بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28101
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار، با توجه به اینکه در پاسخ به آن پرسش فرمودید ما هنوز اندر خم هیچ کوچه ای نیستیم و مردم دین را جدی نمی گیرند، خودم بشخصه تشکیک کردم. از طرفی درباره دینداری مردم در عصر انقلاب و با توجه به شاخصه های دینداری در یک جامعه، همین سوال از آیت الله میرباقری پرسیده شده بود و ایشان در جواب گفته بودند بی‌شک جامعه ما دین دار تر شده است. شاخص اصلی دینداری ولایت و تولی با اهل بیت است. اصلی ترین شاخص دینداری دفاع از پرچم خدا در مقابل پرچم کفر است و این همان چیزی است که مردم ما طی این چهل سال بار سنگین آن را بر دوش کشیدند و سختی‌های این مسیر را تحمل کردند. این حجم هجوم دشمن به هر ملتی شده بود قطعا سقوط کرده بود. اگر ملتی زیر پرچم مستکبرین بروند اما شب ‌و روز نماز بخوانند باز هم در دینداری ضعف دارند. عنصر شهادت طلبی که این گوهر را امام در بین مردم تثبیت و عمومی کرد، تجمعات عظیم مثل اربعین و راهیان نور و مربوط به انقلاب اسلامی و بر افراشتن پرچم حق در جامعه از شاخصه‌های مهم دینداری مردم هستند و در ارزیابی نسبت به مظاهر دینداری باید به موج هجوم دشمن توجه کرده و نباید جامعه را متهم به بی دینی کرد. برخی در دوره‌ای با انقلاب همراهی می‌کردند اما وقتی سختی‌های راه را دیدند گذشته را مورد انتقاد قرار دادند اگر این دسته می‌خواستند جلودار مردم باشند هرگز انقلاب نمی‌کردند. جامعه شیعه از اول دوران غیبت که با مفهوم انتظار آشنا شده است منتظر تحقق دولت کریمه‌ای بوده که همه انبیا در جهت تحقق آن تلاش کردند. خود من واقعا این تشکیک و ابهام بیشتر شد که واقعا آیا جامعه را باید دینی دانست و با شاخصه های دینداری جامعه ما در کدام نقطه ایستاده است و خب مطلب تان کمی برایم نامانوس بود و از جهاتی ویژه مبانی که خودتان در کتب مربوط به بحث انقلاب ویژه انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی داشتید، خودم دچار شک شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن وجهی که استاد میرباقری می‌فرمایند واقعاً همین‌طور است که مردم خوب و نجیبی داریم. ولی اگر بحث در نظر به وجهی از مردم بود که ما با آن روبه‌روئیم، از آن جهت آن‌طور که انتظار می‌رود مقیّد به آداب دینی نیستند؛ عرض بنده این است که این تقصیر امثال ماها می‌باشد که مردم را با معارف ناب توحیدی که از یک طرف خدا را در همه‌ی مناسبات حاضر ببینند و از طرف دیگر خود را در محضر حضرت حق و ابدیت حس کنند، کار نکردیم. موفق باشید

28100
متن پرسش

سلام علیکم: علت اینکه با وجود کاستی ها و خیلی شواهد ناگوار و خیلی مظاهر نامناسب و انحرافات، حضرت آقا این میزان امیدوار اند و معتقدند اینها سلسله حوادث طبیعی در راه رسیدن به قله است، چیست؟ ایشان خودشان به مسائل و مفاسد واقف اند و می‌دانند و عسر و حرج هایی که برای ماست، واقعا چه دلیلی دارد که ایشان محکم و راسخ به دلشان حزن راه نمی‌دهند و صریح می‌گویند من معتقدم مردم پس از انقلاب دیندار تر شده اند و علیرغم بعض ظواهر اما عمق رسوخ ایمان بین شان زیاد است، و اشاره به آیه حضرت موسی پشت نیل می‌کنند «کلا ان معی ربی»؟این مشکلات چگونه برای ایشان در حدی نیست که ملت و انقلاب را زمین گیر و به اصطلاح ابن السبیل کند و معتقدند ما از اینها می‌گذریم و روشنایی در انتظار ماست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به عنوان توحید ناب در مقابل مردم گشودند، درست همان راهی است که مردم می‌خواهند و این توحید، دل‌ها را در برگرفته هرچند از یک طرف مدرنیته و از طرف دیگر امثال ما با طرح معارفی ضعیف با حضرت امام در این رابطه همراهی نکردیم. ولی بالاخره این توحید ناب کار خود را می‌کند و جلو می‌آید و قاسم سلیمانی‌ها را به ظهور می‌آورد. موفق باشید

28099
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۸۰۸۸ نمی‌دانم منظورتان را درست متوجه شده ام یا نه. آیا شما معتقدید امروز دینداری در جامعه امروز ایران کمرنگ شده و مردم بینش سکولار و دین حداقلی مانند آنچه که امثال آقای سروش را مطرح کردند، هستید؟ کمی مبهم بود مطلب برایم. که آیا شما معتقدید در اثر عدم توجه تمدنی و حکمی و عرفانی ما به اسلام و انقلاب و توجه زیاد بر فقه اصغر نه فقه اکبر، مردم و جوانان دین گریز و هویت دینی بین شان کمرنگ شده و دیگر اکثریت مردم ایران سکولار و فاصله گرفته از دین هستند و هویت دینی الان در بین مردم آنچنان موثر نیست؟ چون خودتان سابقاً می فرمودید با وجود اینکه ما هنوز در رسیدن به افق تمدنی آینده مان مشکل داریم، ولی دین فردی که هر کس در باورهای فردی اش باشد در عرصه اجتماعی آمد و حاضر شد و ۲۲ بهمن را خلق کرد. راستش دلم لرزید که آیا واقعا مردم دین گریز و سکولار شده اند و دیگر اکثریت مومن و معتقد به انقلاب و ریشه هایش نیستند و آیا نظام مردم را دین گریز کرده است و جز اقلیتی، اکثریت با اسلام و انقلاب تعارض و تضاد دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم مردم از امثال بنده انتظار داشتند و دارند که ابعادی از دین خدا را مطرح کنیم که بتوانند در دنیای طوفان‌زده در اثر مدرنیته، حیات فعّال دینی داشته باشند و ما مقصریم که دینِ حدّاقلی را در اختیارشان گذاشتیم و عملاً امروز می‌بینیم که ظاهر مردم چندان به دین مقیّد نیستند وگرنه روحِ مردم آماده‌ی دینِ عمیق می‌باشد همان دینی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در اواخر عمر مطرح کردند. موفق باشید.

28084
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار، به نظرم یکی از نظریات و بینش های معیوب و غیر دقیق که ما هم از آن ضربه خورده ایم و اتفاقا از جهت تمدنی رویکرد غیر متقن و نازله ای است همین بحث گزینش گری در مقابل تمدن مدرن است. می‌گویند خب مدرنیته و غرب معاصر بعنوان علمدار مدرنیته، بالاخره همه چیزش که بد نیست جاهای خوب را می‌گیریم و قسمت های بد آن را حذف می کنیم مثلا تکنیک غرب را می‌گیریم و خب مبانی اخلاقی و معرفتی مدرنیته و تکنولوژی آن را نمی پذیریم که یادم هست خودتان چندین سال پیش در شبکه سه برنامه گره در نقدش فرمودید تکنیک و ابزار در خدمت اهداف است و بشری که مبتنی بر تصرف در طبیعت به قصد تمتع هر چه بیشتر مبنا می‌گذارد، می آید الکترو پمپ می‌سازد و آن‌را در آن بستر تعریف می‌کند. بانک را میاوریم درونش عقود اسلامی را می‌گذاریم و چند مصوبه خود بانک اسلامی پدید می آید. در روانشناسی و انسان شناسی می آییم با حذف بخشهای مغایر با معارف خود و اضافه کردن چند آیه و حدیث و سخنان حکما که یعنی اسلام هم روانشناسی دارد، روانشناسی اسلامی و مناسب برای دانشگاه ها را مطرح می‌کنیم. این گزینش گری و اینکه بگوییم جاهای خوب تمدن مدرن را می‌گریم جاهای بدش را کنار می‌گذاریم و تکنیک هم مانند چاقو است که اگر در خدمت صالحین بود به عمل خیر می‌رود و اگر در اختیار فرد ناباب آلت قتاله می‌شود، به نظرم واقعا دیدگاه معیوب و ضعیف و بدور از بینش تمدنی و نگرش تمدنی شخصیتهای اصیلی مانند شهید آوینی است که اساسا در برابر این گزینش گری در موضع انتقادی از آن بودند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غرب، به عنوان یک فرهنگ در نگاه به عالم و آدم، یک کلّ واحد است و غفلت از آن غفلت از تهاجم فرهنگی است که از طریق تکنیک غربی نفوذ می‌کند و فرهنگ‌های بومی ملت‌ها را که عامل بقای تاریخیِ آن‌ها است، از بین می‌برد و البته این غیر از عقل تکنیکی است که امروز، غرب با غرب‌زدگیِ خودش آن را زیر پا گذارده است ولی بحمداللّه مراکز دانش‌بنیان در بستر انقلاب اسلامی بنای ادامه‌ی علمی عقل تکنیکی را به عهده گرفته‌اند. موفق باشید   

