بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15830
متن پرسش
سلام علیکمک خسته نباشید. استاد بنده بسیاری از مباحث صوتی حضرتعالی را گوش داده ام. قبلا هم از جلسات تفسیر استاد جوادی آملی را دنبال می کردم و مطالعه هم داشته ام. فی الحال می خواهم از محضر حضرتعال سوال کنم. با توجه به علاقه ای که به فلسفه و عرفان دارم ولی تحصیلات بنده در حد دبیرستان است. و نیز سن 44 سالگی؛ از کجا و با چه کتابی و یا چه مبحثی و یا کدام یک از جلسات حضرتعالی شروع کنم که به صورت مدون و منظم ادامه دهم؟ (معرفت نفس، برهان صدقین و حرکت جوهری، تفسیر سوره حمد، معاد و... را گوش داده و حتی به صورت جزوه (واو به واو) را نوشته ام.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرام‌آرام سراغ شرح تفسیر «حمد» امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بروید و مسیر را تا «مصباح‌الهدایه» با دقت جلو ببرید. موفق باشید

15799
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: از اینکه پشت سرهم مزاحم اوقات شریفتون میشم معذرت میخام ولی همیشه با زبان نالایق و دل تیره ام دعایتان می کنم بعد از یک عمر جهالت که برای یافتن استاد و جواب سوالات بی شمارم خود را به هر دری زدم و از همه کس و همه دنیا مایوس شدم خدا شما را سر راهم قرار داد و الان هر لحظه که از معارف شما دور می شوم قلبم می میرد یادم می افتد زندگی را فراموش کرده ام و دوباره برمی گردم. یکی از مشکلاتم این است که بیش از حد به نگاه و نظر مردم حساسم و نسبت به همه ارزیابی ها و قضاوتهای مردم استرس می گیرم و حالم عوض میشه نه اینکه از اونها ناراحت بشم نظرم در مورد خودم عوض میشه فکر می کنم همه درست می گویند به جز من. زیاد وارد جمع نیستم اما این افکار که همه چه فکری می کنند یا با انجام عملی خوب شاید مرتکب ریا می شوم یا دوست دارم اطرافیانم هم تاثیر بگیرند دست از سرم برنمی دارند همیشه ناخودآگاه خود را با دیگران مقایسه می کنم در زمینه معرفتی و احساس یاس یا ابهام یا ...می کنم. حس می کنم بزرگترین بدبختی و آفت همه عمر و اعمالم است منطق بردار هم نیست اینهمه میگویند کبر و خودبینی و دیگربینی و می دانم اما شما کمکم کنید. 2. من بیشتر اوقات احساساتم و اعمالم را با ذکرها و توجه به آنها کنترل می کنم اما در مورد خشم چیزی یادم بدهید که آرامم کند. ممنون از لطفتون و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مشکل اول، راه‌کارِ بنیادین تجلی نور توحید است که با رعایت دستورات الهی آرام‌‌آرام آن نور بر قلب انسان تجلی خواهد کرد. دو جلد کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» راه‌کارهای خوبی در مقابل شما می‌گذارد. در مورد سؤال دوم و کنترل خشم، که مسئله‌ی بسیار مهمی است و به این راحتی‌ها هم مشکل حل نمی‌شود، باید برنامه‌ای جهت اُنس با کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام و شرحی که بنده داشته‌ام، برای خود بریزید. موفق باشید

15798
متن پرسش
سلام: در اکثر سوالات سایت شما سلوک و فنا را در راهی که حضرت امام خمینی (ره) در این زمانه گشوده اند می دانید همان راهی که شهدا رفتند و راه صد ساله را یک شبه طی کردند. از شما می خواهم بگویید اصلا این راه چیست من که می خواهم در این راه باشم چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این راه در این زمان، جز آموختن معارف الهی و دفاع از انقلاب و رهبری با آرامش تمام و آمادگی جهت سربازی انقلاب اسلامی چه در جبهه‌ی فرهنگی و چه در جبهه‌ی نظامی نیست. و این در صورتی است که با توجه به معادلاتِ جهانی و فهم افول تمدن غربی، خود را در تاریخ دیگری که ادامه‌ی غرب نیست، احساس کنیم. شعور تاریخی یک‌نوع احساسِ قدسی است از تجلیِ اسماء الهی مطابق ظرف تاریخی که در آن هستیم، مثل احساس خداوند که قلبْ متذکر آن است. موفق باشید

