بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: غرب‌شناسی و مدرنیته

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28197
متن پرسش
سلام استاد: ۱. بابت توجه و نگاهتان در مورد سوال ۲۷۷۹۰ تشکر می کنم از همان شب گشایش هایی پیش آمد که مدت ها منتظرش بودم ان شاءالله که قدردان باشیم. ۲. مدت ها این سوال برایم مطرح بود که چرا اغلب مسولین جمهوری اسلامی در نظرها متنفر می شوند اما یکی مثل حاج قاسم شهید این جور دلها رو فتح کرد و محبوب دلها شد که الحمد الله بعد از مطالعه کتاب بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها به جوابم رسیدم و آن میزان تبعیت از ولی فقیه بود. شخصی مثل حسن روحانی که الحق و الانصاف کارش خوب نبود، جایگاه مسولیت در جمهوری اسلامی مخصوصا ریاست جمهوری جایگاه خطیر و مقدسیست که جز با دستور و الهام الهی نباید به آن نزدیک شد. ۳. متاسفانه جایگاه ولایت فقیه در جمهوری اسلامی دارای اختیارات محدودی است که باید اختیاراتش بسیار بیشتر از این بوده باشد. ۴. باید شب و روز به خاطر مظلومیت مولایمان امام علی علیه السلام که مظلومیت بشیرت است تا روز قیامت همراه با سر چشمه اشک حضرت زهرا سلام الله علیها گریه کرد. این طالب بدم المقتوله باالمدینه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با روشی که رهبر انقلاب به نور حضرت مهدی علیه السلام آری به نور حضرت مهدی پیشه کرده‌اند، از بسیاری از غرب زدگی‌ها آزاد می‌شویم. موفق باشید

 

28193
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: در پیرو سوال 28156 بی‌زحمت به این شبهه هم پاسخ بدین: «گیج شده ایم!؟» یک حرکت اجتماعی در دنیا توسط ملتها رخ داده، که واقعا نمی دانیم اسمش چیست!؟ اگر در سال ۵۷ در ایران رخ دهد به آن انقلاب می گویند، اگر همان اتفاق در سال ۸۸ رخ دهد به آن فتنه می گویند، اگر در سال ۹۸ رخ دهد، به آن اغتشاش می گویند، حال اگر در امریکا رخ دهد به آن اعتراض می گویند، اگر در سوریه رخ دهد به آن توطئه‌ مزدوران وهابی و اسراییلی جهت براندازی حکومت اسد می گویند! «واقعا گیج شده ایم.» به هجوم به مغازه ها در آمریکا، تلوزیون ایران اعتراضات مردمی می گویند، اما معترضین به نداشتن آب در غیزانیه خوزستان و معترضین به گران شدن یکباره بنزین در ایران را، اغتشاشگر و منافق می نامند. حمله معترضین و آتش زدن ماشینهای پلیس در آمریکا، خبرنگار صدا و سیما، ماشینهای پلیس در آتش خشم معترضین همچنان می‌سوزند، آتش زدن سطلهای زباله در اعتراضات مردمی ایران برای ایجاد دود بخاطر بی اثر کردن گاز اشک آور، گزارش صدا و سیما: آشوبگران دست به تخریب گسترده اموال عمومی زدند! چی بگم والا!؟ «واقعا گیج شده ایم.» جا دارد از دکتر عباسی! و استاد رایفی پور! و پروفسور ازغدی! و استاد سخن حداد عادل، خواهش کنیم تعاریف رفتارهای فوق را تبیین و مشخص بفرمایند. خداییش ما که گیج شدیم. سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم جای گیج شدن باشد وقتی جبهه‌ی توحید و جبهه‌ی استکبار مقابل هم قرار بگیرند، مسلما هر جریانی که به نحوی با استکبار و  تنگناهایی که آن جبهه برای مردم ایجاد می‌کند مقابله کند، جبهه‌ی انسانی است. موفق باشید

28186
متن پرسش
سلام علیکم: در یکی از پاسخهای قبلی تان، درباره محرومیت ما نسبت به داشته هایمان و همان بحث استحاله در ذیل توسعه و نظام سازی مدرن فرمودید و اینکه جهانی بین دو جهان طلوع کند که البته صبر و همت خاصه خویش را می طلبد. به نظرم خروج از این به اصطلاح تذبذب تمدنی که در آن سوال مورد پرسش بود، اگر بخواهیم عبور کنیم و به خودآگاهی تاریخی جهت طلوع تمدن نوین اسلامی برسیم، بایستی اول از همه این را بفهمیم که تمدنها و نظام فرهنگ، یک شبکه به هم پیوسته و منسجم و در امتداد هم هستند و همچنین تمدنها، تحمیل گر اند. این تحمیل گری تمدنها واقعا مورد درک واقع نشده و خودش یک معضل و تشتت ایجاد کرده است. همین الان در حوزه های مختلف، بستر تمدنی مدرن را آورده ایم و نظام آنرا وارد کشور کرده ایم و حالا برای اینکه با مبانی انقلابی و دینی هم تضاد نداشته باشد و بتواند با روح عقاید ما هم همگونی ظاهری پیدا کند، از معارف اسلامی و چند حکم شرعی استفاده کرده ایم و بعد درون آن بستر نظام مدرن از این معارف و احکام استفاده کرده ایم و گمان هم کرده ایم یک راه معتدل و معقول و صحیح در جهت تمدنی را استفاده کرده ایم و توانسته ایم هم از تجارب بشری و مدرن بهره ببریم و هم خب با مبانی اسلامی و انقلابی تعارض ندارد و ما از معارف شریعت برای تصحیح و توجیه و شکل گرفتن آن استفاده کرده ایم. مثال عرض می‌کنم،بسترهایی مثل بانک و بورس و بیمه و ساز و کارها و نهادهای اقتصادی مدرن را آورده ایم و آنها خود را بر بستر اقتصادی ما تحمیل کرده اند و در زندگی ما تثبیت شده اند بعد فکر کرده ایم با اقتصادنا شهید علامه صدر و احکامی مثل مضاربه و قرض الحسنه می‌توان این بستر را همگون با معارف اسلامی کرد و بدون اختلاف با مبانی شرعی کرد و شرائع اسلام را در همین بستر جلو ببریم. اما واقعا غافل شدیم که نظام توسعه و اکونومی مدرن بر جامعه و بستر اقتصادی ما تحمیل شده است و با تحمیل گری نهادها و بستر مدرن بر جامعه انقلابی ما رو به روییم و نتیجه این تحمیل گری چیزی جز همین بحران تمدنی و تذبذب تمدنی نیست و ما از معیشت اسلامی و تمدنی خود دور افتاده ایم و این است که مجبوریم از قواعد خاص آن که ذیل نظام فکری اجتماعی مدرنیته است تبعیت کنیم و بسیاری معاهده ها و قواعد را بپذیریم و دوباره در یک حیرانی به سر ببریم. اما من با طرح بحث تکمیل الگوی پیشرفت اسلامی که از سوی حضرت آقا دو سال پیش مطرح شد و افق گذاری که ایشان برای ۵۰ سال آینده ایران اسلامی کردند و افق تمدن نوین اسلامی هست، بسیار به گذار از این وضعیت امیدوارم و شاید گفته شود بی صبری و عجولی یا غیر واقع بینی است این نوع دیدگاه من، ولی واقعا بشخصه باز شدن این مسیر و آن چیزی که ان شاء الله می‌شود ما را در بر بگیرد، حس می‌کنم. وقت آن است بدون بی صبری و در عین حال بدون ترکیب گری ها و بی دقتی های تمدنی مان و بدور از یاسی که ما را در این مسیر زمین گیر می‌کند و خود مانعی برای حرکت است و ما را درگیر یک سیر عادی و گزینش گری در زندگی و اجتماع مان می‌کند، با بصیرت تاریخی و تمدنی، معارف اسلامی را در نگاه کلان و تمدنی و نظام ساز ببینیم و با توجه به مسئله اسلام و مقتضیات زمان، طرح تمدنی خود را پیش ببریم و در برخورد با تمدن و نظام مدرن بدون التقاط و گزینش گری و ترکیب گری یا انزوا و تردید مدرنیته یا غربگرا و مدرنیزه شدن، نظام های مدرن را با تحمیل گری خاص شان نپذیریم بلکه عناصر و ابزاری که می‌تواند مثبت و موثر باشد و در ذیل نظام تمدنی ما معنا شود را در روح عقاید و تمدن مان مستحل کنیم کما اینکه شهید آوینی فرمود باید با بصیرت، ابزار و جسم این قالب ها را در روح عقاید خویش مستحل کنیم. کما اینکه خود شهید آوینی در روایت فتح چنین کرد و با بصیرتی که نسبت به ساختار هنر مدرن من جمله مستند داشت و آن‌را حجاب اکبر و منقطع از عهد الست می‌دانست ولی آنها را یکسره دور نزد و از آنها منزوی نشد بلکه جسم قالب یعنی بستر دوربین و مستند را در ذیل هنر انقلابی مستحل کرد و با آن ساختار توانست چنین اثر فاخری خلق کند و به نظر من، شهید آوینی موفق شد بستر هنر و معارف اسلامی_انقلابی را متناسب ظرفیت زمان و با خودآگاهی تاریخی، بر بستر مدرن تحمیل کند و یک برخورد تمدنی دقیق را داشته باشد و حتی نظم ابزاری مثل مستند و سینما را تغییر دهد و آن‌را در جهت مبانی انقلاب و با تحمیل گری خاص خود بیاورد. ان شاء الله که این مسیر و راه تمدن سازی با توکل و صبر و مجاهدت آوینی وار ما باز شود و ما را از این ترکیب گری و تذبذب تمدنی رهایی بخشد و ما را به آن افق تمدنی که باید برساند، نزدیک کند و امیدوارم متوجه شویم در نقطه ای از تاریخ ایستاده ایم که طرح لیبرال دموکراسی و کمونیسم برای تدبیر عالم و ارائه نظام و طرح اداره و جامعه سازی عالم در حال افول و زوال تدریجی قرار گرفته و حال وقت آن است که بشریت را به عالم و تمدنی متوجه سازیم که اسلام عزیز و انقلاب، ظرفیت خودسازی و جامعه سازی را فراهم می‌کند و آینده ای در جهت بازگشت و احیاء بصیرانه عهد قدسی را باید ساخت. سلامت و موید باشید؛ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متوجه و متذکر نکات خوبی هستید. مسلّم مردم هم به دنبال راه سومی هستند که آن راه، نه لیبرالیسم است و نه سوسیالیسم و فهم جهانی که در آن به‌سر می‌بریم جهت نظر و ورود به جهانی که انقلاب اسلامی در پیش روی ما قرار داده؛ بسیار مهم است. ما با بشری روبه‌رو هستیم که می‌خواهد در جهان گشوده‌ی ملکوت حاضر باشد و این با آموزه‌های عرفانی محقق می‌شود. با بشری روبه‌رو هستیم که می‌خواهد در ساختن جهان خود ورود داشته باشد و مسئولیت زندگی خود را، خودش به دوش بگیرد و این با روحیه‌ی انقلابی ممکن است و درک این نکات منجر می‌شود که ما در راه انقلاب اسلامی با اطمینان کامل قدم بگذاریم و از ملامتِ ملامت‌گران که خود را مشغول چیزی کرده‌اند که نیاز حقیقی بشر نیست؛ هراسی به خود راه ندهیم. موفق باشید   

