متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ اخیرتان به یکی از سوالات نوشتید به شرطی که سیاسیون ما فکر نکنند ما از آن به بعد میخواهیم این چنین شویم و جای آنها را بگیریم. به یاد دارم خودتان زیبا در کتاب مبانی معرفتی مهدویت می فرمودید که اگر انقلاب اسلامی را در مقیاس عصر ظهور و در راستای ظهور که اوج سلوک و تجلی اسماء الهیه در زندگانی بشریت است، نبینیم و فکر کنیم میخواهیم هلند یا ژاپن یا سوئیس شویم، به انقلاب اسلامی و مهدویت رنگ و بوی غیر اصیل و حتی در جهت لیبرال دموکراسی داده ایم. واقعا امروز اگر بخواهیم مانند بعضی کشورها مثلا چین، فکر کنیم که دوره آمریکا و پرچمداری و محوریت آن در نظم عالم و طراحی نظم نوین جهانی که خود را مدعی آن میداند، معلوم است روح انقلاب را نفهمیده ایم و بسیار غافلیم که حضرت امام فرمود ما بر آنیم تا پرچم لا اله الا الله که اصل وجودی بشریت و خلاصه جمیع حکمت های عالم است و سعه وجودی عالم را عظیم میکند، را بر قلل عزت و کرامت انسانها ببینیم. اگر قرار بود ما هم به همان شیوه و استعمار نوین برویم و فکر بشود که چنین باید بکنیم و خود یک ابرقدرت تصمیم ساز شویم، معلوم است که صدای تاریخی انقلاب و عطیه الهی بودن آن و اینکه اشراقی ناشی از عبودیت و تولی به اولیاء الله برای امت و امام هست را نفهمیده ایم. حتی کسینجر که کهنه استراتژیست و طراح برنامه های استحاله انقلاب در طول سالیان بوده است، در کتاب اخیر خود مینویسد که انقلاب اسلامی و رهبری آن، سیطره نظم وستفالی و توسعه دموکراسی در نظم نوین را به چالش کشید و عصر و افقی را مقابل آن و در برابر آن گشود و اساسا نظم وستفالی و توسعه دموکراسی در مواجهه جدی با انقلاب قرار گرفت. تمدن نوین اسلامی و راه مقاومت آن نیست که مانند لیبرال دموکراسی و نظم وستفالی رقم بخورد و عمده همان چیزیست که حضرت آقا سال گذشته در سخنرانی ۱۴ خرداد فرمودند مقاومت چیزی نیست که ما صادر کنیم و بفرستیم به جاهای دیگر و بخواهیم به شیوه تغلب ببریم، خیر؛ مقاومت یک راه است و فکر اگر ملتی رفت و سایر مردم و جوامع دیدند آن را می پسندند و انتخاب میکنند. ولی من بشخصه استاد، با وجود رهبری عزیز و بصیرت ایشان معتقدم حتی اگر متولیان و مسئولینی چنین باشند و چنین افکاری در ذهننشان نقش ببندد، انقلاب چنین مسیری را نخواهد رفت و مسیر گام دوم همانیست که ان شاء الله آقا در بیانیه گام دوم ذکر کرده اند و این گونه مسائل جایی و اصالتی نخواهد داشت و ما بحمدالله از آنها در گذاریم و بشریت بتدریج دارد می فهمد باید خود را از اسارت و ولایت غیر الهیه عبور کند و راه در العبودیه کنه ها الربوبیه و مسیر شهدا و آزادگانی مثل ابومهدی المهندس و شیخ زکزاکی است که گوهر تابناکی را در دل این نهضت یافته اند. من یکی بسیار امیدوارم و ان شاء الله این انقلاب مسیری را که باید باز کند باز میکند ورای این بحثها و نکات و اتفاقا ما خیل مشکلات و بحرانهای تمدنی مان ناشی از اینست که خواسته ایم بستر توسعه و نظم مدرن و زیر نظام های موجود را بیاوریم تا حدی که با مبانی اسلام و ظواهر احکام شرع مخالفت و تعارض نداشته باشد و گزینشی بکنیم و با مبانی اسلامی همراه کنیم که یک وضع آشفته را برای ما ساخته است و فکر میکنیم