15792
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد معظم جناب آقای طاهرزاده: ببخشید آقای طاهرزاده با عرض پوزش ولی جواب شما ابهام را برایم نزدود و به طور کامل قانع نکرد. 1. اگر می گویید سالک الی الله همواره آرزوی کمال بالاتر را دارد، این سخن شما مناسب سالکی است که در حال سیر است و به کمال مطلق نرسیده نه کسی که فناء ذاتی که بالاتر از ان قادر به تصور نیست و نهایت آرزو و کمال و رستگاری انسان است و همچنین نه مناسب عارفی کامل بلکه به قول شما کامل مکمل و هیچ بنده ندیدم که عارفی کامل مکمل تاسف استفاده نکردن از استادی را بخورد زیرا معمولا سالکین رحل اقامت خود را برآستان کامل ترین و برترین استاد موجود می افکنند و به طوری که از آن استاد هم بعد ها کمال مدح و ستایش را دارند و خیلی او را می ستایند همانند قضیه علامه طهرانی با آقای حداد و مقداری دور از ذهن است که آقای خمینی بداند عظمت مرحوم ملکی تبریزی را بعد برود سراغ کسی دیگر که بعدا باعث تاسف استفاده نکردن از او بشود. بعد کامل مکمل یعنی اسفار اربعه را تمام کردن در صورتی که کامل مکمل شدن یعنی رسیدن به تمام درجات عالم بقاء و رسیدن به بقاء اتم و تمکن در عالم بقاء در صورتیکه این درجه به ندرت برای اولیا الهی و کملین عرفا حاصل می شود و همچنین از سید الطائفتین علامه طهرانی (ره) نقل است که انسان کامل به معنای کسی که اسفار اربعه اش تمام شده در هر قرن شاید یک یا دو نفر پیدا شود شاید هم نه. که البته مصداق حقیقی آن در این قرن امثال حضرت سید الطائفتین علامه طهرانی (ره) و حضرت سید هاشم حداد و علامه طباطبایی 2. یک اصل واضحی است که هر عارف کامل استادی کامل باید داشته باشد مگر مجذوبین سالک. پس اگر ممکن است بفرمایید استاد آقای خمینی کیست؟ زیرا مرحوم ملکی تبریزی نبوده و پیش آقای شاه آبادی هم که عرفان نظری میخوندند پس ایشون از کدام استاد کاملی استفاده کرده که معلوم نیست و جایی گفته نشده. 3. حرف شما مبنی بر سخن شریف امام علی (ع) به آن شخص، جواب سوال مرا نداد و سوالم بی جواب ماند. شما می گویید انسان کامل که معصوم نیست. ما هم مگر غیر این را می گوییم منتهی بنابر مطالب راقی و عالی گفته شده توسط پسر علامه طهرانی انسان کامل در سه جا معصوم و بدون خطاست و این سه مورد را قبلا عرض کردم که یکی از آن ها مربوط به مسایل اجتماعی است. و قطعا اگر آقای خمینی انسان کامل بودند مورد فریب و اغفال بعضی افراد افراد وافع نمی شدند پس دیگر در اینصورت طبق صحبت شما که ایشان کامل بودند پس اگر قرار است انسان کامل در این موضوعات خطا کند و فرق بین وفادار و متعهد و متعهد نما را تشخیص ندهد دیگر چه فرقی بین او و انسان های عادی است؟ تازه سخن صریح ایشان است که من گول ظاهر بعضی افراد را خوردم و تمجید هایی کردم که بعدا آن اشخاص حقیقتشان را آشکار کردند. و قطعا از آن جایی که انسان کامل اشراف تام و کامل بر نفوس اشخاص دارد ایشان هم باطن آن شخص را بر خلاف ظاهری که داشت تشخیص می داد و به دنبال آن هیچ وقت آن شخص از مرتبطین صمیمی و مورد وثوق و اعتماد ایشان نمی شد. اگر ایشان کامل بود پس باید اشراف بر وجود این شخص داشت و روابط حسنه ای با آن شخص نداشت مگر اینکه باز هم توجیهاتی بکنیم و بگوییم ان وقت شخص خوبی بوده و نیت خیر داشته در صورتی که از صحبت خود آقای خمینی در وصیت نامهشان نتیجه بدست می آید که آن وقتی که ایشان از آن کس تمجید نموده آن شخص باز هم انسان درستی نبوده چون خود آقای خمینی تقریبا اینطور میگه که به اشتباه تمجیداتی کردم یعنی انسان های خوبی نبودند و من به ظاهرشان نظر دادم و تمجید کردم. وگر نه اگر مثلا بنی صدر قبلا انسان خوبی بود و نیت خیر داشت اگر آقای خمینی تمجید هم می کرد خوب اشکال ندارد زیرا آن وقت خوب بوده و بعد نیتش عوض شده ولی از وصیت نامه امام این مطلب نتیجه گرفته نمی شود. و زیرا اگر گفته شود که انسان کامل که معصوم نیست و اشتباه می کند که در اینصورت دیگر باید گفت همه افراد جامعه کامل مکملند و دیگر هیچ تمایزی بین عرفا حقیقی و دیگران وجود ندارد. البته باز هم به نظرم سخنانم تاثیری در نظرات شما ندارد و شما باز هم توجیهات و تأویلاتی می کنید تا کمال ایشان را ثابت کنید. البته خدایی نکرده از ارزش ایشان کم نشود و بحث من در مورد کمال ایشون است وگرنه به قول علامه طهرانی اگر تا قیامت از نقاط مثبت و فضایل ایشان گفته شود تمام نمی شود. حال نظر شما چیست و خواهشا با دیده انصاف بنگرید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه دهید در این موارد بنده با جنابعالی هم‌نظر نباشم. بنده طبق آیه‌ی «کلّ یوم هو فی شأن» ظهور حق را در هر تاریخی، متفاوت می‌بینم و حضرت حق در این تاریخ، به نور حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با ما سخن می‌گوید و ما را به فنایِ فی اللّه دعوت می‌کند و شهیدان را آینه‌ی تمام‌نمایِ این سبک و سلوک به صحنه آورد. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این تاریخ، ارتباط واقعی عرفانی با خدا را در مقابل ما گشودند – وگرنه ارتباط فکری و فلسفی که همیشه بود - همان‌طور که وقتی پیامبری به تاریخ وارد شد و متجلی به نور اسم خاص آن تاریخ گردید، نباید به دین پیامبر قبلی بود و در عین احترام به پیامبر قبلی، باید راهِ انس با خدا را در آخرین پیامبر پیدا کرد؛ امروز عرفانی که ما را با خدا مأنوس می‌کند تنها و تنها راهِ گشوده‌شده‌ای است که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» گشوده‌اند و بقیه‌ی راه‌ها در عینِ محترم‌بودن، ما را در فضایِ خدایِ غائب و انتزاعی می‌برند و از این جهت بنده نگرانم که بعضی از عزیزان با خدای گذشته زندگی کنند و بعد به دنبال حالاتِ عرفانیِ عرفای گذشته ‌باشند که در زمان خود با خدایِ حیّ و حاضر زمان خود به‌سر می‌بردند. موفق باشید

15788
متن پرسش
با سلام خدمت جنابعالی: نگاهی به انقلاب اسلامی داشتم که می خواستم اشکالاتش را بدانم. انقلاب وصف دو چیز می تواند باشد. گاهی انقلاب وصف فکر و نوع نگاه به هستی است، در این معنا انقلاب اسلامی یعنی بشر دیگر خودش را مستقل از خدا و آنچه مربوط به اوست نپندارد. گاهی هم انقلاب اسلامی وصف نظام سیاسی است به گونه ای که مسلمین حاکم باشند و تا حدودی ساختارهای سیاسی متناسب با خواست الهی تغییر کند. انقلاب نگاه مقدم بر انقلاب در نظام سیاسی است و اساسا اولی شرط دومی است. حال اگر دومی بدون اولی پدید آمده باشد (دقیق تر اینکه قدم در این راه گذاشته شود)، نتیجه جز آشفتگی بیشتر نخواهد بود، زیرا همان نظم نسبی حاکم هم از بین می رود و نظم دیگری جای آن را نمی گیرد. به نظر حقیر انقلاب اسلامی موجود، بیش از اینکه تحول در نگاه و دل باشد، یک تحول سیاسی بود. در واقع ظلم بشرمداری به ظلم ساحت سیاست فروکاهیده شد و طبعا تقابلی که برای برداشتن ظلم صورت گرفت، تقابل با ساحتی از ساحت های ظلم حقیقی بود. البته شاید بنده با موسسان اصلی انقلاب و نگاه آن ها آشنا نیستم و بدین خاطر اینگونه قضاوت می کنم، اما آنچه اکنون می بینیم همین است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف، حرفِ درستی است و حقیقتاً هم مردم شیعه با حضور حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با مقدم‌داشتنِ وجه قدسی انقلاب از وجه سیاسی آن، پای به میدان گذاشته‌اند و هنوز هم در همان فضا هستند. این سیاسیون هستند که بعضاً یا از اول از وجه قدسی انقلاب غفلت داشتند، یا بعداً تغییر موضع دادند. موفق باشید 

15768
متن پرسش
با سلام: در مورد این جمله که خدا آفریننده نور و ظلمت و فاعل سایه و غیر سایه هستند. منظور از آفریننده ظلمت و فاعل غیر سایه چیست؟ و بطور کلی اینکه می گویند خداوند بر قلب عارف تجلی می کند، قبل از این تجلی هر انسانی چگونه نسبتی با خدا داشته بوده؟ و منظور از تجلی خدا بر قلب عارف چگونه تجلی ای است؟ کتاب های خویشتن پنهان و معرفت نفس و از برهان تا عرفان و... را مطالعه کرده ام. دوم اینکه آیا فیض اقدس همان روح گفته شده در نفخت فیه من روحی است؟ و در آخر اینکه در تعریف شما از درخت ممنوعه می خواستم بدانم که شاخص و میزان ممنوع بودن این دنیا چیست یعنی تا چه حد استفاده از این دنیا ممنوع نیست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع فاعلِ ظلمت‌بودنِ خداوند، حضرت امام در کتاب «شرح حدیث عقل و جهل» نکات خوبی دارند مبنی بر آن‌که حضرت حق به تبع خالقیت نور، خالق ظلمت و سایه‌اند و نه مستقیماً. و تجلی بر قلب عارف به معنای تعالی احساس انوار الهی و اسماء ربانی است. و در مورد شجره‌ی ممنوعه، خوب است که به کتاب «هدف حیات زمینی آدم» رجوع فرمایید. موفق باشید

15767
متن پرسش
با سلام: گاه مشاهده می شود که برخی از خانواده های عزیز شهدا و یا فرزندان آنها از مسیر ولایت و انقلاب فاصله گرفته اند و در خصوط سیاسی خاصی گرفتار شده اند. لطفا راهنمایی بفرمائید که چگونه و با چه بیان و از کجا می توان شروع کرد تا بتوانیم روی عقیده و اندیشه آنان تاثیر گذار باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید آن‌ها را متوجه نقش بزرگ پدرانشان نسبت به بصیرتی که در رابطه با انقلاب داشتند، نمود تا احساس کنند خودشان نیز رسالت تاریخی نسبت به انقلاب و اسلام دارند. موفق باشید

