بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: غرب‌شناسی و مدرنیته

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
27508
متن پرسش
سلام علیکم: در چند وقت اخیر بسیاری از افراد انقلابی اوایل پیروزی نهضت که الان خود را پشیمان از آن رویه می دانند و علی الظاهر می گویند باید اصلاحات ساختاری بشود، شروع به بحثی کرده اند که نظام نیازمند تحول و تغییر اساسی است. خداقلش این است که باید اختیارات رهبری مشخص و محدود بشود و اگر هم بشود که اصلا ولایت فقیه را در ریاست جمهوری مستحل کنیم که با رای مستقیم مردم انتخاب شود، عالی است. و خب مدعی اند اینگونه اختیارات فرا قانونی هم کاهش می یابد و اصلا رهبری مستقیما منتخب ملت می شود. به عقیده ام روزی که چنین اتفاقی بیافتد و رقم بخورد، روز مرگ انقلاب و جمهوری اسلامی و تمام راهی است که در این چهل و یکسال آمدیم و رسما این روند، نشان می دهد ما هم بی جهت مدعی تمدنی ماورای مدرنیته و در برابر لیبرال دموکراسی بودیم و نهایتا در همان چهارچوب حالا با کمی ملاحظات فقهی حاضر شدیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که متوجه شده‌اید. آری! باید تغییراتی در ساختارها بشود و مثلاً نظام آموزشیِ ما و یا اقتصادِ ما بند نافش را از نظام نئولیبرالیسمِ غرب بِبُرد و خودش مطابق این تاریخ و این جهان فکر کند و اتفاقاً با حضور روحی که ولایت فقیه در آن حاضر است، نتیجه می‌گیریم، وگرنه باز گرفتاری و سرگردانیِ تاریخیِ ما توسط روشنفکران تحت تأثیر غرب ادامه می‌یابد. موفق باشید 

27507
متن پرسش
استاد بزرگوار سلام: آیا شما به این معتقدید که فلسفه حاکم بر غرب مخصوصا فلسفه منتهی به مدرنیته و فلسفه شکاک غرب نوعی بیماری فکریست؟ درود بر شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! فیلسوف در هر تاریخی روحِ آن تاریخ را به ظهور می‌آورد و در جای خود، مردمِ آن زمان را به تفکر نسبت به موقعیت خود دعوت می‌کند. موفق باشید

27490
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی آیا بحث علم دینی رو قبول دارید و به تقسیم بندی علوم دینی و غیر دینی اعتقاد دارید و معتقدید علوم می تواند علومی در بستر تربیت و تهذیب انسان دینی و متناسب مختصات شریعت و اینکه عالم فعل خالق حکیم است، باشد ویژه علوم انسانی؟ این بحث رو تا چه میزان جدی می دانید ویژه اینکه تاکید حضرت آقا هم بر تولید منطق و مبانی متناسب با انسان سازی و نگرش حکیمانه به عالم است و در چهار سال قبل هم فرمودند که مبنای علوم انسانی و تعریف شان از انسان، غیر توحیدی و غیر الهی است و باید اندام و قواره جامعه و اندیشه اسلامی با جامعه غیر توحیدی و وحیانی متفاوت باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:ما در فرهنگ دینی خودمان بحمداللّه از همان ابتدا به راهنماییِ ائمه «علیهم‌السلام» علومی مثل تعلیم و تربیت و اخلاق و تفسیر و فلسفه‌ی اسلامی داشته‌ایم و این نوع علوم همیشه لازم است. ولی بحث علوم انسانی که این سال‌ها به میان آمده و موضوع جامعه‌شناسی و یا روان‌شناسیِ دینی را به میان آورده، به نظر بنده سخنان آقای دکتر داوری مهم است که معتقدند این علوم، در بستر فرهنگ غربی برای رفع مشکلاتی است که آن فرهنگ درست کرده است و باید از این زاویه به آن‌ها نگاه کرد. موفق باشید  

27482
متن پرسش
سلام: فرمودید جزوه پرسش از تکنولوژی از هایدگر و صوت مربوطه در سایت هست. اما ظاهرا هرچی گشتم نبود!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به آدرس زیر رجوع فرمایید. جزوه‌ی مذکور تحت عنوان «نظر به ماهیت تکنیک» در قسمت جزواتِ سایت با آدرس فایل‌های صوتی آن موجود است.  موفق باشید

لینک جزوه نظر به ماهیت تکنیک

27458
متن پرسش
سلام علیکم: برخی بصورت ویژه ای در این مقطع اخیر افرادی در خارج و حتی در داخل علی الخصوص آقایان زیباکلام و تاجزاده، اعلام کرده اند باید هزینه های امریکا ستیزی را در نظر بگیریم و تا کی مردم باید تاوان آمریکاستیزی نظام را بدهند. مثلا ترکیه کشوری در همسایگی ما و وضع مشابه ما بوده ولی الان بیشتر از ما گردشگر دارد و توانسته توسعه پیدا کند و در ریل توسعه پیشرو قرار بگیرد و این وضعیت ماست با هزینه های سنگین آمریکا ستیزی. همچنین مدعی شده اند حتی قریب ۲۰ درصد ملت هم دیگر قائل به آمریکا ستیزی نیستند و تنها برخی در داخل نظام و یا برخی افراد در جامعه، آمریکا ستیز اند و این امریکا ستیزی هزینه های سنگینی دارد. استاد، هر چند امثال این افراد از عینک لیبرال دموکراسی و توسعه غربی شاخص ها را می بینند و متوجه نیستند ما پرچمدار تمدنی ماورای مدرنیسم هستیم و شاخص های توسعه غربی و پیشرفت با شاخص های مدرن را شاخص های اقتدار و تعالی و حتی مقایسه کشور ما و سایر کشورها و دُوَل می دانند و متوجه گویی نیستند همین شاخص های توسعه و پیشرفت مدرن ویژه در عرصه اقتصادی بسوی ناکارآمدی و اینکه مبانی شان نقد می شود حتی در داخل جبهه مدرنیته، در حال حرکت اند و حتی در خود غرب می گویند شاخص های توسعه مدرن در حال سقوط و تباهی است. ولی واقعا در جواب به اینها که مدام دم از نفی آمریکا ستیزی می زنند و با استکبار ستیزی و ایستادگی مقابل اصلی ترین پرچمدار لیبرال دموکراسی و استکبار مخالفت شدید دارند و مشکلات را ناشی از مقاومت و پایداری ملت و نظام و انقلاب می دانند. (هر چند الان مدعی شده اند حتی ۲۰ درصد ملت هم دیگر استکبار ستیز و مبارز با آمریکا نیستند) و شعارشان روابط و مواضع بسمت تساهل و تسامح و تعامل سازنده با دنیا حتی همان امریکاست، چه پاسخ و تبیینی بایستی کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بصیرت رهبر معظم انقلاب در این مورد به عنوان کارشناس زمانه‌شناس و نه به عنوان ولیّ فقیه، فوق‌العاده است. آن‌جاهایی که روشن می‌کنند آمریکا با ملت ایران دشمن است و از ملت ایران نوکری می‌خواهد. تجربه‌ی تاریخی نیز این را برای روحیه‌ی استکباری آمریکا ثابت کرده است. مصاحبه‌ی مرحوم شیخ الاسلام در «رجا نیوز» که اخیراً مطرح شده است، نکات خوبی در این رابطه دارند. پس از مطالعه‌ی آن مصاحبه، برای شادی روح آن مرحوم مجاهد حمد و صلوات فراموش نشود. موفق باشید

