بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: تفسیر قرآن

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33048
متن پرسش

سلام استاد: روزتون بخیر. من یه مدته از این که رزقم کمه و از خیلی از نعمت ها محروم بودم احساس تنگنا می‌کنم و هر روز خودخوری. نمیدونم چیکار کنم. حس می‌کنم عقب افتادم یا حس می‌کنم خدا کم محلی بهم کرده. چه کار کنم از این جهنم بیرون بیام؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که خداوند در این موقعیت‌ها نیز ما را امتحان می‌کند به همان معنا که می‌فرماید: «وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ» و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید. موفق باشید

33032
متن پرسش

سلام علیکم: اکنون که این کلمات و جملات را می‌نویسم، نمی‌دانم به کدام امید و به چه انتظاری چنین اقدامی می‌کنم. حتی دیگر به جواب رسیدن هم برایم دور شده‌است و تا حدی قید آن را زده‌ام. سوالاتی یقه من را گرفته‌است و مرا ول نمی‌کند و در عمقِ خود می‌کشاند. در حدی است که حتی پرسشِ آن هم در لکنت و سختی می‌افتد و تا جوابِ این سوال داده‌نشود، حرف دیگری نمی‌شود زد. به دنبال سرنخ می‌گردم و پیدا نمی‌کنم، شهرها را زیرِ پا می‌گذارم و خانه‌ای پیدا نمی‌کنم. من زنم و چگونه بدونِ خانه زندگی کنم؟ چگونه مادر باشم در حالی که در و دیوار از بی‌مادری می‌نالد و جوابی برای «چی می‌خواهیم.» نداریم؟ با خودم می‌گویم چه «مرگمونه دقیقا» که آن چه هست راضی‌مان نمی‌کند و آن چیزی هم که می‌خواهیم را نمی‌دانیم. خودِ موت که ذائقه هر نفسی است، در پرده می‌رود و به آن محتاج می‌شویم، نه زنده‌ایم و نه به مرگ می‌رسیم. چگونه در این برزخ تاب بیاوریم و مقاومت کنیم و بمانیم؟ ترسِ بی‌طاقتی در مقابل این آینده نامعلوم من را گرفته‌است و حتی لب به شکایت گشودن و این سخنان هم می‌ترسم که بی‌طاقتی تلقی شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حرف همین حرفِ آخر است که امید به آینده را از دست می‌دهیم. در حالی‌که خالق هستی و خالق ما، یقیناً آینده ما را در بستر بندگی‌اش تأمین کرده است و در همین رابطه در قرآن می‌فرماید: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» (هود/6) هیچ جنبده‌ای در زمین نیست مگر آن‌که خداوند بر خود تکلیف کرده که رزق او را فراهم کند و رزق ما همه آن چیزی است که به طور طبیعی بدان نیازمندیم. عمده آن است که خود را در افق تاریخی زندگی زمینی امیدوارانه حاضر نگه داریم و فکر فردا را، فردا بکنیم.

مولوى در مثنوى در رابطه با همين موضوع داستان آن گاوى را مى‏‌گويد كه هر روز از صبح تا شب در مزرعه سرسبزى مى‌‏چريد و علف‏هاى آن را مى‏‌خورد و بعد از سر شب تا صبح غصه مى‏‌خورد كه فردا چكار كنم! باز فردا با علف‏هاى از نو سرسبز شده آن مزرعه روبه‌‏رو مى‏‌شد و تا شب به خوردن آن مشغول مى‏‌گشت و باز از شب تا صبح نگران رزق فردا بود. مى‌‏گويد:

يك جزيره هست سبز اندر جهان‏

اندرو گاوى است تنها خوش‏ دهان‏

جمله صحرا را چرد او تا به شب‏

تا شود زَفْت و عظيم و منتجب‏

شب زانديشه كه فردا چه خورم‏

گردد او چون تار مو لاغر زغم‏

چون برآيد صبح بيند سبزْ دشت‏

تا ميانْ رَسته قصيلِ سبزْ كَشت‏

اندر افتد گاو با جوعُ الْبَقَر

تا به شب آن را چرد او سر به سر

باز شب اندر تب افتد از فزع‏

تا شود لاغر زخوفِ منتجع‏

كه چه خواهم خورد فردا وقت خَور

سال‏ها اين است خوف اين بقر

هيچ ننديشد كه چندين سال من‏

مى‏خورم زين سبزه زار و زين چمن‏

هيچ روزى كم نيامد روزيم‏

چيست اين ترس و غم و دلسوزيم‏

باز چون شب مى‏شود آن گاوِ زفت‏

مى‏شود لاغر كه آوه رزق رفت‏

مولوى بعد از اين‏كه اين مثال زيبا را مطرح مى‏‌كند و ما را متوجّه ضعف بينش اين گاو مى‌‏نمايد كه چگونه از نظام الهى كه همواره در حال فيضان رزق بندگانش است، غافل است، مى‏‌گويد:

نفسْ، آن‏ گاواست ‏وآن‏ دشت، اين‏ جهان‏

كه همى لاغر شود از خوف نان‏

كه چه خواهم خورد مستقبل عجب‏

لوت فردا از كجا سازم طلب‏

همواره نگران فردايى است كه بوجود نيامده و لذا از نتيجه ‏اى كه امروز بايد از زندگى خود بگيرد غافل است، مولوى سپس به ما روى مى‏‌كند كه‏

