بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سیاست و تحلیل حوادث

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19251
متن پرسش
سلام علیکم: محضر استاد عرض ادب و احترام دارم. استاد تو این چند روز مونده به انتخابات چیکار کنیم تا مردم به اونکه باید رأی بدهند؟ منظورم اینه چطوری روشنگری کنیم چه مطالبی رو بیان کنیم؟ از سرنوشت انتخابات خیلی می ترسیم نکنه باز....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با سعه‌ی صدر هرجا شرایط مناسب بود دلایل عبور از دولت یازدهم را برایشان روشن کنید، ولی نه با جدال و درد سر. موفق باشید

19246
متن پرسش
با سلام: استاد محترم. بنده و جمعی از دوستان چند سالی هست که با افکار و کتب شما آشنایی داریم و شما را قبول داریم و یکی از ویژگی های شما را عالم به زمانه بودن و داشتن موضع سیاسی می دانیم. لذا خواهشمند است در زمینه انتخابات ریاست جمهوری ما را راهنمایی بفرمائید و در صورت امکان نظر خود را درباره حجت الاسلام رئیسی بفرمائید. با تشکر. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کار را به عهده‌ی «جمنا» بگذاریم، انسان‌های قابل اعتمادی جهت تصمیم‌گیری نهایی می‌باشند. موفق باشید

19243
متن پرسش
خدمت استاد عزیز و گرانقدرم سلام علیکم: بنده از شاگردان کوچک شما در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بودم که بحمدالله حظ وافی از محضرتان در درس معارف کسب نموده و همواره مباحث دینی شما را دنبال نموده و جواب سوالات ذهنم را در سخن و آثار شما یافته ام اما هیچگاه اینگونه ناراضی و در حیرت از پاسخ شما بزرگوار در بزرگترین چالش این انقلاب نبودم!!! بر اساس سوالات قبلی دوستان که مورد سوال و تایید این حقیر نیز می باشد اگر می بینید امروز به شما بزرگوار روی آوردم و توضیح می خواهم به خاطر این است که علی رغم تمام احترام و ارزشی که برای هویت شورای نگهبان که امید مستضعفین و اکثریت محرومین و سکاندار 8 سال خدمت انقلابی و بی منت را که مورد تایید رهبر عزیزمان بوده را رد صلاحیت کرده قائلم اما هرچه سعی میکنم دلیلی متقن برای تسلی فکر و روح آزرده خود و خانواده ام بیابم عاجزم و دردمندتر اینکه شما هم اینگونه جواب پرسش ها ذهن ما را می دهید طوری که جسارتاً شک می کنم شاید به جای استاد طاهرزاده عزیز و تیز بین فرد دیگری پاسخگوی سوالات در خصوص بحث آقای احمدی نژاد می باشد؟ جناب استاد می خواهم برای من تبیین کنید بر اساس کدام برهان شما رفتارهای انتخاباتی آقای احمدی نژاد را نشات گرفته از مشاورانی که حکیم نیستند می دانید! مشاوران آقای احمدی نژاد تا آنجایی که ما می بینیم و شاهد هستیم جوانان انقلابی از خودگذشته فداکار و با بینش های عمیق سیاسی که شاید کمتر نمونه ای در محافل دیگر داشته باشند و البته صبور و بزرگوار از ظلمی که از جانب دوست و دشمن در این مدت بر آنها شد و دم نزدند و نمونه اخیر آن هم در رد صلاحیت احمدی نژاد جز حکمت از آنها چیزی ندیدیم هستند که همواره بر خواسته های انقلابی خود از احمدی نژاد پافشاری می کنند! بنده متوجه عملکرد اخیر اقای احمدی نژاد که شما می فرمایید مورد انتقادتان هست نیستم همان طور که هرگز متوجه انحراف و بی ولایتی ایشان نشدم البته قصد دفاع ندارم که در مقام سوال هستم اما تا آنجایی که این جماعت مقابل ایشان از تمامی تکنیک های علوم مدیریتی و استراتژیک برای تخریب ایشان استفاده نمودند شاید هر کسی جای او بود چنین حرکاتی (تکنیکهای) را انجام می داد. به نظرم توضیحی که آقای احمدی نژاد در خصوص اعلام کاندیداتوری خودش علی رغم توصیه حضرت آقا مبنی بر عدم کاندیداتوری داد قانع کننده بود و مخصوصا در شرایطی که تمام رسانه های اصول گرا ایشان را بایکوت خبری کرده بودند نباید انتظار داشت توضیحاتشان به گوش همه مومنین رسیده باشد! و نکته دیگر اینکه تمامی اشراف متحد و یک صدا دادشان هوا رفت و دلسوز انقلاب و نظام و رهبری شدند و هرچه توهین و ناسزا و بی اخلاقی بود در سطح کشور در بوق و کرنا نثار ایشان کردند. استاد عزیز، جناب آقای کد خدایی سخنگوی محترم شورای نگهبان اعلام نمودند نقل به مضمون که ما وقتی صلاحیت کسی را تایید می کنیم نظارت ما قبل از اعلام تایید صلاحیت است و دیگر نظارتی بر عملکرد ایشان در زمان تصدی نداریم و تا آنجایی که عقل و قانون حکم می کند به نظرم بر این اساس احراز شرایط بر اساس مستندات موجود گذشته و حال افراد است نه اینکه رفتارهای احتمالی آن فرد در آینده که در بدبینانه ترین حالت که تصور کنیم خدای ناکرده احمدی نژاد نظام و رهبری را به کسی بفروشد قانون برای آن راهکار دارد و همچنین در صورت صدق فرض دوم رفتار آقای روحانی در برجام دو و سه نیز باید پایش و پیش بینی می شد!! کما اینکه خیلی از رفتارهای قبلش هم برای ما جای سوال دارد که چگونه از این فیلتر رد می شود اما صلاحیت احمدی نژاد که به گفته خودشان به خاطر عدم تمکین به توصیه رهبری نبوده رد نمی شود؟ و این مطالبه پاسخگویی را اگر شما نخبگان طلب نکنید سر خوردگی ما مردم انقلابی از این بیشتر می شود. سوال دیگرم در خصوص اینکه می فرمایید احمدی نژاد با ظلمی که کرد کمر ما و رهبری را شکست بر اساس کدام سخنان حضرت آقا میرفرمایید؟ از حاشیه ها گفته اید حاشیه ها را احمدی نژاد ایجاد کرد یا دشمنان احمدی نژاد؟ فرمودین همه طلبه ها را رها کرد و مشایی را قدیس! تا آنجایی که به سبب موقعیت شغلی اطلاع دارم دولت نهم بیمه طلاب را راه اندازی کرد و به جد پیگیر و عامل شد و دیگر اینکه افرادی را می بینم در تشکیلات ایشان که طلبه هستند شاید تعریف شما از طلبه چیزی است که من نمی دانم چون من علوم تجربی خواندم و مشایی نیز معاون اول ایشان بود و مقایسه این دو در ذهنم قیاس مع الفارغ را تداعی می کند! و امروز استاد عزیز شاگرد کوچک شما آنچه که میربیند تکرار تاریخی است که حاصل تدبیر فرماندهان سپاه مختار تدبیری برخواسته از یک سوءظن، کیان مختار را به مسلخ فرستادند، کیان با تمکین به این مصلحت اندیشی به مسلخ شهادت رفت ... و دشمن خندید! خداوند به فرزندان ما برای درک عمیق انقلاب با وجود این مسائل پیش آمده به برکت حضرت زهرا (س) کمک کند. ان شالله. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ضمن تشکر از تذکرات مشفقانه‌تان به اینجانب. عنایت بفرمایید که بحث در تعهد و وِلایی‌بودن آقای احمدی‌نژاد نیست که بنده قبلاً هم طی جوابی در این مورد عرایضی داشته‌ام؛ آن‌چه بنده وظیفه‌ی خود می‌دانم، تذکر به عزیزانی است که در نسبت با آقای احمدی‌نژاد و تعلق او به انقلاب و شعارهای انقلاب، سایر عوامل حفظ نظام اسلامی و سایر ابعاد حضور تاریخی انقلاب اسلامی را از نظر دور ندارند و سعی بنده آن است که شکافِ پیش‌آمده بین رفقای علاقه‌مند به آقای احمدی‌نژاد و انقلاب، به درستی ترمیم شود و از این جهت ضعف‌هایی را متذکر شدم که توسط آقای احمدی‌نژاد پیش آمد و البته سعی شد سربسته آن نکات عرض شود وگرنه فعالیت‌هایی مثل آن‌چه در رابطه با بیمه‌ی طلاب متذکر شدید را، نه بنده بلکه بسیاری ابداً منکر نیستند که خدمتِ ارزشمندی به حوزه‌های علمیه شد.

فکر نمی‌کنم نیاز باشد دوباره ماجراهای تلخ گذشته یادآوری شود. اجمالی‌ترین سخن این بود که عرض شد: «ایشان مشاوران بدی دارند» تا رفقا فکر نکنند بعضی از حرکات ایشان را نیز باید حمل بر صحت و یا توجیه کرد. خانه‌نشینی و یا مطرح‌کردن آن ویدئو در روز آن یکشنبه‌ی سیاه را که آقای حجت‌الاسلام سالک به عنوان یکی از دلسوزان ایشان التماس می‌کنند آن را پخش نکند؛ ولی او نه توصیه‌ی آقای سالک را پذیرفتند و نه توصیه‌ی آقای حسینیان را که مکرر چوب طرفداری از آقای احمدی‌نژاد را خورده بود.

قصد بنده آن نیست که ضعف‌های آقای احمدی‌نژاد را با همدیگر در میان گذاریم، بلکه بناست عرایض بنده تذکری باشد برای رفقایی تا آقای احمدی‌نژاد را مبری از ضعف‌هایی که می‌توانست نداشته باشد، ندانند. آیا این‌که ایشان بدونه ملاحظات تذکر رهبری به‌خصوص در دولت دهم جبهه‌ای از معدود دوستان خود در مقابل همه‌ی جریان اصول‌گراییِ ولایی قرار دادند، با تاریخی که ما در آن به‌سر می‌بریم مطابقت داشت؟!! آیا ایشان متوجه بودند ما در چه شرایطی از نظر تاریخی هستیم؟!! نمی‌دانم چه اندازه در جریان عزل جناب آقای حجت‌الاسلام محسنی اژه‌ای هستید؟ آقای احمدی‌نژاد را در دولت دهم چه شده بود که همه‌ی نیروهای انقلاب از چشم ایشان افتاد، به‌جز چند نفر محدود؟! آیا در جریان گله‌ی رفقایی هستید که هر وقت به سراغ ایشان می‌رفتند آن‌ها را حواله به مهندس یعنی آقای مشائی می‌دادند؟ در صورتی‌که آن‌ها برای دفاع از آقای احمدی‌نژاد زحماتی را تحمل کرده بودند.

