بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10733
متن پرسش
سلام استاد: نظر جنابعالی راجع به ابن عربی چیست؟؟؟ بنده نمی دانم چرا افرادی مثل آیت الله فیاض و آیت الله وحید و علامه مجلسی و حتی فیض کاشانی کاملا مخالف اویند. ولی کسانی مثل آیت الله قاضی و جوادی از او تعریف می کنن؟؟؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سخنان محی‌الدین از مو باریک‌تراست. اگر کسی مثل حضرت امام به عمق سخنان محی‌الدین پی ببرد حیرت می‌کند، ولی اگر به ظاهر سخنان او نظر کنیم نمی توانیم آن سخنان را بپذیریم. موفق باشید
10703
متن پرسش
با سلام: جناب آقای طاهرزاده، من شما را هرگز نمی بخشم اگر شما واقعا یک فرد متدین هستید بیایید و برای رضای خدا چند هفته به جای اینکه اینقدر شاگردانتان را خشک مقدس و گوشه گیر کنید چند هفته ای هم در مورد ثواب صحبت کردن و رسیدگی به زن و فرزند برای آن ها صحبت کنید و آداب زندگی کردن به آن ها بیاموزید نه این که با آموزش های خشک خود آن ها را گوشه گیر و منزوی تربیت کنید و کانون خانواده ها را از هم بپاشانید. نمی دانم شاید خود شما هم همین طور باشید باید از خانمتان سوال کرد .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم این حرکات را که می‌گویید نباید پای اسلام گذاشت و بنده هم مکرر به‌خصوص در شرح آیه‌ی 21 سوره‌ی روم عرض کردم که دین ما می‌فرماید با اُنس با همسر و لذّات حلال، شوقِ عبادت در ما ایجاد می‌شود. حتی جریان آن اصحاب را عرض کردم که خانواده را برای عبادت ترک کرده بودند و چگونه رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ناراحت شدند. دیگر خودِ افراد باید خود را اصلاح کنند. موفق باشید
10691
متن پرسش
با سلام: در بحث های معرفه النفس جملاتی از دکارت در اثبات «من» انسان آوردید که برای ما خیلی جالب بود، ولی استاد مطهری در کتاب توحید صفحه ی 200 این حرف را که «من فکر می کنم پس وجود دارم» را یکی از مزخرف ترین حرف های دنیا می دانند و این پایه را می شکنند و البته خیلی از اثبات های دیگر دکارت هم می ریزد. آیا این حرف دکارت برای استفاده در معرفه النفس مضر نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که آن استاد شهید«رضوان‌اللّه‌علیه» می‌فرماید این حرف دکارت به عنوان یک قضیه‌ی منطقی هیچ ارزش علمی ندارد و حتی پایه‌ی انانیت فرهنگ غربی شد، ولی از جهت فضای شکاکیتی که منجر به این جمله می‌شود و می‌رسد به این‌که پس یک چیز غیر قابل شکی در من هست که نمی‌توانم به آن شک کنم، می‌توان مورد توجه قرار داد. موفق باشید
10698
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و قبولی طاعات و عبادات. لطفآ دلایل (قاطعیت) رهبری عزیز (مدظله العالی) در ارتباط با نمایان شدن انوار تمدن بزرگ اسلامی ذیل اندیشه ملاصدرا (ره) را عرض بفرمایید. (و من الله التوفیق)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این مورد بحث شده. موفق باشید
10699
متن پرسش
سلام علیکم: می خواستم نظر جناب عالی را در مورد این مطلب و صحت گزاره های بیان شده از نگاه ملاصدرا و تفکر نویسنده آن بدانم. با تشکر «تقدم روح بر جسم یا جسم بر روح؟ یکی از شایع ترین سوالات درباره زندگی مادی، وجود روح و در صورت وحود آن تقدم روح بر جسم یا جسم بر روح می باشد. ملاصدرا یکی از فلاسفه اسلامی بود که در این باره جمله معروفی دارد که به قاعده «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» مشهور شده است و یکی از مشخصه های حکمت صدرایی هم هست. ملاصدرا می گوید: نفس در ابتدا موجودی بالقوه و عاری از هر کمالی است و شباهت زیادی به جسم دارد. به عبارتی دیگر، آخرین مرحله جسمانی و اوّلین مرحله روحانی است که در این مرحله نه جسم محض و نه روح محض است، بلکه کمال جسم و قوه روح بوده و نهایتاً