بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32555
متن پرسش

با عرض سلام خدمت شما استاد عزیز و گرانقدر: ان شاءلله همیشه در پرتوی لطف روز افزون حضرت حق باشید. در راستای جایگاه خلاقیت و طریقت آن، راهنمایی بفرمایید لطفاً. خیلی ممنون. «فتبارک الله احسن خالقین». خلاقیت از حقیقت است و حقیقت خود خلّاق است. خلاقیت از روحی است که در خاک دمیده می شود و در راستای انسانیّت معنی می دهد. و انسانیّت از «فاذا سوّیته نفخت فیه من روحی» است و روح هم مقامی است نزد حقیقت. از آنجایی که تسویه کردن یعنی متعادل کردن، پس ابتدا باید تعادلی برقرار شود تا روحی از نور حقیقت به اثر تعلق گیرد. اما اختلاق نسبتی با حقیقت ندارد. خلقی که با امیال نفسانی صورت می گیرد و نه انسانیت. از طرفی روح بخشی بنیان هنر است و مصنوعی بودن صفتی است که هنرمند از آن دوری می کند، و چنین اثری اگر آراسته هم بشود، تکلّف است و زمینه ی روح بخشی نمی شود. آیه 86 سوره ی صاد می فرماید: «بگو: من از متکلفین نیستم که خود را به چیزی آراسته سازم که در من نیست. و از كسانى نيستم كه چيزى از خود بسازم و به خدا نسبت دهم.» و تکلّف یعنی آراسته شدن اثر به چیزی که حقیقتاً در اثر نیست. و اینکه چگونه سینما و انیمیشن می تواند از تکلّف به دور باشد و فقط تکلیفش را انجام دهد اهمیت دارد. وقتی رجوع حقیقی در مسیر فرایند وجود داشته باشد، خود حقیقت در صحنه است و خلاقیت تجلی اوست و در هر تجلی، غیر از خود او در صحنه نیست و هنرمند فقط تکلیفش را انجام می دهد. از طرفی تصاویر ضبط شده توسط دوربین واقعی نحوه ایی از حضور روح در جهان تکوین و تشریع را به نمایش می گذارد و دوربین «هست» را تصویر برداری می کند. اما دوربین در فضایِ نرم افزاریِ انیمیشن از «نیست» تصویر برداری می کند. دوربین با فضای کمیت گرا و اطلاعات محور نرم افزار درگیر است. و از جهان سراسر کمیّت و کد نویسیِ نرم افزار الهام می گیرد. هر چند می تواند از شبیه سازی تصویر برداری کند، اما با شبیه سازی کمّی نیز به دنبال روح بخشی و جان بخشی کیفی است و شبیه سازی می‌تواند، چشم اندازی بر ساحت تدبیر روح باشد. اما بر مبنای «لیس کمثله شیء» اثر هنری حقیقی فراتر از شبیه سازی است و تجلی و خلاقیت در جلوه ای نو، ظهور می کند. از طرفی یک اثر انیمیشن که بر مبنای کمیّت استوار است برای اینکه به بیان کیفیّت نزدیک شود، می تواند با صفت مبالغه ظاهر شود و در صفتِ بسیار و بی نهایت روح را تجسم بخشد، تا نور حقیقت در او تجلی کند. و همین صفت بی نهایت است که اغراق آمیز جلوه می کند. اغراق نه به معنای افراط و تفریط در ظاهر و باطن که نشان از عدم تعادل دارد، بلکه به معنای غرق کردن در وحدت و تعادلی بی نظیر، که ساحت مخاطب را از کثرت عبور می دهد و به وحدت می رساند. هر چند انیمیشن تلاش می کند از ضرب آهنگ شعر هم استفاده کند تا بر شدت وحدت بیافزاید، اما تعادل صفتی است که در انسانیت و جامعیت تجلی می کند. اغراق در تعادل، به معنی شدت بخشیدن به کمالات انسانی و غرق شدن در حضرت حق که غرق شدنِ حقیقی است. در حرکت شوقیِ عبودیت و حرکت حبّی حضرت حق، عبد فانی می شود و نور «یا خلّاق» تجلی می کند. نگاهی مستغرق در طلبِ تجلیات، افقی را برای خلاقیت حقیقی می گشاید. خلاقیتی از جنس محبّت. و انعکاس چنین محبتی، روح هنرمند را در بیان به جوشش در می آورد و جلوه ایی از حقیقت رخ می نمایاند. و جنس محبت یعنی آیات سوره ی انسان «سه روز روزه داری اهل بیت و اطعام یتیم، مسکین و اسیر با افطار در هر سه روز، فقط به خاطر محبّتِ حقیقت» و چنین محبتی خیال انگیز است و مصرعِ «خیالش لطف های بیکران کرد» از حافظ، نشانی از خلاقیت چنین خیالی است. از طرفی شدت و ضعف از خصوصیاتِ حرکت حبّی است. مانند تجلی حقیقت برای حضرت یعقوب در استشمام بویِ پیراهن از دور و ندیدن چاه کنهان. به هر صورت هنرمند از روحی که در خود می‌شناسد خلق می‌کند و وقتی با نور جامعیت در روح خود آشنا باشد خلاقیت حقیقی رخ می‌دهد. و غرق شدن ضرب آهنگ حقیقی به خود می گیرد. و مخاطب در مواجهه با اثر از خودِ جزئی و یا ناخودش عبور می کند و در جامعیتِ حقیقیِ اثر غرق می شود و خود حقیقی اش را به جامعیت می یابد. و خلاقیت روح بخش و نور بخش انقلاب اسلامی می تواند این چنین باشد.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته جناب مولوی: «غرق حق خواهد که باشد غرق‌تر». و در این رابطه می‌توان گفت در بستر انقلاب اسلامی شهدا مظاهر فرارفتنِ هرچه بیشتر به سوی حقیقت بوده‌اند هرچند که متهم به اغراق شوند. آری! این‌جا اغراق به معنای غرق‌شدن غیر از اغراق به معنای افراط است و در خلق اثر هنری وقتی که هنرمند اثری را در وجه نهایی آن خلق می‌کند می‌خواهد بنیان‌های آنچه ما در پیش رو داریم را به ظهور آورد، هرچند که مانند شهدا متهم به اغراق شود. نه! این اغراق نیست، این همان بیشتر حضوریافتن است و همان‌طور که متوجه‌اید شعر و یا انیمیشن و یا داستان، بنای توجه به آن حضورِ بیشتر را دارا هستند و اگر شاعر فرمود: «در شعر مپیچ و در فنِ او/ چون اکذب اوست احسن او». همین مطلب را که به یک معنا نفی شعر است با سرودن شعر به ما می‌رسانند و البته شاعر وقتی در حضوری برتر سخن خود را به میان می‌آورد سخن کذبی نگفته است، بلکه وجه متعالی و باطنی موضوع را با ما در میان گذاشته است تا خیال ما را بپروراند همان خیالاتی که «عکس مه‌رویان بستان خدا است». موفق باشید        

