بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24131
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز آقای طاهرزاده: کوچیک شما حنیف هستم که چندی پیش در جلسه پردیسان قم و نیز جلسه مؤسسه امام خمینی (ره) در قم مزاحم اوقات شریف شدم. سوال اول: از سوالات نسل جوان و حتی غیر جوان (مذهبی و غیرمذهبی، شاغل در حاکمیت و غیرشاغل در آن) اینست که: «در حوزه تمدنی، حقانیت خط فکری انقلاب اسلامی و امام خمینی با معضلات و ناکارآمدی‌های معرفتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، سلامت اداری، انسانی و سیستمی همخوانی ندارد. یعنی هموطن ایرانی از ما می‌پرسد که این چه حقیقت و حقی است که نمی تواند در مقیاس تمدنی و تمدن‌سازی از پس مشکلات معرفتی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و... بر آید و پیشرفت شده پشرفت نظامی توام با موعظه‌ها و سخنرانی‌های اخلاقی. مملکت‌داری و تمدن‌سازی با سخنرانی‌های اخلاقی صحبت از ایده‌ها و ایده‌آلهای تکراری و رجزخوانی، انجام نمی شود.» این سوال با «سفرهای حقیقی و مجازی مسلمانان این عصر حتی مسلمانان انقلابی و حزب‌اللهی و حتی طلبه‌های مبلغ انقلابی به اقصی نقاط گیتی و آشنایی بیشتر آنان با فرهنگ و مظاهر غرب و محسنات ظاهری آن همچون: وامهای غیر‌ربویِ بانکهای غربی، نظم و انضباط، احترام به هم و حقوق همدیگر، راستگویی و صداقت در قول و فعل و... در کشورهای مدرن» با شدت و حدّت بیشتری مطرح می گردد. حقیر در کتابهای جنابعالی و سؤالات پرسش‌کنندگان سایت، چیزی که صراحتاً پاسخ سؤال مذکور باشد ندیدم. ممنون میشم اگر در این زمینه رهنمود بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورت‌های مختلف در این مورد عرایضی داشته‌ام و این موضوع، موضوعی است با عرضی عریض، از آن جهت که اولاً: ما در چهارصدسال اخیر با تمدنی روبه‌رو هستیم که زیرساخت‌های خود را شکل داده و برای هرچیزی، تعریفی دارد. منتهی به جهت آن‌که به گفته‌ی متفکران غربی نتوانست به وعده‌های خود عمل کند، فکر تمدنی دیگر به ذهن انسان‌های دارای تمدن‌های کهن آمد. تمدن‌های دیگری مثل تمدن لائوتسه‌ای در چین و یا تمدن هندی و تمدن ایرانی. و این به معنی مقابله با تمدن غربی نیست، بلکه به معنای به خودآمدنِ تمدن‌هایی است که در مواجهه با تمدن غربی نسبت به آموزه‌های بومی خود به خود آید و به یک معنا آن نوع معنایی از انسانیت که در تمدن غربی به حاشیه رفته است را، به میان آورند و همان‌طور که در بحث «جایگاه تمدن اسلامی و نسبت آن با این تاریخ» عرض شد: «رفت و برگشتی باید صورت گیرد تا آموزه‌های دینی و فلسفه‌ی اسلامی مجدداً فهم شود و این همزمان با شناخت غرب ممکن است و افق این غرب‌شناسی برای بازگشت به وطن و نوعی خودشناسی در تاریخ جدید است تا از داشته‌های خود مطابق تاریخی که هستیم بهره‌مند شویم. این آن راهی است که در آن قرآن و روایات و فلسفه‌ی اسلامی از انزوای تحمیلیِ توسط فرهنگ سکولاریته آزاد می‌شوند و رجوعی ماورای رجوعِ فعلی به آن‌ها خواهد شد، رجوعی که فعلاً متون دینی و فلسفی ما در حدّ موضوعاتِ درسیِ آموختنی، تقلیل داده شده و دین و فلسفه وارد زندگی جامعه‌ی ما به صورت حضوری تاریخی و تمدنی نشده.»

 آنچه در حال ظهور است ابداً با وضع موجود ربطي ندارد. مدت مديدي است با ظهور مدرنيته زندگي حقيقي يعني آن نوع زندگي که بر مبناي يک تمدن زنده اداره شود، فراموش شده و آن فرهنگي که همچون يک موجود زنده بايد مناسبات بشريت را مديريت کند دستخوش تجزيه قرار گرفته است. هيئت دروني زندگي‌ها از هم پاشيده شده زيرا آن نيرويي که موجب مي‌شود تا اعمال انسان‌ها در يک وحدت و يگانگي نسبت به همديگر قرار داشته باشند از ميان رفته و کشش کلّي و عمومي که نحوه‌ي فعاليت افراد را تحت تأثير خود قرار مي‌دهد، از ضمير وجداني افراد جامعه به حاشيه رانده شده است. مسائل اقتصادي در حدّي بزرگ گشته، که نفوذ افراد، به موضوع اقتصاد گره خورده و معناي زندگي، در ثروت و بهره‌مندي از دنيا جستجو مي‌شود وثروت، مترادف با شرافت تلقّي شده، بدون نظر به روح زندگي. تجسم عيني اين نوع برداشت از زندگي، ظهور «شهرهاي بزرگ» و کنده‌شدن دهقانان از آب و خاک اجدادي و مجتمع‌شدن در شهرها شد.

در اين دنياي سنگي و سنگ‌شده يعني شهرها، توده‌هاي انساني که بايد آن را به توده‌ي بي‌شکلِ شن شبيه دانست، به وضع هولناکي کنار هم جمع شده‌اند. از اين ماده يعني توده‌ي شني مردم، مي‌توان هرگونه ترکيب تصنعي که خيلي زود در معرض تجزيه واقع مي‌شوند، پديد آورد. از آن‌ها مي‌توان حزب درست کرد و آرمان‌هاي زودگذرِ خيالي را پيش چشمشان آورد و مشغول تشکيلات ساختگي‌شان کرد.

در اين شن‌زار انساني، ديگر آن‌گونه نيروي طبيعي که سبب نشو و نماي عقل و عاطفه‌ي انساني شود، به‌کلّي مرده است. در اين شن‌زار انساني، ديگر انسان‌هايي به چشم نمي‌خورند که زندگي را براي ما به معناي واقعي آن معنا کنند و روشن کنند چرا کشش و کوشش براي ادامه‌ي خانواده از ميان رفته و ازدياد نسل و فرزند که بارزترين نشانه‌‌ي جامعه‌ي سالم است، اسباب دردسر و تمسخر شده است.

ساکنان شهرهاي بزرگ اَتم‌وار استقلال پيدا نموده‌اند و خودخواهانه تنها به خود فکر مي‌کنند. با این‌که نه در توده‌ي اَتم‌ها زندگي هست و نه در توده‌ي انسان‌هاي منفرد از يکديگر آن نوع زندگي به چشم مي‌خورد که در جمع انسان‌هاي وارسته در جريان بود و در ذيل اهداف قدسي، در زير سايه‌ي همديگر زندگي مي‌کردند. آنچه از شهرهاي سنگي و از ريگ‌زارهاي انساني بيرون مي‌آيد «مُد» روز است يعني تصورات بي‌پايه‌ي روزمرّه‌گي‌ها که ابداً روح و بقاء ندارند.

در مقابل آنچه در بالا گفته شد تمدن حقيقي قرار دارد که با ارتباط با عالم قدس و معنويت مانند يک موجود زنده مي‌رويد و قد مي‌کشد و داراي تقسيماتي مثل ريشه و تنه و برگ است، گل مي‌دهد و به ميوه مي‌نشيند و هرکدام از اعضاء در جاي خود مطمئن و راضي هستند. هر اندازه آن تمدن واقعي‌تر باشد و مبتني با آموزه‌هاي الهي شکل گرفته باشد، بيشتر قد مي‌کشد و يال و کوپال پيدا مي‌کند و اعضاي آن بهتر در جاي خود قرار مي‌گيرند و دقيق‌تر جاي ديگران را درک مي‌کنند و سنن و آداب تکويني و تشريعي دقيق‌تر در آن جاري مي‌باشد.

تمدن حقيقي عبارت از نظامي است که در عين مراتب مختلف که در بين اعضاي آن هست هيچ‌کدام از اعضاء نسبت به هم احساس حقارت نمي‌کنند زيرا آنچه عامل کرامت‌و شرافت‌مي‌باشد تقوا است.

در تمدن حقيقي، متانت در کليه‌ي حرکات و سکنات با تعريفي معنوي که محصول پرورشي است مطابق آداب محکم و متقن الهي، چون خون جاري است، زيرا آن حرکات و سکنات ريشه در حقايق عالم دارد و عملاً آن جامعه را با هزاران وظيفه‌ي ناگفته و تعهدات نانوشته اداره مي‌کند و به جهت نظر به آن حقايق عِلوي امور جامعه سر و ساماني غير قابل تصور مي‌يابد. جامعه‌اي که به حقايق عِلوي نظر دارد به صورت طبيعي داراي نوعي متانت و آداب محکم از زندگي است که همه‌ي مردمان تحت نفوذ غير محسوس آن قرار دارند و چون با فطرت آن‌ها هماهنگ است، آن‌ها را در نوعي از يگانگي و حياتي واحد قرار مي‌دهد که افراد آن جامعه از حدود فرديت خود فراتر رفته، معناي خود را در گستره‌ي تمدني جستجو مي‌کنند که شرف و شرافت و غيرت را معناي قدسي مي‌بخشد و در آن حال عناوين قدسي در سراسر زندگي افراد بيشتر از عناوين اجتماعي نفوذ کرده است. شرف شخصي در چنين جامعه‌اي عبارت است از احساس وظيفه‌ي هر فرد در مقابل تمدني که در آن زندگي مي‌کند. زيرا هر فرد در چنين فضايي حيات اجتماعي خود را احساس مي‌کند و با حيات آن تمدنِ قدسي زندگي را معنا کرده و لذا وجود ديگران را که در آن تمدن زندگي مي‌کنند، وجود شخصِ خود مي‌پندارد. همان چيزي که شما در صدر اسلام ملاحظه کرديد تا آن‌جايي که خداوند در وصف چنين روحيه‌اي فرمود: «يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة»(حشر/9) آن‌ها آنچه بود را به ديگران ايثار مي‌کردند در عين آن‌که خودشان به آن نياز داشتند.

تمدني که ما مدّ نظر داريم

در تمدني که ما در ادامه‌ي انقلاب اسلامي مدّ نظر داريم، هر فرد پيرو انديشه و روش خود نيست، بلکه مسئول جامعه‌ي خود است و همه مسئول روش و انديشه‌ي واحدي هستند که آن جامعه‌ي قدسي اقتضاي آن را دارد. اساس و جوهر چنين جامعه‌اي از تعهد معنوي انسان‌ها سرچشمه مي‌گيرد و تعهدي که افراد نسبت به همديگر دارند. در چنين جامعه‌اي عدم شرافت مربوط به کساني است که تنها به خود مي‌انديشند. هر کسي به جهت تعلقي که به آن جامعه دارد شرافت دارد، مگر آن‌کسي که به شرافت ديگران توجه نمي‌کند که خود به ‌خود به او به عنوان انساني فرومايه نگاه مي‌شود. در تمدن الهي تنها چنين افرادي فرومايه‌اند وگرنه ثروتمندنبودن، مغايرِ شرافت نيست. انسان‌هاي حسودِ امروزي که در فرهنگ غربي تنفس مي‌کنند تصور مي‌کنند ناداري يک نوع عدم شرافت است، زيرا اين‌ها به زندگي شريف حساس نيستند و کشش طبيعي آن‌ها از شرافت واقعي منحرف شده است.

