بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32086
متن پرسش

سلامی دوباره: ادامه پرسش بنده درباره امید دانا نقل به مضمون گفته های جدید امید دانا من که اسلام رو از سر تا پا قبول ندارم و میتونید موضع من رو در قبال اسلام در برنامه های گذشته ام ببینید، عقب افتاده اسلامی و.. آیا شما این جملات را رفرنسی برای تشویق جوانان به دیدن هتاکی های گذسته اش نمی‌دانید؟ برای اثبات دشمنی به روز یک شخص با اسلام همین چند جمله ای که به همان هتاکی های گذشته ختم میشه کافی نیست؟ برای تبلیغ ذرتشتی گری در بین شیعیان تنها راه ممکن چیست؟ وظیفه انجمن مخفی ذرتشتیان که ایشان بارها عنوان کرده چیست؟ براستی حقیقت داره که در دورانهای حساس و خطیر برای ذرتشتیان این انجمن با دسیسه و چاپلوسی وارد دایره ارکان قدرت شده و به نوعی با جذب اعضای حکومت در آنها رخنه کرده؟ با کمال احترام به شما بزرگوار و استاد گرامی، آیا مواضع شما درباره این شخص عجولانه نبوده؟ نقاب وطن پرستی و دفاع آبکی از نظام با یک هدف و آن هم تبلیغ دین زرتشت و حمایت لفظی برخی نخبگان = امید دانا. با تشکر و قدردانی واجرکم عندالله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور به موضوع نگاه نمی‌کنم. در نگاه آقای امید دانا رهبر معظم انقلاب و انقلاب اسلامی ایران، یک افتخار است و در این رابطه ایشان صحبت می‌کند و از این جهت از بسیاری از مذهبی‌های متحجّر ما بهتر است. برنامه نظام اسلامی هرگز نه نفیِ این افراد است و نه نفی ادیانِ به رسمیت‌شناخته‌شده در قانون اساسی. به گفته آقای رستم کاووسیان موبد زرتشتیان؛ شهید سلیمانی تمام تمرکز و وقت خود را معطوف کمک به انسان های مظلوم کرده بود خاطرنشان کرد: از منظر شهید سلیمانی، انسانها هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشتند و دین و مذهب و ملیت انسانها مانعی برای کمک به آنها نبود. موفق باشید     

32085
متن پرسش

سلام علیکم: پیرامون پاسخی که به یکی از کاربران درباره شخص امید دانا عنوان فرمودید سوال دارم. در پاسختان هتاکی این شخص را به سنین جوانی و سالهای گذشته ایشان مرتبط دانسته اید. آیا شما برنامه های روزانه این شخص را دنبال می‌کنید؟ ایشان با زیرکی و ترفندی خاص در هر برنامه خود، بیننده را ترغیب به دیدن این ویدیوهای هتاکی کرده که نشان از خصومت مستمری با اسلام و اهل بیت دارد الفاظی چون خر مذهبی، و جملاتی چون (منکه از اسلام خارج شدم و دین ذرتشت را برگزیدم) مثالی هست که با تکرار در هر برنامه، قشر جوان و پرشور را به تمایل برای دیدن کلیپ های هتاکی گذشته خودش می‌کند ضمنا ایشان بارها از انجمن مخفی ذرتشتیان سخن به میان آورده که هدفی جز رخنه در مراکز قدرت ندارند در صورت قبول توضیحات بنده، ایشان صلاحیت تایید جنابعالی را دارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بنا نیست پشت سر آقای امید دانا نماز بخوانیم. بلکه بنا بر آن است که سعه صدر و گشودگی انقلاب اسلامی را مدّ نظر داشته باشیم و نسبت خود را با امثال ایشان معنا کنیم. چیزی که متأسفانه بعضی از مذهبی‌های ما از آن غفلت کرده‌اند و موجب تنفر به اصل اسلام گشته‌اند و این، فاجعه امروزِ ما است که موجب گسست بین ملتی شده است که با هر دین و آیینی بنا است نسبت به ایران احساس مأوا بکنند و این از خصوصیات انقلاب اسلامی می‌باشد و حاج قاسم سلیمانی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نمادِ چنین سعه صدری بود. موفق باشید    

32077
متن پرسش

با تو سجده خواهیم کرد با سلام. هواداران تیم فوتبال لیورپول سرودی ساخته‌اند که در آن خطاب به محمد صلاح، بازیکن مصری خود می‌گویند: «اگر گل بزنی مسلمان خواهم شد. به خاطر تو به مسجد خواهم رفت و مسلمان خواهم شد.» محمد صلاح هر بار که گل می‌زند، همان‌جا وسط زمین سجده می‌کند و هوادارن لیورپول به افتخارش می‌خوانند که «با او سجده خواهند کرد.» از لیورپولی‌ها که بگذریم، برخی از هواداران دیگر تیم‌های لیگ جزیره نیز محمد را بهانه کرده و مسلمان شده‌اند. بِن بِرد که هوادار تیم ناتینگهام فارست و دانشجوی مطالعات خاورمیانه است، محمد صلاح را هدیه‌ی خدا و الهام‌بخش خود برای روی آوردن به اسلام معرفی می‌کند. اِمی و نیکی، دو خواهر انگلیسی، نیز می‌گویند با الهام از اخلاق این بازیکن مصری مسلمان شده‌اند. اروپایی‌ها پیش از این نیز بازیکنان مسلمانی چون فرانک ریبری، مسعود اوزیل، آردا توران، حاتم بن عرفا، و کریم بن زیما را دیده بودند؛ اما هیچ‌کدام از آن‌ها به دلیلِ مشکلات و درگیری‌های اخلاقی، نتوانستند کاریزمای اعجوبه‌ی آنفیلد را داشته باشند. محمد نه تنها در زمینِ فوتبال که در خارج از زمین نیز مسلمان متفاوتی است. او آن‌قدر خوب است که هیچ یک از مسئولان فوتبال جزیره نگران رفتار مذهبی او در زمین مسابقه نیستند. پیارا پاوار، مدیر اجرایی یوفا در مبارزه با نژاد پرستی، بی‌آن‌که نگران باشد مبادا سجده‌های بعد از گل محمد به تنش‌های مذهبی بیانجامد، می‌گوید: «این اولین بار است که شاهد وجود چنین واکنش مثبت و تحسین‌آمیزی در خصوص مسائل مذهبی هستیم.» هیچ بعید نیست ماه رمضان آینده، بسیاری از لیورپولی‌ها با محمد صلاح روزه بگیرند و به عشق او و فوتبال جذّابی که دارد، عید فطر در کنارش نماز بخوانند. این بازیکن مسلمان مصری، به تنهایی به اندازه‌ی صدها کتاب و همایش اروپایی‌ها را با اسلام آشتی داده است. محمد حقیقتِ پیش روی ماست. حقیقتی که می‌گوید در جهان امروز، آن‌قدر که افراد با تعهد و سلوک اخلاقی‌شان می‌توانند دین خود را نمایندگی کنند، متکلمان و الاهیات‌دانان نمی‌توانند. این بازیکن مسلمان مصری با جذابیّت‌های اخلاقی و فوتبالِ خیره‌کننده‌اش کاری کرده است که مراکز آموزشی و تبلیغی با سال‌ها تلاش و صرف هزینه‌های گزاف از عهده‌اش بر نیامدند. او نشان داد که «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» سلام استاد وقتتون بخیر عزاداریهاتون مقبول. اگر زحمتی نیست میخواستم نظرتون را درمورد این مطلب بدونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم : شاید بتوان گفت آقای محمد صلاح بهانه است تا بشر امروز که طالب وسعتی بیشتر از حضور در جهان کمیت‌ها و سکولارزده‌است؛ با او نظر به آن جهانِ کیفیت‌ها بیندازند. در حالی‌که جهان مسیحیت به جهت  سطحی‌بودنش نتوانسته است آن افق را در مقابل جوانان این تاریخ بگشاید. آری! این جوانان به جهت صفای شخصیتی که آقای محمد صلاح از خود نشان داده، خود را با ابعادی برتر در او جستجو می‌کنند. عمده آن است که متوجه باشیم این تاریخ، ظرفیت جوابگویی به انسان‌هایی که در طلب هویتی برتر هستند را دارد . اگر بتوانیم آن هویتِ برتر را بنمایانیم. البته و صد البته فکر نمی‌کنم روحی که انقلاب اسلامی به صورتی نرم و نامرئی به ظهور آورده است، در این صحنه‌ها بی‌تأثیر باشد. بالاخره آن‌ها از طریق حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی و حاج قاسم سلیمانی افقی را در مقابل خود یافته‌اند که ارادت به آقای محمد صلاح برای نزدیکی به آن افق است. می‌ماند که اگر نتوانند از طریق او به نوعی از حضور تاریخی دست یابند و وجه وجودیِ بیکرانه خود را در این صحنه‌ها احساس نکنند، سرخورده خواهند شد. زیرا موضوع، یک موضوع اخلاقی نیست بلکه موضوع، پیداکردن شخصیتی است که زندگی را در ابعاد تاریخی آن به معنای حق‌الیقینِ تاریخی معنا کند. نقش حاج قاسم را نمی‌توان در این موارد نادیده گرفت. گویا به دنبال حاج قاسمی هستند به اسم محمد صلاح..