عرض بنده در جواب سؤال شماره‌ی 19216 آن بود که: «تکلیف ما با آقای احمدی‌نژاد به‌خصوص با حرکات اخیر ایشان مشخص شده، ولی تکلیف ما با خودمان و انقلاب اسلامی از این به بعد با تجربه از گذشته بهتر روشن می‌شود. امید است رفقا بتوانند به راحتی از آقای احمدی‌نژاد عبور کنند ولی از آن‌چه موجب رجوع به شعارهای ایشان شد، عبور نکنند. مطمئن باشید انقلاب، در جایگاهی قرار دارد که هرگز ظرفیت تاریخی این دوران، ذهن‌ها و قلب‌ها را به‌جایِ دیگری جز اهداف انقلاب اسلامی جذب نمی‌کند، می‌ماند که با خونِ جگرخوردنِ بیشتر آن پختگی لازم برای نیروهای انقلاب پیش خواهد آمد.»

 به هر حال در جایگاه سختی قرار داریم. باید از خود پرسید آیا این شکافی که بین رفقای علاقه‌مند به آقای احمدی‌نژاد و اصل انقلاب به‌وجود آمده است، چه اندازه منطقی است و با واقعیت صحنه مطابقت دارد؟ آیا در آن حدّ که یکی از رفقا از فرط ناراحتی برای بنده نوشته است: «یک قبر برای خودم و یک قبر هم برای انقلاب کنده‌ام». تا این حدّ همه‌چیز را از دست‌رفته می‌پندارد. در حالی‌که ابداً چنین نیست. همان‌طور که جنابعالی با آن احساسات پاک‌تان، سرنوشت کیان را در نسبت با مختار برای آقای احمدی‌نژاد مثال زده‌اید. آیا واقعاً همین‌طور است؟!! موفق باشید

19216
متن پرسش
سلام علیکم: اعیاد رجبیه بر شما استاد عزیز مبارک: برای ما هم در این ماه عزیز دعاگو باشید. هر چند می دانم بحث آقای احمدی نژاد شاید برای شما دیگر ملال آور شده باشد اما ما بخاطر انقلاب باید این بحث را حل کنیم چون بحث یک نفر در میان نیست بلکه دایره عظیمی از نیروهای انقلاب است که به شخص ایشان وصل شده بودند. استاد در دولت 9 و 10 با ظهور احمدی نژاد به فرموده حضرت آقا انقلاب یک رویش مضاعفی پیدا کرد و البته این ها همه نقاط بالقوه انقلاب بود که بالفعل شد. و مسائل همچنان پیش آمد و دشمنی ها با ایشان شروع شد و ... و نیز اشتباهات فاحش ایشان تا مسائل اخیر در مورد انتخابات و رد صلاحیت ایشان. اما اگر کسی این 12 سال را در ذهن داشته باشد خیلی سریع قضاوتی را می کند که دشمنان این روزها دارند القا می کنند که احمدی نژاد از اول منحرف بود و حالا خودتان اعتراف کردید و این برای اذهان عمومی مردم براحتی پذیرفته می شود و براحتی هم قابل جواب دادن نیست. مخالفین بی بصیرت احمدی نژاد هم به گونه ای مخالف می کنند که ایشان را یک منحرف بالذات می دانند که به نام انقلاب ضد انقلاب عمل می کند. و متوجه نمی شوند که گاهی با زدن و نقد احمدی نژاد آن هم بیرون از دایره انصاف و بر اساس اتهامات ناشی از فضای رسانه ای، دارند تمام دوران انقلابی دولتهای نهم و دهم را می زنند و ناخوداگاه با این کار دارند به آقا ضربه می زنند که ایشان هم اشتباه کرد که از ایشان این همه حمایت کرد. از آن طرف خود ایشان هم با این کارهای افتضاحی که این اواخر انجام داد خودش را بی آبرو کرد. ما دلمان برای انقلابمان می سوزد که فرد انقلابی بیاید و این همه خدمت کند و بعد از چندی اینگونه بدست خودش و به تهاجم و نقشه های نپیچیده دشمنان خارجی و داخلی به این نقطه برسد و در این بین دشمن شاد کنان جشن بگیرد که نقطه قوتی از انقلاب را به نقطه تهدید انقلاب تبدیل کرده است. خلاصه در این بین ذهن مشوش است که از ایشان چگونه دفاع کند و چگونه نقد کند که ذهن مخاطب را دقیق در مسیر انقلاب نگه دارد. چرا که فضای رسانه ای و مخالفین و موافقین خونین ایشان دفاع ها و نقدها را به نفع خود و بر علیه طرف مقابلشان مصادره می کنند. دلمان برای رهبرمان می سوزد که چگونه این یاری که نزدیکتر از هاشمی افکارش به او بود اینگونه باعث اختلاف افکنی بین نیروهای مذهبی شده است. خیلی ها سوال می کنند که مگر ایشان رئیس جمهور دو دوره نبوده چرا رد صلاحیت شده. خیلی از دوستان انقلابی امان این روزها بدبین به نظام و .. شده اند. واقعا در برزخی بدی گیر کرده ایم. ای کاش شما که روزی مدافع سرسخت ایشان بودید بخاطر انقلاب و امروز ظاهرا چندان گرایشی به ایشان نداشتید این موضوع را واضح می کردید که چه باید بکنیم. درست است که انقلاب ذاتی دارد و در ذات خود مقهور افرادش نمی شود و جلو می رود اما این انقلاب در دوره 84 به بعد در دولت و فرد آقای احمدی نژاد تجلی کرده بود و لذا این تجلی را نمی توان براحتی کنار زد از آن طرف این تجلی دچار غبارهایی شد که دوست و دشمن و اشرافیت سیاسی و اقتصادی براحتی با این غبارها سعی در ضربه زدن به این تجلی انقلاب دارد و با ضربه به آن می خواهد به خود انقلاب ضربه بزند. اگر کمک کنید راه برون رفت از این برزخ را برای نیروهای انقلابی مفتوح نمایید، شاید بتوانیم با ورود در آن در ارتقا انقلاب سربازی کنیم. ببخشید از طولانی شدن و پراکنده گویی. چون می دانم در مباحث مختلفش شاگردی کرده ام با اشاره مباحث مختلف را گفتم که از هر کدام سرفصلهای فراوانی برای گفتگو مد نظر بود. و العاقبه للمتقین. التماس دعا.
متن پاسخ
  • باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به نکات دقیقی اشاره دارید و هنر ما آن است که در چنین مواردی بهترین برخورد را با موضوع تاریخی خود داشته باشیم تا همان‌طور که فرموده‌اید بتوانیم از دوست نادان و دشمن دانا هر دو عبور کنیم و این را در نقد منطقیِ خود در نسبت با آقای احمدی‌نژاد می‌بینم. از اشتباهات آقای احمدی‌نژاد در کنار شعارهای انقلابی ایشان، بحثی نیست و از آن توهّمی که ایشان را از بدنه‌ی جریان انقلابی و رهبری جدا کرد نمی‌خواهم بحث کنم. بحث بر سر آن است که اگر امروز هم کسی همان شعارها را بدهد ما باز باید به او رجوع کنیم و از آن شعارها استقبال نماییم، منتها سعی خواهیم کرد علاوه بر نظر به آن شعارها، حکمتی را در شخصیت آن فرد دنبال نماییم و این آن چیزی است که آینده‌ی ما با عبرت‌گیری از گذشته، شکل می‌دهد. بنده در جواب سؤال شماره‌ی 19215 عرض کردم:

     «حاشیه‌هایی که دولت آقای احمدی‌نژاد ایجاد کرد کمر رهبری و ما را که تمام‌قد از ایشان دفاع کردیم، شکست. فراموش کرد طلبه‌ها چگونه از پول شهریه‌های خود از او دفاع کردند و یک‌مرتبه همه را رها کرد و شخصی به نام آقای مشائی را قِدیس‌گونه جلوی همه قرار داد. آقای احمدی‌نژاد به ما و به رهبری ظلم کرد و این شد حال و روزِ ما که شما در این رنج‌نامه از آن سخن گفتید. ابتدا باید گذشته را بازخوانی کرد تا فردایی که دوباره نیروهای انقلاب کمر راست می‌کنند، حکیمانه عمل کنیم. چگونه می‌توان هنوز به آقای احمدی‌نژادی دل‌بست که قابل پیش‌بینی نیست؟! آیا شورای نگهبان می‌تواند کسی را به‌عنوان رئیس جمهور به مردم معرفی کند که هر روز باید منتظر یک حرکت غیر قابل پیش‌بینی از او بود؟! دوای دردِ ما امروز بازخوانیِ تاریخی است که بدان دل‌بستیم ولی گویا باید دقیق‌تر مسئله را دنبال می‌کردیم. شعارهای خوب اگر از زبان شخصیتی که ابعاد وجودی او مطابق آن شعارها نباشد، به گوش‌مان رسید؛ دیگر به‌راحتی به آن شخصیت دل نخواهیم بست».