32543
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر و با تشکر از شما به خاطر مطرح کردن مباحث «حکمت جهان بین دو جهان» در راستای فتح تکنیک انیمیشن توسط انقلاب اسلامی لطفا راهنمایی بفرمایید. «آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی» در چنین عالمی صحبت از حقایقی حی و حاضر است که آدمی را در شأن حقیقی خودش یعنی انسانیت گمشده حاضر می‌کند. و انیمیشن تلاش می کند چنین عالمی را برپا کند و انسانیّت را از نو بسازد. در همین راستا با برپایی عالمی خیال انگیز قوانین ذهنی مخاطب را در هم می شکند و در آن، معانی را دوباره بازیابی می کند تا حقایقی مثل دوستی، انسانیت، وفاداری، قدرشناسی که در دنیای روزمره مورد غفلت واقع می شوند، برای گشایش در جریان داستان به صحنه بیایند و ارزش آنها دوباره توسط مخاطب کشف شوند. روح و جانِ انیمیشن بر تکنیکِ اغراق استوار است. تکنیکی که تلاش می کند با ایجاد جذابیت به ادراک مخاطب وضوح ببخشد و با غرق کردن مخاطب، او را از ظاهر عبور دهد و به باطن برساند. اما در انقلاب اسلامی که داستان ها در عالمِ نور برپا می شود و عالم خیال راهی به سوی حقایق نورانی عقلی دارند، جایگاه تخیّل فراتر است و اشاره به حقایق دارد. عالم انقلاب اسلامی نه به گذشته رجوع دارد و نه به خیالِ دنیای مدرن، بلکه جهانی است بین دو جهان و مناسبات و ارتباطات خاص خود را دارد و نشان می‌دهد این نحوه از ارتباطات خبر از حقیقتی می‌دهد که در عالم جاری است. به همین خاطر وقتی نحوه ی حضور اولیاء الهی را در کتاب ها می خوانیم و نوع ارتباطاتی که با افراد و محیط پیرامون خود برقرار می کردند در عرصه خیال خود با صورت حقایق مانوس می شویم. به همین منظور عالم انقلابِ اسلامی گمشده ی صنعت انیمیشن است. عالمی سراسر نور که خیال انگیزترین و حقیقی ترین است و پر است از ظرائف که فقط با زبان استعاره می شود به آن اشاره کرد. عالمِ رؤیت حقیقتِ غیب در جلوه ی زیباترین، که فقط از راه عشق ممکن است. عشق حواس ظاهری را مستغرق می کند و انسان را از ظاهر به باطن عبور می دهد. جذبه های عشق و تجلی توحید، عالم خیال انگیزی را برای شخصیت داستان رقم می زند و او را با حقایق مأنوس و مرتبط می کند. از طرفی عشق به حقیقت، که در پرتو نور انقلاب اسلامی در جان ها تابیده شده، خبر از اَحسنُ القصص و زیباترین روایت ها می‌دهد. عشق همیشه به حسن تعلق می‌گیرد و به قبح تعلق نمی‌گیرد. انقلاب اسلامی عالم اَحسنُ القصص است و قصه های آن بهترین نوع بیان عشق هستند. عشقی که از فراق خانواده ها و وصال امام و بسجی ها در جبهه ها و جذبه های معشوق ازلی و ابدی در حضور شهادت گونه روایت می کند. و پُر است از «اذا السماء النشقت»، از لحظات اضطراری که آسمانِ قلب ها شکافته می شود و نور حقیقت به قلب می تابد. اما چنین عالم غیبی چطور در انیمیشن رؤیت می شود؟ غیبی که دیده نمی شود ولی شخصیت داستان تلاش می کند با نحوه ارتباطاتِ نو و پاکی که با خودش، خدا و خلقِ خدا برقرار می کند، از حضور در حریم کبریایش محروم نشود. تکنیکِ اغراق در انیمیشن و خلاقیت در آن می تواند مسئولیت ظهور زیبایی چنین حریمی را بر عهده بگیرد، زیرا که حریم، نحوه ی ارتباط وجودی انسان است با حقیقت از درون تا بیرون. جنس چنین اغراقی بسیار مهم است زیرا در خلقِ فرم و حرکت، جهت گیری و حدود چنین اغراقی در نسبتِ با حقیقت، خود را می یابد و معنی می شود. چنین اغراقی که شیفتگی است و از جوشش عشق درونی نسبت به حقیقت ظهور می‌کند، نه تنها بر کثرت بیان نمی افزاید بلکه وحدت اثر هنری را تشدید می کند. و تکنیک و جنسِ اغراقِ شاعرانه در جایگاه حقیقی خود قرار میگیرد. از طرفی خلاقیت و جستجوی فرم در طراحی چنین عالمی، با معرفت نسبت به مناسباتِ آن ظهور میکند. و امید است تکنیک انیمیشن در آرزوی بیان" ما عرفناک حق معرفتک " باشد. و وجودِ هنرمندان، در پرتوی ایجاد چنین خلاقیتی متعالی می شود. برای مثال در چنین عالمی شخصیتِ داستان، در ارتباط با مادر، با شأن و مقامِ مادر در هستی مرتبط می شود. خلاقیت در فرمِ ظهورِ شأن در این ارتباط، خودِ معنا است. یا به عبارتی خلاقیت ظهورِ معنا است. و بیان در حفظ احترام آن هر چند اغراق آمیز می نمایاند اما از بیان حقیقت درمانده است. مانند خم شدن فرزند در بوسیدن دست مادر. اینکه اغراق باعث توجه به اهمیت مساله شود، خود، حقیقت است. وقتی نماز ظهر عاشورا در هجوم حمله ی دشمن اقامه می شود. و یا عبارت «هل من ناصر ینصرنی؟» برای در معرض هلاکت شوندگان ظهور می کند. حقیقت است خودش در اغراق (برای مستغرق کردن) تجلی می کند. و این همان توحید است. همان حرکت حبّی است. این مساله که آیا «تقوی باعث اغراق در تصویر می شود؟» نیز تفکر برانگیز است. نحوه ی سجده کردن امام خمینی در بستر بیماری حسی از اغراق در پرستش را منتقل می کند. و چه اغراق قشنگی زمانی که به پیشگاه بزرگی چنان با حس پرستش خود را به سجده می اندازند. بیننده خوش توفیق هم که از تصاویر دوربین مدار بسته می بیند، مستغرق می شود و به شهود می رسد. الحمدلله رب العالمین و در هر صورت همین که حقیقتی هست که در نسبت با او رفتار ها خیال انگیز می شود جایگاه اغراق را مشخص می کند. در نهایت نحوه ی اغراق و جهت گیری اغراق و باطنی که به سوی او اشاره دارد همگی می تواند مخاطب را مستغرق در عبودیت جاری در صحنه کند و از ارزش ها صحبت کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند می‌فرماید: «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(حجر/21) هیچ چیزی در این عالم که ما با آن روبه‌رو هستیم، نیست مگر آن‌که اصل و حقیقت آن نزد خداوند می‌باشد که همان وجه فوق حسّی و گشوده آن چیز است، وجهی که با اشارات می توان با آن روبه رو شد و جهان کمّی خود را به جهانی کیفی تبدیل نمود. و حقیقتاً همان‌طور که فرموده‌اید این زبان استعاره است که در این رابطه معجزه می‌کند و صنعت انیمیشن می‌تواند از طریق صحنه‌هایی خاص، اشاره‌کننده به چنین جهانی باشد. در بحث خود به خوبی جایگاه انقلاب اسلامی و رسالتی که در دل این انقلاب برای ساختن انسانی نو مدّ نظر است را به میان آوردید تا به گفته خودتان انسانیتی نو مطابق طلب انسان آخرالزمانی به میان آید. موفق باشید.

32518
متن پرسش

سلام استاد جان، خدا قوت! دکتر ابراهیم فیاض می گویند که فلسفه ملاصدرا عامل انحطاط هست و امام (ره) از فلسفه صدرا عدول کرده و فلسفه ی شیخ انصاری را برگزیده بود! نظر شما در مورد این حرف دکتر فیاض چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نظرات آقای فیاض هستم. نه تنها دلیلی بر سخن خود ندارند، حتی با نامه‌ای که حضرت امام به آقای گورباچف در اواخر عمرشان نوشتند؛ کاملاً نظر آقای فیاض را رد می‌کند. و رهبر معظم انقلاب حتی معتقدند نگاه صدرا آینده جای و جایگاه خود را می‌یابد. در این رابطه می‌توانید به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

32509
متن پرسش

استاد گرامی سلام: امروز در مسیر دیدم که تعداد زیادی از تابلوهای خیابان ها با زدن ترقه تخریب شده. همچنین در اخبار گاها شنیده می شود نوجوانی حساب مردم را از طریق هک کردن حساب ها خالی کرده است و مواردی دیگر که در جوانان و نوجوانان به اصطلاح آینده ساز کشور مشاهده می شود. سؤالم اینست بعد از ۴۳ سال از وقوع انقلاب و قرار گرفتن در زمان بلوغ انقلاب ( با توجه به عدد ۴۰) و پوچ شدن فعالیت های فرهنگی در این ۴۳ سال، اکنون با این حد از توحش که نمونه آن را عرض کردم و ذهن هایی که حرام و حلال نمی شناسند و کوچکترین ارزشی برای بیت المال قائل نیستند حضرتعالی چگونه به آینده انقلاب امیدوارید؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر جز این است که همه این مشکلات به جهت دوری از آرمان‌های انقلاب و غرب‌زدگی پیش می‌اید؟ آیا بهترین راه همین نیست که همچنان با تأکید بر آرمان‌های انقلاب و جبران کوتاهی‌ها و ضعف‌ها، از این نوع مشکلات عبور کنیم؟ و به راهی بیندیشیم که شهدای عزیز همچون حاج قاسم‌ها مقابل ما قرار دادند و فرمودند جمهوری اسلامی حرم است. موفق باشید