28184
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۸۱۷۴ فرمودید این ظرفیت بازگشت به روح لائوتسه ای در چین و روحیه ارتودکسی در روسیه وجود دارد و اینکه به این بینش باز گردند. آیا حتی چین و روسیه با بازگشت به روح لائوتسه ای و ارتودکسی باز هم به اندازه روح انقلاب اسلامی و مکتب حضرت امام (ره)، می‌توانند ظرفیت تمدن ساز مقابل مدرنیته داشته باشند و آنقدر برای عالم مدرن دغدغه درست کنند که امثال فوکویاما و هانتینگتون، برای مواجهه تمدنی با آن طرح دهند و آن را یک چالش جدی برای مدرنیته بدانند؟ یعنی همان ظرفیتهای چین و روسیه باز هم به اندازه ظرفیت انقلاب اسلامی و آن افقی که دارد می‌تواند مقابل پرچم مدرنیته، پرچمی را بالا ببرد و افقی را مقابل بشر بگشاید یا واقعا چنین ظرفیتی در روح چینی و روسی نیست و آن افقی است که تمدن نوین اسلامی و انقلاب اسلامی می‌تواند برای بشر باز کند و عالمی دیگر را مقابل عالمیان قرار دهد؟به شخصه بعید می‌دانم باز هم چین و روسیه با روح نهفته شان به ظرفیت انقلاب اسلامی و افقی که مد نظر دو زعیم انقلاب بوده و هست، بتواند آینده سازی ماورای مدرنیته بکند و چنین تاثیراتی در سطح عالم بگذارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم از آن جهت که قرآن و اسلام دینِ مهیّمن است در تحقق اهداف اصیل پیشتاز می‌باشد، ولی با نظر به روح شرقی یا به تعبیر دکتر شایگان، روحِ آسیایی، چین و روسیه زمینه‌ی عبور از غرب را در خود دارا می‌باشند. موفق باشید

28183
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده سالهاست مشغول تبلیغ دین هستم. احساس می‌کنم در عرصه تبلیغ دین به هیچ وجه مؤثر نبوده ام. جملاتی می نویسم ، شما منو در این جملات و مطالب یاری کنید! استاد بنده احساس می‌کنم زمانه خود را نمی‌شناسم ، و تاریخ جدیدی که با انقلاب اسلامی گشوده شده است را درک نمی‌کنم و به همین علت خارج از زمانه و تاریخ خود افتاده ام و همه فعالیت های خود را پوچ می‌بینم. احساس می‌کنم اهداف تبلیغی ما در عرصه دین مبهم است، اگر نگویم هدف خاصی را دنبال نمی‌کنیم! در کل نمی‌دونیم قرار است با تبلیغ دین به چه آفاقی برسیم تا بتوانیم بر اساس همان افق ها برنامه ریزی داشته باشیم! نمی‌دونم تا چه اندازه این حرفی که می‌زنم صحیح است ، بنده احساس می‌کنم ما باید اهداف تبلیغی خود را تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی خصوصا مسأله تمدن اسلامی قرار بدیم و در راستای رسیدن به همین اهداف تفکر و برنامه ریزی کنیم! احساس می‌کنم باید در این مسیر با تکیه بر محور ولایت فقیه و اندیشه های ناب آقا که در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی گوشه هایی از آن نیز آشکار است ، حرکت کنیم. اما اگر بخواهیم به این نحو ذیل انقلاب اسلامی قرار بگیریم تا در درون تاریخ جدید قرار بگیریم، نیاز به معارف بلند و مهارت های خاصی داریم که فقط با تفقه و تفکر و بصیرت می توان به آن دست یافت! حال اگر ما اهداف را جامعه توحیدی و تمدن اسلامی قرار بدیم و با محور بیانیه گام دوم انقلاب بخواهیم حرکتی را آغاز کنیم مثلا در مسأله سبک زندگی اسلامی اگر بخواهیم فعالیت هایی داشته باشیم نیاز به دانش عمیق و تفکری سلیم داریم. به نظرم لازمه ی فعالیت در این عرصه، شناخت صحیح تمدن اسلامی ، سبک زندگی اسلامی و از آنطرف شناخت رقبایی چون تمدن غرب و سبک زندگی غربی است که این مسائل دانش و تفکری اساسی را می طلبد. مثلا در منطقه تبلیغی ما در ایام کرونا مشغول تعمیرات مسجد شدند ، مسجد ما تا حدودی نسبت خودش را با معماری اسلامی حفظ کرده بود ، اما بعد از این تعمیرات و تغییر و تحول های جدید ، احساس می‌کنم این مسجد فاصله زیادی با معماری اسلامی پیدا کرده و اصلا اون حال و هوا و انسی را که قبلاً داشت دیگه نداره! احساس می‌کنم این مسجد نمیتونه ما را در دل خود آرام کنه و ما را به یاد عالم قدس و معنویت بندازه ، و عجیب این است که محرک این کار امام جمعه و طلاب محل بوده اند و اندک ارزشی به حرف های حقیر در این زمینه ندادن! احساس می‌کنم در دل این مسجد دیگر نمی‌توان افراد را متذکر و متوجه حقایق دین کرد! چون کسانی که هنوز فرق بین تالار و مسجد را درک و فهم نمی‌کنند ، چگونه میتونن بین تمدن غرب و تمدن اسلامی فرقی قائل بشن ، اونم وقتی که تمدن غرب همه را درگیر خود کرده است! به هر حال بنده به این نتیجه رسیده ام که اگر مبلغان مردم را با معارف ناب توحیدی آشنا نکنند و نگاه تمدنی نداشته باشد و خود را ذیل انقلاب اسلامی معنا نکنند و در ذیل شخصیت نورانی امام خامنه ای تفکر و تعمق نکنند نمی توانند تبلیغ دین را به صورت صحیح انجام دهند! به نظر شما تا چه اندازه می توان گفت این نگاه به تبلیغ دین درست و صحیح است؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متوجه‌ی نکات خوبی هستید. ولی از آن طرف هم متوجه باشید اسلام قدرت تصرف حتی در زمان و مکان را دارد و از این جهت می‌توانیم مثل شهید آوینی دوربین را هم در اختیار اهداف خود قرار دهیم به شرطی که از یک طرف اسلام را به نور قرآن بشناسیم و از طرف دیگر جهان غرب را. فکر می‌کنم با تأمّل در تفسیر المیزان جلو بروید، مؤثر خواهید شد. موفق باشید