15766
متن پرسش
با سلام: ببخشید آقای طاهرزاده یک سوال ازتون داشتم و آن اینکه شما می گویید بنیانگزار انقلاب حضرت آیت الله خمینی عارف کامل و مکمل است. در صورتی که در همایش نور مجرد حدود 3 سال پیش که بزرگداشت علامه طهرانی بود، در آن همایش یکی از سخنرانان که فکر کنم حضرت حجت الاسلام آقای وکیلی بود سخنی را از رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای نقل کرد، بدین صورت که آقای خامنه ای گفتند من یک روز از آقای خمینی پرسیدم که آیا شما از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کردید؟ گفت ایشون با یک تاسف و حسرت گفتند نه. چون من در آن موقع در خدمت آقای شاه آبادی در عرفان نظری کار می کردیم و الفاظ پر طمطراق عرفان نظری ذهن مرا گرفته بود و یک جلسه به درس مرحوم ملکی تبریزی رفتم ولی اون جلسه به من ننشست و من رو نگرفت و من دیگه نرفتم. با توجه به این سخن اگر ایشون کامل بود دیگه جای تاسف و ناراحتی نداره که از مرحوم ملکی تبریزی استفاده نکرده اند. مهم این است که انسان به مقصد برسد چه حالا از مرحوم ملکی تبریزی استفاده کند چه از غیره و ذلک. در پیش مرحوم شاه آبادی هم که حدود 7 سال عرفان نظری خوانده اند. پس چگونه ایشان کامل بودند؟ و استادشان که بوده؟ چطور حرف شما و حرف ایشان را می شود با هم جمع کرد. بعد در ضمن در آخر وصیت نامه آقای خمینی آمده که: (من در طول نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام. آن تمجید ها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفا دار می نمایاندند.) در صورتی که ایشان به کمال رسیده بودند نباید از دغل بعضی ها اغفال می شدند و از آنان تعریف می کردند چون پسر علامه طهرانی در یکی از کتابهایش درباره انسان کامل توضیح داده و می گوید انسان کامل در سه جا معصوم و بدون خطاست. ا. تربیت افراد. یعنی اگر مشکلی هم پیش بیاید نقص مربوط به شاگرد است و استاد در ادا کردن وظیفه اش کوتاهی نمی کند. 2. در مسایل اجتماعی 3. اوامر و نواهی و احکام و مبادی و ملاکات شرعی. بنابر این اگر آقای خمینی کامل بودند در این موضوع یعنی فریب خوردن از بعضی افراد و متعهد نمایان حکومت که جزو بخش مسایل اجتماعی است اشتباه نمی کردند. کما اینکه حکایتی از علامه طهرانی در نوشتجات پسرشان آمده که اتقان مطالب گفته شده را بیشتر می کند. و آن اینکه: بیاد دارم که در اواخر سلطنت پهلوی و دوران شور و هیجان مبارزات و مجاهدت های مردم ایران شبی به اتفاق مرحوم والد (ره) از مسجد قائم به سمت منزل پیاده حرکت می کردیم. در بین راه چشم ایشان به دکه روزنامه فروشی افتاد که عکس یکی از افرادی را که در خارج با مرحوم آیت الله خمینی (ره) بسیار نزدیک و از زمره تعداد قلیل مرتبطین مورد اعتماد و وثوق ایشان به شمار می رفت، در روزنامه چاپ کرده بودند. ایشان ایستادند و از بنده سوال کردند که این شخص کیست که عکس او را در اینجا انداخته اند؟ عرض کردم فلان شخص است و از نزدیکان آیت الله خمینی به شمار می رود. ایشان پس از نگاهی عمیق رو کردند به من و فرمودند: عن قریب است که از این مرد بلائی بر سر ایران بیاید که دیگر جبران نخواهد شد.) پاورقی کتاب: این شخص سید ابوالحسن بنی صدر بود که با رأیی حدود یازده میلیون به عنوان اولین رئیس جمهور انتخاب شد و با حکم آیت الله خمینی (ره) به عنوان رئیس شورای انقلاب و فرمانده کل قوا منصوب شد و در نهایت بعد از جنایت و خیانت های فراوان در سی و یک خرداد 1360 توسط مجلس شورای اسلامی و امضا آن توسط رهبری وقت عزل شد. کتاب اسرار ملکوت. جلد 2 ص 27. پایان مطلب) همانطور که دیدید در این مورد علامه طهرانی که از کملین عرفا و نوادر اولیا الهی و به شهادت آقای حداد که بعد از معصومین کسی را مانند آقای قاضی و بعد از مرحوم قاضی کسی را مانند آ سید محمد حسین (علامه طهرانی) ندیدم؛ مورد اغفال و فریب وفا داری و تعهد ظاهری بنی صدرقرار نگرفت و به محض برخورد با این موضوع حقیقت را آشکار کردند. علی کل حال اینطور که از این قرائن و شواهد ناگفته دیگر بر می آید گویا رهبر کبیر انقلاب حضرت آقای خمینی رضوان الله علیه در عین مقام والا و ارزشمندشان به کمال نرسیده بودند ولی به عکس در عرفان نظری بی شک ایشان از بزرگترین های اهل این رشته در طول تاریخ بودند. حال آقای طاهرزاده از شما خواهشمندم که نظر واقعیتان که از ته دل است را بفرمایید و بگویید که آیا به نظر شما ممکن است ایشان کامل نباشند یا حداقل در حد احتمال. آخر به خصوص از جمله خودشان در وصیت نامه مبنی بر اغفال شدن و فریب خوردنشان از وفاداری ظاهری بعضی افراد و تمجید کردن از آن ها می شود گفت تا حدودی عدم کمال ایشان را ثابت می کند یا تاسف و حیرتی که از استفاده نکردن از مرحوم ملکی تبریزی خورده اند و شواهد دیگر. ببخشید از طولانی شدن نوشتار. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روی‌هم‌رفته در جریان این مسائل و مطالب هستم. فراموش نفرمایید که سالک إلی اللّه دائماً نسبت به کمالات برتر در تأسف است تا آن‌جایی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» در محضر حق عرضه می‌دارند: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك‏». از طرفی مگر حضرت امام وقتی عارف کاملِ مکمل باشند، معصوم به حساب می‌آیند؟ تازه مگر امام علی«علیه‌السلام» به آن فرمانداری که به خطا رفته بود، نفرمودند خوبیِ پدرت مرا به تو خوش‌بین کرد؟ آیا می‌توان این موضوع را دلیلِ عدم عصمت امام دانست؟ در رابطه با عارفِ کامل مکمل‌بودن حضرت امام باید به نقش تاریخیِ ایشان نظر نمود. موفق باشید 

15749
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده در بحثی که با یک عزیز داشتم به شبهه ای برخورد کردم. ایشان به بنده گفت اگر بپذیریم انبیا زنده هستند خیلی هنر کنند صدای چند نفر را می شنوند ولی اینکه بگوییم آنها صدای همه را می شنوند یعنی صفت سمیع بودن را به آنها نسبت داده ایم و این شرک است. در جواب این شبهه چه می توان گفت؟ به راستی توسل یعنی چه؟ حاجت از اولیای خدا خواستن یا اینکه خدا را به حق اولیای خدا قسم دادن جهت حاجت گرفتن و از اولیای خدا التماس دعا داشتن جهت برآورده شدن حاجات؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌های الهی بعد از رحلت از این دنیا، چون گرفتار گناهان خود نیستند و به تجرد کامل خود رسیده‌اند، در همه‌ی عالم به تمامه حاضرند مثل حضور نفس انسان در بدن. و این طور نیست که کاری و توجهی آن‌ها را از توجه دیگری باز دارد و توسل به آن‌ها موجب مددرساندن به روح و روان همه‌ی انسان‌هایی می‌شود که به آن‌ها متوسل شوند تا ما با نورانیت بیشتر به عالم معنویت نظر کنیم و از خداوند بخواهیم به نور آن حقیقتی که آن‌ها را منوّر کند به ما نیز نظر نماید. و قرآن در این رابطه می‌فرماید: حتی شهداء می‌توانند به افرادی که به آن‌ها نظر می‌کنند، بشارت دهند و نگرانی‌های آن‌ها را برطرف نمایند می‌فرماید: «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (170)/ آل‌عمران). موفق باشید

