بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: غرب‌شناسی و مدرنیته

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28751
متن پرسش
سلام علیکم: بعض اساتید و بزرگواران که اتفاقا در زمینه غرب شناسی هم کار کرده اند، معتقدند غرب در علوم انسانی جدا حرفی برای گفتن ندارد و نمی‌شود بر عهد علوم انسانی غربی راه انقلاب و تمدن انقلابی_اسلامی و ساختار سازی اسلامی را ادامه داد و باید بر ویرانه های تمدن مدرن و پرچمداران تمدن غربی، تمدن شیعی را بنا کرد و ساخت. نظر حضرتعالی درباره چنین مباحث و مطالبی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن درستی است. بحث در چگونگی آن است تا گرفتار پیشنهادهای انتزاعی نشویم. هنر آقای دکتر داوری در این‌جا است که با واقعیت‌ها در بستر تاریخیِ آن‌ها روبه‌رو می‌شود و همواره متوجه‌ی امکانات تاریخی ما می‌باشد. موفق باشید

28750
متن پرسش
سلام علیکم: هگل برای اشاره به اینکه تز_آنتی تز_سنتز، ارتباط و همسویی با مبانی مسیحیت و پدر پسر روح القدس دارد و همچنین به نظرش مسیحیت دین حقه و الهام بخش است دلیلی ذکر می‌کند که به نظر با مبانی اصیل انبیاء و معرفت توحیدی و وحیانی و دستگاه معرفتی برخاسته از روح وحدانی و متفکران توحیدی تفاوت ویژه ای دارد. اینکه می‌گوید: خدا در دین مسیح در مرحله نخست پدر و نیرو و کلی مجرد است که به حال پوشیده و بالقوه وجود دارد. در موضوع دیگر، خود و دیگر خود پیدا شده و دوگانگی پیش می آید و بصورت پسر در می آید. ولی این دیگر او، به همان اندازه خودش تجلی مستقیم از ماهیت اوست؛ خدا خود را می‌شناسد و می نگرد و همین خودشناسی و خودنگری است که موجب پدید آمدن و شکل گرفتن مرحله سوم روح القدس است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. هگل بر مبنای آموزه‌های مسیحیت به حضرت عیسی «علیه‌السلام» فلسفه‌ی خود را تدوین کرده است و سعی نموده آن عقاید را که عیسی «علیه‌السلام» به یک معنا خودِ خداوند است که متعیَّن شده، عقلانی نماید. عمده دغدغه‌ی اوست جهت حضور بشر در جامعه‌ی مدرن در عین اخلاقی‌بودن و رساندن بحث به انسانیت که همان عیسی «علیه‌السلام» است و این‌که همه باید با احساس عیسی‌بودنِ خود انسانیت را در جامعه مدّ نظر قرار دهند. هوشیاری او در توجه به جامعه‌ی مدرن است که چگونه از آفاتی که در دل جامعه‌ی مدرن پیش می‌آید، رها شد. آن دغدغه را باید فهمید و با آموزه‌های خودمان بدون فرار از جامعه‌ای که خواسته یا ناخواسته با آن مواجه خواهیم بود؛ راه‌هایی را پیشنهاد کنیم. در حالی‌که آموزه‌های دینی ما و یا به اعتباری، قرائتی که از دین در قبل داشته‌ایم، برای چنین حضوری کافی نیست ولی دیانت اسلام در ذات خود چنین توانایی‌هایی را دارد و امید بیش از حدّ هگل به آموزه‌های مسیحیت منجر شد که طرح او موفق نباشد، هرچند دغدغه‌های او و طرح کلّی او قابل توجه و قابل تأمّل است. موفق باشید 

28744
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی در پاسخ ۲۸۶۸۹ فرمودید از عظمت و نقش تاریخی این انقلاب هر چه بگوییم، کم است. اخیرا سفیر اسبق ایتالیا در عراق و از فعالان موثر سازمان ملل، در یکی از نشریه ها مطالبی درباره مواجهه انقلاب اسلامی و لیبرال دموکراسی و مواجهه تمدنی تمدن اسلامی و تمدن مدرن مطالبی نوشته بود که جدا اینکه حتی یک چنین فردی که نه مسلمان و نه انقلابی و نه حتی ایرانی است ولی از انقلاب چنین می‌گوید جدا جالب و نمایانگر این است که جدا چرا باید با وجود چنین انقلاب عظیم و چنین رهبران حکیم و عظیم الشانی، درگیر مشکلات و معضلات نامناسب باشیم که البته مشخص است که این مشکلات ناشی از روحیه غیر انقلابی و عدم تلاش در جهت تحقق حکمرانی و دولت اسلامی بعنوان دغدغه دیرین رهبری عزیزست کما اینکه آنجایی که انقلابی و با بینش دقیق و الگوهای تمدنی اسلامی و با به صحنه آوردن رهنمودهای ولی فقیه پیش رفتیم، نتیجه گرفتیم و دستاوردهای ویژه ای داشتیم و توفیقات کسب کرده ایم. واقعا آنچه دل از ما تمنا می‌کرد خودش داشت ولی از بیگانه تمنا می کرد و از صراطی غیر از تمدن شیعی و انقلابی می طلبید. متن مقاله ای که سفیر اسبق ایتالیا و سازمان ملل نوشته به شرح زیر است: «اگرچه ۴۱ سال از انقلاب ایران می‌گذرد، اما تاثیرات و پیامدهای اجتماعی و جغرافیایی این تحول بر منطقه غرب آسیا همچنان ادامه دارد. تغییر حکومت در تهران در سال ۱۹۷۹، آمریکا را از یکی از مهم‌ترین سرمایه‌های خود در منطقه محروم کرد. بازارهای انرژی پس از سال ۱۹۷۳ تحت تاثیر شوک دوم نفت قرار گرفتند. از همه مهم‌تر تقابل اسلام و غرب رنگ و بوی جدیدی به خود گرفت. انقلاب اسلامی سرانجام باعث ایجاد سلسله‌ای از وقایع در منطقه مشابه جنگ‌های قرن سیزدهم در اروپا شد، با این تفاوت قابل توجه که نسخه خاورمیانه‌ای این جنگ، توسط اعراب به رهبری آمریکا از یک‌سو و ایران و همراهانش از سوی دیگر انجام می‌شود. محور مقاومت اکنون به چهلمین سال خود رسیده و هیچ نشانی از پایان یافتن ندارد. با این حال معنای انقلاب ایران فراتر از مسائل صرف جغرافیایی و اجتماعی است و درک عمیق تری می‌طلبد. درک یکی از اقدامات کمتر شناخته شده، اما مهم بنیانگذار انقلاب، آیت‌الله روح‌الله خمینی، چند ماه قبل از درگذشت وی، ممکن است در فهم این امر مفید باشد. در اول ژانویه ۱۹۸۹، رهبر این انقلاب به میخائیل گورباچف رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی نامه‌ای ارسال کرد و گفت که تفکر کمونیستی در مرحله پایانی است. این نامه پیچیده و همراه با منابع معرفتی و فلسفی، حاوی چندین پیام اساسی بود، اینکه بحران کمونیسم به دلیل خدشه‌دار کردن باور به خداوند و گرفتن هویت دینی و وحدانی از جامعه است. ایران انقلابی در مقابله با کمونیسم و سرمایه‌داری به عنوان قهرمانی میان این دو ایستاد. در اصل، ایران خمینی، جنگ فرهنگی سیستمی را علیه غرب آغاز و تمدن سکولار غربی را به چالش کشید. جنبه معرفتی انقلاب ایران را که کنار بگذاریم، این تحول اقدامی علیه سیطره تمدنی تمدن غربی نه تنها در ابعاد سیاسی و نظامی بلکه مهم‌تر از همه اقتصادی و فرهنگی بود. امروز چهل سال بعد از نامه آیت‌الله خمینی و به ویژه با توجه به پویایی‌های جهانی فعلی باید نسبت به آن تأمل کرد. اروپا و آمریکا در دهه گذشته از جنگ‌های فرهنگی و درگیری‌های هویتی در امان نبوده‌اند، جایی که ارزش‌های دینی و اخلاقی نقش اصلی را نداشته‌اند. استمرار مخالفت ایران با آمریکا و اسرائیل دقیقا ناشی از تفکر و ریشه های انقلاب اسلامی است. از نظر آمریکا و اسرائیل، ایران یک منطقه عادی به حساب نمی‌آید، زیرا در برابر نظم جهانی تمدن غربی و آمریکا در غرب آسیا ایستاده است. گناه ایران، در واقع مبارزه با تمامیت خواهی پرچمدارن تمدن غرب است.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر توبه‌ی تاریخی که بشر از طریق انقلاب اسلامی به میان آورد و به تعبیر شهید آوینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عالَم در محاصره‌ی حقیقت قرار گرفت، عهد با طاغوت بالاخره بعضاً در عده‌ای ظهور می‌کند تا در دل انقلاب اسلامی باقی‌مانده‌های روح تاریخی بیرون ریخته شود و این یک ضرورت است برای تصفیه‌ی انقلابی که بناست هرچه بیشتر حقیقت توحیدی خود را ظاهر کند زیرا معده‌ی انقلاب کاملاً در سلامت است که سموم غذاهایی که در آن وارد شده است را بیرون بریزد و این بهترین دلیل بر آن است که آینده از آنِ ما می‌باشد . و راستی! اگر این چهره‌ها که به نام انقلاب آمدند ولی به جان انقلاب افتادند، شخصیت خود را با انواع رانت‌خواری‌ها و باندبازی‌ها روشن نمی‌کردند و انقلاب را با وجود خود آلوده می‌کردند، آینده‌ی انقلاب به خطر نمی‌افتاد؟! موفق باشید 

28693
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۶۷۹ فرمودید بحث «خرد مدرن» که رهبر معظم انقلاب تحت عنوان «العلم سلطان» از آن سخن می گویند، هیچ ربطی به دو قسمت قبلی ندارد و متأسفانه عده ای به بهانه ی سخن مقام معظم رهبری به قسمت اول و دوم می پردازند. بسیاری بزرگواران دغدغه مند نسبت به تولید علم و تحول در علوم انسانی مثل حاج آقای کشوری که دبیر شورای الگوی اسلامی پیشرفت هستند و البته بزرگواران دیگری مثل علامه مصباح و دکتر زرشناس و آقای رحیم پور و آیت الله میرباقری معتقدند اتفاقا دسته بندی علم مدرن و به اصطلاح خرد مدرن با روایت العلم سلطان از وجود مقدس امیرالمومنین تفاوت جدی دارد و نمی‌تواند برآورده کننده توقع حضرت آقا در بند علم و پژوهش بیانیه گام دوم باشد هر چند باید اتحاد عملی حول آن پیدا شود. و گفته می‌شود در عین اینکه یکسری تکنیک و زیر نظامهایی در علم مدرن با مبانی اسلامی و علم توحیدی منافات ندارد یا همسوست لذا باید با دقت آنها را در جهاز هاضمه اسلامی استحاله کرد و مطابق نظم اسلامی و در جهت کلی تمدن اسلامی و در دل علوم انسانی اسلامی یا حتی مباحث تکنیکی و علوم پایه از آن بهره برد ولی بنای کلی باید بر دسته بندی نوین علمی بر اساس مبانی اسلامی و تولید علوم توحیدی ویژه در عرصه علوم انسانی باشد. حالا در علوم پایه می‌توان گشودگی یا استفاده بیشتری داشت ولی در علوم انسانی جدا یک تمایز جدی و نظریه پردازی عمیق انسان اسلامی می‌خواهد و باید با دقت آن دسته مواردی که می‌شود درون چارچوب اسلامی استحاله و بکار گرفته شود، باید تصرف شود و باید دقت کرد مبادا ما بطرف ترکیب گری و غرب گزینی برویم. این متن، بخشی از مصاحبه اخیر حاج آقای کشوری است که درباره همین موضوع با خبرگزاری مهر بوده است: روایت العلم سلطان بسیار مورد تأکید رهبر انقلاب است و البته ظاهرا بسیار یادآور این گزاره مشهور علم مدرن است که بیکن گفت: علم قدرت است! از معدود افرادی که تلاش کرده است تا علاوه بر تبیین صحت صدور این روایت فهم اسلامی از این مفهوم را تبیین کند، حجت الاسلام علی کشوری است. اما پیشنهاد این حقیر برای اصلاح تفسیر غربی از سلطان این است که حقیقت قرآنی آن را بررسی کنیم و می بینیم که این واژه فقط در غلبه نظامی و فیزیکی استعمال نشده است. سلطان گاهی در رابطه خدا بر بنده است و گاهی بنده بر بنده و مفهوما هم می تواند بنده بر خدا باشد. وقتی سلطان را هر نوع عامل اختیار و آزادی بدانیم آن وقت علم هم هر نوع عامل آزادی و آزادگی در ملک و ملکوت و در روابط انسانی و غیرانسانی با خدا و غیرخداست، نه فقط برای غلبه بر دشمن انسانی. از طرف دیگر علم یافتنی است نه ساختنی؛ این یکی دیگر از تفاوتهای مهم علم در قرآن با علم در اندیشه مدرن است. علم نور است و خداوند آن را در قلب هر کس بخواهد می اندازد و سلطان یک اختیار و آزادی عمل در امور معنوی، سیاسی و نظامی است که خدا به انسان از طریق علم عطا می کند. متن کامل مصاحبه در خبرگزاری مهر: mehrnews.com/xRV5q
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر چه هست نباید آن سخن مقام معظم انقلاب را نادیده گرفت که می فرمایند ما از شاگردی إبایی نداریم. آری! وقتی در اقیانوس توحیدی اسلامی قرار گرفتیم رودهای گل آلود را می پذیریم و آلودگی های آنها را فرو می نشانیم و آن علم را از آن خود می کنیم. اینجاست که سخت نیاز به توحیدی داریم که آن توحید، توحید عرفانی است. موفق باشید