32060
متن پرسش

سلام خدمت استاد محترم: یک مطلبی دیدم مبنی بر اینکه شما و چند نفر دیگه فردیدی هستید. می‌خواستم نظرتون رو در مورد این مقاله به آدرس https://ghiam.ir/?p=519 بدونم. اندکی ذهن حقیر رو درگیر کرده. بخشی از مقاله: «فردید معتقد به ذات داشتن تمام پدیده‌های مدرن ازجمله فناوری است، یعنی آن‌ها ابزاری نیست که خنثی باشد و بتوان در چارچوب‌های تصوری (پارادایم‌های) دیگر نیز از آن‌ها بهره برد. وی از مهم‌ترین موانع بنیادین تفکر بین مسلمانان را تئولوژی‌اندیشی (گفتمان کلامی) در معنای پذیرش پاره‌ای مفروضات سنتی و تاریخی به‌صورت غیرانتقادی می‌داند. جریان فردید با تجددستیزی حداکثری بر افرادی نظیر عباس معارف، رضا داوری، مددپور، اصغر طاهرزاده، رجبی، ریخته‌گران، جوزی، سلیمان حشمت، عبدالکریمی، یوسفعلی میرشکاک و… اثر گذاشته است. این جریان معتقد به ناسازگاری دین و علوم جدید است. مهم‌ترین استراتژی این جریان شناساندن مبانی فلسفی تمدن غرب و به تعبیر خودشان، شناخت عمیق آن و درنهایت نقد آن است. این جریان با طرح اولویت غرب‌شناسی (نسبت به اسلام‌شناسی یا اقدامات اصلاحی) و فروکاست همهٔ تعارضات در کشور و دنیا به مدرنیته، تلاش می‌کند ضمن تقلیل همهٔ ساحات تقابل اسلام و استکبار جهانی به بحثی فلسفی، تمام مشکلات و چالش‌ها را به مدرنیته، استفاده از دستاوردهای بشری جدید احاله دهد. این تفکر، فناوری را شیطانی نامیده و از ضرورت کنار گذاشتن آن سخن می‌گویند. این جریان پست‌مدرن متأثر از نوع تفکر مسیحی اروپای متصل، تلاش می‌کند با نوعی رویکرد عرفانی شهودی به مقابله باعقل فلسفی اروپای متصل با مبنای یهودی بپردازد. محوریت یافتن عقل ابزاری، عقل خودبنیاد و سودمحوری جزو نقدهای جدی این جریان به غرب است. بخش‌های مذهبی‌تر و انقلابی‌تر این جریان، تلاش زیادی دارد شهید سید مرتضی آوینی را نیز متصل به خود نشان دهد و از این طریق در جذب جوانان انقلابی فعالانه عمل کند. واقعیت این است که آوینی هیچ‌گاه مستقیماً شاگرد فردید نبود. بعضی حرف‌های او در فضای عمل‌زدهٔ پایان دههٔ ۶۰ و آغاز دههٔ ۷۰ که نقدها به غرب‌زدگی در اعتراض و احیاناً برخوردهای فیزیکی با مظاهر خرد تهاجم فرهنگی خود را نشان می‌داد، در کتبی نظیر «توسعه و مبانی تمدن غرب» با این جریان قرابت دارد، اما آوینی متأخر که خود دست به دوربین و استفاده‌کننده از فناوری است به‌ویژه در آثاری نظیر جلد سوم «آیینهٔ جادو» کاملاً از این جریان فاصله گرفته و با نفی ذات قائل شدن برای فناوری و احیاناً شیطانی دانستن آن‌چنان‌که در جریان فردید اتفاق می‌افتد، معتقد است مسئلهٔ اصلی تحول انفسی انسانی است که از فناوری استفاده می‌کند، یعنی مهم انسانی است که فناوری مثل دوربین و سینما را به کار می‌گیرد و نه اینکه اصل فناوری و سینما را شیطانی بدانیم.[۱۱] این اندیشه با منبعی التقاطی تلاش دارد تا نگاه هایدگر را بر تاریخ تفکر فلسفی و علمی تطبیق کند و لذا ساده‌سازی‌های بسیاری دارد، نظیر این‌که بدون دلیل دوران پیشاسقراطی را دوران امت واحده و علم حضوری می‌خواند بدون آن‌که به شرک اساطیری یونان که در دوران هلنیسم در رم نیز بازتولید شد و صوفیسم یونانی که ارسطو و افلاطون در برابر آن ایستادند، توجهی کند. تطبیق اسماء نیز بر دوران مختلف مستند مشخص عرفانی یا دینی جز نظریات هایدگر ندارد. فردید بیشتر بر سلب تمرکز دارد و بحث ایجابی مدلل و دقیقی از او دیده نشده است. این اندیشه با فرض حوالت تاریخی، نوعی جبر و عدم امکان تغییر با اراده‌های انسانی را به دنبال دارد و به‌نوعی انفعال و خودداری از اصلاح می‌انجامد که در اقدامات اجتماعی و سیاسی معتقدین به این جریان نمود دارد؛ گذشته از آن‌که با دستورات دینی نیز تباین دارد. این اندیشه حاصل استفاده از ادبیات عرفان نظری بدون طی کردن عرفان عملی است (چنان‌که کسی در مورد فردید، گذر از مراحل عرفان عملی را روایت نکرده) و لذا سخنان او همانند سایرین که چنین می‌کنند، حالتی شطح‌گونه یافته است، علاوه بر آن‌که آن را با تفسیر هگلی مارکسیستی آمیخته است. نه‌تنها برداشت او از ابن‌عربی که برداشت او از هایدگر نیز ناقص است. علاوه بر آن به لوازم هرمنوتیکی مکتب هایدگر که به نسبی‌گرایی می‌انجامد و نتیجتاً توانایی نقد را از دست می‌دهد، توجه ندارد. استفاده از ادبیات عرفانی نه‌تنها به‌وسیلهٔ او که به‌وسیلهٔ روشنفکران التقاطی و غرب‌گرای حداکثری عوارض زیادی ایجاد کرده است، نظیر خیر دانستن همهٔ بدی و خوبی‌ها که نوعی پلورالیسم با ادبیات دینی و عرفانی است. فردید با طرح هایدگر می‌خواست به‌نقد غرب بپردازد، اما در عمل از یک اندیشهٔ غربی به اندیشهٔ دیگر غربی روی آورد و سبب بسط آن شد که گذشته از آثار سوءش با ادعای کل‌نگری و عدم امکان خوب و بد کردن غرب در تناقض است. گذشته از این، همهٔ عالم اسماء الهی هستند اما او آن را تنها به انسان و زندگی جمعی انسان تقلیل می‌دهد. پیروان این اندیشه مواضع سیاسی متفاوتی را گرفتند، گرچه اکثراً بسته به اقتضاء این نظریه سکوت پیشه کردند، فردید مواضع سیاسی با چرخش‌های ۱۸۰ درجه‌ای متعدد داشته است، قبل از انقلاب در تلویزیون شاهنشاهی به مدح شاه پرداخته در انجمن فلسفهٔ رژیم حضورداشته و حتی در تدوین ایدئولوژی حزب رستاخیز کمک کرده است، بعداز انقلاب، در مدح انقلاب و حتی بسیجیان سخنانی گفت، اما مبارزه در زندگی او حضور نداشته است. چهره‌ای از این جریان مثل رضا داوری اردکانی به ریاست فرهنگستان علوم و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید، اما حتی علیه مرگ بر آمریکا سخن گفت و آن را نشان توسعه‌نیافتگی نامید و با مدرن‌ترین جریان‌های سیاسی و فکری تجدیدنظرطلب در یک جبههٔ سیاسی قرار گرفت. شاید انقلابی‌ترین مواضع را در این طیف اصغر طاهرزاده داشته که البته امام و انقلاب را در تفکر خود و در مقابله با مدرنیته معنی کرده است.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اکثر آقایانی که نام بردید افرادی هستند که بنده با آن‌ها هم‌دل می‌باشم. ولی آن‌ها را در بستر تاریخی که با حضرت امام به ظهور آمد می‌پذیرم و به همین جهت با آقای عبدالکریمی که در درک انقلاب اسلامی ناقص و ناتوان هستند و مسائل ما را در جای دیگری دنبال می‌کنند، سخت مخالف می‌باشم.

