بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20589
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: ایا ما کوفه زمان مسلم را باید در عراق عرب بجوییم؟ آیا رای 24 میلیونی ایران در این زمان به جریان مقابل رهبری چیزی جز جمعیت زیاد قبل از نماز مسلم پشت سرش و صف خالی بعد از نماز مسلم نیست؟ آیا عجیب نیست که بی حرمتی به حجاج و حقوقهای نجومی و رد درخواست دولت از مردم بابت نخواستن یارانه و جواب عجیب مردم به دولت و کرسنت و ترور دانشمندان و عقب افتادگی علمی و زمانه موشک بودن یا نبودن و فوت به موقع خیلی از استخوانهای در گلو و برجام نافرجام و بیکاری و تحریم و .... نشانه کوفه بودن و کوفی بودن ایران و ایرانی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که همواره باید از گذشته عبرت گرفت؛ حرفی نیست. ولی در حال حاضر در شرایطی نیستیم که گمان کنیم آن 24 میلیون رأی، رأیِ بی‌توجهی به رهبری است. و از این جهت نباید تصور کرد کشور ما گرفتار دوقطبی شده، بلکه بیشتر دو سلیقه است که اکثراً نسبت به اهداف انقلاب و رهبری نظر مثبت دارند. این نوع تحلیل جنابعالی بسیار برای تفکر نسبت به آن‌چه ما در آن قرار داریم، مضرّ است و همه‌ی تلاش ما باید این باشد از این نوع تحلیل‌ها که حجابِ تفکر است، خود را آزاد کنیم و البته این کاری است مشکل و درازمدت. موفق باشید  

20586
متن پرسش
با سلام: احساس حقیر این است که زحمات رزمندگان و نظام اسلامی در سوریه آنگونه که باید به ثمر نرسید به این علت که متاسفانه رقه توسط کرد ها و تحت اشراف آمریکا آزاد شد سال قبل زمزمه هایی شنیده بودم که نقشه آمریکا همین است که مقدمات را به دوش ما بنهد و فتح پایتخت را خود انجام دهد و متاسفانه آیندگان عامل اصلی شکست داعش را آمریکا خواهند دانست نه ما. دو سوال دارم 1. این تحلیل مورد تایید حضرتعالی است؟ 2. چرا نظام برای فتح رقه سرمایه گذاری نکرد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور انقلاب اسلامی در سوریه بسیار مهم‌تر از این حرف‌ها است. بالاخره با استقرار دولت رسمی سوریه، این موارد به نحوی حل می‌شود. حرکات این‌چنینی آمریکا، حرکات مذبوحانه است به‌خصوص که ترکیه نسبت به کردها و پایگاه‌درست‌شدن برای آن‌ها حساس است و تضاد بین آمریکا و کردها در این رابطه کمکی است به جمهوری اسلامی و دولت سوریه. و از این جهت ما این‌ها را نباید چیزی بگیریم. موفق باشید

20585
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: توصیه ی شما برای طول مسیر پیاده زوی اربعین چی هست؟ ذکر گفتن، گوش دادن به سخنرانی های خاصی؟ چیز خاصی مد نظرتون هست؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کلیت مسئله که حضور در تاریخی است از جنس انقلاب اسلامی؛ نباید فراموش شود و در کنار آن اذکار توحیدی و یا گوش‌دادن به سخنانی که متذکر معارف الهی است، کار خوبی است. موفق باشید

20569
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. اینکه آیت الله میرباقری می فرمایند قبل از اینکه شاکله و چارچوب فکری فلسفی پیدا کنید به سراغ روایت بروید و کثرت تلاوت داشته باشید یعنی چه؟ آیا شما قبول دارید که برای دوری از آفت تحمیل و یا تحریف روایات بوسیله ذهن بسته شده با ادبیات تخصصی مثل فلسفه باید ابتدائا سراغ خود روایات رفت و سعی در فهم منظومه و ارتباط روایات داشت؟ البته ایشان سه مرحله برای خواندن روایت و یا بهتر بگویم درایت روایت قائل هستند که مرحله اول آن انس با روایت علی الخصوص متون اصلی و معتبر مثل کافی است. 2. ایشان در جایی می فرمایند فلسفه موجود هیچ گاه امتداد سیاسی اجتماعی...پیدا نخواهد کرد و یا به عبارتی منجر به تولید علم دینی نخواهد شد، مثلا کشف واقع را نظریه ای بنیان برافکن در رسیدن به علم دینی می دانند. یا موارد دیگر. آیا شما این مطلب را تایید می کنید؟ 3. جناب میر باقری می فرمایند حجت باطنی ذیل حجت ضاهری شکوفا می شود و می فهمد. عقل و نقل دو راه مجزا نیستند بلکه عقل ذیل نقل و وحی نورانی شده و حقایق را می فهمد. ایشان شانیت دادن به عقل مستقل را نوعی استکبار علی الله می دانند. لطفا نظر خود را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف، حرف خوبی است که انسان بتواند در اُنس طولانی با روایات، متوجه روح روایات گردد. ولی تدبّر در روایات با رشد عقلی ممکن است و  فلسفه یکی از انواع تعقل می‌باشد به همین جهت ملاحظه می‌کنید وقتی روایات در دست امثال علامه‌ی طباطبایی قرار می‌گیرد، ابعادی از آن مطرح می‌شود که در برخورد اولیه اصلاً به ذهن انسان نمی‌رسید و در عمل هم ملاحظه می‌کنید امثال حضرت امام و شهید مطهری که با فلسفه آشنایی داشتند، در تبیین اسلام نسبت به بقیه موفق‌تر بودند. و تجربه‌ی شخصی بنده نیز این را تأیید می‌کند. جناب آقای مهدی امام‌جمعه در سلسله بحث‌های خود که در مرکز «سُها» تحت عنوان «فلسفه‌ی اجتماعی حکمت متعالیه»  https://t.me/nedayeandishe/518   داشتند به صورت عالمانه متذکر شدند چه اندازه حکمت متعالیه در فهم آیات و روایات و در تحقق تمدن مطلوب اسلامی مؤثر می‌تواند باشد. موفق باشید     

20564
متن پرسش
با سلام: حضرتعالی فرمودید از جایی به بعد مسیرتان را از دکتر داوری جدا می کنید نقطه افتراقتان با ایشان کجاست؟ حدس حقیر قبول نداشتن ملاصدرا است. آیا صرفا درین مساله اختلاف دارید یا مسائل دیگری هم هست؟ در پناه حق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! ما از طریق انقلاب اسلامی از توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی خارج می‌شویم، زیرا انقلاب اسلامی را روحِ تاریخی می‌دانیم که در آن هستیم، ولی آن استاد محترم نظرشان آن است که مردم چنین آمادگی‌ها را ندارند و باید با نظر به خردِ توسعه، مشکل توسعه‌نیافتگی را حل کرد. که البته نظر بسیار مهم و قابل توجهی است و باید نسبت به آن تأمل نمود و این آغاز گفتگو با اندیشمندی است که ما را به تفکر نسبت به آنچه ما را در برگرفته است دعوت می کند. موفق باشید

20556
متن پرسش
سلام: در نشست اربعین روایتی ذگر کردید که زیارت امام حسین (ع) از خون صد شهید یا هزار شهید بالاتر است. و دلایل رو هم بیان کردید. حال در زمانی که جهاد واجب نیست اگر کسی با معرفت و رویکرد صحیح به زیارت امام حسین برود با خود می گوید چه کاریه که برم جهاد که هم جان خودم رو بدم و هم نتیجه کمتری داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که امام باقر (ع) می‌فرمایند: ‏«لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِu مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقا»، اگر مردم مى‏ دانستند كه در زيارت قبر حضرت حسين بن على «عليهم االسّلام» چه فضل و ثوابى است، حتماً از شوق و ذوق قالب تهى مى‏ كردند زیرا در تاریخی خود را حاضر می‌کردند که خدا در آن ظهور دارد. (كامل الزيارات، ص: 142) و در ادامه برای آن‌که ما را متوجه‌ی فتح تاریخی کنند حرکت شهدای بدر را مطرح می‌کنند که منشاء تاریخ اسلام شد. می‌فرمایند: «وَ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْر». این روایت با نظر به عمل کسی است که در هرکاری در زمانه‌ی خود به عنوان سرباز اسلام، دارِ خود را بر دوش گرفته است و بنابراین هرگز شامل آن چیزی نمی‌شود که می‌فرمایید. موفق باشید

20532
متن پرسش
سلام: استاد بنظر حضرتعالی حوزه های علمیه سکولار اند؟ لطفا دلیل بیاورید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که از طریق اسلام به نظام‌سازی و حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی فکر نشود و تنها از اسلام، عبادات فردی مدّ نظر باشد، یک نوع سکولاریسم است. زیرا سکولاریسم چیزی جز جدایی دین از دنیا نیست. موفق باشید

20531
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: طرحی در باب تمدن اسلامی دارم که هم خیلی جامع است هم خیلی گسترده. نظریه های کلانی در این طرح وجود دارد. بنده هر نظر کلانی در طرح دادم تا جزئی ترین مرحله اش می توانم آن را نگارش کنم لکن گستردگی نظرات اجازه نمی دهد به جزئیات بپردازم. حال عاجز ماندم این طرح کلان را چگونه برای افراد توضیح دهم. چون قبلا طرح را تشریح کردم ولی متوجه اصل موضوع نشدن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم ما هنوز نتوانسته‌ایم مردم را متوجه‌ی ضرورت تمدنی غیر از تمدن غربی بکنیم. بیشتر باید مردم را به ضرورت عبور از زندگی غربی متذکر کرد تا آماده‌ی شنیدن طرح‌های تمدن اسلامی بشویم. موفق باشید

20523
متن پرسش

با سلام: رفتن زنان در پیاده روی اربعین آیا جایز است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که رهبر انقلاب کلیتِ حرکت را تأیید نموده‌اند، دیگر تفاوتی برای زن و مرد نیست و به نظر بنده در حدّ امکان لازم است که زنان نیز در این حرکت تاریخی حاضر باشند وگرنه این حرک، عقیم می‌ماند. مثل حضور زنان در انقلاب اسلامی که امام افتخار می‌کنند به حضور زنان که پا به پای مردان در صحنه بودند. موفق باشید