به تجرد محض رسیده و از جسم بی نیاز می‌گردد. در این نظریه برخلاف عقیده حکما و فلاسفه پیشین اشراقی، که معتقد بودند نفس انسانی غیرمادی است و پیش از بدن در ملکوت زندگی می کند و پس از شکل یافتن بدن کودک به کالبد او وارد می شود و زندگی را با جسم مادی آغاز می کند، گفته می شود که نفس در مراحل نخستین آفرینش خود مادی است و از ماده تراوش می کند، ولی به تدریج راه جداگانه ای در پیش می گیرد و رو به تجرد از ماده می نهد و به اوج تجرد خود (از ماده) می رسد. ملاصدرا در همه آثار و کتب خود مانند فلاسفه دیگر مسلمان، نام این موجود را «نفس» می گذارد، ولی از آنجا که در منابع فلسفی و مذهبی گاهی کلمه «روح» نیز به همین معنا (یا نزدیک به آن) به کار رفته است و گاهی در تعبیرات، جای این دو کلمه با هم عوض می شود و آنها را به جای یکدیگر به کار می برند، این پرسش پیش می آید که آیا روح، همان نفس است یا معنای دیگری دارد و اگر روح اشاره به مفهوم غیرمادی دیگری است آن مفهوم چیست و با نفس چه رابطه ای دارد. در آثار و کتب ملاصدرا علاوه بر کلمه نفس، گاهی روح نیز با معانی گوناگون بکار رفته و می توان آن را به چهار معنی محدود کرد. اول، همان که در میان فلاسفه مشائی و پزشکان، به «روح بخاری» معروف بوده است. ملاصدرا در این باره در بیشتر کتب خود آن را جرمی لطیف و شاید امری غیرمادی در مرتبه بین جسم و نفس و واسطه و رابط میان آن دو دانسته و در یکی از کتب خود پس از ذکر اقسام قوای ذهنی و ادراکی انسان، چنین می گوید: آنچه به آن روح حیوانی می گوئید، این روح ملکوتی نیست، بلکه مربوط به این جهان است و زود از بین می رود و به جهان آخرت نمی رسد. دوم فرشته بزرگ و توانایی که رابط میان اراده الهی و مخلوقات و موجودات است و به آن «روح القدس» هم گفته می شود و در قرآن و حدیث نیز آمده و گاهی به همین معنا به کار رفته است. ملاصدرا گاهی آن را تعبیری از مجموعه «عقول» یا فرشتگان دانسته و می گوید: عقول به سبب کمال و فعالیت خود همچون شی واحدی می باشند و از این شیء واحد که در واقع اشاره به همه عقول بی شمار است، گاهی با کلمه روح تعبیر می شود. سوم، به همان معنای نفس و به صورت دو کلمه مترادف نیز به کار رفته است و ملاصدرا نیز «روح» و «نفس» را به یک معنا به کار برده و گاهی روح را ادامه نفس و مرحله ای از کمال و تجرد کامل آن دانسته است. چهارم، روح به معنای موجودی از نفس؛ که برخلاف نفس، آن حقیقت غیرمادی فعلیت یافته ای است که از مرتبه ملکوتی خود به عالم ماده فرود می آید و در جسم انسان اقامت می کند و پس از مرگ و جداشدن از بدن، اگر شایستگی خود را حفظ کرده باشد دوباره به جایگاه خود می رود یا در صورت ناشایستگی و گناه، به جایی دیگر فرستاده می شود. این همان روح مصطلح نزد حکمای اشراقی و معروف تر از همه، سقراط و افلاطون است و موضوع بحث ما در این نوشته نیز همین نظر ملاصدرا است. اعتقاد به این روح آسمانی، از نظر فلسفی، به ظاهر نقطه مقابل نظریه معروف ملاصدرا و اعتقاد وی به «جسمانیه الحدوث» بودن نفس است. اگر نفس همان روح باشد و روح را موجودی مجرد بدانیم که با وجود کمال خود از آسمان به زمین می آید و به تن داخل می شود، دیگر معنی ندارد که آن را زاییده تن بدانیم که با حرکت جوهری ماده بوجود آمده است و با همان حرکت ذاتی پیوسته به اوج تجرد می رسد و با مرگ از تن جدا و رها می شود.»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت ما قبول داریم که نفسِ یک عالم عامل، در ذات خود غیر از نفس یک انسان معمولی است نه این‌که این دو در مقام نفس یکسان‌اند و تنها کمالات آن عالم عامل عارض نفس شده زیرا در این صورت ذات عالم که حقیقت آن شخص است در حدّ یک انسان عامی است و هیچ‌کس این را در خود وجدان نمی‌کند و حرکت جوهری نیز روشن می‌کند که از آن‌جایی که نفس به جسم تعلق دارد حالات جسم که حرکت ذاتی آن است بر نفس سرایت می‌کند و مابالقوه‌ی آن به فعلیت می‌رسد. حال آیا واژه‌ی نفس و روح همیشه به‌جای هم به‌کار می‌رود آری در بسیاری موارد این طور است و از خود جمله می‌توان فهمید آیا منظور از روح همان نفس ناطقه است یا مقام متعالی‌تر آن مدّ نظر است. موفق باشید