تصور بنده آن است که نویسنده مقاله به جای آن‌که «تفکر» را موضوع قرار دهند، تلاش دارند افراد را در جبهه‌های مختلف تقسیم کنند و این نوعی مرگِ تفکر است. باید از خود پرسید رسالت تفکر در این تاریخ چیست؟ بنده رسالت تفکر در این تاریخ را نظر به حقیقت انقلاب اسلامی می‌دانم که تواناییِ به ظهورآوردن شخصیتی همچون حاج قاسم سلیمانی را دارا است و آن را بنیان حضور اصیل انسان در این تاریخ می‌دانم، و هر آن‌کس که در این میدان تفکر کند از نظر بنده حقیقتاً متفکر است، حال چه آقای دکتر فردید باشد و چه آقای دکتر داوری؛ و البته شهید آوینی که جای خود دارد. در رابطه با نسبت ما با تکنیک از یک طرف و حضور تاریخیِ ما در انقلاب اسلامی، خوب است به عرایض اخیر بنده که تحت عنوان «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک"» در حال انجام است، رجوع شود. https://dialog.sohasima.ir/ch/elm-fanavari . موفق باشید

32057
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم ورحمة الله: ضمن عرض سلام و ادب و تسلیت ایام سوگواری سیدة النساء العالمين حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهر زاده طبق فرمایش متین جنابعالی در پاسخ به سوال شماره 32045، حضرت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و ارواحنا له الفدا ، مظهر نور کامل خداوند تبارک و تعالی هستند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و متعاقبا رهبر معظم انقلاب آیت الله العظمی امام خامنه‌ای حفظه الله تعالی ، مظهر نور آن حضرت (امام زمان ) می‌باشند. این حقیقت بر ما دوستداران و به قول مرحوم شهید سلیمانی عزیز «سربازان ایشان» پوشیده نیست و بعضا نه از طریق براهین فقهی در باب ولایت فقیه و امثالهم، بلکه قلبا و با تمام وجود و با چشم یقین آن را دیده و عمیقا احساس می‌کنیم. اما سوال اینجاست که این مطلب بسیار مهم (که رهبر معظم انقلاب مظهر نور امام زمان عج الله تعالى فرجه الشريف هستند) را چطور بر قشر مذهبی که با امامین انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی زاویه دار هستند و خود را مذهبی و اهل بیتی هم می‌دانند اثبات کنیم؟ ۱. طبیعتا جمع کثیری از دلسوزان و مومنین انقلابی و همچنین طیف مخالف از مردمان عادی هستند، لذا ممکن است اثبات علمی دقیق و عمیق میسر نباشد. اگر نخواهیم از باب فقهی وارد بحث شویم، تکلیف چیست؟ چگونه این مظهریت و نیابت را اثبات کنیم؟ ۲. از منظر دقیق علمی و در مباحثات بین بزرگان و اساتید چطور؟ قبلا از عنایت جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم علیرضا حلبیان

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که فقه، صورت متعیَّنِ انوار نامتعیّن انوار الهی است تا انسان از طریق احکام فقهی به باطن انوار الهی منتقل شود و به همین جهت کسی دینداری را در محدوده صِرف فقهی متوقف کرد، خود را از حضور در عالم بالاتر محروم می‌کند. عرایضی در کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» که در دست چاپ است، شده است. شماره 86  آن حکمت‌ها ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود. به امید آن‌که در راستای چنین گفتارهایی بتوان نسل آماده خود را متوجه موضوع مورد بحث بکنیم. موفق باشید

ايمان به ايمان و عبور از نقاب‌های ايمانی

بشرِ امروز نقاب‌هایی که بعضی از انسان‌ها به عنوان «ایمان» بر چهره‌ می‌زنند را می‌شناسد و چون نمی‌تواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ قبول کفر نسبت به آن ایمان و یا قبول ایمانِ حقیقی قرار می‌گیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آن‌که با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر همان انسان کاملی است که هرکس می‌تواند آن باشد، ولی سوپرمن نباشد. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان می‌تواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره می‌زند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت       حافظ این خرقه‌ پشمینه بینداز و برو

حضور در جهانِ انسانی و انسانیت، نقطه‌ شروع ایمانی است که فریب‌کارانه و متحجّرانه نیست. در این نقطه است که انسان می‌فهمد چه هست و چه می‌تواند باشد و چگونه می‌تواند قدم در قلمروی از ایمان بگذارد که هرچه بیشتر خودش باشد، در عین پاس‌داشتِ وجودی از خود، در بستر عبودیت و نزدیکی به انسان کاملی که در پیش است، در عین بودن در تاریخی که در آن قرار دارد و لذا بیش از آن‌که بخواهد خود را بفهمد، خود را حسّ می‌کند ولی احساسی که از معرفت جدا نیست، معرفتی که رو به سوی حقیقت دارد و انسان را از فروافتادن در ایمانی که نقاب او شود محفوظ می‌دارد؛ در ایمانی مستقر است که تنها بودن خود را دنبال می‌کند، بدون متوقف‌شدن در ماهیتی خاص، زیرا در حقیقت، ماهیتِ آن ایمان همان بودنِ آن است، یعنی «ماهیّتُةُ اِنّیّتُهُ» ماهیت آن ایمان همان بودنِ آن است و سر و کار انسان با وجودِ آن ایمان است و امکانات تمام‌ناشدنی که در پیش دارد برای ایمانی بیشتر به ایمانی که یافته و در این رابطه به آینده بیکران خود نظر دارد و درک وجودی خویش در عالم و تعلق عمیق‌تری که با حضرت معبود در عهد ازلی یعنی در وجود خود با او دارد که در نسبت عبودیت انسان و معبودبودن خدا محقق می‌شود، امری که در ارتباطی متقابل اتفاق می‌افتد و انسان خود را در چنین جایگاهی که قابل توصیف نیست، احساس می‌کند و تنها می‌تواند با زبان جناب لسان الغیب بگوید:

دلم رميده شد و غافلم من درويش                    که آن شکاري سرگشته را چه آمد پيش

چو بيد بر سر ايمان خويش مي‌لرزم       که دل به دست کمان ابرويي‌ست کافرکيش

بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ     خزانه‌اي به کف آور ز گنج قارون بيش

این به جهت آن است که در ایمان حقیقی، «وجود» با تجلیّات خود به سراغ انسان می‌آید و آماده قبول جان ما است، تا خود را در مقابل آن تجلیات گشوده نگه دارد و خود را در تقدیری که باید در آن مستقر شود حفظ کند، جایگاهی که جایگاه حضور در محضر حضرت حق است، در عین حاضربودن نزد خود. خطر آن‌جا است که انسان از وجودِ خود در این رویداد بیگانه باشد؛ در آن صورت چگونه آن رابطه متقابل رخ دهد تا انسان خود را در آغوش خدا احساس کند و چشم‌اندازی توحیدی وقوع یابد و زهد ریایی و نقاب ایمانی که همان خرقه پشمینه است، فرو افتد؟

اگر تاریخ جدید، نرم، نرم پا پیش می‌نهد و ابتدا روح‌ها را متوجه خود و آینده‌ای که در پیش دارند می‌کند، چرا به سخن آنانی که متوجه طلوع تمدنیِ غیر از تمدن غربی شده‌اند، گوش فرا ندهیم؟ چرا به آن‌هایی که خبر از بازگشت خدا به زندگی را داده‌اند توجه ننماییم؟ اگر حقیقتِ دین باز درخشش آغاز کرده تا معنای آداب دینی با روحی تازه به میان آید، نباید گفت این عبادات نیز پوسته‌های دین است، نه! حقیقت از طریق همین آداب و اخلاق است که به ظهور می‌آید، تا امری نامتعیَّن به امری متعیّن تبدیل شود و به جای آن‌که گمان کنیم «تئولوژی» پایان یافته است متوجه باشیم با انقلاب اسلامی و با برافروختن مشعل شهادت، تئولوژی و آداب دینی جای خود را پیدا می‌کند و آینه‌هایی می‌شوند برای ظهور امور قدسی. راستی را! مگر همین تئولوژی‌ها و ایدئولوژی‌های حاکی از امور قدسی نیستند که به انسان‌های مؤمن به حقیقت جهت می‌دهند تا دین خدا تمام ابعاد وجودی انسان را فرا گیرد؟

آیا با مدرنیته، تئولوژی پایان یافت و اگر مدرنیته در این تاریخ جای‌گیر شده، چاره کار تسلیم‌شدن در مقابل مدرنیته نیست. چاره کار عبور از تاریخ غیاب خداوند است و رجوع به حقیقت، به نور اسمای الهی و ذیل حضور خداوند با رعایت احکام و آداب شرع، حضور خداوند را در زندگی و در مناسبات انسانی نهادینه کنیم تا انسان در حضور بیکرانه اکنون جاودانه خود که گوهر فراموش شده او است، باز گردد. آیا رسالت انقلاب اسلامی در این تاریخ چنین نیست که انقطاع زمین از آسمان را جبران کند؟       

