بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21740
متن پرسش
سلام استاد، سلامت باشید ان شا‌لله تا حدی به خاطر دارم در سخنرانی تفسیر آیه ۳۵ و ۳۶ سوره نساء، به طور خلاصه فرمودید که با نظر به توانایی حل مسائل توسط اسلام، آن هم با وجه زیستنی که غرق در قیامِ شدید برای قسط و عدالت است و عدم توجیه کردن ظلم، حتی اگر به زیان خود و نزدیکان باشد. با نظر به این اسلام توانا در ایجاد و حفظ عدالت، انقلابی ها و مومنین بایست دوباره ایمان بیاورند و انقلاب کنند. مثال خوبی هم زدید که خیلی برایم قابل تامل بود، گفتید گروهی جوان به تشخیص خود (به تعبیر من آتش به اختیار) لانه جاسوسی را تسخیر کردند و امام این حرکت ارادی جوانان انجمن اسلامی‌ را انقلاب دوم نامید. نمی خواهم آیات را مصداقی و محدود کنم اما برایم سوال است که شما چگونه منش از عدالت خواهی و چگونه انقلاب دومی را در شرایط فعلی مد نظر دارید و از سنخ «قوّام به قسط» می دانید که ذیل انقلاب باشد. مثلا اعتراض طبقه کشاورز و کارگر در نماز جمعه اصفهان (شعار رو به میهن و پشت به دشمن) را در چه جایگاهی معنا می کنید؟ مگر نه اینکه این اتفاقات نمادی روشن از ظهور اراده‌های کف مردم است که در این مدت اخیر دوباره برای نجات انقلاب از عقب ماندگی در عدالت، خیزی تاریخی برداشته؟ از طرفی حرکت های احمدی نژادی را هم به هر دلیلی انتحار و غیرحکیمانه می دانید (هرچند هنوز تصور شما را از معنای انتحار؛ نه در تاریخ امام حسین (ع) بلکه در شرایط فعلی نمی فهمم). به خاطر دارم در همان سخنرانی فرمودید که به مجلس فعلی امیدی ندارم اما اراده هایی را می بینم که امید وار کننده است. با توجه به این زمینه، خواهش می کنم در خصوص موارد زیر که برایم در تاریخ حاضر بسیار گنگ است توضیح بفرمایید. ۱. «قوّام به قسط زیستن» برای یک جوان عدالت خواه ۲. انتحار مذموم در عدالت خواهی (با توجه به اینکه رهبری عدالت را نسبت به آزادی و مردم سالاری و ...شعاری بدون قید می دانند) ۳. جهت و هدف اراده های فعلی مردم که اشاره کردید. ۴. انقلاب دوم و ایمان دوباره‌ای که انتحار نباشد. ۵. آیا می توان اراده‌ای الهی و مردمی برای تحقق عدالت را در این برهه متصور شد که از کشاورز و کارگر و جنبش عدالت خواه و دانشجو و رحیم پور ازغدی ها و سعید زیباکلام ها و حتی احمدی نژادی ها را حاصل آن اراده دانست و هرکدامشان را از وجه عدالت تائید کرد؟ اکر اینچنین است آیا این اراده موقتی است؟ خواهشمند است در صورت امکان علاوه بر توضیح تفصیلی مصادیق مذکور برای روشن تر شدن نظر جنابعالی؛ قواعد تاریخی و سنت آن را به بحث های موجود در کتب ارجاع دهید. واقعا برای موضع گیری و تشخیص و انتخاب و اقدام دچار سردرگمی شدم؛ کمک حال افکار زمین‌گیرمان شوید. با سپاس؛ یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که پس از مدتی با نظر به اهداف انقلاب باید به خود آییم و از غفلت‌هایی که صورت گرفته است، خود را فاصله دهیم؛ بحثی نیست. بحث بر سر آن است که چگونه خطاهایی که پیش آمده است را جبران کنیم، با عبور از انقلاب اسلامی یا در متن انقلاب اسلامی، که مسلّم با عبور از انقلاب اسلامی در دامِ کسانی می‌افتیم که از داخل و خارج این مشکلات را برای ما پدید آورده‌اند و انتحار به معنای آن است که متوجه نشویم در چه جاده و پازلی می‌خواهیم به احیای حقوق خود و دیگران برسیم. و مسیر صحیح در این تاریخ درست عکس آن است یعنی در بستر و متنِ انقلاب اسلامی و ذیل ولایت فقیه به اهداف خود نظر کنیم چیزی که جناب آقای رحیم‌پور ازغدی اخیراً در سخنرانی خود بدان متذکر شده‌اند و سایت «رجا نیوز» آن را پخش نمود به آدرس

http://www.rajanews.com/news/285270/%D9%85%D9%86%D8%B8%D9%88%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%C2%AB%D8%B9%D8%B0%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA%C2%BB-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%9F-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B1-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA

به نظر بنده روش آقای احمدی‌نژاد نه‌تنها روح عدالت‌طلبی را به جامعه‌ی ما برنمی‌گرداند، بلکه شعار عدالت‌طلبی را نیز آلوده می‌کند تا اگر کسِ دیگری نیز این شعار را داد، بگویند این‌هم به خاطر رفیقش داد و بی‌داد می‌کند که در جواب سؤال شماره‌ی 21717 متذکر این امر شدیم. می‌ماند حقوقی که مثلاً از کشاورزان اصفهانی ضایع شده است. همه باید نسبت به آن حساس باشیم و هرکس به هراندازه که به حقوق آن‌ها تجاوز کرده است حتی اگر من و جنابعالی باشیم که حقْ‌آبه‌ی آن‌ها را در اختیار گرفته‌ایم، باید به آن‌ها برگردانیم. موفق باشید 

21717
متن پرسش
استاد سلام: حال خوبی ندارم واقعا من از روندی که در عرصه سیاسی فرهنگی کشور می گذره خیلی خوشنود نیستم نمی دونم چرا با حرف حق و درست، خوب برخورد نمی کنیم در این که احمدی نژاد نقص هایی داشت شک ندارم ولی از این نحوه برخورد و منطق دوگانه رفتاری در حیرتم شخصا توقع من از نظام جمهوری اسلامی چیز دیگری بود اما اخیرا احساس می کنم گویا ما در این نظام جایی نداریم واقعا جوونیمون را پای چه ساختاری گذاشتیم؟ اگر فکر می کنید با سکوت ما مشکل حل می شود باز هم مشکلی نیست. اگر فکر می کنید با بیرون رفتن ما از صحنه مشکل حل می شود قطعا چنین کاری را می کنم. اما در این لحظات سخت و غم انگیز این را می نویسم. استاد فکر می کردیم ما هم جزو بچه های انقلابیم با حفظ تفاوت های سلیقه ای که داریم اما امروز چیز دیگری می بینیم. در این وقت شب که در حال نوشتن این پیامها هستم یک نکته من را می آزارد و اون اینکه ما اهل هزینه دادن برای آرمانهامون نیستیم. ترس، سازش، انفعال و دنیا گرایی را با ادبیاتی دل فریب می آراییم در حالی که در حقیقت و ماهیت کار تفاوت ایجاد نمی کند. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول مولوی:

«گر به هر زخمی تو پر کینه شوی         پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی؟»

1- همین‌طور که خودتان مستحضرید، در مورد پرونده و حکم نظام قضائی برای آقای بقایی نمی‌‌توان گفت آیا به خاطر کینه‌های سیاسی است و یا این‌که واقعا جرم‌هایی در میان بوده‌است و حکم بر اساس آن جرم‌ها داده شده و عادلانه بوده، و بنای ما در این مورد تبرئه‌ی کلی نظام قضایی نیست. ولی بر فرض وجود ظلم واجحاف، بحث بر سر آن است که آیا این نوع حرکات و برخوردها که بیشتر به جای پوزوسیون جنبه‌ی اپوزوسیون دارد، برای نظام اسلامی مفید خواهد بود؟ و اساساً یک نوع اصلاح را در پیش خواهد داشت، و یا با غفلت از اصالت‌های تاریخیِ انقلاب اسلامی، این حرکات، بیشتر منجر به دلسردی و عبرت نیروهای انقلاب می‌شود؟

2- سیره‌ی اولیای معصوم«علیهم‌السلام» چیز دیگری را به ما یادآور می‌شود در آن حد که با آن‌ همه ظلمی که از جوانب مختلف به مولای ما علی«علیه‌‌السلام» شد حضرت سخت مواظب هستند جبهه‌ای در مقابل خلافت به صورت اپوزوسیون تشکیل ندهند، درحالی‌که اگر بپذیریم به آقایان  احمدی نژاد و بقایی ظلم شده، نه آن نوع ظلم‌ها که به مولایمان علی«علیه‌‌السلام» شد به ایشان شده ‌است، و نه نظام اسلامی ما قابل مقایسه با نظام حاکم در آن دوران است. آیا شایسته‌ی آن نبود که این نوع تقابل‌ها طوری نمی‌بود که عملاً اصالت‌های انقلاب اسلامی را زیر سؤال خواهد برد،‌ در حدّی که گویا حقیقت دوران ما در جلوه‌ی انقلاب اسلامی، اساساً چیزی نیست که باید آن را پاس بداریم. زیرا همیشه به ما توصیه شده برای به‌دست‌آوردن آزادی باید آزادیِ خود را نادیده گرفت و برای آبادکردن دهی نباید شهری را خراب کرد.

3- خطر آن است که در این مشاجره‌ها به شکلی وارد شویم که اصالت‌های عمیق و اساسی انقلاب نادیده گرفته شود و گمان کنیم قصه‌ی ما تماماً همین مسأله‌ی قضایی است که برای آقای بقایی به میان آمده ‌است و از بی‌نهایت نکات مثبت و اساسی که توسط انقلاب اسلامی و انسان‌های بس متعالی در میان است، غفلت شود؛ غفلت از هزاران هزار انسان‌هایی که بی‌سر و صدا و بس حکیمانه و دلسوزانه در خدمت انقلاب‌‌اند و مواظب‌اند تا آن‌جا که ممکن است خراشی بر چهره‌ی این عطای الهی وارد نشود. زیرا امروز انقلاب اسلامی آینه‌ی ظهور حقیقت این دوران است؛ دورانی که پوچی و سرگردانی تا مغز استخوان بشر امروز نفوذ کرده ‌است.

