بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سیاست و تحلیل حوادث

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32636
متن پرسش

سلام علیکم: آیا براستی دولت و حکومت اسلامی ان شاءالله نباید به جایی برسد که فراغت، زمینه و فرصت عبادت را در ماه سرنوشت سازِ رمضان برای مسلمین مهیا کند تا آنها در این ماه اینطور که الان هست، عادی و مانند ماه های دیگر درگیر کار و روزمرگی دنیوی و اداری نباشند و چند صباحی مشغول ساخت آخرت خود باشند؟! آنچنان که حضرت سجاد سلام الله علیه به خدا عرضه می دارد: اللهم ارزقنی فراغا فی زهاده؟ آیا روزی عقل جامعه اسلامی به جایی نخواهد رسید که تعطیلات نوروزی خود را به تعطیلات رمضانی تبدیل کند؟! نه مانند دولت کنونی که بعد از دو سال و نیم تازه در ابتدای این ماه شریف یاد بازگشایی کامل مدارس می افتد و ضمن ایجاد مشغله فکری برای خانواده های مومن و مقید، ناخواسته عرصه را برای روزه اولی های کودک خصوصا دختر تنگ می‌کند تا آنها با زدن ماسک از ابتدای صبح تا ظهر خصوصا در مناطق گرم کشور توان روزه داری را از دست بدهند و محروم شوند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که ما در این زمانه در شرایط بحرانی هستیم و هنر انسان مؤمن و فرهیخته، شناختن زمانه است. همان‌طور که امام صادق «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «قَالَ فِى حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى‏ الْعَاقِلِ‏ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ»[1]در دستورهاى حكيمانه‏ آل داود چنين آمده است كه وظيفه ‏ى انسان خردمند است كه زمانه ‏ى خويش را بشناسد. زيرا در شناخت زمانه است كه انسان مى‏ تواند برنامه ‏ريزى صحيح داشته باشد و قدم به قدم كارها را جلو ببرد تا به مقصد نهايى برسد و نيز مى ‏فهمد در كجاى تاريخى كه پشت سر گذاشته و يا بايد به آن برسد، قرار دارد. مثلًا مى‏ فهمد هنوز به آن مرحله ‏اى نرسيده ‏ايم كه بتوانيم از غرب‏زدگى خود آگاه شويم و عزم عبور از آن را پيدا كنيم. حضرت صادق «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس»[2] آن‏كس كه نسبت به زمان خود عالم باشد، امور نامعلوم به او هجوم نمى‏ آورد. انسان‏هايى كه روح زمانه ‏ى خود را نشناسند در خلأ تحليل فرو مى‏ افتند و در مقابل امورى كه باور نمى ‏كردند پيش آيد، تحليل ندارند. در حالى‌‏كه اگر انسان روح زمانه‏ خود را بشناسد مى‏ پذيرد كه بالاخره ما بايد منتظر چنين موضع‏گيرى توسط مردم مى‏ بوديم و بايد مى‏ دانستيم نخبگان ملت تا كجاها با مردم انقلابى همراهى مى‏ كنند و از كجا متوقف مى‏ گردند. رهبران بزرگ با توجه به همين امر است كه بر اساس توانايى ملت، مردم را جلو مى ‏برند و با نخبگان نيز مدارا مى ‏كنند و از مردودشدن بعضى از نخبگان جا نمى‏ خورند. آيا وقتى علوم انسانى موجود در دانشگاه ‏هاى ما انسانى را تعريف مى ‏كنند كه آن انسان هيچ سنخيتى با اهداف انقلاب اسلامى در خود احساس نمى‏ كند نبايد منتظر رويكرد تحصيل‏كردگان به كانديدايى شد كه اصالت را به غرب مى‌‏دهد؟ آگاهى به اين امر كه در زمانه‏اى قرار داريم كه علوم انسانى‏‌اش اين‏چنين است موجب مى ‏شود كه منتظر آنچنان حادثه ‏اى باشيم و به صورتى زيربنايى نسبت به علوم انسانى اسلامى فكرى بكنيم تا آينده از آن انقلاب اسلامى باشد.

با توجه به مطالب فوق باید مواظب بود با نظر به آرمان‌ها، از تنگناهای تاریخی خود غفلت نکنیم وگرنه انتظارات‌مان غیر واقعی می‌شود و زحمات و تلاش‌های دولتی که از جنس انقلاب و آرمان‌های انقلاب است؛ درست دیده نمی‌شود. موفق باشید

 

[1] ( 2)- الكافى، ج 2، ص 116.

[2] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 27.

32609
متن پرسش

سلام علیکم: لطفا این شبهه را پاسخ بفرمایید: اسلام دین تفکرنیست و جواب انتقاد و توهین را با منطق و استدلال نمی‌دهد. مثلا کسروی را کشتند و افتخار کردند و برای سلمان رشدی هم حکم اعدام صادر کردند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید خودتان بررسی بفرمایید که جریان کسروی و سلمان رشدی یک توطئه اساسی و دشمنی با اسلام و جهان اسلام بود؟ و یا جریان انتقاد به نکاتی که در بین مسلمانان پیش آمده؟ تمام شواهد حکایت از آن دارد که جریان این افراد، امر توطئه در مقابل یک ملت بود و شما به‌خصوص این جریان را در سلمان رشدی بهتر می‌توانید دنبال بفرمایید که چگونه جریان استکبار با پادوهای خود بنای توطئه‌کردن دارد. چه کسی و کدام ملت اجازه می‌دهد که هرکس هرطور خواست در مقابلش توطئه کند و آن توطئه را در نطفه خفه ننماید؟ موفق باشید

32606
متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده: من دانشجوی شما بودم. یک سوال دارم نظر شما درباره مهاجرت افغانها به ایران چیست که مشکلات زیادی برای کشوری ایجاد میکنن و سوال دوم آیا درسته به کشورهای همسایه کمک مالی کنن در حالیکه هر روز مردم ایران شاهد گرانی وسختی بیشتری هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نقشه بسیار پیچیده دشمن است که با خارج‌شدن از افغانستان جنگِ ایرانی افغانستانی راه بیندازد و با آگاهی به این مسئله وظیفه ما است که با سعه صدر لازم با برادران افغانستانی خود برخورد کنیم و هر اندازه خیر ما به عنوان تمدن ایرانی، خسروانی و شیعی به همسایگان‌مان برسد، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شویم و شامل رحمت الهی قرار گرفته مسائل‌مان نیز حل خواهد شد. پیشنهاد می‌شود به مصاحبه آقای علیزاده با آقای علیرضا کمیلی در کانال «جدال» در تلگرام رجوع فرمایید. https://t.me/jedaal/1261 موفق باشید

 

32598
متن پرسش

سلام استاد: کار دنیا و مملکت داره به کجا میرسه که تو حرم امن امام رضا خون سه روحانی مجاهد توسط یه پسر بچه ریخته میشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره اسلام دشمن دارد. وقتی فرق امام معصوم را می‌شکافند، آیا شیطان که «عدوّ مبینِ» انسانیت است عده‌ای را برای این امور تحریک نمی‌کند؟ هنر ما باید دشمن‌شناسی باشد و این‌که دشمن چه نقشه‌هایی برای اسلامی که بنا دارد راه‌های شیطانی را تنگ کند، در برنامه دارد. پیشنهاد می‌شود به مصاحبه آقای علیزاده با آقای علیرضا کمیلی در کانال «جدال» در تلگرام رجوع فرمایید. https://t.me/jedaal/1261 موفق باشید

32503
متن پرسش

باعرض سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم: آیا منظور حضرت آقا از این صحبت تهاجم نظامی، یا جهاد اولیه هم هست؟ حضرت آقا؛ جبهه ی دشمن امروز دست زده به یک تهاجم ترکیبی، ما هم در مقابل بایستی حرکتمون، حرکت ترکیبی باشد، البته دفاع باید بکنیم، اما همیشه در موضع دفاعی نمی‌توان بود، دشمن تهاجم می‌کند، ما هم باید تهاجم داشته باشیم‌.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که از کلام رهبر معظم انقلاب بر می‌آید باید راه‌های متوقف‌کردنِ تهاجم دشمن را جهت آن‌که ابتکار عمل از او گرفته شود، به میان آید و این همان مقابله با تهاجم ترکیبیِ دشمن است. موفق باشید

32497
متن پرسش

سلام علیکم: عرض ادب و احترام از محضرتان، خواهشمندم تحلیلتان در مورد حمله به پایگاههای اسرائیل را بفرمایید. با تشکر التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله خداوند راه‌های حضور بیشتر نظام اسلامی در این تاریخ و در این جهان را بیش از پیش در مقابل ما گشوده و می‌گشاید و جریان سرکوب‌کردن پایگاه‌های رژیم صهیونیستی یکی از نمونه‌های حضور ما در این تاریخ و در این جهان است و حتماً در جریان هستید که عملیات طوری طراحی شده بود که هیچکس جز مقام معظم رهبری در ابتدای امر در جریان نبودند و حتی ریاست جمهوری را در آخرین لحظه‌ها در جریان گذاشتند و برعکس عملیات عین الأسد که قبل از عملیات به مسئولان عراق خبر دادند؛ در این عملیات برای محفوظ‌ماندن اسرار عملیات به آنان نیز خبر نداده بودند و آن‌ها در ابتدای امر گمان می‌کردند از طریق نیروهای داخلی این عملیات انجام شده. و به همین جهت موضع‌گیری منفی کردند. ولی پس از آن‌که سپاه پاسداران رسماً مسئولیت آن عملیات را به عهده گرفت، آن‌ها نیز دیگر سخنی نگفتند و متوجه جایگاه ایران و حساسیت نظام اسلامی نسبت به آنچه در کشورشان می‌گذرد؛ شدند و ایران عملاً با این کار پیام‌های لازم را به امارات و بحرین و امسال آن‌ها داد و همان‌طور که رهبرِ توحیدی آگاه به زمانه انقلاب اسلامی فرمودند جریان دفاعی که با حمله پیشگیرانه معنا پیدا می‌کند؛ در این صحنه تحقق یافت و قلب مولایمان صاحب الأمر و الزّمان «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» برای هر چه بیشتر به میدانِ ظهور آمدن امیدوارتر شدند. آری! «الیس الصبح بقریب؟» موفق باشید 