20516
متن پرسش
سلام استاد: لطفا اگه ممکنه سوال شماره 20494 را پاسخ بدهید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً این‌طور جواب داده شده بود: باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر گوشه از نظام اسلامی اگر به قصد خدمت، تلاش کنید خود به خود احوالات روحانیِ خوبی نصیب شما می‌شود و جبرانِ کمبود استاد را می‌کند. از این جهت اگر بتوانید در امر اقتصاد مقاومتی تلاش کنید بهتر است. موفق باشید

20512
متن پرسش
استاد عزیزم سلام علیکم و رحمه الله: نزد اساتید اخلاق که می رویم، برای حل مشکلات اذکاری می دهند یا می فرمایند استغفار باید بکنی. مسئله بنده این است که در زمان سلطه مدرنیته که رسانه ها غوغا می کنند و ذهن آدمی تحرک کمی دارد چگونه اذکار بر یادمان بماند. تا می آییم ذکری بگوییم یک ویدئویی یا آهنگی حواسمان را پرت می کند. بطور کل اساتید اخلاق روی احیای هویت و احیای قدرت روحی و فکری کار نمی کنند. ممنون از لطف تان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر إن‌شاءاللّه بتوانیم با نور انقلاب اسلامی و راهی که رهبر معظم انقلاب متذکر آن هستند، خود را در عالَمی و جهانی غیر از جهان و عالَمِ مدرن معنا کنیم؛ لوازم فرهنگ مدرن را از خود نمی‌دانیم تا تحت تأثیر آن‌ها قرار بگیریم، بلکه آن‌ها را غریبه‌هایی می‌دانیم که در حال رفتن هستند. و البته این به مرور پیش می‌آید. موفق باشید

20497
متن پرسش
سلام: دو سوال دارم: ۱. چطور می شود که افرادی مانند پروفسور لنسر یا میشل فوکو متوجه تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد می شوند ولی افرادی در کشوری که انقلاب اسلامی را شروع کرد این را نمی فهمند حتی خیلی از مسئولین و یا حتی متدینین؟ چطور خداوند به اینطور افراد چنین بصیرتی می دهد؟ ۲. به برکت جلسات شما و توفیق خداوند این روزها یک مقدار حب و معرفتم نسبت به ولی فقیه بیشتر شده و هر چقدر فکر می کنم نمی فهمم چطور آقای احمدی نژاد وقتی که نائب امام زمان، این ظهور صاحب امر در این مملکت توصیه ای به او می کند پشت گوش می اندازد؟! مگر می شود؟! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احساس حضور تاریخی چیزی است که انسان باید با حساسیت لازم متذکر آن شود. آری! اگر انسان تنها به عبادات فردی خود نظر کند گوشش بدهکارِ این حرف‌ها نخواهد شد و خودش مقصر است که ابعادی از دیانت را فرو نهاده است. موفق باشید

20492
متن پرسش
سلام استاد: یه مطلب کوتاه از آقای میلانی می فرستم به نظرم خیلی حرف سنگینیه من درست و غلطش رو نمی فهمم شما نظرتون رو بفرمایید. کاظم رمضانی: ️«فلاسفه کتابهای دینی را تحریف کردند» شیخ حسن میلانی در گفتگو با خبرگزاری کتاب و در نقد فلاسفه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعجب می‌کنم! مگر امروز، روزِ این حرف‌هاست؟! حقیقتاً اگر کسی مثل حضرت امام در اندیشه‌ی فلاسفه تعمق کرده باشند حرفش آن خواهد بود که فلاسفه مبینِ سخنان انبیاء هستند. حضرت امام «رضوان‏ الله عليه» در شرح حديث دوازدهم در كتاب چهل حديث مى ‏فرمايند: نظر در ذات براى اثبات وجود توحيد و تنزيه و تقديس آن، غايت ارسال انبياء و آمال عرفا بوده و قرآن كريم و احاديث شريفه مشحون از علم به ذات و كمالات اسماء الهى است و هيچ كتابى از كتب حكما و متكلمين بيشتر از كتاب كريم الهى و كتب معتبره‏ ى اخبار مثل «اصول كافى» و «توحيد صدوق» غور در اثبات ذات و اسماء و صفات ننموده. ليكن مصيبت در آن است كه در قرون اخير بعضى جاهلان در لباس اهل علم پيدا شده كه نديده و نسنجيده و از كتاب و سنت عارى و برى بوده، مجردِ جهلِ خود را دليل بطلان علم به مبدأ و معاد دانسته، براى رواج بازار خود، نظر در معارف را كه غايتِ مقصد انبياء و اولياء (عليهم السلام) است و سر تا پاى كتاب خدا و اخبار اهل بيت (عليهم السلام) مشحون از آن است را حرام شمرده و هر ناسزايى و تهمتى را از اهل آن دريغ ندانسته و قلوب بندگان خدا را از علم به مبدأ و معاد منصرف كرده و اسباب تفرقه‏ ى كلمه و شتات جمعيت مسلمين گرديده و از او اگر سؤال شود كه اين‏ همه تكفير و تفسيق براى چيست؟ متشبث شود بر حديث‏ «لا تَتَفَكَّرُوا فِي ذاتِ الله». اين بيچاره‏ ى جاهل از دو جهت در اشتباه و جهالت است: يكى آن‏كه گمان كرده حكماء تفكر در ذات مى‏ كنند، با آن‏كه تفكر در ذات را و اكْتِناهِ آن را ممتنع مى ‏دانند و اين خود يكى از مسائل مبرهنه‏ ى آن علم است. و ديگر آن‏كه معنى حديث را ندانسته گمان كرده مطلقاً راجع به ذات مقدس نبايد اسمى برده شود.[1] موفق باشید


[1] ( 1)- ر. ك: شرح چهل حديث، امام خمينى« رضوان ‏الله تعالى ‏عليه»، حديث شماره ‏ى 12، باب تفكر. صص 192- 193

20478
متن پرسش
با سلام: سردار سلیمانی در سخنرانی اخیرشان از شنودی صحبت کردند که رزمنده داعشی با فرمانده بر سر اینکه چرا نوبت عملیات انتحاری او را به یکی دیگر داده است مشاجره می نموده است حال با توجه به این صحبت مشخص می شود که داعش نسبت به حقانیت خویش یقین دارد و سوال پیش می آید که تفاوت آنها با شهدای ما مثل حججی در چیست چون بعید می دانم شهید حججی مستدلا حقانیت تشیع و انقلاب را یافته است پس چون او در فضایی شیعی زیست آن فضا را بسط داد و داعش نیز به همین سان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خردمندانِ هر تاریخ کسانی‌اند که متوجه‌ی ظرفیت زمانه‌ی خود می‌باشند، ظرفیتی که در زمانی دیگر غایب می‌شود[1] و تفاوت «شهادت» با «انتحار» در همین جا است. در انتحار، احساساتی کور و بی‌آینده در میان است ولی در شهادت، خردمندی خاصی در راستایِ فهم ظرفیت تاریخی به میان آمده است و به همین جهت شهادت، تاریخ‌ساز است. زیرا شهید، خردمندترین انسان روزگار خود می‌باشد و بیش از همه به مسائل روزگار خود فکر کرده است.

از آن‌جایی که آینده‌نگری آموختنی نیست تا کسی با درس و مدرسه به‌دست آورد و آن با چشم و گوش بازِ کسانی که محرم راز زمانه‌اند حاصل می‌شود، می‌توان شهدا را که متوجه راز زمانه‌ی خود شده‌اند، بصیرترین انسان‌های تاریخ دانست از آن جهت که زمان و مقضیات زمانه‌ی خود را می‌شناختند و می‌دانستند چه می‌توانیم بکنیم و چه نمی‌توانیم انجام دهیم، بصیرتی که در داعشی‌ها نبود و نیست. موفق باشید 


[1]- این همان غفلتی است که امثال توابین بعد از نهضت کربلا داشتند که دیگر آن ظرفیت که شهدا کربلا متوجه آن بودند برای آن‌ها غایب شد و عملا به اسم شهادت، دست به خودکشی زدند.

20475
متن پرسش
با سلام: در ادامه سوال 20471 بنده بیشتر احساس کردم جوابی که دادید جنبه ظاهری و استدلالی برای شهادت بود. ولی از نظر جنبه باطنی و روح شهادت خون شهید چطور در تاریخ اثر می گذارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نحوه‌ای از سلوک، انسان متوجه‌ی حضور تاریخی اراده‌ی الهی می‌شود و مبتنی بر آن عمل می‌کند. وقتی رعایت دستورات الهی را داشته باشد. موفق باشید

20471
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: چگونه خون شهید موجب ساخته شدن تمدن و نظام اسلامی می شود و پایه های آن را مستحکم می کند؟ حضور تاریخی، مشخص نمودن نسبت ما با انقلاب و عمل به موقع قبول ولی این حضور تاریخی که شهید آن را متوجه است دقیقا چطور موجب حاکم شدن دین خدا و برگشت خدا به دنیا می شود؟ شاید نتونستم منظورم رو برسونم به هر حال متشکرم از پاسخگویی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه شد خداوند چه راهی را در مقابل او گشوده است، در تحقق آن می‌کوشد و معلوم است که با موانعی روبه‌رو می‌شود. لذا هم موشک می‌سازد و هم در سوریه برای دفعِ موانع حاضر می‌شود و این‌ها دست به دست هم می‌دهند و انقلاب اسلامی را به‌عنوان تمدنی غیر از تمدن غرب به میان می‌آورند. موفق باشید

