بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29354
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: در طرح تمدن نوین اسلامی آیا می توان گفت هرچه قدر، قدم به سوی مقدمات و الزامات تمدن نوین اسلامی برداریم، دین داری مردم راحت تر می‌شود. آیا این نگاه درست است!؟ آیا قبول دارید امروزه حجاب های ظلمانی و نورانی شدت گرفته و لذا دین داری برای خواص و عوام سخت و دشوار شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است. آری! به اعتبار امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» زمانه،‌ بعضاً زمانه‌ی عنود و کنود است تا سره از ناسره جدا شود و دینداران واقعی به عمق مطلب برسند. موفق باشید

29340
متن پرسش
سلام استاد عزیز: سوالاتی داشتم. ممنون میشم جواب بدید: ۱. با توجه به اینکه حکمت متعالیه ملاصدرا راه جدیدی به ملکوت برای بشریت باز کرده، این وسط نقش تفکر علامه طباطبایی و امام خمینی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین چی میشه؟ ۲. با توجه به این کبری، اصل در این زمانه تفکر ملاصدراست یا این دو بزرگوار؟ ۳. برای سامان یافتن تفکر انسان کدام یک از این سه بزرگوار بهتر عمل می‌کنند؟ (ناگفته نماند که حقیر مقدمات مثل فلسفه و آثار شما و ایت الله جوادی رو گذروندم و مطالب بزرگواران را فهم میکنم در حد خودم) ۴. برای تولید علم چطور استاد؟ کدام یک بهتر است؟ موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همه‌ی این عزیزان بر سر سفره‌ی جناب ملا صدرا نشسته‌اند. نگاهی به تعلیقات جلد هشتم و نهم «اسفار» از حضرت امام، این مطلب را به‌خوبی نشان می‌دهد. ۲. در بستر تاریخی که جناب صدرا شروع کردند، این بزرگان تاریخ خود را به ظهور آوردند، همان‌طور که جناب صدرا در تاریخ اسلام، تاریخِ خود را ظهور داد. ۳. از هیچ‌کدام مستغنی نیستیم ولی به نظر می‌آید باید از صدرا شروع کنیم. ۴. به نظر بنده باید همه را در نظر گرفت. موفق باشید

29327
متن پرسش
سلام استاد عزیز: با توجه به اینکه انقلاب اسلامی آینده ای توحیدی در پیش دارد و این انقلاب وصل به ظهور حضرت حجت و حکومت جهانی مهدی عج الله تعالی می‌شود، آیا می توان گفت کسی که اصلاح نفس می‌کند و فوق زندگی غالب مردم برای خود زندگی دینی به معنای واقعی کلمه تعریف کند و رویکردش و نیتش خدمت به انقلاب اسلامی برای پدید آمدن آن جامعه ی توحیدی است و همچنین نفرت به کفر زمانه را در قلب خود زنده کرده و از روش و منش آنها بیزار است (هر چند این شخص به عمل ظاهری در بین اجتماع برای پیشرفت انقلاب و مسلمانان دست نیابد) آیا این شخص در زمره مجاهدان است؟ یا اینکه مجاهد حتما کسی است که علاوه بر نیت قلبی در ظاهر هم برای اجتماع مسلمانان کارهای بزرگ انجام دهد مثل حاج قاسم و امثال او.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً این روحیه موجب می‌شود که انسان در زمره‌ی مجاهدین باشد. عمده آمادگیِ روحی است. حال هرچه پیش آمد در مواجهه با آن پیشامد، روحیه‌ی انقلابی و مجاهدانه است که مفید خواهد بود. موفق باشید

29322
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: امام خمینی فرمودند که حفظ نظام اسلامی از حفظ یک نفر و لو امام عصر علیه السلام با اهمیت تر است. لطفاً آن را تبیین نمایید و جهت درک آن به کدام از آثار شما می توان رجوع کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نیامدند تا نظام اسلامی بسازند؟ و مگر ائمه «علیهم‌السلام» جهت این امر، شهید نشدند؟ مباحث مربوط به «انقلاب اسلامی» إن‌شاءالله کمک‌کار تفکر در این دوران خواهد بود. مثل کتاب «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی». موفق باشید

29321
متن پرسش
با سلام و احترام: مردم در بسیاری از کشورهای دنیا راحت تر از مردم ما در حال زندگی هستن. با اینکه حکومت یا جمهوری اسلامی هم بر آنها حاکم نیست. چرا نمی‌توانیم با افتخار از نوع حکومت و حاکمان خود برای اقوام و آشنایانی که در خارج از کشور داریم صحبت کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راحت‌تر زندگی‌کردن، غیر از راحت‌بودن است. بدون استثناء همه‌ی متفکران جهان غرب مشکل مردم غرب را در عین زندگی راحت، نیهیلیسم و بی‌آیندگی می‌دانند که مربوط به روح جهان مدرن است و انقلاب اسلامی با روحیه‌ی جهادی بنا دارد مردم را از این مهلکه رهایی دهد. موفق باشید

29320
متن پرسش
با سلام و احترام: استاد شما ما را به آینده ای حواله می دهید که در زمان خود رسول الله (ص) و امام علی ابن ابی طالب (ع) نیز چنان جامعه ای واقع نشد! یعنی کارکرد انقلاب اسلامی از حضور آن بزرگواران هم نافذ تر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برآیندِ زحمات آن اولیای الهی بود که موجب حضور انقلاب اسلامی شد و به همین جهت انقلاب توانست از بعضی موانعی عبور کند که آن عزیزان را متوقف کرده بود. موفق باشید

29314
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: استاد من در مساله ای گیر افتادم که هیچ راه هدایتی پیدا نمی کنم. جریان قرار گرفتن سر یک دو راهی است. نزدیک به ۵ سال است که درگیر این بلاتکلیفی و دوراهی هستم. جالب اینجاست که وقتی مشورت می کنم همه راه x را به من نشان می دهند ولی انگار قرآن راه y را به من نشان می دهد. حتی استادی داریم که عارف هستند و چشم برزخی به حقایق دارند. اصلا متوجه نمی شوم کدام راه را به من نشان می دهند. حتی دستوری را اشاره کردند که دو بار خواندم و هر دو بار انگار نشانه هایی از راه y به من نشان داده شد. ‌خسته شدم از این بازی. از این سردرگمی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه خود را باید در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی و رهنمودهای نایب الامام حضرت آیت الله خامنه‌ای «حفظه‌الله» و روحیه‌ی جهادی پیدا کنیم. به نظر می‌آید رهنمودهای حضرت مولی الموحدین «علیه‌السلام» به فرزندشان امام حسن «علیه‌السلام» در کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» راه‌هایی در مقابل ما بگشاید. موفق باشید

29305
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: تو شرح کتاب جنود عقل و جهل حضرت امام خمینی (ره)، بحث صبر عن الله فرمودید که حضرت امام خمینی ابتدا سلوکی داشتند و حالات معنوی و محو حق بودن، بعد به حکم وظیفه و به امر خدا اومدن بین مردم و همین بین مردم اومدن برای عارف و کسی که محو حق هست خیلی سخته. آیا تو این زمانه هم کسی که دغدغه هدایت مردم رو داره و میخواد به زندگی مردم به لطف خدا، جهت الهی بده، بهتره مثل امثال امام خمینی ابتدا مراحل سلوکی رو طی کنه که وصل به حق باشه و آرامشی به دست بیاره بعد به حکم وظیفه بیاد بین مردم یا اینکه از همون ابتدای کار هم بین مردم باشه هم سلوکی داشته باشه؟ در کدوم صورت نتایج بهتری به دست میاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بحمدلله سفره‌ای که از طریق حضرت امام روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» گشوده شد به عنوان انقلاب اسلامی، هرکس در آن بستر وارد شود از نظر سلوکی یک‌شبه رهِ صدساله را طی می‌کند به شرطی که خود را نبیند و دست و دلش محل ظهور کمالات انقلاب باشد مانند شهدا که نشان دادند چگونه انقلاب اسلامی، بستر تعالی انسان می‌شود. موفق باشید

29303
متن پرسش
سلام و عرض ادب: یکی از طلاب حوزه، این پیام را خواهش کردند به شما برسانم و پاسخ شما را جویا شوم. سلام علیکم: اگر میشه لطف کنید این پیام رو به ایشون برسونید. بنده،طلبه پایه نه هستم. به ایشون بگید که الآن ضرورت تلاش در جهت تمدن سازی، برای همه روشن هست و خیلی از طلبه ها و اساتید بزرگوار، دغدغه‌ فعالیتهای تمدنی دارن ولی حقیقت اینه که این راه خیلی سخته و ما باید از تمام دارایی هامون استفاده کنیم الحمدلله،الآن تک ستاره های خیلی خوبی در حوزه هستن که صلاحیت علمی و معنوی و دغدغه زیادی برای تمدن سازی دارن، ولی به نظر می رسه اگر این بزرگواران، دست به دست هم بدن و یک جمعی رو تشکیل بدن و به تبادل افکار و تقسیم وظایف و برنامه ریزی و...بپردازن، مباحث تمدنی خیلی بهتر پیشرفت کنه. باور کنیم که یدالله مع الجماعة، پیشنهاد بنده اینه که اساتید بزرگواری مثل استاد طاهر زاده، استاد امینی نژاد، استاد وکیلی، استاد علی فرحانی، استاد مبشری عارف، دکتر زرشناس و دیگر اساتیدی که صلاحیت و دغدغه لازم رو دارند (بنده چون مباحث این اساتید رو دنبال کردم و ایشان شهرت کافی هم دارن، اسم این اساتید رو گفتم)، با همدیگه جلسات منظمی رو پیرامون مباحث تمدنی داشته باشن ولو اینکه اگر امکان جلسات حضوری نبود، در یک گروه در شبکه های مجازی با هم در ارتباط باشن. این پیام به استاد علی فرحانی داده شد و ایشون گفتن کاملا حاضر به مشارکت هستن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید برای حضور در یک تاریخ، آن‌هم تاریخی که بناست بیرون از روح مدرنیته‌ای باشد که مبتنی بر ریاضیات و سیستم است. به این معناست که افراد هرکس در حوزه‌ی روحی خود مطابق سنتی که پیش آمده باید جلو روند تا خود به خود افق‌ها به صورتی گشوده به همدیگر نزدیک شوند. راه حل، تنظیم یک مرامنامه نیست که دور هم بنشینیم و آن را تنظیم کنیم، راهِ حلّ همین حضوری است که در حال وقوع است و همه در نظر به چشم‌اندازی که از طریق انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده، نسبت خود را با آن چشم‌انداز بر اساس روح و روحیه‌ی متنوع خودمان شکل دهیم، به شرطی که هرکس بتواند جایگاه بقیه را درک کند و نسبت به همدیگر سعه‌ی صدر داشته باشد و این از طریق نظر به چشم‌اندازها شکل می‌گیرد، وگرنه هرکس فهم و باور و اطلاعات خود را محور قرار می‌دهد و در نتیجه جزیره‌هایی می‌شویم بیگانه از همدیگر. موفق باشید

