بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: غرب‌شناسی و مدرنیته

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
27532
متن پرسش
سلام علیکم: در یکی از پرسش های قبلی، کانت و دکارت را دو فیلسوفی دانستید که مقابل انحراف زمانه شان ایستادند و تکیه صرفا روی آنها و تمرکز تنها روی آنان برای مدرنیته این فضا را ساخت. کمی این مطلب تان برای من مبهم است از این جهت که کانت و دکارت که پدران عقل مدرن اند و نظریات بیکن حتی توسط دکارت رنگ و لعاب خاص خود را گرفت و از رسیدن به حقیقت متعالی اندیشه این دو شخص مایوس است و در یکی از مطالب تان فرمودید حتی می‌تواند ما را در گردونه توهم بیاندازد و وجود و نفس انسان را در حد شک و فکر درباره تشکیک که همان تشکیک هم ایرادات جدی دارد، تقلیل می‌دهد و حتی به تعبیری شروع روحیه جهانی شدن مدرنیته بر پایه اندیشه دکارتی است و یا کانت که شخص مذهبی و اخلاق گرایی است ولی با تعریفی که از اخلاق و وجدان و جدایی آن از عقل می‌دهد و رسما مقابل اخلاق و معرفت وحیانی است و حتی به تعبیر خودتان در کتاب سلوک ذیل شخصیت حضرت امام (ره)، در فضایی که این دو متفکر و پدران عقل مدرن ساخته اند مواجهه با اندیشه امام و انقلاب قطعی است و قطعا اندیشه درکارت و کانت روبروی اندیشه حضرت امام هست و این دو متفکر راهی را رفتند که با مبانی حکمت و سلوک فکری حکما و متفکرین متاله نظیر صدر المتهالین و امام راحل نمی‌خواند و ما در مکتب فکری انقلاب و امام خمینی با تاکید بر وحی و بصیرت ملکوتی، معتقد به تجلی و ظهور حقیقت و اتصال به عالم قدس و معناییم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که عرض شد یک وقت متفکر را در دستگاهِ فکری‌اش با اسلام و یا فیلسوف اسلامی مقایسه می‌کنیم که همان نکاتی است که می‌فرمایید. ولی یک وقت فیلسوف را در جایگاه خود و نگاهِ عقلی می‌نگریم. در آن جوابی که عرض شد خواستم از این زاویه غفلت نشود و جایگاه تاریخی فلاسفه‌ی غربی مدّ نظر قرار گیرد و تازه در این‌که می‌شود از نگاه فیلسوفانه کانت و دکارت و هگل و حتی هایدگر سوء استفاده کرد؛ امر دیگری است. از این‌ها هم که بگذریم شخصیت فیلسوف است که باید مشغول وجوهِ شخصی آن نشویم وگرنه حتی آقای محمدعلی فروغی که سعی دارد آن‌همه فیلسوفان غربی را تجلیل کند، از دستِ ضعف‌های اخلاقی فرانسیس بیکن کلافه است.

مواجهه با هر فیلسوفی چگونه باید باید باشد، یک بحث است؛ آن فیلسوف در آنچه ما هستیم، بحث دیگری است. تازه در تاریخی که مدرنیته عالم‌گیر است و آن فیلسوفان در آن تاریخ و یا با آن تاریخ به ظهور آمده‌اند، نگاهی دیگر. تصور بنده آن است که عموماً ما سعی نمی‌کنیم جایگاه تفکر فیلسوفان را درک کنیم، بلکه به روش کلامی با آن‌ها برخورد می‌نماییم. در نتیجه پایِ ردّ و قبول به میان می‌آید. بحثی تحت عنوان «فلسفه‌ی غرب در دو مرحله» شد که بر روی سایت به آدرس http://lobolmizan.ir/sound/1305 می‌توانید دنبال بفرمایید. احتمالاً نکاتی را در رابطه با عرایضی که مطرح شد داشته باشد. موفق باشید     

27531
متن پرسش
سلام علیکم: مطلع هستید که علامه جوادی آملی هم در تفسیر تسنیم و هم در یکی از بیاناتشان این نظر که انسان حیوان ناطق است و بصورت متواتر از ارسطو نقل می شود و حتی در غرب کار بجایی رسید که انسان را بسیاری نظریه پردازان محوری و مطرح، حیوان شگفت انگیز یا حیوان نجیب یا حیوان غیر قابل اعتماد یا حیوان نمادین نامیدند و حتی گفتند باید انسانها را از توحش به تاهل از طریق علوم تربیتی رساند و سپس متمدن کرد از طریق علوم اجتماعی، را رد می کنند و موضع محکمی مقابل آن می گیرند و مقابل نظریه غالب انسان؛ حیوان ناطق می آیند نظریه انسان؛ حی متاله را مطرح می کنند. آیا یکی از مهم ترین علل اینکه غرب خواست آزادی اجتماعی را بدون آزادی معنوی پدید بیاورد و تمدنی به قصد تصرف در طبیعت به قصد ارضای حال خویش و ابزار سازی بسازد، همین نیست که مدام انسانها را در وهله اول تعریف حیوان می دانند که باید اهلی و متمدن شود و حتی علامه جوادی آملی صرفا هم نمی آیند مقابل این نظریات موضع بگیرند بلکه مقابل همان حیوان ناطق هم واکنش جدی نشان می دهند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید دستگاهِ منطق ارسطویی است که مطرح می‌کند هرچیزی باید بر اساس جنس و فصل آن تعریف شود. تعریف حیوان ناطق بر اساس آن منطق، تعریف درستی است یعنی انسان از نظر جنس، به معنای منطقی آن نه جماد است و نه فرشته. و از نظر فصل هم، ناطق است یعنی قدرتِ درک دارد حتی اگر آن را متألّه بدانیم، از آن تعرف، خارجش نکرده‌ایم؛ می‌ماند که اگر دستگاه خود را تغییر دهیم مثلاً با دستگاه اصالت وجود به موضوع بنگریم، دیگر آن تعریف، تغییر می‌کند و با موجودی روبه‌رو هستیم که ظهوری از وجود است. و یا اگر انسان را مانند هایدگر و گادامر عین فاهمه‌ی تاریخی بدانیم، دیگر جایی برای تعریف ارسطو که بر اساس اصالت‌دادن به ماهیتِ موجودات آن‌ها را تعریف می‌کند؛ نمی‌ماند هرچند به هر صورت تعریف منطقیِ پدیده‌ها در جای خود باقی است. موفق باشید      