28692
متن پرسش
سلام و عرض ادب: مدت زیادی است که تقریبا در هر بحثی پیرامون اصول و فقه (و مقدمات اجتهاد در آن) وارد می‌شوم، متوجه می‌گردم که ریشه اصلی اختلافات و نظریه پردازی ها آن، به فلسفه های مضاف و از کانال آن به فلسفه اولی می‌رسد. مثلا بحثهایی که در مورد زبان شناسی منابع دین انجام می‌شود (از اصول نحو عربی گرفته تا مباحث ظواهر اصول و سایر عرصه های زبان شناسی جدید مثل نشانه شناسی و معنا شناسی شناختی) پایه هایش در فلسفه معرفت و فلسفه زبان بسته شده است و از کانال آنها به فلسفه اولی می‌رسد. یا مثلا مباحثی که پیرامون گستره شریعت و فقه و قلمرو دین مطرح می‌شود ریشه در مباحث پایه ای فلسفه دین دارد و باز از کانال آن به فلسفه اولی می‌رسد. و مثالهایی دیگر مثل بحث از ساحتهای وجودی انسان همچون ساحت وجودی اجتماعی حیات آدمیان که پای فلسفه علوم اجتماعی را باز می‌کند و باز از کانال آن به فلسفه اولی می‌رسد و قس علی هذا. نمی‌دانم آنچه فهمیده ام تا چه اندازه صحیح است... اما مباحث برخی صاحب نظران را که در این عرصه دنبال می‌کنم تقریبا اندازه فهم خودم، احساس می‌کنم آن دسته ای که علاوه بر فقه و اصول در فلسفه هم تحصیلات متمادی داشته اند، از قوت استدلال آوری بیشتری برخوردارند و مباحث را از پایه مبادی ترین مبانی اش طرح و نقد می‌کنند. حال این سوال برای بنده پیش آمده است که آیا قبل از تحصیل کافی و کامل در مباحث هستی شناسی و معرفت شناسی و مباحث پایه ای انسان شناسی و فلسفه دین و فلسفه زبان و... آیا ما می‌توانیم وارد فقه و اصول و حتی برخی مقدمات اجتهاد در آن همچون علوم ادبی شویم و به یک فهم تحلیلی برسیم؟ آیا نباید در سیر آموزشی ابتدا فلسفه بخوانیم و پس از تلمذ وافی و کافی (که نمی‌دانم البته چند سال طول می کشد) در این عرصه، سپس وارد حوزه فقه و اصول شویم؟ یا اینکه باید مقلدانه مباحث اصولی را در کفایه و رسائل بخوانیم و بعدا با تخصص در مباحث فلسفی مجددا مباحث اصول و مبانی آن را مورد بررسی تحلیلی قرار دهیم؟ اصلا تفقه نیاز به تفلسف دارد؟ لطف می کنید اگر بنده را در این زمینه راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف به نظر می آید ناخودآگاه بعضی از نکات و علوم توسط علمای اصولی ما رعایت شده. از طرف دیگر به هر حال علم هرمنوتیک متذکر این امر است که روح مدرنیته تاریخ گذشته را به نفع خود مصادره و فهم میکند و لذا باید با فهم روح تاریخی متون بخصوص متون مقدس از سیطره ی مدرنیته متون را آزاد کرد. اینجاست که هر اندازه متوجه ی روح تاریخی آیات و روایات بخصوص روایات فقهی بشویم بهتر می‌توانیم با آن متون ارتباط برقرار کنیم. بعضا دیده ام که آقای آیت اللّه حیدری می خواهند این کار را بکنند ولی در بعضی موارد طوری افراط می کنند که عملا انسان از کار ایشان مأیوس می شود. به امید آنکه به روشی حکیمانه بتوانیم متون مقدس خود را بازخوانی کنیم تا در امروز تاریخ خود بهتر حاضر شویم بدون اینکه بخواهیم با عقل غربی آن متون را ارزیابی کنیم و گرفتار «قبض و بسط تئوریک شریعت» از دکتر سروش شویم. موفق باشید

28689
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار، حضرتعالی در پاسخ به یکی از پرسشهای قبلی سخنی را گفتید که بشخصه نتوانستم جدا با آن ارتباطی برقرار کنم و به نظرم از لسان شخصیتی مثل شما بعید بود و البته می‌خواستید روح امید هم در آن باشد ولی جدا فضای غالب آن، آن چیزی نبود که حتی مد نظر حضرت آقا باشد البته به نظرم. فرمودید ما ابدا کارنامه خوبی نداریم؛ البته منظورتان از این «ما» را متوجه نشدم اگر منظورتان آموزش و پرورش است که بله در عین محاسنی که بعضا در سطح نهادهای رسمی متولی پرورش و تعلیم است، ضعف های جدا عمیق و ضعیف دیده می‌شود و خب وقتی بخواهیم انسانی در قامت دولت شهروندهای مدرن تربیت کنیم که در عین حال از معارف اسلامی هم بهره مند باشند، چنین اتفاقی میفتد و ثمره این نظام تعلیم و پرورش، انسان تراز دینی تمدن ساز نخواهد بود. قبول دارم ماهایی هم که اسم خود را نیروهای گفتمام ساز انقلاب و جبهه فرهنگی انقلاب گذاشته ایم، بخشی از فعالیتهای فرهنگی مان بی ثمر یا پوچ شده یا آن خروجی مطلوب را نداشته یا بعضا صبر و مدارای لازم را جهت جذب و تبیین و همراهی با افراد نداشتیم و یا عالم و زندگی متعالی این نهضت را نشان آنها ندادیم و با تعمق آنها را متذکر این ندای تاریخی ننمودیم. هر چند نمی‌شود کلی حکم صادر کرد و بسیاری نیروهای گفتمان ساز هم جدا عالی پیش رفته اند و در تراز انقلاب کار فرهنگی کرده اند و بمراتب در این زمینه رشد کرده ایم و به نظرم عیوب هم در حال اصلاح هستند و عزم اصلاح دیده می‌شود. اما اگر رویکرد مردم دین گریزی شده که من عذر می‌خواهم می‌گویم، اما این را جدا قبول ندارم و رویکرد غالب را دین گریزی نمی‌دانم و به نظرم لفظ دین گریزی هم جدا مناسب نیست و شاید سستی در دین از جهاتی بهتر باشد، پس چرا نظامی توحیدی ۴۱ سال دوام آورد و استحاله های عظیمی نظیر سال ۸۸ خنثی شد و جبهه استکبار هم اصل مشکل را در این ظرفیت مردمی می‌داند و دینی به صحنه آمد که امثال هانتینگتون و فوکویاما مجبور شدند بگویند این یک دین و حالت معنوی صرف نیست بلکه روح تمدن مدرن را هدف گرفته و بنا دارد مقیاس کار عالم را تعویض کند و یک تقابل جدی بین اسلام و مدرنیته آن هم در این آخرالزمان و در عصری که سعی بر سکولاریزاسیون عالم و تثبیت نظم نوین جهانی بود و حتی موج های لائیک یا انقلابهای مصطلح به انقلاب جنسی دیده می‌شد یا حتی به تعبیر شهید سلیمانی در وصیتنامه شان سعی بر سکولار ساختن و دوری از دیانت به تمام معنای کلمه بود و البته فضای رسانه ای آن هم بی وقفه در حال تلاش بود و صدها اتاق فکری تشکیل دادند تا حدی‌که احسان نراقی آن هم پانزده سال پیش می‌گفت این میزان از هجمه بیش از کل هجمه ای است که علیه شوروی در طی جنگ سرد شد و این میزان هجمه اگر علیه هر ملتی می‌شد نه تنها دوام نمی‌آورد و حتی دیندار نمی ماند بلکه تمام هویتش سکولاریته و لیبرال دموکراسی می‌شد. اگر شاخص اصلی دینداری تولی به اولیاء الله باشد این مردم شریف و حتی پر گلایه ما هستند که این علم را چهار دهه بر دوش گرفتند با میلیونها شهید و آزاده که جدا در طول تاریخ اصحاب حق فوق العاده است و از تعابیری بود که امام در کوچه و خیابان و بازار و مدرسه توانست عمومی اش کند و الان هم جمع کثیری از انسانها نه تنها در ایران بلکه از کشمیر گرفته تا نیجریه آماده شهادتند حتی تا آنجا که حتی اسقف های مسیحی هم می‌گویند جدا این رویکرد دینداری و احیای دین پس از انقلاب اسلامی توانست جان بگیرد. این حرکت عظیم اربعین و تازه در شهرهای خودمان راهپیمایی جاماندگان، این حرکت راهیان نور که شروعش در اوج دوره تهاجم فرهنگی بود و یکی از ثمراتش شخصیتی مثل شهید حججی شد آن هم در بحبوحه تهاجم فرهنگی و روندهایی که خود ما در سطح بعضی مسئولان می‌دیدیم، جمعیت برنامه هایی نظیر محرم و احیاهای گسترده شب نیمه شعبان و شب قدر و دعای عرفه که خودتان هم واقفید پیش از انقلاب جز اندکی دعای عرفه را نمی شناختند ولی شور عرفه را حداقل در خود ایران برای برگزاری این برنامه ها قابل مشاهده است، این جمعیت کثیر زوار و زیارتها که تنها بعنوان یک مثال کوچک هر شب سه شنبه در مسجد جمکران آن میزان جمعیت جمع می‌شود تا جایی‌که یکی از تئوریسین های توسعه غربی در چند سال پیش گفت چگونه توقع توسعه داریم وقتی این آمار زیارتهاست، رشد جلسات قرآن و معارف اهل بیت و و ایجاد این بستر قرآنی، این موج از خود گذشتگی ها و خیریه ها و رزمایش مواسات آن هم در بحبوحه ماسک دزدی ها و اینکه سناتور غربی می‌گوید غرب وحشی زنده شده و عمل جهادی که در برهه های مختلف به صحنه و حضور می آید، این تشییع خیره کننده حاج قاسم که حتی نشان داد افرادی را ممکن است علی الظاهر نتوانیم نسبتی بین آنها و انقلاب پیدا کنیم یا لااقل آنچنان ظاهرا مرتبط نیستند یا ظاهر و تحلیل هایشان رنگ و بوی مدرنیته دارد ولی اثبات کرد فطرت تاریخی شان همین انقلاب و انسان ترازی مثل سردار عزیز بود و در اثر عدم دیتا داشتن از عالم انقلاب یا شبهات و جوسازی ها و جنگ نرم کمرنگی تعلق پیدا کرده اند، خیل افرادی‌که که سکولار و غیر انقلابی بوده اند و امروز خود افسران جنگ نرم اند و انقلابی و متحول شده و اینکه سبک زندگی دیگری پیدا کرده اند، اینکه در نقشه جهانی خانواده که توسط موسسات مطالعاتی غربی منتشر می‌شود ایران آن آمارهای متناسب و مقبول و برای خود غربی ها تعجل انگیز را دارد، این حرکتهای عظیم جهاد علمی و یا در عرصه علوم انسانی ایجاد بحث تولید علوم انسانی اسلامی و الگوی اسلامی پیشرفت، آیا اینها و این مباحث و این سری مصادیق که پاره ای مصادیق اند، نشانه های دینداری و رشد تشرع در بین مردم ما آن هم در عصر ایستادگی در برابر عقل قدسی در سطح جهان نیست و چرا این میزان امیدوارانه در عین آسیب شناسی خاص خودشان، می‌فرمایند حرکت رو به رشد است و جدا معنویت رشد کرده به برکت صفای امام و عطای این انقلاب و البته اشاره دارند از ترویج سبک زندگی غربی ضربه خوردیم ولی در کلان صحنه را امیدوارانه و شاخصه ها را امید بخش می‌دانند. من غافل از کم کاری ها و ریزش ها نیستم که البته بعضی از این ریزشها طبیعی است چون ماندن در مسیر و عالم و تمدن انقلاب و به ظهور آمدن حقیقتی متعالی مثل توحید که لطیف و ذوالقدر است، صبر و بصیرتی خاص می طلبد و در طول تاریخ هم بسیاری از این مسیر برگشته و رویگردان و ریزش داشته اند. بعضی ریزشها هم در اثر نظام التقاطی آموزش و پروش ما یا کم کاری خود ماست که با طرح معارف و عالمی می‌شد با حضرت امام و توحید انقلاب که باکری ها و خرازی ها را به صحنه می‌آورد کمک کنیم ولی غفلت و کاهلی یا روش درست و فاخری را تا حدودی پیش نگرفتیم باز هم عرض می‌کنم این مورد را بعنوان حکم کلی نمی‌دانم و معتقدم برنامه ریزی های خوب زیادی هم شده و مجموعه های فرهنگی توانسته اند رشد و رفع عیوب را باز دنبال کنند هر چند هنوز جای کار زیادست. البته بعضی در اثر بعضی تعمیم های نادرست خطاها و دنیاطلبی ها و بی بصیرتی ها به اصل انقلاب و نظام و یا شبهات و یکسری بدرفتاری ها و عدم مدارای برخی انقلابی ها، به انقلاب بدبینی پیدا و شاید در ظاهر و عقل بطرف مدرنیزه رفته باشند ولی جدا آنها هنوز فطرتشان فطرت سلیمانی است و با کار فرهنگی فاخر می‌شود آنها را حکیمانه متذکر و بسمت عالم انقلابی رهنموم کرد. البته من معتقدم دین گریزی جدا در جامعه کمرنگ است ولی بعضا سستی های در دین را می بینیم که البته باید در نظر گرفت شاید ظاهرا بعضی ها نسبتی با انقلاب نداشته باشند ولی روح آنها و قلبشان انقلابی است و می‌توان با گفتگو و استحکام حکیمانه آنها را متذکر ساخت. ان شاء الله سلامت باشید؛ قصد جسارت نداشتم بلکه مخالفت و نقدی بود که البته حضرتعالی هم جدا دل در گرو انقلاب دارید و در مسیر پرورش انسان تراز انقلاب.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که متوجه و متذکر شده اید در عظمت و نقش تاریخی این انقلاب هرچه بگوییم کم است و بنده یقین دارم که حتی در درون همان هایی که به ظاهر از دینداری جدا شده اند نور توحید انقلاب اسلامی حاضر است و آنها را هم نباید از دست رفته دید و در آینده ای که چندان دور نیست، خواهیم دید دلهای بسیاری از افراد بیرون از ارادت به انقلاب، به انقلاب رجوع خواهند کرد. پس در این مورد کاملا با شما همراه هستم. می ماند وجود استعدادهای فوق العاده ای که در تشیع و مکتب حضرت روح اللّه نهفته است و ما می‌توانیم و می توانستیم از آن طریق کارهایی بکنیم که بسیار نتیجه های بهتری نصیبمان می‌شد. همه ی عرض بنده در این قسمت است و اگر با اموری روبه رو می‌شویم که دلخواهمان نیست، به جهت این نوع کم کاریهاست که موجب به تأخیرافتادن نتایجی می‌شود که خیلی زود می توانستیم به آن برسیم. سالهای پیش عرض شد اگر دستورات حضرت روح اللّه را حقیقتا پذیرفته بودیم و پذیرفته بودند و جام زهر به او نمی نوشاندیم، حتی در امور اقتصادی به جای آن که دلار ارزش ارز جهان را تعیین کند، ریال این کار را می کرد. در بقیه ی موارد نیز انقلاب اسلامی چنین استعدادی دارد. سطحی نگری و کم کاری و نفهمیدن حضور تاریخی انقلاب، چیزی است که نباید از آن غفلت کرد. موفق باشید