32504
متن پرسش

سلام: من استاد دانشگاه هستم و مدتی است که با یکی از همکارانم در خصوص «معیارهای توسعه» بحث می کنم. ایشان معتقد است تنها معیارهای قابل قبول برای توسعه همان معیارهای نوشته شده توسط غربی ها است و من معتقدم پیروی از این معیارها انسان را به سعادت نمی رساند. از استاد طاهر زاده خواهش می کنم اگر کتابی در نقد معیارهای توسعه غربی هست به من معرفی کنند. البته اگر منبعی باشد که از متفکرین غربی در آن مطالبی در این خصوص باشد بهتر است، با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله، مسئله‌ بسیارمهم و قابل تأمّلی است و ما در شرایط تاریخیِ حساسی هستیم که آینده خود را چگونه انتخاب کنیم. از آن‌جایی که مواجهه با عقل غربی باید مطابق سنت‌ها و هویت تاریخی ما باشد، به راحتی نمی‌توان یک نظر داد و در آن متوقف شد. پیشنهاد اولیه ما مطالعه کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهان بین دو جهان» است که روی سایت هست. موفق باشید

32497
متن پرسش

سلام علیکم: عرض ادب و احترام از محضرتان، خواهشمندم تحلیلتان در مورد حمله به پایگاههای اسرائیل را بفرمایید. با تشکر التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله خداوند راه‌های حضور بیشتر نظام اسلامی در این تاریخ و در این جهان را بیش از پیش در مقابل ما گشوده و می‌گشاید و جریان سرکوب‌کردن پایگاه‌های رژیم صهیونیستی یکی از نمونه‌های حضور ما در این تاریخ و در این جهان است و حتماً در جریان هستید که عملیات طوری طراحی شده بود که هیچکس جز مقام معظم رهبری در ابتدای امر در جریان نبودند و حتی ریاست جمهوری را در آخرین لحظه‌ها در جریان گذاشتند و برعکس عملیات عین الأسد که قبل از عملیات به مسئولان عراق خبر دادند؛ در این عملیات برای محفوظ‌ماندن اسرار عملیات به آنان نیز خبر نداده بودند و آن‌ها در ابتدای امر گمان می‌کردند از طریق نیروهای داخلی این عملیات انجام شده. و به همین جهت موضع‌گیری منفی کردند. ولی پس از آن‌که سپاه پاسداران رسماً مسئولیت آن عملیات را به عهده گرفت، آن‌ها نیز دیگر سخنی نگفتند و متوجه جایگاه ایران و حساسیت نظام اسلامی نسبت به آنچه در کشورشان می‌گذرد؛ شدند و ایران عملاً با این کار پیام‌های لازم را به امارات و بحرین و امسال آن‌ها داد و همان‌طور که رهبرِ توحیدی آگاه به زمانه انقلاب اسلامی فرمودند جریان دفاعی که با حمله پیشگیرانه معنا پیدا می‌کند؛ در این صحنه تحقق یافت و قلب مولایمان صاحب الأمر و الزّمان «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» برای هر چه بیشتر به میدانِ ظهور آمدن امیدوارتر شدند. آری! «الیس الصبح بقریب؟» موفق باشید 

32494
متن پرسش

شنیده بودم قسمت هر کسی راهیان نمی شود، شنیده بودم وقتی پا به آن سرزمین بگذاری و سرت را روی شانه های خاک بگذاری، چشمانت که تر شد سرِ دعوت شهدا را می فهمی. تشنه دانستن دعوت شهدا بودم. می گفتند شهدا به استقبالت می آیند. خیلی لحظه شماری می کردم و بیقرار بودم و منتظر درک این لحظه ها... واقعا حضور شهدا را از اعماق وجودم می خواستم لمس کنم. آرزویم این بود که دستشان را به طرفم بگیرند و به من بگویند خوش آمدی و من هم دستم را به آنان بسپارم و همراهم شوند و از تمام هیاهوها و بی راهه ها در امان بمانم. ولی حیف و هزاران افسوس رویاهایم چون آرزویی دست نیافتنی امسال هم در دلم ماند. دیگر دلم طاقت این درد بزرگ را ندارد کارت دعوتم صادر نشد با دلی پر از اندوه و حسرت جا مانده ام بیقرارم نمی دانم چرا!! دلم گرفته بیشتر از آنچه که فکرش را بکنی دلم گرفته دلتنگم. هوای دلم اصلا خوب نیست. خسته ام، خسته از جا ماندگی. در دلم غمی سنگینتر از جاماندگی ام احساس می کنم. دلم کنجی می خواهد مثل شلمچه، فکه، طلائیه.... در آن حوالی ها زار زار گریه کنم. در حسرت دیدار فکه جامانده ام. هر که از فکه می آمد از عطش و لب های خشکیده از فرط عطش می گفت. سه روز حصر نه آب مانده بود و نه غذا، قتلگاه، آوینی، چه بگویم از شنیده هایم. تشنه دیدار اروند بودم که دلم را به آن بسپارم و با خود ببرد و به شهدای غواص بسپارد. خواستم به اروند بگویم که سلامم را به قاسم تازیکه برساند و او سلامم را به امام زمان برساند. او  که  شب عملیات سر طناب را به  امام زمان عج می سپارد. بیش از پیش شرمنده امام زمان شدم که دعوت نشدم. بیش از پیش دلتنگ هویزه ام. می دانم که متعلق به شهید علم الهدی و یارانش می باشد. او هم مثل من دانشجو بود اما او کجا و من کجا ؟ شاید دلیل بیقرای ام جاماندن از دو کوهه باشد. شنیدم که صدای پای حاج همت را آنجا می توانی بشنوی! نمی‌دانم بیقراری هایم زیاد است و همه شنیده ها چون گنجشکی در سرم پرواز می کنند. فقط بدانید که خوب می دانم که می دانید دلم نمی تواند درد دوری شما را تحمل کند. مرا به آرزویم برسانید و نام مرا هم بنویسید. من جا مانده ام. آیا جای خالی ندارید برای من؟ نام مرا هم بنویسید. بنویسید که من هم آماده اعزامم. پس چشم به راه، دعوت شما می‌مانم. بخوانید نامم را به سرزمین عشق، به سرزمین نور که تشنه دیدارتان هستم. دلتنگتان هستم. به حق مادرتان قسمتان می دهم که بزودی زود مرا هم بخوانید منتظر دعوتتان هستم. استاد از ته قلبم خواهش می‌کنم شما وهمراهانتون در راهیان نور ما جامانده ها رو هم یاد کنید . به خدا دیگه طاقت دوری ودلتنگی رو نداریم. استاد عزیز اگر تا صبح بنویسم قلم جوهرم خشک نخواهد شد که چقدر دلم پیش کاروان راهیان نور و شهداست . التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به رازِ این عطش باید توجه کرد و این‌که این هم نوعی میهمانی در حضور شهدا می‌باشد. آری! نوعی حضور است مثل حضور زیر سایه امام غایب، که کم حضوری نیست. آری! این در جای خود رازی دارد که چه اندازه حاضرنبودن در آن صحنه‌ها به هر دلیلی و عطش آن حضور را داشتن؛ خودْ حضور به حساب می‌آید. چرا این نوع حضور را نیز پاس نداریم تا آنچه در این عطش و حضور پیش می‌آید را منتظر بمانیم؟ رسیدنی در کار نیست، چه آن‌جا باشید و چه نباشید. دوکوهه و هویزه و فکّه، پنجره‌‌هایی هستند که آن دور دورها را نشان می‌دهند، دور دورهایی که در دسترس نیستند ولی چقدر دل‌ربایند. مگر وقتی به دوکوهه رفتیم و حسینیه حاج همت را ملاقات کردیم، چیزی جز یک آینه می‌بینیم به وسعت همه تاریخ که در طلب نظر به آن دور دورها می‌رود که قالب تهی کنیم؟!! بگذار از گفتن‌ها دست برداریم و به قول خودت اگر تا شب هم بنویسیم و بگوییم، نه دل آرام می‌گیرد و نه قلم خشک می‌شود. مگر آینه را می‌توان دید؟!! آینه می‌نمایاند به شرطی که دیده نشود. موفق باشید             

