بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22593
متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیا راهی وجود دارد که شهادت برای انسان جلو بیفتد؟ در روایت است که شهادت باعث تعجیل مرگ نمی شود. اما آیا راهی برای تعجیل شهادت وجود دارد؟ غالبا راجع به شهادت خانمها کم صحبت می شود یا صحبت نمی شود، چراکه به گفته ی استاد پناهیان شهادت اصلا تکلیف خانمها نیست. اما اگر شهادت را به منزله ی حیات طیبه ای فرض کنیم، آنوقت آرزوی هر زن و مرد و اوج کمال هر انسان خواهد بود. آیا راه شهادت برای خانمها سخت تر است و باید تلاشی دو چندان داشته باشند؟ چون غالبا می بینیم آمار شهادت در مردان بسیار بالاتر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر خانم‌ها وظایف خود را انجام دهند، بعضاً سختی‌هایی را باید تحمل کنند که از شهادت سخت‌تر است. در مورد شهادت باید به عهده‌ی خدا بگذارند تا هرچه را مصلحت دید پیش آورد. موفق باشید

22576
متن پرسش
سلام علیکم: حتما اطلاع دارید که این روزها نسبت به سخنان آقای رحیم پور ازغدی که در فیضیه ایراد کرده اند نظرات مختلفی به میان آمده است حتی شایع است که بناست ایشان را محاکمه کنند. نظر شما در این مورد چیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا عرض کنم البته مسئله‌ی محاکمه مربوط به آن طلبه‌ای است که بر روی پلاکارد که در دست داشت نوشته شده بود: « ای آنکه مذاکره شعارت/ استخر فرح در انتظارت». حال کاری به محاکمه و عدم محاکمه‌ی آن طلبه ندارم.

بنده سخنان آقای ازغدی را کامل شنیدم. واقعی‌ترین و دقیق‌ترین سخنانی که یک انسان متعهد و انقلابی و عالِم در این زمان می‌توانست بگوید تا دامن انقلاب را از سهل‌انگاریِ مسئولان مدعی دنبال‌کردنِ سخنان امام و رهبری پاک کند؛ همان سخنان بود. آن‌چه گمان من بدان می‌رود، کینه‌ای است که جریان‌های غرب‌گرا نسبت به سخنانِ افشاگرانه‌ی آقای رحیم‌پور در دانشگاه شریف به دل داشتند و به دنبال بودند که به نحوی مقابله کنند. و این‌جا است که همان‌طور که آیت اللّه کعبی فرمودند نباید نقش نفوذی‌ها را در تحت تأثیرقراردادنِ بعضی از مراجع محترم فراموش کرد وگرنه همان‌طور که آقای رحیم‌پور فرمود و بنده کاملاً تصدیق می‌کنم، همه‌ی آن سخنان، سخنان امام و رهبری بود و سخنانی بود که در این زمان باید به آن‌ها متذکر می‌شدیم تا معلوم شود راهِ انقلاب، راهِ دیگری است و ما هرگز آن راه را فراموش نخواهیم کرد. موفق باشید

22570
متن پرسش
سلام علیکم با توجه به اوضاع بحرانی کشور و بحث اخیر در مورد احمد الحسن یمانی این مطلب را از آقای شهبازی مفید دیدم خدمت تان ارسال کنم [Forwarded from عبدالله شهبازی] آیا آشوب زودهنگام ایران در دستور کار است؟ قسمت اول بارها در بحث‌های فیسبوکی و تلگرامی نوشتم که لازم نیست داعش را از سوریه و عراق به ایران وارد کنند. زمانش که فرا رسد از درون تهران و سایر مناطق ایران «داعش ایرانی» را سازمان‌دهی خواهند کرد و سپس‌‌‌‌‌ «مرسنری‌ها» نیز به آنان خواهند پیوست. درست مانند سوریه و عراق، که فاقد هر گونه بستر فرهنگی برای ظهور و گسترش رادیکالیسم فرقوی بود؛ ولی داعش را بر پایه افسران اطلاعاتی سابق حزب بعث صدام و اسیران زندان‌های ابوغریب و بوکا ساختند و سپس سقوط ناگهانی موصل را سازمان دادند. فرقه رجوی یکی از این «مرسنری‌ها» ‌است. [۱] سقوط وحشتناک ارزش پول ایران، با همه پیامدهای فاجعه‌آمیز آن برای زندگی مردم، و همزمان تنش‌های سیاسی پیاپی و تهاجم ‌تبلیغاتی سنگین، نه تنها وضع اقتصادی بلکه وضع سیاسی و سلامت روانی جامعه ایرانی را هدف گرفته است. وضع کنونی، هر چند از بسترهای عینی ناشی از سیاست‌گذاری‌های غلط دهه‌های پیشین تغذیه می‌کند، ولی سازمان‌یافته است. «شبکه» بسیار مقتدر و هوشمندی در پس ایجاد و تشدید این بحران حضور دارد که در درون ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران قدرتمند است؛ و آنقدر ذینفوذ است که می‌تواند ‌«سیستم عصبی» نظام را چنان دستکاری کند که شناخت ابعاد و مخاطرات «بحران» و سازوکار عملکرد «شبکه» پنهان شود. ۱- بنگرید به یادداشت «مرسنری‌ها» در همین کانال: t.me/abdollahshahbazi/4161 @abdollahshahbazi [Forwarded from عبدالله شهبازی] آیا آشوب زودهنگام ایران در دستور کار است؟ قسمت دوم مدت‌هاست تحولات داخلی آمریکا و اسرائیل را دنبال می‌کنم و در این باره گاه مطالبی نوشته‌ام. برغم بدبینی برخی دوستان، به پیامدهای تحقیقات رابرت مولر درباره نقش روسیه و برخی بلندپایگان مافیای شوروی سابق (شرکای مالی ترامپ از دهه ۱۹۹۰) در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا به سود ترامپ خوش‌بین بوده‌ام. و نیز پرونده‌های فساد مالی بنیامین نتانیاهو و همسرش، سارا، را پیگیری می‌کنم و رسوايی و سقوط نتانیاهو را محتمل دانسته‌ام. ‌به این دلیل، بارها درباره «مافیای نیوجرسی» و کمپانی «جنی انرژی»، مستقر در شهر نیوآرک نیوجرسی آمریکا که در جولان اشغالی فعال و در تحولات داخلی سوریه ذینفع است، و ارتباط آن با شخص نتانیاهو نوشته‌ام. «شبکه ایرانی» ‌همان است که در کتاب ناتمام «سرویس‌های اطلاعاتی، فرقه‌های رازآمیز و ایران» خاستگاه‌ها و نحوه تکوین آن را بیان کرده‌ام. [۲] این «شبکه»، به دلیل تقارن دولت‌های ترامپ و نتانیاهو، و نیز اقتدار کم‌نظیر آن ‌در سال‌های اخیر، ‌اکنون مساعدترین زمان را برای ‌اجرای طرح‌های نهایی خود یافته و به این دلیل به شدت بی‌پروا شده است. پس از غارت گسترده منابع مالی ایران و خارج کردن ده‌ها میلیارد دلار از ایران فقط در سال ۱۳۹۶ و ‌پنج ماه گذشته در سال ۱۳۹۷، این «شبکه» اکنون در پی تصرف کامل قدرت سیاسی است هرچند فرجامی که برای ایران رقم می‌زند جنگ داخلی خونین است که سال‌ها به درازا خواهد کشید و پس از نابود کردن زیرساخت‌های ملی سرنوشتی چون یوگسلاوی را (تجزیه به چند دولت کوچک و حقیر) برای ایران رقم خواهد زد. ۲- این کتاب را به دلایلی به پایان نبردم. متن ناتمام آن را در مهر ۱۳۸۹ برای انتشار در وب آماده کردم ولی منتشر نکردم. انتشار فایل پی‌دی‌اف کتاب فوق نه در مهر ۱۳۸۹ بلکه در ماه‌های اخیر در کانال تلگرامم بود در آدرس زیر: t.me/abdollahshahbazi/4628 @abdollahshahbazi [Forwarded from عبدالله شهبازی] آیا آشوب زودهنگام ایران در دستور کار است؟ قسمت سوم سه‌شنبه، ۳۰ مرداد ۱۳۹۷/ ۲۱ اوت ۲۰۱۸ با اعلام محکومیت پل منافورت، رئیس کمپین ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶، و مایکل کوهن، وکیل شخصی ترامپ، بحران درونی آمریکا وارد مرحله‌ای حساس شد که سرنوشت نهایی آن را انتخابات ۶ نوامبر ۲۰۱۸/ ۱۵ آبان ۱۳۹۷ تعیین خواهد کرد. اگر تا دیروز تحلیل‌گرانی اندک از سقوط محتمل ترامپ می‌گفتند، ‌اینک تعداد اینگونه «پیشگوها» ‌‌‌رو به فزونی است. اکنون روشن شده که در پیامد ‌انتخابات ۶ نوامبر/ ۱۵ آبان ترامپ بطور جدی در معرض استیضاح و سقوط خواهد بود. در اسرائیل وضع هم‌پیمانان و حامیان اصلی «شبکه ایرانی» بهتر نیست. نتانیاهو با پرونده‌های عدیده فساد مالی خود و همسرش دست به گریبان است که در روزهای اخیر به ‌تحقیقات دستگاه قضایی، و بازجویی از این دو، شتاب داده است. زندانی کردن رئیس جمهور و نخست‌وزیر به جرم فساد مالی یا اخلاقی در اسرائیل بی‌سابقه نیست. ایهود اولمرت (نخست‌وزیر در سال‌های ۲۰۰۶- ۲۰۰۹) و موشه کاتساو (رئیس جمهور در سال‌های ۲۰۰۰- ۲۰۰۷) پیش‌نمونه‌های سرنوشت احتمالی نتانیاهو هستند. احتمالاً ‌«شبکه ایرانی» دریافته‌ که «فرصت طلایی» کنونی مستعجل است و اگر آن را از دست دهد ‌برای مدتی شاید طولانی به وضعی مشابه با امروز دست نخواهد یافت. قرائنی وجود دارد که تعجیل در به پایان رسانیدن زودهنگام پروژه‌ای را نشان می‌دهد که از سال‌ها پیش آغاز شده است. [۳] ۳- یکی از قرائن دال بر تلاش زودهنگام برای آشوب ‌تحرکات چند روز اخیر «فرقه یمانی» است. ممکن است کارشناسان این فرقه را کم‌اهمیت بدانند ولی بنظرم، با توجه به پیش‌نمونه‌های تاریخی متعدد در ایران و سایر کشورها، بویژه «ظهور» و گسترش ناگهانی و عجیب داعش، نباید آن را دستکم گرفت. «مرسنری»ها آنقدر زیادند که می‌توانند در هر کسوتی ظاهر شوند. فعالیت «فرقه یمانی»، که خود را «انصار امام مهدی» می‌خواند‌، تا پیش از این بسیار محدود و بیشتر در فضای مجازی و در میان برخی طلاب حوزه علمیه قم بود. «انصار امام مهدی» خود را پیروان فردی بنام احمد الحسن الیمانی می‌خوانند که گویا از نسل امام محمد بن الحسن العسکری (مهدی موعود شیعیان) و وصی اوست. تاکنون هویت این فرد شناخته نشده ولی احتمال دارد زمانی، مانند سناریوی «ابوبکر بغدادی» (خلیفه داعش)، فردی را با این نام آشکار کنند. از آغاز، فرقه یمانی را پروژه اطلاعاتی می‌دانستم که ‌‌از پشتوانه مالی قوی برخوردار است و برخی از طلاب، بیشتر سازمان‌یافته و از میان افرادی با خاستگاه‌ها و وابستگی‌های مشکوک که از سال‌ها پیش با نقشه وارد حوزه‌های علمیه شدند، و شاید افرادی اندک از سر اعتقاد، به آن می‌پیوندند تا فرقه فوق را به جریانی قابل اعتنا تبدیل کنند. «فرقه یمانی» تنها یکی، و فعلاً از کم‌اهمیت‌ترین آنان، از ده‌ها جریان فرقوی و قوم‌گرایانه افراطی است که برای ایجاد «آشوب بزرگ» در ایران سازمان داده‌اند. @abdollahshahbazi
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که رفقا مطلبی که کاربر عزیزمان جهت روشن‌شدن جایگاه احمدالحسن فرستاده‌اند را مطالعه کنند. آری! اگر دینداریِ ما بصیرتی نسبت به وضع تاریخی ما به ما ندهد، حتی می‌شود در لباس طلبگی بین احمدالحسن و ابابکر بغدادی از یک طرف و عالمانِ واقعی از طرف دیگر تفکیک نکرد. مشکل در نحوه‌ی برخورد ما با آموزه‌های دینی است که تلاش نمی‌کنیم به کمک دین خدا، مسائل روزمان را درست تحلیل کنیم. به قول شهید مطهری متوجه نیستیم که موشه دایانِ امروز همان یزید است، هنوز دنبال یزیدی هستیم که تاریخ آن سال‌ها گذشته است. به‌خوبی روشن است که احمدالحسن حماقت روحیه‌ی مذهبیِ بعضی‌ها را نشانه گرفته است، عین کاری که با ابابکر بغدادی انجام دادند، در حالی‌که نه نامش ابابکر بود و نه بغدادی بود. البته بنده بر خلاف نظر جناب استاد شهبازی معتقدم آن‌چنان انقلاب اسلامی در این تاریخ، راهِ خود را جلو می‌برد که نه‌تنها هیچ خطری از طریق پیروانِ نادان احمدالحسن ما را تهدید نمی‌کند، بلکه بیش از پیش روشن می‌شود عظمت انقلاب تا آن‌جایی است که این فتنه با همه‌ی ظرائفی که برنامه‌ریزانِ آن شکل داده‌اند، در حدّ یک مگس بر روی خرطوم یک فیل هم نیست. موفق باشید   