28178
متن پرسش
سلام علیکم: آقای مهدی نصیری در کتاب اخیرشون بنام عصر حیرت، مطالبی مطرح شده است بصورت ویژه تمدن سازی پیش از ظهور حضرت ولیعصر (عج) و در عصر فعلی که مدرنیته حاضرست را بلند پروازی و امری غیر لازم و حتی هزینه زا برای انقلاب و نظام می‌دانند. ایشان بعلت غیبت و عدم دسترسی به امام معصوم و ولایت او بصورت ظاهری و عمومی همچنین اختلاف فقها و مجتهدان در استنباط احکام شرعی، مباحث کلامی و فقهی و احادیثی را بصورت زیادی می آورند و آنها را دلایلی بر عدم لزوم و تکلیف مومنین برای بنای تمدنی پیش از عصر ظهور می‌دانند و معتقدند عصر غیبت، عصر فروبستگی و حیرانی و محدویت مومنین است و البته معتقدند اقدام امام برای انقلاب یک اقدام درست جهت حفظ کیان دین بود ولی به معنای لزوم تمدن سازی نیست بلکه باید تا حد ممکن یکسری اصلاح گری در حد توان انجام داد و تمدن سازی و تلاش برای ساخت تمدن را یک اقدام غیر ضروری و هزینه زا برای انقلاب می‌دانند که به مقبولیت عمومی نظام و انقلاب ضربه می‌زند و باید تا حد ممکن تساهل داشت و در سطح خانواده ها هم اگر اختلافاتی پیش می آید و گرایشهای مدرن و نه چندان مقیدانه به شرع دیده شد، با آنها مدارا کرد و برایشان دعا کرد و تسامح را پیش گرفت و عقلانیت حکم می‌کند باید فعلا از ابزارهای مفید و تجارب بشری جهان برای تقویت کارآمدی استفاده کرد و منتظر وضع موعود ماند و رویاهای بزرگ را رها کرد. البته ایشان مدرنیته را هم مشکل دیگر می‌دانند که شوره زاری تمدنی ایجاد کرده است و مانعی برای برقراری جامعه وحدانی است و نیازها و ساحاتی که بسیاریشان کاذب است را برای بشر ایجاد کرده که دین برای آنها برنامه نمی‌تواند بریزد و البته به نظر آقای نصیری لازم هم نیست دین برای آنها حرفی بزند چون نیازهای دست ساخت مبانی معرفتی و سیاسی مدرنیته است و خودش یک شوره زار تمدنی است و بعید است بتوان در این فضا با ابزار و نیازهایی که مبدا آن مدرنیته است، بتوان شریعت را بصورت جامع در تمام زیرنظام ها و ابعاد و ساحت ها و فضاهای زندگی کنونی بشر پیاده کرد. من خودم بشدت منتقد این دیدگاه عصر حیرت آقای نصیری هستم و شاید نوعی دیگر از قبض و بسط شریعت آقای سروش باشد البته با این تفاوت که آقای سروش ذات دین را دارای این محدودیت می‌داند ولی آقای نصیری، عصر غیبت و عصر مدرنیته را باعث ایجاد محدودیتهایی می‌دانند. خواستم از حضرتعالی بعنوان استاد خود و شخصی که دغدغه مند در عرصه تمدن نوین اسلامی-انقلابی هستید و در تبیین اندیشه حضرت آقا (حفظه الله) در راستای تمدن نوین اسلامی هستید این مطلب را بپرسم و درخواست کنم لطفا نظرتان را در این باب و این مباحث عصر حیرت آقای نصیری، بفرمایید. با تشکر و عرض ارادت فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم رفته در جریان نگاه آقای نصیری هستم. مصاحبه‌ی ایشان و آقای علیزاده را هم دیدم. نگاه ایشان، نگاه یک شخص نیست، نگاه آنهایی است که در رابطه با شریعت الهی معتقد به تدبّر در متون دینی و تفکر نسبت به آن‌ها نیستند. بیشتر عقل خود را تعطیل می‌کنند و به سوی دین می‌روند. و مخالفت ایشان با فلسفه و عرفان از این جنس است و حتماً چنین نتایجی را به همراه دارد خیلی شبیه توصیه‌ای است که می‌گوید: «چراغ خرد خاموش کن». و عملاً نوعی بریدگی در مقابل تمدن غربی برای ایشان پیش آمده است، ولی با ادبیاتی که در آن ادبیات، حرف‌های خوبی زده می‌شود که مثلاً ما نباید با مخالفان تندی می‌کردیم و یا تندی بکنیم. ولی این سخنان، با زیربنایی که امثال مقام معظم رهبری می‌گویند، فرق دارد. زیرا رهبری برای سعه‌ی انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی چنین راه‌کاری دارند که لازم است. موفق باشید  

28177
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز با توجه به مباحث تمدنی که در کتاب تمدن زایی شیعه داشتید، یک مبحث برام ایجاد شد. این نکته رو میشه بحران تمدنی ایران معاصر و جهان اسلام در یک قرن اخیر دانست که در مواجهه با تمدن مدرن و مظاهر آن، به رویکرد ترکیب و گزینش گری روی آورد به نحوی که این تفکر جا افتاد که خب مدرنیته که تمام جوانبش بد نیست و سراسر غیر دینی نیست بلکه جنبه های خوبی هم دارد باید محاسن تمدن مدرن رو بگیرد و معایبش را حذف کند و این محاسن تمدن مدرن رو ضمیمه میراث اسلامی و بینش دینی خود کنند تا به یک وضع درست و عقلانی و صحیح در جامعه و تمدن رسید و واقعا یک گزینش گری و تذبذبی بود که برای ما بحران تمدنی ایجاد کرده است. و این وضع در سطح عالم اسلام و در درجات و ساحت هایی هم در کشور ما با وجود اینکه قلب تپنده انقلاب تمدن ساز معاصر و آغازگر عصری مقابل تمدن مدرنیته بود، وجود دارد و به نظرم ما رو درگیر تذبذب تمدنی و هویتی کرده است و شاهدیم الگوهای توسعه و جامعه سازی مدرن ضمیمه الگوی اسلامی می‌شود، نهایتا هم یک آشوب ایجاد می‌کند کما اینکه در الگوهای اقتصادی و مدیریت شهری و حتی تعلیم و تربیت ویژه در آموزش و پرورش می بینیم این ترکیب و تذبذب ما رو در برگرفته و مشخص نیست در الگوی انقلاب اسلامی می‌خواهد ریل گذاری شود یا لیبرال دموکراسی بلکه در یک وضع ترکیبی و گزینش گری گویی بینشها و ریل گذاری ها دیده می‌شود. حال راه حل گذار از این تذبذب و ترکیب گری چیست و چگونه می‌توان در راستای انقلاب اسلامی و تمدن نوین اسلامی طراحی انجام داد به نحوی که نه رویکرد سلفی ها و نه سنت گرایان را دنبال کنیم و نه رویکردی که تمدن سازی در عصر غیبت و حضور مدرنیته را بسیار بعید می‌داند و به حفظ بنیانهای اعتقادی در کنار استفاده اکل میته از مظاهر تمدنی مدرن قائل است و معتقدست تمدن نوین اسلامی بلند پروازی است که به اعتبار و مقبولیت انقلاب ضربه می‌زند و اساسا در عصر غیبت و شرایط فعلی ممکن نیست و نه رویکردمان همان رویکرد هلند و ژاپن اسلامی شود که دین را در نظام و مختصات مدرن تعریف می‌کند و به تعبیر حضرتعالی در کتاب مبانی معرفتی مهدویت، می‌خواهد قرآن را در خدمت اهداف لیبرال دموکراسی ببرد و از قرآن فرهنگ مدرنیته را استخراج کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرایط بسیار حساسی قرار داریم. با تجربه‌ی راه‌هایی که رفته‌ایم و موفق نبوده‌ایم، روبه‌رو هستیم. در تعبیر مقام معظم رهبری فرمودند به جای تحول، بعضاً گرفتار استحاله شده‌ایم و از هویت خود و داشته‌هایمان محروم گشته‌ایم. هنوز بنده بر روی نظر به جهان دیگر که جهانی است بین دو جهان، تأکید دارم که البته کار آسانی نیست. موفق باشید