4- اگر از همه‌ی آن‌چه توسّط بی‌طاقتی‌های‌ آقای احمدی نژاد و آقای مشائی بتوان اغماض کرد، از پناه بردن به سفارت انگلستان و ملکه‌ی انگلیس چگونه می‌توان گذشت، وقتی خواسته و یا ناخواسته که در سخنان آقای مشائی این پیام باشد که عملاً نظام قضایی ما در اختیار ملکه‌ی انگلستان است؟ به یک معنا که نظام اسلامی در اختیار خود نیست و به معنای دیگر با نادیده‌گرفتن انقلابی که خود را از مسیر نظام شاهشنشاهی جدا کرده و توانسته خودش سرنوشت خود را در اختیار بگیرد، هنوز تحت سیطره‌ی انگلستان است؛ غافل از آن‌که چهل سال است حضور حماسی ما در جهان امروز تماماً کام ابرقدرت‌ها را تلخ نموده و در دفاع مقدس و تقابل امروزین ما با استکبار چیز دیگری را نمایان می‌کند. آیا این بهانه‌ای بس تلخ در دست هرکس نیست تا با تصور این‌که اگر در نظام ادرای ظلمی به وی شده‌ است آن را به ملکه‌ی انگلستان و نفوذ او نسبت دهد و آرزوی دیرینه‌ی نفوذ روباهِ پیر در نظام اسلامی را عملاً تأیید کرده باشد!؟

5- چگونه این‌همه حضور صادقانه‌ی جوانان جهادی در عرصه‌های علمی و صنعتی و خدمت‌رسانی و عمرانی را با نفوذ انگلستان خبیث ربط دهیم و یا طوری سخن بگوییم که گویی همه‌ی کشور در سیطره‌ی بی‌عدالتی قرار دارد؟! گویا مورچه‌ای شده‌ایم که لانه‌ی مان را آب گرفته و فریاد می‌زنیم جهان را آب گرفت.

6- ما با شعارهای خوب آقای احمدی نژاد در ابتدای ریاست جمهوریِ ایشان دلگرم به آینده‌ای شدیم که ملّت می‌تواند از طریق آن دولت به اهداف انقلاب اسلامی دست یابد، ولی با تک روی‌های آقای احمدی نژاد معلوم شد این راه با امثال ایشان نه‌تنها به نتیجه نمی‌رسد بلکه سال‌‌های سال آن شعارها از حالتِ حیات‌بخش و آرمان‌گرایی‌اش به حاشیه رفت و نتیجه‌ی آن، به میدان‌آمدن و آبرویافتنِ اصلاح‌طلبانی شد که به قول خودشان آخرین میخ را به تابوت اصلاح‌طلبی زده بودند؛ و خلاصه سال‌ها امیدِ به میان‌آمدن رئیس جمهور مردمی در ذیل نظام اسلامی به عقب افتاد. و امروزه باز خطر به حاشیه رفت «عدالت»، این شعار اصیل انقلاب اسلامی که متأسفانه سال‌های اخیر از آن به شدّت عدول شده ‌است، از طریق شعار عدالت‌طلبی فرقه‌ای آقای احمدی‌نژاد باز به همان سرنوشتی دچار شود که آرزوی حضور دولت مردمی بدان دچار شد و باز ما نسبت به شعار «عدالت طلبیِ» مناسب روح انقلاب عقب بیفتیم، در حدی که اگر از این به بعد هرکس بر عدالتِ نهفته در متن انقلاب اسلامی تأکید کند، منسوب به آن جریان ‌گردد.

7- وقتی آقای احمدی نژاد با دفاع از رفیق خود بخواهد ضعف‌های عدم عدالتِ نظام قضایی را به میان آورد، بر فرض وجود چنین ضعف‌هایی، حال رهبر معظّم انقلاب«حفظه‌اللّه» چگونه می‌توانند در چنین فضایی اقدام کنند و این شبهه پیش نیاید که رهبری انقلاب تحت تأثیر یک جریان خاص هستند؟ درحالی‌که اگر به روشی حکیمانه و بدون غوغا سالاری مسائل را با رهبر انقلاب در میان گذاشته بودند، درمان مشکل بسیار متفاوت می‌شد. تصور کنید اگر مقام معظّم رهبری بخواهند با ضعف موجود در برخی از قضات که خود ایشان نیز بدان اذعان دارند، برخورد کنند، آیا در فضایِ به‌میان‌آمده توسط آقای احمدی نژاد، موجب یأس نیروهای صادق و درست‌کار و عدالت‌گرای نظام قضایی ما و اصالت‌دادن به حرکات غیر حکیمانه‌ی امثال آقای احمدی‌نژاد نمی‌گردد؟ آیا این نوع حرکات فرصت را برای ورود رهبری در این موضوعات از بین نمی‌برد؟

8- همه‌ی ما می‌دانیم که جنبش عدالت طلبی دانشجویی سال‌ها است صادقانه و حکیمانه و با تمام سوز و گداز، پرچم «عدالت‌طلبی» را بر دوش گرفته و هزینه‌های آن را نیز مظلومانه پذیرفته‌است ولی در جریانی که آقای احمدی‌نژاد به پا کرده‌اند کوچک‌ترین همراهی نمی‌کند و نخواهد کرد زیرا بیش از آن‌که در این صحنه، عدالت طلبیِ مورد نظر انقلاب اسلامی در میان باشد، منافع سیاسی و گروهی در میان است و عدالت‌طلبی، بهانه شده ‌است آن هم بهانه‌ای که کلیّت نظام مقدس انقلاب اسلامی را با پناه بردن به سفارت انگلستان خبیث زیر سوال برده ‌است.

9- البته این موضوع که می‌فرمایید، وجوه متکثری دارد. همین اندازه خواستم عرایض بنده تذکری باشد که از این زاویه هم به موضوع فکر شود و إن‌شاءاللّه به جای گرفتارشدن در دسته‌بندی‌های سیاسی با چنین پدیده‌هایی، متفکرانه برخورد شود و از تفکر نسبت به منافع ملی غفلت نگردد و نظام اسلامی طوری دیده نشود که دیگر امید بشریت و چشم مستضعفان جهان از آن منصرف شود و از این کانون معنویت و حکمت روی بگردانند. آری! بنا به گفته‌ی رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» در ابتدای سال 97 در حرم رضوی «عدّه‌ای بی‌انصافی می‌کنند؛ از آزادی موجود استفاده می‌کنند و به دروغ می‌گویند آزادی وجود ندارد؛ رادیوهای بیگانه و تبلیغات بیگانه هم سخن آنها را بازتاب می دهند.» در حالی‌که بنا به فرمایش ایشان:‌ آزادی یعنی «برخلاف قانون عمل‌کردن» وجود ندارد؛ آزادی یعنی «برخلاف دین و شریعت عمل‌کردن» وجود ندارد که بخواهند به اسم آزادی، متقاضیِ نفیِ شورای نگهبان باشند؛ شورای نگهبانی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آن را ستون خیمه‌ی اسلامیتِ نظام می‌دانستند و رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود در مورد آن می‌فرمایند: «و مسئله‌ی دین و تحقّق شریعت به برکت وجود شورای نگهبان است؛ که همه‌ی قدرت‌های مستکبر هم با شورای نگهبان مخالف‌اند، به‌خاطر این‌که تأمین‌کننده‌ی انطباق قوانین و عملکردها با شرع مقدّس است؛»

حال بنده از جناب‌عالی سؤال می‌کنم مقام معظّم رهبری «حفظه‌اللّه» از چه افقی امروز و فردای انقلاب را می‌نگرند و از چه ساحتی نظر به اصالت‌های انقلاب دارند که می‌فرمایند: «بنده در مقابل عرض می‌کنم همه‌ی این مشکلات، به توفیق الهی و به هدایت الهی، به دست جوان‌های ما قابل حل است. دشمن از بالندگی نسل جوان ما به شدّت نگران و عصبانی است.» و بر چه مبنایی و چرا با تمام جدّیت می‌فرمایند: «من به شما عرض بکنم جوان‌های عزیز ما این کشور را خواهند ساخت، بهتر از آن چیزی که در ذهن نسل قبلی - که نسل ما است - وجود داشته است؛ ان‌شاء‌اللّه بهتر خواهند ساخت و خواهند توانست پرچم استقلال و عظمت و شرافت این کشور را از آنچه تا امروز بوده است، بلندتر کنند.»  موفق باشید

21596
متن پرسش
سلام علیکم استاد: در پاسخ به سوالی که نظر شما را پیرامون نامه دکتر داوری خواسته بودند فرمودید ما هنوز به تاریخی که انقلاب به آن نیاز دارد نرسیده ایم. پرسش این است آیا برای تسریع بخشیدن رسیدن به تاریخ مورد نیاز انقلاب می توان کاری کرد؟ نشانه های ظهور این تاریخ چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید بر روی تفکر متذکر شد. در مورد تفکر از طریق انقلاب اسلامی عرایضی را تحت عنوان «گوش‌سپردن به ندایِ بی‌صدای انقلاب اسلامی» شروع کرده‌ام که جلسه‌ی اول ان را در کانال Esharat @ می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید

21579
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد لطف بفرمایید نظر فقها راجع به اِعمال حجاب یا همان عنوان حجاب اجباری را بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار فقیه در این مورد ارائه‌ی حکم خدا است که حجاب را واجب می‌داند و بر این مبنا نظام اسلامی قانون رعایت حجاب را مدوّن کرده است. موفق باشید

21550
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: نمی دانم هنوز دلتان به این انقلاب قرص است؟ استاد ما شدیدا احساس خطر می کنیم. حتما شعارهای کارگران در مصلای اهواز را شنیدید که به طعنه می گفتند مرگ بر کارگر درود بر ستمگر. حتما مطلعید هر روز در گوشه ای از کشور زنان با جسارتی کشف حجاب می کنند بر روی بلندی می ایستند و روسری سفیدی در دست می گیرد که این آخری را به پائین پرت کردند و چه غوغایی به پا کرد. حتما کلیپ های کارتون خوابها، آشغال جمع کن ها، دیوار نویسی های مرگ بر دیکتاتور و...... را در شهر های مختلف دیده اید. حتما کلیپ های مردم زلزله زده که در گل و لای در سرما زندگی می کنند را مشاهده کرده اید؟ استاد مردم انبار باروتی هستند که فقط منتظر یک انفجارند و حجم عظیمی از مردم اگر سکوت کرده اند فقط از ترس است و اگر این ترس بریزد خدا می داند چه خبر شود. استاد درد اینجاست همه مشکلات دارد بر سر رهبری خراب می شود و مردم می گویند رهبر جامعه اوست و او باید پاسخ وضع فوق اسف بار امروز را بدهد. استاد زمان احساس خطر است. شما چه پیش بینی می کنید؟ آیا کم کم باید منتظر یک آشوب وحشتناک در کشور باشیم؟ با تشکر و التماس دعا. خراب است ایمیل
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته‌باشید که در عین وجود مشکلات و کم نبودن آن‌ها روح جامعه آن چیزی نیست که رسانه‌های معاند آن‌را برجسته می‌کنند؛ بیشتر مردم از همین نظام انتظار دارند که مشکلات را رفع کند. بد نیست نظری به نظر سنجی دانشگاه مریلند در بهمن ماه همین امسال بیاندازید که می‌گوید «بیش از 90درصد مردم ایران معتقد‌اند باید در بستر نظام جمهوری اسلامی اصلاحات انجام گیرد». موفق باشید