28082
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ اخیرتان به یکی از سوالات نوشتید به شرطی که سیاسیون ما فکر نکنند ما از آن به بعد می‌خواهیم این چنین شویم و جای آنها را بگیریم. به یاد دارم خودتان زیبا در کتاب مبانی معرفتی مهدویت می فرمودید که اگر انقلاب اسلامی را در مقیاس عصر ظهور و در راستای ظهور که اوج سلوک و تجلی اسماء الهیه در زندگانی بشریت است، نبینیم و فکر کنیم می‌خواهیم هلند یا ژاپن یا سوئیس شویم، به انقلاب اسلامی و مهدویت رنگ و بوی غیر اصیل و حتی در جهت لیبرال دموکراسی داده ایم. واقعا امروز اگر بخواهیم مانند بعضی کشورها مثلا چین، فکر کنیم که دوره آمریکا و پرچمداری و محوریت آن در نظم عالم و طراحی نظم نوین جهانی که خود را مدعی آن می‌داند، معلوم است روح انقلاب را نفهمیده ایم و بسیار غافلیم که حضرت امام فرمود ما بر آنیم تا پرچم لا اله الا الله که اصل وجودی بشریت و خلاصه جمیع حکمت های عالم است و سعه وجودی عالم را عظیم می‌کند، را بر قلل عزت و کرامت انسانها ببینیم. اگر قرار بود ما هم به همان شیوه و استعمار نوین برویم و فکر بشود که چنین باید بکنیم و خود یک ابرقدرت تصمیم ساز شویم، معلوم است که صدای تاریخی انقلاب و عطیه الهی بودن آن و اینکه اشراقی ناشی از عبودیت و تولی به اولیاء الله برای امت و امام هست را نفهمیده ایم. حتی کسینجر که کهنه استراتژیست و طراح برنامه های استحاله انقلاب در طول سالیان بوده است، در کتاب اخیر خود می‌نویسد که انقلاب اسلامی و رهبری آن، سیطره نظم وستفالی و توسعه دموکراسی در نظم نوین را به چالش کشید و عصر و افقی را مقابل آن و در برابر آن گشود و اساسا نظم وستفالی و توسعه دموکراسی در مواجهه جدی با انقلاب قرار گرفت. تمدن نوین اسلامی و راه مقاومت آن نیست که مانند لیبرال دموکراسی و نظم وستفالی رقم بخورد و عمده همان چیزیست که حضرت آقا سال گذشته در سخنرانی ۱۴ خرداد فرمودند مقاومت چیزی نیست که ما صادر کنیم و بفرستیم به جاهای دیگر و بخواهیم به شیوه تغلب ببریم، خیر؛ مقاومت یک راه است و فکر اگر ملتی رفت و سایر مردم و جوامع دیدند آن را می پسندند و انتخاب می‌کنند. ولی من بشخصه استاد، با وجود رهبری عزیز و بصیرت ایشان معتقدم حتی اگر متولیان و مسئولینی چنین باشند و چنین افکاری در ذهننشان نقش ببندد، انقلاب چنین مسیری را نخواهد رفت و مسیر گام دوم همانیست که ان شاء الله آقا در بیانیه گام دوم ذکر کرده اند و این گونه مسائل جایی و اصالتی نخواهد داشت و ما بحمدالله از آنها در گذاریم و بشریت بتدریج دارد می فهمد باید خود را از اسارت و ولایت غیر الهیه عبور کند و راه در العبودیه کنه ها الربوبیه و مسیر شهدا و آزادگانی مثل ابومهدی المهندس و شیخ زکزاکی است که گوهر تابناکی را در دل این نهضت یافته اند. من یکی بسیار امیدوارم و ان شاء الله این انقلاب مسیری را که باید باز کند باز می‌کند ورای این بحثها و نکات و اتفاقا ما خیل مشکلات و بحرانهای تمدنی مان ناشی از اینست که خواسته ایم بستر توسعه و نظم مدرن و زیر نظام های موجود را بیاوریم تا حدی که با مبانی اسلام و ظواهر احکام شرع مخالفت و تعارض نداشته باشد و گزینشی بکنیم و با مبانی اسلامی همراه کنیم که یک وضع آشفته را برای ما ساخته است و فکر می‌کنیم با همین گزینش‌گری کار حل می‌شود ولی عبور انقلاب از این دیدگاه ها و بحرانها بحول و قوه الهی نزدیک است و آینده، طلوع دیگری است. ان شاء الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! واقعی‌ترین واقعیات این است که در توحیدِ انقلاب اسلامی خود را جای دهیم و در معرض عطایی قرار گیریم که هویت قدسی ما را به ما برمی‌گرداند. مطمئناً امیدواریِ شما در ادامه‌ی انقلاب و حضور جهانیِ آن، واقع‌بینی کاملی است. عرایضی در مرکز «سرای هنر و اندیشه» در رابطه با شخصیت امام به مناسبت رحلت آن بزرگوار تحت عنوان «در معرض عطایی که با حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به ظهور آمد» شد که متن مورد بحث ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود. موفق باشید

در معرض عطایی که با حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به ظهور آمد

باسمه تعالی

۱. «تفکر»، راهي است به سوي حقيقت، بدون آن‌که گمان کنيم حقيقت در دست ما قرار دارد. زيرا تفکر از جايي آغاز مي‌شود که ندايي ما را به سوي خود فرا خواند و آن «ندا» به عنوان اراده‌ي الهي در جلوه‌ي شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامي به صدا در آمده و همان‌طور که شهداء را به خود دعوت کرد و آن‌ها پذيرفتند؛ ما را نيز به خود دعوت مي‌کند تا پس از دفاع مقدس از نقشي که بايد ايفاء کنيم، غافل نمانيم.

۲. با تفکر نسبت به شخصیت اشراقی امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رخصت مي‌يابيم تا وارد ساحتي شويم که انقلاب اسلامي مجال نماياندن خود را مي‌يابد. بايد بياموزيم که چگونه به حقيقت، مجالِ به ظهورآمدن بدهيم.

۳. باید در جستجوي انديشه‌اي باشيم که متذکر عطاي الهي است و عطاي الهي را براي ما قابل فهم مي‌کند، آن‌چه در اين زمانه عطاي الهي را به صورتي اصيل و نه انتزاعي به ما مي‌دهد، تفکري است که ما را متوجه‌ي راز تاریخی حضور امام در این زمانه می‌نماید.

۴. ولي به نظر مي‌آيد بسي اندک تفکر کرده‌ايم زيرا آن‌چه خداوند براي انديشيدن به ما عطا کرده - يعني حقيقت، در مظهري به نام امام و انقلاب اسلامي- طوري است که در عين «ظهور»، به «خفا» مي‌رود، در نتيجه نمي‌توان به راحتي با آن ارتباط برقرار کرد مگر با انديشه‌اي که حقيقت را در تشکيکي‌بودنِ آن چشيده باشد.

۵. با شناخت اراده‌ي الهي در اين عصر با جهانی روبه‌رو می‌شویم که همه‌چیز در آن معنای دیگری پیدا می‌کند، زیرا بودن انسان معنای دیگری به خود می‌گیرد.

۶. نظر به شخصيت قدسي حضرت امام خميني «رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و تفکر در بسترِ تاريخي انقلاب، آيا روحِ تازه‌ای نخواهد بود که در مواجهه با غرب، ولي در بستر اسلام شيعي، در حال تولد است؟

۷. مي‌توان گفت انقلاب اسلامي رخدادي است که مي‌خواهد گذشته‌ي توحيدي بشر را در تاريخي بين دو جهان به ظهور آورد، جهاني بين جهان توحيدي و جهان مدرن. و شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نیز چنین جایگاهی داشت و سبب نگه‌داري ما در این تاریخ شد.

در مواجهه با شخصیت امام سه نوع رویکرد پیش آمد: ۱. رویکرد استادهای اخلاق ۲. رویکرد آقای هاشمی و آقای سید حسن خمینی ۳. رویکرد رهبر معظم انقلاب که در عین توجه به دو رویکرد قبلی سبب نگه داری ما نیز خواهد بود.

 

۸. با حضور امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این تاریخ چيزي براي انديشيدن به انسان داده شده تا نسبت به زمانه‌ي خود فکر کند و از بن‌بست‌هايي که روبه‌روي خود مي‌شناسد عبور نمايد، تنها از طريق انديشه‌اي که در مواجهه با شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» پیش آمد مي‌توانيم از تنگناهاي تاريخي، چه در امور اخلاقي و چه در امور اقتصادي و اجتماعي، عبور کنيم. مشکل آن است که ما هنوز به امام و انقلاب اسلامي آن‌طور که لازم است نمي‌انديشيم و براي گوش‌سپردن به نداي تاريخي آن -که عين تفکر است- تلاش نمي‌کنيم.

۹. تا زماني که ما نسبت به آن‌چه از طرف خداوند در اين تاريخ به ما روي آورده، نينديشيم؛ ياراي عبور از تنگناهاي موجود را نداريم مگر آن‌که بتوانيم تعلقِ ذاتي خود را در اين زمانه متوجه‌ي انقلاب اسلامي و حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و اهداف اصيل آن قرار دهيم و اجازه ندهيم با انواع کاهلي‌ها، اين عطاي الهي از ما روي برگرداند، در حالي‌که همه‌ي ما متوجه هستيم ذات ما کششي دروني نسبت به آن دارد و به همين جهت راه شهدايي که براي تحقق و بقاي انقلاب اسلامي آن‌طور فداکاري کردند را پاس مي‌داريم و حاج قاسم را می‌فهمیم.

۱۰. ما از طريق انقلاب اسلامي در شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و نه در شخصیت سیاسیون طرفدار انقلاب، به حکم تقدير الهي به راهي کشيده شده‌ايم که هرچند آن راه چندان روشن نيست، ولي شواهد فراواني حکايت از آن دارد که آن راه، راهِ آينده‌ي ما است، هرچند هنوز اهداف اصيل آن از ما دور است. ولي اگر بخواهيم به خالص‌ترين تفکر رجوع کنيم، نمي‌توان خود را در معرض تندبادِ آن قرار نداد، زيرا هر ملتي که بخواهد آن تقدير بلند را براي خود محقق کند گريزي ندارد که خود را در پناه تندبادهاي شديدِ دوران خود قرار دهد. گويا ما در اين تاريخ خودمان نشانه‌ي آن تندباد هستيم.

۱۱. اين يک سؤال اساسي است که در فهم انقلاب اسلامي و شخصیت تاریخی حضرت امام، چه ابعادي از آن ناانديشيده مانده است و ما هنوز نتوانسته‌ايم به اهدافی که آن بزرگوار مدّ نظر داشت، دست يابيم؟ جز اين است که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»، حقيقي‌ترين انديشه در اين تاريخ را در افق جان ما قرار داد تا ما انساني شويم که آن انديشه براي او آرامش‌بخش باشد؟ هرچند ممکن است در برهه‌اي از زمان، افقِ روبه‌روي ما تيره و تار گردد و «وقت» گم شود. ولي در هر حال، «وقتِ» ما در اين زمانه، با حضرت امام متولد می‌شود که بودنِ اصیل ما است.

۱۲. زباني نیاز است تا به بودنی متذکر باشد. زبانی که از هر امر حاضر ديگري، رساتر باشد و بر انسان وارد ‌شود.

۱۳. بگذاريم انوار الهي از طريق جمال امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به سوي‌مان ظاهر شود تا تفکری به ما عطا شود که بر روح حضرت امام عطا شد و آغازي شد براي تاريخ ما.

۱۴. پيام آن مردي که در وصيت‌نامه‌ي خود فرمود: «با دلي‌آرام ‌و قلبي‌مطمئن‌ و روحي‌شاد و ضميري ‌اميدوار به ‌فضل ‌خدا از خدمت ‌خواهران ‌و برادران ‌مرخص‌، و به‌سوي ‌جايگاه ‌ابدي ‌سفر مي‌كنم‌...» این پیام خبر از آن مي‌دهد که او راهِ آرامش در اين تاريخ را در سُکني‌گزيدن در سايه‌ي انقلاب اسلامي و صيانت از آن در مقابل ما قرار داد.

۱۵. امید است سلوک ذیل شخصیت إشراقیِ حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» راهی باشد که در آن راه بتوانیم با عطایایی روبه‌رو شویم که هرگز با فکر به دست نمی‌آید و تنها باید خود را در معرض آن قرار داد. آری! در معرض «جمالی» که «جلال» الهی را نمایان می‌کند.      