10683
متن پرسش
با سلام حضور استاد: اینکه گفته می شود تعداد رکعات نمازهای واجب زیاد بوده و خداوند در شب معراج به امت پیامبر (ص) تخفیف دادند، صحت دارد؟ و اگر صحت دارد حقیقت این امر به چه معنی است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایاتی بدین مضمون در مجامع روایی ما هست به این معنا که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» طالب دستورالعمل‌هایی بودند دارای حجم کم‌تر از جهت زمان با تأثیر بیشتر که نتیجه‌ی آن این عباداتی شد که ما داریم. این یک نکته‌ای است که هر سالک الی اللّهی به دنبال آن است و این روایت‌ها می‌خواهد بگوید دستورات اسلام جامع‌ترین شکل سلوک را در بردارد. موفق باشید
10690
متن پرسش
سلام علیکم: شیوه ی مواجه‌شدن با افرادی که دورو هستند و با آنها معاشرت داریم (خانواده، محل کار، همسایگان و...) به چه شکل می‌بایست باشد، آیا دستوری جهت دورشدن از آنها وجود دارد؟ مثلا آیا اگر فردی در محل کار خود دارای همکاری با شخصیت دورو هست، آیا می‌بایست از او فاصله بگیرد، و یا در خانواده چه طور؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات از یک طرف به ما دستور داده‌اند که یک‌سوم ایمان «تغافل» است، یعنی خیلی به روی خود نیاوریم که آن‌ها چه کارهایی می‌کنند، و از طرف دیگر به ما فرموده‌اند با این افراد مدارا کنید، «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مى‏گذرند. موفق باشید
10675
متن پرسش
یا سلام و تشکر فراوان: بر اساس مطالعه ای که از کتابای جنایعالی داشتم و دارم چند سوال برایم ایجاد شده که از جمله (1. منظور از بندگی خداوند یعنی چه و چگونه به آن دست یابیم؟ 2. از اینکه امام زمان (عج) یک انسان کامل می باشد باید به آن چگونه متوسل شد و به امام چگونه برسیم؟) تو رو خدا شما کمک کنید که از این سردرگمی ها ، دوگانگی های جامعه نجات پیدا کنیم و در آن دنیا شرمنده ی خدا، اهل بیت (ع) و شهدا نباشیم و نشیم؟ با تشکر فراوان وکمال قدر دانی از شما استاد ارجمند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بندگی خدا یعنی اتصال جان خود به نور حضرت اللّه که کمال مطلق است. شریعت الهی لطف خدا است برای آن‌که ما بتوانیم در بندگی او به آن‌چه باید برسیم، برسیم 2- در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» عرض شده که حقیقت انسانیتِ هرکس امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» هستند. هر اندازه ما از جنبه‌های حیوانی خود فاصله بگیریم و با رعایت حرام و حلال الهی به نور عصمت نزدیک شویم، به امام زمان‌مان نزدیک‌تر شده‌ایم. امروز سخن امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را از زبان نایب او حضرت آیت‌اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌توانید بشنوید. نگران سردرگمی‌ها نباشید. گفت: «تو پای در راه نه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
10679
متن پرسش