21542
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. متن زیر از جناب دکتر داوری است. لطف می کنید فرمایش خود رو در این باره مرقوم فرمایید. ⚡️بحث علم دینی 30 سال است به نتیجه نرسیده و بجایی نخواهد رسید. ⚡️وقتی مطلب سیاسی با مساله علمی خلط شود بجایی نمی رسد. ✔️رضا داوری اردکانی
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جواب آقای دکتر پورحسن به نامه‌ی مذکور، جواب عالمانه‌ای بود. از جواب منتقدین این‌طور برداشت می‌شود که هنوز نگاه ایدئولوژیک بر نگاه تفکرآمیز غلبه دارد. شاید با مقایسه‌ی نگاه منتقدین به سخن دکتر داوری و فهمی که برای آن سخن نیاز هست به این نتیجه برسیم ما هنوز به تاریخی که انقلاب اسلامی نیاز به آن دارد، نرسیده‌ایم. هنوز تفکر در میان نیست. نامه‌ی آقای دکتر پورحسن این است:

مدت هاست شیوه تفکر را از دست داده ایم

یادداشت دکتر قاسم پورحسن درباره انتقادهای عجولانه به نوشته دکتر داوری در مورد علم دینی و علوم انسانی اسلامی:

۱. غلبه نگاه های غیر علمی به مسائل علمی سبب شده است تا تفکر ورزی را فراموش کنیم. مسئله علوم انسانی به طورکلی یک مسئله اندیشه ای و علمی است، در حالیکه در سی سال اخیر منظور ایدئولوژیک در این باب داشتیم به همین دلیل دستاوردهای علمی نداشتیم، علم منطق خاص خود را دارد، علم در یک فرآیند طبیعی و طولانی و نه با تجویز یا تمنا ظهور می کند، تا زمانی که به این نکته التفات نکنیم نمی توانیم تحولی در علم به طور عام و  علوم انسانی به طور خاص شکل دهیم. متفکران مغرب زمین به این مسئله بنیادین، تفطن پیدا کردند و قادر شدند وضع جدید و دانش جدید را ظهور بدهند. می توانیم از تجربه عقل جمعی بشر، بهره مند شده و با پیروی از الگوی مبتنی بر دانش، تحولی را در علوم انسانی بوجود می آوریم.

۲. داوری ها نسبت به نوشته دکتر داوری ایدئولوژیک و شتابزده بود. گفتار داوری حاوی سه بخش اساسی است:

الف) بررسی شرایط امتناع علم دینی و علوم انسانی اسلامی در ایران در سی سال اخیر

ب) تبیین منطق خاص علم

ج)بررسی شرایط امکان علوم انسانی اسلامی و علم دینی

پیش از توضیح سه پاره فوق متذکر می شویم، رویکرد دکتر داوری در این نوشتار کاملاً علمی و به دور از نگاه های ارزشدارانه بوده است در حالیکه منتقدان و مخالفان ارجمند به آن بی توجه بوده اند.

مدت هاست در برابر یک نظریه علمی، مواجهه ی شتابزده و ایدئولوژیک اتخاذ می کنیم. دکتر داوری یک فیلسوف برجسته و متفکری با بصیرت های بنیادین است، او ار نمی توان به هیچ روی فیلسوف حکومتی پنداشت. رویه و مشی فلسفی او این نکته را عیان می سازد که در تمام نوشته هایش، سیاست زدکی را کنار گذاشته و منطبق با دانش به بررسی انتقادی و تحلیلی مسئله پرداخته است.

فرض کنیم دکتر داوری در گذشته دیدگاهی متفاوت درباره علم، علم دینی و علوم انسانی اسلامی داشته و حال با مطالعه دقیق تر و اتخاذ روش علمی تر دریافته است که می توان در آن نظر پیشین خود، تحولی ایجاد کرد یا حتی از آن گذار نمود. ویژگی فیلسوف و متفکر دینی است که با دریافت نادرستی دیدگاه آنرا اصلاح کند یا کنار بگذارد و دیدگاه درست یا درست تر ار در پیش بگیرد، این چه ایرادی بر اساس منطق علم دارد؟

همه متفکران بزرگ با گذار از اندیشه های پیشین شان بود که نظریه ای جدید عرضه کرده اند و به همین دلیل امروزه از اندیشمندان برجسته بواسطه تحول یا گذار از دوران یک، دو و سه آن ها حسب اندیشه هایشان سخن می گوییم. نگارنده اعتقاد ندارد دکتر داوری علم دینی با روایت و فهم متعارف و غالب در جامعه، را هیچگاه پذیرفته باشد تا حال بگوییم آب پاکی را بر روی دست علاقه مندان و دلدادگان ریخته باشد.

۳. حقیقت این است بخش نخست گفتار دکتر داوری نیازمند بررسی تفصیل و دقیق است،  دو فهم می توان از تلاش سی ساله متفکران ایرانی در باب علم دینی و علوم انسانی اسلامی به دست داد:

فهم نخست آن است که پس از انقلاب اسلامی، متفکران ایرانی به سبب هیجانات حاصل از انقلاب، در صدد کنار زدن غرب و دانش غربی بودند و دوره دوم غرب ستیزی را سامان دادند، اما نتیجه آن مطلوب نبود، فهم دوم این است که به سبب آگاهی از منطق و ماهیت علم، روی به اسلامی کردن علوم آورده و خواهان شکل دادن دانش متناسب با پرسش ها، اقتضائات و نیازهای جامعه بودند، در این رویکرد تلاش صحیحی در دریافت سرشت علم و دین و جامعه مدرن و امروزی بعمل آوردند و کوشیدند با سهیم شدن در علم، مرزهای دانش را بسط داده و دانش منطبق با نیازی ایران را سامان دهند.

نقد دکتر دواری متوجه فهم نخست است، فهم نخست در این سی سال غلبه پیدا کرده و مانع فهم صحیح سرشت علم، دوره مدرن و منطق ظهور علم شده است. همین فهم نادرست از علم، غرب و علوم انسانی سبب شده تا به انسداد معرفتی در این باب برسیم و اگر همین روش را ادامه بدهیم هیچگاه دستاوردی نخواهیم داشت.

دکتر داوری در حدود بیان این شرایط امتناع با خوانش نخست که فهمی ایدئولوژیک و غیر علمی است، می باشد. به نظر می رسد عدم فهم درست این مسئله سبب شده تا منتقدان این چنین شتابزده به مخالفت با گفتارهای دکتر دواری روی بیاورند.

۴. بخش دوم نوشتار دکتر داوری از اهمیت بسیار برخوردار است. آیا تاکنون موفق به فهم دوره جدید شده ایم؟ چه مطالعاتی درباره اسباب ظهور دوره جدید صورت داده ایم؟ آیا غرب می توانست بدون روش آگاهی و گسست معرفتی از منظر پیشین خود نسبت به انسان، جامعه، علم و قدرت دست به ظهور چنین تحولاتی بزند؟

 متاسفانه غلبه نگاه های غیر علمی سبب شده است تا برخلاف فیلسوفان اسلامی همچون فاربی و ابن سینا عمل نماییم. می خواهیم بدون خواندن و فهمیدن بنیادهای غرب، از آن گذر نمائیم و بنیادی دیگر فراهم سازیم، در حالی که آگاهی درستی از سرشت علم نداریم.

فارابی و این سینا به درستی یونان و دانش یونانی خوانده، تبیین کرده، نقد نموده و دانش جدید را ظهور دادند. این منطق بنیادین علم است. ما متاسفانه فرصت چهل ساله را برای فهم غرب، دانش های برآمده از عقل جمعی دوره مدرن و بنیادهای آن را از دست داده و نتوانستیم ماهیت و منطق علم را فهم کنیم. بدون فهم دقیق این شالود ها نمی توان ادعایی در خلا داشت. ظهور علم نه اتفاقی است و نه تابع امیال و پندارهاست. علم منطق خاص خود را دارد،  پس باید این منطق را بیاموزیم، بدون آن نمی توان علمی را ظهور داد. سخن دکتر داوری بیان این حقیقت است. همچنان در علم دینی و علوم انسانی اسلامی به این مسئله بی التفات هستیم.

۵. هیچ متفکری نمی تواند حکم به امتناع ظهور اندیشه ای بدهد. دکتر داوری یک فیلسوف است. او نه جزم اندیش است و نه ایدئولوگ است. نگاه داوری فرانگرانه و عملی است، کمی بیندیشیم سپس نقد کنیم. او منکر تلاش علمی باسم ایرانی در وجه درست و منطقی نیست. چگونه می توان شرایط امکان ظهور یک علم را فراهم ساخت؟ با دستور و تجویز و کنار زدن عقل جمعی و دانش بشری نمی توان به آن دست یافت. با مشارکت و سهیم شدن در دانش بشری است که می توان علم را گسترش داد. تا زمانی که در دانش بشری شراکت نکنیم و مرزهای علم را گسترش ندهیم شرایط امکان فراهم نخواهیم کرد و داشتن ادعا در اینصورت سراب است.

دکتر داوری به ما هشدار می دهد در صورتی که در جست و جوی دانش جدیدی هستیم باید شراکت در دانش داشته و آن را بسط دهیم. بدون ظهور منطقی و نظام مند دانش چگونه می توانیم دانش های موجود را انکار کرده و علم جدید بوجود آوریم. علم دینی در درجه اول تابع منطق ظهور علم است.

معتقدم هنوز بنیان های علم دینی و علوم انسانی اسلامی روشن نشده و تبیین صحیح از آن به دست نداده ایم. ابتدا باید سرشت علم را فهم کنیم سپس زمینه های اجتماعی و تحولات در جوزه جامعه را مورد مداقه قرار داده و نسبت حقیقی علم و جامعه را بررسی نماییم، آنگاه بر اساس منطق علم، مطابق با نیازهای جامعه، دانش را می توان ظهور داد. این یک فرآیند طبیعی ظهور علم است که دکتر داوری در بخش سوم بدان تذکر می دهد.

بیان یک نظریه و نقد روشمند و علمی آن، می تواند یک فرصت پرغنیمت باشد. نقد بر اساس رویکرد صحیح  سبب ایضاح مسئله می شود، همگان را دعوت کنیم به دور از حب و بغض نوشته دکتر داوری را به طور دقیق مطالعه کرده و با نقدهای منصفانه به بسط تفکر کمک رسانند.