32489
متن پرسش

سلام: اکنون که برایت می‌نویسم به زور حساب روز و ساعت و سال را به خاطر می‌آورم و تلاش بی‌ وقفه‌ای برای دم و بازدم دارم و نمی‌دانم تو هم در طلوع‌های بیداریت یا کوه‌ جمعه صبح‌هایت یا آن زمان که در جوانی‌ات برای انقلاب اسلحه به دست گرفته بودی، التماس بازدمِ دم را کشیده‌ای؟ تا کنون تمامی آنچه گفتی و نوشتی را رو به رویت قرار دادی و در انتظار آنچه هیچ کس نگفته ماندی و مثل من معلق بین زمین و زمان شدی؟ یا با یک بالاخره باید عبور کرد، عبور کردی؟ من مدت‌هاست به دنبال خودم در گفته‌هایت می‌گردم، در آینده‌ای که می‌گویی می‌گردم و نمی‌دانم چطور و چگونه جسارت گفتن فردا را بدون زجر و درد امروزم داری؟ تو چگونه ترسیم می‌کنی بدون این که بغضی از امروز در گلویت صحبت را برایت سخت کند؟ چگونه بدون من، بدون مایی که در هیچ زمینی زیرپایمان سفت نمی‌شود و با هیچ نسخه‌ی از پیش گفته شده‌ای و با هیچ لفظی دلمان آرام نمی‌شود جهان فردا را رو به رویمان قرار می‌دهی؟ من دیگر دلم و جانم آرام به جهاد و تمدن و رسالت و چه و چه نمی‌شود، من آرام به ساختن فلان دستگاهِ به قول خودشان هایتک نمی‌شوم. من دیگر در قالب موسسه و شرکت و مجموعه و... نمی‌گنجم تا ردیف به ردیف پروژه و کار به انتها برسانم ودلم خوش به انجام وظیفه‌ام شود. من زنم! منِ آواره، کجای امروز و فردای تو هستم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم حضورِ «پس‌فردایی» را تجربه کرده‌ای؟ «پس‌فردایی» که ادامه دیروز و فردا نیست، بلکه ظهورِ پریروز است، پریروزی که ما در مأوای سنت محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» بودیم و چشم به «پس‌فردایی» داشتیم و داریم که از ظلمات دنیای مدرن عبور کرده‌ایم و باز حضور در سنت محمدی، ولی با روحی که توانسته‌ است اگر خسته از «دیروز» و «فردا» هست از آن دیروز و فردا بگذرد. این‌جا است که عرض کرده‌ام و باز می‌گویم باید در حین استقرار در انقلاب اسلامی بگذریم تا پیش آید آنچه در حالِ پیش‌آمدن است و «انتظار»، این مقدس‌ترین حضور در دلِ طوفانی که در حال تجربه آن هستیم، همه معنی زندگی خواهد بود و این است راز امیدواری ما به آینده‌ای که گویا شروع شده است. پیشنهاد می‌کنم اگر بتوانید مباحث «بنیان‌های حکمت حضور در جهان بین دو جهان» را دنبال کنید، امید این هست که معلوم شود این نوع آواره‌گی که در خود حسّ می‌کنید نوعی سر و سامانی در درون خود دارد. در ضمن خوب است سری به سؤال و جواب شماره 32494 بزنید. موفق باشید

32480
متن پرسش

باعرض سلام خدمت استاد عزیز: خواستم نظر شما رو در مورد این جمله از پیام رهبر انقلاب خطاب به نشست انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا بدونم. «رویدادهای سیاسی و نظامی این روزها، بخشی از پیچ تاریخی جهان است» به نظر شما بحران اوکراین هم جزیی از پیچ تاریخی امروز جهان هست؟ اگر بله، دلیل خودتون رو هم بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شرایط، شرایط تقابل جبهه‌های جهان مدرن است با هر آنچه در اختیار دارند اعم از اسلحه‌ها و رسانه‌ها. و این حکایت از آن می‌کند که در جهان مدرن، انسان‌ها نمی‌توانند در کنار همدیگر باشند. لذا یا «ناتو» باید روسیه را از میان بردارند، یا روسیه «ناتو» را از کار بیندازد. و این‌جا است که با انقلاب اسلامی جهان دیگری در حالِ به ظهورآمدن است که نه این است و نه آن. و بحمدلله این نکته در حال برجسته شدن است و مردمان جهان با ناامیدی نسبت به موقعیت خود در حال هجرت به جهان دیگری هستند که امور قدسی در آن مدّ نظرها می‌باشد و این‌جا است که خود به خود حضور تاریخی انقلاب اسلامی تذکری است برای همگان تا معلوم شود امکان بودنی غیر از بودنِ زندگی سکولار در پیش است به هر شکلی که می‌خواهد باشد. عمده آن است که امکان ادامه زندگی در جهان مدرن برای بشرِ این دوران، به انتها رسیده است. موفق باشید.

32479
متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیز: إن شا الله در خدمت امام زمان روحی فداه باشید، بنده دانشجو معلم ترم ۶ و کلیت متوجه شدم اصل توجه و تبیین مبانی اسلام و انقلاب و تربیت و کار فرهنگی مهم است در این راستا، یک موضوعی که مکررا در صحبت شما دیدم در مورد پیدا کردن نقش افراد در عصر امروز اگر انقلاب اسلامی درنظر نگیرند نقش درست و حقیقی نخواهیم داشت، اما مشکل بنده یه چیزی دیگه است با توجه به این معیار(حالا ممکنه کامل نبوده) اما وظیفه پیدا نکردم و نمی‌دونم باید چی کار کنم؟! از طرفی وضعیت حساس و مهم و مشکلات زیاد و دشمن هم منتظر ما نمی ماند و حیات این جریان خیلی مهم هست، اما هم خودم به شخصه، هم دیگران رو دیدم که اول راه بود فقط میدونسته انقلاب درسته و مهم هست شروع کرده به کار کردن اما وضعش روز به روز بدتر شده و حرکات سینوسی داشته و ناپایدار، به علت عدم خودسازی و شناخت لازم و حتی معنویتیش کمتر شده و کار موثری نکرده، در همین راستا هم یک نظر وجود داره که جوون تویی که اول راهی زود تب انقلاب و اسلام نگیرتت باید برای مدتی شروع کنی به شناخت خود و جهان و پیرامون و ارزش خود و آخرت فهم کنی، و به قول اون تعبیر که اشهد ان محمدا عبده و رسوله که اول باید عبد بود و بندگی کرد و خلوت داشت و عمیق شد و جوگیر نشد و خود رو پیدا کرد ولی اگه از همون مسئولیت های سنگین و عمیق برداشت مثلا در مورد خودم و دوست شده که آقا برای آموزش و پرورش چی کار باید کرد؟ و... و می‌ریم جلو چون توان بار نیست و قبل ترش خودشناسی نیست خستگی حاصل میشه، و بریدن و دیگه حوصله ای برای کار انقلابی نمی مونه چیزی که الان برای حقیر رخ داده که از طرفی بحث وضعیت حساس مطرح هست از طرفی نمی‌دونم و توانی نیست کاری کنم و حالت روزمرگی و بیخیالی برای بنده رخ داده و دلم هم با کار سطحی و مسکنی کنار نمیاد و انجام نمیدم معمولا، از طرفی ادعا داریم اما عملی نداریم، بندگان خدایی کاری هم انجام با مبنا این که، این کار چهل سال دوم نیست و باید کار مبانی و تخصصی کرد اونم زیر سوال می‌بریم اما خودمون...، این که استاد راه حل چیه استاد حقیقتا خسته شدم با بیست یک سال از این تناقض، گرفتار بی برنامگی و روزمره شدم و نمی‌دونم چی کار کنم و ترس از این دارم که عمری بگذرد و نسبت هم رو با اسلام پیدا نکنم و خودم رو به اون هدفی که برایش خلق شدم نفهمم و اسراف نعمات کنم! از طرفی می‌شنویم از بزرگتر ها که تا جوان هستید کار کنید که اگه نکنید خبری نیست، اما از این ور هیچ کاری نداریم و روز به روز اضطراب از درون بیشتر میشه و کاری نمی‌کنیم نه دنیوی و اخروی و برنامه برای رشد و حرکت جدی به سمت هدف اصلی نداریم؛ کسی می‌خواهد شروع کند پیدا کردن رسالت خود در این عالم به طور کل چه باید بکند؟ از طرفی این سوال مطرح میشه، که اگه باید برای شناخت خود و خلوت و تفکر و تعقل وقت گذاشت، پس مشکلات کشور چه می‌شود؟ آیا این با قدر وسع حل می‌شود که اون مسائل نه این که به ما ربطی نداشته باشه ولی ما باید به اندازه وسع فعلی فکر کنیم و عمل؟ ممنون میشم بنده راهنمایی کنید و إن شا الله به لطف خدا و ائمه اطهار از این وضعیت نامطلوب و راکد دربیایم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده نیز همین است که باید مبانی خود را مطابق این زمانه شکل بدهیم لذا اولاً: حضور ذیل شخصیت مقام معظم رهبری را برای خود اصل قرار دهید تا در افق نگاه و شخصیت ایشان بتوانید خود را به‌خوبی و مطابق این زمانه ادامه دهید. ثانیاً: سیر مطالعاتی سایت را مدّ نظر داشته باشید. ثالثاً: تأمّل بر کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)» را به میدان آورید. رابعاً: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید.