22560
متن پرسش
سلام و عرض ارادت: استاد عزیز، در بین سؤالات جستجو کردم، دو سؤال مربوط به جریان احمد الحسن بود که متاسفانه اطلاعات نادرستی در سوالات آمده بود. به هیچ وجه خواب و استخاره دلیل مورد ادعای این جریان نیست و این راهها صرفا به عنوان مؤيد استدلال ها و شهادت ملکوتی معرفی می شوند. (راه شناخت حجت خدا در بیان این گروه سه چیز است: نص حجت های قبلی، علم و دعوت به حاکمیت الله) عاجزانه خواهش می کنم کمی در استدلالها و کتابهای این فرد وقت بگذارید و ما را در تشویش بزرگی که گرفتارش شده ایم کمک نمایید. آیا کوچکترین احتمالی نمی دهید که شخصی که با وصیت و نص پیامبر اکرم (ص) ادعای یمانی و حجت خدا بودن می کند درست می گوید و اگر او را همراهی نکنیم اهل آتش خواهیم شد؟ آیا خدا باید آن طور که ما می خواهیم و انتظار داریم حجت هایش را ظاهر کند و مثلا حتما حجت اش را در ادامه انقلاب و سیر تاریخی علمای ما قرار دهد؟ کوچکترین احتمالی نمی دهید که خدای حکیم برای آزمایش ما و انقلاب ما حجت اش را بگونه ای ظاهر کند که پذیرش اش با تحلیل های دینی (و البته شخصی و قابل خطای) ما منطبق نباشد؟ استاد بزرگوار! بعنوان کسی که نزدیک ٢٠ سال است با کتابها و جلسات شما سر و کار دارد و با مباحث شما متوجه لزوم حضور در عالم دینی و توجه به حضرت حجت به عنوان قلب عالم هستی شده است متواضعانه اعلام می کنم بعد از دهها یا صدها ساعت وقت گذاشتن در استدلالات و کتابهای این جریان، هیچ دلیلی مبنی بر رد آن پیدا نکرده ام و کتابهای جناب احمد الحسن واقعا علمی بالاتر از انسان غیرمعصوم را به ذهن متبادر می کند. بزرگوارتر و آزاد اندیش تر از شما سراغ نداشتم که بدون متهم شدن به ضدیت با فلان و بهمان از او خواهش کنم در این جریان وقت گذاشته و منابعشان را نقد کند. استاد! می دانم سخت است ولی تمنا می کنم این احتمال (فقط یک احتمال کوچک) را بدهید که حجت خدا لزوما آنگونه که شما و متفکرین انقلابی حال حاضر و گذشته احتمال می دادند و با ادبیات فصوص الحکم یا حکمت متعالیه ظاهر نخواهد شد! همانطور که عده ای از علمای بدلیل اینکه منتظر ظهور عیسی از بیت لحم بودند حجت خدا را که از ناصریه ظهور کرد نپذیرفتند و با این احتمال به بررسی مطالب این جریان بپردازید. با عرض معذرت از درشت گویی های یک شاگرد کوچک.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر موضوع را از زاویه‌ی دیگری بنگریم پیش نمی‌آید تا به جزء‌جزء پدیده‌ی احمدالحسن بنگریم. مسئله‌ی مهدویت و حضور تاریخی آن حضرت بسیار روشن است و آن برگرداندنِ حضور خدا در مناسبات فردی و اجتماعی بشر است و به همان معنایی که ما به مهدویت معتقدیم، انقلاب اسلامی را راهی بس زلال به سوی فتح تاریخی حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌دانیم. لذا هر راه دیگری با هر عنوان که در سنتِ چنین بستری قدم برندارد، همان ملاعمری است که در مقابل امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عَلَم شده است و معلوم است که نه قرضاوی و نه ملاعمر، آدم‌های بی‌سواد و ساده‌ای بودند و نه احمدالحسن. مسئله روشن‌تر از این‌ها است که انسان در دیدن جایگاه تاریخی قرضاوی و احمدالحسن و ملاعمر به تردید بیفتد مگر آن‌که نسبت به درک حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی کودن و اَبلَه باشد. موفق باشید 

22556
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: ببخشید بعد از خواندن سوال 22537 و جواب شما چند تا سوال برام پیش اومد: اول اینکه چرا رهبری با این که می دیدند تیم مذاکره کننده در برجام خط قرمزهای ایشان را رعایت نکرده، باز هم اجازه دادند که رآکتور اراک را تخریب کنند؟ چرا خود رهبری راضی به این کار شدند؟ یا مثلا مورد دیگه مورد تحریم ها بود. رهبری تأکید داشتند که باید تمام تحریم ها برداشته بشه ولی بعد مشخص شد که تو برجام چنین چیزی نیست. چرا با این که این خط قرمز هم در برجام رعایت نشد، باز ایشان برجام را قبول کردند؟ و حتی همین الان هم ایران از برجام خارج نشده؟ چرا علی رغم اینکه تحریم ها به طور کامل برداشته نشده و علی رغم اینکه ما خط قرمزهایمان را کنار گذاشتیم باز هم برجام را قبول داریم؟ من متوجه نمی شم که دلیل این کار چیه؟ مخصوصاً که همون طور که خودتون گفتید رهبری در کلیات مسائل نظر می دهند و الان برجام با وضعیتی که داره و تحریم های جدید آمریکا در نیمه مردادی که گذشت و نیمه آبان که می رسه، باز هم ما برجام را ادامه می دهیم؟ وقتی ما هم خط قرمزهامون کنار گذاشتیم و هم به نتیجه ای که می خواستیم نرسیدیم، دلیل ادامه برجام چیه؟ مخصوصا که دیگه الان خود رهبری هم قبول کردند که اشتباه کرده اند اجازه دادند خط قرمزهای ما نقض بشه چرا این اشتباه را ادامه می دهند؟ ممنون از توضیحی که می دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بعداً معلوم شد در متن انگلیسیِ قرارداد ضعف‌های اساسی وجود دارد و خط قرمز ها به جهت اعتماد به آمریکا رعایت نشد و به همین جهت آقای دکتر ولایتی که تا این اواخر مؤید برجام بودند، دادشان در آمد. حالا هم در مورد خروج از برجام، نظام در حال تأمل و تفکر است که آیا غرب حاضر است جبران خساراتی را که آمریکا بر شرکت‌ها وارد می‌کند، بدهد یا نه؟ آن‌چه هست فعلاً زمینه برای مانور جمهوری اسلامی با کمک روسیه و چین و تا حدّی اروپا فراهم است. ظاهراً نقش تاریخیِ انقلاب اسلامی در این صحنه‌ها نیز دارد به ظهور می‌آید. موفق باشید