32038
متن پرسش

بسمه تعالی با عرض سلام و احترام خدمت استاد ارجمند: نامه حضرت امام به همسرشان را یکبار دیگر می خواندم، برایم همواره سوال است که چگونه می توان تا این حد در عشق و علاقه ی به همسر عمیق و ظریف بود؟ و این عشق و علاقه ی انسان به انسان را تا پایان عمر مانند روز های اولش تداوم بخشید؟ چه کنیم استاد که آنچنان بشویم؟ با کمال تشکر از لطف حضرت عالی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روح لطیف و لطیف‌تر شود، انسان خوبی‌ها و کمالات الهی و تکوینی همدیگر را درک می‌کند زیرا زن و مرد آینه جمال و جلال الهی هستند. همسر انسان آینه جمال الهی است و شوهر او آینه جلال حضرت حق است و این وهمیّات و توهّمات شیطانی است که مانع نظر به حقیقتِ همدیگر می‌شود. خوشا آن خانواده‌ای که متوجه این سنت الهی و اراده ربّانی باشند که هر کدام عطای الهی برای دیگری هستند و نمی‌گذارند شیطان، نداشتن‌هایی که مصلحت‌شان بود را به رُخ بکشاند و از داشتن‌هایی که بستر تعالی آن‌ها می‌باشد غفلت کنند. مگر ملاحظه نکردید که شیطان چگونه ما را از بهشت که همه آنچه برای بودنِ ما کافی بود؛ ما را به چیزی دعوت کرد که حضرت معبود به آن دو فرموده بودند: «وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ». موفق باشید

32016
متن پرسش

با سلام وعرض ادب: استاد بزرگوار برای حل شدن گره های کور زندگی چه توصیه ای می‌فرمایید؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان رجوع به دستورات اخلاقی مثل کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». موفق باشید

32010
متن پرسش

سلام استاد عزیز: استاد عزیز شخصیت حقیر طوری است که در کنار بحثهای فکری به کارهای اجرایی فرهنگی هم می پردازم ولی گاهی انسان با کوه مشکلات و موانع روبرو می‌شود که آدم کم می آورد از طرفی به حضرت آقا نگاه می کنیم می بینیم با این اطلاعات وسیعی که از مشکلات دارند خود را نمی بازند و به اصطلاح کم نمی آورند این رویکرد از چه طریقی حاصل می شود و چه باید کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بسی مهم است که انسان وسعت خود را بشناسد بخصوص در این تاریخ که انسان، جهانی شده است و اگر به حضور جهانی خود فکر کند، می‌تواند در همه آن‌جاهایی که باید حاضر شود، حاضر گردد بدون آن‌که کاری او را از کاری باز دارد. گویا اگر تا دیروز ۵ پیامبر اولی‌العزم داشتیم، امروز بسیاری از انسان‌ها می‌توانند اولی‌العزم باشند. آیا به قول خودتان به رهبر انقلاب و حضرت امام و علامه طباطبایی نظر نکرده‌ایم که چگونه در جهان خود حاضر بودند؟ موفق باشید      

31986
متن پرسش

سلام علیکم استاد: وقت بخیر می‌خواستم بپرسم برای اینکه نیهیلیسم زمانه ما رو در برنگیره چاره ای جز وارد شدن به عالم علما داریم؟ یعنی ما خودمون نمیتونیم عالمی داشته باشیم که از این جو پوچی بیرون بیاییم. این نوع نگاه و حسی که الان جهان داره به ما میده کاملا ضد اون احساسی هست که عالمان دین میدند. میشه خودمون این عالم و این بهشت رو برا خودمون بسازیم به نوع نگاهمون به جهان بستگی داره یا تصدیق قلبیمون مربوطه یا اقناع عقل؟ اون چیزی که اون عالم رو میسازه چیه؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عالَمِ علمای وارسته چون حضرت امام و آیت الله طباطبایی بهترین عالَم برای جهت عبور از انواع پوچی‌ها است و این با حضور در راهی که شهدا مقابل ما قرار دادند به خوبی قابل دریافت است. راستی! شهید محمد معماریان چه دید که در عطش شهادت خود خواست بفهماند در این دوران تا کجا می‌توان به ملکوت عالَم نزدیک شد؟! چگونه متوجه شد که آن سفر، آخرین سفر او است و با اصرار زیاد به مادر بزرگوارش فهماند که بعد از آن دیدار به قیامت است؟!! آیا این حکایت از آن ندارد که در صفای انقلاب اسلامی همه آینده در مقابل او گشوده شده بود و در راستای حفظ عزت اسلام به مادرش توصیه کرد: «تنها گریه کند»؟ موفق باشید      

31972
متن پرسش

سلام و ادب و احترام محضر استاد معزز حفظک الله تعالی: با توجه به بحث آخرالزمان و شرایط ظهور غیب و باطن در عالم، راه های رسیدن به غیب در ابعاد فردی و اجتماعی به چه صورتی امکان پذیر است؟ با تشکر از استاد معزز و همکاران گروه فرهنگی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در بستر انقلاب اسلامی به عنوان نور توحید این زمانه صادقانه حاضر شویم، به همان اندازه ابعاد توحیدی و غیبی و باطنی آن بیشتر برایمان ظهور می‌کند. موفق باشید

31971
متن پرسش

سلام علیکم استاد محترم: امیدوارم حال شما خوب و در صحت و سلامتی کامل باشید. به تصور بنده هندسه حاکم بر کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی شبیه کتاب طرح کلی اندیشه ي حضرت آقا می‌باشد البته با تفاوت هایی. هر دو کتاب درصدد این هستند تا آن مبانی بنیادین و ناب رو امتداد داده تا منجر به قیام و اقامه شوند و... در این راستا از حضرتعالی خواهشمندم در بین آثار خودتون (صوتی یا مکتوب) آنهایی که هندسه حاکم بر آنها مثل سلوک ذیل شخصیت امام خمینی هست رو معرفی کنید. با در نظر گرفتن اینکه قائلم تمام آثار شما همین هدف رو به صورت کلی پیگیری می‌کنند ولی به خصوص آن دسته از آثاری که بیشترین تطابق با سلوک ذیل شخصیت حضرت امام و طرح کلی اندیشه دارند رو معرفی بفرمایید. ممنونم از وقتی که می‌گذارید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مراحل ظهور ابعاد انقلاب اسلامی است مناسب شرایط و زمانه‌ای که ابعاد آن به ظهور می‌آید. چهار جلد کتاب «انقلاب اسلامی، باز گشت به عهد قدسی» و «انقلاب اسلامی و جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی» و «برون‌رفت از عالَم غربی» و «امام خمینی و خودآگاهی تاریخی» مربوط به مرحله اول نظر به انقلاب اسلامی است و کتاب‌های «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و «عقل و ادب ادامه انقلاب اسلامی» و «گوش سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» مربوط به مرحله دوم نظر به انقلاب اسلامی است و کتاب‌های «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دين‌داری ما» و «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان»  مربوط به سومین مرحله از حضور تاریخی ما نسبت به انقلاب اسلامی است از آن جهت که انقلاب، همچون موجود زنده در مراحل بلوغ خود هرچه بیشتر خود را به ظهور می‌آورد. موفق باشید   

31964
متن پرسش

سلام بر استاد گرامی: بنده سال اول دانشجویی هستم و برای جهاد تبیین دقیقا چه کار کنیم که کاملا وظیفه خود را انجام داده باشیم؟ با تشکر فراوان

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اولین کار درک درست جایگاه توحیدی انقلاب اسلامی است در مقابل استکبار. و این‌که حرکات و سکنات خود را به عنوان افسران نرم آن صحنه در این فضا معنا کنیم پس از آن: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد».

سروده‌ای خطاب به امام راحلمان (رضوان الله تعالی علیه‌). از سلمان هراتی
 پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ زهره دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی‌بهار
حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت
دل‌ها اگرچه صاف ولی از هراس سنگ
آئینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت

 موفق باشید

31962
متن پرسش

سلام علیکم استاد: چگونه در تاریخ انقلاب اسلامی حضور پیدا کنیم؟ لطفا در یک جمله و با زبان ساده ودر حد فهم عوام بیان بفرمایید. ان شاءالله علم نافع بیشتر وبیشتر روزیتان شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد خوب است در ابتدای امر کتاب «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» را مطالعه فرمایید. إن‌شاءالله نتایجی که به دنبال آن هستید را با شما در میان می‌گذارد. موفق باشید

 