32466
متن پرسش

https://www.khabarfoori.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-59/2929135-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87 با سلام خدمت استاد عزیز: لطفا نظر خود را در مورد این سخن آقای عبدی بفرمایید (لینک فوق) التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودتان می‌دانید که این افراد خودشان گرفتار انواع سیاست‌بازی‌ها هستند و به گفته جناب مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب؟». موفق باشید

32442
متن پرسش

سلام استاد عزیز: خسته نباشید. واقعا از اینکه وقت گرانبهای جنابعالی را می‌گیرم پوزش می‌طلبم. اگر فکر می‌کنید سوالم ارزش جواب دادن ندارد و یا اصلا به صلاح نیست بیان شود، رهایش کنید. ذره ای دلخور نمی‌شوم. بزرگواری چند وقت پیش سوالی فرستاده بود در باب جنگ در اوکراین، که افسوس زیادی خوردم و فکر می‌کنم، بسیاری از ما هم در این اوهام به سر می‌بریم‌ اینکه ایشان فرموده بودند؛ جناب پوتین، حفظ الله! شیر مرد تاریخ! و اینکه بنده منتظر همسویی انقلاب با جنگ ایشان علیه اوکراین بودم! و اینکه اصلا بنده به خاطر تقابل با غرب طرفدار انقلاب هستم. و از این دست مطالب. احتمالا نیازی به یادآوری نیست که اتحاد انقلاب اسلامی با روسیه و یا چین به خاطر آرمان های انقلاب نیست. چین و آقای پوتین، تافته ی جدا بافته از غرب نیستند، آن ها هم، زاده و نتیجه و هم فکر غرب هستند‌. اصلا به دین و خدا هم که بدتر از غرب اعتقادی ندارند، آقای پوتین کسی است در زمان نخست وزیری اش در زمان یلتسین برای بردن انتخابات ۱۹۹۹، چند ساختمان مسکونی در اطراف مسکو را به وسیله نیرو های امنیتی خودش منفجر کرد، و آن هارا گردن چچنی ها انداخت و به این بهانه به چچن حمله کرد، و تبدیل به قهرمان ملی شد، و انتخابات را پیروز شد‌. و چینی ها هم که معلوم الحال هستند، از کشتار ۲۵۰۰۰ نفری دانشجویان در میدان تیان من در سال ۱۹۸۹ تا حزب کمونیستی حاکم که فقط آن ها حق رای دارند. نمیدانم تا چه حد انقلاب اسلامی با این قدرت ها خواهند ماند، اما حداقل فطرت انسانی ام به بنده می‌گوید که اگر در این تاریخ امام زمان ارواحنافداه، ظهور بفرمایند، این قدرت ها، چشمشان تحمل دیدن حکومت ایشان را نخواهند داشت، و به زودی به دشمنان درجه یک تبدیل خواهند شد. که البته انشاء الله تا آن زمان، نه از ابرقدرت های غربی و نه از شرقیشان چیزی به جا نمانده باشد. قدردانی فراوان از استاد بزرگوار و زحمت کشانِ لب المیزان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این احوال، به جهت ارادتی که آقای پوتین به رهبر معظم انقلاب دارد که حتماً در جریان آن هستید؛ می‌تواند راهی به سوی آینده دیگری برای او بگشاید. در رابطه با جریان اوکراین پیشنهاد می‌شود مصاحبه آقای علیزاده با آقای دکتر مرتضی محیط را استماع فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/9840

32439
متن پرسش

با سلام و ادب: با توجه به اخباری که از مذاکرات به گوش می رسد و توضیح آقای نبویان از مذاکرات کنونی که در وین جاری است ظاهرا اخبار خوبی به گوش نمی رسد و افراد قبلی با فکر قبلی در این مذاکرات حضور دارند و به شدت نقش آفرینی می کنند لذا قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. توضیحات مهم ۲۵ دقیقه ای آقای نبویان را گوش داده اید؟! خواهشا گوش فرا دهید تا ببینید چه فاجعه ای در راه است. این دولت انقلابی به نظرتان قوی است؟! به نظر من این دولت آنچنان که باید علی رغم خدمات مهمی که داشته آنچنان قوی و حساس نیست و نمی تواند آنچنان که می نمایاند باشد و ضعیف است. نظر شما هم همین است؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان این امور هستم. یک‌طرفه نباید قضاوت کرد. بحمدلله جناب آقای باقری کنی با روحیه انقلابی خود، ذیل سیاست‌های مقام معظم رهبری جلو می‌روند. شواهد نشان می‌دهد که آمریکا را مجبور به کوتاه‌آمدن کرده‌اند، حتی اگر مذاکره در رابطه با برجام به شکست انجامد، اینان کوتاه نمی‌آیند. ولی بنا نیست که همراه آرمان‌گراهایی شوند که در میدان اجرا نیستند. موفق باشید

32437
متن پرسش

سلام استاد گرامی: اوقات بخیر، می‌خواستم ببینم در جریان دعوای بین آقای رسائی و آقای قالیباف و خبرگزاری های فارس و تسنیم سر ماجرای هلدینگ یاس هستید؟ موضع صحیح چیست؟ مسائل مالی که مدتهاست درباره آقای قالیباف مطرح شده جریان انقلابی را دارد دچار شکاف می‌کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این رسانه‌ها هستند که به این امور به صورت افراطی دامن می‌زنند. سوابق و شخصیت آقای قالیباف نشان داده است که ایشان همواره در خدمت اهداف انقلاب بوده‌اند و از این جهت باید به ایشان خوش‌بین بود. موفق باشید

32429
متن پرسش

با سلام خدمت استادعزیزم، استاد در برخورد با زنان اونطور که دقت کردم البته نه همه، چندان تمایل به وارد شدن در بحث های سیاسی وجود ندارد و وقتی بعضی حرفهای سیاسی زده میشه این جمله را میگن که آدم باید اول خودش را درست کند یه روایتی راجع سیاست دیدم ازغرر الحکم مبنی بر اینکه کسی که نفس خود را تربیت کند سیاست حقیقی را دریافته است و آیا میشه در بحث های سیاسی به این روایت استناد کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ممکن است خانم‌ها تمایلی در امور جزیی سیاسی که چندان مربوط به آن‌ها نیست؛ نداشته باشند، ولی ملاحظه کرده‌اید در آن‌جایی که سیاست، عین دیانت است به تعبیر حضرت امام در وصیت‌نامه‌شان از مردان نیز جلوتر بوده‌اند و از این جهت می‌توان گفت کسی که نفس خود را تربیت کند سیاست حقیقی را دریافته است. موفق باشید

32427
متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: حقیقتا تعبیر رهبری در مورد بحران ساز بودن آمریکا در همه امور خیلی دقیق بود ولی چرا رای ممتنع به حمله روسیه داده شد؟ به هر حال آوارگی و کشته شدن انسان های بی گناه در این حمله اتفاق افتاده است. آیا این به روابط ایران و روسیه مربوط می‌شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! صحنه، صحنه امتیازدادن به خطی بود که آمریکا و دست‌یارانش تنظیم کرده بودند برای تبرئه خود و محکومیت روسیه. در این رابطه پیشنهاد اکید دارم که مصاحبه آقای علیزاده با آقای دکتر مرتضی محیط که صوت آن را کانال «مطالب ویژه»  در اختیار کاربران قرار داده، استماع فرمایید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/9840    

32422
متن پرسش

سلام: در اندیشه بنده مسئله بنیادین تقابل با غرب است و همراهی حقیر نیز با انقلاب اسلامی ازین باب است حال که شیرمرد تاریخ جناب پوتین حفظه الله دست به کاری بس سترگ زده اند منتظر همسویی نظام با این سترگمرد بودم و لکن صدای رسایی گویا مشاهده نکردم و رهبری نیز گویا با جنگ مخالفت نمودند امید که درین مسئله روشنگری فرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید موضع مقام معظم رهبری در کلانِ قضیه، موضعی دقیق و فوق‌العاده‌ای بود از آن جهت که متذکر شدند ریشه بحران اوکراین آمریکا است. ولی بحث در آن است که آیا با اسلحه‌ها آقای پوتین کار را جلو می‌برد و یا با تهدید اسلحه‌ها و به سرِ عقل آوردن مردم اوکراین که رویهمرفته اکثر آن‌ها گرایش به روسیه دارند؟ لذا مقام معظم رهبری مخالفت با جنگ را در دل مقصر دانستن آمریکا اعلام کردند که رئیس جمهور نادان اوکراین را مغرور به پشتیبانی خود کردند و عملاً او میدان مبارزه را تا این‌جاها جلو برد. با این‌همه ترس از اسلحه‌ها بیشتر کارآمد است تا به‌کاربردنِ آن‌ها، و از این جهت ظاهراً نیاز به جنگ نبود. مجمع عمومی سازمان ملل با اکثر آراء حمله روسیه به اوکراین را محکوم کرد، ایران رای ممتنع داد.  موفق باشید                      

 

32414
متن پرسش

آیا به ظهور امام زمان علیه السلام نزدیک می شویم؟؟ ۱. ایران انقلاب اسلامی هیمنه غرب و استکبار را در جهان اسلام از بین برد و به سمت ظهور و غلبه اسلام ناب دست یافت. ۲. الان روسیه مسیحی ماموریت دارد هیمنه غرب و استکبار را در اروپا و خود غرب از بین برد و به سمت ظهور حضرت مسیح و غلبه مسیحیت ناب دست یابد. ۳. حضرت مسیح علیه السلام اقتدا به امام زمان علیه السلام کند و نزدیک تر به برپائی دولت کریمه شویم؟ آیا تحلیل درستی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید همواره منتظر باشیم و همچنان‌که به ما فرموده‌اند یک شبه کارِ ظهور حضرت شکل می‌گیرد ولی نمی‌توان به راحتی و با اطمینان، عواملی را که فرمودید عامل ظهور آن حضرت دانست. همه چیز حکایت از آن دارد که شرایط در نهایتِ خودش حاضر شده است تا نهایی‌ترین انسان به آنچه باید نایل شود، نایل گردد. موفق باشید