29291
متن پرسش
سلام: از آنجا که بنده در مجلس شورای اسلامی مشغول به کار هستم و تقریبا جریانهای سیاسی و بعضا مباحثی را می‌شنوم که شاید اتفاقی و... باشد و از آنجا که در منطقه ی جنوب شهر تهران زندگی می‌کنم و تقریبا از فضاهای موجود و جریان های به اصطلاح کف خیابان آشنایی دارم از حضرت عالی سوال و درخواست راهنمایی دارم که با توجه به شرایط موجود احساس شدید می‌شود که جامعه روحانیت خیلی کم کاری می‌کنند. حداقل برای دفاع و پشتیبانی از رهبر غریب که از سخنان ایشان پر واضح است تنها مانده اند و از اطرافیان هم این موضوع شنیده می‌شود. و مردم که این فشار اقتصادی و روحی اجتماعی را دارند از طرف یک شخص روحانی به جامعه تحمیل شده (رییس جمهور) را به حساب جامعه روحانیت و به اسم اسلام آخوندی می‌گذارند! حامعه روحانیت باید حداقل حرکتی عملی (اعتصاب، راهپیمایی مصالحت آمیز با یک پیام واحد و یک لیدر و نقشه ی واحد مثل زمان انقلاب ورود کنند تا حداقل مردم شخص ولی جامعه را (نه ولایت فقیه) را هدف قرار ندهند تا مردم کمی به لباس پیغمبر امیدوار بشوند و دیگر لازم نباشد همه چیز را از ملا جماعت ببینند. البته درسته که عوامل سیاسی و دیگر جریان ها هم شدیدا دخیل اند ولی جامعه روحانیت باید ورود عملی بدون ترس از هیچ فضایی حتی شهید شدن اقدام عملی کنند. شاید دیگر به اصطلاح جام زهری در کار نباشد ان‌شاءالله البته که نیست ما به اسلام، انقلاب، رهبر مقتدر و حکیم خود ایمان داریم. خواهشمندم راهنمایی بفرمایید از هر مسیری آماده ی جهاد و حمایت از ولی فقیه هستیم تا کسی جرات نکند هر حرفی را به لباس پیامبر بزند و فکر و عمل غلط در مورد این انقلاب بکند. باور بفرمایید اهل احساس و هیجان نیستم، اول بخاطر حرف ها و رفتار های آقایون سیاسی و رجال بعد هم عدم مطالبه گری که دارد به صورت تحریف اسلام و انقلاب و تبلیغات شدید خارجی و داخلی صورت می‌گیرد و مردم را به این سو می‌برد عرض می‌کنم تا ان‌شاءالله با ورود عملی نه فقط شعار و محکوم کردن جامعه روحانیت بساط این فتنه هم جمع شود که خواهد شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده راه‌کارِ اصلی آن است که روحانیت با نشان‌دادن سجایای اخلاقی و ساده‌زیستی و خدمت به مردم و تواضع، نشان دهند روحانیتِ اصیل چه جایگاهی دارد. کاری که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» یک‌تنه انجام می‌دهند. عمده آن است که همان‌طور که مقام معظم رهبری فرمودند کاری انجام شود که موجب هتک حرمت رئیس جمهور و تضعیف دولت نباشد. موفق باشید