    تکلیف ما با آقای احمدی‌نژاد به‌خصوص با حرکات اخیر ایشان مشخص شده، ولی تکلیف ما با خودمان و انقلاب اسلامی از این به بعد با تجربه از گذشته بهتر روشن می‌شود. امید است رفقا بتوانند به راحتی از آقای احمدی‌نژاد عبور کنند ولی از آن‌چه موجب رجوع به شعارهای ایشان شد، عبور نکنند. مطمئن باشید انقلاب، در جایگاهی قرار دارد که هرگز ظرفیت تاریخی این دوران، ذهن‌ها و قلب‌ها را به‌جایِ دیگری جز اهداف انقلاب اسلامی جذب نمی‌کند، می‌ماند که با خونِ جگرخوردنِ بیشتر آن پختگی لازم برای نیروهای انقلاب پیش خواهد آمد. هرچند به قول جناب آقای دکتر زرشناس نئولیبرال‌ها گاه‌گاهی از حرکاتِ ناشیانه‌ی ما به خود امیدوار می‌شوند، ولی چیزی نمی‌گذرد که دوباره با یأسِ پیشین خود روبه‌رو خواهند شد. موفق باشید 
19215
متن پرسش
بسمه تعالی سلام براستاد گرامی و عزیزتر از جانم: سالهاست خسته شده ام از این همه درد و رنجی که بر انقلاب تحمیل می شود از اینکه می بینم در انقلاب اسلامی عزیزم کسانی بر مسند ریاست هستند که یا از اشراف سیاسی هستند یا از اشراف اقتصادی. کسانی که درد و رنج محرومیت و نداری را نمی دانند و ثروتشان از پارو بالا می رود. من فرزند انقلابی هستم که از کل انقلاب هیچ انقلابی ندیدم جز چند سال حضور احمدی نژاد. نه جنگ را درک کردم و نه امام خمینی عزیز را. کاش بودم ولایق جهاد در راه خدا بودم و شهید می شدم و این روزهای پر از درد را نمی دیدم. دردهایی که بر عزیزتر از جانم رهبر معظم انقلاب تحمیل می شود. من از نسل سوخته ای هستم که از انقلاب هیچ چیز جز درد و رنجش را نفهمید. از زمانی که احمدی نژاد آمد احساس کردم دیگر وقت دیدن انقلاب است باید بنشینم و زیبایی های این تماشاگه راز را ببینم باورم شد انقلاب من طلوع کرده است و رنجهای مستضعفین به پایان رسیده است. اما وقتی دیدم آن مردی را که از میان دردها و رنجهای مستضعفین قیام کرد اینگونه زدند و او نیز بر حاشیه ها افزود و او را انگ انحراف زدند و مطمئن شدم انقلابی که فکر می کردم طلوع کرده است بزودی همانها که ادعای آوردنش را داشتند خاموشش کردند ناامید شدم و وقتی انقلابی را دیدم که حسن روحانی رئیس جمهورش شد ناامیدترم کرد. چه شد که امروز اینجاییم. مخالفان حزب اللهی احمدی نژاد ما را متهم به مخالفان ولایت و انقلاب می کنند گویی ما در جبهه انقلاب نیستیم آنها می خواهند عمدا ما را مقابل انقلاب و ولایت قرار دهند؟ می خواهند کاری کنند که دشمن انقلاب لقب بگیریم؟ به خدا قسم اگر احمدی نژاد را دوست داریم چون با دیدن او یاد مستضعفین، یاد انقلاب، یاد اسلام و امام و یاد شعارهای اصیل انقلابی می افتیم. ما امروز کجاییم؟ از طرفی دل در گرو انقلاب و رهبری داریم و از طرفی نمی توانیم باور کنیم عده ای مدعی انقلابی گری ما را از جرگه انقلاب خارج کنند. شرایطی در حال تحقق است که اگر فکری نشود جبهه طرفداران احمدی نژاد بدلیل اینکه از انقلاب در حال رانده شدن هستند تبدیل به یک اپوزیسیون شوند و من می بینم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. حال سرگردانیم شما را به خدای امام خمینی و انقلاب اسلامی قسم بگویید چه شده؟ آیا خدا ما را تنبیه کرد که روزی عده ای را که از اصلاح طلبان بودند با عناوین ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه از دایره انقلاب به بیرون هول دادیم آیا ما چوب تندرویهای دیروز عده ای را می خوریم؟ آیا ما همان نسل سوخته انقلاب هستیم؟ چه شده کجای تاریخ هستیم؟ نکند ما را در ورطه ای اندازند که ندانیم جبهه علی حق است یا جبهه معاویه؟ ما کجای تاریخ ایستاده ایم؟ شما را به خدای امام خمینی قسم نگویید انقلابی باشید که ما همه از انقلابیون هستیم همانطور که همه از مسلمانان بودند و جبهه معاویه و علی را نتوانستند تشخیص بدهند. نگویید پشت سر رهبری حرکت کنید مگر تاکنون تخلف کرده ایم؟ بگویید درد جان ما چیست که انقلاب را دوست داریم، رهبری را دوست داریم، احمدی نژاد را دوست داریم. آیا ما از تاریخ انقلاب به جرم دوست داشتن نماد و اسطوره شعارهای انقلاب جدا شده ایم؟ ما کجای تاریخ ظهور مولایمان مهدی صاحب الزمان هستیم؟ خسته هستم با یک کوه از دردهای تمام تاریخ بشریت که گویی هیچ کس ما نسل سوخته تاریخ انقلاب را دیگر یاری نمی کند و رها شده در برهوت این تاریخ هستیم. صرفا درد و دلی بود شاید بتوانید بگویید ما چه دردمان شده آیا این تضاد است که ما انقلاب و رهبری و احمدی نژاد را با هم دوست داریم. نیازی به جواب نیست صرفا درد و دلی بود که بدانید سرگردان و خسته هستیم گویی هیچ چیز جز ظهور مولایمان ما را شاد نمی کند. والسلام علی من تبع الهدی. شاگرد کوچکی از شاگردانتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را». گفتنی‌ها را گفتی و در میان آن گفتنی‌ها متذکر حاشیه‌هایی شدی که دولت آقای احمدی‌نژاد ایجاد کرد و کمر رهبری و ما را که تمام‌قد از ایشان دفاع کردیم، شکست. فراموش کرد طلبه‌ها چگونه از پول شهریه‌های خود از او دفاع کردند و یک‌مرتبه همه را رها کرد و شخصی به نام آقای مشائی را قِدیس‌گونه جلوی همه قرار داد.

آقای احمدی‌نژاد به ما و به رهبری ظلم کرد و این شد حال و روزِ ما که شما در این زنج‌نامه از آن سخن گفتید.

ابتدا باید گذشته را بازخوانی کرد تا فردایی که دوباره نیروهای انقلاب کمر راست می‌کنند، حکیمانه عمل کنیم. چگونه می‌توان هنوز به آقای احمدی‌نژادی دل‌بست که قابل پیش‌بینی نیست؟! آیا شورای نگهبان می‌تواند کسی را به‌عنوان رئیس جمهور به مردم معرفی کند که هر روز باید منتظر یک حرکت غیر قابل پیش‌بینی از او بود؟! دوای دردِ ما امروز بازخوانیِ تاریخی است که بدان دل‌بستیم ولی گویا باید دقیق‌تر مسئله را دنبال می‌کردیم. شعارهای خوب اگر از زبان شخصیتی که ابعاد وجودی او مطابق آن شعارها نباشد، به گوش‌مان رسید؛ دیگر به‌راحتی به آن شخصیت دل نخواهیم بست. موفق باشید  

19213
متن پرسش
سلام به جناب استاد طاهرزاده: آن طور که به نظر می رسد همه کنار نشسته اند تا رئیس جمهور بیاید و کارها را درست کند ظاهرا قرار نیست کسی کاری بکند. از حضرتعالی سوال داشتم راهبرد رئیس جمهور آینده را چه می دانید؟ چه شاخصی برای انتخاب رئیس جمهور به نظر شما لازم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز جدیدی جز آن‌چه مقام معظم رهبری می‌فرمایند، نمی‌دانم. وظیفه‌ی ما آن است که با ارتقاء فکری و فرهنگی جامعه، مطالبات جامعه را بالا ببریم تا فریب وعده‌های دنیایی کاندیداها را نخورند. موفق باشید

19207
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: بنا بر گفته سخنگوی شورای نگهبان علت رد صلاحیت دکتر احمدی نژآد توصیه رهبری نبوده است. بنا بر این علت رد صلاحیت ایشان چه بوده است؟ (غیر از توصیه رهبری واقعا علتی برای رد ایشان نیست) واقعا متر و ملاک این شورا چیست؟ چراباید غرضی تایید شود و بعد در دوره بعد رد!؟ و چطور جهانگیری و روحانی! و هاشمی طبا و میرسلیم تایید می شوند اما دکتر احمدی نژاد نه! «چرا در قانون برای پاسخگویی شورای نگهبان راهکاری گذاشته نشده است. حتی برای اعتراض هم فرصتی نگذاشته اند.» حقیقتا مردم ناامید شدند و حتی از رای ندادن سخن به میان می آورند. (که البته ناراحت کننده است) حتی نمی توانیم سوال کنیم! با وجود اینکه رای شورای نگهبان را قبول داریم و به آن تمکین می کنیم ولی اجازه سوال هم نمی دهند و مارا ضد ولایت جلوه می دهند. این رد صلاحیت به جهانیان این پیام را ارسال می کند که جمهوری اسلامی از استکبار ستیزی و مبارزه با صهیونیست خسته شده و علاقه به مذاکره و معامله دارد. اصلا تفاوت انتخابات ما با انتخابات آمریکا در چیست؟ آنجا هم دو حزب مردم را طوری احاطه کرده اند که جای هیچ غیری نمانده است و اینجا که به مراتب بدتر است و هزاران سوال ناگفته دیگر...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که بنده اعضای شورای نگهبان را انسان‌های فرهیخته و دلسوز و آگاه به زمانه می‌دانم، به نظر می‌اید باید تا آن‌جا که ممکن است ملاک‌های تأیید داوطلبان ریاست جمهوری را به مردم ارائه دهند، مگر آن‌جایی که آبروی کاندیداها در میان است. البته در مورد آقای احمدی‌نژاد گفتنی زیاد است. نکاتی در جواب سؤال 19215 عرض خواهد شد. موفق باشید

19184
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر: چرا مکاشفه آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني را طرفداران و مخالفان او به 2 گونه نقل کرده اند. طرفداران مي گويند که حضرت مهدي (ع) در آسمان با خطي سبز براي او نوشت که طلب المعارف من غير طريقنا اهل البيت مساوق لانکارنا – ولي مخالفان مي گويند در مكاشفه‌ای می‌بیند كه حضرت بقیّةالله ارواحنا فداه كاغذی به او دادند و در پشت آن كاغذ به خطّ سبز نوشته است: أنا الحُجّة‌ُ ‌ابْنُ الحَسَن. خودش این مكاشفه را تعبیر به بطلان سیر و سلوك خود نموده؛ و از آنجا از عرفان و پیمودن راه خدا زده می‌شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نیستم. ولی مگر مشکل ما امروز، این حرف‌هاست؟ در تاریخی که دشمنان اسلام هزاران شبهه مطرح کرده‌اند که تنها باید با استدلال‌های عقلی و فلسفی در مقابل آن‌ها ایستاد. موفق باشید

19179
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خدا قوت. در جزوه «مطهری فردای تاریخ ما» از شهید مطهری نقل فرموده اید که آزادی در تفکر آزاد است نه در عقیده، در این صورت باید با عقاید متفاوت صرفا برخورد نظری داشت؟ راه صحیح برخورد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن‌جا بحث بر سر آن است که نمی‌توان گفت هرکس هر عقیده‌ای می‌تواند داشته باشد و آن را حق دانست. زیرا عقیده باید بر اساس برهان باشد. ولی راه برخورد با هر عقیده‌ای تا وقتی که مضر به حالِ فرد یا جامعه نباشد، به عهده‌ی خود افراد است و آزادند که آن عقیده را داشته باشند.

