بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37664
متن پرسش

عرض سلام و ادب محضر حضرت عالی: این جانب طلبه ای هستم که روحی متلاطم دارم که در جست و جوی حقیقتی است که آرامش به من دهد و موجب رسیدن به کمالاتم باشد. بعد متوجه شدم که این حقیقت فقط در اتصال معنوی انسان به خداوند حاصل نمی گردد. اما زمانی که جویای مسیر و طریق اصح و اکمل قرب و وصول الی الله شدم، با طرح ها و مکاتب متفاوتی مواجه گشتم. مثل مکتب عرفانی نجف، مکتب اخلاق روایی، مکتب اخلاق فلسفی، مکتب مرحوم صفایی حائری، مکتب انحصار تعالی در فعالیت اجتماعی و... از شما می خواهم با بیان دلیلی که حجت آور بر حقیر باشد این بهترین مسیر و الگوی سیر و سلوک و خودسازی را به حقیر معرفی نمایید؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همه آنچه می‌فرمایید آن‌گاه که خود را در متن تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، قرار دهید ارزشمند و مفید می‌باشد. به نظر می‌آید اگر به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» رجوع فرمایید؛ مطلب روشن می‌شود. موفق باشید

37632
متن پرسش

با عرض سلام و تبریک و تسلیت. خدایا! سخت در حیرتم! به راستی این راه چه راهی است که برای ادامه آن اینچنین قربانی های بزرگی لازم است؟! و مگر موانع چه موانعی است که برای رفع و دفع آن اینچنین خون های پاکی لازم است؟! از همه عجیب تر و شگفت‌انگیزتر، شهادت و خون سیدالشهدای همه تاریخ حسین بن علی علیهماالسلام بود. اللهم زدنی تحيّراً! استاد دقت کردید هر بار که خطری بزرگ برای انقلاب پیش می آید خدا هم دست به کار می شود و بهترین بندگان خودش را قربانی می کند؟! استاد تازه کم‌کم داریم معنا و راز امیدواری به آینده قدسی انقلاب را که هرگز شکست در آن راهی ندارد و سال هاست جنابعالی از آن گزارش می دهید می فهمیم. بیچاره دشمنان این انقلاب که نمی دانند با چه حقیقت شگفت انگیزی مواجه هستند!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در رابطه با عظمت یک حرکت  همین بس که به آنچه بر دشمنان این حرکت می‌گذرد فکر کنیم که خداوند در توصیف حال و روز آن‌ها می‌فرماید: «ثم لا یموت فیها و لا یحیی». واقعاً کمی به احوالات دشمنان این حرکت فکر کرده‌ایم؟ این چه حالتی است که بر جبهه مقابل حرکت توحیدی انقلاب اسلامی پیش آمده که راحت‌ترین آن مرگ است و برایشان ممکن نیست. موفق باشید

37631
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: چه کنیم ما هم در جایگاه تاریخی خودمان از آن لطف فوق‌العاده خاصی که نصیب سردار سلیمانی و شهید رئیسی شد، نصیب ما هم بشود؟ در همین رابطه التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها با حضور در تاریخی که به نور توحید انقلاب اسلامی شروع شد، تا مرگ و زندگی و دارایی و ناداری یکی باشد؛ می‌توان در جایی قرار گرفت که آن سردار عزیز و آن شهید خدمت توانستند در آن جای گیرند. https://eitaa.com/matalebevijeh/16807. موفق باشید

37630
متن پرسش

«یا غفور یا رحیم» سلام و عرض ادب: وقتی سیره و سرنوشت سیدالشهدای مقاومت و سیدالشهدای خدمت را با جناب دکتر احمدی‌نژاد مقایسه می کنیم، این پرسش برای ما ظهور می کند تفاوت آن دو شهید عزیز با آقای احمدی‌نژاد در کجا بود و چه شد که آن دو شهید بزرگِ بزرگوار اینچنین زیبا عاقبت به خیر شدند ولی آقای احمدی‌نژاد آنگونه که از ایشان انتظار می رفت هنوز به سرنوشتی آنچنان زیبا نرسید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آقای احمدی‌نژاد فرد با هوشی بود ولی حکمتی که اقتضای حضور در این تاریخ بود را نیافته بودند و از این جهت متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی نگردیده‌اند، چیزی که شهید آیت الله رئیسی دقیقاً متوجه آن بودند https://eitaa.com/matalebevijeh/16807 .  موفق باشید    

37626
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: خواستم مطالبی رو در مورد شهادت سید محرومان باهاتون در میان بزارم ببینم نظر شما چجوریه. من به چشم خود باز دیدم که جانم می‌رود واقعاً تو این چند روز قلبمان پر از ماتم شد و سختی بر ما وارد شد باز از دست دادن کسی که روح جمهوری اسلامی و مکتب انقلاب اسلامی در او کاملاً مشهود بود، دقیقا مثل از دست دادن حاج قاسم. اما یادم شما یه بار تو تفسیر سوره مبارک انشراح و در آیه «ان مع العسر یسرا» فرمودید که خداوند تو دل همون سختی یه گشایشی و یه آسودگی قرار میده آیا می‌توان گفت که ما در برابر از دست دادن همین بزرگورانی (حاج قاسم و سید ابراهیم ) که در اصل نمونه بارز روح جمهوری اسلامی و انقلاب بودند یه برکاتی و معنویات هم برای مردم و هم برکات ویژه برای حفظ انقلاب دارد؟ چه رابطی در میان است که خداوند اینطور دل های مردم را نسبت به این اتفاقات آخر زمانی آگاه تر می کند و مردم با وجود مسائل اقتصادی و جنگ رسانه‌ای استکبار بازم هم تشیع میلیونی رقم می‌زنند؟ آیا غیر این است که به برکت خون همین شهدای عزیز دل های مردم آگاه می‌شود؟ رهبری چند روز پیش فرمودند که مردم ما مردمی آگاه اند آیا همین موضوع نیست که وجدان عمومی مردم اصل و ذات انقلاب اسلامی را با جان دل پذیرفته پای آن تحت هر شرایطی هستند؟ با اینکه آزرده خاطر هستیم از اینکه به قول رهبری یکی از بهترین عناصرمان رو در زیر آسمان خدا از دست دادیم ولی از طرفین هم امیدی حتمی به آینده انقلاب داریم انقلابی که حاج قاسم ها و سید ابراهیم ها رو پرورونده باز هم شهدای زنده ای در دل همین انقلاب رشد خواهند کرد و در دل ملت عزیز خواهند شد و مردم و انقلاب خدمت خواهند کرد و ما خوشحالیم که در عصری هستیم که جمهوری اسلامی یه گشودگی و راهی برای ما به وجود آورده که در آن می‌توان بهترین زندگی را داشت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مردی از تبار و قبیله فرزندان صادق و بصیر انقلاب از میان ما رفت، و اشاره شد به سوی مردمانی که این اندازه خدمتگذار صادق را می‌شناسند، پس باید در عظمت شهید آیت الله رئیسی متوجه آینده‌ای شد که در ابتدا تصور آن را هم نمی‌کردیم که در بستر تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی، خداوند چگونه چنین مردان و چنین مردمانی را پرورانده است تا در فهم آن پای بر میدان بگذاریم، وگرنه در میدان دشمنان و مخالفانی قرار می‌گیریم که قصه احوالات آن‌ها «ثم لا یموت فیها و لا یحیی» می‌باشد. آیا این نوع بودن که نه مردن است و نه زندگی کردن؛ تقاص آنانی نیست که در مقابل چنین نظامی قرار گرفته‌اند؟!! موفق باشید  