28057
متن پرسش
سلام استاد: دعایی کنید این تظاهرات آمریکا بی اثر نماند و یه یک ضربه سنگینی به دولت وحشی آمریکا وارد کند آنم آرزوست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطمئناً ابرقدرتیِ آمریکا تمام می‌شود. به تاریخی باید فکر کرد که سیاسیون ما فکر نکنند از آن به بعد ما باید آمریکا شویم و از سلوکی که تحول اساسی در نحوه‌ی بودنِ بشریت است، غفلت شود همچنان‌که تا حال در بسیاری از موارد غفلت شد. موفق باشید

28071
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به دغدغه حضرتعالی به تمدن نوین اسلامی و تمدن سازی و حرکت بسمت تحول در مبانی معرفتی، یک مطلبی مطرح شده که با توجه به تمدن سازی نوین اسلامی و تحول در علوم انسانی و الگوی اسلامی پیشرفت و گذار از ساختارهای متعارف مدرن و توسعه گرایی، به نظر من با توجه به چیزی که در متن می بینم نقطه مقابلی هست و حتی نقد جدی و مخالفت قاطع داره و به جهت اضطرار در عصر غیبت و سیطره مدرنیته این رو مطرح می‌کند که «سیاست ورزی و حکمرانی دینی در عصر غیبت و سیطره مدرنیته نباید مبتنی بر تغلب و اکراه باشد بلکه باید نهایت تلاش برای همراهی مردم با اهداف و برنامه های حکومت صورت پذیرد و هر جا اجرای حکمی از احکام شرع با مقاومت مردمی و اجتماعی و یا در مواردی فشار غیر قابل مقاومت جامعه جهانی مواجه شد و اجرای آن موجب مفسده ای چون تشتت و تفرقه ملی و سیاسی و اجتماعی گردید، نباید بر اجرای آن حکم اصرار ورزید و مفاسد بزرگتری از ترک حکم را رقم زد.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با حاکمیت فقیه آری! بحث مقبولیت در میان است و به همین جهت حضرت امام موضوعِ جمهوری اسلامی را که ولایت فقیه نیز در متن آن گنجانده شده بود، به رأی گذاشتند و سال گذشته هم که دانشگاه مریلند نظرخواهی کرده بود، بیش از ۹۰ در صد از مردم ایران در باقی‌بودن این نظام نظر مثبت داشتند، هرچند درصد زیادی تقاضای تغییرات اساسی را به میان آورده بودند و رهبر معظم انقلاب نیز در بحث ۱۴ خرداد و موضوع «امامِ تحول» بر همین مسئله تأکید دارند و در همین رابطه امیدشان به جوانان است و روحیه‌ی تحول‌زاییِ آن‌ها. موفق باشید

28055
متن پرسش
سلام: من شما رو نمی‌شناختم. دم و دستگاه و دور ‌و بریاتونم نمی‌شناختم. الانم زیاد نمی‌شناسم. یه روز یه کانال توی ایتا دیدم (من اصلا ایتا نمیرم، رفتم فقط برای اذیت کردن افراطی ها) که نوشته بود با محوریت مباحث استاد طاهرزاده رفتم داخل کانال دیدم همش طرفداری از رهبر و ... هم هست اعصابم بدتر خورد شد. گفتم اینام مثل همونا که دیدم حزب اللهی بی ترمز و افراطی ‌ازینان که بیان گیر بدن به همه. خلاصه همه عزم رو جزم کردم رفتم پیوی مدیر کاناله. فحش و بد و بیراه دادم هرچی عقده داشتم از مذهبیای دیگه هم رو این بدبخت خالی کردم. به همه اشخاص فامیلش فحش دادم. آخر سر منتظر بودم تا یه چیزی بگه که به ازای هر یک کلمه اش هزار تا بد و بیراه آماده کرده بودم! بعد از بیست دقیقه فحش دادن بهم گفت: سلام، چه اسم قشنگی داری آقا محمد ...!!! کاش اسم منم محمد بود خوش بحالت به کانال ما خوش اومدی. آقای طاهرزاده که هنوز هم شما رو نمی‌شناسم. همه معادلات من دقیقا همینجا ریخت به هم. چون تا بحال هرچی مذهبی دیدم فقط نیش زبون داشتن و تیکه مینداختن! چطور شد این آدم در برابر این حجم فحش مقاومت کرد؟! من اصلا با هیچی کاری ندارم. گشتم سایت شما رو پیدا کردم که بگم چیکار کردید چی گفتید که اینا این همه آرومن! و بدترین چیزا تکونشون نمیده! من سه سال یوگا رفته بودم و آرامش درون آخرش هیچی به هیچی. بعد اینا چرا این همه میتونن اروم باشن! به پسره میگم: چی خوندی؟ چی کار کردی که بهم فحش ندادی الان؟ میگه توی کانال مطالب جوان و انتخاب بزرگ و نامه ۳۱ نهج البلاغه رو کار کن ایشالا نتیجه خوبی میگیری! یعنی دو تا کتاب چیکار کرده مگه! مگه بقیه نهج البلاغه نمیخونن بقیه مذهبیا! آخه چرا هر چی میخونن فقط برای کوبیدن بقیه استفاده میکنن! چرا دیدن همچین افرادی باید تعجب اور باشه؟! منو اخراج کردن از دانشگاه، فقط بخاطر اینکه یه مذهبی از سیگار کشیدن من عکس انداخته بود برده بود نشون داده بود به حراست! من معادلاتم ریخت بهم چجوری جمع کنم این دو رو با هم گیج شدم. من به حق بودن مطالب پی بردم. سه روز به یه نفر فحش بدی دریغ از یک جواب! من اینا رو می‌شنیدم بعضیا از اماما میگفتن باورم نمی‌شد می‌گفتم حتما دارن اونا رو گنده میکنن الکی. ولی دیدم یه آدم معمولی وقتی میتونه! پس حتماااااا اماما بیشترشم تونستن. و بحث دیگه من اینه که چرا شما شناخته شده نیستید زیاد!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شاکرم که چنین نگاهی به رفقا دارید. اخیراً هم یکی از کاربران گِله‌هایی از مذهبی‌ها کرده بود و بنده عرایضی در جواب سؤال ایشان داشتم که خوب است به سؤال و جواب شماره‌ی ۲۸۰۳۸ رجوع فرمایید. آری! وقتی کار، بزرگ است و آن حضور در تاریخی است که قاسم سلیمانی‌ها را می‌سازد، باید تلاش کرد به لطف الهی به خُلقِ محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بیندیشیم. سؤال شماره‌ی ۲۸۰۳۸ نکاتی در این رابطه برای حضور در آن‌چنان تاریخی در مقابل ما می‌گشاید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید

28036
متن پرسش
سلام علیکم: چگونه با وجود اینکه تمدن مدرن از آزادی بسیار در تلاش بود گفتمان بسازد و می‌شود گفت بصورت ویژه ای روح آزادی بشر و حس آزادی هویتی پس از رنسانس به یک شکل متحول شده ای ویژه پس از دورانی که فرد آن عقاید و ایده کلیسا را دنبال می‌کرد و همان را مبنا قرار می‌داد و عملش جدا بود و عبادت و دعایش جدا و حس هویت حضور جمعی و هویت جمعی و مقیاس تمدنی کار کردن و طرح ریزی تمدنی و بینش تمدنی را نداشت، آزادی به لیبرال دموکراسی و اعلامیه حقوق بشر و این رسید که آزادی هر فرد تا جایی محترم است که به آزادی دیگران ضربه نزند؟ آیا مدرنیته در باطن خود چیزی داشت که بتدریج و نهایتا کار به همین جا می‌رسید و به نظر من حتی روح آزادی ذبح شد و آزادگی با لیبرال دموکراسی در تعارض قرار گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً عرض شده غرب به دلایل تنگی‌های دوران قرون وسطی محل طلوع به خودآمدنِ بشری شد که آزادی به عنوان عطایی الهی برایش عطا شد هرچند سیاسیون و تنگ‌نظران نتوانستند به معنی واقعی از آن عطای الهی بهره‌مند شوند. مثل آن‌که در ایران، انقلاب اسلامی که روحی است جهت عبور از سکولاریته، طلوع کرد و مقدسان نادان نمی‌توانند از آن بهره ببرند و ما در آن حدّ که انقلاب اسلامی را پاس داریم، در روح زمانه‌ی خود حاضریم و این در تاریخی است که قبلاً در غرب آزادی طلوع کرده است و آن‌هایی که در خطه‌ی غرب و در بقیه‌ی جهان آن را پاس دارند، در روحِ تاریخی خود زندگی می‌کنند. موفق باشید

28035
متن پرسش
سلام علیکم: به نظرم مطلبی که در مباحث گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی فرمودید که انقلاب از جنس وجود است لذا قلوب را متوجه خود ساخته و حقیقتی اشراقی هست که متناسب ظرفیت شان، آنها را از حد دانایی ها که به همین دانایی و اثبات و اطلاع و دانش بر عقاید باشند به افق کیفی حقیقت و حضور در عالم قدسی برسند و لذا بر قلوب در این صراط گشوده اشراق می‌شود به ظرفیت افراد، دقیقا مرتبط است و گره خورده است و می‌تواند به ما کمک کند این فراز بیانیه گام دوم انقلاب را بهتر بفهمیم که حضرت آقا، انقلاب را زنده و مبانی اش را با حیات و بدون به اصطلاح تاریخ انقضا و تمام یافته می‌دانند: برای همه‌چیز می‌توان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند. هرگز نمی‌توان مردمی را تصوّر کرد که از این چشم‌اندازهای مبارک دل‌زده شوند. هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها. این یک مطلب بود که واقعا اشارات حضرتعالی و بحث جذاب به من خیلی کمک کرد برای فهم بهتر و هم افقی با رهبر عزیز.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید راهِ توحید هرگز و هرگز با بن‌بست روبه‌رو نخواهد شد، هرچند هزاران مانع توسط صاحبان نفس امّاره در مقابل آن پدید آورند، زیرا همان‌طور که می‌فرمایید بشر امروز بیش از گذشته متوجه شده است اگر همه‌ی زمین را در اختیار بگیرد و مسیر همه‌ی عیاشی‌ها را نیز فراهم کند، جواب واقعی به خود نداده است. اینجاست که می‌فهمیم در مأواگزیدن از طریق انقلاب اسلامی و در جمال پر جلال حضرت روح اللّه همه‌ی آینده از آنِ ما خواهد شد. اما نه به معنای این‌که منیّت ما حاکم باشد، بلکه به آن معنا که عبودیتی که مطلوب همه‌ی ما است به بشر عطا گردد. یقیناً ادامه‌ی بشر با راهی که انقلاب اسلامی در جهانی که انسان‌ها می‌توانند به راحتی همدیگر را ببینند، ادامه‌ای امیدوارکننده می‌باشد. موفق باشید  