31953
متن پرسش

سلام، ادب و خدا قوت محضر استاد عزیز و مجموعه فرهنگی المیزان ضمن آرزوی ظهور بهترین مبانی زندگی متناسب زمانه امروز ذیل دعای حضرت حجت «ارواحنا له الفدا» از دریچه قلوب انسان هایی که در عین دل نبستن به وضع موجود عالم، در هوای دغدغه آزادگی حقیقی نفس می کشند و در انتظار گشایش نسبت به حقیقت روزگار سر می کنند، سؤالاتی با همین دغدغه اصیل محضر استاد عزیز تقدیم می شود به امید تذکراتی راه گشا نسبت به گذشته، حال و آینده پیشرویی که نه چندان عیان است که بتوان دقیقا گفت چگونه آینده ای است و نه آنچنان از افق قلب و فهم انسان آخرالزمانی دور است که احساس بیگانگی به او دست دهد بلکه همچون خورشید در حال طلوع سوسوی روشنایی می‌زند و نوید صبح طلوع حقیقت را می‌دهد آن هم به وقت و در وقت تاریخی انقلاب اسلامی (احساس حقیقی انسان های این زمانه که خود سالیان سال با انواع روحیه ها و سلیقه هایی که دارند، با آنها نفس کشیده ام، شاید که نگویند انقلاب اسلامی یا ندانند آنچه در جستجوی آنند همان انقلاب اسلامی است) تا گرمای نور خورشید حقیقت به صبح حقیقی عالم یعنی ظهور تام حقیقت در گرم ترین وجود انسان آخرالزمانی یعنی انسان کامل منتهی شود و نسیم روشنای حقیقت جایگاه ظلمتکده هایی را که تکیه بر مطلع خورشید زده و روح ظلمت را به عالم روا می‌دارند، عیان گرداند و انسان آخرالزمانی جز به گرمای تابش نور حقیقت دل نسپرد و تنها در گفت و گوی با این نور احساس حیات کند و زندگی کند و زندگی و زندگی... این نوشتار درد دل انسانی است که سالیان سال از دین و مذهب، تحصیل، هنر، عشق، عقل، لذت، درد و رنج و شادی و غم و... هر آنچه انسان آخر الزمانی تجربه کرده است را با خود دارد اما در جسجوی صبح حقیقی، دیگر از سحر انتظار می‌کشد انتظار و انتظار... ۱. احساس خود و با خود بودن را به کدام اقلیم تفسیر ببرم تا دمی مرا با خود روبرو کند و مزه بودن را بچشم بدون هر آنچه خود را بودن من جا می‌زند و نیست... ۲. بود خدا را در عالم چگونه به تماشا بنشینم؟ دانستن و مفهوم نه تاریخ ماست دیگر و نه جوابگوی دغدغه و عطشی که بر جان ما افتاده. احساس به سوی او بودنی که او هم می‌کشد هم می‌کشد و جز این خوشتر زندگی ای نباشد. تماشگری ای که او می‌خواهد خود را با بازیگری ما به تمامه در ما در عالم به تماشا بنشیند که این خود رازی است که نه درک کرده ایم و نه درک خواهد شد مثل انقلاب اسلامی و دو رهبر حکیم آن، شاید آن یار تمام چهره بتواند فرجی کند و الا ما ساحل نشینان حجاب را چه به راز تماشای او... ۳. و در این رفت و شد عالم چه کنم با این ندا که گویی انسانی هست که مرا به خود می‌خواند و تمام گم گشته هایم را با خود دارد؟ نه می‌توانم بگویم تنها احساسی است که می آید و می رود و نه می توانم آن وجود گرمابخش را از آن خود ببینم. این انسان گویی همه کس و همه چیز است نه بهتر بگویم اصلا انگار خود بـودن و هست و حقیقت است، هم جان می ستاند و هم جان می‌دهد همچون قرآن که مانده ام در تماشای یک روح در دو جلوه قرآن و آن انسان گرمابخش دعوتگر چنان سرگشتگی ای به ما داده اند که دیگر نه می‌توانیم به گفته ها و گوینده های این زمانه دل بسپریم و قدم در راه نهیم و نه آنچنان شده ایم که ما را به آن می‌خوانند و ما این حال را در هوا و وقت انقلاب اسلامی احساس می‌کنیم چرا و چگونه نمی‌دانیم شاید همان که می‌خواند خود روزی بگوید شرح این حکایت. حالیا ما مانده ایم میان این گفت و گوهای زمانه و آن انسان کشنده و کلام دوست تا کی مرغ دل هوای پرواز کند و پنجره ای به سوی آن حقیقت گمگشته ی حاضر در دوردست ها باز کند تا نسیم نور این حقیقت در سرزمین ظلمت زده ی تاریخ ما وزیدن بگیرد... ۴. حال ماییم و نسبت با تمام عالم و نحوه زندگی در آن بدون آنکه ذره ای از آن نادیده گرفته شود هر ذره ای که جلوه ای از حیات و آن وجود گرمابخش دارد. این را چه کنیم که قلب می‌تپد که طعم بهترین نسبت زندگی با عالم را بچشد؟ و گرنه قلب جز در جریان خونی بیش نخواهد بود که گفته اند و می گویند در حالی که روح حماسی انسان آخرالزمانی به دنبال جاری شدن این خون برای آن وجود گرما بخش است در تمام مظاهر خصوصا حقیقت انسان و انسانیت نه جریان خون برای ادامه زندگی ای که خود شماره های مرگ است و هوای نیستی را می دمد. در این زمانه در جستجوی بهترین نسبت با تمام عالم در انتظار طلوع صبحی باشیم که در وقت سحرگاهی انقلاب اسلامی، نوید صبح حقیقی و شروع روز حقیقت را می‌دهد؟ گرچه تاریکی های هنگامه سحر( ظلمت موجود و هر آنچه از آن دفاع می‌کند) مذبحانه می‌دمند که شب است هنوز و وقت ظلمت باقی است. غافل از آنکه در نیمه های شب ستارگان آسمان بهتر می درخشند و راه را به روی زمینیان می گشایند تا انسان، زمینی آسمانی باشد همچون وجود دختر خانه نبوت که بهشتی زمینی بود و در دل شب امت پیغمبر، به ماه آسمان اشاره می کرد و افسوس که امت نبی همچون ما دل در تاریکی شب گرو داده بودند... ماییم و انتظار جانسوز برای این بهترین نگاه به عالم و زندگی با آن و مهمترین قسم آن درک انسان های دیگر است در وسعت جهانی و تمدنی با محوریت خانواده و اجتماع آنگونه که آن انسان گرمابخش و آن کلام یار چنان است با اشاره به «بود و حقیقت» هر کس و چیزی در عالم... که البته بی هیچ پیشفرض و قضاوتی گویا حضرت امام (رض) و رهبری عزیز(حفظه الله) آینه این بهترین نسبت و نگاه به عالمند در این زمانه، افسوس که ما آنچنان که باید و شاید دل در پاسداشت آنان نسپرده ایم و شهدای انقلاب خوب دریافته اند که... سخن بسیار است، زمان مختصر و ما هم نه گوینده ای قابل از استاد عزیز صمیمانه تشکر می‌کنم بخاطر وقتی که در اختیار ما می‌گذارند و التماس دعای خیر داریم در این راه... ذیل هر کدوم از سؤالات اگر استاد شخصیت ها، اندیشه ها و کتاب هایی رو جهت مراجعه بنا به ترتیب خاصی لازم بدونن بفرماین ممنون میشم. البته با این پیش شرط که این حقیر دغدغه تفکر و معلمی جامعه انسانی رو دارم و در این مسیر میخوام ادامه حیات بدم به امید خدا و از هرگونه راهنمایی و لطف شما کمال استقبال رو دارم. به قول آن بزرگوار: خدایا مرا دریاب پیش از آنی که هیچ چیز از دل نماند جز هیچ.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که حرف در این مورد مفصل است اجازه دهید تنها بابی باز شود.

 با توجه به نسبت ما با خدا، وقتی به ذات خود بیندیشیم و هویت تعلقی خود را در نظر آوریم، به نیستی خود پی می‌بریم و این‌جا است که هستی ما به عنوان عطای الهی به ظهور می‌آید به همان معنایی که جناب عطّار می‌فرماید:

نیست شو تا هستی‌ات از پی رسد        تا تو هستی، هستْ در تو کی رسد

این نحوه «وجود» و «هستی» که انسان از هستی خود آزاد است و به هستی خدا در عالَم حاضر است، انسان را به یک معنا بی‌تعیّن می‌کند و همچون آینه، تنها قدرت آشکارکردن کمالات الهی را دارد و لذا جناب مولوی فرمود:

آینه هستی چه باشد؟ نیستی       نیستی بَر، گر تو ابله نیستی

نتیجه این نوع نیستی، هستیِ دیگری است که همان هستی غنیّ مطلق است و در دل این هستی که با نیستی به ظهور می‌آید، انسان منشأ خیررساندن به سایرین می‌شود و وجودش بسط می‌یابد و لذا جناب مولوی فرمود:

هستی اندر نیستی بتوان نمود       مال‌داران بر فقیر آرند جود

وقتی انسان با امکان ذاتی خود که فقیر إلی الله است به سوی خداوند رفت، خداوند به پیش انسان می‌آید و انسان آنچنان از حضور خداوند بهره‌مند می‌شود که می‌خواهد همه انسان‌ها را از خود بهره مند کند و مگر زندگی جز این است؟ پس جستجوی زندگی در آن نیستی است که جناب مولوی متذکر شدند و ما به همان اندازه که «نیستیم»، «هستیم». زیرا انسان بخشی از میدان نیستی است و انسان‌های اصیل با نیستی خود که عبودیت حضرت حق است، ارتباط دارند و این عطای پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به بشریت است.

