بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24587
متن پرسش
سلام: ببخشید، آیا آیت الله بهاالدینی می توانست شخصیتی مثل امام خمینی شود؟ و آیا امام خمینی می توانست به ایشان کمک کند تا مثل ایشان باشند؟ تشکر. التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. این بزرگان متوجه‌ی تقدیر خود می‌شوند و در همان مسیر خود را رشد می‌دهند. موفق باشید

24567
متن پرسش
سلام: استاد شما در مباحث کتبی و صوتی تون درباره ی وحدت وجود عرفا توضیح فرموده اید؟ اگر آری در کدام یک از آثارتان؟ دوم اینکه نظر شما درباره وحدت وجود مدنظر عرفا چیست؟ چرا این عقیده ی وحدت وجود آنقدر مخالف داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها، به شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام جهت مطالعه‌ی «وحدت وجود» بپردازید. موفق باشید

24538
متن پرسش
با عرض سلام و تسلیت به جهت فوت فرزند گرامی استاد و معلمی دلسوز آقای طاهرزاده هم اکنون در حرم امام رضا دعاگویتان هستم. استاد من مباحث انقلاب اسلامی شما و شاگرد بزرگوارتان حجت الاسلام سید محسن موسویان را دنبال می کنم و به تازگی یه مبحث درباره انقلاب اسلامی از استاد موسویان گوش دادم که یکجای از صحبتشان گفتند روح انقلابی در میان بسیجیان و سپاه به میان آمده و یک مثال برایش ذکر کردند که تا مرزها دست بچه های سپاه افتاده امنیت برقرار شده و موقعی که دست نیرو انتظامی و ارتش بوده است به دلیل نداشتن روحیه انقلابی در این ارگانها مرز امنیت نداشته و الان که دست سپاه و بسیجیان افتاده امنیت برقرار شده (و اما استاد انتقاد من این است که من خودم سرباز نیرو انتظامی بودم و به عینه مشاهده می کردم که چه افراد مومن و متعهد انقلابی و با گذشت در این ارگان هستند) لطفا استاد اگر حرف استاد موسویان درسته برایم تبیین کنید که از چه منظری به این نتیجه رسیده (صلوات)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته می‌توان در بعضی موارد آن حرف را زد ولی حقیقتاً بزرگان ارتش به اقرار آقایان سردار رضایی و صفوی نقش بسیار مهمی در به نتیجه‌رساندنِ عملیات داشتند و این تنها در حدّ شهید بزرگوار صیادا شیرازی نبود. و در همین رابطه سربازانِ جان بر کفی را داشتیم که در کنار بسیجیان حماسه آفریدند. موفق باشید

24534
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم و رحمه الله: ضمن عرض ادب، احترام و تسلیت خدمت استاد بزرگوار و سایر رفقای موسسه لب المیزان و با آرزوی سعادت همه شما و رحمت واسعه حق برای فرزند استاد محترم. فایل های صوتی تحت نام «انقلاب اسلامی و وظیفه ای که پیش رو داریم» به نظر می رسد بخشی از شرح یک کتاب هستند! لطفا نام کتاب را بفرمایید. ضمنا در صورتی که از این دست موارد در سایت رخ می دهد به نظر حقیر بهتر است در عنوان آن ذکر شود که این موارد بخش هایی از شرح فلان متن هستند. با تشکر از استاد عزیز و سایر رفقا. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر. همان‌طور که متوجه شده‌اید مباحث مربوط به قسمت دوم کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» تحت عنوان « انقلاب اسلامی و وظيفه‌ای که در پيش رو داريم» می‌باشد. موفق باشید

24522
متن پرسش
سلام: تسلیت بنده را هم پذیرا باشید. ان شاءالله سلمان با اولیای خدا همنشین باشد. در جواب کاربری فرمودید «امید است که آن مصیبت، بسترِ رحمت واسعه‌ای باشد که از طریق آن متذکر راه‌های نرفته‌ای باشیم که با هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به آن‌هایی که گمان می‌کردیم باید از آن‌ها فاصله داشته باشیم؛ آن رحمت گشوده‌تر گردد» لفطا این جمله را بیشتر تبیین کنید. چگونه این مصیبت می تواند بستر رحمت واسعه حق باشد؟ آن راه ها چه راه هایی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که با نسل سوم، افق‌هایی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی گشوده شده است و آرزوهایی در آن‌ها به میان آمده است که برای تحقق آن‌ها باید نحوه‌ی دیگری عمل نمود و آن نسل دغدغه‌ی عمل به نحوه‌ی دیگر را دارند که آن، با گشودگیِ انقلاب در این تاریخ همراه است بدین معنا که باید بسیاری از افراد را که رویهمرفته انقلاب اسلامی را در مقابل استکبار پذیرفته‌اند، از آنِ خود بدانیم  و این معنایی است که بنده با مصاد ف‌شدنِ کسانی‌که جهت عرض تسلیت خدمت‌شان در جلسات ترحیم متوجه شدم و امیدوار به آینده‌ای گشتم که بزرگ‌تر از گذشته‌ی ما است. موفق باشید

24516
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و تسلیت خدمت شما: حاجی گاهی دیده میشه نزدیک راهپیمایی ۲۲ بهمن که میشه یا بعد از یک عملیات غرور آفرین رزمندگان اسلام تلویزیون اقدام به مصاحبه با زنان و دختران بی حجاب می کند به این منظور که این افراد انقلاب را قبول دارند. حال بحث در این است که گرچه این مطلب درست باشد اما خود این کار به بی حجاب نشان می دهد که انقلاب وضع حجاب من را قبول دارد و به بیحجابها این پیام را می دهد که با این حجاب ما مشکل ندارند. حالا آیا این کار درست است یا خیر و نشان دادن کلیپ های این نوع گزارش در میان زنان محجبه و بسیجی ها درست است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی بر اساس اسلام بر موضوعات نظر دارد، اسلامی که دارای ابعاد مختلف فقه اکبر و فقه اوسط و فقه اصغر است. بسیاری از مردم ما در عین آن‌که مسلمان هستند بعضاً مقیّد به احکام فقه اصغر نمی‌باشند و لذا نباید تصور شود که اینان به‌کلّی از اسلام بیرون می‌باشد. موفق باشید