28679
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی در پاسخ به یکی از سوالات قبلی اشاره به بحث نظر به وجود در مبانی معرفتی ابن سینا و ملاصدرا کردید و فرمودید که اینجا بیش از آنکه بحث ایدئولوژیک باشد بحث وجود در میان است و انقلاب و شخص حضرت امام و حضرت آقا متاثر از این دو مبانی معرفتی اند. اما پرسش من این است که مگر اسلام و مدرنیته یک مواجهه تمام قد در قالب انقلاب اسلامی پیدا نکردند تا حدی که امثال هانتینگتون و فوکویاما بحث جنگ تمدنها و پایان تاریخ را مطرح کردند و گفتند بحث ما و ایران و تمدن اسلامی یک بحث تماما تمدنی و مبانی مکتبی است و ایران انقلابی که پرچمدار تمدن اسلام است می‌کوشد قالبها و مفاهیم و مبانی عالم را دگرگون و از مدرنیته گذار کند. و پر واضح است که امام هم متوجه بودند مواجهه ما با تمدن مدرن یک مواجهه تمام عیارست و البته با مبانی معرفتی متمایز و مکتب جدا هر چند در غرب گفتند که تا پیش از انقلاب دعوا در درون خانواده مدرنیته بود ولی حالا در تقابل دو مکتب با حضور انقلاب و شخص امام پیدا شده است. و به نظر شخصی من هم مدرنیته جدا یکی از انحرافات و بدعتهای بشر بود که حتی در حق تکنیک و رجوع به طبیعت و استفاده از ظرفیت های آن و تعامل حکیمانه با آن، جفا کرد و رسما حتی طبیعت و استفاده حکیمانه از ابزار را به مسلخ توسعه گرایی برد تا جایی‌که تقسیم بندی معیوب و باطلی مثل توسعه یافته و توسعه نیافته و در حال توسعه را جا انداخت و بهترست بگوییم ادبیات دنیای مدرن و یا حتی به تعبیر برخی، دین دنیای مدرن همان توسعه و توسعه گرایی و ادبیات ذیل توسعه شد. سوال کننده محترم از جهاتی شاید نسبت به نظر به تکنیک در مبانی صدرایی و سینایی قابل تامل اشاره کردند ولی همان مبنای ملاصدرا که عالم و هویت ما را تعلقی می‌داند و ابوعلی هم مد نظرش همان نگاه حکیمانه و در دست انسان حکیم قرار گرفتن ابزار را می‌توان دید هر چند انقلاب اسلامی در نظر به انکشاف طبیعت و تعامل حکیمانه با طبیعتی که مخلوق و جلوه حضرت الله است، از مبنای صدرایی و سینایی پیش رفت و جهش یافت تا حدی‌که شهید آوینی فرمود درست است امروز در صدد اند تلقی واحدی از تکنیک و ابزار و حتی هنر و رسانه را در ذیل اهداف استکبار و دایره المعارف اومانیسم، سکولاریته و فرهنگ مدرنیته تعریف کنند لیکن ما می‌توانیم جسم قالبی مثل تلویزیون و مستند و سیما را در روح تمدنی مان مستحل کنیم و نظم حاکم بر آن را تغییر دهیم نه به این معنی که غرب گزینی که مثلا غرب مجموعه ای از چیزهای مثبت و منفی است و مثبتهایش را می‌گیریم و با روح عقایدمان ترکیب می‌کنیم؛ خیر، آوینی بعنوان نماد تفکر انقلابی ابدا غرب گزین و ترکیب گر نبود و حتی به کرات نسبت به این خطر هشدار داده و مدام می‌گوید مبادا فکر کنید غرب پدیده ای که خوبی ها و بدی هایی دارد حالا بدیهاش را جدا کنیم و اخلاق و معنویت را ضمیمه تکنیک و نظام سازی مدرن می‌کنیم تا کار درست شود؛ آوینی می‌گوید که باید ما ابتدا دقیق اسلام و مدرنیته را بشناسیم سپس تحمیل گری تمدنی خود را شکل دهیم چونکه اگر تحمیلگری تمدنی خود را شکل دهیم دیگر باید تدریجا ذیل توسعه و مبانی تمدن غرب برویم و بصورت زنجیره ای قواعد آنها را پذیرفته و در زمین مدرنیته حاضر شویم و آنوقت هر چقدر هم بخواهیم از اقامه دین و عهد قدسی بگوییم چون نظام و قالب و ابزار مدرنیته را دنبال می‌کنیم، دیگر نمی‌توان از اقامه دین و عهد قدسی گفت و جدا باعث هر چه بیشتر سرگردانی ما و بحران تمدنی ما می‌شود کما اینکه در این یکصد ساله درگیرش شدیم و فکر کردیم اگر بخشهایی از غرب را اصلاح کنیم خیلی خوب است لذا آمدیم بخشهایی از اقتصاد و روانشناسی و رسانه مد نظر تمدن غرب را گرفتیم و چند بحث دینی و فقهی و روایت کنارش مطرح کنیم فکر کردیم کار خوب و اسلامی سازی را پیش گرفته ایم در صورتیکه نسبت مان را نمی‌توانیم بفهمیم در عین حال ظرفیت دیگری نداریم و آنوقت با ترکیب گری و غرب گزینی یا حتی التقاط مواجهیم. یعنی قواعد و نظم مطلوب مان را برخاسته از مبانی مان استنتاج کنیم سپس روح تکنیک و ابزاری که ریشه شان در مدرنیته است را می‌توان تغییر داد و قلب تکنیک را تصرف کرد و در قالب اسلامی به آن معنا داد همان کاری که خودش با دوربین و مستند در روایت فتح کرد که خب روایت فتح یک اثر با تعاریف هنر مدرن و ادبیات توسعه نیست بلکه در عین استفاده از جسم این قالب دوربین و مستند، روح عرفان و انقلاب و هنر اسلامی را در عرصه میاورد و تعریف جدیدی از هنر و رسانه ارائه می‌دهد. لذا به نظرم انقلاب در ذات خود می‌تواند معنای عقل تکنیکی را هم دگرگون کند و آن‌را از سیطره فرهنگ و تمدن مدرنیته که حجاب حق است و حجاب حکمت محسوب می‌شود یا به نظر من یکی از انحرافات و بدعتهای بشر محسوب و قلمداد می‌گردد که اتفاقا عطش او را هم نتوانست سیراب کند و علیرغم اینکه مدعی بود می‌خواهد بشر را از تک ساحتی قرون وسطا و جستجوی حقیقت و کشف در مفاهیم بلند درآورد، ولی نتوانست او را به حقیقت متعالی و قدسی و عهد الهی بشر باز گرداند تا تمام مناسبات خود را حقیقی کند و ابزاری بسازد که پاسدار طبیعت باشد در عین استفاده از ظرفیت آن که البته ما مسلمین ویژه ایرانی ها در این زمینه ابزار به جهت ظرفیتی که داشتیم بسیار می‌توانستیم از مدرنیته بهتر جلو برویم چون ما می‌توانستیم بر فرض مثال یک ابزاری مثل قنات بسازیم که در عین استفاده از طبیعت، پاسدار حقایق قدسی و سعه حضور طبیعت هم بود لذا ما می‌توانستیم جدا در این زمینه هم تاریخ را با مبانی دیگری آشنا کنیم و راه به تمدن دیگری که از ابزار و انکشاف و بهره وری از منابع و ظرفیتها غافل نیست را بگشاییم لیکن غفلت شد و دیدیم اما ان شاء الله بر سر حقیقت متعالی انقلاب و بر سر مسیر این نهضت و تفکر امثال آوینی، راه برای این امر فراهم و مهیا شده است و ان شاء الله بالفعل هم می‌شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که متذکر شده اید بحثی که ما بتوانیم نسبت خود را با غرب تعریف کنیم، هنر بزرگی است که امثال شهید آوینی ها می‌توانند راهنمای آن باشند بخصوص که بین فرهنگ غربی و تکنیک غربی و خرد مدرن باید تفکیک کرد.