15748
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: خدا خیر کثیر به حضرت عالی عنایت بفرماید 1. گاهی اوقات در نماز به انسان حالتی دست می دهد که گویا اصلا حضور قلب ندارد و احساس می کند که مثل اوایلی که نماز را شروع به خواندن کرده بود شده است و حضوری در نماز ندارد و حال اینکه همه مقدمات نماز را فراهم آورده و هرچند که سعی در حضور در محضر حق بودن را دارد ولی توجه به الفاظ نمازش می رود وبه معنای منتقل می شود. آیا می توان گفت در چنین حالتی انسان می خواهد نشئه تازه تری از حضور قلب را دریافت کند و برای آن آماده شود؟ چه موقع می توان درک کرد که به نشئه جدید از این حضور انسان رسیده است؟ ۲. گاهی در نماز انسان دیگر به معنای کلمات نیز نظر ندارد و گویا اصلا متوجه معنای نیست آیا این نیز مرتبه بالاتر از حضور قلب است؟ (با توجه به داستان شهید مطهری و هاشم حداد) خواهشا توضیح دهید و کمی از اسرار حضور قلب را بیان بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در شرح حدیث «چهل و هفتم» کتاب «چهل حدیث» حضرت امام، اخیراً در اعتکاف داشته‌ام که دوستان در اسرع وقت آن را بر روی سایت قرار می‌دهند. علاوه بر آن عنایت داشته باشید بحثی در اخلاق و سیر و سلوک داریم تحت عنوان «قبض و بسط». در قبضِ قلب، شوق عبادات انسان کم می شود و از جهتی قلب به عبادات پشت می کند که به آن ادبار قلب می گویند. برعکسِ آن را اقبال قلب می نامند که با تجلی اسم جمال حق ظهور می کند در حالی که در ادبار، اسم جلال تجلی می نماید. موفق باشید

15747
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: بنده بعد از تأمل در کارنامه جریان روشنفکری دینی و تقابل آنها با انقلاب اسلامی و این که اینها چه طور هم باعث آشوب فکری و سیاسی در مملکت شده اند و هم دلسردن کردن خیلی از جوانان از انقلاب و نظام، به یک نتیجه رسیدم و آن این که از نظر اخلاقی در مسند علم و اندیشه قرار گرفتن چه جرأت و جسارت بزرگی می خواهد، آن هم نه فقط از این جهت که انسان نسبت به اندیشه هایی که در جامعه نشر می دهد مسئول است، بلکه هم از این جهت که این که چه حرفی را کجا و با چه جهتی و علیه چه کسی و کسانی بیان کند نیز ظاهرا در قضاوت اخلاقی در مورد صحت اندیشمندی او دخیل است. البته درستی این رأی هنگامی روشن تر می شود که آن نگاه تاریخی قرآن در بیان امثال دکتر فردید را مبنی بر نسبت بین وجود و اندیشه و تاریخ در نظر داشته باشیم، و بر آن مبنا که تاریخ را تجلی مشیت حق می داند، نقطه تعالی فکر و معیار تام عمل اخلاقی را در یافتن مشیت خاص الهی در هر زمانه و همراهی با آن مشیت و ساختن و سوختن با آن تعریف کنیم به جای این که در مقابل آن مشیت دعوی انا الحق کرده و به عیب جویی و گلایه از عوارض و آفات ناگزیر راه بپردازیم. البته آن چه برای بنده حقیقتا در این نگاه مایه بسی تأمل و عبرت است، اعجازآور بودن رسالت متفکرین در هر زمانه و سنگینی آن است. یعنی اگر فقط صحت رأی و گفته ما در یک فضای انتزاعی و تر و تمیز آکادمیک، ملاک نهایی صحت آن رأی و گفته نیست (چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ اخلاقی)، بلکه تأیید و همراهی آن رأی و گفته با مشیت خاص الهی در هر زمانه نیز ملاک صحت آنها است، آنگاه گناه روشنفکران دینی چه قدر بزرگ است!! واقعا وقتی آشوبی که اینها در فضای فکر و اندیشه ایجاد کرده اند را در نظر می گیریم و محجوب و مغفول قرار دادن انقلاب اسلامی در اذهان خیل کثیری از جوانان، با خود می گویم اینها چه طور در عین این که مدعی عرفان و اخلاق هستند، در حال ارتکاب به سیئاتی بزرگ هستند و خود در نمی یابند! آخر استاد آیا گناهی بزرگ تر از تقابل با مشیت خاص الهی در زمانه می توان تصور کرد؟ حالا با این تأملات، کار من نوعی چه قدر سخت و دشوار است! گویی برای حسن عاقبت در ساحت اندیشمندی و اندیشه ورزی دیگر صرفا طی موفق چند مقطع تحصیلی و خواندن چند صد کتاب و گرفتن نمرات خوب و حتی رسیدن به سرچشمه های عرفان و حکمت نظری نیز کافی نیست! بلکه باید عزمی داشت در حد مجاهدین و بصیرتی در حد اولیاء و صبری در حد ایّوب! و... حالا شاید عمق افسوس آوینی را می فهمیم بعد از رحلت امام که می گفت: «باز ماییم و عقلمان»! یا شمه ای از حقیقت آن فریاد علوی که اهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ، وَ طُولِ الطَّرِيقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ... عذرخواهم از تصدیع! جای دیگری برای درد دل نیافتم. التماس دعا!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین طور است که در این تاریخ، اراده‌ای خاص از طرف حضرت حق برای شروعِ تاریخی غیر از تاریخ ادامه‌ی مدرنیته، از طرف انقلاب اسلامی شروع شده و همچنان ادامه می‌یابد، حتی اگر مثل صاحبانِ سقیفه از جهاتی در حجاب رود ولی همچنان از طریق انسان‌های متعهد ادامه می‌یابد. عرایضی در این رابطه طی 3 جلسه خدمت جبهه‌ی فرهنگی خاتم در مشهد مقدس شده است تحت عنوان «راز ماندگاری انقلاب اسلامی و خطر نفوذ و استحاله». که صوت و متن آن را می‌توانید در قسمت «یادداشت ویژه» دنبال فرمایید. موفق باشید

15720
متن پرسش
برای ورود به بحث های مصبا ح الهدایه امام خمینی (ره) غیر از مباحث معرفت نفس و براهین و معاد چه مباحث پیش نیاز دیگری لازم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام که قبل از شرح کتاب مذکور، خدمت عزیزان عرض شد. موفق باشید

15737
متن پرسش
سلام عليكم خدمت استاد عزيز: بنده طلبه سال دوم هستم و تصميم دارم برنامه ريزي مطالعاتي دقيقي داشته باشم. بنده با توجه به رهنمود شما و بزرگان ديگر تصميم گرفتم تا مبناي فكري ام را بر شما بگذارم. يعني ان شاء الله بتوانم خودم را بر مباني انديشه هاي شما بسازم. و در حال حاضر مي خواهم بدانم با توجه به اينكه مباني برنامه ريزي مطالعاتي معرفتي ام آثار شما است. پيشنهاد مي فرماييد كه در كنار كتب شما آثار استاد صفايي را نيز مطالعه كنم؟ چون علاقه وافري به آثار ايشان نيز دارم. ولي اين برايم مهم است كه شما اين را دستور مي فرماييد يا خير. و بطور كلي مطالعه چه آثاري را در كنار سير مطالعاتي خودتان پيشنهاد مي فرماييد؟ از شما ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این را لطف خدا بدانید که خداوند قلب شما را متوجه آثار استاد صفائی حائری آن مرد الهی و دلسوز و ره‌رفته کرده است. در نهایت آثار حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی و استاد آیت اللّه جوادی و آیت‌اللّه حسن‌زاده مدّ نظرتان باشد. موفق باشید