37625
متن پرسش

به نام خدا سلام و احترام خدمت شما استاد عزیز: احساس می کنم شهید جمهور با شهادت خود راه جدیدی را برای عبور از بحران های تاریخی در مقابل ما گشودند؛ راهی که شاید نمی دیدیم، راهی که از آن فرار می کردیم، و آن راه قرارگرفتن در بلا بود، انگار شهید رئیسی خود را در اینجا معنا کرده بودند، نمی دانم، زبانی برای گفتنش ندارم ولی انگار ایشان را در تفسیر سوره بلد می بینم، انگار آمده بود تا بگوید باید در این میدان علی اکبر گونه بایستی و اربا اربا شوی و خود را سپر بلای امام امت قراردهی تا او در امان بماند برای محقق شدن وعده الهی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ظرفیت گسترده انقلاب اسلامی است که هرکس به نحوی در راهی گام گذارد که به سوی اهداف آن انقلاب باشد؛ خود به خود استعدادهای نهفته او شکوفا می‌گردد در حدی که خود او و ما نیز از الطاف خاصی که به او شده است، حیرت می‌کنیم. موفق باشید

37618
متن پرسش

استاد عزیز سلام: عرض تسلیت و تبریک بابت شهادت بزرگ مرد جهادی، رییسی عزیز. با توجه به اینکه این نظام مورد عنایت خاص پروردگار و امام زمان هست، و بعد از سالها شهید رئیسی امیدهای زیادی نسبت به آینده انقلاب و رفع مشکلات در ذهن ها زنده کرده بود شهادت ایشان چه ابعاد و توجیهاتی می‌تواند داشته باشد که ما به این قلبمون بقبولانیم و مقداری درد فراق و دلشوره ما فروکش کند آیا شهادت ایشان برکاتی بالاتر از وجود ایشان داشت؟ آیا آینده عملکرد ایشان احتمال دچار شدن به سرنوشت مابقی رئسای جمهور داشت و خداوند با این شهادت بهترین سرانجام برای ایشان و نظام خواست؟ آیا خداوند شخص کاربردی تر برای نظام در نظر داشت که ضعف های این دولت را سریعتر و راحت تر رفع کند؟ (مانند کنترل تورمی که در سفره مردم زیاد حس نشد، یا قول مسکن ۱ ملیون در هر سال، یا بی سامانی بخش خودرو سازی و...) ممنون از شما، دعاگوئی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مربوط به ذات انقلاب است جهت حضور در آینده بشر، حضوری که متذکر توحید می‌باشد و عبور جهان از زشت‌ترین معنایی که انسان در خود دارد و خداوند مسلّماً آیت الله رئیسی‌ها را پرورانده است برای چنین منظوری. مهم درست‌دیدنِ چنین انسان‌هایی در جایگاه تاریخی‌شان می‌باشد. موفق باشید

37615
متن پرسش

سلام و درود خدا بر استاد عزیز: با اینکه می‌دانم این پرسش شاید به حضرتعالی ارتباطی نداشته باشد و خود جناب آقای دکتر داوری اردکانی باید پاسخ بدهند اما برای شما و به تبع ما، که به آرا و نظرات این متفکر و فیلسوف زمانه توجه جدی و ویژه داریم سوال پیش می آید چرا ایشان در حادثه سانحه سقوط بالگرد هواپیما به اندازه یک خط تسلیت هم نمی‌فرستند و همچون گذشته در مورد این مسائل به این بزرگی سکوت می‌کنند در حالی که فیلسوفی روسی نیز پیام می‌فرستد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که جناب آقای دکتر رضا داوری با توجه به تعلق عمیقی که نسبت به انقلاب اسلامی دارند و در نشستی که آقای دکتر رضا داوری در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد سال ۱۳۹۶ در خانه مشروطه اصفهان داشتند، از ایشان ‌پرسیدند: «آیا انقلاب اسلامی راهی را برای ما باز کرده است؟ و آیا امکانات تازه‌ای به روی ایران گشوده است؟» ایشان در جواب می‌فرمایند: «چرا در بدیهیات شک می‌کنید؟ مگر می‌توان گفت که حرکت امام خمینی یک گشایش در تاریخ ما نبوده؟ انقلابی رخ داده وعهدِ دینی تجدید شده است، مهم آن است که ما چطور می‌خواهیم رونده‌ این راه باشیم. اکنون باید گشایش را فهمید و البته به آن دل‌خوش نشد، باید به امکانات و چگونگی این راه دقت کرد. ما قدم به قدم باید آن را بگشاییم.» و از این جهت می‌توان گفت شاید خود را در جایگاهی نمی‌دانند که باید نسبت به این امور وارد شوند و بیانیه صادر کنند. درحالی‌که همه دغدغه‌های ایشان، سرافرازیِ ذات انقلاب است در همه مراحل تاریخی‌اش. موفق باشید

37614
متن پرسش

سلام بر استاد بزرگوار: نمی‌دانم در بین این جمعیت عظیمی که برای وداع با پیکر شهید ابراهیم رئیسی آمدند چند نفرشان در انتخابات ریاست جمهوری قبلی یا اصلا رأی ندادند و یا به آقای رئیسی رأی ندادند چونکه ایشان را دارای صلاحیت نمی‌دانستند و حال که خداوند صلاحیت شهادت ایشان را تأیید کرد دلهاشان منقلب شد و اینگونه با اشتیاق و قدرشناسانه به خیابان ها آمدند تا به رئیس جمهور خود برای آخرین بار ابراز ارادت کنند و با او خداحافظی کنند. نمی‌دانم در بین آنها چند نفرشان آرزو دارند که زمان به عقب برگردد و رأی خود را به ریاست جمهوری آقای رئیسی به صندوق بیاندازند؛ که ای کاش خداوند صلاحیت همه ما را تأیید کند که اگر چنین شود دل های مردم با رأی خداوند همراه می‌شود و اینگونه می‌شود که شد. و چقدر اکنون رو سیاهند برخی رقبای آن زمان آقای رئیسی که با تخریب و تمسخر ایشان و با سیاسی کاری و دغل بازی خواستند نتیجه انتخابات را به نفع خود رقم بزنند. هنوز صحبت های آقای رئیسی را در مناظره به یاد دارم که چقدر باوقار و با عزت نفس همانگونه که دین خدا از او می‌خواست و شأن ایشان بود عمل کرد و خداوند هم خواست که در دل مردم جای بگیرد. روحش شاد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعده و سنت خداوند است که فرمود: «وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» حال مائیم و آینه درخشان شخصیت مردی که در ایمان به خدا در همه ابعاد ایمان در استحکام بود و خود را این‌چنین در فهمِ جایگاه انقلاب پرورانده بود به طوری که عملاً حکایت وجدان همه ملت‌های زنده گشت. نکته مهمی که رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده شهدای خدمت مطرح کردند؛ فهم درست انقلاب را یکی از شاخصه‌های شخصیت آیت الله رئیسی برشمردند. https://eitaa.com/c/1778299/8568 موفق باشید      