20470
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار و عزیزم: لطفا نظر مبارکتان را در خصوص تحلیل زیر و تحلیلتان از این ماجرا را بیان فرمایید: با تشکر 1. «پیروزی بدون جنگ»؛ این عنوان کتابی است که توسط «ریچارد نیکسون»، رئیس‌جمهور اسبق ایالات متحده نوشته شده و در آن اشاره‌ای به راهبردهای واشنگتن در خارج از کشور دارد. 2. در این کتاب، یک جمله کلیدی وجود دارد: «همیشه دشمنتان را سر دوراهی‌ای قرار دهید که هرکدام را انتخاب کند، شکست بخورد.» 3. دشمنان مجانی بودن پول آب و برق از کلام امام را می گویند ولی برای چه کسی را نمی گویند؟ از خودمان بپرسیم چرا به این طریق دشمن پا فشاری بر روی این حرف امام آن هم به این شکل هر از چند گاهی می کند؟ 4. بچه های انقلابی هم یا از سر جهل و یا آگاهیه از باب اصلاح مابین الناس، صورت مسئله را پاک می کنند. با این نگاه که امام دروغ نگفته و چنین حرفی را نزده و این حرف را گردن آقای امیر عباس انتظام و دولت آقای بازرگان می گذارند. این در حالی است که امام حقیقتا این حرف را زده ولی با قید و شرط یعنی برای قشر کم در آمد نه برای همه. (جلد ششم صحیفه امام خمینی (ره) 5. با این وضع ما کلام امام را به طریقی که غرب مطرح کرده چه انکار کنیم و چه تصدیق کنیم، غرب به نتیجه خود وارد شده به این شکل که: اگر بگوییم امام گفته است. غرب به خواسته اش رسیده ۱. با این همه کلیپ و متن و برنامه های که ساخته در زمین دشمن بازی کرده ایم ۲. مجانی بودن برای همه اقشار جامعه امکان پذیر نیست و وعده ای فاقد پشتوانه علمی و کارشناسی و بدور از واقعیت است. ۳. با این کار امام را فریب دهنده تلقی می کنند. ۴. و به نتایج دیگر آنها که با چنین وعده هایی انقلاب را پیش برده اند دامن زده ایم. 5. اما اگر بگوییم امام نگفته است، با این کار هم به نتیجه خود رسیده است. ۱. چرا که اصل کلام امام که کمک به قشر کم در آمد از طریق ارگان ها است نادیده گرفته شده ۲. دشمن هر روز بیشتر و بیشتر از این حربه برای فشار به انقلابیون و قشر کم در آمد استفاده می کند. ۳. جوانان انقلابی کمک به قشر مستضعف از طریق ارگانهای دولتی که سیستمی غربی دارند را از یاد برده و اصلا درصدد اصلاح ارگانها با دید توحیدی و کمک به قشر مستضعف از این طریق نشده و غرب حکم رانی خود را ادامه می دهد. ۴. مسئولین و دولت مردان آینده و کنونی ناخواسته هر روز از این طریق به خاطر غربی بودن سیستم ارگانها به مردم اجهاف کرده و انقلابیون در مقابل سکوت می کنند. چون حرف امام را منکر شده اند پس باید سکوت کنند. تحلیل دیگر اینکه دشمن هم دامن به نقل قول امام و وعده پوشالی آن می زند و هم تحلیل ها و کلیپ هایی که امام این حرف را نزده. 6. اما راه حل بازی نکردن در میدان دشمن این است که: مردم را از تمامی کلام امام آگاه شوند و عین آنچه را گفته متوجه شوند با تمامی قیدها و آن اینکه این مجانی بودن برای کم در آمدها است نه برای همه مردم. با این کار امام نیز از تحریف حفظ می شود. و اینکه دولت جمهوری اسلامی درصدد این امر بوده و با پرداخت یارانه تا حدودی در اجرای این امر کوشیده است ولیکن موفق نبوده چون مردم شاهدنند که افرادی که از خدایشان است که انقلابیون منکر این حرف امام شوند از آب گل آلود ماهی خود را گرفته و با شیبی ملایم بر روی قبوضشان کم کم همین پول یارانه را هم به عناوین مختلف گرفته و باز فقرا و کم در آمد ها در زیر این فشار به سر می برند. اینم تحلیل یکی دیگه از دوستان است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات خوبی است. در ضمن عنایت داشته باشید هر اندازه دشمن را بهتر معرفی کنیم، این نوع حرف‌هایش بیشتر بی‌ارزش جلوه می‌کند. و هر اندازه بتوانیم اهداف الهیِ انسان‌ها را به انسان‌ها متذکر شویم، بهتر دشمن را می‌شناسند. موفق باشید

20464
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: فکر نمی کنم، بتوان از کنار این سخنان دکتر سروش به سادگی گذشت که می گوید: «مقال مرثیه‌ای است برای جامعه‌ای که انقلاب خود را برای عدل و آزادی و بنام حسین و علی آغاز کرد و سپس کارش به اسلام فقاهتی رسید که جز زجر و زندان و تندخویی و ترشرویی در آن نبود و اسلام فقیهانه جا را بر اسلام عارفانه و حکیمانه تنگ کرد و اینک سرانجامی شوم‌تر یافته است و اسلام مداحانه تومار فقیهان را هم در نوردیده و مداحان بدل به هادیان و متفکران قوم شده‌اند. ….به تازگی فرمان رهبر جمهوری اسلامی گفته «مداحان» به تقویت بنیه فکری جوانان بپردازند و دشمن را در جنگ روانی شکست دهند و نگذارند که «باور به اسلام و باور به کار امدی نظام اسلامی» را از مردم بستانند. مّداحان شعبان جعفری صفت (نه ذاکران محترم و مخلص مصائب اهل بیت رسول) که هیچگاه در جامعه دینی و در چشم مومنان حرمتی و منزلتی نداشتند، و در میانشان نانجیبان و فرومایگان کم نبودند و در نادانی و ناپاکی انگشت نما بودند و داستان‌های کژ رفتاری‌های اخلاقیشان بر سر زبان‌ها بود و در هیچ حال و هیچ جا هیچ کس حتی مسائل شرعی ساده را از آنان نمی‌پرسید، نمی‌دانم بخت مداحان باز شده یا بخت از ملت ما برگشته است که این هیچکسان، کسی شده‌اند و دستگیری جوانان را بدست گرفته‌اند. هرچه هست «خواب گربه موش را گستاخ کرد». وای بر روحانیت خاموش. وای بر دانشگاه خاموش. وای بر فرهنگستان خاموش. بطّالانی چون ازغدی و پناهیان و انصاریان و رشاد و… بس نبودند که حالا طبّالانی چون ارضی و کریمی و حدادیان و… هم از راه رسیده‌اند تا به توصیه رهبری قدر ببینند و بر صدر بنشینند و دین و هنر و فرهنگ را به سخره بگیرند و به ارشاد خلایق بپردازند و جواب شبهات غربیان را بدهند و غبار ناباوری را از جان جوانان بیفشانند!» استاد عزیز با این که سروش در سخنان خود بی‌انصافی‌های فراوانی کرده است که بنده به خود اجازه نمی‌دهم آن‌ها را بیان کنم و همین اندازه هم که سخنان او را بیان کردم، از خود شرمنده‌ام، ولی وقتی در غیاب تفکر، از گوش سپردن به سخن یکدیگر عاجزیم و به جای تفکر، معارضه می کنیم و با چماق جدل و طبع جاهلانه و ذوق بی هنری، چهره ی زشت خود را با نام عزیز اسلام تزئین می کنیم، باید بدانیم که تکریم اندیشه در پشت پرده، به کارهای ما خواهد خندید. دکتر سروش در رابطه با پیامبر می گوید: این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. این الهام از «نَفس پیامبر» می‌آید و نفس هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد، از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. نفس او با خدا یکی شده است. این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست و این اتحادی است که محدود به «قد و قامت خود پیامبر» است. این اتحاد به اندازه بشریت است، نه به اندازه خدا. ... پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود می‌داند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل می‌کند. استاد عزیز! راستی خود شما، تاکنون چقدر به نسبت شعر و وحی پرداخته اید؛ فارغ از نظر هر اندیشمند دیگر؟ دکتر سروش می گوید: شیعیان به هیچ وجه نبایدخود را فرقه ای از فرقه های اسلامی بدانند و گمان کنند در برابر دیگران قرار دارند ما همه پیروان پیامبر هستیم و همه ما محمدی هستیم و اگر هم علوی هستیم بخاطر آنست که امتداد محمد را در علی می بینیم. استاد عزیز! کاش می توانستیم بفهمیم که دیگری هم "می تواند" "درست" بگوید. می گوید: «از ديد من برندگان اين عالم، عارفان بودند آقاى خمينى عرفان را وارد سياست كرد. من آن را نمي پسندم» به چند جمله ی نخست آقای سروش دقت کنید، آیا ما از همین جا، نقدهای اساسی و موثر در سیاست را از دست نداده ایم؟ چقدر مست می شوم وقتی با گوش سپردن به یک سخن، پیش داوری هایم نفی می شوند و دیگر می شوم. در تفکر مساله اصلا پذیرفتن و نپذیرفتن یک سخن نیست، مساله، گوش سپردن و نفی خود است که من فکر می کنم در مواجه با آقای سروش، این حتی از جانب آقای داوری هم اتفاق نیافتاد؛ حتی در دوره ی متاخر فکری ایشان. باید به شیوه مواجهه ی اندیشمندانمان با یکدیگر بیشتر بیاندیشیم. دکتر عبدالكريم سروش می گوید: «ديانت را چرا بهانه خشونت کرده ايد؟ گفته ايد «اسلام تازيانه هم دارد» ولی آيا فقط تازيانه دارد؟ ... نه صدائی از مدارا در آن هست نه سيمائی از مروّت، نه نقدی نه مطالبه ای، نه سؤالی نه محاسبه ای.» استاد عزیز! به نظر شما وقتش نرسیده به این سخنان توجه شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

عرض بنده آن است آیا روح انقلاب اسلامی که حضرت امام به صحنه آوردند این است که سروش می‌گوید؟ و یا طبیعی است که ما برای تحقق آن انقلاب با تنگناهای تاریخی و بعضاً با به حجاب‌رفتنِ آن آرمان‌ها روبه‌روییم. ولی آیا آن روحی از انقلاب اسلامی که در متن تاریخِ امروز حاضر است و باید به آن نظر کرد و آن را از خود نمود، در سخنان آقای سروش به چشم می‌خورد؟

آقای سروش چیزهایی را به رهبری انقلاب نسبت می‌دهد که فضای رهنمودهای رهبری درست برعکس آن است. حتی آن وقتی که به مداحانی خاص، مسئولیتِ متذکرشدن و راهنمائیِ جوانان را می‌دهد؛ اشاره به روح و روحیه‌ای دارد که سختْ ضدِ استکباری و معنویت‌گرا است. آیا این مداحان با صفتِ شعبان جعفری نظام شاهنشاهی قابل تطبیق‌اند که آقای سروش چنین تطبیقی را به میان آورده است؟!