28038
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: بنده جوانی ۱۸ ساله هستم و در مسجد و مجموعه فرهنگی فعالیت می‌کنم. مدیران مجموعه به هر کوچک ترین تفاوتی در نگرش انسانها به آنها برچسب ضد انقلاب می‌زنند و آنها را دارای عدم بصیرت سیاسی می‌دانند و خط کش ها و پارامترهای خاصی برای تشخیص انقلابی و ضد انقلابی دارند. برای مثال بنده در انتخابات مجلس به آقای قالیباف رای ندادم و مدیران آن مجموعه بنده را ضد انقلاب نامیدند و گفتند تو مثل سلیمان بن صرد خزاعی هستی. یا برای اینکه من را بسنجند پرسیدند که نظرت درباره شریعتی چیست؟ و من در جواب عرض کردم ایشان یک شخصیت فرهنگی بودن جامعه شناس خوبی بود اما اسلام شناس نبود ولی باز بنده رو به عدم بصیرت سیاسی متهم نمودند چون توقع دارند دور تمام شخصیت ها یک ضربدر بکشیم در واقع شریعتی را مرز تشخیص حق و باطل قرار دادند در حالی که شما بهتر می‌دانید که کسانی مثل رهبر انقلاب و شهید بهشتی شریعتی را با همه اشتباهاتش قبول داشتند. یا مثلا درباره مصدق از من سوال نمودند تا بصیرت سیاسی من را مورد سنجش قرار بدهند و من عرض نمودم ایشان ماسون بوده اما کار ایشان در مسئله ملی شدن صنعت نفت قابل تحسین بوده. اما متاسفانه باز بنده را به عدم بصیرت سیاسی متهم کردند. استاد عزیز اینها فقط چند مورد جزئی بود که خدمت شما عرض نمودم. متاسفانه در بسیاری از مجموعه های انقلابی تعریف صحیحی از انقلابی گری وجود ندارد و اغلب تنگ نظری ها و عدم گشودگی ها در برخی مجموعه های انقلابی وجود دارد و به راحتی و مثل آب خوردن اشخاص برچسب ضد انقلاب می‌خورند و آنها را دارای عدم بصیرت سیاسی می‌دانند. حال نظر شما در این رابطه چیه؟ آیا چون من به فلان آقا رای ندادم ضد انقلاب هستم و بصیرت سیاسی ندارم؟ آیا چون یک تعریف کوچکی از شریعتی کردم ضد انقلاب هستم و بصیرت سیاسی ندارم؟ راهکار شما در این‌باره چیه و من چه رفتاری باید در قبال این واکنش ها داشته باشم؟ خداوند به شما خیر بده و تا سالهای سال شما را برای ما نگه دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این از مسائل و مصائبی است که ما مذهبی‌ها گرفتار آن شده‌ایم و سعه‌ی صدر لازم را از دست داده‌ایم، در حالی‌که رهبر معظم انقلاب با دانشجویان در ماه رمضان، فرمودند: جبهه‌ی انقلاب را گسترش بدهید، یارگیری کنید؛ حذف نکنید؛ صِرف اختلاف سلیقه و اختلاف نظر درباره‌ی فلان مسئله موجب طرد نشود. بعضی هستند که به اسلام و انقلاب و نظام اسلامی و به خیلی از خصوصیّاتی که شما به آن اهمّیّت می‌دهید معتقدند، در فلان مسئله‌ی خاص با شما موافق نیستند؛ این نباید موجب بشود که شما او را طرد کنید... هر چه می‌توانید جبهه‌ی انقلاب را گسترش بدهید، جذب کنید؛ البته جذب آدم معتقدی که با شما اختلاف سلیقه دارد. رهبری ۱۳۹۹/۰۲/۲۸. بزرگان ما از جمله رهبر معظم انقلاب و مرحوم شهید بهشتی در راستای راهی که حضرت امام به میان آوردند، سعه‌ی صدر خاصی را پیشه کردند. قبلاً در این مورد یادداشتی شده است ذیلاً آن را خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید

۱. در مورد وسعت نظر شهید بهشتی، همین بس که دشمن همیشه نسبت به تنگ‌نظریِ افراد به ظاهر مذهبی امیدوار بود و شهید بهشتی برعکس، به عنوان یک شخصیت مذهبی، شدیداً بر آزادی اندیشه و وسعت نظر تأکید داشت. و بدین لحاظ دشمن، دشمنِ شهید بهشتی بود. زیرا او با وسعت نظری که داشت بسیاری از حیله‌های دشمن را خنثی می‌کرد.

۲. شهید بهشتی اسلام را به وسعت جهان مدّ نظر داشت و آن را جهانی می‌دید، لذا برای بقیه‌ی اندیشه‌ها احترام قائل بود، ولی نه آن‌طور که جریان‌های مقابل نظام اسلامی انتظار داشتند که در تصمیم‌گیری‌های کلان نظام اسلامی حاضر باشند. در حالی‌که بیش از ۹۰ درصدِ مردم به جمهوری اسلامی رأی داده بودند.

۳. تفاوت روش شهید بهشتی با شهید منتظری در نگاهی بود که شهید بهشتی به سعه‌ی نظام اسلامی در این تاریخ داشت که در هر حال، جای خود را در این جهان باز می‌کند و نباید نگران جریان‌هایی بود که سعی داشتند با روحیه‌ی غرب‌گرایی نظام اسلامی را استحاله کنند.

۴. شهید بهشتی در صحبتی که در دانشگاه داشتند وقتی نسبت به تهمت‌ها و اتهاماتی که به ایشان زده شده، سؤال کردند؛ فرمود: وقتی‌که بنده چنین تریبونی در اختیار دارم و می‌توانم از خود دفاع کنم، عملاً امکان دفاع از کسانی که چنین تریبونی ندارند، گرفته شده است، پس بهتر است از اتهام‌زنندگان، دلیل و مدرکِ سخنان‌شان پرسیده شود.

۵. نکاتی از نامه‌ی شهید بهشتی به امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در مورد بنی‌صدر: ۲۲/۱۲/۵۹

دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‏شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه‏ ها و برداشت‏های بینابین، که نه به‌کلی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند، و گفته‏ ها و نوشته ‏ها و کرده ‏ها بر این موضوع بینابین گواه.

بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت ‏به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‏ها یا دل‏سوزی‏های بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می‏خواهد و زبانش همین را می‏گوید و قلمش همین را می‏نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.

بینش اول به نظام و شیوه‏ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به‌سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‏ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‏های آن، جامعه را به راهی می‏کشاند که خود به خود درها را به‌روی ارزش‏های بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می‏گشاید.

بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می‏کند که جامعه را به‌سوی امامت متقین و گسترش این امامت ‏بر همه سطوح راه می‏برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می‏کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی‌مبالات‏ها یا کم‌مبالات‏ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آن‏ها بر سرنوشت انقلاب هموار می‏سازد.

اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می‌کند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنج‌دیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می‌شود و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد

امام عزیز،  به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده‏ این‏ها را ببینم و ندای یاللمسلمین آن‏ها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می‏کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.

ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آن‌قدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهم‌ها افزوده شده است و هرگز باور نمی‌کردیم که آقای بنی‌صدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.

ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنی‌صدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند.در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگ‌نظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنی‌صدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.

۶. شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنی‌صدر  داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد

۷. آقای رفیق درست می فرمایند: شهید محمد منتظری با من رفیق بود. به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه میکنی. اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم. ایشان هم به این ملاقات راضی شد. سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم. ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش میرفت. من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم. تا محمد را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همانطور که به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد. خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد. تا شهید محمد منتظری این عبارات شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه. آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکت های کنار باغچه نشستیم. از او پرسیدم محمدآقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمیکند. پرسیدم چطور؟ گفت من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد. از حالا به بعد را با هم صحبت میکنیم. هرچه خواستم بگویم در گذشته فلانجا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم.

۸. نقش شهید بهشتی در تصویب قانون اساسی در دو جهت یکی در تنظیم محتوا و اصول  و دیگر در مدیریت مجلس را که حاکی از سعه‌ی صدر و تحمل فوق‌العاده‌ی او بود، نباید فراموش کرد.

۹. مرحوم آیت اللّه مهدوی کنی می‌فرمودند: مرحوم بهشتی نسبت به عقاید بنی صدر احساس خطر می‌کرد، ولی تحمل کرد تا سرانجام بنی‌صدر باطن خود را ظاهر کرد و امام هم راضی شدند تا او را بردارند.

۱۰ حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اولاً فرمودند: «بهشتی یك ملت بود برای این ملت ما». و ثانیاً: متذکر شدند: «بهشتی مظلوم زيست و مظلوم مُرد و ... »  حال سؤال اساسی آن است که نباید به معنایِ یک ملت‌بودنِ آن مرد الهی فکر کرد؟ راستی! چگونه می‌شود که یک انسان در تاریخ خود و درک حضور تاریخی‌اش به وسعتِ یک ملت می‌شود؟! و چگونه با عدم درکِ چنین انسانی و با انواع تنگ‌نظری‌ها، او را مظلوم‌وار از دست بدهیم؟

رهبر انقلاب«حفظه‌اللّه» و سعه‌ی صدر لازم

در راستای وسعت نظر مقام معظم رهبری نسبت به مخالفان، ایشان در خاطرات خود می‌فرمایند: یکی از کمونیست‌ها را به سلول ما آوردند، در حالی‌که بنده در حال نماز بودم چون لباس سفیدی را به صورت عمامه به سر داشتم و به جای عبا یک پتو به دوشم بود، هرکس مرا در تاریکیِ سلول می‌دید تصور می‌کرد من لباس روحانی به تن دارم. همین‌که آن فرد با بنده روبه‌رو شد چهره‌اش در هم رفت و غمگین و افسرده به گوشه‌ی سلول خزید. من به او نزدیک شدم و کوشیدم با او نیز مانند سایر زندانیان جدیدالورود رفتار کنم و افسردگی‌اش را بزدایم. به او گفتم: شما گرسنه‌اید یا تشنه؟ اما اخم از چهره‌اش کنار نرفت، با دست به مالش‌دادن شانه‌ها و سر و گردنش پرداختم، سعی کرد از پاسخ‌دادن به هر سؤالی خودداری کند. من عادت داشتم مقداری از غذای افطار را نگه دارم، به او نان و قدری مربا دادم، حاضر نشد بخورد. بالاخره به زور به او غذا خوراندم و آب نوشاندم چون می‌دانستم پس از دستگیری‌اش غذایی نخورده و چه بسا کتک هم خورده باشد. قدری چهره‌اش باز شد. جهت مراعات او نماز عشای خود را به تأخیر انداختم. صحبت با او را ادامه دادم. چون گمان می‌کرد من می‌خواهم او را به صفوف اسلام‌گرایان جذب کنم، سرش را بلند کرد و با لحنی خشک گفت: اجازه دهید اعتراف کنم من به هیچ دینی عقیده ندارم.

فهمیدم که چه در ذهنش گذشته، دنبال جمله‌ای مناسب ذهنیت و منطق و شرایط او می‌گشتم. گفتم: سوکارنو رئیس جمهور اندونزی در کنفرانس باندونگ گفت: ملاکِ اتحاد ملت‌های عقب‌مانده، نه وحدت دینی و نه وحدت تاریخی و فرهنگی و امثال آن، بلکه وحدتِ نیاز است. مسائل، یکی است و سرنوشت، نامعلوم، و دین نباید میان من و شما جدایی بیندازد.

انتظار این پاسخ را از من نداشت. دیدم تغییر در چهره‌اش آشکار شد، خیلی هم باز شد و با ما گرم گرفت. بعد به او گفتم: شما استراحت کن و ما نماز می‌خوانیم.