37613
متن پرسش

  آیت الله خامنه‌ای در خطبه‌های مشهور ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ در نمازجمعه تهران فرمودند: « از این طرف هم شبیه همین کارها به نحو دیگرى انجام گرفت. کارنامه ى درخشان سى ساله ى انقلاب کمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد که اینها شخصیتهاى این نظامند؛ اینها کسانى هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند. بنده در نماز جمعه هیچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم؛ اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم. به طور خاص از آقاى هاشمى رفسنجانى، از آقاى ناطق نورى من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسى متهم به فساد مالى نکرده؛ حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعائى دارد، بایستى در مجارى قانونى خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمی‌شود اینها را رسانه اى کرد. اگر چیزى اثبات بشود، فرقى بین آحاد جامعه نیست؛ اما اثبات نشده، نمی‌شود اینها را مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد. وقتى اینجور حرفها مطرح می‌شود، تلقى هاى نادرست در جامعه به وجود مى آید، جوانها چیز دیگرى خیال می‌کنند، چیز دیگرى می‌فهمند. آقاى هاشمى را همه می‌شناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهاى بعد از انقلاب نیست؛ من از سال ۱۳۳۶ - یعنى ۵۲ سال قبل - ایشان را از نزدیک می‌شناسم. آقاى هاشمى از اصلى ترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدى و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزى انقلاب از مؤثرترین شخصیتهاى جمهورى اسلامى در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبرى تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب می‌کرد و به مبارزین می‌داد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهاى زیادى داشت: هشت سال رئیس جمهور بود؛ قبلش رئیس مجلس بود؛ بعد مسئولیتهاى دیگرى داشت. در طول این مدت هیچ موردى را سراغ نداریم که ایشان براى خودش از انقلاب یک اندوخته اى درست کرده باشد. اینها یک حقایقى است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.» سلام: خیلی از آقای هاشمی بد گفته میشه من واقعا با خواندن متن تسلیت که اشاره های عجیبی داشتند و متن های سخنرانی و و خصوصا اشاره ای که در متن تسلیت داشتند که خناسان نتوانستند ما رو جدا کنند و و می‌خواستم بپرسم چرا اینقدر موضع شما نسبت به آقای هاشمی به گونه ایست که ایشان انگار منحرف شدند. خصوصا اینکه شما در کتاب سلوک چقدر نگاه متعادلی به موضوعات دارید و بحث نگاه آزاد اندیشی و را مطرح کرده اید. واقعا آقای هاشمی اینقدر بد بودند که وقتی کسانی از شما سوال می‌کنند و کلی توهین می‌کنند شما تایید می‌کنید. خواهش می‌کنم سوال من در لب المیزان گذاشته نشه و همچنین پاسخش. خصوصی بفرستید ممنونم. استاد من شما رو خیلی قبول دارم سالهاست از دور شاگرد شمام و شما را به عدالت قبول دارم. ان شاءالله از پاسخ شما ابهامات ذهنی من حل بشه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچند بحث در این مورد مفصل است و تصور می‌شود اگر سؤالات مربوط به آقای هاشمی را در آرشیو سؤالات سایت دنبال بفرمایید؛ تا حدی موضوع جایگاه متفاوت آقای هاشمی در مراحل مختلف حضور ایشان در میدان انقلاب روشن می‌شود. مهم مسیر شخصیت ایشان است که چگونه از شخصیتی مبارز با آنهمه توصیفاتی که رهبر معظم انقلاب در مورد ایشان به کار بردند، در مقابله با آقای احمدی‌نژاد کارشان به جایی رسید که رهبری بفرمایند در مقایسه با آقای هاشمی به احمدی‌نژاد نزدیک‌ترند و حتی در نماز میتی که برای آقای هاشمی خواندند برخلاف معمول جمله«اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا» را بر زبان نراندند. موفق باشید

37612
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز: متاسفانه رئیس جمهور و یارانشان را از دست دادیم ولی نمی‌خواهم از این بعد باب صحبتم را باز کنم. می‌خواهم بگویم: این نوع شهادت ظاهرا چند نوع حضور خاص برای انقلاب به وجود آورد: ۱. حضور در دولتِ اصیل انقلابی که دولت رجایی و خامنه ای ابتدای انقلاب را پیوند داد به نسل فعلی و نسل فعلی فهمیدند و یافتند که آن جنس انقلابی گری که صحبت می‌کردند یعنی چه. ۲‌. حضور خود انقلاب در دولت اسلامی، گویا ابتدای دولت اسلامی در انقلابی که به قله رسیده، دولت آقای رئیسی بود. شهادت این چند نفر هم گویا با آن ترکیب خاص (رییس جمهور، وزیر امور خارجه، استاندار، محافظ ، امام جمعه و خلبانان) مقصودی بود که خداوند می‌خواست به ما برساند، که دولت اسلامی اینگونه است، نمی‌نشیند پشت میز بلکه با ترکیبی نورانی سفر می‌کند، برای مردم می‌دود، خاکی می‌شود، خسته می‌شود، حتی غذا نمی‌خورد! برای مردم ... آن مردمی که در ادبیات مقام معظم رهبری، رضایت آن مردم رضایتِ الله است . ۳. حضور انقلاب در موقعیتی جهانی، که کشورها و مسئولین متعددی ابراز ارادت کنند! ۴. حضور مردم، در موقعیتی که حس کنند: اگر بدی گفتند و یا بدی ای کردند، بیایند در تشییع آن عزیزان عذرخواهی کنند ... و موارد دیگر. می‌خواستم بپرسم: اینها حکایت از چیست؟ ما چه چیزی از دست دادیم و چه چیزهایی بدست آوردیم؟ و وظیفه ما در قبال اینها چیست؟ ممنون می‌شوم اگر توضیحی بفرمایید. یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری ای رفیق! اینها همه و بیش از این‌ها، حکایت حضور در تاریخی است که خداوند اراده کرده با نور وجود انسان‌هایی بزرگ و معنوی از یک طرف، حجابِ غلیظ‌ترین ظلمات استکبار آخرالزمانی را دفع نماید؛ و از طرف دیگر، زمینه ظهور انسان کامل و انسان‌های متعالیِ آخرالزمانی را فراهم کند و در یک کلمه آری! شهید رئیسی به خوبی معنای خود را در انقلاب اسلامی درک کرد تا در جهان سیاستی که با انقلاب اسلامی گشوده شد، راه گم نشود و متوجه باشیم به کجا باید دل ببندیم. آیا حکایت سخن رهبر معظم انقلاب در تأکیدِ ایشان نسبت به «ایمان» و «امید»؛ حکایتِ آنانی نیست که همچون شهید رئیسی بزرگ معنای حضور در انقلاب را فهمیدند؟ و حکایتِ باز رئیسی درادامه این تاریخ از او به گوش نمی‌رسد؟!! موفق باشید          

37611
متن پرسش

چگونه می توان «سرمایه» بود برای کشور؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در کنار کسب معارف و توانایی‌هایی که انقلاب اسلامی و کشور نیاز دارد خود را بپرورانیم و در هر کجای این کشور توحیدی بدان نیاز باشد، حاضر شویم؛ عملاً برای کشور سرمایه خواهیم بود. مهم آن است که خود را آماده رفع مشکلات جامعه و تعالی روح معنوی انسان‌ها بنماییم. موفق باشید

37610
متن پرسش

استاد عزیز: از راز این اشک‌هایی که تمامی ندارد بگویید، از راز این بی‌قراری‌ها، از اسرار این انقلاب، استاد این انقلاب چیست؟!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این انقلاب، صفحه گشوده توحید است با ظهور مردانی که اشاره‌هایی هستند به سوی عرش که با بودن‌شان مأمور نمایش حقیقت توحیدیِ عرش‌اند در جهان سیاست، تا تاریخی به ظهور آید که حکایت حضور انسان کامل «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌باشد و با شهادت‌شان که برگشت به مأوایِ عرشی‌شان می‌باشد ما را متوجه عرش می‌کنند و این‌جا است که ناگهان به خود می‌آییم که چه اندازه نیازمند آن حضور هستیم. و این‌جا است که آن اشک‌های زیبا، حکایت‌های خود را با ما در میان می‌گذارد. و حکایتِ باز رئیسی از آن اشک ها به گوش می‌رسد. موفق

باشید

37571
متن پرسش

سلام استاد: یک سوالی داشت اون هم این بود که نسبت صنعت و ساختن و سوختن هم چون عودی که می‌سوزد و فضا را خوش بو می سازد، با مادیات و زمان کنونی که هر لحظه در انتظار ماست، چیست؟ و من کجای این قصه قرار دارم؟ منی که دلسپرده وعاشق از هر کجا گریخته ام و به قطب نما چشم روشن نموده ام، حال خود را در این ناکجا آباد یافته ام، آن کسانی را که در آن جزیره ی ساختن دیدم، دَم ورودی پل سر کنده و سر از خود جدا کرده بودند تا سنگینی سرشان آن جزیره را به زیر آب نکشد. حال من چه کنم که کردنم از همه کلفت تر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مائیم و راهی که در این تاریخ با انقلاب اسلامی ذیل رهبری نایب الإمام حضرت آیت الحق سید علی خامنه‌ای در مقابل ما گشوده شده است، با نظر به مردانِ مردی مانند حاج قاسم سلیمانی آن‌جایی که فرمود: «یکی از شئون عاقبت به خیری «نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب» است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است.» موفق باشید