فرهنگ غربی چه خوب باشد و چه بد باشد، از آن ما نیست. و تکنیک غربی نوعی انحراف از انکشافی بود که باید بشر این تاریخ بدان وارد می‌شد و غرب با روحیه ی خودخواهی خود آن را از آن خود کرد و مشکلی برای جهان بشری به وجود آورد و انقلاب اسلامی در هویت خود مقابله ی اساسی با این غرب دارد و بحث «خرد مدرن» که رهبر معظم انقلاب تحت عنوان «العلم سلطان» از آن سخن می گویند، هیچ ربطی به دو قسمت قبلی ندارد و متأسفانه عده ای به بهانه ی سخن مقام معظم رهبری به قسمت اول و دوم می پردازند. زیرا از آن خردی که خرد حضور در سنن و قواعد و قوانین عالم است، بهره ی کافی ندارند و عقل تکنیکی در اینجاست که اگر در کنار فرهنگ شیعی - ایرانی قرار گیرد؛ روحانیتی را که همراه با علم است به بشر متذکر می‌شود. و این است آنچه بشر امروز به دنبال آن است. موفق باشید

28677
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: عید غدیر رو تبریک عرض می کنم. چند روزی هست کلیپی در فضای مجازی منتشر شده در رابطه با فیلسوف و نقاش آلمانی به نام گوته. اوایل ژانویه ۲۰۲۰ میان وسایل شخصی گوته دست نوشته های عجیبی پیدا شد که تعجب همه را برانگیخت. اصرار گوته بر نوشتن و تکرار یک جمله بسیار بهت آور است. (علی ولی الله) دوست داشتم که نظر شما رو در این باره بدونم. کلیپ رو از طریق آدمین کانال رسمی لب المیزان و همچنین آقای نظری ارسال کردم. التماس دعا. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم آن را دیدم. از قبل می‌دانستیم که گوته نظر خاصی به جناب حافظ داشته اند و این نشان میدهد روحی در غرب حاکم بوده که نظر به حکمت و عرفان اسلامی به خصوص شیعه داشته است. بنده حتی در هگل به نحوی چنین برداشتی دارم به شرطی که هگل را با قرائت فیلسوفان غربی یا اساتیدی که از عرفان و حکمت ما اطلاعی ندارند، نخوانیم. موفق باشید

28667
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده و عرض تبریک به مناسبت عید سعید غدیر جناب استاد، حضرت امام (ره) در نامه ی به گورباجوف مطرح می کنند که صدای شکسته شدن استخوان های کومونیسم را می شنود و از طرف دیگر غرب را به عبارتی می خواهد رجوع دهد به دستگاه ابن سینا و ملاصدرا و ابن عربی. سوالی که بنده دارم این است که این سه بزرگوار در نهایت در تاریخ قبل مدرنیته حاضرند به عبارتی در این دستگاه بنای به تصرف و رجوع ساحت زمین نیست. درست است که عقل تکنیکی تصرف افسار گسیخته و وحشی از زمین بود اما در جنس فلسفه ی سنت بنای رجوع به زمین نیست به همین خاطر طبیعیات و فیزیک سنت چه در ابن سینا و در چه در صدرا و چه در سایرین ظهور زمینی ندارد و در نتیجه اکتشافی از آن رخ نمی دهد و همین محدودیت سنت بود که منجر به ظرف ظهور مدرنیته شد اگرچه مدرنیته ظرف مناسبی نبود اما عقل تکنیکی در عین افسار گسیختگی نشان از حقیقتی بود که سنت در محدودیت خودش نمی توانست با آن مواجه شود. اینکه حضرت امام جریان فلسفه ی غرب را مثلا در مصداق مارکس محکوم به شکسته شدن می داند و از طرف دیگر انسان مدرن را رجوع به صدرا و ابن عربی می دهد، آیا یک مواجهه ایدئولوژیک نیست؟ چه اینکه جنس مسئله ی فلاسفه ی غرب با جنس مسئله ی امثال صدرا متفاوت است و در هر صورت از فیزیک (طبیعیات) صدرا و ابن سینا عقل استفاده و کشف از زمین حاصل نمی شود یعنی بنا نیست نفی و انکار فهم جریان غرب شود بلکه باید صدرا و ابن عربی در تاریخی که مدرنیته فهمید اما ظرف مناسب نداشت به امتداد کشیده شود و نه اینکه رجوع به گذشته کرد. ظاهر کلام حضرت امام به این صورت است که گویا جریان فلسفی غرب فهمی از حقیقت نبرده است و در این راستاست که می‌خواهد فهم انحصاری ادعا شده ی در صدرا و ابن عربی را جایگزین آنها کند در صورتی که با صرف صدرا و ابن عربی نمی توان در تاریخ مدرنیته حاضر شد چون آسمانی دارند منقطع از زمین و حاصل همین دستگاه است که مدرنیته و عقل تکنیکی و فیزیک نیوتنی عرصه ی حضور پیدا می کنند. به عبارتی حضرت امام به جای مفاهمه ی با مدرنیته و متذکر شدن غفلت آن ها از ساحت آسمان صدرا و ابن عربی در عین اینکه تحسین کند غربی که توانسته است بُعدی از انسان را در ظرف ضعیف عقل تکنیک بفهمد، دست به انکار تاریخ مدرنیته می زند و گویا یک نحوه مواجهه ایدئولوژیک با غرب پیدا کرده است که از این جهت که ظرف خود را ظرف تام و از امکان عبور کرده و به ضرورت رسیده پنداشته است و ظرف غرب را توهمی عاری از هیچ فهم حقیقت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده نگاهی است که انسان در مواجهه با غرب باید داشته باشد. اگر در سنت قدسی و عقلانی با غرب مواجه شویم، نه غرب‌زده می‌شویم و نه از خرد مدرن بیرون می‌مانیم و در این مواجهه ابن عربی و صدرا افق‌های خوبی را در مقابل انسان‌ها می‌گشایند زیرا ذات این دو فکر بیش از آن‌که ایدئولوژیک باشد به «وجود» نظر دارد. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در توصیف حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: «یک نمونه‌ی دیگر از این تحوّل در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود، در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه می‌کرد؛ در عین حال به شدّت پابند به تعبّد.» موفق باشید

28650
متن پرسش

سلام علیکم: در پاسخ به یکی از پرسشها فرمودید که اصلی‌ترین مشکل ما، نداشتن گشودگی به هم در عین حفظ اصول است. جداً امروز در سطح نیروهای فرهنگی، مشکل اساسی پیش آمده است. یکی اینکه بسیاری اوقات برای جذب افراد، چنان از اصول فاصله می‌گیرند و یا برای اینکه بین افراد مختلف مطرح شوند که اینها دغدغه‌مند هستند، رسماً با ریشه‌ها و مبانی، به صورت عجیبی برخورد دارند و حتی گاهی چنان سیاه نمایی و فضاسازی در برابر انقلاب و نظام می‌کنند که بسیار تعجب آورست و حتی در مباحث معرفت دینی هم با رویکرد عجیبی کار خود را پیش می‌برند و چنان برخورد می‌کنند که انگار بله ما خودمان مخالف این ساختارها هستیم و انقلاب از ریشه‌ها فاصله گرفته و منحرف شده و ما در یک انحطاط بسر می‌بریم و برای تصدیقش هم متأسفانه دست به فضا سازی می‌زنند. این‌که شخصیتی و معممی مثل آقای زائری چنین با مبانی دینی و انقلاب و نظام برخورد کنند جداً تعجب آورست و حتی گاهی به نظر می‌رسد رسماً دارند دست از مبانی و ریشه‌ها می‌کشند. آقای مهدی نصیری که بسیار تعجب آورتر کار می‌کنند و با تمدن اسلامی مخالفت کرده و استفاده از تجارب همین نظام‌های سکولار برای مدیریت و رفع مشکلات در عین اعتقاد به مهدویت را راهگشای عصر غیبت می‌دانند و حتی درباره‌ی حجاب هم مواضع عجیبی گرفته و روندی مانند مباحث شریعت سهله که در اواخر دهه هفتاد مطرح می‌شد را پیش گرفته‌اند. از طرفی قبول دارم برخی با کمترین مبحثی افراد را از قطار انقلاب و نظام پیاده می‌کنند و یا تاب و تحمل کار فرهنگی در کنار آنان را ندارند و یا حتی افرادی‌که در مبانی و ریشه‌های اسلامی و انقلاب معتقدند ولی در یکی دو مسئله مواضع دیگری ممکن است پیدا کنند را غیر انقلابی می‌خوانند و به قصد عدم انحراف در مسیر، از ارتباط درست و متقن هم نارسایی و کاستی قابل تامل دارند. حضرت آقا هم در همین مباحث فرموده اند دایره انقلاب را گسترده و هدایت و بصیرت‌افزایی و گفتمان سازی کنید و از طرفی سخت بر روی مبانی پافشاری کنید و از مبانی کوتاه نیایید و مراقب باشید به طرف افراد منافق یا بی‌اعتقاد هم نروید و در آن راستا قرار نگیرید. و جداً مشکل در همین دو بحث است که جمع کثیری هدفشان به جای هدایت و بصیرت افزایی و تربیت نیروهای انقلابی صاحب فکر و توانمند و در عین حال نشان‌دادن مبانی اسلام و انقلاب و تمدن اسلامی در قالب گفتمان ویژه گفتمان هنری رسانه‌ای و تولیدات فرهنگی _ هنری، جذب افراد حتی در ازای سیاه نمایی و فضاسازی‌های حیرت‌آور و مخالفت یا کاستی و اصلاحگری مبانی و پرداختن به مسائلی تعدد قرائت‌ها در دین و تساهل و تسامح و تحریف شرایط تاریخی که حتی موجب گلایه و ناخشنودی حضرت آقا در سخنان عید قربان شد؛ است و از طرفی عدم آشنایی با مقتضیات کار قوی فرهنگی من جمله تولید آثار فاخر جذاب و عدم تخاطب مستحکم و حکیمانه در راستای گشودن افق متعالی انقلاب مقابل افراد و عدم دست گشاده و روی مهربان در برابر افراد و بیرون کردن آنها از دایره انقلاب حتی بخاطر چند مسئله یا موردی اختلافی و عدم اعتقاد به ارتباط درست با مردم ویژه نسل پس از پیروزی انقلاب، هم یک مورد و مسئله و امر ناصواب دیگر است. ببخشید اطاله کلام کردم خواستم کمی بحث از اجمال در بیاید تا فرصت و مجال شود در این‌باره، باب بیانات حضرتعالی هم مفتوح شود و در این‌باره بیانات خودتان را بفرمایید. به جهت تجارب کار فرهنگی و مشغول بودن به آن، آنچه به نظرم رسید این بود و به نظرم رسید عرض کردم و امید دارم ان شاء الله مبنا و منظومه فکری_عملی ما در کار فرهنگی جداً همان مبنای بیانیه‌ی گام دوم انقلاب و هدایتگری و بصیرت‌افزایی و تولید محتوا و اثر و کرسی‌های آزاد اندیشی و تعمق در حدّ جذاب و فاخر و مهم‌تر توانمند سازی و تعلیم نیروهای فرهنگی دغدغه‌مند به انقلاب و تلاش در راستای صاحب فکرشدن آنها بر اساس مبادی مشخص مثل نظام فکری امامین انقلاب، علامه طباطبایی، شهید مطهری و شهید آوینی و علامه مصباح باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صد سینه سخن در میان است. وقتی توحید به صحنه‌ی تاریخی ما در میان آید، از آن‌جایی که توحید نافذ است و هرچه جلو بیاید گستره‌ی خود را بیشتر می‌کند و همچون ذاتش، جهان بیشتری را در برمی‌گیرد. دیروز یعنی در ابتدای انقلاب اسلامی باید مواظب بودیم که در دریاچه‌ی توحیدیِ انقلاب اسلامی رودی گِل‌آلود ورود نکند تا کلّیّتِ دریاچه را گل‌آلود کند، ولی توحید انقلاب همچنان گسترده و گسترده شد در آن حدّ که امروز اقیانوسی شده است که هزاران رود گل‌آلود را در آغوش می‌گیرد، آلودگی‌های آن‌ها را فرو می‌نشاند و آن‌ها را از آنِ خود می‌کند.