22548
متن پرسش
سلام استاد: (درد دلی است که ارزش خواندن ندارد و شما هم نخوانید فقط فرستادمش تا این دلم با گفتنش دو روزی آرام بگیرد شرمنده. توقع جواب هم ندارم) نمیدونم از کجا شروع کنم از بی همه چیزی تازه طلبه شدم اما چند سالی است که وارد فضای اندیشه ها شدم. اما امروز که خودم رو نگاه می کنم می بینم نه در تفکر سنتی می توانم باشم و سوالات متعدد مرا احاطه کرده و عشق به مفاهیم دنیای متجدد مثل آزادی و.... رهایم نمی کند بهتر بگویم آن را از خودم و حتی خواسته قلبی و عشق خودم می دانم اما وقتی سراغ دنیای جدید می روم و با نسبیت ها و سردی عجیبی روبرو می شوم. وقتی می خواهم مثل دیگر انسان ها کار کنم و زندگی ام را بسازم می بینم نمی توانم. مگر چند سال مانده تا مرگ. وقتی سراغم به امثال ملکیان ها می خورد در ابتدا ذوق می کنم اما بعد از چند هفته بدترین حال را دارم و می گویم شاید زندگی انسان ها همین قدر تلخ است که این همه تنها باشند. و از آن فرار می کنم به سراغ امثال شما می آیم و مدتی انس می گیرم اما بعد آن چنان غریبه می شوید برایم که حرف هایتان اصلا معقول نیست و انسانی را می بینم با مفاهیمی کلی و مبهم که مخاطبان را جذب می کند و مخاطبانی که اگر کمی سوال پیچشان کنی مطمئنا واژه هایی که براحتی به کار می برند را سخت مبهم می یابند. در کنار صحبت هایتان امثال آقای بیژن عبدالکریمی را پیدا می کنم می بینم آن هم درست و معقول تر است اما وقتی به آن هم نزدیک می شوم زیبایی شما در آن نیست و چیزی به من نمی دهد و وعده آینده می دهد اما من امروزم یعنی من محکوم به نابودی هستم. دلزده، کوره راهی را به سمت روشنفکران دینی می بینم حرکت می کنم جمع دنیای مدرن و دین لذت بخش است اما خیلی زود می یابم که اصلا هیچ چیزی نمی یابم و امثال آقای سروش انگار می خواهد فریبمان بدهد و با خواندن شعرهایی دم از معنویت بزند و من باز هم ناامید می شوم. البته شاید حق داشته باشند مگر باید چه کار کند مگر راهی دیگری دارد. اما من چه کنم. تنها، بیکس، بی آینده، شاید من هم باید از بقیه یاد بگیرم همه می روند کاری می کنند درآمدی نماز و روزه ای و امید به شفاعت و.... پس من هم باید بروم. گرچه می دانم از همین هم روی گردان می شوم و نمی توانم جایی قرار داشته باشم. اما همه اینها انگار بهانه ایست چرا که من اهل تفکر نیستم و عمیقا در وهم و خیال خود بازی می کنم و هر از گاهی سر به این و آن می زنم. و ناامیدانه به تنهایی وهم خود می خزم و با آهنگ و فیلمی خودم رو مشغول می کنم. ولی چه کنم که هر از گاهی حسن زاده ای پیدا می شود و سخنی جلویم قرار می دهد (کسانی که به قوه خیال پیش رفته اند و الفاظ مستعاری را از بر کرده اند فردا معلوم می شود چه کاره اند، اینان یوم الحسرتی در پیش دارند و چه یوم الحسرتی) و آتش به دل من میزند و ترس به اندامم می افتد و مرا به گریه می اندازد. انگار گریه کردن و پیامی برای شما نوشتن بیشتر به درد دل می ماند تا جوابی گرفتن و از بارم کم می کند و الا می دانم چیزی دستگیرم نمی شود. شاید من آمده ام که زندگی سختی در این دنیا کنم و در وهم شدید و خیال پردازی های شدید غرق شوم و با تفکرات این و آن آشنا شوم و غمی روی غمی بر من اضافه شود و آن دنیا اگر حسابی بود با سرافکندگی بروم سوی آتش. مگر غیر از این هم می شود. ایکاش انسان نبودم ایکاش حداقل نبودم تا رنجی که دارم به اطرافیانم می رساندم نبود ایکاش نبودم. چیزی ندارم که با آن دلی بدست آورم خواه انسانی باشد خواه خدا شاید دلم آرام شود به آرامش دیگران جز رنج خود و دیگری آینده ای نمی بینم. شاید مثل بقیه طلبه ها روزی لباسی بپوشم و روی منبری همان هایی بگویم که عمری شنیده ام و شنیده اند احتمالا هم همین باید باشد. و چقدر زندگی تلخ و پایانی تلخ تر (جواب نمی خواهم چرا که حدودا جوابتان را می دانم شاید درد دلی بود که فقط باید می نوشتم تا دردم کم شود) اگر خواندید بسیار ممنونم و معذرت می خواهم بابت وقت شما که صرف من شد.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً نوشته‌ی شما ارزش خواندن داشت و این قصه‌ی شما نیست، بلکه قصه‌ی دورانی است که نیهیلیسم سیطره یافته و هرچیزی را حتی حرکات دینی را نیز خشک و بی‌خاصیت می‌کند. بنده منتظرم که این سخنان خیلی جدّی‌تر از آن‌که شما گفتید، از راه برسد. فکر می‌کنم شما را درک کردم، هرچند معتقدم در میانه‌ی راه، طاهرزاده را ادامه نداده‌اید و با طاهرزاده‌ی چندسال پیش هنوز فکر می‌کنید. باید خواسته و ناخواسته به آینده‌ای فکر کرد که شما، طلوعی از آینده‌اید. آیا در مسیر تفکری که دنیای جدید - دنیایی ماوراء دنیای انسان‌های مذهبی و یا انسان‌های مدرن - در روبه‌روی ما قرار می دهد به نظر شما چه اتفاقی در حال افتادن است؟ در راستای درک آن‌چه بر شما می‌گذرد بنده نمی‌توانم از هایدگر غافل باشم، همچنان‌که از آینده‌ی بسیار حساسی که انقلاب اسلامی در مقابل ما متولد می‌کند؛ نمی‌توان چشم برهم گذاشت. آیا فکر کرده‌اید سخنانی که امروز در محافل مذهبی ردّ و بدل می‌شود ما را به کدام آینده می‌برد؟ گمان نمی‌کنید بعضی از این سخنان که فرزندان این ملت فعلاً از طریق آن‌ها به حیات دینی خود مشغول‌اند، آن‌ها را با آینده‌ای روبه‌رو می‌کنند که امروز شما با آن روبه‌اید؟ و این به دلیل آن است که کم‌تر نسبت به آینده‌ای که غیر امروز است، فکر می‌شود.

هر تاریخی ظاهری و باطنی که مخصوص به خودش می‌باشد دارد، چه آن تاریخ، تاریخِ غرب باشد و چه تاریخی که با انقلاب اسلامی به‌وجود آمده باشد. آن‌چه بنده از انقلاب اسلامی به عنوان عطیه‌ای پایدار و آغازین برای این دوران می‌شناسم باطنی است که ما را از آن سرگردانی که مسلّم بیش از پیش بشر را در بر خواهد گرفت، نجات می‌دهد. معتقدم گویا ندایِ بی‌صدای انقلاب اسلامی می‌تواند متذکر آینده‌ای باشد که در آن دوگانگیِ سوبژه و اُبژه از میان رفته است و بشر باز دوباره به مأواگرفتن در پرتو فیوضات الهی خود را می‌یابد، چیزی که هایدگر نیز به دنبال آن بود و دکتر فردید گفت ای کاش هایدگر زنده بود و آن‌چه را که انتظار می‌کشید، در انقلاب اسلامی می‌یافت، زیرا دکتر فردید بزرگ به‌خوبی متوجه‌ی باطن انقلاب اسلامی شده بود و از این جهت به خوبی حجاب‌های آن انقلاب یعنی مهندس مهدی بازرگان و عبدالکریم سروش را تشخیص داده بود.

تعجب بنده از آن‌هایی است که از یک طرف به عمق نیهیلیسم که چگونه همه‌ی بشریت را در برگرفته است، پی برده‌اند ولی روشنی‌گاهِ انقلاب اسلامی که در جنگل سیاه دنیای مدرن از افق تاریخ آینده سوسو می‌زند؛ نمی‌یابند! موفق باشید     

22550
متن پرسش
سلام استاد: تقاضا دارم بی ادبی مرا ببخشید می خواستم یک مصاحبه ای را به شما معرفی کنم که به ظن خودم از جنس شبیه به کتاب های اشاره گونه ی زندگی شهدا و خانواده های آن ها بود اما شاید نه در آن مرتبه ی عالی اما حس کردم وقایعی که در آن مطرح می شود از کشمیر اشاره هایی است به حقیقت انقلاب البته عذر خواهی می کنم که شاید باعث تضییع وقت شما شود این نوشته و آن مصاحبه https://www.aparat.com/v/WtzgZ اما گویی کلا ما باید نگاهمان را به وقایع تاریخی و حوادث گرفتار در یک سری قالب ها (مثل این که حوادث را صرفا یک اتفاق ببینیم یا نگاه به صورت علت و معلولی) نکنیم و فراتر ببریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 22548 عرض شد انقلاب اسلامی باطنی دارد که باطن بسیاری از انسان‌ها اعم از مسلمان و غیر مسلمان در برگرفته است و آینده چون درختی تنومند، بنیان‌گذاران خود را نیز نسبت به وسعت و عمق و نفوذ خود به تعجب وا می‌دارد. موفق باشید