سلام: حضرت استاد همانطورکه واقفید پارادایم سازی نقش محوری در جهت دهی افکار دارد به عنوان مثال افلاطون برای تعریف و تفکر در انسان از تمثیل پرنده و قفس استفاده کرده و سوالاتی را بر اساس آن طرح و پاسخ گفته. و بعد ارسطو این تمثیل را اشتباه و ناقص دانسته و تمثیل انگشتری و طلا را مطرح کرده و... همان طور که مشخص است با تغییر پارادایم ها سوال ها تغییر می کنند و به تبع آن پاسخ ها و تصویر نوینی در هر کدام از دو تمثیل در رابطه به انسان می دهد و به نوعی هر کدام انسان شناسی را بر اساس آن طراحی و جهت دهی می کنند. حال پرسش اینجاست برای این که تمثیلی بیاوریم تا انسان شناسی را بر اساس دیدگاه وجودبینی دنبال کنیم تا رابطه بین حق و خلق و نقش محوری انسان که اشرف خلق می باشد را نشان دهد کدام است؟ در متون دینی و عرفانی و فلسفی تمثیل هایی نظیر خورشید و اشعه و یا آینه و تصویر و یا موج و دریا و... آورده شده است. حال کدام یک از این تمثیلها جامع تر می باشد و باید به چه نحوی تقریر شوند؟ اگر هم منبع مفصلی در این رابطه دارید لطفا معرفی کنید. یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما باید تمثیل را به میان آوریم که موضوع در پیش ما نباشد در حالی‌که در مورد انسان، نفس ناطقه در پیش انسان است کافی است به روش حضوری خود انسان را به خود انسان نشان دهیم و در همین رابطه تعلق وجودی او را به خداوند در فطرت او متذکر شویم به همان روشی که قرآن فرمود: «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ ‏»(عنکبوت/65). هنگامى که سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص مى‏خوانند. موفق باشید
10663
متن پرسش
سلام علیکم: 1. چرا انسان هم مثل حیوانات که دارای درجه وجودی کمتری از انسان هستند اما در عین داشتن مقامات عالی اللهی و مقام خلیفه الله بودن دارای بدنهای مادی متفاوتی نیستند، مثلا ما در سنگها سنگ آهک، عقیق، مرمر و غیره داریم در نباتات همینجور در حیوانات گرگ داریم، زرافه، آبزیان، برندگان، حشرات و... چرا انسان در عین خوب بودن در بیشگاه اللهی دارای شکلهای بسیار متفاوت و عجیب نیست؟ 2. آیا آدمهایی مثل رسول ترکها و علی گندابی ها و طیب ها وجود خارجی داشته اند یا داستانند؟ اگر راستند بعد از رجوع مردانه شان به حق با ادبارشان و با قبضشان و با نا امیدی شان چگونه برخورد می کردند و چگونه تا اخر بر صراط ماندند؟ مگر در حدیث نداریم هیچ کس نیست مگر اینکه در هر 40 روز حدیث نفس دارد؟ با آن گذشته عجیبشان چگونه از نا امیدی عبور می کردند؟ ریشه عبادت نکردن مستمر را در چه می بینید و چرا ما زیاد نا امید می شویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هر روحی برای استکمال خود بدن می‌خواهد، آن‌هم بدنی مناسب آن روح و اهدافی که آن روح باید از طریق آن بدن به آن‌ها برسد. آیت‌اللّه شجاعی در کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» نکاتی در این رابطه دارند 2- هرکس وارد زندگی دینی شد اقبال و ادبارش در فضای دین است، یک روز حجاب‌های او رقیق است و راحت‌تر به حق نظر دارد و یک روز حضرت حق با اسم جلال بر او تجلی می‌کند و او عملاً در ادبار قرار می‌گیرد تا با همّت بالاتری وارد میدان دینداری شود. باید برسیم به این نتیجه که همه‌ی امور خود را با رجوع به حضرت حق رفع کنیم، در این صورت ارزش عبادت برایمان روشن می‌شود. موفق باشید
10644
متن پرسش
سلام علیکم: 1- طلبه ی پایه ی 3 هستم با کلی سوالات فلسفی و معرفت شناسی، برای حل اینها چه کنم؟ آیا به دنبال فلسفه بروم (در صورتی که فعلا مشغول کتاب المنطق هستم)؟ و اگر فلسفه را پیشنهاد می کنید خب عده ای در برابر این جریان مخالف خواندن فلسفه هستند در این صورت حد وسط این دو جریان چیست؟ 2- برای حل این سوالات فلسفی آیا با رفتن به سراغ روایات قابل حل نیست همانطور که عده ای مدعی چنین چیزی هستند؟ 