32464
متن پرسش

سلام علیکم و خدا قوت: ۱. می‌خواستم بدونم به نظر شما دیوان اشعار امام خمینی تا چه حد حاوی و دارای مباحث عرفانی و سلوکی هست یعنی آیا مثلاً اون مراحل سلوک و مباحث غلیظ عرفانی رو میشه در این دیوان پیدا کرد ؟ ۲. به نظر شما برای سلوک و افزایش حب خداوند انس گرفتن با اشعار و دیوان کدام یک از عرفا بهتر هست؟ مثلا بیشتر اشعار (حافظ) رو توصیه می‌کنید یا اشعار (امام خمینی) یا (علامه حسن زاده آملی) قاعدتاً افراد مذکور شعرهای غنی و عرفانی دارند اما می‌خواستم بدونم اگر قرار باشه یک کدامش رو توصیه کنید کدوم رو توصیه می‌کنید؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام ارزش خود را دارند. آری! واقعاً دیوان حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نکات عرفانی خوبی دارد ولی عنایت داشته باشید زبانِ عرفان در شعر، زبان خاصی است با اصطلاحات خاص. پیشنهاد می‌شود اگر فرصت کردید مباحث «ما و حافظ» که در سایت هست را دنبال بفرمایید. امید است که شروع خوبی باشد. https://lobolmizan.ir/hafez  موفق باشید

32447
متن پرسش

سلام و عرض تبریک به مناسبت اعیاد خدمت استاد عزیز: با توجه به شرایط جامعه اسلامی ایران از لحاظ فرهنگی و اقتصادی، برای بنده دوگانگی ایجاد شده است. بنده پسری ۳۰ ساله هستم که به شغل وکالت در تهران مشغولم و درآمدی معمولی در حد کارمندی ( توانایی ارتقاء درآمد به ماهیانه ۷۰ میلیون تومان) دارم و به علاوه سابقه ۱۵ ساله در کار تربیتی نوجوانان دارم. به نظر شما با توجه به شرایط، پرداختن به فعالیت به قصد الهی با جنبه تربیتی ارجحیت دارد یا با جنبه اقتصادی و اشتغال جامعه اسلامی؟ بسیار ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسان با حضور در فعالیت‌های فرهنگی و تبیین حقایق انقلاب اسلامی که صورت توحید این زمانه است، وسعت خوبی پیدا می‌کند و از آن طرف خداوند فرموده است رزق هرکس از قبل تعیین شده است، کافی است ما خودمان رزق خود را با اخلاق بد و یا دوری از دستورات الهی، تنگ و تنگ‌تر نکنیم. موفق باشید

32440
متن پرسش

بسم رب الشهداء و صدیقین. باعرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیزتر از جانم، استاد طاهرزاده: استاد بنده از خداوند متعال درخواست دارم که جایگاه من را در این زمانه که در آن به سر می‌برم نشان دهد‌ خوشا به سعادت شهید نواب صفوی و حضرت امام و حاج قاسم عزیز که زندگی را زندگی کردند، نه مردگی. استاد شما را به حضرت فاطمه الزهراء قسم می‌دهم دعا کنید ما جایگاه مان را در این حضور تاریخی درک کنیم و حرکتمان را نسبت به حرکت امام و رهبری ادامه دهیم. همچنین خواهشمندم بفرمایید چگونه باید این درک و ایفای جهاد الهی را درست تشخیص دهیم و از همین الان در جایگاه خود حاضر شویم؟ با تشکر و من الله توفیق

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  اگر در عین رعایت واجبات و احساس سربازی رهبر انقلاب، محبت به حضرت علی «علیه‌السلام» را در جان خود دارید، مطمئن باشید به لطف الهی جایگاه شما در زیر سایه مولایمان علی «علیه‌السلام» خواهد بود. موفق باشید

32439
متن پرسش

با سلام و ادب: با توجه به اخباری که از مذاکرات به گوش می رسد و توضیح آقای نبویان از مذاکرات کنونی که در وین جاری است ظاهرا اخبار خوبی به گوش نمی رسد و افراد قبلی با فکر قبلی در این مذاکرات حضور دارند و به شدت نقش آفرینی می کنند لذا قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. توضیحات مهم ۲۵ دقیقه ای آقای نبویان را گوش داده اید؟! خواهشا گوش فرا دهید تا ببینید چه فاجعه ای در راه است. این دولت انقلابی به نظرتان قوی است؟! به نظر من این دولت آنچنان که باید علی رغم خدمات مهمی که داشته آنچنان قوی و حساس نیست و نمی تواند آنچنان که می نمایاند باشد و ضعیف است. نظر شما هم همین است؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان این امور هستم. یک‌طرفه نباید قضاوت کرد. بحمدلله جناب آقای باقری کنی با روحیه انقلابی خود، ذیل سیاست‌های مقام معظم رهبری جلو می‌روند. شواهد نشان می‌دهد که آمریکا را مجبور به کوتاه‌آمدن کرده‌اند، حتی اگر مذاکره در رابطه با برجام به شکست انجامد، اینان کوتاه نمی‌آیند. ولی بنا نیست که همراه آرمان‌گراهایی شوند که در میدان اجرا نیستند. موفق باشید

32437
متن پرسش

سلام استاد گرامی: اوقات بخیر، می‌خواستم ببینم در جریان دعوای بین آقای رسائی و آقای قالیباف و خبرگزاری های فارس و تسنیم سر ماجرای هلدینگ یاس هستید؟ موضع صحیح چیست؟ مسائل مالی که مدتهاست درباره آقای قالیباف مطرح شده جریان انقلابی را دارد دچار شکاف می‌کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این رسانه‌ها هستند که به این امور به صورت افراطی دامن می‌زنند. سوابق و شخصیت آقای قالیباف نشان داده است که ایشان همواره در خدمت اهداف انقلاب بوده‌اند و از این جهت باید به ایشان خوش‌بین بود. موفق باشید

32429
متن پرسش

با سلام خدمت استادعزیزم، استاد در برخورد با زنان اونطور که دقت کردم البته نه همه، چندان تمایل به وارد شدن در بحث های سیاسی وجود ندارد و وقتی بعضی حرفهای سیاسی زده میشه این جمله را میگن که آدم باید اول خودش را درست کند یه روایتی راجع سیاست دیدم ازغرر الحکم مبنی بر اینکه کسی که نفس خود را تربیت کند سیاست حقیقی را دریافته است و آیا میشه در بحث های سیاسی به این روایت استناد کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ممکن است خانم‌ها تمایلی در امور جزیی سیاسی که چندان مربوط به آن‌ها نیست؛ نداشته باشند، ولی ملاحظه کرده‌اید در آن‌جایی که سیاست، عین دیانت است به تعبیر حضرت امام در وصیت‌نامه‌شان از مردان نیز جلوتر بوده‌اند و از این جهت می‌توان گفت کسی که نفس خود را تربیت کند سیاست حقیقی را دریافته است. موفق باشید