می‌بینید که همه‌ی مشکل سروش و امثال سروش، به هر بهانه‌ای شخصِ رهبری انقلاب است که همچون حکیمی بصیر با رهنمودهای الهی خود می‌خواهد به روش خاصی که مخصوص فرهنگ و تاریخ این ملت است، این ملت را از تنگناهای تاریخی 200 ساله‌ی غرب‌زدگی خود عبور دهد.

ذاکران مخلص اهل‌البیت «علیهم‌السلام» که دکتر سروش مطرح می‌کند، کیانند که اگر امثال دکتر میثم مطیعی و یا جناب منصور ارضی این سالکِ وارسته‌ی درس‌آموخته از مکتبِ عارفان، مداحان حکومتی‌اند و خود فروختگان دستگاه؟!!

قضیه‌ای که ایشان در مورد پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌گویند که سبکِ فهم آن حضرت شاعرانه است و نه فیلسوفانه؛ در این حدّ نیست آن‌جایی که به صراحت ادعا می‌کند «پیامبر، گمان می‌برد که پیامبر است». در کلمات زیبا، پیچاندنِ سخن، اصلِ سخن را تغییر نمی‌دهد، عمده آن است که متوجه باشیم در دل این جملات زیبا ایشان به کجا اشاره می‌کند؟ به پیامبری که رسول خدا است؟ و یا به عارفی که به قول ایشان با خدا متحد شده است؟! در حالت دوم پای شریعت بر هوا است و هیچ تمدنی از طریق دین اسلام به صحنه نخواهد آمد.

کجای تشیع اصیل و کدام یک از علمای دین، علی «علیه‌السلام» را به جای حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نشانده‌اند؟!! جز آن است که همه‌ی علمای شیعه سعی بر تقریب مذاهب دارند؟ علی «علیه‌السلام» در نگاه سروش، یک انسان بزرگ است و نه یک امام که باید جامعه‌ای بیرون از فرهنگ جاهلیتِ دیروز و مدرنیته‌ی امروز بسازد. بحث در اخلاق فردی نیست، بحث در ایجاد جامعه‌ای است که بتواند از سیطره‌ی مستکبران آزاد باشد.

دکتر سروش می‌گوید چرا امام، عرفان را وارد سیاست کرد؟ این یعنی یک تمدن‌سازی منهای عرفان. آیا امام، عرفانی را وارد سیاست کرد که پای مرید و مرادی در میان باشد؟! و یا با حفظ حریم آزادی انسان‌ها در انتخاب سرنوشت خود، روحِ عرفانیِ فهمِ انسان متعالی را در چنین تمدنی متذکر شد.

امثال دکتر داوری در نسبت با سروش متوجه‌ی جایگاه و اشارات آن سخنان می‌شوند و نه توجه به صِرفِ معنای جملات آقای سروش.

آیا با سخنان زیبای آقای سروش، انقلاب اسلامی بازخوانی می‌شود و یا به‌کلی در زیر پا قرار می‌گیرد و ما دالایی‌لامایی می‌شویم که به بهانه‌ی دوری از خشونت، گروگان آمریکایی هستیم که بتواند از این طریق با رقیب خود یعنی کشور چین مقابله کند؟! و البته این بدان معنا نیست که بنده انتقادهای اساسی نسبت به روند امور نداشته باشم و یا معتقد باشم ما در شرایطی هستیم که انتقادهای دلسوزانه را می‌پذیریم؛ بحث بر سر آن است که مواظب باشیم جایگاه سخنان امثال آقای سروش را که اتفاقاً بنا دارد عوامل قِوامِ تحقق تمدن اسلامی را نشانه رود، نادیده نگیریم! و این است حرف اساسی بنده، وگرنه بین نقد که از نانِ شب برای ما واجب‌تر است، با تخریبی نرم و ظاهرپسند تفاوت نمی‌گذاریم. موفق باشید 