19149
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد معزز: جناب استاد نظرتان درباره دکتر زاکانی برای رئیس جمهوری چیست؟ به نظر می رسد مردی با صداقت، توانمند، اهل مبارزه با مفاسد و ویژه خواریها، باسواد، ساده زیست، اهل برنامه و با تجربه هستند و نسبت به آقای رئیسی نسبت به مسائل کشور و بانیان مشکلات و راه حل آنها خیلی آگاه تر و توانمند تر هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید به «جمنا» اعتماد کنیم، عاقلانه‌تر عمل کرده‌ایم. موفق باشید

19148
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به انتخابات پیش رو و وظیفه ی هر انسانی برای انتخاب اصلح نظرتون رو در مورد جریان فکری آقای قالیباف که تاثیر در مدیریت دارد را چه طور می بینید و تحلیل می کنید؟ (فضای فکری مدیریتی ایشان). با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان خوبند ولی به تصمیم قطعی «جمنا» که انسان‌های قابل اعتمادی هستند، بهتر می‌توان اعتماد کرد. موفق باشید

19099
متن پرسش
با سلام: نظرتون درباره عمل اخیر آقای احمد نژاد چیه؟ منظورم ثبت نام در انتخاباته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چندان متوجه‌ی حرکات ایشان نمی‌شوم. ظاهراً مشاور، یا مشاورانِ حکیمی ندارند وگرنه، نه آن یکشنبه‌ی سیاه را به‌وجود می‌آوردند تا آن حدّ  که رهبر معظم انقلاب آن کار را خلاف شرع بدانند؛ و نه این حرکات را که بیشتر ملعبه‌ای است برای رسانه‌های بیگانه! اَدمهایی که سه نفری در محل ثبت‌نام نامزدها دست در دست هم قرار دهند به آن شکل، را چطور برای یک انسان فهیم و حکیم می‌توان توجیه کرد؟! آیا این یک نحوه توهین به مخاطبان نیست که آن‌ها را در حدّ کودک حساب کرده‌اند؟ موفق باشید

19048
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر: لطفا نظرتان را راجع به این چهار مورد بگویید: ۱.نشست اخیر احمدی نژاد با خبرنگاران (۱۶.۱.۹۶) ۲. نامه مشائی به خاتمی و سخنان آقای مشائی که در حاشیه همین نشست در ارتباط با نامه نوشتن به آقای خاتمی که گفته بود: «آقای خاتمی مورد احترام است. او با دیگر سران اصلاح طلب تفاوت دارد. آقای خاتمی با احترام با مردم سخن می گفت. ایشان از چهره های محبوب کشور هستند ولی با آقای احمدی نژاد خیلی تفاوت دارد. کاش می شد آقای خاتمی در انتخابات شرکت کند و آقای احمدی نژاد هم بیاید و حالا هر کس دیگری می خواست.» ۳.نسبت به گروه جمنا و لیست کاندیدا ها و کاندید شدن آقای رئیسی و اهداف این گروه ۴. آقای جلیلی با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید در این موارد ورود نداشته باشم. شخصیت‌هایی که جمنا را تشکیل داده‌اند افراد قابل اعتمادی هستند. موفق باشید

19015
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: استاد چند سوال داشتم: ۱. برای تقویت اراده و دوری از تنبلی و کسالت چه کنم واقعا معضلی شده برایم. به بسیاری از کارها و مطالعات و اموراتم نمی رسم و هی عقب می اندازم به بهانه های واهی. ۲. استاد درست است که بخواهم شب تا صبح را به مطالعه ببردازم و سحر داشته باشم و بعد استراحت رو بعد از بین الطلوعین داشته باشم؟ ۳. استاد طلبه هستم و بخاطر همون مشکل سوال اول در دروس حوزه کاری نکردم از لحاظ علمی و خیلی عقب هستم الان هم مشغول بایه ی ۹ هستم و نمی دانم چکار کنم که چطور برگردم یا امکان مطالعه ی دوباره هست یا نه یا .... و حال که از لحاظ علمی کاری نکرده ام نمی دانم الان چه کنم؟ وقتم رو روی دروس حوزه بگذارم و دوباره کار کنم یا از لحاظی دیگر مطالعات داشته باشم { مطالعات جنبی } یا ... . ۴. استاد گاهی هم که بخواهم مطالعه کنم به شدت در مطالعه وسواس دارم طوری که گاهی یک کتاب کوچک را مدت ها طول می کشد که بخوانم حال یا بخاطر مثلا خلاصه کردن دقیق یا تایب نکات یا چکیده نویسی یا ... که گاهی از یه کتاب کلی خلاصه می نویسم و بعد هم از مطالعه خسته می شوم یا معمولا کتاب ها رو نیمه کاره رها می کنم. ۵. استاد جواب های سوال هارو به ایمیل شخصی هم میفرستین یا فقط در سایت قرار می دهید؟ ۶. استاد نظرتون در رابطه با جبهه ی جمنا و آقای رییسی چیست؟‌ چند تا سوال دیگه هم داشتم فراموش کردم خدا خواست وقت شما رو کمتر بگیرم. ان شاالله هر وقت یادم اومد می فرستم براتون. تشکر و ممنون استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سعی کنید به خودتان برنامه‌ی هفتگی بدهید و مطابق آن عمل کنید  2- خیر! در خواب شب آرامشی را خداوند گذاشته است که در خوابِ روز نیست، مگر موارد استثنایی. فرمود: وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً . 3-  اول اولویت را به بازخوانیِ دروس حوزوی بدهید که در آن دروس محکم گردید 4- در مطالعه سعی کنید نکات کلی را یادداشت نمایید و روحیه‌ی اجتهادی در مطالعه را تقویت کنید، نه حالت تقلیدی را 5- اگر موضوعات، شخصی نباشد آن سؤال را در معرض دید عموم کاربران قرار می‌دهیم  6- به جمنا اعتماد دارم. موفق باشید

18933
متن پرسش
بسم الله و السلام و تبریک سال نو به استاد مکرم حاج آقای طاهرزاده می دانم هنوز برای ارزیابی قطعی صحنه انتخابات خیلی زود است و در این مقطع بیشتر می شود سناریوپردازی کرد. اما تا حال حاضر حرکات این روزهای آقای احمدی نژاد و بقایی و مشایی را چه طور ارزیابی می کنید؟ به خصوص نامه آقای احمدی نژاد برای صیانت از «انتخابات آزاد» که کنایه ای بود به شورای نگهبان؟ بعضی دوستان حزب اللهی خیلی تند موضع گرفتند. نمی دانم این مواضع چه قدر درست است با توجه به مظلومیت مجموعه دولت های نهم و دهم و نقاط قوت قابل توجهی که همچنان آقای احمدی نژاد دارد. من این طوری فکر می کنم: اگر آقای بقایی در مجموعه فرد بهتری باشد از نامزدهای دیگر، چه بهتر که شعارهای اصلاح طلب ها در دست اینها باشد تا در دست آقای روحانی و عارف مثلا؟! بالاخره تیم آقای احمدی نژاد و بقایی در حوزه محکمات انقلاب اسلامی ضعفی ندارند: عدالت اجتماعی، استکبار ستیزی، روحیه جهادی، مردمی بودن. حالا چهارتا شعار اصلاح طلبی مثل آزادی و ملی گرایی و باستان گرایی هم بدهند. ما که می دانیم اصل چیز دیگری است. می ماند حرفهای رومانتیک و شاعرانه آقای مشایی که کارکردش بیشتر جذب قشر خاکستری است و اما البته اگر بخواهد از آن حیطه خارج شود و به عنوان مثلا ایدئولوگ دولت حرف بزند مطمئنم کار را خراب می کند چون مشخص است در این حد و اندازه ها نیست و حرفهای سطحی و نپخته زیاد خواهد گفت! متشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از کارهای اخیر آقای احمدی نژاد مکدّر شده‌ام به همین جهت بنا ندارم وارد این موضوعات بشوم. همین‌قدر می‌دانم در این مورد که ایشان کاری بکند که شورای نگهبان را در مقابل عمل انجام‌ شده‌ی ردّ صلاحیت آقای بقائی قرار دهند با توجه به این که احتمال پذیرفتن آقای بقائی به عنوان رجل سیاسی بسیار کم است، یک نحوه عمل در خارج از نهاد‌های نظام هست. موفق باشید

18910
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز حفظه الله: جناب استاد جایگاه و ابعاد علمی استاد حسن رحیم پور ازغدی در حوزه غرب شناسی، اسلام، تاریخ، فلسفه، سیاست و.... چقدر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله ایشان یک سرمایه‌ی بزرگ برای نظام فکری جامعه‌ی ما هستند و از عقل خوب و جامع و انقلابی برخوردارند. موفق باشید