همسرش در سلول دیگری از همین زندان بود، با استفاده‌ از تجربه‌ی طولانی خود در این زندان، توانستم میان او و همسرش ارتباط برقرار کنم و همه گونه محبت و خدمتی به او کردم. دو ماه پیش ما ماند. یک روز گفت: وقتی چشمم به شما افتاد، احساس کردم دچار فاجعه شده‌ام، به خود گفتم گرفتار ملا شدیم! اکنون به شما می‌گویم من در عمرم کسی را از جهت سعه‌ی صدر و عدم تعصب مانند شما ندیدم.[1] با این‌همه او کوچک‌ترین تغییری در لجاجت خود انجام نداد و من به او گفتم: موضع من برخاسته از عقیده‌ام است و موضع تو نیز برخاسته از عقیده‌ات می‌باشد. اسلام از پیروان خود می‌خواهد در احکام اسلامی به مرزهای دین سخت، پایبند باشد. ولی همین احکام می‌گوید: مسلمان با غیر مسلمان جوشش داشته باشد و نسبت به او نرمش نشان دهد و در گفت‌وگو با مخالفان، از جزم‌گرایی و شدت و حدّت بپرهیزد. قرآن می‌فرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه‏»(زمر/ ۱۷ و ۱۸) و نیز می‌فرماید: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ»(نحل/۱۲۵) و یا می‌فرماید: «وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى‏ هُدىً أَوْ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ (۲۴سبأ) و نیز «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ»(ممتحنه/۸). نصوص سنت نیز به همین امر دعوت می‌کند تشویق به طلب دانش حتی در چین نیز دلالت روشنی بر همین نگرش بسیار باز و گسترده دارد. همه‌ی دانش‌ها را انسان مسلمان می‌تواند از غیر مسلمان فرا گیرد و در جهتی که موافق نظر دین است قرار گیرد. ولی کمونیست‌ها متون و نصوصی خشک و انعطاف‌ناپذیر و قالب‌هایی از پیش ساخته دارند که نه از روح و عاطفه از آن اثری هست و نه از ارزش‌ها و اخلاق، و این ویژگی بر رفتار و برخورد همه‌ی دارندگانِ اندیشه‌های مادی حاکم است.[2] 

 


[1] - البته رهبر انقلاب متذکر می‌شوند که آن شخص بدون آن‌که تغییری نیافت، در هر فرصتی به شیوه‌ای نفرت‌انگیز تلاش می‌کرد دین و روحانیت  و هر سنتی که به دین مربوط بود را مسخره کند.

[2] - گزیده‌ای از کتاب «خون دلی که لعل شد» از صفحات 247 تا 251.

28021
متن پرسش
دانشگاه تشکل‌های دانشگاهی کد خبر: ۸۵۰۵۶۲۱۰:۱۴ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۹ طی نامه‌ای صورت گرفت واکنش اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان به تقدیر مراجع از لاریجانی / ۱۲ سال خون دل‌های بسیاری خورده‌ایم اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان طی نامه‌ای به تقدیر مراجع عظام تقلید از رئیس مجلس دهم واکنش نشان داد. به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان طی نامه‌ای به تقدیر مراجع عظام تقلید از رئیس مجلس دهم واکنش نشان داد. متن این نامه به شرح زیر است: بسمه تعالی محضر مبارک مراجع عظام تقلید با سلام و تبریک عید سعید فطر. روز‌های گذشته صحنه پایان دوره چهارساله مجلس دهم به عنوان یکی از ضعیف‌ترین مجالس تاریخ جمهوری اسلامی ایران بود و همچنین این پایان همزمان شده است با به آخر رسیدن ۱۲ سال ریاست عجیب و غریب علی لاریجانی بر نهادی که بنا بود در راس امور باشد. جایگاه علمای اسلام در تاریخ کشور عزیزمان راهبردی بوده و پایبندی مردم مسلمان ایران به سخنان و دستورات ایشان همیشه مورد هجوم دشمنان بوده و هست، اما این رشته مستحکم هیج زمانی گسسته نشده است. در ۴۰ سال گذشته نیز ملت شریف ایران نشان داده است که خط قرمزش علما و مراجع عظام تقلید هستند، اما روز‌های اخیر شاهد پیام‌هایی از سوی حضراتعالی به جهت تقدیر و تشکر از فردی بودیم که تغییر در مصوبات نمایندگان، لابی با دولت، تصویب کمتر از ۲۰ دقیقه‌ای لوایح بعضاً استعماری و قس علی هذا‌های دیگر بسیاری در کارنامه‌اش نمایان است. تقدیر مراجع از آقای لاریجانی و استفاده از واژگانی همچون مدیریت شایسته، خدمات فراوان، مدیریت مخصوص، دوره افتخار آفرین و ... موجب نگرانی دانشجویان انقلابی و حزب اللهی شده است چرا که در این ۱۲ سال خون دل‌های بسیاری از اقدامات رئیس سابق قوه مقننه خورده‌ایم. امروز نگرانی جنبش دانشجویی مسلمان ایران را محضر حضرات گرامی اعلام داشته و بیم آن داریم که نقش دفتر علما در عدم ملاحظه نقاط قوت و ضعف ریاست ۱۲ ساله بر مجلس شورای اسلامی و تعریف و تمجید زیاده از حد، پررنگ‌تر از همیشه شده باشد. نظر جنابعالی در مورد متن بالا چیست؟ تشکر مراجع از خدمات ارزنده علی لاریجانی با توجه به نقاط تاریک در کارنامه سیاسی شان چه معنی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب است متذکر زمین‌گیرکردنِ مجلس توسط روحیه‌ی آقای دکتر علی لاریجانی باشیم، هرچند ممکن است از جهاتی در بعضی مراحل از دردسرشدنِ مجلس، حتی در دوره‌ی دهم جلوگیری کردند، ولی نتوانستند تلاش کنند تا مجلس رأس امور باشد وگرنه ما با پدیده‌هایی مثل رانت‌خواری و چپاول هپکو روبه‌رو نمی‌شدیم در حدّی که مسئول قضایی کشور مجبور شود وارد آن نظارت‌هایی که به عهده‌ی مجلس است بشود. موفق باشید       

28007
متن پرسش
سلام: پهلو گرفتن نفت کش ایرانی در ونزوئلا بسیار خوشحال کننده و باعث افتخار هست تبریک به همه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نیز آینه‌ای دیگر نسبت به فرآیند حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ است که خداوند ذیل ولایت فقیه در مقابل ملت ما می‌گشاید. موفق باشید

28003
متن پرسش
سلام علیکم: از پاسخ حکیمانه ۲۷۹۹۳ بسیار مسرور شدم و واقعا سخنی را گفتید که سالهاست حرف گمشده و فروخورده انقلاب و نیروهای مومن و انقلابی است. متاسفانه علیرغم اینکه انقلاب اسلامی، هدفگذاری کلانش تمدن نوین اسلامی و ایجاد زیرنظام های متناسب با هویت اسلامی_ایرانی و در تراز تمدنی بود، اما شاهدیم الگوی توسعه غربی و ارزیابی ها توسعه گرایانه رسما بر کشور و بر عرصه های مختلف سایه انداخته و دارد مبنای کار می‌شود و آن هشدار تاریخی شهید آوینی (ره) دارد محقق می‌شود که گفت باید از افتادن در دام توسعه گرایی و تکنوکراسی بشدت حذر کرد و مراقب و بصیر بود. ریل کار هم از دوره مرحوم هاشمی و گفتمان سازندگی، بصورت ویژه ای جلو رفت و متاسفانه امروز شاهدیم در عرصه های مختلف کشور، الگوهای توسعه و شاخص های توسعه مطرح است و رسما در مدیریت شهری، الگو و اسناد بالادستی بر اساس مدل توسعه گرایی و نظریات برخاسته از دل توسعه مدرن تدوین شده و جلو می‌رود. توقع جز این نیست وقتی توسعه گرایی که اساسا با روح انقلاب تعارض دارد و انسان سازی و تعالی خانواده برایش مهم نیست و به روابط انسانی در تراز آنچه شریعت هدفگذاری می‌کند، بی تفاوت است و در مسیر مغایر آن گام بر می‌دارد، ریل جهت دهنده شهرداری ها باشد و نه مدیریت شهری مطابق با الگوی تمدن نوین اسلامی که غایتش نظم اربعینی و الگوی این حماسه بزرگ است و محور و هسته مرکزی اش بر پایه تعالی خانواده و روابط انسانی شکل نگیرد و الحق که زیبا فرمودید شهرداری که می‌خواهد شهر زیبا و محلی برای اشراف و ظواهر پر زرق و ورق و برای بشر رها از تفکر قدسی بسازد و روحیه ژنرالی حاکم است که شهری برای زندگی اهل ایمان مد نظرش نیست و دارد صدای آنها را هم می بندد و شهری است که با فطرت بشر امروز صحبت نمی‌کند و شان متعالی او را در نظر ندارد. اساسا حال در گام دوم انقلاب هستیم و دیگر جای میدان دادن به تفکراتی مثل تفکرات کرباسچی ها نیست و دیگر نباید شاخص های امام و حضرت آقا روی زمین بماند و اجازه بدهیم همین توسعه گرایی و شهرسازی مبتنی بر روح غیر قدسی که تعبیر شهرهای غیر قابل زندگی را حضرتعالی در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم نام بردید، تداوم یابد و الگوی پیشرفت اسلامی و شهرسازی و مدیریت شهری با الگوی شریعت که الحمدلله امروز ظرفیت وجود و رشد آن وجود دارد و می‌تواند خلا و ضربات موجود که امثال خانم پناهی ها را می‌سازد، پر کند. الگویی که محرومیت زایی و حاشیه شهر نشینی نمی‌سازد و مقابل رشد شهرهای زیبا و بدون روح قدسی می ایستد و اتفاقا دغدغه اش زندگی انسانی و روابط انسانی و شهرهایی است که روح عبودیت و ولایت الهی در آن به چشم می‌خورد. ان شاء الله حساسیت رهبرمان نسبت به تقویت مبانی و اجرای الگوی پیشرفت اسلامی را جدی بگیریم و به شهرهای زندگی برای اهل ایمان برسیم و قویا معتقدم اگر حساسیت های مکرر و شاخص دهی حضرت آقا نبود، امروز اساسا مقابل برخورد با خانم پناهی ها حساسیتی نبود و حتی در راستای توسعه شهرها شمرده می‌شد کما اینکه می‌گفتند اقتصاد هم خب مانند جنگ بالاخره شهید می‌دهد؛ و می‌توان گفت اتفاقی نبود که مطابق مبانی انقلاب حرفی برایش داشته باشیم و بیاییم ورودی به این گونه مسائل نیروهای انقلاب کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی ۲۸۰۰۱ عرض شد اگر متوجه‌ی فرآیندی‌نظرکردن به تحقق نگاه توحیدی انقلاب اسلامی باشیم، می‌توانیم همین امروز خود را در آینده‌ای احساس کنیم که هنوز به ظهور نیامده است. راستی چه کسی باور می‌کرد امروز رئیس دو قوه رقیب دولتی باشند که بنا داشت روح انقلاب را از حرارت و حیات بیندازد. ولی برعکس شد. موفق باشید