اگر به هر دلیلی نسبت به انقلاب با روحیه‌ی مقدس‌مآبانه گرفتار تحجر شدیم، انقلاب را دفن کرده‌ایم. رهبر معظم انقلاب فرمودند انقلاب مثل یک موجود زنده است، همواره در حیات جدیدی باید خود را تجربه کند، ایشان در ۲۶ تیرماه سال ۹۸ حکمی به امام جمعه بندرعباس دادند. بنده خواهش می‌کنم به جملاتی که در آن حکم هست دقت فرمایید. می‌‌فرمایند: «تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات، توصیه‌ی مؤکد من است.» عموم مردم در این پیام چه کسانی‌اند؟ در حالی‌که قبل از آن فرموده‌اند تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن. آیا عموم مردم جز مردمی خواهند بود که نه در راستای تقویت جریان انقلابی قرار دارند و نه در راستای جوانان مؤمن؟ بنده همان زمان که این پیام را دیدم به رفقا عرض کردم این پیام نشان می‌دهد انقلاب وارد مرحله‌ی دیگری شده که می‌تواند مردم معمولی را که به ظاهر نسبتی با انقلاب و حتی اسلام ندارند در بر بگیرد و آن‌ها را از آنِ خود بداند، همان آدم‌هایی که نه انقلابی هستند و نه کاری به انقلاب دارند و نه مؤمن می‌باشند. شما باید نسبت‌تان را با این‌ها تغییر دهید، آن‌هم با رویی گشاده و دستی مهربان. آیا این پیام خبر از آن نمی‌دهد که این انسان‌ها که به ظاهر ربطی به انقلاب ندارند، دیگر خود را در تاریخ مدرن معنا نمی‌کنند، هرچند ظاهرشان مدرن است؟ و باید آن‌ها را از خود بدانیم و ما این را در تشییع پیکر شهدایی مثل شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی دیدیم که چه کسانی خود را وابسته به آن شهدا احساس می‌کردند که از نظر ظاهر تحت تأثیر فرهنگ غرب بودند.

باز عرض می‌کنم بحث بسیار است. اگر تا دیروز باید از «دیگری» بترسیم، امروز در فضای توحیدیِ انقلاب اسلامی بسیاری از ان‌هایی که «دیگری» بودند در درون خود نوعی احساس یگانگی با ما دارند مشروط بر آن‌که از ترس آن‌که دریاچه‌ی ما گل‌آلوده نشود، از اقیانوس‌بودنِ خود غفلت نکنیم. در این مورد عرایضی در جزوه‌ی «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم» شده است. شاید موجب گشودگی راهی باشد که فراموشش کرده‌ایم. موفق باشید    

28640
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی نسبت به هرمنوتیک و همنوایی با این تفکر دغدغه داشته اید و حتی معتقدید از جهاتی به این روش بهتر می‌شود عالم انقلاب را درک نمود و با آن مانوس شد. از طرفی دیگر جمع کثیری از اساتید و نیروهای فکری_فرهنگی انقلابی که بشخصه آنها رو نسبت به انقلاب و تمدن نوین اسلامی دغدغه مند می‌دانم، نسبت به هرمنوتیک نقد دارند و حتی آنچنان آن‌را راهی برای نیل به عالم انقلاب نمی‌دانند. علامه مصباح که صریحا درباره هرمنوتیک و نقد آن مطالبی را گفته و نوشته و حتی در کتاب تعدد قرائتها که مجموعه بیانات ایشان است، فصلی بصورت مجزا نوشته اند. در کتاب معرفت شناسی دوره های طرح ولایت هم بنا بر تحکیم و ساختن مبانی اندیشه اسلامی بین نسل جوان را علی الخصوص دارد هم باز همین نقد را داشته و خب شخصیتهای دیگری هم مانند حاج آقای دکتر خسروپناه و اقای عبادی و دکتر نبویان جمع دیگری از عزیزان که به نظرم دغدغه مندی به انقلاب هم دارند، در این بحث حاضر بوده اند. نقطه ای که به نظر حضرتعالی می‌شود در باب مد نظر گرفتن هرمنوتیک ویژه تفکر طراز این تاریخ که قطعا تفکر در وجه عظیم انقلاب است، چه محسوب می‌شود که نسبت به مد نظر گرفتن هرمنوتیک مباحثی مورد توجه تان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بناست امثال دکتر محمد شبستری هرمنوتیک بگویند، وای بر هرمنوتیک! و نقد آقایان به‌جا است. ولی اگر لااقل شرح آقای دکتر محمود خاتمی که خودشان نیز طلبه بوده‌اند، دنبال شود و یا شرح آقای دکتر محمدرضا بهشتی. به نظر بنده نباید نگاه هرمنوتیکی به متون، مورد غفلت قرار گیرد. موفق باشید

28637
متن پرسش
عرض سلام و ادب: در فصل ۴ کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم فرمودید که تا حکیمان جای مهندسان قلابی را مثلا در ساخت خانه ها نگیرند، مشکل حل نمی‌شود. مصداق این حرف در عصر کنونی چگونه معنا می‌شود؟ منظور از حکیم دقیقا کیست؟ یعنی برگردیم به ۲۰۰ سال قبل؟ با علم مهندسی کنونی مثلا برای ساخت خانه چگونه باید تعامل کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسکن باید محل آرامش باشد و کسانی‌که زندگی را درست می‌شناسند می‌توانند طوری خانه‌ها را شکل دهند که انسان احساس کند در خانه‌ی خود در مغز عالَم قرار دارد. در این مورد خوب است به کتاب «تمدن‌زایی شیعه» سری بزنید. موفق باشید

28635
متن پرسش
سلام علیکم: استاد نظرتان درباره هرمونتیک فلسفی گادامر و نسبت ما با آن چیست؟ و چگونه می توانیم از آن بهره ببریم که گرفتار نسبی گرایی و لوازم دیگر آن قرار نگیریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گادامر انسانِ متدین و دغدغه‌مندی است که با جهان مدرن و وجه سکولار آن روبه‌رو شده است و به صورتی عالمانه با سفره‌ای که هگل و هایدگر گشوده‌اند، بنا دارد با بازخوانی آن‌چه که در ذخیره‌ی تاریخیِ فرهنگ دینی نهفته است، راهی بس عمیق به سوی دیانت در دنیای مدرن بگشاید. هم‌زبانی و همدلی با او مشروط به آن است که اولاً: دغدغه‌های او را بیابیم و ثانیاً: با همدلیِ کامل با او به جامعه‌ی خود بنگریم. این کار سختی نیست که با انتقال از او تلاش کنیم او را نفهمیم، کار سخت آن است که متوجه شویم دقیقاً تفکر متافیزیکیِ حاکم بر جوامع مذهبی چگونه باید به خود آیند که در تاریخ جهانِ مدرن که ما نیز از آن بیرون نیستیم، چگونه رابطه‌ی زمین با آسمان و رابطه‌ی انسان با خدا نگهبانی و شبانی گردد. موفق باشید   

28602
متن پرسش
سلام علیکم: در پرسش و پاسخ ۲۸۵۹۳ نکاتی را راجع به فلسفه هگل و حکمت متعالیه صدر المتهالین فرمودید که البته متن سوال درباره نقد مباحث هگل با پشتوانه ملاصدرا بود که البته بیشتر آنچه در متن پاسخ دیده شد، نقد حکمت متعالیه بر اساس هگل شد و اینکه هگل مباحثی ماورای حکمت متعالیه را به صحنه آورد. این منظور بود که چگونه می‌توان با استفاده از مبانی اندیشه اسلامی که خب حکمت متعالیه هم یکی از زیر مجموعه های آنهاست و شهید مطهری بر روی آن تمرکز داشتند، ولی در کل با تمام مبانی معرفتی اسلامی می‌شود بحث هگل و دیالکتیک او را نقد کرد و مورد مداقه قرار داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هگل با هوشیاریِ تاریخی خاص خود متوجه‌ی عقل مدرن می‌شود و در این راستا دغدغه‌هایی را در رابطه با جامعه‌ی مدنی به میان می‌آورد. به نظر بنده از این جهت باید با او همدلی کرد و اساساً باید با فیلسوفان از آن جهت که متعهد به تفکر و یافتِ زمانه‌ی خود می‌باشند، همدلی نمود هرچند همیشه نمی‌توان با آن‌ها همراهی کرد. به نظر می‌اید ما در چنین تاریخی قرار داریم. موفق باشید

28606
متن پرسش
سلام علیکم: در پرسش و پاسخ ۲۸۶۰۰ نکاتی راجع به صحنه آوردن مدینه النبی در شهر امروز فرمودید و حضور اسلامی که توان جایگزین تمدن مدرنیته را دارد و اینکه اکر دل به زیست جهان گذشته و جامعه مدنی مدرن بدهیم، خودمان نخواهیم بود و آنوقت مجبور خواهیم بود با بخشنامه ها و دستورالعمل های اداری و توصیه های بسیط که ظاهر مناسک را حفظ کند، بکار ببندیم. به نظرم، مشکل اساسی آنجاست که ما فکر کردیم تمدن غرب و مدرنیته، بخشهای خوب و بدی دارد و می‌شود بخشهای خوبش را گرفت و با ظرفیتهای ایرانی_اسلامی خود ترکیب کرد و گزینش کرد و مثلا ساختار زندگی شهری را پذیرفت و نهادهای جامعه مدنی را آورد و البته آن بخشهاییش که با حقوق شرعی و مناسک عبادی و حفظ حدود دیانت نمی‌خواند را حذف کنیم و کنارش یک‌سری توصیه های اخلاقی و احادیث می‌گذاریم و به اصطلاح اسلامیش می‌کنیم و می‌توان بر این بستر پیش رفت. البته بعضی رسما به دنبال مدرنیزاسیون جامعه بودند و دین هضم شده در فرهنگ مدرنیته ولی با توجه به آفاق هویتی ما نتوانستند و خب لذا رویکرد غالب که ظاهر الصلاح هم به نظر می‌رسید این بود که بخشهای خوب تمدن مدرن و شهر مدرن را می‌گیریم و با هویت خود ممزوج می‌کنیم و اینگونه می‌شود کار را جلو برد. در اقتصاد هم این روند جلو رفت و در فرهنگ هم بخشها و سنگرهایی به همین شکل کار پیش رفت و متاسفانه بسیاری افراد علیرغم اینکه در بستر انقلاب اسلامی بودند ولی الگوهای مدرن را به قول خودشان با شرایط و زیست بوم ایرانی_اسلامی ممزوج و بومی سازی می‌کردند و بکار می‌برند غافل از اینکه تمدنها تحمیل گر هستند و شبکه ای منسجم در راستای جوهره اصلی و انحصار مخصوص اهداف و نظامهای خویش را دارند و این نمایانگر مواجهه تمدنی اسلام و مدرنیته است. این ترکیب گری و گزینش گری باعث یک تذبذب تمدنی و هویتی شد و حتی باعث شد در بخشهایی در نسبت مان با مدرنیته و اسلام و تمدن نوین اسلامی سردرگم و حیران شویم. البته مشکل این است تا از شهر اسلامی و مدیریت شهری اسلامی و تحول در شهرسازی با مبانی اسلامی می‌گوییم، خیلی ها فورا نظرشان می‌رود که یعنی شما می‌خواهید سبک زندگی پیش از مدرنیته را احیا کنید و به شرایط آن شکلی بر گردید در صورتی‌که مگر اسلام و شهر اسلامی در قبل از مدرنیته بوده و مگر تمام هم و غم بزرگانی مثل استاد شهید مطهری این نبود که اسلام و مقتضیات حضورش در اعصار را دریابیم و مگر اسلام هویتی است که در هویت قبلیه ای و شهر پیش از مدرنیته بیاید خودش را نشان دهد و مگر فقط شهر اسلامی پیش از مدرنیته قابل امکان بوده و رسما اگر این حرف را بپذیریم یعنی اسلام و هویت سبک زندگی اسلامی در جهاز هاضمه غرب مستحل می‌شود در صورتی‌که جدا این نیست. همت ما همتی باید باشد که ان شاء الله به برکت هدایت های حکیمانه و عظیم حضرت آقا که بحمدالله راهنمای ما در این مسیر عظیم هستند، اولا نظریات جایگزین علوم انسانی غربی و جامعه سازی مدرن و ساز و کارهای مدرنیته را بچینیم و یکسری زیر نظامها و ابزاری که می‌تواند با مبانی ما بخواند یا لااقل تضاد و تعارضی ندارد، در جهاز هاضمه ما مستحل شود کاری که آوینی با مستند کرد و ابزار مستند را در روح هنر تمدنی اسلامی و انقلابی مستحل کرد. البته این گونه کار دو مقدمه اصلی و ریشه ای دارد: یک نظریه سازی جایگزین با نگاه جامع به هویت اسلامی بجای مبانی معرفتی و تمدنی و جامعه سازی غربی و مدرن و ثانیا اینکه اگر ما الگوهای اسلامی را استخراج و بنا بر تحقق آن داشته ایم، توانسته ایم تمدن اسلامی را تحمیل کنیم و آنوقت است که می‌شود استحاله و تصرف عناصر مثبت یا حداقل غیر منفی تمدن غربی را انجام داد نه اینکه تمدن مدرن و مکانیزم هایش بر ما تحمیل شود و آنوقت به این فکر بیفتیم که حالا چکار کنیم و مثلا ساز و کارهایی مثل بانک را بیاوریم بعدا به فکر تحقق اسلام و قسط در آن بیفتیم. البته این امر صبری راسخ می‌خواهد و لازمست از استعجال هم دوری کنیم و بدانیم وقتی رویکرد کلی و نظریات اسلامی را استخراج کنیم و بتوانیم جایگزین های اسلامی را آنگونکه رهبری عزیزمان فرمودند به صحنه آوریم، به تدریج می‌توان نهادها و ساز و کارهای متناسب و همسو با آن را ساخت و گسترش داد کما اینکه اساسا جمهوری اسلامی هم با یک تغییر بستر سیاسی از شاهنشاهی به ولایت فقیه آغاز شد و به صورت تدریجی نهادهای مورد نیاز خود را ساخته و خواهد ساخت و امام هم با همین روند بتدریج نهاد سازی را پس از پیروزی نهضت پیش بردند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید هر اندازه تمدنی فکر کنیم، ما از گردونه‌ی تقلید از تمدنِ غربی که به هیچ‌وجه ربطی به روح و روحیه‌ی ما ندارد، نجات می‌یابیم. هرچند در طول تاریخ این روشن شده است که تمدنِ بعدی از تمدن قبلی بهره‌ها می‌گیرد ولی آن را از آنِ خود می‌کند. همه‌ی عظمت رهبر انقلاب را می‌توان در همین نکته خلاصه کرد که نسبت به غرب، موضوع تمدن نوین اسلامی را به میان آوردند. در این صورت خطر استحاله‌شدن در تمدن غربی از بین می‌رود. موفق باشید   