28174
متن پرسش
سلام علیکم: آیا کشوری مثل چین یا روسیه علیرغم تفاوت و ایستادگی که هم اکنون مقابل آمریکا دارند، اساسا مواجهه جدی با آمریکا و روح آمریکایی دارند و حرفی برای گفتن مقابل روح لیبرال دموکراسی دارند و سخنی و افقی دیگر را باز می‌کنند یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلاً روح حاکم بر سیاستمداران چینی و روسی همان روح غربی است، ولی از آن‌جایی که روح لائوتسه‌ای در چین و روحِ ارتودوکسی در روسیه نهفته است؛ می‌توان امیدوار بود در نوعی بازگشت به آن خردهای نهفته، آنان را از روحِ غربی جدا کند. موفق باشید

28170
متن پرسش
سلام: آقای میرباقری معتقدند باید تمدن غرب را در درون فرهنگ و تمدن اسلامی استحاله کرد. و معتقدند نظر رهبری و امام هم همینه. من چند سوال در این رابطه دارم. اول اینکه آیا شما هم معتقد به استحاله هستید؟ دوم اینکه کیفیت این استحاله چگونه است؟ سوم اینکه تفکرات آقای میرباقری در بحث غرب شناسی و تمدن سازی چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را خود استاد باید شرح بدهند که منظورشان از استحاله، چیست. و البته مسئله بسیار حساس است. موفق باشید

28158
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. به نظر حضرتعالی، آیا جنگ نرم یا به اصطلاح ناتوی فرهنگی که سالهاست برای آن برنامه ریزی می‌شود و تاثیراتی بین مردم ویژه قشر جوان هم داشته است، می‌توان آن‌را ذیل یک برنامه ریزی تمدنی پرچمداران تمدن مدرن و لیبرال دموکراسی جهت پیشگیری از ظهور و بروز تمدن اسلامی و هدم تمدنی انقلاب دانست؟ ۲. به نظرتان چه میزان این جنگ نرم روی مردم و بینش آنها تاثیر گذاشته و توانسته است ضربات به خیمه انقلاب و تمدن اسلامی بزند ویژه با وجود جمعی از مردم و جوانانی که عقل و ظاهرشان مدرنیزه شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رویهمرفته تفکر لیبرالی بر خلاف ادعایش نشان داده است تفکر تمامیت‌خواه است و البته هرچه جلوتر رفته‌ایم ملت‌ها به خود آمده‌اند و آن تفکر، روز به روز با ناکامی‌هایش روبه‌رو شده است، هرچند که مستشرقین تلاش کردند تا هویت ملت ها را در مقابل نظام لیبرالی نفی کنند. ۲. معلوم است که جنگ، بی‌تلفات نمی‌شود ولی وقتی یک‌طرف جبهه‌ی توحیدی است و یک طرف جبهه‌ی کفر، حتماً جبهه‌ای که پیروز است، جبهه‌ی توحید است و در این رابطه باید آینده‌ی خود را دید و در آن آینده، خود را احساس کرد. موفق باشید

28149
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بسیار عزیز و محترم: اگر امکان دارد سوالم را جواب دهید. خدا شما را حفظ کند برکت هستید در ایران، علت عدم اقبال عمومی مردمی به احکام و شرایط خرید و فروش موقوفات چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح مدرنیته، روح لائیک است و هر اندازه انسان‌ها از زندگیِ دینی و سنتی فاصله بگیرند، احساس معنویت آن‌ها ضعیف می‌شود و عموماً گرفتار چنین اعمالی می‌گردند. موفق باشید

28104
متن پرسش
سلام علیکم: استاد برای ورود به مباحث غربشناسی شما و اینکه پیش زمینه برای فهم مطالب و مباحث تون بوجود بیاد، جزوه تاریخ به حجاب رفتن حق حاج آقای موسویان که تاریخ تفکر غرب رو شرح دادند و در سایت صبار هست، به نظرتون مناسبه مطالعه بشه و با اون پیش زمینه که مختصرا در جزوه حاج آقای موسویان هست، ورود به مباحث خود شما بشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مباحث حاج آقا موسویان مباحثی خوب و با جمع‌بندی‌های دقیقی است. موفق باشید

28103
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می‌توان مواجهه انقلاب اسلامی با مدرنیته را از جنس مبارزه انبیاء با انحرافات و بینش های غیر وحدانی عصر خویش و حکام غیر الهی دانست و مسیر انقلاب را در راستای همان مبارزه انبیاء مقابل جبهه مقابل خویش که جبهه بینش غیر توحیدی و افراد و اشخاص فرعون و نمرود و شداد صفت هست، دانست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است به شرطی که در تعریفی که از مدرنیته می‌شود متوجه‌ی روح تجاوز آن فرهنگ به عالم و آدم مدّ نظر باشد. و این غیر از روحی است که به عنوان عقل تکنیکی در غرب طلوع کرد ولی غرب نتوانست آن‌طور که شایسته است از آن استفاده کند و بحمداللّه جریان شرکت‌های دانش‌بنیان در بستر انقلاب اسلامی متذکر آن هستند که آن عقل تکنیکی را ادامه دهند. موفق باشید

28102
متن پرسش
سلام علیکم: این مطلب را شهید آوینی و متفکرین انقلاب اسلامی درباره غرب و مدرنیته فرموده اند که گفتمان مدرنیته و غرب معاصر، گفتمان توسعه است و توسعه، دین دنیای مدرن است و ادبیات توسعه، ادبیات پرستش مدرن هست. همچنین دنیای مدرن بشر را به سمت و سوی غیر توحیدی و نگرش و تمدن سازی مغایر با روح توحید و وحدانیت می‌برد و به دنبال تصرف در عالم به قصد تمتع گسترده تر است و این خود غفلت از توحید و اسباب عالم هست و حتی بشریت را می‌تواند درگیر نوعی از شرک کند و تربیت انسانی که غایتش ارضای درون خویشتن است و معرفت بشر را در حد تشکیک و عقل منهای قدسیت و معرفت وحیانی می آورد. شما بشخصه بعنوان شخصی که در این عرصه بحمدالله ورود داشته اید، آیا توسعه را دین دنیای مدرن می‌دانید و معتقدید سمت و سوی عالم مدرن و انسان مدرن با توحید متفاوت است و بشر را به سمت و سویی غیر وحدانی می‌برد و تصرف به قصد تمتع بیشتر را در شاخصه های خود قرار می‌دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً توسعه به معنی غربی آن همانی است که آن شهید بزرگوار آوینی «رحمت‌اللّه‌علیه» می‌گوید. ولی نظر به طبیعت و یافتن استعدادهای آن در راستای کشف جلوات الهی و نظر به مأوایی که خدا در آن عالم برای ما گشوده است، موضوع دیگری است که در بحث «عقل تکنیکی» عرایضی در این مورد شد. موفق باشید

28100
متن پرسش

سلام علیکم: علت اینکه با وجود کاستی ها و خیلی شواهد ناگوار و خیلی مظاهر نامناسب و انحرافات، حضرت آقا این میزان امیدوار اند و معتقدند اینها سلسله حوادث طبیعی در راه رسیدن به قله است، چیست؟ ایشان خودشان به مسائل و مفاسد واقف اند و می‌دانند و عسر و حرج هایی که برای ماست، واقعا چه دلیلی دارد که ایشان محکم و راسخ به دلشان حزن راه نمی‌دهند و صریح می‌گویند من معتقدم مردم پس از انقلاب دیندار تر شده اند و علیرغم بعض ظواهر اما عمق رسوخ ایمان بین شان زیاد است، و اشاره به آیه حضرت موسی پشت نیل می‌کنند «کلا ان معی ربی»؟این مشکلات چگونه برای ایشان در حدی نیست که ملت و انقلاب را زمین گیر و به اصطلاح ابن السبیل کند و معتقدند ما از اینها می‌گذریم و روشنایی در انتظار ماست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به عنوان توحید ناب در مقابل مردم گشودند، درست همان راهی است که مردم می‌خواهند و این توحید، دل‌ها را در برگرفته هرچند از یک طرف مدرنیته و از طرف دیگر امثال ما با طرح معارفی ضعیف با حضرت امام در این رابطه همراهی نکردیم. ولی بالاخره این توحید ناب کار خود را می‌کند و جلو می‌آید و قاسم سلیمانی‌ها را به ظهور می‌آورد. موفق باشید