27512
متن پرسش
من اینجور فهم می کنم آیا درست است؟! علوم تجربی و علوم انسانی در بستر تمدن و فرهنگ غرب زاییده شده اند. یکی به نحو اقتضاء مثل علوم تجربی و یکی به نحو اضطرار مثل علوم انسانی. گمان می کنم برای عبور از فرهنگ و تمدن غرب باید به اضطرار علوم اقتضائی را بگیریم و اضطراری را اصلاح کنیم تا کم کم وارد تمدنی شویم که علوم متناسب با خود را به صحنه آورد؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین طور است که می‌فرمایید. به نظرم تفصیلِ بحث را در پرسش و پاسخ ۲۷۵۱۱ می‌توانید بیابید. موفق باشید

27511
متن پرسش
سلام علیکم: در پرسش و پاسخ ۲۷۴۹۰ اشاره ظریفی داشتید که تفاوت علوم اسلامی و علوم انسانی در چیست و به شخصه بسیار بهره مند شدم. حقیقتا وقتی به تاریخ مدرنیته نگاه می کنیم می بینیم که نطفه علوم انسانی در قرن ۱۸ و ۱۹ بسته می شود و متناسب جهت گیری های ویژه پس از عصر رنسانس و متناسب طرح بزرگ مدرنیسم چیده می شود و اساسا تعریف نوینی از عالم و آدم دارد و من معتقدم علوم انسانی، شان کلامی برای عالم مدرن دارد و این شان کلامی را هم دارد ایفا می کند. ولی بحث اینجاست که تا سخن از احیاء تفکر اسلامی و علم دینی و علوم اسلامی برخاسته از قرآن و عترت و طرح کلی اندیشه اسلامی می زنیم و اینکه علوم انسانی در بستر مدرنیته مطرح می شوند و انسان مدرن به کجاها دارد می رود و به قصد تصرف در طبیعت به قصد ارضای حال درونی و تمتع هر چه بیشتر چه برنامه ها و الگوهای توسعه که نمی ریزد، این مطلب پیش میاد که شما فهم آسان و بسیط و دم دستی از عالم و عقل کنونی و جهان مدرن دارید و تازه ما تا آمدیم مدرنیته را بشناسیم، پست مدرن ها آمدند و مساله مطرح کردند و ما هنوز بدون توجه به ظرفیت ها و داده ها و اینکه آیا اصلا بنیه تمدن سازی داریم یا نه مدام از علوم انسان ساز در بستر اسلام و انقلاب و تمدن نوین اسلامی می گویید و فکر می کنید بین اندیشه شما و جهان کنونی فاصله ای نیست در صورتیکه هم اکنون هم حتی سرتاپای شما را مدرنیته فرا گرفته و دارید برای خود حتی برهوتی را بزرگ و بزرگتر می کنید. عجیب است که چرا برخی از این سو به اهمیت علوم انسان ساز اسلامی واقف نیستند و برخی از طرفی فکر می کنند اگر همه مردم حرفهای حضرت آقا رو تایید کنند و حجاب رو رعایت کنند و رفتارهای ناقض فقه و احکام در جامعه نباشه و یکسری بد اخلاقی ها صورت نگیره و مردم هم همه پر شور بیان راهپیمایی ۲۲ بهمن، تمدن ساخته میشه حالا ما در قواعد جامعه سازی و تمدن سازی از الگوی توسعه و عالم مدرن بهره بردیم هم دیگر مهم نیست و فوقش جاهای خوب تمدن غرب را می گیریم و جاهای بدش را حذف می کنیم مثلا در علوم انسانی میاییم نظریات و مدل های اجرایی و نظری رایج را می گوییم کنارش چند آیه و حدیث می گذاریم و چند حکم فقهی و مسئله توضیح المسائل و حدود شرایع اخلاقی می گوییم و خب خوشحالیم دیگر ما علم دینی تولید کردیم. واقعا گام دوم وقت آن است که بستر خود را اساسا نشان دهیم ماورای مدرنیته و روبروی نظم مدرن و نوین جهانی و عالم انسان مدرن است و ما زمین متفاوتی را تعریف کرده ایم پس به قول جناب حافظ: «عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی». ما عالم و نقطه ثقل انسان، جامعه و تمدن دیگری مطرح کرده ایم و لذا وقتی عالم دیگر تعریف شد نیازمند ابزار و نظم و قواعد خاص خود است و قطعا بایستی در علوم انسان ساز تحول جدی رخ دهد. باید محور علوم انسان ساز، همان علوم اسلامی و عقل قدسی باشد که شریعت الهی بعنوان راه حقه فلاح بشر و راهنمایان شریعت مقابل ما می گشایند تا به اسماء الهی و سنن حضرت حق بنگریم. ولی قطعا باید بصورت انتقادی و تاویلی غربشناسی کرد و دید آیا درون عالم انسان مدرن، آیا نظم و قواعد و عناصری هست که بتواند با مبانی عقل و علم قدسی و اسلامی بخواند و لااقل مغایر و متضاد نباشد تا آن را بتوان ذیل همان روح اسلامی و قدسی انسان تصرف کرد و استحاله نمود. البته امیدوارم به خود بیاییم و مسئولین تربیتی و آموزشی پس از سالها رویکرد غربزده و پارادوکسی که از طرفی خواستند تربیت کنند انسان متشرع و پایبند به فضائل اخلاقی در عین حال زندگی کننده در چارچوب دولت شهرهای مدرن و متناسب شهروندی در همین بستر. ویژه اینکه رهبر عزیزمان در بیانیه گام دوم فرمودند ما در چله دوم خود سازی، جامعه پردازی و تمدن سازی هستیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. بنا بر آن است که ما در جهان و زمین دیگری خود را دنبال کنیم و این نه به معنایِ برگشت به قبل از جهان مدرن است و نه به معنای مقابله با فرهنگ غربی، بلکه به معنای حضور در تاریخی است که از گذشته‌ی خود یعنی جهان سنتی‌مان و از جهان مدرن گسسته نیست ولی هیچ‌کدام از آن‌ها هم نمی‌باشد. جهانی است مقدّرشده در پیشِ روی ما که هر اندازه به سوی آن قدم بگذاریم، خود را ظاهر می‌کند و ظهور آن بستگی به قدم‌ها و مقاومت‌های ما دارد. مگر ما در ابتدا می‌دانستیم انقلاب اسلامی تا این‌جاها می‌تواند در تاریخ حاضر شود؟ ولی چون متوجه‌ی ظرفیت بالای آن بودیم و درکی از تقدیر الهی در این تاریخ در رهبران اصلی انقلاب به‌وجود آمد؛ همچنان ادامه دادیم و ضعف‌هایِ تاریخی‌مان مثل بعضی از روشنفکران، بهانه‌ی عقب‌نشینی‌مان نشد. عظمت بصیرت رهبر معظم انقلاب در همین نکته است. موفق باشید  