با همین گزینشگری کار حل میشود ولی عبور انقلاب از این دیدگاه ها و بحرانها بحول و قوه الهی نزدیک است و آینده، طلوع دیگری است. ان شاء الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! واقعیترین واقعیات این است که در توحیدِ انقلاب اسلامی خود را جای دهیم و در معرض عطایی قرار گیریم که هویت قدسی ما را به ما برمیگرداند. مطمئناً امیدواریِ شما در ادامهی انقلاب و حضور جهانیِ آن، واقعبینی کاملی است. عرایضی در مرکز «سرای هنر و اندیشه» در رابطه با شخصیت امام به مناسبت رحلت آن بزرگوار تحت عنوان «در معرض عطایی که با حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» به ظهور آمد» شد که متن مورد بحث ذیلاً خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
در معرض عطایی که با حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» به ظهور آمد
باسمه تعالی
۱. «تفکر»، راهي است به سوي حقيقت، بدون آنکه گمان کنيم حقيقت در دست ما قرار دارد. زيرا تفکر از جايي آغاز ميشود که ندايي ما را به سوي خود فرا خواند و آن «ندا» به عنوان ارادهي الهي در جلوهي شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» و انقلاب اسلامي به صدا در آمده و همانطور که شهداء را به خود دعوت کرد و آنها پذيرفتند؛ ما را نيز به خود دعوت ميکند تا پس از دفاع مقدس از نقشي که بايد ايفاء کنيم، غافل نمانيم.
۲. با تفکر نسبت به شخصیت اشراقی امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» رخصت مييابيم تا وارد ساحتي شويم که انقلاب اسلامي مجال نماياندن خود را مييابد. بايد بياموزيم که چگونه به حقيقت، مجالِ به ظهورآمدن بدهيم.
۳. باید در جستجوي انديشهاي باشيم که متذکر عطاي الهي است و عطاي الهي را براي ما قابل فهم ميکند، آنچه در اين زمانه عطاي الهي را به صورتي اصيل و نه انتزاعي به ما ميدهد، تفکري است که ما را متوجهي راز تاریخی حضور امام در این زمانه مینماید.
۴. ولي به نظر ميآيد بسي اندک تفکر کردهايم زيرا آنچه خداوند براي انديشيدن به ما عطا کرده - يعني حقيقت، در مظهري به نام امام و انقلاب اسلامي- طوري است که در عين «ظهور»، به «خفا» ميرود، در نتيجه نميتوان به راحتي با آن ارتباط برقرار کرد مگر با انديشهاي که حقيقت را در تشکيکيبودنِ آن چشيده باشد.
۵. با شناخت ارادهي الهي در اين عصر با جهانی روبهرو میشویم که همهچیز در آن معنای دیگری پیدا میکند، زیرا بودن انسان معنای دیگری به خود میگیرد.
۶. نظر به شخصيت قدسي حضرت امام خميني «رضواناللّهتعاليعليه» و تفکر در بسترِ تاريخي انقلاب، آيا روحِ تازهای نخواهد بود که در مواجهه با غرب، ولي در بستر اسلام شيعي، در حال تولد است؟
۷. ميتوان گفت انقلاب اسلامي رخدادي است که ميخواهد گذشتهي توحيدي بشر را در تاريخي بين دو جهان به ظهور آورد، جهاني بين جهان توحيدي و جهان مدرن. و شخصیت حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» نیز چنین جایگاهی داشت و سبب نگهداري ما در این تاریخ شد.
در مواجهه با شخصیت امام سه نوع رویکرد پیش آمد: ۱. رویکرد استادهای اخلاق ۲. رویکرد آقای هاشمی و آقای سید حسن خمینی ۳. رویکرد رهبر معظم انقلاب که در عین توجه به دو رویکرد قبلی سبب نگه داری ما نیز خواهد بود.