28001
متن پرسش
با سلام دوباره: حضرت آقا جسارت حقیر رو ببخشید بنده جواب قسمت اول سوالم را گرفتم اما اینکه می فرمایید روحی که بر شهرداری ها حاکم هست شاید بتوان این را گفت روحی که بر حکومت حاکم است از این جهت که شما می‌فرماید با توجه به رفتار ولی فقیه ما می توانیم در رادیو و تلوزیون در مورد اتفاق آسیه پناهی صحبت کنیم دقیقا مشابه رفتار نژاد پرستانه ی آمریکا است که در حال حاضر در رادیو و تلوزیون اونها هم جوان‌ها در این مورد صحبت می کنند پس تفاوت حکومت ولی فقیه با آمریکای جنایت کار چیست؟ (در مورد عدالت اجتماعی) و حتی ما اگر فقط به اعمال شهرداری نگاه کنیم شاید فرمایش شما درست باشه، اما آیا رفتار بنیاد مستضعفین باعث ایجاد شهر و جدا کردن مردم نیست؟ داخل ستاد اجرایی فرامین امام (ره) چه ساختمان های لوکسی که ساخته نشده است، در خود حوزه علمیه با مدیریت صادق لاریجانی چه ساختمان‌های لوکسی ساخته شده، حالا با دیدن این اتفاقات و نقش رهبری در به قدرت رسیدن این نهاد ها آیا ولی فقیه در حال حاضر عادل است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به تجربه‌ی اجرایی که داشتم عرض شد این امور با دستور و بخشنامه حل نمی‌شود. باید به صورت فرآیندی و با صبر و بصیرت از این مشکلات عبور کرد و بصیرت مقام معظم رهبری را از این جهت بسیار ارزشمند و کارساز و حکیمانه می‌دانم که به جای «حذف»، به «عبور» می‌اندیشند. موضوعی که در کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی» به آن پرداخته شده. آیا عبور از آقای هاشمی که هنوز آثار افکار ایشان را در نظام اداری‌مان می‌یابید، کار آسانی است؟ هر انقلاب دیگری بود با آن نوع نقشه‌هایی که آقای هاشمی در سر داشت، امروز زمین‌گیر شده بود و فرزندان انقلاب ارباً اربا شده بودند، نه از حاج قاسم خبر بود و نه از آینده‌ای که هنوز به ظهور نیامده است. سؤال‌کننده‌ی محترم سؤال ۲۸۰۰۲ در سؤال خود نکات ارزشمندی را متذکر می‌شوند. آیا هنر انقلاب و رهبری همین نیست که چنین جوانانی در این اندازه از بصیرت رویش یافته‌اند؟ موفق باشید

27994
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد: نظرتان در مورد مناظره آقای وکیلی و آقای عبدالکریمی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سعه‌ی صدر خوبی از طرف جناب آقای وکیلی به ظهور آمد و آقای عبدالکریمی بر خلاف ادعاهای‌شان بیشتر گرفتار مفهومات خود بودند که هیچ گشایشی را بر نمی‌تابیدند، لذا ملاحظه کردید در آخر مناظره، جناب آقای وکیلی را متهم کردند که متوقف در منطق ارسطوی‌اند؛ که البته این نوعی فرار از مطلب است. جناب آقای وکیلی از ایشان خواستند مبانی خود را در انتقاد به متفکران مشخص کنید، و ایشان عملاً گفته و یا ناگفته خواستند بگویند مبانی خود من هستم. اگر غیر از این است باز جنابعالی آن مناظره را استماع فرمایید. بنده از جناب آقای وکیلی که قهرمانانه وارد این میدان شدند، تشکر می‌کنم. البته بنده با توجه به صحبت‌هایی که آقای عبدالکریمی می‌کنند و بعضاً هم دلسوزانه است؛ آن‌چنان گرفتار مفاهیم و محفوظات خود هستند که هیچ چیز و هیچ‌کس را نمی‌توانند ببینند. و نمی‌دانم نیهیلیسم جز این است؟! و آیا آن‌هایی که در گردونه‌ی تفکر آقای عبدالکریمی گرفتار شدند تا از نیهیلیسم فرار کنند، به عمیق‌ترین شکلِ آن گرفتارنشدند؟ به طوری که انسان در گرداب پوچی و بی‌ثمری و بریدن از همه‌چیز فرو می‌افتد، هرچند که ممکن است آقای عبدالکریمی نادانسته پای در این راه گذاشته باشند. این را از آن جهت عرض می‌کنم که بعضاً جسته و گریخته در بعضی از صحبت‌هایشان بویی از غمِ غربت بشر می‌آید. ولی به قول مولوی:

آه زندانی این دام بسی بشنیدیم       حال مرغی که رهیده است از این دام بگو

 آقای عبدالکریمی چرا جوانان را به سوی تاریخی رهنمون نمی‌باشند که حاج قاسم‌ها پروریده است؟ امید است آن مناظره هشدارباشی باشد که با مناظره کاری حل نمی‌شود باید در بستری از تاریخ قدسیِ انقلاب اسلامی همه تلاش کنیم برای رسیدن به راهی که خداوند امروز به ما عطا فرموده است.

اهمیت نگاه هایدگر آن است که اگزیستانس طرف مقابل را خطاب قرار می‌دهد که انسان در چشم‌اندازی وجودی، حضوری را که در جهان دارد احساس کند و نوعی همسخنی ظهور کند و هر کدام آینه‌ی دیگری شوند، و این در مناظره‌ به چشم نمی‌خورد. در حالی‌که جناب آقای وکیلی چنین تلاشی داشتند.

آقای عبدالکریمی بعضاً در جاهای دیگر ورودهای خوبی داشتند، مثل انتقادی که به آقایان دکتر ملکیان و دکتر عبدالکریم سروش داشتند، و یا صحبتی که در رابطه با فلسفه‌ی اسلامی در دانشگاه اصفهان انجام دادند، ولی مسئله‌ی اصلی جوانانِ ما حضور تاریخی مهمی است که امثال دکتر فردید متوجه‌ی آن شد و انقلاب اسلامی راهی جهت آن حضور یافت تا انسان‌ها در معرض عطایای الهی قرار گیرند، و سخنان سال گذشته‌ی آقای عبدالکریمی در دانشگاه تبریز در مقایسه بین انقلاب فرانسه و روسیه و ایران به شدت از این نحوه بصیرت خالی بود.

بنده نمی‌دانم آقای دکتر عبدالکریمی بالاخره بنا دارند چه کمکی به مخاطبان خود بکنند؟ مثلاً در نظر بگیرید جلسات اخیر ایشان تحت عنوان «ایران به منزله‌ی یک پرابلماتیک» با همه‌ی مسائل رنگارنگی که تحت عنوان مسائل ما مطرح می‌کنند، آیا کوچک‌ترین راهکاری برای مخاطبان ارائه می‌دهند؟ آیا همان انتقاداتی که به روشنفکران دارند، که انتقادات به‌جایی است؛ در مورد خود ایشان صادق نیست؟ از آن جهت که هیچ راه‌کارِ بومی که با خِردِ قومی و فرهنگ دینی ما همراه باشد، در کلمات ایشان یافت نمی‌شود؟ ای کاش آن‌هایی که به سخن ایشان گوش فرا می دهند، دائم از خود بپرسند پس باید چه‌کار کرد؟ این‌جاست که بنده معتقدم اگر این‌همه انرژی صرف نمایاندن راهی بود که حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به میان آوردند و آوینی‌ها آن‌ را گزارش کردند؛ می‌شد مخاطبان ایشان از سرگردانی‌ها که گرفتارش هستند و بعضاً به قول خودشان در پوچیِ دوران می‌سوزند، نجات می‌یافتند.

 موفق باشید   

27993
متن پرسش
با سلام: با توجه به اتفاقات اخیر در مورد کشته شدن آسیه پناهی (زنی که در کرمانشاه بعد از حمله ماموران شهرداری کرمانشاه، فوت کرد) و سکوت حضرت آقا تا به حال آیا به عدالت ولی فقیه ضربه نمی زند؟ که این تنها نیست حقوق های نجومی که در صدا و سیما داده شده، رفتاری که بنیاد مستضعفین در این چندین سال پیش گرفته است، و حتی ستاد اجرایی فرامین امام خمینی (ره)، کشته شدگان آبان ۹۸، تمام این مسائل جمع شده و این فکر که ولی فقیه حاضر عدالت ندارد، حداقل در حد یک سخنرانی، که حتی اختیارات رهبری در این موارد بیشتر هم هست. و آخر این که انقلاب چه تفاوتی با حکومت اسرائیل دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همین حساسیت‌های ولیّ فقیه است که بحمداللّه نظام قضایی و حتی جوانان رادیو تلویزیون ورود می‌کنند، وگرنه نهادی که کرباسچی‌ها در زمان خود برای شهرداری‌ها شکل دادند به عنوان شهر زیبا، اساساً شهر یعنی محل زندگی اشراف و بقیه همه باید نابود شوند که نمونه‌ی آن را در کرمانشاه ملاحظه کردید و از آن جهت مسئله رسانه‌ای شد که خانم پناهی از دست آن‌ها دق کرد وگرنه اگر رحلت نمی‌کرد، ناجوانمردانه او را به اردوگاه می‌بردند و عین خیالشان نبود که آن زن آن‌جا اسیر باشد و فرزند و نوه‌ی او هرچه می‌خواهند شیون بزنند. امید است رحلت آن خانم مظلومه عاملی شود که ما در نظام اسلامی نخواهیم به هر قیمتی شهرهای‌مان نیویورک شود و بقیه‌ی مردم که پناه اسلام و انقلاب‌اند همه از صفحه‌ی روزگار محو گردند. آری! جرم خانم آسیه‌ی پناهی آن بود که تمام زندگی‌اش را جمع کرده بود تا یک خانه‌ی 40 متری در گوشه‌ای از شهر کرمانشاه برای فرزند و نوه‌اش تهیه کند، و خلاف کرده است. زیرا باید می‌رفت در لواسان بر خلاف مقررات کشور و به کمک شورای شهر یک زمین ۲ هزار متری از طریق رانت و باندبازی تهیه می‌کرد و برای تفریحاتش ساختمان چند طبقه می‌ساخت. آری! ساختار شهرداری ما این‌چنین شکل گرفته است و این عین سخن آقای کرباسچی است که بعد از آمدن از شهرداری تهران گفت کاری کرده‌ایم که از آن به بعد شهرداری‌ها آن‌طور که ما برنامه‌ریزی کرده‌ایم عمل کنند. آری! برادر! اگر نظام ولایت فقیه نبود بیش از آنچه هست مثل نیویورک یک ژنرال را مسئولیت ساختن شهر را دادند تا کوچک‌ترین صدا را خفه کند و ما نیز هنوز گرفتار ژنرال‌های شهرداری هستیم که روحی است حاکم بر آن نهاد، هرچند بیچاره کارگرِ لودری که آن خانه را خراب می‌کند و برای آن است که حقوق یک و نیم میلیونی‌اش را از او دریغ نکنند. بحث بر سر کارمندان شهرداری نیست، بحث بر سر روحی است که شهری برای اشراف می‌سازد و نه برای زندگی اهل ایمان. موفق باشید 