3- فلسفه را با چه سیری پیشنهاد می کنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید در روزگاری زندگی می‌کنیم که عمده اشکالاتی که بشر امروز نسبت به مباحث دینی می‌گیرد با عقل فلسفی همراه است و شما چاره‌ای ندارید که با عقل فلسفی جواب دهید، حتی متدینین ما شبهاتی و یا سؤالاتی دارند که تنها با عقل فلسفی قانع می‌شوند 2- فیلسوفان برزگ اسلامی مثل صدرالمتألهین و علامه طباطبایی بر اساس تدبّر در آیات و روایات مباحث فلسفی خود را تنظیم کرده‌اند، لذا همان‌طور که در علم اصول شما با اصولِ تفکر فقهی روبه‌رو می‌شوید که حاصل تدبّر در سخنان معصوم است. فلسفه‌ی اسلامیِ ما حاصل تدبّر عالمان است در اصول عقاید و لذا می‌بینید برهان صدیقین ملاصدرا حاصل صدها روایت توحیدی است. 3- در نهایت بعد از چندسال درس‌ خارج خواندن با رجوع به اسفار وارد فلسفه می‌شوید ولی فعلاً در مرحله‌ی اول، سیری که روی سایت هست قسمت معرفت نفس و کتاب «از برهان تا عرفان» و «معاد» همراه با سی‌دی شروع خوبی است، در مرحله‌ی بعد به طوری که به دروس رسمی لطمه نخورد بدایة و نهایة شروع خوبی است. موفق باشید
10647
متن پرسش
می خواستم نقدی در مورد چارچوب کلی اندیشه های آقای ملکیان برایم بنویسید. ساختارهای اندیشه ایشان چیست و را ه رهایی و تسلط بر این نوع اندیشه ها چیست؟ سخنرانی های ایشان انسان را به بن بستی می برد که راه رهایی گویا وجود ندارد. چرا این نوع اندیشه ها در کشور ترویج می شود که انسان را از زندگی متعادل خود خارج کنند و افقی از تاریکی را جلوی چشم خود ببینی. 2. آیا فلسفه تحلیلی در همان ساختار سوپژکتیویته طرح ریزی شده و چرا دغدغه ای برای متعالی شدن در این نوع فیلسوفان دیده نمی شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظرم اگر با مطالعه‌ی کتاب‌هایی مثل «مدرنیته و توهّم» و یا «علل تزلزل تمدن غرب»، غرب را بشناسید جایگاه اندیشه‌ی آقای ملکیان را که سعی می‌کنند یک غرب بهداشتی را به ملت ما توصیه کنند، می‌شناسید. باید مردم با سطح فکریِ رشد یافته‌ی خودشان این تفکرات را بشناسند 2- قسمت دوم سوال برایم مبهم است. موفق باشید
10648
متن پرسش
سلام: می خواستم در مورد مکتب تفکیک و آنهایی که موافق عرفان و فلسفه هستند بیشتر بدانم. لطفا کتابی معرفی کنید می خواستم ببینم کدام راه درست است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های زیادی هست. کتاب «رویای خلوص» از سید حسن اسلامی و کتاب «جدال با مدعی.» از آقای دکتر حسین غفاری خوب است. سایت حجت‌الاسلام آقای وکیلی در مورد تفکیک نکات خوبی دارد. موفق باشید
10649
متن پرسش
سلام علیکم: نظر شما درباره ی آقای دکتر کریم مجتهدی چیست؟ و چرا با وجود درج ایمیل، جواب سوالات به آن ارسال نمی شود و فقط بر روی سایت قرار می گیرد؟ لازم به ذکر است که جواب سوالات قبلم را از طریق همین ایمیل از شما دریافت نمودم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جناب آقای دکتر کریم مجتهدی یکی از ذخیره‌های ارزشمند تفکر فلسفی هستند 2- اگر ایمیل را در سوال خود بگذارید بنابر آن است که آن سؤال به ایمیل شما فرستاده شود و اگر برای دیگر کاربران محترم هم مفید بود، در معرض دید آن‌ها قرار می‌گیرد. موفق باشید
10656
متن پرسش
با سلام: نظر استادی در باب احادیثی که می فرماید رزق روزت را داشته باش و حریص برای فردا نباش، این بود که از باب مثال در همین نان خریدن ها باید مواظب بود که وقتی نانوایی هم می رویم به قدر نیاز همان روزمان نان تهیه کنیم ای بسا ما برای دو روز نان می خریم و عده ایی را که آخر وقت به نانوایی می رسند از رزق همان روز یا شبشان محروم می کنیم. و مثال هایی از این دست. خواستم نظر شما را در این گونه حساسیت به حقوق دیگران بدانم که نظرات صحیح است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند ما اندوخته‌ی یک سال را نگه می‌داریم و بقیه را به نیازمندان می‌دهیم. با توجه به این امر باید عمل کنیم، البته اگر ذخیره‌‌کردن ما موجب کمبود نشود. و در رابطه با آن روایات باید در صحنه‌ی عمل که مشغول کسب و کار هستیم متوجه باشیم نگران رزق آینده‌ی خود نباشیم، رزق آینده در آینده ظهور می‌کند. موفق باشید
10657
متن پرسش