20442
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی و تسلیت ایام محرم؛ در مورد سوال شماره 20427 (سخنرانی حجج الاسلام پناهیان و قاسمیان که حقیر ارادت ویژه ای به هر دوی این عزیزان دارم)، عرایضی داشتم. به خاطر اهمیت موضوع، از شما تقاضامندم که اندکی از وقت گرانبهایتان را به این مطلب اختصاص دهید و در صورتی که احساس کردید این بزرگواران دچار اشتباه در تحلیل شده اند، نظرات را به آنها انتقال دهید؛ امید است که اصلاح شود. دلیل حساسیت بنده روی این موضوع، از آنجا نشات می گیرد که در صورت داشتن تحلیل اشتباه از شرایط جامعه، ما به جای اینکه خاموش کننده آتش فتنه باشیم، آن را شعله ورتر می کنیم و به جای پیشگیری از حادثه، در میدان فتنه بازی خواهیم کرد! بنده، در خلال بحث، گریزهایی به قضایای دیگر که احساس می کنم تاثیر قابل توجهی بر مساله دارند، زده ام. و پیشاپیش از طولانی شدن مطلب عذرخواهی می کنم. از دید حقیر، ما فتنه هایی را در آینده خواهیم داشت؛ کم و بیش، شما و سایر بزرگان صاحب بصیرت، روشنگری هایی را در این زمینه داشته اید. از جمله فتنه هیاتی ها و مذهبی های سکولار که در چند سال اخیر به شدت تفکرات ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه را در هیات ها تبلیغ می کنند؛ اینها از یک سو با شیعه انگلیسی پیوند خورده اند و از سوی دیگر در انتخابات ها، حامی جریان غربگرا و لیبرال مسلک هستند. فتنه احتمالی دیگر، توسط چهره های ظاهرالصلاح و تسبیح به دست رقم خواهد خورد، چهره هایی که یک روز با انقلابی ها چای می خورند و روز دیگر در کنار فتنه گرها می نشینند! فتنه های دیگری نیز محتمل است اما بحث ما نیست. آن چیزی که موضوع بحث حقیر است، و فکر می کنم در آینده با آن روبرو خواهیم شد، ناامیدی مردم از کارآمدی نظام و به پا خواستن طبقات ضعیف است. افزایش نارضایتی مردم مستضعف و قشر کارگر به خاطر پایمال شدن حقشان، تضییع حق مردم در بانک ها و موسسات مالی و عدم پیگیری سریع موضوع توسط مسولان، دستگیری انقلابیون و بچه های بسیجی و عدالت طلب توسط قوه قضاییه (که در ادامه مفصل تر در مورد آن توضیح خواهم داد) به خاطر اعتراض به فساد در زیرمجموعه های کشور و ... از جمله نشانه های آن می باشد. همانطور که در اخبار خوانده اید، چند سالی است، کارخانه ها یکی پس از دیگری تعطیل می شوند، حقوق کارگران پرداخت نمی شود، موسسات مالی پول مردم را گرفته اند و ورشکست شده اند؛ صندوق های بازنشستگی در پرداخت حقوق بازنشستگان اهمال می کنند، اما از طرف دیگر عده ای وام های چند هزار میلیاردی می گیرند و آن را پس نمی دهند (صندوق بازنشستگان آموزش و پرورش)، با دریافت کننده های حقوق ها و املاک نجومی برخوردی صورت نمی گیرد و فرمایشات رهبری در این زمینه اجرا نمی گردد، حتی اخیرا شنیدیم که آنها توسط دیوان تبرئه شده اند! و ... از سوی دیگر، مردم به خاطر تامین نشدن حقوقشان از راه های قانونی، با ناامیدی از ساختار کشور، دست به تظاهرات و تجمع می زنند. آن چیزی که مستقیما مورد اعتراض و بدگویی مردم واقع می شود، انقلاب و نظام و رهبری است، و نه جریان اشرافی نئولیبرال! در تمام این قضایا، مستقیما کارآمدی انقلاب اسلامی زیر سوال می رود. علت وضع امروز کشور ما، مدیریت جریان اشرافی نئولیبرال بر کشور و عدم پیگیری اقتصاد مقاومتی توسط مسولان مربوطه است، که جناب آقای دکتر شهریاز زرشناس و سایر کارشناسان انقلابی، تحلیل عمیقی از این وضع ارائه داده اند و در اینجا مورد بحث ما نیست. بلکه بحث اصلی، نحوه مواجهه ما با این شرایط است. فکر می کنم دوست عزیزی که سوال 20427 را مطرح کرده اند، با یک پیش فرض ذهنی غلط و قضاوت نادرست از دانشجویان انقلابی و بسیجی و عدالتخواه، پرسشی هدفمند را مطرح کرده اند که جواب متناظر با آن را دریافت کنند! بله، بنده منکر وجود تک و توک افرادی که دارای این نوع دیدگاه هستند و رهبری را نیز حامی وضع موجود دانسته و ایشان را کندرو می دانند و معترض هستند که چرا ایشان در مقابل مفاسد اقدامی نمی کنند، نیستم. اما این طیف، درصد بسیار کمی از دانشجویانِ بسیجی عدالت خواه و جریان بهار (طرفداران آقای احمدی نژاد) را تشکیل می دهند. حتی حقیر معتقدم، اگر بسیاری از اتفاقات نمی افتاد، خیلی از این بچه ها به این مسیر کشیده نمی شدند. اگر بخواهیم ریشه انحراف این اقلیت را بررسی کنیم، باید به تحلیل آقای احمدی نژاد و برخورد دستگاه های نظام (به استثنای رهبری) با او بپردازیم. با تمام انتقاداتی که به آقای احمدی نژاد وارد می دانیم، اصلا آیا خود ایشان به عنوان پیشتاز جریان بهار، تاکنون به رهبری جسارت کرده اند؟!؟ با تمام بی مهری هایی که در طول دولتهای نهم و دهم از سوی خودی و غیرخودی به او شد و پس از آن، در طول چهار سال دولت یازدهم، با آن همه تخریب، آیا او از خود خویشتن داری نشان نداد؟!؟ حتی قضیه ثبت نام در انتخابات (که حقیر نیز با آن مخالف بودم، از این وجه که ایشان حرف قبلی خودشان را زیر پا گذاشتند نه اینکه به توصیه رهبری عمل نکردند)، آیا صرفا یک توصیه و نصیحت از جانب رهبری نبود و مشروط به یک شرط (ایجاد دو قطبی در انتخابات) نشده بود؟!؟ حقیر نیز قبل از انتخابات عقیده ام این بود که حضور آقای احمدی نژاد، می تواند بسیار جو را متشنج کند؛ و باعث ایجاد درگیری بین طرفداران کاندیداها شود. اما آیا عدم حضور او در میدان، به شرایط کمک کرد؟!؟ و یا برعکس همگی دیدیم که در مناظرات و بعد در سخنرانی های استانی کاندیداها، چه جسارت هایی که به انقلاب و آرمان های انقلاب نشد و چه صحنه های زشتی که رقم نخورد... آیا مناظرات سال 88 زننده تر بود یا مناظرات سال 96 ؟!؟ اکنون که از بالا به تمام التهابات و افت و خیزهای سیاسی این سالها می نگرم، و از نگاه توام با هیجان و تعصب نسبت به یک شخص یا جریان خاص خود را آزاد کرده ام، به این مساله رسیده ام که حتی اگر در انتخابات 96 ، آقای احمدی نژاد ثبت نام نمی کرد، و اگر آقای رییسی رای می آورد؛ جریان مقابل، فتنه ای مشابه سال 88 (حالا یا وسیع تر یا خفیف تر) به پا می کرد. آنها فقط برای پیروزی آمده بودند؛ هر نتیجه ای به غیر از پیروزی آقای روحانی رقم می خورد، فضا به شدت متشنج می شد. فضایی که جریان مقابل آقای رییسی در آن برهه ایجاد کرده بود، رای آوردن به هر قیمت بود. آنها به هر چیزی متوسل می شدند. از همصدایی با منافقین و آقای منتظری گرفته تا اعلام حمایت از شجریان و توسری زدن به موشک و شعار دادن علیه سپاه! آنها از تمام ظرفیتشان داشتند استفاده می کردند: دو کاندید کمکی آورده بودند در مناظرات (که برخی سر همین قضیه، انقاداتی به شورای نگهبان وارد می کنند) که یکی علنا می گفت من کاندید پوششی هستم و با این حال باز هم تایید صلاحیت شد! آنها برای فریب مردم، به دروغ هایی متوسل می شدند؛ مثل دیوارکشی، اعدام و ... . تمام بازیگران و هنرمندان و ورزشکاران و خوانندگان و سلبریتی ها را به خط کرده بودند برای اعلام حمایت و جذب رای قشر خاکستری مردم... . تخلفات گسترده و سازمان یافته (اگر چه معتقدم نتیجه انتخابات تغییر نمی کرد ولی سازمان یافته بودن این تخلفات و هماهنگی استاندار و فرماندار و دهیار و... مثال زدنی بود!) در این انتخابات آنقدر عجیب و دور از ذهن بود که حتی جریان انقلابی را دچار دوگانگی کرده بود. اگر اعتراض می کردند جریان مقابل به یک نحو سوءاستفاده می کرد علیه خود آنها؛ اگر سکوت می کردند به یک نحو دیگر... مسایل فراوانی وجود دارد که می توان به کمک آنها شرایط آن روزها را بهتر توصیف کرد. تماشا کردن مناظره ها، بهتر از هر چیز نشان می داد که برخی چگونه بنده قدرت طلبی شده بودند. حقیر در آن برهه با نظاره بر اوضاع جامعه، بیش از هر چیز به یاد تکنیک های معاویه در مقابل امیرالمونین (ع) می افتادم! خلاصه آنکه، بنده با دیدن این نشانه ها و ده ها نشانه دیگر (از جمله کنفرانس منافقین، تحرکات مشکوک در داخل کشور و سایر مواردی که در همان زمان گزارش می شد)، با درصد بالایی احتمال می دادم که این جریان اگر رای نیاورد، فتنه ای را رقم خواهد زد. اما نشانه اصلی که بنده به آن استناد می کنم، سخنرانی بسیار مهم رهبری در دانشگاه امام حسین (ع) درست چند روز قبل از انتخابات است. ایشان تذکرات بسیار صریحی را نسبت به قانون شکنان و برهم زنندگان انتخابات دادند. اگر بیانات رهبری در انتخابات های مختلف را جستجو کنید، متوجه می شوید ایشان فقط در سال های 88 (که فتنه رخ داد) و 96 چنین تذکرات شدید و نگران کننده ای را ابراز کرده اند! ما در هیچ برهه دیگری شاهد چنین مواضع صریحی نیستیم. ایشان در تاریخ ۹۶/۲/۲۰ در دانشگاه امام حسین (ع) فرمودند: «انتخابات یکی از زمینه‌هایی است که هم می تواند مایه‌ی اعتلا و آبرو بشود هم می تواند مایه‌ی ضعف و سستی و ایجاد مشکلات بشود... اگر مردم با نظم شرکت کنند، با اخلاق حرکت کنند، حدود اسلامی و قانون را رعایت کنند، این مایه‌ی عزت جمهوری اسلامی است... اگر قانون‌شکنی کنند، بداخلاقی کنند، اگر با حرف‌های خود دشمن را به خود امیدوار کنند، انتخابات به ضرر ما تمام خواهد شد. اگر کسی بخواهد علیه امنیت کشور قیام کند، قطعاً با عکس‌العمل و واکنش سخت مواجه خواهد شد. آن صهیونیست پول‌دار آمریکایی خبیث که گفت من #گرجستان را با ۱۰میلیون دلار توانستم زیر و رو کنم، در #سال۸۸ هم با حماقت به این فکر افتاد که بر جمهوری اسلامی به این عظمت اثر بگذارد؛ با دیوار مستحکم اراده و عزم ملی برخورد کردند؛ امروز هم همین‌جور است!!! امنیت کشور خیلی مهم است؛ در انتخابات باید امنیت کشور به‌صورت کامل محفوظ بماند… هرکسی از این راه تخطی کند، قطعاً بداند سیلی خواهد خورد.» در مورد انتخابات 96 تحلیل بنده این است که اساسا، مشکل، حضور شخصی به نام احمدی نژاد نبود. حضرت آقا بیش از آنکه به خاطر شخصیت خود احمدی نژاد (جنجال آفرینی، التهاب جو سیاسی در مناظرات و ...) توصیه به عدم حضور او کنند، بیشتر به خاطر وقاحت و استکبار و برتری طلبیِ جریانِ اشرافیِ مقابل، و با شناختی که از آن جریان داشتند، توصیه به عدم حضور احمدی نژاد کردند. جریانی که نشان داده هیچ گاه جنبه باخت را ندارند و همواره در تمام انتخابات ها (به جز آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد؛ هر چند آقای خاتمی نیز در نهایت تسلیم این جریان شد و زیر بیرق آنها قرار گرفت...) پیروز بوده اند. اگر پیروز می شده اند، اظهار می داشته اند که انتخابات آزاد بوده اما اگر نتیجه بر خلاف میلشان رقم می خورد، نتیجه آن را نمی پذیرفتند و یا ادعای تقلب می کرده اند یا ادعای انتخابات مهندسی شده! این جریان همواره سعی در حذف، هضم یا همسوسازی جریانات مخالف با خود هستند که تاکنون موفق نیز بوده اند! ممکن است به ذهنتان خطور کند، این مباحث چه ربطی به بحث دارد. اما باید عرض کنم که، انتقادات برخی از بچه های بسیجی و انقلابی، از همین جا حالت جدی به خود گرفت. افرادی از جمله سید حسین علوی (داماد حسین شریعتمداری)، مدیر مسول خبرگزاری بسیج، نسبت به نفوذ در بین برخی اعضای شورای نگهبان، یک سخنرانی طوفانی کرد. این فیلم در اینترنت موجود است. حقیقتا انتقاداتی که مطرح می کند، درست هستند! برخی از اعضای شورای نگهبان تحت تاثیر اهالی فتنه بوده اند! به دنبال آن، بسیاری دیگر از بچه های انقلاب، به نحوه عملکرد شورای نگهبان در تایید و رد صلاحیت ها و عدم اجرای فرمایشات رهبری در نامه ای که ماه ها قبل از انتخابات به شورای نگهبان فرستاده شده بود، انتقاداتی را مطرح کردند. پس از انتخابات، با عملکرد ضعیف و بعضا مغرضانه مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه روبرو شدیم. جایی که در آن شخص رییس مجلس، با تمام توان در پی این بود که علیه آقای احمدی نژاد پرونده سازی هایی را صورت دهد. رییس دیوان، که اصلا در جایگاه اعلام جرم علیه رییس جمهور نیست، بارها اتهامات بی پایه و اساس علیه رییس دولت های نهم و دهم اعلام کرد. و بعضا از پرونده هایی گفت که سال ها پیش مختومه شده بودند! و علنا به تشویش اذهان عمومی پرداخت، بدون اینکه کسی به او متعرض شود! آقای بقایی چند سال پیش ، مدت ها بدون اعلام جرم خاصی در زندان نگه داشته شد، تا جایی که در نهایت به دستور رهبری آزاد شد. پس از آن اخیرا دوباره آقای بقایی بازداشت شد، و برخورد های بعضا نامناسبی بر او روا داشته شد که حتی با او مشابه سایر متهمین هم برخورد نمی شود. به طوری که اجازه ملاقات با او در بیمارستان داده نشد. اما برای شخصی مثل حسین فریدون که او نیز یک متهم است، شاهد ملاقات چندین شخصیت سیاسی و در کسوت روحانی از او هستیم! سوالی که در ذهن ها ایجاد می شود که آیا تبعیض صورت نگرفته است؟! همین عمل در مورد آقای مهدی خزعلی تکرار شد و پس از مدتها دستگیری، اخیرا با حکم رهبر انقلاب آزاد شدند! واضح است که اسم بردن از اشخاص بالا، بدین معنی نیست که حقیر مواضع آنها را تایید می کنم؛ اما آیا نباید عدالت حتی در مورد دشمن نیز به درستی رعایت شود؟! پس از آن مساله حقوق های نجومی و املاک نجومی مطرح شد. فریاد عدالت خواهان به هوا بلند شد. اما چه شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! به جای برخورد با مفسدان، با افشا کنندگان فساد برخورد صورت گرفت و آنها دادگاهی شدند، اما کماکان شاهد هستیم که هیچ برخوردی با متهمین اصلی نمی شود و حتی اخیرا آنها توسط دیوان تبرئه شده اند! که اعتراض نمایندگان حق طلبی همچون آقای حاجی دلیگانی را نیز به دنبال داشته است. نمونه دیگر، منصور نظری، شاعر انقلابی است. شخصی که فساد یک قاضی در قوه قضاییه را گزارش می دهد، اما یک مسول در قوه قضاییه، به جای برخورد با خاطیان، اطلاعات این شاعر انقلابی را در اختیار قاضی فاسد مربوطه قرار می دهد و او با شکایت طرف به زندان می افتد. دیگر اینها که ضد انقلابی نیست! رجانیوز و آقای رائفی پور از این شاعر اعلام حمایت کرده اند! با وجود این ظلم های آشکار علیه ای عدالتخواهان، آیا اینها علیه رهبری و انقلاب حرفی زده اند!؟! برخی از اینها آنقدر دلداده انقلاب هستند که اجازه سوءاستفاده به رسانه های بیگانه را نیز نداده اند. اگر یک دهم این ظلم علیه ما اعمال شده بود، در چه جایگاهی بودیم و چه می گفتیم؟! پس از این وقایع نیز، هر ماه شاهد آن هستیم که برادران جنبش عدالت خواه، دستگیر می شوند و یکی یکی قلع و قمع می شوند. قبلا خدمتتان عرض کردم که از بین افرادی که عدالت را مطالبه می کنند، فقط تعدادی اندکی قائل به کندروی حضرت آقا هستند و معتقد اند حضرت آقا حامی وضع موجود اند. اکثریت بچه های انقلابی و بسیجی و عدالت خواه، اتفاقا با استناد به فرمایشات رهبری و توصیه های مکرر ایشان به دانشجویان، قدم در این راه گذارده اند. آنها معتقد اند برخی از مسولان کشور، فرمایشات به حق رهبری را اجرا نمی کنند؛ آنها از مسولین گله مند اند. آنها نگران انقلابی هستند که آرمان های امامش، دارد یکی یکی توسط مسولان نالایق رنگ می بازد. نگران عکس العمل مردم اند. مگر حضرت امام هشدار ندادند که: « ... به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آورده‌اند، این مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشانده‌اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» - خدای نخواسته - باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این‌] است که فاتحه همه ما را می‌خوانند!» حضرت آقا مگر در چندین سخنرانی به دانشجویان و جوانان انقلابی متذکر نشدند که عدالت را مطالبه کنید؟! برای نمونه به چند مورد اشاره می کنم: «مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و «عدالت‌خواهی» است؛ این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده می شود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم؛ تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزون‌طلبی انسانهای مفتخوار و سوءاستفاده‌کن امکان‌پذیر نیست...» 5 شهریور 1382. «اگر ما تشنه‌ی عدالت هستیم، تضمین تحقّق عدالت، با سلامت و کارآمدی قوّه‌ی قضاییّه میسّر است.» ۸۱/۴/۵ «بایستی عدالت آن‏چنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسئولی- چه بنده و چه هرکس دیگری که در جایی مسئول است - ناچار باشد به مقوله‏ ی عدالت، و لو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد؛ باید گفت مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمی‌زند، بلکه نظام را تقویت می‌کند!» ۸۲/۲/۲۲ « همه‌ی این شعارهای بزرگ مثل آزادی و استقلال قیودی دارند و آنچه هیچ قیدی ندارد، عدالت است.» ۸۱/۱۱/۱۵ «باید هر پدیده ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سوال قرار بگیرد.» ۸۱/۸/۶ «هیچ یک از مصالح گوناگون - نه مصالح فردى و نه مصالح حکومت و کشور اسلامى - نمى‌تواند با عدالت معامله شود.» ۸۳/۸/۲۳ «عدالت یک ارزش مطلق است؛ یعنی هیچ جا نداریم که عدالت بد باشد..» ۹۰/۲/۲۷ حالا در این شرایط، که حقیر فقط گوشه کوچکی از آن را برای شما ترسیم کردم، و ضمن درک تذکرات حضرت آقا، می رسیم به سخنان حجت الاسلام پناهیان و حجت الاسلام قاسمیان. حجت الاسلام پناهیان در سخنرانی چند شب قبلشان در بیت رهبری فرمودند: «اگر کسی بخواهد منتظر باشد، اولا باید به وضع موجود اعتراض داشته باشد. درجات اعتراض به وضع موجود متفاوت است. مثلا بعضی‌ها اگر جهان پر از عدالت نشود، اعتراض ندارند؛ آدم‌های مرده‌ای‌اند! می‌گویند حالا ما کشور خودمان را آباد کنیم! بعضی‌ها هم می‌خواهند اعتراض بکنند، الاهم فلاهم نمی‌کنند؛ آنها افرادی خوارج گونه‌اند. خوارج اعتراضاتی داشتند که یکی در میان درست بود، ولی با اعتراضاتشان منبع حل این مشکلات را تضعیف کردند.» حجت الاسلام قاسمیان نیز در یکی از سخنرانی های اخیرشان در ایام محرم فرموده اند: «تاریخ به ما نشان داده است که فتنه‌های افراطیون داریم و فتنه‌های تفریطیون. ما دوره تفریطیون را دیده‌ایم نسبت به بحث ولایت. حالا فتنه افراطیون ممکن است اتفاق بیافتد و در شُرُف انعقاد است. یک عده ای با کسب معارف جلوترند از ولایت؛ یک عده ای با کسب معارف؛ عقب‌ترند. برای همین است که می‌گوید الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ. بحث «نُصح ائمه مسلمین» (نصیحت کردن ولی امر مسلمین) به جای خود درست است و در مورد معصوم و غیر معصوم وارد است. اما محوریّت «ولی» نباید از دست برود. آن کانون محوری نباید تخریب شود. بدانید که یک فتنه‌هایی در راه هست و خود را باید برای آن آماده کنیم که محصول بچه حزب‌اللهی‌های دو آتیشه است و عاملان آن به شدت عدالتخواه هستند؛ به شدت اهل معارف هستند. حالا این‌ها فاصله می‌گیرند چراکه رهبر را کندرو می‌دانند. فتنه‌ی آن‌هایی که رهبر را تندرو می‌دانند از سر ما گذشت و الآن دیگر تکرارپذیر نیست ولی فتنه کسانی که جلوترند هنوز واقع نشده. یک عده فتنه‌های صفینی دارند؛ عده‌ای هم فتنه‌های نهروانی هم دارند. ممکن است بعدا در نقطه‌ای با هم ائتلاف کنند که می‌کنند. مانند دو لبه قیچی که درست است خلاف جهت یکدیگر حرکت می‌کنند اما ریشه یک چیز را می‌زنند. این دولبه قیچی نهایتاً در یک محوری با همدیگر ائتلاف می‌کنند. اگر پاسداشت ولایت واقعا برای کسی مهم است؛ مراقب جایگاه ولایت باشد از این به بعد در برابر یک چهره جدید.» سوال آنجاست که این بزرگواران با استناد به چه اطلاعاتی، جریانات عدالتخواه انقلابی و ولایی (که اندک امید برای تحقق عدالت و به زیر کشیدن مسولان فاسد و اشرافی را زنده نگه داشته اند)، را خوارج خطاب می کنند؟! بنده بنا را بر این می گذارم که به این دو بزرگوار اطلاعات درستی داده نشده است و این عزیزان بر مبنای ورودی های غلط قضاوت کرده اند. استاد بزگوار، شما خودتان تاریخ اسلام را به زیبایی تحلیل می کنید. اطلاع دارید که خوارج دارای ویژگی ها و مشخصاتی بودند که به خاطر طولانی تر نشدن مطلب از ذکر آن خودداری می کنم. در بین آثار شهید مطهری می توان به خوبی این فرقه منحرف را شناخت؛ از جمله لینک زیر: http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4780/39398/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D9%88-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D9%87%D9%91%D8%B1%DB%8C-(%D8%B1%D9%87) حال سوال اینجاست، کدام مشخصات خوارج قابل تطبیق بر این جوانان انقلابی و عدالتخواه است؟! اینها که دارند به وظیفه شان عمل می کنند؛ دارند به فرمایشات حضرت آقا عمل می کنند. با استناد به کدام مدارک و آمار، به این نتیجه رسیده اند که جریان غالب در بین عدالتخواهان، رهبری را تخطی می کنند و ایشان را کندرو و حامی وضع موجود (فساد) می دانند؟! آیا این برچسبی نیست نابخردانه و ناآگاهانه که اتفاقا مفسدان و جریانات اشرافی درون نظام را شاد می کند تا با خیال راحت تر به غارت بیت المال مشغول باشند؟! عاملین وضع موجود و فتنه احتمالی آینده چه کسانی هستند؟! آیا مدیران فاسد و نالایق اشرافی که نتیجه مدیریتشان ورشکستگی کارخانه ها و وابستگی کشور و فساد سیستمی است، عامل وضع موجود هستند یا بچه های انقلابی که همصدا با این کارگران و مردم، می خواهند حق به حقدار برسد و دست مفسدان از بیت المال قطع شود، پیش از آنکه کار از کار بگذرد؟! به راستی آیا در تشخیص عامل فتنه احتمالی در آینده دچار اشتباه نشده ایم؟! به قول آقای شفیعی کیا: «بر فرض عدالتخواهان را با چوب فتنه و خوارج خوانی سرکوب کردید، جوشش مردم به ستوه آمده و یوم الله شان را چه می کنید؟!» با تشکر. ارادتمند شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آن‌چه در جواب سؤال 20441 عرض شد که خوب است نظری به آن بیندازید، عرض بنده از زاویه‌ی دیگری است و آن، درکِ تنگناهای تاریخیِ خودمان است و نسبت حضور رهبری و انقلاب با توجه به این تنگناها باید معنا شود. معلوم است که ساختار فکری و فرهنگیِ غرب‌زدگیِ 200 ساله‌ی ما برای امثال دولت آقای روحانی و یا نهادهای کشور که رویهمرفته با نگاهِ غربی شکل گرفته است؛ تنگنا نیست، ولی چرا حزب اللّهی‌ها متوجه نیستند که راهِ عبور از این تنگناها بسیار ظریف و حساس است؟! وگرنه برای آبادکردنِ دهی، شهری را خراب می‌کنیم و انقلاب اسلامی این پدیده‌ی نو پا را یاری نخواهیم کرد. تمام روحِ کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی» برای آن است که بفهمیم ما در این تاریخ در نسبت با انقلاب اسلامی چه باید بکنیم و این کارِ بسیار سختی است، هرچند کاری است عملی و غیرممکن نیست به شرطی که بتوانیم با سعه صدر جایگاه جریان ها را در نظر به گیریم. موفق باشید