15713
متن پرسش
به نام خدا و با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد سوالی است مدتها ذهنم را درگیر کرده و پاسخی برای آن نیافته ام. از طرفی این همه از عظمت و مقام شهدا سخن گفته می شود و هو الحق، از طرفی وقتی بسیاری از همرزمان و همفکران همان شهدا را می بینیم مشاهده می کنیم کم نیستند بین آنها کسانی که به گذشته خود پشت کرده اند یا از گذشته خود پشیمانند یا بی خیال شده اند یا مادی و دنیا پرست شده اند، حتی بعضی به مبانی اعتقادی هم بی عقیده شده اند و این موارد اندک هم نیست. حال جناب استاد آیا شهدا از جنس دیگر بوده اند در صورتی که بعضا همین همرزمان از آنها هم داغ تر و معنوی تر بودند و انگار هر دو گروه با احساسات دوران جنگ وارد میدان شدند عده ای شهید شدند و عده ای مانند... از کجا معلوم اگر آنها که شهید شدند مانده بودند حال و روزی بدتر از اینها نداشتند؟ چگونه این همه عرفان و معرفت را برای شهدا اثبات می فرمایید اگر حالات آنها را در زمان جنگ بفرمایید اینها که مانده اند همین حالات را داشتند و شاید بیشتر، به عنوان نمونه یکی از همین رزمندگان که در دوران جنگ دعا و نماز و ..... ترک نمی شد الان حتی قیامت را هم قبول ندارد و البته از این قبیل کم نمی شناسم. با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید شیطان قسم یاد کرده در مسیری بنشیند که به سوی حضرت حق منتهی می‌شود و به همین جهت یکی از دعاهای مجاهدان، ثبات قدم است و تقاضا می‌کنند: «وثبت اقدامنا» و لذا سخت مواظب ثبات قدم در راهی که در آن پای گذاشته‌اند می‌باشند تا چنین مشکلاتی پیش نیاید. موفق باشید

15726
متن پرسش
سلام و احترام: حکیم گرانقدر، با توجه به اینکه اسلام تنها دینی است که باعث آرامش انسان می شود، چرا برخی هیچ توجهی به دستورات اسلام ندارند، یا کم توجه هستند. آیا برخی علاقه ای به آرامش ندارند؟ آیا برخی به اضطراب علاقه دارند؟ چرا به برخی می گوییم اگر آرامش در دنیا را می خواهید باید به دستورات اسلام عمل کنید، قبول نمی کنند؟ مگر قبول اسلام در فطرت هر انسان نیست؟ چرا شیطان در هر عصر طرفدارانش بیشتر از خداوند تبارک و تعالی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر ما اسلام را آن‌طور که هست به مردم ارائه کرده‌ایم؟! کجاست اسلامی که امثال حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی معرفی می‌کنند تا مردم با دل و جان به آن رجوع نمایند؟ ما هنوز گرفتار اسلامِ سطحی می‌باشیم. موفق باشید

15724
متن پرسش
سلام و احترام: حکیم فاضل یک طلبه درس خارج خوان اول باید خودش را مهذب کند بعد سراغ فعالیتهای تبلیغی برود یا در کنار تهذیب باید به تبلیغ دین در اجتماع بپردازد؟ کدام صحیح است؟ امام خمینی (قدس سره) می فرمایند: تا انسان خودش را نسازد، دیگران را نمی تواند بسازد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است. ولی شما سخنان انسان‌های خودساخته یعنی امامان معصوم را مطرح کنید و ضعف خود را پنهان ننمایید تا شما قبله نشوید. موفق باشید

15708
متن پرسش
سلام استاد: با آرزوی توفیقات روز افزون برای جنابعالی: در حدیث آمده که در عبادت امامی را نصب العین خود قرار دهید. با توجه به سخنرانی سال گذشته شما در اعتکاف که فرمودید علامه طباطبایی را با توجه به حضور و رسالت تاریخی که ظهور داد می توان نصب العین قرار داد تا از نور علامه بهره برد. حالا می خواستم بپرسم می شود از علامه عبور کرد و امام خمینی (ره) را نصب العین خود قرار داد؟ آیا ظرفیت پذیرش حضرت روح الله (ره) هست؟ چه باید کرد تا این پذیرش و ظرفیت تحقق یابد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه خوبی است. همان‌طور که در کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» عرض شده؛ انسان در مقام تجرد خود نامحدود است و می‌تواند با بقیه‌ی روح‌ها در آن عالم مأنوس شود و این در صورتی است که روح خود را از تعلقات و محدودیت‌ها آزاد نماید تا با روح‌های متعالی مأنوس گردد. امسال نیز با کمی شرح بیشتر این موضوع، در ابتدای اعتکاف مطرح شد. موفق باشید

15692
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اخیرا در چند مطلب صوتی از جناب عالی شنیدم به این مضون که شهادت طلبی یکی از با ارزشترین اعمال در رسیدن به قرب الهی است و سلحشوران را عارفان واقعی می دانید که مصداق آن رزمندگان دفاع مقدس می باشند. اما این سلحشوری و از خود گذشتگی را گروه های تکفیری هم دارند در حالی که هدف باطلی دارند. می خواهم بگویم از خود گذشتگی در راه هدف به تنهایی ارزشی ندارد در حالی که از مطالب شما به گمان بنده عکس مطلب فوق القا می شود. با تشکر از جناب عالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سلحشوری در راه توحید، مسیر شهدای کربلا است نه مسیر مسلمانان نادانان کوفه که حضرت سجاد«علیه‌السلام» فرمودند برای قرب به خدا، فرزند پیامبرشان را به شهادت رساندند. موفق باشید

15690
متن پرسش
سلام استاد عزیز: دو سوال از محضر شریف تان دارم: 1. برای کسب معرفت و عظمت عالی حضرت ولی عصر (روحی له الفداه) چه شاه راهی را پیشنهاد می نمایید؟ 2. زیباترین و لطیف ترین و مجذوب ترین جمله و شنیده ای که انسان را مجذوب و معشوق امام زمان (روحی له الفداه) می کند چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام شناسی به صورت عرفانی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» مطرح کرده‌اند 2- بنده با این شعر مأنوس هستم: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بی‌قیل و قال» و نور حضرت را در جمال و گفتار نایب‌اش حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌بینم. موفق باشید

15670
متن پرسش
سلام وقت بخیر: استاد عزیز اگه برایتان مقدور است در جلساتی که دارید قسمت های دشوار کتاب 40 حدیث امام خمینی (ره) را شرح دهید تا ما که در اصفهان نیستیم با صوت آن بهره ای عمیق تر از آن کتاب عزیز ببریم. در پناه خدا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح حدیث شماره‌ی 13 قبلاً داشتم و در حال حاضر هم حدیث شماره 27 را عرایضی در موردش دارم. موفق باشید