22537
متن پرسش
سلام: در ادامه پرسش 22523 پس آن زمان که رهبری اجازه مذاکره دادند اینگونه تفسیر می کردند که اگر رهبری اجازه نمی دادند و مشکلی پیش می امد همه را به حساب رهبری می گذاشتند و می گفتند رهبر اجازه نداد و....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه‌ی کلی رهبری یک بحث است، این‌که آقایان از خط قرمزها عبور کردند و اعتمادهای بیجا به آمریکا داشتند در حدّی که رآکتور اراک را از کار انداختند به امیدِ وعده‌های آن‌ها؛ بحثِ دیگر است. مشکل آقایان در این‌جا است که رهنمودهای رهبری را عمل ننمودند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار فرمودند: «در قضیه‌ی برجام، بنده اشتباه کردم اجازه دادم که وزیر خارجه‌ی ما با آن‌ها صحبت کند، ضرر کردیم.» در حالی‌که در اجازه‌ای هم که رهبری به وزیر امور خارجه دادند ایشان خط قرمزها را رعایت نکردند. و علت ضرر اصلی را باید در عدم رعایت خط قرمزها دید. موفق باشید

22515
متن پرسش
سلام: با همکاران و مراجعه کنندگانی که فقط بعد مادی برایشان در اولویت است و می گویند: این چه انقلابی هست، همه چیز گران، مردم نون شب ندارند، پول نداریم دارو بخریم، پولها در سوریه خرج می شود، فساد کشور را گرفته، کی می خواهد درست شود ما که پیر شدیم و درست نشد و....» چگونه برخورد کنم و چه جوابی بدهم؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه در راستای یک حرکت الهی که بنا دارد از گردونه‌ی جاهلیت دوران خود عبور کند این مشکلات هست و مردم عادی این سخنان را به زبان می‌آورند. مگر بنی‌اسرائیل به حضرت موسی«علیه‌السلام» نگفتند قبل از تو این مشکلات بود، بعد از تو هم آن مشکلات هست. غافل بودند که تفاوت در سلطه‌ی فرعون بر آن‌ها بود و تحقیری که بر آن‌ها می‌شد. موفق باشید

22511
متن پرسش
با سلام: وقتی به سیره بزرگان قدیم نگاه می کنیم دوری از دنیا و به جا آوردن عبادات واجب و مستحب و در خدمت مردم بودن رو در زندگی آنها مشاهده می کنیم ولی در حال حاضر اساتید و بزرگانی که وجود دارند ما نمی توانیم آنها را به عنوان استاد و الگو انتخاب کنیم. مشکل کجاست و راه حل کدام است؟ ممنون. ایمیل خرابه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی نمی‌کند. در هر زمانی انسان‌های وارسته‌ای هستند که در عین زمان‌شناسی، اصولِ زندگی حقیقی را بر مبنای دستورات حضرت ربّ العالمین می‌شناسند و عمل می‌کنند. عمده آن است که ما متوجه باشیم در هر تاریخی چگونه آن اصول را در زندگی خود شکل دهیم. آیا امروز امثال چمران‌ها و خرازی‌ها و صیاد شیرازی‌ها و آوینی‌ها نمی‌توانند الگو و اسوه‌ی امروزین ما باشند؟! موفق باشید

22510
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: و با سلام به آن رفیقی که از جنابعالی «وداع» کرد؛ پیرو سؤال و جواب شماره 22474 خواستم نکاتی را در خطاب به ایشان عرض کنم. بنده آن روزهایی که کتاب «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» را مطالعه کردم در این تصور بودم که همه‌ی آن‌چه باید به‌دست آورم را، خدا به من داده است. تا این‌که با برهان صدیقین و کتاب «خویشتن پنهان» و بحث‌های معاد شما روبرو شدم و دیدم عجب میدانی است میدان معارف اسلامی. تصورم این بود که دیگر بهتر و بالاتر از این نمی‌شود تا بالاخره با شرح شما در کتاب حبّ اهل البیت و کتاب «آنگاه فعالیتهای فرهنگی پوچ می‌شود» روبرو شدم. در پیش خود گفتم خدایا! آیا بشر بعد از چنین نگاهی به اهل البیت، جایِ دیگری هم می‌تواند برود و باز کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی» پیش آمد تا بفهمیم امروزه راه اهل البیت چگونه می‌تواند ادامه یابد. خدا می داند با مطالعه آن کتاب احساس کردم در مغز عالم قرار دارم و همه چشمه هایی که باید بر روی انسان گشوده شود از طریق «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام» پیش خواهد آمد و این علاوه بر مباحثی بود که شما در کتاب های مربوط به انقلاب اسلامی نمودید. همچنان با کتاب سلوک بسر می بردم و می برم که با مباحث «گوش سپردن به ندایِ بی صدای انقلاب اسلامی» روبرو شدم و متوجه گشتم در بستر سلوک ذیل شخصیت امام، راهی به سوی عالم معنا به صورتی گشوده می شود که دیگر می توان به چیزی گوش سپرد که آن قصه حقیقت این تاریخ است و در ساحتی می توان وارد شد که ثمره همه آن چیزی است که انقلاب اسلامی به بشر این تاریخ عطا کرده است. این سخنانی است که بنده از خود شما آموختم. سؤال من از آن رفیق عزیزی که بنا دارد با شما وداع کند آن است که (تو در آینه این تاریخ به کجا خواهی رهسپار شوی که در آن جا صدایی حقیقی تر از صدای انقلاب اسلامی به گوش می رسد). این سخن بنده بود با آن رفیق. نمی دانم می توان گفت نکند آن رفیق انتظار دارد شما با نظر به مشکلاتی که مردم را فرا گرفته است در امور جزئی وارد شوید. نظر شما چیست؟
متن پاسخ


22510-باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این‌که انسان متوقف در شخص و شخصیتی نشود، چیزِ پسندیده‌ای است. عمده آن است که کمک کند و بگوید: «رهسپار چه میدانی است» تا بقیه را نیز به وسعتی که او بدان دست یافته است، وارد کند. هایدگر از استادش هوسرل در رابطه با پدیدارشناسی عبور کرد و نشان داد که پدیدارشناسی استادش هنوز در گردونه‌ی سوبژکتیویته است و با این کار، خدمت بزرگی به ما نمود تا بفهمیم که پدیدارشناسی اگزیستانسیالِ ما می‌باشد و برای ما شبکه‌‌ای از حضور با پدیده‌ها پیش می‌آورد. و چه خوب بود که در این شرایط تاریخیِ تفکر، گفتمانِ این نوع عبورها به میان آید تا هرچه بیشتر به صورت حضوری و وجودی با حقیقتِ دوران که انقلاب اسلامی است مرتبط باشند.

بنده هم نمی‌دانم که آیا چنین انتظاری از من هست که در امور جزئی و موسمی وارد شوم، در حالی‌که تجربه‌ی سه دوره‌ی مدیریت، بنده را متوجه کرد که اگر به صورت زیربنایی مسائل خود را حل نکنیم و معارف لازم را به میدان نیاوریم باید به گفته حافظ «چو بید بر سر ایمانِ خویش می‌لرزم» مصداق ما باشد. موفق باشید

 

22482
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: ابتدا بنده موضع خود را اعلام کنم که معتقد به ولایت فقیه هستم و عمل به قوانین اسلام بدون افراط و تفریط و بدون سهل انگاری را تنها راه حل مشکلات فرهنگی و اقتصادی می دانم. احتراما پاسخی که جنابعالی به سوال 22475 داده اید همان موضوعی است که بنده در سوال 21791 و 21796 مطرح کردم. جای تعجب است که حرف بنده را در سوالات مذکور قبول نداشتید! بنده متولد قبل از انقلاب هستم و در جریان سیر انقلاب بوده ام. به خدا خسته شده ام از این انتخاب های غلط مردم هر 4 سال یکبار و خسته شده ام از چب و راست بازی ها. معتقدم اگر رهبر مسئولین اجرایی را انتخاب می کردند اوضاع خوب می شد و این همه هزینه سنگین انتخابات متعدد و هزینه انتخاب های غلط به کشور تحمیل نمی شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده باز بر روی همان نکاتی تأکید دارم که در جزوه‌ی «پاس‌داشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» عرض شده. عنایت داشته باشید این تاریخ، تاریخِ نحوه‌ای از آزادی است و در انتخابی که مردم باید داشته باشند؛ ظهور می‌کند. موفق باشید

22477
متن پرسش
سلام: در جلسه یکشنبه درباره موطن خیال صحبت کردید ولی بنده رابطه آن با ظهور حقیقت یعنی انقلاب اسلامی را متوجه نشدم. قرار است با تربیت خیال چه صورتی را ببینیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جلسه‌ی قبل از جلسه‌ی اخیر، بحثِ نظر به تابلوی اسلامی به میان آمد و این‌که ماوراء جزئیاتِ هر تابلویی، حقیقتی بر کلیت آن تابلو جاری است که انسان از طریق نظر به آن تابلو به کمک قوه‌ی خیال به آن روحِ کلی منتقل می‌شود به همان معنایی که جسم را روحانی، و یا روحانیتی را جسمانی می‌کند. و در این جلسه سعی شد از این جهت نظری بر توانایی‌های قوه‌ی خیال بیندازیم. موفق باشید

22475
متن پرسش
سلام استاد گرامی: لطفا جواب شبهه زیر را بدهید: مملکت جمهوری چه نیاز به ولایت داره؟ آیا چیزی به نام دولت پنهان شنیده اید. جمهوریت یعنی برپایه خواست و‌ اراده مردم که نماینده آن ملت رییس جمهور است. اما در شیعه جایی برای انتخاب مردم نیست زیرا افراد برگزیده دارای مشروعیت آسمانی هستند نه زمینی. پس جمع شدن اسلامیت و جمهوریت به مانند جمع شدن آب و روغن است در هم ترکیب نمی شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که اگر ملتی ولایت الهی را در نظام سیاسی خود به صورت رفراندم انتخاب کردند و در این راستا شخصی که کارشناس کشف حکم خداست به عنوان ولایت فقیه پذیرفتند، و انتخاب و اراده‌ی خود را در این راستا شکل دادند؛ بازهم نمی‌توان گفت اسلامیت و جمهوریت با همدیگر جمع شده است؟ عرایضی در جزوه‌ی «پاس‌داشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» شده است می توانید آن را از روی سایت انتخاب کنید. موفق باشید 