28099
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۸۰۸۸ نمی‌دانم منظورتان را درست متوجه شده ام یا نه. آیا شما معتقدید امروز دینداری در جامعه امروز ایران کمرنگ شده و مردم بینش سکولار و دین حداقلی مانند آنچه که امثال آقای سروش را مطرح کردند، هستید؟ کمی مبهم بود مطلب برایم. که آیا شما معتقدید در اثر عدم توجه تمدنی و حکمی و عرفانی ما به اسلام و انقلاب و توجه زیاد بر فقه اصغر نه فقه اکبر، مردم و جوانان دین گریز و هویت دینی بین شان کمرنگ شده و دیگر اکثریت مردم ایران سکولار و فاصله گرفته از دین هستند و هویت دینی الان در بین مردم آنچنان موثر نیست؟ چون خودتان سابقاً می فرمودید با وجود اینکه ما هنوز در رسیدن به افق تمدنی آینده مان مشکل داریم، ولی دین فردی که هر کس در باورهای فردی اش باشد در عرصه اجتماعی آمد و حاضر شد و ۲۲ بهمن را خلق کرد. راستش دلم لرزید که آیا واقعا مردم دین گریز و سکولار شده اند و دیگر اکثریت مومن و معتقد به انقلاب و ریشه هایش نیستند و آیا نظام مردم را دین گریز کرده است و جز اقلیتی، اکثریت با اسلام و انقلاب تعارض و تضاد دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم مردم از امثال بنده انتظار داشتند و دارند که ابعادی از دین خدا را مطرح کنیم که بتوانند در دنیای طوفان‌زده در اثر مدرنیته، حیات فعّال دینی داشته باشند و ما مقصریم که دینِ حدّاقلی را در اختیارشان گذاشتیم و عملاً امروز می‌بینیم که ظاهر مردم چندان به دین مقیّد نیستند وگرنه روحِ مردم آماده‌ی دینِ عمیق می‌باشد همان دینی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در اواخر عمر مطرح کردند. موفق باشید.

28084
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار، به نظرم یکی از نظریات و بینش های معیوب و غیر دقیق که ما هم از آن ضربه خورده ایم و اتفاقا از جهت تمدنی رویکرد غیر متقن و نازله ای است همین بحث گزینش گری در مقابل تمدن مدرن است. می‌گویند خب مدرنیته و غرب معاصر بعنوان علمدار مدرنیته، بالاخره همه چیزش که بد نیست جاهای خوب را می‌گیریم و قسمت های بد آن را حذف می کنیم مثلا تکنیک غرب را می‌گیریم و خب مبانی اخلاقی و معرفتی مدرنیته و تکنولوژی آن را نمی پذیریم که یادم هست خودتان چندین سال پیش در شبکه سه برنامه گره در نقدش فرمودید تکنیک و ابزار در خدمت اهداف است و بشری که مبتنی بر تصرف در طبیعت به قصد تمتع هر چه بیشتر مبنا می‌گذارد، می آید الکترو پمپ می‌سازد و آن‌را در آن بستر تعریف می‌کند. بانک را میاوریم درونش عقود اسلامی را می‌گذاریم و چند مصوبه خود بانک اسلامی پدید می آید. در روانشناسی و انسان شناسی می آییم با حذف بخشهای مغایر با معارف خود و اضافه کردن چند آیه و حدیث و سخنان حکما که یعنی اسلام هم روانشناسی دارد، روانشناسی اسلامی و مناسب برای دانشگاه ها را مطرح می‌کنیم. این گزینش گری و اینکه بگوییم جاهای خوب تمدن مدرن را می‌گریم جاهای بدش را کنار می‌گذاریم و تکنیک هم مانند چاقو است که اگر در خدمت صالحین بود به عمل خیر می‌رود و اگر در اختیار فرد ناباب آلت قتاله می‌شود، به نظرم واقعا دیدگاه معیوب و ضعیف و بدور از بینش تمدنی و نگرش تمدنی شخصیتهای اصیلی مانند شهید آوینی است که اساسا در برابر این گزینش گری در موضع انتقادی از آن بودند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غرب، به عنوان یک فرهنگ در نگاه به عالم و آدم، یک کلّ واحد است و غفلت از آن غفلت از تهاجم فرهنگی است که از طریق تکنیک غربی نفوذ می‌کند و فرهنگ‌های بومی ملت‌ها را که عامل بقای تاریخیِ آن‌ها است، از بین می‌برد و البته این غیر از عقل تکنیکی است که امروز، غرب با غرب‌زدگیِ خودش آن را زیر پا گذارده است ولی بحمداللّه مراکز دانش‌بنیان در بستر انقلاب اسلامی بنای ادامه‌ی علمی عقل تکنیکی را به عهده گرفته‌اند. موفق باشید   

28083
متن پرسش
سلام علیکم: در نقد هرمنوتیک و مبانی هرمنوتیک منبع معتبر و موثقی را می‌توانید معرفی کنید که خود بحث هرمنوتیک و نقد آن را مطرح کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث آقای دکتر محمدرضا بهشتی و آقای دکتر محمود خاتمی در این رابطه مفید است. به آپلیکیشن «سُها» رجوع شود. موفق باشید 

28082
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ اخیرتان به یکی از سوالات نوشتید به شرطی که سیاسیون ما فکر نکنند ما از آن به بعد می‌خواهیم این چنین شویم و جای آنها را بگیریم. به یاد دارم خودتان زیبا در کتاب مبانی معرفتی مهدویت می فرمودید که اگر انقلاب اسلامی را در مقیاس عصر ظهور و در راستای ظهور که اوج سلوک و تجلی اسماء الهیه در زندگانی بشریت است، نبینیم و فکر کنیم می‌خواهیم هلند یا ژاپن یا سوئیس شویم، به انقلاب اسلامی و مهدویت رنگ و بوی غیر اصیل و حتی در جهت لیبرال دموکراسی داده ایم. واقعا امروز اگر بخواهیم مانند بعضی کشورها مثلا چین، فکر کنیم که دوره آمریکا و پرچمداری و محوریت آن در نظم عالم و طراحی نظم نوین جهانی که خود را مدعی آن می‌داند، معلوم است روح انقلاب را نفهمیده ایم و بسیار غافلیم که حضرت امام فرمود ما بر آنیم تا پرچم لا اله الا الله که اصل وجودی بشریت و خلاصه جمیع حکمت های عالم است و سعه وجودی عالم را عظیم می‌کند، را بر قلل عزت و کرامت انسانها ببینیم. اگر قرار بود ما هم به همان شیوه و استعمار نوین برویم و فکر بشود که چنین باید بکنیم و خود یک ابرقدرت تصمیم ساز شویم، معلوم است که صدای تاریخی انقلاب و عطیه الهی بودن آن و اینکه اشراقی ناشی از عبودیت و تولی به اولیاء الله برای امت و امام هست را نفهمیده ایم. حتی کسینجر که کهنه استراتژیست و طراح برنامه های استحاله انقلاب در طول سالیان بوده است، در کتاب اخیر خود می‌نویسد که انقلاب اسلامی و رهبری آن، سیطره نظم وستفالی و توسعه دموکراسی در نظم نوین را به چالش کشید و عصر و افقی را مقابل آن و در برابر آن گشود و اساسا نظم وستفالی و توسعه دموکراسی در مواجهه جدی با انقلاب قرار گرفت. تمدن نوین اسلامی و راه مقاومت آن نیست که مانند لیبرال دموکراسی و نظم وستفالی رقم بخورد و عمده همان چیزیست که حضرت آقا سال گذشته در سخنرانی ۱۴ خرداد فرمودند مقاومت چیزی نیست که ما صادر کنیم و بفرستیم به جاهای دیگر و بخواهیم به شیوه تغلب ببریم، خیر؛ مقاومت یک راه است و فکر اگر ملتی رفت و سایر مردم و جوامع دیدند آن را می پسندند و انتخاب می‌کنند. ولی من بشخصه استاد، با وجود رهبری عزیز و بصیرت ایشان معتقدم حتی اگر متولیان و مسئولینی چنین باشند و چنین افکاری در ذهننشان نقش ببندد، انقلاب چنین مسیری را نخواهد رفت و مسیر گام دوم همانیست که ان شاء الله آقا در بیانیه گام دوم ذکر کرده اند و این گونه مسائل جایی و اصالتی نخواهد داشت و ما بحمدالله از آنها در گذاریم و بشریت بتدریج دارد می فهمد باید خود را از اسارت و ولایت غیر الهیه عبور کند و راه در العبودیه کنه ها الربوبیه و مسیر شهدا و آزادگانی مثل ابومهدی المهندس و شیخ زکزاکی است که گوهر تابناکی را در دل این نهضت یافته اند. من یکی بسیار امیدوارم و ان شاء الله این انقلاب مسیری را که باید باز کند باز می‌کند ورای این بحثها و نکات و اتفاقا ما خیل مشکلات و بحرانهای تمدنی مان ناشی از اینست که خواسته ایم بستر توسعه و نظم مدرن و زیر نظام های موجود را بیاوریم تا حدی که با مبانی اسلام و ظواهر احکام شرع مخالفت و تعارض نداشته باشد و گزینشی بکنیم و با مبانی اسلامی همراه کنیم که یک وضع آشفته را برای ما ساخته است و فکر می‌کنیم با همین گزینش‌گری کار حل می‌شود ولی عبور انقلاب از این دیدگاه ها و بحرانها بحول و قوه الهی نزدیک است و آینده، طلوع دیگری است. ان شاء الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! واقعی‌ترین واقعیات این است که در توحیدِ انقلاب اسلامی خود را جای دهیم و در معرض عطایی قرار گیریم که هویت قدسی ما را به ما برمی‌گرداند. مطمئناً امیدواریِ شما در ادامه‌ی انقلاب و حضور جهانیِ آن، واقع‌بینی کاملی است. عرایضی در مرکز «سرای هنر و اندیشه» در رابطه با شخصیت امام به مناسبت رحلت آن بزرگوار تحت عنوان «در معرض عطایی که با حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به ظهور آمد» شد که متن مورد بحث ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود. موفق باشید