20441
متن پرسش
در پاسخ به پرسشی با این عنوان: با شهید حججی، افقی دیگر در میان آمد. از کدام نشناختن سخن می گویی؟! حال آنکه گفتم حججی را در افق «ققنوس» ها به نظاره نشسته َم! از دروغگویان که محض دلخوشی دروغین شان از او «طوطی» ساختند در جوار تو نالیدم! دروغی که هست و نیست مان را به ریشخند گرفت و ترازوی کم و بیش مان را دستکاری کرد! من ِ «سر» دار را با بی «سر» ان سانی نیست ... اما چرا از دروغی که این چنین سر به سر مان گذاشته، چیزی نمی گویی؟! چرا چنگ نمیزنی و خرقه ی دروغ مان را پاره نمی کنی؟! چرا دست نمی اندازی و این دروغ را که این چنین در وجود ِ مان پا بر حنجره ی صدق گذاشته، به زیر نمی کشی؟! چرا نمی گذاری کنار تو ، راه ما که از دروغ زمانه مان می نالیم با راه آنان که صدق انقلاب را به یغما می بَرَند، جدا کنیم؟! چرا نمی گذاری جامه ی دروغ مان را پاره کنیم و رسوایی َش را نشان دهیم تا آنان که صدق انقلاب مان را توهمی بیش نمی دادند، نشان دهیم!؟ آنان که از آب گل آلود همین دروغ، ماهی پایان انقلاب تور می کنند! من نمی خواهم در زمین ِ عزت ِ انقلاب، از ترس ِ ترکش ِ پست ِ دروغ، قد خمیده قدم بردارم. و حالا تو مرا این چنین غریبانه به نشناختن محکوم می کنی! دیروز طور دیگری در جوارت نالیدم و گفتم: انقلابی که سر ِ حرکتم را به سمت دروغ ببرد، اسمش چیست؟ انقلاب همراه دروغین می خواهد؟ انقلاب تایید دروغین می خواهد؟! انقلابی که فطرت مرا، ساده ترین را، سر راست ترین را نبیند، انقلاب است؟ انقلابی که صدق را نفهمد انقلاب است؟ انقلابی که در آن نفسهای صادقان تنگ شود انقلاب است؟! این انقلاب راستگوهاست یا دروغگوها؟! پس چرا ما امروز با راست ترینِ انقلاب، با امام مان ارتباط نگرفتیم؟! و تو گفتی: نه! نه! هرگز انقلاب همراهِ دروغ و تأییدهای دروغین و اندیشه‌های سطحی نمی‌خواهد. این‌ها قاتل انقلاب‌اند. انقلاب اسلامی حقیقتی است که بر جانِ هوشیارانِ این تاریخ مستقر شده است و تمام آن چیزی است که فطرت ما به دنبال آن است. آنچه مرا بدان رجوع داده ای، خوانده َم اما لطفا مرا به آنجایی رجوع دِه که از قاتل ِ دروغ ، رسما زبانی به میان آورده ای، من آواره ی این زبان ِتوام. لطفا ما را امروز در این زبان ِخود پناه باش!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: من در آن جواب، خواستم متذکر امر مهمی نسبت به انقلاب اسلامی باشم تا انقلاب، تنها در آینه‌ی نگاهی که در گذشته به آن داشتیم، نگاه نشود. چرا که آینه‌ی دیگری ظهور کرده که اگر ادامه‌ی دیروزمان هست، که هست، از امروزمان خبر می‌دهد که چه در پیش داریم.