27463
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به اینکه در قرآن و معارف اسلامی داریم که هر فردی شاکله و ظرفیت متفاوت و خاصه وجودی خود را دارد و البته مع الاسف ساختار تربیتی و متولیان آموزش ما با الگویی دارای پاردواکس و البته غربزده، مشغول تداوم نظام آموزشی و تربیتی هستند که می خواهد از طرفی انسان های مومن و متشرع تربیت کند و از طرفی برای دولت شهرها و ساختار اداری زندگی مدرن بتوانند سازماندهی شوند و الگویی هم که دنبال می شود، الگویی است که بدون توجه به ظرفیت ها و قوت متعالی و حس حضور جهانی بشر امروز، با الگوهای مشابه و مکانیزم همسان و همانند سازی پیش می رود، چه رویکردی رو پیشنهاد می فرمایید ویژه در مباحث معرفت نفس و سلوک دینی دنبال بکنیم که بتونیم خودمون رو از تربیت برای ساختار دولت شهرهای مدرن آزاد کنیم و به وسعت ابدیت مون خود رو حاضر ببینیم و به شاکله خاص و ظرف وجودی ویژه خودمان توجه بکنیم در مسیر تربیت؟ اگر در قالب پرسش و پاسخ امکان تبیین و اشاره نیست لطفا منبعی معرفی فرموده یا اگر صلاح می دانید از طریق پیامرسان ایتا مطالبی را ارسال فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین خودآگاهی کافی است. مانند شهید بزرگوار جناب آقا مرتضی آوینی. او با خودآگاهی نسبت به آن‌چه شما نیز فرمودید متوجه‌ی راهی شد که بیرون از راه دنیای مدرن، توسط انقلاب اسلامی برای بشر گشوده شد. لذا با توجه به همین خودآگاهی «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

27451
متن پرسش
با سلام: آیا منظور رهبر عزیزمان از افزایش تولید همان حرکت به سمت توسعه ی اقتصادی است؟ می توان گفت با توجه به شرایط فعلی کشور ایشان به عنوان ولی فقیه دراین زمان اینطور تشخیص داده اند و این موضوع تداخلی با نظرات غربی ها در باب توسعه ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب در بستر فرهنگِ پیشرفت راه را مدّ نظر جامعه قرار دادند که در آن بستر رعایت روح متعالی انسانی و روح طبیعت می‌شود. ولی در بستر توسعه‌ی غربی، محوریت تنها میل و هوس انسان است. عرایضی در کتاب مدرنیته و توهّم شده است. موفق باشید

27445
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی بصورت ویژه تاکید بر این داشته اید که ابزارها و تکنیک ها حامل فرهنگ و تمدن هستند و تکنولوژی مدرن بصورت ویژه برخاسته از فرهنگ مدرنیته و مبنای انسان ابزار ساز و تصرف در طبیعت به قصد تمتع بیشتر است و از شاخه های فرهنگ و تمدن مدرنیته بشمار می رود. بعضی به این مسئله منتقدند و می گویند انسان، ابزار ساز است و نه ابزار، انسان ساز. پس اگر بپذیریم که ابزارها آن قدر قدرت دارند که می توانند جبراً ما را به هر سمت و سویی بکشانند، آن وقت این ذیل منطق مارکسیستی معنا می شود. تکنولوژی و ابزارها صرفا مرهون تلاشها و رهاورد تمدنی مدرنیته نیست بلکه محصول زحمات کل بشریت است گرچه در رنسانس بصورت ویژه ای بر روی آن تمرکز شد و بحث تصرف در طبیعت به قصد تمتع بیشتر در آن موثر بود ولی نمی توان گفت ابزاری که در غرب ساخته می شود حامل و تحمیل گر فرهنگ غرب است. لذا فرهنگ برتر که فرهنگ اسلامی باشد می تواند آن ابزار و تکنیک را به خدمت بگیرد و به تعبیری آن را را از جنبه ایدئولوژیک به جنبه ابزاری و روشی بدل کند. لطفا در این مورد توضیحات و نکاتی بفرمایید و اینکه این مطلب واقعا دقیق است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم یکی از بهترین مطالبی که اندیشمندان دینی در نسبت با ماهیت تکنولوژی باید دنبال کنند، نکاتی است که جناب آقای مارتین هایدگر در مقاله‌ی عالمانه‌ی «پرسش از تکنولوژی» به میان آورده است. از آن جهت که روشن می‌کند مسیر تکنولوژی که مسیر انکشاف و الثیا بود به گشتل و به محاسبه‌پذیربودنِ طبیعت تبدیل شد و معتقد است برای عبور از این معضل باید نظر به منجی داشت، البته به همان معنایی که خود هایدگر می‌گوید. موفق باشید

