بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22454
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم: همانطور که مطلعید کم و بیش ارتباطاتی با دانشجویان دارم و خدا را شکر ارتباطات خوبی هم هست. از دانشگاه هایی مثل دانشگاه تهران و صنعتی شریف گرفته، تا دانشگاه امام صادق (ع)، علاوه بر این با اساتید متعهد آنها نیز ارتباط داریم. غرض چند سوال است : ۱. در ارتباط با اساتید دانشگاه، و در رابطه با مشاوره های علمی که رخ می دهد، آن نخ تسبیح را چگونه می توان یافت که وحدت حوزه و دانشگاه از دل آن بیرون بیاید؟ یعنی چگونه سوالاتی و یا چگونه ارتباطاتی باعث محکم شدن اینگونه پیوندهای حوزه و دانشگاه می شود؟ ۲. برای هرچه بهتر محقق شدن وحدت حوزه و دانشگاه چه باید کرد؟ ۳. در ارتباط با دانشجویان با دو گروه مواجه شدم، که جواب علمی و اقناعی هر دو گروه را می توانم بدهم، منتها قبل از پاسخ، گفتم با شما هم مشورتی کنم. گروه اول: فلسفه غرب را بیگانه دانسنه، و به کل مغایر اسلام می دانند و می گویند اگر قرار باشد فلسفه ای مورد تدقیق قرار گیرد، آن فلسفه اسلامی است. عموما مذهبی هایمان اینگونه اند. گروه دوم: فلسفه اسلامی را متاثر از تعبّد دینی می دانند که باعث انتزاعی شدن مباحث شده است. عموما این افراد که اینگونه می نگرند کمی از ظواهر دینی بدور بوده و کمی هم احساس روشن فکری می کنند. توانایی پاسخ هر گروه را دارم. منتها، به دو دلیل از پاسخ امتناع کردم موقتا، ۱. بدلیل اینکه کمی تامل و فکر کنم. ۲. شاید کلاسی معرفتی تشکیل دهیم برای تدریس ده نکته از معرفت نفس، به همین خاطر با خود گفتم، تمامی اینها را می توان زیر سایه معرفت نفس آورد و گرفتار مباحث حقیقی کرد. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. ۴. آیا تقویت مطالبه مردم در این جهت که مفسدین باید مجازات شوند، باعث اختلال در نظام می شود؟ یا اینکه می تواند در این پیچ تاریخی بعنوان آب سردی روی روح داغدیده مردم باشد؟ ۵. آنقدری حوزه به من فشار وارد کرد که با خود می گویم از حوزه خارج شوم و به راحتی با ارتباطی که با اساتید گرانقدری مثل حضرتعالی دارم مباحث علوم اسلامی خود را تا سر حد اجتهاد و تخصص برسانم. احساس می کنم حوزه مانع شده برایم که درس بخوانم! شاید در نگاه اول این جمله خنده دار نیز بنظر برسد ولی بواقع برای من اینطور است. یعنی حوزه می گوید: طلبه باید تمام زندگی اش را بگذارد در حوزه بماند و خاک حجره بخورد و مباحثه کند ...، حرف بدی هم نیست. ولی این نسخه را برای همه افراد پیچیدن حوزه را به انزوا کشانده، و ریزش حوزه را نزدیک به دو برابر کرده. حال در این نظام درس خواندن به نظرتان سخت نیست؟ اصلا نمی دانم چرا روحیه ام طوری شده که کلا تحت هیچ نظام آموزشی ای نمی توانم درس بخوانم. یا من ایراد دارم یا این نظامهای آموزشی ایراد دارند. تشکر، التماس دعای فراوان، یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- رویکردهای کلّی در مورد اقتصاد باید به میان آید و آن اصالت‌دادن به کار است و نه اصالت‌دادن به صرف سرمایه  2- علوم انسانی اسلامی در این مورد نقش مهمی دارد. 3- مباحث معرفت نفس کار مهمی است ولی نباید در این تاریخ، از فلسفه‌ی غرب غافل بود 4- مفسدین اصلی از آن جهت که موجب اخلال در نظام هستند، مهدورالدّم می‌باشند 5- حضور حوزه‌ی علمیه مسیری است که انسان بتواند در کسب دانش در عین تأمین مختصرِ مالی، شرایطِ کسب دانش را داشته باشد وگرنه اگر انسان مشکل چندانی از نظر تأمین مالی در کسب دانش نداشته باشد، می‌تواند خود را آزاد کند. موفق باشید

22453
متن پرسش
سلام: حضرت امام فرمودند ما باید این انقلاب را به سایر بلاد صادر کنیم. حالا سوال این است با توجه به این موارد: بانکداری ربوی، تضعیف حقوق محرومان، شکاف طبقاتی، برباد دادن محیط زیست، اختلاس و چپاول بیت المال توسط مسئولین، عدم کارایی مسئولین رده بالا، تبعیض در بین اقشار مردم از بیت المال، حساب ویژه آقازاده ها از بیت المال و بلوکه کردن آن در خارج از کشور و.... آیا این انقلاب نیاز به انقلابی دیگر ندارد و ما چه چیز از این انتقلاب را باید صادر کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون انقلاب اسلامی حقیقتی دارد ماوراء این ضعف‌ها؛ می‌تواند حساسیت لازم را نشان دهد، وگرنه مثل سایر حکومت‌های دنیا هضمِ این چپاول‌ها می‌شد. آری! چون معده‌ی انقلاب سالم است، این نوع غذاهای مسموم را بیرون می‌ریزد و این‌هم به جهت نورِ ولایت فقیه است وگرنه دولت‌ها به خودی خود هضم این نوع چپاول‌ها می‌شدند. موفق باشید

22442
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز سوال اولم این است که وظیفه جوان انقلابی در برابر قوه قضائیه ای که در مقابل مردم عادی قاطع، خشن و بی اغماض است ولی در مقابل اختلاس گران و دزدان و خائنین به نظام و جاسوسان و . . . مهربان و با اغماض و اهمال است تا حدی که اکثر آنها یا فرصت فرار از کشور را داشته باشند یا پشت اهمال قوه قضاییه پنهان شوند تا نامشان با حروف مقطعه مانند ب ز ، م ه برده شود چیست؟ سوال دومم اینست که چرا رهبری نسبت به این قوه که انتخاب رئیس آن بر عهده ایشان است کاری نمی کنند و اگر کاری می کنند چرا نتایجش در سطح جامعه ملموس نیست؟ استاد عزیز مطمئن هستم که این سوال بسیار از جوانان انقلابی است که چرا حضرت آقا ریاست قوه قضائیه را عوض نمی کنند و حالا می گوییم رئیس جمهور را مردم انتخاب کرده اند اما ریاست قوه قضائیه را که مسقیم توسط رهبری تعیین می شود و اتفاقا با اهمال ها و سستی هایش نقش بسیار موثری در رواج فساد در جامعه امروز ما دارد عوض نمی کنند؟ و چگونه می شود با قوه ای مبارزه کرد که ریاستش را حضرت آقا تعیین می کند؟ اینها را می گویم نه به این دلیل که کار رهبری عزیز را اشتباه بدانم بلکه به این دلیل که توجیهی قابل قبول توسط شما در این باره گفته شود تا ما هم با فهم قاصر خود دلیل این موضوع را بفهمیم و دلمان نسبت به این همه بی عدالتی آرام گیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید به آخرین صحبت‌های مقام معظم رهبری در مورد قوه‌ی قضاییه بیشتر فکر کرد تا متوجه‌ی این امر باشیم که در عین ضعف‌های قوه‌ی قضائیه بهترین راه حلّ، راه حلّی است که رهبری پیش گرفتند. فکر نمی‌کنم رفقا با دقت به سخنان رهبری در آن مورد توجه کردند تا هم متوجه‌ی تنگناها بشویم و هم بهترین راه حل را همانی بدانیم که نایب حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برای بقای انقلاب پیشه کردند. موفق باشید

22440
متن پرسش
استاد عزیز سلام: توفیق شده با جلسات «گوش سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» شما همراه شده‌ام. یکی از دوستانِ دیگر که با خیلی از مباحث شما انس دارد امروز از حس من نسبت به بحث ندای بی صدا پرسید. جواب من این بود: ندای بی صدا از جنس همان کاریست که شیخ اشراق در جمع متعصبان خشک مغزِ زمان خودش انجام می داد، و استاد طاهرزاده هم به همان اندازه در معرض خطر، ندای بی صدا همان جلساتِ سماع صوفیانه است اما به سبک انقلاب اسلامی و در زمانه انقلاب اسلامی، خیلی شجاعت و شهامت می خواهد که در دهه ۴۰ انقلاب که بدترین اوضاع اقتصادی است اینگونه لطیف و دقیق با ذات انقلاب مواجه شد و آن‌ را به سخن آورد و به مشاهده آن نشست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی خودش در هر مرحله‌ای خود را به صورت مناسب آن مرحله می‌نمایاند تا انسان‌ها را از روزمرّه‌گی‌ها نجات دهد. می‌ماند که ما سعی کنیم پا به پای انقلاب جلو برویم. موفق باشید

22426
متن پرسش
استاد عزیز سلام: در پاسخ یکی از دوستانم که تقریبا دچار یک پوچی و احساس غبنی شده بود این جواب رو نوشتم می خواستم ببینم ایراداتش چیه؟ چقدرش درسته؟ «امروز در زمانه‌ی ما، معناداری زندگی در اعتقاد و ارتباط و تلاش برای انقلاب اسلامی در مسیر رسیدن به شهداست. شما تا هدفی جلوی چشمات نباشه کم میاری، پوچی میگیرتت، خسته میشی، دادت در میاد، حتی نمیدونی دادت روی سر کی بزنی و اصلا چرا داد بزنی. اما باید اون هدف اصلی جلو چشمت باشه و اون شهدان، اینی که میگم از کتابای شهدا هی بخون نه از سر تفنن و سرگرمی و ایدئولوژی میگم، این خاطرات و کتاب ها امروز تنها و تنها راه میانبر و کوتاه برای سلوک و معناداری زندگیه، اصلا همین انس گرفتن با این کتابا شما رو عوض میکنه، بعدِ ی مدت می بینی صبورتر شدی، زندگی برات معنادار تر شده، ی حس و حالی داری که بقیه ندارن هیچ کار دیگه هم نکردیا مثل بقیه زندگیتو می کردی ولی می بینی کم کم دیگه مثل اونا زندگی نمیکنی»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است. پوچی از بی‌معناییِ زندگی سر بر می‌آورد و امروز، زندگی با وفایِ به انقلاب اسلامی و قرارگرفتن در بستر مقابله با استکبار در متن سنت توحیدی، معنا پیدا می‌کند. موفق باشید