27521
متن پرسش
سلام علیکم: هگل به ذات انسان و روح کلی بشر بدبین است و خوشبینی و دیدگاه مثبت ندارد؟ در بحث فلسفه تاریخش هم بنام گایست مطرح می کند علیرغم اینکه می فمهد حوادث تاریخ یک جایگاه و سیر و روح خاصی دارند و یک سری سنن و اصول در تاریخ و حوادث هست، ولی این نگاه بدبینانه به ذات بشر و انسان غلبه دارد که خب او مسیر تاریخ سازی در سه محور انتقال گرایی، جبر گرایی و بودن و قرار گرفتن در بستر زمان و تاریخ خاص خود خلاصه می کند در صورتی‌که مثلا در نگاه توحیدی اسلام ما بشر را خلیفه الله دانسته و دارای ظرفیت روحی مجرد و وحدانی می‌دانیم که با اختیار می‌تواند آن‌را به شادابی و تعالی برساند پس تاریخ سازی، بسته به جبرگرایی نیست بلکه بر اساس اختیار بشریت است که اگر در هر عصری متوجه عهد بشود و عهد الهی را در آن تاریخ پیاده کند، به روح متعالی تاریخی می‌رسد که تاریخ ساز می‌شود و به استعلا می‌رسد و خب با این نگاه شخصی مثل هگل مغایر است به نظرم و با نظر او به ذات بشر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بخواهیم هگل را با اسلام مقایسه کنیم، می‌توان آن‌طور که فرمودید اندیشه را ادامه داد ولی اگر معتقد باشیم تفکر، تاریخی است و باید ظهور وجود را در اعصار مختلف دنبال نمود، هگل متذکر امری از نحوه‌ی نگاه تاریخی به عالم می‌شود که پس از آن، هایدگر و گادامر در پرتو نگاه تاریخی هگل توانستند تا این‌جاها پیش بیایند که «فاهمه به نحو ریشه‌ای تاریخی است» و یک قدم از آن‌که انسان ابژه باشد، جلوتر آمدند که البته این نوع بحث‌ ها باید در حقیقت و روش گادامر دنبال شود که چگونه از یک طرف از هگل استفاده کرده‌است و از یک طرف نظر را بیشتر به «وجود» انداخته‌است. موفق باشید

27520
متن پرسش
سلام علیکم: در یکی از پرسش های قبلی فرمودید که روح تاریخی زمان را فیلسوف به صحنه می آورد. پس چه شد در مدرنیته و عقل مدرن که انسان ابزارساز به قصد تغییر طبیعت و نظام عالم پرورانده شد و عقل بشر مدرن، عقل دکارت و کانت است که از رسیدن به حقیقت در موضوعات، مأیوس است و عالم انسان مدرن اکنون به اینجا رسیده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو فیلسوف که نام بردید، در مقابل دو جریان انحرافی تاریخ‌شان فیلسوفی کردند. دکارت در مقابل شکّ زمانه راه‌کار داد و انتظار داشت کلیسا او را همراهی کند و کانت در مقابل شکاکیت هیوم راه‌کار داد. مشکل روح‌هایی بود که به جای ادامه‌ی راه، خود را به بهانه‌ی دکارت و کانت متوقف کردند. در دکارت متوقف شدند و عملا جهان سوبژه و اوبژه در غرب شکل گرفت؛ چیزی که به گفته‌ی مارتین هایدگر در هیچ ملتی در طول تاریخ سابقه نداشت و باز روح غربی، خود را به بهانه‌ی رجوع به کانت از راه انطباق مفاهیم ذهنی با واقعیات عالم منحرف کرد و به فنومن‌ها بی اندازه توجه نمود که بحث آن مفصل است و از این جهت گفته شده‌است کانت پدر دنیای مدرن است که تنها ساختن جهان را از او یافتند. موفق باشید

