انقلاب، برای جناب آقای دکتر داوری تا این اندازه ارزش قائل هستند. بالاخره چه چیزی در کلام و سلوک این مرد متفکر می‌یابند که آن را جهت حضور هرچه بیشتر در تاریخی می‌دانند که با انقلاب اسلامی طلوع کرده است. موفق باشید

36386
متن پرسش

عرض سلام و ادب و ارادت خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر و عزیز: مطالعه کدام کتاب شما می تواند کمک کننده باشد برای فهم این دو موضوع که در صوتها زیاد تکرار می‌شود: در رابطه با زمان شناسی و درباره بودن در تقدیر امروزمان. ضمن تشکر از خداوند منان عاجزانه می‌خواهم شما را مشمول دعاهای خیر امام زمان علیه السلام قرار دهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مباحث اخیر از کتاب «سلوک ذیل شخصیت....» گرفته تا کتاب «گوش سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» و مباحث «انقلاب اسلامی، جهان بین دو جهان» و پس از آن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» همه از تفکر تاریخی و زمان شناسی سخن می‌گویند. می‌توانید از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شروع بفرمایید. موفق باشید.

36373
متن پرسش

سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: می‌خواستم اگه امکانش هست برای مطالعه‌ی مباحث تفکر تاریخی سیر مطالعاتی معرفی بفرمایید. (چیستی معنای آن.)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مباحث اخیر از کتاب «سلوک ذیل شخصیت....» گرفته تا کتاب «گوش سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» و مباحث «انقلاب اسلامی، جهان بین دو جهان» و پس از آن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» همه از تفکر تاریخی سخن می‌گوید. می‌توانید از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شروع بفرمایید. موفق باشید

36360
متن پرسش

با سلام: استاد عزیز در گروه مطالب ویژه صوت جلسه برنامه سدید را گوش می‌دادم که انصافا با مجری گری توانمند جناب نقی لو کیفیت بالاتری یافته است_بطور خلاصه حضرتعالی رجوع به خود را از مراتب لاینفک زندگی جدید دانسته اید و همین را منوط بر رجوع تاریخی _در ظاهر هیچ مشکلی با این شیوه بوجود نمی آید البته بنظرحقیر این بحث از سری بحث های تقدم و تأخر «نقل _عقل» گذشتگان مستثنی نیست! مثلا اگر تقدم الگوهای قرآنی بر عقل سخن گوییم بایست متوجه شویم که همین حکم، حکم عقل است از طرفی اگر تقدم عقل را بر نقل مطرح کنیم می‌شود همین آشفته بازار دوران به اصطلاح روشنگر عقل که همین غرب خونریز محصول نامیمون آن است! حال رجوع به تاریخ ما همیشه توسط نفس ماست آیا همین رجوع و شیوه تحلیل تاریخ از آلودگی نفسانی عقل روشنگر اکنون ما مصون است؟ بنظرم که نه! باز دچار تسلسل می‌شوم! به‌عبارتی دیگر نفس من اکنون، بدون تعالی در مراتب اش نمی‌تواند تحلیل درست از تاریخ خود کند! حال بعد از تعالی لزوم شناخت تاریخ برای تبین به دیگران شاید مفید افتد اما برای خود که معنی ندارد، چرا؟ چون اگر هدف تعالی است که اتفاق افتاده اگر تعالی اتفاق نیفتاده باشد رجوع همان آلودگی جهل را خواهد داشت! لطفا راهنمایی بفرمایید مثل همیشه _خدا وجودتان را مستدام بفرماید ان‌شاالله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در نظر به انسان است در دو نگاه. یک نگاه نظر به انسان دارد که با عقل خود متوجه وجود حقایق عالَم مانند خدا و فرشتگان و ابدیت می‌شود و در باور عقلی خود، خود را ادامه می‌دهد؛ که بسیاری از اهل ایمان چنین‌اند. و در نگاه دوم نظر به انسانی است که در باورهای عقلی نمی‌تواند خود را بپذیرد و به حضوری نزد خود نظر دارد که به اصطلاح گفته می‌شود انسان در این حالت، سوبژه خودش شده و تنها در جهان خود می‌تواند حاضر شود. بحث در آن بود که در حالت دوم باز قرآن متذکر این انسان است که در جهانش حضور اسمای الهی حاضر است و باب گفتگو را در این فضا می‌توان با او باز کنیم که در بنیان شماره ۳۸ تحت عنوان «وقتی جهان با ما جهان می‌شود» از کتاب « در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» عرایضی در این مورد شد و یا در بحث «نظر به ظرفیت‌های بشرِ جدید و راه معنابخشی به آن در افق تمدن اسلامی» https://eitaa.com/matalebevijeh/13876 نکاتی مطرح شده که می‌تواند ما را در این مورد نیز دعوت به اندیشیدن کند. موفق باشید