اين همان جدايي از نيستان است

ايران شيعه قبل از ورود فرهنگ غرب فارغ از آنچه در دربار شاهان مي‌گذشت، به عنوان يک دولت نامرئي نسبت به دولت رسمي، مناسباتي را بر اساس آموزه‌هاي ديني بين افراد جامعه‌ي خود ايجاد کرده بود و امروز مي‌توان گفت در آن شرايط و با آن محدوديت‌ها يک تمدن قدسي به حساب مي‌آمد ولي متأسفانه به جاي آن‌که ادامه يابد و تمدني مقابل تمدن غرب شود، حاکمان خودباخته و تازه به دوران رسيده‌ي قاجار با شيفتگي نسبت به غرب، مانع ادامه‌ي آن شدند. همين امر موجب شد امروز شما با شرايطي روبه‌باشيد که نه‌تنها هيچ‌کس در جاي خود نباشد، بلکه ارزش و شرافت انسان‌ها بر محور ثروت و مقام اداري و اجتماعي آن‌ها بنا شده باشد. اين همان جدايي از نيستان است که صداي آن از گذشته‌ي تاريخ ما به گوش مي‌رسد، اين دردِ هجران از آن روح ظريفي است که زماني ما را به هم پيوند داده بود و زمينه‌ي ريزش الطاف الهي را بر جامعه‌‌ي ما فراهم مي‌کرد و هرکس نسبت به جاي‌جاي آن جامعه احساس مسئوليت مي‌نمود. با ورود فرهنگ مدرنيته و طرح آرمان‌هاي فرومايه‌ي دنيايي، آن پيوند به حاشيه رفت و ما امروز در ادامه‌ي گذشته‌ي توحيدي خود قرار نداريم، بايد در راهي که صدساله‌ي اخير طي کرده‌ايم، تجديد نظر کنيم. زندگي آينده‌ي ما مديريت زمين است از طريق آسمان با نفي خودخواهي‌هايي که بايد آن‌ها را زير پا گذارد. اکنون آن زمان فرا رسيده که ما به آنچه مي‌توانيم باشيم نظر کنيم و تصميم نهايي را اَخذ کنيم و پاي در راهي بس طولاني گذاريم که تنها راه سعادت ما است. موفق باشید

24116
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام خدمت استاد عزیز: طاعاتتان قبول حق باشد. استاد یکی دو سوال دارم غیر این که چند روز پیش هم در مورد حرف های خانم هاشمی اگر برنامه را دیدید لطفا نظرتان را بفرمایید. استاد عزیز من هم در دانشگاه بودم و هم در حوزه نوع نگاه و مطالعاتم هم جامع نگری است غیر از کتاب های شما شرح های بدایه و نهایه الحکمه و غیره را کار کرده ام و سیر مطالعاتی خاصی هم در حوزه تاریخ و دین و تمدن و سیاست و غیره دارم می خواستم مشورت بگیرم که با این نگاه من بهتر است در کدام موسسات عضو شوم موسساتی که نگاه تمدنی دارند؟ استاد من زیاد اهل کانال های تلگرامی و غیره نیستم ولی دنبال صوت درسهای استاد صافیان در مورد هستی و زمان هایدگر و درسهای حکمت اجتماعی حکمت متعالیه استاد امامی جمعه و شرح فصوص شما هستم می شود خواهش کنم همکاران جنابعالی این دروس را در سایت شما بارگذاری کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خانم هاشمی در آن مناظره بعضاً کلمات حقی را در مورد حقوق شهروندی مطرح کرد، ولی متأسفانه اراده‌ی باطلی در طرح آن‌ها داشت و به دنبال بستری بود که عملاً در آن بستر هیچ هویتی از انقلاب اسلامی باقی نمی‌ماند. ایشان نمونه‌ی خوبی است که ما فکر کنیم اگر کشور به دست این افراد بیفتد چگونه آمریکا یک‌شبه بر همه‌ی مقدرات ما حاکم می‌شود. ۲. به نظرم حضور در مؤسساتی که نگاه تمدنی دارند خوب است. ۳. آن مباحث، همه در کانال تگرامی «ندای اندیشه» هست. برای مسئولان سایت مشکل است که بخواهند وارد این امور شوند. چقدر خوب بود که رفقای «ساحت حضور» در سایر پیام‌رسان‌ها کار خود را ادامه دهند. موفق باشید

24096
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: با توجه به اقتضائات زمان و روی دادن انقلاب اسلامی، آیا باز هم دنبال استاد اخلاق شخصی رفتن رواست؟ یا باید به سنت های انقلاب (اعتکاف و اربعین و اردوی جهادی و...) بسنده کرد و خود را به باد بهشتی انقلاب سپرد؟ من به عنوان یک مربی مرکز تربیتی نوجوانان این سوال رو پرسیدم تا در تعیین سیاست های کانون تربیتی مون به کار ببرم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز به نظر شما گرایش بیشتر دارم که جوانان را وارد سنت‌های انقلاب نماییم، به‌خصوص از رزمندگان و شهداء و سلوک آنان گفته شود تا به احساسِ حضور تاریخیِ خود برسند. البته در همین راستا استفاده از استاد اخلاق کار ساز است. موفق باشید

24071
متن پرسش
سلام استاد جان: استاد عده ای بر این باورند که علامه طباطبایی شخصیت انقلابی نبوده است و با انقلاب مخالف بوده است. شخصی می گفت داماد ایشان آقای قدوسی می گفتند وقتی خبر پیروزی انقلاب به علامه رسید ایشان فرمودند این انقلاب یک شهید بیشتر ندارد و آن هم اسلام است. خواستم بپرسم این نقل درست است؟ ممنونم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی ۲۴۰۱۳ عرض شد: ظاهراً همسر و فرزند ایشان این را تکذیب کرده‌اند. مگر می‌شود کسی که این‌چنین در تفسیر المیزان سختْ دشمنِ کفر است، با انقلاب اسلامی که تنها جبهه‌ی مقابله با کفر می‌باشد مخالفت کند؟!!  در کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» در صفحه‌ی ۳۹۹ عرایضی تحت عنوان «تفاوت عالَم حضرت امام و علامه طباطبائي «رحمة‌الله‌عليهما» شده است. موفق باشید

24044
متن پرسش
سلام علیکم: پدیده ای که در این زمان شاهد آن هستیم عدم فهم حرف همدیگر و جایگاه آن و به تبع آن تکفیر همدیگر می باشد. ۱. این پدیده آیا سابقه تاریخی دارد؟ یعنی در تمدن های گذشته هم اتفاق افتاده است؟ ۲. راه خروج از این وضع چیست؟ و اساساً چه می‌شود که جامعه‌ای مثل جامعه‌ی ما با آن سوابقِ درخشان الهی و انسانی، یک‌مرتبه به چنین رویه‌ای گرفتار می‌شود که دیگر از آن فداکاری‌ها و جوانمردی‌ها نسبت به همدیگر تهی می‌گردد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام عرایض بنده در کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و 70 جلسه شرح آن کتاب در همین رابطه بود. بنده این خطر را در آن‌جا متذکر شده‌ام و راه حل‌های آن در حدّ فهم خود ارائه داده شد.

برای اصیل‌شدن، برای آن‌که یک‌بار دیگر جماعتی زنده باشیم باید از نو در عطیه‌ی جامعه‌ی اسلامی‌مان داخل شویم. از طریق چنین التزامی، یک جامعه به یک قومِ زنده تبدیل می‌شود و جماعت افراد به نحو اصیلی با یکدیگر پیوند می‌یابند.

محقق‌گشتن یک قوم، پیش‌شرطِ اصول روابط حقیقی آن قوم است. در این حالت است که زندگی فرد نیز معنادار می‌شود. اگر فرد، و هر فرد به طریق خاص خود در وظیفه‌ی تاریخیِ قوم سهمی به دوش بگیرد، تنها چنین چیزی می‌تواند ما را از شبِ بی‌معنایی معاصر نجات دهد.

محقق‌‌شدن یک قوم، توسط اتحاد روحانی که در جامعه و در نسبت بین افراد پیش می‌آید چیز مهمی است زیرا از طریق این امر و صرفاً از طریق این امر، هم‌گرایی و یا معنایابیِ افراد ممکن می‌گردد.

هنگامی‌که عالَم در حجاب می‌رود و خود را پنهان می‌سازد، هنگامی که درک ما از آن به ورطه‌ی ابهام و انحطاط می‌افتد، بیگانگی و نیست‌انگاری سر بر می‌آورد و این وقتی است که جامعه‌ای معنوی و قدسی نداشته باشیم. چیزی که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» متوجه‌ی آن بود و انقلاب اسلامی را به مردم ما پیشنهاد نمود.

مدرنیته، زمانه‌ی هجرتِ معنویت و زمانه‌ی سقوطِ معنا است. معنویت، بنیادِ لاینفکِ اصالت جماعت است. صرفاً با سکونت در سایه‌سارِ خدا است که بشر می‌تواند تاریخی شود، یعنی به یک قوم تبدیل شود. از آن‌جا است که افراد، صرفاً در جماعت، هم‌گرایی پیدا می‌کنند و در التزام به تقدیرِ جمعی خود معنا می‌یابند. امید است که در بستر معنویت‌بخشیِ این ماه با برکت، باز سکونت در سایه‌سارِ خدا را همچون زمان دفاع مقدس که زمان ایثار و فداکاری بود؛ احساس کنیم. باز شهید بهشتی‌ها با آن سعه‌ی صدر و با آن امید به آینده‌ی انقلاب اسلامی طلوع نماید.[1] موفق باشید  

 


[1] - اخیراً بنا شد عرایضی در مورد شخصیت شهید بهشتی بشود. متن عرایض بنده چنین بود:

شهید بهشتی یک امت بود

۱. در مورد وسعت نظر شهید بهشتی، همین بس که دشمن همیشه نسبت به تنگ‌نظریِ افراد به ظاهر مذهبی امیدوار بود و شهید بهشتی برعکس، به عنوان یک شخصیت مذهبی، شدیداً بر آزادی اندیشه و وسعت نظر تأکید داشت. و بدین لحاظ دشمن، دشمنِ شهید بهشتی بود. زیرا او با وسعت نظری که داشت بسیاری از حیله‌های دشمن را خنثی می‌کرد.

۲. شهید بهشتی اسلام را به وسعت جهان مدّ نظر داشت و آن را جهانی می‌دید، لذا برای بقیه‌ی اندیشه‌ها احترام قائل بود، ولی نه آن‌طور که جریان‌های مقابل نظام اسلامی انتظار داشتند که در تصمیم‌گیری‌های کلان نظام اسلامی حاضر باشند. در حالی‌که بیش از ۹۰ درصدِ مردم به جمهوری اسلامی رأی داده بودند.

۳. تفاوت روش شهید بهشتی با شهید منتظری در نگاهی بود که شهید بهشتی به سعه‌ی نظام اسلامی در این تاریخ داشت که در هر حال، جای خود را در این جهان باز می‌کند و نباید نگران جریان‌هایی بود که سعی داشتند با روحیه‌ی غرب‌گرایی نظام اسلامی را استحاله کنند.

۴. شهید بهشتی در صحبتی که در دانشگاه داشتند وقتی نسبت به تهمت‌ها و اتهاماتی که به ایشان زده شده، سؤال کردند؛ فرمود: وقتی‌که بنده چنین تریبونی در اختیار دارم و می‌توانم از خود دفاع کنم، عملاً امکان دفاع از کسانی که چنین تریبونی ندارند، گرفته شده است، پس بهتر است از اتهام‌زنندگان، دلیل و مدرکِ سخنان‌شان پرسیده شود.

5- نکاتی از نامه‌ی شهید بهشتی به امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در مورد بنی‌صدر: 22/12/59

دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‏ شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه‏ ها و برداشت‏ های بینابین، که نه به‌کلی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند، و گفته‏ ها و نوشته‏ ها و کرده‏ ها بر این موضوع بینابین گواه.

بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت ‏به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‏ها یا دل‏سوزی‏های بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می‏ خواهد و زبانش همین را می‏ گوید و قلمش همین را می‏ نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.

بینش اول به نظام و شیوه ‏ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به‌سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‏ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‏های آن، جامعه را به راهی می‏ کشاند که خود به خود درها را به‌روی ارزش‏های بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می‏ گشاید.

بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می‏ کند که جامعه را به‌سوی امامت متقین و گسترش این امامت ‏بر همه سطوح راه می‏ برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می‏ کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی‌مبالات‏ها یا کم‌مبالات‏ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آن‏ها بر سرنوشت انقلاب هموار می سازد.

اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می‌کند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنج‌دیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می‌شود و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد

امام عزیز، به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده‏ این‏ها را ببینم و ندای یاللمسلمین آن‏ها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می‏ کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.

ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آن‌قدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهم‌ها افزوده شده است و هرگز باور نمی‌کردیم که آقای بنی‌صدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.

ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنی‌صدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند. در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگ‌نظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنی‌صدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.

۶. شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنی‌صدر داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد.

۷. شهید محمد منتظری با من رفیق بود. به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه می کنی. اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم. ایشان هم به این ملاقات راضی شد. سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم. ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش می رفت. من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم. تا محمد را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همانطور که به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد. خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد. تا شهید محمد منتظری این عبارات شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه. آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکت های کنار باغچه نشستیم. از او پرسیدم محمدآقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمی کند. پرسیدم چطور؟ گفت من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد. از حالا به بعد را با هم صحبت می کنیم. هرچه خواستم بگویم در گذشته فلانجا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم.

۸. نقش شهید بهشتی در تصویب قانون اساسی در دو جهت یکی در تنظیم محتوا و اصول و دیگر در مدیریت مجلس را که حاکی از سعه‌ی صدر و تحمل فوق‌العاده‌ی او بود، نباید فراموش کرد.

۹. مرحوم آیت اللّه مهدوی کنی می‌فرمودند: مرحوم بهشتی نسبت به عقاید بنی صدر احساس خطر می‌کرد، ولی تحمل کرد تا سرانجام بنی‌صدر باطن خود را ظاهر کرد و امام هم راضی شدند تا او را بردارند.