27410
متن پرسش

سلام علیکم: در پاسخ به سوال ۲۷۳۹۰ که راجع به مقاله چگونه هنرها را به خدمت اسلام دراوریم، پرسیده شده بود، فرمودید که: و با ولایت پیامبر خدا و در این تاریخ با ولایت حضرت امام و رهبری، وجوهی از حرف‌های مارکس هم قابل پذیرش می‌شود بدون ولایت مارکس. مگر شیطان برای اغوایِ مردم از موضوعات حقی استفاده نمی‌کند تا ولایت خود را بر آن‌ها إعمال نماید؟ و ولیّ الهی مانع ولایت شیطان می‌شود. در این بحث برای من ابهام وجود دارد. خود حضرتعالی در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم فرمودید و به ظرافت به آن آیه شریفه قرآن اشاره داشتید که راجع به شیطان است که می گوید من به شما وعده های دروغ می دهم و بستر را برای وهم و تغییر نظام عالم فراهم می کنم و حتی در سایر آیات داریم او روز قیامت هم چنین سخنانی دارد و دقیقا این مطلب در فرهنگ مدرنیته که مارکس هم یکی از متفکران آنست تجلی پیدا کرد. منظور از این که شیطان نسبتی با حقایق عالم دارد و از معارف حقه برای اغوا بهره می برد چیست؟ این برای خودم مبهم است. منظور شاید این باشد که شیطان در نظام حکیمانه عالم که توسط خالق حکیم تدبیر می شود نقشی دارد و باعث می شود وجودش که دنیا حقیقتا معبر و محل آزمایش بشر باشد ولی اینکه وجودش نسبتی با حقایق دارد و از معارف حقه در جهت اغوا بهره می برد را متوجه نمی شوم و اینکه می توان نسبت شیطان فرضا و یا مارکس را فهمید و وجوهی را پذیرفت با حقایق عالم حکیمانه و زیر ولایت آنها هم نرفت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً شهید آوینی در مورد مدرنیته در کتاب «حکمت سینما» می‌گوید با خودآگاهی نسبت به روح مدرنیته می‌توان سینما را تسخیر کرد. مارکس که سهل است، آیا نمی‌شود تحریم‌های شیطان بزرگ را به فرصت تبدیل نمود؟ دغدغه‌ی مارکس، عبور از سیطره‌ی سرمایه‌داری است، هرچند در پازل فرهنگ مدرنیته تنفس می‌کند. زمانی که کتاب «فلسفه‌ی تاریخ» شهید مطهری را مطالعه می‌کردم، طوری استاد نگاه به مارکس را تبیین می‌نمودند که آدم فکر می‌کرد استاد به مارکس علاقه‌مند شده‌اند. به این روایت هم خوب است فکر کنید که می‌فرماید: روزی حضرت رسول ‏الله صلی الله علیه و آله فرمودند: با هر یک از افراد بشر شیطانی است که او را دعوت بگناه می‏ کند. عرض کردند: ای رسول خدا آیا در وجود شما هم این شیطان موجود است؟ فرمود: بلی و لکن شیطانی اسلم بیدی " .آری! لکن شیطان من بدست من رام و مسلمان شده. موفق باشید

27389
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توان گفت عالم مدرن با تغییر انسان حکیم به انسان ابزارساز که هدفش تصرف در طبیعت به قصد تمتع بیشتر است، وقتی جهت عالم خود را همین امر قرار داد، مفاهیم و واژگان عمیق را از معنا و باطن جدا کرد و به ظاهر و شیئیت یک امر و مفهوم روی آورد و اساسا معنای مفاهیمی مثل علم و هنر هم از آن باطن ویژه قدسی تهی شد تا سفارش پذیر و تغییر پذیر توسط عالم مدرنیته شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به نظر بنده مقاله‌ی شهید آوینی با عنوان « چگونه هنرها را به خدمت اسلام درآوریم» در این مورد نکات خوبی را مطرح می‌کند. موفق باشید

27364
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت آقا در بیانات روز نیمه شعبان فرمودند و نقل قول از یک سناتور غربی کردند که غرب وحشی زنده است و باطن توحش در حال طلوع در غرب هست. واقعا آیا این زنده شدن غرب وحشی را می توان گفت ریشه در همان نگاه عالم مدرنیته به انسان دارد که معتقدست انسانها را باید از توحش به تاهل و سپس به تمدن رساند؟ یعنی ابتدای امر هم انسان را در توحش می بیند که باید با علوم تربیتی او را به اهلیت رساند و سپس با علوم اجتماعی، او را به تمدن و جامعه آورد؟ این نوع نگاه هر چند بخواهد انسان را متمدن کند ولی نهایتا انسان آن خلیفه الله و محل ظهور جامع اسماء الله و آیینه تمام قد خلقت خالق حکیم نیست، بلکه در مرحله توحشی است که باید اهلی و متمدن شود تازه در مرحله تمدن بکوشد که ارضای امیال و آرزوها کند و صورت ساخته خود را مبنی بر ارضاء امیال و طلب ها بر نظام عالم حاکم کند چنانکه حضرتعالی به ظرافت با اشاره و بیان تفسیری آیه قرآن در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم اشاره فرمودید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کافی است برای درک روح غربی برخورد غربِ مهاجم را به سرزمین سرخپوستان مطالعه کنید. شهید آوینی در مقاله‌ی «چگونه هنرها را در خدمت اسلام درآوریم» اشاره‌ای گذرا ولی حکیمانه به این امر دارد. موفق باشید

27341
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم، اشاره داشتید به شکل گیری معرفت مدرن که بر پایه توهم است و بعلت خیالی و وهمی بودن جهانی شده است و سعی در انسان مدرنیته این است که او صورت ساخته خود بر اساس ارضای امیال و آرزوها را بر جهان و عالم طبیعت حاکم کند. آیا با وجود رویکرد عقل گرایان و واقع گرایان در شروع دنیای مدرن مثل کانت و مدتهای بعد از آن با ظهور روند پست مدرن، آن وهمی بودن و خیالی شدن (که عامل اصلی جهانی شدن مدرنیته است و برای سایر ملل هم چنین فضای وهمی و خیالی ساخته است) همچنان عامل اصلی معرفتی و بالتبع جهانی شدن این تمدن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً چنین است که متوجه شده‌اید. در حدّی که آقای شپنهاور که ادامه‌دهنده‌ی اندیشه‌ی کانت است تحت تأثیر نظریه‌ی کانت، معتقد است جهان تنها مربوط به اراده‌ی ما است و ما کاری به نومن‌ها نداریم. موفق باشید

27326
متن پرسش
سلام استاد: می خواستم بپرسم کتاب های شووان و رنه گنون را توصیه می کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده هر دو بزرگوار، نکات ارزشمندی را با ما در میان می‌گذارند و ما نمی‌توانیم بگوییم چون مثلاً حضرت امام و یا علامه‌ی طباطبایی داریم، از این نوع متفکران بی‌نیاز هستیم. موفق باشید 