29294
متن پرسش
با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد و عرض سلام و احترام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده عزیز از آنجا که نزدیک ایام آغاز امامت مولایمان امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم، سوالی پیرامون مباحث مهدویت داشتم. اخیرا کلیپی از سخنان استاد محمد شجاعی در تلویزیون پخش شد، پیرامون عظمت انقلاب امام خمینی و شهدای راهش و تطبیق برخی روایات و اشاره به سخنان امام ذیل آنها فرمودند، سوالات و نکاتی در ذیل عرض می‌شود که از شما استاد عزیز تمنا دارم برایمان تبیین دقیق‌تر بفرمایید. (پیشاپش از طولانی بودن متن طلب عفو دارم) لینک کلیپ کاملترشان ازکانال خود استاد شجاعی: eitaa.com/ostad_shojae/14865 aparat.com/v/0t276 youtu.be/AIFlxoQZSVA *** سوالات و نکات بنده: ۱. در روایات پیرامون وقایع پیش از ظهور، اساساً در موضوع تطبیق آنها بر مصادیق چه باید کرد؟ روایاتی که ضمن آنها در روایاتی هم به قیام مردمی در مشرق، و عالمی از قم، و قومی همراه او دارای قوت ایمان قلبی «کالزبر الحدید» و قدرت نظامی «اولی بأس شدید» هستند که مقدمات ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را فراهم می‌کنند. اساساً اگر امکان تطبیق بر مصادیق نباشد، اصل صدور این روایات و اصرار اهل بیت (علیهم السلام) بر آگاه‌سازی شیعیان امری لغو می‌شود. از طرفی هم بیان «تطبیق قطعی» که از سوی مردم و برخی عالمان بخصوص از عصر صفویه شده، و منجر به نتیجه مطابق آن تطبیق ها نشده، موجب کمرنگ شدن توجه به امکان ظهور و ایجاد یأس و نا امیدی بخاطر محقق نشدن پیش بینی های تطبیقی خواهد شد. لذا بنظر می‌رسد باید راهی بینابین داشت، نه تطبیق را تعطیل کرد، و نه بطور تطبیق قطعی بیان کرد، بلکه «تطبیق ظنی» برای «ایجاد آمادگی و هشیاری» می‌تواند غرض این بیانات معصومین (علیهم السلام) باشد. کما اینکه طبق مبانی دقیق، با حرکت انفسی و اجتماعی ما و هم عالم شدنمان با امام و نزدیک شدن وجودیمان به امام، ظهور نزدیک می‌شود. به یک واسطه از عالمی زنده که مشرف به محضر امام شده بودند، شنیدم که امام زمان علیه السلام بعد از اینکه درخواستی از ایشان را اجابت فرموده بودند به ایشان فرمودند (نقل به مضمون): «تمام امور زندگی شما شیعیان به دست ماست (که از نعمت های الهی بهرمند شوید و در برابر بلایا محفوظ بمانید)، اما یک امر من امام هم دست شیعیانم هست و آن ظهور من است». هرقدر ما خود را برای امام خالص کنیم و به امام نزدیک شویم، ظهور امام هم نزدیک می‌شود. ۲. آیا با وجود مشکلات اقتصادی و فشارهای معیشتی مردم، تحمل شنیدن و فهمیدن این نحو تطبیق های ظنی روایات بر انقلاب و قیام امام و شهدا را (برای فهم حرکت تاریخی مان) در میان مردم موجود می‌دانید؟ آیا وقت بیان هست؟ آیا زمانه زمانه شنیدن و فهمیدن شده است؟ آیا جامعه ما ممتحن به ایمان شده تا ظرفیت و تحمل امر صعب مستصعب ظهور نور معصومین را در مقدمات ظهورشان بنماید؟ رهبری عزیز در اوایل انقلاب (سال ۱۳۶۱) هم میخواستن برخی از این حرفهای بظاهر مگو در روایات شریفه را که تطبيق ظنی (نه تطبیق قطعی) با انقلاب اسلامی و امام روح الله (ره) دارد، در خطبه های نماز جمعه بخوانند و همین‌که چندبار خواستن بخوانند و نشده بود حس کردند هنوز ظرفیت تحمل عمومی این حقایق نیست. اما آیا امروز چنین ظرفیتی در تحمل عمومی آنها فراهم شده است؟ بیان خاطره رهبری: «یک کتابی است به نام «کشف المحجوب» یک نفر از آقایان که با این کتاب آشنا بود، آمد به ما گفت: صفحه چند این کتاب را بیاور، یک روایتی هست آن را بخوان. ما باز کردیم، دیدیم عجب روایتی است. روایتش این بود که پیغمبر اکرم به اصحاب خودش خبر می داد که در #آینده کسانی می آیند که این طورند، که از جمله این بود که «تُحابّوا بروح اللّه» به روح خدا با یکدیگر تحبب می جویند، همدیگر را دوست می دارند، به برکت روح خدا «تُحابوا بروح الله» ما از این خیلی خوشمان آمد و گفتیم که برویم سر نماز جمعه این را بخوانیم. یک هفته که یادم رفت کتابش را ببرم. یک هفته کتابش را بردم، بردم بالا، خطبه تمام شد. یک وقت دیدم که خطبه تمام شده، کتاب دست من است، نخواندم. بعد هم دیگر همین طور نخواندیم، نخواندیم، تا اینکه دیگر از نماز جمعگی هم افتادیم. این حدیث خیلی حدیث جالبی است. بردم حديث را خدمت امام یک وقتی، برای خود امام هم حدیث را خواندم. البته ایشان نه رد کردند، نه اثبات کردند که معنایش این است؛ همین طور گوش کردند و یک تبسمی کردند. «حابوا بروح الله» به هر حال اینجا هم که «و أیّدهم بروحٍ منه» خدا به روحی از خودش آنها را تأیید می کند. خب، امام ما هم روح اللّه است دیگر؛ مصداق روح اللّه است، اسمش هم روح اللّه است.» منبع: کتاب عبد صالح خدا /نشر صهبا/ ص156. (1361/4/12) متن حدیث در کشف المحجوب (باب14 فصل فی "الولی"، ص: 243 و 244) : «قال رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و سلم) : «إن من عباد اللّه لعبادا یغبطهم الأنبیاء و الشهداء قیل: من هم یا رسول اللّه، صفهم لنا لعلنا نحبهم؟. قال ص : "قوم تحابوا بروح اللّه من غیر أموال و لا أنساب وجوههم نور على منابر من نور لا یخافون إذا خاف الناس و لا یحزنون إذا حزن النا"، ثم تلا الآیة: " أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏ " » ۳. برخی روایات مشابه را خدمتتان تقدیم می‌کنم، ممنون می‌شوم اگر توضیح و بیانی در فهم این دست روایات و تطبیق ظنی آنها بر انقلاب اسلامی و قیام امام خمینی و شهدای عزیز دارید بیان بفرمایید: قلب‌هایی از این امت، ارتباط اشراقی با ظهور آن حقیقتِ اسم اعظم الهی در نور محمّدیین می یابند، که با «وحدت کلمه» در قلوبشان، یک «قلب مجتمع» (مدینه حصینه)، و «متمرکز بر توحید ولایت محمّدیین (ع) و با ایمانی امتحان شده» (عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ)، و محکم مانند پاره های آهن (کالزبر الحدید) برای ظهور آن حقیقتِ صعب و مستصعب باشند، و همانا قیام انقلاب اسلامی در پرتو حرکت امام و شهدا برای به ظهور رساندن تامّ آن «نــور اسم اعظم محمّدیین ع» در «ظهور امام زمان» (ارواحنا فداه) است. آن قوم با قلب‌های مجتمع و محکم در روایات، به ظن قوی، همان شیعیان مشرقی و اهل اشراق شعاع خالص امام زمان هستند که با محبتشان به روح الله پیشگامان اظهار نور عرشی اسم اعظم الهی در حاکمیت ولایت محمّدیین بر عالم گشته اند: + «إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ثَقِيلٌ مُقَنَّعٌ أَجْرَدُ ذَكْوَانُ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ أَوْ مَدِينَةٌ حَصِينَةٌ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا نَطَقَ وَ صَدَّقَهُ الْقُرْآنُ». (بحار الانوار، ج 2 ص191) + «إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ أَوْ مَدِينَةٌ حَصِينَةٌ قَالَ عَمْرٌو فَقُلْتُ لِشُعَيْبٍ يَا أَبَا الْحَسَنِ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ الْمَدِينَةُ الْحَصِينَةُ قَالَ فَقَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ ع عَنْهَا فَقَالَ لِي الْقَلْبُ الْمُجْتَمِعُ». (بحار الانوار، ج 2 ص183) + «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ». (بحار الانوار، ج57 ص216) + «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَذْهَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ شِیعَتِنَا الْعَاهَهَ وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ کزُبَرِ الْحَدِیدِ وَ جَعَلَ قُوَّهَ الرَّجُلِ مِنْهُمْ قُوَّهَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا وَ یَکونُونَ حُکامَ الْأَرْضِ وَ سَنَامَهَا». (بحار الانوار، ج52 ص317) + «إنَّ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِیَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَی وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ دُونَهُمْ ... هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَی غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِکَ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِیُ» . (بحار الانوار، ج65 ص139) + «يَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوطِئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَه‏» / «كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ». (بحار الانوار، ج51 ص87 و ج52 ص243) + فی قول الله عز و جل: « وَ قَضَیْنٰا إِلیٰ بَنِی إِسْرٰائِیلَ فِی الْکِتٰابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ»، قال: قتل أمیر المؤمنین و طعن الحسن بن علی (علیهما السلام)، «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» قال: قتل الحسین (علیه السلام)، « فَإِذٰا جٰاءَ وَعْدُ أُولاٰهُمٰا» قال: إذا جاء نصر دم الحسین (علیه السلام)، «بَعَثْنٰا عَلَیْکُمْ عِبٰاداً لَنٰا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ - فَجٰاسُوا خِلاٰلَ الدِّیٰارِ»، قال: " قوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (علیه السلام) فَلَا يَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا أَخَذُوه"، «وَ کٰانَ وَعْداً مَفْعُولاً»، خُرُوجُ الْقَائِمِ (علیه السلام). ترجمه حدیث آخر: خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: "ما به بنی اسرائیل در کتاب آسمانی اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد" (اسراء، ۴)، این دو فساد در قتل علی بن ابی طالب (علیه السلام) و کشتن و نیزه باران کردن پیکر حسن (علیه السلام) می باشد، و خداوند می‌فرماید: "و سرکشی بزرگی خواهید نمود" (اسراء، ۴) و آن قتل حسین (علیه السلام) است، و خداوند تعالی می‌فرماید:" هنگامی که نخستین وعده فرا رسد" (اسراء، ۵)، آن وعده آمدن نصرت بر خونخواه حسین (عجل الله) است، و حق تعالی می فرماید: "آنگاه گروهی از بندگان پیکار جوی خود را بر ضد شما برمی‌انگیزیم تا (شما را سخت در هم کوبند) درون خانه ها را جستجو کنند" ، همانا آنها (اولی بأس شدید) قومی هستند که خداوند آنها را قبل از خروج قائم (علیه السلام) برمی‌انگیزاند و هیچ خونی از اهل بیت ریخته نشده مگر این که تقاص آن را می‌گیرند، «وَ كانَ وَعْداًمَفْعُولًا» که وعده قطعی پروردگار در خروج قائم (عجل الله) است. (اصول كافي ج‏۸ ص۲۰۶، تفسیر المیزان ج۱۵ ص۴۳، تفسیر العیاشی ج۲ ص۲۸۱، تفسیر الصافی ج۱ ص۹۵۹) این قوم (اولی بأس شدید) که انتقام قتل اهل البیت (علیهم السلام) را از صهیونیست (یهودی و وهابی) می‌گیرند و بر اسرائیل می‌شورند و فلسطین را فتح می‌کنند و وعده الهی در تورات و قرآن را بر خذلان صهیونیسم یهود، محقق می‌کنند، در تصریح از امام صادق (علیه السلام) ذیل همان آیات سوره اسراء، حضرت ۳ بار با تاکید و قسم می‌فرمایند که «بخدا قسم این قوم "اهل قم" هستند» [و اهل قم، یعنی هر مؤمن دلبسته به انقلاب اسلامی که به رهبری امام خمینی در قیام قم (رجل من اهل قم یدعو الناس الی الحق) اقتدا کرده است] : «وروی بعض أصحابنا قال: کنت عند أبی عبداللّه جالساً إذ قرأ هذه الآیة « فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً » [اسراء، ۵]، فقلنا: جعلنا فداک من هؤلاء؟ فقال الصادق (علیه السلام) ثلاث مرات: «هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ» (بحارالأنوار ج۵۷، ص۲۱۶ ؛ از تاریخ قم ص۱۰۰) ان شاء الله ما بتوانیم ادامه دهندگان راه امام و شهدا و مجاهدین به نتیجه رساننده انقلاب با اتصالش به قیام قائم (علیه السلام) باشیم. ضمن تشکر از شما استاد طاهرزاده عزیز و مخاطبین گرامی، پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما در تبیین موضوع کمال تشکر و سپاس را دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. عصر جمعه 2 آبان 99.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: . آنچه بنده در موارد مذکور می‌توانم عرض کنم همین اندازه است که به گفته‌ی خودتان می‌توان به عنوان یک امر ظنّی تلقی نمود و بیشتر به ذوق گوینده مربوط است. موفق باشید