36354
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: استاد خیلی ها میگن زمان جنگ و دفاع مقدس یه عده باید میرفتن جنگ و یه عده باید میرفتن دنبال امور دیگر و اشکال نداشت. ولی بنده گاه کتب رهبری را می‌خوانم از جمله تفسیر سوره برائت تو اون تفسیری که رهبری از آیات دارن به این مضمون است که بعضی همین خیال خام رها کردن ولی این را دارند تا آخرعمر اگرعبادت کنن جای اون جهاد را نمی‌گیرد, و لذا با این حرف خود را بالا می‌دانند و حتی بچه هاشون و گاها همسران اونا در مناصب مختلف و هم در محیط های علمی با حقوق بالا سرکارن بودن و هستند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنهایی که با این انقلاب الهی برخوردی صادقانه کردند و بیشتر در فکر خدمت به مردم بودند؛ از زندگی بهره حقیقی بردند، و بقیه خود دانند. موفق باشید

36353
متن پرسش

با سلام: استاد عزیز در کتاب سلوک ذیل شخصت امام خمینی (ره) در بخشی در مورد ارتباط وجودی برقرار کردن صحبت فرموده بودید. آیا می توانیم اینگونه بگوییم که بطور مثال در مورد تواضع اگر بخواهم تواضع را تعریف کنم یا توضیح دهم همان ارتباط حصولی است اما اگر در ارتباط با دیگران با نفی آنچه از احساس برتری نسبت به دیگران درونمان آید یا.. و با احساس یکی بودن ما با آنها می توانیم ارتباط وجودی با نور تواضع برقرار کنیم و با چشیدن شیرینی آن سعی بر شدت بیشتر آن را داشته باشیم. حال در مورد ارتباط وجودی با اشراق امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ایران که اراده ی خداوند بر تغییر مسیر تاریخ در نظر بگیریم اگر بخواهیم ارتباط وجودی برقرار کنیم باید اراده کنیم به غلبه دادن و جایگزینی حکم خدا بر سیاست معطوف به قدرت که به شکل استکبار امروز درآمده و تمام مناسبات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی برآمده از آن. در اینجا در می یابیم که همانطور که تواضع قابل رویت نیست و با مقایسه حالت قبل و بعد می توان فهمید روحی دیگر آمده و درون خود حس می کنیم پس همانطور هم ما اگر در جهت اراده انقلاب در زندگی روزمره خود در زمینه های گوناگون اراده کنیم زمینه ای می شود تا روح انقلاب را درون خود بیابیم. اگر اینگونه باشد چقدر روح انقلاب نزدیک به ماست و چقدر ما گاهی داریم. انقلاب اسلامی هم مثل روح تواضع موجودی زنده است و شاید اینجاست مصداق آیه شریفه که می فرماید آیا صبح نزدیک نیست؟ استاد یک حالتی می شود شاید مثل روح تحول خواهی نسبت به وضع موجود. لطفا نظرتان را بفرمایید ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود بسیار خوبی به موضوع داشته‌اید. آری! شجاعت همراه با خِرد را که در این تاریخ در حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و در کلیّت انقلاب دیدیم، کجا و خشونتِ کور همراه با بی‌خردی که در دشمنان انقلاب مانند صدام و حاکمان آمریکا دیدیم، کجا! ما بالاخره در چنین تاریخی حاضریم و در مقابله با این دوگانگی‌ها باید صرف نظر از ضعف‌های جزئیِ یک جبهه و خوبی‌های ظاهری جبهه دیگر، کلیّت یکی از آن‌‌ها را انتخاب کنیم و اگر در جبهه حقی که پیش آمده حاضر نشویم، عملاً در جبهه باطل قرار داریم.
با توجه به این‌که هرکس در جان و فطرت خود «فجور» و «تقوایِ» خود را می‌شناسد؛ انسانی که برای نیکوکاری و راست‌کرداری محتاج دلیل است، شایسته اعتماد نیست زیرا بنا دارد دیگران را فریب دهد وگرنه در درون خود و به صورت فطری می‌تواند «فجور» را از «تقوا» تشخیص دهد.
ما هرگز از حضرت علی «علیه‌السلام» که «شجاعت» و «خِرد» را در مسیر بیداریِ انسانیت به‌کار بردند، دست برنمی‌داریم، امری که در انقلاب اسلامی ذیل حضور آن حضرت با نظر به سرداران دفاع مقدس، از همان جنس روبه‌رو شدیم. آن حضرت نشان دادند «نجابت»، همراه با رنج، موجب درخشندگی برای انسان می‌شود و انقلاب اسلامی در ذات تاریخیِ خود چنین حضوری را مدّ نظر می‌آورد تا ما به آینده‌ای که خاص این حضور است، فکر کنیم. حضور نجابت همراه با رنج و شجاعت همراه با حکمت و خِرد.
وجدان ما با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، وجدان‌های بیگانه از همدیگر نیست. مهم آن است که در بستر حضور در تاریخ انقلاب اسلامی که اصیل‌ترین نسبت بین انسان‌های این دوران می‌باشد، همدیگر را درک کنیم تا دوستی‌هایی که فوق‌العاده بنیانی است به سراغ ما بیاید، همچنان‌که آمده است. هرچند دوست‌داشتنِ انسان‌ها، آری‌گفتن به همه آن‌ها نیست، زیرا همه در نسبت تاریخیِ یکسانی نیستند. بسیار متفاوت است بین آن‌هایی که نسبت به این تاریخ یا بیگانه‌اند و یا دشمن دارند با آن‌هایی که جایگاه تاریخی این انقلاب را درک می‌کنند و مورد خطاب آن قرار می‌گیرند. موفق باشید                    