۱۰. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اولاً فرمودند: «بهشتی یك ملت بود برای این ملت ما». و ثانیاً: متذکر شدند: «بهشتی مظلوم زيست و مظلوم مُرد و ... »  حال سؤال اساسی آن است که نباید به معنایِ یک ملت‌بودنِ آن مرد الهی فکر کرد؟ راستی! چگونه می‌شود که یک انسان در تاریخ خود و درک حضور تاریخی‌اش به وسعتِ یک ملت می‌شود؟! و چگونه با عدم درکِ چنین انسانی و با انواع تنگ‌نظری‌ها، او را مظلوم‌وار از دست بدهیم؟

 

24013
متن پرسش
سلام: لطفا درباره ی این مطلب کمی توضیح دهید منظور این بوده که علامه طباطبایی از اصل با انقلاب اسلامی مخالف بوده اند؟ ✅ از علامه طباطبائی پرسیدند چرا از انقلاب اسلامی دفاع نمی کنید!؟ ایشان گفت: این انقلاب یک شهید داشت آن هم اسلام بود!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همسر و فرزند ایشان این را تکذیب کرده‌اند. مگر می‌شود کسی که این‌چنین در تفسیر المیزان سختْ دشمنِ کفر است، با انقلاب اسلامی که تنها جبهه‌ی مقابله با کفر می‌باشد مخالفت کند؟!! در کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» در صفحه‌ی ۲۹۹ عرایضی تحت عنوان «تفاوت عالَم حضرت امام و علامه طباطبائي «رحمة‌الله‌عليهما» شده است. موفق باشید

24010
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اینکه رهبر فرمودن مردم آرایش جنگی بگیرن منظور چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بهترین جواب، سرمقاله‌ی امروز کیهان تحت عنوان «آرایش جنگی آمریکا، آرایش مناسب ما» باشد که آقای دکتر سعداللّه زارعی نوشته‌اند. آن مقاله در ذیل قرار می‌دهم. موفق باشید

آرایش جنگی آمریکا، آرایش مناسب ما (یادداشت روز)

«دشمن علیه ما آرایش جنگی گرفته و تهاجم آنان در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، نفوذ اطلاعاتی و ضربه زدن بوسیله فضای مجازی است. آمریکا و صهیونیسم در همه ابعاد در حال برنامه‌ریزی و اقدام هستند... در مقابل آرایش جنگی دشمن علیه ملت ایران، ملت باید آرایش مناسب بگیرد و همه مسئولان، آحاد ملت و افراد توانا و نخبه در هر زمینه‌ای مشغول کارند با احساس مسئولیت و آمادگی وارد میدان شوند.»

این مهمترین فراز سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی- دامت‌برکاته- در دیدار اخیر با جمعی از معلمان متعهد و پرتلاش کشورمان بود و گرچه به دلیل وضوح کامل نیازی به شرح ندارد، اما اهمیت موضوع اقتضا می‌کند در اطراف آن بحث صورت گیرد: ۱. آرایش جنگی دشمن برای از بین بردن هویت و منافع ملی و بین‌المللی ایران موضوع کاملاً آشکاری است. تحریم‌های اقتصادی، اقدامات علیه قدرت دفاعی ایران، تضعیف متحدان منطقه‌ای ایران، اعمال فشار بر همسایگان ما برای قطع روابط با ایران و در نهایت سخن گفتن آشکار از تغییر نظام ایران علنی‌تر از آن است که کسی بتواند درباره نیات و اقدامات ضد ایرانی آمریکا تردیدی داشته باشد و آنان هم که ابراز تردید می‌کنند در واقع تردید ندارند. برخی برای آنکه روند داخلی در برابر تهاجم دشمن را با دشمن همخوان کنند و برخی هم اساساً برای آنکه در مقابل مقاومت، راه سازش را به جایی برسانند از دشمنی که آرایش جنگی گرفته، تصویر دشمنی که آماده پایان دادن به دشمنی‌های گذشته است ارائه می‌دهند! آرایش جنگی دشمن در زمینه نظامی نیست و اگر رفتار نظامی آمریکا طی یک دهه گذشته- و بخصوص بعد از وسوسه‌ای که در تیر ۱۳۸۸ برای مداخله نظامی پیدا کرد ولی ناگزیر کنار گذاشت- را در نظر بگیریم، در می‌یابیم که حداقل فعلاً برنامه‌ای برای مصاف نظامی با ایرانی که از طریق جنگ نامتقارن بر آمریکا غلبه دارد، به چشم نمی‌خورد و صد البته فرماندهان و یگان‌های نظامی ایران نباید با فرض عدم جنگ، فرصت‌های ارتقاء توان نظامی ایران را از دست بدهند. همه می‌دانیم که وقوع یک جنگ همیشه پس از محاسبه دقیق و واقعی قدرت خود و قدرت طرف مقابل صورت نمی‌گیرد. بلکه اغلب، «اشتباه محاسباتی» عامل اول در وقوع جنگ‌هاست. جنگ‌های بین‌المللی اول و دوم و جنگ‌های بزرگ یا نسبتاً بزرگی که در فاصله جنگ جهانی دوم تا امروز روی داده است و از جمله جنگ تحمیلی هشت‌ساله علیه ایران، جنگ ۳۳ روزه نیز برمبنای «اشتباه محاسباتی» روی دادند. ولی خب به‌ هرحال فعلاً نه تنها نشانه‌ای از برنامه و تلاش دشمن برای درگیری نظامی علیه ایران به چشم نمی‌خورد بلکه دلایل و نشانه‌های نظامی متعددی وجود دارند که از عدم برنامه‌ریزی جنگی از سوی آمریکا حکایت می‌کنند دلیل آن هم روشن است، آمریکا خود را در «جنگ نامتقارن» که ایران به متخصص درجه یک آن تبدیل شده است، بازنده می‌بیند. ۲. اما آرایش جنگی دشمن اگرچه فعلاً در حوزه نظامی نیست، آرایش جنگی او در حوزه‌های دیگر دقیقاً همان نتایجی را دنبال می‌کنند که آرایش جنگی در حوزه نظامی در پی تحقق آن است. دشمن می‌خواهد از طریق تضعیف قدرت اقتصادی ایران و به قول خودش به صفر رساندن توان اقتصادی ایران، جمهوری اسلامی را از مسیر استقلال‌طلبی و تبدیل‌شدن به یک قدرت مؤثر منطقه‌ای و بین‌المللی باز بدارد. این موضوع در یک وضع طبیعی امکان‌پذیر نیست یعنی اگر دشمن بخواهد از طریق خارجی، ایران را وادار به تسلیم و تبدیل‌شدن به یک کشور وابسته نماید امکان‌پذیر نیست. همین روزها در خود آمریکا چندین مقاله از شخصیت‌های صاحب تجربه آمریکایی در مطبوعات مشهور این کشور درج شدند و خمیرمایه همه یک چیز بود. ایران را از طریق فشار اقتصادی و... خارجی نمی‌توان وادار به تمکین کرد. بنابراین برای اینکه ایران از مسیری که می‌رود یعنی مسیر استقلال و تبدیل‌شدن به یک قدرت بازگردد، باید در داخل ایران اتفاقاتی بیفتد و این اتفاقات از یک‌سو از طریق جاانداختن این موضوع که آقا این راه هرچند ارزشمند است اما چون به جنگ ختم می‌شود به نتیجه نمی‌رسد بهتر است که قبل از آنکه دیر شود از آن برگردیم. اگر به فضای مجازی و حتی بعضی از روزنامه‌هایی که با مجوز رسمی در داخل کشور منتشر می‌شوند، نگاهی بیاندازیم می‌بینیم که هر روز صدها مطلب با همین مضمون منتشر می‌شود. بنابراین جنگ اقتصادی خارجی در فضای داخلی روی اسب رسانه و فضای مجازی مشغول تاخت‌وتاز بوده و جنگ مدت‌هاست شروع شده است. ۳. مسئله نفوذ یک‌موضوع مهم و اساسی در کارزار کنونی دشمن با ماست. همه می‌دانیم که در پرونده مذاکرات هسته‌ای که منجر به یک سند «خسارت محض» شد به‌غیر از آنکه با ضعف کارشناسی تیم ایران توأم بود، افرادی- شامل دری اصفهانی- در این تیم حضور پیدا کرده بودند و پشت صحنه طرف ایران را پیش از آغاز هر دور مذاکرات به سه طرف اصلی مذاکرات یعنی آمریکا، انگلیس و فرانسه می‌دادند و در واقع تیم ایران، خلع‌سلاح شده دور میزی می‌نشست که طرف‌های مقابل انواعی از سلاح‌ها را برای وادار کردن او به تمکین آماده کرده بودند. نباید تردید کرد که این تیم نفوذی جاسوس علاوه بر آنکه در دادن اطلاعات و پشت صحنه تیم ایران به دشمن نقش ایفا می‌کردند، در متقاعدکردن تیم ایرانی به تفسیری دشمن‌پسندانه از نیات و عبارات هم نقش ایفا می‌کردند و در نهایت بر سر یک سرمایه استراتژیک ایران آن آوردند که می‌دانیم.
الان در بحث نفوذ باید توجه داشت که دشمن واقعاً به‌طور گسترده در دستگاه‌های متعدد جمهوری اسلامی حتی وزارت اطلاعات ما - با همه ارادتی که به این عزیزان داریم و آنان را به تأسی از حضرت امام بحق سرباز گمنام حضرت امام زمان سلام‌الله علیه می‌دانیم- نفوذ کرده‌اند تا همان دو کارکردی که در بحث مذاکرات هسته‌ای علیه کشور به اجرا گذاشتند، به منصه‌ظهور برسانند. برای آنکه درجه نفوذ دشمن را در دستگاه‌ها دریابیم کافی است به ادبیات مسئولین، معاونین، مدیران کل، سخنگویان، مصوبات و آنچه آن‌ها به‌طور غیررسمی در فضاهای رسانه‌ای و مجازی می‌نویسند نگاهی بیاندازیم. در این میان می‌توانیم به‌مواردی اشاره کنیم: - آنان ‌که از تهدید نظامی حرف می‌زنند و با تهدیدنمایی می‌خواهند ایجاد رعب کرده و کشور را در شرایط انتخاب بین جنگ و سازش نشان دهند؛- آنان‌ که شرایط آینده کشور را به رغم آنکه دوران سخت تحریم‌ها را سپری کرده و امکان افزایش آن وجود ندارد، بدتر و روبه‌بدتر‌شدن معرفی می‌نمایند؛- آنان‌ که مذاکره با آمریکا علی‌رغم آن‌که به شرور بودن ترامپ و تیم او اعتراف هم می‌کنند را یک گزینه منطبق با مصلحت و منافع ایران معرفی می‌کنند؛- آنان‌ که سخن از سایه‌نشین، خانه‌نشین و محدودشدن سپاه به حوزه نظامی سخن می‌گویند که این برخلاف نص قانون اساسی هم هست که سپاه را «پاسدار دستاوردهای انقلاب اسلامی» معرفی می‌کند؛- آنان‌ که به دروغ‌پردازی علیه گروه‌های مقاومت منطقه‌ای نظیر حزب‌الله، حشدالشعبی، انصارالله و دولت سوریه سرگرم هستند؛- آنان ‌که روند کنونی اقتصادی که قطعاً ریشه اصلی آن در سوء مدیریت و رها‌شدن امور است، علاج‌ناپذیر معرفی می‌نمایند؛- آنان‌ که در زمانی که به همبستگی ملی در مواجهه با دشمنی که با آرایش جنگی به صحنه آمده نیاز داریم، بر طبل تفرقه می‌کوبند؛ - آنان که به تضعیف موقعیت‌ها و جایگاه‌هایی که برای کشور و نظام جنبه هویت‌بخشی دارند و قله‌های دفاع از امنیت و منافع ملی ایران شناخته می‌شدند، مشغولند و به‌خصوص تضعیف‌کنندگان رهبری. این‌ها بدون شک همان ماموریت «دری اصفهانی» را به عهده دارند و مردم ما در شناسایی نفوذی‌ها نباید اسیر عناوین و چهره‌های به‌ظاهر موجه باشند و در تشخیص اشتباه کنند. ۴. در زمانی که دشمن آرایش جنگی گرفته است، ما هم باید آرایش جنگی داشته باشیم و همه می‌دانیم که در آرایش جنگی یک جایگاه برجسته‌ای به ‌نام «فرمانده» وجود دارد. حد و خط را فرمانده باید تعیین کند و زمان حرکت و حمله و غافلگیری را او مشخص نماید. تعیین رمز و راه عملیات با اوست. بنابراین دیگرانی که می‌خواهند در مصاف با دشمن قرار گیرند که همه باید قرار بگیرند، به این نکته و نقطه توجه خاص داشته باشند. خب حالا همان فرمانده در کنار قاعده کلی از «آتش به اختیار» هم سخن گفته است و در واقع این اجازه و حتی دستور کلی هم برای عملیات‌های دیگر صادر کرده است. در اینجا و برای آنکه مقصود فرمانده در هر دو بعد تامین گردد، از یک سو باید آتش به اختیاران چشم به اصول داشته باشند که یکی از اصول در این شرایط عدم تضعیف دولت جمهوری اسلامی است و از سوی دیگر آتش به اختیاران باید بدانند فرمانده در غیر موارد تصریح شده، تشخیص را به خود آنان واگذاشته است درپاره‌ای از موارد که کم هم نیستند، فرمانده به دلایلی نمی‌تواند ورود کند و نیروی در خط نباید منتظر دستور بماند. در این شرایط نیروی در خط باید دو کار را توامان انجام دهد؛ یک خطوط اصلی تعیین و تصریح شده توسط فرمانده را مد نظر قرار دهد و خلاف آن عمل نکند و از سوی دیگر مقتضیات و شرایط را در نظر بگیرد تا بتواند تشخیص دهد الان شرایط با کدامیک از دستورات و راهنمایی‌ها و یا رفتار‌های قبلی فرمانده تطبیق می‌کند تا همان را به کار ببندد. ۵. در این آرایش نظامی، دشمن روی بهم‌ریختگی داخلی خیلی حساب کرده و اساسا رمز موفقیت خود را در بهم‌ریختگی داخلی می‌داند. بهم‌ریختگی یعنی چه؟ یعنی اینکه به واسطه نفوذ افراد دشمن یا به واسطه هر چیز دیگر، نیروهای ایرانی خود را در حالی که قوی هستند، ضعیف ببینند و یا دشمن را در صحنه‌ای درحالی که ضعیف است، قوی ببینند. مثلا آمریکا قطعا نمی‌تواند صادرات نفت ما را صفر کند اما برای آنکه برنامه آمریکا در داخل پیش برود، لازم است که طرف ایرانی این کار را ممکن ارزیابی کند. مثال دیگر این است که در حالی که ایران واقعاً قادر است به صادرات نفت سعودی - که تأمین کننده مالی توطئه‌های ضد ایرانی آمریکاست- بدون آنکه به جنگ متوسل شود و یا بدون آنکه نتیجه اقدام ایران جنگ باشد، ضربه جدی بزند و حتی آن را متوقف کند، در داخل اینگونه تصور شود که این کار، ممکن نیست و مطرح‌کنندگان، بلوف می‌زنند و یا اینکه تصور شود که سخن گفتن از این زاویه به جنگ ختم می‌شود و این به‌صلاح و درحد توان ایران نیست. اگر به صحنه به‌طور دقیق بنگریم در‌می‌یابیم که در این آرایش چهاروجهی- اقتصادی، سیاسی، نفوذ و فضای مجازی- ایران دست برتر واقعی دارد. کسی که در خانه خود به مقابله با مهاجم می‌پردازد، منطق و موقعیت قوی‌تری دارد. کسی که با همسایگان خود نوعاً روابط راهبردی دارد، از سوی دشمنی مثل آمریکا که در همسایگی ایران نیست دچار بحران روابط اقتصادی نمی‌شود، نفوذ دشمن در داخل هرچند قوی باشد از نفوذ اسلام و انقلاب در بین مردم قوی‌تر نیست و لذا باید گفت دشمن به‌طور واقعی در همین مربع- اقتصاد، سیاسی، نفوذ و رسانه- هم‌ توان به شکست کشاندن ایران را ندارد و البته متأسفانه در داخل این توانایی از یک‌سو ضعیف نشان داده می‌شود و از سوی دیگر تضعیف می‌گردد و با دشمن همراهی می‌شود. فرمانده گفت دشمن آرایش جنگی گرفته، مردم باید آرایش مناسب یعنی متقابل بگیرند. بسم‌الله. سعداله زارعی        