37564
متن پرسش

«سر زد از افق، مهر خاوران فروغ دیده‌ی حق باوران. بهمن، فرّ ایمان ماست. ... شهیدان، پیچیده در گوش زمان فریادتان . پاینده، مانی و جاودان جمهوری اسلامی ایران» در پی وجود و حق و نور و هستی و بودن و شدن، جملات بالا بر دل تابیدن می‌گیرد، انقلابی که سرودش سرود توحیدی جان همه انسانهاست و به بلندای همه تاریخ بشریت است، محال است افول کند چون از افقی سر زده است که جان جانان ماست نه از اوهام ذهن‌‌ها! چقدر خوب این سرود با قصه‌ی جان تک تک انسان‌های این تاریخ انس می‌گیرد و ما را به ساحت برتری از وجود رهنمون می‌شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نه تنها انقلابی که سرودش، سرودِ توحیدی جانِ انسان‌ها است به بلندای تاریخ بشریت، هرگز افول نمی‌کند؛ یقیناً به جهت ذات توحیدی حیرت انگیزش، نجات‌دهنده همه آن‌هایی است که در پهنه گسترده زمین، سخت به دنبال نجات بودند و به خوبی روزنه نجات را در جمهوری اسلامی یافتند. آری! « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» و درست مقابلِ این جریان، جریانی است که به جهت فساد اخلاقی و ظلمات روحی که دارند، با تمام وجود در مقابل همین جمهوری اسلامی به بهانه‌های جزئی ایستاده‌اند و این یعنی: « وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى»، آیا این عجیب نیست که خداوند در نسبت با انقلاب اسلامی چنین صحنه‌ای را پیش آورده که مخالفانِ آن تا این اندازه در سقوط شخصیت و فساد هستند؟ « فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ» و این یعنی جمهوری اسلامی، حجّت دوران ما است. موفق باشید   

37501
متن پرسش

با سلام به استاد عزیز و بزرگوار حاج آقا طاهر زاده دامت البرکاته: راجع به این فیلم هفت سر اژدها و نقش این آقازاده در این فیلم که در شبکه ۳ سیما پخش می شود نقش اصلی این آقازاده پسر مرحوم هاشمی رفسنجانی نقش اصلی و کلیدی دارد. تعبیر سلطان خان دارد. استاد من نظرم در مورد مرحوم هاشمی و خاندان ایشان را مثل طلحه و زبیر در زمان حضرت علی علیه السلام بودند می دانم چه برای دسترسی به بیت المال به گفته حضرتعالی اینها اموال خود را با تبر جدا کردند به خاطر اینکه این قدر مال حرام جمع کرده بودند دقیقا تاریخ تکرار شده چرا هاشمی و خاندان او به این روز دچار شدند و مورد نفرت ولعن و نفرین قرار گرفتند؟ چرا ایشان آمدند در نماز جمعه به مردم گفت اگر بچه های ما از را حرام ارتزاق کنند پای ما می نویسند؟ ایشان دقیقا همین طور عمل کرد و یا آمد مانور تجمل را استارتش را زد و همه مسولین را دعوت به تجمل و رفاه زدگی کرد. دیگه بعضی این نمی شود که خاندان ایشان در این فیلم چقدر جنایت چقدر خباثت و پلیدی خود را به نهایت گذاشته مثل ساواک مثل صدام ملعون دارد عمل می کند. آقای احمدی نژاد تو مناظره با میر حسین موسوی همان اول پته هاشمی را رو کرد به موسوی گفت که دست هر کاری بزنیم ته اش پسر هاشمی هست پسر هاشمی چکار می کنند در کشور پرونده قطوری دارد در قوه قضاییه و بعد هاشمی خاندان او با احمدی‌نژاد بد شدند به او چیز گفتند و حتی شکایت کردند هاشمی مظلوم نمایی کرد اگر ریگی به کفشش نبود قاعدتاً واکنش نشان نمی داد ولی ایشان دستش نگیر پس بی افتاد نه تنها حرف زد حتی اعتراض کرد ایشان غیر قانونی تو شرکت نفت زمان وزیر زنگنه مهدی را سر کار آورد. متاسفانه تو خاطرات ننگین خودش آورده ولی دریغ که فاصله رهبری با ایشان زمین تا آسمان هست. زندگی حضرت آقا را می بینم و زندگی پر نکبت و بی خدای ایشان را تفاوت ره از کجا تا به کجا؟ حضرت آقا ساده زیست عارف حکیم و مومن به معنای واقعی و فرزندان آقا هیچ‌کدام در نظام نه مسولیت نه نامی و نه نشانی دارند ولی اگر حضرت آقا تا آخر با هاشمی ساخت من ماندم با صبری که حضرت آقا دارد چه خون دل خورد ه نه تنها آبروی او را حفظ کرد از ایشان حمایت کرد در نماز جمعه از ایشان و حتی اختلاف نظر با ایشان را طبیعی می داند چیز مهمی نمی داند نظرم این هست اگر آقا با ایشان کنار آمد و چرا پست به او داد به خاطر خودش نبود شاید می خواست به ملت بفهماند هاشمی کیست و چیست و خود ملت او را کنار بزنند مثل همان کاری که حضرت امام با بنی صدر کرد خودش رای نداد ولی گذاشت ملت او را کنار بزنند اگر او این کار را می کرد می شد دیکتاتور. هرگز امام این کار را نکرد ولی هاشمی از امام عزیز و حضرت آقا می خواست با ملتش این کار را بکند و از امام می خواست بنی صدر را بگذارد کنار و در زمان حضرت آقا از آقا می خواست احمدی نژاد را بگذارد کنار و رای ملت و مردم را نادیده بگیرد و دوست خودش میر حسین موسوی را سرکار بیاورد ولی نه امام و نه رهبری به حرف او اعتنا نکردند. در مقطعی می بینم حضرت آقا با ایشان برخورد کرد ولی باز با احترام در مورد برجام و مذاکره با آمریکا ولی ایشان به آقا توهین کرد و دهن کجی کرد می گفت من حرف رهبری را می پذیرم حرف اول آخر را می زند ولی کار خودش را می کرد و آقای سید حمید روحانی فرمودند هاشمی از اول اعتقاد به ولایت فقیه نداشت و پیرو نبود و غرور داشت که به این روز دچار شد ولی انتظار از قوه قضاییه خواستاریم با این آقازاده ها باید سفت و سخت برخورد کند زندان برای اینها کم بود ولی هاشمی و فرزندانش در پیشگاه خداوند متعال باید جواب تک تک مردم و شهدای عزیز بدهند و هاشمی دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام را از کاخ مرر شاه ملعون کرده بود برای خود و آخر سر در استخر مرد «ای آنکه مذاکره شعارت / استخر فرح در انتظارت» و این پایان کار بود که در نهایت قرق در دنیا پرستی و این تجمل و فخر فروشی و این سکوت کبکبه دبدبه بی نهایت در زر و زور تزویر بود. آخر در استخر غرق شد و آخر عاقبت بدی از دنیا رفت برای تاریخ عبرت شد و برای همیشه در تاریخ ماندگار و ثبت شد که برای آیندگان عبرت شد و حضرت آقا در نماز میت برای ایشان خواند نگفت ایشان آدم خوبی بود و جز خوبی از او ندیدم نگفت حتی برای مردم معمولی می گویند آقا گفتند خدا او را ببخشد و او محتاج به مغفرت هست. این شد عبرت تاریخ اگر عبرت بگیرند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات دقیقی را به میان آورده‌اید. در این رابطه در جلسه شنبه، متنی تحت عنوان «زمان شناسی حضرت امام صادق علیه السلام و حضوری دیگر» و شرح صوتی آن خدمت دوستان عرضه شد که می‌توانید آن را در کانال «مطالب ویژه» دنبال بفرمایید تا از عظمت سیره و روش انقلاب که راهِ امام صادق «علیه‌السلام» را در این موارد طی می‌کند، حیرت نمایید. موفق باشید