36350
متن پرسش

سلام استاد: من دغدغه این را دارم که از حرکت جهان و نقش انقلاب اسلامی در آن جا نمانم. اما نمی‌دانم در کجا باید تاثیر گذار باشم. پیش نیاز تاثیر گذاری در این حرکت چیست؟ از کجا بفهمیم باید در کجا باشیم و کجا خدمت کنیم؟ احساس جا ماندن می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی پیش آمده. حال در این حضور که عملاً حضوری است ذیل شخصیت رهبر معظم انقلاب، هرکجا که باشیم آنطور که مؤثر است، عمل کرده‌ایم؛ بقیه راه را خداوند پیش می‌آورد و وظیفه ما آن است که در هر شرایطی از معارف قرآنی غفلت نکنیم. موفق باشید

36340
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب استاد محترم.
 مدتی است مسئولیتی به بنده داده شده هم احساس می کنم باید برم هم دو دل و مضطربم برای از دست دادن معارفی که خدا به من عنایت و فضل کرده و می‌ترسم در این شلوغی و همهمه شیطان در منیت ها و حب جاه ها گم شود حیران یک قدم می‌رفتم و یک قدم می ماندم و از خودم می پرسیدم ادامه بدم؟ و چند روز پیش جمله ای از شما نجاتم داد به فضل الهی که فرمودید در سفر اربعین امسال نمی‌دانم چرا اینجا هستم اما می‌دانم نمی توانم اینجا نباشم پس می روم و برای عرض تشکر و مشورت این دل نوشته را تقدیمتان می کنم. در دوران پزشکی وقتی رشته ای قبول شدم که ظاهرا تاپترین رشته بود و شهرت و پول و... داشت فهمیدم گمشده ای دارم که اینا در بالاترین حدش نمیتونه جوابم رو بده. رفتم حوزه دنبال گمشده ام گشتم وقتی دین رو در ظواهری دیدم که باید توضیح و تفسیرش می‌کردیم اما در رفتارها نبود فهمیدم گمشده ام کیه اما ندیدمش. رفتم سیر مطالعاتی شهید مطهری خوندم چیدمان فکری ام کمی مرتب شد حالا فهمیدم کج و راستی های خودمه که نمیذاره گمشده رو ببینم. خدا لطف کرد بحثهای معرفت نفس رو دنبال کردم. گمشده ام خیلی نزدیک شده بود دانسته هام قابل رویت شده بود نیاز نبود بیرون از خودم دنبال گمشده حقیقی باشم تا اینکه خداوند فرمود وقت کارزار فرا رسیده این همه درس خوندی حالا فصل امتحاناته چه ادعاهایی کرده بودی این مدت؟ بیا خودت ببین مرد ادعاهات هستی؟ اما خدای ارحم الراحمین هرجا کم آوردم خوابی هدیه کرد، جمله ای برام فرستاد یا هزاران چشم روشنی که برم تا برسم به گمشده. وارد حیطه مسئولیت در نظامی که ادعای پیاده سازی حکم خدا را در اجرا داشت فقه و اجتهاد صرف نبود اجتهاد نوع دوم بود می‌خواست احکام فقهی رو در جامعه اسلامی پیاده کنه خیلی سخت بود از این وادی به اون وادی گشتم از صفا به مروه دویدم و از مروه به صفا گاهی افتادم اما خدا بلندم کرد. گاهی حیران شدم و خداوند راه باز کرد نگران شدم نا امید شدم خسته شدم از جلسات بی فایده ببش از ۲۰۰ جلسه از حرفهای بی فایده و غیر عملیاتی و رهنمودهای به ظاهر زیبا از آدمهایی که دنبال حب جاه بودن به اسم اسلام از آدمهای ترسویی که پشت اسلام قایم شده بودن، از آدمهای دورویی که هر بار رنگی عوض می‌کردن. اولا باورم نمی‌شد این همه سال