در معرض عطایی که با حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به ظهور آمد

باسمه تعالی

۱. «تفکر»، راهي است به سوي حقيقت، بدون آن‌که گمان کنيم حقيقت در دست ما قرار دارد. زيرا تفکر از جايي آغاز مي‌شود که ندايي ما را به سوي خود فرا خواند و آن «ندا» به عنوان اراده‌ي الهي در جلوه‌ي شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامي به صدا در آمده و همان‌طور که شهداء را به خود دعوت کرد و آن‌ها پذيرفتند؛ ما را نيز به خود دعوت مي‌کند تا پس از دفاع مقدس از نقشي که بايد ايفاء کنيم، غافل نمانيم.

۲. با تفکر نسبت به شخصیت اشراقی امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رخصت مي‌يابيم تا وارد ساحتي شويم که انقلاب اسلامي مجال نماياندن خود را مي‌يابد. بايد بياموزيم که چگونه به حقيقت، مجالِ به ظهورآمدن بدهيم.

۳. باید در جستجوي انديشه‌اي باشيم که متذکر عطاي الهي است و عطاي الهي را براي ما قابل فهم مي‌کند، آن‌چه در اين زمانه عطاي الهي را به صورتي اصيل و نه انتزاعي به ما مي‌دهد، تفکري است که ما را متوجه‌ي راز تاریخی حضور امام در این زمانه می‌نماید.

۴. ولي به نظر مي‌آيد بسي اندک تفکر کرده‌ايم زيرا آن‌چه خداوند براي انديشيدن به ما عطا کرده - يعني حقيقت، در مظهري به نام امام و انقلاب اسلامي- طوري است که در عين «ظهور»، به «خفا» مي‌رود، در نتيجه نمي‌توان به راحتي با آن ارتباط برقرار کرد مگر با انديشه‌اي که حقيقت را در تشکيکي‌بودنِ آن چشيده باشد.

۵. با شناخت اراده‌ي الهي در اين عصر با جهانی روبه‌رو می‌شویم که همه‌چیز در آن معنای دیگری پیدا می‌کند، زیرا بودن انسان معنای دیگری به خود می‌گیرد.

۶. نظر به شخصيت قدسي حضرت امام خميني «رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و تفکر در بسترِ تاريخي انقلاب، آيا روحِ تازه‌ای نخواهد بود که در مواجهه با غرب، ولي در بستر اسلام شيعي، در حال تولد است؟

۷. مي‌توان گفت انقلاب اسلامي رخدادي است که مي‌خواهد گذشته‌ي توحيدي بشر را در تاريخي بين دو جهان به ظهور آورد، جهاني بين جهان توحيدي و جهان مدرن. و شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نیز چنین جایگاهی داشت و سبب نگه‌داري ما در این تاریخ شد.

در مواجهه با شخصیت امام سه نوع رویکرد پیش آمد: ۱. رویکرد استادهای اخلاق ۲. رویکرد آقای هاشمی و آقای سید حسن خمینی ۳. رویکرد رهبر معظم انقلاب که در عین توجه به دو رویکرد قبلی سبب نگه داری ما نیز خواهد بود.

 

۸. با حضور امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این تاریخ چيزي براي انديشيدن به انسان داده شده تا نسبت به زمانه‌ي خود فکر کند و از بن‌بست‌هايي که روبه‌روي خود مي‌شناسد عبور نمايد، تنها از طريق انديشه‌اي که در مواجهه با شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» پیش آمد مي‌توانيم از تنگناهاي تاريخي، چه در امور اخلاقي و چه در امور اقتصادي و اجتماعي، عبور کنيم. مشکل آن است که ما هنوز به امام و انقلاب اسلامي آن‌طور که لازم است نمي‌انديشيم و براي گوش‌سپردن به نداي تاريخي آن -که عين تفکر است- تلاش نمي‌کنيم.

۹. تا زماني که ما نسبت به آن‌چه از طرف خداوند در اين تاريخ به ما روي آورده، نينديشيم؛ ياراي عبور از تنگناهاي موجود را نداريم مگر آن‌که بتوانيم تعلقِ ذاتي خود را در اين زمانه متوجه‌ي انقلاب اسلامي و حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و اهداف اصيل آن قرار دهيم و اجازه ندهيم با انواع کاهلي‌ها، اين عطاي الهي از ما روي برگرداند، در حالي‌که همه‌ي ما متوجه هستيم ذات ما کششي دروني نسبت به آن دارد و به همين جهت راه شهدايي که براي تحقق و بقاي انقلاب اسلامي آن‌طور فداکاري کردند را پاس مي‌داريم و حاج قاسم را می‌فهمیم.

۱۰. ما از طريق انقلاب اسلامي در شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و نه در شخصیت سیاسیون طرفدار انقلاب، به حکم تقدير الهي به راهي کشيده شده‌ايم که هرچند آن راه چندان روشن نيست، ولي شواهد فراواني حکايت از آن دارد که آن راه، راهِ آينده‌ي ما است، هرچند هنوز اهداف اصيل آن از ما دور است. ولي اگر بخواهيم به خالص‌ترين تفکر رجوع کنيم، نمي‌توان خود را در معرض تندبادِ آن قرار نداد، زيرا هر ملتي که بخواهد آن تقدير بلند را براي خود محقق کند گريزي ندارد که خود را در پناه تندبادهاي شديدِ دوران خود قرار دهد. گويا ما در اين تاريخ خودمان نشانه‌ي آن تندباد هستيم.

۱۱. اين يک سؤال اساسي است که در فهم انقلاب اسلامي و شخصیت تاریخی حضرت امام، چه ابعادي از آن ناانديشيده مانده است و ما هنوز نتوانسته‌ايم به اهدافی که آن بزرگوار مدّ نظر داشت، دست يابيم؟ جز اين است که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»، حقيقي‌ترين انديشه در اين تاريخ را در افق جان ما قرار داد تا ما انساني شويم که آن انديشه براي او آرامش‌بخش باشد؟ هرچند ممکن است در برهه‌اي از زمان، افقِ روبه‌روي ما تيره و تار گردد و «وقت» گم شود. ولي در هر حال، «وقتِ» ما در اين زمانه، با حضرت امام متولد می‌شود که بودنِ اصیل ما است.

۱۲. زباني نیاز است تا به بودنی متذکر باشد. زبانی که از هر امر حاضر ديگري، رساتر باشد و بر انسان وارد ‌شود.

۱۳. بگذاريم انوار الهي از طريق جمال امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به سوي‌مان ظاهر شود تا تفکری به ما عطا شود که بر روح حضرت امام عطا شد و آغازي شد براي تاريخ ما.