سال‏ها خوردى و كم نامد ز خَور

ترك مستقبل كن و ماضى نگر

لوت و پوت خورده را هم يادآر

منگر اندر غابر و كم باش زار

به جاى اين‏كه اين‏‌همه نگران آينده باشى كه نيامده است، كمى هم به گذشته بنگر كه چگونه به راحتى گذشت و نگرانى تو نسبت به آن بى‏‌جا بود. حضرت در آن فرمايش شان همين نكته را متذكّر مى‌‏شوند كه اى پسر آدم! غصه رزقى را كه هنوز نيامده است بر امروز خود حمل نكن. ما امروز وظيفه‏ اى داريم و براى انجام آن روزمان را شروع كنيم و مسلم آنچه در امروز نياز داريم، خداى خالقِ امروز برايمان خلق مى‏‌كند، و چون خداوند فردا را خلق كرد، نياز مربوط به فرداى مخلوقاتش را نيز خلق مى‏ كند. اين‏كه ما نيازهاى فرداى خود را در پيش خود نداريم چون هنوز فردا را خلق نكرده تا رزق فردا را خلق كند. آرى؛ فردا هم بايد كارى كه به عهده ماست، انجام دهيم. رزق فردا هم به عهده خداست و حتماً مى‌‏رسد. اشكال‏ در اين است كه شما امروز كارى را شروع مى‏ كنيد، براى اين‏كه بى ‏رزق نشويد، و لذا از اوّل صبح غصه رزق آن روز را مى ‏خوريد و در نتيجه آن كارى را كه به عهده ‏تان است انجام نمى‏ دهيد و غم چيزى را مى‏ خورديد كه بدون اين غم‏ها محقّق مى‏ شد، حال با اين نوع تفكر، چون پس ‏فردا مى ‏آيد، غصّه رزق روز بعدش را مى‏ خوريد، و خلاصه هر روز كارمان مى‏ شود رفتن به دنبال چيزى كه خودش به وقتش مى‏ آمد، و در نتيجه از بندگى خدا كه محتواى حقيقى زندگى انسان است درمى‏ مانيد و بعد در خودتان كه تأمّل مى‏ كنيد مى ‏بينيد سخت از زندگى خود ناراضى هستيد، چون به محتواى معنوى كه بايد مى ‏رسيديد، دست نيافتيد.

امام معصوم (ع) مى‏ فرمايد: نگرانى رزق فردا را بر امروزت حمل نكن، «فَانَّهُ انْ يَكُ مِنْ عُمُرِكَ يَأتِ اللهُ فيهِ بِرِزْقِك»؛ اگر فردا جزء عمرت باشد، خدا در همان فردا رزق تو را مى‏ رساند. فردايى كه هنوز نيامده است تمام ذهنت را مشغول نكند تا روزى كه آمده است را از دست دهى.

33025
متن پرسش

سلام بر استاد طاهرزاده عزیز: عرضی داشتم که به نظرم مسئله این روزهای ما نوجوانان باشد: طبیعت ما انسانها بخشی حیوانی دارد که خداوند متعال این طبیعت را درون انسان قرار داده و انسان الان با حکمت خدای متعال دارای یکسری غرایز حیوانی است. موضوع صحبتم درباره یکی از این غرایز یعنی شهوت جنسی است! می‌دانیم که خداوند با حکمتش طوری مقرر کرده که انسان بعد از بلوغ جنسی بتواند بوسیله ازدواج به این نیازش پاسخ بدهد (البته نه اینکه کل هدف ازدواج این باشد). اما در حال حاضر و در این تاریخی که زندگی می‌کنیم با ورود فرهنگ و سبک زندگی بیگانه به اندیشه افراد، آن طبیعت انسان کاملا از یادها رفته است و کاملا فراموش شده که برخلاف طبیعت انسان نباید عمل کرد. راهکارهایی كه پیشنهاد می‌شود اعم از اینکه بایستی صیغه کرد یا تقوا را افزایش داد یا تغذیه را طوری تنظیم کنیم که محرک میل جنسی نباشد و دعا و مناجات و... هیچکدام ۱۰۰ درصد اثر ندارند حتی ۳۰ درصد هم اثر ندارند! آیا نوجوانان امروز بر حسب تاریخی که در آن هستند نباید راه حلی جلوی راهشان گذاشته بشود؟ «بر حسب اقتضای زمانه شان»؟ (می‌گویند صیغه کنید: اما منطقی نیست! وقتی پسر نوجوان راضی نیست که همسر آینده اش قبلا با پسری رابطه برقرار کرده باشد قطعا دختران هم راضی نیستند که همسر آینده شان با دختری رابطه داشته باشد). این موضوع مسئله بزرگی است برای ما نوجوانان! آخر ما با صرفِ دانستنِ اینکه گناه بزرگی است که به هر روش غیر از ازدواج، میل جنسی را ارضا کنیم نمی‌توانیم عملی متناسب با دانسته مان داشته باشیم! اصلا جهان مفاهیم به درد ما نمی‌خورد! ما به این نتیجه رسیده ایم که محض دانستن، مشکل مان حل نمی شود. تغذیه مان را مدتی اصلاح می کنیم‌ روزه می‌گیریم مباحث معرفتی جنابعالی را دنبال می کنیم ولی طبیعت انسان را که نمی‌شود تغیبر داد اگر تغیبر دهیم، انسان نخواهیم داشت پس قابل تغییر نیست! اکنون نوجوانان ما خواهان راهکار جدید اند متناسب به سعه شان (ما فهمیده ایم که آخر الزمانی ها سعه بی نظیری دارند). خداوند متعال هم با حکمتش فکر این دوره و زمانه را کرده است و بالاخره ایشان می‌دانستند که چنین دوران بی نظیری خواهد آمد. حال به نظر حضرتعالی راهکار اللهی برای این مشکل، بر حسب مخاطب (نوجوانان) و در این تاریخ چیست؟ با تشکر 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شرایط بس بسیار سخت و سخت‌تر از سخت است. در جلسه‌ای که خدمت آیت الله ابراهیم امینی «رحمت‌الله‌علیه» آن مردِ حساس به تعلیم و تربیت جوانان بودیم با طرح شرایط پیش‌آمده برای جوانان در این زمانه، هم خودشان اشک ریختند و هم حاضران به گریه افتادند. ولی با این‌همه از آن جهت که در هر حال مسئله جنسی مربوط به بُعد اصلی یعنی فطرت الهی انسان نیست؛ می‌توان در این مورد فکر کرد که محرومیت از آن، مثل محرومیت از انس با خداوند نیست که انسان را از ابعاد اصیل خود محروم کند و به همین جهت مقاومت در مقابل کشش‌های غریزی در شرایطی که امکان جوابگویی به آن نیست؛ ابعادی از شخصیت انسان را به انسان نشان می‌دهد که حکایت از توانایی‌های بالقوه او داشته و از این جهت بنده با تفکر نسبت به این موضوع در سال‌های اخیر و با نظر به محرومیت‌هایی که در این رابطه برای جوانان عزیزمان پیش آمده، به این فکر فرو رفته‌ام که نکند خداوند بنا دارد اَبَرانسان‌هایی را به میان آورد که نشان دهد جوانانِ آخرالزمانی ما حتی در چنین شرایطی که بسی طوفانی و هولناک است، توان خودداری و تقوای خود را در خود زنده نگه‌ داشته‌اند تا دریچه‌های عرشی که به روی آن‌ها گشوده شده است، همچنان باز بماند و یا با مقاومت خود، دریچه‌های عرش را به روی خود بگشایند. با جوانانی روبرو هستم که از هویت عرشی آن‌ها در حیرتم. نمی‌دانم اگر جناب اویس قرنی به این تاریخ تشریف می‌آوردند، این جوانان به او اقتدا می کردند و یا او به این جوانان؟!!! از چنین تاریخی در حیرتم که خداوند بنا دارد چه صحنه‌هایی بیافریند!!! و به فرشتگان خود بگوید: «أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»(بقره/۳۳) نگفتم من در راستای علم خود به غیبِ آسمان‌ها و زمین، چیزهایی می‌دانم؟ و می‌دانم آنچه را که برای شما آشکار است و چیزهایی که شما آن را پنهان کرده‌اید و خداوند در این راستا نسبت به چنین انسان‌هایی بر فرشتگان خود فخر فروخت. موفق باشید   