تصور می کنم اگر سری به کتاب «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دين‌داری ما» که اخیرا چاپ شده و روی سایت هست به خصوص به مقدمه آن بزنید، بد نباشد.

31944
متن پرسش

سلام استاد خدا قوت: در رابطه با سوال 31931 این سوال دختر خانم ۱۶ ساله ایست که حافظ قران هستن و خیلی مذهبی واهل رعایت می باشند والان غیر از ایشان خیلی از افراد مذهبی این سوال رو دارند خصوصا دوستان طلبه که از این بابت رنج میبرند؛ لطفا دلیل این احساس تنهایی افراد مومن و خدایی و اینکه اقعا چکار کنند و چطور به این احساس جهت بدهند رو بیشتر و مفصل تر توضیح دهید. (اکثرا جز گریه و ناراحتی کاری نمی‌کنند) التماس دعا از شما استاد زحمت کش. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ راهی در این تاریخ برای عبور از احساس پوچی جز حضور در تاریخ انقلاب اسلامی به عنوان افق توحیدیِ آینده و نظر به شهدا از آن جهت که راهی هستند به سوی حضرت رب‌العالمین؛ در مقابل ما نیست. نباید خود را مشغول امور فردی کرد. موفق باشید

31939
متن پرسش

سلام علیکم: اگر امکان دارد منابعی برای مطالعه عمیق تر در زمینه «خرد خسروانی» معرفی کنید. وجه تمایز مباحثی که در این زمینه مطرح کرده اید با آنهایی که شیعه را محصول برداشت ایرانی از اسلام می‌دانند چیست؟ این موضوع چه ارتباطی با بحث «هویت» ملی که آقا مطرح کرده اند می‌تواند داشته باشد؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد آثار پروفسور هانری کربن مطالب ارزنده‌ای را با شما در میان می‌گذارد. آثار مرحوم شایگان نیز بعضاً متذکر این امور هست. بد نیست سری هم به کتاب «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» بزنید. موفق باشید

31937
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز و تشکر از اینکه فرصت داده و پاسخ گوی سوالات ما هستید. با توجه به سوال و جواب 31906 سوالاتی برای بنده راجع به مرحوم علامه طهرانی و رهبر انقلاب پیش آمده که درخواست دارم پاسخ بفرمائید: اینکه در سوال شماره 31906 عنوان شده: اینطور برداشت می شود که گویا تنها و تنها در این زمان ایشان بودند که به درجات عالی توحیدی رسیدند و... سوال اول: آیا در پیام ها و بیانات و... که رهبر معظم انقلاب داشته اند، آیا شخصیتی وجود دارد که رهبرمعظم به ایشان کلماتی مانند شهود، رسیدن به فقه الله الاکبر و رسیدن به درجات والای معنویت و سلوک و... نسبت داده باشند؟ البته منظورم این نیست که مثلا در صد سال اخیر تنها ایشان به این مراتب والا رسیده اند اما منظور این است که رسیدن به قله های توحید و معرفت و سلوک طبق فرمایش رهبر انقلاب برای معدودی از فرزانگان اتفاق میفتد. هرچند عده ای هم بوده اند طبق پیام های رهبرمعظم که درمسیر سلوک و سالک بودن، بوده اند اما درجات والا را رهبرانقلاب برای آنها ذکر نفرموده اند. سوال دوم: رهبر انقلاب در فرمایشی در خصوص مکتب عرفانی نجف می فرمایند: ما در بین سلسله‌ی علمی فقهی و حِكمی خودمان در حوزه‌های علمیه - در این صراط مستقیم - یك گذرگاه و جریان خاص‌الخاص داریم كه می‌تواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و كوچك - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ می‌توانند واقعاً الگو باشند... خیلی مهم است که شخصیتهای این جوری احیا بشوند، شناخته بشوند معرفی بشوند. حال در پاسخ 31906 آمده است: برایشان احترام قائل هستیم. بسیار تفاوت است بین اینکه رهبرانقلاب جریانی را الگو معرفی نموده اند و اینکه باید اینها احیا شوند با پاسخ سوال که فقط می‌فرمائید احترام قائلیم. بنده نسبت به اسامی اشخاص چه از عرفا یا علما یا.... کاری ندارم اما وقتی رهبری جریانی را الگو و اسوه و غایت یک امری معرفی می کنند (عین بیانات رهبر معظم انقلاب : ... در طریق معرفت و طریق سلوك و طریق توحید تلاش كردند مجاهدت كردند كار كردند، و به مقامات عالیه رسیدند.) نباید ما دنبال کننده و ترویج و احیا کننده و مطالبه گر فرمایشات صریح ایشان باشیم؟ سوال سوم : اگر عارفی واقعا عارف باشد و به توحید حقیقی رسیده باشد طبیعتا دیدگاه ها و سیره و روش زندگی و مواضعش هم حول محور توحید است. حالا این برداشتها (چه درست یا اشتباه) در سوال 31906 راجع به حیات سلوکی و حیات سیاسی معنیش چیست؟ اگر مورد قبول باشد با این وضعیت باید ادامه داد حیات اقتصادی، حیات اجتماعی، حیات پزشکی، حیات تربیتی و .... ضمنا آیا برداشتهای مذکور مستند قابل ارائه ای دارد؟ ببخشید طولانی شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید بحثی در حضور توحیدی علامه طهرانی نیست، بحث در انحصار و منحصربودن سلوک از طریق ایشان است که البته بنده «سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی» را ترجیح می‌دهم و فکر نمی‌کنم رهبر معظم انقلاب هم بخواهند با تأیید مسیر توحیدیِ علامه طهرانی، سلوک إلی الله به روش حضرت امام را که بسیجیان ره صدساله از آن طریق را یک‌ شبه طی کرده‌اند؛ نفی کنند و مقام حق‌الیقینی که جناب شهید حاج قاسم سلیمانی از طریق روش سلوکی حضرت امام به دست آورد را نادیده بگیرند. موفق باشید

31931
متن پرسش

سلام استاد خدا قوت: با این احساس تنهایی باید چکار کرد؟ خیلی مراجعه میکنن ودنبال راهکار هستن غافل از اینکه بنده خودم بیشترین احساس تنهایی رو دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و محبت و ایثار. موفق باشید

31925
متن پرسش

بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و درود: استاد عزیز، در فقه اسلامی رقص را بر ما حرام کردند، اما ما با خواندن این جملات شما ساعت ها رقصیدیم. خودتان پاسخگوی فقها باشید. آن را برای دوستان به اشتراک می‌گذرام تا ورای ترس از دوزخ ابدی، آنها نیز برقصند و مشعوف گردند. و آن جملات این است: باید از خود سوال کنید که به وجود خدا باور دارید؟ یا حضور خدا را در عالم احساس می‌کنید؟ هر دوی این حالات خوب است. ولی آیا می‌توان به این نکته فکر کرد که خدا اراده کرده است تا در این تاریخ حاضر شود و دست و زبان شما را هم در اختیار بگیرد. اگر بنا باشد خدا جهانی غیر از جهان مدرنیته بسازد، با دست و زبان شما می‌سازد. ما با این جملات ناگاه خود را در آسمان احساس می‌کنیم که در حال چرخیدن به گِردِ خود و همچنان بالارفتن هستیم، به صورت همان چرخیدنی که عارفان در سماع بدان دست می‌زنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چه گفته‌ام که منجر به چنین احوالاتی در شما شده است؟ هرچه هست قصه بودنی است که انقلاب اسلامی به ما عطا کرده و در بحث «امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و بودنی به وسعت بودنِ آخرالزمانی» (https://eitaa.com/matalebevijeh/8042) از آن گفتم آنچه گفتم. موفق باشید