32129
متن پرسش

باسمه تعالی: سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و گرانقدر؛ ان شاء الله در پناه لطف خدا و عنایات امام زمان (عج) سلامت و موفق باشید. شرمنده ام که با وجود برنامه ها و مشغله های زیادی که دارید، در اینجا مصدع اوقات شریف شدم. به هر حال توفیقی شد تا در اینجا مطلبی که در حد فهم و درک خودم درباره وصایای سیاسی شهید حاج قاسم سلیمانی (ره) نوشته ام را محضرتان ارسال کنم و بخواهم با توجه به وسعت نظرتان درباره این شهید والامقام، چنانچه وقت و فرصت داشتید، لطف فرمایید و نکات و نقدها و نظرات تان را درباره این متن ناقص بفرمایید و ما را هم بهره مند بفرمایید. ان شاء الله ما را هم در ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) از دعای خیرتان محروم نفرماييد. وجود مقدس نبی اکرم (ص) در روایتی فرمودند: {مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحاً ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِه؛ هرکس که چهل روز اعمال خویش را برای خداوند خالص سازد، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌گردد}. آری! جز این نیست که ثمره اخلاص و تقوا و عبودیت بر لسان سید شهيدان مجاهدان بی مرز نشست و او وصیتنامه ای به این میزان عمیق و سرشار از عرفان، حکمت، سیاست و تربیت را نگاشت و میثاق نامه ای برای مکتب خویش بجا گذاشت. درباره شخصیت و منش و سلوک او در چنین روزهایی که سالگرد فراق ما از او و پرگشودنش بسوی ملکوت حق است، بحمدالله زیاد گفته و شنیده و تدبر کرده ایم؛ اما شاید بشود گفت حق وصیتنامه و شناخت هویت او از طریق وصیتنامه اش همچنان مغفول یا در آغاز راه است. وصیتنامه او چند بعدی و چند جهتی است؛ دقیقا مانند شخصیت خود او که جامع الاطراف بود و توانست وجوه مختلفی را در خود جمع کند. شروع وصیتنامه او، تجلی عرفان و حکمت ناب شیعی و اشراب شده از انوار ثقلین است و یقینا جز یک سالک واصل و راه یافته به باطن عالم، کس دیگری قادر به بیان چنین معارف و حکمت هایی نیست. اما بندهای میانی وصیتنامه او، قطعا مختص سیاست ورزی حکیمانه و متعالی و آسیب شناسی از بسیاری منش ها و الگو و نسخه های سیاستمداران در طول چهل و سه سال گذشته است که در صورت تدبر در این بندها می‌توان به قطع گفت، این سخنان شهید سعید، منشور سیاست ورزی در تراز جامعه و تمدنی انقلابی و در مقیاسی ناظر به اهداف و آرمانهای رهبران انقلاب اسلامی است. او در ابتدا، نقد و تلنگری برخاسته از عمق یک نگاه نافذ و واسع را درباره منش ها و برنامه های سیاسی بیان کرده و می‌فرماید: «آنچه پیوسته در رنج بودم، اینکه عموما ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزشها را فراموش می‌کنیم؛ بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره هايتان، به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید». این بیانات، مشخص می‌کند که چه میزان عمیق و ژرف، آسیبها و توالی فاسد در فعالیتها و کنشگری های سیاسی را تشخیص داده است و می‌کوشد تذکر دهد که سیاست ورزی انقلابی، هویت و باطنی مجزا از آنچه در جهان امروز و عالم تجدّد بعنوان سیاست ورزی و سیاستمداری مطرح است، دارد و چگونه باید در این دوران و وضع تاریخی، حضوری توحیدی و متعالی در سیاست داشت. این حضور توحیدی در سیاست، همان چیزی است که عالم فرزانه آیت الله العظمی جوادی آملی از آن تعبیر به سیاست متعالیه مي‌کنند و آن‌را لازمه حکمرانی تراز اسلام بر می شمردند و جلوه ای حقیقی از این سیاست متعالیه، به يقين شهید سلیمانی است. اصل و رکن این سیاست ورزی، وفاق و اتحاد بر اصول و حاکمیت وحدتی الهی بر جامعه و تکثرات اجتماعی است چنانچه سردار شهید در وصیتنامه اش مي‌فرمايد: «اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است.» علامه طباطبایی (ره) در ذیل تفسیر آیه پایانی سوره آل عمران، مطالبی مهم درباره حکمت سقوط و بقای امت ها و جوامع می‌فرمایند و اساسی ترین نکته ایشان در آنست که اگر وحدت بر کثرات حاکم شد و وحدانیت توانست تکثرات را تدبیر کند، آنگاه فرد و جامعه بشری در وحدت و بقا و در مسیر صعود و تعالی قرار می‌گیرد؛ مانند اینکه نفس مجرد انسان بر اجزاء مختلف جسم حاکم است و تا زمانیکه نفس انسان حاکم بر جسم است، هر کدام از اجزاء جسم به فعالیت خویش با نظم و وحدت ادامه می‌دهند و وقتی که نفس، بدن را دیگر تدبیر نکند، اجزاء بدن متلاشی و مرگ انسان رخ می‌دهد و دیگر اجزاء بدن فعالیتی نخواهند داشت. این ماجرا، یقینا امتدادی اجتماعی نیز دارد و اگر ولایت الله و اولیاء الله بر جامعه ای حاکم نشود و زمام امور در اختیار دیانت الهی قرار نگیرد، جامعه درگیر تکثر و تشتت و بدور از وحدت است زیرا که اساسا توحید، متضمن یک جهت واحد کلی و شرک، متضمن جهت گیری های مختلف و منکسر و متفاوت است. حال باید راز تاکیدات مکرر سردار سلیمانی در وصیتنامه اش جهت وحدت و پاسداری از اصول را دریافت و دقت کرد چرا او در توصیه هایش به آحاد مسلمین، مردم ایران، کرمان و سیاسیون، مدام بر وحدت و وفاق حول اصول تاکید دارد؟ و جز این نیست که او پس از سالها مجاهدت در جهاد اکبر و جهاد اصغر، سر بقای جوامع را دریافته بود و مصداقی از این روایت عجیب حضرت زین العابدین (ع) درباره مردمان آخرالزمان شده بود: {إنّ الله عزّ و جلّ علم أنَّه يكون في آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون}. اما در ادامه وصیتنامه، خود او در نقش آموزگاری دلسوز و آینده نگر، در صحنه آمده و سیاست ورزی مکتب سلیمانی را به آحاد مشتاقان می آموزد و مولفه های سیاست متعالیه را بر می شمرد: «اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی اینکه نصیحت او را بشنوید؛ با جان و دل به توصیه و تذکرات او بعنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند؛ آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!». کمتر کسی است که در وصیتنامه و مرام و منش شهید عزیز ما، تدبر کند و نشانی از ولایت و لزوم اتصال به ولايت را نیابد و نداند که او تا چه حدی، بر این مسئله حساس و نکته سنج بود. او، سیاسیون و آحاد امت را دعوت به وفاق بر اصول کرد تا سر بقای جوامع را یادآور شود و حال می‌گوید، لب لباب و اصلی ترین رکن این اصول، همان ولایت مجتهد جامع الشرایط است که مظهر ولایت وحدانی در عصر غیبت ولی معصوم (ع) قلمداد می‌شود و چنانچه ولایت فقیه نبود، آیا راه انقلاب اسلامی اساسا در این تاریخ، گشوده می‌شد و تداوم می يافت و حاج قاسم ها به صحنه می آمدند؟ ولایت فقیه، در حد یک نقش حقوقی و اداری نیست؛ ولایت فقیه مظهر وحدت و جهت گیری وحدانی مسئولین و اقشار مختلف است تا مبادا جهت گیری ها و سوگیری های متشتت، جامعه را از بقا به فنا سیر دهد و روح عبودیت رب العالمین، از عرصه اجتماعی کنار زده شود و بهترست بگوییم، ولی فقیه، بستر سلوک در انقلاب اسلامی و صراطی است که سُبُل انقلاب در آن جاری می‌گردد. و مگر جز این بود که شهید سلیمانی، عاشقانه و از عمق حکمت و محبت، لحظه ای دست از دست رهبران انقلاب جدا نکرد و تا همیشه تکیه گاه و یاوری امین برای آنان ماند و مگر اشک های رهبر انقلاب در نماز میت او، گواه این دلدادگی و شور دو طرفه نیست؟ اصل دوم در سیاست متعالیه ای که سردار بی مرز به ما آموخت، اینست: «اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزشها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.» شهید بزرگوار که خودش مظهر وعده صادق در مسئولیت و نمونه بارز تعهد از عمق جان به تمام مبادی و مبانی این انقلاب است، در این بند، از خطر نفاق و عدم صداقت در تعهد و باور به جمهوری اسلامی می‌گوید و نمایان می‌سازد هر تحول و مسئولیت و سیاست ورزی در این انقلاب بر اصلی واحد استوار است: جمهوری اسلامی. اصلی که به فرمایش رهبر انقلاب، سرّ تمام توفیقات و دستاوردها در چهار دهه گذشته است و چنانچه این اصل در مجاری دیگر هم پیاده می‌شد، چه بسیار استعدادهای نهفته ای که به فعلیت می رسیدند و چه بسیار معضلاتی که پیشامد نمی‌کردند. جمهوری اسلامی را بسیاری گفتند و می‌گویند و خواهند گفت ولی همانها اساساً یا نفهمیدند جمهوری اسلامی چه معنایی دارد و یا فهمیدند و هواجس نفسانی مانع شد تا در مسیر آن به درستی گام بنهدند. خواستند جمهوریت را از اسلام جدا کنند و گفتند مگر اسلام دعوت به مشارکت مردم نموده و مگر اساساً اسلام توانایی فراهم سازی بستر مردم را دارد و اساسا مشارکت مردم تنها در دموکراسی قابل توجه است و اسلام را چه کار به این حرف ها. از طرفی دیگر برخی گفتند مشارکت سیاسی مردم، پر ریسک است و بالقوه می‌تواند منشأ اختلافات و معضلات حکمرانی شود و وقتی ولی فقیه بعنوان مظهر دیانت بر جامعه حاکم است، دیگر نیازی به همراهی عمومی نیست و خود ولی، امور را به پیش میبرد و سیره ثقلین نیز در همین است. اما سردار شهید و دو مقتدای او که سردار، سخت دلباخته و تحت تاثیر نظام اندیشه آنان بود، همواره