سختیهای انقلاب و این همه جانفشانی امروز به کجا می‌رویم بعد دیدم همه در امتحان بزرگ الهی هستیم و غافل. کم کم نا امیدی تبدیل به امید حقیقی به انقلاب حقیقی شد. خستگی تبدیل به تلاش برای ظهور حقیقت شد. نگرانی تبدیل به آرامش حضور خورشید پشت ابر شد. حالا دیگه میتونستم عین الله ناظره رو ببینم ادن الله واعیه رو بشنوم همه جا بود در جلساتی که مسئولین به امید مشکل گشایی کشور می‌آمدند اما شیاطین با حب جاه و منیت و ... سعی در ربودنشان می‌کردن در جلساتی که مردم به امید کمک و قدم در راه حق میامدن اما شیاطین از خدا بی خبر با عدم پیگیری و سست همتی، نامید و سستشان می‌کردن حتی امام علیه السلام در ان شالله های جوابهای معترضین به جمهوری اسلامی بود همه گمشده داشتند و گمشده شان را گم کرده بودن و من به نور خورشید پشت ابر در هیاهوی هلهله شیاطین از خدا بی خبر و وحشت زده و عصبانی، کم کم داشتم جان می‌گرفتم حالا دیگه حیرانی و بی تابی، حیران و بی تابم می‌کرد اشکهای روضه جد غریبش تبدیل به اشکهای روضه غریبی خودش شده بود اما شاکر خداوندی که وعده داده و وعده اش حق است و این آیه حالم را خوب می‌کرد «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا لنجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه دلم سخنرانی حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد کوفه می‌خواهد. دلم سخنرانی زینب کبرا سلام الله علیها در مسجد کوفه و مسجد شام می‌خواهد. دلم تنگ انا المهدی است دلم انا المهدی می‌خواهد. خدا را شاکر این قربم که فرجم را در انتظار فرج دیدم. دلم سرگشته و عاشق شده و هر روز او را می جوید در همهمه های دنیایی آدمهایی که غرقه گشتند در نگرانی ها و سختی های آدمهای رنج کشیده از محنت دوران در فشارها و اضطرابهای امتحانات و می‌دانم که می‌بیند و می‌بینم که می‌داند و می آید «اللهم بحقه عجل لولیک الفرج و سهل له المخرج و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الفایزین بلقایه» لطفا اگر صلاح دانستید در سایت نگذارید پاسخ را در شخصی بفرمایید هر طور صلاح دیدید یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب مولوی:
گفت پیغامبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
چون ز چاهی می‌کنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
و این قصه تنها شما نیست تا از دیگر کاربران دریغ شود. قصه انسانی است که به دنبال جهان دیگری است و نه به دنبال معلومات بیشتر. باید به حضوری فکر کرد که از یک طرف، خود را در قلمرو «وجود» احساس کنیم و از طرف دیگر در آن قلمرو، افقی گشوده شود تا انتظار، معنای حضوری وجودی پیدا کند و نه امیدواری به وعده فردا، بلکه به هرچه بیشتر شدیدشدن آن وجود. توصیه بنده دنبال‌کردن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» که در سایت «لبّ المیزان» می‌باشد. https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C  موفق باشید                 