29293
متن پرسش

سلام و صلوات بر محمد و آل محمد ص و سلام و رحمت خدا بر شما استاد عزیز و بزرگوارم و همه اهل ایمان این مطلب را در جمعه 25 مهر 1399، روز 28 صفر 1442 سالروز شهادت رسول اعظم سیدنا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و شهادت آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌نگارم، ضمن عرض تسلیت به شما و همه خوانندگان، از آن انوار مقدسه برای خلوص در جلب رضایت خدای عزیز استمداد می‌طلبم. (متن پرسش کمی طولانی است، پیشاپیش طلب عفو دارم). مطلبی صوتی از یکی از اهل منبر موفق در شیراز و کتابی پیرامون داستان شهید يونس زنگی آبادی یکی از اهل ایمان از کانال خوب مطالب ویژه برایم فرستادند، که بنظرم اصلاحیه‌ای ضروری لازم دارد که در ادامه ارائه می‌دهم و از شما استاد عزیز هم تمنای راهنمایی و ارشاد دارم. بسم الله الرحمن الرحیم بنده این کتاب ظهور (پیرامون شهید یونس زنگی آبادی) را در آغاز دوره طلبگی در سال ١٣٨٧ خوانده ام، و با اینکه قبل آن در اوایل دوره دانشگاه سخنرانی تصویری آقای حجت‌الاسلام انجوی نژاد را پیرامون آن دیده بودم، ولی با خواندن آن نسخه چاپی کتاب (چاپ جدید آن سالها) متوجه اشتباهی در نوع روایتگری برادر طلبه ام شدم. چون اساسا داستان چیز دیگریست. اگر ما امور خیالی را بجای واقعیت جا بزنیم، دیگر مکاشفات و کرامات واقعی هم در مخاطب جدی گرفته نخواهد شد و همه چیز همان صورت خیالی خواهد گرفت. چرا؟ چون این کتاب ظهور فقط یک رمان خیال انگیز است!! اولا، نویسنده کتاب علی مؤذنی هست، نه کریم صفایی. نام کریم صفایی شخصیت داستانی ساخته شده‌ در کتاب قبل از این رمان (کتاب رمان «ملاقات در شب آفتابی») است که نویسنده (آقای موذنی) در این کتاب رمان «ظهور» هم راوی قصه را با این شخصیت داستانی خلق کرده است. ثانیا، کتاب ظهور، نوشته‌ی علی مؤذنی، یک «رمان تخیلی» است که لابلای خیال انگیز کردن داستان می‌خواهد خاطراتی از زندگی واقعی شهید یونس زنگی آبادی (در زمان حیات دنیویشان) را با رنگ و لعاب احساسی و ماورایی بگوید. به تصریح خود نویسنده در مقدمه چاپ جدید و مصاحبه ها و صفحه اینستاگرام خودش و ناشر (نشر نیستان) پیرامون این رمان، تمام این وقایع بظاهر ماورائی در داستان (مانند تماس تلفنی شهید با راوی داخل داستان و حرکت قلم و نگارش متن توسط شهید برای همان راوی قصه، و حضور شهید بصورت کبوتر و گریه آن کبوتر و ...) ساخته‌ی خیال نویسنده‌ی رمان (آقای علی مؤذنی) است، برای ایجاد جذابیت و برانگیختن احساسات مخاطب بسوی عالم ماوراء و ارتباط با ارواح، و هیچکدام از این اتفاقات واقعیت خارجی نیافته است، و صرفا ساخته و پرداخته رمان نویس است. ایشان حتی اصل تخیلی بودن وقایع داستان را که هیچ ربطی به شهید عزیز نداشته (ولو امکان وقوعی آن از شهدا هست) در خاطره ای در سال 75 از بیان شهید عزیز سردار قاسم سلیمانی هم اعتراض دوستانه شان به تخیلی بودن اکثر داستان را نقل می‌کنند و اصرار نویسنده بر اینکه این کتاب رمان است و آمیخته بودنش به تخیلات، طبیعی است، و نهایتا هم نویسنده بخاطر عدم استعداد خودش به بیوگرافی نویسی، نسبت به نوشتن کتاب مستند زندگی نامه از شهید موافقت نکردند. نویسنده صراحتا در پستی که اخیرا درمورد نحوه تدوین این رمان در اینستاگرام منتشر کردند می‌نویسند: «اواخر سال هفتاد و پنج طی سفری با حاج قاسم آشنا شدم. آن موقع فرماندۀ لشکر بود و هنوز خبری از سپاه قدس نبود. دست گذاشت روی دستم و با لبخندی شکرین گفت کاش نویسنده ای پیدا بشود و کتابی شبیه نه آبی نه خاکی یا ملاقات در شب آفتابی برای حاج یونس بنویسد. دستش را از روی دستم برداشت و گفت: حاج یونس دست راستم بود. شیرینی و تاثیر آن دیدار باعث شد ناباورانه رمان ظهور را خیلی زود بنویسم و برای حاج قاسم بفرستم. کمتر از یک هفته بعد دعوتم کرد به کرمان. تا رسیدم، جلسه گذاشت. بیست نفری از سردارانش هم حضور داشتند. شگفتی اش را از سرعت عمل من در ارائۀ رمان ابراز کرد و گفت: خیلی تاثیر گذار است. من که همۀ مراتب گریه را تجربه کردم. نه من که بیشتر دوستان حاضر در این جا. آن هایی که خوانده بودند، تایید و تحسین کردند. من هم خدا را شکر کردم که قضیه به خیر و خوشی دارد انجام می شود. حاج قاسم ادامه داد: اما علی جان، اکثر مطالب این کتاب که هیچ ربطی به حاج یونس ما ندارد. گفتم: رمان عرصۀ تخیل است و از واقعیت کپی برابر اصل نمی سازد. بحث در گرفت. و بالا گرفت. لُب کلام من این بود که شما از من رمان خواستی. آدرس دو تا رمان از خودم را دادی، پس طبیعی است که از همچو منی رمان تحویل بگیری، و حرف دیگرم این‌که شما اگر دنبال نوشته شدن زندگی نامۀ حاج یونس بودی، باید پیشنهادش را به یک زندگی نامه نویس می دادی نه به یک رمان نویس.» www.instagram.com/p/CGAYuO2J0FI/?igshid=1jajt570u3slg بنده علاوه بر دیدن مستندات مذکور (که برخی دیگر را در پی نوشت اشاره می‌کنم) شخصا هم از دایرکت صفحه رسمی ایشان در اینستاگرام پرسیدم (با آیدی @alimMoazeni.officialNews )، و با نام بردن از تک تک وقایع مذکور، صراحتا گفتند: «بله، فرمایش شما صحیحه. وقایع رمان تخیلی هستن»، و همچنین از صوت خطیب مذکور هم که هفته پیش بخشی از آن را شنیده بودند اظهار تعجب کردند! و نهایتا بنده از ایشان خواستم این موضوع را در مصاحبه ای هم باز تاکید کنند، که گفتن مصاحبه زیاد شده ولی بازهم انجام خواهد شد. (تصویر مکالمه مذکور را خدمتتان در ایتا فرستادم، و در استوری و هایلایت صفحه اینستاگرامم ( @salehi.786 ) هم قرار دادم. لذا، در این مصداق کتاب مذکور، اصلا این صوت آقای انجوی نژاد عزیز را نباید بعنوان یک مستند واقعی پخش نمود (متاسفانه، ایشان ظاهرا چاپ ناقص دهه هفتاد کتاب را دیده اند و نه تنها مقدمه دیده نشده، بلکه حتی اسم مولف کتاب را هم ندیده و نویسنده واقعی را همان شخصیت داستانی کریم صفایی تلقی کرده و بخیال واقعی بودن اتفاقات روی منبر آن را گفته اند). البته از آنجا که اصل وقوع چنین وقایعی از شهدای عزیز امکان وقوعی دارد، و بلکه وقایع مستندی از این دست تصرفات را زیاد دیده و شنیده و خوانده ایم (کما اینکه در پی نوشت به چند مورد اشاره می‌کنیم)، لذا خطیب ارجمند هم با حسن ظن به مشابهت وقایع داستان با برخی مستندات واقعی دیگر، آن را نقل نموده است. ثالثا، وقایع اصلی و واقعی داستان، همان خاطرات جنگ و جبهه و بیانات شهید قبل شهادت به همسرش هست که پاهایم را خوب نگاه کن و به حافظه بسپار (چرا که بعد از شهادتشان همسرش فهمید که باید شهید را از روی پاهایش شناسایی کنند، چرا که پیکر مطهر شهید نه دست داشت و نه سر). لذا تلاش نویسنده در خلق یک رمان جذاب برای نقل خاطرات زندگی یک شهید عزیز بوده، و نباید گمان کنیم حذف عناصر خیال انگیز داستانش چیزی از مقام بلند شهید کم می‌کند، بلکه اساساً قدرت نفوذ و تصرف شهدای عزیز در وصف و خیال ما نمی‌گنجد! لذا ضمن تشکر از برادران بزرگوار در نشر آثار فرهنگی، و نیز تشکر از کانال بسیار خوب مطالب ویژه، اما بهتر است این صوت آقای انجوی نژاد را بردارند (چون در این مصداق خاص، تلقی خلاف واقع از یک رمان خیال انگیز ایجاد شده) و بالخصوص بیان تکمیلی شما استاد عزیز طبق مبانی و فارغ از این مصداق در این باره منتشر شود. سه پی‌نوشت تکمیلی: 1. آقای علی مؤذنی این شیوه نگارشی خیال پردازی برای ایجاد رمان از زندگی شهدا و اولیاء را دارد، مثلا در مورد رمان دیگرش با نام «احضاریه» می‌گوید: «واقعیت برای من دستمایه تخیل می‌شود / اصل بر تخیل است، البته با حفظ اصالت وقایع / موضوع رمان تخیل است. واقعیت برای من جز این که دستمایه تخیل شود، هیچ جذابیتی ندارد.» www.yjc.ir/fa/news/6732591/واقعیت-برای-من-دستمایه-تخیل-می-شود-اصل-بر-تخیل-است-البته-با-حفظ-اصالت-وقایع ۲. روزنامه همشهری در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۲ (شماره ۳۱۲۸) ضمن انتشار مصاحبه شان با آقای مؤذنی، در مطلبی با عنوان «يادداشتي بر رمان «ظهور» نوشته علي مؤذني»، تاکید بر عناصر تخیلی آن و ایجاد یک دنیای داستانی برای مخاطب در آن می‌نمایند، و حتی این را از هنر نویسنده محسوب می‌کند که طوری وقایع تخیلی را با مستندات خاطرات شهید درآمیخته که مخاطب همه را باور کند: «علي مؤذني در رمان ظهور دنياي داستاني را خلق مي كند كه در آن نويسنده اي به نام آقاي صفايي با اثرش يگانه مي شود. ... به اتكاي اين شگرد، تداخل مستندات و انديشه تخيلي شده است كه خواننده همه حوادث را تا انتهاي داستان مي خواند و مي پذيرد.» https://images.