28600
متن پرسش
سلام علیکم: وقتی پیام حضرت آقا بمناسبت حج امسال و تعابیر بلند و این بینش کلان و تمدنی و جامعه ساز ایشان ویژه ناظر به شرایط عالم_که حضرتعالی هم در مقاله حضور انقلاب در صحنه های اخیر جهان، اشاراتی راجع به آن داشتید_ و اینکه با صراحتی بسیار امیدوار کننده و رشد دهنده و شجاعانه فرمودند امروز بحمدالله عزم و ظرفیت عبور از تمدن مدرنیته در بین امت اسلام ویژه ایران انقلابی هست و چه بسیار افراد و اندیشمندان مسلمانی که نظریات و زیرنظام های تمدن غرب را به چالش و نظریات و مبانی و جایگزین های اسلامی داده اند، یک شور و شعف عجیب و البته تکلیف سنگینی در عین حال بر دوش خودم حس کردم. این میزان امیدواری صادقانه و که حقیقتا مصداق تحدیث نعمت است و این بینش بسیار ظریف که اشاره دارند ریشه مشکلات امت اسلام برمی‌گردد به عدم تمدن سازی و ادامه حیات و حضور تاریخی در بستر ساحت مدرن در عین اهتمام ها و مناسک و عبادات شرعی که انجام می‌شود و به دقت شما هم در صوت تفسیر اخیرتان درباره سوره ممتحنه فرمودید. در عین این شور و شعف و حس اینکه در آینده ای خود را ببینم که ان شاء الله آرزوی دیرین امام مبنی بر تحقق پرچم لا اله الا الله بر قلل عزت و کرامت انسانها و حرکت بسوی تمدنی قدسی که محورش انسان خدامحور و عبد است، محقق گردد. البته در عین این شعف و شادمانی، احساس سنگین تکلیفی برای همه مان هست که در این جهاد کبیر حاضر شویم و خود را وقف ساخت و پردازش جایگزین ها و بدیل های اسلامی در راستای تمدن سازی کنیم و قطعا این امر هم خود به صبر و تحمل و حضور ملت صبار و شکوری دارد که زمینه ساز این امر باشد و ان شاء الله ما در این زمره وارد شویم و بفهمیم آنچه که در این تاریخ ما را بسوی خود می‌کشد و زمینه تفکر حقیقی ماست، انقلاب عزیزمان و تمدن نوین اسلامی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان‌شناسی و زمان‌شناسی زیرا که وقتی میدانی این‌چنین گسترده در این تاریخ به ظهور آمده، امر فوق‌العاده مهمی است. با شناخت شرایط است که می‌توانیم بفهمیم چه کاری باید کرد و چگونه و با چه چهره‌ای باید اسلام را نشان دهیم که معلوم شود توان جایگزینی در مقابل فرهنگ مدرنیته را دارا می‌باشد. از یک طرف باید بدانیم با پدیده‌ی جدیدی به نام شهر، روبه‌روئیم که روحِ حاکم بر آن، تعارضِ منافع است و ابداً نمی‌توان با زیست‌جهانِ دوران‌های گذشته که شهر به عنوان یک جامعه‌ی انسانی، امکانِ زندگانی هرکس را جدای ارتباط با بقیه به انسان داده بود. حال در این شهرِ جدید و یا به اصطلاح جامعه‌ی مدنی، چه باید کرد وقتی نمی‌توان در زیست‌جهانِ گذشته زندگی کرد؟ اگر اسلام با همان هویتی که حضرت امام و مقام معظم رهبری نشان دادند، به ظهور نیاید، با چیزی روبه‌رو خواهیم بود که امروز در جامعه‌ی خود با آن روبه‌روئیم و فکر می‌کنیم با این کنترل‌های اداری و بخشنامه‌ای و یا توصیه‌های ساده‌ی اخلاقی، می‌توان جامعه‌ی مدرن را به مدینة النّبی تبدیل کرد. آری! مسلّم امکان مدینة النّبی فراهم است ولی نه با جریان اصلاح‌طلبی که دل در گرو جامعه‌ی مدرن دارد، و نه با جریان اصول‌گرایی که هنوز در زیست‌جهانِ گذشته می‌خواهد شهر را اداره کند. همّتی به همّت حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مقاومتی به پشتکار رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه»، و آرامشی به آرامش حاج قاسم و دغدغه‌ای برای مؤثربودن در این تاریخ به دغدغه‌ی شهید حججی، و کلامی فاخر به کلام شهید آوینی در میان می‌آید. ما باید مواظب باشیم از این تاریخ بیرون نیفتیم وگرنه یا اصلاح‌طلبِ اصطلاحی و یا اصول‌گرایِ اصطلاحی هستیم که در آن صورت، خودمان نخواهیم بود. موفق باشید

28593
متن پرسش
سلام علیکم: شهید مطهری در نقد مباحث هگل و دیالکتیک او و بحثی که راجع به علیت طرح میکنه، اشاره دارند که بر اساس مبانی برهان صدیقین و اشارات مرحوم ملاصدرا می‌شود بحث علیت و دیالکتیک هگل رو نقد کرد. چگونه برهان صدیقین، در این بحث راهگشاست و میتونه پشتوانه برای نقد مباحث هگل باشه آنطور که شهید مطهری گفتند و توجه خاصی به اشارات حکمت متعالیه داشته اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی حرف در آن است که مگر حکمت متعالیه توان دیدن همه‌ی واقعیات و پدیده‌ها را دارد؟ آیا می‌توان از طریق حکمت متعالیه آنچه را که منطق دیالکتیکی متذکر آن می‌شود، را دید؟ ظاهراً مشکل این‌جاست و هگل با تسلط کاملی که نسبت به منطق ارسطویی دارد متوجه می‌شود اموری در میان هست مانند روحِ تاریخ، که این امور در معرض نگاه منطق ارسطویی و یا فلسفه‌هایی که در آن دستگاه تفکر می‌کنند، به ظهور نمی‌آید. موفق باشید

28572
متن پرسش
سلام: ببخشید در مورد اون حرف گادامر که نظریات تئوری اگر متعین نشوند در حد ذهن باقی میمونند یه منبع میشه معرفی کنید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای دکترمحمدرضا بهشتی در شرح کتاب «حقیقت و روش» آقای گادامر، متذکر آن امر بودند. متأسفانه هنوز کتاب مذکور ترجمه نشده است. موفق باشید

28528
متن پرسش
باسمه تعالی عرض سلام خدمت استاد بزرگوارم: همچنانکه مستحضرید رهبر معظم فرمودند آمریکا مانند کشتی تایتانیک غرق خواهد شد. آتفاقاتی رو هم که شاهدیم از جمله انفجارهای پی درپی مراکز حساس آمریکا که تا الان کسی مسولیت آن را برعهده نگرفته و مسئولین آمریکا هم سکوت کرده اند. از این طرف جبهه حزب الله از این اتفاقات اظهار خوشحالی می کند و آنها را در راستای همان افول تحلیل می کند. نکته ای که هست ترامپ دیروز یا پریروز به این مضمون گفته که این ۷ یا ۸ روز شاهد اتفاقات خاصی خواهیم بود. سوال: او پیش بینی از چه اتفاقاتی می کند؟ که دیروز و امروز هم شاهد انفجار در آمریکا هستیم! آیا حقیقتا دست جبهه ضد آمریکایی در این انفجارات هست یا سناریویی شبیه برج های دوقلو در دست ترامپ است و نسبت دادن این انفجارها به جبهه مقاومت و ایجاد بهانه ای برای لشکر کشی به خاورمیانه؟ بسیار سپاسگزار خواهم شد چنانچه تحلیلتان را بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. ولی مسلماً این سنت خداوند است که آمریکا در هویت استکباری‌اش نمی‌تواند ادامه یابد مگر آن‌که امثال تاج‌زاده‌ها استکبار را امیدوار می‌کنند. موفق باشید

28521
متن پرسش
سلام علیکم: بسیاری بزرگواران فکری_فرهنگی انقلاب در نقد هرمنوتیک مباحثی تبیین کرده اند و خب بصورت ویژه ای آقای دکتر مجتبی مصباح در کتاب معرفت شناسی خود دیدگاه های هرمنوتیک را نقد و یک فصل کتاب خود را به تبیین نقصان ها و انتقادات و پاسخ به مسائل هرمنوتیک می‌گذارند و برخی دیگر عزیزان، هرمنوتیک را یکی از مهم ترین و حتی شاید از پرمخاطره ترین مباحث اندیشه می‌دانند و آن‌را خطرناک ارزیابی می‌کنند. علت این نوع بینش به هرمنوتیک چه هست و آیا با مبانی اسلامی_شیعی این بحث زاویه جدی آنچنان که بحث می‌شود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که بنده آن نقدها را دیده‌ام این افراد برای نفهمیدن موضوع بیشتر تلاش می‌کنند تا برای فهمیدن آن. موفق باشید