 

36338
متن پرسش

سلام استاد: این روز ها دارم دنبال یه حرفی یا سخنی می‌گردم تا دلم حال بیاد. بالاخره اون حس و حال اربعین ازم گرفته شده دیگه باید بگردم دنبال حال و شوری که بتونم بگم که منم هستم، ولی انگار حق نورانیت خودش رو از من دریغ کرده. به خدا من هم نمی دونم این چه مسخره بازی هست که حالا که با خودم گفتم باید پای کار انقلاب اسلامی وایسیم دارم سر خودم و بقیه در میارم. چرا نمیشه حتی آدم بود؟ سرباز امام بودن پیش کشم باشه. من میدونم شماهم کاری از دستتون بر نمیاد ولی بالاخره باید با یکی حرف هام رو بزنم که، حتی اونم پیدا نمیشه. دیگه نمیشه حتی توی خونه موند. برای همین بابت این سوال ها معذرت میخوام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید نه از بنده کاری بر می‌آید و نه از دیگری!! مگر این‌که خود هرکس با حضور در تاریخی قرار گیرد که از یک طرف دامِ نیست‌انگاری و پوچی او را تهدید می‌کند و از طرف دیگر افق حضور در تاریخ انقلاب اسلامی مقابل او گشوده شده است. در مورد بحث نیست‌انگاری خوب است سری به ۴ جلسه‌ای که در این مورد عرایضی شد، بزنید https://eitaa.com/matalebevijeh/13805. و نیز سری به سؤال و جواب شماره 36340 بزنید خوب است. موفق باشید

36330
متن پرسش

باسمه تعالی: سلام بر استاد گرامی: شب گذشته در شبکه افق در برنامه «به افق فلسطین» خانم معصومه ابتکار را دعوت کردند تا نظر خود را نسبت به جنایتکاری رژیم صهیونیستی بگویند. و ایشان نیز در مورد جنایتکاری رژیم صهیونیستی سخنی گذرا به میان آوردند. ولی در توجیه عدم موضع‌گیریِ جریان‌های داخلی، همه حرفشان آن بود علت سکوت آن جریان‌ها نسبت به کودک‌کشیِ آن رژیم، آن بوده است که اگر سخنی می‌گفتند نظام جمهوری اسلامی آن را به نفع خود برداشت می‌کرد و چون نظام اسلامی آن‌ها را از جمله آقای خاتمی را به حاشیه رانده است، آنها در این موارد سکوت کرده‌اند. به نظر شما آیا این سخن و این توجیه صحیح است؟ با تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که به گفته رهبر معظم انقلاب بعضاً کوتاهی‌هایی شده است، بحثی نیست و در این‌که ممکن است بعضی برخوردها با جریان‌های سیاسی موجود با وسعت نظر لازم همراه نبوده است، هم بحثی نیست. ولی جای دو سؤال در میان است. یکی آن‌که آیا اگر سخنی در تقبیح جنایات رژیم کودک‌کشِ صهیونیستی گفته شود و بر فرض هم نظام اسلامی از آن بهره‌برداری کند، مگربهره‌برداری همانند بهره‌برداری است که نظام استکباریِ آمریکا پیشه کرده است؟! و از آن مهم‌تر آیا جریانی که خانم ابتکار از آن دفاع می‌کنند، جریانی نیست که به گفته امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آنچنان شیفته غرب‌اند که اگر انقلاب در اختیار آن ها قرار بگیرد، یک‌شبه آن را تقدیم آمریکا می‌کنند؟!! فراموش کرده‌ایم که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در وصیت‌نامه خود تذکر دادند: «باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید كه سیاست بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نكشند؛ و با اراده مصمم و فعالیت و پشتكار خود به رفع وابستگی‌ها قیام كنید.» موفق باشید