24507
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تسلیت و آرزوی سلامتی برای شما ممنون میشم نظرتون رو راجع به این متن بفرمایید. «تاریخ جدیدی شروع شده است» بسم الله الرحمن الرحیم با مطالعه کتبی مثل «گلستان یازدهم» یا «یادت باشد» یا «سربلند» و از این قبیل کتب به فهمی می رسیم که از حقائق زمانه ماست. آری، شهدای ما نوعی جدید از ازدواج و تشکیل خانواده را برای ما نمایان کردند. آن ها با درک این حقیقت که مسافری بیش در این دنیا نیستند و سفر آن ها الی الله است برای خود همراه و همسفر گزیدند. همراه و همسفری که سیر او را تسهیل، تسریع و محقق کرد. همراه و همسفری که اگر نبود شاید هیچوقت آن شهید حقیقتا مفهوم حب الله، ایثار و فدای حق شدن را نمی فهمید و اگر هم می فهمید در جامه ی عمل پوشاندن به آن موفق نمی شد. آری شهدای ما ذیل حب الحسین علیه السلام که همان حب الله است بر یکدیگر در خانواده محبت کردند و محبت حقیقی را در عالم نمایان ساختند. محبتی از جنس روضه های خانوادگی شهید حججی که در آن روضه ها کنار همراهش تمنای فدای حق شدن می کرد و بعید نیست که این سعادت را مدیون همین روضه ها باشد. محبتی که ذیل محبت خدا بود تاریخی را محقق می کند که یک همسر از سوریه رفتن همسرش که در عرف مقرون با کشته شدن و جدایی از محبوبش است بسیار خوشحال شود. خوشحالی از جنس توحید و اخلاص نه از دل سیری، خوشحالی از جنس کسب رضایت ولی الله نه یک حس زودگذر. آری شهدای ما آموزش دادند که می توان نگاه دیگری به ازدواج کرد که در زمانه کنونی ما از خانواده دری گرانبها ایجاد کند و مردان را چون وهب و همسران را چون همسر وهب بار بیاورد. همچنین فرزندان آن ها را همان یاران در گهواره سید روح الله کند. همان ها که نیامده انتظار فدای حق شدن می کشند. ازدواجی نه برای محرومیت ها، نه برای دنیا و دنیا خواهی، ازدواجی از جنس سفر، از جنس مستقر در دنیا نبودن، ما بنایی برای استقرار در این دنیا نداریم و به قول شهید کاظمی ما اهل اینجا نیستیم. ازدواجی که اصلا فقط برای رفتن محقق شده است و در این خانواده همه ی هم و غم یک چیز است و آن رضایت الله است و چقدر کسب این رضایت در این فضا و در کنار همراه سهل است. دیگر باید این عینک را از چشم ها کنار بگذاریم که هر ازدواجی را صرفا برای ارضای امیال بدانیم، خیر ازدواج در زمانه ما تبدیل به نردبان ترقی سالکان راه حق شده است، نه صرفا نرده ی محافظ آن ها از افتادن در قعر چاه. بعید نیست که بگوییم در امر طلبگی نیز بسیاری از کسانی که همراه داشته باشند می توانند بهتر به وظایف خود عمل کنند و در فضایی واقعی تر زندگی کنند. که حاصل این در فضای واقعی زندگی کردن و مواجهه حضوری با مسیر بهتر عمل کردن آن ها است، چه در فضای درسی، چه در فضای تبلیغی و چه در سلوک عرفانی آن ها.... شاید فتح قله های تاریخ ما با همراه راحت تر است و به محقق شدن نزدیک تر. ما باید برای انقلاب و دغدغه انقلاب، این ظهور خدا در زمانه ی خود زندگی کنیم، معنای زندگی لله در این تاریخ این است. در نتیجه سایر دغدغه های ما نیز باید با این اصل کلی جهت پیدا کنند. آن گونه می شود که با فهم صحیح از زمانه ی خود و نیاز و وظیفه زمانه، خانواده هایی تشکیل می شود که تک تک اعضای آن خانواده و تک تک افعال آن اعضاء خار چشم دشمنان خدا و موجب خشنودی اولیا الله است. و هدف خلقت انسان که عبودیت باشد محقق می شود. همچنین دغدغه‌های نائب الامام بر مسأله جمعیت، بر مسأله ی خانواده، بر ترویج ازدواج ساده، بر تسهیل امر ازواج جوانان و... دلایلی روشن بر دغدغه دینی برای ازدواج است. آن که مفهوم سرباز بودن را بفهمد طبیعتا ازدواج مخل علم آموزی او نیست، بلکه مقوم مسیر اوست و از تکه های پازل سربازی اوست که منافاتی با علم آموزی اش ندارد. راجع به علم نیز ما نیامده ایم که درس بخوانیم که درس خوانده باشیم و برای خود شخصیت ایجاد کنیم که به ما بگویند عالم. ما آمده ایم در حوزه به حسب سرباز بودن خود درس بخوانیم و آنقدر بخوانیم که آن هایی که به آن ها لقب عالم اطلاق شد نیز شاید آنقدر نخوانده اند، ولی ذره ای تشخص عالم بودن به خود نگیریم. صرفا در جهت سرباز بودن خود زندگی طلبگی کنیم نه جهت کسب جایگاه اجتماعی یا حتی امیال نفسانی مثل لذت عالم بودن و چشیدن مزه ی علم. سرباز فقط ممتثل امر مولا ست نه به دنبال خودیت خود، او وقتی سرباز بودن را انتخاب کرد خودیت خود را نفی کرد و غیر از این حالت با فلسفه وجودی سرباز در تعارض است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات ارزشمندی را در این کلمات می‌بینم. آری! باید به این فکر کرد که راستی می‌شود در اوج به عشق همسر و فرزند، به عشقی بس عمیق‌تر و گسترده‌تر نیز فکر کرد؟ این معجزه‌ی بزرگ این قرن است که به دست حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به ظهور آمد و در این‌جا است که اگر جوانان ما دامان این عشق را بگیرند، دیگر برایشان این سختی‌هایی که آن‌ها را سرگردان و بی‌خانمان و بی‌ساز و برگ کرده است، مهم نیست. این‌جا است که بنده در عین ناراحتی از وضع بعضی از خواهران و برادران و این‌همه بی‌سر و سامانی که آن‌ها را در بر گرفته است؛ معتقدم حضرت ربّ العالمین می‌خواهد آن‌ها را به آن عشق متعالی دعوت کند. لذا دیگر تفاوت نمی‌کند که مثل همسر شهید سیاهکالی ابتدا با آن شهید زندگی کند و بعد با از دست‌‌دادن او وارد آن عشق عمیق و گسترده گردد، و یا مثل بعضی از خواهران از ابتدا در آن وادی وارد شوند. بحمداللّه می‌بینم خواهران و برادران به‌خصوص خواهرانی که چقدر زیبا به عطای حضرت ربّ العالمین که عطایِ عشق در این دوران است که حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» واسطه‌ی ظهور آن بوده است، به‌سر می‌برند. این است آن عشقی که خداوند در این دوران عطایمان کرده است تا از پوچی و نیهیلیسم دوران نجات یابیم. موفق باشید 