24005
متن پرسش
استاد سلام علیکم: اگر مردی همسرش را باردار کند و به جبهه برود و شهید شود، و فرزندش بزرگ شود بگوید بابا به چه حقی رفته جبهه وقتی از فرزندانش اجازه نگرفته و فرزندی که به دنیا میاد پدر مادر باید داشته باشد و الان من پدر می خواهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه مخلوق خداوند هستیم و او که مالک حقیقی ما است، تکلیف ما را تعیین می‌کند و ما همه در مقابل او مسئول می‌باشیم. موفق باشید

24004
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیزم. جدیدا کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن اثر آقا در سطح دانشگاهی و حوزوی مطرح شده است. دو تن از اساتید، دکتر سوزنچی و استاد فخریان، این کتاب را تدریس کرده اند. از آنجا که بعضی موضع گیریهای رهبری در حال حاضر، مبانی اش در این کتاب وجود دارد و از طرفی این کتاب پایه های نظام اسلامی است و خوانشی جدید از مفاهیم دینی را دارد از شما خواهش می کنیم این کتاب را با تدریس این اساتید به جوانان توصیه کنید. هم اکنون هم یک دوره مجازی به نام «اندیشه ولایت» در حال ثبت نام است که محوریتش این کتاب می باشد. اگر لطف بفرمایید در سایت هم تبلیغش را بگذارید خیلی خوب است. بالاخره شبهاتی هست که جواب اینها در این کتاب وجود دارد. مثل: چرا با اینکه می بینیم وضعیت فرهنگی جامعه روز به روز بدتر می شود(مثل حجاب و عفاف و ...)، ولی رهبری این قدر امیدوارانه به آینده نگاه می کند. آیا این کار، گول زدن مردم نیست؟ خب استاد جواب این سوال در این کتاب وجود دارد ولی متاسفانه مهجور مانده است. لینک ثبت نام در دوره مجازی : www.emobalegh.com
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی» همان‌طور که از نام آن پیدا است، ما را با مبانیِ معرفتی اسلامی آشنا می‌کند و جای بسیار خوشوقتی است که اساتید عزیز کارِ تدریس آن را شروع کرده‌اند. موفق باشید 

24003
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: در زمان فعلی ما مسلمانان با پدیده غرب روبرو هستیم. وقتی به ۲۰ سال پیش خودم فکر می کنم و عالمی که در آن زمانه داشتم. زمانه ای نه سوالی برام پیش میومد نه احساس بی هویتی می کردم. در کنار خانواده با تمام سختی ها و خوشی ها زندگی را سپری می کردم و هیچ وقت احساس نمی کردم که خودم کو؟ توی کوچه بعد از مدرسه بازی می کردیم و هزار شیطنت دیگر. جایی گفته بودید که در زمان دولت سازندگی مردم ایران از نظر فرهنگی افول کردند برنامه های تلویزیون مثل ایکیوسان، پلنگ ضورتی و.....تمام ذهن ما رو اشغال کرده بود، آیت الله جوادی می فرمودند که در زمان قدیم کودکان تا مکاسب را نزد مادر هاشون میخوندند. حاج آقا چه بر سر ما آمده و خواهد امد؟ به عنوان نسل امروز از شما عاجزانه می خواهم که بگویید تکلیف ما چیست در این زمان؟ بریم شهید بشویم؟ آخوند بشویم؟ مهندس یشویم یا آدم بشویم؟ التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید زمانه‌ی خود را بشناسیم و بدون فرار از غرب، در مواجهه با غرب به خود آییم و جهان دیگری بسازیم. در این رابطه عرایضی تحت عنوان «جایگاه تمدن اسلامی و نسبت آن با این تاریخ» شده است. موفق باشید

23992
متن پرسش
سلام علیکم: راه رسیدن به شهادت از منظر قرآن چیست؟ لطفا راهکار دهید که در جامعه کنونی چطور می شود به مقام شهادت رسید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط با رعایت شریعت و ایثار و تواضع و راضی‌بودن به رضای الهی راه، گشوده خواهد شد. موفق باشید

23995
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: این متن رو جایی دیدم ممنون میشم نظرتان را راجع به این متن بفرمایید. ۱. همانطور که راجع به بیانیه گام دوم می فرمودید گویا نقشه راه آینده به جوانان داده شده و توانایی تحققش نیز به آن ها داده شده. ۲. و اینکه انسان هایی که تاریخ را رقم زدند انسان هایی بودند که خودشان را در تاریخ ایجاد کردند و نه ادامه استاد شان و حتی تصمیم هایی گرفتند که ابتدای امر اساتید شان با آن مخالف بودند اما آن شخصیت ها به خصوص حضرت امام رحمه الله علیه با اشراقی که بر قلبشان شد علی رغم مخالفت استاد شان و بزرگان زمانه شان حرکتی کردند و خود تاریخی رقم زدند نه اینکه ادامه ی شخصیتی باشند بلکه خداوند وظیفه شان را نسبت به دین خودش به آن ها اشراق کرد و آن ها عمل کردند. ۳. و اینکه یک بار ظاهرا فرموده بودید آینده، آینده آنلاین است و بنده ناراحت می شوم که بعضی می گویند آقای طاهرزاده برای ما بس است یا آقای فلانی برای ما بس است بلکه باید همه نگاه ها دیده شود تا نگاهی کامل و مفید برای آینده ایجاد شود. به ذهنم رسید ممکن است که جوانانی که قرار است گام دوم این انقلاب و نهضت توحیدی را رغم بزنند بعید نیست نتیجه ای که به آن می رسند و تصمیماتی که بگیرند مخالف نظر بسیاری از بزرگانی باشد که متعلق به تاریخ آینده نیستند. برای مثال ممکن است کلید تعالی حوزه و ساخت حوزه علمیه متناسب با آینده به دست جوانان باشد و بزرگان بسیار محترم ما نتوانند حرف این افراد را درک کنند اما مطمئنا وقتی خواسته شان را رقم زدند آن بزرگان نیز زبان به تحسین آن ها وا کنند. همچنین برای دانشگاه ها و همچنین برای برخی فعالیت های فرهنگی، به خصوص به طور مصداقا در وقایع سیل اخیر بعضی از بزرگان طلاب را به نشستن در حجره و درس خواندن ترغیب کردن اما طلاب در صحنه های جهاد حاضر شدند و اتفاقات فوق العاده ای رقم زدند که دوستان و همان بزرگان حوزه بسیار خوشحال شدند و دشمنان از حضور طلاب فوق العاده غضب کردند که باز خورد آن را همه در فضای مجازی، توئیت ها و ... و حتی در ماجرای اخیر طلبه همدانی دیدند. که آن هم به نوعی نشانه عصبانیت دشمن از قشر طلاب بود. البته نه خودکامی افسار گسیخته و غیر اصولی بلکه این انتخاب ها را خود خداوند در جلوی راه جوانان می گذرد و به نوعی خودشان هم متوجه تصمیم بزرگی که می گیرند نیستند. همچنین با حفظ اصول و مبانی اصلی حرکت انقلابی دینی، همراه مشورت با بزرگان و با تبعیت تام و تمام و پیروی از فرامین ولی امر مسلمین نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و منظور از کلمه بزرگان در این متن غیر از امام خامنه ای می باشد. در انتها هدف متن این است که بگوید: ۱. قدم های بعدی انقلاب به دست جوانان رقم می خورد و ضرورتا در ابتدا مطابق نظر بسیاری از بزرگان نیست اما آن قدم ها همان هایی است که حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء می خواهند. ۲. عدم همراهی بعضی بزرگان با بعضی نظرات ضرورتا به معنای غلط بودن آن نیست و آن هایی که تاریخ ساز شدند الگوی تام و تمام انتخاب نکردند که ادامه او شوند بلکه با استفاده از محاسن بزرگان خود تاریخ خودشان و زمانه شان را رقم زدند مانند حضرت امام خمینی، شهید مطهری، علامه طباطبائی و... اینکه اتفاقات بزرگ خط شکنی می خواهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با آن‌چه فرموده‌اید کاملاً موافق هستم. در جزوه‌ی «ما و آینده» نیز سعی شد در همین رابطه نکاتی عرض شود. حقیقتاً قضیه همین‌طور است که اتفاقات بزرگ، انسان‌های خط‌شکن می‌خواهد، ولی در بستر انقلاب و در بستر افقی که حضرت امام و رهبر معظم انقلاب در مقابل ما گشوده‌اند. آری! قدم‌های این جوانان، همان قدم‌هایی است که حضرت ولی عصر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» القاء فرموده‌اند. دشمن و جریان غرب‌زده آخرین نفس‌هایش را می‌کشد. این کشور، تنها با روحیه‌ی انقلابی می‌تواند اداره شود و از تنگناهای تاریخی خود عبور کند. موفق باشید   

23993
متن پرسش
سلام بر استاد بزرگوارم و پدر معنویمان. خداوند شما رو حفظ کند ان شا الله. استاد ببخشید سوالی هست که به شدت ذهن بنده رو درگیر کرده و متاستفانه جز توجیه خودم جواب قانع کننده ای دستگیرم نمی شود. و آن سوال این است که با این اوضاعی که در کشور به وجود آمده مثل گرانی، گناه های آشکار مثل بی حجابی و ... ، زندگی های تجملاتی مسئولین کشور، اختلاس ها،بی تفاوتی مسئولین نسبت به مردم، شرایط بهم ریخته جامعه، بیکاری، اینکه خیلی ها با پارتی میرن سرکار و کارشون راه میفته و .... جرا حضرت آقا که جانم به فدایش چیزی نمی گویند؟ کاری نمی کنند؟واقعا اگر امام زمان هم بیایند رویه ایشان هم همین گونه خواهد بود؟ بنده شنیدم وقتی امام زمان بیایند با همه بدی ها مبارزه می کنند و انتقام مظلومین رو می گیرند. اما واقعا بنده برام شبهه پیش اومده که چرا حضرت آقا کاری نمی کنند؟ خب ما دلمون به ایشان گرم است. اما نمی دانم چرا حضرت آقا با این ها کاری نمی کنند؟ما که خود مثلا حزب اللهی و انقلابی هستیم شبهه برایمان پیش اومده بقیه مردم که خیلی زده شدند و بی احترامی می کنند؟ دلیلش چیست حضرت استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر این حقیر، رهبر حکیم و فرزانه‌ی انقلاب تلاش می‌کنند تا این نظام نوپا حفظ شود و بستری باشد برای حضور امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه». رهبر انقلاب تفاوت بسیاری نسبت به جایگاه امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» دارند. اگر به روش حکیمانه جلو نروند و آرام‌آرام مردمی که شدیداً تحت تأثیر دنیای مدرن هستند، متذکر حقیقت ننمایند؛ این آخرین امید شیعه که بستر تحقق حکومت حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، گرفتار انواع اختلال‌ها می‌شود، در حالی‌که حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» با پشتوانه‌ی قدسی خود، امکان آن را دارند که با برخوردهایی سختْ موانع را در مقابل خود دفع نمایند. سخت امیدوارِ آینده‌ای باشید که دشمن خسته از این‌همه تلاشی که کرد، در حال مأیوس شدن است. موفق باشید     