گفتند و در عمل خویش اثبات نمودند که جمهوری اسلامی حقیقتی برخاسته از دیانت و حکومتی با هویت و غایات و ذاتیات و عالَمی اسلامی است و ظاهر و قالبی از حضور و مشارکت و نظارت مردمی دارد که همان هم مُنتِج از اسلام ویژه مکتب اهل البیت (ع) است و پشتوانه اقتدار و امتداد آن حکومت، در امتی برخاسته و قیام کرده در ظاهر باطن است. و حاج قاسم چه خوب این دو را در مکتب خود جمع کرد و رکن اسلام و ولایت را به حقيقت آن و انس و الفت و همراهی با ملت را آنچنان که بایسته بود، به نمایش گذاشت و ما خوب دریافتیم که ولایت و اسلام، اصلی ترین پشتوانه صیانت از ملت و رشید کردن آنان است و الا که امر فراعنه، هیچگاه رشد دهنده امت نیست ولو در نقاب جامعه مدنی و حقوق بشر و حکومت دموکراتیک خود را پنهان ساخته باشند: [وَ ما اَمرُ فِرعونُ بِرَشید]. اصل سوم و چهارم سیاست متعالیه در وصیتنامه سردار، ناظر به ارزشهایی فطری و جوشانی است که بیش از پیش جامعه و مدیران ما امروزه به آن نیازمندند: «بکارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت؛ نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.» حاج قاسم، از همان نسلی است که در دوکوهه و اروند و هویزه، معنای خدمت و پاکدستی و پشت پا زدن به تمام دنیای دنیا طلبان و مفسدین و مترفین را عرضه کردند و در تحول انفسی خود، از هرچه رنگ نفاق و طمع و حرص در آن باشد، گذار کردند که اگر چنین نبود، هرگز آینه وجود او چنین صیقل یافته نبود تا حقایق و باطنی ترین ابعاد مسائل این دوران را انعکاس دهند: گر طمع در آینه برخاستی/ در نفاق آن آینه چون ماستی گر ترازو را طمع بودی به مال/ راست کی گفتی ترازو وصفِ حال و چقدر ما، لطمه از مترفین و دنیا دوستانی خورديم که به تعبیر سردار، اگر حتی میز مسئولیت یک دهستان به آنها می‌رسید، خاطره خان های سابق را تداعی می‌کردند و چه حق فرمود پیر خمین که تنها آنانی تا آخر با ما خواهند ماند که طعم محرومیت و مشقت را چشیده باشند و الا این مترفین، چنانچه به مناصب برسند، حاضرند برای مطامع خود و اتراف و طمع هر چه بیشترشان چه بسا تمام ارزشها و مصالح را فدا کنند و اگر این نبود، پس چرا صدیقه طاهره (س) در خطبه فدکیه، یکی از علل حوادث پیرامون سقیفه را، دنیا دوستی و عافیت طلبی مردمان خواند: {أَلا وَ قَدْ أَریٰ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ أَغْواهُمْ عَلَیْهِ وَ خَلَوْتُمْ بِالدِّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَةِ؛ آگاه باشید که همانا شما در راحت طلبی، فرو رفته اید و آنرا که به امر و نهی سزاوار بود، از عرصه دور نمودید و با عافیت طلبی خلوت نموده اید و خودتان را از سختی و مضیقه بسمت عافیت و راحتی سوق دادید}. پنجمین اصل مُلک داری سلیمانی، از جان سوخته و نگران او برای ارزشها برخاسته است که چنین نوشت: «در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزشها باشند؛ نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند». ارزشها در یک جامعه، نُمود و بروز و تعیّن هویت و تفکر و فرهنگ آن امت و جامعه است و ارزشهای اجتماعی هر امتی، در رفتارها و کنشگری ها و افعال آن امت تجلی می یابد چنانچه خداوند متعال در قرآن، شعائر حج را مظهر هویت تقوا مدارانه جامعه اسلامی بیان می‌فرماید: [وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ]. سردار ما در عالم و دورانی، سخن از ارزشها و توسعه ارزشها و عدم بایکوت آن سخن می‌گوید که به تعبیر بسیاری از متفکران، عصر مرگ ارزشها و نیست انگاری بشر است؛ آن هم نیست انگاری که تنها به اکنون فکر می‌کند و چنان غرق حریق شده که ازغیر اکنون و وضع فعلی خویش، تصوری ندارد و در گیر و دار غضب و شهوت، اسیر حال است و قانون، آبرو، اندیشه، سیاست و تربیت دیگر آنچنان اهمیتی ندارد و این، جز افسار گسیختگی نفس اماره نیست. در عصر فعلی، در اغلب بشریت، تنها مصرف است که اولویت دارد و انسان، اسیر مصرف است و حتی خودش را هم مصرف می‌کند. عصر فعلی، عصر بی خودی انسانها از خود و در حکم آخرین مرحله هبوط بشر محسوب می‌شود و دیگر بشر، حتی خود را هم ندارد و توفیق خلوت و انس با خود و خدای خود را هم آنچنانکه باید، کسب نمی‌کند و قفس های آهنینی که از سلطه نیست انگاری ایجاد شده است. بی دلیل نیست که برخی اهل بصیرت، از دوران فعلی بعنوان دوره امپراطوری تاجرانِ سودانگارِ بی رحمِ بورس باز یاد می نمایند و با این همه، این دوران هم دورانی از آخرین نفس های حیات حوزه فرهنگی و تمدنی غرب متجدد است و آخرین تکاپوهای آن در قرنی است که آن‌را آغازی بر یک پایان میتوان نامید. از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است و چه زیبا سید مرتضی آوینی نوشت که: [حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (ره) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسانهایی جست که خلیفه اللهی مبعوث شده اند]. و اصل پایان بخش وصایای سیاسی سردار سربدار، ناظر بر کانون اساسی جامعه یعنی خانواده و تربیت اشخاص و وظایف دولت و نظام اسلامی در قبال آنهاست: «مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند؛ نه با بی‌مبالاتی و بخاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومتها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند.» عجب کلام نغز و عمیق و سرشار از یک نگاه جامع و کلان، بر لسان سیدالشهدای جبهه مقاومت جاری شده است؛ او از خانواده و تربیت و نقش حکومتها در مسیر آن میگوید حال آنکه خانواده و تأدیب و پرورش بشر در این دوران چه میزان مغفول و مظلوم واقع شده است و چقدر تأسف بار است که جوامع بشری در بازگشت به رفتارهای قوم سدوم و مفاسد اخلاقی گذشتگان که انبیاء الهی تمام همت خود را بر زدودن آنان مصروف نمودند، با یکدیگر مسابقه گذاشته و در حال ربودن گوی انهدام بنیادهای خانواده و تأدیب و پرورش انسان از همدیگر اند‌. متاسفانه علیرغم توفیقات انقلاب اسلامی در حوزه مسائل خانواده و در صیانت از خانواده که بحمدالله نقشه سالانه جهانی خانواده که حتی بر اساس مولفه های سازمان ملل و مؤسسات غربی تدوین می‌شود، گویای ظرفیت عظیم انقلاب در حوزه خانواده برای فائق آمدن بر معضلات و پیشروی و فتح دستاوردهای دیگر فرهنگی و تربیتی است، دعواهای سیاسی جهت جذب آراء زودگذر و ایجاد هیاهو و جنجالهای کاذب و البته کم کاری ها و غفلت‌ها و ساده انگاری بسیاری از صاحبان نظر و متولیان امر، در خدشه دار شدن ارزشهای ناظر به خانواده و بروز بعض هنجار شکنی ها و کژراهه هایی در سبک زندگی شده است و این مورد از چشم حاج قاسم هم دور نمانده و او هم نسبت به دعاوی و رفتارهایی که خطرات اجتماعی ناظر به ضربه دیدن کیان خانواده و تربیت اجتماعی می‌گردد، هشدار داده و حکومت دینی و صاحب منصبان آنرا در مقام پدران جامعه و نه تشدید کنندگان گسل ها و معضلات می بینید. پدر در خانواده، سعی می‌کند بستر تالیف قلب و تربیت فرزندان را فراهم کند و آنها را با محبت و ارائه ظرفیت های طبیعی، در جهتی حرکت دهد که استعدادهای فرزندان آشکار شود و در واقع ستون وفاق و اجماع خانواده است؛ چنانچه او نیز خود را در مقام پدری برای جامعه دید و از دو قطبی سازی ها و موج سازی ها و دسته بندی های کاذب و غیر حقیقی گلایه کرد و سعی نمود آحاد جامعه را به وحدتی حول اصول و محبت و شفقت جریان دهد و حضور عمومی در تشییع پیکر او و یارانش، حجتی بر این مدعاست. و پایان بخش جالب سخنان سردار درباره سیاست، نکته ای جالب است که نمی‌توان از آن گذشت: «اگر به اصول عمل شد، آنوقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.» اگر بگوییم این بند، خلاصه و عصاره تمام وصایا و مولفه های سیاست متعالیه در وصیتنامه مجاهد کبیر انقلاب است، مبالغه نکرده ایم. آری! در مکتب سلیمانی، وحدت و وفاق روی اصول، سر بقا و وحدت و رشد امت و در عین حال، بستر رقابتها و ارائه برنامه ها و انتخاب اصلح از بین صالحان است. در این مکتب، حول اصول هم وحدت می‌شود و هم رقابت؛ البته اگر بر اصول وفاق شد، انتخاب و مشارکت سیاسی_اجتماعی هم برای گزینش اصلح از بین صالحان است که حکمت مردمسالاری دینی به تعبیر ولی فقیه بزرگوارمان، دقیقاً همین است و تفاوت لیبرال یا سوسیال دموکراسی با مردمسالاری و جمهوری اسلامی، در همین اصول و وفاق بر اصول و گزینش بهترین فردی است که راهبرد ارائه اصول را دارد و به اصول از بُن جان باور داشته و توانایی و سابقه عملی ساختن آنها در حد ظرفیت خود را هم داشته است. و اگر این سیاست ورزی و افق سیاسی که سردار قلوب، ما را به آن فرا می‌خواند، سياستی متعالیه نیست و در حکم پشتوانه ای برای تداوم راه این نهضت تا طلوع تمدن آینده کره ارض نیست، پس باید آن‌را چه نامید و چه خواند؟ البته سخن‌ها درباره منش و روش و وصایای سیاسی این شهید حکیم، هنوز مانده است که امیدواریم بتوانیم به تدریج، آنان را درک و فهم نمائیم و به آنها ملتزم باشیم‌ بعون الله و فضله.