22412
متن پرسش
سلام: در جواب اینهایی که می گویند: «بله آینده از آن انقلاب اسلامی است ولی چه فایده به دوره ما نمیرسه بدبختیش رو ما باید بکشیم.» چه جوابی بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه بود که علاوه بر آن‌که از نظر حسّی ما با مسائلی روبه‌رو هستیم، ابعادی از ما در نزد ماست که حضور تاریخی ما را هم‌اکنون در ما ایجاد می‌کند و لذا با عهدبستن با انقلاب اسلامی آن‌چنان در حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی قرار می‌گیریم و به شعف می‌اییم که این از همه‌ی گنج‌های عالَم بالاتر و مسرت‌بخش‌تر است. چیزی که اصحاب حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» در شب عاشورا یافتند و در روز عاشورا همه‌ی جان خود را برای رسیدن به آن فدا نمودند. موفق باشید

22411
متن پرسش
سلام. خدا قوت. طاعات و عبادات قبول حق ان شاءالله. الحمدلله بنده بسیاری از کتب و جزوات شما را مطالعه نموده و سخنرانی های شما را نیز تقریبا به روز گوش داده و خلاصه برداری می نمایم. لذا تمام تفکرم نشأت گرفته از کلام و فکر شماست البته در سطح بسیار بسیار بسیار پایین تر. این متن را نوشته ام. می دانم طولانیست و شما فرصت ندارید ولی خواستم ببینم اگر ایرادی در محتوای آن می بینید برای بنده ارسال نمایید تا تصحیح نمایم و در اختیار دوستان قرار دهم: جنگ عقل ها یکی از موضوعاتی که امروزه بسیاری از متفکران و شبه متفکران مشغول نظریه پردازی درباره آن هستند موضوع انقلاب اسلامی و بازخوانی آرمان ها و شعار های آن است. نظریات متفاوت و زیادی در سطوح مختلف تحلیل ارائه می گردد که هر کدام به زاویه ای اشاره دارد. ما در اینجا قصد داریم درباره شیوه صحیح تفکر مطالبی را ارائه نماییم تا بهتر بتوانیم تحلیل های موجود را ارزیابی کنیم. در منطق ارسطو تفکر عبارتست از:" الفکر حرکة الی المبادی و من المبادی الی المراد. یعنی فکر حرکت به سوی مبادی است و از مبادی به سوی مراد. هر سخنی که بر اساس مبادی نباشد برگرفته از تفکر نیست. مبادی تفکر در هر تاریخی مخصوص همان تاریخ است. در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک نقطه به نقطه دیگر یا سیر از مبادی تاریخی به مراد و هدف غایی. پس یکی از ویژگی های تفکر اینست که تاریخی باشد یعنی باید طبق تاریخ خود تفکر نمود نه طبق سلیقه و چشم و عقل ظاهر بین یا بر اساس تاریخ گذشته. تفکر در هر تاریخی نیازمند شناخت مبادی همان تاریخ است. خداوند متعال می فرماید: « كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿الرحمن: ٢٩﴾ » پس در هرلحظه ای خداوند نیز طبق همان زمان ظاهر می گردد و جلوه ای از خود را نمایان می سازد که در همان تاریخ قابل مشاهده باشد و بستر این نظر فراهم شده باشد. در منطق ریاضی ثابت گشته که نتایج حاصل از نگاه استقرایی نمی توانند قابل استناد و مطلقا صحیح باشند. تفکر زمانی می تواند صحیح باشد که نگاه از کل به جزء باشد. یک کُلِّ صحیح می تواند اجزاء خود را نیز تعریف نماید و جایگاه آنها را بشناساند. نگاه از جزء به کل همان نگاه استقرایی به پدیده هاست که البته در بسیاری از موارد با اشتباه روبرو می گردد، هرچند برای مواردی خاص و محدود درست است ولی برای ارزیابی کلی به هیچ وجه نمی توان استقرایی به پدیده ها نگریست. زیرا در صورت استقرایی برخورد کردن به طور مثال خواهیم گفت: وضع اقتصاد که نامناسب است، از لحاظ عدالت هم که ناقص هستیم و ... پس با مشاهده نقص در تعدادی از مسائل، یا نا امید می شویم یا اینکه کل نظام را زیر سوال می بریم که به اهدافش نرسیده و کارآمد نیست و با دیدن چند مسئول اختلاس گر همه چیز را بر باد رفته خواهیم دید. درصورتیکه اگر از کل به جزء بنگریم خواهیم دید که: امروزه شاهد رويارويي دو عقل در عالم هستيم: ۱. عقلي که همه چيز را در ماديات خلاصه مي کند و انسان را اصل و اساس مي داند. اين عقل، اکثر را بر اقلّ ترجيح مي دهد و حق را در جايي مي بيند که اکثريت آنجا باشند. (عقل غربی) ۲. عقلي که عقل الهي و و حياني را اساس و بنياد عالم مي داند و عقل انسان را وسيله اي براي کشف وحي و رمز گشايي از تعاليم وحي مي داند. (عقل انقلاب اسلامی) در گيري اين دو عقل در طول تاريخ وجود داشته ولي اکنون در اوج خود است. از زمانيکه دست خدا از آستين بيرون آمد و انقلاب اسلامي به وقوع پيوست عقل دوم به صورت رسمي وارد ميدان شد و مناسبات عقل اول را به هم زد. عقل اول تمام عالم را فراگرفته بود و داشت به پیشروی خود ادامه می داد. در تمام کشورها جای خود را باز کرده بود و مناسبات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ... آن کشورها را در دست خود گرفته بود. چنین عقلی که حاصل چند صد سال تلاش مداوم است آیا می شود یک روزه و یک ماهه یا یکساله یا ده بیست ساله از فضای جامعه و از سر مردم پرانده شود؟ آگاهی مختصری از تحولات اجتماعی در طول تاریخ نشان می دهد که عقل تمدن ها حتی پس از شکست تمدن، به راحتی قابل تغییر نیست. عقل کلیسایی یا عقل قرون وسطی با آن همه سابقه تاریخی که نزدیک هزار سال به طول انجامید پس از سیصد یا چهارصد سال از عالم رخت بر بست. وقتی یک تمدن عقل مناسب خود را وسط بیاورد هم طول می کشد تا این عقل همه گیر شود و هم در صورت شکست تمدن، طول می کشد تا این عقل از بین برود. حال چه شده که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز به آنجا که باید، نرسیده ایم؟ در این راستا و با توجه به مقدمات ذکر شده باید اصول و سوالاتی را مدنظر داشت تا بتوان بصورت صحیح تفکری را که مناسب این تاریخ است به میان آورد: * ما بخواهیم یا نخواهیم امروز در تاریخ عقل متجدد زندگی می کنیم. تمام مناسبات ما در هر زمینه ای تحت تاثیر و سیطره عقل تجددمأبانه است. حال باید دید آیا این عقل غربی مسیر کمال انسان را شناخته و درحال طی کردن آنست یا نه؟ * قبل از وقوع انقلاب اسلامی، عالم چگونه بود و چه اتفاقی می خواست بیفتد و با چه عقلی عالم در حال جلو رفتن بود؟ اگر انقلاب پدید نمی آمد عقل غربی تا کجا می خواست پیش برود؟ * انقلاب هایی که پیامبران در طول تاریخ انجام داده اند انقلاب های دینی بوده اند. چرا بعد از خاتم پیامبران انقلابی از همان جنس و این بار به دست کسی که نه پیامبر است و نه امام اتفاق افتاد؟ امام خمینی رحمه الله علیه چه عقلی را وارد میدان کرد تا رو درروی عقل غربی بایستد و از جنس آن نیز نباشد؟ برای مقابله با عقل غربی، چگونه باید وارد میدان شد؟ آیا با عقل غربی میتوان غرب را شکست داد نظیر لنین و استالین ها؟ یا اینکه در صورت پیروزی این افراد، جلوه دیگری از عقل غربی را به میان آورده ایم؟ آیا همانند چرچیل با لیبرالیسم می توان امپریالیسم را شکست داد؟ در صورت پیروزی چرچیل آیا تغییری بوجود می آید؟ * حکومت قبلی ایران که کاملا بر اساس عقل غربی پیش می رفت و خود را سرسپرده غرب کرده بود چگونه استعدادهای فرهنگ ملی و دینی ما را می خواست شکوفا نماید در صورتیکه نه تاریخ ملی ما و نه تاریخ مذهبی ما به گواه اسناد تاریخی موجود هیچ سنخیتی با این عقل غربی نداشتند؟ آیا غیر از کور کردن این استعدادها کار دیگری می توانست انجام دهد؟ آیا رفته رفته آنچنان ما را غربی نمیکرد که فراموش کنیم چه بوده ایم؟ اگر آن حکومت دوام داشت چه میشد؟ آیا ما سراسر تغییر نمی کردیم و جنس مان غربی می شد؟ یا اینکه با اینهمه تضاد عقل متجدد با فرهنگ مذهبی ملی ایران، بالاخره روزی می آمد که مردم علیه این عقل جدید قیام کنند؟ * عقلی که انقلاب به میدان آورد 180 درجه با عقلی که در میدان بود تفاوت داشت و هیچ نقطه اشتراکی نداشتند و ندارند. به اندازه ای که بالا و پایین از هم دورند این دو عقل نیز از هم فاصله دارند. اگر می بینیم در ایران بعد از انقلاب هنوز ضعفها و مغایرت هایی با اهداف انقلاب وجود دارد ناشی از عقل هایی است که تحت تاثیر عقل غیر انقلابی هستند زیرا ما با انقلابمان می خواستیم عقل غربی را ازبین ببریم نه اینکه انقلاب کنیم و مجددا خود را از نو غربی کنیم. پس هر نوع نظر مثبت به عقل غربی به همان اندازه ما را از عقل انقلابی که دنبال آن هستیم دورتر می کند و در رسیدن با نقطه آرمانی انقلاب تاخیر بوجود می آورد. * مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که دو جنگ جهانی رخ داد و در آن حدود صدمیلیون نفر را به کام مرگ کشاند؟ مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که به اسم پیشرفت تکنیک، با آزمایش موشک ها و اتم ها در اقیانوس ها و دریاها و کشورهای مختلف، انسان ها و موجودات و منابع طبیعی بکر بسیاری را ویران نمود؟ مگر نه اینکه عقل غربی میلیون ها انسان را به استعمار گرفته و حق انسانیت را از آنان سلب کرده است؟ و... . خوب این چه عقلی است که نه حافظ طبیعت است نه حافظ انسان و انسانیت؟ چنین عقلی چگونه ما را به کمال خواهد رساند در صورتیکه چندصد سال است در یک دور برگردان تاریخی قرار گرفته است و فقط دور خود می چرخد؟ * هدف ما از انقلاب، رسیدن به جامعه آرمانی لیبرال دموکرات بود یا رسیدن به اسلام؟ چرا برخی، لیبرال دموکراسی را آرمان انقلاب می دانند و ما را طبق اصول لیبرال دموکراسی ارزیابی می کنند؟ مگر لیبرال دموکراسی همان عقل غربی نیست پس چرا ما در مقابل دولت غربی گذشته مان انقلاب کردیم؟ قاجار و پهلوی نیز دنبال حکومت لیبرال دموکرات بودند. ما باید ببینیم انقلاب لیبرال دموکرات انجام داده ایم یا انقلاب اسلامی؟ با عقل غرب به جنگ غرب رفتن خود نوعی گسترش غرب است. * انقلاب اسلامی در شرایطی واقع شد که عقل غربی، حاکم بر فضای جوامع بود و انقلاب می بایست ابتدا موجودیت خود را به اثبات برساند سپس کم کم با گذر از عهد و عقل غربی، عقل مناسب و مورد پسند خود را به میدان آورد. لذا خود به خود اولین چیزی که در انقلاب اسلامی رخ می نمایاند تقابل با عقل غربیست؟ زیرا ما آمده ایم تا این عقل را از صحنه روزگار خارج کنیم لذا بیشترین درگیری مان با همین عقل است که البته نماد این عقل هم خود آمریکا و غرب است. عقل غربی و عقل انقلاب اسلامی دو روی یک سکه هستند. حالت وسط هم ندارند. یا این یا آن. در این تقابل هر کدام توانست روبیاید پیروز میدان است و طبیعی است که هرکدام، اولویت کاریشان را حذف دیگری قرار می دهند و در مدت زمان معینی(تا رسیدن به پیروزی) خود را در تقابل با دیگری تعریف می کنند. * حال باید دانست که نسبت ما با آرمان هایمان چگونه است؟ آیا انقلاب اسلامی به اهداف خود دست یافته است؟ تا چه حد در این زمینه موفق بوده است؟ تا کی باید به انتظار نشست که به نقطه مطلوب برسیم؟ علل عدم دستیابی انقلاب به همه آرمان‌ها و شعارهایش در طی این سال‌ها چه بوده است؟ باید دانست رسیدن به آرمان ها یک فرایند دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین فرایند رسیدن به تمدن اسلامی می فرمایند: « بنده دو سه سال قبل در يكى از جلسات گفتم ما يك انقلاب اسلامى داشتيم، بعد نظام اسلامى تشكيل داديم، مرحله‏ ى بعد تشكيل دولت اسلامى است، مرحله‏ ى بعد تشكيل كشور اسلامى است، مرحله‏ بعد تشكيل تمدن بين‏ الملل اسلامى است.» (8/6/83) آنچه مسلم است تئوری انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی محقق شده است و به سلامت از این مراحل گذشتیم. اینک در حساس ترین و مهمترین پله هستیم و آن از بین بردن اثرات عقل تجدد در در دولتمردان و مردم است یعنی تشکیل دولت اسلامی و کشور اسلامی. مردمی که شیفته اسلامند ولی عمدتاً نادانسته غربی زندگی می کنند. چگونه باید این عقل غربی را با عقل انقلابی جایگزین کرد؟ عقلی که خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تا اعماق ملت و مسئولین رسوخ کرده، چگونه باید از بین برود؟ چگونه باید مسئولین مملکتی را از غرب و عقل غربی و تکنیک هایش که فرهنگ خود را به دنبال دارد جدا کرد و به آنها فهماند که عقل انقلابی راهگشای مسیر ما خواهد بود نه عقل غربی؟ آیا مرحله سه و چهار با یک آمپول یا واکسن ضد غرب حل می شوند و دوسه روزه یا بیست سی ساله، عقل غربی از سر مردم و مسئولین می پرد؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به این سوال که چرا به همه اهداف خود نرسیده ایم پنج عامل را بیان می فرمایند: 1. زمانبر بودن دستیابی به این اهداف بلند 2. تحمیل فشارهای خارجی (جنگ، تحریم و...) برای کند کردن حرکت نظام به سمت آرمانها 3. توجه به دستیابی به حجم قابل توجهی از اهداف مورد اهتمام 4. موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط) 5. عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمانهای انقلاب(http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=25277) هم چنین ایشان می فرمایند: اگر به‌ عقب‌ برگردیم‌ و راههای خطرناکی را که طی کرده‌ایم، نگاه کنیم، وحشت میکنیم. گاهی انسان در میان پیچ‌وخم‌های یک جاده‌ی کوهستانی و صعب‌العبور، با احتیاط و دقت قدم برمیدارد؛ بعد که به قله‌ی کوه رسید، پشت سر خود را نگاه میکند و با تعجب میبیند که از چه جاهای خطرناکی عبور کرده است. سالیان گذشته‌ی ما این وضعیت را دارد. جنگ، محاصره‌ی اقتصادی، همدستی قدرتهای بزرگ علیه جمهوری اسلامی، تبانی نیروهای نظامی اروپا و امریکا و ارتجاع علیه ما، توطئه‌های داخلی، نفوذیهای دشمن، طراحی کودتا، نفوذ لیبرالها و ملی گراها و بی اعتقادان به اسلام و مردم، مسیرهای صعب‌العبوری بوده‌اند که ما آن‌ها را با سلامت پشت سر گذاشته‌ایم. رهبری در24/11/1382 می فرمایند: «علیرغم آنچه دشمنان ما میخواستند و امروز تبلیغ میکنند، ما پیشرفت کرده‌ایم. معنای این پیشرفتها این نیست که ما به هدفهای خود رسیده‌ایم. من بارها گفته‌ام، الآن هم میگویم: بنده به عنوان یک طلبه‌ی انقلابىِ معتقد به اسلام و انقلاب، اعتقادم این است که در بسیاری از اهدافِ خود هنوز در نیمه‌ی راه هستیم. ما عدالت اجتماعی و بنیان‌کنىِ فقر و آبادسازی همه‌جانبه‌ی کشور را میخواستیم؛ اما هنوز به آن مقاصد نرسیده‌ایم و در وسط راه هستیم؛ درعین‌حال حرکت کرده‌ایم و جلو آمده‌ایم و بخش مهمّی از راه را پیش رفته‌ایم. این کارها را انقلاب و نظام اسلامی کرد. » نگاه از کل به جزء یعنی اینکه بدانیم کجای تاریخیم. دشمنانمان چه می خواسته اند بر سر ما بیاورند و ما چه کار می خواسته ایم انجام بدهیم. عمق دشمنیشان در چه حد بوده است؟ شناختن و یافتن عمق دشمنی، میزان تلاش آنها را برای ضربه زدن به ما نشان خواهد داد. وقتی آنها به دنبال حذف ما هستند به تمام معنا، دیگر هیچ نقشه و برنامه و توافقی را نمی پذیرند مگر اینکه مطمئن شوند این نقشه ما را به پرتگاه می کشاند. هر قدر دشمن را در رسیدن به نقشه هایش ناکام بگذاریم به پیروزی نزدیکتر شده ایم. آنها می خواسته اند ما نباشیم ولی اکنون با اقتدار جلوی تمام هجمه های آنها ایستاده ایم. دشمن در این زمینه شکست خورده است. بدیهی است پیروز های اقتصادی و سیاسی در صورتی حاصل می شوند که ابتدا نظام اسلامی مستقر باشد و مقتدرانه در عالم اظهار وجود نماید، آنگاه است که می تواند در زمینه های دیگر نیز موفق شود و گرنه کسی که نیست دیگر چگونه می خواهد پیروز شود. پس اول باید باشیم سپس پیروز شویم. ما این موجودیت و امنیت لازم را با اقتدار کسب کرده ایم و اکنون درصدد کسب پیروزی هستیم. ما می خواهیم عقل مناسب دین و ملت خودمان را جانشین عقل چهارصد ساله غربی نماییم تا با عقل خودمان زندگی کنیم نه با عقل غرب و این زمان بر است تا تمام مناسبات را چه در سطح دولت و چه در سطح ملت، انقلابی و اسلامی نماییم. عقل الهی یک چشم و یک گوش دیگر نیاز دارد و آنها را به صحنه خواهد آورد. آیا جایگزینی این چشمها و گوشها با چشمها و گوشهای موجود ساده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکاتی را که متذکر شده‌اید، حاصل تفکر حقیقی در این زمانه می‌دانم و می‌توانم روحِ این سخنان را در این جمله‌ی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» بیابم که در 9/4/97 در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان... فرمودند: «ببینید پیام حقیقی انقلاب و نظام اسلامی چیست و ملت ایران را و امت اسلامی را و در نهایت جامعه‌ی بشری را به سمت چه هدفی می‌خواهد حرکت بدهد، به آن‌جا نگاه کنید...». آری! باید به آن‌جا نگاه کرد، آری! باید به آن‌جا نگاه کرد. و شما بحمداللّه متذکر آن عقلی هستید که باید به آن‌جایی نگاه کرد که رهبری عزیر ما را متوجه‌ آن می‌کنند. موفق باشید