سلام: استاد اگر ممکنه سوال بنده را کمی با تفصیل شرح دهید: در گزاره «اسان موجود است» آیا اصلا وجود می تواند بر محمول حمل شود؟ اصلا گزاره محمول دارد؟ ارکان قضیه کدام است؟ اگر ممکن است منبعی را هم برای فهم بیشتر معرفی بفرمایید. ممنون. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر بحث اصالت وجود بدایة الحکمة را دنبال کنید این مباحث برایتان روشن می‌شود. در آن‌جا بحث می‌شود که قضیه‌ی انسان موجود است، در ذهن است و در خارج، وجود است که به صورت انسان در آمده و لذا ملاهادی سبزواری می‌گوید: «إنَّ الوجود عارضاً مَهِیّاً.... تصوراً واتحدا هویة» یعنی در ذهن و تصور وجود بر ماهیت عارض می‌شود، ولی در خارج وجود است که به صورت ماهیت در آمده. موفق باشید
10659
متن پرسش
سلام علیکم: در قنوت نماز وتر حین استغار و یا دعاهایی که جنبه استغار و آمرزش دارد چگونه باید گریه کنیم که حجاب نشود؟ با یادآواری گناه هایی که انجام دادیم؟ یا فقط سعی کنیم احساس حضور در محضر حق را تقویت کنیم و خود را نبینیم و اشکها از عظمت حق و ناچیزی ما سرازیر شود؟ یا...؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به لطف الهی قلب متوجه افقی شد که در برابرش قرار گرفته و طالب هرچه بیشتر نزدیکی به آن شد، اشک به عنوان قدم‌های نزدیکی به حق به میان می‌آید. کار شما آن است که با پشتِ کار کامل در نیمه شب به حضور حق در آیید، باقی را به خدا بسپارید. موفق باشید
10624
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد عزیز سلام علیکم: در ابتدا از اینکه ممکن است با این نوشتار وقت شما را بگیرم عذرخواهی می کنم. با توجه به اشاراتی که در مورد سلوک جمعی داشتید و با درکنار هم قرار دادن این موضوع با مطالبه رهبر معظم انقلاب در مورد کار جمعی که فرمودند: (چرا فرهنگ کار جمعی در جامعه‌ی ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعی را غربی‌ها به اسم خودشان ثبت کرده‌اند، اما اسلام خیلی قبل از اینها گفته است: «تعاونوا علی البرّ و التّقوی»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنی حتّی اعتصام به حبل‌اللّه هم باید دسته‌جمعی باشد؛ «و لا تفرّقوا».) و نیز اینکه فرموده بودند: (این روشها را باید در حوزه به کار بیندازیم. ما در حوزه همیشه روش فردی را دنبال می‌کردیم. به نظر من، هنوز هم روشها فردی است.) و براین مبنا که سیر تمامی امور و مراحل زندگی ما لازم است در مسیر کثرت به وحدت و با نگرش توحیدی باشد سعی کردم روی این موضوع وقت صرف کنم و مساله را دنبال کنم که ما چگونه می‌توانیم در میان جمع طلبگی خودمان یک کار جمعی تعریف کنیم که مجموعه‌ای از اعضا نباشد بلکه جمعی باشد با اجزای مختلف و روح واحد که وحدت اجزا به آن وابسته است. مانند بدن مادی با اجزای مختلف که در ذیل تدبیر روح واحد وحدت خود را حفظ می‌کند و رشد می‌یابد و در جهت کمال آن روح عمل می‌نماید. تا اینجا به این نتیجه رسیدم که ما باید به دنبال یک هویت جمعی باشیم و این هویت همان روحی است که اجزا در ذیل آن به وحدت می رسند و این همان چیزی است که در نگرش اجتماعی تمدن نوین اسلامی در مقیاسی گسترده تر پدید می‌آید. در تفسیر شریف المیزان نیز ذیل آیات 176 تا 180 آل عمران اشاره ای به این امر شده بود و علامه می فرماید: (این رابطه حقیقى که بین فرد و جامعه وجود دارد خواه ناخواه به وجود و کینونتى دیگر منجر مى شود کینونتى در مجتمع و مطابق قوت و ضعف و وسعت و ضیقى که افراد در وجودشان و قوایشان در خواصشان و آثارشان دارند. در نتیجه غیر از وجود تک تک افراد که فرضا ده میلیون نفرند یک وجودى دیگر پیدا مى شود بنام مجتمع و غیر از آثار و خواصى که تک تک افراد دارند خواص و آثارى دیگر و از همه قوى تر پیدا مى شود بنام آثار اجتماع.) بنابراین به این نتیجه رسیدم که هویت و روح جمعی چیزی غیر از