22474
متن پرسش
سلام علیکم: حوصله ام از مقدمه ها به سر آمده پس بر من خُرده مگیرید این گونه پا برهنه دویدن در شروع را. بارها پیش از این تقلا کردیم صدایمان به گوش پیرمردی که در گوشمان می خواند «جوان شدن سر پیری را» برسانیم اما نه! هنوز هم نمی دانم او از کدام جوان شدن سر پیری گفت آنجا که ندانست ما دیگر امید به یکدلی را در سر هم نمی پرورانیم. خوب می دانیم پای انتظار مان نباید از گلیم انصاف تعدی کند و انتظار کوبیدن و از نو ساختن اندیشه ای سالخورده انتظاری بیخود و خارج از عدل است اما آیا آن پیر ِ جوان می داند امروز از شاخه های درخت اندیشه اش چه میوه ای به بار نشسته که ناامیدی مان از فردایی مشترک را به همراه داشته است؟ و آیا می داند این شاخه ها امروز دست و پای فهم مریدان و پیروانش را در هر ماجرایی بسته است؟ اندیشه کهنه اش خوش است اما قدمتی که نو را نشناسد، پیراهن در کدام وادی پاره کرده است که جدیدی که شبیه به کهنگی اش نباشد را به جا هم نمی آورد؟ نه. آن پیر ِ جوان خیال شنیدن صدای مان را ندارد. او با پاسخی مسجل با ما سخن می گوید و از سکوت و تردید و بازخوانی چندباره ابا دارد و گویی پیرمان که سر پیری خیال جوانی داشت در دروازه ای ایستاده است که از گل نخوردن های زبان انقلاب بیشتر دلهره به دل راه داده است تا پیش رفتن و شکافتن. امید است پیر جوان مان بداند ما در تلاش محض مفاهمه و تقلا برای پیدا کردن نقطه ای مشترک و یا کوبیدن سنگ بنای یک گفتگو، سخن آغاز نکرده ایم، که در خبری محض خبر با او خواهیم گفت: آنچه او دیروز کاشته است، آنطور پیش می رود که نقطه نگاه ها به فردا را مُکَدر ساخته است. امروز شاخه های اندیشه ی ساحت تان می شناسد و یا می داند خبر را؟ تکفیر و یا جدال خاصیت نشناختن و ندیدن است. آیا آن پیر جوان از آفت تکفیر و جدالی که در پستوی درخت کهنه اش به بار نشسته است، مطلع است؟ ما دست تنبیه به سوی شما دراز می کنیم که درشت گویی هایم را پشت دستی بزنید اما رسوا شدنمان می ارزد اگر آن پیر جوان بداند امروز آن درخت از دور چگونه می نماید و چرا اکنون در سینه مان هم دیگر با طاهرزاده ای که روزی مأمن تازه نفسانی گریخته و آواره بود، سخن نمی گوییم و تنها به نگاهی از دور بسنده می کنیم و با خویش زمزمه می کنیم گذار و هجرت را. ما از سایه ی پر مِهر آن درخت کهنه هجرت کردیم، مرثیه ی وداع مان را سرودیم و حالا یادداشتی را در پناه کَرم میزبان جا می گذاریم تا شاید بداند چرا ما این چنین کوتاه در سایه ی بزرگی اش سکنی گزیدیم. بدرود پیر جوان مهربان مان.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: صدای وداع جنابعالی از این حقیر را شنیدم. آری! «کز سنگ ناله خیزد روزِ وداعِ یاران» و این در حالی است که اصیل‌ترین همسُخنی در این تاریخ در بستر انقلاب اسلامی و اشارت‌های آن به ظهور می‌آید. آیا در سخنان اینجانب نظر به آن ذات نشده است؟ و یا آن ذات، ذات اصیلی نیست؟ می‌دانید که در طریقت امثال این حقیر، وداع با اشخاص مهم نیست، اما مهم آن است که بگویی با چه وداع کرده‌ای که این‌چنین زیبا، این وداع را به زبان آوردی و به زیبایی قصه‌ی وداعِ خود را سرودی. سرودِ وداع تو، هرچند وداع با من است؛ سرودِ زیبایی است. این بلبل‌زبانی، دل‌کندن از چیست که این‌چنین با طراوات است؟ می‌پذیرم که به قول حافظ:

میلِ من سوی وصال و قصدِ او سوی فراق

ترکِ کام خود گرفتم تا بر آید کامِ دوست

از این جهت من به این وداع راضی هستم. وقتی در این جنگل تاریک، تو راهی به سوی روشنی‌گاه بیابی و رهسپارِ آن شوی، ولی:

خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو

ای حیات دوستان در بوستان بی‌من مرو

چون حریف شاه باشی ای طرب بی‌من منوش

چون به بام شه روی ای پاسبان بی‌من مرو

لااقل وقتی با روزنه‌هایی از حقیقت آشنا شدی، اگر هم ما را شایسته‌ی همراهیِ با خود نمی‌دیدی لااقل گزارشی و خبری از آن‌چه یافته‌ای به ما هم می‌دادی! موفق باشید 

22468
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خاص به جناب استاد. نظر به وقایع اقتصادی و سیاسی اخیر و حساسیت موضوع و نیز با توجه به شرایط خاصی که انقلاب و نظام در آن قرار گرفته برای بنده و امثال بنده جای سوال است که اولا وظیفه ما در این شرایط چیست؟ شرایطی که مشکلات اقتصادی آنچنان همه را مشغول کرده که اصل نظام را زیر سوال می برند. نه می توان تایید حرفهایشان را کرد و نه می توان مشکلات را ندید. ثانیا تحلیل استاد از این شرایط چیست؟ چگونه می توان در جهت رفع مشکلات قدم برداریم در حالی که فساد در جای جای کشور رخنه کرده و دشمن نیز با بزرگنمایی و از طرفی تلقین نارضایتی مردم را رویگردان از انقلاب می کند. آیا به نظر شما دولت وقت سعی در ایجاد این نارضایتی ها ندارد تا بتواند از این طریق نظام و رهبری را مجبور به تغییرات اساسی نماید. اگر اینچنین است چرا اقدام عملی از طرف هیچ ارگانی در جهت مقابله با این جریان مشاهده نمی شود. تشکر از شما و آرزوی سلامتی و طول عمر برای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم دولت قصد ایجاد نارضایتی ندارد. ولی ظاهراً توانِ رفع چنین مشکلاتی از دولتی که به نحوی اشرافیت در آن جای دارد؛ برنمی‌آید. بالاخره این مشکلات حل می‌شود و باید با مردم همدردی کرد و مطمئن‌شان نمود که نظام مقدس اسلامی توان عبور از چنین مشکلاتی را دارد همان‌طور که توان عبور از جنگ تحمیلی را داشت. موفق باشید

22457
متن پرسش
سلام استاد: راجع به موضوعات زیر کتاب های معتبر معرفی کنید: ۱. سیره اهل بیت (ع) ۲. تاریخ اسلام از بعثت تا غیبت ۳. تاریخ انقلاب
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- مباحث صوتی استاد غنوی مطالب خوبی در این مورد دارد که خلاصه‌ی آن را در جزوات «هویت سیعه» که بر روی سایت هست می‌توانید داشته باشید 3- به نظرم جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» یا «تحلیلی از انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، کمک بکند. موفق باشید

22445
متن پرسش
سلام: ۱. باتوجه به این مشکلات اقتصادی و توصیه های مکرر رهبری بر جنگ اقتصادی، آیا صلاح می دانید ما نیز در شهر خودمان مشغول کارهای فرهنگی (جلسات قرآن، برگزاری مراسمات و ....) هستیم وارد این جنگ شویم و برای مدتی این فعالیت های اقتصادی را دنبال نماییم؟ البته این را از سر دغدغه ای که داریم و دوست داریم در هر زمان کمک حال رهبری و انقلاب باشیم عرض می کنم و گرنه نه فکر اقتصادی داریم نه سرمایه ای که بتوان کاری انجام داد ولی من باب وظیفه، می خواهم بدانم اگر الان باید وارد این جنگ شویم، با همان تفکر انقلابی ورود کنیم و ان شاءالله با دست خالی شروع به تولید ثروت برای جامعه نماییم یا اینکه باید بنشینیم و ببینیم دشمنان چگونه ما را تحت فشار قرار می دهند و دولتمردان چه می کنند و مردم چگونه تظاهرات می کنند و ما هم فقط کار تبلیغی انجام دهیم؟ البته با نظر به روح انقلاب اسلامی شک نداریم که این دوران هم قطعا به سود انقلاب و انقلابیون سپری خواهد شد و کوچکترین صدمه ای به انقلاب وارد نمی شود ان شاءالله. خلاصه اینکه وظیفه ما در این برهه از زمان که جنگ اقتصادی است چیست؟ ۲. اگر پاسختان به سوال اول مثبت است، آیا راه حل هایی برای نحوه ورود به عرصه اقتصادی و بخصوص کارآفرینی دارید؟ یا جایی یا کسی را سراغ دارید که بتواند به ما مشورت دهد و در تولید ثروت و کارآفرینی راهنمایی های لازم را انجام دهد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنیاد هر انسان که زندگی او را معنا می‌بخشد، عقاید و معارفِ متعالی است و موضوعات اقتصادی، فرعی است برای آن‌که آن اصل، درست جلو برود. لذا باید سعی کرد تا آن‌جا که ممکن است معارف انسان‌ها متعالی شود. آری! اگر به طور طبیعی شرایطی بتوان برای امور اقتصادی مردم ایجاد کرد، کار لازمی است، ولی بیش از این‌که مردم با فقر به زحمت بیفتند، با جهلْ نابود می‌شوند. کمک‌کردن به رهبری، در راستایِ تعالی انسان‌هایی است که همطراز انقلاب اسلامی باشند. موفق باشید