27508
متن پرسش
سلام علیکم: در چند وقت اخیر بسیاری از افراد انقلابی اوایل پیروزی نهضت که الان خود را پشیمان از آن رویه می دانند و علی الظاهر می گویند باید اصلاحات ساختاری بشود، شروع به بحثی کرده اند که نظام نیازمند تحول و تغییر اساسی است. خداقلش این است که باید اختیارات رهبری مشخص و محدود بشود و اگر هم بشود که اصلا ولایت فقیه را در ریاست جمهوری مستحل کنیم که با رای مستقیم مردم انتخاب شود، عالی است. و خب مدعی اند اینگونه اختیارات فرا قانونی هم کاهش می یابد و اصلا رهبری مستقیما منتخب ملت می شود. به عقیده ام روزی که چنین اتفاقی بیافتد و رقم بخورد، روز مرگ انقلاب و جمهوری اسلامی و تمام راهی است که در این چهل و یکسال آمدیم و رسما این روند، نشان می دهد ما هم بی جهت مدعی تمدنی ماورای مدرنیته و در برابر لیبرال دموکراسی بودیم و نهایتا در همان چهارچوب حالا با کمی ملاحظات فقهی حاضر شدیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که متوجه شده‌اید. آری! باید تغییراتی در ساختارها بشود و مثلاً نظام آموزشیِ ما و یا اقتصادِ ما بند نافش را از نظام نئولیبرالیسمِ غرب بِبُرد و خودش مطابق این تاریخ و این جهان فکر کند و اتفاقاً با حضور روحی که ولایت فقیه در آن حاضر است، نتیجه می‌گیریم، وگرنه باز گرفتاری و سرگردانیِ تاریخیِ ما توسط روشنفکران تحت تأثیر غرب ادامه می‌یابد. موفق باشید 

27507
متن پرسش
استاد بزرگوار سلام: آیا شما به این معتقدید که فلسفه حاکم بر غرب مخصوصا فلسفه منتهی به مدرنیته و فلسفه شکاک غرب نوعی بیماری فکریست؟ درود بر شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! فیلسوف در هر تاریخی روحِ آن تاریخ را به ظهور می‌آورد و در جای خود، مردمِ آن زمان را به تفکر نسبت به موقعیت خود دعوت می‌کند. موفق باشید

27490
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی آیا بحث علم دینی رو قبول دارید و به تقسیم بندی علوم دینی و غیر دینی اعتقاد دارید و معتقدید علوم می تواند علومی در بستر تربیت و تهذیب انسان دینی و متناسب مختصات شریعت و اینکه عالم فعل خالق حکیم است، باشد ویژه علوم انسانی؟ این بحث رو تا چه میزان جدی می دانید ویژه اینکه تاکید حضرت آقا هم بر تولید منطق و مبانی متناسب با انسان سازی و نگرش حکیمانه به عالم است و در چهار سال قبل هم فرمودند که مبنای علوم انسانی و تعریف شان از انسان، غیر توحیدی و غیر الهی است و باید اندام و قواره جامعه و اندیشه اسلامی با جامعه غیر توحیدی و وحیانی متفاوت باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:ما در فرهنگ دینی خودمان بحمداللّه از همان ابتدا به راهنماییِ ائمه «علیهم‌السلام» علومی مثل تعلیم و تربیت و اخلاق و تفسیر و فلسفه‌ی اسلامی داشته‌ایم و این نوع علوم همیشه لازم است. ولی بحث علوم انسانی که این سال‌ها به میان آمده و موضوع جامعه‌شناسی و یا روان‌شناسیِ دینی را به میان آورده، به نظر بنده سخنان آقای دکتر داوری مهم است که معتقدند این علوم، در بستر فرهنگ غربی برای رفع مشکلاتی است که آن فرهنگ درست کرده است و باید از این زاویه به آن‌ها نگاه کرد. موفق باشید  

27482
متن پرسش
سلام: فرمودید جزوه پرسش از تکنولوژی از هایدگر و صوت مربوطه در سایت هست. اما ظاهرا هرچی گشتم نبود!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به آدرس زیر رجوع فرمایید. جزوه‌ی مذکور تحت عنوان «نظر به ماهیت تکنیک» در قسمت جزواتِ سایت با آدرس فایل‌های صوتی آن موجود است.  موفق باشید