18901
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به این که به ایام انتخابات نزدیک می شویم یکی از سوالاتی که به ذهن طلاب می رسد این است که ما نسبت به این رویداد چه وظیفه ای داریم؟ اصلا حدود و ثغور حضور طلاب در عرصه فعالیت های سیاسی چه چیزهایی هستند؟ حضور یک طلبه در عرصه فعالیت های سیاسی با سایر اقشار جامعه چه تفاوتی دارد؟ آیا این صحیح است که یک طلبه از یک نامزد خاص حمایت و برای او تبلیغ کند؟ به رفتارهای سیاسی موجود طلاب چه نقدهایی وارد است؟ از بذل توجه استاد بسیار سپاسگذارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید ببینیم آن شخص کاندیدا شده چه اندازه ارزش تبلیغ کردن برایش به اهداف انقلاب اسلامی ما را نزدیک می‌کند. با این همه، کسانی که فعالیت فرهنگی دارند تا آن‌جا که ممکن است نباید در جبهه بندی‌های سیاسی وارد شوند. بالاخره بگذارید ببینیم نیروهای «جمنا» فرد قابل اطمینانی را معرفی می‌کنند یا نه. موفق باشید

18889
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد معزز: اول از اینکه وقت گرانبهایتان را می گیریم عذرخواهی می کنم ان شاءالله خداوند به وقتتان برکت دهند. استاد کتاب بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها را به تازگی خوانده ایم و تازه فهمیده ایم شخصا چقدر نسبت به شناخت این خاندان کوتاهی کرده ایم و چقدر بی بصیرت هستیم، اما چیزی که برایم سوال شده است این است که اگر حب جاه و مقام نبود شاید سقیفه به وجود نمی آمد و با توجه به شناختی که از خود داریم در درون بنده هم همین حب جاه و مقام و.... می باشد، مثلا اگر درسی می خوانیم برای اسم در کردن باشد نه برای یاری کردن امام زمان مان، ترسی در وجودم افتاده که نکند با وجود چنین صفتی یاری گر امان زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نباشیم و خدای نکرده در مقابل ایشان بایستیم. با این حب جاه و مقام چه باید کرد؟ هرچه به خود نهیب هم می زنیم و یا اگر در موقعیتی باشیم سعی می کنیم گمنام باشیم ولی باز این حب در دل هست. و یک سوال دیگر از خدمتتان دارم برای امثال بنده که اینقدر بی بصیرت هستیم چه باید بکنیم تا بصیرتمان بالا رود؟ مثلا استاد چند روز پیش فیلم فروشنده را دیدیم با اینکه از فیلم بدمان آمد ولی اصلا نگاه انتقادی به این فیلم نداشتیم تا اینکه بعد از چند روز با خواندن نقدهایی که به فیلم وارد شده بود شروع کردیم به بررسی سکانسها و اینکه اصلا هدف از ساخت این فیلم چه بود. این بی بصیرتی و اینکه زود همه چیز را می پذیریم آزارمان می دهد. لطفا اگر برایتان مقدور است این حقیر را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر انسان پای در جاده‌ی دینداری بگذارد، نور ایمان به مرور بر قلبش می‌تابد و به همان اندازه به مرور، حبّ جاه از وَهم و خیالش رخت برمی‌بندد. لذا به ما گفته‌اند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد» 2- وقتی آرام‌آرام معارف الهی برای انسان شکل گرفت به همان اندازه بصیرت لازم حاصل می‌شود. موفق باشید

18858
متن پرسش
سلام علکیم: ببخشید سوالی در مورد جمنا شما قبلا چنین حرکاتی را منتسب به اصولگرایی حزبی می فرمودید و درست هم بود اما الان می فرمایید افراد قابل اعتمادی وارد میدان شده اند. واقعا این افراد که از موافق برجام تا مخالف برجام دور هم جمع شده اند وحدت گفتمانی را دنبال می کنند یا دنبال یک وحدت تاکتیکی هستند تا فقط در انتخابات پیروز شوند و خدا می داند بعدش هم دوباره سهم خواهی های حزبی چه بلایی را سر کشور بیاورد. لطفا کمی توضیح دهد که چگونه می فرمایید این حرکت درستی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر نمی‌رسد آقایانی که جمنا را تشکیل داده‌اند مصداق آن نوعِ اصول‌گرایی حزبی باشد که رقیب خود را به هر شکلی نفی کند. آن‌چه فعلاً از طریق آقایان در صحنه است، حسیاسیت است نسبت به ارزش‌های انقلاب. موفق باشید

18832
متن پرسش
سلام علیکم استاد: از حضرتعالی دو سوال زیر را قبلا پرسیدم: 1. تحلیل حضرتعالی از حضور جریان دکتر احمدی نژاد در انتخابات پیش رو و حضور مهندس بقایی به عنوان نماینده این جریان چیست؟ 2. به نظر شما حضور این جریان در انتخابات چه تاثیری در حرکت انقلاب اسلامی چه خواهد داشت؟ شما پاسخ دادید: اجازه بدهید در این موارد وارد نشویم. موفق باشید اکنون این بار از حضرتعالی تقاضامندم که حداقل ضرورت عدم ورود به این موضوع را توضیح فرمایید. مگر می شود چشم را بر تحولات عرصه سیاست بست؟ اصلا فرض کنیم که بشود آیا سیاست دست از سر ما بر می دارد؟ من متوجه نمی شوم چرا حضرتتان مدتهاست چشم بر عالم سیاست بسته اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز شرایط بسیار پر ابهام است. باید منتظر بمانیم تا چهره‌های مختلف ظهور کنند. چطور انتظار دارید در این شرایط پر از توهّم و ابهام ما ورودی داشته باشیم؟! مضافاً این‌که مقام معظم رهبری در تاریخ 2/2/92 می‌فرمایند کسانی که در کار فرهنگی ورود دارند سعی کنند در امور موسمی حتی در انتخابات با همه‌ی اهمیتی که دارد ورود نکنند. موفق باشید

18811
متن پرسش
سلام علیکم: 1. تحلیل حضرتعالی از حضور جریان دکتر احمدی نژاد در انتخابات پیش رو و حضور مهندس بقایی به عنوان نماینده این جریان چیست؟ 2. به نظر شما حضور این جریان در انتخابات چه تاثیری در حرکت انقلاب اسلامی چه خواهد داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید در این موارد وارد نشویم. موفق باشید