37482
متن پرسش

در صبحدم بارانی بهار و اردیبهشت برای معلمی می‌نویسم که واسطه لطف الهی برای جانهای ما شد. سلام و ارادتم تقدیم به شما استاد عزیز بضاعت اندک من برای تقدیم به روح مهربان شما، همین قطره‌های زلال اشکی است که در بین الطلوعین تاریخ در غربتِ غیبت امامان از چشمهای منتظرم جاری است. رهبر انقلاب در جواب جوانی که از میانه جمعیت فریاد زد دوستت داریم فرمودند خوش‌ به حالتون که اگه منو دوست دارید، میشه منو ببینید من شما را دوست دارم و نمی‌تونم ببینم. من در گوشه تنهاییم بارها این جمله را شنیدم و خود را مخاطب آن دیدم و با عشق او که تنها از قاب رسانه ها صورتش را و در ملکوت عالم حقیقتش را دیده‌ام اشک ریختم و به عشق او زندگی‌ام را صرف اسلام ِ انقلابی و انقلاب اسلامی کردم چرخ جهان با ولایت می‌گردد و ما که به عشق روح الله نفس می‌کشیم همه، همیشه دلتنگ هم هستیم اگر از من بپرسند مهمترین ویژگی رهبر انقلاب چیست قطعا خواهم گفت «عشق به خمینی» و ارادت شما استاد عزیز به روح الله قلب ما را به هم گره زد بارها در جلسات فرمودید، حس می‌کنید چقدر باهمید؟ آری استاد عزیز وسعت عشق روح الله با قلب ما کاری کرد که باکری و خرازی و متوسلیان تا کودکان و زنان غزه تا دانشجویان آمریکایی دردمند از احوال غزه را در عالَم انقلاب اسلامی ببینیم و بیش از هرکس نسبت به بچه‌های دغدغه مند انقلاب با وجود تمام اختلاف سلوک و سلیقه‌ها احساس برادری و یگانگی کنیم و به لطف الهی شما استاد عزیزم در گشودن این منظر واسطه لطف الهی بودید این پرسش را با نام مستعار نوشتم تا بتوانم چند جمله از احوال واقعی قلبم را بیان کنم و این اشکهای از سر شوق و درد و شُکر را تقدیم روح مهربانتان کنم. الحمدلله علی جمیع نعمه و آلائه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیای الهی و از همه مهم‌تر رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» به ما از آینده و از حضوری خبر دادند که انسان‌ها یگانگی خاصی را نسبت به همدیگر احساس می‌کنند که نماد آن حضور، تا آن‌جایی خواهد بود که به تعبیر روایات، گرگ و میش در یک آخور با همدیگر غذا می‌خورند که مثالی باشد تا بفهمیم چگونه دوگانگی‌های همچنانی هم جای خود را به یگانگی می‌دهد چه رسد به یگانگی‌ها که ریشه در فطرت دارد.
سلام بر اشک‌هایی که از آن گزارش دادید تا معلوم شود مسافر کدام روزگارید. سلام بر اینهمه یگانگی و دل‌تنگی از همدیگر. آیا از خود پرسیده‌ایم چه نسبتی بین حضرت زهرای مرضیه «سلام‌‌الله‌علیها» و جناب سلمان بوده که حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» به جناب سلمان گِله می کنند چرا به ایشان کمتر سر زده؟ چه نسبتی بین این دو بزرگوار در میان است که از نظر جنسیتی نامحرمند، ولی از نظر انسانی این اندازه یگانه‌اند؟ آیا این همان حضور ذیل اسلام عزیز نبود؟ 
سلام بر یگانگی قلب‌ها بین ما و کودکان غزه و دانشجویان ضد رژیم صهیونیستی آمریکا. یعنی سلام بر زندگی، زیر سایه دوستی‌ها که حقیقتاً اگر جان گرگان و سگانِ انسان‌نما از هم جدا هست و در این جدایی به حکم «لا یموت و لا یحیی» بین مرگ و زندگی دست و پا می‌زنند «متحد جان‌های مردان خداست»، و در این یگانگی «در عین حفظ حریم‌ها» نسبت به هم چه ایثارها دارند. آیا جز این است که خداوند ما را برای این نوع حضور خلق کرده؟ چرا آن را با ایجاد هرچه بیشتر دوستی‌ها و تواضع‌ها و ایثارها، پاس نداریم؟ موفق باشید    
 

37476
متن پرسش

سلام استاد: حالم بدجوری گرفته! قبلاً هم این حالو داشتم. با مطالعه کتابهای شما تا حدودی این حالت برطرف شد. اما الان به کتاب های شما هم عادت کردم. حالا باید چکار کنم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبیعی است که ما امروز در جهانی باشیم که جهان سیطره نیست‌انگاری است. باید آن را به خوبی درک کنیم و بشناسیم تا متوجه راهی باشیم که با انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده شده. جهت شروع، خوب است مباحث «نیست‌انگاری» را دنبال بفرمایید. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/sound/1363?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C
https://lobolmizan.ir/leaflet/1361?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C
 

37455
متن پرسش

خداوندا مرا از خطر و ساقط ساختنم از شر شیطان های انسان نما به دور دار اگر که چه در اوج ناپاکی ام و از حریم اولیاء شما رانده شده ام. حسینیه ات در ایران، یا حسین. من هر کجا که باشم حتی در آن طرف دنیا یا در کنار شش ضلعت. انقلاب اسلامی تو کربلا را با تمام رشادت ها و شقایق های پرپر شده اش در هوایم بوی شهادت را تازه ساختی. من ماندم و سال ها فرو ماندگی و خاطره های فروکش، شناور هستم در دریاچه ای که روزی برای خودش رویای هرکس بود و اما از بد این روزگار حال که تبدیل شده به یک باطلاق فروکش، نسیب من شده. آه... گلایه ای ندارم به درگاه خداوند، من یک انسان هستم و فقط ملائک هستند که مقام معلومی دارند. ملامتش برای من سخت است که بگویم چرا؟ حداقل شکر می‌گویم که خداوند مرا هم لایق دانست و گذاشت از پس این دریاچه ای خشک که در پیش چشمانم تبدیل به یک شیشه شده و روزهایی از خودش را نشانم دهد که او هم زمانی به اقیانوس متصل بوده و کشتی پیامبران بر آن می تاخته تاخته است. شکر. حقیقتا و به راستی خودم هم می‌دانم که دیگر خسته شده ام. اما خیال یکی و زمان هم یکی، چون درک این دو به اندازه ی مرگ مرا هم آشکار و آگاه می‌سازد و هم به اندازه ی زندگانی در این دنیای فانی و خاموش، ساکت و شاکر می‌کند. خداوندا بر این خاکت چه فرشتگانی زیسته اند، حال که من خود را در این غربت کده ی تیره آباد یافته ام، قرآنت را از درون به بر روی آیینه ی شهادت می‌خوانم. رسم من این بود که همیشه کار را به اینجا بکشانم اما تو از دلم خود را با اشکی مختصر در گلستان شهدایت مبرا ساختی از هر... تو با جمهوری اسلامی بر سرم منت گذاشته ای و من چه دارم برای این که تو را شکر گویم . «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» صلوات

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال زیباترین حضور، حضوری است که انسان بتواند به بهترین شکل در آنچه هست، خود را بیابد و بنگرد که به گفته جناب مولوی: «درهای گلستان زپی تو گشاده ایم/ در خارزار چند دوی ای برهنه پا.». حقیقتاً آن‌هایی که متوجه گلستان حضور ذیل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، آری! جمهوری اسلامی نشده‌اند؛ پای در خارزار نهاده‌اند، حال آن خارزار هرکجا که می‌خواهد باشد چه به نماز ایستاده باشند و چه به شراب نشسته باشند. موفق باشید