نمی‌دانم چرا در عین احساس هم‌زبانی و هم‌دلی و این‌که می‌فهمم به کجا اشاره داری، با طاهرزاده‌ای که در مرحله‌ی سوم حضورِ تاریخی انقلاب به‌سر می‌برد، همراهی نمی‌کنی؟![1]

نمی‌دانم روشن است که به کدام انقلاب دعوت می‌کنم یا نه؟! و نمی‌دانم شما هم در این غوغایِ مدعیان دروغین طرفدارِ انقلاب، مواظب هستید آن انقلاب در حجاب نرود؟! انقلابی که امثال حججی‌ها در افق تاریخ یافتند و تا مرز شهادت پای آن ایستادگی نمودند و تشییع‌کنندگان پیکر بی‌سرِ او آن حقیقت تاریخی را در بنیادین‌ترین بُعدِ خود حس کردند، در عین آن‌که روزمرّگی‌ها آن‌ها را اشغال کرده بود که این نیز عرض عریضی دارد که چگونه انسان‌هایی با این‌همه روزمرّگی‌زدگی، باز حججی را از خود می‌دانند!

چرا ما علیرغم این‌همه دروغ در این حضور تاریخی آن دورهایی که در متن انقلاب اسلامی خداوند برای ما تقدیر کرده است، نظر نمی‌افکنیم تا دروغ‌گویان را به چیزی نگیریم؟! اینان مگس‌هایی هستند که می‌خواهند فیل را نادیده بگیرند.

گفتی زبانی را به میان آورم که مستقیماً قاتل دروغ باشد؛ این تقاضا با نظر به روحیه و روحِ جوان شما تقاضای منطقی است ولی به این فکر کن که گویا سیره‌ی اولیاء الهی بیشتر در نمایاندنِ «صدق» بود ،تا «دروغ» خود به خود رسوا شود و برای تحقق یک تمدن، تمدنی که نمی‌خواهد یک حزب سیاسی باشد. به این فکر کن که چرا بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا«علیه‌السلام» سعیِ ائمه«علیهم‌السلام» آن است که جبهه‌ی مقابله‌ای با خلفا شکل ندهند و در درون جامعه‌ی اسلامی تا آن راهِ زلالی که مأمور ظهور آن هستند، به میان آید.

 آری! در مورد کوفه عرض شد اگر کوفیان در عین تفاوتِ نگاه، آن نگاه‌ها به خصومت منجر نشده بود، علی«علیه‌السلام» توان مقابله با استکبارِ امویِ معاویه‌ای را داشت. چه کنم که نه می‌توانم این نحوه حضوری که شما متذکر آنید را نادیده بگیرم! و نه می‌توانم نسبت به روشی که برای تحقق تمدن اسلامی به آن‌ اعتقاد دارم؛ چشم‌پوشی کنم!! آن‌چه برای بنده شیرین است «سرِ پیری جوان‌بودن» است که این جمع‌الجمعی است طاقت‌فرسا. موفق باشید


[1] - در یک مرحله، سخن در این بود که این انقلاب ریشه در تاریخِ ما دارد و از «غدیر» تا این‌جاها آمده است و در مرحله‌ی دوم بحث «سلوکِ تاریخی ذیل شخصیت حضرت روح اللّه» بود و در مرحله‌ی سوم سخن از آن است که اگر به عمیق‌ترین لایه‌های وجودی خود رجوع کنیم، می‌یابیم که انقلاب اسلامی به عنوان نفحه‌ای تاریخی تمام جان ما را در بر گرفته است که البته این سخن سخنی است که در فضای مدرنیته «خلاف‌آمدِ عادت» است و نمی‌دانم گوش شنوایی برایش هست یا نه؟! عرایضی را در این رابطه در گلپایگان تحت عنوان «انقلاب اسلامی و حضور تاریخیِ ما» شروع کردم. عمری باقی باشد حرف‌هایی دارم.

20436
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: اول از استاد خواهشمندم که دوستانی که در مورد مشکلات انقلاب اسلامی ایران سوال دارند را ارجاع بدهند به تفسیر آل عمران مخصوصا قسمت جنگ احد و سوالی که بنده دارم این است که در تفسیر آیه «فرحین بما آتیه الله» فرمودند که خدا آرزوی پیروزی که هدف شهدا در دنیا بوده است را تحقق می‌بخشد ولی این را در جنگ صفین نمی‌بینیم یا حضرت علی علیه السلام بعد از سقیفه گفتند اگر حمزه و جعفر علیهما السلام بودند نمی‌گذاشتند اینطور شود الان در ایران هم اگر حداقل استاد مطهری و بهشتی بودند وضع ما خیلی بهتر بود. لطفا توضیح دهید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جهت آغاز یک تمدن آرزوی شهدا پایه‌ریزی آن تمدن است و آن‌ها به نتیجه‌ی کار خود به راحتی می‌رسند، چیزی که در جنگ بدر و احد پیش آمد. ولی در مقابله با معاویه، موضوع فرق می‌کند و آن عبور از فریب معاویه و عمروعاص است. در این موارد باید جامعه به رشد فرهنگی خود برسند و حضرت علی«علیه‌السلام» حسرت می‌خورند چرا کسانی نیستند تا آن فریب‌ها خنثی شود هرچند بالاخره حضرت وظیفه‌ی تاریخی خود را انجام دادند و از آن به بعد بالاخره معاویه نتوانست آینده‌ی اسلام را در اختیار بگیرد. موفق باشید

20428
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد مقام معظم رهبری در تدوین تمدن نوین اسلامی 5 مرحله را مطرح می کند انقلاب اسلامی، حکومت اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی، تمدن اسلامی حال سوال اینجاست چگونه می شود جامعه اسلامی پس از دولت اسلامی باشد چرا که تا جامعه اسلامی نباشد معلوم است که دولتهای اسلامی انتخاب نمی کند و انتخابش دولتهای غربگرا و سکولار خواهد بود چرا که وقتی دولت اسلامی بر سر کار نیست مردم را روز به روز به غربزدگی، رفاه پرستی، اصالت سود و سرمایه سوق می دهد. چنان که فی الحال مشاهده می کنیم. با کمال تشکر و احترام التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ی دقیقی را متذکر هستید. ولی فراموش نفرمایید مردم آن اندازه که به حاکمانشان شبیه‌اند، به پدران‌شان شبیه نیستند و از این جهت انقلاب اسلامی معیارهایی قرار داده است تا دولت اسلامی شکل بگیرد و پیرو آن جامعه‌ی اسلامی، خود را بیابد. موفق باشید