21540
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: نقل شده که اگر امام خمینی «ره» در همان اوایل نهضت یعنی سال 42 به جای «مردم» گفتن!! فقط می فرمودند «خدا» همان سال 42 انقلاب محقق می شد. 1. آیا صحت این خاطره را که گویا از امام هم نقل شده را تأیید می کنید؟ به نظر شما این خاطره با دستگاه سلوکی و معنوی امام هم خوانی دارد؟ 2. اگر صحت آن را تأیید می فرمایید، آیا می توان نتیجه گیری کرد، که امام در سال 42 در مقام اخلاص «تام» و مقام توکل «تام» نبوده است؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم این سخن درستی باشد. مگر در قرآن نداریم: « وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى‏ وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً (115)/نساء) که یکی از انحرافات افراد پیروی‌کردن از راه غیر مؤمنین است به همان معنای مردم که حضرت امام بر آن تأکید دارند. موفق باشید

21539
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: در مورد پاسخی که به کاربر محترمی دادید مبنی بر این که برای رجوع به حضرت رب العالمین باید با هویت اجتماعی انجام شود و انسان ها به وسیله انسان ها، انسان می شوند. اما چند سئوال: 1. کاملا توضیح دهید که این که انسان ها به وسیله ی انسان ها، انسان می شوند یعنی چه؟ آن فعال فرهنگی از کسی که مبانی دینی ندارد و ای بسا دین دار واقعی هم نباشد چه تاثیری می گیرد؟ که شما می فرمایید انسان ها به وسیله انسان ها انسان می شوند؟ 2. اگر اشتباه نکنم جنابعالی فرموده اید که قبل از ظهور انقلاب عالمان کاری به امور اجتماعی نداشتند و همان رویکرد آن ها را به قرب الهی می رساند، اما بعد از انقلاب این معادله عوض شد ،و حضور اجتماعی است که شما را به قرب الهی می رساند. خب پس با این تفاسیر «واعتصوا بحبل الله» با ظهور انقلاب معنا یافته است،در واقع شما با این سخن، سخن قبلی خود را نقض کرده اید. نظر جنابعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- یعنی انسان‌ها باید نسبت به انسان‌ها متعهد باشند و این معنای انسان‌شدنِ انسان‌ها است نسبت به همدیگر 2- در هر شرایطی اعتصام بحبل‌اللّه متفاوت است. مثل آن‌که زمانی اعتصام بحبل‌اللّه جهاد با کافران است و زمانی خدمت به امور اقتصادی مردم . موفق باشید

21532
متن پرسش
سلام: استاد موشک ساختن برای جمهوری اسلامی مهمتر است یا حضور و رسیدن به حقیقت؟ سوالم خیلی ساده به نظر میاد اما به نظر خودم سوال زندگیم است. زیرا که حضور و آرامش و کنترل وهم و و و نیاز به عدم آغشته بودن به دنیا و آلودگان به دنیا دارد و این کار چطور با فعالیت داشتن در عالی ترین حوزه دفاع از ارزش های اجتماعی جور در می آید؟ نمی دانم توانستم بیان کنم منظورم را یا نه؟ گرفتار گذشته و آینده ام، مریض شدم از درد و جهل خود و جامعه، قرص دادند، پرسیدم «تغییر ساحت» گفتید... اما در تحققش مشکل دارم. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در راستای تحقق ایمان در جانِ فردفرد انسان‌ها و تحقق ایمان در جامعه می‌فرماید: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ»(انفال/60) و شما (ای مؤمنان) در مقام مبارزه با آن کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواری زین کرده برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید و نیز برای قوم دیگری که شما بر (دشمنی) آنان مطلع نیستید (مراد منافقانند که ظاهرا مسلم و باطنا کافر محض‌اند) و خدا بر آنها آگاه است. و آنچه در راه خدا صرف می‌کنید خدا تمام و کامل به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد. موفق باشید

21504
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: بنده طلبه پایه ۸ در شهر مقدس قم هستم. به نیت خدمت به دین و فهم و استنباط از کلام الهی وارد حوزه علمیه شدم و سعی کردم این چند سال رو با کیفیت قابل قبول بخونم. تمام هدفم از تحصیل ، خدمت به دین و انقلاب هست. حال چند وقتی هست که از طرف خانواده پیشنهاد میشه که وارد رشته قضاوت بشم اما شبهه ای برام هست که هنوز نمی تونم تصمیم بگیرم. اولا از جهت نهیی که در روایات نسبت به قضاوت وجود داره که البته نمیدونم نسبتش با نیاز جامعه اسلامی و انقلاب رو نمیدونم! دوما بخاطر وجهه دنیایی که در این رشته وجود داره که امکان داره خلوص نیت ها رو مخدوش کنه و خدای نکرده تلاش علمی ما رو در جهت رسیدن به دنیا قرار بده، البته اعتراف می کنم که در اعماق وجود خودم میل به همین رفاه مادی هم وجود داره که نمیدونم از دلبستگی هست یا از تمایل طبیعی انسانی به آسایش...! خواهش می کنم مقداری در این زمینه بنده رو راهنمایی بفرمایید تا بتونم تصمیمی در جهت انجام وظیفه و شرعی خودم بگیرم. تشکر. دعاگوی شما در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هستیم و محتاج دعای خیر شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته نظام اسلامی نیاز به قضاتی دارد که احیاء حقوق مظلوم نماید و بدین لحاظ چنان‌که کسی بتواند نسبت به امر فوق، وارد قضاوت شود نباید کوتاهی کند مگر آن‌که در خود، اخلاقاً و عقلاً توانایی لازم را احساس نکند. موفق باشید

21491
متن پرسش
با سلام خدمت استاد معزز: در دولت خاتمی حوزه های علمیه و دانشگاه ها و خانواده های شهدا و رهبری به صورت منظم و مستمر در برابر انحرافات فرهنگی دولت در قالب تظاهرات، سخنرانی، مجلات، تحصن و ... ایستادند و بدون اینکه از دماغ کسی خونی بیاید موفق به تغییر رویه و تسلیم دولت شدند. در آن زمان با یک کار تشکیلاتی و عملیاتی حساب شده نتیجه گرفتیم. اکنون سوال من این است چرا عمارهای زمان با هم ید واحده نمی شوند و از این همه نیروهای مخلص در حوزه و دانشگاه و بسیج و حتی خود دولت استفاده نمی کنند تا با فشار بر مراکز قدرت و ثروت یک گام عملی بردارند و اوضاع را به نفع عدالت و مردم تغییر بدهند؟ مصادیق فقر و فساد و تبعیض که مشخص است. عمارها هم که مشخص اند. نیروهای مخلص و جان بر کف هم که الی ماشاءالله هستند. رهبری هم که فرموده مردم مطالبه گری داشته باشند. پس مشکل کجاست؟ چرا کار تشکیلاتی نمی کنید؟ مگر نقش اقتصاد کمتر از فرهنگ است؟ مگر با کار تشکیلاتی فساد فرهنگی دولت خاتمی را از پا درنیاوردید؟ استاد گیر کار کجاست؟ آیا ما که اینگونه فکر می کنیم ساده لوح هستیم یا عمارها کم کاری می کنند؟ به عنوان نمونه 2000 پرونده جنگل خواری در قوه قضاییه باز است و هر روز 40 هکتار از جنگلها را می بلعند. جرم و خلاف قانون بودن این کار قطعی است. دادگاه علیه اینها حکم هم صادر می کند اما قضات می گویند از بالا جلوی اجرای حکم را می گیرند. یا مثلا رهبری می گوید جلوی کانتینرها را بگیرید ولی دادستان کل کشور می گوید در گمرگ شهید رجایی تقریبا هیچ نظارتی نیست و دهها فساد دیگر که در برنامه بعلاوه مستند و بیست و سی و ... درباره آن گزارش تهیه می شود. اما عمارهای ما فقط حرف می زنند. خوب چهل سال است دارید حرف می زنید قبول باشد اما کو نتیجه عملی؟ اگر شمشیر مالک ها نباشد زبان عمارها کاری از پیش نخواهد برد. استاد با حرف و استدلال نمی شود مشهودات و ملموسات مردم را پاسخگو بود؛ مردم ده ها فقر و فساد و تبعیض را عملا می بینند اما از نظام و حزب الله علی رغم قدرتش فقط حرف می شنوند. آیا آنها از ما که رژیم شاه را ساقط کردیم و آمریکا را در منطقه به خاک سیاه نشانده ایم قبول می کنند که از پس چند آقا و آقازاده بر نمی آییم؟ چند آقا و آقازاده کل نظام و حوزه و دانشگاه و حزب الله و سپاه و بسیج را شرمنده مردم کرده اند و ناکارآمدی نظام را علنی کرده اند. کارآمدی نظام به عدالت است به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض است نه ساخت هواپیما و ... صنعت با کمی بالا و پایین بالاخره با گذر زمان پیشرفت می کنند اینها را نمی شود در کنار فقر و فساد و تبعیض دستاورد انقلاب معرفی کرد و مردم را قانع و راضی کرد. والله مردم به این حرفها می خندند. نه! مردم در مورد حزب اللهی ها طور دیگری فکر می کنند و خود کرده را تدبیر نیست. من فکر می کنم هر چه دهانمان را به تریبونها نزدیک کردیم دیگر بس است. آیا وقت آن نرسیده که عمارها کار تشکیلاتی کنند و شمشیر مالک ها را به مراکز فساد بکوبند؟ به خدا شما هر انسان پاکی را در مرکز قدرت و ثروت بگذارید و بعد به حال خودش رهایش کنید فاسد می شود. درود خدا بر حضرت امیر که فرمود: بهشت زیر تیغ شمشیرهاست. شمشیر اگر دست عوام بیفتد به انحراف می رود. این سوالات و این فسادها آتش زیر خاکستراند. خواص باید وقت شناس باشند و قبل از اینکه صبر عوام به سر آید با فقر و فساد و تبعیض بجنگند. کار حضرات از نصیحت گذشته. باید با کار تشکیلاتی و حساب شده در قالب تظاهرات، تحصن و ... نفوذیها را تحت فشار قرار داد و الا مثل ما می شود مثل موسی (ع) و بنی اسراییل که حضرت فرمود برویم بیت المقدس را بگیریم آنها گفتند تو و خدایت بروید و فتح کنید بعد ما می آییم؛ آقا می گوید انقلاب و عدالت را مطالبه کنید آتش باختیار است و همه ما می گوییم احسن برو و این کار را بکن ای رهبر آماده آزاده ایم آزاده. ببخشید پرگویی شد حالا شما بفرمایید چرا شما، آقای ازغدی، علامه مصباح، آقای رائفی پور و ده ها نفر عمارر دیگر در حوزه و دانشگاه کار تشکیلاتی و ملموسی در مبارزه با فقر و فساد و تبعیض نمی کنید؟ جمع بشوید موارد فساد را تجمیع کنید اولویت بندی کنید از طلبه ها و دانشجوها و ... هم تشکیلاتی درست کنید یکی یکی مطالبه کنید. فشار بیاورید از آقا هم بخواهید حمایت کند. چطور دانشجوهای کره این کار را می کنند و فاسدین را در هر پست و مقامی به عذرخواهی و استعفا و بازگرداندن حق محبور می سازند آن وقت ما از چهارتا کمونیست کمتریم؟ به خدا ما شبها از غصه خوابمان نمی برد. می دانیم انقلاب اسلامی گوهر بی نظیری است اما با این گوهر لجن مال شده چطور سرمان را بالا بگیریم و نورانیت این گوهر را از زیر 15 میلیون حاشیه نشین و فقر و فساد و تبعیضی که هر شب از 20:30 و ...یکی دو تایش بیرون می زند به مردم نشان بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه متوجه‌ی مشکلات هستید و چقدر خوب، کم‌کاری‌های سالیانه گذشته معلوم شد و معلوم شد با این اعتقادهای آبکی و با این روحیه‌ی غیر انقلابی، با همین که هست روبه‌رو خواهیم شد. شرایط تا حدّی برای حرکات انقلابی فراهم شده است تا مردم فکر نکنند با لیبرال‌ها چیزی درست می‌شود. لذا آماده شوند تا وقتی دولتی انقلابی به صحنه آمد، از حرکات او جا نخورند. موفق باشید