37436
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: در یکی از گروه‌های تلگرامی بحثی صورت گرفت و عده‌ای اصرار داشتند که جمهوری اسلامی به دین آسیب زده و مردم را از دین جدا کرده! در پاسخ به این افراد مطلبی را نوشتم. نظر مبارک استاد را تقاضامندم. ✍عنوان: «خطای جریان روشنفکری ضددینی و غربزده!»/ جریان روشنفکریِ غرب پرست و غرب گدایِ کشور ما که تمام هستی و عمر شان یک سجده طولانی به غرب است، از فرط مستی و هوس شدیدی که نسبت به مدرنیته دارند، آن را پایان و کمال تاریخ می پندارند و می پندارند که تاریخ و تمدن غرب برای ابد باقی است و باید تمام بشریت در راه تجدد و توسعه گام بردارند و هیچ راه دیگری جز حضور در تاریخ تجدد و توسعه وجود ندارد! غافل از اینکه متفکران و فلاسفه هوشیار و بزرگ غربی، خیلی زودتر از این ها متوجه بحران ها و بی آیندگی تمدن غرب شدند و گزارش آن را به همگان اعلام کردند. ما هم طبق نظر به سنن جاری در هستی و بر طبق مبانی و قواعد ِ قرآنی خودمان، به راحتی می توانیم آینده و افق ویران این تمدن مادی را از هم اکنون به نظاره بنشینیم و به صدای فرو ریختن و خرد شدن اسکلت و استخوان های این تمدن گوش بسپاریم. آنچه در ایران در حال وقوع است، نوعی پوست اندازی از یک دینداری کهنه به سوی یک دینداری ناب و اساسی تری است. بشر جدید می خواهد حقایق را با جان خودش احساس کند و با اگزیستانس خودش با حقایق هم آغوش شود. به همان معنایی که آن مرد بزرگ تاریخی گفت: «در میخانه گشایید به رویم شب و روز /  که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم» حقیقتاً مساجد و مدارسی که ما را در علوم حصولی و مفاهیم دینی متوقف می کنند جای بسیار خسته کننده ایست. ما نیاز به میخانه ای داریم که دائم در مستی و شعف حضور در محضر انوار متعالی عالم قدس باشیم و همه وجودمان با حقایق مأنوس باشد. جریان روشنفکری ضددینی مطلقاً شعور فهم این مطالب را ندارد. لذا تا ذره ای از مظاهر ضد سنت در جامعه می بیند با دمش گردو می شکند و با همه وجود قر کمر می دهد. غافل از اینکه افق دیگری در راه است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر دینداری به معنای کاتولیکی آن در صحنه باشد و صورت متافیزیکی باورها، دینداری به حساب آید؛ جمهوری اسلامی از آن دینداری که حضور انسان را در تاریخ و تاریخ خود و در اجتماع و در سیاست بدون حضور دینی می‌خواهد، جمهوری اسلامی از دینداری عبور کرده است. ولی اگر دینداری به همان معنای جمهوریت است در عین اسلامیت، این مائیم و مردمانی که زیباترین حضور را تنها در چنین نظامی دنبال می‌کنند و مردمان در بستر دین الهی بنا دارند سرنوشت خود را در دست گیرند و در آینده‌ای حاضر شوند که به جای دوگانگی خواجه و برده، به یگانگی بین انسان‌ها ذیل حضور دینداری در تاریخ برسند. حضوری که رهبر آن می‌فرمایند: «اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر؛ رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است». موفق باشید        

37418
متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام و عشق و ارادت به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا. استاد شجاعی در کلیپی فرمودند که وفاداری خودتون رو به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اثبات کنید، امام زمان علیه السلام به تعبیر حضرت علی علیه السلام اگه ۱۴۰۰ ساله آواره هستند، بدلیل این هست که یار وفادار ندارن مثل حضرت عباس علیه السلام، تا قیام کنند. وفاداری به نماز و روزه و هیئت و سینه زنی نیست، اینها برای زنده کردن وجدان و وفاداری. ما نسبت به امام هست. ممکنه ما لحظه ای که باید کاری بکنیم که وفاداری نسبت به امام زمان علیه السلام هست انجام ندیم و بریم هیئت و حال کنیم ولی بصیرت و تشخیص در میدان عمل سربزنگاه نداشته باشیم. فرمودند سرتون رو خلوت کنید از دلمشغولیهای دنیایی و حتی معنوی غیرمرتبط با حضرت حجت ارواحنا له الفدا، فقط دغدغه تون رو وفاداری کنید. چطوری؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دغدغه حضور هرچه بیشتر حضرت صاحب الأمر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» تا رسیدن به میدان حضور؛ همه و همه در راستای تحقق توحید ربوبی و به میان‌آوردنِ ایمانی است که در راستای آن ایمان، دینْ در جان‌های افراد به ظهور آید و اجتماع، اجتماع توحیدی گردد و شرایط عبور بشریت از حاکمیت استکبار فراهم شود امری که در این زمانه، انقلاب اسلامی و ولیّ امر مسلمین پیش آورده‌اند برای فراهم‌کردن شرایط ظهور. و بدین لحاظ همه همت ما باید تلاش هر چه بیشتر در حاضرشدن در میدان انقلاب باشد و دنبال‌کردنِ منویّات رهبر معظم انقلاب. موفق باشید    

37410
متن پرسش

سلام علیکم خسته نباشید ببخشید این سوال و نوشته کمی طولانی هست خواهش میکنم کامل بخونید. حالاتی بهم دست داد که همه چیز برایم سوال شد با خود گفتم اصلا ما چرا باید زندگی کنیم ایا چون جهنمی و بهشتی هست و جهنم درد دارد؟و همه چیز برایم سوال شد که چرا زندگی چرا کار کردن و ... یک لحظه دیدم در این که من هستی هستم که چرا میگویم نمیتوانم چرا بگویم یعنی هر چه امدم به خودم بگویم تو چرا هستی هستی که چرا میگویی دیدم بی معنا هست برایم. حتی اگر کسی به من بگوید بیا کاری کنم تا دیگر چرا نگویی به او خواهم گفت چرا باز یک لحظه دیدم شاید حالاتم شبیه جناب دکارت هست که گفت من شک میکنم پس هستم و در این که کسی هست که شک میکند نمیتوان شک کرد. با خودم گفتم حال مجبور به زندگی هستم و موجودی ابدی هم هستم پس بیاییم خودم یک معنا بر اساس هستم به زندگی بدهم یعنی خودم معنایی به زندگی بدهم تا بتوانم به بودن خودم ادامه بدهم و باز دیدم چقدر شبیه جناب دکارت شدم که همه امور را ابژه قرار داد هستم و با خود احساس کردم اگر همه چیز رو همینطور معنا بدم شاید دیگر احساس پوچی نکنم حال سوال من این هست که با این حالات(واقعا این حرف ها حالاتی هست که به من دست میدهد نه عقاید و باور ها اتفاقا باورهایم کاملا برخلاف این چیز ها است) چگونه میتوانم با مباحث شما انس بگیرم چگونه میتوانم به ظرفیت انسان اخرزمانی و انسانی که جناب صدرا بیان میکند مانوس شوم ایا من محکوم به هستی هستم که چرا میگوید ؟ اخه هر چه تا حالا کردم دیدم نمیشود در راهی قرار بگیرم و باتوجه به حرف شما که ان را با جان یافتم که فرمودید انسان امروز فقط نزد خود میتواند حاضر شود و همه چیز را در نسبت با خود میتواند بیابد دیدم من هم مثل جناب دکارت هستم؟ خیلی ممنون پاسخ گو سوالات جوانان هستید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصه هرکسی است که در این زمانه همچون شهید آوینیِ بزرگ به خود آمده و خودش برای خودش مسئله شده؛ در تاریخی که هرکس به خود آید می‌یابد که خودش برای خودش مسئله است ، حال یا چون دکارت و کانت و حتی هگل، با چنین انسانی در عین سوبژگی و درون‌ماندگاری که خودشان باشند برای خودشان، به‌سر می‌برند و یا در دل همان تاریخ مانند هایدگر به گستردگیِ انسان می‌اندیشند و دازاین را که معنای در جهان‌بودگیِ انسان است اصالت می‌دهد که نوعی معنابخشیدن به خود است و در این راستا تا حضور تاریخی انسان جلو می‌رود و یا در این جهان یعنی جهانِ ما، حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» خودش برای خودش مسئله می‌شود و به عرفان ورود می‌کنند و در دلِ عرفان و حضور در جهان انسان‌هایی بزرگ مانند حضرت علی«علیه‌السلام» جلو آمدند و باز گویا منتظر حضور دیگری برای معنابخشیدن به خود بودند که میدان سیاستِ آنچنانی که او فرمود «همه اسلام سیاست است»  و حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، مقابل ما گشوده شد تا در چنین حضور در خود و درخشش در جهان، خود را در بستر نهایی‌ترین حضور درک کنیم و فتحی شد از یک طرف برای امثال آوینی‌ها و از طرف دیگر برای آن‌هایی که به شکلی دیگر برای خود مسئله شده بودند و در نتیجه افق شهادت را یافتند و حال مائیم و حضور انسان در این جهان و راهی برای معنابخشی. مدتی است به انسان آری! باز به انسان می‌اندیشم و در این رابطه یادداشت‌های صدگانه‌ای شده است که یکی از آن‌ها تقدیم می‌شود: 29- انسان در نسبت با وجودش و بودنی که رو به سوی هستی دارد، مثل سایر موجودات نیست، وجودی است خاص با هستی گسترده و گشوده، لذا می‌تواند خود را به جهت گستردگی‌اش، در آن‌جا و در نسبت‌یافتن با دیگران، بدون دوگانگیِ ابژه و سوبژه بیابد، زیرا همه‌چیز در نسبت وجود گسترده او معنا پیدا می‌کند. مانند نطق که انسان در آن گشوده می‌شود با نوعی بیرون ایستادن و در آن بیرون‌ایستادن در نسبت با دیگران، خود را فهم‌کردن، در عین حضور نزد همه و همه را از خود جدا ندانستن، به همان معنایی که جناب مولوی می‌فرماید:
این دو هزاران من و ما         ای عجبا من چه منم!.   
موفق باشید              