20427
متن پرسش
سلام محضر استاد طاهرزاده: موضوع سخنرانی حجج اسلام پناهیان در بیت رهبری و قاسمیان در دانشگاه شریف در محرّم امسال حول محور ظهور فتنه عدالت طلبان تندرویی که ولایت را محکوم به کندروی نموده و با علم عدالت (به رسم خوارج) به ستیز با امام خویش برمی خیزند بود. جناب استاد، نظر به اینکه: اولا: عدّه ای قلیل از شاگردان و مرتبطین با جنابعالی با موضع گیری پیرامون سخنان این دو شخصیّت موضع منفی گرفته و آن را در تضاد با مواضع شخص حضرت آقا و به نفع جریان عدالت گریز در حاکمیّت دانسته و نفس طرح این قبیل مباحث را تضعیف جریانات عدالت طلبی و تقویت دشمنان عدالت می دانند، ثانیا: امروز ما با جریانی با شاخصه هایی که این دو خطیب محترم به آن اشاره داشته اند مواجهیم و به حق می بینیم که جریان بهار به اسم عدالت خواهی در صدد طرح خود بعنوان بانیان انحصاری عدالت در حاکمیت بوده و تمام ارکان حاکمیت از رهبری تا قوه قضائیه و دیگر ارکان حاکمیتی را راضی به وضع موجود معرفی می نمایند، خواهشمندم ما را از این دوگانه نجات داده و راهنمایی بفرمایید. ضمنا چنانچه صلاح می دانید صورت سوال را بنا بر مصالحی که مدنظر حضرتعالی هست تغییر دهید. پیشاپیش متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با افکار جناب آقای قاسمیان آشنا نیستم ولی با این‌که سخنرانی‌های امسال آقای پناهیان را گوش ندادم، افکار ایشان را هوشیارانه و عالمانه می‌دانم. و نکته‌ی اخیری هم که فرمودید نکته‌ی مهم و جدّی است و نباید از خطر چنین افکاری در بین مدعیان طرفداری از انقلاب غفلت کرد. مطمئن باشید عبور از رهبری به هر بهانه‌ای که باشد، عبور از انقلاب اسلامی است. موفق باشید

20421
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ایام تسلیت. خواستم در مورد موضوعی که درگیرش بودم حضوری خدمتتون برسم اما راستش خجالت کشیدم و ترجیح دادم اینجا با شما مطرح کنم. حاج آقا می خواهم خیلی صریح و راحت دردم را به شما بگویم تا مثل همیشه طبیب وار مرهمی بگذارید به دلم که سوخت در این مدت ولی روی حرف زدن نداشت. نمی دانم محسن حججی با شما چه کرد؟ محسن همه ی به هم ریختگی های مرا به هم ریخت، قبل از اینکه حاج حسین یکتا این حرف را بزند خودم به روی خودم نمی آوردم اما راستش منم اولش حس کردم دارم غبطه می خورم بعدش دیدم انگار حسادته، بعدش دیدم از محسن بدم آمده، حس اون پادشاهی را دارم که در عین عریان بودنش فکر می کرد لباس زیبایی بر تن داره اما پسر بچه ای اونو به خودش آورد. محسن همه ی حال بدم را بدتر کرد، به خیال خودم داشتم سلوک می کردم ، این کتاب را بخونم از اون استاد سوال کنم؛ خلاصه محسن آمد و با همه ی سر و صدا و ادعاهایی که داشتم خاموش شدم و یه گوشه خزیدم، از خودم بدم آمده از خودم خجالت می کشم، چند سال انگار خودم را سرکار گذاشتم ؛ داشتم از تشییع محسن برمی گشتم به این فکر می کردم که از سر بگیرم اما نمیدونم چه جوری، از کجا، با چی؟ انگار این راه، راه معرفتی نیست فقط قلبه. قلب، نمیدونم اما اینو بگم که احساس هیچ بودن عمیقی کردم با ظهور محسن. سخنرانی روز تاسوعا و شب عاشورای شما هم شرکت کردم بلکه پیدا کنم گمشده ام را، اما تازه گیج تر شدم، من کجای این ظرفیت قرار دارم، چه جوری پیدا کنم راهی را که محسن رفت؟ عاجز شده قلبم، خیلی خواستم توی ده شب محرم پیدا کنم، خیلی به حضرت اباعبدلله (علیه السلام) متوسل شدم، همه ی اشک هام را با محسن همراه کردم، دیگه نمیدونم باید چکار کنم؟ محتاج دعای خیرتون هستم. یا زهرا.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض همیشگی بنده آن است که انقلاب اسلامی حقیقت دوران ما است کافی است نسبت خود را با انقلاب اسلامی و ولایت فقیه درست شکل دهیم تا مبادیِ میل ما شکل صحیحی به خود بگیرد، بقیه‌اش به دست خدا است که چه پیش می‌آید و چه پیش می‌آورد و ما به مدد او چه انتخابی خواهیم کرد. موفق باشید

20413
متن پرسش
سلام علیکم: ضمن عرض ادب و ارادت و احترام خدمت استاد گرامی استاد گرامی اخیرا در جلسات خود چند مطلب فرمایش کردید که واقعا جای حرف بسیاری دارد. 1- گویا شما طب اسلامی را نپذیرفته و هدف اسلام را تعالی انسان می دانید که جای پرداختن به طب و این جور چیزها را ندارد. اما سوال؟ آیا اسلام ما دین ناقصی است که فقط به روح انسان توجه دارد مگر نه اینکه علی فرمود «یا رب قو علی خدمتک جوارحی». آیا بدون تن سالم می توان عبادت کرد و به اوج رفت؟ شنیده ایم که آن انسان بزرگ شیخ حسنعلی اصفهانی در سرما چند ساعت در رکوع بود آن چنان که برف رویش انباشته شده بود اما اکنون جوان ما نمی تواند رکوع چند ثانیه ایی را صحیح انجام بدهد. اگر دین ما برای همه ابعاد زندگی از جمله سیاست، فرهنگ، اقتصاد، طب و... برنامه نداشته باشد پس ناقص است پس آنکه خدا برایمان راضی گشت فقط به بعد معنوی انسان توجه دارد و بعد دیگر ما را بدست هرکه تواند داده است. مگر نه اینکه همو که خدا ولی ما قرار داد و حقیقت رضیت لکم السلام دینا است به فرزند خود امام مجتبی نفرمود: که ای فرزندم می خواهی تو را چیزی بیاموزم که از طب بی نیاز شوی و یکی از آنها خوردن نمک قبل و بعد از غذا بود. اگر اسلام سلامت جسم ما را به داروهای شیمیایی که از خاک و مردار تهیه می شوند سپرده، پس وا اسلاما؟ 2. اما نکته ای هم درباره ارتش؛ استاد گرانقدر ارتش نیرویی است که برای دفاع از میهن جنگیده و می جنگد چه در زمان طاغوت و چه در زمان حکومت اسلامی. حقیقتا حرفای جلسه گذشته شما جفای بزرگی است بر 48000 شهید گلگون کفن ارتش. ارتشیان یاد گرفته اند چونان علی اکبر تا رمق آخر با خسم پیکار کنند و با نقشه و هدف تا نای آخر دفاع کنند. حقیر نمی خواهم ارزش کاری را زیر سوال ببرم اما اینکه انسان خود را جلوی گلوله بیندازد هنر نیست. همان زمانی که در تهران باشگاه افسران با مجالس رقص و شراب برپا بود عده ای از دانشجویان و افسران روزه می گرفتند و نماز شب می خواندند. سر بسته می گویم از جنگ تحمیلی تا کنون در سوریه ما همین مشکل را داشته و داریم که مواضعی را که به زحمت تثبیت کرده ایم اما پس از چند روز که به برادران سپرده ایم سریع سقوط کرده و این درد دل ماست. چه زیبا آن فرمانده بسیجی (شهید حسن باقری) که به فرماندهان گردان ها بعد از عملیات رمضان با عصبانیت گفت وای بر شما که در سنگرهایتان نشسته اید و در میدان حاضر نمی شوید شما را چه شده که حاضر نیستید دو نفر در شناسایی از دست بدهید اما صدها نفر را در عملیات بدون شناسایی و آگاهی به کشتن می دهید. و سرباز حقیقی کسی است که گوش به حرف فرمانده خود بدهد و او عباس بود که اجازه جنگ نیافت با آنکه حریف همه لشکر بود اما سرپیچی نکرد. اما سوال؟ سربازی که عشق شهادت دارد اما گوش به حرف فرمانده نمی دهد و با ندای الله اکبر عملیات مخفیانه را فاش می کند چه جایگاهی دارد؟ وای که چه عملیات ها فاش شد و چه عملیات های بدون شناسایی که به شکست انجامید. خون آنها گردن کیست؟ عذرخواهم استاد عزیز از کلام طولانی ام. اما کاش هر کسی در تخصص خود سخن بگوید چرا که عده ای که گوش به سخنش می دهند اگر اشتباه دریابند جوابشان را که می دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم از کدام قسمت از عرایض بنده برآمده است که معتقد به طبّ اسلامی نیستم! عرض بنده آن سخن امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که می‌فرمایند رضاخان مأمور بود طب اسلامی را از بین ببرد و از بین برد. و بدین لحاظ باید سال‌ها زحمت کشید تا آن طب مطابق امروز احیاء شود، وگرنه به اسم طب اسلامی اعمالی انجام می‌شود که به قول رفقای طالب طب اسلامی، تازه اسلام هم زیر سؤال می‌رود 2- بحث بر سر ارتش‌های کشورهای استعمارزده است، این سخن بنده نیست. حتی مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» می‌گوید ارتش را به دست رضاخان ساختند برای اعتراضات مردمی. و به نظر بنده حقیقتاً با دفاع مقدس بود که ارتش، هویت اصلی خود را به مرور به‌دست آورد در آن حدّ که ارتش امروز ما بعضاً خوبی‌های منحصر به فرد خود را دارد. موفق باشید

نمایش چاپی