15661
متن پرسش
سلام استاد: مدتی است که با شما از طریق آثارتون انس گرفتم و به دنبال عمیق تر کردن این ارتباط هستم، چه فکری و چه قلبی. راستش امروز فیلم پدر و مادر پسر 15 ساله ای رو دیدم که فرزندشون دختر بچه افغانستانی رو به قتل رسونده بود که احتمالا در جریان هستید خیلی از دیدن چهره این پدر و مادر متاثر شدم، پدرو مادری که رنج زندگی از چهرشون مشخص بود به نظرم صرفا هر بار در مواجهه با این ناهنجاری ها بخوایم ابراز تاسف بکنیم فقط و بگیم طرف از حیوان پست تر بوده، پاک کردن صورت مسئلست... و بسیاری که امروز این خانواده رو میکوبن نمیدونن که فرزندانشون هر لحظه در خطر چنین اتفاقاتی هستن. وقتی آدم به بچه های امروز و حتی وضعیت خود ما نگاه میکنه واقعا میفهمه چقدر شرایط سخته، از همون بچگی ابزار و امکاناتیو دارن که تحریک کننده شهوته، پایین اومدن سن بلوغ هم نشان از همین موضوع داره، یعنی بچه قبل از اینکه بدی و خوبی را تشخیص بده و عقل نقش پررنگی رو پیدا کرده باشه به بلوغ جنسی میرسه. یکی دیگه از مشکلاتی که ما امروز با اون مواجهیم اینه که واقعا دنیای والدین با دنیای فرزندان متفاوته و اصلا نمیدونن که فرزندانشون دارن به چه سمتی میرن، و یک دلیل اون هم پیشرفت بسیار سریع تکنولوژیه که این گسست نسل ها رو ایجاد کرده. پسر عموی من هم مدتیه که دچار مشکلات روحی شده در حالی که فقط 16 سالشه، میبرنش دکتر، در توهماته و مبتلا به گناهان سنگین و...راستش جدیدا این فضاها رو می بینم سریع متوجه تمدن غرب میشم و بلایی که داره سر بشریت میاره، ترویج بی بندو باری و لذت گرایی بدون هیچ حد و مرزی و اون هم در پوشش علم و تکنولوژی. 1. سوالم از شما اینجاست که واقعا چجوری میشه این معضل رو حل کرد و ایراد اصلی کار کجاست؟ 2. چه تدابیری در تربیت فرزند باید داشت؟ آیا صرفا مباحث دینی کافیه؟ نیاز به شناخت دنیای مدرن هم هست؟ سوالات زیاده تو ذهنم... و اما آخرین سوال که خیلی وقته برام حل نشده اینه که، بحث تفاوت ها در آزمایش ها رو چطور میشه فهم کرد؟ مطمئنا فردی که امروز در این دنیای وا نفسا و پیچیده متولد میشه، شرایط بسیار سخت تری خواهد داشت نسبت به کسی که چند قرن پیش به دنیا اومده، و اینکه گاهی این سوال برام پیش میاد که اگر اون بچه مثلا در یک خانواده دیگه به دنیا میومد شاید سرنوشتش این نبود و یا اینکه من هم اگر تو همون مسیر بزرگو تربیت می شدم سرنوشت اونو داشتم و اینجا خوب نمیتونم عدالت الهی رو فهم کنم... سوالات بسیاری تو ذهنم هست و گفتنش گرفتن وقت شماست راهنمایی بفرمایید یا مسیری نشون بدید تا برم سراغش و پاسخ هام رو دریافت کنم. با تشکر از محبت شما استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند از قبل با تجلی نور انقلاب اسلامی راه عبور ما را از این معضلات گشوده است. ما هنوز برای نجات خود از این ورطه‌ها، انقلاب اسلامی و سیره‌ی حضرت امام را در رسانه‌ها و نظام آموزشی جدّی نگرفته‌ایم 2- تنها با روحیه‌ی انقلابی و تقابل با استکبار، خانواده‌ها می‌توانند فرزندان خود را در این تاریخ از این مشکلات نجات دهند و آن‌ها را به انسان‌های غیرت‌مند در مقابل فسادهای موجود تبدیل نمایند. موفق باشید   

15656
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: به نظر شما آیا مبارزه‌ای که الان با بدحجابی و با دیگر معضلات اجتماعی میشه، صحیحه؟ و اسلام تا چه حد با این جور مبارزه‌ها (منظورم مثلا گذاشتن پلیس نامحسوس و گرفتن بد حجاب و.. است چیست؟ و آیا این کارها به نظرتان در این شرایط فعلی به نفع یا به ضرر کشور و دین است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم تنها باید در مقابل هنجارشکنی‌ها که عموماً توسط زنانی انجام می‌شود که مأمورند فضای جامعه را به هم بزنند، سخت‌گیری کنیم. مثل آن‌که در اسلام می‌فرماید اگر کسی در کوچه و بازار بدمستی کرد با او برخورد نماییم. موفق باشید

15653
متن پرسش
سلام خدمت استاد: می خواستم بپرسم اینکه به شهدا توسل میکنن جریانش چیه؟ نه اینکه اشتباه باشه ها، سوالم اینکه چه چیز باعث میشه از توسل به اهل بیت (ع) پاسخ نگیریم اما از توسل به یک شهید مثلا شهید بزرگوار شهید هادی حاجت روا بشیم؟!!! ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن در سوره آل‏ عمران آيات 169 الى 171 در وصف شهداء داریم: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ* يَسْتَبْشِرُونَ‏ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ». یعنی به آن‌هایی که در مسیر شهداء هستند ولی هنوز شهید نشده‌اند، بشارت می‌دهند که نگران نباشید. و این یک نوع توجه‌دادن به توحیدِ حق است و کمک‌کردن به کسانی که به زیارت آن‌ها می‌روند. از طرفی امامان جهت کلّی زندگی را می‌نمایانند و حوائج جزئی را به بقیه واگذار می‌کنند. موفق باشید