23946
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. می خواستم بدونم باید چی کار کنم که دانسته هام انتخاب هام رو جهت بده. چون کتاب رو که میخونم احساس می کنم چیزی عوض نشده جز اینکه یه سری مطلب یاد گرفتم. چی شده که این دانش و دانسته باعث تغییر نمیشه. برای مثال کتاب راجع به کربلا و امام حسین میخونم ولی امام حسینی زندگی نمی کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در بستر تاریخی که انقلاب اسلامی گشوده است، با گذشته مرتبط شویم تا آن گذشته‌ی تاریخی و دانش خود را وارد زندگیِ امروزِ خود بنماییم. موفق باشید

23942
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و تبریک بجهت میلاد حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و به امید ظهور امام غائبِ حاضر ۱. جلسه شنبه شب شما پیرامون «فرهنگ انتظار و نجات از اکنون زدگی» بسیار عمیق و دقیق بود و نقطه نوری در ذهن و دلم روشن کرد این بحث شما و دیدم عجب معارف جان داری داریم در بحث امام زمان ارواحنا فداه و ظهور منجی در این تاریخ و جامعه شیعه حتی چقدر عقب هست از درک صحیح ‌و دقیق و عمیق مسئله و با خودم گفتم اگر در این تاریخ رجوعی درست به حضرت ولی عصر عجل الله نداشته باشیم، و شناخت به معنای صحیح کلمه از آن پیدا نکنیم، حتما نفله میشویم و به مرگ جاهلی هم خواهیم مرد. استاد بحث دیشب شما برای امثال بنده تلنگر محکمی می تواند باشد. چه کنیم که در مرتبه نظری و عملی یک منتظر باشیم و چه مباحثی رو پیشنهاد میفرمایید برای ادامه راهی که دیشب به روی ما گشودید؟ لازم به ذکر هست که بنده ده نکته و برهان صدیقین رو به طور کامل الحمدلله بهمراه مباحثه و استماع شرح صوتی خودتان کار کردم. ۲. دیگر اینکه می خواستم بدونم آن بنده خدایی که صوت های شما را گلچین می کردند آدرس محلی که صوتهای کوتاه شما را بارگزاری می کنند را نفرستادند که ما هم بهره ببریم؟ منظورم در سوال شماره ۲۳۷۰۳ هست. ملتمس دعا. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده احساس حضور در بستر انقلاب اسلامی و نظرِ تأییدی‌داشتن به سخنان نایب الامام حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» راهِ تحقق خود در بستر نورانی انتظار در این دوران است.۲. بنده هم به آن عزیزان دسترسی ندارم؛ اگر پیش آید، تذکر شما تذکر به‌جایی است. موفق باشید

23940
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز اینکه حضرت آقا می فرمایند حوانان خودشون رو از لحظ فکری رشد بدهند چیست؟ جوان دانشجوی مومن انقلابی که رشته تحصیلیش مدیریت بازرگانی ست برای جوان طراز انقلاب شدن باید از نظر فکری روی چه موضوعاتی کار بکنه؟ پیشنهاد شما چیه؟ در یکی از سخنرانی های استاد ازغدی شنیدم که فرمودن جوان انقلابی باید ۳۰۰۰ تا کتاب در حوزه مختلف مطالعه بکنه اما اشاره به محورها نکردند. لطفا راهنمایی بفرمایید. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این تاریخ که تاریخ رجوع به حقیقت است از طریق انقلاب اسلامی، در هر رشته و راهی که بخواهیم قدم بگذاریم لازم است با مبانیِ معرفتی صحیحی در آن راه وارد شویم. سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست به نظر می‌آید به عنوان مبانی معرفتی کمک کند. موفق باشید

23931
متن پرسش
سلام: خدا رو شاکرم که دوباره پس از روزهای فراق به وصل دعوتم کرده. سال ۹۳ بود که معجزه شد و من به خودم دعوت شدم. حدود ۳ سال با مباحث استادی پیش رفتم، نماز قضا داشتم و روزه قضا، شرط ورودم به جلسات خصوصی و شاگرد شدنم برطرف کردن همین ظلمت ها بود. همین که نمازهایم تمام شدند، کلاسمون رو از طرف یکی از نهاد های امنیتی تعطیل کردن، تازه داشتم خواب های خوب میدیدم و و تعبیر خوابم بشارت بود که میتونم استاد و مصداق پیدا کنم. ولی کلاس و استاد تعطیل شد. خدا می داند که چه عذابی کشیدم و دارم می کشم. شما هم چهرتون شبیه استادم هست و هم حرفهاتون. ایرادی که به استاد ما گرفتن این بود که ایشون طلبه نبود و درس حوزه نخونده بود. بسیار دلبسته ایشون و کلام ایشون و فضای حاکم بر جلسات ایشون هستم. (البته دلبستگی ام از جنس معناست نه ماده، (که ان شاءالله همین باشد که خودم فکر می کنم)) آیا این دلبستگی خوب است یا نه؟ آیا شما راهی می شناسید برای دوباره برگزار شدن جلساتمون؟ خدا می داند که چقدر دلتنگم. فقط دوست دارم یا زیارت باشم و یا معراج خودمون دوباره شروع بشه و با همسفرای خودم همراه بشم. خیلی دارم اذیت میشم. مباحثی که مطرح می کنید عالی هستن الحمدلله ولی من در به در دنبال گنجی هستم که بهم اعطا شده بود. شما این حالتم رو اصلا تایید می کنید یا نه؟ الهی که شهادت هم روزی شما و هم روزی من بشه. موفق باشید و سربلند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال از رحمت واسعه‌ی الهی غافل نباشید. به رحمتی که در این تاریخ مقابل بشر از طریق انقلاب اسلامی گشوده شده است، فکر کنید. پیشنهاد بنده آن است که اولاً: کتاب «من زنده‌ام» را مطالعه فرمایید. ثانیاً: با اُنس با شهداء، راهِ سلوکی خود را در این تاریخ پیدا کنید. عرایضی در یادمان هویزه شده، خوب است که به صوت و متن آن رجوع فرمایید. موفق باشید

23915
متن پرسش
سلام الله علیکم گلایه ای داشتیم از شما استاد بزرگوار. چرا تحلیل پرباری از بیانیه گام دوم رهبر انقلاب که از نکات معرفتی ناظر به شرایط حاضر انقلاب اسلامی مملو باشد تا ما به کنه و بنه این خطاب رهبری پی ببریم نداشتید؟ چرا جوانها در گام دوم نقش ویژه ای دارند و چرا اینها هستند که بار انقلاب را برمی دارند؟ یا وقت نکردید یا عجله کردید. خودتان می دانید از بیش از چهل تحلیلی که کارشناسان داشتند و در سایت خود آقا قرار داده شده، اکثریت قریب به اتفاقشان آبکی است. منتظر اقدام شما هستیم استاد. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان چهارشنبه‌ای که بیانات حضرت آقا از رادیو اعلام شد؛ تمام جلسه‌ی عصر آن روز را که در مسجد قمربنی‌هاشم «علیه‌السلام» تشکیل می‌شد، به شرحِ روح کلّی بیانیه اختصاص دادیم و از آن به بعد در موقعیت‌های مختلف، متذکر بعضی از اشارات آن بوده‌ایم. به نظر بنده باید آن بیانیه، دائماً در مقابل ما باشد و همواره به هر بهانه‌ای متذکر وجهی از وجوه آن بشویم. هرگز این‌چنین نیست که بحثی از آن بشود و تمام‌شده تلقی گردد. آن بیانیه، راهِ چهل‌سالِ آینده‌ی ما است. راه را باید قدم به قدم طی کرد و در قدمی متذکر اصالت آن راه، بود. موفق باشید    

23852
متن پرسش
سلام: می خواستم ببینم این پیام که به مناسبت دوازده فروردین توی واتساپ دست به دست شده، صحت داره یا نه؟ «بمناسبت فرارسیدن دوازدهم فروردین یادی می کنیم از علامه طباطبایی، آیه الله سید رضا صدر، آیه الله سید محمد روحانی، آیه العظمی سید احمد خوانساری، آیه الله العظمی شیخ مرتضی حائری یزدی، آیه الله دکتر مهدی حائری یزدی، آیه الله سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی، آیه الله سید رضا موسوی زنجانی که حاضر نشدند به جمهوری اسلامی رأی دهند» اگه صحت داره خواستم ببینم دلیلشون چی بوده؟ اگه هم اطلاع ندارین لطفا منبع موثقی معرفی کنین تا بررسی کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نیستم. شاید تصوری که آن عزیزان از جمهوری اسلامی داشته‌اند، درست نبوده‌ است. وگرنه مگر می‌شود عالِمی از علماء اسلام معتقد به ولایت فقیه در امور جامعه نباشد؟! موفق باشید

بد نیست نظر  شهید صدر درباره پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را  بخوانید که می فرماید:

بسم الله الرحمن الرحيم 

والصلاة والسلام على قائد البشرية محمد وعلى الهداة الميامين من آله الطاهرين والخيرة من أصحابه الصالحين.

با توجه به ارزش توجه شما به طرح مبارکی که پرچمش را حضرت آیت الله العظمی امام خمینی بالا برد و قلوب همه مسلمانان را زنده کرد و جان آنها را نورانی نمود، تلاش می‌کنیم سخنانی را به شما ارائه کنیم که در این زمینه روشنگری کرده، به طرح افکاری در سطح مفاهیم اسلام و فرضیه‌های قابل اجرا از نظر اسلام کمک کند. البته باید بر این نکته تأکید کرد که این امام مجاهد که این پرچم را بلند کرد و توانست به پیروزی برسد، دارای والاترین سخنان و صاحب جایگاه قضاوت در این مسأله است و همة ما اطمینان داریم که پیروزی بزرگ وی در تبلور و اجرای این قانون چیزی از جهاد بزرگ او در نابودی طاغوت و خارج کردن ایران از تاریکی‌های ظلم و ستم کم ندارد.

حکومت، یک پدیدة اجتماعی اصیل در زندگی انسان است. این پدیده به دست پیامبران و فرستاده‌های آسمانی تأسیس شد و ساختار طبیعی خود را به دست آورد و نقش سازندة‌ خود را در رهبری جامعة انسانی و هدایت آن از طریق سازماندهی اجتماعیِ شکل گرفته توسط انبیا در این زمینه و بر اساس حق و عدالت ایفا کرد و هدف او حفظ وحدت بشریت و رشد آن در مسیر صحیح بود.

خداوند تعالی می‌فرماید: «كان الناس أمة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين ومنذرين وأنزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه وما اختلف فيه إلا الذين أوتوه من بعد ما جاءتهم البينات بغياً بينهم فهدى الله الذين آمنوا لما اختلفوا فيه من الحق بإذنه والله يهدي من يشاء إلى صراط مستقيم.» البقرة: 213.

مردم، امّتى يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم‏ دهنده برانگيخت، و با آنان، كتاب [خود] را به حق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. و جز كسانى كه [كتاب‏] به آنان داده شد -پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدى‏] كه ميانشان بود، [هيچ كس‏] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‏ كند.

با توجه به این آیه می‌بینیم که مردم در مرحله‌ای که فطرت بر آنها حکم می‌کرد، امت یگانه‌ای بودند و تصورات اولیة زندگی و خواسته‌های مشخص و نیازهای ساده، باعث وحدت آنها می‌شد. سپس ـ از طریق فعالیت‌های اجتماعی در زندگی ـ استعدادها و قابلیت‌ها شکوفا شد، امکانات متفاوت به وجود آمد، افق‌های دید گسترده‌تر شد، آرزوها تنوع پیدا کرد و نیازها پیچیده شد. پس اختلاف به وجود آمد و بین ضعیف و قوی تناقض ایجاد شد و زندگی اجتماعی به قوانینی نیاز پیدا کرد که محدوده حق را مشخص کند و عدالت را نمود بخشد و ضامن ادامة وحدت مردم در چارچوبی سالم باشد و تمام این قابلیت‌ها و امکاناتی را که تجربة اجتماعی رشد داده، در یک محور مثبت قرار دهد که برای همة مردم مایه خیر و آسایش و ثبات باشد، نه اینکه منشأ تناقض و پایه‌ای برای درگیری و سوء استفاده باشد. در این مرحله ایدة حکومت به دست پیامبران ظهور کرد و پیامبران نقش خود را در ایجاد یک حکومت سالم ایفا کردند و خداوند پایه‌های حکومت را همانطور که در آیه مذکور دیدیم، بنا نهاد.