متن پاسخ

سلام علیکم: چه خوب توانسته‌اید ابعاد وصیت‌نامه سردار مقاومت را که بنده او را بنیانِ حضور تاریخی بشر امروز و فردا می‌دانم؛ تبیین کنید. بنده از دقت‌های جنابعالی بهره بردم و مسرور گشتم. از زبان آن سردار بزرگ و آن مرد بصیر، متذکر جایگاه ولیّ فقیه به معنای حقیقی آن شدید از آن جهت که ما برای عبور از تنگناهای تاریخی خود، هیچ راهی جز همان راهی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، نداریم. به نظر بنده این جمله شما را حکایتی از تفکر می‌دانم که می‌فرمایید: «از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است» . فکر می‌کنم نکاتی را که متذکر شده‌اید برای دیگر افراد نیز مفید خواهد بود و به همین جهت خوب است که آن مطالب در معرض دید کاربران سایت نیز قرار گیرد. موفق باشید

31861
متن پرسش

با سلام: نظردون در مورد سخنان آقای مهدی نصیری در مورد پیامد های مقدس سازی یک نظام سیاسی، چیست؟ پیشتر در پی سخنان آقای رییسی در مورد قدسی بودن جمهوری اسلامی، نوشتم (اینجا) که هیچ نظام سیاسی ای حتی حاکمیت معصوم، به دلیل خطاهایی که ممکن است از سوی کارگزاران غیر معصوم رخ دهد، قدسی نیست و هیچ حاکمی نمی تواند با مقدس دانستن حاکمیتش، باب انتقاد و اعتراض را بر مردم ببندد. در زمان حاکمیت امیرمومنان علیه السلام - که شخصا تجسم عصمت و عدالت و تقدس بود - فردی یهودی (یا مسیحی) از آن حضرت به قاضی شکایت می برد و زرهِ حضرت را از آن خود می داند و از آنجایی که حضرت برای اثبات مالکیت خود شاهدی نداشت، قاضی حکم به مالکیت یهودی می دهد و علی (ع) می پذیرد. (احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص ۵۳۴) مقدس دانستن نظام سیاسی، پیامدهای سنگینی برای مردم و امر مقدس (خداوند و دین او) دارد و از این رو جامعه اسلامی باید در برابر قدسی سازی حکومت و حاکمان حسّاس باشد. از جمله این پیامدها عبارت است از: 🔻۱. حکومت مقدس، خویش را معیار حق و باطل قرار می دهد و اگر سخن از دین و شرع هم بگوید، قرائت خویش را ناب و غیرقابل چون و چرا می انگارد. 🔻۲. نظام مقدس به نحوی خودمعیار، تولید معرفت و حقیقت می کند و مرز حق و باطل و علم و شبه علم را به هم می ریزد. 🔻۳. حاکمیت مقدس در هر چالش و اختلافی، خود را محق می داند و طرف مقابلش را و لو اکثریت مردم و جامعه جهانی باشند، گمراه، فریب خورده و فاقد بصیرت اعلام می کند. 🔻۴. تقدس یک نظام با جمهوریت و دموکراسی ـ که امری زمینی و البته مورد توصیه دین است ـ قابل جمع نیست و اگر بین تمایل و خواست مردم با خواست نظام تعارضی پیش بیاید، حق با نظام است. 🔻۵. در نظامهای مقدس، تک صدایی، تک خوانشی، تک حزبی و انواع تکها، ارجحیت و سیطره پیدا می کنند. 🔻۶. نظام مقدس برای حفظ هژمونی خود، توجه ویژه به مظاهر، مناسک و پوسته های دینی دارد و بعضا از تحریف و دستکاری مناسک به نفع خویش ابائی ندارد و تا آنجا که بتواند افراد و آثار مقدس جعل و خلق می کند. 🔻۷. انسانها یا نظامها به میزانی که خود را زمینی و در معرض خطا و اشتباه بدانند، به همان میزان به استفاده از خرد جمعی احساس نیاز می کنند اما اگر خویش را در هاله ای از تقدس بدانند، نیازی به استفاده از تجربه و اندیشه دیگران نمی بینند. 🔻۸. نظام مقدس میل وافری به تولید دشمن دارد، چرا که وجود دشمن حقیقی یا فرضی، برای او در دوگانه حق و باطلی که او در آن نمایندگی تام الاختیار جبهه حق را دارد، مشروعیت آفرینی مداوم می کند. 🔻۹. در نظامهای مقدس، نظارت و حسابرسی از افراد و نهادهایی که در کانون تقدس قرار دارند و یا به آن وابسته اند، غیرضروری و بعضا جسارت به امر مقدس اعلام می شود. 🔻۱۰. حکومت مقدس، کنترل، مداخله و صیانت اجتماعی حداکثری را برای خود قائل است، چرا که نگاهی از بالا به پایین داشته و طبیعتا هر گونه کنترلی را موهبتی الهی در حق مردم می داند. 🔻۱۱. در نظامهای مقدس، نهادها و شیوه های امنیتی و مسائل را امنیتی کردن، جایگاه ویژه ای می یابد، چرا که هر حرف و حرکت مخالف، تعرض به امر مقدس محسوب شده و مستوجب سرکوب و مجازات دنیوی و اخروی است. 🔻۱۲. در نظامهای مقدس چون حاکمان خود را از خطا و فساد منزه می دانند، مساله موقت بودن قدرت، ضرورت خود را از دست می دهد و میل شدیدی به دائمی بودن ریاستها وجود دارد. 🔻۱۳. نظام مقدس می تواند بدترین فسادها و ناکارآمدیها را به استناد قدسی بودن خود کم رنگ و غیر مهم جلوه دهد و با پمپاژ تقدس بر آنها رنگ بپاشد . 🔻۱۴. آنان که منتقد و یا مخالف نظام مقدس می شوند در اذهان حامیان نظام، دشمن خدا و دین قلمداد می شوند و گاه در معرض بدترین قضاوتها قرار می گیرند. 🔻۱۵. تظاهر و ریاکاری در نظامهای مقدس و جامعه تحت حاکمیت آن، سکه ای رایج می شود. 🔻۱۶. استبداد دینی ـ که به تعبیر فقیه والا مقام نایینی (متوفی 1355 ق) در رساله سیاسی شاهکارش «تنبیه الامه و تنزیه الملة»، بدترین نوع استبداد و از مصادیق الحاد و زندقه است ـ محصول نظامهای سیاسی مقدس است که خود را از تقید به موازین عقلی، شرعی و عرفی آزاد و مالک الرقاب مردم می دانند. 🔻۱۷. تن ندادن و یا سخت تن در دادن به تغییر و بازنگری، از دیگر ویژگیهای نظام سیاسی مقدس است، چه آن که بازنگری و تغییر به معنای پذیرش اشتباه است؛ و مگر نظامهای مقدس اشتباه می کنند که تن به تغییر بدهند؟! 🔻۱۸. و بالاخره، یک نظام مقدس می تواند موثرتر از هر نظام عرفی، سکولار و لاییک، مقدسات حقیقی مانند خداوند، دین، پیامبران و رهبران معصوم را بی اعتبار کند و جامعه را برای شورش علیه هر امر مقدس واقعی و غیر واقعی آماده سازد، نظیر آنچه در غرب و اروپا در واکنش به حاکمیت و مرجعیت مقدس کلیسا و پاپها در قرون وسطی رخ داد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این عین مشکلی است که آقای دکتر سروش نیز به میان آورده‌اند که چون مثلاً المیزان، قرائت بشر است از یک متن مقدس، پس المیزان و امثال المیزان مقدس نیست. در صورتی که به قول صاحب‌نظران آیا جملات علامه طباطبایی و نسبتی که با قرآن دارد، با جمله‌ای که مثلاً شخصی بگوید: «آن‌که در جوی می‌رود آب است»؛ در یک حدّ و اندازه می‌باشد؟ یا با این‌که جملات علامه قرائت ایشان است از قرآن، نسبتی با قداست متن قرآنی دارد که آن جمله آن قداست را ندارد. در موضوع نظام مقدس جمهوری اسلامی بحث در نسبتی است که آن نظام با قرآن و توحید و سیره اولیای الهی دارد در مقایسه با نظام‌های سکولارِ دنیا. و اتفاقاً در همین رابطه مقام معظم رهبری «حفظه‌الله» در صحبتی که با شرکت‌کنندگان کنفرانس اسلامی داشتند به صورت عالمانه‌ای در نقد چنین نگاه‌هایی فرمودند: «از نظر این گرایشِ باطناً سیاسی و ظاهراً فکری، عرصه‌های مهمّ زندگی و مناسبات اجتماعی از دخالت اسلام باید خارج بشود؛ در مدیریّت جامعه و تمدّن‌سازی، اسلام در مورد تولید تمدّن و ساخت تمدّن بشری نقشی ندارد، وظیفه‌ای ندارد، امکانی ندارد؛ در مدیریّت جامعه نقش ندارد، در تقسیم قدرت و ثروت در جامعه، اسلام نقشی ندارد؛ اقتصاد جامعه، مسائل گوناگون جامعه مربوط به اسلام نیست؛ یا مسئله‌ی جنگ، مسئله‌ی صلح، سیاست داخلی، سیاست خارجی، مسائل بین‌المللی. گاهی می‌شنوید گفته میشود که «دیپلماسی را ایدئولوژیک نکنید»، با ایدئولوژی مربوط [نکنید] یعنی اسلام در مسئله‌ی سیاست خارجی و مسائل بین‌المللی بایستی اظهار نظری نکند؛ در مسئله‌ی اشاعه‌ی خیر، اقامه‌ی عدل، مقابله‌ی با شُرور، مقابله‌ی با ظلم، جلوگیری از اَشرار عالم، در این زمینه‌ها، اسلام کاره‌ای نیست. در این عرصه‌های مهمّ زندگی بشری، اسلام نه مرجع فکری باشد، نه راهنمای عملی باشد؛ این اصراری است که دارند. حالا علّت این اصرار چیست، منشأ آن چیست، از کجا شروع شده، اینها دیگر بحثهای مربوط به صحبت امروز من نیست».