لینک جزوه نظر به ماهیت تکنیک

27458
متن پرسش
سلام علیکم: برخی بصورت ویژه ای در این مقطع اخیر افرادی در خارج و حتی در داخل علی الخصوص آقایان زیباکلام و تاجزاده، اعلام کرده اند باید هزینه های امریکا ستیزی را در نظر بگیریم و تا کی مردم باید تاوان آمریکاستیزی نظام را بدهند. مثلا ترکیه کشوری در همسایگی ما و وضع مشابه ما بوده ولی الان بیشتر از ما گردشگر دارد و توانسته توسعه پیدا کند و در ریل توسعه پیشرو قرار بگیرد و این وضعیت ماست با هزینه های سنگین آمریکا ستیزی. همچنین مدعی شده اند حتی قریب ۲۰ درصد ملت هم دیگر قائل به آمریکا ستیزی نیستند و تنها برخی در داخل نظام و یا برخی افراد در جامعه، آمریکا ستیز اند و این امریکا ستیزی هزینه های سنگینی دارد. استاد، هر چند امثال این افراد از عینک لیبرال دموکراسی و توسعه غربی شاخص ها را می بینند و متوجه نیستند ما پرچمدار تمدنی ماورای مدرنیسم هستیم و شاخص های توسعه غربی و پیشرفت با شاخص های مدرن را شاخص های اقتدار و تعالی و حتی مقایسه کشور ما و سایر کشورها و دُوَل می دانند و متوجه گویی نیستند همین شاخص های توسعه و پیشرفت مدرن ویژه در عرصه اقتصادی بسوی ناکارآمدی و اینکه مبانی شان نقد می شود حتی در داخل جبهه مدرنیته، در حال حرکت اند و حتی در خود غرب می گویند شاخص های توسعه مدرن در حال سقوط و تباهی است. ولی واقعا در جواب به اینها که مدام دم از نفی آمریکا ستیزی می زنند و با استکبار ستیزی و ایستادگی مقابل اصلی ترین پرچمدار لیبرال دموکراسی و استکبار مخالفت شدید دارند و مشکلات را ناشی از مقاومت و پایداری ملت و نظام و انقلاب می دانند. (هر چند الان مدعی شده اند حتی ۲۰ درصد ملت هم دیگر استکبار ستیز و مبارز با آمریکا نیستند) و شعارشان روابط و مواضع بسمت تساهل و تسامح و تعامل سازنده با دنیا حتی همان امریکاست، چه پاسخ و تبیینی بایستی کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بصیرت رهبر معظم انقلاب در این مورد به عنوان کارشناس زمانه‌شناس و نه به عنوان ولیّ فقیه، فوق‌العاده است. آن‌جاهایی که روشن می‌کنند آمریکا با ملت ایران دشمن است و از ملت ایران نوکری می‌خواهد. تجربه‌ی تاریخی نیز این را برای روحیه‌ی استکباری آمریکا ثابت کرده است. مصاحبه‌ی مرحوم شیخ الاسلام در «رجا نیوز» که اخیراً مطرح شده است، نکات خوبی در این رابطه دارند. پس از مطالعه‌ی آن مصاحبه، برای شادی روح آن مرحوم مجاهد حمد و صلوات فراموش نشود. موفق باشید

27463
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به اینکه در قرآن و معارف اسلامی داریم که هر فردی شاکله و ظرفیت متفاوت و خاصه وجودی خود را دارد و البته مع الاسف ساختار تربیتی و متولیان آموزش ما با الگویی دارای پاردواکس و البته غربزده، مشغول تداوم نظام آموزشی و تربیتی هستند که می خواهد از طرفی انسان های مومن و متشرع تربیت کند و از طرفی برای دولت شهرها و ساختار اداری زندگی مدرن بتوانند سازماندهی شوند و الگویی هم که دنبال می شود، الگویی است که بدون توجه به ظرفیت ها و قوت متعالی و حس حضور جهانی بشر امروز، با الگوهای مشابه و مکانیزم همسان و همانند سازی پیش می رود، چه رویکردی رو پیشنهاد می فرمایید ویژه در مباحث معرفت نفس و سلوک دینی دنبال بکنیم که بتونیم خودمون رو از تربیت برای ساختار دولت شهرهای مدرن آزاد کنیم و به وسعت ابدیت مون خود رو حاضر ببینیم و به شاکله خاص و ظرف وجودی ویژه خودمان توجه بکنیم در مسیر تربیت؟ اگر در قالب پرسش و پاسخ امکان تبیین و اشاره نیست لطفا منبعی معرفی فرموده یا اگر صلاح می دانید از طریق پیامرسان ایتا مطالبی را ارسال فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین خودآگاهی کافی است. مانند شهید بزرگوار جناب آقا مرتضی آوینی. او با خودآگاهی نسبت به آن‌چه شما نیز فرمودید متوجه‌ی راهی شد که بیرون از راه دنیای مدرن، توسط انقلاب اسلامی برای بشر گشوده شد. لذا با توجه به همین خودآگاهی «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

27451
متن پرسش
با سلام: آیا منظور رهبر عزیزمان از افزایش تولید همان حرکت به سمت توسعه ی اقتصادی است؟ می توان گفت با توجه به شرایط فعلی کشور ایشان به عنوان ولی فقیه دراین زمان اینطور تشخیص داده اند و این موضوع تداخلی با نظرات غربی ها در باب توسعه ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب در بستر فرهنگِ پیشرفت راه را مدّ نظر جامعه قرار دادند که در آن بستر رعایت روح متعالی انسانی و روح طبیعت می‌شود. ولی در بستر توسعه‌ی غربی، محوریت تنها میل و هوس انسان است. عرایضی در کتاب مدرنیته و توهّم شده است. موفق باشید