پیامبران به روش‌های مختلف نقش بزرگ خود را در ایجاد یک حکومت صالح ادامه دادند و بسیاری از آنها مثل داود و سلیمان و غیره نظارت مستقیم بر حکومت داشتند. بعضی از انبیا  مثل حضرت موسی (علیه السلام) در تمام طول زندگی خود حکمرانی کردند و در این راه تلاش کردند. پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) توانست تلاش‌های پیامبران پاک گذشته را با برپایی پاک‌ترین حکومت در تاریخ به ثمر برساند. حکومتی که حقیقتا نقطه عطف بزرگی در تاریخ انسان بود و اصول یک حکومت صالح را به شکلی کامل و دل‌انگیز نمود بخشید.

با وجود اینکه پس از وفات رسول اکرم، این حکومت در بیشتر مواقع توسط رهبرانی مدیریت شد که اهداف حقیقی آن و رسالت بزرگ خود را ایفا نمی‌کردند، امامت که امتداد معنوی و عقیدتی نبوت و وارث رسالت آسمان بود، این نقش را ادامه داد و تلاش کرد مسیر این حکومت را اصلاح کرده، آن را به راه درست نبوی بازگرداند. ائمه در این راه قربانی‌های زیادی دادند که در رأس آنها شهادت پدر آزادگان و سید شهدا ابا عبدالله الحسین و اهل بیت برگزیدة او و اصحابش در روز عاشورا است.

امامت پس از عصر غیبت از طریق مرجعیت ادامه پیدا کرد. همانطور که امامت ادامة نقش نبوت بود، مرجعیت نیز بار این رسالت عظیم را به دوش گرفت و در طول تاریخ با روش‌های مختلف در این راه تلاش کرد و مقدمات آن را فراهم ساخت.

این دانشمند مسلمان شیعه همواره با انسان‌های صالح و مستضعف این امتِ برگزیده، حشر و نشر داشت و با تمام اشکال باطل در تضاد بود و بر وابستگی به حکومت انبیا و ائمه اصرار داشت. حکومت حق و عادلانه‌ای که تمام نیکان بشریت و برگزیدگان صالح دنیا برای آن جهاد کرده‌اند.

ملت مسلمان ایران توانست بزرگ‌ترین پایگاه را برای این مبارزة قهرمانانه و ایستادگی قدرتمندانه در راه حکومت پیامبران  و ائمه و پاکان به عنوان بخش در هم گره خورده با مرجعیت دینی و پایه‌های دینی و مذهبی آن تشکیل دهد. این پایگاه والا توانست با عنایت رهبری حکیم به مرجعیت صالحی دست پیدا کند که امام خمینی (ره) آن را نمود بخشید. وی تمام هوشیاری رسالت‌مدار و سیاسی خود را از طریق مبارزة مداوم با طاغوت‌های کفر و مقاومت شجاعانه در برابر فرعون معاصر ایران به کار گرفت تا توانست به این هدف برسد و بزرگ‌ترین شکست را به نیروهای کافر استعمار وارد کند. نیروهایی که آرزو داشتند از جهان بزرگ اسلامی ما یک مستعمره کافر بسازند.

طبیعی بود که ملت مسلمان ایران به رسالت بزرگ تاریخی او ایمان روزافزونی پیدا کند و احساس کند که اسلام، سرنوشت بزرگ آن است. زیرا آنها با اسلام و نیروی مرجعیتی که اسلام بنا کرده و با تلاش امام خمینی توانستند سنگین‌ترین غل و زنجیر‌ها را بشکنند. اسلام تنها یک رسالت نیست، بلکه منجی و تنها نیروی موجود در صحنه است که توانست برای این ملت بزرگ پیروزی را به ارمغان بیاورد.

از این رو طرح مرجعیت بالغ جمهوری اسلامی، شعار، هدف، حقیقت و بیانی زنده از دل امت بود و مبارزه آنها را به نتیجة طبیعی خود رساند و ضمانتی برای ادامه مسیر این ملت در راه پیروزی است که اسلام برایش گشوده است.

ملت بزرگ ایران با بالا بردن این پرچم و ایفای نقش خود در تبلور این آرمان و بر پا کردن جمهوری اسلامی خود را به عنوان ملتی مطرح نکرد که تنها به فکر ساختن خویش است، بلکه خود را به عنوان پایگاهی نشان داد که برای تمام جهان اسلام و تمامی دنیا در این لحظات دشوار تاریخ انسانیت نورافشانی می‌کند و با آن تمام ملت‌های جهان اسلام را به نجات از تسلط غرب و اروپا و تمدن جعلی آنها راهنمایی می‌کند. در سایه این نور، تمام ملت‌های جهان احساس می‌کنند که نیاز به رسالتی دارند که جلوی سوء استفاده انسان‌ها از انسان‌های دیگر را بگیرد.

بر این اساس ملت مسلمان ایران در این لحظات سرشار از تاریخ و آواز مفاهیم قهرمانی، جهاد و احساس پیرزوی و اراده تغییر را زنده کردند. این ملت نقش تاریخی خود را ایفا کرد و برای اولین بار در تاریخ معاصر اسلام، قانون اساسی جمهوری اسلامی را وضع کرد و تصمیم بر آن گرفت که این قانون را در تجربه‌ای دل‌انگیز و پیشتاز به مرحلة اجرا درآورد. همانطور که این ملت بزرگ، وجدان جهان را لرزاند و مقیاس‌های مادی آن را با ارزش‌هایی که در مرحلة مبارزة خود نمود بخشید، به لرزه درآورد، همینطور وجدان گمراه انسانیت و وجدان میلیون‌ها شکنجه‌گر تکان خواهد خورد و جهان از نور جدیدی که نور اسلام است روشن خواهد شد. جهانی که انسان‌های غربی و مزدورانِ به ظاهر فرهیختة آنها آن را تاریک کرده‌اند و از تمام ابزار خود از اشغال نظامی گرفته تا تاریک‌نمایی فرهنگی و تحریف عقاید برای دور کردن جهان اسلام از این نور استفاده کرده‌اند تا بر آنها تسلط پیدا کنند و این تبعیت را به آنها تحمیل کنند.

اسلامی که استعمار آن را هم از نظر نظامی و هم از نظر سیاسی در زندانی محبوس کرده بود تا جهان اسلام را به هر رنگی که می‌خواهد در بیاورد، در ایران از این زندان بیرون آمد و زلزله‌ای علیه ستمکاران برپا کرد و الگویی والا برای ساخت یک ملت مجاهد و فداکار و شمشیری برنده بر ستمگران و منافع استعمار و پایگاهی برای بنای امتی از نو ارائه کرد. امام خمینی تنها اسلام را با نیروی شگرف خود و قهرمانی ملت ایران از زندان بیرون نکرده است، بلکه جنایت بزرگ تمام گروه‌هایی را برملا کرد که تلاش داشتند اسلام را قرنطینه کنند و نیروهای شگرف آن را بخشکانند و آن را از پیشرفت تمدن این امت دور کنند.

این نور جدید که مقدر شده بود ملت ایران آن را به جهان برساند، نظام‌هایی را که از روی نیرنگ نام اسلام را بر خود نهاده‌اند، رسوا خواهد کرد، همانطور که نظام‌هایی را که اسلام را رد کرده‌اند، محکوم کرد.

در ادامه چند مورد از افکار سیاسی را در زمینة آماده‌سازی طرح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مطرح می‌کنیم و شرایط روحی ملت ایران را در پرتو تعالیم اسلام مورد استنباط قرار می‌دهیم.

ملت بزرگ ایران به اسلام به عنوان شریعتی که باید پایه‌های زندگی بر اساس آن بنا شود، ایمان کامل دارد. همچنین به مرجعیت مجاهدی که در سخت‌ترین شرایطِ مبارزه، رهبری این ملت را به عهده گرفت تا توانست کاخ طاغوت را ویران و پیروزی را محقق کند، ایمان دارد. این ملت به انسان ایرانی و کرامت او و حق آزادی، مساوات و مشارکت در بنای اجتماع ایمان دارد.

بر اساس این ایمان، چند امر مقرر می‌شود.

خداوند منبع تمام قدرت‌هاست.

و این بزرگ‌ترین حقیقی است که از بزرگ‌ترین انقلابی حکایت می‌کند که انبیا به پا کردند و برای آزادی انسان از پرستش انسان مبارزه کردند.

این حقیقت یعنی انسان آزاد است و هیچ انسان دیگر، یا طبقه یا گروه بشری دیگری بر او سیادت ندارد. سیادت تنها برای خداست. با این دیدگاه مرز نهایی تمام انواع حکم‌رانی و سوء استفاده و تسلط انسان بر انسان مشخص می‌شود.

این سروری و سیادت برای خدایی است که انبیا تحت شعار (لا اله الا الله) مردم را به او دعوت کردند. این سیادت با آن حق الهی که ستمگران و پادشاهان قرن‌ها برای حکم‌رانی و تسلط بر دیگران از آن سوء استفاده می‌کردند، تفاوتی اساسی دارد. آنها سیادت و سروری را به عنوان نامی بر خدا گذاشته بودند تا در جهان واقع، آن را تصاحب کرده، خود را به عنوان جانشینان خدا در زمین به خلافت انتصاب کنند.

انبیا و کسانی که بر مرکب آزادیِ انبیا و جانشینان آنها سوار بودند، به این سیادت ایمان داشتند و خود و انسانیت را با آن از همه اشکال انسان‌پرستی نجات دادند. زیرا آنها این حقیقت را به مصداق واقعی و مشخصش رساندند که در شریعت آسمانی نمود داشت. از این رو دیگر امکان محدود کردن قدرت در یک فرد، خانواده یا طبقه به اسم قدرت الهی وجود نداشت.

تا زمانی که خداوند سرمنشأ قدرت‌هاست و شریعت، بیانی واقعی و مشخص از سوی خداست، طبیعی است که راهی که این قدرت‌ها از طریق شریعت اسلامی می‌پیمایند را مشخص کند.

شریعت اسلام، منبع تشریع و قانون‌گذاری است.

به این معنا که اسلام، منبعی است که قانون اساسی از آن کمک می‌گیرد و قوانین در جمهوری اسلامی در پرتو آن وضع می‌شوند. این کار به شکل زیر صورت می‌گیرد:

یک: احکام ثابت شریعت با یک وضوح مطلق فیهی به اندازه‌ای که با زندگی اجتماعی در ارتباطند، جزء ثابتی از قانون اساسی را تشکیل می‌دهند، اعم از اینکه به طور مستقیم در سند قانون اساسی به آنها تصریح شده باشد یا نه.

دوم: هر موضعی از شریعت نیاز به چندین اجتهاد دارد. حوزة جایگزین‌های متعدد در اجتهاد مشروع، حوزة قانون اساسی به شمار می‌رود و همچنان انتخاب جایگزین معین از بین این جایگزین‌ها به قوة مقننه موکول می‌شود که امت در پرتو مصلحت عمومی آن را اتخاذ می‌کند.

سوم: در صورت عدم وجود یک موضع قطعی نسبت به حرمت یا وجوب در شریعت، قوة مقننه که نمایندة مردم است می‌تواند قوانینی تصویب کند که آنها را مناسب تشخیص می‌دهد. البته این قوانین نباید با قانون اساسی تعارض داشته باشند. حوزة این قوانین، منطقة خالی نامیده می‌شود. این منطقه تمام حالاتی را شامل می‌شود که شریعت در آنها به مکلف اختیار اتخاذ موضع را داده است. قوة مقننه این حق را دارد که موضع مشخصی را بر طبق مصالح عمومی به شرطی که با قانون اساسی تعارض نداشته باشد، اتخاذ کند.

قوة مقننه و قوة مجریه فعالیت‌های خود را به مردم استناد می‌دهند. زیرا این مردم هستند که در عملکرد این دو قدرت به روشی که قانون اساسی مشخص می‌کند، صاحب حق هستند. این حق، حق جانشینی و نظارتی است که از منشأ حقیقی قدرت‌ها که خداوند است، یاری می‌گیرد. با این کار، ملت رشد می‌کند و تا نهایت احساس مسئولیت خود با قدرت در ارتباط است، زیرا می‌داند که او به عنوان خلیفة خدا در زمین در امور تصرف می‌کند. بنابراین حتی مردم، صاحب قدرت نیستند، بلکه آنها در برابر خداوند مسئول حمل امانت و ادای آن هستند. {إنا عرضنا الامانة على السماوات والأرض والجبال فأبين أن يحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان. ما امانت [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمان‏ها و زمين و كوه‏ها عرضه كرديم، و آنها از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت به راستى او ستمگرى نادان است.