24501
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: بنده از خوانندگان کتب شما هستم و مطالعه آنها دریچه ای تازه به رویم باز نموده بخصوص آثارتان در بحث نفس و معاد. اخیراً کتاب مبانی معرفتی مهدویت را می خواندم. در صفحه ۹۹ کتاب – نحوه ظهور حضرت حجت (عج) – ما در کجای تاریخ ایستاده ایم؟ را مطالعه می کردم. عنوان داشته اید: این انقلاب آمده است که وضع موجود جهان را نفی کند. این ها می خواستند ما یک هلند و ژاپن بشویم. منظورتان چیست؟ آیا پیشرفت جامعه اسلامی نباید مد نظر باشد؟ آیا وضعیت کنونی جامعه، آن چیزی که عنوان داشته اید را، جوابگوست؟ اگر قرار به نفی وضع موجود است اول باید وضع بهتری را ارائه داد، بعد وضع موجود را نفی کنیم. حالا وضعیت اقتصادی را کنار می گذاریم (که خود جای بحث دارد فقر، بحث مفصلی دارد که در قرآن کریم و در روایات اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» به آن پرداخته شده است. در تعالیم دینی، گاهی از فقر مذمّت شده است. در این روایت و امثال آن، فقر را مصیبت دانسته‌اند. در روایت دیگری، فقر، مقدّمۀ کفر دانسته شده: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»؛ نزدیک است که فقر، به کفر انجامد [کافی، ج‏۲، ص ۳۰۷] یا سبب رو سیاهی دنیا و آخرت بیان گردیده است ‏ [بحار الأنوار، ج‏۶۹، ص ۳۰]. امیرالمؤمنین (ع) به محمّد حنفیّه می‌فرمایند: ای فرزندم! من برای تو از فقر می‌ترسم، پس از آن به خداوند پناه ببر که همانا فقر، دین را ناقص و عقل را سرگردان می‌کند و عامل دشمنی است. [نهج‌البلاغه، حکمت ۳۱۹]،) آیا وضعیت اسفبار اجتماعی، فرهنگی و بخصوص اعتقادات مذهبی مردم، آن چیزی که از انقلاب اسلامی انتظار می رفت را برآورده نموده است. آیا وضعیت موجود جامعه، جایگزین خوبی برای نفی وضع موجود جهان می تواند باشد؟ به اسم اسلام این همه دروغ و تزویر، ظلم و بی عدالتی بر جامعه رفته است، نگویید که سیاه نمایی است که وضعیت موجود خود گویا ست. ژاپن و هلند اسلامی درست کردن اشتباه است یا یک کشور عقب افتاده و ورشکسته و به ظاهراً اسلامی؟ وضعیت کنونی جامعه، این انتظاری که از انقلاب اسلامی می رفت نبود. نتوانستیم جایگزین خوبی برای نفی وضع موجود جهان ارائه بدهیم. متاسفانه وضعیت کنونی جامعه به گونه ای است که دین و امام زمان (عج) در بین آحاد افراد جامعه بطور حقیقی بیگانه اند. ظاهر را نمی گویم اعتقاد درونی افراد مد نظر است. کسانی هم که دم از دین و امام می زنند بخاطر مردم فریبی و دکان قرار دادن و به متاع دنیا رسیدن می باشد. که اگر غیر از این بود وضعیت جامعه این چنین نبود. (خیلی از مسائل قابل بحث است که در اینجا نمی گنجد) کتاب هایی از شما را که مطالعه نموده ام بی اغراق می گویم عالیست. اما بعضی مواقع از وضعیت کنونی جامعه مواردی مطرح می نمایید که بدور از واقعیت می باشد. باید قبول کنیم روی اعتقادات و کلاً ساخت انسان و جامعه مد نظر اسلام برای آماده سازی جامعه برای ظهور منجی کار نکردیم. مردم در این مدت بجز دروغ و فریب، بی عدالتی و تبعیض چیز دیگری ندیدند. متاسفانه فساد در تمامی لایه ها نفوذ کرده است افرادی با هیچگونه صلاحیتی به پست های بالا گمارده می شوند بدون هیچگونه ضابطه ای و صرفاً بر اساس رابطه، با این وضعیت آمده ایم تا وضع موجود جهان را نفی کنیم. آیا بهتر نبود بجای شعار های تو خالی و عوام فریب، روی جامعه ای نمونه و مد نظر اسلام کار می کردیم و از این طریق بجای ایجاد حوادث ظهور، شرایط ظهور را فراهم می کردیم. و انقلاب اسلامی را از طریق ایجاد جامعه مد نظر اسلام، به دنیا می شناسا ندیم و باعث صدور انقلاب اسلامی می شدیم. نه با وضعیت کنونی که از درون داریم از هم می پاشیم. مواردی را که مطرح کردم از سر دلسوزی و دردی که از این وضعیت دارم مطرح نموده نه از روی بغض و کینه. الان با این شرایط چقدر به شرایط ظهور نزدیک هستیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این سخنان‌تان به اندیشه و نظرات بنده نزدیک است. آری! ما با انقلاب اسلامی خواستیم زندگی بهتری را که در همه‌ی ابعاد جوابگویِ نیازهای مادی و معنوی ما باشد، جایگزینِ وضع موجود کنیم، در حالی‌که در حال حاضر در شرایطی هستیم که رویهمرفته نه اسلامی شده‌ایم آن‌طور که اسلام، جامعه را اصلاح می‌کند؛ و نه غربی. ولی باید از خود بپرسیم چرا فعلاً در چنین وضعی هستیم که بحث آن بسیار مفصل است و ریشه در تاریخ دویست‌ساله‌ی ما دارد. فکر می‌کنم با دنبال‌کردن شرح صوتی ۷۰ جلسه‌ی کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» راهی گشوده شود تا بدین موضوع بتوانیم کمی فکر کنیم. موفق باشید

24454
متن پرسش
سلام: شهید آوینی در مجموعه مقالات حکومت فرزانگان می نویسد: این نكته بسیار دقیقى است كه هر كسى را توفیق ادراك آن حاصل نمى‏ شود، چرا كه در نظر سطحى این دو رأى با یكدیگر قابل جمع نیست در روش سیاسى اسلام، این یك اصل است كه ۱. حتى براى آنكه امام مفترض الطّاعه و معصوم و وصىّ بلافصلِ رسول خدا (ص) مسندِ خلافت ظاهرى را نیز صاحب شود، بیعت مردم ضرورى است. ۲. و از آن سو قرآن نظرش درباره اكثریت مردم این باشد: { جملات شهید آوینی در همان مقالات: قرآن مجید با تعبیراتى بسیار عجیب و حتّى در اكثر موارد بسیار شدیداللّحن، نه تنها «رأى اكثریت» را «معیار مطلق حقّ» نمى‏ داند، بلكه برخلاف آن، «رأى اكثریت» را غالباً باطل مى ‏شمارد. نمونه آیاتى كه در این زمینه وجود دارد آن همه است كه به ناچار باید تنها به منتخبى از آنان بسنده كرد. در بعضى از این مجموعه آیات آن همه صراحت همراه با شدّت لحن موجود است كه ما را از هر گونه تأویل و تفسیرى بى‏ نیاز مى‏ كند. مثلاً آیه مباركه ۱۱۶ از سوره «انعام» كه مى‏ فرماید:«وَ اِن تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِى اْلاَرْضِ یضِلّوكَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ اِنْ یتَّبِعونَ الاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُم الاّ یخْرُصونَ» [و اگر از اكثریت مردم كره زمین اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد، كه آنان جز از «ظنّ» تبعیت نمى‏ كنند و جز «دروغ» نمى ‏ورزند]. و یا در آیه مباركه ۷۸ از سوره «زخرف» مى‏ فرماید: «لَقَدْ جِئْناكُم بِالْحقّ ولكِنَّ اَكْثَرَكُمْ لِلْحقّ كارِهونَ»(1) [ما حقّ را براى شما آوردیم، امّا اكثریت شما مردم از حقّ كراهت داشتید]. «كراهت از حقّ» در اینجا صفتى است كه قرآن براى اكثریت ذكر مى ‏كند. و یا در آیه مباركه ۱۰۶ از سوره «یوسف» مى‏ فرماید: وَ ما یؤْمِنُ اَكْثَرُهم بَاللّهِ اِلاّ وَ هُم مُشْرِكونَ» [و اكثریت مردم به‏ خدا ایمان نمى‏ آورند مگر آنكه مشرك هستند]. این آیه مباركه ناطق بدین معناست كه ایمان اكثریت مردم درآمیخته با شرك است. و در آیات دیگر اجمالاً اكثریت خلق را به صفاتى از این قبیل متّصف مى ‏دارد: «اَكْثَرَ النّاسِ لا یشْكُرونَ» (۲۴۳ بقره)؛ «اَكْثَرَ النّاسِ لا یعلَمونَ» (۱۸۷ اعراف)؛ «اَكْثَرَ النّاسِ لا یؤمِنونَ» (۱۷ هود)؛ (اَكْثَركُمْ فاسِقونَ) (۵۹ مائده) ؛ «اَكْثَرُهُم لا یعْقِلونَ» (۱۰۳ مائده) ؛ «اَكْثَرَهُم یجْهَلُونَ» (۱۱۱ انعام) ؛ «وَ ما یتَّبعُ اَكثَرُهُم اِلاّ ظَنّاً» (۳۶ یونس) ؛ «اَكثَرُهُمُ الْكافِرونَ» (۸۳ نحل)... و بالاخره مجموعه آیات قرآن درباره «اكثریت» حكایت از این دارد كه تمایلات اكثریت نه تنها با حقّ سازش ندارد، بلكه غالباً متناقض آن است.} این به ظاهر تناقض را چگونه می توان رفع کرد و جواب داد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با طلوع حرکتی توحیدی توسط پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید در مقابل فرهنگ شرک بر توحید تأکید کرد و در این‌جا رأی اکثریت هیچ جایگاهی ندارد تا این‌که آرام‌آرام انسان‌ها متوجه‌ی حقّانیت و زیبایی توحید شوند و در بستر نگاه توحیدی فکر کنند و تصمیم بگیرند. در این فضا است که خداوند به پیامبر خود توصیه می‌فرماید: «وشاورهم فی‌الامر» یعنی نگاه و نظر آن‌ها را نیز در میان آور. در همین رابطه بعد از تحقق نظام جمهوری اسلامی و گرایش مردم به عبور از فرهنگ غیر الهی است که رأی مردم ارزشمند است. موفق باشید