۱۴. پيام آن مردي که در وصيت‌نامه‌ي خود فرمود: «با دلي‌آرام ‌و قلبي‌مطمئن‌ و روحي‌شاد و ضميري ‌اميدوار به ‌فضل ‌خدا از خدمت ‌خواهران ‌و برادران ‌مرخص‌، و به‌سوي ‌جايگاه ‌ابدي ‌سفر مي‌كنم‌...» این پیام خبر از آن مي‌دهد که او راهِ آرامش در اين تاريخ را در سُکني‌گزيدن در سايه‌ي انقلاب اسلامي و صيانت از آن در مقابل ما قرار داد.

۱۵. امید است سلوک ذیل شخصیت إشراقیِ حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» راهی باشد که در آن راه بتوانیم با عطایایی روبه‌رو شویم که هرگز با فکر به دست نمی‌آید و تنها باید خود را در معرض آن قرار داد. آری! در معرض «جمالی» که «جلال» الهی را نمایان می‌کند.      

28057
متن پرسش
سلام استاد: دعایی کنید این تظاهرات آمریکا بی اثر نماند و یه یک ضربه سنگینی به دولت وحشی آمریکا وارد کند آنم آرزوست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطمئناً ابرقدرتیِ آمریکا تمام می‌شود. به تاریخی باید فکر کرد که سیاسیون ما فکر نکنند از آن به بعد ما باید آمریکا شویم و از سلوکی که تحول اساسی در نحوه‌ی بودنِ بشریت است، غفلت شود همچنان‌که تا حال در بسیاری از موارد غفلت شد. موفق باشید

28036
متن پرسش
سلام علیکم: چگونه با وجود اینکه تمدن مدرن از آزادی بسیار در تلاش بود گفتمان بسازد و می‌شود گفت بصورت ویژه ای روح آزادی بشر و حس آزادی هویتی پس از رنسانس به یک شکل متحول شده ای ویژه پس از دورانی که فرد آن عقاید و ایده کلیسا را دنبال می‌کرد و همان را مبنا قرار می‌داد و عملش جدا بود و عبادت و دعایش جدا و حس هویت حضور جمعی و هویت جمعی و مقیاس تمدنی کار کردن و طرح ریزی تمدنی و بینش تمدنی را نداشت، آزادی به لیبرال دموکراسی و اعلامیه حقوق بشر و این رسید که آزادی هر فرد تا جایی محترم است که به آزادی دیگران ضربه نزند؟ آیا مدرنیته در باطن خود چیزی داشت که بتدریج و نهایتا کار به همین جا می‌رسید و به نظر من حتی روح آزادی ذبح شد و آزادگی با لیبرال دموکراسی در تعارض قرار گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً عرض شده غرب به دلایل تنگی‌های دوران قرون وسطی محل طلوع به خودآمدنِ بشری شد که آزادی به عنوان عطایی الهی برایش عطا شد هرچند سیاسیون و تنگ‌نظران نتوانستند به معنی واقعی از آن عطای الهی بهره‌مند شوند. مثل آن‌که در ایران، انقلاب اسلامی که روحی است جهت عبور از سکولاریته، طلوع کرد و مقدسان نادان نمی‌توانند از آن بهره ببرند و ما در آن حدّ که انقلاب اسلامی را پاس داریم، در روح زمانه‌ی خود حاضریم و این در تاریخی است که قبلاً در غرب آزادی طلوع کرده است و آن‌هایی که در خطه‌ی غرب و در بقیه‌ی جهان آن را پاس دارند، در روحِ تاریخی خود زندگی می‌کنند. موفق باشید

28030
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: آیا متن زیر بیانگر این نیست که رهبری، غرب را یک کل واحد نمی‌داند؟ لطفا برایم شرح دهید که این جملات ناظر بر چیست؟ پرسش دانشجو: می‌خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ می‌کنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملی‌مان، بدی‌ها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟ پاسخ رهبر انقلاب: این سؤال خیلی مهمّی است. من این‌جا چند نکته را در همین زمینه عرض می‌کنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‌وجه به معنی نفی فن‌آوری و علم و پیشرفت و تجربه‌های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی‌کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله می‌گویم، شاید ان‌شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیبایی‌ها و زشتی‌هاست. هیچ کس نمی‌تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیبایی‌هایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی‌کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبی‌ها و بدی‌هاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبی‌ها را می‌گیرد، به فرهنگ خودش می‌افزاید، فرهنگ خودش را غنی می‌سازد و آن بدی‌ها را رد می‌کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، آمریکایی، آمریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می‌گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می‌گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می‌توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم می‌خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپاییها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما می‌شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی‌ای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می‌گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می‌شود، این را نمی‌پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می‌دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می‌زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربی‌ها این را می‌خواهند، دوست می‌دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‌اید، کراوات نزدید، یک آدم بی‌ادب محسوب می‌شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بی‌ادب و غیرمنضبط و بی‌نزاکت تلقّی می‌شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یا بد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نکاتی ارزشمند را رهبر معظم انقلاب به عنوان اندیشمندی که در زوایای مختلف نسبت به تاریخ خود و جهان غرب فکر کرده‌اند در آن مختصر مطرح نموده‌اند و ابداً از آن جملات برنمی‌آید که ایشان از یک‌پارچه‌دیدنِ تفکر غربی غفلت کرده‌اند، به‌خصوص آن‌جایی که می‌فرمایند: «غرب، فرهنگی مخصوص به خود دارد که در بقیه‌ی فرهنگ‌ها دیده نمی‌شود و آن سلطه‌طلبی است که قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی دارد.» آری! همان‌طور که فرمودند آن فرهنگ مثل هر فرهنگی خوبی‌هایی دارد ولی ملاحظه کرده‌اید که آن خوبی‌ها در آن فرهنگ نتایجی برای خودشان در راستای تعالی انسانی پدید نیاورد. در حالی‌که اگر ما همان‌طور که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند آن خوبی‌ها را برای خود اخذ کنیم می‌توانیم در دستگاه فکری خود از آن‌ها بهره ببریم. به عنوان نمونه بحث «آزادی» بود که در جزوه‌ی «پاس‌داشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» عرایضی شده است. موفق باشید      

27994
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد: نظرتان در مورد مناظره آقای وکیلی و آقای عبدالکریمی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سعه‌ی صدر خوبی از طرف جناب آقای وکیلی به ظهور آمد و آقای عبدالکریمی بر خلاف ادعاهای‌شان بیشتر گرفتار مفهومات خود بودند که هیچ گشایشی را بر نمی‌تابیدند، لذا ملاحظه کردید در آخر مناظره، جناب آقای وکیلی را متهم کردند که متوقف در منطق ارسطوی‌اند؛ که البته این نوعی فرار از مطلب است. جناب آقای وکیلی از ایشان خواستند مبانی خود را در انتقاد به متفکران مشخص کنید، و ایشان عملاً گفته و یا ناگفته خواستند بگویند مبانی خود من هستم. اگر غیر از این است باز جنابعالی آن مناظره را استماع فرمایید. بنده از جناب آقای وکیلی که قهرمانانه وارد این میدان شدند، تشکر می‌کنم. البته بنده با توجه به صحبت‌هایی که آقای عبدالکریمی می‌کنند و بعضاً هم دلسوزانه است؛ آن‌چنان گرفتار مفاهیم و محفوظات خود هستند که هیچ چیز و هیچ‌کس را نمی‌توانند ببینند. و نمی‌دانم نیهیلیسم جز این است؟! و آیا آن‌هایی که در گردونه‌ی تفکر آقای عبدالکریمی گرفتار شدند تا از نیهیلیسم فرار کنند، به عمیق‌ترین شکلِ آن گرفتارنشدند؟ به طوری که انسان در گرداب پوچی و بی‌ثمری و بریدن از همه‌چیز فرو می‌افتد، هرچند که ممکن است آقای عبدالکریمی نادانسته پای در این راه گذاشته باشند. این را از آن جهت عرض می‌کنم که بعضاً جسته و گریخته در بعضی از صحبت‌هایشان بویی از غمِ غربت بشر می‌آید. ولی به قول مولوی:

آه زندانی این دام بسی بشنیدیم       حال مرغی که رهیده است از این دام بگو

 آقای عبدالکریمی چرا جوانان را به سوی تاریخی رهنمون نمی‌باشند که حاج قاسم‌ها پروریده است؟ امید است آن مناظره هشدارباشی باشد که با مناظره کاری حل نمی‌شود باید در بستری از تاریخ قدسیِ انقلاب اسلامی همه تلاش کنیم برای رسیدن به راهی که خداوند امروز به ما عطا فرموده است.