امت این نظارت را به روش‌های زیر انجام می‌دهد:

اول: همانطور که در مسأله چهارم می‌آید، انتخاب رئیس قوة مجریه پس از اینکه از سوی مرجعیت کاندید شد، در دست مردم است و رئیس منتخب پس از اتخاذ رأی خود اعضای دولت خود را انتخاب می‌کند.

دوم: شورای نگهبان مستقیماً توسط مردم انتخاب می‌شود. مجلس وظایف زیر را انجام می‌دهد:

اول: اقرار اعضای دولتی که رئیس قوة مجریه تشکیل داده است به اینکه در اتخاذ قدرت وی را یاری خواهند کرد.

دوم: مشخص کردن یکی از جایگزین‌ها از اجتهاد‌های مشروع.

سوم: پر کردن منطقة خالی با تشریع قوانین مناسب.

چهارم: نظارت بر سیر اجرای قانون اساسی و کنترل قوة مجریه و بررسی آن.

مرجعیت بالغ، مسیر شرعی اسلام است و مرجع همان نایب عام امام از نظر شرعی است. بر این اساس مرجع وظایف زیر را به عهده دارد:

اول: مرجع الگوی والای حکومت و فرمانده کل قوای ارتش است.

دوم: مرجع کسی است که تعیین نامزد می‌کند یا نامزدی یک یا چند فرد را که برای رسیدن به منصب ریاست جمهوری کاندید شده‌اند، امضا می‌کند. نامزدی از سوی مرجع برای تأکید بر هماهنگی عهده‌دار شدن مقام ریاست جمهوری از سوی نامزد با قانون اساسی و وکالتی برای او بر فرض پیروزی وی در انتخابات است تا تقدس و شرعیت بیشتری به عنوان یک حاکم داشته باشد.

سوم: تعیین موضع قانون اساسی شریعت اسلام به عهده مرجعیت است.

چهارم: مرجعیت باید در مطابقت قوانینی که مجلس شورای نگهبان برای پر کردن منطقه خالی تعیین می‌کند، با قانون اساسی تصمیم‌گیری کند.

پنجم: ایجاد دیوان عالی حسابرسی برای هرگونه تخلف احتمالی در زمینه‌های مذکور.

ششم: ایجاد دیوان مظالم در تمام کشور برای بررسی لوایح شکایت و شاکیان و پراکندگی مناسب آن.

مرجع شورا از صد فرهیخته روحانی تشکیل می‌دهد که چند تن از فضلای حوزه و چند تن از بهترین حقوق‌دانان و چند تن از بهترین خطیبان، نویسندگان و متفکران اسلامی در آن شرکت دارند. همچنین این شورا حدأقل ده مجتهد دارد و مرجعیت اعمال خود را از طریق این شورا پی می‌گیرد.

مرجعیت، یک حقیقت وضع شدة اجتماعی در امت است که بر اساس موازین شرعی عمومی عمل می‌کند که در عمل در مرجع رهبر انقلاب نمود پیدا کرده است. رهبری که حدود بیست سال است این ملت را رهبری می‌کند و ملت همواره پشت او بودند تا اینکه پیروزی محقق شد. اما به عنوان مقولة عالی دولت اسلامی در این راه طولانی، باید شخصی که این مقوله را متبلور می‌سازد، دارای ویژگی‌های زیر باشد:

 اول: صفات مرجع دینی از جمله اجتهاد مطلق و عدالت.

دوم: خط فکری او از طریق نوشته‌ها و تحقیقاتش نسبت به ایمان به حکومت اسلامی و ضرورت حمایت از آن کاملاً روشن باشد.

سوم: مرجعیت او در میان مردم عملا به روش‌های طبیعی پی گرفته شده در تاریخ باشد.

چهارم: اکثریت اعضای مجلس خبرگان او را تعیین کرده باشند و انتخاب از سوی تعداد بسیاری از فعالان حوزه‌های دینی ـ که در قانون اساسی مشخص شده است ـ مانند علما و طلاب حوزة علمیه و حقوق‌دانان و ائمه جماعات و خطبا و نویسندگان و متفکرین اسلامی صورت بگیرد.

اگر مراجعی که این شرایط را داشتند، نظرات متفاوتی داشتند، رهبر از طریق انتخابات ملی عمومی انتخاب می‌شود.

پنجم: همانطور که گذشت، امت صاحب حق در نظارت و حمل امانت است و تمام افراد امت در مورد این حق در برابر قانون مساوی هستند و هریک از آنها می‌تواند در ایفای این حق، نظرات و افکار خود را بیان کند و به روش‌های مختلف به عملکرد سیاسی بپردازد. مردم همچنین حق دارند که به شعائر دینی و مذهبی خود بپردازند.

دولت تعهد دارد که این امر را برای شهروندان غیر مسلمان نیز فراهم کند. شهروندانی که به انتساب سیاسی خود به دولت و چارچوب عقیدتی آن عقیده دارند، اگرچه از نظر دینی منتسب به ادیان دیگری هستند.

ششم: جمهوری اسلامی ایران به حکم رسالت و مسئولیت عظیم خود، دارای اهدافی تاریخی است. این اهداف بر اساس خطوط سیاسی و روش‌های آن در زمینه‌های مختلف تعیین شده است. اهداف داخلی آن عبارت است از:

اول: اجرای اسلام در زمینه‌های مختلف زندگی.

دوم: تبلور روح اسلام با اقامة اصول ضمانت اجتماعی و توازن اجتماعی و از بین بردن تضاد طبقاتی و فراهم کردن حدأقل معیشت برای هر شهروند و توزیع مجدد ثروت با روش‌های مشروع و به روشی که اصول عدالت اجتماعی اسلام را تحقق بخشد.

سوم: فرهنگ‌سازی اسلامی در بین شهروندان به شکل هوشیارانه و ایجاد یک شخصیت اسلامی عقیدتی در هر شهروند تا قاعدة فکری مستحکمی شکل بگیرد که امت از طریق آن بتواند همواره از انقلاب حمایت کند.

اهداف خارجی آن عبارتند از:

اول: رساندن نور اسلام و مشعل این رسالت عظیم به تمام جهان.

دوم: ایستادن در طرف حق و عدالت در مسائل بین‌المللی و ارائة الگوی عالی اسلام از این طریق.

سوم: کمک به تمام مستضعفان و شکنجه‌شوندگان در زمین و مقاومت در برابر استعمار و ستم، به خصوص در جهان اسلام که ایران جزئی جدایی ناپذیر از آن به شمار می‌آید.

اهداف حکومت بزرگ قرآن تمام نمی‌شود. زیرا کلمات خداوند تمام نمی‌شود و حرکت به سمت او پایان‌ناپذیر است و تلاش به سمت مطلق و نامحدود توقف ندارد.

این رمز این نیروی شگرف در این حکومت و قدرت پیشرفت و نوآوری مداوم در سرنوشت انسان به سمت خداست: {قل لو كان البحر مداداً لكلمات ربي لنفد البحر قبل أن تنفد كلمات ربي ولو جئنا بمثله مدداً} [الكهف: 109].  بگو اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعا دريا پايان مى‏يابد هر چند نظيرش را به مدد [آن] بياوريم.

بر اساس آنچه گذشت می‌توان به طور خلاصه گفت که: تصویری که ارائه کردیم بر پایة اصول تشریعی زیر در فقه اسلامی استوار است:

۱. ولایت اصالتا تنها از آنِ  خداست.

۲. نیابت عام از امام برای مجتهد کامل عادل با صلاحیت است. طبق گفته امام زمان علیه السلام: «وأما الحوادث الواقعة فارجعو فيها إلى رواة أحاديثنا فإنهم حجتي عليكم وأنا حجة الله» در حوادث (جدیدی) که رخ می‌دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم. این روایت دلالت دارد بر آینکه آنها در تمام حوادثی که رخ می‌دهد به اندازه‌ای که با ضمانت اجرای شریعت در زندگی مطابق باشد، مرجعیت دارند. زیرا از آنجایی که آنها راویان احادیث و حامل شریعت هستند ولایت به معنای قیمومیت بر اجرای شریعت و حق نظارت کامل از این زاویه به آنها داده شده و باید به آنها رجوع شود.

۳. جانشینی عام امت بر اساس قاعدة شوری که به آنها حق رسیدگی مستقل به امور را می‌دهد در چارچوب نظارت و کنترل قانونی از سوی نایب امام صورت می‌گیرد.

 

۴. نظر شورای نگهبان که در حیات اسلامی اجرا می‌شود و آن را به شکلی که با قانون شورا و نظارت قانونی از سوی نایب امام هماهنگ باشد، پیش می‌برد و انتخاب مجلس نمایندگان مردم که با انتخاب مردم تعیین می‌شود.

۵. از طریق این خطوط خلاصه می‌توانید در زمینة فقهی قانون اساسی، مواضع ذکر شده را با سایر مواضع مکاتب اجتماعی در مهم‌ترین نقاطی که قانون اساسی معاصر مورد بررسی قرار می‌دهد، مقایسه کنید.

از نظر شکل‌گیری حکومت و نشأت تاریخی آن، ما با توجه به دیدگاه اسلامی نظریة زور، غلبه و نظریة تفویض اجباری الهی و نظریة قرارداد اجتماعی و نظریة حکومت بر خانواده را رد می‌کنیم و عقیده داریم که حکومت یک پدیدة نبوی است و عمل نبوی را که در مرحلة مشخصی از تاریخ بشریت آغاز شد، بالا می‌برد.

از نظر وظیفة حکومت، ما با توجه به دیدگاه اسلامی، مذهب فردی یا مذهب عدم تداخل مطلق (اصالت فرد) و مذهب سوسیالیستی یا اصالت جامعه را قبول نداریم و عقیده داریم که وظیفه حکومت اجرای شریعت آسمانی است که بین فرد و جامعه موازنه برقرار کرده، از جامعه نه به عنوان یک وجود هگلی (فیلسوف دیالکتیکی هگل) در مقابل فرد، بلکه به اندازه‌ای که از افراد حکایت می‌کند و توده‌ها را در بر دارد و نیاز به حمایت و نظارت دارد، حمایت می‌کند. از نظر شکل، حکومت، قانونی به شمار می‌رفت. یعنی به بهترین شکل مقید به قانون است. زیرا شریعت بر حاکم و محکوم به یک اندازه سیطره دارد.

همچنین، نظریة اسلامی با پادشاهی یعنی نظام پادشاهی مخالف است و حکومت فردی را به هر شکلی رد می‌کند و حکومت اشرافی را نیز قبول ندارد و شکلی برای حکومت ارائه می‌دهد که تمام نقاط مثبت نظام دموکراسی را دارد و تفاوت‌هایی دارد که به واقعی بودن ساختار می‌افزاید و ضمانتی برای عدم انحراف به شمار می‌رود. امت، در نظام دموکراسی منشأ سیادت است و در نظام اسلامی سکوی خلافت و سکوی مسئولیت در برابر خداوند تعالی است. تمامی قانون اساسی در نظام دموکراسی ساخت بشر است و در بهترین حالت و در مواقع نمونه اکثریت بر اقلیت حکم می‌کنند. در حالی که اجزای ثابت قانون اساسی نظام اسلامی را شریعت خداوند و عدالت وی تشکیل می‌دهد که موضوعیت و واقعیت قانون اساسی و عدم تبعیض را ضمانت می‌کند. شریعت اسلام که مبدأ مالکیت عمومی و مالکیت حکومت را در کنار مالکیت خصوصی وضع کرده است، این تعبیر را در نتیجة درگیری طبقاتی یا مقدم کردن منافع این بخش از جامعه بر منافع بخش دیگری به کار نبرده است، بلکه از موازین عدالت و حق پیروی کرده و از این رو از نظر تاریخی از تمام توجیه‌های مادی یا طبقاتی برای ظهور این نوع از قانون‌گذاری پیشی گرفته است. از نظر مشخص کردن روابط بین قدرت‌ها، حکومت اسلامی به نظام ریاست جمهوری نزدیک است ولی تفاوت‌های زیادی با نظام‌های ریاست جمهوری در کشورهای سرمایه‌داری دموکراتیک دارد که بر اساس جدایی بین قوه مجریه و قوه مقننه بنا شده‌اند. اجرای عملی حیات اسلامی همیشه نیاز به حکومتی دارد که در یک رئیس نمود پیدا کند. رئیس این حکومت مشروعیت نمایندگی خود را از قانون اساسی ـ نص شرعی ـ یا مستقیما از امت ـ انتخاب مستقیم ـ یا هردوی آنها می‌گیرد. در این مختصر، مجال ورود به جزئیات تفاوت‌ها بین سازماندهی قدرت‌ها و مشخص کردن روابط آنها در تصویر پیشنهادی اسلام و سازماندهی و مشخص کردن روابط آنها در سایر نظریات نیست.

ای علمای اعلام! این یک نظر فقهی خلاصه بود. در جواب سوال شما به این مختصر کفایت شده و یک نظریة اجمالی از مفهوم جمهوری اسلامی که ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی مطرح کردند، ارائه شده است. ما این نظریه را صرفاً به عنوان پیشنهاد یک نظریة قابل بررسی و اجرا مطرح کردیم که پرتو اسلامی بر این موضع افکنده است.