33022
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی! پس از شنیدن سخنان شما در رابطه با تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) سوالاتی برای من مطرح شد: ۱. فرق غیب الغیوب، حق، الله چیست ؟ ۲. خدایی که ما پرستش می کنیم کدام است؟ غیب الغیوب، حق یا الله ۳. عین الوجود کدام است ؟ غیب الغیوب، حق یا الله ؟۴. من حیرانم که خدایی که من پرستش می کنم کدام است؟ (غیب الغیوب، حق، الله) دچار چندگانگی شده ام. لازم به ذکر است که من از شرح حمد امام خمینی که در سایت است گوش داده ام. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که باید در ابتدای امر مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آن‌ها به‌خوبی دنبال کرده باشید و اگر چنین نیست، تلاش بفرمایید آن مطالب دنبال شود تا معلوم گردد حضور حضرت حق در عالَم، در مقام احدی، همان غیب‌الغیوب است و در مقام حضرت الله، که جامع جمیع اسمای الهی است، ما با نظر به ربوبیت او، او را پرستش می‌کنیم و در همین رابطه حضرت حق در قرآن به رسول خود فرمود که بگویند: «إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» همانا حضرت الله پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را عبادت کنید که صراط مستقیم همین است و بس. و البته در همه این موارد چه در مقام احدی و چه در مقام واحدی، او یعنی حضرت حق در صحنه است. موفق باشید  

33021
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: می‌خواستم بپرسم دانشجویی با شرایط من - که خب در رشته سخت و پرکاری هم تحصیل می‌کنه - اگر که به‌طور کاملا جدی دغدغه ظهور رو داشته باشه، چطور می‌تونه ایفای نقش کنه؟ مثلا چطور می‌تونه فعالیت فرهنگی داشته باشه در این زمینه؟ آیا لازمه که عضو تشکل‌ها بشه یا نه؟ و نکات دیگه‌ای اگر که لازم می‌دونید بفرمایید لطفا. و یه مورد دیگه اینکه در صحبت‌های بعضی از سخنرانان بزرگ دینی یا سیاسی که در حوزه مهدویت فعالیت می‌کنن، می‌بینیم و می‌شنویم که تاکید دارن کار در زمینه مهدویت باید "اصل" باشه نه در حاشیه زندگی. اما من یه بخشی از سخنرانی حضرت آقا رو شنیدم فرمودن که خروجی‌های دانشگاه‌ها باید مثل شهید چمران باشن. حالا سوال من اینه که شخصی با شرایط من که در یکی از بهترین رشته‌ها و بهترین دانشگاه‌ها درس می‌خونه و این توانایی رو در خودش می‌بینه که چه در زمینه درس و چه پژوهش تا حد خیلی زیادی پیش بره، با توجه به دیدگاه‌های رهبری، آیا درسته که درسش رو فدای انجام این فعالیت‌های فرهنگی کنه و مثلا به پاس‌کردن دروس قناعت کنه به‌خاطر کار برای امام زمان؟ یا نه باید تو مسیری قدم برداره که براش ساخته شده؟ با سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در عین تلاش کامل در رشته تحصیلی‌تان باید معارف اسلامی را با عمق لازم فرا بگیرید تا زمینه تدبّر در قرآن برایتان فراهم شود. چرا روی خود کم حساب می‌کنید و ظرفیت جوانان آخرالزمانی را به صحنه نمی‌آورید؟! ۲. به نظر بنده اگر عملاً در دروس خودتان با عمق لازم حاضر شوید و به نهضت تاریخ دانش‌بنیانی که مقام معظم رهبری مدّ نظر دارند، ورود کنید بهتر می‌توانید در خدمت حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» قرار گیرید. زیرا ما در این تاریخ باید به صورت‌های مختلف، کارآمدی نظام اسلامی را به نمایش بگذاریم و این وظیفه ما در این تاریخ است و عامل یأس دشمن. موفق باشید  

33002
متن پرسش

با عرض سلام: خواهشمند ام دغدغه ذهنی بنده را درک کنید. و اگر کتاب یا جزوه ای در این خصوص است برای بنده معرفی نمایید. بنده بسیار مقالات خوانده ام از براهین امکان و وجوب و علیت و براهین استاد مصباح و کتاب بدایه و نهایه و برهان صدیقین و... در خداشناسی به این نتیجه رسیده ام که ما واجب الوجود و ممکن الوجود نداریم اگر خدا را وجودی جدا از ممکنات بدانیم شرک است چون وقتی خداوند وجود بسیط و نا محدود است اگر جدای از خدا وند (واجب) وجودی فرض کنیم (ممکن) هم خدا حد وجودی خواهد داشت هم آن موجود دیگر و کسانی که قایل به تشکیک وجود شده اند نیز دقیقا این اشتباه را دارند. حال که یک وجود نامحدود داریم اگر هر تصوری از چگونگی آن به ذهن ما دراید آن چیزی است که ذهن ما ساخته و برایش حد قایل شده تا مدرکش شود و کمال محض نیست لذا در ذهن ما خدای واقعی نمی‌گنجد (مقام غیب). حالا موجوداتی که ما به عینه می‌بینیم چیستند و چگونه تفسیر می‌شوند؟ آن‌چیزی که من متوجه شدم این است که موجود لایتنهاهی ذاتا تجلی می‌بابد و ذاتا می‌بایست مخلوق داشته باشد لذا وجودش قیدهایی می‌خورد کمالاتش در محدوده هایی قرار می‌گیرد و عالم ماده و انسان و اشیاء و غیره قابل درک برای مخلوقات می‌شوند و معنی خلق هم یعنی اندازه زدن.. آیا این تصورات من صحیح می‌باشد؟ دو سوال اساسی دارم اول اینکه این بساطتت وجودی خدا اینکه هرچیزی را تصور کنی محدود است و خدا ورای آن است از کجا می‌توان اثبات کرد یعنی چگونه می‌توان بی حد بودن وجودی خدا را اثبات کرد که نتیجه اش بی‌نیازی و عدم تغییر و عدم مثلا لذت و خشم و.. ویا عدم هدف داشتن خدا از انجام کاریست؟ چون هدف موقعی معنی دارد که چیزی بخواهد نقصی یا نیازی را پاسخ دهد و خدا بنا به فرض بی‌نیاز است. مثلا اینکه می‌گویند وجود را اگر گسترش دهیم عدم نیست که به آن برسیم لذا وجود لایتناهیست بعضی ها ایراد می‌گیرند این طرز فکر نتیجه کمی دانستن خداست. سوال دوم اینکه اگر خدا بی نیاز و کمال مطلق است و تغییری در او رخ نمی‌دهد این تجلیات که ذاتی اوست باید ازلی باشد یعنی مثلا وجود انسان از ازل تجلی خدا بوده و وجود داشته چون تغییر در ذات بینهایت و بی نیاز محال است آیا این چنین است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم در منظر نگاه فلسفی، خداوند عین وجود است و «وجود» به تعبیر نگاه دینی، دارای تجلیات است، به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «لَهُ الأسماءُ الحُسنی» پس آنچه در صحنه است انوار اسماء او می‌باشد در جلوات مختلف و مطابق امکانِ ممکن‌الوجودها. و همواره چنین است. آنچه تغییر می کند مظاهر اسماء الهی است مثل گلی که پژمرده می‌شود در آن صورت نور اسماء جمال از بین نرفته، بلکه منظری که آن را به ظهور آورده، از میان رفته است. در این مورد «برهان صدیقین» برای ما نکات خوبی دارد. موفق باشید