22454
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم: همانطور که مطلعید کم و بیش ارتباطاتی با دانشجویان دارم و خدا را شکر ارتباطات خوبی هم هست. از دانشگاه هایی مثل دانشگاه تهران و صنعتی شریف گرفته، تا دانشگاه امام صادق (ع)، علاوه بر این با اساتید متعهد آنها نیز ارتباط داریم. غرض چند سوال است : ۱. در ارتباط با اساتید دانشگاه، و در رابطه با مشاوره های علمی که رخ می دهد، آن نخ تسبیح را چگونه می توان یافت که وحدت حوزه و دانشگاه از دل آن بیرون بیاید؟ یعنی چگونه سوالاتی و یا چگونه ارتباطاتی باعث محکم شدن اینگونه پیوندهای حوزه و دانشگاه می شود؟ ۲. برای هرچه بهتر محقق شدن وحدت حوزه و دانشگاه چه باید کرد؟ ۳. در ارتباط با دانشجویان با دو گروه مواجه شدم، که جواب علمی و اقناعی هر دو گروه را می توانم بدهم، منتها قبل از پاسخ، گفتم با شما هم مشورتی کنم. گروه اول: فلسفه غرب را بیگانه دانسنه، و به کل مغایر اسلام می دانند و می گویند اگر قرار باشد فلسفه ای مورد تدقیق قرار گیرد، آن فلسفه اسلامی است. عموما مذهبی هایمان اینگونه اند. گروه دوم: فلسفه اسلامی را متاثر از تعبّد دینی می دانند که باعث انتزاعی شدن مباحث شده است. عموما این افراد که اینگونه می نگرند کمی از ظواهر دینی بدور بوده و کمی هم احساس روشن فکری می کنند. توانایی پاسخ هر گروه را دارم. منتها، به دو دلیل از پاسخ امتناع کردم موقتا، ۱. بدلیل اینکه کمی تامل و فکر کنم. ۲. شاید کلاسی معرفتی تشکیل دهیم برای تدریس ده نکته از معرفت نفس، به همین خاطر با خود گفتم، تمامی اینها را می توان زیر سایه معرفت نفس آورد و گرفتار مباحث حقیقی کرد. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. ۴. آیا تقویت مطالبه مردم در این جهت که مفسدین باید مجازات شوند، باعث اختلال در نظام می شود؟ یا اینکه می تواند در این پیچ تاریخی بعنوان آب سردی روی روح داغدیده مردم باشد؟ ۵. آنقدری حوزه به من فشار وارد کرد که با خود می گویم از حوزه خارج شوم و به راحتی با ارتباطی که با اساتید گرانقدری مثل حضرتعالی دارم مباحث علوم اسلامی خود را تا سر حد اجتهاد و تخصص برسانم. احساس می کنم حوزه مانع شده برایم که درس بخوانم! شاید در نگاه اول این جمله خنده دار نیز بنظر برسد ولی بواقع برای من اینطور است. یعنی حوزه می گوید: طلبه باید تمام زندگی اش را بگذارد در حوزه بماند و خاک حجره بخورد و مباحثه کند ...، حرف بدی هم نیست. ولی این نسخه را برای همه افراد پیچیدن حوزه را به انزوا کشانده، و ریزش حوزه را نزدیک به دو برابر کرده. حال در این نظام درس خواندن به نظرتان سخت نیست؟ اصلا نمی دانم چرا روحیه ام طوری شده که کلا تحت هیچ نظام آموزشی ای نمی توانم درس بخوانم. یا من ایراد دارم یا این نظامهای آموزشی ایراد دارند. تشکر، التماس دعای فراوان، یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- رویکردهای کلّی در مورد اقتصاد باید به میان آید و آن اصالت‌دادن به کار است و نه اصالت‌دادن به صرف سرمایه  2- علوم انسانی اسلامی در این مورد نقش مهمی دارد. 3- مباحث معرفت نفس کار مهمی است ولی نباید در این تاریخ، از فلسفه‌ی غرب غافل بود 4- مفسدین اصلی از آن جهت که موجب اخلال در نظام هستند، مهدورالدّم می‌باشند 5- حضور حوزه‌ی علمیه مسیری است که انسان بتواند در کسب دانش در عین تأمین مختصرِ مالی، شرایطِ کسب دانش را داشته باشد وگرنه اگر انسان مشکل چندانی از نظر تأمین مالی در کسب دانش نداشته باشد، می‌تواند خود را آزاد کند. موفق باشید

22453
متن پرسش
سلام: حضرت امام فرمودند ما باید این انقلاب را به سایر بلاد صادر کنیم. حالا سوال این است با توجه به این موارد: بانکداری ربوی، تضعیف حقوق محرومان، شکاف طبقاتی، برباد دادن محیط زیست، اختلاس و چپاول بیت المال توسط مسئولین، عدم کارایی مسئولین رده بالا، تبعیض در بین اقشار مردم از بیت المال، حساب ویژه آقازاده ها از بیت المال و بلوکه کردن آن در خارج از کشور و.... آیا این انقلاب نیاز به انقلابی دیگر ندارد و ما چه چیز از این انتقلاب را باید صادر کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون انقلاب اسلامی حقیقتی دارد ماوراء این ضعف‌ها؛ می‌تواند حساسیت لازم را نشان دهد، وگرنه مثل سایر حکومت‌های دنیا هضمِ این چپاول‌ها می‌شد. آری! چون معده‌ی انقلاب سالم است، این نوع غذاهای مسموم را بیرون می‌ریزد و این‌هم به جهت نورِ ولایت فقیه است وگرنه دولت‌ها به خودی خود هضم این نوع چپاول‌ها می‌شدند. موفق باشید

22442
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز سوال اولم این است که وظیفه جوان انقلابی در برابر قوه قضائیه ای که در مقابل مردم عادی قاطع، خشن و بی اغماض است ولی در مقابل اختلاس گران و دزدان و خائنین به نظام و جاسوسان و . . . مهربان و با اغماض و اهمال است تا حدی که اکثر آنها یا فرصت فرار از کشور را داشته باشند یا پشت اهمال قوه قضاییه پنهان شوند تا نامشان با حروف مقطعه مانند ب ز ، م ه برده شود چیست؟ سوال دومم اینست که چرا رهبری نسبت به این قوه که انتخاب رئیس آن بر عهده ایشان است کاری نمی کنند و اگر کاری می کنند چرا نتایجش در سطح جامعه ملموس نیست؟ استاد عزیز مطمئن هستم که این سوال بسیار از جوانان انقلابی است که چرا حضرت آقا ریاست قوه قضائیه را عوض نمی کنند و حالا می گوییم رئیس جمهور را مردم انتخاب کرده اند اما ریاست قوه قضائیه را که مسقیم توسط رهبری تعیین می شود و اتفاقا با اهمال ها و سستی هایش نقش بسیار موثری در رواج فساد در جامعه امروز ما دارد عوض نمی کنند؟ و چگونه می شود با قوه ای مبارزه کرد که ریاستش را حضرت آقا تعیین می کند؟ اینها را می گویم نه به این دلیل که کار رهبری عزیز را اشتباه بدانم بلکه به این دلیل که توجیهی قابل قبول توسط شما در این باره گفته شود تا ما هم با فهم قاصر خود دلیل این موضوع را بفهمیم و دلمان نسبت به این همه بی عدالتی آرام گیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید به آخرین صحبت‌های مقام معظم رهبری در مورد قوه‌ی قضاییه بیشتر فکر کرد تا متوجه‌ی این امر باشیم که در عین ضعف‌های قوه‌ی قضائیه بهترین راه حلّ، راه حلّی است که رهبری پیش گرفتند. فکر نمی‌کنم رفقا با دقت به سخنان رهبری در آن مورد توجه کردند تا هم متوجه‌ی تنگناها بشویم و هم بهترین راه حل را همانی بدانیم که نایب حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برای بقای انقلاب پیشه کردند. موفق باشید

22440
متن پرسش
استاد عزیز سلام: توفیق شده با جلسات «گوش سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» شما همراه شده‌ام. یکی از دوستانِ دیگر که با خیلی از مباحث شما انس دارد امروز از حس من نسبت به بحث ندای بی صدا پرسید. جواب من این بود: ندای بی صدا از جنس همان کاریست که شیخ اشراق در جمع متعصبان خشک مغزِ زمان خودش انجام می داد، و استاد طاهرزاده هم به همان اندازه در معرض خطر، ندای بی صدا همان جلساتِ سماع صوفیانه است اما به سبک انقلاب اسلامی و در زمانه انقلاب اسلامی، خیلی شجاعت و شهامت می خواهد که در دهه ۴۰ انقلاب که بدترین اوضاع اقتصادی است اینگونه لطیف و دقیق با ذات انقلاب مواجه شد و آن‌ را به سخن آورد و به مشاهده آن نشست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی خودش در هر مرحله‌ای خود را به صورت مناسب آن مرحله می‌نمایاند تا انسان‌ها را از روزمرّه‌گی‌ها نجات دهد. می‌ماند که ما سعی کنیم پا به پای انقلاب جلو برویم. موفق باشید

22426
متن پرسش
استاد عزیز سلام: در پاسخ یکی از دوستانم که تقریبا دچار یک پوچی و احساس غبنی شده بود این جواب رو نوشتم می خواستم ببینم ایراداتش چیه؟ چقدرش درسته؟ «امروز در زمانه‌ی ما، معناداری زندگی در اعتقاد و ارتباط و تلاش برای انقلاب اسلامی در مسیر رسیدن به شهداست. شما تا هدفی جلوی چشمات نباشه کم میاری، پوچی میگیرتت، خسته میشی، دادت در میاد، حتی نمیدونی دادت روی سر کی بزنی و اصلا چرا داد بزنی. اما باید اون هدف اصلی جلو چشمت باشه و اون شهدان، اینی که میگم از کتابای شهدا هی بخون نه از سر تفنن و سرگرمی و ایدئولوژی میگم، این خاطرات و کتاب ها امروز تنها و تنها راه میانبر و کوتاه برای سلوک و معناداری زندگیه، اصلا همین انس گرفتن با این کتابا شما رو عوض میکنه، بعدِ ی مدت می بینی صبورتر شدی، زندگی برات معنادار تر شده، ی حس و حالی داری که بقیه ندارن هیچ کار دیگه هم نکردیا مثل بقیه زندگیتو می کردی ولی می بینی کم کم دیگه مثل اونا زندگی نمیکنی»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است. پوچی از بی‌معناییِ زندگی سر بر می‌آورد و امروز، زندگی با وفایِ به انقلاب اسلامی و قرارگرفتن در بستر مقابله با استکبار در متن سنت توحیدی، معنا پیدا می‌کند. موفق باشید