24384
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار. حقیر در حالتی قرار دارم که در محل کار و یا محافل خانوادگی افرادی شروع به اشکال در دین و حکومت اسلامی می کنند. و با ندایی درونی سکوت می شکنم و به مدد الهی در بیشتر موارد آنها را متقاعد می نمایم. اما آنها با اشکال و شبهه ای جدید در روز بعد به همان منوال ورود به بحث و جدل می نمایند و پاسخ مجدد من در طی چندین سال مرا خسته کرده، و وجودم را می آزارد. از طرفی سکوت نمی توان کرد و از طرفی با شروع بحث با این انسانها (که تعدادشان هم بسیار زیاد شده) دلگیر و مبقوض می شوم. از طرفی در کتاب رمضان دریچه رویت در باب شرط رسیدن به روزه واقعی لذت سکوت و بیان داستان حضرت مریم مرا به شدت به چالش کشید، چه کنیم؟ با زخم زبان ها، با کجی ها، با دغدغه اثر گذاری بر قلوبی که شاید بیدار شوند، با سکوتی که در نشکستنش لذت و در شکستنش قبض حاصل می شود. چه کنیم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها وقتی که انسان‌ها مایل و آماده‌ی شنیدن حقیقت باشند باید با آن‌ها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزش‌های دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینه‌ی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش می‌باشد، در این موارد به ما فرموده‌اند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبه‌رو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله‏ عليه» در دومين نكته از نكات نشانه‏ هاى الهام ملك و وسوسه شيطان مى فرمايد: «جدال و ستيز و نظرنمايى همه از وسوسه‏ هاى شيطانى است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنان‏كه بى حوصلگى در درك معارف الهى ريشه در وسوسه‏ هاى شيطانى دارد». خودتان تجربه كرده‏ ايد كه روحيه شيطان، ستيز است و خودنمايى. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن، گفت: «انَا خَيْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت ديديد دغدغه توجه به حق و اطاعت از حق نداريد، بلكه دغدغه استعلاء و بزرگ‏ كردن خود را داريد تا با بزرگ‏ كردن خود از سبك‏ شدن خود جلوگيرى كنيد، بدانيد كه كارتان شيطانى است و حتماً سبك مى شويد، چون خداوند در مقابل اين كار به شيطان فرمود: «انَّكَ رَجيم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بيرون شدى. در روايت از حضرت اباعبدلله عليه السلام داريم: «هر كس مجادله و ستيز را ترك كرد، در واقع ايمان خود را محكم كرده و همراهى دين خود را نيكو داشته و عقل خود را صيانت نموده».[1] چون با ترك جدال و ستيز، قلب آماده الهام ملك‏ مى شود، در آن حال انسان اصلًا جدال و ستيز نمى كند. بعضى مواقع مى خواهيد موضوعى را ثابت كنيد كه حق است، و روشن كنيد رقيب شما بر باطل است، امّا چون روش تان شيطانى است و حالت جدال و ستيز به خود مى گيريد، نتيجه لازم را به ‏دست نمى آوريد، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامى داريم كه ستيزه و مراء حرام است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «الْمِراءُ داءٌ دَوِيٌّ وَ لَيْسَ فِي‏الْانْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ ابْليسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلايُماري في ايِّ حالٍ كانَ الّا مَنْ كانَ جاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَيْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقايِقِ الدّين»؛[2] جدال و ستيز دردى است بسيار سخت و در انسان، هيچ خصلتى بدتر از آن نيست، و آن صفت ابليس است و منشأ اين صفت اوست، مجادله و ستيز نمى كند در هيچ حالى مگر كسى كه جاهل به نفس خود و جاهل به غير باشد، و از معارف و حقايق دين محروم باشد.» مراء و جدال ما را در معرض ستيزه‏ هاى شيطانى قرار مى دهد و قلب ما را مشغول مى كند، آن ‏وقت نور الهامات ملك در ما مى ميرد، براى همين بعد از مدّتى، عبادت شما تاريك مى شود و ديگر آن صفاى معنوى در روحتان نيست. ريشه ی ‏اين تاريكى را بايد در جدال‏ها و ستيزهايى پيدا كنيد كه شيطان شما را بر آن‏ها واداشته است. نظرنمايى؛ نيز از وسوسه ‏هاى شيطانى است يعنى بخواهيم فكر خود را به رخ بقيّه بكشيم كه اين يك نحوه «رياء» در كلام است و در قيامت به شخص مرائى يا رياكار در نزد ميزان گفته مى شود: ثواب عمل خود را از كسى بگير كه براى او آن عمل را انجام دادى. مسلّم دست او در آن حال خالى خواهد بود، و اين بلايى بود كه شيطان بر سر او آورد، چون مى خواست همچون شيطان به همه نشان دهد: «انَا خَيْرٌ مِنْه». يك ‏وقت مى خواهيم حق ‏نمايى كنيم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مى نمايانيم و هر چه كمتر خود را مطرح كنيم، بهتر توانسته‏ ايم حق را بنمايانيم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم خودِ حق برايشان مهم بود و نه استعلاى بر بقيه. حق به‏ خودى خود استعلاء دارد، ولى آن استعلاء و برترى كه ما براى خودمان اراده كنيم براى‏ ما ستيز و شيطنت به همراه مى آورد، ولى اگر خود را زير پا بگذاريم و برتر بودن حق را اراده كنيم برترى حقيقى كه همان حق است در صحنه مى ماند. «كَلِمَةُاللهِ هِيَ العُلْياء»[3] يعنى كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و بايد انسان‏ها برترى خدا را بخواهند، نه برترى خود را، اگر برترى خود را خواستند، در واقع از برترى حقيقى جدا شده و گرفتار پستى و خوارى شده‏ اند. كسى كه اهل ستيز و جدال است، عملًا خوارى و پستى را طلب كرده است. اگر برترى حق را بخواهيد در مقام تواضع قرار مى گيريد، ولى اگر برترى خود را خواستيد همان برترى، شما را خراب مى كند. مثل اين است كه شما آب را مى خواهيد تا خانه مردم را خراب كنيد، شما عملًا خود آب را نمى خواهيد، بلكه خرابى خانه مردم را مى خواهيد، ولى اين خراب كردن را از طريق آب انجام مى دهيد، اين ديگر آب‏ خواستن نيست، همچنان‏كه برترى خود را خواستن، برترى نيست، برترى ما به عبوديت ما است، خداى ما كه برترى اش در قلب ما براى ما پيدا شد و عظيم بودن او براى ما جلوه كرد، اين بايد براى ما شيرين باشد و نه برترى خودمان. اين از بحث‏هاى دقيق انسان‏شناسى است كه لازم است در جاى خودش دنبال شود. همین‌قدر بدانید که «مراء» ما را از گفت‌وگوهای ثمربخش محروم می‌کند. موفق باشید