37406
متن پرسش

سلام علیکم: با عرض ادب و آرزوی صحت و عافیت از حضرتعالی تقاضا داشتم با توجه به بینش تمدنی خود نسبت به انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم غربی و سیر تطوری که انقلاب داشته است، تبیین و توضیحی نسبت به این فرمایش رهبر معظم انقلاب در دیدار ۲۹ بهمن سال گذشته شان با مردم آذربایجان شرقی مبنی بر اینکه یکی از توفیقات مهم و نقاط قوت انقلاب اسلامی، ممانعت نسبی از مطرح شدن فرهنگ غرب بعنوان فرهنگ برتر و غالب و اصلاح کردن این نگرش بوده است را تشریح بفرمایید؛ بویژه که مستحضر هستید برخی از تحلیلگران و نویسندگان داخلی بر خلاف همین بیان معظم له، جامعه ایرانی را در دوران پسا انقلاب، بیش از پیش درگیری هضم در غرب و مبتلا به غربزدگی و استحاله می‌دانند و معتقدند انقلاب در بستر فرهنگی، توفیقی در برابر طرح غرب بعنوان فرهنگ برتر هضم کننده و تغییر نسبت جامعه با این فرهنگ و تمدن نداشته است. «جلوگیری نسبی از گسترش فرهنگ غربی به عنوان فرهنگ برتر؛ پیش از انقلاب این‌جوری بود؛ فرهنگ غربی فرهنگ برتر شمرده می‌شد. البته این بکلی برطرف نشده، اما تا حدود زیادی اصلاح شده». ۱۴۰۲/۱۱/۲۹ با تشکر و التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً تمام عظمت انقلاب اسلامی با نظر به همین نکته که رهبر معظم انقلاب فرمودند؛ روشن می‌شود. آری! وظیفه امثال ماها می‌باشد که بیش از پیش این نکته مهم تاریخی که رهبر معظم انقلاب بر آن انگشت گذاشتند را، تفصیل دهیم. در همین رابطه جزوه «انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن» https://lobolmizan.ir/leaflet/214?mark=%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87 تدوین شده و البته و صد البته باید نسبت به مبانی معرفتیِ انسانی که اسلام و ذیل آن، انقلاب اسلامی مدّ نظر دارد؛ به میان آید و تفاوت آن با انسانی که فرهنگ غربی تحت عنوان اومانیسم بر آن تأکید می‌کند، مشخص شود. ما در این مورد هنوز در ابتدای راه هستیم و در این رابطه یادداشت‌های ۶۵ گانه‌ای تحت عنوان « فکری در خورِ آنچه در این تاریخ در پیش است» تنظیم شده که این روزها در سایت قرار می‌گیرد. امید است افقی را در این مورد بگشاید. موفق باشید              

 

37388
متن پرسش

(آخرین نگاه) من آن آخرین نگاهت را به علی ندیدم اما روزگار که دیده و شاهد است ای نبیّ مکرّم آن زمانی که علی را تا سی سال پس از خود، نه؛ که تا همه ی روزهای رنج مهدی می دیدی ... و ای تو فاطمه از هر آنچه نمی‌شایست؛ قربان آخرین نگاهت به یگانه‌ات؛ علی آن زمانی که التماس‌هایش یکسره آهنگ یا فاطمه تُکَلِّمینی بود آن زمانی که ۴ ستون دلت را در زمین جا گذاشتی و خود بر آسمانْ خیمه زدی و آهنگ محزون این ۴ پاره ات را به یقین صدای گام های ام البنین تسلی می‌داد... ای غزل بیت علی! ای نظم رباعی‌های علی! ای قرارِ دل بی‌قرار علی! ای امّ البنین و امّ الحسنات علی! ای عین البنین و کنز الحیات علی! ای گنج ویرانه‌ی علی! ای سپیده‌ی خانه  علی! ای بارانِ بر آتش دل باریده‌ای ذخیره برگزیده! ای دوام فاطمه در خانه علی! - که علی اصلا ًبدون فاطمه‌ها طاقت ماندنش نبود - قربان آخرین نگاه علی بر تو ای بانوی برگزیده. نمی‌دانم گوهر وجود تو چه بوده و چند جبرئیل بر رسالتت مژده آورده؟ چهار گوشه دل فاطمه با سقفِ دستان تو مسکن گردید؛ وگرنه دل علی دیگر در کجای این عالم ساکن می‌شد؟ و تو ای علی! ای بالاتر از بلندای بشر! نمی‌دانم آخرین نگاهت به این دنیا با او چه گفتی که بیش از شمشیر جهل ابن ملجم پروران تو به شمشیر آنان تشنه بودی تا بند تنت را از این زندان تاریک ببُرّند و تو ای مجتبای همیشه‌ی تاریخ! قربان آخرین نگاهت به مادرت، به فاطمه‌ی هستی، قربان آخرین نگاهت به زینب، آن زمانی که پاره‌های دلت از زهر کینه‌ها پرپر می‌شد آن زمانی که دیگر نتوانستی دردهایت را در دلت نگه داری و پاره‌ای از آن را تاریخ دید که چه مظلومانه بهترینِ مردان در خانه بودی و چه آسان همسرت، شریک زندگیت، قاتلت؛ لطف‌هایت را بی‌جواب نگذاشت. قربان آخرین نگاهت به علمدار مکتب حسین؛ خواهرت زینب که چه حرف‌ها آیا به او داشتی و شاید در آخر سخن؛ سفارش سجاد را به زینب کردی، و تو ای امام سرگشتگان! ای حسین! قربان آخرین نگاهت به خیمه‌گاه، بگذار تا نگویم از دل خونت در آن نگاه... از نگاه‌های داغدار تو، اما نمی‌دانم کدامش را بگویم؛ نگاهت به شیرخوارگان را، یا به دخترک‌های مدینه، یا به گاهواره‌ها را، یا به هر پدر و پسری که کنار هم می‌دیدی، یا برادری در کنار برادری، یا نگاه‌های پرمعنایت به هر آبی و هر مشکی، یا به عمویی در کنار برادرزاده، یا به نان و خرما یا گوشواره، یا به هر خیمه، هر آتش. قربان آخرین نگاهت به نگاه‌های پرالتماس زنان بر پدرت حسین! آنقدر دیده‌های تو بسیار بوده که نمی‌دانم کدامش را بگویم؟! اما قربان آخرین نگاه‌های ساکتت به هر آن‌که محرم رازهای تو بود که فریادهای ساکت تو را می‌شنید و شاید پیش چشمانت سخت می‌گریست. کسی نمی‌دانم آیا بود که از خاطراتی که شاید برای محمدت می‌گفتی چیزی شنیده باشد؟ یا درددل‌هایت را نمی‌دانم پس از عاشورا شور عبادت‌هایت چقدر شیرین‌تر شد؟ از تو گفتنْ تمامی ندارد امیرِ صبر! همه می‌گویند امان از دل زینب، ولی حتی کسی زیاد نیست که بداند امان از دل سجاد چه سهمی دارد؟ 
از شما سربسته می‌گذرم و سراغ کسی می‌روم که دلتان سخت برای همه اشک و خنده‌اش می‌لرزید. قربان آخرین نگاه تو ای دخترِ امیر بهشت! به همان امیری که نمی‌دانست چطور با رضایت، دلت را از دلش برگیرد؟ ای سکینه‌ی قلب حسین! کسی چه می‌داند! شاید مضطرب‌ترین دلْ سهمِ تو بوده در عاشورا!! قربان آخرین نگاه پراشکت به قتیل العبرات! که نمی‌دانم چگونه این نگاه به آخر رسید و رفت، اصلاً نه می‌توانم و نه دلم توانی دارد که از این نگاه بنویسد. بعضی دردها، ندانستن‌اش هم درد دارد، و قربان آخرین نگاه تو ای سرباز بی قرار حسین! چه دلی شاید سوزاندی از دلسوز همه‌ی خلق ای علیّ دل حسین ...!! آه ای عباس! از تو نگفتنْ ناجوانمردی است، وقتی چشم‌هایت تا سال‌ها امانت‌دارِ اسرار علی بودند، قربان آخرین نگاهت! اما به قطره قطره آبی که بر زمین می‌ریخت مشکی که اشک تو را درآورد و شاید با قطره قطره آب مشک، قطره قطره اشک تو بر زمین می‌ریخت. نمی‌دانم با همه‌ی سنگدلی‌شان آیا طاقت آوردند اشک‌های تو را ببینند؟ و قربان آخرین نگاهت به عهدِ چشمان امّ ‌البنین، که با تو شاید قرار کرده بود که یا با حسین برگردی و یا دیگرش برنگردی!! نمی‌دانم این امّ البنین عجب رازی است که هنوز هم خدا فاشش نکرده بر انسان، شاید سرّ مستودعی است برای روز مبادای خدا بر کلام مهدی امت‌ها، شاید معجزه‌ای است که وصفش، دامن‌دامن بذر ایمان می‌پاشد بر دشت آخرالزمان. نمی‌دانم حتی چگونه وصفش را وصف کنم ...؟!! 
اما شرمنده‌ام از آخرین نگاه شما آقا به فرزندتان که غم تنهایی او و تن‌خواهی ما دلخون‌تان کرده بود. نمی‌دانم آخرین نگاه فرزند شما به سوی من چگونه خواهد بود؟ حالا که گاهی چنان خجالت‌زده از گناهانم می‌شوم که آرزو می‌کنم کاش نگاهش به من نبوده باشد، ای کاش ..... 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله این نگاه اگر عنوان آن را «آخرین نگاه» نامیده‌اید؛ ولی نگاه خوبی است به صحنه‌هایی که ریشه‌های تاریخی ما می‌باشد و راز پایداری ما در جهانی که انسان‌ها به دنبال انسانیت اصیل خود می‌باشند. انسانیتی که ما را به نهایی‌ترین انسان در آخرین دوران مرتبط می‌کند تا آن باشیم که باید باشیم. مانند احساسی که در فتح خرمشهر برایمان پیش آمد، و از آن وسیع‌تر مانند احساسی که با انتقام از رژیم صهیونیستی برایمان ظهور کرد. حضورِ ظهوری وسیع‌تر و گشوده‌تر از دیروز برای درک عالی ترین حضور در فردای تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد. موفق باشید      