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820515/world/litew.htm ----------------- ۳. تکمله نهایی، پیرامون درک حضور شهدا و حضور تاریخی شان ذیل مکتب امام و انقلاب اسلامی: بنظر این بنده، باید توجه ویژه به مصادیق حقیقی کرامات شهدا، بلکه بالاتر توجه معرفتی و سلوکی خاص به مقامات شهدا ذیل مکتب اشراقی امام داشت. مثلا شهید علی اکبر دهقان، شهیدی که بدون سر یا حسین گفت حدود ۱۰ - ۱۵ نفر در اطراف پیکر بی سر او ۵ دقیقه این ندا را از حلقوم بریده اش می شنیدند و آن شهید این عنایت را در وصیتنامه اش از خدا خواسته بود، که این واقعه توسط راوی زنده ماجرا، و شهید زنده حجت الاسلام محمد صادقی سرایانی، در سایت خودشان در خاطرات خودشان نقل شده { malakoot.ir/مردان-بی-ادعا/ } می‌نویسند: «من صحنه‌ای دیدم که همیشه در ذهنم باقی است؛ دیدم که دستی از بدن کسی کاملاً جدا شده و آن طرف روی زمین افتاده بود. در این دست جدا شده کتاب دعایی بود که ظاهراً می‌بایست با پرت شدن دست، کتاب هم جدا می‌شد ولی کتاب دعا محکم به دست چسبیده بود. یک طرف کتاب‌ دعا نوشته بود ارتباط با خدا و طرف دیگر فرازهایی از زیارت عاشورا بود که خون آن شهید روی آن ریخته بود، نوشته شده بود، «السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره». شما چنین صحنه‌ای را هر کاری بکنید نمی‌توانید به قلم بیاورید و در صحنه‌های هنر زنده کنید. خدا در آن جا می‌خواسته یکی از درسهای خودش که نتیجة خلوص است را بدهد. و این خون هم خون خداست. یا شهید علی‌اکبر دهقان که وقتی ما می‌خواستیم جنازة او را در جاده بصره ـ خرمشهر جمع کنیم، دیدیم سر بریده‌اش در محوطه دارد می‌رود، سری که از پشت قطع شده بود و روی زمین داشت می‌غلتید و تنش هم داشت می‌دوید. سر این شهید حدود ۵ دقیقه فریاد یا حسین، یا حسین سر می‌داد. این فریاد را همة ما که حدود ۱۰ ـ ۱۵ نفر بودیم، (از جمله برادران حدادی، آذربیک، مصطفی خراسانی، طوسی و .. . .) می‌شنیدیم و همة به جای اینکه جنازه را جمع کنند، داشتند گریه می‌کردند. یا در کتاب «پیشانی سوخته‌ها» آورده‌ا‎م که طلبه‌ای به نام آقاخانی در کربلای ۵ شهید شده بود که پس از شهادت از حنجره بریده‌اش چند بار صدای «السلام‌علیک یا اباعبدالله» می‌آمد. این نمونه‌ها در صحنه‌های جنگ بسیار بوده است. البته این شهید یک وصیتی هم داشت که ما از توی کوله‌پشتی‌اش پیدا کردیم. یک تکه کاغذ بود که نمی‌دانم شب نوشته بود یا همان روز: «خدایا من شنیدم که امام حسین با لب تشنه شهید شده، من هم دوست دارم این‎گونه شهید شوم.» نمی‌دانم لابد لب تشنه هم بوده چون مسائل مشابه دیگری که ما دیدیم اتفاق افتاده بود. نوشته بود «خدایا من شنیدم که امام حسین سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود. بعد دیدیم که یک ترکش از پشت سر، سرش را قطع کرد یا نوشته بود: خدایا من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده. من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده‌ام به ذکر یا حسین یا حسین باشد و ما آن صحنه را دیدیم.» خود ایشان (حجت الاسلام صادقی سرایانی) برای خودش هم واقعه زیبایی اتفاق افتاده که ٢۵ روز در برزخ بوده، و با عنایت امام رضا (علیه السلام) پس از مرگ زنده شدند. خاطره شفای خود ایشان خیلی متذکر کننده است: تصویری: aparat.com/v/3iQJD dalfak.com/w/i4jhw صوتی: malakoot.ir/wp-content/uploads/2018/02/Shahid_zende_malakoot01.mp3 متنی (از سایت خودشان): http://malakoot.ir/دیدار-با-امام-رضاعلیه-السلام/ http://malakoot.ir/خاطرات-بیمارستان-تا-شفا-گرفتن/ *** همچنین وقایع بی‌شمار مستند واقعی که در کتب و مستندات دقیق پیرامون حضور شهدا به نگارش درآمده، مانند: حضور شهید حجّة الاسلام سیّد مجتبی صالحی خوانساری، که بعد از شهادتش، اهل خانه و فامیل و دوستان صداى تلاوت قرآن و دعا و مناجات شهید را مکرر در خانه می‌شنیدند و نور سبزی از حضور او میدیدند، و حتی شهید عزیز کارنامه امتحانات ثلث دوم دخترش (خانم زهراسادات صالحی) را برای مدرسه اش امضا نمود: shohadayeiran.com/fa/news/171748 یا حضور شهید سید مرتضی دادگر (اهل ساری) که بعد از شهادتش، قرض‌های یک بسیجی گروه تفحص شهدا را به تمام مغازه ها و قصابی و میوه فروشی محله اش داد و مبلغی هم برای امورات زندگی به اهل خانه او رساند (و همه این وقایع در همان روزی که پیکرش در تفحص پیدا شده بود و اهل خانه و مغازه دارها و ... با دیدن تصویر مدارک شناسایی شهید متوجه حضور او برای دادن قرضها شدند): www.mashreghnews.ir/news/331021 یا حضور شهید سید مرتضی آوینی (ره)، که راوی دفاع مقدس مرحوم حجت الاسلام ضابط می‌گفت: «خیلی دلم می‌خواست سیدمرتضی آوینی رو ببینم. یه روز به رفقایش گفتم یه موقعیتی جور کنید ما سیدمرتضی رو ببینیم، نشد. بالاخره سید شهیدان اهل قلم تو فکه رفت روی مین و شهید شد و من نتوانستم سید مرتضی رو ببینم. بعد از مدتی قسمت شد با یکی از کاروان‌های راهیان نور آمدم برای بازدید از مناطق جنگی. یک جایی شب ماندیم و مستقر شدیم. شب که خوابیدم دیدم شهید آوینی آمد به خوابم. در خواب به او گفتم: آقا سید! من خیلی دوست داشتم وقتی زنده بودی ببینمت ولی توفیق نشد. شهید آوینی توی خواب به من گفت: نگران نباش! فردا صبح ساعت ۸ بیا سر پل کرخه منتظرتم. صبح بیدار شدم و من بیچاره که هنوز به زنده بودن شهید شک داشتم گفتم: آخه این چه خوابی بود! آوینی که خیلی وقت است شهید شده. بلند شدم رفتم سر قراری که با من گذاشته بود و نیم ساعت دیر رسیدم. دیدم خبری از آوینی نیست. دیگر داشتم مطمئن می‌شدم که خواب و خیال و اینجور چیزها واقعیت ندارد که یه دفعه سربازی که آن نزدیکی‌ها پست می‌داد آمد پیش من و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم بله با یکی از رفقا قرار داشتم. گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهای جو گندمی، محاسنش اینجوری بود، عینکش... سرباز گفت: رفیقت آمد اینجا و تا ساعت ۸ منتظرت شد، نیامدی. بعد که می‌خواست برود، به من گفت: یک کسی می‌آید با این اسم و این قیافه، بهش بگو مرتضی آمد. خیلی منتظرت شد، نیامدی، کار داشت رفت. کنار پل، یک چیزی برایت نوشته برو بخوان. رفتم دیدم کنار پل با انگشتش نوشته : "فلانی! آمدیم نبودید، وعده ما بهشت. سیدمرتضی آوینی".» www.tasnimnews.com/fa/news/1391/12/15/31049 آخرالکلام، مقامات شهدا و حضور و تصرّفشان در عالم هستی، و حضور تاریخی‌شان ذیل حقیقت اشراقی قلبی امام روح الله (رحمة الله علیهم)، از آن جهت که ظهور شعاع اشدّ اتصال ایشان به روح الهی در شمس نور محمّدیه (ص) است، قابل توصیف و تصور اذهان بشری نیست (إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا - اینکه اشدّ اتصالاً هست، دیگر چقدر شدیدتر قابل توصیف با الفاظ و بیان نیست). ان شاء الله ما بتوانیم ادامه دهندگان راه امام و شهدا و مجاهدین به نتیجه رساننده انقلاب با اتصالش به قیام قائم (علیه السلام) باشیم. ضمن تشکر از شما استاد طاهرزاده عزیز و مخاطبین گرامی، پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما در تبیین موضوع کمال تشکر و سپاس را دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. ظهر جمعه 25 مهر 99. قم مقدسه. محمد حسین صالحی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