 


[1] ( 2)-« مصباح‏الشريعه»، باب مراء، حديث دوم.

[2] ( 1)-« مصباح‏الشريعه»، باب مراء، حديث اوّل.

[3] ( 1)- سوره توبه، آيه 40.

24361
متن پرسش
سلام: مباحث انقلاب اسلامی و وظیفه ای که پیش رو داریم مربوط به کدام کتاب شماست؟ در این مباحث کدام کتاب را دارید شرح می دهید و از روی آن می خوانید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» از صفحه‌ی ۳۴۷ به بعد، بحث مستقلی است که به آن پرداخته شده است. موفق باشید

24355
متن پرسش
سلام و خدا قوت استاد چند مطلب ۱. این‌که انسانها در قیامت عریان‌ و گرسنه و... محشور می شوند برای همه انسان هاست؟ حتی شهدا؟ و این عریان بودن خب یک تحقیره و چرا خدا این تحقیر رو برای ما خواسته؟ حشر که قبل از حساب رسی و جهنمه پس چرا این عذاب رو قبل از حساب رسی برای عموم انسانها خواسته؟ ۲. درباره سوال ۲۴۳۴۰ که مسئله انتظار فرج از نیمه خرداد کشم هست، خواستم این متن از آیت الله حائری شیرازی (ره) رو خدمتتون تقدیم‌ کنم. سالها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم خیلی‌ها فکر می‌کنند چون رحلت امام در ۱۴ خرداد است، امام با شعر مذکور،‌ از رفتن خود خبر داده است. نه! منظور امام این نیست. منظور امام، استثناء بودن جریان نیمه خرداد است. نیمه خرداد، ثمرۀ هزار و صد سال غیبت کبری است. غیبت چطور شروع شد؟ نامه‌ای از سران شیعه برای امام یازدهم آمد که بیلان و هزینه کرد پول‌هایی که خدمت شما فرستاده‌ایم را به ما بدهید! حضرت یک کلمه جواب داد: «اگر امامت امر مستمری است، چرا چنین چیزی از اجداد و پدران من درخواست نشده است؟» و ازآن‌پس پرده سیاهی در اتاق ایشان نصب شد و مردم حق دیدن حضرت را نداشتند و فقط صدای ایشان را می‌شنیدند. امام بعدی که آمد، مردم حتی صدای ایشان را نشنیدند. فقط از طریق چهار نایب در مدت هفتاد سال با امام ارتباط داشتند. امام غایب شد تا چه بشود؟ غیبت ایشان برای آشکار شدن قدر و قیمت اوست. خداوند نعمتی را می‌گیرد که مردم قیمت این نعمت را بدانند. انسان در خوف، قیمت امنیت را می‌داند. در مرض، قیمت سلامت را می‌داند. در غیبت هم قیمت امام خود را می‌داند. هزار سال غیبت این اثر را داشت که مردم به قیمت امامت و قدر امامت آشنا شوند و برای نایب امام «جان بدهند». اولین هدایای خود را دادند و حکم اعدام امام، تبدیل به زندان شش‌ماهه شد. از آن زمان، مردم مرتباً شهید دادند. شهدای پانزده خرداد شهدای راه امام زمان هستند. شهدای «وثیقهٔ ظهور» هستند. حضرت یعقوب (ع) نپذیرفت که بنیامین را در اختیار برادران قرار دهد مگر اینکه وثیقه بدهند؛ چون به آن‌ها گفته بود «هَل آَمَنُکم عَلَیه إِلاَّ کمَا أَمِنْتُکم عَلَی أَخِیه مِنْ قَبْل» خداوند هم به ما می‌گوید: یازده امام دادم اما این دوازدهمی را بدون وثیقه نمی‌دهم. حضرت امام، پانزده خرداد را وثیقه اول می‌داند و تاکنون این وثیقه گذاری در صبر و بصیرت ادامه پیداکرده است و می‌بینید که انقلاب اسلامی در عالم، روزبه‌روز درخشان‌تر می‌شود؛ همان‌طوری که قبل از طلوع خورشید وقتی سپیده آمد، فضا مرتباً نورانی‌تر می‌شود. ما این سپیده را در نیمه خرداد می‌بینیم. منبع: کانال رسمی ایت الله حائری شیرازی خیلی ممنونم التماس دعای فرج یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این‌طور نیست که همه در موقف حشر عریان و گرسنه باشند. این مربوط به آن‌هایی است که خود را در جایی که همه‌ی ابعاد انسان ظهور می‌کند، خود را با تقوا نپوشانده‌اند و با تغذیه‌های معنوی سیراب ننموده‌اند. ۲. سخن آیت اللّه حائری شیرازی«رحمة اللّه‌علیه» در مورد «انتظار فرج از نیمه‌ی خرداد کشم» سخن بسیار ارزشمند و به‌جایی است. رحمت خدا بر آن مرد حکیم باشد. موفق باشید