15615
متن پرسش

جناب طاهرزاده سلام: اولین بار اسم شما و مطالبتون رو در نشریه فرهنگ عمومی دیدم. مطالبتون عمیق بود. هفت ماهی است که کتابهای شما رو تهیه کردم. دو ماهی است که فهمیدم سایت دارید. جزواتی که نداشتم رو دانلود کردم. چند روزی است که از مطالب سایتتتون خصوصا سخنرانی تون در خصوص چیستی، راز پایداری و استحاله انقلاب رو گوش کردم. به مباحث متعددی اشاره کردید از جمله سروش، خط فکریش، قوچانی، مهرنامه، آوینی، دغدغتون در خصوص فقدان تفکر، هم‌جهت نبودنِ دست و زبان‌ها، تلاش برای ادراک حقیقت و نه تراشیدن استدلال برای اون و ... هم‌ذات پنداری عجیبی با مباحثتون داشتم، اما غرضم از این وجیزه گفتن این مطالب نبود بلکه این بود که براتون بگم چرا با شما هم ذات پنداری دارم تا در راهی که درپیش گرفتید ثابت قدم تر باشید و بدونید حرف شما میتونه مخاطب خودش رو ولو در یک روستای دور افتاده (خودم) پیدا کنه. جناب طاهرزاده، من در یک روستا زاده شدم، علائق مذهبی داشتم، عضو بسیج بودم، از وابستگان شهدا بودم، امام خامنه ای رو می پرستیدم، تا اینکه دانشگاه رفتم. به دلیل حس کنجکاوی که داشتم به مباحث سیاسی علاقمند بودم اما شناختی به مبانی و ریشه ها و خط فکری ها نداشتم و صرفا شناختم یک شناخت سطحی در حد اسم از احزاب بود. اما ظرف دو سال با مطالعه نشریات اصلاح طلبان از جمله شهروند امروز با مدیریت محمد قوچانی، اعتماد ملی، دنبال کردن مطالب تئوریک، آشنایی با سروش و کتابهاش، نهایتا مسحور دلبری های کلامی سروش شدم. به نسبیت حقیقت رسیده بودم. و از سروش به شبستری، ملکیان، و سایر ایدولوگ های جریان استحاله رسیدم. و در یک برهه‌ی زمانیِ دو ساله، زیربناهای اعتقادیم نسبت به انقلاب، ولایت فقیه، و خیلی امور دیگه سست شد و به طور کلی جهان‌بینی و معرفت شناسیم و هستی شناسیم دگرگون شد. امروز که نگاه می‌کنم می‌بینم فردی کاملا مغایر خط امام، انقلاب، و شهدا بودم اما اون روزها کاملا با اعتقاد کامل و نه از روی بازیگری، تمام این‌ها را با شبهاتی که از طریق رسانه‌های مزبور به ذهنم وارد شده بود زیر سوال می بردم، ولایت فقیه رو دیکتاتوری میخوندم، انقلاب رو بیهوده می دونستم، حزب‌اللهی را دگم می‌دونستم، اهل انگ‌زدن بودم، کلا با مفاهیم انقلابی درگیر بودم، شعارهایی نظیر دموکراسی، حقوق بشر، و ... باور کرده بودم. بحث می کردم، جدل می‌کردم، مخالفتم با احمدی نژاد از منظر روشنفکران بود نه از منظر انقلاب اسلامی. درهرصورت به شدت و علی رغم اینکه در دور اول، رای به احمدی نژاد دادم ناراحت بودم چون هنوز تغییر نکرده بودم و در دام دانه روشنفکران بودم. این موضوع امتداد پیدا کرد تا فتنه 88. در ایام انتخابات برای میر حسین تبلیغ می کردم. به ایشون رای دادم. با خیلی ها بحث می کردم و با هیچ استدال عقلی راضی نمی شدم. به تقلب باور داشتم. اما و اما و اما یک روز حسب اتفاق واقعه عجیبی برام رخ داد و این شد نقطه عطفی برای زندگی من و باعث شد از منجلاب روشنفکری که توش رفته بودم بیرون بیام اما نه با استدلال بلکه با اداراک یک حقیقت مطلق. ماجرا از این قرار بود که یک مستند به نام The Arrivals که در رابطه با فراماسونری بود به دستم رسید. صرف نظر از اینکه بخواهم به فراماسونری تا حدی که این مستند بهش پرداخته بود بهش بها بدم یا نه اما آخرین قسمت این مستند باعث تحولی عظیم از جنس یک انقلاب در من شد تا حدی که در لحظه ای فکر کردم گمشده ام رو پیدا کردم و این همون چیزی بود که من گمش کرده بودم و این حرف چیزی نبود جز اینکه این دنیا قرار است به منجی به نام مهدی (عج) منجر شود. این دنیا غایتی دارد و مبنایی. پس نباید وضع موجود که دوره حاکمیت تمدن غرب و ظهور حاکمیت نفس اماره است رو به رسمیت بشناسم. ظهور امام زمان (عج) را می دانستم اما هیچ وقت به نسبتی که با این دنیا، خودم، انقلاب، تمدن غرب و کارکردی که می تونه داشته باشه فکر نکرده بودم اما این مستند صرفا همان جرفه اعتقاد به منجی رو در من با بیانی هنری و نه استدلالی بیدار کرد و باعث حرکتم شد تا هر چی بیشتر گرد و غبار تعصبات و مفاهیم و اندوخته و پیش فرضها رو از روی گوهر حقیقت که در اون لحظه برام بیشتر یک حس شکل نگرفته بود رو کنار بزنم اما نمی دونم شاید خداوند و ولی عصر ارواحنا فداه به خاطر اینکه با خودم صادق بودم شهید سید مرتضی آوینی رو سر راهم گذاشت. کسی که جنس حرفاش دیگه از جنس استدلال نبود اما در عین حال بود. قرآن و آیاتش در کلام اون شهید برام رنگ دیگری پیدا کرده بود. مطالبش دیگه از فیلتر عقلم عبور نمی کرد تا من تجزیه و تحلیل کنم تا نفی شون کنم. انگار داشت رو یک موج دیگه با من صحبت می کرد. نمی دونم شاید بشه اسمش رو زبان فطرت گذاشت. به هرحال هرچی که بود تمام حجاب های تعصب داشت یکی یکی فرو می ریخت و حقیقت آهسته آهسته برام بیشتر رخ عیان می کرد. کاری که اگر ساعت ها سعی می کردید در قالب استدلال انجام بدید من باهاش مواجهه می کردم. کتاب مبانی نظری تمدن غربش رو که خوندم اون احساس خام که داشتم داشت آرام آرام شکل می گرفت و تمام مفروضات من نسبت به خودم، انقلاب، تمدن غرب، نسبت اینها با هم جایگاه انقلاب و علت این همه گرفتاریهاش برام به هم ریخت. با مطالعه کتب دیگر شهید این خط فکری تقویت شد. علت هجمه به این انقلاب از جانب روشنفکران رو با حلزونهای خانه به دوش فهمیدم. آسیب های پیش روی انقلاب رو درک کردم که این انقلاب ممکن است از کجا ضربه بخورد و توسط چه خط فکری. دیگه اظهار نظرهای سطحی سیاسی برام جذاب نبود و همه مسائل و پدیده های اجتماعی فرهنگی اقتصادی سیاسی رو از منظر انقلاب تفسیر می کردم. امام رو با کتاب حیات باطنی شناختم، کلام امام و افق نظری امام برام خیلی روشن شد. وقتی که می گفت خرمشهر را خدا آزاد کرد یعنی چی. آمریکا شیطان بزرگ است یعنی چی، دیگه همه چی رو از دریچه مادیت ت نمی سنجدیم و منافع ملی که قبلا ازش تعریفی صرفا مادی داشتم کنار گذاشتم. راز و رمز پیروزی در دفاع مقدس رو فهمیدم. فتح خون برای من جایگاه کربلا و نسبتش با انسان رو برام نشون داد که آری قافله کربلا هنوز در زمان سفر می کند و فریاد هل من ناصر آن امام عشق هنوز به قوت خود باقی است. فهمیدم کربلا نه یک شهر یا یک واقعه بلکه یه افق فکری است که نمی گذاره شما به ورطه پوچی و نیهیلیسم برسید. فهمیدم کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا یعنی چی. دیگه عزاداری ها و محرم برام رنگ یک عادت مذهبی نداشت بلکه ریشه در یک حقیقت قدسی داشت. محرم اون سال برام با تمام محرم هایی که تجربه کردم متفاوت بود تا حدی که هر سال با خودم عهد بستم در دهه اول محرم کتاب فتح خون رو بخونم. خلاصه فهمیدم عیب کارم کجاست. یک حالت بی قراری عجیبی در من به وجود اومده بود. به تمام گذشته خودم کافر شدم و با آوینی زندگی کردم. در یک کلام آوینی رو زیست کردم. شاید علتش همون تجربه های مشابهی بود که ایشون در قبل انقلاب داشتند که در واقع من هم داشتم. و ایشون به بهترین وجه ممکن در قالب کلمات بیان کرده بودند در جایی که می گفتند (دارم از یک راه طی شده حرف می زنم) ... (تظاهر به دانایی هیچ وقت جای دانایی رو نمی گیره). و همه اینها در حالی بود که کتب شهید مطهری علی رغم خوب بودنش هیچ وقت نمیتونست من رو از این منجلاب بیرون بکشه. آوینی برای من شده بود یک متر و معیار که به هر مسئله ای می زدم جواب می داد. انگار آوینی شده بود زبان غیب. یک واسطه برای گفتن اسرارِ مگو در قالب کلمات. داشت رازهای عالم رو فاش‌گویی می کرد. والا بیان مثل اینکه رازهایی در این جهان است که جز با خون فاش نمی شود رو چطور باید تفسیر کرد. اما آوینی مامور شده بود رشحاتی از این رازها رو در کالبد کلام و جسم نحیف کلمات بیاره. و چقدر هنرمندانه این کار رو کرد. و شاید به خاطر همون فاش گویی هایی که از عالم داشت با شهد شهادت مجبور به سکوت شد و چه زیبا بود آن اجبار و این سکوت. به همین خاطر تکلیف خودم رو فهمیدم. شروع کردم به مطالعه بیشتر. با داوری، زرشناس، شما ، خسروپناه و بسیاری دیگر از اندیشمندان، آشنا شدم و علت مخالفت ها با این بزرگوران از جمله از سوی سروش برام بیشر تیین شد. کانه اغراض و اهداف اظهار نظرها برام زودتر از خود کلامشون آشکار می شد و اینکه این جریان استحاله از چی ناراحت هستند. راز توجه رهبری به علوم انسانی رو فهمیدم. و اینکه چرا مجلات روشنفکری در این هجم وسیع منتشر می شوند و با شما هم کلام میشم که این مجلات چه بلاهایی سر مخاطبان خودشون میارن و اونها رو به ورطه بی عملی و تن به وضع موجود دادن می کشند. لاجرم چون این انقلاب مخالف وضع موجود است پس به طور طبیعی باهاش مخالفت خواهند کرد که نهایتا این مخالفت ها در زمینه های فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ظهور پیدا میکنه. آقای طاهر زاده علی رغم اینکه کتب آن‌ها را با رویکردی منتقدی نگاه و مطالعه می‌کنم، دیگه به دام اونها نمی افتم چراکه در حصن حصین آوینی هستم که من رو به ترسیم دو جبهه‌ی حق و باطل می‌برد. دست به قلم شدم و برای این منظور مطالعه ام را زیاد کردم و امروز هم وقتی با مخالفین گاهی بحث می کنم می بینم اونها دارن همان حرفهایی رو میزنن که خودم یک روزی همون حرف ها رو شدیدتر هم می‌گفتم. دقیقاً همون جنس استدلال‌ها، همون ایرادات، همون تعصبات، وهمون دام روشنفکری و درعین حال دلم براشون می‌سوزه. اما جناب طاهرزاده نمی‌دونم دیگه چرا هرچقدر که مطالعه می‌کنم احساس می‌کنم جان مطلب همان بوده که آوینی گفته و بقیه‌ی مطالب، توضیح و شرح همان مفاهیم است که به قول معروف اگر در خانه کس است یک حرف بس است. همه اینها رو گفتم تا بهتون بگم استاد! از کلام شما بهره می‌برم و کتب شما رو با جان می‌خوانم. دغدغه‌هایتان را از عمق وجود حس می‌کنم. اما ازتون تمنا دارم شما که مخاطبی دارید، از آوینی غافل نشید و سعی کنید ایشون رو بیشتر به جوان‌ها بشناسانید، چراکه احساس می‌کنم بلا تشبیه، آوینی در مقایسه با مطهری و یا هر بزرگوار دیگر، مثل امام حسین«علیه‌السلام» و سایر ائمه رو داره که کشتی آوینی ما رو زودتر به ساحل نجات رهنمون میشه. اگر دقت بکنید آوینی داره از اون مهجوریتِ زمان خودش خارج می‌شه و افراد زیادی رو دارم می‌بینم که به‌واسطه‌ی آشنایی با این شهید متحول شدند. و همین موضوع باعث شده تا جریان مقابل درصدد بر بیاد تا آوینی رو در وهله‌ی اول انکار کنه و چون دید نمیشه و آوینی داره تکثیر میشه، در صدد براومدند تا اون رو تحریف کنند. همون بلایی که می‌خواند علیه خط امام بیارن، و به اسم امام علیه خط امام شورش کنند. نمونه‌اش مناظره جناب یامین پور با امید روحانی در برنامه‌ی 20 فروردین شبکه سه برنامه هفت پیرامون مرتضی آوینی. یا برنامه صد و هشتاد درجه‌ی شبکه افق با آقای امید روحانی و مهدی نصیری. و در این برهه حساس وظیفه امثال حضرتعالی که تریبونی دارید سنگین تر است تا از تحریف این شهید جلوگیری شود چراکه آوینی برای مباحث کلان حضرتعالی حکم مقدمه را دارد کما این‌که این وجیزه‌ی امروز من به شما، محصول تحولی است که از قبل آوینی دارم و إلاّ شما در گوشه‌ای از اصفهان داشتید کار خود می‌کردید و من هم کار خودم. و هنر آوینی همین بود که از قبل جریان شبه روشنفکری افراد را بیرون می کشید و إلاّ کسانی که دائماً ما را تصدیق کنند و فکر کار فرهنگی باشند اما ندانند محل نزاع کجاست، به قول شما مخاطب اون کتابتون می‌شوند با عنوان «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شوند» لذا تا طرف جایگاه خودش رو در دنیا، جایگاه این انقلاب را در دنیا، نسبتش با تمدن غرب و ... رو نشناسه این انتظار که مباحث کلان نتیجه دهد بسیار بعید خواهد بود. پس علیکم به آوینی. با سپاس مجدد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 15555 تحت عنوان «آوینی؛ بزرگ‌راهِ به معناآوردنِ رهنمودهای امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» عرض شد: تعجب نباید کرد که هنوز تفکرِ مناسب آن تاریخ، ظهور نکرده است تا آوینی را در زمره‌ی متفکرترین انسان‌ها بدانیم. اگر هایدگر معلّم بزرگِ سؤال از متافیزیک است، که هست؛ و اگر فردید متذکر رجوعِ از تفکر متافیزیکی به تفکرِ اسلامیِ تشیع ایرانی است، در تاریخی که حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور داد؛ شخصیت آوینی تجسمِ بزرگِ عبور از متافیزیک به سوی حقیقتِ قدسیِ ما می‌باشد. در ضمن خوب است که نیم‌نگاهی به جواب سؤال‌های 3739 و 6155 و 6251 و 11717 و 7292 و 14125 بیندازید. انتظار بنده آن است که کاربرانِ محترم با دقت هرچه بیشتر، متن نوشتاریِ فوق را دنبال بفرمایند.