از خداوند سبحان می‌خواهیم که شما را حفظ کند و در خدمت به اسلام و بالا بردن پرچم آن توفیق دهد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

نجف اشرف/ 6 ربیع الاول 1399

23832
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی کتب شما را خوانده ام و اینجا سوالاتی پرسیده ام از محضرتان، اولا طلب حلالیت می کنم اگر چیزی بین ما هست، و مطلب دوم مطلبی از استاد حکیمی نقل شده که می خواهم نظرتان را بدانم: «ملاصدرا هم از کتاب اسفار اربعه استغفار کرد» علامه محمدرضا حکیمی در گفت‌گو با سالنامه شرق: «ارزش دین به دو چیز است؛ تربیت و معرفت که جامع آن حکمت است و حکمت از طریق غیر وحی محال است. آنها که فلسفه را به حکمت برگرداندند آگاهانه یا ناخودآگاه خیانت کردند. حکمت علم استوار است و خاص قرآن. خود ملاصدرا اواخر عمر کتاب کوچکی دارد به نام «الحکمه العرشیه» که آن را پس از اسفار نوشته است. او در آن از اسفار نام برده و از این اثر فوق‌العاده و ستودنی خویش استغفار می‌کند و می‌گوید: خدایا در کتاب مطالبی است که به دین و سنت پیامبر ضرر می‌رساند. جمله او خبریه است نه شرطیه. نمی گوید اگر در کتاب مشکلی بود من استغفار می‌کنم، می‌گوید چنین چیزی هست و استغفار می‌کنم.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مستحضرید که آقای حکیمی متعلق به جریان تفکیک هستند و این جریان، همه تلاشش‌شان آن است که طوری در جملات فیلسوفان بگردند و ثابت کنند آن‌ها مستبصر شده‌اند. یک زمانی در جملات علامه طباطبایی نشانه‌هایی را مطرح می‌کردند و حالا بحث ملاصدرا را. حضرت امام خمینی یک‌بار فرمودند از نمازهایی که خوانده‌ام، استغفار می‌کنم. آیا این بدین معنا است که عظمتِ جلال خدا را بالاتر از نمازی که خواندند می‌دانند؟ و یا به این معنا است که مستبصر شده‌اند و از این به بعد نماز نمی‌خوانند؟ جناب ملاصدرا تا آخر بر مبنای حکمت متعالیه و اصالت وجود که عین توحید است، پای‌بند می‌باشند. مگر می‌شود کسی حقایقی را که با عقل به‌دست آورده، زیر پا بگذارد؟! تأسف بنده از آن جهت است که چطور جریان تفکیک متوجه‌ی تاریخی که در آن قرار داریم نیستند و نمی‌دانند امروز اگر پشتوانه‌ی عقلی برای آموزه‌های دینی نداشته باشیم عملاً ما را متهم به انسان‌های خرافی و احساساتی و وَهم‌زده می‌کند. موفق باشید

23822
متن پرسش
استاد عزیز سلام: مطلبی به شرح زیر در یکی از سایت ها دیدم و سوالم این است که اگر ما هم دستورالعمل ذکر شده را بکار ببریم چه نتایجی برایمان دارد؟ با تشکر « دستورالعمل آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی به امام خمینی شرح ماجرا به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان این‌گونه نقل می‌شود که: در سفری که امام خمینی (ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می‌شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می‌گوید با شما سخنی دارم. حاج حسنعلی نخودکی می‌گوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می‌آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می‌آید و می‌گوید چه کار دارید؟ امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه‌السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟ حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند: اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می‌دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟ امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می‌بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی‌توانم چنین قولی به شما بدهم. حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید رو به ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی‌توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می‌دهم و آن این که: بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» می‌خوانی و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گویی. بعد یک لااله الا الله می گویی - بعد سه بار سوره توحید را می‌خوانی و بعد سه بار صلوات می‌ فرستی و بعد سه بار آیه مبارکه: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا» را می خوانی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر‌چند همه‌ی توصیه‌هایی که جناب آقای نخودکی فرموده‌اند خوب و مفید است ولی فکر می‌کنم آن دستور العمل اولا: از جهتی مربوط به آن شرایط باشد ثانیا مربوط به ذوق حضرت امام است لذا بهتر است ما بر اساس ذوق و روح خودمان تعقیباتی که جناب شیخ عباس قمی در مفاتیح مطرح کرده‌اند را انتخاب کرده و انجام دهیم. موفق باشید

23811
متن پرسش
سلام استاد: ما تا دو روز پیش با کاروان شما بودیم و آخرین روز از شما جدا شدیم و خرمشهر ماندیم هم اکنون ما در نهر خین هستیم و دعاگوی شما و به شدت جای شما خالیست. استاد حال دلم پیش شهدا خیلی خوب می شود چه کنم که این حال در شهر هم باقی بماند؟ درست است که سوالم کلی می باشد ولی واقعا از اینکه فقط در مکان های مذهبی آرام باشم خسته شدم، نمی خواهم از اینجا برم مگر اینکه این حال را در شهر هم داشته باشم. ببخشید وقت گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بالاخره سعی کنید با رعایت حرام و حلال الهی خود را در احوالات معنوی حفظ نمایید. موفق باشید

23808
متن پرسش
با سلام: با توجه به صحبتی که در مسجد هویزه داشتید چنان‌چه ممکن است متن آن را در اختیار بنده قرار دهید. چگونه می‌توانم صوت آن صحبت را به دست آورم؟
متن پاسخ


 باسمه تعالی: سلام علیکم: آن متنی که در اختیار بنده است را خدمتتان ارسال می‌دارم. در مورد صوت آن در جریان نیستم. إن‌شاءاللّه اگر به‌دست آمد رفقا آن را در سایت «لبّ المیزان» قرار می دهند. موفق باشید

 

در جستجوی شور عشق

باسمه تعالی

۱. با حضور در صحنه‌های ایثار شهادت و لمس آن‌چه بر این سرزمین‌ها گذشته است،
چطور هستید؟!
۲. عده‌ای در دریای عشق زندگی را شناختند و بدون زندگی‌های عرفی، خواستند به زندگی خود معنای دیگری ببخشند و طرح‌اندازانه به میان آمدند و عالم را از آنِ خود کردند - فرادستی‌ها را تودستی کردند-.
۳. مثل رهبرشان حضرت روح اللّه، که با هرچه می‌خواست او را به انسانی منفعل تبدیل کند، سرِ ستیز داشت. اینان خودشان برای خودشان مسئله بودند و دائم با خود سخن‌ها داشتند و با انتخابی با شور و عشق و در نهایتِ صفا و سادگی.
۴. اینان در افسون گل سرخ شناور شدند. به جای آن‌که کارشان بشود شناخت گل سرخ. سمینار آفتاب‌شناسی نگذاشتند، به سوی آفتاب رفتند.‌»
۵. حرف‌شان این بود که:
سرم به دُنیی و عقبی فرود نمی‌آید               تبارک اللّه از این فتنه‌ها که در سرِ ما است
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود          رُخ تو در نظر من چنین ‌خوشش‌ آراست
۶. عاقلان نقطه‌ی پرکار وجودند ولی          عشق داند که در این دایره سرگردانند
۷. یاد باد آن‌که صبوحی زده در مجلس اُنس          جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن‌که خرابات‌نشین بودم و مست        وآن‌چه در مسجدم امروز کم است آن‌جا بود
۸. این یارانِ سالار شهیدان، ققنوس‌وار از جیفه‌ی دنیا فاصله گرفتند و به جای آن‌که مرگ به سراغ آن‌ها بیاید، ماورای مرگ حاضر شدند تا در کنار آن‌هایی نباشند که قصد بلعیدن همگان و در حال بلعیدن یکدیگرند. شهداء عشق را جز در آتش و خون جستجو نکردند تا معلوم شود در فقدان عشق ما چگونه باید بمانیم.
۹. شهداء عشق را فریاد کردند و چه در سخن و چه در سکوت و خاموشی، جز به عشق فکر نکردند. بودنِ خونین آن‌ها افسانه‌ی عشق بود و به دنیا که شایعه‌ای دروغین بیش نیست، پشت کردند، تا ما در میان حاکمانِ پرستنده‌ی جاه و مال به مدد عشق، در تمنّای جاه و مال نباشیم.
ای کاش آدمیان می‌دانستند بهای جاه، تباهیِ جان است.
۱۰. ما در این زمانه، عشق را از شهداء آموختیم تا از نسل دزدان و دغل‌بازان نباشیم و در راه آرمانی به نام عدالت که اکنون در نیمه‌ی راه آن هستیم؛ مأیوس نگردیم. باختن آرمان عدالت، افق روی ما نیست، زیرا به زودی بندگان جاه و مال در آتش خود خواهند سوخت، زیرا همیشه چنین بوده است که پس از سوختن جوانمردان، نوبت ناجوانمردان می‌رسد و فرجام صدام حسین، فرجام همه‌ی خودپرستان است که افقی جز جاه و مال نمی‌شناسند.
۱۱. سعی می‌کنند با تاریک‌کردن فضای جامعه، جوانان را از نظردوختن به افقِ روشن باز دارند، اما این تلاش، تلاش و جهد بیچارگان است که از نور توحید محروم‌اند و به زودی غرامت جهل خود را خواهند داد. آنان گمان می‌کنند می‌توان همواره بیداد کرد و در امان بود. زهی خیال باطل.
۱۲. آمده‌ایم تا در زیر سایه‌ی حضرت حق در این دیار بگردیم تا ببینیم شور عشق را در کجا باید پیدا کنیم. شربتی که حضرت حق به صورت پنهانی به نومیدان می‌دهد تا راهِ برون‌شدن از افسردگی و ملالت را بیابند و از سوزِ فقدان عشق تسلی یابند.

 

23807
متن پرسش
با سلام: در جلسه تفسیر اسفند ۹۷ فرمودید که در انقلاب اصلا ریزش نداریم و برخی از افراد که به عنوان ریزش از اونها نام می بریم در حقیقت از همون اول هم با انقلاب نبودند و چون با یک روحیه یهودی گری به سراغ انقلاب آمدند پس از مدتی بریدند و از اون جدا شدن و حتی از اینکه انقلاب کردند نیز ابراز پشیمانی کردند. شما برای نمونه قطب زاده را مثال زدید هر چند افراد ملموس تری برای نسل ما وجود دارد. استاد بزرگوار، بنده هرگاه از کنار قبر امثال آقای هاشمی رفسنجانی و طاهری (امام جمعه اصفهان) و منتظری می گذرم نمی دانم باید چه کنم! وقتی به رنجهایی که در راه انقلاب متحمل شدند نگاه می کنم، نمی توانم بی توجه از کنار قبرشان عبور کنم اما وقتی به اشتباهات بزرگ آنها و عاقبت کارشان می نگرم، دیگر حاضر نیستم لحظه ای هم در کنار قبرشان توقف کنم. شما بفرمایید با اینها باید چه کنیم؟ آیا اینها مصادیق همان «رجوع به انقلاب با روحیه یهودی گری» هستند که از همان ابتدا هم با انقلاب نبودند؟ یا قضیه چیز دیگری است و واقعا ما در راه حق، ریزش هم داریم؟ این شهدایی که به قول حضرت امام خمینی، مزارشان تا قیامت دارالشفای دلسوختگان خواهد بود، با این مقامی که شهدا پیدا کرده اند اما چه تضمینی هست که اگر زنده مانده بودند اکنون جزء پشیمانان و بریدگان از انقلاب قرار نمی گرفتند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اصطلاح آقایان در مورد افرادی که نام بردید می‌فرمایند «علیهم ما علیهم» بر آن‌هاست آن‌چه بر آن‌هاست، آن‌ها را به خودشان وامی‌گذاریم. ولی شهداء مجتبی و برگزیدگانی‌اند که خداوند آن‌ ها را شایسته دید تا راهی گشوده برای آیندگان باشند، اگر هزارسال هم زنده بودند، مثل همین زمان که حقیقتاً زنده‌اند نورافشانی می‌کردند. مگر از دستگیری آن‌ها و حضورشان برای زوّارِ راهیان نور غافل‌اید که چه غوغایی به‌پا می‌کنند؟! فقدان عشق، تنها از طریق شهدای زنده و شهدای در مزارشان دفن‌شده، امکانِ بازیابی پیدا می‌کنند. موفق باشید

23812
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: کتاب ظهور نوشته علی مؤذنی (شرح حال سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی) رو خوندم و با نظری که این شهید بزرگوار به نویسنده آن کرده بود در چندین جای کتاب مرا به گریه کشاند. واقعا کتاب اثر گذاری بود. کتاب های از این قبیل که تعدادشان زیاد نیست علی الخصوص این کتاب که کم یاب هست و اخیرا هم ممنون الچاپ شده است. اگر ممکن است شرح مختصری بر این کتاب بفرمایید تا میل خوانندگان برای رجوع به این کتاب بیشتر شود. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم آن کتاب را مطالعه کرده‌ام و مطالب آن را حق می‌دانم. حقیقتاً روحِ حاج یونس است که این‌طور در صحنه‌های مختلف حاضر می‌باشد. موفق باشید

نمایش چاپی