22395
متن پرسش
سلام علیکم: پیشاپیش از توجه شما ممنونم. طلبه هستم. و ضمنا غالب کتاب های خودشناسی و غرب شناسی شما را مطالعه کرده ام. قدیم در اینستاگرام عضو بودم و به علت آسیب های روحی و معنوی ای که احساس می کردم آنجا را ترک کردم. اما جدیدا نگاهی کردم دیدم بسیاری از اقوام ما در شبکه مجازیِ اینستاگرام عضو هستند و آنجا مسحورِ صفحاتِ غفلت زا. با توجه به دور بودن بنده از اقوام (به علت تحصیل در شهر دیگر و همچنین کم شدن روابط فامیلی در حد سالی یک یا دو بار) و با توجه به تهاجمات شدید فرهنگی، برایم این ترس ایجاد شد که نکند وظیفه ام حضور در اینستاگرام باشد و این جدا شدن من از جمعِ ولو مجازی فامیل موجب شود که در این بمباران تبیغاتی بی دینی عقاید آن ها به ناکجا آباد کشیده شود و من مدیون شوم که چرا تبلیغات مثبتی در آنجا نکرده ام. علی ای حال ضمنِ آگاهی از ظرفِ آلوده ی اینستاگرام و محدودیت های باطنی این شبکه مدتی پیش مجدد در آن عضو شدم. اما گرچه نیتم الهی بود و با آگاهی و دقت وارد آن شدم لکن باز هم از آسیب های آن مصون نیستم، حضور قلبم دچار خدشه شده است و صفای باطنی ام کم شده. قبلا (نه همیشه) که غالب اوقات حضورِ خاص و نورانیتی را حس می کردم و با مسائل طبیعی دنیا ارتباط قلبی بر قرار می کردم. مثلا تا گل یا درختی را می دیدم (نه به صورت ذهنی) که قلبم حی بودن و زیبا بودن آن و وجه تجلی گونه ی آن را لمس می کرد و احساس خوبی به من دست می داد. اما الان تا چنین صحنه ای را می بینم منتقل می شوم به اینکه از آن عکس بگیرم و این موضوع را که گل جلوه ای از جمال الهی است را برای بقیه ی بازگو کنم تا آنها را به امور معنوی توجه بدهم! از حضورِ قلبی رسیده ام به خودنمایی و حرافی برای مردم و توجه ذهنی به اینکه «گل تجلی جمال الهی است.» مدتی تلاش کردم که این رفتار را تصحیح کنم و دچارش نشوم اما گویا باطنِ سرطانی و غیرعادیِ این تکنولوژی قوی تر از توانِ روحی من است و حس می کنم چیزهایی در روابط سنتی است که در این ابزار مدرن نیست. خلاصه حسابی در کلافگی و اذیت هستم، از طرفی ترسِ از وظیفه و تکلیف در قبال دیگران، از طرفی دور شدن از ارتباط با خدا... به نظر شما چه باید بکنم؟ آیا وظیفه در بودنِ در اینستاگرام است ولو اگر حضور قلبم کم شود و حرکتم در ذکر خدا ضعیف شود؟ یا بروم؟ آیا اینجا مصداقِ آن گفته ی حضرت علی علیه السلام نیست که: «بنا ندارم برای اصلاح امرِ شما مردم، خودم را فاسد کنم»؟ ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم بتوانیم با در نظر به حضور تاریخی انقلاب و با توجه به آن نوری که از طریق انقلاب اسلامی شهداء را فراگرفت؛ به جای ترکِ این شبکه‌های مجازی، با خودآگاهیِ لازم از آن‌ها عبور کنیم و بر آن‌ها سلطه پیدا نماییم و رسالت خود را نسبت به آن‌ها در خنثی‌کردنِ اثر آن‌ها قرار دهیم. که البته کار آسانی نیست، شبیهِ در آتش‌رفتنِ حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» است و رسواکردن و خنثی‌نمودنِ آتش نمرودی. آری! «در تو نمرودی است در آتش مرو / ور روی، تو ، اولْ ابراهیم شو». انقلاب اسلامی با پروریدن بزرگانی همچون چمران‌ها و صیادها، ابراهیم‌هایی را پروریده است و این نسل، از نسلِ چمران‌ها و باکری‌ها و خرازی‌ها و آوینی‌ها هستند، چرا تو نباشی!! موفق باشید   