27445
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی بصورت ویژه تاکید بر این داشته اید که ابزارها و تکنیک ها حامل فرهنگ و تمدن هستند و تکنولوژی مدرن بصورت ویژه برخاسته از فرهنگ مدرنیته و مبنای انسان ابزار ساز و تصرف در طبیعت به قصد تمتع بیشتر است و از شاخه های فرهنگ و تمدن مدرنیته بشمار می رود. بعضی به این مسئله منتقدند و می گویند انسان، ابزار ساز است و نه ابزار، انسان ساز. پس اگر بپذیریم که ابزارها آن قدر قدرت دارند که می توانند جبراً ما را به هر سمت و سویی بکشانند، آن وقت این ذیل منطق مارکسیستی معنا می شود. تکنولوژی و ابزارها صرفا مرهون تلاشها و رهاورد تمدنی مدرنیته نیست بلکه محصول زحمات کل بشریت است گرچه در رنسانس بصورت ویژه ای بر روی آن تمرکز شد و بحث تصرف در طبیعت به قصد تمتع بیشتر در آن موثر بود ولی نمی توان گفت ابزاری که در غرب ساخته می شود حامل و تحمیل گر فرهنگ غرب است. لذا فرهنگ برتر که فرهنگ اسلامی باشد می تواند آن ابزار و تکنیک را به خدمت بگیرد و به تعبیری آن را را از جنبه ایدئولوژیک به جنبه ابزاری و روشی بدل کند. لطفا در این مورد توضیحات و نکاتی بفرمایید و اینکه این مطلب واقعا دقیق است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم یکی از بهترین مطالبی که اندیشمندان دینی در نسبت با ماهیت تکنولوژی باید دنبال کنند، نکاتی است که جناب آقای مارتین هایدگر در مقاله‌ی عالمانه‌ی «پرسش از تکنولوژی» به میان آورده است. از آن جهت که روشن می‌کند مسیر تکنولوژی که مسیر انکشاف و الثیا بود به گشتل و به محاسبه‌پذیربودنِ طبیعت تبدیل شد و معتقد است برای عبور از این معضل باید نظر به منجی داشت، البته به همان معنایی که خود هایدگر می‌گوید. موفق باشید

27410
متن پرسش

سلام علیکم: در پاسخ به سوال ۲۷۳۹۰ که راجع به مقاله چگونه هنرها را به خدمت اسلام دراوریم، پرسیده شده بود، فرمودید که: و با ولایت پیامبر خدا و در این تاریخ با ولایت حضرت امام و رهبری، وجوهی از حرف‌های مارکس هم قابل پذیرش می‌شود بدون ولایت مارکس. مگر شیطان برای اغوایِ مردم از موضوعات حقی استفاده نمی‌کند تا ولایت خود را بر آن‌ها إعمال نماید؟ و ولیّ الهی مانع ولایت شیطان می‌شود. در این بحث برای من ابهام وجود دارد. خود حضرتعالی در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم فرمودید و به ظرافت به آن آیه شریفه قرآن اشاره داشتید که راجع به شیطان است که می گوید من به شما وعده های دروغ می دهم و بستر را برای وهم و تغییر نظام عالم فراهم می کنم و حتی در سایر آیات داریم او روز قیامت هم چنین سخنانی دارد و دقیقا این مطلب در فرهنگ مدرنیته که مارکس هم یکی از متفکران آنست تجلی پیدا کرد. منظور از این که شیطان نسبتی با حقایق عالم دارد و از معارف حقه برای اغوا بهره می برد چیست؟ این برای خودم مبهم است. منظور شاید این باشد که شیطان در نظام حکیمانه عالم که توسط خالق حکیم تدبیر می شود نقشی دارد و باعث می شود وجودش که دنیا حقیقتا معبر و محل آزمایش بشر باشد ولی اینکه وجودش نسبتی با حقایق دارد و از معارف حقه در جهت اغوا بهره می برد را متوجه نمی شوم و اینکه می توان نسبت شیطان فرضا و یا مارکس را فهمید و وجوهی را پذیرفت با حقایق عالم حکیمانه و زیر ولایت آنها هم نرفت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً شهید آوینی در مورد مدرنیته در کتاب «حکمت سینما» می‌گوید با خودآگاهی نسبت به روح مدرنیته می‌توان سینما را تسخیر کرد. مارکس که سهل است، آیا نمی‌شود تحریم‌های شیطان بزرگ را به فرصت تبدیل نمود؟ دغدغه‌ی مارکس، عبور از سیطره‌ی سرمایه‌داری است، هرچند در پازل فرهنگ مدرنیته تنفس می‌کند. زمانی که کتاب «فلسفه‌ی تاریخ» شهید مطهری را مطالعه می‌کردم، طوری استاد نگاه به مارکس را تبیین می‌نمودند که آدم فکر می‌کرد استاد به مارکس علاقه‌مند شده‌اند. به این روایت هم خوب است فکر کنید که می‌فرماید: روزی حضرت رسول ‏الله صلی الله علیه و آله فرمودند: با هر یک از افراد بشر شیطانی است که او را دعوت بگناه می‏ کند. عرض کردند: ای رسول خدا آیا در وجود شما هم این شیطان موجود است؟ فرمود: بلی و لکن شیطانی اسلم بیدی " .آری! لکن شیطان من بدست من رام و مسلمان شده. موفق باشید

27389
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توان گفت عالم مدرن با تغییر انسان حکیم به انسان ابزارساز که هدفش تصرف در طبیعت به قصد تمتع بیشتر است، وقتی جهت عالم خود را همین امر قرار داد، مفاهیم و واژگان عمیق را از معنا و باطن جدا کرد و به ظاهر و شیئیت یک امر و مفهوم روی آورد و اساسا معنای مفاهیمی مثل علم و هنر هم از آن باطن ویژه قدسی تهی شد تا سفارش پذیر و تغییر پذیر توسط عالم مدرنیته شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به نظر بنده مقاله‌ی شهید آوینی با عنوان « چگونه هنرها را به خدمت اسلام درآوریم» در این مورد نکات خوبی را مطرح می‌کند. موفق باشید