27301
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: عجیب است که چگونه گادامر در تبیین هرمنوتیک؛ افق معنایی مولف را نادیده می گیرد و تنها به افق معنایی متن و افق معنایی مفسر می پردازد. حال دو سوال مطرح است: اول: ایشان بر چه مبنایی افق معنایی مولف را حذف کرده اند؟ دوم: آیا با هرمنوتیک گادامری می توان اسلام را مطالعه و تبیین کرد در حالی که وقتی مولف در هرمنوتیک فلسفی گادامر کنار زده شود در واقع معصومین و خود حضرت حق کنار زده شده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث معصومین را باید به عنوان تعیّنات حقیقت در نگاه هایدگر و گادامر از بحث تجلیاتِ حقیقت در تاریخ جدا کرد، تجلیاتی که مؤلف را نیز در بر می‌گیرد. و هرمنوتیک، نظر به روحِ تاریخی می‌اندازد که مؤلف نیز مظهر آن است و به نظر بنده چون امثال هایدگر و گادامر زودتر از ما با به‌حجاب‌بردنِ حقیقت از طریق فرهنگ مدرنیته روبه‌رو شدند و لذا ما برای نظر به متون مقدس خود می‌توانیم از دقت‌های آن‌ها استفاده کنیم به‌خصوص که کربن معتقد است در آخرین ملاقات که با هایدگر داشته است، بحث فراتاریخی که به میان می‌آید به معنی راهی خواهد بود برای نظر به اولیای الهی. موفق باشید   

27306
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار: به نظر می‌رسد از طرفی تا به حال انسان غربی این‌گونه به تماشای خوی وحشی‌اش ننشسته است، کرونا نقاب از این جنتلمن ادکلن و کروات زده برداشت و از طرفی مدت‌ها بود که بشریت بدین شکل نیاز به منجی را احساس نکرده بود، استاد بعد از این دو احساس ما با چه جهانی مواجه خواهیم بود؟ نبض زمانه چطور نواخته می‌شود؟ آیا بشریت توبه خواهد کرد و بازگشت به اصل خویش را آغاز خواهد کرد؟ یا این که تایتانیک غرب هنوز فرصت دارد؟ آیا حکمرانی مجازی در پیش است؟ حال که محصول زندگی غرب که خوی حیوانی است به نمایش آمده و محصول انقلاب اسلامی که هم‌دلی و مواسات است به رزمایش در آمده و امت به شکل جمعی در حال مجاهده هستند تغییر رخ خواهد داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم فرهنگ مدرن و نگاه پوزیتیویسمی از فرعونیتِ «أنا ربّکم الاعلی»ای پایین کشیده می‌شود و تصور جهانی دیگر در تاریخی که انقلاب اسلامی در مقابل بشر است، امر مبارکی است و زبان دیگری که برای اشارت به حقیقت است، ظهور خواهد کرد إن‌شاءاللّه. موفق باشید  

27278
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: در فهم اسلام متناسب با روح حاکم بر زمانه دو دیدگاه داریم: دیدگاهی بر اساس منطق فهم اسلام (یا همان دیدگاه اجتهادی) و دیدگاهی بر اساس علم هرمنوتیک. از نظر شما بر چه اساسی می توان اسلام را متناسب با روح حاکم بر زمانه تبیین کرد؟ برخی معتقدند علم هرمنوتیک بر اساس تعارضاتی که در متون تاریخی و مذهبی مسیحیت وجود دارد به وجود آمده است و ما چون در اسلام تحریف نداریم؛ دیدگاه اجتهادی کفایت می کند. نظر حضرت عالی چیست؟ آیا از نظر شما جمع این دو دیدگاه برای تبیین اسلام بر اساس روح حاکم زمانه نیاز است یا دیدگاه اجتهادی کفایت می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که فرهنگ مدرن روحِ واژه‌ها را از بنیادِ تاریخی‌شان تا اندازه‌ای جدا کرده است و علم هرمنوتیک برای برگشت به روح تاریخی متون، به‌خصوص متون مقدس است و از این جهت مسلمان و مسیحی ندارد و فکر نمی‌کنم تعارضی بین دیدگاهِ اجتهادی و نگاه هرمنوتیک باشد. موفق باشید

27243
متن پرسش
سلام علیکم: آیا با مبانی تز و آنتی تز و سنتز که بصورت ویژه در منطق هگل دیده می شود، ممکن است این رویکرد پیش بیاید برای مسئله حق و باطل که خب حق را بگیریم تز و باطل را آنتی تز در نظر گرفته و قائل به ترکیب این دو در نظام عالم و جامعه شویم و به چنین تعبیری برسیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هگل، بحثِ دیالکتیک را در تاریخ مطرح می‌کند که چگونه در سیر تاریخ، روح کلّی همچنان در تقابل تضادها خود را به ظهور می‌آورد. ولی بحث ترکیب حق و باطل، معنا ندارد هرچند ممکن است در تاریخی چیزی حق باشد مثل صلح امام حسن «علیه‌السلام» و در زمانی دیگر کار دیگری حق باشد. موفق باشید

27239
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۲۱۷ اشاره دقیقی به مخاطب قراردادن نفس اماره و اسارت خود حقیقی و عالی بشر با مکانیزم های سکولار کردید و اینکه آزادی بندگی چه میزان در مدرنیته مغفول است. به نظرم مکانیزمی که غرب مدرن و فرهنگ مدرنیته پیش گرفت، تا منهای آزادی عبودیت تمدن سازی کند و حتی منفعت طلبی بشر را مراقبت کند، این بود که خب آمدند مطابق اومانیسم، هر انسانی را بجای خدا نشاندند و انسانها خود شدند خدایگان ها و محور آنها بودند و حتی تعبیری پیچید که خدا کشته شده و مدفون شده و دیگر آن توحید و شریعت مبنا نیست. پس حالا هر کدام از انسان خداها یا همان خدایگان ها تا جایی آزادند و قدرت عمل دارند که به آزادی و محوریت دیگر خدایگان ها ضربه نزنند و این مبنا باشد. هر چند در مکانیزم آزادی اجتماعی که اقل کار انبیا و اولیا الله است، عالم مدرنیته و غرب مدرن ویژه توانست در چارچوب هایی مثلا برای انتظام امور شهری و مدیریت شهر و پارلمان موفقیت و نقاط مثبتی بدست بیاورد ولی نهایتا همان اومانیسم باعث شده رسما امروز در مقولات مهمی به چالش و تعارض بیفتند و متناقض باشند و حتی آمارهای عجیب و نادری را شاهد هستیم. امروز با آن مبنا اگر قصد اعدام شخصی را داشته باشند رسما اگر بپرسی چرا چنین می کنی و حیات او را می گیری با وجود مبنا بودن اومانیسم رسما به همان حد آزادی و احترام تا جایی که به آزادی دیگران لطمه نزند استناد می کنند و دیگر گویی راهی برای خود متصور نمی بینند و حتی مبانی شان هم اینجا درگیر چالش می گردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به همین جهت متفکران جهان معتقدند درون فرهنگ مدرن تضادهای اساسی نهفته است. از هایدگر و گادامر که بگذریم، آثار امثال شهید آوینی و مرحوم دکتر مددپور و آقای دکتر داوری این نکته را به خوبی نمایان می‌کنند. موفق باشید