۸. با حضور امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» در این تاریخ چيزي براي انديشيدن به انسان داده شده تا نسبت به زمانهي خود فکر کند و از بنبستهايي که روبهروي خود ميشناسد عبور نمايد، تنها از طريق انديشهاي که در مواجهه با شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» پیش آمد ميتوانيم از تنگناهاي تاريخي، چه در امور اخلاقي و چه در امور اقتصادي و اجتماعي، عبور کنيم. مشکل آن است که ما هنوز به امام و انقلاب اسلامي آنطور که لازم است نميانديشيم و براي گوشسپردن به نداي تاريخي آن -که عين تفکر است- تلاش نميکنيم.
۹. تا زماني که ما نسبت به آنچه از طرف خداوند در اين تاريخ به ما روي آورده، نينديشيم؛ ياراي عبور از تنگناهاي موجود را نداريم مگر آنکه بتوانيم تعلقِ ذاتي خود را در اين زمانه متوجهي انقلاب اسلامي و حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» و اهداف اصيل آن قرار دهيم و اجازه ندهيم با انواع کاهليها، اين عطاي الهي از ما روي برگرداند، در حاليکه همهي ما متوجه هستيم ذات ما کششي دروني نسبت به آن دارد و به همين جهت راه شهدايي که براي تحقق و بقاي انقلاب اسلامي آنطور فداکاري کردند را پاس ميداريم و حاج قاسم را میفهمیم.
۱۰. ما از طريق انقلاب اسلامي در شخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» و نه در شخصیت سیاسیون طرفدار انقلاب، به حکم تقدير الهي به راهي کشيده شدهايم که هرچند آن راه چندان روشن نيست، ولي شواهد فراواني حکايت از آن دارد که آن راه، راهِ آيندهي ما است، هرچند هنوز اهداف اصيل آن از ما دور است. ولي اگر بخواهيم به خالصترين تفکر رجوع کنيم، نميتوان خود را در معرض تندبادِ آن قرار نداد، زيرا هر ملتي که بخواهد آن تقدير بلند را براي خود محقق کند گريزي ندارد که خود را در پناه تندبادهاي شديدِ دوران خود قرار دهد. گويا ما در اين تاريخ خودمان نشانهي آن تندباد هستيم.
۱۱. اين يک سؤال اساسي است که در فهم انقلاب اسلامي و شخصیت تاریخی حضرت امام، چه ابعادي از آن ناانديشيده مانده است و ما هنوز نتوانستهايم به اهدافی که آن بزرگوار مدّ نظر داشت، دست يابيم؟ جز اين است که حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه»، حقيقيترين انديشه در اين تاريخ را در افق جان ما قرار داد تا ما انساني شويم که آن انديشه براي او آرامشبخش باشد؟ هرچند ممکن است در برههاي از زمان، افقِ روبهروي ما تيره و تار گردد و «وقت» گم شود. ولي در هر حال، «وقتِ» ما در اين زمانه، با حضرت امام متولد میشود که بودنِ اصیل ما است.
۱۲. زباني نیاز است تا به بودنی متذکر باشد. زبانی که از هر امر حاضر ديگري، رساتر باشد و بر انسان وارد شود.
۱۳. بگذاريم انوار الهي از طريق جمال امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» به سويمان ظاهر شود تا تفکری به ما عطا شود که بر روح حضرت امام عطا شد و آغازي شد براي تاريخ ما.
۱۴. پيام آن مردي که در وصيتنامهي خود فرمود: «با دليآرام و قلبيمطمئن و روحيشاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و بهسوي جايگاه ابدي سفر ميكنم...» این پیام خبر از آن ميدهد که او راهِ آرامش در اين تاريخ را در سُکنيگزيدن در سايهي انقلاب اسلامي و صيانت از آن در مقابل ما قرار داد.
۱۵. امید است سلوک ذیل شخصیت إشراقیِ حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» راهی باشد که در آن راه بتوانیم با عطایایی روبهرو شویم که هرگز با فکر به دست نمیآید و تنها باید خود را در معرض آن قرار داد. آری! در معرض «جمالی» که «جلال» الهی را نمایان میکند.