32993
متن پرسش

سلام استاد: نظرتون رو درباره این مطلب می خواستم. سيلى زدن موسى به ملك الموت شيخين در صحيحشان با اسناد خود به ابو هريره روايت نموده‌اند كه گفت: ملك الموت براى قبض جان موسى عليه السلام بيامد و به وى گفت: أجِبْ رَبَّكَ! «دعوت پروردگارت را اجابت كن!» ابو هريره گفت: موسى يك سيلى به چهرۀ ملك الموت چنان بنواخت تا چشمش از كاسه بيرون پريد. ملك الموت به سوى خداوند تعالى بازگشت و گفت: تو مرا فرستادى به سوى بنده‌ات كه ميل به مردن ندارد و چشم مرا از حدقه بيرون كرده است! ابو هريره گفت: خداوند چشم ملك الموت را برگردانيد و به او گفت: برگرد به نزد بندۀ من و به او بگو: زندگى را مى‌خواهى؟! اگر زندگى را مى‌خواهى دستت را بر پشت گاو نر بگذار، آن مقدار از موهاى بدن او كه در زير دستت پنهان شده است به تعداد هر موئى يك سال عمر خواهى نمود - تا آخر حديث و احمد حنبل اين حديث را در «مسندش» از ابو هريره تخريج نموده است. و در آن اين طور وارد است كه: عادت و دأب ملك الموت اين گونه بود كه براى قبض روح مردم به طور آشكارا مى‌آمد. پس نزد موسى آمد و وى به او سيلى زد و چشمش بيرون آمد. تا آخر حديث

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان تعجب می‌کند که کسی با معارف عالیه قرآن آشنا باشد و این تخیّلات را به مردم تحویل دهد و بیچاره مردمی که با این حرف‌ها بخواهند دین اسلام را چنین بپندارند و بپذیرند!!! اساساً مگر ملک‌الموت جز همان اسمِ قابض حضرت ربّ العالمین است؟ که به تعبیر قرآن در توصیف جایگاه ملک‌الموت خداوند به رسولش می‌فرماید: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» (سجده/۱۱) بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مى‌ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مى‌شويد. موفق باشید

32983
متن پرسش

سلام و عرض ادب محضر مبارک استاد محترم: ۱. در یکی از سخنرانی ها فرمودید که بین خدا با ما حجابی نیست، اما از جانب ما برای ارتباط با خدا حجابهای ظلمانی و نورانی هست که باید خرق شود؛ اما درباره ی اهل بیت (ع) نه بین آنها با ما حجاب است و نه ما برای ارتباط با آنها حجابی داریم. این که ما و اعمالمان پیش ائمه حاضر هستیم قابل درک هست اما در قسمت بعد که اگر از جانب ما هم حجابی نیست پس چرا درک نمی‌کنیم که در محضرشون هستیم و آیا گناهان ما حجاب برای ارتباط با این ذوات مقدسه نیست؟ (در واقع علت تفاوت وجود حجاب بین ما و خدا، و نبودن حجاب بین ما و ائمه رو درست متوجه نمیشم.) ۲. طبق برداشتی که از فصل های آخر کتاب صلوات داشتم و همچنین معنای آیه ی شریفه ی «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوات علیه و سلموا تسلیما»، در رابطه با صلوات اینطور به ذهن می رسد: ؟ صلوات خداوند بر نبی اکرم (ص) در مقام واسطه ی فیض، موجب دوام فیض بر حضرت ختمی مرتبت ص می شود و ثنای الهی و تزکیه ایشان است. _ در رابطه با اینکه صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر (ص)، برای خود خداوند چه فایده ای می تواند داشته باشد در کتاب چیزی گفته نشده ولی طبق مباحثی در تفسیر سوره ی حمد از امام (ره) بیان شده، چون حمد فقط مخصوص خداوند متعال است، صلوات خدا به گونه ای تسبیح کمالات خداوند، توسط خودش می باشد. _فایده ی صلوات فرستادن انسان برنبی اکرم (ص)، به خود انسان بر می گردد و به حضرتش چیزی اضافه نمی شود، ولی به خاطر این ادب، انسان به مقاماتی می رسد و سیر می کند و در واقع به جان اصیل خودمان نظر می کند و آن را به انسانیت می کشاند. در کتاب صلوات فواید دیگری نیز برای صلوات برای انسان ذکر شده مانند: تقرب الی الله، رسیدن به مقام عبد شکور، پاک شدن آثار ظلمانی گناهان و .... _ همچنین فایده ی صلوات فرستادن ملائکه بر نبی اکرم (ص) در کتاب گفته نشده ، به زعم بنده مانند انسان این فایده به خود ملائکه بر می گردد و نوعی ادب در مقام اونها محسوب می شود مانند زمانی که به مقام خلیفه اللهی سجده کردند که موجب تقرب خودشون شد. با تشکر از استاد محترم و بزرگوار.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. می‌توان گفت بین ما و ائمه «علیهم‌السلام» از نظر درکِ سیره آن‌ها که در تاریخ ثبت شده، حجابی نیست. ولی بالاخره نسبت به درک مقام قدسی آن ذوات مقدسه بین ما و آن‌ها حجاب هست و هر اندازه با معارف عمیق توحیدی و دستورات شرع مقدس به عصمت نزدیک شویم، حجاب بین ما و ائمه «علیهم‌السلام» کم و کم‌تر می‌شود. ۲. در ضمن خوب است به این نکته هم فکر کنید که صلوات بر پیامبر «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» توسط ما موجب بسط حضور آن حضرت بشود و آن حضرت خود را از این جهت بیشتر در عالَم احساس کنند همان‌طور که خداوند عالم را خلق کرد تا خود را در مخلوقات بچشد. موفق باشید        