31909
متن پرسش

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: پانزدهم نوامبر یعنی 24 آبان ماه مصادف است با شهادت ادواردو (مهدی) آنیلی علاقه مند بودم که چند خطی را پیرامون این شهید عزیز و متن زیر بنویسید که آن را در کانال مذهبی که در فضای مجازی راه انداخته ایم انتشار دهیم. التماس دعا. یا حق. ادواردو (مهدی) آنیلی او فرزند یکی از ثروتمندان میلیاردر ایتالیایی بود. از مادر یهودی و از پدر مسیحی. او در سن ۲۰ سالگی یعنی ۴ سال قبل از انقلاب اسلامی در نیویورک دانشجوی فلسفه ادیان بود. انجیل و تورات را خوانده بود اما او را قانع نکرده بود. تا اینکه بر حسب اتفاق در کتابخانه دانشگاه چشمش به قرآن می افتد و با خواندن آیات آن احساس می کند این نمی تواند کلام بشر باشد. قرآن را کامل خواند و تصمیم بزرگ خود را گرفت و مسلمان شد. با وجود اینکه می دانست مورد سوء قصد از سوی صهیونیست ها قرار خواهد گرفت دست از حمایت مظلومین جهان بویژه فلسطینی ها بر نداشت. خانواده آنیلی برای بازگشت او به مسیحیت او را به صورت کامل از لحاظ اقتصادی تحریم کرده بودند و برای اینکه او را از ارث محروم کنند سعی در دیوانه جلوه دادن وی داشتند. او علاقه عجیبی به انقلاب اسلامی داشت به گونه ای که به ایران سفر می کند و در ایران مذهب تشیع را می پذیرد و به دیدار حضرت امام خمینی (ره) می روند او در مصاحبه هایش علیه سیاست های کاپیتالیستی سخن می گفت و حامی طبقات محروم اجتماعی بود. بینش و درک سیاسی شهید آنیلی و مسلمان شدن ایشان جامعه صهیونیست را به هراس انداخته بود و همین باعث دسیسه چینی آنها برای به شهادت رساندن وی شد. روزی جسد او را در زیر پلی خارج از شهر پیدا می کنند و پیکر وی را با عجله و بدون کالبد شکافی دفن می کنند. دولت ایتالیا از انجام تحقیقات پیرامون مرگ ادواردو جلوگیری می کند. به گونه ای که چهار مستند ساز ایرانی که در آخرین روزهای دسامبر ۲۰۰۰ باری تحقیق بیشتر و ساخت مستند در مورد شهید در حوالی واتیکان مشغول فیلم برداری بودند، توسط نیروهای امنیتی دستگیر و پس از دو روز به ایران برگردانه شدند. او تنها وارث ثروت خانواده آنیلی بود. خانواده آنیلی مالک شرکت ماشین سازی فیات – فراری – لامبورگینی و ... و چندین بانک خصوصی و باشگاه های اتومبیل رانی و ورزشی یوونتوس بود. درآمد سالانه خانواده آنیلی در آن زمان 60 میلیارد دولار (یعنی سه برابر درآمد نفتی ایران) تخمین زده شده بود. قسمتی از سخنان ادوادو در مصاحبه با مانیفستو 15 ژانویه 1998 زمانی که ما در آن زندگی می کنیم دوران افول ارزشهاست. تنها هدف و اسطوره پول جمع کردن است. پول پرستی بسیار بدتر از مواد مخدر است. ما همه از رواج مواد مخدر در میان جوانان نگرانیم ولی متوجه نیستیم که در حال ورود به دنیایی هستیم که اساس آن بر میزان حساب بانکی اشخاص پایه ریزی شده است. اما تمام اینها پایان می یابد و به اعتقاد من در آینده پس از یک (شبهه رنسانس) وارد عصری می شویم که دیگر بر پایه خردگرایی دکارت نیست. او در سفر زیارتی خود به مشهد الرضا علیه السلام به دوستانش اینگونه تذکر می دهد: در ایتالیا شهری بود که به عنوان مرکزی مذهبی شناخته می شد. کسانی که مخالف آن مکان مذهبی بودند، کوشیدند با پدیدآوردن تفریحگاه های بسیار پیرامون شهر، چهره شهر را دگرگون کنند. شما مراقب باشید که مشهد را تنها با نام امام رضا علیه السلام بشناسند. هدیه به روح شهید ادواردو (مهدی) آنیلی فاتحه مع الصلوات

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهید ادواردو آنیلی مظهر وجدان بشر آخرالزمانی بود از آن جهت که متوجه وسعت بیکرانه خود در عالَم معنا گشته بود. بشری که می‌داند جهان مدرن یعنی جهانِ کمّیّت‌ها؛ جوابگوی روح گشوده‌اش نیست و لذا خیلی زود متوجه اموری شد که بالاخره انسان‌های صادق، دیر یا زود متوجه آن می‌شوند و این‌همه فعالیت نظام استکباری برای زشت‌جلوه‌دادن روح انقلاب اسلامی و آنچه را که انقلاب اسلامی متذکر آن می‌شود؛ راه به جایی نخواهد برد. موفق باشید

31908
متن پرسش

این ترکیب جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی را چگونه می‌بینید؟ چرا افرادی مثل دکتر داوری و کچوئیان و گلشنی کنار گزاشته شده اند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امثال آقای دکتر داوری و دکتر گلشنی و دکتر ولایتی به جهت کهولت سن، واقعاً توان کار در شورایی که باید جریان‌های فرهنگی کشور را رصد کند و لایحه بدهد؛ ندارند. ولی همان‌طور که می‌فرمایید امثال آقای دکتر کچوئیان، موضوع‌شان متفاوت است و احتمالاً باید خودشان عدم آمادگی خود را اعلام کرده باشند. موفق باشید

31907
متن پرسش

سلام: جسارتا حقیر که آن شعر( به خاطر برخی تعابیرش برای بی صبران نسبت به دولت جناب رییسی) را چندان نپسندیدم ادبیات نسبت به مخالفین بهتر نیست شایسته تر باشد تا موجب نشود از ما رمیده شوند بالاخره آنها نیز تا حدودی حق دارند چند ماه پیش در سوالات مینوشتم ده روز گذشت حال استاد گرانقدر باید بنویسم صد روز گذشت و روزی نیز شاید خواهم نوشت 1460 روز و ای بسا 2920 روز گذشت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً عرض شد بحث در جهت‌گیری دولت آقای رئیسی است که آن جهت‌گیری در راستای اهداف انقلاب می‌باشد و این ذاتیِ انقلاب اسلامی است که دیر یا زود، خود را می‌یافت در مقابل دولت‌هایی که در راستای تحقق ژاپن اسلامی و یا بگو کره جنوبی بودند، وگرنه هرگز ضعف‌هایی که هست و پیش خواهد آمد؛ مورد تأیید نیست. به نظر بنده خوب است که سری به «یادداشت روز» امروز کیهان تحت عنوان «امیدها و الزاماتِ اصلاحات اقتصادی هوشمند» بزنید. موفق باشید

31906
متن پرسش

سلام استاد عزیز: راجع به آیت الله حسینی تهرانی می‌خواستم نکته‌ای را خدمت شما عرض کنم. احساس می کنم حتی آقای محمدصادق تهرانی یعنی فرزند ایشان نیز به گونه ای که مطالب را در کتاب نور مجرد درباره ایشان گفته‌اند که اینطور برداشت می شود که گویا تنها و تنها در این زمان ایشان بودند که به درجات عالی توحیدی رسیدند و هر کدام از علما بالاخره در زندگیشان یک اشکالی پیدا می‌شود. و تنها کسی که به مقام توحید مطلق رسیده است ایشان می‌باشند یا حداقل به جامعیت ایشان کسی نیست. من کاری به عقاید آقای محمد محسن طهرانی ندارم که معلوم الحال است بلکه بحثم با آقای محمد صادق است. استاد در نور مجرد ایشان را خیلی بزرگ نمایی کرده اند بگذارید یک مطلب جالب خدمت شما بگویم همانطور که می دانید حتی آقای محمد صادق تهرانی که میانه ای خوبی با انقلاب دارد قائل به جدایی حیات سلوکی و حیات سیاسی شاگردان آقای تهرانی است. یعنی آنها حیات سلوکی خود را ذیل ایشان تعریف می‌کنند و حیات سیاسی خود را ذیل امام و رهبری. استاد عزیز بنده از یکی از شاگردان آیت الله سعادت پرور پرسیدم که آیا شما چنین عقیده ای دارید و آیا آیت الله سعادت پرور اینگونه فکر می کردند؟ البته اسمی از آقای علامه طهرانی نبردم. ایشان به شدت موضوع را رد کردند و فرمودند مرحوم استاد سعادت پرور به هیچ عنوان حیات سلوکی خود را جدایی از حیات سیاسی نمی دانستند و خود را ذیل امام در زمان حیاتشان و ذیل رهبری در بعد از حیات امام قرار داده بودند. والسلام علی من اتبع الهدی. امید که دل در گرو انقلاب و رهبری و امام داشته باشیم به جای بزرگان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این امر هستم. می‌ماند که ما چه وظیفه‌ای داریم؟ به نظر بنده در عین احترام به علامه طهرانی به عنوان دانشمندی ارزشمند، برای افرادی که حضرت امام و رهبری را تنها در امر سیاسی محترم می‌شمارند، مانند خود مقام معظم رهبری، برایشان احترام قائل هستیم. در حالی‌‌که سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام «رضوان‌الله‌ تعالی‌علیه» سلوکی است که ما را در هویتِ «حق الیقینی» مستقر می‌کند و در دل آن حاج قاسم‌ها ساخته می‌شود. زیرا اینان افق شخصیت خود را حضرت امام و رهبری قرار داده‌اند. موفق باشید

31902
متن پرسش

سلام علیکم: در صحبت‌های اخیری که در رابطه با علامه حسن‌زاده کرده‌اید مقایسه‌ای بین ایشان و شهید حاج قاسم سلیمانی می‌نمایید. برای بنده این سؤال پیش آمده که چگونه این دو بزرگوار را در یک جایگاه جای می‌دهید؟ در حالی‌که یکی از آن‌ها عارفی است در کسوت روحانیت و دیگری مبارز سلحشوری است در کسوت نیروهای نظامی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر این دو بزرگوار در این است که هر دو متوجه تاریخی هستند که در آن قرار دارند و توجه به جایگاه رهبر معظم انقلاب گواه این ادعا است به طوری که حاج قاسم سلیمانی در جمع رزمندگان، رمز عاقبت به خیری را اینگونه بیان می‌کند: رزمنده‌ها! یادگاران جنگ! یکی از شئون عاقبت بخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری این است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی {رهبر معظم انقلاب} است که امروز سکّان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است.