27964
متن پرسش
با سلام: استاد سوال بنده اینه، بنده یه خانم هستم و گاها وقتی درگیر مسایل سیاسی میشم از شهودهای عرفانی درونم دور میشم جز خرابی و اعصاب خردی برام چیزی نمی مونه و روحیاتم خیلی به هم میریزه دیگه نمیتونم رو مبحث عرفانی متمرکز شم از طرفی دور بودن از سیاست هم که درست نیست این دو مسئله را در وجودم چطور مدیریت کنم گاه دلم میخاد از سیاست چیزی حالیم نشه. اگر کتاب جزوه یا راهنمایی می‌توانید بهم بفرمایید با توجه به اینکه فکر می‌کنم در دهه های اخیر حرفهای سیاسی که در خانه توسط پدر و اطرافیانم زده شد خیلی روحم رو اذیت کرد گاه دلم میخاد بزنم زیر همه چیز و بیخیال باشم ولی عمق مباحث اعتقادی در وجودم نمیزاره چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع تعلق به مسائل سیاسی که مربوط به انقلاب اسلامی است، عین سلوک است و این به شرطی است که متوجه‌ی تقدیر الهی و حضور تاریخی خداوند در این صحنه‌ها باشیم و ببینیم چگونه خداوند در عین انواع موانع که برای حرکت توحیدیِ انقلاب اسلامی پیش می‌آورد اعم از موانع داخلی توسط بعضی از مسئولانِ غیر توحیدی و دشمنان خارجی، کار جلو می‌رود. در این نگاه نه با اطرافیان درگیر می‌شوید و نه از سیاست خسته می‌گردید. این است آن‌چه که به ما فرموده‌اند: «سیاست ما عین دیانت ما است». موفق باشید

27949
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۹۲۴ پاسخ تان ظریف و حکیمانه بود. اما یک مسئله برایم کمی روشن نشد. اینکه امروز جوانان منتقد و معترض برخی ساختارها و برخی افراد هستند یا اینکه بینش سکولار پیدا کرده اند و از جهت مبنایی و اصولی با انقلاب زاویه گرفته اند و از بینش انقلابی رویگردان شده اند و بینش سکولار و دور از بینش انقلاب را دنبال می‌کنند و از جهت ریشه ای با انقلاب زاویه دارند و به گذشته و امروز و آینده انقلاب امیدوار و مطمئن نیستند و معتقد به انحطاط نظام و انقلاب اند؟چون واقعا بین این دو بینش فرق اساسی است که آیا منتقد و معارض برخی ساختارها و افراد اند ولی ملاک شان هم چنان هندسه انقلاب است یا اینکه بینش آنها سکولار شده و حتی رویگردانی پیدا کرده و دل به تداوم این مسیر نبسته و امروز هم وضع انقلاب را حرکتی در مسیر اشتباه و غلط و مغایر با مبانی می بینند. چون بسیار سعی می‌شود و حتی تحلیلگرانی که واضح و صریح می‌گویند اکثریت جوانان بینش شان سکولار و دور از سبک زندگی انقلابی است و انقلاب و نظام در این عرصه با یک روی گردانی و گریز از خود مواجه شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این فکر شود که ما در جایگاه تاریخیِ خاصی قرار داریم. از یک طرف بشرِ امروز غرب‌زده است و همه‌چیز را با عقلِ غربی می‌نگرد. و از طرف دیگر غرب، به دلایل و شواهد فراوانی در حال افول است و از هویت قبلی خود فرو می‌افتد. و از این طرف، اگر انقلاب اسلامی از بعضی جهات گرفتار غرب‌زدگیِ عده‌ای شده است، ولی در ذات خود در بستر عبور از غرب است و ما در این گذرگاهِ تاریخی هستیم. اگر بدون مقابله با آن جوانان و با اخلاق خوب، کار را جلو ببریم و به مرور از غرب‌زدگیِ خود عبور کنیم که حتماً به جهت تاریخی که در آن هستیم، این کار کار عملی می‌شود و از آن طرف، ذاتِ انقلاب اسلامی به ظهور می‌آید؛ یقیناً وعده‌ی «یدخلون فی دین اللّه افواجاً» محقق می‌گردد. این‌جاست که جایگاه وظیفه‌ی تاریخی ما و عزمی که هیچ حادثه‌ای در آن خلل ایجاد نمی‌کند، به میان می‌آید و نیوشایِ خطابی می‌شویم که می‌فرماید: «الیس الصبح بقریب». موفق باشید  

27943
متن پرسش
سلام استاد جان: در پاسخ سوال ۲۷۹۳۱ در خصوص پیام بلندبالای قدردانی آیت الله جوادی آملی از آقای لاریجانی، فکر نمی کنید جوابی که نوشتید بیشتر شبیه توجیه است؟ استاد عزیزتر از جان، ما باید بپذیریم که آیت الله جوادی آملی هم آقای هاشمی رفسنجانی را قبول داشتند و هم آقای لاریجانی رو و احتمالا این خط فکری رو. وگرنه برای تشکر نیازی نبود بنویسند درختی رو غرس کردید که ثمره اش خدمت بود و شربت اخلاص و... می‌توانستند به یک تشکر معمولی بسنده کنند، پس لابد بشدت منش و روش ایشان رو و نیز مرحوم هاشمی رو قبول دارند دیگه چه نیازی به توجیه و لاپوشانی، عزیزا؟ ببخشید اگر صریح صحبت کردم. در طریق حق پایدار باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین طور است که می‌فرمایید. در مورد آقای هاشمی و سخنان ایشان بنده مفصلاً عرض کردم که ظاهراً نگاه آیت اللّه جوادی به امور کشور و جهان، به آقای هاشمی نزدیک است. خوبی جریان، تأییدات خوب آیت اللّه جوادی از رهبر انقلاب است و اینجا است که فکر می‌کنم نکته‌ی ششم صحبت‌های رهبر معظم انقلاب با دانشجویان در ماه رمضان، چراغ راه ما می‌باشد. آن‌جا که فرمودند: جبهه‌ی انقلاب را گسترش بدهید، یارگیری کنید؛ حذف نکنید؛ صِرف اختلاف سلیقه و اختلاف نظر درباره‌ی فلان مسئله موجب طرد نشود. بعضی هستند که به اسلام و انقلاب و نظام اسلامی و به خیلی از خصوصیّاتی که شما به آن اهمّیّت می‌دهید معتقدند، در فلان مسئله‌ی خاص با شما موافق نیستند؛ این نباید موجب بشود که شما او را طرد کنید... هر چه می‌توانید جبهه‌ی انقلاب را گسترش بدهید، جذب کنید؛ البته جذب آدم معتقدی که با شما اختلاف سلیقه دارد» رهبری ۱۳۹۹/۰۲/۲۸. موفق باشید

27942
متن پرسش
سلام: استاد چرا داغ حاج قاسم سرد نمیشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا شهادت آن مرد بزرگ داغی است که بر جان همه‌ی ما گذاشته شده است. قصه‌ی جانی است که در آینده راهی خواهد شد تا تاریخ امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» همه‌جایی شود و بصیرتی به جامعه برگردد که ما بیش از آنچه که فعلاً هستیم، باشیم. بصیرتی که در وصیت‌نامه‌ی او به ما عطا شد. در آخر جواب سؤال شماره‌ی ۲۷۹۳۶ نکاتی از آن را می‌توانید ملاحظه کنید. موفق باشید

27936
متن پرسش

با سلام: ۱. در سال های اخیر در سخنرانیهای عمومی رهبری هیچ موضع قاطع و اعتراضی از ایشان در مورد وضعیت فساد در کشور شاهد نبوده ایم. کاری ندارم که مثلاً مصلحت نبوده است یا مثلاً ایشان در جلسات خصوصی این اعتراض ها و به قول خودشان تشر ها را مطرح کرده اند یا هر چیز دیگر، آنچه واضح است موضع عمومی قاطعی نداشته اند البته من در جایگاهی نیستم که به عملکرد ایشان اعتراضی داشته باشم چون از وضعیت کشور خبر ندارم. ۲. نهادهای نزدیک به رهبری هم نه تنها در برابر فساد موضع نمی گیرند بلکه معترضان را هم تخریب می کنند. منطق آن ها این است که اگر فسادی بود رهبری خودش اعلام می کرد و حالا که رهبری سکوت کرده ما هم باید سکوت کنیم. مثلاً چند روز پیش خبرگزاری فارس مقاله ای کار کرد که خوارج هم در ابتدا عدالت‌خواه بوده اند. آن ها پیشاپیش جریان جوان عدالت‌خواه شکل گرفته در کشور را به عبور از رهبری در آینده متهم می کنند. ۳. الف) آیا این جریان در آینده یاغی خواهد شد؟ ب) آیا این استدلال که چون رهبری موضع نگرفته، ما هم باید موضع نگیریم درست است؟ شاید رهبری منتظر است تا ما موضع بگیریم تا بعد ایشان موضع بگیرد. پ) در ماجراهای خصوصی سازی، هفت تپه چند هزار میلیاردی را به ده میلیارد دادند به دو نفر جاعل رشوه دهنده، هپکو ، ماشین سازی تبریز و و و . همین نیروگاه شهید منتظری اصفهان خود ما را به چه قیمتی واگذار کردند؟ در ماجراهای تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی، چقدر از سرمایه های ارزی کشور ما را غارت کردند؟ حال چند جوان آمده اند و اعتراض کرده اند که این چه نحوه خصوصی سازی است؟ آمده اند و پیگیر تشکیل دادگاه این ها و اخبار آن هستند. واقعاً این ها خوارج و ضد رهبری هستند؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که بنده نیز در جریان بعضی امور می‌باشم، فکر می‌کنم راه درست، همین راهی است که رهبر معظم انقلاب با سعه‌ی صدر و بصیرتی که دارند جلو می‌برند تا کشور از این بحران که عموماً ریشه در نگاه و مدیریت آقای هاشمی داشت، عبور کند. زیرا برای آبادکردن راهی نباید شهری را خراب کرد. انقلاب اسلامی هر اندازه در این شرایط که از یک طرف دشمن تلاش دارد با انواع تحریم‌ها و فتنه‌ها آن را به درد سر بیندازد و از طرف دیگر جریان‌های سیاسی که کشور را مُلکِ پدری خود می‌دانند، از انواع رانت‌ها برای ثروت‌اندوزی استفاده می‌کنند؛ جایگاه اصلی خود را تثبیت کند، بهتر می‌توان از این مشکلات و از این افراد عبور کرد. وقتی به گفته‌ی آقای محسنی اژه‌ای آقای رئیس جمهور در یک مرحله با صراحت تمام بگوید اگر برادرشان را نظام قضائی جلب کرد، موضع‌گیری می‌کنند؛ باید با رئیس جمهور مقابله کرد و کشور را به هم ریخت؟ یا باید با سعه‌ی صدری که مقام معظم رهبری در اداره‌ی کشور دارند، بالاخره آقای فریدون محاکمه شود و کشور هم به هم نریزد. به صحبت‌های حاج قاسم سلیمانی آن شهید بصیر که کلیات انقلاب را از زوایای مختلف می‌شناخت در مورد مقام معظم رهبری، فکر کنید که ذیلاً خدمتتان ارسال می‌گردد. موفق باشید 