36329
متن پرسش

سلام استاد: با توجه به صحبت های شما برای اینکه گرفتار پوچی و نیهیلیسم نشویم، باید در انقلاب اسلامی حضور خود را پیدا کنیم و حاضر شویم؛ سوال اولم از خدمت شما: آیا این حضور همان افقی است که شهدا آن را دیدند و بسویش رفتند؟ سوال دوم: آیا شهدا همان قدر که شوق شهادت و انس با ملکوت داشتند همان قدر هم شوق زندگی در دنیای مادی و امورات مادی را داشتند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:آری! همچنان‌که در جلسه ۲۸ «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://eitaa.com/matalebevijeh/15214 عرض شد در افق توحیدی در دل انقلاب اسلامی و با نظر به آینده‌ای که باید در انتظار آن بود، می‌توان نسبت به نیست‌انگاریِ دوران تأمّل کرد و حقیقتاً شهدا با درک چنین تاریخی توانستند به راحتی تا مرز آن نوع فداکاری‌ها قدم در میدان بگذارند. موفق باشید      

36326
متن پرسش

با سلام و احترام: بنده در گذشته، خواسته ها و حوائجی داشتم، که بهر دلیلی انجام نشد، و با تسلیم و رضا، آنها را در فکر و قلبم حل کردم و برایم تمام شد. در حال حاضر در شرایطی هستم، که با اراده و اختیار به چیزی و یا اتفاقی فکر نمی‌کنم، و معمولا آن حالی که بر قلبم عارض می‌شود را رصد می‌کنم، و متناسب با آن حال هر کاری، از گریه، دعا، عبادت، شادی و... لازم باشد انجام می‌دهم. بااینکه حوایج گذشته را با حالت تسلیم و رضا حل کردم، بدون اینکه ارادی فکر کنم، بعضا حال نیاز و بعضا دلگیری یا غصه نسبت به آن مسائل برایم پیش می‌آید، و اگر حالم حال درد دل، یا تضرع، یا حاجت باشد، با خداوند مطرح می‌کنم، و بعد از آن کانه هیچ نیازی و خواسته‌ای نبوده و نیست. و حال رضا و تسلیم حاکم می‌شود. برایم سوال بود، که آیا اینها جزء خطورات بد هست؟ یا جز احوال است؟ اگر در این حال بعضا حال حال شکایت باشد؟ باید چه کرد؟ متشکرم از پاسخگویی شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه زیباست اگر انسان با هزاران حاجت نظر به توحید و رحمت بیکرانه حضرت حق بکند و در آن‌جا به نوعی از استغناء و بی‌نیازی نایل گردد که صدها برابر بالاتر از برآورده‌شدنِ آن حوائج است[1] به همان معنایی که فرمودند: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی». این است معجزه توحید و استقرار در قلمرو رحمت الهی، که به تعبیر صدرالمتألهین همان روبه‌روشدن با نور «وجود» است امری که در جهان غربی به تعبیر هایدگر مورد غفلت قرار گرفته و در نتیجه جهان مدرن نیازهای انسان را زیاد کرد و انقلاب اسلامی با افقی که مقابل انسان می‌گشاید بنا دارد سرنوشت انسان را از این نوع تنگناها تغییر دهد. موفق باشید          


[1] - به جمله مبارک مولایمان علی «علیه‌السلام» نظر کنید که می‌فرمایند: «استغناؤک عن الشَّی‌ء خَیر من استغنائک به»، اینکه از چیزی بی‌نیاز بشوید بهتر از آن است که با آن چیز بی‌نیاز بشوید،   

نمایش چاپی