و سپس با مطرح کردن آیات قرآن به صورت بسی عالمانه روشن نمودند که اگر کسی معتقد به قرآن باشد نمی‌تواند از حضور نظامی که بر دستورات الهی تأکید دارد، منصرف گردد. در جلسه اخیر مربوط به سوره «دهر» در این مورد عرایضی شده است که إن‌شاءالله می‌تواند مفید باشد[1] از آن جهت که این مسئله مهمی است و به نظر می‌آید بعضی‌ها به جهت ضعف فکری که منجر به بریدن آن‌ها از نظام اسلامی شده است، هم اکنون به جای آن‌که خود را ملامت کنند، نظام اسلامی را بدهکار می‌دانند. موفق باشید    

[1] - https://eitaa.com/matalebevijeh/8392

31795
متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر: دکتر داوری در کتاب شرق شناسی و گسست تاریخی به مطلبی اشاره می‌فرمایند پیرامون اینکه اعلام حکم جهاد از طرف علمای دین در زمان جنگهای ایران و روس باعث گسست بیشتر تاریخی ما شد. در این رابطه لطف می کنید نظر خودتون رو بفرمایید؟ ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این رویارویی که ما با روسیه تزاری پیدا کردیم، متوجه شدیم فاصله زیادی با جهان مدرن داریم و به همین جهت جناب عباس میرزا آن مرد مبارز برایش این سؤال پیش آمد که چرا شکست خوردیم و سعی کرد دارالفنون را پایه‌ریزی کند تا بلکه این گسست تاریخی که بین ما و غرب از نظر فنون بخصوص فنون نظامی پیش آمده، جبران کند. موفق باشید

31787
متن پرسش

سلام: با توجه به سوال قبل معلوم نشد موافق اخراجید یا موافق. ابتدا فرمودید ابتدا باید عرض کنم بنده نیز با اخراج ایشان از دانشگاه مخالف هستم ولی در انتها فرمودید با این همه همچنان معتقدم ایشان و امثال ایشان باید در مراکز علمی، کرسی آزاد اندیشی جهت ارائه اندیشه‌های خود داشته باشند و آن اندیشه‌ها در معرض نقد و بررسی قرار گیرد ولی به عنوان استاد با چنین اعتقادی ظلم به دانشجویان می باشد به دلایلی که عرض شد. خوب اگر قرارست استاد نباشند باید اخراج شوند و نمی‌دانم چنین چیزی داریم که فرد صرفا کرسی آزاداندیشی داشته باشد و اصلا آزاداندیشی درین مملکت کجا بوده است که بخواهد کرسی داشته باشد. بسم الله من میخواهم آزاداندیش باشم و در مورد ولایت فقیه که روایات چندان و مستحکمی ندارد آزاد اندیشی کنم بر روی کرسی خواهم نشست یا خواهم ایستاد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به عنوان یک استاد در امور پژوهشی و یا کنفرانس علمی می‌توان از ایشان استفاده کرد و دانشگاه ظرفیت حضور چنین افرادی را دارد و پژوهشگاه‌هایی در دل دانشگاه هست که افراد می‌توانند در آن‌جا حاضر شوند و از نظریات ایشان استفاده کنند ولی این‌که مستقیماً دانشجویان در اختیار ایشان قرار بگیرد به عنوان کلاس درس، باید به نظامی که بر انقلاب اسلامی قوام دارد، حق بدهیم که نسبت به حضور ایشان در کلاس  حساس باشد. موفق باشید

31782
متن پرسش
با سلام به استاد عزیز: حتماً در جریان هستید که در هفته‌های اخیر اعلام شد دانشگاه آزاد آقای دکتر بیژن عبدالکریمی را اخراج کردند و البته بعداً آن حکم را به یک معنا لغو نمودند ولی عده‌ای از اساتید دانشگاه به آن اخراج اعتراض کردند. با توجه به این‌که بنده از سالها قبل در جریان مخالفت شما با نظرات آقای عبدالکریمی بودم، خواستم بدانم نظرتان در مورد اخراج ایشان از دانشگاه آزاد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید عرض کنم بنده نیز با اخراج ایشان از دانشگاه مخالف هستم و معتقدم به جای اخراج، باید سخنان ایشان نقد و بررسی شود زیرا نه نفیِ مطلق چاره‌ساز است و نه ارادت مطلق. و در همین رابطه از برنامه زاویه شبکه چهار تلویزیون گله‌مند هستم که چرا در بررسی موضوع اخراج آقای دکتر عبدالکریمی تنها دو نفر از مخالفان اخراج را دعوت کردند یعنی آقای دکتر سید جواد میری و آقای دکتر احمد راهدار. در حالی‌که انصاف آن بود از کسانی که تصمیم به اخراج ایشان گرفته‌اند نیز دعوت شود تا آن‌ها نیز دلایل اخراج را مطرح کنند که البته با سوابق فکری که بنده از آقای عبدالکریمی دارم، اخراج‌کنندگان نیز دلایل و سخنانی داشتند و این موجب می‌شد تا نقد دعوت شده ها به اخراج آقای عبدالکریمی در خلأ انجام نشود.

در این‌که آقای دکتر عبدالکریمی فردی دغدغه‌مند و عاطفی هستند، بحثی نیست. حتی ایشان در رحلت فرزند بنده تلاش کردند با بنده تماس بگیرند و تسلیت بگویند و از این جهت لطف کردند. پس انتقاد بنده از ایشان یک امر شخصی نیست، بلکه تفاوت در نگاه به تاریخی است که ما در آن قرار داریم، بدون هرگونه کینه‌ورزی و یا این‌که معتقد باشم نظام باید در نفی امثال ایشان عمل کند. حتماً می‌دانید که ایشان از سال‌های قبل، اصلِ انقلاب اسلامی را بسط مدرنیته و نیهیلیسم می‌دانند و در ابتدای سال 98 می‌فرمایند: «انقلابیون باید مؤلفه‌های بنیادهای جهان کنونی را به رسمیت بشناسند و صرف تکیه بر ارزش‌های معنوی کافی نیست چنانچه در مسئله حجاب و نابودی اسرائیل شکست خوردیم.» - فعلاً بحث در نقد این سخن نیست، بحث در آن است که گویا از نظر ایشان به رسمیت نشناختن اسرائیل، به رسمیت نشناختنِ بنیادهای جهان کنونی است-

ایشان معتقدند: حکومت دینی امری است پارادوکسیکال و خودْ متضاد، زیرا حکومت مربوط به مناسبات اجتماعی است و دین، رابطه‌اش با افراد است. - آیا از نظر آقای دکتر عبدالکریمی این‌همه دلایل قرآنی که حضرت امام در رابطه با اجتماعی‌بودن دین مطرح می‌کنند و می‌فرمایند: «والله، همه اسلام سیاست است» بی‌معنا است؟-

آقای دکتر عبدالکریمی معتقدند تعبیر انقلاب اسلامی ایران، یک برساختِ تاریخی است و تفسیر جریان حاکم است که به جنبش مردم ایران عنوان «انقلاب اسلامی» دادند. - آیا از نظر آقای دکتر عبدالکریمی شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که از اولین‌ شعارهای انقلابیون بود، برساخته جریان حاکم است؟-

آقای دکتر عبدالکریمی در توصیه به جریان‌های برانداز می‌فرمایند دیدید که در بهمن 57 هم کاری نشد. بنابراین اگر باز بخواهید انقلابی صورت دهید هیچ نتیجه‌ای نخواهید گرفت - آیا آقای دکتر عبدالکریمی برای چنین توصیه‌ای به جریان‌های برانداز حقیقتاً معتقدند در انقلاب اسلامی هیچ کاری نشد؟ و آن تعبیری را به کار بردند که البته بنده به خود اجازه نمی‌دهم از آن واژه استفاده کنم-

تعجب بنده از فرمایشات جناب آقای سید جواد میری در برنامه «زاویه» است، ایشان طوری صحبت کردند که گویا همه انتقادهای‌شان به آقای دکتر عبدالکریمی را از یاد برده بودند. در حالی‌که خود ایشان در جلسه رونمایی از کتاب «پرسش از امکان امر دینی» می‌فرمایند:

«در روایت عبدالکریمی اشکالات بنیادینی به چشم می‌آید که یکی از آن‌ها مترادف‌پنداشتنِ امر عرفی و امر سکولار است و دیگری عدم تمایز بین سنت عبری- یهودی و اسلامی- شیعی، و سر آخر التفات نکردن به میدان معنایی قرآن با عطف به مفاهیمی چون غیب و شهادت و در عوض، تأکیدکردن بر مفاهیمی همچون قدسی و سکولار که از مفهوم‌های محوری در سنت مسیحی هستند تا مبتنی بر بینش قرآنی».

و یا جناب آقای دکتر قاسم پورحسن با این‌که مخالف اخراج آقای دکتر عبدالکریمی هستند، در نقد نظریات ایشان می‌فرمایند:

«این‌که فقه یا شریعت را به سبب تکلیفی و اجتماعی بودن و این‌که انسان‌ها با آن نسبت عملی دارند، سکولار بنامیم و تمام دین را تجربه درونی فرد، بدون پیوند با بنیان‌های حقیقی دین ترسیم کنیم؛ حکایت از آن دارد که نه می‌دانیم شریعت چیست و نه التفاتی به گوهر دین داریم. این کژتابی‌ها در «فهم» سبب شد تا در نیابیم امر دینی چیست. بدون فهم صحیح از دین مدعی می‌شوند در دوره سلطه خرد جدید چیزی به نام دین وجود ندارد و در جوامع امروز انسانی با امر دینی مواجهه نیستیم... ریشه این تحلیل آن است که در درون مطالعات مغرب‌زمین در باب دین به‌سر می‌بریم.»

جناب آقای دکتر پور فرج در جلسه بررسی سه کتاب مربوط به «تأملاتی بر ساحت قدس، وجود و تاریخ» در رابطه با اندیشه آقای عبدالکریمی می‌فرمایند: آقای عبدالکریمی یک متفکر ناراضی و نگران است و با بحران مخاطب روبه‌رو می‌باشد، زیرا جامعه هدفش معلوم نیست. با خواندن این مطالب - منظور سه کتاب فوق- نه کسی به «دین» می‌پیوندد و نه کسی از آن بُریده می‌شود. مؤمنین برای به دین پیوستن نیاز به چنین نظریاتی ندارند، برای ایمان‌ورزیدن دانستنِ این نظریات نقشی ندارد. آنچه آقای عبدالکریمی گفته‌اند قدرت آن را ندارد که از یک نظریه فلسفی فراتر رود و به امر قدسی نظر کند. این نظریه امکان آن را ندارد تا از امکانات جان‌دارِ سنت استفاده کند.