هویت و روح فردی است که می‌تواند آن هویت فردی را نیز در بر گیرد و ظرفیت کمال و رشد آن را فراهم آورد که قرآن می‌فرماید: «ان النّاس امّة واحدة فبعث اللّه النّبیین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ، لیحکم بین النّاس فیما اختلفوا» ضرورت ایجاد این جمع را علامه با استناد به قرآن متذکر شدند و فرمودند: (و در آیاتى دیگر دعوت مى کند به تشکیل اجتماعى خاص یعنى خصوص اجتماع اسلامى بر اساس اتفاق و اتحاد و به دست آوردن منافع و مزایاى معنوى و مادى آن مانند آیه شریفه : «انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم» و آیه : «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» و آیه: «و تعاونوا على البر و التقوى» و آیه : «و لتکن منکم امه یدعون الى الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر») این آیات مرا به شدت به ذوق آورد و دیدم بین آنچه رهبری مطالبه می‌کنند و آن‌چه دستور قرآن است چه ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و در یک جمع بندی به این نتیجه رسیدم که: 1- نیاز به اجتماع اجتناب ناپذیر است. 2- اجتماع نیازمند یک روح و هویت جمعی است. 3- این روح باید در یک اجتماع کوچک شکل گرفته و آرام آرام وسعت یابد. 4- هدف این اجتماع یک سلوک جمعی است و همه قوانین و شیوه‌نامه‌های تدوین شده باید درجهت این هدف باشد. 5- ایجاد چنین روحیه‌ای می‌تواند زیرساخت‌های لازم برای تمدن اسلامی آینده را فراهم کند اکنون این نتایج را با شما در میان گذاشتم تا ضمن قضاوت در مورد صحت یا عدم صحت آن راهنمایی فرمایید که اگر بخواهیم یک الگوی کار جمعی بین جمع طلبگی خودمان تعریف کنیم چگونه این اجمال را به تفصیل ببریم و به دستورالعمل و قانون تبدیل کنیم تا این هدف در آن حفظ شود (چراکه فروع آن در عمل بسیار است. مانند کار جمعی علمی، کارجمعی فرهنگی، اخلاقی، پژوهشی، اقتصادی و . . .) و دیگر آنکه فارغ از تعاریف روان شناسان، تاریخ شناسان و جامعه شناسان در مورد هویت، در این دستگاه ما چه تعریفی باید از هویت فردی و هویت جمعی و تببین ارتباط بین این دو ارائه دهیم تا بحث برایمان روشن‌تر و واضح‌تر شود؟ سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع فکر که بدان منوّر شدید طلیعه‌ی تحقق تمدن اسلامی است و هرچه بیشتر بدان بپردازید، بیشتر به عمق سخن حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» پی می‌برید که چرا فرمودند: «واللّه همه‌ی اسلام، سیاست است». این سیاست یعنی حضور حق در تمام مناسبات انسان در یک اجتماع. آنچه در این مختصر می‌توانم عرض کنم اگر تمدن اسلامی را مدّ نظر قرار دهید و توحید را محتوایی جهت آن تمدن بدانید، آن یگانگی و یک‌دلی در بین افرادی که این دو وجه را در نظر می‌گیرند ظهور می‌کند. توحیدی که بنده بر آن تأکید دارم نظر به حضور حقیقت یگانه‌ی عالم هستی است که هرجا به صحنه آمد، همه‌ی حقیقت به صحنه آمده. با طرح عرفان نظری و عملی باید خدا را به جامعه برگرداند. موفق باشید
10625
متن پرسش
سلام: حضرت استاد معنای ثواب دردیدگاه وجودی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی عامل اُنس با حضرت حق. موفق باشید
10626
متن پرسش
سلام علیکم. حالتان چطور است؟ سوالی داشتم، در شرح فصوص یکی از اساتید گوش کردم که می فرمودند: خدا باید خدایی کند و خدایی کردن او در ظهورات وجود اوست. پس در این جا برای بنده سوال پیش آمده که خداوند قبل از خلق کثرات چگونه خدایی می کرده. و همچنین می فرمایند که نفس بدون بدن محال است و این بدن ها در طول یکدیگرند پس در نتیجه وجود هم بدون مظاهر نمیشه. می شود توضیح دهید که خداوند قبل از خلق کثرات چگونه خدایی می کرده است، یعنی یک وجود محض بوده است بدون ظهورات؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی حرف‌های به این خوبی را شنیده‌اید حتماً به این حرف هم می‌رسید که مگر می‌شود تصور کرد خداوند یک مرحله‌ای کثرات را خلق نکرده بود و بعداً خلق کرد. همیشه خداوند خالق است و همیشه هم خلق می‌کند، تقدّم و تأخر در مخلوقات است. قبل از خلقت این آسمان‌ها که نسبت به آسمان‌های قبلی، بعد محسوب می‌شوند او خالق بوده است. موفق باشید