18805
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: خواهشمندم جواب سؤالم رو خصوصی بفرستید. نوشته ای که براتون می فرستم حاصل 5 سال تجربه در شبکه های اجتماعیه که البته خوشبختانه یا بدبختانه اگر تجربه انس با تلویزیون رو از اوایل کودکی تا چندی پیش در نظر بگیرید تجربه ی چندین و چند سالست. خیلی از روزها فکر می کردم تا بتونم این نوشته رو بنویسم. حتی با رفقا خیلی بحث می کردیم و این نتایج تقریبا مربوط به سال سومیه که بنده به طور جدی در شبکه های اجتماعی کار می کردم. ولی نمیتونستم در موردش بنویسم چون نه با اصول نوشتم آشنا بودم و نه زبان مخصوص به این نوشتار به قلبم میومد. تا حدود چند وقت پیش بدون این که ذره ای فکر کنم شاکله ی اصلی این نوشتار به ذهنم میومد و نوشتم و بعد کمی به اون اضافه کردم که البته این موضوع با پی نوشت آخر منافاتی نداره. می خواستم نظرتون رو در موردش بدونم: هوالمحبوب استیقاظ بررسی فضای مجازی علی رغم باور عده کثیری که آن را تک جنبه ای می انگارند، به نظر حقیر دارای دو جنبه است: 1. جنبه ذاتی آن 2. جنبه ی فعلی و تحمیلی آن یعنی جنبه ای که خواه نا خواه در آن واقع شده ایم و باید از آن گذر کنیم. جنبه ثانویه فضای مجازی موضوع این نوشتار نیست. موضوع این نوشتار در مورد جنبه اولیه آن است: جنبه ذاتی فضای مجازی نیز بر خلاف باور عده ی کثیری مثل چاقو نیست. اینکه ما بینگاریم فضای مجازی مانند چاقویی است که گاه در دست پزشک قرار می گیرد و گاه در دست قاتل، به قول بزرگی یک دروغی آرامش بخش است. بهتر این است که بگوییم نظریه چاقو!!! به فرض صحت مربوط به جنبه دوم است. ذات فضای مجازی برای «سیر دادن» انسان به سوی «مجاز» است. ابداع فضای مجازی در راستای تحقق نظریه بهشت زمینی است که غرب برای آینده خود ترسیم کرده بود. غرب به دنبال بهشت است. بهشتی زمینی. و یقینا بهشتی که جاودانگی در آن نباشد بهشت نیست فلذا جاودانگی جزو اصلی آن است و اگر جاودانگی را نمی توان به دست آورد فعلا «احساس» آن کافی است. ذات فضای مجازی سیر دادن انسان از واقعیت به سوی مجاز است. هر چه این سیر بیشتر باشد، دور شدن انسان از واقعیت بیشتر است. این سیر تا جایی ادامه می یابد و انسان جاودانه خواه را با خود می کشد که دیگر او «واقعیتی» نمی شناسد. در این سیر همه چیز «مجاز» است ولی به «اسم واقعیت». «وهم» است به اسم «حقیقت». «وهم» دروغگوست و بزرگترین دروغ او «معرفی خودش» است. او خود را واقعیت و حقیقت معرفی می کند و انسان نیز در سیر خود در این فضای وهمی فریفته اوست... در این دنیا همه چیز دروغی است. حتی جذابیت، دنیای مجازی بیش از آنکه جذاب باشد خود را جذاب معرفی می کند و چه فریبی از این بالاتر؟ انسان بیمار می شود. بیماری که یا نمی داند بیمار است و یا اگر بداند نمی داند دقیقا دردش چیست و یا اگر بداند دچار «استیقاظ» می شود. استیقاظ یعنی طلب یقظه، طلب بیداری. استیقاظ نوعی بیماری شبیه استسقاست. همانطور که در استسقا بیمار طلب آب می کند ولی هیچ گاه سیراب نمی شود در استیقاظ نیز طلب بیداری می کند ولی هیچگاه بیدار نمی شود. استیقاظ طلب بیداری است، طلب واقعیت است. واقعیت گمشده، انسان مسیطر فضای مجازی هرچه سعی کند که از این فضا دور شود بیشتر در آن غرق می شود. گوید او چندان که افزون می دوی / از مراد دل جداتر می شوی و این خواسته غرب است. این همان رمان «دنیای شگفت انگیز نو» است. چقدر زیبا هاکسلی این نانوشته را بر جبین تمدن غرب دید و برای ما نوشت. نیل پستمن نیز شاید به تبعیت از او هنگامی که تلویزیون در آمریکا جایگزین دستگاه چاپ شده بود این نکته را تذکر داد. فضای مجازی اطلاعات را به کالا تبدیل می کند. بی ارزش می کند. دیگر اخبار دردناک انسان را به درد نمی آورد و اخبار لذت بخش لذت حقیقی را به انسان هدیه نمی دهد. انسان در این عالم بدون لمس واقعیت یک گل زیبا با دیدن عکس آن لذت می برد و وقتی با گل حقیقی روبرو شد دیگر لذتی حقیقی در کار نیست و اگر باشد بسیار نازل تر از لذت حقیقی است. لذت حقیقی آنجایی است که من با هیچ گل مجازی خو نگرفته باشم و فقط گل دیده باشم نه عکس آن. ولی انسانی که در این دایره ی وهم آلود سرگردان است لذت حقیقی نمی برد و متوجه نمی شود که لذت نبرده. وقتی هم با حادثه دردناکی مثل پلاسکو مواجه می شود بدون احساس درد گوشی خود را بیرون می آورد تا فیلم بگیرد برای پست اینستاگرامش. انسان در این عالم از طبیعت لذت نمی برد. آن را از خود نمی داند و طبیعت نیز با وی سخن نمی گوید. طبیعت بیگانه است پس اگر آن را نابود کند در درون خود هیچ عذاب وجدانی متحمل نمی شود. انسان در این عالم با خانواده اش بیگانه است. نمی تواند با خانواده خود انس بگیرد. محبت چنین انسانی مفتضحانه است پس به راحتی حاضر است همسر خویش را طلاق دهد و به سراغ دیگری برود. انسان در این عالم تنهای تنهای تنهاست. دل او هرزه گرد شده و با همین هرزه گردی هر دم به کاری مشغول است. فضای مجازی همه چیز را از معنا تهی می کند. لذت، ترس، شجاعت، عشق و محبت و همه و همه را، جتی همین نوشته را هم عده ای - اگر آن را تا آخر بخوانند - بعد از تصور در ذهن خود بدون اندیشه رها می کنند و به سراغ پست بعدی خواهند رفت و در این حالت اگر خیلی آدم مهربانی باشند یک لایک نثار بنده می کنند تا دلم را نشکنند. در فضای مجازی عمق معنا ندارد. همه چیز ظاهری است فلذا بحث های عمیق به طرز فاجعه باری به ابتذال و استهجان کشیده می شوند. این به افتضاح کشیده شدن بسته به میزان غلبه مجاز در آن فضا شدت و ضعف پیدا می کند پس طبیعتا در رادیو کمتر و در شبکه های اجتماعی بسیار بیشتر است. این تهی شدن از معنا اولین تهدیدش متوجه خود انسان است. تهی شدن انسان از معنا یقینا منجر به پوچ انگاری وی خواهد شد و پوچ انگاری نیز انسان را افسرده می کند. افسردگی و پوچ انگاری کمترین نتیجه ی استیقاظ هستند و نیز استیقاظ کمترین نتیجه ی افسردگی و پوچ انگاری است. اینکه بینی خسته و افسرده ای / زان بود که ترک سرور کرده ای دور می بینی سراب و میدوی / عاشق آن بینش خود می شوی آنچه تو گنجش توهم کرده ای / از توهم گنج را گم کرده ای سیر به مجاز انسان را معتاد می کند. تخدیر می کند. بدین معنا که اول انسان را دچار هیجان و لذت کاذب و نشئگی می کند و بعد که این حالت از بین رفت و خمار شد بلافاصله با همان دروغ قبلی دوباره او را نشئه می کند تا مبادا وجدان او بیدار شود و به هر چه دروغ است پشت کند. در چنین عالمی همه چیز دروغ است ولی برای انسان همه چیز واقعیت جلوه می کند. عالم انسان تحت سیطره تمدن غرب به خودی خود مجازی هست. او به اشیاء از دریچه ی نفس اماره می نگرد. درست مثل انسانی که عینکی دودی بر چشم زده و همه چیز را دودی می بیند. چنین انسانی یقینا با ظاهر اشیاء نیز بیگانه است چه برسد به باطن آنها. اثبات اینها کار مشکلی است ولی با اندکی تفکر در اعماق خویش کاملا می توان آن را حس کرد. در این عالم حرف از «ایمان» زدن یعنی حرف مفت، در عالم انسان غربی به راحتی می توان غیب را انکار کرد. باور کنید اصلا کار سختی نیست. اگر انسانی این چنین باشد و سپس حرف از ایمان به غیب به میان آورد باید تعجب کرد و باید از او پرسید کدام غیب؟ انسانی که در این عالم «زیست» و «تنفس» می کند و بعد ادعای ایمان دارد به عقیده ی من باید به ایمان او شک کرد. جایگاه ایمان حقیقی در حقیقت، قلب انسان است، در حالی که جایگاه ایمان انسان مسیطر غرب در بهترین حالت «ذهن» اوست. انسان مسیطر غرب در توهم خویش ایمان دارد و «وهم »چه ادعاها که ندارد، او «ذهن» خود را و در واقع «خود» را مبدأ عالم می انگارد و در عین حال حرف از ایمان می زند، پس با این توصیفات فضای مجازی سیر از مجاز به مجاز است بلکه از مجاز سفلی به مجاز علیا، اینها همه اش تراوشات «ذهنِ» من است و قطعا من نیز در این گرداب شیطانی گیر افتاده ام. چرا که به روش غربی به نقد غرب پرداخته ام. مسئله این است که من اگر بخواهم آنگونه که مشهورات زمانه مرا به آن دعوت می کند فکر نکنم چه باید بکنم؟ داشتن همین مسئله درون من یعنی استیقاظ، من طلب یقظه می کنم و در این گرداب دست و پا می زنم ولی گرداب کار خود را خوب بلد است. استیقاظ یعنی همین حس حضوری فلاکت دوران ما، و انقلاب اسلامی رایحه نوید دهنده ایست برای رهایی انسان از این لحظات دلتنگی اگر قدر آن را بدانیم. جنس انقلاب اسلامی استیقاظ (طلب بیداری) است ولی نه بدان معنا که قبلا ذکر کردیم. استیقاظ در انقلاب اسلامی دیگر بیماری نیست زیرا به رهبری کسی به ثمر نشست که قلب او به مبدأ لا یزال هستی متصل بود فلذا بن بستی در پیش راه خود نمی بیند و به بیماری بدل نمی شود. پس گویا راه چاره مشخص شد. در پایان باید گفت که ما باید تکلیف خود را با این انقلاب روشن کنیم. اگر کسی داعیه ی استیقاظ به معنای دوم - که معنای حقیقی آن است - دارد باید بین خود و این انقلاب و بنیانگذار آن - با وصفی که برای ایشان ذکر کردیم - نسبتی برقرار کند. چرا که او توانست استیقاظ به معنای حقیقی را به میدان آورد. پس باید از او بپرسیم که چگونه؟ و او پاسخ دهد. این پرسش و پاسخ مسئله ایست که نیاز به تفصیل دارد و در این نوشتار مجال آن نیست. پس اگر روزی - که اگر خدا بخواهد آن روز دور نیست - از توسعه نیافتگی و اکنون زدگی آزاد شدیم و مسأله خود را یافتیم و به عهد اسلامی خود آنچنان که هست و باید باشد بازگشتیم، در مقابل فضایی که ما را به مجاز سیر می دهد باید ابزاری بسازیم که با آن بتوان به سوی واقعیت و از واقعیت به واقعیت و بعد از آن به واقعیتِ همه واقعیت ها سیر کرد. البته اگر در آن زمان شأن ابزارسازی برای انسان قائل باشیم؟! والعاقبة للمتقین پی نوشت: 1. منظور از فضای مجازی در این نوشتار اعم از رادیو، تلویزیون، تلفن، ماهواره، شبکه های اجتماعی و... است. 2. در اینجا حقیقت و واقعیت مترادف بکار گرفته شده است. 3. برای آگاهی بیشتر از دیدگاه نیل پستمن نسبت به بی اعتبار شدن خبر و آگاهی با آمدن تلویزیون به کتاب وی با عنوان «زندگی در عیش، مردن در خوشی» با ترجمه دکتر سید صادق طباطبایی رجوع فرمایید. 4. سیر از واقعیت به واقعیت به معنای سیر از واقعیت نازل به واقعیت برتر است و این پیرو نظریه تشکیک وجود است. لفظ واقعیت از مباحث برهان صدیقین علامه طباطبایی به عاریت گرفته شده است. 5. بنده نیز به این تجربه رسیده ام که نوشتن انسان را به تفکر رهنمون می سازد فلذا نوشتم تا تفکر کنم. تفکر در اعماق خویش، بنده خود و جامعه ام را - و بخصوص خود را - دیدم و نوشتم. در تمام لایه های عمرم قدم زدم و نوشتم. پس شاید قلبا با دیگران همصدا باشم. و این همصدایی حکایت از درد مشترک دارد. این همصدایی دلیل بر تکراری بودن نیست. پس به بنده خرده نگیرید و از بنده توقع یک مقاله به سبک مشهور نداشته باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این بصیرت که متذکر آن هستید یک حرف اساسی است. می‌ماند که ما در این تاریخ باید با توجه به چنین حجابِ غلیظی که فضای مجازی ایجاد کرده است، در آن فضا حاضر شویم و متذکر این امر باشیم؛ و یا به‌کلّی از آن فاصله بگیریم. مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در صحبتی که در تاریخ 19/8/95 که با جبهه‌ی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، می‌فرمایند: «درباره‌ی استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکه‌های اجتماعی و مجازی خارجی‌ها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد/  آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید

18794
متن پرسش
باسمه تعالی سؤال: شبکه‌ی 4 تلویزیون در تاریخ‌های 27 بهمن و 4 اسفند در برنامه‌ای تحت عنوان «زاویه» در ، مناظره‌ای بین آقایان دکتر زرشناس و دکتر عبدالکریمی در رابطه با «نفوذ» ترتیب داده بود که منجر به بحث‌های دقیقی از هر دو طرف شد ولی در عین حال سؤالاتی را برای ما پیش آورد که آیا نظر آقای دکتر عبدالکریمی را بپذیریم که به نحوی باور ندارند «نفوذ» به معنای امنیتیِ آن وجود دارد و نفوذ را مثل نفوذی که استاد نسبت به شاگرد خود می‌تواند داشته باشد، می‌دانند و به تعبیر خودشان معتقدند نفوذ به معنای یک پروژه در میان نیست. یا نظر آقای دکتر زرشناس را بپذیریم که معتقدند در عین آن‌که ما ضعف هایی داریم، «نفوذ» در کار است بدین معنا که حرکت‌های سازمان‌یافته‌ای که به ظاهر فرهنگی است، از طرف نظام مدرن در نسبت با انقلاب طراحی می‌شود و آن‌ها در حوزه‌ی فرهنگ هم سیاسی عمل می‌کنند تا با نفوذ خاصی انقلاب اسلامی را به استحاله بکشانند، زیرا عقلانیت غربی با ظهور انقلاب اسلامی، با عقلانیت تازه‌ای مواجه شده است و تلاش دارد تا این عقلانیت تازه یعنی انقلاب اسلامی در رقابت با عقلانیت غرب در این ستیز ببازد، و این بدان علت است که انقلاب اسلامی به تعبیر دکتر زرشناس رو به گشودگی تازه‌ای دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی

جواب: 1- بنده آن برنامه را تعقیب کردم و از هر دو استاد سخنانی جدّی و قابل تفکری شنیدم. جا دارد در بندبندِ سخنان هر دو استاد دقت شود تا هرکس متوجه شود در کدام‌یک از دو نگاه قرار دارد وگرنه ممکن است ما به اسم احساس همدلی با هایدگر، در جایی قرار داشته باشیم که هیچ ربطی به حضور در تاریخی که باید در آن بیندیشیم، نداشته باشد و در نحوه‌ای از بی‌تاریخی به‌سر بریم.

2- ماورای یک مناظره، ما با دو تفکر روبه‌روئیم و جا دارد با دقت هر دو تفکر دیده شوند و گرایش‌های متفاوت ما نسبت به هر یک از دو استاد موجب نگردد نسبت به تفکر استاد دیگر فکر نکنیم و سخن او را به عنوان نمونه‌ای از تفکر مدّ نظر قرار ندهیم. همچنان که خود بنده بسیار راضی‌ترم که مخالفان سخنان بنده بفهمند بنده چه می‌گویم، هرچند قبول نداشته باشند، نسبت به کسانی که نمی‌فهمند بنده چه می‌گویم، هرچند طرف‌دارم باشند.

3- همان‌طور که می‌فرمایید آقای دکتر عبدالکریمی «نفوذ» را به عنوان توطئه‌ای از طرف غرب نمی‌پذیرد و اصرار دارد ما امروز جهان را نمی‌شناسیم و به همین جهت نمی‌دانیم با این جهان می‌خواهیم چه کنیم. لذا در یک بی‌افقی به‌سر می‌بریم. این حرف به‌خصوص قسمت آخر آن برای بنده بسیار عجیب بود که آیا حقیقتاً می‌توان گفت انقلاب اسلامی در نسبت به وَجه استکباری غرب در بی‌افقی به‌سر می‌برد و در یک بصیرت تاریخی متوجه روح استکباری غرب نشده است؟ مگر بنا است ما در نسبتی که با غربِ استعمارگر داریم صرفاً کانت و هگل و هایدگر بخوانیم تا نسبت به غرب در بی‌افقی نباشیم؟ نحوه‌ای از دیده‌شدن غربِ فلسفی نباید موجب شود تا دشمنیِ غرب به عنوان یک روحیه‌ی خودبنیاد دیده نشود و عملاً از این طریق خود را گرفتار بی‌هویتیِ تاریخی ببینیم.

4- بنده آقای دکتر زرشناس را ماورای اطلاعاتِ تاریخی، صاحب بصیرتی می‌بینم که متوجه‌ی فضایِ حضورِ تاریخیِ ما می‌باشد، در عین این‌که از ضعف‌های ما غافل نیست. لذا به جهت همین بصیرت است که رخداد انقلاب اسلامی را به‌عنوان یک گشودگی برای عبور از ضعف‌های تاریخی می‌بیند و این اوج تفکر یک متفکری است که تاریخ خود را می‌شناسد.

5- آقای دکتر عبدالکریمی جایگاه تاریخی برای انقلاب قائل نیستند و به تعبیر خودشان آن را یک حرکت ایدئولوژیک می‌دانند که به نظر بنده این یکی از نقطه‌های افتراق‌ ایشان با دکتر فردید است، دکتر فردیدی که متوجه شده بود انقلاب اسلامی طلیعه‌ی همان چیزی است که هایدگر به دنبال آن بود و این بدان معنا نیست که دکتر فردید تصور می‌کرد از فردایِ انقلاب همه‌ی ضعف‌های تاریخی ما و خوارج‌گریِ ما از بین می‌رود، بلکه مثل آقای دکتر زرشناس متوجه بود که ما در دورانِ گذاریم و عمل انقلابی بخشی از تفکری است که برای این عبور نیاز داریم هرچند گرفتار نئولیبرالیسم هستیم. ولی مواجهه‌ی تمام‌عیار ما با امپریالیسم بحثِ اصلی ماجراست که متأسفانه هیچ اثری از این نحوه درک تاریخی در سخنان آقای دکتر عبدالکریمی دیده نمی‌شود.

6- عجیب است از جناب آقای عبدالکریمی که می‌گویند «ما نمی‌دانیم با این جهان می‌خواهیم چه‌کار کنیم، لذا در یک بی‌افقی به‌سر می‌بریم». آیا واقعاً انقلاب اسلامی در کلیّت خود در نسبتی که با فرهنگ غربی پیش آورده، دچار بی‌افقی است و نمی‌داند در تاریخی که سکولاریته معنای حقیقی انسان را از او گرفته، باید متذکر نگاه قدسی به عالَم و آدم شد؟ آیا در این راستا انقلاب اسلامی ماورای شعارهای ایدئولوژیکِ احزاب سیاسی، یک حضور تاریخی را به صحنه نیاورده است؟ آیا معنای دشمنی‌هایی که با انقلاب اسلامی می‌شود این را نمی‌رساند که چنین دشمنانی با چه انگیزه‌ای مانعِ حضور تاریخی این انقلاب هستند؟ که ایشان نفوذ سیاسی - امنیتی آن‌ها را نادیده می‌گیرند؟ در این‌جا خوب است به کتاب ارزشمند جناب دکتر رفیع‌پور تحت عنوان «دریغ است ایران که ویران شود» نظر کنیم که چگونه ایشان با ظرایف نگاهِ جامعه‌شناسانه‌ی خود به استناد واقعه‌های تاریخی، ما را متوجه‌ی نفوذ ریشه‌دارِ فرهنگ استعماری می‌کند که امروز در انقلاب اسلامی به خوبی سر برآورده است. دکتر زرشناس در این رابطه نکته‌ی با ارزشی را مدّ نظرها قرار می‌دهند که چگونه غرب‌زدگیِ قبل از انقلاب اسلامی پس از انقلاب توسط بعضی از غرب‌زدگانِ داخلی که در بعضی از دولت‌ها نفوذ کردند، به مرکز تصمیم‌گیری برگشت نموده و غرب‌زدگی شبه مدرن که با انقلاب اسلامی دست‌خوش یک نوع عقب‌نشینی شده بود به تدریج باز در وَجه اقتصادی و فرهنگی جا پیدا کرد تا اغراض سیاسی خود را دنبال کند و علوم انسانی یکی از بسترهای اصلی پروژه‌ی این نفوذ است.

7- دکتر عبدالکریمی منکر ریشه‌های ظلم غرب نسبت به ما نیست، ولی مخاطب خود را کمک نمی‌کند آن ظلم را و آثار آن را در کشور ما و در جای‌جایِ مشکلات ما ببیند و از این جهت مخاطب او گرفتار یک نوع سرگردانی و بی‌معنایی نسبت به رخداد انقلاب اسلامی می‌شود. گویا ما هیچ هویتی در این جهان نداریم چون مثل ایشان جهان غرب را با نگاه فلسفی نمی‌شناسیم. این حرف کاملاً درست است که متن فلسفه‌ی غرب، یک تفکر است و نه یک جریانِ حزبی. ولی در روبه‌روئی با ما و با ملت ما این غرب آن غربی نیست که در فلسفه‌ی آن موجودیت دارد، بلکه غرب استعمارگر است که با ما درگیر است. چرا نباید به طور جدّی با این غرب و به سرنوشتی که این غرب برای ما به‌وجود آورده است، فکر کرد؟

8- وقتی آقای دکتر عبدالکریمی جایگاه قابل توجهی برای انقلاب اسلامی قائل نیستند و معتقدند انقلاب اسلامی یک امر ایدئولوژیک است و به قول ایشان انقلاب اسلامی اگر امکاناتی را فراهم آورده، بحران‌هایی هم پدید آورده؛ در این تاریخ مخاطب خود را جهت ذکر و فکر به تاریخی که در آن است، به چه دعوت می‌کند؟ آری! به گفته‌ی ایشان همان‌طور که نیچه می‌گوید: برهوت هر روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و بدا به حال آن‌ها که برهوت را نادیده بگیرند. حقیقتاً وضعیت کنونی برهوت است. ولی بحث در این است که آیا در این برهوت، انقلاب اسلامی به عنوان ایّام اللّه این تاریخ نمی‌تواند به عنوان افقی که ما را متوجه راهی ماورای این برهوت می‌کند، نقش داشته باشد در حالی‌که در بعضی برهه‌ها مثل دفاع مقدس نشان داده چنین استعدادی در آن نهفته است، این‌جا است که می‌توان گفت با تذکر به «ایّام اللّه» به همان معنایی که خداوند به پیامبر خود می‌فرماید: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأيَّامِ اللَّه‏»، فکر و ذکر شروع می‌شود، آیا می‌توان از این نکته غفلت کرد که انقلاب اسلامی بستر فکر و ذکر این تاریخ است؟