21499
متن پرسش
سلام: می خواستم ببینم با توجه به پیگیر بودن بسیار زیاد شما آیا این سخنرانی رهبر که در زیر آوردم شما شنید؟ اگر شنیدید آیا در جلسه علنی بوده؟ اتمام حجت رهبر معظم انقلاب ۱۳, بهمن ۱۳۹۶ همه ما ایرانیها اعم از شیعه و سنی ، همه اقوام از ، کرد ، عرب، لر ، ترک ، بلوچ ، ترکمن ، بختیاری ، و…. گرفته تا همه جریانات سیاسی اصولگرا ، اصلاح طلب و….باید بدانیم. جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی فعلی وجود نخواهد داشت. اگر خدای ناکرده این نظام جمهوری اسلامی فعلی سرنگون شود ، فکر نکنید زمان قبل از انقلاب مثل دوران پهلوی شکل می گیرد. نخیر . آنهایی که خواب تشریف دارند را بیدار کنید. آمریکا و انگلیس پشت دستشان را داغ کرده اند که بخواهند حکومتی مانند پهلوی را دوباره بر سر ما ایرانیها بگذارند! پس جایگزین این نظام جمهوری اسلامی اگر خدای نکرده سرنگون شود چیست؟! جوابش را آمریکایی ها از زبان سگ هارشان داعش بیان کرده اند ، حمام خون ، قتل عام سراسری ، فاجعه انسانی ، نسل کشی ایرانیان بصورتی بسیار بدتر از میانمار! لذا این جاهلانی که فکر می کنند با رفتن ولایت فقیه و از بین بردن جمهوری اسلامی همه چیز عالی می شود ، بسیار بسیار نادان تشریف دارند. اینها هیچ چیز از عالم سیاست و گرگهای در کمین مردم ایران نمی دانند. آخر و عاقبت نظام جمهوری اسلامی چیزی بسیار بدتر از سوریه فعلی است. حالا سوریه کسی مانند ایران را داشت بفریادش برسد، اگر ما غارت شویم ، اگر به ما شبیخون بزنند خدا می داند چه خواهد شد. فقط همین را بدانید که کار بجاهایی برسد که حسرت این ایام را خواهیم خورد. باید دست خانواده ات را بگیری و فراری کوه و بیابان بشویم. ای مردم ایران ، قدر این امنیت را بدانید و همه مشکلات را با جان و دل تحمل کنید ، در انتخابات دقت کنید ، ‌کسی را به داخل مجلس و دولت بفرستید که زجر کشیده و از طبقه محرومین باشد، آنگاه مشکلات کشور حل خواهد شد. به تفکر انقلابی رأی دهید. آشوب و اغتشاشات مایه خوشحالی دشمن است. خیلی دقت کنید. مربوط به ١٣بهمن ٩۶
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد به یاد ندارم. ولی یقیناً .حرف درستی است، چه رهبری فرموده باشند و چه نه. موفق باشید

21477
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: سختی و شرایط بدی که فی الحال گریبان گیر کشور و آحاد مردم من جمله جوانان بیکار است، باعث شده که اکثرا از نظام جمهوری اسلامی متنفر شوند و شکاف عمیقی میان مردم و کار آمدی نظام جمهوری اسلامی ایجاد شده است بطوری که هر کسی راکه می بینم می گوید نظام شاهشاهی بسیار بهتر از این نظام آخوندی فاسد بود و مردم ایران سال 57 مرتکب اشتباه تاریخی بزرگی شدند که انقلاب کردند، حتی در حدی که خواستار بازگشت نظام پهلوی هستند. متاسفانه این گونه از نظرات میان مردم و فضای مجازی و حتی رسانه ی ملی دارد همه گیر می شود، جو اجتماعی مردم یک جو ناامید کننده ایی است، لطفا راهنمایی بفرمایید که عاقبت این مملکت و این نظام با توجه به وضع موجود چه می شود؟ چند سال دیگر باید تحمل کنیم؟ آیا اصلا باید تحمل کنیم یا اینکه باید اقدام خاصی انجام شود؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نظرخواهی که اخیراً در بهمن‌ماه دانشگاه مریلند آمریکا نسبت به مردم ایران انجام داده است، حکایت از آن دارد که بیش از 90 درصد مردم معتقد به همین نظام هستند و البته اکثراً طالبِ اصلاح امور می‌باشند. به نظر شما راهِ دیگری هست؟ در حالی‌که تلاش دشمن آن است که نظام اسلامی را ناکارآمد نشان دهد و مسلّم ما نباید در جاده‌ای قرار گیریم که دشمنان ما برایمان ترسیم کرده‌اند. به نظرم خوب است به این یاد داشت استاد سیدمحمّدمهدی میرباقری توجه شود که می گویند:

"در آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی، نباید در زمین دشمن بازی کنیم. آنها جنگ روانی راه می‌اندازند و می‌خواهند ما را منفعل کنند تا بگوییم آقا، خیلی بد شد! اشتباه کردیم! و توبه کنیم.

این، جنگِ روانی است. تحلیل شخصی بنده این است که اکثریت و قاطبه مردم بزرگوار ایران برنگشته‌اند. اینها استقلالشان را می‌خواهند، عزتشان را می‌خواهند، آزادی‌شان را می‌خواهند و نمی‌خواهند اسیر قدرت‌ها و کشورها بشوند و دیگران برایِشان تصمیم بگیرند، دینشان را می‌خواهند، اسلام را می‌خواهند. شما شک نکنید! منتها در کنار آن، یک مطالبات حقی هم دارند که این مطالبات هم حتماً باید مورد توجه قرار بگیرد.

21458
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: حضرتعالی معتقد هستید که برای نیل به اهداف عالی انقلاب بایستی افرادی ظهور کنند که ذیل شخصیت امام (ره) سلوک فردی و اجتماعی کنند و آن هم از نوع «اشراقی» یعنی هر تفکری که دارند و تصمیمی که اتخاذ می کنند «الهام» الهی باشد. اولا بفرمایید برداشت این حقیر صحیح است؟ و پاسخی که برام خیلی مهم است اینه که فرض کنید بنده می خواهم در مورد تغییر ساختار اجرایی کشور از نیم ریاستی و نیم پارلمانی که هم اکنون در کشور مستقر هست را ارزیابی و بررسی کنم، سئوال بنده اینجا است که من باید تفکر و تحقیق کنم و نظر خود را ارائه بدم مثل بسیاری از متفکران و محققان؟! یا خیر بایستی با نماز شب و قرب الهی قلب خود را آماده کنم تا بهترین ایده و کارآمدترین آن ساختار سیاسی کشور بر قلب این حقیر تجلی بیابد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برداشت جنابعالی، برداشت درستی است. آری! ابتدا باید روحی که انقلاب اسلامی به عنوان نور خدا در این تاریخ از طریق حضرت امام آورده است را بشناسیم و این نیاز به سلوک دارد، ولی نظر به افقی که امام در سیره و سخن خود مدّ نظرها قرار داده‌اند. حال که متوجه‌ی روح تاریخی انقلاب شدیم در بستر آن نگاه، به هرکاری دست می‌زنیم، کارِ بیرون از تاریخ انجام نداده‌ایم. مثل نحوه‌ی اعمالی که مقام معظم رهبری دارند. آری! می‌شود هم نظام پارلمانی داشت، هم نظام ریاستی داشت، ولی عمده آن است که جهت‌گیری‌ها درست باشد، وگرنه هیچ‌کدام از این نظام‌ها به خودی خود نمی‌تواند مثمر ثمر گردد. موفق باشید 

21460
متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیا اکنون زمانی نیست که باید از عینیت انقلاب اسلامی صحبت کرد؟ آیا صرف وجود قوه تمدن زایی در شیعه و یا حقیقت وجودی انقلاب اسلامی، عقول را جهت تفکر و قلبها را جهت پذیرش آماده می کند؟ آیا نباید تاریخ انقلاب را روایت کرد؟ روایتی از نوع حکمت و تفکر و وجود. آیا نباید وجودی بودن حقیقت انقلاب اسلامی را در صحنه عین، روایت کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! هر اندازه بتوانیم بنا به فرمایش جنابعالی روایتی از نوع «حکمت و تفکر و وجود» از انقلاب اسلامی داشته باشیم، به اندیشیدنی‌ترین موضوعِ این تاریخ نظر انداخته‌ایم و نظرها را به آن جلب کرده‌ایم. موفق باشید

21450
متن پرسش
سلام علیکم: 1. استاد عزیز ما تقریبا بحث معاد شما رو به اتمام رساندیم و همان طور که مستحضرید بحث معاد با یکی دو کتاب تمام نمی شود، لطفا کتابی معرفی کنید که ما بتوانیم این بحث را به خوبی ادامه دهیم. ۲. علاوه بر این به نظر شما الان ما جوانان در این سن چه بحثی را باید خوب دنبال کنیم و نیاز است؟ با تشکر فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «معرفتِ نفس و حشر» 2- «خویشتن پنهان» 3- کتاب‌های مربوط به انقلاب اسلامی مثل «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید

21433
متن پرسش
با سلام: لطفا منبع آماری که گفتین در مورد رای 94 درصدی به نظام رو بفرمایید. (آدرس سایت یا هر منبع دیگه) ممنون. در پناه حق.
21422
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: یک سئوال اساسی و مهم: به نظر حضرت عالی برای رسیدن به مقاصد عالی انقلاب، نظام اسلامی باید تخلف انگاری و جرم انگاری کند یا تربیت انگاری کند، الان در محافل علمی و مذهبی صحبت های پیرامون این ایده مطرح می گردد. مثلا امام عزیز فرمودند که مسئولین از اقشار متوسط به بالا نباشند! خب حالا به نظر جنابعالی ما بایستی این فرمایش امام را جرم انگاری کنیم یعنی بگوییم هر نامزد ریاست جمهوری یا نمایندگی که سرمایه الف ریال دارد حق نامزدی ندارد یا خیر بایستی چنین نامزدهای را تربیت کنیم! یا مثلا قانون اساسی این اختیار را برای رهبری قائل شود که اگر برای وی ثابت شد، رئیس جمهوری در کلام و در عمل به اهداف عالی انقلاب اعتقادی ندارد یا رفتاری خلاف شئون اسلامی را دید، او را عزل کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکته‌ی مهمی اشاره کرده‌اید و این‌که متوجه باشیم پایداریِ انقلاب به تربیت انسانِ تراز انقلاب ممکن است که بحمداللّه در نسل سومی‌ها در حال شکل‌گرفتن است. کارهای امنیتی باید آخرین مرحله باشد. موفق باشید