28475
متن پرسش
با سلام و خدا قوت خدمت حكيم گرانقدر جناب آقاي طاهرزاده: قريب به چند سالي است در منطقه ما خودكشي جوانان، بخصوص دختران و زنان شايع شده است. مخصوصا در بخش محرومي كه زندگي روستايي هم دارند و منطقه قومي و قبيله اي است. گروه هاي مخلتفي از معاونت امور بانوان استانداري، گروههاي از مبلغان و روحانيون، برخي از جامعه شناسان و روان شناسان استاني و كشوري هم با سفر به اين مناطق و بررسي موضوع، تلاش كردن اين مسئله حل شود. اما متاسفانه نه تنها حل نشده بلكه هر روز نيز بيشتر مي شود. با توجه به رشته خودم مطالعات فرهنگي و دغدغه اي كه براي حل اين مسئله دارم، خواستم از شما بپرسم دين و متون ديني ما چه راه حل هايی براي آسيب اجتماعي اين چنيني ارائه داده است؟ و آيا امكان طرح و بررسي اين راه حل ها به صورت علمي آكادميك امكان پذير است يا خير؟ شما بطور كلي درباره راه حل كاهش آسيب هاي اجتماعي (خودكشي) از منظر دين چه راه حلي ارائه مي فرماييد؟ سپاسگزارم توفيقات روزافزون حضرتعالي را از درگاه الهي خواستاريم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها وقتی آینده‌ی خود را تیره و تار بنگرند و احساس کنند آرمان‌هایشان قابل تحقق نیست، امکان ادامه‌ی زندگی برایشان مشکل می‌شود. راه حلّ را باید در آموزه‌های دینی پیدا کرد که حیات اصیل را در ابدیت بیکرانه تعریف کرده است و دنیای مدرن این نوع حیات را به حاشیه می‌برد. موفق باشید

28432
متن پرسش
سلام علیکم: چرا جوانان در دوره ای ویژه با ظهور و بروز مارکسیسم، به این نتیجه رسیده اند که یا باید خداپرست بود و ساکت و بی تفاوت، یا باید ماتریالیست بود و دشمن استعمار و استبداد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در آن زمان آخوندهای درباری کاری کرده بودند که این تصور پیش می‌آمد و حقیقتاً امثال شهید مطهری در عبور از این مشکل نقش بسیاری داشتند. موفق باشید

28419
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: در جلسه ۵ انقلاب اسلامی و جهان گمشده درباره فضای مجازی فرمودید که نظرم این است که این را از بشر بگیریم و زنده ترش کنیم و بشر آینده در جهان وسیع فضای مجازی، حیات ایمانی اش را ادامه می‌دهد. ظاهرا مدتها پیش که یکی از کتابهای مهدویت تان را می‌خواندم، نوشته بود که حضرت، به این تکنولوژی نظر ندارند و من برداشتم از آن متن، کنار رفتن تکنولوژی در زمان حضرت بود. آیا نظر حضرتعالی در این مورد تغییر رویکرد داشته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم با حضور حضرت «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» این تکنولوژی که تجاوز به طبیعت است، از صحنه خارج می‌شود و چیزی که کشف استعدادهای طبیعت می‌باشد و در ابتدای رنسانس به میان آمد ولی نفس امّاره‌ی بشر آن را به حاشیه برد، مدّ نظر قرار می‌گیرد. عرایضی در این مورد در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» شده است. موفق باشید

28420
متن پرسش
سلام استاد یک سوال داشتم ممنون میشم کامل جواب بدید و دلیلتون هم عرض کنید. در کشور با وجود شرایط کنونی گرانی های وحشتناک و مشکلات بسیار متعدد و مسئولین بی کفایت و برخی خائن آیا امید به آینده هست؟ من با هر احتمالی حساب می‌کنم نتیجه ی مطلوبی نداره. شما به آینده امید دارید و چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی شده است که ذیلاً متن آن را خدمتتان ارسال می‌دارم: موفق باشید

آینده‌ی ما چه آینده‌ای است...؟

بسم الله الرّحمن الرّحیم

با توجه به این‌که انسان ها بر اساس تصوری که از خود دارند، انتخاب‌های خود را در زندگی انجام می‌دهند و از آن طرف بر اساس نگاهی که به آینده دارند خود را معنا می‌کنند و تصوری که از خود دارند را روح می‌بخشند، در صدد هستیم مطالب زیر را با خوانندگان محترم در میان بگذاریم.

۱. جهانِ پیش روی ما چه جهانی است؟ از آن‌جایی‌ که هر ملتی جهانی دارد، قرآن در رابطه با حضور انسان‌ها و ملت‌ها در قیامت، می‌فرماید: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» (إسراء/۷۱) به این معنا که انسان‌ها در آن روز، در عین حفظ هویت فردی، بر اساس شخصیتِ آرمانی که برای خود در اجتماعِ بشری‌شان مدّ نظر داشتند، محشور می‌شوند. به این معنا قرآن می‌فرماید هرکس با امام خود محشور می‌شود یعنی هرکس بر اساس جهانی که در دنیا برای خود معنا کرده است محشور می‌گردد و نیز این‌طور نیست که گمان کنیم در جامعه‌ی دینی و جهانی که انسان‌های مؤمن برای خود شکل می‌دهند لازم آید که همه‌ی انسان‌ها بی‌عیب و نقص باشند، بلکه به گفته‌ی قرآن: «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» (توبه/۱۰۲) خلط عمل صالح و سیئه، چیزی است که در اکثر انسان‌های مؤمن وجود دارد. پس اگر عمل سیئه را در افراد یک جامعه‌ی دینی ذکر می‌کنیم، عمل صالح آن‌ها را هم باید ذکر کنیم تا گرفتار بدبینی نسبت به انسان‌ها نشویم و گمان کنیم در جامعه‌ی دینی باید همه‌ی افراد جامعه به‌کلّی بی‌عیب باشند تا آن جامعه مورد عنایت خداوند قرار گیرد و تاریخ توحید را به کمک آن جامعه به‌وجود آورد، مسلّم چنین نیست. در روایت داریم که رَسُولُ اللَّه (ص) فرمودند: «حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة.» یعنی اگر جهت‌گیری انسان و شخصیت آرمانی او علی (ع) بود، لغزش‌های کوچک، شخصیت او را از حوزه‌ی ایمان خارج نمی‌کند و در همین رابطه می‌توان به قرآن نظر کرد که می‌فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» ‏(فتح/ ۲۹) یعنی آنان که همراه حضرت محمد (ص) تاریخی را پایه‌گذاری کردند، دارای هویتی خاص هستند، هویتی که اقتضاء می‌کند از یک طرف مرز بین خود و دشمن را همواره حفظ کنند و از طرف دیگر نسبت به خودی‌ها رحمت و رفاقت را مدّ نظر داشته باشند، افراد جامعه‌ی دینی با چنین هویتی در تاریخ خود حاضر می‌شوند و جهانی را شکل می‌دهند که پیامبر خدا (ص) رهبر آن جامعه هستند.

با توجه به مطالب فوق، سؤال ما این است که ملت ما در این تاریخ با هویتی‌ که ریشه در تاریخ - ایرانی، اسلامی، شیعی- دارد، چه جهانی پیش رویش قرار خواهد گرفت‌ که نه خارج از جهانِ توسعه‌یافته است و نه عین آن؟ با تصوری صحیح نسبت به چنین جهانی است که می‌توان بهترین انتخاب‌ها را در ابعاد گوناگونِ زندگی داشت و چشم‌اندازی امیدوارانه‌ای را در مقابل خود احساس کرد.

۲. با توجه به آن‌که انسان مؤمن و عاقل، زمان‌شناس است و متوجه‌ی روحی است که در زمانه جاری است، آیا با هویت پیچیده‌ای که در حال حاضر در ملت ایران به‌وجود آمده، چه آینده‌ای می‌تواند آینده‌ی ما باشد تا از امروز، رانده و در فردا، مانده نباشیم  و با نظر به آن آینده، در امروزِ خود مأوای درستی برای خود انتخاب کنیم؟ زیرا اگر آینده‌ی خود را با بصیرت لازم درست نشناسیم و نسبت به آینده در توهمّات خود به‌سر ببریم مسلّم امروزمان را از دست می‌دهیم و در بی‌مأواییِ کامل به‌سر می‌بریم.

۳. قرآن می‌فرماید وقتی مؤمنین صدر اسلام با احزاب، یعنی اتحاد کفر جهانی روبه‌رو شدند که بنا داشتند ریشه‌ی اسلام را بکنند؛ گفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» (احزاب/۲۲) این است آن وعده‌ی خدا و رسول خدا (ص)، و خدا و رسول‌اش وعده‌ی صادقی دادند، و در مسیر مقابله با اجتماع کفارِ متحد، نه‌تنها خود را نباختند، بلکه ایمان و دل‌سپردگی‌شان به اسلام افزون شد. زیرا متوجه بودند وقتی همه‌ی کفر به میان می‌آید، با شکستی که می‌خورد هویت تاریخی‌اش را از دست می‌دهد و تاریخ دیگری ظهور می‌کند. آن مؤمنین با نظر به چنین آینده‌ای، توانستند آن روز خود را درست تحلیل کنند و در آن مأوا گزینند.

۴. شواهد زیادی در سال‌های اخیر در میان است که حکایت از آن دارد، جهانِ در حال طلوع و آینده‌ی پیشِ رو، طوری در حال شکل‌گرفتن است که جهانی ماورای فهم بشر روزمرّه است را به ارمغان می‌آورد، تا هرکس در آن فضایِ گشوده بتواند «خود» را نیز آغاز کند و به یک معنا متولد شود و همدیگر را در جهانِ گشوده‌ای درک کنند که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده و نه در جزیره‌های منقطع.  بلکه در راستای گشودگی لازم که شرایط امروز بین انقلاب اسلامی اقتضای آن را دارا است. اخیراً رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در حکم خود به امام جمعه‌ی بندرعباس فرمودند: تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویِ گشاده و دست مهربان با عموم طبقات؛ توصیه‌ی مؤکد اینجانب است. توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت می‌کنم.‌[1] چنانچه ملاحظه می‌فرمایید در این توصیه علاوه بر تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن، برخوردی مهربانانه و رویِ گشاده را برای عموم طبقات متذکر شده‌اند، یعنی تنها نباید به جریان‌های انقلابی و جوانان مؤمن نظر کرد، زیرا انقلاب اسلامی در مرحله‌ای از بلوغ خود دست یافته است که می‌تواند کسانی را که به ظاهر جزء جریان‌های انقلاب و مؤمنین هم نیستند، از آنِ خود کند و آینده‌ای را برای خود شکل دهد که همه‌ی اقشار، خود را از آنِ انقلاب اسلامی بدانند. 

۵. با ظهورِ رخداد انقلاب اسلامی و ظهور توانایی‌های بشر برای مقابله با کفر و استکبار، هرکس به جهت طلوع جهانی دیگر، از خویش درکی بس متعالی یافته است، هرچند هنوز آن جهان نامتعیّن است، ولی با نظر به آن می‌توانیم از عرصه‌ی روزمرّگی و نیهیلیسمی که در آن سرگردانیم، خارج شویم و راهی به سوی آینده‌ی خود پیدا کنیم. با توجه به این امر، رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» می‌فرمایند:

«من این را از روی اطلاع عرض می‌کنم که کشور در حال پیشرفت است، انقلاب و مبانی انقلابی در حال پیشرفت است... کشور دارد به سمت مفاهیم انقلابی و آرمان‌های انقلابی و حقایق انقلابی حرکت می‌کند... ما داریم پیش می‌رویم. ما در ماده و معنا پیش می‌رویم، ما به توفیق الهی در ماده و معنا، استکبار را شکست می‌دهیم.»(در دیدار با خبرگان رهبری، در تاریخ 15/6/97)

۶.  لیوتار[2] متذکر این امر است که دورانِ «فرا روایت‌ها» گذشته است و این بدین معنا است که در دنیای جدید هرکس به خودی خود می تواند یک «فرا روایت» باشد و «وحدتی» باشد در عین «کثرت». اندیشه‌ای باشد به وسعت تاریخی که در آن زندگی می‌کند و او را فرا گرفته. این یعنی ما در آینده‌ی خود با جوانانی روبه‌رو هستیم که هر کدام یک اَبر مرد می‌باشند، در بستر سنتی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است. دورانی که یکی فکر کند و تصمیم بگیرد، تمام شده است[3] و حتی اگر کسی بر آن تأکید داشته باشد که نظر خود را بر بقیه تحمیل کند، بداند که در این دنیا تنها می‌ماند. با نظر به چنین آینده مسلّم جوانان آینده هر کدام جهانی هستند که به خوبی جریان‌های حق را از باطل تمیز می‌دهند و در چنین آینده‌ تفکری مورد استقبال قرار می‌گیرد که منطقی‌ترین اندیشه را با انسان‌ها در میان بگذارد که بنده برای انقلاب اسلامی چنین حضوری را مدّ نظر دارم.