10627
متن پرسش
با سلام: خصوصی جواب داده شود لطفا. سوال: آیا در باب سلوک اگر اینجانب ببینم در نماز صبح به شکل فرادا احیانا حضور قلب بیشتری دارم می شود که در جماعت مسجد شرکت نکنم یا اثر تکوینی جماعت بیشتر از آن است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اثر تکوینی جماعت بیشتر است، زیرا علاوه بر آن‌که به دستور خدا نماز خوانده‌اید، به دستور خدا در جماعت هم شرکت کرده‌اید. موفق باشید
10630
متن پرسش
سلام: شما در مباحث معرفت النفس گفتید چیزی که اعتباری باشد شدت و ضعف بر نمی دارد، اما تجرد شدت و ضعف بر می دارد. حال آیا این درست هست که بگوییم ماده شدت و ضعف بر نمی دارد پس ماده یک چیزی اعتباری است پس حالا چی بوده، بگویم پایین ترین شدت تجرد را ما به آن اعتبار ماده دادیم. در واقع سوال من این است که آیا ماده پایین ترین درجه تجرد است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ماده پایین‌ترین درجه‌ی وجود است و آن وجود است که شدت و ضعف برمی‌دارد و از آن‌جایی که مجردات دارای طیف وجودی‌اند، شدت و ضعف برمی‌دارند. موفق باشید
10616
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به سوال 10550 می خواستم بدونم اولا چرا آنقدر زود باید امتحانش رو پس بدهم، دوما اینکه شما فرمودید مهم نوع برخورد با این امتحانات است و حال آنکه من عرض کرده بودم که از اکثر این امتحانات سرخورده و شکست خورده بیرون می آیم و این باعث ترس من شده و شیرینی عبادتم رو تحت تاثیر قرار داده. لطفا بفرمایید چگونه می توانم در برابر این امتحانات محکم باشم و راحت از آن ها گذر کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دیر یا زود پس‌دادن امتحان مربوط به نوع نگاهی است که خداوند به بندگان خود دارد و این حُسن است که با ما سریع برخورد می‌کند، ولی همین‌که شما را متذکر می‌کنند دوباره از امتحان درست بیرون نیامدی، دلیل بر آن است که آنچنان که فکر می‌کنید شکست نخورده‌اید، امیدوار باشید. موفق باشید
10601
متن پرسش
سلام: چرا در هیچ یک از مباحث دینی مطلبی از خودشناسی گفته نمی شود؟ چرا در حوزه های علمیه درسی به نام روانشناسی نیست؟ در صورتی که علمای ما اولین سخنانشان باید از خودشناسی باشد اما کمتر کسی من دیدم که خودشناسی مطالعه کرده باشند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روانشناسی یک علم تجربی است که عکس‌العمل‌های روان را در رابطه با بدن بررسی می‌کند، ولی خودشناسی مربوط به ابعاد مجرد نفس است که در فلسفه و عرفان اسلامی مورد بررسی قرار می‌گیرد. موفق باشید
10603
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر: چرا حضرت عالی آینده را در فلسفه‌ی صدرا (ره) می‌بینید اما نه در عرفان محی الدین(رضی الله عنه). مگر قرار نیست ما از حجاب حصولی فلسفه رها شویم؟ سوال دوم اینکه چرا دکتر داوری اردکانی که چهره ماندگار فلسفه هستند بر خلاف شما آینده را در فلسفه نمی‌بینند، تفاوت نگاه شما و ایشان در چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (1- فلسفه‌ی صدرایی با تأکید بر اصالت وجود، به قول خود ملاصدرا؛ یک نحوه شرح و تبیین عرفانی محی‌الدین است و فلسفه‌ی حکمت متعالیه از علم حصولی نردبانی جهت رجوع به حقیقت، با رویکردی وجودی دارد 2- به‌راحتی نمی‌توان این را پای آقای دکتر داوری گذاشت، یا حدّاقل بنده چنین برداشتی از آقای دکتر داوری ندارم. موفق باشید
نمایش چاپی