27217
متن پرسش
سلام علیکم: جوامع سکولار غربی با چه مکانیسم هایی توانسته اند حس منفعت طلبی بشر را کنترل کرده و در نتیجه آزادی اجتماعی را فارغ از آزادی معنوی در جوامع خود محقق سازند؟ آیا این تلاشها از یک پشتوانه استوار، محکم و دائمی برخوردار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فألهما فجورها و تقوایها». پس بر هر نفسی وَجهِ فجور و وجه تقوایش را الهام می‌کند و نفس امّاره را فرهنگِ غربی که همان وجهِ فجور انسان‌ها است، بیشتر مخاطب قرار می‌دهد. البته بحث فرهنگ غربی غیر از انسان‌های غربی است که معلوم نیست آن فرهنگ را در عین سیطره‌ای که دارد، پذیرفته باشند. موفق باشید

27196
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز، من هم در پرسش و پاسخ ۲۷۱۷۵ که خدمتتان ارسال کردم، عرض کردم دقیقا این را نشانگر صبرِ فهیمانه و دقت نظر دکتر داوری می بینم که متوجه اند افق گشایی و تمدن سازی امری نیست که فورا با شور و روحیه بخواهیم آن را بدست بیاوریم در مدت زمان کوتاه و با تانی به آن نیندیشیم و سریعا بگوییم ما از توسعه و لوازم آن گذر می خواهیم بگذریم و در حال گذریم بلکه باید با صبر و شجاعت آن را بررسی کرد و پیش برد. من متوجه این فهم و درک دقیق دکتر داوری می شوم و متوجهم ایشان می خواهند ما را از شتاب زدگی و عدم صبر تمدنی عبور دهند و مصداق و نمونه این سخنان حضرت آقا می دانم که فرمودند نباید بی صبری و بی طاقتی کنید و مدام پا به زمین بکوبید چرا نشد و چنان وانمود کنید که اوضاع بسیار بحرانی است و نشد که نشد. حرف من اینجاست که ما باید عالم انسان دینی را بررسی و اصالت بدهیم و حکمت نظری مان بدانیم و زمین و بسترها را باید متناسب آن بچینیم تا بتدریج بتوانیم الگوهای تمدنی خود را با قوت و تعالی جلو ببریم کما اینکه حضرتعالی هم فرمودید انقلاب از جنس وجود است و تجلی و مراتب دارد تا به کمال نزدیک شود. رویکرد خود امام را ببینیم از همان ابتدا ایشان می گفتند ما بدنبال الگوی دموکراسی و توسعه سیاسی مدرن نیسیتیم و تن به لوازم آن نمی دهیم و باید از آن عبور شود ولی در عین حال می فرمودند همین ابزار دموکراسی جهت تحقق آزادی اجتماعی و بالاتر از آن قسط می تواند موثر باشد لذا باید در زمین نظام مردم سالار ولایی و دینی با محوریت تحقق حکم الله و انبیاء و اولیاء او باشد و اشاره هم می فرمودند که ما باید طی زمان مردم سالاری دینی را تقویت کنیم و حتی اگر جایی دیدیم همین ساختارهای قانون اساسی کنونی با روح عقاید و فرهنگ مان همسویی ندارد آن را تعویض کنیم و اینها در حالی بود که اول انقلاب بود و بعضی توصیه به تساهل در برخورد با دموکراسی و اکل میته داشتند ولی امام آن را نپذیرفتند. تلقی من اینست که باید بصیرت و خودآگاهی و انس با عالم انسان دینی را تبیین کرد و نشان داد و آن را روشن کرد و بتدریج الگوهای متناسب آن عالم و تمدن اسلامی_ایرانی را بتدریج اجرا کرد تا اصالت و حضور اصیل مان در جهان اسلامی ایرانی باشد و در عین حال تکنولوژی و مکانیزم های جهت تحقق آزادی اجتماعی (که پس از رنسانس ویژه در غرب بدان توجه ها معطوف شد و تقلا صورت گرفت و مکانیزم هایی هم تعریف شد هر چند بدون در نظر گرفتن آزادی معنوی و بندگی) که می تواند با روح شیعی و ایرانی ما بخواند را استحاله کنیم و لعاب فرهنگی ما به آنها باشد. بلی! ما محدود به حوالت های تاریخی هستیم ولی می توانیم با فهم مقتضیا زمان در بستر توحید تاریخ سازی کنیم و جهت تاریخ را بسمت نظم معنوی و الهی ببریم. خود حضرت آقا در جریان الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت فرمودند که ما شاید برخی اهداف و استراتژی هایمان با توسعه و الگوی توسعه مدرنیته بخواند ولی ما جهت و هدف مان در جوهره دیگریست و ما باید تکنیک ها و ابزارهای مناسب و همسویی که می بینیم، در الگوی پیشرفت استحاله کنیم. این صبر تمدنی را آقا ویژه بدان تاکید می کنند وقتی که اشاره دارند باید اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت الگو و جهان اسلامی_ایرانی معلوم شود طی فرآیند طلوع تاریخی حق و تمدن متعالی را شاهد باشیم و به تعبیر من در این جهت نرویم که به فکر دین حداقلی و حفظ میراث شیعی ایرانی در عین حال عدم فکر تحقق قوی و عمیق شریعت و حکمت اسلامی_ایرانی و تساهل و بهره بیشتر از تجارب و مکانیزم های مدرن، بیفتیم که اکنون آقای مهدی نصیری تحت عنوان عصر حیرت آن را دنبال می کنند. من کمی اینجا با مطلب دکتر داوری تفاوت نگرش پیدا کنم که باید هم اکنون هم که ما در عصر سیطره مدرنیسم هستیم از پایداری و عدم هضم در توسعه دم بزنیم و نباید جهت مان توسعه باشد ولی باید خودآگاهی پیدا کنیم و عالم انسان دینی را بشناسیم و آنرا جهت خود معلوم کنیم تا هم اکنون هم بیاییم با نگرش تمدنی برنامه خود را جلو ببریم. کمی این تفاوت نظرم معطوف به ورود ما در گام دوم و بیانیه گام دوم هست که البته شاید اگر چندین سال این بحث دکتر داوری را می دیدیم از جهاتی همسویی با این بزرگوار بیشتر بود ولی معتقدم باید با بصیرت و تعیین نقطه ثقل خودمان در عرصه های مختلف توامان با صبر و استقامت، کار را جلو ببریم و به تصرف در تکنیک و مکانیزم های مدرن بپردازیم و منتقدانه با مدرنیته مواجه شده و در نظر و عمل بنا و فرآیند تدریجی مان عبور از توسعه باشد و بدین هم فکر کنیم مبادا جهت مان بسمتی برود که به اکل میته برسیم. عذر می خواهم اگر تعابیرم رسا بود و اطاله کلام شد و وقت شریفتان را گرفتم. بعنوان ارادتمند و مخاطب آثار و بیانات حضرتعالی مطالب و مبحثی معطوف به یادداشت وزین و اشارات و چشم اندازهای شما عرض شد و امیدوارم توانسته باشم با این مطالب تان ارتباط خوبی برقرار کرده باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه حساسیت شما را نسبت به آنچه در این تاریخ در حال وقوع است، می‌شناسم که برای آینده مأوایی اصیل برای بشریت در حال وقوع است و اگر یک قدم از آن کوتاه بیاییم، مثل آن خواهد بود که مولایمان بعد از قتل خلیفه‌ی دوم، در جریان حکمیت نسبت به پذیرش روش شیخین، کوتاه می‌آمدند و عملاً با آن کوتاهی، چهره‌ی منوّر شخصیت خود را ذیل کدورت روش آن دو قرار می‌دادند و بشریت را از آینده‌ی اصیل خود ناامید و محروم می‌نمودند. ما یک لحظه از تأکید بر اصالت‌های ناب الهی و تقابل با استکبار، نه پشیمانیم و نه کوتاه می‌آییم. عمده روشی است که باید حکیمانه راه را جلو ببریم به همان روشی که اولیای معصوم در مقابل ما گشودند، وگرنه دینِ حدّاقلی که سال‌های پیش، دکتر سروش مطرح کردند و سال گذشته در جلسه‌ی ۳۹ مباحث «دین در دنیای مدرن» به آن صراحت دادند؛ به‌کلّی دین را از ابعاد اصیلش خارج می‌کند و نادیده می‌گیرد. در دکتر داوری و هایدگر ابداً این حرف‌ها نیست. دغدغه‌ی آن‌ها این است که دین از نگاهِ متافیزیکی و فرهنگ مدرن نجات یابد و بی‌حساب نیست که گادامر یعنی اصلی‌ترین شاگرد هایدگر می‌گوید همه‌ی فکر و ذکر هایدگر، خدا بود. موفق باشید