22390
متن پرسش
سلام استاد: ممنون از اینکه وقت می گذارید. در جلسه اول شرح گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی، جایی فرمودین که هر کس با توجه به مسائلی، حقیقت رو به گونه ای درک می کنه. در مورد قرآن هم داریم که 70 بطن داره و هر کس متناسب با ظرفیتش از آن بهره می بره و یا حدیثی که خودتون به اون اشاره کردین. سوال حقیر این هست که محور وحدت این حقایق چیست و چگونه می توان این تکثر فهم ها را به وحدت حقیقت پیوند زد؟ (مگر اینکه به یک حقیقت واحد معتقد نباشیم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته که می‌فرمایید نکته‌ی بسیار دقیقی است از آن جهت که در بستر یک حقیقت که به صورت تشکیکی ظهور می‌کند به موضوع می‌نگریم. مثل آن‌که در عین شدت و ضعفی که نور دارد، با نور روبه‌روییم. لذا حقانیت کلام در بستر همه‌ی این رجوع‌ها به قرآن یا به سخنان ائمه مدّ نظر می‌باشند. یعنی در عین یک حقیقت واحد، جلوات مختلف آن نباید مورد غفلت قرار بگیرد و آن وجه وحدانی و حقانی متن یا سخن، محور وحدت همه‌ی صورت‌های متفاوت آن می‌باشد. این یعنی نظر به وحدت در عین کثرت. موفق باشید

22314
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به این که امام صادق (ع) با مخالفان خود با روش ملایم بحث می کردند و در آن زمان هر گروهی و هر مکتبی آزادانه عقاید خود را بیان می کرد آیا در نظام اسلامی این امکان هست که هر مکتبی از مسیحی و یهودی گرفته تا روشنفکر و... کرسی درس داشته باشند و شیعه هم یکی از آن ها باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه. به نظر بنده ما در آینده، ضرورت حضور و طرح این‌که بقیه‌ی افکار از آن جهت که فکر باشند و نه تهمت و دروغ؛ را بیش از پیش احساس خواهیم کرد. موفق باشید

22298
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید: استاد گرانقدر در یکی از صحبت هایی که داشتیم، برای فهم راه گشایش این برهه از تاریخ انقلاب بمنظور فهم چگونگی تغییر نظام مفاهیم اتفاق افتاده و نحوه مواجهه نخبگان و مردم ما را به بازخوانی سال 43 تا 57 رجوع دادید. پرسش حقیر این است که در این سال قرار است چگونه و چه کمکی به ما انجام دهد و این بازخوانی چگونه باید اتفاق بیفتد تا بتواند کمک کند و چگونه و چه منابعی در این زمانه راهگشا هستند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک بحث بسیار مهمی است که تفکر نسبت به آینده، همیشه با نظر به ریشه‌ها انجام می‌گیرد و در مورد انقلاب اسلامی نیز چنین است. در همین رابطه در بحث «گوش‌سپردن به ندایِ بی‌صدای انقلاب اسلامی» عرض شد:

«باید از خود پرسید چرا آن‌چه در آغاز انقلاب اسلامی قلب‌هایمان را متوجه‌ی خود کرد، فراموش کرده‌ایم و به جای آن‌که همواره متوجه‌ی حقیقت آن باشیم که امروز هم کار ما باید بر همان منوال باشد؛ به مطلوباتِ دیگری دل بسته‌ایم. در حالی‌که توجه به آن آغاز، تفکر تاریخی ما را به سرچشمه‌ای که ابتدا چندان روشن نبود، راهنمایی می‌کند. زیرا «این آغاز است که همواره در آینده پایدار می‌ماند»، و شما وقتی این را روشن‌تر خواهید یافت که به شأنِ بنیادین تذکرات بنیان‌گذار انقلاب اسلامی نظر کنید که قلب او را آن اشراقِ آغازین در برگرفته و او گزارش‌گرِ آن است و البته این، بازگشت به گذشته نیست، بلکه معنابخشیدن به آینده است. و در این رابطه نیاز به نگاهی داریم که در اُنسِ با آن آغاز، همواره پاک و غیر آلوده مانده باشد و روح تاریخی انقلاب اسلامی را در منظر خود نگه داشته است. باز باید به صورتی به انقلاب اسلامی فکر کنیم که در آغاز، شروع شد تا آن اشراق در معنایِ تجلی به مقام تفکر آید و روشنی بخشد و یگانگی بین ما و انقلاب که چندی است پیش آمده، از میان برخیزد.»

در این مورد در جلسه‌ی اخیر عرایضی عرض شد. موفق باشید 

22301
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر و خسته نباشید، استاد سوالی در مورد جزوه شرح دستورالعمل های آیت الله بهجت داشتم، اونجا که شما در شرح بند ۱۶ این جزوه می فرمایید: راضی بودن به مشکلات دنیا در راستای عبادت خداوند، موجب قرب الهی خواهد شد. استاد در این مورد و موارد مشابه این بنده خیلی ابهام دارم، آیا راضی بودن مشکلات که باعث رضای خداوند هست، مربوط به مشکلات خارج از اراده ما (قضا و قدر الهی) میشه یا حتی شامل مشکلاتی که در اثر بی تدبیری خود و یا جامعه و اطرافیان ایجاد شده هم میشه؟ مثلا اوضاع و احوال نامساعد کشور و جهان پیرامون، ظلم ها و ستم ها و فساد و مشکلات و مسائل دیگه. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر انسان در مسیر توحید و در بستر و سیره‌ی اولیاء الهی باشد، ضعف‌ها و خطاهایش هم موجب عبرت می‌شود. آیا نباید برای مردم معلوم می‌شد سیاسیون مدعی اصلاح‌طلبی که عملاً یک باندِ طرفدار ثروت و اشرافیت‌اند نمی‌توانند قدمی در راستای خدمت‌گذاری به مردم در مسیر اهداف انقلاب اسلامی بردارند؟ مسلّم مردم در انتخاب‌های آینده‌ی خود متوجه‌ی این امر خواهند شد و از این جهت می‌توان همین مشکلات را هم منشأ خیر دانست، به همان معنایی که حضرت ربّ العالمین می‌فرماید: «فاعتبروا یا اولی الابصار!». موفق باشید  

22289
متن پرسش
بسمه تعالی استاد طاهرزاده سلام علیکم: حضرت امام علی علیه السلام مطمئن بودند که ابن ملجم لعنت الله علیه ایشان را شهید می کنند ولی چون هنوز اقدامی نکرده بود به وی کاری نداشتند. حال سوال اینجاست که منافقینی که در سال ۱۳۶۷ در زندان بودند که به دستور حضرت امام خمینی (ره) از ایشان سوال شده که اگر شما آزاد شوید دنبال کار و زندگیتان می روید و یا اقدام ضد جمهوری اسلامی انجام می دهید و کسانی که می گفته اند ما ضد جمهوری اسلامی عملی از قبیل کشتن مسئولین نظام انجام می دهیم اعدام شده اند. آیا به صرف ادعا می شود منافقی را اعدام کرد؟ ضمنا احکام این منافقین قبلا صادر شده بوده چگونه دوباره حکم جدید صادر شده است؟ لطفا توضیح بفرمائید. قبلا از بذل عنایت شما تشکر و قدردانی می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با اطلاعاتی که از عملیات مرصاد به‌دست آمد معلوم شد این منافقین زندانی جزء برنامه‌ی براندازیِ نظام بوده‌اند و محارب به حساب می‌آمدند. محارب را نباید اجازه‌ی محاربه داد و بعداً با او برخورد کرد. موفق باشید