و علامه حسن‌زاده در وصف رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «رهبر عظیم الشأنتان دوست بدارید، عالِمی، رهبری، مؤمنی، موحدی، سیّاسی، دینداری، انسانِ ربّانی، پاک و منزه، کسی که دنیا شکارش نکرده؛ خدایا! به حق پیامبر سایه این رهبر عظیم الشأن حضرت آیت الله معظم خامنه‌ای عزیز را مستدام بدار.

حال مقایسه کنید آیا این دو بزرگوار هر دو در یک افق و یک جایگاه در این تاریخ که تاریخ ظهور توحید است، قرار ندارند؟ موفق باشید

31869
متن پرسش

با عرض سلام واحترام خدمت استاد عزیز: استاد تکه ایی از متن یک کتاب خدمت حضوراتان می‌گردد خواهشمند است در رابطه ی با نوع فکر ارئه شده در این متن اظهار نظر فرمایید، با کمال تشکر: *مغزهای کوچک زنگ زده* بگذارید اول نگاه کنیم که در دنیا چه تغییری رخ داده. بعد می آییم سراغ خودمان. قبلا شرکت های بزرگ واحدهای تحقیق و توسعه داخلی داشتند و به آن می بالیدند و البته مزیت رقابتی شان هم بود. مثلا شرکت آی.بی.ام  (که برادر بزرگ صنعت فناوری اطلاعات جهان محسوب می‌شود) تحقیقات سنگین انجام می داد و سود خوبی هم می کرد. اما امروزه داستان عوض شده است! شرکت‌های پیشرو در کنار تحقیق و توسعه داخلی، توجه زیادی به بیرون دارند. بد نیست یک نمونه را با هم بررسی کنیم: شرکت لوسنت تکنولوژی مالک بیشترین سهام آزمایشگاه‌های تحقیقاتی بل پس از جدا شدن از شرکت ای.تی.اند.تی (AT&T) بود. قرن بیستم، آزمایشگاه‌های تحقیقاتی بل قطعا برترین واحد تحقیقات در صنایع تجهیزات مخابراتی بود. اما شرکت دیگری وجود داشت به نام سیسکو! سیسکو فاقد آزمایشگاه‌های مدرن و قابلیت‌های درونی تحقیق و توسعه مانند آزمایشگاه‌های بل بود رقابتی بسیار نزدیکی با شرکت لوسنت داشت و گاهی از این شرکت پیشی می‌گرفت. ●هر دو شرکت سیسکو و لوسنت در یک صنعت فعالیت می‌کردند اما دارای استراتژی‌های متفاوتی در زمینه نوآوری بودند. شرکت لوسنت منابع عظیمی از ظرفیت‌های خود را به تحقیق و توسعه داخلی (همه چیز را خودم تولید کنم) بود. اما آن طرف سیسکو استراتژی متفاوتی داشت، این شرکت هر فناوری را که نیاز داشت از خارج از مجموعه خود بدست می‌آورد که عموما حاصل همکاری با یا خرید شرکت های کوچک فناور بود. از قضا برخی از همین شرکت ها توسط کارکنان قدیمی شرکت لوسنت راه‌اندازی شده بودند (سایت تجاری سازی فناوری نانو مچ). آنچه خواندیم نمونه از نوآوری باز است. نوآوری باز به زبان ساده این است که ما در جستجوی نوآوری در سطح محصولات، فرآیندها و کسب و کار هستیم. همه این نوآوری ها که به ذهن/عقل ما نمی رسد! همچنین نمی‌توانیم همه ایده های نوآورانه را عملیاتی کنیم. پس مرزها را باز می کنیم و با دیگران همکاری می کنیم. این می شود هم آفرینی! دو نوع نوآوری باز وجود دارد: ▪︎ نوآوری باز از داخل به بیرون: ایده و دانش از درون مجموعه شما به بیرون منتقل و منجر به نوآوری می شود. ▪︎ نوآوری باز از بیرون به درون: ایده و دانش، از بیرون به داخل جذب می‌شوند. ■ در نوآوری بسته همه کارها درون مجموعه و توسط خود مجموعه انجام می شود. شما در نوآوری باز می توانید با گروه های زیر همکاری کنید و نوآوری ایجاد کنید: مصرف‌کننده‌ها و مشتری‌ها؛ تأمین‌کننده‌ها؛ دانشگاه‌ها و سازمان‌های تحقیقاتی؛ رقبا؛ مخترعین؛ استارتاپ‌ها و مشاوران تکنیکی. □ نوآوری باز یعنی باز کردن مرزها برای همکاری با دیگران برای هم آفرینی در محصولات، فرایندها و کسب و کارها با و از طریق دیگران. ● یک یادآوری مهم: قرار نیست همه امور را از طریق نوآوری باز پیش ببریم. در برخی حوزه ها و زمینه ها، قطعا باید از همان روش نوآوری متعارف (یا به اصطلاح بسته) استفاده کرد. *تجویز راهبردی:* ■ وقتی شما مرزهای سازمان و کشورت را می بندی، وقتی با دیگران، تبادل ایده و نوآوری و فناوری نداری، وقتی در کلوب بزرگان دنیا عضویت نداری، وقتی تمام انتصاباتت از دور و بری هایت است. وقتی درب اتاقت، سازمانت و دانشگاهت را به روی دیگران می بندی، بعد از مدتی هر چقدر هم باهوش باشی می‌شوی یک *«مغز کوچک زنگ زده»*. اندازه مغز ما، به اندازه جهان ماست. دقیق تر بگویم: وسعت فهم ما به اندازه وسعت شبکه ماست. شبکه کوچک، مغز کوچک تولید می کند. وقتی با استارت‌آپ‌ها، های تک‌ها، بیگ‌تک‌ها، زنان و مردان بزرگ تعامل نمی کنی، زنگ می‌زنی! □ بسیاری را به دلایل امنیتی و غیرامنيتی و ایدئولوژیک کنار می‌گذاریم. محدود مواردی هم که ما می‌خواهیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم به خاطر تحریم ها پذیرفته نمی شویم. ● چند دانشگاه «واقعا» بین المللی در ایران داریم؟ چند استاد غیرایرانی جهان‌تراز در ایران فعالیت می‌کنند؟ چند پروژه مشترک تحقیقاتی جدی با ده شرکت های‌تک دنیا داریم؟ چند شرکت ایرانی در بازارهای بورس جهانی لیست شده اند (پذیرفته شده اند)؟ کدامیک از ده شرکت برتر جهان در ایران کارخانه، آموزشگاه، آزمایشگاه اصلا نه یک کارگاه ساده صد نفره دارند؟ ● جواب همه این سوالات آیا عددی غیر از «صفر» است؟ سخت امیدوارم که باشد! این ایده بیمارگونه که همه چیز را خودمان اختراع و تولید کنیم بسیار خطرناک است. قرار نیست همه چیز را خودمان تولید کنیم. اصلا در ۹۵٪ موارد مهم نیست که چه چیزی را خودمان تولید کنیم. مهم این است که منفعتش به جیب چه کسی می رود؟ جهان تغییر کرده و مغزهای کوچک زنگ زده هر روز که دیرتر غار تنهایی خود را ترک کنند، بیشتر عقب می مانند. *سرآغاز نوآوری باز، ذهن باز و مغز باز است!*

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که نباید در محدوده فکر و فهم خود متوقف شد و همچون طالبانیسم، دیگری را چه از نظر فکر و چه از نظر علم به حساب نیاورد و به نظر بنده هنر انقلاب اسلامی نیز در همین است که در عین حضور در جهان، بنا ندارد به بهانه حضور در جهان خود را ذیل استکبار معنا کند و بعضاً عده‌ای به بهانه‌ حضور در جهان، طوری حضور ما را برنامه‌ریزی می‌کنند که عملاً مانند کره جنوبی ذیل جهان استکباری قرار می‌گیریم که حتی اختیار معامله با کشور مستقلی مثل ایران ندارد. موفق باشید

نمایش چاپی