32976
متن پرسش

سلام: چند وقتی هست که مخصوصا صبحها که برای نماز بیدار می شوم دلم بسیار «وحشت» دارد از من و حسابرسی ام ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با معارفی مانند «معرفت نفس» و تأمّل در سوره‌های قرآن به لطف الهی از این مشکلات عبور خواهید کرد. موفق باشید

32973
متن پرسش

با سلام و خدا قوت: در مورد نظر علامه در مورد کورش کبیر که یا ذوالقرنین می باشد یا نه و موحد بوده یا نه نظرتون را بفرمایید یا اگر خود شما تحقیقی داشته اید بفرمایید تا استفاده کنیم. یه سوال دیگه هم پیش اومد در مورد زمان امام خمینی (ره) در مورد تندرویهای بعضی افراد مثل اکبر گنجی و امثالهم که موی زنان را می بریدند یا پونز در سر اونها می زدند چرا اظهار نظری از حضرت امام در اون زمان دیده نمیشه؟ و سوال آخر در مورد قواعد تجویدی که حالا مرسوم هست و عده ای اون را نقشه ای برای دور کردن جوانها از عمق مفاهیم قرانی و سرگرم شدن به قواعد تجویدی و خواندن در مقامهای هفت گانه و ... می دانند لطفا نظرتون را بفرمایید. با تشکر از استاد فرزانه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی در تفسیر سوره «کهف» نظر (سر احمدخان) پاکستانی را که در تحقیق خود ذوالقرنین را با کوروش تطبیق داده، می‌آورند و به نحوی مورد تأیید قرار می‌دهند. ولی آقای عبدالله مستحسن در کتاب خود به نام «ذوالقرنین» سعی دارند ذوالقرنین را با حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» منطبق کنند. ۲. اتفاقاً همه تلاش حضرت امام آن بود که مقابل آن نوع افراط‌کاری‌ها قرار گیرند و به همین جهت افرادی که نام بردید نتوانستند در ایران بمانند. حتی حضرت امام فرمودند بنی صدر هم توبه کند و به تدریس خود در دانشگاه مشغول شود. ۳. به نظر می‌آید باید ما قرآن را درست بخوانیم و رعایت تجوید قرآن در این اندازه خوب است، ولی افراط در آن کار انسان را از اصل موضوع که تدبّر در قرآن است، باز می‌دارد. موفق باشید

32972
متن پرسش

بسم الله. سلام علیکم: رابطه تقوی و تهذیب و اسلام فردی با اسلام سیاسی و کارهای اجتماعی و تمدنی چیست؟ جزو مفروضات ماست که تمدن نوین با نرم افزار و سخت افزارش و تمام وصفیاتی که حضرت آقا فرموده اند باید ایجاد شود. یکی از وظایف یک حوزوی در این داستان گسترش فقه های نظام می‌باشد. یعنی طرف، دروس مقدمات و... را سفت بخواند و اجتهاد خود را بجای فقه رایج چندصدساله در فقه نظام بکار ببندد. بیانات حضرت آقا در منشور روحانیت بسیار بسیار روی مساله خودسازی و معنویت و تقوا تاکید دارند. (ایشان در دیدار با قشر روحانیون است که دیده ام مطالب عرفانی نیز مطرح کرده اند. نظیر عرفان نظری/عملی؛ مذاق عرفانی؛ نفس گرم؛ و...) حضرت آقا در پیامهای تسلیت برای برخی از بزرگان روحانی، بحثهای اخلاقی و معنوی را شاخصه آنها می‌دانند. (حال یا بهمراه فعالیتهای سیاسی اجتماعی یا بدون آن) سوال: مسئله معنوی بودن و متقی و مقرب بودن یک فرد حوزوی به خداوند، در این کارهای فیزیکی و علمی و خروجی ای که در آینده خواهد دا شت واقعا چه تاثیری دارد؟ کار علمی و سیاسی و اجتماعی کسی که دارای اینهاست با آنکه دارای اینها نیست چه فرقی دارد؟ (بحثم سر اثرات مستقیم نیست. مثلا کسی که تقوی را در خود نهادینه نکرده باشد ممکن است در کارهای فرهنگی و... کارهای خلاف اسلام رسوخ بکند یا کارش سست مبنا باشد یا... بحثم سر اینست که فقط اثر فرد مجری چقدر است؟ کسیکه متقی است در گوشه ای دارد فلان کار را برای نظام می‌کند و کسیکه اتقی است نیز در گوشه ای دیگر دقیقا همان را و کار هر دو بدون عیب است. لکن می‌خواهم بدانم خود اختلاف نورانیت این دو نفر، در نتیجه و اثر کار چگونه دخیل است؟) می‌خواهم به این برسم که کارهای عبادی و امثالهم که پیش میاید را باید به چه کمیت و کیفیتی انجام داد و بالاخره در کاری که ما می‌خواهیم بکنیم (نظام و تمدن سازی) چقدر دخیل است؟ با تشکر فراوان و عرض معذرت بابت طولانی شدن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال یک طلبه در کنار دروس رسمی حوزه، لازم است که در قرآن از طریق تفسیر «المیزان» و در روایات تدبّر کند و پس از آن راهی که در مقابلش گشوده می‌شود همان راهی است که او را به نتیجه لازم می‌رساند. موفق باشید