22276
متن پرسش
سلام: خواهش می کنم ببینید حکومتی که از آن دفاع می کنید و پول می گیرید به چه روزی افتاده؟ به طور سازمان یافته اموال مردم را تخریب می کند. از آن ها فیلم می گیرد و به صدا و سیما می برد و برای آن سناریو می نویسد و به خورد مردم می دهد. آیا یک حکومت مردمی نیازی به همچین نقشه های شیطانی برای حکومت کردن دارد؟ چنین ظلمی را به کجا باید ببریم؟ فیلم مربوط به سال 88 و 96 https://www.dropbox.com/s/yigvstoirp1yqvc/TAakhribe%20amval%20.3gp?dl=0 فیلم های مربوط به تیرماه 97 https://www.dropbox.com/s/91lzzg5bdvd7oh3/TAakhribe%20amval%20tir%2097.wmv?dl=0 https://www.youtube.com/watch?v=HQ3fNjCleUI https://www.youtube.com/watch?v=F30k5UgkeR8 https://www.youtube.com/watch?v=mLEdD1Gi51c
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده فرصتی برای دیدن آن فیلم‌ها را ندارم و دفاع بنده از انقلاب اسلامی به عنوان اراده‌ی الهی در این تاریخ جهت عبور از سکولاریته، چیزی غیر از غفلت‌ها و انحرافاتی است که فعلاً ما در نظامِ اداری کشور با آن روبه‌روئیم و تنها از طریق تأکید بر اصالت‌های انقلاب اسلامی می‌توانیم از آن‌ها عبور کنیم. موفق باشید

22275
متن پرسش
سلام استاد: سایه تون مستدام ان شاءالله. شبی رو به خاطر دارم که دچار اضطراری شدید در خصوص عدم درک وضع فعلی انقلاب و رهبری و آینده شدم تا حدی که چند دقیقه ای خودم را زدم. بلکه شاید ناگهان بیدار شوم و ببینم همه اش خواب بوده! تا اینکه چشمم به قرآن کمد نماز خانه خوابگاه خورد، نیت کردم ک خدایا با من حرف بزن و آرامم کن. قرآن را باز کردم و سوره‌ی تکاثر آمد. در آن لحظه سوره‌ی تکاثر اینگونه با من حرف زد که: مشکل از پراکندگی توست پسر، نه از حقیقت، و چه بخواهی و چه نخواهی حقیقت (انقلاب) خودش، خودش را نشان می دهد. قرار گرفتم، اما بعدا که در تفاسیر جستجو کردم اینگونه معنایی ندیدم. سوالم این بود که برداشت من از این سوره غلط بوده؟ و در صورت امکان مختصرا سوره را با رویکرد انقلاب شرح دهید. با سپاس و آرزوی عمر طولانی و پر از توفیق. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برداشت خوبی است 2- حضرت ربّ العالمین در سوره‌ی تکاثر ما را متذکر می‌کند که کثرت‌طلبی‌ها شما را بازی داده است در آن حدّ که به اموری مرده و قبرهای بدون حیات نظر دارید و این چیزی نیست که تا آخر برایتان پایدار بماند، به زودی با علم یقینی که پیدا می‌کنید متوجه می‌شوید که جهنّم را برای خود برافروخته‌اید و با نور عین‌الیقین با چنین عذابی روبه‌رو خواهید شد و از شما سؤال می‌شود چرا از نعمت‌هایی که برای نجات خود داشتید که از جمله انقلاب اسلامی است، استفاده نکردید؟ موفق باشید  

22223
متن پرسش
سلام عليكم و رحمت الله: استاد عزيز نظر شما درباره مشروعيت جمهوري اسلامي ايران چيست؟ آيا با وجود اين همه اشكالات و ايرادات كه در نظام جمهوري اسلامي ايران وجود دارد باز هم مي توان گفت اين حكومت اسلامي است؟ مثلا در مورد انتخابات و راي مردم آيا در اسلام جايگاه و نظر مردم تا اين حد پررنگ است كه وقتي شخصي بي لياقت را انتخاب كردند كسي نتواند او را تغيير دهد؟ از اين قبيل اشكالات فراوان موجود است و مطرح كردن آنها بسيار زمانبر. ولي آيا در اين حكومت جايي وجود دارد كه بتوان به اسلامي بودن آن قسم خود؟ بسيار ممنونم اگر پاسخي دهيد كه يك آرامش قلبي نسبت به نظام جمهوري اسلامي ايران براي ما بوجود آيد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که چرا رهبری انقلاب معتقدند مشروعیت نظام از جمهوریت آن جدا نیست. با توجه به این امر آیا باید مردم را به درجه‌‌ای از آگاهی رساند که بهترین‌ها را انتخاب کنند؟ یا باید مردم را حذف کرد؟ اسلام در این تاریخ باید با تعالیِ انتخاب مردم ادامه یابد. موفق باشید

22219
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: با عرض تبریک عید سعید فطر. طلبه ی پایه پنجم هستم. سوالات متعددی راجع به نظام حوزه و روحانیت از شما پرسیده شده است ولی به نظر می رسد که شما زیادی به حوزه و روحانیت کنونی، خوشبین هستید و از اوضاع آشفته آن خبر ندارید. نمی دانم شما چه چیزی در حوزه و روحانیت فعلی می بینید که به ما طلبه ها امید می دهید و ما را به صبر فرا می خوانید و ما را توصیه می کنید به خوب درس خواندن! نمی دانم وصف پریشان حالی ام را چطور توصیف کنم. خیلی از رفقایم از حوزه دل کندند و رفتند ولی چه کنم که انگار کسی دلم را به طلبگی - آن هم با این اوضاع آشفته ای که دارد - گره زده است. اگر حوزه و روحانیت به همین منوال پیش برود، باید به فکر مراسم فاتحه خوانی برایش باشیم. استاد! نمی دانی که در دلم چه خبر است. گویی قلبم می خواهد از شدت غصه از جا کنده بشود و از هم فرو بپاشد. حوزه ای که باید مظهر توحید و وحدت باشد، به کثرتی گرفتار شده که اگر نگوییم بیشتر از کثرت غرب است، ولی کمتر از آن نیست. استاد! از کجای این کثرت ها برایت بگویم؟! از مسئولینی که بیانات حضرت آقا، حتی تکانشان هم نمی دهد. از پنجاه درصد مسجد هایمان که بدون روحانی مانده. از اینکه حوزه ای که باید اول جایی باشد که به فکر حل معضلات اجتماعی باشد، حالا خودش آنقدر دچار معضلات است که حتی نمی تواند راجع به حل معضلات جامعه اش فکر هم بکند، چه رسد به اقدام. از اینکه ساختمان سازی در حوزه زیاد شده ولی آدم سازی نه؛ در حالی که حضرت امام فرمود: در حوزه هر چه پول و ساختمان زیاد گردد، درس و معنویت کم می گردد. از اینکه روحانیتی که باید بیشترین انس را با مردم جامعه داشته باشد، حالا آنقدر منزوی شده که فقط می توان آنها را در گوشه ی مساجد و حوزه ها یافت. از اینکه اسلام و قرآن و ولایت در حوزه غریب مانده اند. از ده سال عمری که برای خواندن این قیل و قال ها از طلبه ها صرف می کنند. از اینکه استاد در کلاس، نه خودش می فهمد که چه می گوید و نه ما، از طلابی که پس از ده سال درس خواندن، برای گذراندن معیشت خود، به کارگری و مسافر کشی روی آورده اند. از اینکه حداقل پنجاه درصد طلبه ها در آخر، طلبگی را رها می کنند. این درد ها و زخم های عمیق حوزه، چطور باید درمان بشود؟ روحانیت فعلی به سه دسته تقسیم شده است: دسته ی اول مسئولان متحجری هستند که با تحجر و مقدس مآبیشان دارند تیشه به ریشه ی دین می زنند و ضد ولایت تر از آنها تا به حال زاده نشده است؛ سخنان رهبری را به طور کامل گوش می دهند تا دقیقا برعکس و مخالفش را عمل کنند؛ به عبارت دیگر دسته ی اول، منافقینی هستند که مستقیما از طرف شیطان ماموریت دارند که چهره ی دین را کریه و زشت نشان بدهند. دسته ی دوم کسانی هستند که بی طرفند! بلکه آنجایی هستند که نانشان بیشتر در روغن باشد، این دسته از آخوند هایی هستند که دغدغه ی خاصی برای اسلام و مسلمین ندارند بلکه فقط به این دلخوشند که با نماز و روضه و منبری، اموراتشان سپری بشود. دسته ی سوم کسانی هستند که مثل من بی چاره درد را از عمق وجود احساس می کنند ولی نمی دانند که چه باید کرد برای دل خون امام زمان و رهبری. این بود آمال و افق های حوزه؟ استاد! ما را به چه امید می دهی و به چه فرا می خوانی؟ سوال نهایی ام از خدمت شما این است: با این آشفته بازاری که در حوزه و روحانیت هست، من به عنوان یک طلبه که خودم را مدیون امام و شهدا و رهبری می دانم، برای اینکه بتوانم رسالت تاریخی ام را به خوبی ادا کنم و بتوانم باری را از روی دوش رهبری بردارم و غمی از غم هایش بکاهم، واضح و روشن بفرمایید که دقیقا باید چه کار کنم؟ چه در روند تحصیلی و مطالعه و چه در روند عملی و تبلیغ. با تشکر فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به این موضوع فکر کرده‌باشید که قوام فرهنگ غرب در حال فروریختن است و تمدّن غربی خواسته یا ناخواسته توسط سیاست‌ مداران آن مقابله‌ی با همه‌ی مردم جهان را پیشه کرده‌است و این است راز آن که این تمدّن فروخواهد ریخت و فرایند رجوع به انقلاب اسلامی به عنوان طلایه دار دفاع از مردم در مقابل استکبار، روز به روز بهتر و بهتر و بیشتر و بیشتر شروع خواهد شد و این رجوع، رجوع به فرهنگ معنویِ انقلاب اسلامی یعنی تشیّع است که حوزه باید جواب‌گوی این رجوع در آینده باشد و اگر طلاب جوان امروز خود را برای چنین آینده‌ای آماده نکنند در عین آن‌که خدمت شایانی به اسلام نکرده‌اند، گرفتار نوعی بی معنایی خواهند شد. آری طلبه باید هم فقه خوبی را داشته باشد و هم حکمت و عرفان و قرآن را خوب تبیین کند و چنین آینده‌ ای را برای خود شکل دهد. موفق باشید

22216
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: من دانشجوی مهندسی مکانیک ام، اول می‌خواستم بدونم ترتیب خوندن کتب شما چطوریه و اول چه مباحثی رو شروع کنیم (مهدویت، معاد، مدرنیته و...). دوم اینکه وظیفه دانشجو چیه؟ سوم چطور از تنبلی دور شویم. چهارم چطور اعتماد به نفسم بالا بره. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان با حقیقت مرتبط شد، جدّیت او برای ارتباط با حقیقت شکل می‌گیرد و از سستی رها می‌شود و عملاً به نوعی از اعتماد به نفس دست می‌یابد. پیشنهاد بنده سیر مطالعاتی روی سایت است به اضافه‌ی دنبال‌کردن مباحث جلسات قرآنی روزهای شنبه.