با سلام و ارادت و با تشکر فراوان از تذکری که نسبت به کتاب «ظهور» فرمودید. برای بنده این سؤال هست که آیا جناب آقای موذنی که زحمت کتاب «ظهور» را کشیدند و آن را به عنوان یک رمان تنظیم کردند؛ آیا برای شخصیتی که کاملاً مشخص است، تنظیم رمان به معنای آن است که همان شخصیت را و با حرکات و سکنات واقعی‌اش به صورت رمان بنمایانند؟ و با هنرمندی خود آن حرکات و سکنات را به صورت رمان تنظیم کنند؟ و یا شخصیتی خیالی از او بسازند که مربوط به شخصیت آن نباشد؟ که در حالت دوم عملاً فاجعه‌ای رخ داده است، زیرا شخصی که در مورد آن رمان را تنظیم کرده‌اند، غیر از آن شخصی می‌شود که حقیقتاً هست.

تصور بنده آن است که از آقای مؤذنی چنین بر نیاید که شخصیت دروغینی را به حاج یونس نسبت دهند زیرا آن شخص مشخص و معین است و این فرق می‌کند با رمان‌هایی که نویسنده‌ی آن از ابتدا شخصی را می‌سازد و پیرامون آن صحنه‌آرایی می‌کند.

نکته‌ی بعدی مواردی است که در آن کتاب به شهید حاج یونس زنگی‌آبادی نسبت داده شده که همه‌ی آن‌ها امکان وقوعش هست. و در همین رابطه بنده و امثال بنده به راحتی نمی‌توانستیم آن موارد را انکار کنیم و همان‌طور که جنابعالی می‌فرمایید مواردی بس عجیب‌تر از طریق شهدا به ظهور آمده است که بنده از ارائه‌ی آن‌ها به سهم خود تشکر می‌کنم. با توجه به این‌که حاج قاسم کتاب «ظهور» آقای مؤذنی را خوانده‌اند به دختر حاج یونس در مورد کتاب می گویند:« زیاد خودتون رو درگیر کتاب نکنید حاج یونس چیزی فراتر از این ها بود.» با این‌که انتظار داشته‌اند که آقای مؤذنی زندگینامه‌ی حاج یونس را بنویسند و نه آن‌که حالت رُمانی به شخصیت ایشان بدهند.

موفق باشید

29292
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ به یکی از پرسش های قبلی فرمودید که این برکت تشیع است که در جهان نیهیلیسم زده می‌تواند به ما معنای حیات را عطا کند. چگونه می‌توان این حقیقت را درک کرد و متوجه شد که امروز راه عبور از نیهلیسم عالم در تشیع عزیز و فکر می‌کنم البته به فرمایش خودتان در کتاب انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی در خود ذات انقلاب اسلامی است که تجلی حرکت منزل به منزل غدیر و تجلی «والله یعصمک من الناس» است و عقبه غدیری و افق مهدوی دارد؟ چگونه تشیع در برابر نیهلیسم عالم قرار می‌گیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا حرکت اربعینی و یا دفاع مقدس و شخصیت‌هایی مثل حاج قاسم در این رابطه نیستند؟ سال های قبل عرایضی در رابطه با رخداد اربعینیِ این سال‌ها شد که إن‌شاءالله می تواند در این رابطه متذکر این امر باشد که چگونه آموزه‌های تشیع توان عبور از نیهیلیسم را دارا می‌باشد. در این مورد می توانید مطالبی را در قسمت یاد داشت ویژه سایت دنبال بفرمائید.     موفق باشید

29290
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: بنده سوالی داشتم از محضر جنابعالی: خیلی وقت است که به فکر هستم در شهر خودم یک کار فرهنگی با کیفیتی انجام بدم خیلی فکر کردم و این مسأله به ذهنم رسیده که؛ در راستای آشنا کردن مردم با مکتب شهید سلیمانی شروع به تهیه ی مختصات این مکتب کنم و اون را در بروشور هایی چاپ کنم. مثلا بیست شاخصه از مکتب شهید سلیمانی همراه با توضیحات را جمع آوری کنم و در بیست بروشور مجزا چاپ کنم و اونو به تعداد هزار عدد تکثیر کنم و بعد آنها را در پاکت نامه هایی قرار بدم و یک عدد برگ سفید نیز درون اون پاک نامه بزارم و به دانش آموزان، جوانان، کسبه، مسجدی ها و... بدم و از آنها بخوام بعد از خوندن اون بروشور یک نامه به شهید سلیمانی عزیز بنویسد و بعد از مدتی اون نامه ها را جمع آوری کنم و به بهترین نامه ها سفر مشهد مقدس جایزه بدم. اسم ایده را گذاشتم نامه ای به علمدار ولایت. امیدوارم این ایده موجب بشه اولا مردم با مکتب شهید سلیمانی آشنا بشن و هم اینکه با نوشتن نامه ارتباطی وجودی با شهید سلیمانی پیدا کنند و.... . به نظرتون آیا این یک کار فرهنگی محسوب میشه؟ اگر بله تا چه حد مثمر ثمر است؟ ممنون از استاد بزرگوار و عزیز. محسن از شیراز ارادتمند همه علما و اولیای الهی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امید به عنایت الهی داشته باشید و کار را شروع کنید خود آن شهید بزرگوار راهنمای خوبی خواهد بود. موفق باشید

29253
متن پرسش
سلام و عرض ادب: تبریک بابت ربیع الاول و ربیع النبوت ۱. بحمدلله تعالی از سیرهای مطالعاتی استقبال بسیار زیادی شده است، و افراد بسیار زیادی گویا منتظر مانده بودند که سیر مطالعاتی اصلی را بخوانند ولی نمی‌دانستند چطور وارد شوند. کار ما هم این بود که فقط اینها با هر بهانه ای شده وارد شوند، سپس خود راه بگوید که چون باید کرد و همه سیرها آخرشان به سیر مطالعاتی اصلی ختم می‌شوند‌. ۲. در مورد شهید حاج یونس عزیز: یکی از عزیزان فرمودن به استاد بفرمایید اگر می‌شود در مورد تفاوت ظهور امام معصوم و یک شهید بفرمایید، ۳. در بحث زبان تاریخی زمان که در جلسات خانه طلاب بحث شده است، سوالی داشتم: آیا می‌توان گفت زیان تاریخی امروز ما که بر اساس تاریخ تحول و انقلاب شکل گرفته است و طبق ظهور حق در این تاریخ می‌باشد، می‌شود گفت همین زبان را هم بصیرانی چون سلمانها و امثال آنها به نحوی نازل در جانشان داشتند ولی طبق زمان خود حرکت می‌کردند؟ آیا بصیران به زمان که همان عارفانند در کلام معصومین، طبق معنای بصیرت که درآن آینده نگری و بعضا آینده بینی هست، آیا عارف به زمانه، عارف به زبان زمان آینده هم باید باشد؟ تا چه حد امکان دارد چنین چیزی؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحمدلله چیزی بود که باید به ظهور می‌آمد. ۲. امام معصوم تاریخی که عبور از تاریخ جاهلیت دوران است، می‌سازد و شهید در آن تاریخ می‌تواند وظیفه‌ی خود را انجام دهد. حتی حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در تاریخ حضرت مهدی «صلوات‌الله‌علیه» انجام وظیفه کردند. ۳. چرا که نه! ۴. این بیشتر درجه‌ی انسان‌های معصوم است که زبان‌شان زبان جان همه‌ی بشریت است و ذیل ولایت آنان، آری! جناب مولوی هم برای ما حرف‌ها دارد. موفق باشید

29252
متن پرسش
با سلام: بنده مطالبی که شما درباره بحث «حسادت» و چگونگی مقابله با اون فرمودید رو مطالعه کردم تا به شناخت بهتری از مسئله خودم برسم. من سالهاست که دچار احساساتی میشم که شاید اسمش حسادت باشه به این معنا که بعضی موفقیت های دیگران باعث کدورتم میشه. فقط موفقیت‌هایی که در عرصه‌هایی باشه که من هم در اون عرصه‌ها مشغول فعالیت باشم. اما نه به این صورت که طلب زوال اون نعمت و موفقیت رو از دیگری داشته باشم. بلکه دچار این خودزنی میشم که چرا من برای خدمت به نظام اسلامی و به امام‌زمان توانمندی‌های منحصر به فردی ندارم. چرا کمم، چرا به قدر کافی به درد نمیخورم، چرا متخصصی نیستم که کس دیگه‌ای به گرد پام نرسه و من بتونم به صورت خاص به درد بخورم؟ برای من سرباز صفر امام زمان بودن، با فرمانده‌ای برای امام زمان بودن که امام بتونن کارهای بزرگ بهش بسپرن خیلیی فرق داره. برای من انجام شدن کار امام، و روی زمین نموندن کارهایی که باید انجام بشن، با اینکه من کار امام رو انجام بدم خیلی فرق داره. خوشحال نمیشم از اینکه ببینم یه عده دارن مسائل جامعه اسلامی رو حل میکنن اگر خودم جزو اون عده نباشم. خوشحال نمیشم از اینکه ببینم کار امام داره پیش میره اگر خودم نقش کلیدی در پیشبرد اون کار نداشته باشم. من از به دردبخور نبودن خیلی می‌ترسم. از طرفی هم می‌فهمم که توی این طرز فکر و احساس حتماً نوعی خودخواهی هست. می‌فهمم که باید از موفقیت شیعیان امام زمان خوشحال شم. و می‌فهمم که باید خوشحالی امام خوشحالی من باشه. برای همین در طول همه این سالها تمام تلاشم رو کردم که این حس هیچ بروزی نداشته باشه. هیچوقت سعی نکردم کار کسی که از من موفقتره رو کوچیک جلوه بدم یا خراب کنم یا پشت سرش حرف بزنم. خیلی هم تلاش می‌کنم که تحسینشون کنم و حتی پشت سرشون هم ازشون تعریف کنم. ولی این تلاشهای عملی هیچ چیز رو در دل و احساس من بهتر نکرده. با وجود این تلاشها همیشه اون کدورت و خودزنی و حتی گاهی دلشکستگی از اینکه من رو لایق خاص شدن ندونستن هست. ممنون شما هستم اگر هم به لحاظ نظری هم عملی من رو راهنمایی کنید. که در این مورد چه باوری رو در فکر خودم پرورش بدم، و چه اعمالی رو انجام بدم تا مسئله ام حل بشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این احساس رویهمرفته می‌تواند خوب باشد ولی توجه داشته باشید بعضی از یاران پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به طور مستقیم در کنار حضرت فعالیت داشتند مانند حضرت علی «علیه‌السلام». ولی بعضی از یاران آن حضرت مانند اویس قرنی در حالی‌که او نتوانست پیامبر خدا را ملاقات کند بی‌سر و صدا با کمالاتی که از خود نشان داد، راه پیامبر خدا را در منطقه‌ی یمن هموار کرد و زمینه‌ی پذیرش ایمان به پیامبر خدا را با سلوک خود فراهم نمود. به همین جهت گاهی مسیر ما باید اویسی باشد و آن راه را کم و بی‌ارزش ندانیم زیرا بعضی از مردم با حرکات و سکنات ما متوجه می‌شوند که راهی برای سعادت در پیش است که به ظاهر چندان هم چشمگیر نیست. موفق باشید    