32970
متن پرسش

۱. سلام و عرض ادب. بهترین تفسیر عرفانی مثل تفسیری که امام خمینی از سوره حمد کردند چیست؟ ۲. سیر مطالعاتی عرفان چی هست به جز دروس فلسفی که در اون حرکت جوهری و بحثهای فلسفی شده باشد؟ ۳. کدام یک از سخنرانی های استاد از پایه به بحثهای عرفانی پرداخته اند؟ ۴. آیا استاد کتبی نظیر فصوص و فتوحات ابن عربی هم تدریس کرده اند بفرمایید؟ ۵. برای قوی شدن فضیلت اخلاقی توکل بایستی چکار کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تفسیر قرآن مشهور به ابن عربی که در واقع از آنِ جناب عبدالرّزاق کاشانی است. ۲. «فصوص الحکم» ابن عربی در این مورد مشهور است. ۳. شرح مقالات آیت الله محمد شجاعی ۴. فصوص را آری! ولی فتوحات را نه. ۵. شرح کتاب حدیث «جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که روی سایت هستhttps://lobolmizan.ir/sound/660 . موفق باشید

32965
متن پرسش

با عرض سلام محضر استاد عزیز و بزرگوار: از برخی دوستانی که آثار شما را منتشر می‌کنند شنیده‌ام که مطالبی که در شرح آیات قرآن می‌فرمایید، تفصیل آیات است نه تفسیر آیات. به کاربردن چنین عبارتی برای شرح آیات برایم نامانوس بود و چون تفصیل در مقابل اجمال به کارمی‌رود قاعدتا باید آیات قرآن را متصف به اجمال بدانیم. اگر حضرتعالی عبارت تفصیل را بر تفسیر ترجیح می‌دهید حتما وجهی در آن لحاظ می‌کنید. لطفا این وجه را بیان کنید. ممنون که وقت می‌گذارید دعاگوی حضرتعالی هستیم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جز به تفسیر «المیزان» در مباحث قرآنی که عملاً نوعی تفسیر می‌باشد، به تفسیر اَنفسیِ جناب عبدالرّزاق کاشانی نیز نظر می‌شود که البته در آن مورد، بحث در نگاه انفسی در آیات به میان می‌آید به همین جهت واژه «تفصیل» را بنده به کار نمی‌برم و البته بحث مکنون‌بودنِ حقیقت قرآن در جای خود محفوظ است که مقابل آن، موقعیت مکنون، تفصیل آن می‌تواند به میان آید. موفق باشید

32954
متن پرسش

آه از غمی که تازه شود با غمی دیگر. کشته شده های ساختمان متروپل، کشته شده های حادثه قطار مشهد یزد، افزایش قیمت، استفاده درصد زیادی واکسن خارجی به جای تولید داخلی، مهاجرت نخبگان .... این اتفاقات در همه جای دنیا هست ولی همش با هم در یک کشور و پشت سر هم ....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که بتوانیم با افق توحیدی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است و با بصیرت رهبر معظم انقلاب که متذکر امیدواری نسبت به آینده است، از همه این امور بدون انفعال، آری! بدون انفعال عبور کنیم. مگر نشنیده‌اید که در مسیر توحیدی آن‌چنان کار بر موحدین سخت شد که خدمت پیامبرشان آمدند و عرضه داشتند: «مَتىٰ نَصرُ اللَّهِ ۗ» پس یاریِ خداوند که وعده دادید، چه شد؟ و قرآن در توصیف آن جریان می‌فرماید: «بقره/ ۲۱۴) «أَم حَسِبتُم أَن تَدخُلُوا الجَنَّةَ وَلَمّا يَأتِكُم مَثَلُ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِكُم ۖ مَسَّتهُمُ البَأساءُ وَالضَّرّاءُ وَزُلزِلوا حَتّىٰ يَقولَ الرَّسولُ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ مَتىٰ نَصرُ اللَّهِ ۗ أَلا إِنَّ نَصرَ اللَّهِ قَريبٌ» آیا گمان کردید داخل بهشت می‌شوید، بی‌آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یاریِ خدا نزدیک است!

به گفته رهبر انقلاب «بسیاری بودند كه در مقاطعی، از آینده‌ی كشور مأیوس می‌شدند. ما در این سی و چند سال، تجربه‌های متعددی داریم؛ بودند افرادی كه یا نزدیك‌بین بودند، یا دچار ضعف باور به كمك الهی بودند، یا حسن ظن به وعده‌ی الهی نداشتند؛ در یك مواقعی، «و زلزلوا حتّی یقول الرّسول و الّذین ءامنوا معه متی نصر الله»؛ در طول تاریخ هم پیش آمده است؛ در همان مواقع، خدای متعال كمك كرده است. و شما امروز ملاحظه كنید ملت ما، كشور ما، نسبت به همه‌ی دوره‌های گذشته، در نقطه‌ مقدم قرار دارد؛ پیشرفت جزو ذات حركت ملت ایران شده است؛ روزبه‌روز بحمدالله ملت پیشرفت كرده است، باز هم پیشرفت خواهد كرد؛ مهم این است كه رابطه‌ی خودمان را با خدای متعال محكم كنیم. »۱۳۹۲/۰۵/۱۸ . موفق باشید

32948
متن پرسش

با عرض سلام و خدا قوت محضر استاد عزیز و گرامی استاد عزیز: در رابطه با آیه ۲۲ سوره حدید که می فرماید: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» آیا این امری که می خواهد پدیدار شود و در این کتاب و به تعبیری در لوح محفوظ ثبت شده، امریست ثابت و لایتغیر و یا اینکه بر اساس شرایطی ممکن است تغییر کند؟ مثل اینکه شخصی قرار است در بیست سالگی از دنیا برود ولی به دلیل اینکه کار نیکی انجام می دهد مرگ او چند سال به عقب می افتد. و اینکه آیا بحث اعیان ثابته اشاره به همین آیه دارد؟ عذرخواهی می کنم که وقتتون رو گرفتم استاد همسر بنده در روز پنجشنبه عمل جراحی قلب دارند و التماس دعا داریم یا حق

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضی از تقدیرات قابل تغییر است و با صدقه و اعمال حسنه تغییر می‌کند و بعضی از تقدیرات قابل تغییر نیست. ظاهراً آیه مذکور به تقدیراتی نظر دارد که قابل تغییر نیست. بنده دعاگو هستم. موفق باشید

32943
متن پرسش

سلام بر استاد طاهرزاده عزیز: بعضی از افراد ادعا دارند که برای در مسیر حق بودن، شرط مسلمان بودن حتما لازم است و انسانی می‌تواند در مسیر حق باشد که مسلمان -یا به معنای به خصوصش شیعه- باشد. این افراد راه و روش آقای «امید دانا» را فقط به خاطر مسلمان نبودن نفی می‌کنند. نظر حضرتعالی را در اینباره خواستاریم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که علامه طباطبایی می‌فرمایند در هیچ جای قرآن به اهل کتاب نفرموده است که بیایند و مسلمان شوند، بلکه فرموده است: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا» (آل‌عمران/۶۴) به این معنا که همه اهل کتاب را متذکر توحیدی کرده است که بین اسلام و آن‌ها جاری و حاکم است. موفق باشید

32932
متن پرسش

سلام استاد: سوالی داشتم، اینکه این‌همه بدبختی واسه آدم پیش میاد هرچه انگار نماز و مومن تر باشی بدبختی بیشتر میشه و آقا بعضی مواقع به اینکه چرا خدا حرف ما رو گوش نمیکنه یا کمکی نمیرسونه حالمان خوب شود فکر می کنم علت اینها چیست؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه فکر کنید که حضرت ربّ العالمین می‌فرمایند: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»(بقره/۱۵۵) و البته شما را به پاره‌ای از سختی‌ها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده.