21403
متن پرسش
مثل ِ یک قطار ِ در حال ِ حرکت ، چهره ها به سرعت و به نحوی از کنار َم عبور می کنند که هر لحظه ممکن َست در ایستگاهی توقف کند و مرا برای ِ مدتی به خود مشغول سازند. سالهاست به آلبر کامو مشغول َم . گویی هر ایستگاه سراغ َم می آید و می پرسد فرق ِ ما با هم چیست؟! و من در عملی دردناک، ناچار َم تراوشات ِ خونین ِ روح َم را کنار ِ بند بند ِ سخنان ِ او بچینم و این چنین خود را از سیل ِ اتهامات تبرئه کنم. اینکه با تمام ِ شواهدی که بر علیه ِ من سخن می گویند، چرا تلاش می کنم بگویم سوداگر ِ پوچی و بیهودگی نیستم؟! گاهی اشتراک ِ الفاظ مرا به زحمت می اندازد و من ناچار َم روح ِ زخم خورده َم را بیش از اینها حفاری کنم تا شاید بفهمم در عمق ِ پریشانی، این کدام نجوا ست که این چنین در گوش ِ روح َم فریاد می شود؟! اما به راستی من چه هستم؟! این سوالی ست که یقینا گوش َش از شنیدن ِ مطلق ِ لفظ، سرریز شده و در صدد َست آن را بیابد. این سوال با صدها کتاب و خاطره و حادثه همراه بوده است که هر یک اشاراتی به آن گمشده ی من َست. کامو در بندی از نوشتار ِ خویش پیرامون ِ خودکشی می گوید: داوری جسم کاراتر از داوری جان است و‌ جسم همواره در برابر نیستی پا پس می کشد. ما پیش از آنکه به اندیشیدن خو کنیم به زیستن عادت می کنیم. و من گفتم: آنگاه که حقیقتی دیر می کند، برخی انسان ها تنها دارایی ِ شان را گروگان می گیرند، جسم ِ شان را. اما تماشاچیان همیشه به آخر ِ ماجرا می رسند. گاهی احساس می کنم من وارث ِ تمام ِ گذشتگان ِ شرق و غرب هستم و قرار َست پرتوی ِ دیگری ظهور کند که این جان کندن های ِ پی در پی بشارت ِ طلوع ِاوست. اما آنچه به طرز ِ خاصی دردناک َست آن َست که من هم کامو را چشیده َم هم آوینی را، گویی با هر دو آشنا و خویش َم اما از هر دو هم عبور کرده َم ولی چه کنم که در نظر ِ دیگری بیشتر کامو مآب جلوه می کنم. میان ِ این دو زیست ِ از سر گذشته، چنان در حال ِ فشار َم که نمی دانم آیا جسم می تواند این حجم از طلب ِ روح را برتابد و فردا صبح باز هم آفتاب رخ می دهد ؟! من دیگر نه می توانم با سیاهی ِ عصیان ِ کامو نفس های ِ باقی مانده َم را بگذرانم نه با بدهکاری ِ رنگارنگ ِ آوینی. و هیچ چیز آنقدر تلخ و دشوار نیست که امروز تمام ِ تلاش ها معطوف ِ به آن شود که تو را با آوینی قانع کنند. از نوجوانی تا جوانی تمام ِ تلاش َم را کرده َم که به معلمان ِ هنجار پرست َم بگویم مرا این چنین مطیع و خط کشی شده بار نیاورند و یک بار بگذارند در فهرست ِ منابع بگوییم: خود َم! اما در دنیایی که هنوز هم ما را دنباله رو می پرورانند انتظار ِ آنکه کسی در عالَم ِ خود به سلوک ِ حسین بن علی، رها بیندیشد می توان گفت انتظار ِ لااقل دشواری ست. این روزها پس از سالها تلاش های ِ به ظاهر ناکام فهمیده َم تنها و تنها و تنها اگر در ضمیر ِ صادقان دربدر ِ حقیقت باشم تمام ِ عالَم در خود َم یافت می شود. با این همه به من بگویید برای ِ آنکه خویش ِ آلبر کامو و آوینی ست چه راهی جز طلبکاری می شناسید؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمانه، زمانه‌ی تصمیم است. دوره‌ی بی‌تصمیمی به امید آن‌که زمانه‌ای بیاید تا ببینیم چه کنیم، گذشته است و فشاری که روح‌‌های حساس نسبت به حقیقت را در برگرفته است، حوالتِ این تاریخ است. تاریخی که اجازه نمی‌دهد نسبت به حقیقتی که ظهور کرده، بی‌تفاوت باشیم. حقیقتی که با انقلاب اسلامی ظهور کرد. شهداء دیدند و معطل نشدند و همسران شهداء نیز آن را درک کردند و در عین شهادت همسرشان که به جان‌شان آتش زد و با سوز جگرشان آن را لمس کردند، توانستند آن را تحمل کنند و زیباترین غمِ این تاریخ را بیافرینند. راستی! اگر حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» متوجه‌ی حقیقتی که حسین«علیه‌السلام» متذکر آن بود، نشده بود و آن را نمی‌شناخت، چگونه می‌توانست آن غمِ بزرگ را تحمل کند که نه‌تنها از پایش نینداخت، بلکه بالی شد تا او پرواز کند و پوچیِ دوران را به‌کلّی زیر پا بگذارد.

چرا به آلبرکامو حق ندهم که این‌چنین در عطش رسیدن به حقیقت، سوخت وقتی در دورانِ غروبِ حقیقت به‌سر می‌برد؟! و چرا به آوینی حق ندهیم وقتی متوجه طلوع حقیقت شد و سعی کرد زبانِ لوگوسِ این دوران باشد تا حقیقتِ «وجود» را در این دوران بیان کند و عهدی را که با وجود بسته بود را بنمایاند؟!

راستی! حقیقتی که ما باید به دنبال آن باشیم چیست، و چگونه باید آن را یافت؟!

چیست امر اندیشیدنی‌ترین در این تاریخ که تا به آن نیندیشیم، هنوز اندیشه نمی‌کنیم. در فهم انقلاب اسلامی چه چیزی نااندیشیده مانده است که ما هنوز نتوانسته‌ایم به اهداف انقلاب اسلامی که در آغاز مدّ نظر بوده است، دست یابیم؟ جز این است که انقلاب اسلامی حقیقی‌ترین اندیشه در این تاریخ را در افق جان ما قرار داد تا ما انسانی شویم که این اندیشه برای او آرامش‌بخش باشد؟ هرچند ممکن است در برهه‌ای از یک دوران تاریخی، افق زمان پوشیده و «وقت» گم شود و البته آن‌جا همگی از «وقت» برخوردار نیستند.

ما با درک بی‌واسطه‌ی خود می‌توانیم با حقیقت انقلاب اسلامی مرتبط باشیم، در آن صورت زبان ما، زبان انقلاب اسلامی خواهد بود. زبانی ماوراء زبان روزمرّگی. مثل آن‌که شعر، شاعران را در بر می‌گیرد و شاعر با سرودن شعر شاعر می‌شود. شاعر و متفکر به یافت‌هایی می‌رسند که در قصدشان نمی‌گنجد و آن یافت، بزرگ‌تر از تصور شاعر و متفکر است زیرا آن‌ها سخنِ تاریخ خود را می‌گویند.

تفکر، امری است تاریخی یعنی یک دوران تاریخی را بنیاد می‌نهد و آن را «راه» می‌برد و نگهداری و نگهبانی می‌کند به قسمی که این تاریخ در سایه‌ی آن تفکر دوام و بسط می‌یابد و با آن زندگی می‌کند و دوام می‌آورد. این تاریخ، امری جدا از ما نیست و حقیقت در متن تاریخ، خود را می‌نمایاند تا ما سرگردان نمانیم. موفق باشید 

21387
متن پرسش
سلام جناب استاد وقتتون بخیر. ببخشید دنباله جواب سوال 21142 فرمودید به گفته شما ولایت فقیه یا رهبر دینی می تواند برای رسیدن به وضع مطلوب اسلام، چشم خودش رو بر روی بی عدالتی های زمان خودش ببندد؟ و مردم تحت حکومت آن نظام باید رنج این مسیر را به دوش کشیده ولو به از دست رفتن خیلی مسایل. ممنون میشم در این مورد ما جوانان را روشن کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه بنده بر آن تأکید دارم، نقش تاریخیِ ولیّ فقیه است برای ساختن یک جامعه‌ی قدسی، نقشی ماورای امور اجرایی و موسمیِ کشور. به این معنا که اگر رهبری در امور جزئی ورود مستقیم بنمایند، آن کارِ اساسی می‌ماند. به قول مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید

21363
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: شما در پاسخ اکثر سوالهای سیاسی اشاره دارید به نظر مقام رهبری به نسل جدید انقلابی ولی این در صورتی قابل قبول است که رهبری یک جوان و تیپ حججی را برای قوه قضاییه بگذارند و اصلاحات انجام دهند. حجه‌الاسلام پناهیان هم در جواب جوانان می گویند که رهبری برای دفاع از رای مردم و دموکراسی دخالت مستقیم و جزیی نمی‌کنند ولی سوال این است که بعد از اثبات ولایت مطلقه فقیه و دخالت رهبری در تصویب نشدن قانون جدید روزنامه‌نگاری در مجلس و خواست اکثریت مردم در دخالت رهبری چرا دست روی دست گذاشته‌اند و مثل اپوزوسیون انتقاد می‌کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده رهبری انقلاب بیشتر مسئولیت پایدارنگه‌داشتن اهداف انقلاب اسلامی را به عهده دارند و تذکرات ایشان در راستای توجه به اهداف انقلاب است و متذکر وظایفی می‌شوند که دولت باید انجام دهد، نه آن‌که خودشان بیایند کار دولت را به دست بگیرند، سعی دارند در این مسیر مردم را به بصیرت لازم برسانند. مثل آن‌که در مذاکره با آمریکا دخالت مستقیم نکردند و نظر خود را که عدم مذاکره بود، تحمیل ننمودند. ولی طوری عمل کردند که مردم امروز به بصیرتی رسیده‌اند که قبول دارند چرا رهبری فرمودند نباید به آمریکا اعتماد کرد. موفق باشید

21355
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: برداشتی که از پاسخ های شما در سوالات قبلی داشتم اینست که جنابتان چندان به فلسفه تحلیلی ورود نکردید و این برقراری دیالوگ را بسیار دشوار می کند. سوالاتی چند: 1. چرا فلسفه غرب را بعد از هایدگر مورد مداقه قرار ندادید؟ 2. آیا فقط امکان هم اندیشی با فیلسوفان قاره ای را دارید؟ 3. جایگاه کلی فلسفه تحلیلی را در نظام غرب چگونه می بینید؟ 4. افق انقلاب اسلامی برای عبور از این فلسفه را چگونه می یابید؟ 5- سر عدم موفقیت 40 ساله نظام در عبور از غرب بلکه هضم شدن تدریجی آن در غرب چیست؟ در پایان هنوز من از عظمت امثال بیکن، هیوم، کانت و ... در تعجبم که کاخی بلند آفریدند که جهان را دگرگون و فتح کرد و هر از چند گاهی که نظام هایی جزمی چون جمهوری اسلامی و ... سربرمی آورد نهایت مجبور است ذیل اندیشه های رنسانسی آن بزرگان حرکت کند و الا محکوم به فناست. راستی اگر ما باشیم و اسلام بسیاری از مطالب قانون اساسی کشور را از کجا توان یافت؟ نمک غرب را خوردن و نمک دان شکستن جفاست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مستحضر هستید که این نکات از محدوده‌ی سؤال و جواب بیرون است. با این‌همه بنده فلسفه‌ی تحلیلی را در آن حدّ می‌دانم که به قول معروف، فکر کنیم و سخن بگوییم و سخن یاوه نگوییم. ولی عمقی در آن ندیدم. در فلسفه‌ی قاره‌ای به‌خصوص در هایدگر و گادامر، نحوه‌ای از تفکری که در این دوران بدان نیازمندیم را یافتم به همان معنای عبور از متافیزیک. به نظر بنده برای تفکر نسبت به انقلاب اسلامی، می‌توانیم از هایدگر و گادامر استفاده کرد به‌خصوص از هایدگرِ متأخر. و عدم موفقیت انقلاب اسلامی را در مورد به‌فهم‌آوردنِ جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی خوب‌فکرنکردن می‌دانم به همان معنایی که هایدگر در کتاب «چه باشد آن‌چه خوانندش تفکر» متذکر می‌شود. ما با فهم انقلاب اسلامی به عنوان حقیقت دوران که به قلب حضرت امام إشراق شد، از ذیل تاریخ رنسانس رها خواهیم شد که بحث آن مفصل است. موفق باشید