24349
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده عزیز: ۱. در نقد روشنفکران دینی مانند سروش و ملکیان و شبستری کتاب «دین اندیشان متجدد» از آقای محمدمنصور هاشمی انتشارات کویر کتاب خوبی هست؟ کتاب «هویت اندیشان و میراث فکری سید احمد فردید» از همین نویسنده چطور؟ ۲. استاد عزیز آشنایی من با شما و کتاب هايتان در حوزه غرب شناسی مانند علل تزلزل تمدن غرب، گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی و... تاثیر زیادی بر نگاه من به غرب گذاشت و از طریق شما بود که من با آقای دکتر داوری اردکانی آشنا شدم و علاقه مند شدم که کتاب های ایشان درباره غرب و مدرنیته مانند درباره غرب را مطالعه کنم و انصافا چیزهای زیادی از ایشان آموختم مخصوصا اینکه فهمیدم نسبت ما با غرب به صورت رد و قبول مطلق یا غرب مخلوطی از چیزهای مثبت و منفی بی ارتباط با هم هست و ما مختاريم که مثبت ها را اخذ کنیم و منفی هایش را طرد کنیم، نیست. درست هست که غرب یک عالم هست ولی یک کل واحد مطلقاً خوب یا بد هم نیست و ما هم چاره ای جز تلفیق و گزینش چیزها از عالم غرب نداریم اما نباید با تقلیل گرایی و ساده انگاشتن پیچیدگی های تاریخ غرب تصور کنیم که غرب صرفا مخلوطی از چیزهای خوب و بد جدا از هم هست و ما هم می توانیم به راحتی اجزای این مخلوط را از هم جدا و خوبی های آن را گزینش کنیم، تفکری که هنوز هم در جامعه ما و متاسفانه در بین جریان های انقلابی و اسلام گرا وجود دارد. شاه بیت تمام حرفهای دکتر داوری توجه به امکان ها و شرایط تاریخی مدرنیته و خودمان هست و خطاب به جريان هایی که به دنبال توسعه و ترقی تاریخ غرب مدرن هستند می گویند باید با توجه به شرایط و امکانات تاریخ خودمان و با خودآگاهی تاریخی و برون رفت از تقلید و غربزدگی با همت قدم در این راه دشوار بگذاریم و از طرفی خطاب به جريان هایی که به دنبال عالم دینی ماورای مدرنیته هستند می گویند اولا راه بیرون شدن از وضع کنونی از درون جهان موجود می گذرد و تجدد را نمی توان دور زد و از کنارش گذشت بلکه اگر راهی گشوده شود آن راه را در درون باید جست و ثانیاً باید شرایط و امکانات و مقدمات این راه را فراهم کرد و با همت آن را طی کرد و با صرف دستورالعمل سیاسی و حکومتی نمی توان این امر تاریخی و کلان را متحقق کرد. در نهایت اما یک سوالی همیشه برای من مطرح بوده و آن اینکه آیا تأسی ایشان در فلسفه به امثال گادامر و هایدگر و نگاه تاریخی نگری به همه چیز باعث نمی شود ما به یک جور نسبی گرایی معرفتی دچار شویم؟ اینکه ایشان به همه چیز به صورت تاریخی نگاه می کنند باعث نمی شود ایشان به امری ماورای ادوار تاریخی بشری و فراتر از آن قائل نباشند؟ با توجه به اینکه کسانی مانند آقای عبدالکریمی که به هایدگر و گادامر اقتدا می کنند در نهایت کارشان به نفی ذات گرایی (در این صورت چیزی از اصول اعتقادی دین و شریعت باقی نمی ماند) و نفی اصالت دادن به امور دینی و معنوی ورای ادوار تاریخی که هایدگر و گادامر مطرح می کنند می کشد. اگر طبق فرمایش شما حساب آقای عبدالکریمی و تفکراتشان از دکتر داوری جداست پس چرا دکتر داوری کم و بیش به ایشان ارادت دارند و مثلاً مطالب کتاب پایان تئولوژی ایشان را تقریباً تایید می کنند؟ البته من با مباحث فلسفی آشنایی عمیق و مداوم نداشته ام و بیش تر مباحث غرب شناسی را دنبال می کردم ولی انگار احساس می کنم در عمق تفکر دکتر داوری یک جور نسبی گرایی تاریخی نهفته هست و ایشان همانند اشپنگلر حرکت تاریخ را ادواری می دانند به طوری که سیر حرکت تاریخ تکاملی نیست و هدف مشخصی ندارد و دوره های تاریخی می آیند و می روند و مثلاً همان طور که تاریخ غرب از ۲۵۰۰ سال پیش شروع شده و الآن در حال احتضار هست زمانی پایان خواهد پذیرفت و دوره تاریخی و عالم دیگری طلوع خواهد کرد و آن عالم هم سیر و مراحل و ظهور و افولی خواهد داشت و در نهایت پایان خواهد پذیرفت و عالم دیگری جایگزین آن خواهد شد و همین طور تا ابد این دور ادامه خواهد داشت و شواهدی هم از این نگاه ایشان در کتاب هايشان یافت می شود حال آیا فکر نمی کنید ارجاع دادن صرف جوانان انقلابی و دین گرا به دکتر داوری یا فردید فقط به خاطر آنکه ایشان تجدد را نقد می کنند بدون اینکه تفاوت بنیادین نگاه این افراد به دین، اسلام، ماوراءالطبيعه، تاریخ را متذکر شوید کار خطرناکی هست؟ شاید بگویید نباید جوانان حزب اللهی و دلبسته انقلاب اسلامی و امام خمینی خوشان را از تفکرات امثال دکتر داوری محروم کنند. قبول. من هم با واکنش های تند و کوته نظرانه و بدون عمق آقای عباسی در برابر تفکر فيلسوفانه دکتر داوری مخالفم و تاسف می خورم ولی به نظر من با وجود بهره های فراوانی که می توان از اشارات دکتر داوری در راه تحقق تمدن نوین اسلامی گرفت اما نگاه ایشان به دین، وحی، نبوت، نقش ولی معصوم در دنیا و زندگی انسان ها، حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا و قبل از قیامت اساساً با نگاه بزرگان دین و بزرگان تشیع تفاوت دارد و ایشان هم مثل آقای عبدالکریمی و دیگر اساتید غالب دانشگاهی ما این چیزها را سنتی و صرفاً متعلق به گذشته می خوانند و نقشی برای آن ها در جهان کنونی قائل نیستند و چه بسا بزرگانی مثل آیت الله جوادی آملی و مصباح یزدی را سنت گرا و بنيادگرا قلمداد کنند. شاید دکتر داوری مانند سروش، ملکیان، شبستری آشکارا کارکرد دین در زندگی بشر در تمدن سازی و تکامل تاریخ در حکومت جهانی حضرت مهدی در پایان دنیا را زیر سوال نبرند اما تلویحاً اصالتی برای آنها قائل نیستند و آنها را هم عرض امور بشری دیگر که ممکن است زمانی در یک دوره تاریخی اتفاق بیفتد و سپس بعد از سال ها افول کند و عالم دیگر جایگزین آن شود قلمداد کنند. هم چنین به نظر می رسد ایشان به رسالت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در فراهم کردن شرایط و مقدمات ظهور حضرت ولی عصر اعتقادی ندارند. آیا نگران این نیستید که با توصیه مدام و بی حد و حصر جوانان حزب اللهی (که زیاد اطلاعی از مباحث فلسفی و معرفتی ندارند و صرفاً علاقه مند به مباحث نقد مدرنیته هستند) به دکتر داوری باعث انحراف و اعوجاج آن ها در مسائل اعتقادی و معرفتی شوید؟ این اتفاقی است که احساس کنم برای من پیش آمده و مثل زمان قبل از آشنایی با دکتر داوری به تمدن نوین اسلامی و تحقق آن اعتقاد محکم و استواری ندارم. ۳. نظر شما درباره مقاله ای که اخیراً آقای حامد زارع با عنوان چه کسی ایدئولوگ انقلاب ۱۳۵۷ بود؟ سروش یا داوری؟ در روزنامه سازندگی نوشته چیست؟ آقای زارع در عین اینکه سروش و ادعاهای همیشگی او درباره دکتر داوری را نقد کرد، سروش و شریعتی و آل محمد و فردید و نراقی را فراهم آورندگان زمینه های انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ و پيشگامان مسابقه تجدد ستیزی معرفی کرد. دکتر داوری را به عنوان کسی که از همان قبل از انقلاب درباره ایده گزینش از غرب به تجدد ستيزان نقد کرده بود معرفی کرد اما مهم تر اینکه آقای زارع جوری از انقلاب اسلامی و اینکه سروش معلم جمهوری اسلامی در اراده سیاسی برای انقلاب فرهنگی بوده، صحبت می کند که انگار اساساً انقلاب اسلامی و تمام اتفاقات بعد از آن که به قول ایشان ناشی از تجدد ستیزی محض نخبگان ما بوده کار عبث و اشتباهی بوده و به اسم دفاع از دکتر داوری و حمله به سروش آشکارا انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال برده. چرا باید این مقاله که آشکارا انقلاب اسلامی را زیر سوال می برد در سایت ایشان منتشر و عملاً به ایشان منتسب شود؟ حتی با استناد به کتاب های اخیر ایشان نمی توانیم بگوییم ایشان اساساً فلسفه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را زیر سوال بردند و آقای زارع با نقل و قول ناقص و یک جانبه از کتاب های ایشان سروش را نقد کردند ولی چرا این مقاله که آشکارا سیاسی و جناحی و یک جانبه بود در سایت دکتر داوری منتشر می شود و آیا با رضایت و اطلاع شخص خودشان بوده؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را مطرح کرده‌اید. بنده آن‌چه می‌دانم را به طور اختصار عرض می‌کنم و انتظار دارم خود رفقا فکر کنند.