وقتی دانشجوی این تاریخ متوجه‌ی حقیقت این دوران یعنی انقلاب اسلامی شد، دیگر معنای خود را سربازیِ این انقلاب می‌بیند. موفق باشید

22186
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱) نظرتون در مورد فرقه احمد بن حسن که اخیرا طرفدارانی را پیدا کرده چیست؟ «این فرقه حجت بودن خود را از طریق اسناد ضعیف و کتاب هایی که چاپ کرده و استخاره به این صورت که قبل از استخاره ذکری را می گویند وبعد به نیت او (احمد الحسن) استخاره می گرند و بعد استخاره هایی بسیار خوب و مناسب حجت بودن خدا باز می شود. و دیگر اینکه سه روز روزه گرفتن و توسل به حضرت زهرا (س) بعد سه روز خواب ائمه را دیدن. (متاسفانه این فرقه نو ظهور که طرفدار های های زیادی را داشته، عده ای از جوانان انقلابی و طرافدار اسلام که از این نظام بریده اند و فکر می کنند آرمان های انقلاب دیگر محقق نمی‌شود را مجذوب خود کرده به طوری که دیگر گوش به سخنان بنده و امثال بنده هم نمی دهند و راه و حقیقت را در آن فرقه می بینند،) و هرچه به رفقا گفته شده که این حجت نیس ولی زیر بار نرفته و روز به روز بر شک و شبهه این جوانان افزوده می شود. خاضعانه تقاضای شرح و روشنگری داریم تا بتوانیم به زبان امروز با جوانان مرتبط شویم و حقیقت انقلاب که بنا بر حدیث امام علیه سلام که می فرمایند حقیقت در دوره آخرالزمان مانند نوری که از پنجره می تابد و فضا را روشن می کند را نشان داد و کمکی به این جوانان خوب و دغدغه مند حقیقت کرده باشیم. همچنین لازم به ذکر است که وقتی از انقلاب اسلامی می خواهیم با این جوانان به گفت و گو بنشینیم شاید به دلیل مسائل روز کم حوصله گی کرده و می گوند اینها که شما می گوید جنبه شعاری دارد و حقیقت این نیست. ۲) استاد وظیفه ما چیه؟ و چیکار باید کرد؟ ۳) لطفاً راه مقابله با این فرقه و طریقه جوابگویی به افراد مجذوب شده به آن فرقه را بیان و کمی شرح دهید. باز هم عذر خواهی می کنم که مزاحم اوقات شریفتان شدم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم چیزهایی شنیده‌ام، ولی اطلاعات چندانی ندارم. احتمالاً سایت‌هایی هست که در این مورد تحقیق کرده‌اند. مگر مسیر رسیدن به حق از طریق علمای قابل اطمینان و راهی که امثال حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی در مقابل ما گشوده‌اند چیزی کم دارد که بخواهیم با استخاره و خواب، حقیقت را بیابیم؟!! موفق باشید

22166
متن پرسش
سلام علیکم استاد جان طاعات مقبول درگاه احدیت. شهادت امام موحدین علی علیه السلام تسلیت. استاد من با توفیق الهی تا جلسه ۹ ندای بی صدای انقلاب اسلامی را گوش کردم. خیلی سعی کردم با قلبم بفهمم و هواس حیوانی را کنار بزارم نمیدونم چقدر موفق شدم. نکاتی به ذهنم رسید. اولا: موقع شهادت حججی تو قلبم احساس کردم خیلی زیاد منم مشتاق شهادتم نه من بلکه خیلی از دوستان و آشنایان انگار آتشی بود که از قبل روشن بوده هنوزم روشنه بلکه بیشترم شده. ثانیا: تو قلب هم سن سالای من یا کوچکتر یه گرایشی به عدالت هست که اصلا نمی تونند ازش خارج بشن (من تو بزرگتر ها خیلی کم دیدم یا اصلا نیست) که این عدالت داره از ظرفش لبریز میشه و خدا بداد اینایی که ناعدالتی می کنند برسه (نمونه بارزش تکنوکرات ها و لیبرال های داخلی هستن که به امید خیر رساندن دارن کاملا شرشونو به ملت و دنیا میرسونند و این نکته را بگم که شر به خودشون میرسونند مثل کار شیطان که باعث عبور از خودشون میشه و رسیدن به خدا منجر میشه. ثالثا: یه نور خیلی قوی تو قلبم هست که میخوام برم اسراییل و با اسراییل بجنگم و اعتقاد راسخ به این دارم که دشمن ترین مردم به خدا و امام زمان (عج) همین ملعون ها هستن و فکر می کنم خدا هم همین را میخواد که ان شاءلله بزودی اتفاق می یوفته. استاد با توجه به ایکه جبهه کفر که تمام قد در حال حاضر مقابل ما ایستاده و طبق نظر شما هم خدا هم قطعا همین رو میخواد اما خیلی ها از جمله خود ما بچه های مذهبی هم احتمال داره ریزش کنیم چون واقعا وضعیت دود آلود است. پیشنهاد شما برای این طیف از دوستاداران ولایت و امامت و رهبری چیه؟ ممنون میشم. لطفا اگه امکانش هست خصوصی جواب بدین. ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر رفقای وِلایی متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی بشوند و توجه کنند خداوند در این تاریخ با انقلاب اسلامی بنا دارد صحنه‌هایی را به‌وجود آورد که در آن صحنه‌ها استکبار با همه‌ی قدرت و ادعایش، خوار گردد سعی می‌کنند به بهترین نحو خود را در مقابل جبهه‌ی کفر قرار دهند و این نحوه حضور در جبهه‌ی انقلاب اسلامی را از آنِ خود کنند. موفق باشید  

22159
متن پرسش
به نام خدا استاد عزیز سلام و عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت مولای متقیان مرد علم و سیاست و معنویت امیرالمومنین (ع). درد و دلی بیش نیست و انتظاری هم برای پاسخ نیست همین که شما هم تاسف بخورید خوبه. هر کجای شهر که قدم از قدم بر میداری خون به جوش اومده مردم رو می بینی که کاری ندارن کجا و پیش چه کسی اند و فقط میخوان سفره دلشونو باز کنن تا یا اروم بشن یا طرف (های) مقابل همراهیش کنن! نانوایی یا تاکسی یا مسجد و مدرسه و... نداره همه جا دیگه شده شکوه و شکایت، کمتر کسی هست که بخواد از نظام مقدس جمهوری اسلامی (!) ایران تمجید و تعریف کنه! و همه دارن اظهار ناراحتی میکنن، دقیقا این جمله رو از هزاران نفر شنیدیم! «۴۰ ساله دارن حکومت میکنن اما روز به روز وضع مردم بدتر میشه!» خب راست میگن! درسته تمام خوبی ها و محاسن عجیب و بزرگ انقلاب اسلامی رو نمیبینن اما باید بپذیریم که «نزدیک است که فقر کفر به بار آورد.» و الا مردم از بی عدالتی خسته شدن! از آزاد و خوش و خرم بودن بابک های زنجانی (که الحمد لله رسانه ملی به خاطر حفظ آبروی این شخص محترم هنوز میگه ب.ز) و سعید طوسی و امثال اینها که هم با مال مردم بازی کردن و هم جون مردم، برنامه زیبای ماه عسل رو تماشا کنید! خانوم باردار در زندانه به خاطر فقط چند میلیون! پسر جوان حبس میکشه به خاطر ۱۴ سکه مهریه! اما آقا زاده ها و ب.ز ها (بخوانید بُزها) دادگاهشان هر روز به سال بعد موکول می شود و هیچ! خبر تجاوز جنسی در مدرسه غرب تهران رو شنیدم و نامه حضرت آقا را به آقای آملی دیدم! آقا هم می داند اگر نامه نمی نوشت از این آقایان بی عرضه آبی گرم نمی شد! می گویند تقصیر دولت تدبیر و امید هست! بله برای جانفشانان این دولت (که اردیبهشت پارسال از مال و ابروشون مایه گزاشتن تا شدن ۲۳ میلیون) هم ثابت شده که ۵ ساله داریم سقوط می کنیم! اما خب مگر ۱۰۰% این دولت آدم های غرب زدس؟! یعنی یک فرد با خدای انقلابی توشون نیست؟! اگر نیست که «هیچ» اعتراضی ندارم! اما اگر هست و آقایان روحانیت و امثال شما عزیز که لباس دین بر تن دارید و مردم چشماشان به شماست (چه بپذیرید چه نه) اگر کاری نکنید و صدایتان رو بلند نکنید (آنقدر که مردم بشنوند نه فقط بین الصلاتین و کلاس درس آن هم در حوزه علمیه) بدانید که در حق خدا و اهل بیت (ع) که هیچ در حق خمینی کبیر هم ظلم بزرگی کردید و آن دنیا یقه تان رو بدجور می گیرد! هر روز به بهانه های مختلف اعتراض و اغتشاش! یک روز بیکاری، یک روز بنزین، یک روز ربا و سود بانکی (البته بانکداریمان اسلامیست فقط غربی ها با خدا و رسولش می جنگند که سود صفر درصد دارند) یک روز دلار، یک روز تخم مرغ! چه کفرآوره که فقط حرف بزنیم و به حسن روحانی و همکارانش انتقاد کنیم و بیانیه بدهیم! چه مسخرست که آقایان جشن تاج گذاری (شما بخوان عمامه گذاری) بگیرند و در استخر بمیرند و ناهارشان ۵۰۰ میلیون (چند صفر داره؟!!!!) خرج بردارد و عده ای در سیستان و بوچستان بر سر یک لیوان آب با هم دعوا کنند! چه مسخرست که دکل نفتی به دست آقایان گم شود و من خوزستانی نفت و گاز و... زیر پام عین رودخونه حرکت کنه و نون رو از نانوایی عاریه بگیرم (باور کنید که این حرفم حقیقت داره به شهر آغاجری سفر کنید تا ببینید البته این حرف رو سالها پیش امام راحل راجب پهلوی زدن اما امام کجایی که حرفتو الان به تدبیر و امید زدم) چه جالبه که کالای ایرانی مقام معظم رهبری را علم می کنند اما قیمت ماشین و دلار و خونه و تخم مرغ و هر چیز کوچیک و بزرگ دیگه اما ایرانیشو ۱۰۰برابر میکنن و خارجیشو ارزون! چه زشته که تمام دغدغه دولتت فیلتر تلگرام باشه و برجام و عکس با برجامیا! چه زجر اوره که حرفت فقط شنیده بشه و عمل نشه! استاد گلم ناراحت نشی اگر لحنم تند بود باور کن من فقط ۱۸ سال دارم اما دیگه خستم!!!! موفق باشید یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌قدر می‌توانم به عنوان کسی که هم در جوانی، نظام شاهنشاهی را تجربه کرده است و هم در میان‌سالی و پیری، نظام جمهوری اسلامی را می‌شناسد؛ عرض کنم همین حساسیت‌های امثال شماست که نشان می‌دهد انقلاب اسلامی زنده است و نمی‌پذیرد مردم سیستان و بلوچستان در آن سرنوشتِ آزاردهنده دفن شوند. می‌ماند که چگونه برای مردم روشن کنیم با همین انقلاب و بازگشت به اصل و آغازینِ آن باید از این مشکلات گذشت. زیرا هدیه‌ی استقلالی که انقلاب اسلامی به مردم ما ارزانی داشته است، اصلی‌ترین بستر برای اقدامات بعدی است. موفق باشید   