27189
متن پرسش
سلام: در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شوند» مطالبی را گفته اید که بنده برداشتم از آنها این هست که نباید به صورت علمی به سراغ فروعات دین بریم. مثلا به لحاظ علمی خصوصیات زیادی برای نماز ذکر شده که البته نمی شود از آنها چشم پوشی کرد! خب به هر حال به کلی از اینها چشم پوشی کنیم یا اینکه فقط باید طوری با اینها برخورد کنیم که ایجاد انگیزه ای برای انجام عمل نشود! و اصلا اگر تکنولوژی بتواند گوشه هایی از منفعت اعمال دینی را به ما نشان دهد و ما اعمال دینی را تحلیل علمی کنیم و منافعی را که تکنولوژی گفته بیان کنیم آیا این در آخر به حذف دین می انجامد؟! یعنی امکان دارد حتی انسانهای مسلمان و مومن هم فکر کنند علم بدون دین می تواند سعادت انسانها را تامین کند؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دین الهی برای آن است که انسان را در ساحاتی بس متعالی جای دهد و دیدگاهی بسیار گسترده‌تر از آنچه علم تجربی از واقعیات در مقابل بشر می‌گذارد، را نشان دهد. در جلسات ۵۰ به بعد شرح آن کتاب، در این مورد نکاتی عرض شده است خوب است به شرح صوتی کتاب نظری داشته باشید. موفق باشید

27174
متن پرسش
سلام علیکم: یا توجه به اینکه بحث جهان پسا کرونا در محافل در حال طرح بحث است، آیا می توان چنین قلمداد کرد که یک احتمال این است که واقعاً در امتداد این واقعه، فضای عبور از نظم مادی مدرن به نظم معنوی و نظم تحت‌تأثیر هدایت‌های الهی و در جهت غلبۀ ولایت حقه به وجود بیاید یعنی این پدیده‌ها یک امری تلقی شود که تحت تدبیر حضرت ولیعصر و جامعه جهانی را به‌تدریج از نظم مادی و سیطر‌ه‌ی قدرت‌ها به ‌سمت یک نظم معنوی و رهایی از تسلط مادی سیر دهد اما در نقطۀ مقابل، این هم محتمل است که مهلت شیطان هنوز تمام نشده باشد و خدای متعال مهلتی به شیاطین جن و انس داده باشد و دستگاه ابلیس و شیاطین انس از این فرصت استفاده کنند و با طراحی‌های بزرگ و پنهان در پشت صحنه، به‌دنبال تغییر مفهوم و سازوکارهای حکمرانی بر جهان و ایجاد یک نظم پیچیده‌تر مادی، یعنی عبور از حاکمیت کنونی قدرت‌های مادی بر جهان به‌سمتِ حاکمیت مجازی و حکمرانی مجازی و سایبری باشند که فضایی مدیریت‌پذیرتر، خشک‌تر و سخت‌تر است این طراحی‌ها ممکن است توسط دست‌های پشت صحنه‌ی قدرت در جهان انجام شود و همان‌طور که بحران جنگ جهانی اول و دوم، بستر جامعه جهانی را برای پذیرش یک نظم جدید با ادعای صلح پایدار مهیا کرد، این فضای ناامن کنونی هم می‌تواند جامعه جهانی را برای پذیرش یک پیشنهاد جدید برای تحقق یک نظم مادی و ایجاد حکمرانی مجازی مهیا کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم در این مورد فکر کرده‌ام و معتقدم حداقلِ چیزی که در آینده پیش می‌آید، تصوری است که انسان‌ها متوجه می‌شوند تنها نباید به جهانِ مدرن فکر کرد. البته ظاهراً جنگی در این رابطه شروع شده که یک طرف می‌خواهد باز با امید به دنیای مدرن زندگی را ادامه دهد و عده‌ای متوجه شده‌اند دنیای مدرن با آن‌همه اُبهت، در مقابل یک ویروس ناچیز، زمین‌گیر شده‌ است. پس باید به جهانی دیگر فکر کرد. موفق باشید