در آیه مذکور متذکر می‌شود چگونه خداوند با حضور در وظایف شرعی و رعایت دستورات الهی، صبر و شکیبایی را که عالی‌ترین نحوه بودن است، به انسان عطا می‌فرماید. همان صبری که جناب مولوی در إزای برخورد با سختی‌ها چنین توصیف می‌کند:

هله نوميد نباشي که تو را يار براند

گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

ز پسِ صبر تو را او به سرِ صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها

رهِ پنهان بنمايد که کس آن راه نداند

همگي ملک سليمان به يکي مور ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دلي را نرماند

دل من گِرد جهان گشت و نيابيد مثالش

به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند؟

هِله خاموش که بي گفت، از اين ميّ همگان را

بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

موفق باشید  

32921
متن پرسش

سلام وقت بخیر: برای تحقیق پیرامون عالم ذر منبعی هست که پیشنهاد بدین؟ و اینکه آیا همه در عالم ذر به ربوییت خدا اقرار می‌کنند و اگر اقرار کردیم و اون اقرار تبدیل شده به فطرت خداشناس ما چرا عده ای غیر الله به پرستش چیز دیگری مشغول میشن؟ ممنونم از زحمات و پیگیری هاتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت الله جوادی در تفسیر آیه ۱۷۳ سوره اعراف نکات بسیار خوبی در این مورد فرموده‌اند و توسط بنده نیز در شرح سوره «اعراف» در موضوع مربوط به آیه مذکور عرایضی شد. آری! عموماً آن‌هایی که نظر به «غیر الله» دارند «بر خیالِ راست، کج را می‌خرند» و متوجه نیستند به جای حضور ذیل فطرت الهی‌شان گرفتار وسوسه نفس امّاره اند و عملاً از اصیل‌ترین ابعاد خود که همان عهد فطری‌شان هست، فاصله می‌گیرند. موفق باشید

32914
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز وقت شما بخیر: یک نکته ای به ذهنم رسیده بود در ادامه پاسخ شما به سوال 32908 خواستم مطرح کنم در باره قارون و آیه «قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِىٓ» - بعضی جاها گفته می شه این علم ربا بود و یا ... ، ولی با دقت بیشتر بنظر میاد مشکل این نیست، علم عندی یعنی علم غیر متصل به حق ما علمی (هرچقدر هم زیاد) داشته باشیم و گمان کنیم با اون علم می تونیم کار رو پیش ببریم و تکیه بر علم کنیم - اون بیت حافظ که می فرماید تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش تشکر می کنم راهنمایی فرمایید و اگر ایراداتی بود اصلاح فرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. شخصیت قارون شبیه شخصیت همین رانت‌خوارهای خودمان بوده که با حضور در انقلاب و با زرنگی‌هایی که به گمان خود دارند، از امکانات انقلاب به نفع خود استفاده کرده‌اند و متوجه نیستند همین انقلاب با نور توحیدی‌اش آن‌ها را در بر می‌گیرد و به نحوی که خودشان تصور نمی‌کنند، در زمین فرو می‌برد. موفق باشید

32889
متن پرسش

استاد عزیزم سلام؛ راز و فلسفه عمیق تحقق عدالت اجتماعی که از اهداف عالیه انبیأ و اولیای الهی می باشد؛ چیست!؟ چه ارتباطی واقعا بین عدالت، تقرب و معنویت است‌!؟ بنده خیلی دارم تأمل می کنم در این موضوع اما هنوز به جواب متقن و دقیقی نرسیدم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه فکر کنید که به رسول خود می‌فرماید غنایم را بین فقرا تقسیم کنید تا «لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُم‏» ثروت بین اغنیاء دست به دست نگردد و معنای عدالت همین است و نتیجه آن موجب می‌شود تا جامعه در بستری سالم و با آرامشی کامل مسیر قرب إلی الله را دنبال کند به جای آن‌که دغدغه افراد آن باشد که مواظب باشند کسی جیب آن‌ها را خالی نکند. موفق باشید

32872
متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: در این مدت ۱-۲ سال گذشته علمای دینی و شخصیت های برجسته انقلابی زیادی را در عرصه های مختلف علمی و فرهنگی، از دست دادیم. بدون مبالغه می توان گفت که برخی از آنها یگانه بودند و دیگر مانند آنان نخواهیم داشت _ مانند استاد حسن زاده آملی _ بدون در نظر داشتن علت فوت این بزرگان سوال اصلی این است که آیا مرگ این شخصیت های برجسته مقدر الهی بوده است یعنی مثلاً فوت آیت الله فاطمی نیا رحمت الله علیه در سن ۷۰ و چند سالگی مقدر شده بود یا عوامل طبیعی و یا انسانی فوت این بزرگواران را جلو انداخته است؟ ۲. با توجه به این موضوع که مرگ این چنین عالمان دینی رخنه در دین محسوب میشه آیا خداوند در این زمانه با فوت این بزرگان می خواهد ما را در معرض امتحان قرار دهد؟ بسیار تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه ۲۱ و ۲۲ سوره حدید متذکر این امر مهم است که مرگ انسان‌ها از قبل مشخص و مقدّر شده و البته شکل آن‌ها متفاوت است. ۲. آری! باید به راهی فکر کرد که ظرفیت تولد چنین انسان‌های بزرگی را دارد و آن راه را راهی برای آینده خود در نظر گرفت. موفق باشید