27364
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت آقا در بیانات روز نیمه شعبان فرمودند و نقل قول از یک سناتور غربی کردند که غرب وحشی زنده است و باطن توحش در حال طلوع در غرب هست. واقعا آیا این زنده شدن غرب وحشی را می توان گفت ریشه در همان نگاه عالم مدرنیته به انسان دارد که معتقدست انسانها را باید از توحش به تاهل و سپس به تمدن رساند؟ یعنی ابتدای امر هم انسان را در توحش می بیند که باید با علوم تربیتی او را به اهلیت رساند و سپس با علوم اجتماعی، او را به تمدن و جامعه آورد؟ این نوع نگاه هر چند بخواهد انسان را متمدن کند ولی نهایتا انسان آن خلیفه الله و محل ظهور جامع اسماء الله و آیینه تمام قد خلقت خالق حکیم نیست، بلکه در مرحله توحشی است که باید اهلی و متمدن شود تازه در مرحله تمدن بکوشد که ارضای امیال و آرزوها کند و صورت ساخته خود را مبنی بر ارضاء امیال و طلب ها بر نظام عالم حاکم کند چنانکه حضرتعالی به ظرافت با اشاره و بیان تفسیری آیه قرآن در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم اشاره فرمودید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کافی است برای درک روح غربی برخورد غربِ مهاجم را به سرزمین سرخپوستان مطالعه کنید. شهید آوینی در مقاله‌ی «چگونه هنرها را در خدمت اسلام درآوریم» اشاره‌ای گذرا ولی حکیمانه به این امر دارد. موفق باشید

27341
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم، اشاره داشتید به شکل گیری معرفت مدرن که بر پایه توهم است و بعلت خیالی و وهمی بودن جهانی شده است و سعی در انسان مدرنیته این است که او صورت ساخته خود بر اساس ارضای امیال و آرزوها را بر جهان و عالم طبیعت حاکم کند. آیا با وجود رویکرد عقل گرایان و واقع گرایان در شروع دنیای مدرن مثل کانت و مدتهای بعد از آن با ظهور روند پست مدرن، آن وهمی بودن و خیالی شدن (که عامل اصلی جهانی شدن مدرنیته است و برای سایر ملل هم چنین فضای وهمی و خیالی ساخته است) همچنان عامل اصلی معرفتی و بالتبع جهانی شدن این تمدن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً چنین است که متوجه شده‌اید. در حدّی که آقای شپنهاور که ادامه‌دهنده‌ی اندیشه‌ی کانت است تحت تأثیر نظریه‌ی کانت، معتقد است جهان تنها مربوط به اراده‌ی ما است و ما کاری به نومن‌ها نداریم. موفق باشید

27326
متن پرسش
سلام استاد: می خواستم بپرسم کتاب های شووان و رنه گنون را توصیه می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده هر دو بزرگوار، نکات ارزشمندی را با ما در میان می‌گذارند و ما نمی‌توانیم بگوییم چون مثلاً حضرت امام و یا علامه‌ی طباطبایی داریم، از این نوع متفکران بی‌نیاز هستیم. موفق باشید 

27301
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: عجیب است که چگونه گادامر در تبیین هرمنوتیک؛ افق معنایی مولف را نادیده می گیرد و تنها به افق معنایی متن و افق معنایی مفسر می پردازد. حال دو سوال مطرح است: اول: ایشان بر چه مبنایی افق معنایی مولف را حذف کرده اند؟ دوم: آیا با هرمنوتیک گادامری می توان اسلام را مطالعه و تبیین کرد در حالی که وقتی مولف در هرمنوتیک فلسفی گادامر کنار زده شود در واقع معصومین و خود حضرت حق کنار زده شده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث معصومین را باید به عنوان تعیّنات حقیقت در نگاه هایدگر و گادامر از بحث تجلیاتِ حقیقت در تاریخ جدا کرد، تجلیاتی که مؤلف را نیز در بر می‌گیرد. و هرمنوتیک، نظر به روحِ تاریخی می‌اندازد که مؤلف نیز مظهر آن است و به نظر بنده چون امثال هایدگر و گادامر زودتر از ما با به‌حجاب‌بردنِ حقیقت از طریق فرهنگ مدرنیته روبه‌رو شدند و لذا ما برای نظر به متون مقدس خود می‌توانیم از دقت‌های آن‌ها استفاده کنیم به‌خصوص که کربن معتقد است در آخرین ملاقات که با هایدگر داشته است، بحث فراتاریخی که به میان می‌آید به معنی راهی خواهد بود برای نظر به اولیای الهی. موفق باشید   

27306
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار: به نظر می‌رسد از طرفی تا به حال انسان غربی این‌گونه به تماشای خوی وحشی‌اش ننشسته است، کرونا نقاب از این جنتلمن ادکلن و کروات زده برداشت و از طرفی مدت‌ها بود که بشریت بدین شکل نیاز به منجی را احساس نکرده بود، استاد بعد از این دو احساس ما با چه جهانی مواجه خواهیم بود؟ نبض زمانه چطور نواخته می‌شود؟ آیا بشریت توبه خواهد کرد و بازگشت به اصل خویش را آغاز خواهد کرد؟ یا این که تایتانیک غرب هنوز فرصت دارد؟ آیا حکمرانی مجازی در پیش است؟ حال که محصول زندگی غرب که خوی حیوانی است به نمایش آمده و محصول انقلاب اسلامی که هم‌دلی و مواسات است به رزمایش در آمده و امت به شکل جمعی در حال مجاهده هستند تغییر رخ خواهد داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم فرهنگ مدرن و نگاه پوزیتیویسمی از فرعونیتِ «أنا ربّکم الاعلی»ای پایین کشیده می‌شود و تصور جهانی دیگر در تاریخی که انقلاب اسلامی در مقابل بشر است، امر مبارکی است و زبان دیگری که برای اشارت به حقیقت است، ظهور خواهد کرد إن‌شاءاللّه. موفق باشید  