32420
متن پرسش

با عرض سلام و ادب واحترام خدمت استاد عزیز و بزرگوار: استاد عزیز می‌توان با توجه به روایت زیر، گفت این دو مرحله درخواست ایرانیان برای حق خود همین مسئله هسته ای و برجام است؟ قبل از ظهور، انقلاب و حکومت در ایران تشکیل خواهد شد که هدف اصلی خویش را زمینه سازی برای حکومت جهانی امام عصر می‏‌داند (و لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُم). و در مواجهه با دشمن، دو مرحله حق خویش را طلب می کنند (يَطْلُبُونَ الْحَقَّ ثُمَّ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ) اما دشمن حق ایرانیان را به رسمیت نمی شناسد (فَلَا يُعْطَوْنَهُ). در مرحله سوم، ایرانیان وقتی ممانعت دشمنان در استیفاء و طلب حق خویش را درک می‏‌کنند (فَإِذَا رَأَوْا ذَلِك‏)، این‌‏بار حق خویش از راه قدرت نظامی طلب خواهند کرد (سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِم)؛ و دشمن، مجبور به قبول آن خواهد شد (فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ) لکن ایرانیان به دلیل تغییر معادلات جهانی از جمله وقوع واقعه هرج الروم از پذیرش حق خویش - علیرغم اصرار بر اخذ حق در دو مرحله قبلی - سرباز خواهند زد (فَلَا يَقْبَلُونَه) و در مقابل آماده جنگ نهایی و سرنوشت ساز با دشمن در فلسطین در آستانه ظهور خواهند شد. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مواردی که می‌فرمایید می‌تواند امکان تطبیق با وضع تاریخی موجود داشته باشد و می‌تواند نداشته باشد. عمده آن است که بدانیم وقتی حرکتی توحیدی شروع شد و دشمنان حقیقت کار را به مقابله با آن حرکت کشاندند حرکتی که پشتوانه مبنایی و معرفتی آن سالک عارفی چون حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»می‌باشدو موحدینِ زمانه برای تحقق آن توحید تا مرز شهادت جانفشانی کردند، حتماً آینده از آنِ حرکت توحیدی است به حکم آن‌که همان شهدا پس از شهادت‌شان با آن نوع حیات تاریخی که نصیب‌شان شد «يَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ» (آل‌عمران/۱۷۰ ) آن‌ها خبر از پیروزی آن حرکت در آینده‌ای می‌شوند که مربوط به آن حرکت است و از این جهت بصیرت رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» که منوّر به بصیرت قرآنی است آن‌چنان تأکید دارند که آینده از آنِ نهضتی است که شروع شده. موفق باشید      

32418
متن پرسش

با سلام: من زمانی که کتاب و مباحث مصباح الهدایه را دنبال می‌کنم انگار گمشده ی خویش را جسته ام. و اشتیاق زیادی دارم تا جمله پایانی حضرت امام خمینی (ره) در پایان مصباح ۳۰ را یاد بگیرم. خواستم استاد من را راهنمایی کنند. احساس می‌کنم ظرفیت آن را دارم. حدود ده سال است که به صورت جدی تر در حال مطالعه هستم و درسیر مطالعاتی به کتاب مصباح الهدایه رسیده ام که برای دور دوم کلمه به کلمه در حال مطالعه هستم. شاگردان زیادی _ بیش از چند هزار نفر _ از دکترا تا زیر لیسانس نیز داشته و دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله طی ۶۰ جلسه کتاب مذکور شرح شد. ممکن است إن‌شاءالله بتواند در ارتباط بیشتر با آن کتاب کمک کند. صوت آن جلسات را می‌توانید از جناب آقای حاج آقا نظری بخواهید تا برایتان ارسال کنند. شماره تماس ایشان 09136032342  . موفق باشید

32413
متن پرسش

سلام استاد: با تو جه به اینکه تاریخ متافیزیک به اواخر خود رسیده و جهان آینده با توجه به انقلاب اسلامی می‌تواند جهان محبت باشد آیا کسی مثل آقای دولابی در آینده ی تاریخی ما (که انگار این آینده با عقل تکنیکی هم همراه است منتها عقل تکنیکی ای که با هویت ما نسبت دارد) نقش اساسی داد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم جناب آقای دولابی در مواجهه با آنچه نسبت با جهان مدرن متوجه شدند که جهان کینه‌مندی و کمّیّت‌گرایی بود، بابِ محبّت را و طوبای محبّت را برای افراد گشودند. البته بیشتر در امور فردی مدّ نظر هست و امری لازم و مفید می‌باشد. می‌ماند که ما امروز با حضور تاریخی انقلاب اسلامی همان موضوع را در امور اجتماعی و جهانی باید حاضر کنیم. عمده توجه به ضرورت گشودگی نسبت به سایر انسان‌ها و رویکرد محبّت‌آمیز به آن‌ها است که موجب حضور تاریخیِ خُلق محمّدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» خواهد شد. موفق باشید

32409
متن پرسش

سلام علیکم و رحمه الله: با آرزوی سلامتی برای استاد عزیزم، می‌خواستم تفاوت «واقعیت» را با «حقیقت» بدانم این دو چه فرقی با هم دارند؟ (در فلسفه) لطفا مثال هم بزنید استاد با تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه را که با آن روبه‌رو هستیم به اصطلاح آن را واقعیت می‌گویند که ممکن است آن واقعیت، باطنی داشته باشد و آن حقیقتِ آن واقعیت به حساب می‌آید مثل انقلاب اسلامی که واقعیتش همان چیزی است که امروز در تاریخ واقع شده، ولی حقیقت آن بسی بالاتر از آن است که فعلاً ما با آن روبه‌رو هستیم و آن حقیقت، اراده الهی است جهات نفی استکبار. موفق باشید

32400
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار سلام علیکم و رحمة الله. همان طور که مستحضر هستید، افرادی چه به ظاهر متدین و حتی روحانی (بیشتر در فرقه ضاله شیرازی ها) و چه افرادی غیر مذهبی (روشنفکرنماها) بویژه امروزه، بر تبل سکولاریسم و جدایی دین از سیاست (بخصوص نسبت به مسئله ولایت فقیه) مغرضانه یا جاهلانه می کوبند و این تفکر باطل و غیراسلامی را به شدت تبلیغ می‌کنند. ما اما حسب الامر رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای مدظله العالی موظفیم در راستای جهاد تبیین، با این خط فکری و انحرافی مبارزه کنیم. لهذا از حضرتعالی درخواست می شود در این مهم ما را یاری بفرمایید. استدلالات قرآنی و احادیث اهل بیت علیهم السلام که مؤید اسلام سیاسی و مسئله ولایت فقیه است قطعا مفید و کاربردی خواهد بود. بنده مطالب و استدلال هایی در مقالات و کتب مختلف خواندم اما منبعی (کتاب یا مقاله) که در این زمینه جامع و کامل کار کرده باشد (و تمام یا اکثر آیات و روایات اسلام سیاسی را شامل باشد) نیافتم. لطفا در این زمینه ما سربازان جهاد تبیین و دلسوزان اسلام و انقلاب را یاری بفرمایید. قبلا از عنایات حضرتعالی متشکریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کتاب «ولایت فقیه» خود دلایل خوبی در این رابطه مطرح نموده‌اند. در جواب سؤال شماره 32396 بحثی تحت عنوان «مبانی حکومت دینی» عرض شد که خوب است به آن بحث رجوع فرمایید. موفق باشید

32396
متن پرسش

در زمان هخامنشیان، داریوش یکم ادعا می کرد که اهورامزدا ایشان را به پادشاهی انتخاب کرده و جنبه دینی به حکومت خود می داد، حال برای ما باور چنین امری سخت است. آیا ولی فقیه نوعی بدعت توسط شیعیان نمی باشد؟ منشا انتخاب شخصی به عنوان ولی فقیه چیست؟! آیه صریح و واضح قرآن، امام معصوم!...منشا چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگان دین در رابطه با «ولایت فقیه» مفصلاً بر مبنای آیات و روایات و دلایل عقلی سخن‌ها گفته‌اند. بنده مختصری از سخنان آن بزرگان را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «مبانی حکومت دینی» عرض کرده‌ام که ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

مباني حكومت دينـي

در رابطه با جايگاه انقلاب اسلامي دو نکته را بايد مدّ نظر داشت؛ يک نکته در مورد جايگاه آن به عنوان نظام ديني، در مباني عقلي و شرعي است و نکته‌ی ديگر جايگاه تاريخي و اهدافي است که دنبال مي‌کند. در رابطه با مباني عقلي و شرعي نظام ديني به طور مختصر مي‌توان موارد زير را برشمرد:

1- در مباحث عقلي اين نکته روشن است که در هر موضوعي همواره مقام وحداني، عامل حفظ و بقاي جنبه‌هاي كثرت در آن موضوع است، مثل روح انسان که به عنوان مقام وحداني عامل حفظ و بقاي بدن است و تا نظر به بدن دارد مانع مي‌گردد تا بدن متلاشي شود و بين سلول‌هاي آن گسستگي ايجاد گردد.