27173
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی در آن دسته آثارتان که مربوط به غرب شناسی و تمدن اسلامی است، به این سخن شهید آوینی (ره) اشاره زیادی دارید که در برخورد با تکنولوژی یا نظم مدرن و برخاسته از غرب متاثر مدرنیته، بایستی به خودآگاهی در شناخت تکنیک برسیم تا بتوانیم آن را در روح عقاید و فرهنگ خود مستحل کنیم. بحث شاید اینجا باز شود که ممکن است این اشکال و ابهام وارد شود که خب شما در مواجهه با تکنیک و تمدن غربی با این رویکرد درگیر انفعال می شوید و می خواهید که از ابزار و توسعه غربی بی بهره ببرید ولی در عین حال روحی که این ابزار با خود می آورد را در اثر غربشناسی و شناخت تکنیک قصد دارید بشناسید تا مبادا خودباخته و از خود بیگانه شوید و این یک رویکرد بیشتر نظری و حکمت اندیشه است و در عمل نظر به تمدن زایی و مواجهه در مقیاس تمدنی ندارید و می خواهید. مثلا با بصیرت هم دین تان و عدم هضم در مدرنیته داشته باشید هم بهره از تکنیک و نظم مدرن. هر چند من معتقدم اگر ضوابط و مختصات را رعایت نکنیم این احتمال و شاید انفعال پیش بیاید ولی خب اینجا من نکنه دارم که ما اگر قصد تمدن سازی داریم و مواجهه خود را بصورت تمدنی با غرب مدرن می دانیم و حتی به تلقی من در جوهره با مدرنیته و غرب تضاد و تعارض های اساسی داریم در حدی که با دو انسان متفاوت در دو دستگاه انسان و تمدن سازی مواجهیم، چطور باید آن تکنولوژی و ساز و کاری که انکشاف و تعامل با طبیعت بعنوان مخلوق و صورتی از خالق حکیم است، درونش وجود دارد ولی در بستر غربی به طلوع و ساخت رسیده را بایستی در نظم تمدنی خود مستحل کنیم که رنگ خودی و در چارچوب تمدنی مان معنا بدهد و رنگ آن را بگیرد و مبادا حالتی نچسب و ناهمگن با روح تمدن اسلامی و به اصطلاح تافته جدابافته به خود بگیرد مثل اینکه بسیاری ساز و کارهای اقتصاد ربوی غرب من جمله بانک را بصورت عجیبی می خواهیم اسلامیزه کنیم و سر آن عمامه بگذاریم در حالی که شاید در ساز و کارهایی تکنولوژی های مناسبی باشد ولی ذات بانک که با این کنه و ماهیتش نمی تواند در چارچوب روح فرهنگی و عقاید ما بیاید و با روح ما بخواند و ما دنبال این است نیستیم که ذات بانک ربامحور هست یا نه و نقطه ثقل آن با نقطه ثقل اقتصاد اسلامی آیا می خواند فقط دنبال این هستیم که عقود اسلامی در آن جاری شود و هم اکنون هم تبدیل به یک وصله ناجور شده است. سوال اصلی من که بصورت مختصر خدمتتان عرض کنم این است که چگونه می توان بستر و زمین خود را در عرصه های مختلف متناسب روح فرهنگی و عقایدمان تعریف کرد و به آن خودآگاهی و بصیرت رسید ولی وقتی بحث نظام سازی و ابزارسازی در میان است، هدف و حکمت نظری خود را شناخته و در طرح برنامه ها ابزار و تکنولوژی را در همین چارچوب مستحل کنیم و بسازیم مثل کاری که امام با انتخابات کرد، نقطه ثقل حکومت اسلامی را تحقق ولایت الله از طریق ولی فقیه تعیین کرد و انتخابات را بعنوان ابزاری در نظام ولایی و با نظارتی مثل شورای نگهبان و در جهت گفتمان و امرهم شوری بینهم معنا داد و روح فرهنگی ما در انتخابات هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در عقل تکنیکی، بحث در ظهورِ «وجود» است در این تاریخ. و این مثل ظهور «وجود» در انقلاب اسلامی است و لذا شناخت غرب به یک معنا منجر به حضور در تاریخی می‌شود که ما را فراگرفته است. و این غیر از انفعال از غرب است که خودِ غربی‌ها نیز در این رابطه، غرب‌زده‌اند. به این فکر کنید که بشر جدید، بشری است که تمدنی، خود را احساس می‌کند و نه فردی. و غرب به این معنا، جهانِ همه‌ی انسان‌ها است. و البته این غیر از اسلامیزه‌کردنِ غرب است که جنابعالی به‌خوبی متوجه‌ی آن هستید و متأسفانه بعضی از مذهبی‌های تجددزده گرفتار آن هستند.

فکر می‌کنم جواب سؤال‌تان را با نشان‌دادنِ شخصیت همه‌جانبه‌نگرِ شهید آوینی، راحت‌تر می‌توانم بیان کنم که چگونه آن شهید می‌فهمد در جهان باید حاضر شود و جهان را بشناسد ولی با روحِ عرفان حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه». البته در این رابطه به صورت جسته و گریخته، مطالبی عرض شده است، به‌خصوص در کانال تلگرامی «عصر جدید» به آدرس @asre_jadeid . موفق باشید 