اهمیت نگاه هایدگر آن است که اگزیستانس طرف مقابل را خطاب قرار می‌دهد که انسان در چشم‌اندازی وجودی، حضوری را که در جهان دارد احساس کند و نوعی همسخنی ظهور کند و هر کدام آینه‌ی دیگری شوند، و این در مناظره‌ به چشم نمی‌خورد. در حالی‌که جناب آقای وکیلی چنین تلاشی داشتند.

آقای عبدالکریمی بعضاً در جاهای دیگر ورودهای خوبی داشتند، مثل انتقادی که به آقایان دکتر ملکیان و دکتر عبدالکریم سروش داشتند، و یا صحبتی که در رابطه با فلسفه‌ی اسلامی در دانشگاه اصفهان انجام دادند، ولی مسئله‌ی اصلی جوانانِ ما حضور تاریخی مهمی است که امثال دکتر فردید متوجه‌ی آن شد و انقلاب اسلامی راهی جهت آن حضور یافت تا انسان‌ها در معرض عطایای الهی قرار گیرند، و سخنان سال گذشته‌ی آقای عبدالکریمی در دانشگاه تبریز در مقایسه بین انقلاب فرانسه و روسیه و ایران به شدت از این نحوه بصیرت خالی بود.

بنده نمی‌دانم آقای دکتر عبدالکریمی بالاخره بنا دارند چه کمکی به مخاطبان خود بکنند؟ مثلاً در نظر بگیرید جلسات اخیر ایشان تحت عنوان «ایران به منزله‌ی یک پرابلماتیک» با همه‌ی مسائل رنگارنگی که تحت عنوان مسائل ما مطرح می‌کنند، آیا کوچک‌ترین راهکاری برای مخاطبان ارائه می‌دهند؟ آیا همان انتقاداتی که به روشنفکران دارند، که انتقادات به‌جایی است؛ در مورد خود ایشان صادق نیست؟ از آن جهت که هیچ راه‌کارِ بومی که با خِردِ قومی و فرهنگ دینی ما همراه باشد، در کلمات ایشان یافت نمی‌شود؟ ای کاش آن‌هایی که به سخن ایشان گوش فرا می دهند، دائم از خود بپرسند پس باید چه‌کار کرد؟ این‌جاست که بنده معتقدم اگر این‌همه انرژی صرف نمایاندن راهی بود که حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به میان آوردند و آوینی‌ها آن‌ را گزارش کردند؛ می‌شد مخاطبان ایشان از سرگردانی‌ها که گرفتارش هستند و بعضاً به قول خودشان در پوچیِ دوران می‌سوزند، نجات می‌یافتند.

 موفق باشید   

27952
متن پرسش
سلام علیکم: با وجود اینکه حضرتعالی در این مورد صحبت و یادداشت داشته اید و نکاتی هم فرموده اید در قالب پاسخ به پرسشها، ولی می‌خواستم این مطلب را از این جهت بپرسم که حضرتعالی بعنوان یک شخصیت فعال در معرفت دینی که بحمدالله سالهاست در این زمینه فعالیت کرده اید و مباحث حکیمانه ای را مطرح کرده اید، به تولید و حرکت در مسیر علم دینی و طرح نظریات مبتنی بر منطق دینی و توحیدی و به تعبیر جنبش نرم افزاری که مورد بحث بوده است، معتقدید و آن‌را جهت نیل به تمدن نوین اسلامی و ساخت یک تمدن ماورای تمدن مدرنیته و گذار از الگوی لیبرال دموکراسی که امروز پرچمدار مدرنیته و تمدن مدرن هست، ضروری می‌دانید و نقطه عطفی جهت حرکت در مسیر آن تمدن و ساخت زیر نظام های اجتماعی_تمدنی مبتنی بر منطق و حکمت اسلامی قلمداد می‌کنید؟ به نظر شخصی خود من بعنوان کسی که از محضرتان تلمذ کرده ام و آثار و مباحث تان را سعی کرده ام دقیق بررسی کنم، تولید علم دینی و جنبش نرم افزاری، یک گام مهم و از مبانی نظری و علمی طرح ریزی و اجرای الگوی تمدنی انقلاب اسلامی است و ما ضرورت دارد مطابق با انسان شناسی، هستی شناسی و معرفت شناسی شریعت اسلام، علم و حکمت متناسب و منطبق داشته باشیم و حتی در برخورد با علومی که مبدا شان نگاه توحیدی و یا افراد و جوامع توحیدی نبوده اند، هم با همین معیار جلو برویم که آیا با مبانی ما در تعارض است و نقطه مقابل آن است یا اینکه می‌توان با خودآگاهی و بصیرت لازم آن را درون دستگاه علمی و حکمی خود و چارچوب انقلاب اسلامی و تمدن نوین اسلامی مستحل کرد و آن‌را درون دستگاه و روح عقاید خود معنا کرد و نظم مطلوب را به آن بدهیم تا دیگر هویتی متمایز از آن مبدا و نگاه و هویت غیر توحیدی و یا متضاد پیدا کند. و البته این نیاز به یک شجاعت و بصیرت قوی دارد چون متاسفانه همچنان خیلی ها نظریات و مبادی کنونی علم و دستاوردهای علم مدرن را قطعی و ثابت و مفروض می‌دانند و شجاعت نقد و رد آنها و جایگزین کردن مبادی دیگر را ندارند و حتی آن‌را یک عمل بلندپروازانه و غیر واقعی و غیر منطقی می‌دانند و این به نظرم خود یک آفت بزرگ است که باید کنار زده شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید حکمت و عرفان اسلامی و نگاه قرآنیِ خود را بچشیم و بعداً راه حلّ دومی که جنابعالی می‌فرمایید، راه حلّ بسیار مهمی است زیرا حقیقتاً ما مرزی با متفکران نداریم هرچند بعضاً آنان در بستر تاریخی و فرهنگیِ خود ممکن است دغدغه‌ها و یا راهِ حلّ‌هایی داشته باشند که از یک طرف قصه‌ی ما نیست، و از طرف دیگر قصه‌ی همه‌ی بشریت است. موفق باشید

27949
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۹۲۴ پاسخ تان ظریف و حکیمانه بود. اما یک مسئله برایم کمی روشن نشد. اینکه امروز جوانان منتقد و معترض برخی ساختارها و برخی افراد هستند یا اینکه بینش سکولار پیدا کرده اند و از جهت مبنایی و اصولی با انقلاب زاویه گرفته اند و از بینش انقلابی رویگردان شده اند و بینش سکولار و دور از بینش انقلاب را دنبال می‌کنند و از جهت ریشه ای با انقلاب زاویه دارند و به گذشته و امروز و آینده انقلاب امیدوار و مطمئن نیستند و معتقد به انحطاط نظام و انقلاب اند؟چون واقعا بین این دو بینش فرق اساسی است که آیا منتقد و معارض برخی ساختارها و افراد اند ولی ملاک شان هم چنان هندسه انقلاب است یا اینکه بینش آنها سکولار شده و حتی رویگردانی پیدا کرده و دل به تداوم این مسیر نبسته و امروز هم وضع انقلاب را حرکتی در مسیر اشتباه و غلط و مغایر با مبانی می بینند. چون بسیار سعی می‌شود و حتی تحلیلگرانی که واضح و صریح می‌گویند اکثریت جوانان بینش شان سکولار و دور از سبک زندگی انقلابی است و انقلاب و نظام در این عرصه با یک روی گردانی و گریز از خود مواجه شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این فکر شود که ما در جایگاه تاریخیِ خاصی قرار داریم. از یک طرف بشرِ امروز غرب‌زده است و همه‌چیز را با عقلِ غربی می‌نگرد. و از طرف دیگر غرب، به دلایل و شواهد فراوانی در حال افول است و از هویت قبلی خود فرو می‌افتد. و از این طرف، اگر انقلاب اسلامی از بعضی جهات گرفتار غرب‌زدگیِ عده‌ای شده است، ولی در ذات خود در بستر عبور از غرب است و ما در این گذرگاهِ تاریخی هستیم. اگر بدون مقابله با آن جوانان و با اخلاق خوب، کار را جلو ببریم و به مرور از غرب‌زدگیِ خود عبور کنیم که حتماً به جهت تاریخی که در آن هستیم، این کار کار عملی می‌شود و از آن طرف، ذاتِ انقلاب اسلامی به ظهور می‌آید؛ یقیناً وعده‌ی «یدخلون فی دین اللّه افواجاً» محقق می‌گردد. این‌جاست که جایگاه وظیفه‌ی تاریخی ما و عزمی که هیچ حادثه‌ای در آن خلل ایجاد نمی‌کند، به میان می‌آید و نیوشایِ خطابی می‌شویم که می‌فرماید: «الیس الصبح بقریب». موفق باشید  

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!