21323
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: این سوال به شدت ذهنم را مشغول در رابطه با مبحث معرفت شناسی و اینکه ما هر مبدای که برای بدیهیات بگیریم و یا هر چیز دیگری اعم از اجتماع نقیضین و... باز هم در حالتی انسان می تواند تصور کند که شاید آیندگان حرف های ما را رد کنند پس ما به این امور عمل می کنیم اما نباید بطور قطع یقین بگوییم و اصالتا انسان در این دنیا راهی ندارد برای شناخت مطلق و این را در رابطه ی با دین عزیز و اهلبیت مان چکار کنیم؟ الان دیگر دارم به این نتیجه می رسم امثال آقای ملکیان بیراه نمی گویند که انسان هر لحظه باید به دنبال حقیقت باشد که البته شما گفتید که ایشان ما را در بی افقی قرار می دهند، درست است اما حقیقت گویی همین است. 2. استاد من اصلا ادبیات شما و عقلانیتی که به آن اشاره می کنید را نمی فهمم مثلا در سوالی شما نسبت به نظری که آقای عبدالکریمی در رابطه با انقلاب گفته بودند در سوالی جواب داده بودید من نمی دانم ایشان به کجا نظر می کنند که حضور تاریخی انقلاب را نمی بینند حالا سوال من اینجاست این چه عقلانیتی است که در و پیکر ندارد؟ معیارش چیست؟ بیشتر کسانی که در این ادبیات سوالاتی برای شما ارسال می کنند احساس می کنم جوری فرار رو به جلوست و بیشتر دنبال لفظ عقلانیت برای خواست های قلبیشان است. اما باید به این تلخی انسان تن داد چرا که راهی نیست. احساس می کنم این عقلانیتی که شما می گویید بیشتر شبیه عرفان است ولی اسم عقلانیت روی آن قرار گرفته. با تشکر از استاد عزیزمان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آیا به این روایت فکر کرده‌اید که حضرت صادق «علیه‌السلام» جهت توجه به بنیادی‌ترین بنیادِ روحانی هر انسان روشن می‌کنند ‏كه اولًا: قلب انسان كاملًا با خدا آشنا است و خداوند در نزديك‏ترين شرايط به انسان است. ثانياً: مى ‏تواند با خدا روبه ‏رو شود، ما را متوجه نكته ‏اى مى‏ كنند كه خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است كه‏: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ‏ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»،[1] و هنگامى كه بر كشتى سوار مى‏ شوند خدا را با تمام خلوص مى ‏خوانند و چون آن‏ها را به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، در همان حال شرك مى‏ ورزند. بعد از طرح اين آيه حضرت فرمودند: آن‏ وقت كه فرد در دريا اميد به هيچ‏ چيز ندارد و به قدرتى لايزال متوسل مى‏ شود «فَذَلِكَ الشَّيْ‏ءُ هُوَ اللَّهُ‏ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيثَ»،[2] آن قدرت لايزال كه در آن حالت، آن فرد بدان متوسل مى‏ شود همان خدايى است كه قادر بر نجات است، در آن موقعى كه هيچ نجات دهنده ‏اى براى او نيست، و او فريادرس است، در شرايطى كه هيچ فريادرسى را در منظر خود نمى ‏يابد.

حديث مذكور؛ از بهترين نكته‏ ها براى خدا يابى است. چون اولًا: ما را متوجه خدايى مى ‏كند كه مافوق خداى مفهومى است و در آن شرايط خاص او را روبه ‏روى خود مى ‏يابيم، يعنى همان خدايى كه از طريق قلب بايد با آن مرتبط شد. ثانياً: اين خدا را انسان در وجود خود مى‏ شناسد و احتياج نيست با كتاب و درس و مدرسه وجود او را براى خود اثبات كند. ثالثاً: و از همه مهم‏تر اين‏كه كافى است حجاب‏هايى كه خود را براى ما نجات‏ دهنده و فريادرس مى‏ نمايانند كنار رود، يك‏ مرتبه قلب ما خود را با آن خدا روبه ‏رو مى‏ بيند. به همين جهت حضرت مى ‏فرمايند: او خداى قادر بر نجات است آن موقعى كه هيچ نجات‏ دهنده ‏اى نيست، «حَيثُ لا منجى». وقتى در منظر جان انسان مشخص شود كه هيچ نجات ‏دهنده‏ اى نيست و همه آنچه ما به عنوان نجات‏ دهنده به صورت وَهمى و دروغين به آن‏ها دل بسته بوديم، از منظر قلب كنار رفته ‏اند، و وقتى روشن شود همه آنچه ما به عنوان فريادرسِ خود به آن‏ها دل بسته بوديم، از صحنه جان رخت بربسته ‏اند، خداوند در عمق جان ما به عنوان فريادرس ظاهر مى‏ گردد و ما با او روبه ‏رو مى ‏شويم. 2- چرا به گفته‌ی هایدگر نظر نداشته باشیم که «تفکر» را نظر به بنیادی‌ترین و سرآغازینِ حقیقت می‌داند که در تاریخ ظهور می‌کند؟ بنده تفکر در این تاریخ با نظر به حقیقت وجودی انقلاب اسلامی می‌دانم و این را عقلانیتِ این دوران می‌شناسم. برای روشن‌شدنِ مطلب، یادداشتی که در این مورد داشته‌ام را خدمتتان ارسال می‌دارم:

برای بیشتر فهمیدن انقلاب اسلامی و تفکر در آن از آن جهت که به جهت وجودی‌اش «تفکرناشدنی» باقی می‌ماند در صورتی ممکن است که به تقدیری فکر کنیم که در جان انسان‌ها رخ داد و نه به حرکات و فعالیت آن‌ها. انقلاب اسلامی یک رخداد تاریخی بود که از طریق آن انسان‌ها در جان خود شنوایِ سخنی شدند که باید تاریخ دیگری را رقم بزنند بدون آن‌که متوجه‌ی شنیدن آن پیغام درونی باشند، در عین آن‌که همیشه در طول تاریخ انسان‌های فرزانه به صدای حقیقت گوش داده‌اند که البته روشنفکران ما نتوانستند آن پیغام درونی تاریخیِ خود را درک کنند.

آن پیغام، مردم ایران را فراخواند تا با او از درِ هم‌سخنی درآیند و حقیقتاً مردم ایران در مقامِ انسانی‌شان دلبسته‌ی کمند آن مشیت تاریخ‌ساز شدند و از آن به بعد عده‌ای را می‌یابید که همچون پیکی، مدام حاملِ آن پیغام می‌باشند، پیغامی که از سوی خدا در این تاریخ به انسان می‌رسد تا متوجه شود می‌تواند با حضور خدا در این تاریخ حاضر گردد و از دوگانگیِ بین سوبژه و اُبژه عبور نماید و خودش، زبانِ حقیقت دوران گردد به آن صورت که حقیقت او را فرا می‌گیرد و مشکل روشنفکران ما چه در لباس ادبیات هایدگر سخن بگویند و چه عرفان‌نمایی کنند؛ آن است که پیغام تاریخیِ خود را که در بستر انقلاب اسلامی ظهور کرد و شهداء شنیدند، را نشنیدند. موفق باشید


[1] ( 1)- سوره عنكبوت، آيه 65.

[2] ( 1)- قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ (ع) يا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِى عَلَى اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَى الْمُجَادِلُونَ وَ حَيرُونِى فَقَالَ لَهُ يا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَة قَطُّ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيثُ لَا سَفِينَة تُنْجِيكَ وَ لَا سِبَاحَة تُغْنِيكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيئاً مِنَ الْأَشْياءِ قَادِرٌ عَلَى يخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الصَّادِقُ( ع) فَذَلِكَ الشَّى‏ءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيثُ لَا مُنْجِى وَ عَلَى الْإِغَاثَة حَيثُ لَا مُغِيثَ.« معانيالأخبار»، ص 4-« توحيد صدوق»، ص 231.« بحارالانوار»، ج 3، ص 41.