۱. آن دو کتاب از آقای محمد منصور هاشمی را نمی‌شناسم، ولی نظر شما برایم مهم است اگر نظر و برداشت خود را بفرمایید.

۲. به نظر بنده مطالبی که دکتر داوری مطرح می‌کنند را به خوبی تقریر کرده‌اید. ولی نمی‌دانم چرا از آن مطالب برداشت کرده‌اید که انسان با مطالعه‌ی نظرات ایشان یا نظرات هایدگر و گادامر، گرفتار نسبی‌گرایی می‌شود؛ در حالی‌که حضور حقیقت به صورت های مختلف در متن تاریخ، نحوه‌ای از حضور تشکیکی است و این، به هیچ‌وجه آن نوع نسبی‌گرایی که منکر هرگونه حقیقت باشد نیست.

۳. در موضوع حضور سنت‌های جاری در هستی و قرار گرفتن در آن سنت‌ها، نشانه‌ی عقلِ برتر انسان است و به یک معنا نظر به حقایق فراتاریخی است نه جبرِ تاریخ به آن معنا که انسان در تحقق شرایط زندگی خود دست‌بسته است و ما این را در آموزه های دینی خود به‌خوبی متوجه هستیم.

۴. در مورد نسبت آقای عبدالکریمی و آقای دکتر داوری باید با دقت فراوان مطلب را دنبال کرد. نمی‌دانم در مورد نظر آقای دکتر داوری نسبت به کتاب «پایان تئولوژی» دقت فرمودید یا نه؟ که چگونه خیلی ظریف دکتر داوری این‌طور شروع کرد که اولاً: آقای عبدالکریمی باید جواب آقای دکتر پورحسن را خودشان بدهند – دکتر پورحسن در انتقادی جانانه می‌گفت همان اشکالاتی که دکتر داوری به آقای مطهری در رابطه با تئولوژیک‌بودنِ افکار شهید مطهری دارد، به افکار دکتر شریعتی که آقای عبدالکریمی سختْ شیفته‌ی اوست؛ وارد است – و سپس دکتر داوری فرمود تئوس یعنی خدا، و هیچ‌وقت خدا پایان نمی‌یابد، و برای آن‌که عملاً حرفْ دهانِ آقای عبدالکریمی گذاشته باشد، فرمود منظور اقای عبدالکریمی آن است که باید دینداری را به افراد و جوامع برگرداند نه آن‌که دوران دینداری تمام شده است. در حالی‌که آن‌چه بنده برداشت کرده‌ام نظر آقای عبدالکریمی آن است که دوران دینداری تمام شده است؛ که بحث آن مفصل است. عرض بنده در هنر جناب اقای دکتر داوری است که چگونه همچون پیری مرشدگونه عمل می‌کند و امثال چنین ظرایفی در شخصیت آقای دکتر داوری إلی ماشاءاللّه است. مشهور است که آلکی‌بیاس در مورد سقراط می‌گوید: خدا بکشد سقراط را و وای اگر خدا خدا سقراط را بکشد. بنده در مورد دکتر داوری چنین شیفتگی را دارا می‌باشم.

5- می‌فرمایید راه دکتر داوری به تحقق تمدن اسلامی ختم نمی‌شود؛ نمی‌دانم به آخرین مقاله‌ی ایشان در اسفند ۹۷ تحت عنوان «ایران پر از مشکل است، اما مسئله ندارد» توجه داشته‌اید که در فرازی از آن مقاله می‌فرماید:

« ... در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است. برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق های باز خداحافظی می کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن -که نمی دانیم چگونه ممکن است- متصوّر نمی شود. زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با دردِ تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود. ما امروز به هر جا بخواهیم برویم باید از همین جا که ایستاده ایم آغاز کنیم...»

بنده عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی میان دو جهان» داشته‌ام که متن، و صوت آن را بر روی بنر سایت «لب‌المیزان» می‌توانید دنبال کنید.

6- عنایت داشته باشید که دکتر داوری استاد فلسفه است و نه یک معلم دینی؛ و لذا خارج از واژه‌های دینی سعی دارد در متن تفکر فلسفی سخن بگوید.

7- در موضوع ایدئولوژیک‌کردن انقلاب اسلامی می‌توان نقش سروشِ قبل از کتاب «دین فربه‌تر از ایدئولوژی» بسیار غلیظ دانست و البته معلوم است که این افراد پس از عدول از آن نگاه بنا دارند رقیب خود را متهم به عملی بکنند که خودشان بی‌تقصیر نیستند در آن حدّ که ملاحظه کرده‌اید دکتر احمد فردید را فقط به جرم انتقاد از دکتر سروش، نه‌تنها از حضور در دانشگاه ممنوع کردند، از هرگونه سخنرانی او را محروم نمودند. موفق باشید

24346
متن پرسش
سلام علیکم: در موضوع هنر شناخت روح زمانه، الان در این زمانه ما ۱۳۹۸زمانه چه زمانه ایی می باشد؟ آیا زمانه گوسفنده؟ یا... و چه کار کنیم که گرفتار این زمانه نشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه چیزی نمی‌دانم. ولی شواهد موجود حکایت از تجلی اسم قهّار خداوند برای دشمنان انقلاب اسلامی دارد که نمونه‌ی بسیار خوب و روشن آن را در تحقیر ترامپ به عنوان مظهر استکبار توسط رهبر معظم انقلاب می‌توان مشاهده کرد. موفق باشید

24340
متن پرسش
سلام: این که حضرت امام خمینی (ره) فرمودند انتظار فرج از نیمه خرداد کشم یعنی چه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید قضیه‌ی انتظار رحلت‌شان در میانه‌ی خرداد ماه بود. موفق باشید

24337
متن پرسش

سلام: الحمدلله به همراه تعدادی معلم انقلابی جوان اهل بحث و کتابخوانی می خوایم ان شاءالله یک دوره مقالات و کتب شهید آوینی رو مطالعه کنیم و هر هفته روی مطالب خوانده شده با هم تبادل نظر انجام بدیم. ان شاءالله. ولی هرچی دنبال سیر مطالعاتی کتب شهید آوینی می گردیم چیزی پیدا نمی کنیم. چون مقالات و کتب شهید در زمینه های مختلف اعم از هنر، غرب شناسی، انقلاب و ... هستند. لطفا راهنمایی بفرمایید که چگونه باید هر موضوع رو شروع کنیم و چه سیر و ترتیبی توی مطالعات داشته باشیم؟ اصلا از کدام موضوع شروع کنیم بهتره؟ با تشکر فراوان

متن پاسخ

 

24337- باسمه تعالی: سلام علیکم: از هر کجا که شروع کنید همان‌جا اول کار است. برکات خوبی حاصل می شود. رفقا کارهایی کرده اند از این قبیل:

عصر جدید

گزین گویه هایی از سید شهیدان اهل قلم

شهید سید مرتضی آوینی

۱. موعد سرنگونی فرارسیده است...