و البته به نظر این حقیر که سال‌های متمادی نگاه آقای دکتر عبدالکریمی را دنبال می‌کردم، نظرات آقای پورفرج نظرات صائبی است و این بدان معنا نیست که فلسفی ‌بودن آقای عبدالکریمی نفی شود.

آقای دکتر عبدالکریمی در بحثی که اخیراً و بعد از مطرح شدن اخراج ایشان با پژوهشگاه «شهید صدر» « https://t.me/bijanabdolkarimi/5753» تحت عنوان «تفکر دینی در تمدن آینده» داشتند، در گفتگویی که با آقای بیگدلی انجام دادند معتقدند ((با انقلاب اسلامی چیز تازه‌ای اتفاق نیفتاده است و جریان‌های انقلابی آخرین پتانسیل‌های سنت تاریخی خود را به صحنه آورده‌اند، نه این‌که انقلاب اسلامی آغاز تاریخ جدیدی باشد.)) تقاضامندم باز به این جمله ایشان دقت بفرمایید که می‌گویند: ((با انقلاب اسلامی چیز تازه‌ای اتفاق نیفتاده است و جریان‌های انقلابی آخرین پتانسیل‌های سنت تاریخی خود را به صحنه آورده‌اند نه این‌که انقلاب اسلامی آغاز تاریخ جدیدی باشد.)) و در مورد رخداد سال‌های اخیر در رابطه با آن را نیز آخرین پتانسیل‌های سنت تاریخی جریان مذهبی می‌دانند که به صحنه آورده‌اند.

 می‌گویند جامعه من به جهت گفتمان انقلاب به شدت به دامن غرب پناه برده است.

بنده در مجموعه مناظرات و گفتگوهای ایشان با مخاطبان‌شان، هرگز آنچه که در یک گفتگوی متقابل باید صورت گیرد و طرفین گفتگو هر کدام آینه فهم دیگری باشند؛ ندیدم. ظاهراً برداشت های ایشان از نظرات هایدگر آنچنان بر ذهن و روان‌شان سیطره دارد که حالت کلیشه‌ای پیدا کرده و هر چند بعضاً مطالب خوبی از هایدگر را مطرح می‌کنند، ولی طوری آن‌ها را فهمیده‌اند که از ادغام افق‌های فکر که گادامر از هایدگر آموخته است در سخنان شان خبری نیست. به نظر می آید هیچ برداشتی جز برداشت خودشان از موضوعات را، فکر به حساب نمی‌آورند. و به همین جهت یا در نقد آقای دکتر پورحسن می‌فرمایند آنچه دکتر پورحسن می‌گوید مربوط به دوره تاریخی دیگری است و یا در نقد آقای بیگدلی می‌فرمایند این حرف‌ها داستان آرزومندی است. و این جمله را در مقابل بسیاری از منتقدان‌شان تکرار می‌کنند و یا اگر بگویید ملت ایران با انقلاب اسلامی رسالت تذکر به تاریخ سکولاریته را دارد تا در تاریخ مدرن بازگشت به عهد قدسی پیش آید؛ می‌فرمایند این یک نوع یهودی‌گری است که خود را ملت برگزیده می دانستند.

در سال 1396 که در دانشگاه تبریز بنا بود انقلاب اکتبر روسیه را نقد و بررسی کنند،[1] ملاحظه می‌کنید ملاک حقیقت یک انقلاب صحیح را انقلاب فرانسه گرفتند[2] و هر حُسنی که انقلاب بلشیویکی داشت را تحت تأثیر انقلاب فرانسه دانستند و هر عیبی که در آن انقلاب بود؛ آن را با انقلاب اسلامی مقایسه می‌کردند و می‌فرمودند مانند انقلاب ما. معتقدند انقلاب اکتبر روسیه بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی است و انقلاب اسلامی ابتدا کنش کرده و سپس می‌خواهد ایدئولوژی‌اش را تدوین کند و به گفته ایشان ابتدا منار را دزدیده و به دنبال چاه می‌گردند. می‌فرمایند انقلابیون ایرانی می‌خواهندبه نوعی اراده‌گرایی در روزگاری بپردازند که زمانه با آن‌ها یار نیست و می‌فرمایند علت اصلی شکست اصول‌گرایی در انتخابات اخیر – منظور سال 96- تأکید بر اندیشه‌ها و ایده‌هایی است که تاریخ از آن‌ها حمایت نمی‌کند.

آقای دکتر عبدالکریمی طوری انقلاب اکتبر را با انقلاب اسلامی مقایسه می‌کنند که انقلاب اسلامی در نظر ایشان سراسر خطا و انحراف است و اگر بسیجیان و پاسداران و طلاب جوان را دوست دارند، نه به اعتبار تعلّق آن‌ها به انقلاب، بلکه به جهت آن‌که از نظر آقای دکتر عبدالکریمی آن‌ها فرزندان ایران‌اند.

حال مقایسه بفرمایید نظر آقای دکتر عبدالکریمی را در رابطه با انقلاب اسلامی و اسلامی‌بودن آن و نظر آقای دکتر رضا داوری را که آقای دکتر عبدالکریمی خود را شاگرد ایشان می‌دانند.

در نشستی که آقای دکتر رضا داوری در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد سال 1396در خانه مشروطه اصفهان داشتند، از ایشان ‌پرسیدند: «آیا انقلاب اسلامی راهی را برای ما باز کرده است؟ و آیا امکانات تازه‌ای به روی ایران گشوده است؟» ایشان در جواب می‌فرمایند: «چرا در بدیهیات شک می‌کنید؟ مگر می‌توان گفت که حرکت امام خمینی یک گشایش در تاریخ ما نبوده؟ انقلابی رخ داده و عهدِ دینی تجدید شده است، مهم آن است که ما چطور می‌خواهیم رونده‌ این راه باشیم. اکنون باید گشایش را فهمید و البته به آن دل‌خوش نشد، باید به امکانات و چگونگی این راه دقت کرد. ما قدم به قدم باید آن را بگشاییم.»

آقای دکتر داوری در آخرین کتاب خود یعنی کتاب «اخلاق در زندگی کنونی»[3] در صفحه 339 می‌فرمایند: «در این‌که دین اسلام و رهبری دینی - و نه هیچ نیروی دیگری- می‌توانست چنین نهضتی را به‌وجود آورد و راه ببرد، به دشواری می‌توان تردید کرد. پس در این‌که انقلاب صفت اسلامی داشت و دارد تردید نباید کرد.» و در صفحه 340 همان کتاب می‌فرمایند: «کار بزرگ، یعنی سرنگون کردن نظام سلطنتی، صورت گرفته بود. کار بزرگ دیگر هم، اسلامی کردن کشور بود که با توجه به مسلمان بودن مردم و حرمتی که روحانیت داشت، مشکل نمی‌نمود.»

آقای دکتر رضا داوری در مورد انقلاب اسلامی می‌گویند: «انقلاب را دنباله تاریخ توسعه‌نیافتگی نمی‌دانستم. انقلاب حادثه‌ای پیش‌بینی نشده بود... احساسم این بود که دری در تاریخ در حال گشودن است ... اکنون به این نتیجه رسیده‌ام که انقلاب ما توانسته است آخرین تحولی را که در وجود بشر و در جهان پدید آمده است به نحوی نشان دهد.»[4] در ادامه می‌گویند: «انقلاب اسلامی حادثه بزرگی است و من همواره در سایه تفکر متفکران بزرگ به این حادثه و تجربه عظیم تاریخی اندیشیده‌ام»[5] و می‌گویند: «البته معتقدم که انقلاب باید بتواند در اساس جهان کنونی رخنه کند و اساس دیگری بگذارد.»[6] و در همین رابطه می‌فرمایند: «در هر صورت با نادیده‌گرفتن تجدد هیچ انقلابی صورت نمی‌گیرد. انقلاب بازگشت به گذشته و تجدید رسوم آن نیست. در انقلاب باید از غرب و از میان آن (و نه از کنارش) گذشت. غرب نمی‌گذارد هیچ قدرتی آسوده از کنارش بگذرد. من همچنان به انقلاب وفادارم به شرط این‌که آن را محدود به رعایت بعضی رسوم و ترک بعضی دیگر نکنیم و سودای حل همه‌ مسائل را از طریق إعمال قدرت سیاسی نداشته باشیم.»[7] و با توجه به این امر می‌فرمایند: «بنده اکنون هم از انقلاب دفاع می‌کنم و همچنان به غرب و تجدد با نظر انتقادی می‌نگرم.»[8] با توجه به سخنان چنین متفکری می‌توان به معنای «جهان بین دو جهان» فکر کرد، به‌خصوص آن‌جا که می‌فرماید: «انقلاب اسلامی ما توانسته است آخرین تحولی را که در وجود بشر و در جهان پدید آمده است به نحوی نشان دهد.» امری که بنده عنوان آن را حضور بشر آخرالزمانی گذاشته‌ام.

به هر حال بحث در این جا نقد افکار آقای دکتر عبدالکریمی نیست که بنده بخواهم بدان ورود کنم. بحث در جایگاه ایشان در دانشگاه است که به نظر بنده ایشان به عنوان شخصیتی نقّاد باید در دانشگاه دارای کرسی نقد و نظریه باشند و در جمع اهل نظر، نظرات خود را مطرح نمایند تا نقد و بررسی شود و از این جهت وجود ایشان در کشور و در دانشگاه نیاز است از آن جهت که تضارب آراء موجب رشد فکری جامعه می‌شود. ولی آیا می‌توان روح و روان دانشجویان را در کلاس‌های دانشگاه در اختیار ایشان گذاشت تا انقلاب اسلامی را که یک ملت برای آن فداکاری کرده‌اند و خون داده‌اند؛ این‌چنین زیر سؤال ببرند و دانشجویانی را که باید افسران جنگ نرم در مقابل دشمنان این انقلاب باشند، به افرادی خنثی و بی‌تفاوت تبدیل کنند؟ چیزی که بنده ناظر بوده‌ام که چگونه بعضی از طلاب و دانشجویان در مواجهه با نظرات ایشان گرفتار نوعی پوچی و سرگردانی شده‌اند و از همان جا بود که بنده نسبت به افکار ایشان حساس شدم و مطالب ایشان را دنبال کردم. به نظر می‌آید هیچ نظامی چنین اجازه‌ای را نخواهد داد. زیرا با محوریت انقلاب اسلامی بر عامل بقاء و انسجام ملت تأکید کرده‌ایم. بنده منکر مسلمانی و دلسوزی ایشان نیستم، ولی همچنان که خودشان می‌فرمایند دین را امری فردی می‌دانند و این‌جا است که موضوع حق و باطل بودن جریان‌ها در گفتار ایشان به‌کلّی مورد غفلت است.