22412
متن پرسش
سلام: در جواب اینهایی که می گویند: «بله آینده از آن انقلاب اسلامی است ولی چه فایده به دوره ما نمیرسه بدبختیش رو ما باید بکشیم.» چه جوابی بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه بود که علاوه بر آن‌که از نظر حسّی ما با مسائلی روبه‌رو هستیم، ابعادی از ما در نزد ماست که حضور تاریخی ما را هم‌اکنون در ما ایجاد می‌کند و لذا با عهدبستن با انقلاب اسلامی آن‌چنان در حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی قرار می‌گیریم و به شعف می‌اییم که این از همه‌ی گنج‌های عالَم بالاتر و مسرت‌بخش‌تر است. چیزی که اصحاب حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» در شب عاشورا یافتند و در روز عاشورا همه‌ی جان خود را برای رسیدن به آن فدا نمودند. موفق باشید

22411
متن پرسش
سلام. خدا قوت. طاعات و عبادات قبول حق ان شاءالله. الحمدلله بنده بسیاری از کتب و جزوات شما را مطالعه نموده و سخنرانی های شما را نیز تقریبا به روز گوش داده و خلاصه برداری می نمایم. لذا تمام تفکرم نشأت گرفته از کلام و فکر شماست البته در سطح بسیار بسیار بسیار پایین تر. این متن را نوشته ام. می دانم طولانیست و شما فرصت ندارید ولی خواستم ببینم اگر ایرادی در محتوای آن می بینید برای بنده ارسال نمایید تا تصحیح نمایم و در اختیار دوستان قرار دهم: جنگ عقل ها یکی از موضوعاتی که امروزه بسیاری از متفکران و شبه متفکران مشغول نظریه پردازی درباره آن هستند موضوع انقلاب اسلامی و بازخوانی آرمان ها و شعار های آن است. نظریات متفاوت و زیادی در سطوح مختلف تحلیل ارائه می گردد که هر کدام به زاویه ای اشاره دارد. ما در اینجا قصد داریم درباره شیوه صحیح تفکر مطالبی را ارائه نماییم تا بهتر بتوانیم تحلیل های موجود را ارزیابی کنیم. در منطق ارسطو تفکر عبارتست از:" الفکر حرکة الی المبادی و من المبادی الی المراد. یعنی فکر حرکت به سوی مبادی است و از مبادی به سوی مراد. هر سخنی که بر اساس مبادی نباشد برگرفته از تفکر نیست. مبادی تفکر در هر تاریخی مخصوص همان تاریخ است. در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک نقطه به نقطه دیگر یا سیر از مبادی تاریخی به مراد و هدف غایی. پس یکی از ویژگی های تفکر اینست که تاریخی باشد یعنی باید طبق تاریخ خود تفکر نمود نه طبق سلیقه و چشم و عقل ظاهر بین یا بر اساس تاریخ گذشته. تفکر در هر تاریخی نیازمند شناخت مبادی همان تاریخ است. خداوند متعال می فرماید: « كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿الرحمن: ٢٩﴾ » پس در هرلحظه ای خداوند نیز طبق همان زمان ظاهر می گردد و جلوه ای از خود را نمایان می سازد که در همان تاریخ قابل مشاهده باشد و بستر این نظر فراهم شده باشد. در منطق ریاضی ثابت گشته که نتایج حاصل از نگاه استقرایی نمی توانند قابل استناد و مطلقا صحیح باشند. تفکر زمانی می تواند صحیح باشد که نگاه از کل به جزء باشد. یک کُلِّ صحیح می تواند اجزاء خود را نیز تعریف نماید و جایگاه آنها را بشناساند. نگاه از جزء به کل همان نگاه استقرایی به پدیده هاست که البته در بسیاری از موارد با اشتباه روبرو می گردد، هرچند برای مواردی خاص و محدود درست است ولی برای ارزیابی کلی به هیچ وجه نمی توان استقرایی به پدیده ها نگریست. زیرا در صورت استقرایی برخورد کردن به طور مثال خواهیم گفت: وضع اقتصاد که نامناسب است، از لحاظ عدالت هم که ناقص هستیم و ... پس با مشاهده نقص در تعدادی از مسائل، یا نا امید می شویم یا اینکه کل نظام را زیر سوال می بریم که به اهدافش نرسیده و کارآمد نیست و با دیدن چند مسئول اختلاس گر همه چیز را بر باد رفته خواهیم دید. درصورتیکه اگر از کل به جزء بنگریم خواهیم دید که: امروزه شاهد رويارويي دو عقل در عالم هستيم: ۱. عقلي که همه چيز را در ماديات خلاصه مي کند و انسان را اصل و اساس مي داند. اين عقل، اکثر را بر اقلّ ترجيح مي دهد و حق را در جايي مي بيند که اکثريت آنجا باشند. (عقل غربی) ۲. عقلي که عقل الهي و و حياني را اساس و بنياد عالم مي داند و عقل انسان را وسيله اي براي کشف وحي و رمز گشايي از تعاليم وحي مي داند. (عقل انقلاب اسلامی) در گيري اين دو عقل در طول تاريخ وجود داشته ولي اکنون در اوج خود است. از زمانيکه دست خدا از آستين بيرون آمد و انقلاب اسلامي به وقوع پيوست عقل دوم به صورت رسمي وارد ميدان شد و مناسبات عقل اول را به هم زد. عقل اول تمام عالم را فراگرفته بود و داشت به پیشروی خود ادامه می داد. در تمام کشورها جای خود را باز کرده بود و مناسبات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ... آن کشورها را در دست خود گرفته بود. چنین عقلی که حاصل چند صد سال تلاش مداوم است آیا می شود یک روزه و یک ماهه یا یکساله یا ده بیست ساله از فضای جامعه و از سر مردم پرانده شود؟ آگاهی مختصری از تحولات اجتماعی در طول تاریخ نشان می دهد که عقل تمدن ها حتی پس از شکست تمدن، به راحتی قابل تغییر نیست. عقل کلیسایی یا عقل قرون وسطی با آن همه سابقه تاریخی که نزدیک هزار سال به طول انجامید پس از سیصد یا چهارصد سال از عالم رخت بر بست. وقتی یک تمدن عقل مناسب خود را وسط بیاورد هم طول می کشد تا این عقل همه گیر شود و هم در صورت شکست تمدن، طول می کشد تا این عقل از بین برود. حال چه شده که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز به آنجا که باید، نرسیده ایم؟ در این راستا و با توجه به مقدمات ذکر شده باید اصول و سوالاتی را مدنظر داشت تا بتوان بصورت صحیح تفکری را که مناسب این تاریخ است به میان آورد: * ما بخواهیم یا نخواهیم امروز در تاریخ عقل متجدد زندگی می کنیم. تمام مناسبات ما در هر زمینه ای تحت تاثیر و سیطره عقل تجددمأبانه است. حال باید دید آیا این عقل غربی مسیر کمال انسان را شناخته و درحال طی کردن آنست یا نه؟ * قبل از وقوع انقلاب اسلامی، عالم چگونه بود و چه اتفاقی می خواست بیفتد و با چه عقلی عالم در حال جلو رفتن بود؟ اگر انقلاب پدید نمی آمد عقل غربی تا کجا می خواست پیش برود؟ * انقلاب هایی که پیامبران در طول تاریخ انجام داده اند انقلاب های دینی بوده اند. چرا بعد از خاتم پیامبران انقلابی از همان جنس و این بار به دست کسی که نه پیامبر است و نه امام اتفاق افتاد؟ امام خمینی رحمه الله علیه چه عقلی را وارد میدان کرد تا رو درروی عقل غربی بایستد و از جنس آن نیز نباشد؟ برای مقابله با عقل غربی، چگونه باید وارد میدان شد؟ آیا با عقل غربی میتوان غرب را شکست داد نظیر لنین و استالین ها؟ یا اینکه در صورت پیروزی این افراد، جلوه دیگری از عقل غربی را به میان آورده ایم؟ آیا همانند چرچیل با لیبرالیسم می توان امپریالیسم را شکست داد؟ در صورت پیروزی چرچیل آیا تغییری بوجود می آید؟ * حکومت قبلی ایران که کاملا بر اساس عقل غربی پیش می رفت و خود را سرسپرده غرب کرده بود چگونه استعدادهای فرهنگ ملی و دینی ما را می خواست شکوفا نماید در صورتیکه نه تاریخ ملی ما و نه تاریخ مذهبی ما به گواه اسناد تاریخی موجود هیچ سنخیتی با این عقل غربی نداشتند؟ آیا غیر از کور کردن این استعدادها کار دیگری می توانست انجام دهد؟ آیا رفته رفته آنچنان ما را غربی نمیکرد که فراموش کنیم چه بوده ایم؟ اگر آن حکومت دوام داشت چه میشد؟ آیا ما سراسر تغییر نمی کردیم و جنس مان غربی می شد؟ یا اینکه با اینهمه تضاد عقل متجدد با فرهنگ مذهبی ملی ایران، بالاخره روزی می آمد که مردم علیه این عقل جدید قیام کنند؟ * عقلی که انقلاب به میدان آورد 180 درجه با عقلی که در میدان بود تفاوت داشت و هیچ نقطه اشتراکی نداشتند و ندارند. به اندازه ای که بالا و پایین از هم دورند این دو عقل نیز از هم فاصله دارند. اگر می بینیم در ایران بعد از انقلاب هنوز ضعفها و مغایرت هایی با اهداف انقلاب وجود دارد ناشی از عقل هایی است که تحت تاثیر عقل غیر انقلابی هستند زیرا ما با انقلابمان می خواستیم عقل غربی را ازبین ببریم نه اینکه انقلاب کنیم و مجددا خود را از نو غربی کنیم. پس هر نوع نظر مثبت به عقل غربی به همان اندازه ما را از عقل انقلابی که دنبال آن هستیم دورتر می کند و در رسیدن با نقطه آرمانی انقلاب تاخیر بوجود می آورد. * مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که دو جنگ جهانی رخ داد و در آن حدود صدمیلیون نفر را به کام مرگ کشاند؟ مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که به اسم پیشرفت تکنیک، با آزمایش موشک ها و اتم ها در اقیانوس ها و دریاها و کشورهای مختلف، انسان ها و موجودات و منابع طبیعی بکر بسیاری را ویران نمود؟ مگر نه اینکه عقل غربی میلیون ها انسان را به استعمار گرفته و حق انسانیت را از آنان سلب کرده است؟ و... . خوب این چه عقلی است که نه حافظ طبیعت است نه حافظ انسان و انسانیت؟ چنین عقلی چگونه ما را به کمال خواهد رساند در صورتیکه چندصد سال است در یک دور برگردان تاریخی قرار گرفته است و فقط دور خود می چرخد؟ * هدف ما از انقلاب، رسیدن به جامعه آرمانی لیبرال دموکرات بود یا رسیدن به اسلام؟ چرا برخی، لیبرال دموکراسی را آرمان انقلاب می دانند و ما را طبق اصول لیبرال دموکراسی ارزیابی می کنند؟ مگر لیبرال دموکراسی همان عقل غربی نیست پس چرا ما در مقابل دولت غربی گذشته مان انقلاب کردیم؟ قاجار و پهلوی نیز دنبال حکومت لیبرال دموکرات بودند. ما باید ببینیم انقلاب لیبرال دموکرات انجام داده ایم یا انقلاب اسلامی؟ با عقل غرب به جنگ غرب رفتن خود نوعی گسترش غرب است. * انقلاب اسلامی در شرایطی واقع شد که عقل غربی، حاکم بر فضای جوامع بود و انقلاب می بایست ابتدا موجودیت خود را به اثبات برساند سپس کم کم با گذر از عهد و عقل غربی، عقل مناسب و مورد پسند خود را به میدان آورد. لذا خود به خود اولین چیزی که در انقلاب اسلامی رخ می نمایاند تقابل با عقل غربیست؟ زیرا ما آمده ایم تا این عقل را از صحنه روزگار خارج کنیم لذا بیشترین درگیری مان با همین عقل است که البته نماد این عقل هم خود آمریکا و غرب است. عقل غربی و عقل انقلاب اسلامی دو روی یک سکه هستند. حالت وسط هم ندارند. یا این یا آن. در این تقابل هر کدام توانست روبیاید پیروز میدان است و طبیعی است که هرکدام، اولویت کاریشان را حذف دیگری قرار می دهند و در مدت زمان معینی(تا رسیدن به پیروزی) خود را در تقابل با دیگری تعریف می کنند. * حال باید دانست که نسبت ما با آرمان هایمان چگونه است؟ آیا انقلاب اسلامی به اهداف خود دست یافته است؟ تا چه حد در این زمینه موفق بوده است؟ تا کی باید به انتظار نشست که به نقطه مطلوب برسیم؟ علل عدم دستیابی انقلاب به همه آرمان‌ها و شعارهایش در طی این سال‌ها چه بوده است؟ باید دانست رسیدن به آرمان ها یک فرایند دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین فرایند رسیدن به تمدن اسلامی می فرمایند: « بنده دو سه سال قبل در يكى از جلسات گفتم ما يك انقلاب اسلامى داشتيم، بعد نظام اسلامى تشكيل داديم، مرحله‏ ى بعد تشكيل دولت اسلامى است، مرحله‏ ى بعد تشكيل كشور اسلامى است، مرحله‏ بعد تشكيل تمدن بين‏ الملل اسلامى است.» (8/6/83) آنچه مسلم است تئوری انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی محقق شده است و به سلامت از این مراحل گذشتیم. اینک در حساس ترین و مهمترین پله هستیم و آن از بین بردن اثرات عقل تجدد در در دولتمردان و مردم است یعنی تشکیل دولت اسلامی و کشور اسلامی. مردمی که شیفته اسلامند ولی عمدتاً نادانسته غربی زندگی می کنند. چگونه باید این عقل غربی را با عقل انقلابی جایگزین کرد؟ عقلی که خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تا اعماق ملت و مسئولین رسوخ کرده، چگونه باید از بین برود؟ چگونه باید مسئولین مملکتی را از غرب و عقل غربی و تکنیک هایش که فرهنگ خود را به دنبال دارد جدا کرد و به آنها فهماند که عقل انقلابی راهگشای مسیر ما خواهد بود نه عقل غربی؟ آیا مرحله سه و چهار با یک آمپول یا واکسن ضد غرب حل می شوند و دوسه روزه یا بیست سی ساله، عقل غربی از سر مردم و مسئولین می پرد؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به این سوال که چرا به همه اهداف خود نرسیده ایم پنج عامل را بیان می فرمایند: 1. زمانبر بودن دستیابی به این اهداف بلند 2. تحمیل فشارهای خارجی (جنگ، تحریم و...) برای کند کردن حرکت نظام به سمت آرمانها 3. توجه به دستیابی به حجم قابل توجهی از اهداف مورد اهتمام 4. موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط) 5. عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمانهای انقلاب(http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=25277) هم چنین ایشان می فرمایند: اگر به‌ عقب‌ برگردیم‌ و راههای خطرناکی را که طی کرده‌ایم، نگاه کنیم، وحشت میکنیم. گاهی انسان در میان پیچ‌وخم‌های یک جاده‌ی کوهستانی و صعب‌العبور، با احتیاط و دقت قدم برمیدارد؛ بعد که به قله‌ی کوه رسید، پشت سر خود را نگاه میکند و با تعجب میبیند که از چه جاهای خطرناکی عبور کرده است. سالیان گذشته‌ی ما این وضعیت را دارد. جنگ، محاصره‌ی اقتصادی، همدستی قدرتهای بزرگ علیه جمهوری اسلامی، تبانی نیروهای نظامی اروپا و امریکا و ارتجاع علیه ما، توطئه‌های داخلی، نفوذیهای دشمن، طراحی کودتا، نفوذ لیبرالها و ملی گراها و بی اعتقادان به اسلام و مردم، مسیرهای صعب‌العبوری بوده‌اند که ما آن‌ها را با سلامت پشت سر گذاشته‌ایم. رهبری در24/11/1382 می فرمایند: «علیرغم آنچه دشمنان ما میخواستند و امروز تبلیغ میکنند، ما پیشرفت کرده‌ایم. معنای این پیشرفتها این نیست که ما به هدفهای خود رسیده‌ایم. من بارها گفته‌ام، الآن هم میگویم: بنده به عنوان یک طلبه‌ی انقلابىِ معتقد به اسلام و انقلاب، اعتقادم این است که در بسیاری از اهدافِ خود هنوز در نیمه‌ی راه هستیم. ما عدالت اجتماعی و بنیان‌کنىِ فقر و آبادسازی همه‌جانبه‌ی کشور را میخواستیم؛ اما هنوز به آن مقاصد نرسیده‌ایم و در وسط راه هستیم؛ درعین‌حال حرکت کرده‌ایم و جلو آمده‌ایم و بخش مهمّی از راه را پیش رفته‌ایم. این کارها را انقلاب و نظام اسلامی کرد. » نگاه از کل به جزء یعنی اینکه بدانیم کجای تاریخیم. دشمنانمان چه می خواسته اند بر سر ما بیاورند و ما چه کار می خواسته ایم انجام بدهیم. عمق دشمنیشان در چه حد بوده است؟ شناختن و یافتن عمق دشمنی، میزان تلاش آنها را برای ضربه زدن به ما نشان خواهد داد. وقتی آنها به دنبال حذف ما هستند به تمام معنا، دیگر هیچ نقشه و برنامه و توافقی را نمی پذیرند مگر اینکه مطمئن شوند این نقشه ما را به پرتگاه می کشاند. هر قدر دشمن را در رسیدن به نقشه هایش ناکام بگذاریم به پیروزی نزدیکتر شده ایم. آنها می خواسته اند ما نباشیم ولی اکنون با اقتدار جلوی تمام هجمه های آنها ایستاده ایم. دشمن در این زمینه شکست خورده است. بدیهی است پیروز های اقتصادی و سیاسی در صورتی حاصل می شوند که ابتدا نظام اسلامی مستقر باشد و مقتدرانه در عالم اظهار وجود نماید، آنگاه است که می تواند در زمینه های دیگر نیز موفق شود و گرنه کسی که نیست دیگر چگونه می خواهد پیروز شود. پس اول باید باشیم سپس پیروز شویم. ما این موجودیت و امنیت لازم را با اقتدار کسب کرده ایم و اکنون درصدد کسب پیروزی هستیم. ما می خواهیم عقل مناسب دین و ملت خودمان را جانشین عقل چهارصد ساله غربی نماییم تا با عقل خودمان زندگی کنیم نه با عقل غرب و این زمان بر است تا تمام مناسبات را چه در سطح دولت و چه در سطح ملت، انقلابی و اسلامی نماییم. عقل الهی یک چشم و یک گوش دیگر نیاز دارد و آنها را به صحنه خواهد آورد. آیا جایگزینی این چشمها و گوشها با چشمها و گوشهای موجود ساده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکاتی را که متذکر شده‌اید، حاصل تفکر حقیقی در این زمانه می‌دانم و می‌توانم روحِ این سخنان را در این جمله‌ی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» بیابم که در 9/4/97 در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان... فرمودند: «ببینید پیام حقیقی انقلاب و نظام اسلامی چیست و ملت ایران را و امت اسلامی را و در نهایت جامعه‌ی بشری را به سمت چه هدفی می‌خواهد حرکت بدهد، به آن‌جا نگاه کنید...». آری! باید به آن‌جا نگاه کرد، آری! باید به آن‌جا نگاه کرد. و شما بحمداللّه متذکر آن عقلی هستید که باید به آن‌جایی نگاه کرد که رهبری عزیر ما را متوجه‌ آن می‌کنند. موفق باشید

نمایش چاپی