22160
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در مبحث ندای بی صدای انقلاب اسلامی به نظر می رسد که اشاره به یک حقیقت وجودی دارید. اگر این یه حقیقت وجودی است آیا درست است که بگوییم پس باید در تمام طول تاریخ بوده باشد و در هر برهه ای در طول تاریخ با جلوه ای خاص ظهور پیدا کرده باشد. آیا این حقیقت وجودی همان انقلابی نیست که گاهی به دل مومن و به دل مومنین در طول تاریخ ‌افتاد و آن ها را وادار به انجام کاری کرد تا نور حقیقت توحید در عالم را متذکر شوند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به آن معنا که حضرت حق می‌فرماید: «کُلَّ یومٍ هو فی شأن» یعنی در هر شرایط تاریخی، حضرت ربّ العالمین به نحوه‌ای ظهور می‌کند تا گوهر هدایت را در مقابل انسان‌ها بگشاید. موفق باشید

22147
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و قبولی طاعات: استاد محترم، امروز با توجه به تغییر ذائقه دانشجویان در دانشگاه ها و گاها سیاه نمایی هایی که دشمنان علیه بسیج و حزب اللهی انجام داده اند، فضای دانشگاه به سمتی رفته که دانشجویان معدودی سمت بسیج دانشجویی می آیند و از سمت دیگر با توجه به لزوم حضور بسیجیان در عرصه های مختلف علی الخصوص بین دانشجویان و تبدیل کردن بسیج دانشجویی به مرجع امور دانشجویان این امر نیازمند این مساله است که بسیجیان از پایگاه ها بیرون آمده و بین دانشجویان حضور پیدا کنند. حال با در نظر گرفتن این نکته که دانشجویان دختر بسیجی دارای شان و مقامی هستند و انجام هر کاری مناسب شخصیت آنها نیست این سوال برای بنده مطرح شد که آیا حضور دانشجویان دختر در سطح سالنهای دانشگاه در قالب برگزاری غرفه های پاسخ به شبهات اعتقادی و سیاسی و یا صحبت چهره به چهره با دانشجویان یا قرار دادن میز و صندلی های گفتگو در سطح سالن با حفظ شئونات برای پاسخگویی به نیازهای دانشجویان دختر امری صحیح است یا خیر؟! البته دانشجویان بسیجی داخل خوابگاه ها هم فعالیت دارند اما به دلیل تعداد کم دانشجویان خوابگاهی و ساعات حضور آنها در خوابگاه که بعد از ساعت 21 شب است (و موجب ایجاد محدودیت از سمت خانواده ها دختر بسیجی بابت حضور در خوابگاه شده است) این فعالیتها محدود هستند و از سمتی عمده دانشجویان بومی هستند و در خوابگاه زندگی نمی کنند، لطفا بفرمایید که آیا این امر صحیح است؟! و همچنین میزان و کیفیت حضور دانشجویان دختر بسیجی به چه صورت باید باشد؟! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیج دانشجویی وظیفه دارد فضایی را جهت تفکر ایجاد نماید تا دانشجویان به تاریخی که از طریق انقلاب اسلامی ایجاد شده فکر کنند و متوجه‌ی زمانه‌ی خود و مسئولیتی که به عهده دارند بشوند و به همین جهت بسیج نباید با روحیه‌ی امنیتی و تحکمی به میدان بیاید. حال تذکر به امر مسئولیت تاریخی چه در یک سالن بزرگ باشد و چه در خوابگاه و چه با نصب تابلوهای زیبا؛ عمده آن است که برای تذکر نسبت به انقلاب اسلامی، ما در لاکِ دفاعی نباید فرو رویم بلکه پیامبروار باید متذکر این امر بزرگ باشیم. موفق باشید   

22146
متن پرسش
با سلام: در خصوص سوال ۲۲۱۳۷ استاد متوجه این مطلب که فرمودید هستم ولی سوالم دقیقا این بود که الان در جامعه همه به یک نوع، تفکر نمی کنند و برداشت ها در مورد انقلاب متفاوت هست و کسی که نیاز ولی فقیه را حس کند و هدف ایجاد انقلاب اسلامی رو بفهمد و بداند که امریست الهی و ان شاءالله به حکومت جهانی امام زمان (عج) منتهی می‌شود خوب حسابش جداست و بحثی نیست و در حد خودش کمک به حرکت مسیر انقلاب جهانی مهدوی می کند. ولی استاد منظورم این بود که در این زمانه ما طوری شده که بعضی ها فقر، اختلاس، بیکاری، ازدواج، دعوای احزاب و خلاصه بیشتر مشکلات را علت آن را رهبری میدانن و در بین جامعه در بحث ها بیشتر این را می گویند که مگر رهبر در راس انقلاب نیست پس چرا اقدامی صورت نمی گیرد و هزاران سوال. چرا می گوید مذاکره نرید ولی می روند؟ چرا مهره های ناکارامد حذف نمی شوند؟ چرا راحت اختلاس می شود؟ چرا راحت گرانی می شود؟ چرا جوانان شرایط ازدواجشان سخت تر می شود؟ چرا مدرک گرایی و سیستم اموزش مشکل ایجاد می کند چرا بی حجابی رونق گرفته چرا مدیران نجومی بگیر می شوند و کارگران بدبخت چرا و چرا های فراوان. وقتی هم که بگوییم مثلا بعضی ها دنیا طلب شده اند می گویند چرا سمت دارن خلاصه استاد هر جوابی بدهیم باز چرایی دیگر. خوب مردم در رنجند و بیشتر آنها بی منظور می گویند نه اینکه مخالف نظام باشند سختشان است شاید هنوز واقعیت این نظام و هدف والای آن که امریست الهی را هنوز به جان درک نکرده اند شاید هنوز به واقعیت، معنی امنیت و این هدف را حس نکرده اند شاید به این باور نرسیده اند که امام خمینی وقتی گفت امریکا شیطان بزرگ است را تجزیه تحلیل نمی کنند که چرا گفت؟ بیشتر مردم قلب و دلشان با خدا و انقلاب هست ولی شرایط موجود صدایشان را در اورده که چرا دارند. وقتی بگویی رهبری باید کشتی انقلاب را سکانداری کند تا به ساحل مهدویت برساند می گویند چرا روسا همکاری نمی کنند و چرا باید هنوز بمانند؟ وقتی بگویی رهبری با دید عارفانه و الهی انتها را می بیند می گویند پس الانمان چی؟ وقتی بگویی این نهضت از شروع تا الان چقدر خون داده و در این را شهید شدند می گویند پس چرا اختلاس میشه که خونشان پایمال بشه؟ اگر بگویی شاید اینها خواست خدا باشد تا مردم به مرور حق و ناحق را تشخیص بدهند و درست انتخاب کنند و شاید اینها مقدماتی باشد برای ایجاد ظهور، می گویند الان بازار پیش گویی ها را ندیده ای که مثلا شاه نعمت اله ولی گفته در چهل سال فلان می شود و از این جور پیش گویی ها پس چرا حرفی از اراده الهی نیست زمان اهل بیت هم یکی صلح کرد یکی دست به شمشیر، خون داد یکی زندانی شد یکی خانه نشین. بگویی زمانه ما صلاح بر مثلا مدارا کردن است تا اتحاد و انسجام حفظ شود و دشمن رخنه نکند می گویند به چه قیمتی مگر با ماهواره و شبکه های ناجور اجتماعی در خانه ها رخنه نکرده و چرا فلان آخوند یا فلان استاد یا دکتر و فلان شخصیت به بیراهه می رود بگویی همه را با هم یکی نکنیم می گویند مگر اینها الگو نیستند چرا اگر فاسند دارن جولان می دهند؟ در کل استاد جدا از اینکه دشمن دنبال ایجاد شکاف و فاصله هست الان داره هم دید مردم بد میشه هم بدتر اعتقادات و باورها زیر سوال میره. استاد جان آنکه انقلاب و ولی فقیه را فهمید که هیچ ولی در جواب آنهایی که هنوز برایشان روشن نشده، واقعا باید چه جوابی داد تا قانع شده و روشن شوند و آنها هم دیدشان مشخص شود. خیلی ها قلبشان با اسلام و روحانیت و رهبریست شاید ذهنشان شفاف نشده. اصل سوال من این است در جواب این جور تفکرات باید چه کرد سکوت کرد یا جوابی بدهیم که روشنگری باشد و قلبن قانع شوند؟ از این که طولانی شد معذرت، وقت شما عزیز است ولی استاد این موضوعیست که همه جا با آن مواجه ایم. با تشکر از حوصله ای که بخرج دادید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که قرآن قیام به قسط و عدالت را در زیر دستورات الهی به عهده‌ی مردم گذاشته است. در سوره‌ی حدید آیه‌ی 25 می‏ فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ». به راستى پيامبران خود را با بیّنات روانه كرديم و با آن‌ها كتاب و میزان را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند و حدید را كه در آن سختی زیاد و سودهایی برای مردم است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه كسى او و پيامبرانش را به غیب يارى مى‏ كند، آرى خدا نيرومندِ شكست ناپذير است.