از آن جايي که جامعه عبارت است از مجموعه‌اي از افراد که جهت رفع حوائجِ خود کنار هم آمده‌اند، اگر از طريق پذيرش حکم حضرت اَحد به مقام وحدت متصل نشود، نمي‌تواند داراي بقاء و حياتِ حقيقي باشد و به مقصدي که به دنبال آن است دست ‌يابد، بلكه حياتش دروغين و انسجامش وَهْمي خواهد شد. مثل بدن مرده‌اي است كه به واقع انسجام و يگانگي حقيقي ندارد و در آن صورت اعضای آن در اختيار يك هدف واقعي قرار نمي‌گيرد و زماني نمي‌گذرد که متلاشي مي‌شود. پس بايد نظام اجتماعي انسان‌ها، همچون نظام فردي‌شان، تحت تدبير و حاكميت حضرت «اَحد» باشد تا به ثمره‌ي حقيقي دست يابد و بر اساس قاعده‌ي ارتباط کثرت‌ها به وحدت، ادامه‌ي حيات متعالي در آن فراهم باشد.

2- خداوند در سوره‌ي شوري آيه‌ي 9 مي‌فرمايد: «فَاللّهُ هُوَ الْوَليُّ» يعني فقط خدا «وليّ» است و لذا فقط حكم خدا بايد در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصي و اجتماعي- حاكم باشد، و هرگونه حاكميتي در امور انسان‌ها كه مظهر حكم خدا نباشد، خلاف واقعيت جاري در هستي است.

3- براي حاكميت حكم خدا بر انسانِ مختار، «نبي» و «امام» نياز است. پس نبي و امام آينه‌ي نمايش حكم خداونداند و هيچ چيزي از خود ندارند، مثل آينه كه صِرفاً حكايت‌كننده و نمايش‌دهنده‌ي وجود شخصي است كه در مقابل آن است. در همين راستا امام باقر(ع) مي‌فرمايند: «بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا»[1] قلب هاي ما ظرف خواست و مشيت خداوند است چون او بخواهد ما مي خواهيم.

4- در زمان غيبتِ امام زمان(عج) براي اين‌كه رابطه‌ي انسان‌ها و جامعه با حضرت اَحد قطع نشود و حكم خدا در امور انسان‌ها - اعم از امور شخصي و امور اجتماعي- جاري و حاكم باشد، ضرورت دارد يك كارشناسِ كشف حكم خدا از طريق كتاب و سنت، در صحنه‌ي مديريتِ بالاي جامعه باشد تا اين نياز برآورده شود و جايگاه مراجعِ صاحب فتوي در امور فردي و وَليّ فقيه در امور اجتماعي بر همين مبنا است.

5- خدايي كه براساس حكمت بالغه‌‌اش هيچ نيازي را بي‌جواب نمي‌گذارد و بر همين اساس پيامبر و امام را براي بشر مي‌پروراند[2] در زمان غيبت امام زمان(عج) چون جامعه نياز به يك فقيه اَعْلم و شجاع و متقي دارد، اين چنين فقيهي را هم مي‌پروراند. حالا وظيفه‌ي مردم این است که از طريق خبرگان فقيه‌شناس او را كشف نمايند و اگر افراد در اين مورد حساسيت لازم را به‌کار نگيرند و تلاش نكنند، گرفتار حاكماني مي‌شوند كه افكار و خواست‌هاي خودشان را بر مردم حاكم مي‌كنند. در حالي كه فقيه، حكم خدا را بر جامعه حاكم مي‌كند، حکمي که مطابق فطرت همه‌ي انسان‌ها است و تمام ابعاد وجودي انسان را رشد مي‌دهد.

امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در کتاب ولايت فقيه با استدلال به لزوم وجود مؤسسات اجرايي و ضرورت اجراي احکام اسلام و ماهيت و کيفيت قوانين اسلام (احکام مالي، احکام دفاع ملي و احکام احقاق حقوق و احکام جزايي) و لزوم وحدت بين امت اسلام و ضرورت قيام علما براي نجات مردم مظلوم و محروم و همچنين با استناد به سنت و رويّه‌ی رسول اکرم(ص)و رويّه‌ي امير مؤمنان علي بن ابيطالب(ع)و... بر ضرورت تشکيل حکومت اسلامي در عصر غيبت تاکيد کرده و مي‌فرمايد: «اکنون که دوران غيبت امامu پيش آمده و بناست احکام حکومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا کند و هرج و مرج روا نيست، تشکيل حکومت لازم مي آيد. عقل هم به ما حکم مي‌کند که تشکيلات لازم است... اکنون که شخص معيني از طرف خداي تبارک و تعالي براي احراز امر حکومت در دوره‌ي غيبت تعيين نشده است، تکليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها کنيد؟ ديگر اسلام نمي خواهيم؟ اسلام فقط براي دويست سال بود؟ ...يا اين‌که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معيني را براي حکومت در دوره‌ی غيبت تعيين نکرده است، لکن آن خاصيت حکومتي را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان(عج)موجود بود براي بعد از غيبت هم قرار داده است. اين خاصيت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده‌ی بيشماري از فقهاي عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، مي توانند حکومت عدل عمومي در عالم تشکيل دهند. اگر فرد لايقي که داراي اين خصلت باشد به پا خاست و تشکيل حکومت داد، همان ولايت را که حضرت رسول اکرم(ص)در امر اداره‌ی جامعه داشت دارا مي باشد، و بر همه‌ي مردم لازم است که از او اطاعت کنند».[3]

امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در کتاب البيع مي فرمايند: «همان دلايلي که لزوم امامت را پس از نبوت اثبات مي‌کند، عينا لزوم حکومت در دوران غيبت حضرت ولي عصرg را در بر دارد... آيا مي توان تصور کرد که آفريدگار حکيم، امت اسلامي را به حال خود رها کرده و تکليفي براي آنان معين نکرده باشد؟ و آيا خردمندانه است که بگوييم خداوند حکيم به هرج و مرج ميان مسلمين و پريشاني احوال آنان رضا داده است؟ و آيا چنين گماني به شارع مقدس رواست که بگوييم حکمي قاطع جهت رفع نيازهاي اساسي بندگان خدا تشريع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟»[4]

آري، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي کشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهي ترين امور و واضحات عقل است، بي آن‌که بين زمان حضور و غيبت امام و اين کشور و آن کشور فرقي باشد.

آيت الله العظمي بروجردي به طور منظم و منطقي بر اثبات ولايت فقيه استدلال عقلي کرده و در بين کلمات خويش صراحتاً از نصب فقيه براي سرپرستي جامعه‌ی اسلامي سخن گفته است.ايشان، در باره‌ی اثبات ولايت فقيه و بيان ضوابط کلي و شئون و حدود ولايت مي فرمايند:

اولا: در جامعه اموري وجود دارد که مربوط به فرد خاصي نيست بلکه از امور عمومي اجتماعي است که حفظ نظام جامعه بدان وابسته است، نظير قضاوت، سرپستي اموال غايب و ناتوان و مجهول المالک، و حفظ نظام داخلي جامعه و پاسداري از مرزها و دستور جهاد و دفاع هنگام هجوم دشمنان و مشابه آن که با سياست مُدُن مرتبط است.اين امور از مواردي نيست که هر شخصي مستقلا بتواند عهده دار آن گردد، بلکه از وظايف سرپرست جامعه و آن کسي است که زمام امور اجتماعي مردم به دست اوست.

ثانيا: براي کسي که قوانين اسلام و ضوابط آن را بررسي کند، ترديدي باقي نمي ماند که اسلام دين سياسي، اجتماعي است و احکام آن به اعمال عبادي شرعي محض که هدف آن، تکامل فرد و تامين سعادت اخروي است منحصر نيست، بلکه اکثر احکام آن مربوط به امور سياسي و تنظيم اجتماع و تامين سعادت دنياي مردم است.مانند احکام معاملات و سياسات و جزاييات از قبيل حدود و قصاص و ديات و احکام قضايي، و مالياتهايي نظير خمس و زکات که حفظ دولت اسلام متوقف بر آن است.به همين خاطر علماي خاصه و عامه اتفاق نظر دارند که در محيط اسلام وجود سياستمدار و رهبري که امور مسلمانان را اداره کند ضروري است بلکه از ضروريات اسلام است.هرچند در خصوصيات و شرايط او و چگونگي تعيين او از سوي رسول اللهf يا با انتخاب عمومي، اختلاف نظر دارند.