27175
متن پرسش

سلام علیکم: فرموده بودید در پاسخ به یکی از پرسش های قبلی ام که یادداشت انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان را بخوانم و اگر نکته و ابهامی هست مطرح کنم. بعنوان ارادتمند و مطالعه کننده آن یادداشت نکات و سوالی بود که خدمتتان عرض می کنم: این جمله دکتر داوری به نظرم قابل نقد و تامل و بررسی است که تا زمانی که راه و منزل دیگری در افق آینده ظاهر نشود نمی توان از راه توسعه روگرداند یعنی وقتی چشم اندازی نباشد و مردمان به راه تجدد و نظام مصرف آن بستگی پیدا کرده باشند، انصاف نیست که خرد پشتوانه سیاست و اقتصاد جدید و علم بزرگ تکنولوژیک با بی باکی تحقیر شود. خب روی هر دو محور واقعا می شود بحثهای مفصل کرد ولی به نظرم چند مسئله است. آنجا که دکتر داوری می نویسند تا رویکردی غیر از توسعه غربی نیامده نباید چشم روی آن بست و فی الحال باید معطوف به آن طرح ریخت، با ایشان همسو و هم جهت نیستم. شاید این حرف در گام اول انقلاب و آنگاه که همچنان ما می خواستیم تمدن نوین اسلامی را در قالب مباحث نظری طرح کنیم و الگویی جدید و آنچنان گفتمان سازی نشده، بسیار صحیح و متقن بود ولی الان در گام دوم و شرایط کنونی من به تلقی شخصی خودم ما توانسته ایم در خودآگاهی و ایجاد افقی در شان تمدن جهانی توحیدی هر چند نه آنچنان گسترده نشان دهیم و یک شاهد مثالش واکنش بین المللی و همنوایی جهانی در شهادت حاج قاسم سلیمانی و هم رزمانش بود. در تمدن سازی حکمت عملی مقدم به حکمت نظری است و بایستی متناسب حکمت عمل حکمت نظر را در شئون مختلف به صحنه آورد و به نظرم اینکه اکنون مدارا با توسعه و تکنیک مدرن را پیشه می گریم حتی به شیوه اکل میته صحیح نیست. الحمدلله با وجود موانع و کاستی هایی که بود و همچنان تا حدوی هست امروز ما در عرصه های ویژه علوم انسانی با پیگیری حضرت آقا در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سند چشم انداز اقتصاد مقاومتی توانسته ایم در مرحله تولید حکمت عملی و نظریه وارد شویم و اکنون راه آن است بصورت فرآیندی از ذیل توسعه و عقل متاثر توسعه گرایی بیرون شده و به جامعه توحیدی تمدن ساز بتدریج بیاندیشیم. خود امام وقتی انقلاب کردند نفرمودند که من همان اول قصد اتصال انقلاب با مدیریت ولی فقیه به حکومت حقه امام عصر (عج) را دارند، بلکه طی فرآیندی ابتدا فرمودند شاه باید برود سپس بحث رفراندوم و بعدا انتخابات خبرگان قانون و تصویب آن و سپس چینش ساختارها ذیل مدیریت کلان ولی فقیه. یعنی امام به دموکراسی و توسعه سیاسی غربی اصالت نداد و با آن مدارا نکرد و آن را اکل میته بکار نبرد بلکه بتدریج با حکمت برخاسته از متن ایمان اسلامی سعی کرد اولا فضا را به سوی تفکر در عالم دینی ببرد و اصالت عقل مدرن و غیر قدسی را کنار بزند سپس با آرامی و حادثه ساز و اتفاق محور کار نهاد سازی و تکمیل انقلاب را جلو بردند. هر چند من هم باور دارم دکتر داوری واقعا دغدغه خروج از ذیل مدرنیته بسوی تمدن برتر اسلامی را دارند و البته صبر و تانی را راهکار آن می دانند و قطعا من همنوا با ایشان هستم که ما به هر جهت با عقل مدرن و تکنیک معطوف به توسعه روبرو هستیم و حوالت تاریخی داریم و نمی شود از آن هم فرار کرد و انزوا و انفعال یا سلفی گری را برگزید، ولی با وجود حوالت تاریخی ما امکان تاریخ سازی و تغییر مناسبات را داریم و رویکرد ما نبایستی گزینش تکنیک و طرح های توسعه از دریچه و نگاه خود باشد و گزینشی یا شاید تلفیق بدین صورت کار کنیم، به نظرم همانطور که عرض شد ابتدا مسئله مستحدثه تمدن اسلامی و انقلاب را بشناسیم و عالم انسان دینی را مبنا بگذاریم سپس به نقد مدرنیته و عدم اصالت به جوهره و توسعه برخاسته از آن بپردازیم، وقتی اذهان و افکار بدون اصالت دادن به انسان ابزارساز مدرن و تمام ابعاد و روح مدرن، محوریت را عالم انسان دینی قرار داد به نظرم همانطور که فرموید چون انقلاب از جنس وجود است و تشکیک و مراتب دارد، در طول فرآیندی تدریجا اسباب و مکانیزم را حقیقتا متناسب با عقل و ادب و قلب قدسی می کند. ولی فی الحال توجه به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و اقتصاد مقاومتی واقعا افق متعالی و اثر گذار و بزنگاهی برای ماست که رهبر عزیز هم به آن تاکید دارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز در افقی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، چیزی جز پای‌گذاردن در توسعه را می‌یابم و معتقدم هرآنچه بر حضور تاریخیِ خود تأکید کنیم و با رفعِ موانع جلو برویم، نتیجه می‌گیریم و هراندازه به توسعه نزدیک شویم، فرصت‌ها را از دست می‌دهیم. با این‌همه حرف دکتر داوری آن است که این راه، نزدیک نیست و با آرزوهای مذهبی‌های احساساتی محقق نمی‌شود. و در جواب «دبیرخانه_هم‌اندیشی_علم_دینی » می‌فرماید آنچه را که شما نزدیک می‌بینید، من دور می‌بینم. اگر عنایت داشته باشید در نوشته‌ی «انقلاب اسلامی، جهانی بین دو جهان» در جایی عرض می‌شود از این‌جا به بعد بنده با جناب آقای دکتر داوری همراهی نمی‌کنم. با این‌همه باید در مورد انقلاب اسلامی به جهانی که بین دو جهان است، فکر کرد. در ضمن آقای دکتر داوری در جواب دو پرسشی که دبیرخانه_هم‌اندیشی_علم_دینی اخیراً از ایشان کرده‌اند جوابی داده‌اند که ما را در اندیشیدن به تاریخی که در آن هستیم، کمک می‌کند. جواب‌های ایشان را اگر پیام‌رسانی در ایتا دارید بفرمایید تا برایتان ارسال کنم. موفق باشید

27151
متن پرسش
سلام علیکم: در بحثی که درباره آموزش و پرورش داشتید فرمودید که روحی که بر آن حاکم است بیشتر برای ساختن انسان‌هایی است تا کارمندِ اداراتی شوند که نهادهای شهریِ مناسب فرهنگ غربی را ادامه دهند و هر اندازه وارد اهدافی شویم که از نهادهای دولت‌شهرِ غربی فاصله داشته باشد، بیشتر امکانِ تجدید نظر نسبت به ساختار آموزش و پرورش در ما پیش می‌آید. در باب اینکه نهادها و ساز و کارهای دولت شهرها و خود شهرهای مدرن و غربی چگونه سبک زندگی ایرانی_اسلامی را به محتوایی دیگر می برند، مطالب تفصیلی تری از حضرتعالی هست؟ آیا آن اشاره تان در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم هم که بحث شهرهای قابل زندگی را مطرح فرمودید ناظر به همین موضوع و در همین جهت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت‌های مختلف در این مورد بحث شده؛ کتاب «تمدن زایی شیعه» هم از زاویه‌ای دیگر به آن پرداخته. همان‌طور که در آن جواب عرض شد، باید فکر کرد تا حضرت حق با الهامی که خاصّ این مرحله از تاریخ است روشنی‌گاهی را به ظهور آورد به حکم «کل یوم هو فی شأن». موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!