 می ‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا» یعنی ارسال رسول با تدبیر الهی بوده و می‏ گوید «ما» فرستادیم تا نظر را متوجه خداوند و کارگزاران الهی کند. اینان رسولان را فرستادند تا آن‌ها به جای خدای نامحدود بتوانند عمل کنند. «بِالْبَيِّنَاتِ» با چیزی رسولان را فرستادیم که هم خودش روشن است و هم روشنی‏ بخش و روشنگر است و طرف مقابل هم از این سخنان بهره می ‏برد زیرا تنها برای خودِ رسول روشن نبوده، قدرت روشنگری هم دارد و طرف مقابل که با آن بیّنات روبه‌رو شود مطالب زیادی برایش روشن می ‏شود - حتی معجزات هم نمونه‏ هایی از بیّنات‌اند- و این شیوه عمومی کسانی است که صاحب رسالت‏ اند، چه انبیاء یا جانشینان آن‏ها و شیوه‏ هایی که این بزرگان از آن استفاده می ‏کنند امور بیّن ‏اند و از همه راه‏های بیّن استفاده می‏ کردند. گویی پیامبران وارد فضای تاریکی شده ‏اند که انسان‏ها در آن فضا خودشان را هم نمی ‏بینند و نمی ‏شناسند و پیامبران آمده ‏اند تا با بیّناتِ خود، تعریف جدیدی از خود بیابند تا شرایط تغییر کند و از تاریخ جاهلیت که نه در آن ابدیت برای انسان مطرح بود و نه استعداد رسیدن به قرب الهی برای انسان معنا داشت، به تاریخ دیگری وارد شوند که دستور عمل‏ های خاص خود را دارد لذا می‏ فرماید: «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» با پیامبران کتاب و میزان نازل کردیم تا آن‏هایی که در کنار پیامبران قرار می‏ گیرند از آن بهره ‏مند شوند.

بحث «اِنزال» را به میان می ‏آورد که پایین‌آوردن است نه یاددادن به پیامبر، زیرا این دستورات، باطنی معنوی دارند و نازل شده ‏اند تا برای مردم قابل فهم باشد. «میزان»، آن قدرت تشخیصی است که چگونه از کتاب و دستورات الهی استفاده کنیم و این هم با پیامبران نازل می‏ شود و در رابطه با میزان، انسان‌ها وزن هر دستوری را تشخیص می‌دهند تا آن‌جا که اگر دو دستور معارضِ همدیگر شدند می‏ فهمند وزن و اهمیت هرکدام چه قدر است و کدام را باید بر کدام حاکم کرد. چنین تشخیصی با پیامبران نازل می‏ شود و هر آن کس که در کنار پیامبران قرار گیرد از چنین توانایی بهره ‏مند می‏ شود و گرفتار تحجر نمی ‏گردد. در ادامه می‌فرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» برای آن که مردم جهت اقامه‌ی قسط به‌پا خیزند. هدف اولِ ارسال رسولان قیام به قسط است تا مردم خودشان به‌پا خیزند نه آن‌که پیامبران به هر قیمتی اقامه‌ی قسط کنند، اگر مردم خواستند خودشان قیام کنند و درگیر موضوع شوند تا اولاً: جبهه مقابل خود را بشناسند. ثانیاً: بدانند برای اقامه قسط باید خود هزینه کنند و پیامبران شرایط چنین انتخابی را فراهم نمودند و آن‏ها را از انتخاب‏های خطا آزاد کردند و موفقیت در این امر مربوط به مردم است که اقدام بکنند یا نکنند. پس وقتی در روایت داریم: «ارتَّد الناس بعد رسول الله الا ثلاثه»[2] بعد از رسول خدا (ص) همه به نحوی منحرف شدند مگر سه نفر، باید بگوییم مردم کوتاهی کردند یا رسول خدا؟ در حالی‌که رساندن کتاب و میزان به عهده‌ی پیامبران بود و قیام به قسط به عهده‌ی مردم می‌باشد.

مردم باید تلاش کنند خود را در تاریخی که شروع شده شکل دهند و این جا است که مافوق عدالت، آزادی به میان می‏ آید و نباید با هر شیوه‏ای به اهداف خود رسید و آزادی انسان‏ها را زیر پا گذاشت و به همین جهت علی (ع) حاضر نیستند مثل معاویه با زیر پاگذاردن آزادی مردم، عمل کنند و به هر قیمتی به اهداف خود برسند. در معنای «قسط» باید متوجه ضد آن یعنی «جُور» شد که به معنای دادن حقِ یکی به دیگری است هر چند خودش هم راضی باشد[3] پس قسط یعنی حق کسی را دادن و دین آمده تا حقوق در همه جا و در همه چیز رعایت شود. هدف در حرکت انبیاء آن است که مردم به شعوری برسند که حقوق هر چیزی و هر کسی رعایت شود و در این راستا به پا خیزند تا مقسِط شوند و قاسط مقابل این هدف قرار دارد و تلاش دارد این اتفاق نیفتد - مثل معاویه -.

در ادامه می‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و حدید را فرو فرستادیم که در آن سختی زیادی هست و منافعی برای مردم دارد. در چنین شرایطی که مقسطین یک طرف ایستاده‏ اند و قاسطین در طرف دیگر، دستوراتی با شدّت و حِدّتی خاص نازل شده که منجر به قتال و مبارزه می ‏شود[4] که در آن سختی شدیدی هست. بعد از آمدن بیّنات، در مقابل آدم‏هایی که حق برای‏شان روشن شده و جلو فهم خود ایستاده، برخوردهای شدید در میان می ‏آید. نمونه نزول برخورد شدید دستوری است که می‌فرماید: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ» که به رسول خدا (ص) دستور داده با کفار و منافقین مقابله کند، این به معنای آن نبود که حضرت با منافقین جنگ کنند، بلکه به معنای همان برخورد سختی است که حضرت با آن‏ها داشتند و این شدت و حدّت نیز نازل شده و ریشه‌ی الهی دارد.

اگر آن برخوردهای سخت انجام شود، منافعی نیز برای مردم دارد و مردم در انتخاب خود گرفتار راهی نیستند که دشمنان دین در مقابل آن‏ها شکل داده ‏اند و نمی ‏گذارند مردم به آنچه فهمیدند و اعتقاد دارند عمل کنند.

هدف از ارسال رسولان را یکی قیام مردم به قسط مطرح کرد و دیگر «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» با توجه به واژه‌ی «عَلِمَ» که هم به معنای دانستن است و هم به معنای نشانه‏ گذاری، می‏ توان در معنای آیه گفت: رسولان را با آن لوازم فرستادیم تا خداوند نشانه بگذارد که چه کسی او و رسولان‏اش را بالغیب یاری می کند، یعنی وقتی رسول در صحنه نیست و با رحلت خود غایب شده است، اینان آن مؤمنین واقعی هستند که به شخصیت‏ها حتی به شخصیت رسول هم بند نیستند و در غیبت رسول هم او را با پیروی از سنت ‏اش یاری می‏ کنند. اینان آن‏هایی‏ اند که خداوند نشانه‏ های خاصی برایشان قائل است و تأکید بر اهمیت مؤمنین آخرالزمان نیز در این راستا می‏ تواند باشد و این که فرمود خدا را یاری کنید از جهت ضعف خداوند نیست زیرا که او قوی و عزیز است، بلکه برای آن است که بندگان زندگی را با آزادی برای خود شکل دهند.

خلفا و جانشینان واقعی رسولان همان شأنی را دارا می ‏باشند که رسولان دارا هستند و در این رابطه وقتی به حضرت صادق (ع) بنگریم می ‏بینیم که چگونه وظیفه خود می ‏دانسته ‏اند به هر شیوه ممکن و در زوایای مختلف ارائه بیّنات کنند و شما با امامی روبروئید که می‏ خواهد مردم را از تاریکی‏ ها نجات دهد و با کودتا در مقابل حاکمان این مشکل حل نمی‏ شود بلکه با تربیت شاگردان و گسیل آن‏ها به اقصا نقاط جهان اسلام این ممکن محقق می‌گردد.

2- از طرفی در بعضی موارد که افراد بنای دیدن حقیقت را ندارند، خود پیامبر هم کاری از پیش نمی‌برند چه رسد به ما. خداوند در قرآن به پیامبرش در مورد این افراد می‌فرماید:  «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»(حجر/3) بگذار آنها بخورند، و بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد؛ ولى بزودى خواهند فهميد! موفق باشید  


[2] - رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏3، ص: 121

[3] - بعضی از یاران علی (ع) در ابتدای حاکمیت آن حضرت از حضرت خواستند حقوق آن‏ها را به امثال مروان حکم بدهند تا از فتنه دست بردارند و حضرت فرمود آیا نصرت و پیروزی را با جور به دست آورم؟

[4] - هر چیزی که دارای شدت و حِّدت است، حدید می‏ گویند. 

22142
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: عذرخواهم از اینکه وقت شما را می گیرم، چند سوالی داشتم از محضرتون ۱. اگر بنا به تقریر جزوه اعتکاف ۹۷ و مباحث شما در آنجا باشد، درست است که در دوران حضرت امام زمانی در جهان حاکم بود که اولا امام آن را شناخت و ثانیا امام به فرا زمان خود سیر کرد و ثالثا مردم را هم بوسیله اراده الهی به فرا تاریخ خود سیر دادند؟ ۲. آیا انقلاب اسلامی رخدادی در زمان ما می باشد؟ یا یک نوع حضور در زمان است یا خود زمان است؟ ۳. اینکه می فرمایید ما نیاز به تذکر تاریخی داریم تا مردم متوجه حقیقت حضور انقلاب اسلامی در زمان خود بشوند و در جای دیگر می فرمایید ما باید فراتاریخ باشیم و نیز جای دیگر می فرمایید زمان ما زمان پوچی هاست، با هم منافاتی ندارند؟ ۴. شما در چه مقام و در چه فضایی می فرمایید که ما مثل سابق به علم کلام نیاز نداریم و به زبان وجود نیاز داریم تا از دوگانگی رها شویم؟ (شما در قبال نگرانی دانجشویان از صحبت های مصطفی ملکیان فرمودید جواب فکر با فکر است، خب با علم وجود که نمی شود جواب شبهات کلامی را داد؟) با تشکر از پاسخگویی جنابعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علت آن‌که مباحث برایتان ابهام دارد، به جهت آن است که مخاطب آن مطالب، رفقایی بودند که مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را کار کرده‌اند. توصیه‌ی بنده نیز همان است که به آن دو بحث و شرح صوتی آن رجوع فرمایید وگرنه همچنان این ابهامات در همه‌ی سخنان بنده برای مخاطبان پیش می‌آید. موفق باشید

نمایش چاپی