9- آقای دکتر زرشناس، انقلاب اسلامی را یک گشودگیِ تازه‌ای می‌داند که نظام مدرن با سیاستِ معطوف به قدرت، هر روز سعی می‌کند به روش فرهنگی آن را استحاله نماید تا اراده‌ی معطوف به حق را که ملت ایران اراده کرده است، تغییر دهد. زیرا باطن نظامِ جهانی سلطه است و اگر کشوری بخواهد از آن جدا شود و گفتار تازه‌ای به‌وجود بیاورد، با تمام وجود مانع می‌شود. در حالی‌که بنا به عقیده‌ی دکتر زرشناس، ما از طریق انقلاب اسلامی به سمت یک گشودگی می‌رویم تا ماورای نظام لیبرال دموکراسی، جهان دیگری بسازیم و جناب آقای دکتر عبدالکریمی توجه به این امر را تقلیل مسئله می‌دانند و می‌فرمایند ما فکر می‌کنیم جهان را می‌شناسیم، در حالی‌که موانعی نسبت به فهم جهان داریم. معتقدند ما هنوز خود را با جهان مدرن مواجه و هماهنگ نکرده بودیم که با سونامیِ پُست‌مدرن روبه‌رو شدیم و در نتیجه اندیشه‌ی ما با دو دره‌ی بزرگ مدرنیته و پست‌مدرن روبه‌رو است و از این جهت ما فاقد اندیشه‌ی فهم این جهان هستیم تا بتوانیم دست به کنش بزنیم. این سخنان در جای خود قابل قبول است، اما نه به آن معنا که جایگاه انقلاب اسلامی در رویارویی با این سونامی باید نادیده گرفته شود. بلکه تنها و تنها ما در تاریخ خود از طریق همین انقلاب اسلامی می‌توانیم برخوردی عالمانه با مدرنیته و پست‌مدرن داشته باشیم تا نه مرتجعانه جهان را نادیده بگیریم و نه روشنفکرانه آن‌چنان شیفته‌ی غرب شویم که خود را نادیده بگیریم. اتفاقاً امروز در زمین انقلاب اسلامی به بهترین نحو می‌توانیم مواجهه با غرب را سازماندهی کنیم و نشان دهیم زمانی پدید آمده که امکان تصرف تحول‌گرایانه در علوم انسانی همین امروز است. معلوم نیست چرا آقای دکتر عبدالکریمی می‌فرمایند: «مسئله‌ی ضعف علوم انسانی، مسئله‌ی کنونی ما نیست و این ناشی از عدم  درک موقعیت جهان و عدم درک موقعیت خودمان است». معلوم نیست آقای دکتر عبدالکریمی از تحول در علوم انسانی چه تصوری دارند که آن را مسئله‌ی اکنون ما نمی‌دانند. مگر ما می‌توانیم با غفلت از معنای درستی که باید از انسان داشته باشیم، درک درستی از خودمان و از جهان داشته باشیم. در حالی‌که همه‌ی صاحب‌نظران و از جمله خود ایشان معتقدند هر تاریخی با معنایی که انسان از خود پیدا می‌کند ظهور می‌نماید؟

10- نکته‌ی بسیار ارزشمندی که دکتر زرشناس متوجه است جایگاه بحرانی‌شدنِ فرهنگ غرب است و این‌که در شرایطِ از نفس‌افتادنِ آن فرهنگ، فضا برای بقیه‌ی تفکرها باز می‌شود. و ما از طریق انقلاب اسلامی می‌توانیم به سوی گشودگیِ تازه‌ای سیر کنیم، و این علاج مشکلاتِ ما است و دشمن با نفوذ فکری، فرهنگیِ خود مانع این گشودگی است و به قول دکتر زرشناس مشکلات ما حقّانیتی برای مدرنیته نمی‌آورد که آقای دکتر عبدالکریمی می‌گویند جهان اسلام هم از جهت وجود بحران‌ها بهتر از غرب نیست، بلکه این اثبات ظلمی است که غرب به ما داشته است و ما باید راهِ عبور از مشکلات خود را در زمین و فرهنگ خود جستجو کنیم در این حالت است که انسدادِ ایجادشده توسط غربِ استعمارگر شکاف برمی‌دارد و آن مردمی که آقای عبدالکریمی می‌فرمایند برای زیست انسانی در انقلاب اسلامی به آن‌ها نیازمندیم؛ ظهور می‌کنند، مثل همان مدافعانی که در متن دفاع مقدس ظهور کردند به جهت آن‌که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بستر مقابله با استکبار را در اختیار پروژه‌ی تعیین‌شده توسط غرب قرار ندادند بلکه از ذخیره‌های تفکر اسلامی و مکتب عرفانیِ خود بهره جستیم وگرنه همچنان به عقلانیت مدرن خیره می‌ماندیم.

 11- ما می‌خواهیم زنجیرِ وابستگی به غرب را پاره کنیم و فرهنگ غربی از طریق رسانه مانع آن است. اگر به تعبیر دکتر عبدالکریمی عقلِ مدرن چشم‌ها را خیره کرده است و اگر جایی که باید متفکر صحبت کند، نامتفکر صحبت می‌کند و اگر با انقلاب اسلامی در شرایط بسطِ سکولاریسم قرار داریم؛ آری اگر اینچنین است که ایشان به درستی می فرمایند، فراموش نکنیم این‌ها همه در راستای غفلت از آن چیزی است که می‌تواند ما را به خود آورد و انقلاب اسلامی آن مسیر را در مقابل ما قرار داده است. در چنین بستری است که متوجه‌ی ناتویِ فرهنگی خواهیم شد و با روحیه‌ی خوارجی‌گری نیز می‌توانیم مقابله کنیم و تفکر را به جامعه‌ی خود برگردانیم، آیا راهِ دیگری هست جهت آن بحرانی که ایشان به‌خوبی متوجه‌ی آن هستند؟! و آیا توجه به راهِ گشوده‌ی انقلاب اسلامی همان خودآگاهیِ تاریخی ملت ما به حساب نمی‌آید که باید به آن پرداخت؟ و در این خودآگاهیِ تاریخی متوجه شد مسئله‌ی ما بیش از توسعه‌نیافتگی، استقلال خود و نشان‌دادنِ الگویی متفاوت از توسعه‌ی غربی است که در آن با نظر به انسان قدسی، عدالت‌طلبی و عبور از اقتصاد سرمایه‌داریِ شبه مدرن ، مدّ نظرها باشد؟

آن‌چه موجب کدورت روح بنده نسبت به سخنان آقای دکتر عبدالکریمی می‌شود عدم توجه ایشان به عقل تاریخی انقلاب اسلامی است. ایشان از یک طرف می‌فرمایند: «عقلی که تاریخ  را درک می‌کند عقل انتزاعی نیست» و به خوبی تأکید می‌کنند زمانی که با عقل انتزاعی و ایدئولوژیک با مسائل برخورد می‌کنیم، فهمی از واقعیت نداریم. ولی خودشان هیچ توجهی به حضور تاریخی این ملت از طریق انقلاب اسلامی ندارند و معلوم نیست پس ایشان در چه تاریخی به‌سر می‌برند؟

12- آقای دکتر عبدالکریمی می‌فرمایند: در مواجهه با غرب، آیدوسِ انقلاب اسلامی کجا است؟ نمی‌دانم ایشان عنایت ندارند که چگونه انقلاب اسلامی در بستر فرهنگ تشیع از یک طرف نظر به غدیر و حاکمیت امامی معصوم جهت تحقق عدالت دارد و در افق خود حاکمیت امام مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را قرار داده؛ و از طرف دیگر با نظر به روحیه‌ای که در کربلا توسط حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» جهت استکبارستیزی نهادینه شده، انقلاب اسلامی به‌خوبی با ایده‌ای واقعی ولی متعالی، خود را تعریف کرده؟ و می‌رود با عبور از تنگناهای تاریخی که عموماً جریان نفوذ در ما پدید آورده، چهره‌ی درخشان آن ایده را بنمایاند؟ آیا راه دیگری هست؟!! و آیا معجزه‌ی خودآگاهی که ایشان متذکر آن هستند جز از همین طریق صورت می‌گیرد و ما را از نگاه پلیسی و امنیتی در حوزه‌های فرهنگ و سرمایه می‌رهاند؟ آیا همان‌طور که دکتر زرشناس متذکر می‌شوند ما تا حدّی از این خودآگاهی بهره‌مند نیستیم و به همین دلیل تلاش می‌شود تا اقتصاد و فرهنگ، از دست نئولیبرالیسم خارج شود؟ رویهم‌رفته مناظره‌ی مفیدی بود و قدمی به سوی تفکر در آن احساس می‌شد.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

18762
متن پرسش
سلام علیکم: چند هفته پیش در جلسه شرح کتاب عقل و ادب ادامه انقلاب اسلامی فرمودید که دشمن اندیشه تسخیر سه کشور اسلامی را در سر داشته است؛ ایران مصر و ترکیه. اگر ممکن است توضیحاتی در رابطه با علل و انگیزه انتخاب این سه کشور، فعالیت هایی که تا کنون در این باره انجام داده اند، درصد موفقیت و شکست فعالیت ها و هم چنین نتایجی که قصد دستیابی بدان دارند را بیان نمایید. درخواست دیگر اینکه درباره تجزیه و استعمار عراق نکاتی یا منبعی از آثارتان برای مراجعه بفرمائید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این صرفاً سخن بنده نیست یک موضوع اساسی است که صاحب‌نظران با تحقیقات خود از متون غربی متوجه‌ی این امر شده‌اند. زیرا سه کشور ایران و مصر و ترکیه سه قطب مهم تمدنیِ اسلام را تشکیل می‌دهند و این‌طور هم نیست که دشمن با تحمیل فرهنگ خود بر این کشورها مثل کاری که در زمان شاه بر کشور ایران تحمیل کرده بود، موفق باشد. زیرا در عمقِ فرهنگیِ این سه کشور چیزی بالاتر از آن‌چه در ظاهر در جریان است نهفته می‌باشد. و در اولین فرصت که سایه‌ی نظامی حاکمان غرب‌زده کم شود، بروز می‌کند 2- چیز خاصی در مورد دوم به صورت مدون ندارم. موفق باشید   

18747
متن پرسش
سلام: ببخشید. نظر شما را در مورد جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی چیست؟ آیا می تواند موثر باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان‌های قابل اعتمادی به صحنه آمده‌اند باید جهت موفقیت‌شان دعا کرد. موفق باشید

نمایش چاپی