29244
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد عزیز ۱. در بحث کتاب ظهور شهید زنگی آبادی، حرف از کبوتریست، فرق تناسخ با این ماجرا چیست؟ ۲. سالیانی مثل خیلی از نوجوانان این سرزمین گذارم به ارتباط با شهدا افتاد هر برهه ای پای شهیدی به زندگیم باز شد در خوابهایم بودند و هستند، اما نمی‌دانم چه بر سر این دل آمده که دیگر خواندن شرح حال عرفا و شنیدن احوالاتی مثل شهید زنگی آبادی و حتی روضه های کمی باز اباعبدالله حال ترس و هول بسراغش میاید. استاد لطفا بفرمایید دلیلش چیست؟ غفلت و کم کاریست و گناه یا چیز دیگر؟راه درمان چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در تناسخ که مورد پذیرش تفکر دینی و تفکر فلسفی نیست؛ ادعا بر آن است که روحی به جای روحی دیگر بدنی را اشغال می‌کند. ولی قضیه‌ی کبوترها شبیه نوعی القای ربّانی است که انسان سالکی می‌تواند روح انسان دیگر را نسبت به امری منوّر و متذکر کند. در این حالت خود آن فرد است که عمل می‌کند ولی القائات ربّانی او سیر حرکت او را شکل می‌دهد. خود بنده سال‌های پیش در جلسه‌ای حاضر بودم که روح یکی از شاگردان علامه‌ی طباطبایی به کمک جوانی با ما سخن می‌گفت. از آن روح پرسیدم آیا این حلول نیست که از نظر دینی مردود است؟ ایشان در جواب فرمودند در حینی که بنده با شما از طریق زبان آن جوان صحبت می‌کنم، خود آن جوان نیز به جهت معنای آن کلمات و درک آن معانی در صحنه است و عملاً حلولی صورت نگرفته. در مورد کبوتر و یا کبوتران مورد بحث می‌توان گفت جناب حاج یونس با القائات معنوی خود کشش آن‌ها را در اختیار گرفته تا نحوه‌ای از حضور خود را به صورت آن پرندگان اعلام فرماید. به طوری که در روایات نیز داریم روح متوفی از عصر ۵ شنبه تا عصر جمعه به صورت پرنده‌ای خود را برای نزدیکانش حاضر می‌کند. که البته می‌توان گفت بیشتر در این روایت نظر به آزادی روح دارد، آزادیِ پرنده‌گونه 2- رویکردمان را باید بازخوانی کنیم. قضیه‌ی شهدا و اباعبدالله «علیه‌السلام» قضیه‌ی گشوده‌شدن عرش است در مقابل ما و نظر به عرش است در این آینه‌های عرشی. موفق باشید      

29245
متن پرسش
باسمه تعالی استاد اصغر طاهرزاده سلام علیکم: رحلت شهادت گونه پیامبر بزرگوار اسلام و شهادت حضرات امام مجتبی و امام رضا علیهم السلام را خدمت شما تسلیت عرض می‌کنم و توفیق روز افزون شما را از خداوند کریم خواستارم. امثال بنده در مورد آتش به علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین رسیده ایم ولی اگر خودمان را در مورد خدای متعال بخواهیم محک بزنیم که در چه مرحله ای هستیم چگونه باید متوجه شویم؟ قبلا از بذل عنایت شما بزرگوار تشکر و قدردانی می‌نمایم. من الله التوفیق و علیه التکلان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا با نظر به شهدا و رهبر معظم انقلاب، احساس نمی‌کنید جان‌تان با آن‌ها یگانه است؟ این همان «حق الیقینی» است که نصیب این ملت شده است. موفق باشید

29231
متن پرسش
سلام و عرض ادب: راستش استاد یه چالش بزرگ هست توی جامعه به اسم اینکه چراغی که به خونه رواست به مسجد حرومه و با این استدلال کمک های ایران به لبنان و سوریه و... رو محکوم میکنن! با دیدن فقر وحشتناک مردم سیستان بلوچستان بعد از سیل پارسال خود منم تعجب کردم که چطور اینها حداقل ترینهای زندگی رو هم ندارند. تا حالا جدای از توجیه اخلاقی مبنی بر کمک رسانی به نیازمندان در همه جای جهان که فاکتور اسلام هست توجیه مسلم سیاسی برای من سنگر سازی در سراسر مراکز مسلمان ها برای ایجاد ترس نسبت به دشمن بود و هست و نعمت خدا حتی میدونستم که پراکندگی مناطق تا لبنان و فلسطین دور هم هست و تهدید جدی برای دشمن هستند. ولی استاد چرا داخل کشور به این نحو هستش؟! میدونم فقیر همیشه هست و گاهی حتی شناخته نمیشن ولی منطقه فقیر نشین تعجبه!!! گاهی خودم رو مجاب می‌کنم که شخصیت و سبک زندگی بعضی مطابق آنچه هست که الان هستند همانطور که چه بسیار پولدارهایی که از فقرا سخت تر زندگی می‌کنند یا اینکه اسلام در موقع حرج پیشنهاد هجرت داده است و ماندن در شرایط سخت و تدبیر نکردن از رخوت خود افراد هست و گاهی حتی بیماری روحی و تعصب های قومیتی. اما استاد به استناد سخن امام علی (ع) که خودش را نزدیک آتش می‌برد و از آتش جهنم به خدا پناه می‌برد که چرا متوجه فقر اون زن نشده و به استناد اینکه شما خودتون میگید حقوق همه ی افراد به انسانیتش سر جای خود هست حتی کافر، آیا نباید فضای جامعه طوری باشد که تجمع فقر یکجا دیده نشود و حتی اگر خودشون باعث فقر خودشون هستند چون خلق خداوند هستند یارانه ی ثابت مردمی به سمت آنها سرازیر باشه تا اتهام از مسلمان و کشور مسلمان برداشته بشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید روحیه‌ی اشرافی‌گری که متأسفانه در بعضی از مسئولان و مردم هست؛ آنچنان چشم‌شان را به مردم شهرهای بزرگ مشغول کرده که از یاد مردم آن دیارها رفته‌اند و البته هر اندازه انقلاب اسلامی از دست جریان‌های سیاسی اشرافی آزاد شود، انقلاب اسلامی بهتر می‌تواند وظیفه ی خود را نسبت به محرومین انجام دهد ولی نحوه‌ی توجه ما به لبنان و سوریه از جنس دیگری است. اتفاقاً در همین راستاست که معنای حضور جهانی و منطقه‌ای ایران شکل می‌گیرد تا ما به عنوان یک ایران بمانیم و اسیر برنامه‌های جهان استکباری نشویم. تازه در آن شرایط است که می‌توانیم برای مردم خود تصمیم بگیریم و لذا اگر کوتاه بیاییم و حضور خود در منطقه را فراموش کنیم، دشمنانند که برای ما تصمیم خواهند گرفت و مناطق فقیرنشین ما صد چندان می‌شود. موفق باشید     

29217
متن پرسش
سلام علیکم: چرا وقتی مجلس خبرگان قانون اساسی برای تدوین قانون اساسی و به همه پرسی گذاشتن آن تشکیل شد، در آن مجلس خبرگان نفراتی که توده ای و عضو مجاهدین خلق و لیبرال مذهبی به اصطلاح بودند، حضور داشتند و توانستند در انتخابات شرکت کنند؟ مگر مردم در ۱۲ فروردین ۵۸ به جمهوری اسلامی که حکومتی اسلامی و متکی به ایمان اسلامی و تعهد مسئولین به اسلام و قانون گذاری مطابق شرایع اسلام و تطبیق با حدود و احکام و سنجه های اسلامی است رای نداده بودند، پس چگونه توده ای و مجاهد خلق و لیبرال مذهبی توانستند در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی که قرارست قانونی مطابق قوانین و شرایع الهی است تنظیم کند، نامزد بشوند و چند نفرشان هم رای بیاورند هر چند تعدادشان کم بود و اکثریت مجلس خبرگان قانون اساسی نیروهای انقلابی و خط امامی بودند ولی چندین توده ای و ملی مذهبی و مجاهد خلق هم حضور داشتند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یا باید به این فکر کنیم که آن افراد رویهمرفته در آن زمان انقلاب حضرت امام را پذیرفته بودند و یا به سعه‌ی اسلام فکر کنیم که برای دیگران نیز جای و جایگاه قائل است. موفق باشید