شهیدقاسم سلیمانی در مقدمه وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «خداوندا تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز- که جانم فدای او باد- قرارداده‌ای» سردار سلیمانی در بخش پایانی وصیت‌نامه خطاب به علما و  مراجع معظم تقلید ضمن تکریم بسیار از آنان، از موضع «سربازی از برج دیده‌بانی» می‌نویسد: «من می‌دیدم که برخی خناسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای موثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند - در حالی که حق واضح است، جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه، میراث امام خمینی هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار بگیرند. من حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت‌هایتان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی - بازگشت به - زمان شاه ملعون هم نخواهد بود بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیرقابل بازگشت خواهد بود» فراز نخست که به آن اشاره شد استمرار ولایت فقیه در مبارزات ممتد سردار سلیمانی را بیان می‌کند و فراز پایانی «دغدغه محوری» شهید تا واپسین روزهای او را بیان می‌کند. از نظر او نه فقط آینده تشیع بلکه آینده اسلام و مواریث اسلامی در گرو بقاء و محوریت ولایت فقیه است از این رو او معتقد است و در این وصیت‌نامه به آن تصریح کرده است که اگر نظام مبتنی بر ولایت فقیه آسیب ببیند حرمین در مکه و مدینه و حرمین در قدس و الخلیل از بین می‌روند. بر این اساس می‌توان گفت هیچ‌چیز در اندیشه و سیره سردار شهید سلیمانی عزیز به اهمیت و برجستگی ولایت فقیه و تبعیت مسلمانان از ولی‌فقیه نبوده است. تعابیر سردار سلیمانی در این وصیت‌نامه پرنکته، درباره ولایت فقیه و ولی‌امر خیلی جالب و درس‌آموز است؛ «حکیم»، «مظلوم»، «خامنه‌ای عزیز که جانم فدای او باد»، «تنها نسخه نجات‌بخش امت»، «خیمه رسول‌الله»، «والله والله والله اگر این خیمه آسیب ببیند، بیت‌الله‌الحرام آسیب می‌بیند»، «از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولی‌فقیه خصوصا این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت»، «خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید»، «مقدس»، «این ولایت، ولایت علی‌ابن‌ابی‌طالب است»، «خیمه ولایت، خیمه حسین فاطمه است»، «دور آن بگردید، با همه شما هستم»، «ولایت فقیه رنگ خداست، این رنگ را بر هر رنگی ترجیح دهید»، «با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید» و «شرط اساسی احراز مسئولیت، اعتقاد حقیقی و عملی به ولایت فقیه است». هرکدام از این کلمات و عبارات، بخشی از تفکر سردار شهید را نسبت به ولایت فقیه و حضرت امام خامنه‌ای - دامت‌برکاته- بیان می‌کند. به‌طور خلاصه او رهبری را حکیم، محور، نعمت اعظم، خدایی، طبیب حقیقی، مطاع و در عین حال مظلوم می‌داند. اینها اعتقادات یک مدرس در یک مدرسه نیست. اینها یافته‌های یک پژوهشگر دین پژوهش نیست، اینها اعتقادات و باورهای فردی است که حدود ۴۰ سال مستقیما با مسایل مهم در داخل و خارج کشور درگیر بوده و هر روز تجربه‌ای اندوخته و حالا در پایان یک عمر فعالیت بی‌وقفه و برای پس از شهادتش می‌گوید و راستی چه نیاز به این عبارات، در حالی که زندگی او همه این عبارات را در عمل به اثبات رسانده است؛شهید نخواسته کار را ناتمام بگذارد و حق مطلب را وانهد. او بعنوان «شهید» گواهی داده است. اگر او فقط در دوره دنیایش این مطالب را می‌گفت، خالی از «شائبه» نبود اما حالا از آن دنیا و در حالی که هیچ تعلقی به این دنیا ندارد، با ما- همه ما- سخن می‌گوید. واژه «مظلوم» در عبارات شهید سلیمانی کمی رازگونه است. البته عبارات وصیت‌نامه این واژه را تا حد زیادی توضیح داده است. از نظر او دکترین «ولایت فقیه» و «ولی فقیه زمان» آن‌طور که «حق» آن است درک و به آن «آنطور که حق آن است»، عمل نمی‌شود. از منظر او ولایت فقیه محور اسلام، تشیع، ایران و جهان است و همه خیرها وابسته به توجه و عمل به آن است. او در تجربه علمی و عملی خود دیده است که ولایت فقیه و امام خمینی- سلام‌الله علیه- و امام خامنه‌ای- دامت‌برکاته- کلید گشایش همه مشکلات و مرهم همه آلام است و در عین حال می‌بیند که در بخش‌های مهمی از جامعه و جهان اسلام از علما گرفته تا مسئولین کشور و تا نخبگان ایران و نخبگان جهان اسلام، مورد غفلت و کم‌توجهی قرار گرفته است. امروز همه دوستان و دشمنان به بزرگی کار و موفقیت‌های سردار شهید سلیمانی اعتراف دارند و همه می‌دانند که رمز اصلی کارهای بزرگی که او کرده و موفقیت‌های بسیار بزرگی که او به دست آورده است، عمل به نسخه‌های رهبری و رابطه عاشقانه او با ولایت فقیه بوده است. شهید در این وصیت‌نامه می‌خواهد با زبان هم به ایران و جهان اسلام بگوید کلید موفقیت‌ها تبعیت از نسخه‌های رهبری است. وقتی شهید می‌بیند به واسطه کم‌توجهی به نقش و تأثیر عظیم ولی فقیه و عدم توجه به محوریت این ودیعه الهی در حل مسایل، ایران و جهان اسلام گرفتار انواعی از مشکلات است، دردمندانه از «مظلومیت» ولی فقیه و مظلومیت حضرت امام خامنه‌ای- دامت‌برکاته- سخن می‌گوید.

وصیت‌نامه سردار شهید سلیمانی، تفسیر بسیار متقنی از «فراجناحی» بودن ارائه می‌دهد. بعضی فراجناحی را نفی جناح‌ها و بعضی آن را خط دیگری در مقابل جناح‌های کشور و انقلاب می‌دانند و در واقع به فراانقلاب و فرا نظام دعوت می‌کنند. وصیت‌نامه شهید سلیمانی تفسیر دیگری که بسیار هم دلنشین است، بیان می‌کند. فراجناح بودن از منظر شهید سلیمانی و وصیت‌نامه بسیار پرمحتوای او، حرکت حول محور ولایت فقیه و حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است. او در وصیت‌نامه و البته در سلوک 43 ساله سیاسی خود جناح‌ها را رد نکرده بلکه جناح‌گرایی را رد کرده و می‌گوید جناح‌ها باید حول محور رهبری باشند و نه تنها با این «خیمه» اختلاف نداشته باشند بلکه باید با این اختلافات خود را مدیریت کنند. از نظر سردار شهید اعتبار هر فرد و جناح به تبعیت آن فرد یا جناح از ولایت فقیه باز می‌گردد. او ولایت فقیه را اولین اصل می‌داند و هر حرکت و اقدام فراتر از آن را انحراف می‌داند و از آن پرهیز می‌دهد. او در وصیت‌نامه خود می‌گوید جناح‌ها باید مظلومیت را از چهره ولی امر بزدایند و خود غباری بر آن نباشند. بنابراین «فراجناحی» بودن، یک رویه و مسئولیت است نه خودجناحی در برابر جناح‌ها. از منظر شهید جناح‌ها و جناحی‌ها همه باید وقتی به رهبری و نصایح و تدابیر او می‌رسند، فراجناح باشند و مبادا جناح در نزد آنان خود به یک محور تبدیل شود. از نظر شهید سلیمانی جناح‌ها باید اقدامات خود را بر مبنای چهار اصل ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی، حمایت از مردم و مقابله با دشمنان تنظیم کنند و خود را اصلی در مقابل این اصول قرار ندهند. فراجناحی از منظر سردار سلیمانی عبور جناح‌ها از خود در روز حادثه و پناه بردن همه آنان به «خیمه ولایت فقیه» است.

27924
متن پرسش
سلام علیکم: آیا به نظر شما امروز، اکثریت جوانان از دین و انقلاب روی گردان و یا بشدت زیاد معترض اند و بینش سکولار پیدا کرده اند و این خود یک دلیل برای شروع انحطاط انقلاب اسلامی در ادامه مسیر خود است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که اعتراض اکثر جوانان به جهت کوتاهی‌های ما است که چرا جواب روح بلند آن‌ها را در زمانی که به ما رجوع کرده‌اند، ندادیم چه از نظر معرفتی و چه از نظر اخلاقی و چه از نظر سادگی در زندگی که مدعی آن بودیم. به همان اندازه که انقلاب اسلامی در حال بازخوانی خود است برای عبور از سیاسیون غرب‌زده؛ روحِ جوانان بیش از پیش در حال رجوعی جدّی به انقلاب اسلامی است، رجوعی در حدّ رجوع خرازی‌ها و حاج قاسم‌ها. موفق باشید  

27923
متن پرسش
سلام علیکم: عید فطر بر حضرتعالی ان شاء الله مبارک باشد. در پاسخ ۲۷۹۱۷ فرمودید که البته هنوز ما در دوره‌ی فترتِ تاریخی خود هستیم. بدین معنا که هنوز گذشته‌ی خود را تنها مدّ نظر داریم و از آینده‌ای که تنها گذشته نیست؛ درست استفاده نمی‌کنیم. منظور حضرتعالی از اینکه ما از آینده ای که تنها گذشته نیست استفاده نمی کنیم، چیست؟ منظورتان تمدن نوین اسلامی است که میراث گذشته و پیشینه تاریخی ما صرفا برای ساختش کفایت نمی‌کند و ماوای عبور از مدرنیته است یا بی توجهی به آینده است که هنوز ما به آن نرسیده ایم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جهانی در پیش رو داریم که در بستر تحقق تمدن نوین اسلامی به ظهور می‌آید. جهانی که انسان معنای گسترده‌تری از آنچه در خود گمان می‌کرد پیدا می‌کند و نسبت‌های او در امور قدسی بسی عمیق‌تر خواهد شد، در آن حدّ که آیات ۱ تا ۶ سوره‌ی حدید و اشارات سوره‌ی توحید برایش به میان می‌آید و در چشم‌انداز او حضوری از توحید قرار می‌گیرد که مخصوص انسان‌های آخرالزمانی است. موفق باشید 

27906
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: طاعات و عبادات قبول باشد.چرا دولت ما هیچ واکنشی به جنایات علیه مسلمانان چین توسط دولت کمونیستی آن نشان نمی دهد؟ اوضاع آنها به مراتب بدتر از مسلمانان فلسطین است!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما نمی‌دانیم که واقعاً دولت، موضع‌گیری نکرده باشد. احتمالاً با توجه به رویکرد کلّی نظام، بیشتر به روش دیپلماسی حساسیت خود را نشان می‌دهند. موفق باشید

نمایش چاپی