21317
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام خدمت استاد عزیز: استاد بی تردید سخن حضرت امیر را پس از این که لشکریان معاویه خلخال از پای یک زن یهودی که در ذمه حکومت علی می زیست را در آوردند، خوانده اید که فرمود اگر انسان طلب مرگ کند او را ملامت نکنید و حتما خبر دختر دو ساله کرمانشاهی که بر اثر سرما جان داد را نیز خوانده اید، حال نباید گفت بمیرند مسئولان کشور؟ واقعا بمیرند مسئولانی که در ولنجک، لواسان، زعفرانیه و... در خانه های ملیاردی پر زرق و برق استخر دار مشغول خوش گذرانی هستند. استاد جان عجب انقلاب و حکومتی شد. پر واضح است این آشی است که هاشمی برای این انقلاب پخت. اما استاد جان خودمان را جر می دهیم تا ثابت کنیم که این ها کاری به انقلاب و رهبری ندارد اما در مقابل پاسخهایشان دیگر کاملا لال شده ایم. می گویند و انگار کم کم داریم باور می کنیم راست هم می گویند این چه رهبری است که نتوانست انحراف هاشمی را جلوگیری کند؟ بر فرض شرایط اجازه نمی داد این همه تعریف و تمجید برای چه بود؟ استاد: هاشمی اول و دوم نکنید متن حکم تنفیذ هاشمی در دور دوم را بخوانید اگر دور اول بود می گفتیم رهبری نمی دانست او چه فکری دارد اما هاشمی چهار سال فکرش را نشان داد پس این همه تعریف در تنفیذ دور دوم او را تائید می کرد (خداي بزرگ را سپاس كه در اين نوبت نيز، رأي مصيب ملت، مسؤوليت را به دستهاي تواناي مردي سپرد كه در ميدانهاي دشوار، لياقت و امانت و صلاحيت و كارداني و برجستگي او را آزموده بود. مردي بزرگ از سابقينِ اوّلينِ انقلاب و از حوارييّن و انصار ديرين امام راحل. عالِمي متفكّر، سياستمداري هوشمند، فقيهي زمان شناس، مجاهدي خستگي نشناس، برادري مهربان براي ضعيفان و مديري كاردان براي كشور.) جالب این که این القاب و شلغاب در حکم دوره اول به مراتب کم رنگ تر است. راستی هاشمی فقیهی زمان شناس بود که تا هم فیها خالدون تفکر لیبرالی را در این کشور که دکتر شهریار زرشناس اخیرا مبسوط در یک مصاحبه آن را توضیح دادند، نهادینه کرد. خدائیش هاشمی در دوره اول ریاست جمهوری برادری مهربان برای ضعیفان بود او و همفکرانش که معتقد بودند از لوازم نا خواسته توسعه له شدن اقشار ضعیف است و اگر در شخص هم بود در تفکر و برنامه اقتصادی که بانی فقر و فساد و تبعیض و اشرافیت و اختصاصی سازی و کاخ سعد آباد و هزار کوفت و زهرمار دیگر بود واقعا دولت هاشمی شایسته لقب دولت کریمه امام زمان بود؟ استاد این شبهه های بی جواب که هیچ کجا جوابش را نیافتیم دارد دمار ما را در می آورد. وقتی به دوستی می گفتم رهبری بعضی صحبتها را مجبور بود بگوید برایم این مثال را آورد. با عرض معذرت. جوانی در عروسی در جمع رقصید، پدر خبر دار شد و او را مواخذه کرد که بی غیرت مگر تو را نیاموختم که رقص در دین مبین کاریست حرام و سبک، پسر گفت پدرجان مرا به زور بلند کردند. پدر خشمگینانه فریاد کشید بی مروت اگر به زور بلندت کردند پس دیگر آن قر و قمیش ها چه بود؟ استاد چه کسی پس از هشت سال که کار تمام شده بود گفت هیچ کس برای من هاشمی نمی شود. استاد نگوئید خودش فرموده منظور رابطه دوستی بوده آخر در آن موقعیت که بحث اجرا و ریاست جمهوری بود چه ربطی به رفاقت داشت؟ برداشت مردم هم کاری به رفاقت نداشت. به یاد دارم به امام جمعه شهرمان درباره هاشمی سخنی گفتم بی درنگ در پاسخ گفت رهبری فرموده هیچ کس برای من هاشمی نمی شود و مرا ساکت کرد. تک تک فسادها و جنایاتی که به خاطر فقر و مهمتر از آن تبعیض و دنیا پرستی در این مملکت می شود پای آنانی است که این شرایط را فراهم ساختند. شخصی از بجه های جبهه جمله درد آوری می گفت 2500 سال حکومت شاهنشاهی نتوانست دین را از مردم بگیرد و این آخوندها گرفتند. باور کن استاد فوج فوج مردم خصوصا جوانان نسبت به دین بدبین می شوند و می گویند اگر جایی خبری بود خود اینها اینقدر دروغ نمی گفتند و نمی دزدیند و اینچنین تجملاتی و دنیا دوست نمی شدند. باز هم بگویم بمیرند مسئولین جمهوری اسلامی که در حکومتشان رئیس مجمع تشخیص این مملکت با بنز می رود در استخر وی آی پی فرح سکته می کند و مفسر قرآنش مصداق خلق عظیمش می خواند و رئیس جمهورش در خانه 800 متری در ولنجک تهران زندگی می کند و ... و از طرفی کودکانی بر اثر سرما در چادر می میرند و زنانی برای سیر کردن شکم بچه هایشان زنا می دهند و.... کجایی امام که صحبتهایت دیگر شبیه به افسانه شده. در شعارهای انقلاب می گفتیم بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دیگر روزگار چون شکر آید. چه قدر روزگار شکری شد ؟ اگر یک بار به مردم حق می دادند این روزگار چون شکر را می خواهند یا آن تلخ تر از زهر آن وقت متاسفانه نتیجه عجیبی را مشاهده می کردیم. کجایی امیرالمومنین که با نام شما چه جنایاتی نمی کنند؟ استاد ایملیم مثل حالم خراب است. شبهه ما مخصوصا درباره رهبری را پاسخ بده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  1- دوره‌ی دوم آقای هاشمی که عملاً تحول اساسی در افکار جریان منتسب به آقای هاشمی پیش آمد از اواسط حضور ایشان در مجمع تشخیص مصلحت بود با طرح نظریات امثال اقای سریع‌القلم که توانست با زمینه‌ای که از قبل در آقای هاشمی بود آن جریان را به این نتیجه برساند که باید با عقلِ مدرن موضوعات را تجزیه و تحلیل کرد و چون آن جریان حتی امثال آقای روحانی که در آن جلسات شرکت می‌کردند به معنی واقعی با معارف قدسی امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آشنا نبودند و توجه به تقدیر الهی و معنی تقدیر و نحوه‌ی تقدیری که با انقلاب اسلامی به‌وجود آمد؛ در آن‌ها نبود، به‌راحتی جهت اصلی خود را نسبت به قبل تغییر دادند و این‌جا است که حتی می‌بینی آقای روحانیِ اول غیر از آقای روحانیِ دوم است 2- آن‌چه پیش آمد معلوم کرد ما برای حضور اسلام در این تاریخ به چیزی از اسلام نیاز داریم که آن ماوراء موضوعاتِ رسمی است که در حوزه‌های علمیه مطرح می‌شود که در جای خود نه‌تنها لازم، بلکه ضروری است و در زمان خود که فرهنگ مدرنیته چهره‌های نهایی خود را بروز نداده بود و به ظهور نیاورده بود، کافی بود. ولی امروز اگر آموزه‌های قدسی حضرت امام در کنار حرکت سیاسی ایشان برای حفظ هویت دینی و انقلابی ما به صحنه نیاید، همین است که می‌بینید 3- عمده عرض من در این قسمت نهفته است که اگر بخواهیم حقیقتاً تمدنی بیرون از آن‌چه غرب برای عالَم و آدم تعریف کرده است؛ به میان آوریم، تنها محتوایِ قدسی کافی نیست، باید به روشی بیندیشیم که چگونه در چنین تاریخی آن تمدن به میان آید. اگر بخواهم رفقا را به طور اختصار در این مورد اخیر به تفکر دعوت کنم، به علت رازِ نیامدن نامِ حضرت علی«علیه‌السلام» در قرآن دعوت می‌کنم که به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی شرایط تاریخی هرگز اجازه نمی‌داد این مسئله‌ی بسیار مهم به صراحت مطرح شود، وگرنه آن‌چنان سیطره‌ی اصالت‌دادن به فرهنگ جاهلیت قوی بود که به‌کلّی به اسلام و دیانت خدا پشت می‌شد. حال به من بگو! در این شرایط جز این است که باید کاری کرد که نه از حضور تاریخی علی«علیه‌السلام» غفلت شود، و نه وفاداران به فرهنگ جاهلیت در عین پذیرفتن نبوت حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» به‌کلی به جاهلیت گذشته برنگردند؟ بنده همه‌ی مدیریتِ رهبری را از همین جنس می دانم که از یک طرف، اصالت‌های انقلاب زیر پا گذاشته نشود و از طرف دیگر، جریانی که هم می‌خواهد انقلابی باشد و هم نمی‌تواند از آن نوع زندگی که غرب برای بشر امروز تعریف کرده؛ دل بکند، به تقابل کلی دست نزند تا إن‌شاءاللّه انقلاب به مرور فرزندان خود را که از جمله شما هستید، با همه‌ی عصبانیت که دارید؛ بپروراند و مسلّم بدانید این کارْ شدنی است و می‌شود. پیشنهاد جدّی بنده آن است که به موضوع اخیر بسیار فکر کنید. به‌خصوص به سخنان اخیر رهبری در دیدار با خانواده سردار شهید علی ییلاقی فرمانده اسبق لشکر 25 کربلای استان مازندران که می‌فرمایند:

«اوّلاً جوان این نسل، جوان نسل سوّم، از جوان نسل اوّل امیدبخش‌تر است درصورتی‌که بتواند ایمانش را حفظ کند. جوان نسل اوّل، کسانی بودند که از روی احساسات، از روی هیجان [کار کردند]؛ احساسات بود، احساسات خوبی هم بود و همان احساسات کار کرد، یعنی یک نظام کهن را سرنگون کرد و اسلام را رو آورد؛ این را ما کوچک نمی گیریم، امّا غالباً دانه‌دانه افراد - نمی‌گویم همه - از روی احساسات لانه‌ جاسوسی را آن روز رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، امّا بعداً رفتند با آمریکایی‌ها صحبت کردند و عذرخواهی کردند؛ این ناشی از چیست؟ ناشی از کم‌عمق بودنِ آن انگیزه است. آن انگیزه متّکی به یک زیرساخت محکم نبود؛ انگیزه بود، امّا زیرساختش محکم نبود. جوان‌های امروز  - [هرچند] بعضی [از آنها] هستند که بی‌خیال در خیابان راه می روند؛ زمان جنگ هم بودند، نه اینکه نبودند - امّا آن [جوانی] که دنبال وظیفه می‌رود، می فهمد چه‌کار دارد می‌کند. یک نمونه‌اش همین حججی است و صدها نمونه، بلکه هزارها نمونه از این قبیل وجود دارد.
لذا من به جوان امروز درصورتی‌که انگیزه و ایمانش درست باشد، اعتمادم و امیدم بیشتر است تا به جوان آن روز. شماها آن جوان امروز هستید. آینده مال شماها است، این مملکت مال شماها است. ما می‌رویم، ما نقشمان تمام شده، ما خواهیم رفت؛ آنکه می‌ماند و این کشور را باید به اوج برساند، شماها هستید. هرچه می توانید خودتان را بسازید، هم از لحاظ فکری بسازید، هم از لحاظ ایمانی بسازید؛ هم فکر را درست کنید، هم ایمان و دل را درست کنید. با خدا اُنس داشته باشید، اگر می‌توانید، تا آنجایی که می‌توانید، نماز شب بخوانید؛ نماز را خوب بخوانید، با توجّه بخوانید، قرآن را بخوانید. اینها چیزهایی است که می‌تواند جای این شهدا را پر کند؛ این کارها لازم است. من به شماها بیشتر امید دارم، به همین جوانِ نسل شما؛ [البتّه] ‌اشخاص شما را نمی‌خواهم بگویم، چون آشنایی ندارم، امّا به این نسل من بیشتر اعتماد دارم و بیشتر امید دارم تا آن (نسل قبلی)». موفق باشید

21278
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب و احترام خدمت استاد! می بخشید این نظریه درسته که در مورد سیاست ما قائل به پلورالیزم بشویم و طبق این مبنا بگوییم هم هاشمی رفسنجانی درست می گوید و هم مقام معظم رهبری؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر با اهداف متعالیِ انقلاب اسلامی افراد را بسنجیم، اشخاصی مثل آقای هاشمی بیرون از گود قرار می‌گیرند. انقلاب اسلامی به آن معنایی که برای تحقق آرمان آن تا آن‌جا باید جلو رفت که حضرت امام درباره‌اش می‌فرمایند: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏ هاى دار مى‏ روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى‏ شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‏ ى اسلامى خود عمل كنيم.» موفق باشید

نمایش چاپی