29220
متن پرسش
سلام علیکم: در شب اربعین آقای محمد شجاعی در شبکه قرآن از قول مرحوم امام گفت که جبرئیل حضرت زهرا را با اخبار انقلاب ایران آروم می‌کرد. به سخنان امام که مراجعه شد اینطور نبود بلکه امام فقط از احتمال صحبت جبرئیل با حضرت زهرا در مورد مسائل ایران صحبت کرده بودند نه نوع آن. بنظر شما آیا نباید رئیس رسانه ملی و آقای شجاعی از این دروغی که به جبرئیل و امام نسبت داده اند در تلویزیون رسما از مردم و خانواده شهدا و حضرت زهرا سلام الله علیها و.... عذر خواهی کنند. اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی / بر آورند غلامان او درخت از بیخ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» از ظهور حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» خبر می‌دهند، مسلّم مراوده‌ی جناب جبرائیل با حضرت فاطمه «سلام‌الله‌علیها» بیرون از این موضوعات نیست و به معنای ظهورِ مقدمات آن ظهور، انقلاب اسلامی مطرح است و در این رابطه ذوق جناب استاد شجاعی چنین فهم و یافتی را داشته‌اند. و این‌جا بحث دروغ و راست مطرح نیست. موفق باشید

29218
متن پرسش
با سلام: نظرتون در مورد اوضاع فعلی مملکت چیه؟ واقعا بعد از گذشت این همه سال از انقلاب این باید باشه حال روز ملت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حرکت توحیدی موانعی هست چه موانعی از فهم‌های ارتجاعی و غرب‌زده‌ی داخلی، و چه موانعی از جنس استکبار خارجی. عمده جهت‌گیری اصیل توحیدی است که اگر با مقاومت بر آن پایدار بمانیم نه‌تنها زندگی معنای دیگری می‌یابد، از موانع مذکور نیز عبور می‌کنیم. راز واژه‌ی «صبر» در قرآن در این رابطه آمده است و فرمود: «بشّر الصابرین». موفق باشید

29221
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: اگه امام جماعتی موافق رهبر و انقلاب نباشه حتی بهشون گفتن دعا به رهبر کنین گفتن من به هیچ کس دعا نمی‌کنم با این شرایط میشه پشت سر این امام جماعت نماز خوند؟ و اگه فامیل نزدیک مثل خواهر و برادر مخالف رهبر و انقلاب باشن و توهین بکنن باید چکار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر آن آقا مخالف نظام اسلامی است، یادم هست که حضرت امام در همان اوایل انقلاب فرمودندکه پشت سر چنین افرادی نمی‌توان نماز خواند. ولی اگر برای آن‌که اختلاف نشود وارد این موضوعات نمی‌شوند، بحث دیگری است. ۲. نباید اگر مخاطبان شما آماده‌ی تفکر در موضوعات انقلاب نیستند، بی‌خود با آن‌ها بحث کنید. موفق باشید

29189
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. در پرسش و پاسخ ۲۹۱۷۲ فرمودید از ۲۰ سال قبل نسبت به رویه ها و روشی که دنبال می‌شد هشدار دادم و اینکه آسیب زایی می‌کند. منظورتان را متوجه نشدم با اینکه کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می‌شود را هم خواندم ولی این عبارتتان را متوجهش نتوانستم بشوم. منظورتان از روشی که آسیب زایی می‌کند و از ۲۰ سال پیش انذار دادید را اگر ممکن است درباره اش نکته ای بفرمایید. ۲. فرمودید در ادامه همان پرسش و پاسخ که هنوز فرصت باقی است و قرارست در دل این مشکلات بصیرت تاریخی به ملت ما بازگردد. شرط این استفاده از فرصت و بازگرداندن بصیرت به مردم چیست و چه معنایی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مباحث قرآنی که در آن سال‌ها با سوره‌ی انبیاء شروع شد، عموماً متذکر انحرافاتی بود که جهت انقلاب را به سوی نگاه کارگزاران می‌برد و از شهرداری‌ها شروع شد و متأسفانه نگاه آقای هاشمی، کار را به آن‌جا کشاند. ۲. به نظرم مردم حضور در جهان معنوی را در انقلاب اسلامی با همه‌ی کوتاهی‌ها چشیده‌اند و بحمدلله تصوری از موضوع دارند که در اوج مشکلات، مأیوس نمی‌شوند و همین مقاومت و تذکر به برکات مقاومت، کارگشا می‌باشد. رهبر معظم انقلاب در دو سال پیش در ۱۴ خرداد نکاتی را در همین رابطه در حرم حضرت امام (ره) متذکر شدند. موفق باشید 

29188
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی سالها در زمینه کار فرهنگی و بصیرت افزایی و گفتمان سازی حول انقلاب فعالیت کردید و تجارب زیادی هم بحمدالله دارید. این رو به این جهت از خدمتتون می‌پرسم که خودم قصد دارم که مشغول فعالیت در این زمینه ویژه برای جوانها باشم،و این بحث برام اهمیت ویژه داره. خب امروز اگر بخواهیم اندیشه و معارف انقلاب را در بین جوانها و نوجوانها گفتمان سازی و بصیرت افزایی کنیم، چگونه می‌شود این گفتمان سازی درست و ترویج و تبلیغ اندیشه انقلاب رو داشت؟امروز شبهات و تشکیکات ماشاءالله زیادی علیه انقلاب و مبانی اش مطرح می‌شود و تهاجم فرهنگی شبکه ای هم در جریان هست و روی برخی جوانان و نوجوانان هم علیرغم فطرت اسلامی و انقلابی و روحیه ای که دارند تاثیراتی گذاشته و البته عملکرد و تفکر غیر انقلابی و بینش غبارگرفته یکسری از مسئولان هم تاثیراتی داشته و علیرغم اینکه بشخصه خودم بعنوان یک جوان می بینم بعضی نوجوانها یا جوانها با فطرت و روحیه متعالی و رشیدی که دارند، شبهات و تشکیکاتی دارند و موید این شبهات و تهاجم فرهنگی هم مشکلات و معضلات و ثمره عملکرد برخی مسئولان است. پیشنهاد حضرتعالی به شخص خودم که توفیقی شده با جمعی از افراد مرتبط بشم و بنا بر تبلیغ اندیشه انقلاب رو داشته باشم، برای تثبیت تفکر انقلابی بین آنها و گشودن افقی برای حضور در ساحت انقلاب اسلامی چه هست؟ من خودم ویژه که از دوره نوجوانی و با تشویق خانواده و پیگیری که داشتم با تاثیری که از کتب حضرتعالی در باب انقلاب بوده از انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی تا گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب داشته و دارم، نظرم روی سیر مطالعه و مباحثه حول این کتب بود چون به نظرم کتب شما روش تحلیل و تفکر و تعمق درباره انقلاب رو باز میکنه و تفصیل میده و وقتی یک نفر روش و شیوه تفکر رو توانست دریابد حالا هر قدر هم شبهه و تهاجم فرهنگی مطرح شود و هر قدر هم عملکردهای غیر انقلابی و مشکلات ببینید، چون شیوه و روش تفکر درباره انقلاب را می‌داند می‌تواند از آنها گذار کند و تاثیری نگیرد و در ساحت انقلاب حاضر شود. ان شاء الله موید باشید، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به نظر بنده به‌خوبی متوجه‌ی این امر هستید که اگر نظر به تاریخی داشته‌ باشیم که به اراده‌ی الهی در حال به ظهورآمدن است؛ موانع راه را شکست نمی‌بینیم بلکه فربه‌شدن برای ادامه‌ی راه می‌یابیم آن‌طور که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» شهید خوش‌ لفظ را متذکر آن امر کردند.[1] عمده توجه‌دادن به فرآیندی بودنِ یک حرکت توحیدی است و در سیر تاریخی این حرکت، مأواگزیدن که این عین حضور است. پیشنهاد بنده مطالعه‌ی جزوه‌ی «نقش فرآیندی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم» می‌باشد. موفق باشید   

 


[1] - آقای علی خوش‌لفظ، بسیجی جانباز دوران دفاع مقدّس و راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» خطاب به رهبر معظم انقلاب گفت: «فقط یک نکته بگویم؛ ببخشید من بسیجی آقای متوسّلیان بودم .. این‌که آقا! شما خیلی دارید درد می‌کشید، زجر می‌کشید؛ به هر حال این بحث اختلاس‌ها و حقوق‌های نجومی را می‌گویید، این‌ها گوش نمی‌دهند. یک چیزی بگویید که ما آرام بشویم؛ ما همچنان فدائی شما هستیم؛

 رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» فرمودند: آرام باشید. این چیزهایی که شما می‌بینید، این‌ها حوادث طبیعی یک راه دشوار به سمت قلّه است؛ هیچ انتظار نباید داشت که اگر ما می‌خواهیم برویم به قلّه‌ی توچال یا قلّه‌ی دماوند، در راه چاله نباشد، سنگ نباشد، باد نباشد، دود نباشد، گاز نباشد؛ مگر می‌شود؟ امّا داریم می‌رویم، داریم می‌رویم، عمده این است. اصلا نگران نباشید؛ این حوادث وجود دارد؛ اگر این حوادث نبود باید تعجّب می‌کردید.» و کربلا نشان داد آن راه به اربعین ختم می‌شود، یعنی راه توحید بدون موانع نیست ولی همچنان ادامه دارد.

نمایش چاپی