27278
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: در فهم اسلام متناسب با روح حاکم بر زمانه دو دیدگاه داریم: دیدگاهی بر اساس منطق فهم اسلام (یا همان دیدگاه اجتهادی) و دیدگاهی بر اساس علم هرمنوتیک. از نظر شما بر چه اساسی می توان اسلام را متناسب با روح حاکم بر زمانه تبیین کرد؟ برخی معتقدند علم هرمنوتیک بر اساس تعارضاتی که در متون تاریخی و مذهبی مسیحیت وجود دارد به وجود آمده است و ما چون در اسلام تحریف نداریم؛ دیدگاه اجتهادی کفایت می کند. نظر حضرت عالی چیست؟ آیا از نظر شما جمع این دو دیدگاه برای تبیین اسلام بر اساس روح حاکم زمانه نیاز است یا دیدگاه اجتهادی کفایت می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که فرهنگ مدرن روحِ واژه‌ها را از بنیادِ تاریخی‌شان تا اندازه‌ای جدا کرده است و علم هرمنوتیک برای برگشت به روح تاریخی متون، به‌خصوص متون مقدس است و از این جهت مسلمان و مسیحی ندارد و فکر نمی‌کنم تعارضی بین دیدگاهِ اجتهادی و نگاه هرمنوتیک باشد. موفق باشید

27243
متن پرسش
سلام علیکم: آیا با مبانی تز و آنتی تز و سنتز که بصورت ویژه در منطق هگل دیده می شود، ممکن است این رویکرد پیش بیاید برای مسئله حق و باطل که خب حق را بگیریم تز و باطل را آنتی تز در نظر گرفته و قائل به ترکیب این دو در نظام عالم و جامعه شویم و به چنین تعبیری برسیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هگل، بحثِ دیالکتیک را در تاریخ مطرح می‌کند که چگونه در سیر تاریخ، روح کلّی همچنان در تقابل تضادها خود را به ظهور می‌آورد. ولی بحث ترکیب حق و باطل، معنا ندارد هرچند ممکن است در تاریخی چیزی حق باشد مثل صلح امام حسن «علیه‌السلام» و در زمانی دیگر کار دیگری حق باشد. موفق باشید

27239
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۲۱۷ اشاره دقیقی به مخاطب قراردادن نفس اماره و اسارت خود حقیقی و عالی بشر با مکانیزم های سکولار کردید و اینکه آزادی بندگی چه میزان در مدرنیته مغفول است. به نظرم مکانیزمی که غرب مدرن و فرهنگ مدرنیته پیش گرفت، تا منهای آزادی عبودیت تمدن سازی کند و حتی منفعت طلبی بشر را مراقبت کند، این بود که خب آمدند مطابق اومانیسم، هر انسانی را بجای خدا نشاندند و انسانها خود شدند خدایگان ها و محور آنها بودند و حتی تعبیری پیچید که خدا کشته شده و مدفون شده و دیگر آن توحید و شریعت مبنا نیست. پس حالا هر کدام از انسان خداها یا همان خدایگان ها تا جایی آزادند و قدرت عمل دارند که به آزادی و محوریت دیگر خدایگان ها ضربه نزنند و این مبنا باشد. هر چند در مکانیزم آزادی اجتماعی که اقل کار انبیا و اولیا الله است، عالم مدرنیته و غرب مدرن ویژه توانست در چارچوب هایی مثلا برای انتظام امور شهری و مدیریت شهر و پارلمان موفقیت و نقاط مثبتی بدست بیاورد ولی نهایتا همان اومانیسم باعث شده رسما امروز در مقولات مهمی به چالش و تعارض بیفتند و متناقض باشند و حتی آمارهای عجیب و نادری را شاهد هستیم. امروز با آن مبنا اگر قصد اعدام شخصی را داشته باشند رسما اگر بپرسی چرا چنین می کنی و حیات او را می گیری با وجود مبنا بودن اومانیسم رسما به همان حد آزادی و احترام تا جایی که به آزادی دیگران لطمه نزند استناد می کنند و دیگر گویی راهی برای خود متصور نمی بینند و حتی مبانی شان هم اینجا درگیر چالش می گردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به همین جهت متفکران جهان معتقدند درون فرهنگ مدرن تضادهای اساسی نهفته است. از هایدگر و گادامر که بگذریم، آثار امثال شهید آوینی و مرحوم دکتر مددپور و آقای دکتر داوری این نکته را به خوبی نمایان می‌کنند. موفق باشید

27217
متن پرسش
سلام علیکم: جوامع سکولار غربی با چه مکانیسم هایی توانسته اند حس منفعت طلبی بشر را کنترل کرده و در نتیجه آزادی اجتماعی را فارغ از آزادی معنوی در جوامع خود محقق سازند؟ آیا این تلاشها از یک پشتوانه استوار، محکم و دائمی برخوردار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فألهما فجورها و تقوایها». پس بر هر نفسی وَجهِ فجور و وجه تقوایش را الهام می‌کند و نفس امّاره را فرهنگِ غربی که همان وجهِ فجور انسان‌ها است، بیشتر مخاطب قرار می‌دهد. البته بحث فرهنگ غربی غیر از انسان‌های غربی است که معلوم نیست آن فرهنگ را در عین سیطره‌ای که دارد، پذیرفته باشند. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!