در سخنرانی اخیرشان تحت عنوان «تفکر دینی در تمدن آینده» از آقای مصطفی تاج‌زاده تجلیل می‌کنند که البته عیبی بر این کار نیست. ولی آیا ایشان از جایگاه استاد فلسفه در کنار آقای مصطفی تاج‌زاده هستند و یا از جایگاه یک کنش‌گر سیاسی با عقاید خاصی که آقای تاج‌زاده دارند؟ آیا نقد ما به آقای دکتر عبدالکریمی در نسبت ایشان با آقای تاج‌زاده، نقد به یک استاد دانشگاه است و یا یک کنش‌گر سیاسی؟ بالاخره آقای دکتر عبدالکریمی را یک روشنفکر بدانیم و یا یک استاد فلسفه؟ از آن جهت که خودشان به خوبی می‌دانند جایگاه هر کدام متفاوت است و نگاه پدیدارشناسانه به موضوعات با نگاه روشنفکران، زمین تا آسمان فرق دارد.

 با این همه همچنان معتقدم ایشان و امثال ایشان باید در مراکز علمی، کرسی آزاد اندیشی جهت ارائه اندیشه‌های خود داشته باشند و آن اندیشه‌ها در معرض نقد و بررسی قرار گیرد ولی به عنوان استاد با چنین اعتقادی ظلم به دانشجویان می باشد به دلایلی که عرض شد. موفق باشید.

 


[1] - می‌فرمایند: انقلاب فرانسه یک امر تاریخی است و فلسفه بیش از ایدئولوژی در آن نقش دارد و همسو با فرآیندهای تاریخی است و در بستر یک تقدیر تاریخی به إعمال اراده انسان می‌پردازد. همراه با اعمال اراده‌ای که متفکران می‌خواستند به معنای تغییر نظام فئودالی به بورژوازی داشته باشند.

[2] - https://t.me/bijanabdolkarimi/1468

[3] - انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی- 1399

[4] - کتاب «آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ» مصاحبه «آقای زارع با آقای دکتر داوری». صفحات 72 و 73

[5] - همان- ص 109

[6] - همان- ص 141

[7] - همان- ص 142

[8] - همان- ص 145

31652
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: تقریبا دارم به این نتیجه می‌رسم که هر چه اصلاح طلبان افاضه می فرمایند عکسش به صلاح مملکت است با حضور در سوریه بعضا مخالف بودند و حال می‌خواهند ما را به باتلاق افغانستان بیفکنند. حقیر سابق ها به فضای فکری اصلاح طلبان نزدیک بودم ولی هیچ وقت فکر نمی کردم اینقدر در پازل دشمن بازی کنند. باری توافق اخیر با گروسی اصلاح طلبان را به وجد آورده و این مرا نگران کرده است چیزی بگویید که آرام شویم و الا شاید، باید سر را به دیوار بکوبم از دست این دولت انقلابی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً مطالب بسیار مبهم است. خود همان آقا هم در این حدّ که دوربین‌ها حذف نشوند، خوشحال بود، و نه آن‌که داده‌های دوربین‌ها را به آژانس تحویل دهند. موفق باشید

31651
متن پرسش
سلام و عرض ادب: داشتم یکی از یادداشتهای آقای داوری را می‌خواندم، که این سوال برایم پیش آمد که راستی چرا بشر امروز ذیل انقلاب، در انتخاب بین امنیت و آزادی، حتی حاضر است امنیتش را بخطر بیندازد ولی آزادی اش بخطر نیفتد، حتی اویی که می‌داند بدون امنیت آزادی هم معنا ندارد! خیلی ها این موضوع را ضعف بشر امروز می‌پندارند، در نگاه اول هم همین است، ولی حس می‌کنم یک نحوه رشد تاریخی در این امر نهفته است. نظر شما از این زاویه به موضوع چیست؟ با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای اساسی بشر امروز، سوبژه بودن اوست که اصطلاحاً موجب خودبنیادی او می‌گردد و مسئله بسیار عمیق و اساسی است از آن جهت که در این فضا، آزادی خود را می‌طلبد. و در بحث «معرفت النفس و بیکرانه‌های ناشناخته» تا حدّی متذکر این امر شده‌ایم که چگونه بشر در عین سوبژه‌شدن و حفظ آزادی می‌تواند در مقام بیکرانه خود با حضرت حق مأنوس شود. صوت بحث در پیام رسان ایتا ارسال شد. موفق باشید

31523
متن پرسش
سلام استاد گرامی: امروز برای بررسی پاسخ پستم به سایت رجوع کردم و ادعای رتبه نهم ایران در مصرف الکل را دیدم. لازم به ذکر است این ادعا مربوط به سازمان بهداشت جهانی نیست و ادعای یورونیوز است و طبق گزارش سازمان در ایران ۹۶ درصد جمعیت روی ۱۵ سال ایران حتی یک بار هم الکل مصرف نکردند. این ادعای دروغ یورونیوز در ایران جنجال درست کرد ولی خیلی زود مشخص شد دروغ است. https://www.irna.ir/news/83502174/ https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3580708-%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%B1%D9%81-%D8%A7%D9%84%DA%A9%D9%84-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید از دشمنیِ دشمن غفلت نکنیم وگرنه هر روز از این بازی‌ها ضربه خواهیم خورد. موفق باشید

31515
متن پرسش
به نام خدا با سلام: با توجه به اینکه در پاسخ به سوال ۳۱۴۹۵ و هک دوربین های زندان گفتید شبکه های معاند بزرگش می کنند. جسارتا عرض می کنم آقای طاهرزاده از خدا بترسید و درباره چیزی که اطلاع ندارید نظر ندهید حمایت نکنید تقلیل ندهید. lولاتقف ما لیس یک علم» نمی دانید چه خبر است! ان شاءالله در آینده ای نه چندان دور به برکت فضای مجازی خیلی چیزها روشن می شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً چون این پیرمرد هم از نظر تجربه‌هایی که دارد و هم از نظر این‌که در جریان فضای مجازی می‌باشد؛ می‌توانم به خودم اجازه دهم که نظر خود را خدمت کاربران عزیز عرض کنم. توصیه دوستانه بنده به جنابعالی آن است که مواظب باشید با عقل نظام استکباری آنچه در اطراف خود و در تاریخ خود می‌گذرد، تحلیل نکنید. به گفته مرحوم آیت الله طباطبایی، مشکل آدم و حوّا آن بود که دشمنیِ شیطان را فراموش کردند و ادعای شیطان را که خود را دلسوز آن‌ها نشان می‌داد پذیرفته بودند و آن شد که آن‌ها از مأوای الهی آن‌طور که شایسته بود، محروم شدند. موفق باشید

31495
متن پرسش
سلام استاد جان: خوبید؟ یک عمر فکر می‌کردم شبکه های معاند دارند حرف برای جمهوری اسلامی در میارند که در زندان‌هاش ظلم و ستم میشه به زنداني و... ولی متأسفانه با هک دوربین های زندان اوین معنای رأفت اسلامی و اخلاق انسانی و دینی رو فهمیدیم!! از اون مسخره تر دستور رئیس قوه به بررسی موضوعه! استاد جان آقای اژه ای عمرش رو در قوه قضائیه بوده یعنی خبر نداشتن از نوع برخوردها در زندانها؟! حقیقتا متاسفم! نه برای جمهوری اسلامی اونکه کارش از تأسف گذشته. برای خودم که یک عمر ذوب در ولایت و نظام بودم!! همون موقع که در کهریزک همه گفتن به بچه های مردم تجاوز می‌شده باید می فهمیدم! خیلی خیلی ناراحتم. بهم نگید یه ماموری خطایی کرده و..‌‌. فاجعه فراتر از اینه، اصلا در نظامی که داعیه اسلام داره نباید این مسائل باشه، بعد جالبه ما می آییم می گیم که چرا در آمریکا پلیس با سیاه پوستها اونجوری برخورد میکنه و چرا عربستان با خاشقچی اونطور برخورد می کنه و... دیگه خدایی پررویی در حد عرش رو ما داریم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که شبکه‌های معاند، مسئله را بیش از حدّ بزرگ می‌کنند تا ما بزرگی‌های خود را ننگریم وگرنه متأسفانه این ضعف‌ها نه‌تنها در زندان‌ها که در همه ادارات ما به صورتی تاریخی ریشه دوانده است. عمده، راهِ عبور از این تنگناهای تاریخی است و به همین جهت بنده احساس کردم از مدیریت اداره کل آموزش و پرورش استعفا دهم. زیرا ما در زیرساخت‌های فرهنگی، مشکلات اساسی داریم. بنده بر خلاف جریان روشنفکری، راه حل را هرچه بیشتر در به ظهورآوردن ذات انقلاب اسلامی می‌دانم و معتقدم رهبر بصیر انقلاب با توجه به چنین مشکلاتی بنا دارند به جای درگیری با امثال آقای هاشمی و آقای روحانی، آرام‌آرام روحی را از طریق انقلاب اسلامی به صحنه آورند که نتیجه آن، به ظهورآمدن نسلی است که نسبت به انسانیت انسان‌ها حساس باشد و این با آموزه‌های دینی در بستر انقلاب اسلامی پیش می‌آید. موفق باشید                                                                

31401
متن پرسش
سلام: در توییتر و اینستا گرام پر کردن که به ایران کمک کنید و سازمان جهانی بهداشت به کمک ایران بیاد. یونیسف به داد ایران برسه. واقعا مسئولینی که کاری کردن تا وضع به اینجا برسه چه جوابی دارن بدن. هر چند من خودم هرگز چنین پستی نمیذارم. ولی خیلی ناراحتم خیلی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که بیشتر این حرکات، جنبه‌ سیاسی دارد و پروژه ضربه زدن به رهبری توسط انگلیس خبیث در پشت آن است. موفق باشید

نمایش چاپی