37387
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم حاج آقا. ۱. از یک طرف شاهدیم که دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی، با پنهان کاری پیشرفت ها و برجسته کردن ضعف هایی مثل کاهش ارزش پول ملی و گرانی و... در صدد ناکارآمد جلوه دادن نظام اسلامی و انقلابی و در نتیجه‌ ناامید کردن مردم از نظام و انقلاب هستند. ۲. از طرفی دیگر طرفدارانی از نظام با برجسته کردن پیشرفت ها و دستاوردهای متعددی در حوزه ها و شاخص های گوناگون جهانی، در صدد هستند که اثبات کنند اتفاقاً برعکس باید به خاطر پیشرفت های گوناگون شدیداً به آینده ایران و این نظام امیدوار بود. ۳. در این میان تفکر شگفت‌انگیزی هست که ما را متذکر باتلاق و وضعیت بی تاریخی و تلخ «توسعه نیافتگی» می کند. و گزارش می دهد که با وجود اینکه تمام میوه ها و مظاهر مدرنیته وارد ایران شده است لکن آن «روح تاریخی» که ارتباط ارگانیکی بین این مظاهر ایجاد کند، از اول وجود نداشته است. مثل اینکه از کنار هم قرار دادن و چسبانیدن اعضای منقطع و جدا شده ی یک موجود زنده بخواهند یک موجود زنده ی دارای روح ایجاد کنند، که البته محال است. ۴. در کنار موارد بالا، حضرتعالی ماورای دوگانه توسعه‌یافتگی و توسعه نیافتگی، بیشتر متذکر روح ساری و جاری و تاریخی و قدسی انقلاب اسلامی به عنوان جریانی توحیدی که متصل به گذشته و آینده توحیدی ماست هستید. از طریق روش شما جان مخاطب آنچنان در اتصال با حیات تاریخی و وقتِ قدسی و صراط مستقیم انقلاب قرار می گیرد که نه تنها از نظام و انقلاب طلبکار نیست بلکه برعکس اگر به فرض محال هیچ پیشرفت مادی هم در این نظام نبود، انسان باز هم حاضر است مثل شهدا همه چیزش را فدای این انقلاب کند تا از نسیم حیات بخش و‌ نجات بخش انقلاب محروم نماند. استاد به نظر این حقیر اگر سه تفکر اخیر به همراه چاشنی نقادی نسبت به ضعف ها، به هم پوشانی برسند و مکمل همدیگر بشوند، آن پرواز تاریخی که برای عبور از موانع و فتنه ها نیاز داریم محقق می شود. نظر حضرتعالی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و در همین رابطه مباحث «انقلاب اسلامی» به عنوان جهان بین دو جهان مطرح شد. بنده با توجه به آگاهی نسبت به آنچه در شماره ۳ فرمودید و با توجه به سابقه فکری و اجراییِ خود به این نتیجه رسیده‌ام که باید به جهانی فکر کرد که از یک طرف آن جهان، غربِ شرق است و از طرف دیگر شرقِ غرب. و این است آن حضوری که انسان آخرالزمانی به دنبال آن است.
حضور تاریخیِ ما که در مواجهه با انقلاب اسلامی پیش آمد، حضوری که بی‌واسطه از هر استنباط ذهنی در نزد ما حاضر است و جهان ما را تشکیل می‌دهد و با توجه به این حضور، نسبتی خاص با موجودات برقرار می‌کنیم که آن حضورِ موجودات است در عالَمِ ما و منِ منِ انسان در مواجهه با این موجودات که در جهان او حاضر می‌شوند، شکل می‌گیرد. به همان معنایی که انسانِ آخرالزمانی می‌خواهد در جهان حاضر باشد بدون آن‌که حضور او حضور موجود غریبه‌ای ‌باشد که در جهان تنها است.
انسان در حضوری که با هستیِ خود نزد خود می‌یابد دائماً از خویش فراتر می‌رود و هستیِ نامتعیَّن‌اش رو به سوی فردا در صیرورت است و رو به سوی آینده طرح‌افکنی می‌کند، در حضوری که لحظه به لحظه فراتر از خودش در خودش حاضر می‌شود و بر اساس انتخابی که می‌کند به خود هویت می‌بخشد و نسبت به هستی، تقرب می‌جوید، زیرا انسان با حقیقت هستی به حکمِ عین‌الرّبط‌بودن‌اش، نسبت دارد و جهت‌اش به سوی آن است.
 موفق باشید
 

نمایش چاپی