۷. امروز اندیشمندان جهان بر این نکته پافشاری می‌کنند که بر عکسِ گذشته «جهانِ نیچه‌ای که جهان نیهیلیسم است، مرده است، و دوران سیطره‌ی سکولاریسم و نیهیلیسم به پایان خط خود رسیده‌.» در آن حدّ که در این زمان نه‌تنها امر دینی غیر ممکن نیست، بلکه امر غیر دینی و سکولار، غیر ممکن شده است.[4]  از این به بعد جبهه‌‌ی مقابله با انقلاب اسلامی است که در مقابل انقلاب اسلامی منفعل خواهد بود و امید ادامه‌ی خود را از دست می‌دهد. چنان‌چه بتوانیم این نکته‌ی مهم را متوجه‌ی مردم و به‌خصوص جوانان خود بنماییم، مسلّم در راستای امید به آینده نوع دیگری از زندگی را مدّ نظر قرار می‌دهند و شخصیتی را برای خود شکل می‌دهند که تراز انقلاب اسلامی است و نه تراز فرهنگ سکولار دنیای مدرن.

۸. خداوند در آیه‌ی «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» متذکر این امر است که انتهای عالمِ هستی به ابتدای خود که حضرت حق است برمی‌گردد و این سنت برای هر حقیقتی صادق است و به همین جهت با ظهور حضرت مهدی (عج) دین اسلام به اصل و بنیاد خود برمی‌گردد که رسول خدا (ص) در آغاز، آن بنیاد را به میان آوردند و در همین رابطه به زهرای مرضیه (س) مژده دادند که مهدی امت از ما است. در دلِ همین قاعده و سنت، انقلاب اسلامی به آغازِ خود یعنی به انگیزه‌های اصیلی که با آن به ظهور آمد، برمی‌گردد. یعنی آینده‌ی انقلاب را می‌توان به آغاز آن مرتبط کرد. یعنی‏ آن آغاز است با همه‌ی خلوصی که در آن زمان در میان بود در آینده حاضر خواهد بود. اگر آن آغاز را با نگاهی روشن و غیر آلوده نگاه کنیم همان آغاز، در آینده به سراغ‌مان می‌آید. توجه به آغازِ تفکر تاریخی است که ما را به سر چشمه‌ای که ممکن است ابتدا روشن نباشد راهنمایی می‌کند. با این‌همه آن آغاز است که همواره در آینده خود را از «اجمال» به «تفصیل» می‌آورد و آینده‌ی ما را می‌سازد و این بازگشت به گذشته نیست بلکه معنابخشیدن به آینده است، زیرا وقتی در این سفر به آن آغاز نگاهی وجودی و نوری داشته باشیم و با نظر به انگیزه‌هایی که منجر به این فتح تاریخی شده، سعی کنیم حجاب‌های طاغوتی آن را رفع نماییم، روز به روز بهتر و بهتر خود را نشان می‌دهد. زیرا آن آغاز با حقیقت وجودی‌اش همواره در حالت تجلی است و با نفوذ و سیطره‌ای که دارد موانع حضور خود را به عقب می‌راند، هرچند ممکن است ما در میانه‌ی راه بمانیم، در این صورت آن آغاز خود را ادامه می‌دهد و این ما هستیم که عقب مانده‌ایم.

اگر آن آغاز، یک آغاز متعالی و توحیدی است، حتماً در آینده‌ی خود حاضر خواهد بود و اگر ما عقب ماندیم به جهت آن است که آغاز را در آینده‌اش دنبال نکردیم و تحت تأثیر روشنفکران غرب‌زده، آینده‌ای مَن‌درآوردی برای خود ساختیم که هرگز آینده‌ی ما نخواهد بود، حتی اگر آینده‌ی جهان غرب باشد. دویست سال سرگردانی به جهت آن بود که در مواجهه با غرب، خود را باختیم و خواستیم سر تا پا غربی شویم و به خِرَدِ قومی خود پشت کردیم و عملاً از آن‌جا رانده، و در این‌جا، مانده شدیم.

۸. انقلاب اسلامی چیزی را به بشر عرضه می‌کند که در بستر آن، انسان‌ها به اصالت‌های خود برمی‌گردند، البته به شرطی که متوجه باشیم انقلاب اسلامی، یک فرایندِ تاریخی است و برای رسیدن به اهدافِ تمدنی‌اش راهی طولانی در پیش دارد. ما تاریخی را شروع کرده‌ایم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب در این چهل سال، ما فعلاً در مرتبه‌ای از بلوغ آن هستیم، یعنی مرحله‌ی جوانی آن که ابتدایِ به ظهورآمدنِ استعدادهای آن می‌باشد.

پس از به میان‌آمدنِ انقلاب اسلامی، تصوری از زندگی به صحنه آمده که این تصور دو وَجه دارد: یکی این‌که باید نسبت به آینده‌ای که با دنیای مدرن بخواهیم خود را ادامه بدهیم، مأیوس باشیم. دیگر این‌که می‌توان به ظهور انسانی که انسانی است قدسی، امیدوار بود -که شهداء نمونه‌ی آن هستند-. با ظهور چشم‌اندازی این‌چنین باید متوجه‌ بود ما در فرآیندی قرار می‌گیریم که به مرور فرهنگ زندگیِ توحیدی جایگزین فرهنگ قبلی می‌شود، به‌خصوص که انقلاب اسلامی متذکر فطرت توحیدی انسان‌ها می‌باشد. این همان فتح‌الفتوحی است که با انقلاب اسلامی در این جهان به ظهور می‌آید، به همان معنا که قرآن فرمود: «كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً» (فتح/۲۹) مانند زراعتی که جوانه‌‌های آن سر بر می‌آوردند و به تدریج نیرو می‌گیرند، پس سخت و ستبر شده بر ساقه‌های خود می‌ایستد. در حدّی که زُرّاع و بنیان‌گذاران آن نیز از استواری آن به شگفت می‌آیند. پس چنین «حضور» محقق می‌شود تا کفار به خشم آیند. این وعده‌ی الهی است برای کسانی که ایمان به خدا و امداد الهی دارند و در راستای تحقق وعده‌ی الهی عمل می‌کنند، در رابطه با آن‌ها مغفرت و اجر عظیمی هست. با توجه به چنین قاعده و سنتی، بسیار منطقی است که نسبت به حضور تاریخی خود در مقابل استکبار با هویت توحیدی انقلاب اسلامی امیدوار بود و زندگی امروز خود را بر اساس چنین آینده‌ای تنظیم کرد.

۱۰. رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در راستای تحقق آرمان‌های فکری فرهنگی می‌فرمایند:

«دچار شتاب‌زدگی و بهانه‌گیری هم نباید بشویم. یکی از چیزهایی که واقعاً ماها همه‌ باید به آن توجّه بدهیم، این است که یکی از عیوب کار، این بی‌صبری و شتاب‌زدگی است؛ مرتّب آدم پا به زمین بزند که «آقا چرا نشد؟ چرا نشد؟» خب هر چیزی قدری دارد، هر چیزی اَجَل و اَمَدی دارد، همه چیز باسرعت انجام نمی‌گیرد.» (۱۳۹۷/۱۲/۲۳)

ولی با توجه به بصیرتی که ایشان دارا می‌باشند؛ ما در آینده‌ای حاضر هستیم که به تعبیر ایشان: «ما به توفیق الهی در ماده و معنا، استکبار را شکست می‌دهیم.» ما با نظر به چنین آینده‌ای باید در امروزمان در مأوای انقلاب اسلامی به‌سر بریم و خود را با هویتِ ضدّیت با استکبار، با جدّیتِ تمام ادامه دهیم تا به معنای گمشده‌ی خود برگردیم، معنایی که امروزمان از فردای‌مان جدا نیست تا در انتخاب امروز خود با بصیرت عمل کنیم و نه با توهّماتی که چهارصدسال است بشر غربی گرفتار آن است.

۱۱. در ترددِ میان نظر به مظاهر جزئی انقلاب و توجه به حقیقت کلّی آن، می‌توان متوجه گشت که این مظاهرِ جزئی چگونه به آن حقیقت کلّی مرتبط‌اند و این کثراتْ ما را به کدام وحدت ارجاع می‌دهد؟ در این حالت در مواجهه با امور جزیی، گرفتار دوگانگیِ «ذهن» و «عین» نمی‌شویم؛ بلکه متوجه‌ی حقیقتی می‌گردیم که همه‌ی این امور جزئی، حتی خود ما را در برگرفته و به عقلانیت و فهمی می‌رسیم که از قلب، جدا نیست.

رازِ حضور مردانی مثل شهید چمران و شهید صیاد شیرازی در مواجهه با عقلانیتِ عقلِ مدرن و در عین حضورِ قلب نسبت به حقیقت هستی، در امر فوق نهفته است. اینان نشان دادند قلب‌شان در مواجهه با جهان مدرن و تحصیل در جهان خارج، از دست نرفته است، چیزی که در ذات انقلاب اسلامی برای حضور در آینده‌اش مدّ نظر است که قبله‌ی انسان‌های آینده دیگر، قبله‌ی غرب و طاغوت نیست.

حال! باز باید پرسید آینده‌ی ما چه آینده‌ای است که بتوانیم در امروزمان سرگردان نباشیم و بی‌مأوا به‌سر نبریم، زیرا برای سکنی‌گزیدن در امروز، اولاً: باید «آغاز» را همواره مدّ نظر داشت و آینده را نیز هرگز گم نکرد، و ثانیاً: آینده را در إزایِ عهد با آغازِ آغازها معنا کرد. و این است معنای زندگی در «مبداء» و «معاد» نسبت به هر حقیقتی که حقیقتاً، حقیقت باشد.

۱۲. با توجه به این‌که فهم هر اثری، تاریخی است و نسبتی با حال و آینده دارد، بدین معنا که فهم همواره در کُنشِ بین زمان حال و گذشته و آینده عمل می‌کند؛ می‌توان نتیجه گرفت دو فهم در دو مرحله‌ی تاریخی در یک موضوع، یکسان نیست تا گمان کنیم می‌توانیم در فهمِ یک موضوع، از زمان خود پا را بیرون بگذاریم و این یعنی انسان در امروزی که می خواهد خود را و زمانه‌ی خود را درک کند، نسبتِ درستی از آینده نداشته باشد.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

 


[1] - ۲۶ تیرماه ۱۳۹۸

[2] - ژان فرانسوا لیوتار از پیشگامان فلسفه‌ی پُست‌مدرن در فرانسه، متولد 1924 و متوفی 1998.

[3] - در همین رابطه ملاحظه کرده‌اید که رهبر معظم انقلاب در هر موضوعی که مطرح می‌کنند بیشتر به جای آن‌که دستور دهند تا بقیه بر اساس دستور ایشان عمل کنند، سعی دارند آن موضوع را تبیین کنند تا مخاطب قانع شود و خودش عمل به آن موضوع را بر عهده گیرد.

[4] - به یادداشت آقای دکتر اسداللّه رحمان‌زاده استاد کالج کانتر آکاستا در آمریکا، تحت عنوان «هیچ تجربه‌ای از خداوند تجربه‌ی ایمان را به ما نشان نمی‌دهد»؛ رجوع شود که سعی دارد نظرات و تئوری‌های اندیشمندان جهان را نسبت به ایمان به خدا با خواننده در میان بگذارد . https://www.mehrnews.com

28409
متن پرسش
سلام علیکم: چگونه می‌توان جنب و جوش و تحرک فعال انقلابی داشت ولی صبر و بصیرتی داشت آنچنان که در یابیم در حال گذار از عصر مدرنیته و در بین الطلوعین تاریخ و در این عرصه عظیم و پیچ مهم تاریخی و نقطه عطف حرکت توحیدی اولیاء الله هستیم و لذا از امید و صبر غافل نشویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با نظر به حقیقت، افق را روشن ببینیم، هم‌اکنون خود را در مرکز هستی احساس می‌کنیم به همان معنایی که فرمودند: «انتظار الفرج من الفرج». موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!