32809
متن پرسش

استاد عزیز سلام و خدا قوت: در رابطه با تفسیر المیزان بنده مدتی هست شروع کردم و جلد اول صفحه ۱۲۵ رسیدم، واقعیتش متن تفسیر برای بنده مقداری سنگین هست و بعضی مطالب باید چندین بار برگردم تا متوجه بشم، مطالب تحلیلی و تفسیری زیاد داره مثلا در مورد معجزه ۵۰ صفحه توضیح داده شده و بحث بسیار باز شده، ولی در تفسیر نمونه ۱۳ صفحه شرح داده. البته بحث ما تفاسیر دیگر نیست و هدف بهره بردن از روح قدسی علامه در المیزان هست که تفاوتش با بقیه تفاسیر ملموس هست البته حدود ۷۰ درصد مطالب را درک می‌کنم و در درون متن هر از گاهی نکات ناب و مطالب معرفتی می‌بینم که روح انسان رو نوازش میده و درون بقیه تفاسیر شاید دیده نشه، ولی مطالب کلی به دلیل پیچیده بودن بعد از گذر از مبحث، با وجود نسخه برداری زیاد چیزی تو دهنم نمیمونه. به نظر شما ادامه بدم و در ادامه راه برکاتی نصیبم میشه یا ثقل کلام خسته ام میکنه؟ خدا حفطتون کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از تأمّل در مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها و با همان روشی که در جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیة الله بهجت رحمت‌الله‌علیه» بیان شده کار را ادامه دهید، إن‌شاءالله نتیجه خواهید گرفت. بد نیست بعضی از صوت‌های تفسیر قرآن را که روی سایت هست به عنوان نحوه‌های ورود به تفسیر المیزان، استماع فرمایید. موفق باشید

32793
متن پرسش

سلام استاد عزیز: چند مدتیه که دچار رکود و انحطاط شدم. قبلا در بسیج دانشگاه فعال بودم، امیدم به آینده زیاد بود. کارهایی بود که می‌خواستم بکنم، رویاهایی در سر داشتم که من رو مشتاق به آینده می‌کرد. ولی امروز دیگه خبری از اون شر و شور قبل نیست. حس می‌کنم دیگه مثل قبل دلخوشی ندارم. هیچ کدوم از رویاهای قبلی نمیتونه در من حرکتی ایجاد کنه. راستی استاد، چرا دیگه به چیزی دلخوش نیستم؟ این ناامیدی کی تموم میشه؟ بارها به در بسته خوردم و باز هم چیزی که قلبم رو از عشق به خودش سرشار کنه پیدا نکردم. کجای مسیر رو اشتباه رفتم؟ حس می‌کنم هر روز دارم بیشتر از روز قبل از مسیری که شهدا رفتن دور میشم. ۲۲ سالگی داره تموم میشه و می‌ترسم همین طور که تا الان عمرم ثمره ای نداشته، بعد از این هم به سن ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ برسم و عشق مقدسی در دلم شعله نکشه و هیچ کار مفیدی نکنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جایی را به اشتباه طی نکرده‌اید این اقتضاء زمانه است که باید نسبت به آن‌چه از آن عبور کنیم، عبور کنیم و معطل امروز خود نباشیم با همان حضوری که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از مسجد و مدرسه به سوی میخانه رفتند و به تعبیر ایشان:

«در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم». سری به  شرحی که از سوره «اخلاص» شد و در سایت هست، بزنید و اگر احساس کردید آمادگی برای ادامه این نوع حضور را در خود دارید به سوی شرح سوره مرسلات بروید. البته بی باکی خاصی نیاز است و به گفته جناب حافظ: «ظلمات است بترس از خطر گمراهی» زیرا عملاً باورهای قبلی به نحوی فرو می‌ریزد. موفق باشید

32699
متن پرسش

سلام استاد اصغر طاهرزاده عزیز: لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید. بنده بعد از اتفاقی که چندین سال پیش برایم افتاد و منجر به فوت پدرم شد کلا نگرشم نسبت به خود و دنیا سرد شد و بیشتر به دنبال این بودم که اصلا هدف از خلقت انسان چه بوده و بسیاری از چرا های دیگر. ولی با راهنمایی یک دوست که عرض کردم دوست دارم خودم را بشناسم سی دی (شرح ده نکته از معرفت نفس) و مبحث معاد و کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با سی‌دی و سپس آشنایی یا سایت لب المیزان و دانلود و مطالعه کتب شما طبق سیر مطالعاتی پیشنهادی شما حال بسیار خوبی پیدا کردم. ولی چندین سال است که دیگر آن ذوق و شوق قبلی را ندارم و به این نتیجه رسیدم که به لطف خدا اگر بتوانم بجای مطالعه، به آنچه آموختم عمل کنم بهتر است و میدان عمل هم آنقدر گسترده است که دیگر وقتی برای مطالعه باقی نمی ماند و از طرف دیگر هم که شاید اشتباه باشد تصورم بر این است که اگر عمل خالصانه شد علم حضوری خودش بدون مطالعه از درون می جوشد. لطفا راهنمایی بفرمایید تکلیفم چیست؟ چه کنم که بهترین استفاده مفید را از عمر و زمان محدود ببرم که فردای قیامت پشیمان نباشم که ای کاش... آیا دوباره سیر مطالعاتی شما را از سر بگیرم یا سیر مطالعاتی دیگر یا کلا دستورالعملی عملی به پیشنهاد شما؟ ممنون از اینکه وقت می‌گذارید و راهنمایی می فرمایید. خداوند خیر دنیا و آخرت را نصیبتان فرماید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که پس از آگاهی نسبت به حقایق، آنچه آن حقایق را در شخصیت ما شکلِ وجودی می‌دهد، حضور تاریخی مطابق آن معارف است و بدین لحاظ خوب است که در مسیر مطالعه مباحث مربوط به «انقلاب اسلامی» خود را وارد نمایید اعم از «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» و «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تا «انقلاب اسلامی، طلوع جهان بین دو جهان». و همه این موارد باید در کنار اُنس با قرآن محقق شود مثل مباحثی که در شرح سوره مبارکه آل عمران و یا سوره احزاب انجام گرفت. موفق باشید

32693
متن پرسش

سلام علیکم: طاعات قبول. چند تفسیر قرآن عرفانی و اخلاقی از تفاسیر موجود پیشنهاد می‌کنید؟ مثلا تفسیر منسوب به ابن عربی یا خواجه عبدالله انصاری چطور است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همین تفاسیری که نام بردید در بازار هست. البته تفسیری که مشهور به تفسیر ابن عربی است از جناب عبدالرّزاق کاشانی است و بنده نیز از آن استفاده کرده‌ام تفسیر «المحیط الاعظم و البحر الخضم» از جناب سید حیدر آملی نیز نکات ظریفی دارد. موفق باشید

نمایش چاپی