ثالثا: بي ترديد سياست بلاد و تامين جهات اجتماعي در دين اسلام جداي از جهات روحاني و شئون مربوط به تبليغ احکام و ارشاد مسلمانان نيست، بلکه از همان صدر اسلام سياست با ديانت در هم آميخته و سياست از شئون ديانت محسوب مي شده است.رسول الله(ص) شخصا به تدبير امور مسلمانان مي پرداخت و امور آنان را سياست‌گزاري مي‌کرد و مسلمانان براي حل و فصل خصومت‌هاي خويش به وي مراجعه مي‌کردند. پس از آن حضرت نيز سيره‌ي خلفاي راشدين و غير راشدين و امير المؤمنين(ع) به همين منوال بود. آن حضرت پس از تصدي ظاهري خلافت، امور مسلمانان را تدبير مي‌کرد و براي ولايات، قاضي و حاکم منصوب مي‌فرمود.[5]

اين است مباني عقلي و شرعي حکومت ديني.

 

[1] - بحار الأنوار ، ج‏52، ص 51.

[2] - در راستای پرورش انسانی که حکم خدا را در جامعه جاری کند در مورد رسول خدا، حضرت علي(ع) در خطبه‌ي 193 مي‌فرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ.(ص)مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ» از همان لحظه‌اي كه پيامبر(ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگ‌ترين فرشته‌ي خود را مأمور تربيت پيامبر كرد تا شب و روز، او را به راه‌هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.

[3] - به کتاب ولايت فقيه(حکومت اسلامي)، امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373، ص 39- 40 رجوع شود.

[4] - به کتاب البيع، امام خميني،  مؤسسه اسماعيليان، ج 2، ص 461- 462 رجوع شود.

[5] - به کتاب البدر الزاهر في صلوة الجمعه و المسافر، حسينعلي منتظري، (تقرير لما افاده آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي طباطبائي)، ص 52- 57 رجوع شود.

32395
متن پرسش

سلام استاد گرامی: وقتتون بخیر. از خدای متعال میخام که بتونم منظورم را برسونم و پاسخم را بگیرم. ان شاء الله. استاد وقتی با اکثر کتاب‌هایی که در مورد دین در حوزه و دانشگاه تالیف و تدریس می‌شود روبرو می‌شوم یا با اساتید حوزه و دانشگاه که اتفاقا انسانهای خوب و بسیار فعالی در امر پژوهش و تالیف هستند برخورد کرده و صحبت می‌کنم ضمن احساس شور و اشتیاق به امر پژوهش و تحقیق در عرصه دین بعد از کمی فاصله زمانی و دور شدن از فضایی که آنها داشتند نوعی دوگانگی بین حال و هوای آن عزیزان و آثار برخی از علما مخصوصا آثار و رویکرد شما و حتی حال و هوای حضرت آقای خامنه ای احساس می‌کنم. خودم حال و هوای دسته دوم را ترجیح میدم و باهاش زندگی می‌کنم. آیا واقعا دوگانگی هست بین این رویکرد به اصطلاح کلامی به دین و پرداختن به ابعاد مختلف و تعاریف و... و رویکرد وجودی، فطری یا هر نام دیگری که مناسب حال و هوای امثال شمای عزیز است؟ با رویکرد شما ظاهرا در عرصه علم نظری و دانشگاهی نمی‌توان وارد شد. یه حالت کلافگی دارم انگار جامعه علمی ما به رویکرد و حال و هوای شما نیاز شدید دارد ولی مجالی برای ورود این حالت را در خود مهیا نکرده است و امثال بنده در عین اینکه ناخودآگاه از این فضاهای علمی و پیشرفت در آن و تالیف کتاب‌ها با استانداردهای حوزوی و دانشگاهی فاصله می‌گیریم (چون احساس می‌کنم حقیقت را حبس میکنن) گاهی حس می‌کنم باید بتوان در قالب این روش‌ها آن روحیه را به صحنه آورد، ولی انگار نمی‌شود. نمی‌دانم وظیفه ام چیست؟ ورود به این عرصه ها یا ماندن در فضای آرامش بخش و با خود به سر بردن ممنون از توجه و راهنمایی شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به خوبی کتاب‌های اصیل معرفتیِ خود را که میراث متفکران گذشته ما است مطالعه نمود ولی در تاریخی که با حضرت امام شروع شد، حاضر گشت با توجه به این‌که در مسیر تاریخی ما، بین ما و سنت‌هایی که در آن قرار داشتیم، نسبت به امروزمان گسست‌هایی پیش آمده و این منجر شده تا گذشته ما از جهاتی برای ما نامعلوم شود، نیاز داریم با خودآگاهی به این امر، سنت‌های قبلی را برای خود قابل فهم کنیم و این نوع ورود به سنت‌های گذشته را که با خودآگاهیِ مخصوص همراه است، حرکتی هرمنوتیکی می‌گویند که در آن نظر به تاریخ فهم‌ها است در بستر تاریخی خودشان و کوششی است برای فهم چیزی که درون نویسنده متن می‌گذشته و انسان در نگاه هرمنوتیکی با نوعی آشکارشدنِ معنا روبه‌رو می‌شود که ماورای مفاهیمی است که از ظاهر متن فهم می‌شود، از آن جهت که بالاخره فهم‌ها تاریخ‌منداند و باید با آن متن در تاریخی که در آن قرار داشته و به ظهور آمده، ارتباط برقرار کرد. موفق باشید

32394
متن پرسش

سلام بر استاد: با توجه به این که مطالعات عمیقی در زمینه سلوک داشتید و کتاب هایی هم نوشته اید و خوانده ام، می خواستم چند منبع دیگری که به نظرتون خیلی مفید استخراج کردند در مقاله و کتاب درباره موضوع مشخص کیفیت وصول به معرفت الله از منظر امام و علامه بیان کنید (موضوع رساله من همین عنوان است کیفیت وصول به معرفت الله از منظر امام خمینی و علامه طباطبایی) با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد به کتاب «مصباح الهدایه» از حضرت امام و کتاب «انسان از آغاز تا انجام» از علامه طباطبایی سری بزنید. موفق باشید

32381
متن پرسش

سلام و رحمت خدا: استاد عزیز؛ طلبه ۳۰ ساله ای هستم‌ و حدود ۱۰ سال است با کتابها و مطالبتان انس دارم. الغرض، از وقتی جملات دیروز حضرت آقا در باب «جهاد تبیین» و اینکه: «هرکس مرکزی و منبری برای حرف زدن با افکار عمومی مردم دارد در این زمینه موظف است» و «جهاد تبیین یک فریضه قطعی و فوری است.» را خواندم تپش قلب گرفتم. حس می‌کنم شب عاشورای من است و من آماده نیستم. افکارم سراسر فریاد: لوددت انی قتلت ثم نشرت الف مره ... اما قلبم لرزان است! دستی بر رسانه و کارگردانی و فیلمنامه و تدوین و گرافیک و فضای مجازی و... دارم دستی در کار فرهنگی بسیج و حدود ۲۰۰ نوجوان و جوان خطابه و منبر بدی هم ندارم خواستم از شما کمک بگیرم؟ چه کنم؟ و چطور لبیک خود را در میدان سردست بگیرم تا شاید از من نیز بخرند؟ بی صبرانه منتظر راهنمایی های تان هستم یا حسین علیه السلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف با نشان‌دادن حقیقت اسلام باید تبیین را جهادگونه به میدان آورد، مثل مباحث «معرفت نفس» و نکاتی که در تفسیر المیزان مطرح است و در جواب سؤال شماره 32380 نسبت به آن تذکر داده شد. و از طرف دیگر توجه به لجن‌پراکنی‌های دشمن و حیله‌های ناامیدکننده آن‌ها که از طریق توجه به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی خنثی می‌شود؛ می‌توان کار را جلو برد، إن‌شاءالله. «جهاد تبیین» نرم افزاری است، «درک دقیق دشمن و دوست» یکی از الزامات جهاد تبیین است؛ اینکه ما دقیقا بدانیم دشمن چیست و چه اهداف و برنامه هایی دارد و دوستان چه کسانی هستند و چه اهداف و برنامه هایی را دنبال می کنند. فهم دقیق این مسأله باعث می شود که ما علیه دوستان موضع نگیریم و به نفع دشمن وارد صحنه نشویم و آب به آسیاب دشمن نریزیم. موفق باشید

نمایش چاپی