15609
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: اخیرا آیت الله جوادی آملی سخنانی داشته اند که موجب انتقاد شدید بعضی از علما شده است. نظر شما در این مورد چیست؟ متن بخشی از سخنان: «اگر وجود مبارک صدیقه کبری (س) می‌خواست الان سخنرانی بکند، دیگر مثل خطبه‌ای که در مدینه ایراد فرمود، خطبه نمی‌گفت، چون امروز «علی» حاکم است و خیلی با دوران قبل تفاوت دارد. اگر امروز حضرت فاطمه زهرا (س) می‌خواستند خطبه بخوانند، دیگر جای گلایه برای آن حضرت نبود، بلکه جای شکر بود، بنابراین ما هم باید مثل ایشان در فاطیمه حرف بزنیم. وقتی غدیر حاکم است دیگر نباید کاری غیر از غدیر انجام بدهیم. الان هیچ کس نمی‌تواند نام سقیفه را ببرد، چون سقیفه مرده است و غدیر زنده. تا وقتی که غدیر زنده باشد، کسی در مورد مرده حرف نمی‌زند.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چیزی در این مورد از استاد نشنیدم. ولی باید منظور استاد را فهمید که می‌خواهند ما متوجه شویم حضور غدیر در این تاریخ، با انقلاب اسلامی محقق شده است و به جایِ درگیری با جریان سقیفه‌سازان، غدیر را از طریق انقلاب اسلامی به صحنه‌ی جهان اسلام بیاوریم و بدین لحاظ است که شما ملاحظه می‌کنید مردمان جهان اسلام، تحت تأثیر انقلاب اسلامی مقابل حاکمان ظالم خود ایستاده‌اند. حال اگر بحث سقیفه را در این تاریخ پیش بکشیم آیا انقلاب اسلامی که انعکاس غدیر است در این کشورها مورد استقبال قرار خواهد گرفت؟ موفق باشید     

نمایش چاپی