غرب ذاتی پارادوکسیکال دارد و این پارادوکس های پایانه ای، سرنوشت محتومی هستند که تمدن امروز به سوی آن راه می سپرده است. انفجار اطلاعات از همین ترمینال هایی است که تناقض نهفته در باطن تمدن امروز را آشکار خواهد کرد. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو بریزد مردم جهان خواهند دید که این دژ ظاهراً مستحکم بنیان هایی بسیار پوسیده دارد که به تلنگری فرو خواهد ریخت.  قدرت غرب، قدرتی بنیان گرفته بر جهل است و آگاهی های جمعی که انقلاب زا هستند به یکباره روی می آورند؛ همچون انفجار نور. شوروی نیز تا آن گاه که فصل فروپاشی اش آغاز نشده بود خود را قدرتمند و یکپارچه نشان می داد و غرب نیز آن را همچون دشمنی بزرگ در برابر خویش می انگاشت. تنها بعد از فروپاشی بود که باطن پوسیده و از هم گسیخته شوروی آشکار شد. اکنون در غرب، همه چیز با سال های دهه ۱۹۳۰ تفاوت یافته است. مردم با اضطرابی که از یک عدم اطمینان همگانی برمی آید به فردا می نگرند. آنها هر لحظه انتظار می کشند تا آن دژ اطلاعاتی که موجودیت سیاسی غرب بر آن بنیان گرفته است با یک انفجار مهیب فرو بریزد و آن روی پنهان تمدن آشکار شود. برای آنکه ردیف منظم آجرهایی که متکی بر یکدیگر هستند فرو ریزد، کافی است که همان آجر نخستین سرنگون شود. تمدن ها هم پیر می شوند و می میرند و از بطن ویرانه هاشان تمدنی دیگر سر بر می آورد. در آغاز، تمدن با یک اعتماد مطلق به قدرت خویش پا می گیرد و هنگامی که این احساس جای خود را به عدم اعتماد بخشید، باید دانست که موعد سرنگونی فرارسیده است. «انفجار اطلاعات»

۲. او این عالم را در درون خویش باز خواهد یافت...

تحولاتی که این روزها در کره زمین روی می دهد نوید عصر دیگری را می دهد که در آن ابوالهول از اریکه قدرت به زیر خواهد افتاد و غرب از هم فرو خواهد پاشید و تمدنی دیگر ، نه از شرق و نه از غرب ، که از خاورمیانه بر خواهد خاست. همین که دهکده جهانی آقای مک لوهان انکار شود و «وضع موجود» در خطر افتد به منفعت همه انقلابیونی است که عصر دیگری را انتظار می کشند. و مردم جهان هم اگر ترس از مرگ و عدم آرامش بر تفکر اتشان سایه نمی انداخت، در می یافتند که چقدر از وضع موجود خسته اند. کره زمین خسته است . بشر بعد از قرن ها زمین گرایی و خود پرستی احساس می کند که نیازمند عالم معنا است . او این عالم را در درون خویش باز خواهد یافت و به آن باز خواهد گشت، اما نه «بی رنج» بلکه «با رنجی بسیار» این دوران رنج اکنون سر رسیده است. «ايمان منجی جهان فردا»

۳. یک تحول انفسی به سوی قبله ای جدید...

روشنفکران سرگردان که دریافته اند منع مردم از راه دین تنها با ایجاد شک در بنیان های شریعت به قصد آشتی دادن دین مردمان با دنیای جدید و استحاله فرهنگ سنتی در فرهنگ غرب و انحلال عقل دینی در خرافه های علم نمای این روزگار میسّر است، در جست و جوی ترفندهایی برای عُرفی کردن احکام منطقی و اعتباری و اخلاقی غرب هستند، غافل که این تبدیل و تحول در فرهنگ متعارف، همواره سیری از درون به سوی بیرون دارد و تا یک رویکرد باطنی به تبع یک تحول انفسی به سوی قبله ای جدید ایجاد نشود، عُرف یک جامعه متحول نخواهد شد. پس اینان به تجدید نظری پروتستانتیستی در دین اسلام امید بسته اند، حال آنکه این عصر که باید آن را «عصر توبه انسان » نام نهاد، متناظر معکوس نهضتی است که در رُنسانس اتفاق افتاد. بشر یک بار دیگر – و این بار در سطح تمامی سیاره زمین – متوجه قبله معنویت شده است و این توجه به زودی همه معادلات و مناسبات را به هم خواهد ریخت و زمین از این وضع تعادل ناپایداری که در آن واقع شده است بیرون خواهد آمد. «آزادی قلم»

۴. زلزله ای که تمدن غرب را از بنیان ویران خواهد ساخت...

اضطرابی که بشر امروز را فرا گرفته است نشان از یک زلزله قریب الوقوع دارد، زلزله ای که تمدن غرب را از بنیان ویران خواهد ساخت و نسبت انسان را با خویشتن خویش و عالم دیگرگون خواهد کرد. از آنجا که تمدن امروز جهان را در تسخیر دارد، انقلاب فردا نیز یک واقعه جهانی خواهد بود و به یکباره همه عالم را خواهد بلعید. حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی _ و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی(س) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسان هایی جست که به خلیفه اللهی مبعوث شده اند. فصل الخطاب با انسان کامل است و لا غیر.آغازی بر یک پایان

5 این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد کرد...

عالم در گیر حادثه عظیم تحولی است که همه چیز را دگرگون خواهد کرد و این تحول، خلاف این دو قرن گذشته، نه از درون تکنو لوژی، که از عمق روح مجرد انسان بر خاسته است، استمرار این تحول هرگز موکول به آن نیست که تجربه تشکیل نظام حکومتی اسلام در  ایران به توفیق کامل بینجامد؛ این امری است که به مرزهای محدود نمی ماند و اگر رنسانس توجه بشر را از آسمان به زمین باز گرداند، این تحول بار دیگر بشر را متوجه آسمان خواهد کرد . این راهی است که انسان فردا خواهد پیمود و چه بخواهد چه نخواهد، لاییسم و اوما نیسم در همه صورت های آن محکوم به شکست هستند.پروسترویکای اسلامی وجود ندارد

6 فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه...

غرب نیز دوران تاریخی خویش را طی کرده است و اکنون رو به سوی اضمحلال و فروپاشی دارد . غرب و شرق سیاسی هر دو مظاهر تاریخی اومانیسم بوده اند و اکنون دوران اومانیسم به سر رسیده. رفع تباین ایدئولوژیک شرق و غرب سیاسی نیز از نشانه های تاریخی این حقیقت است. اکنون انسان بار دیگر از زمین و نفس خویش روی گردانده است و به عالم معنا و آسمان توجه یافته و این مستلزم انقلاب و تحولی دیگر است خلاف آنچه در رنسانس روی داد. انسان یک بار دیگر تولد یافته است و عصری دیگر آغاز شده و کره زمین پای در آخرین مرحله تاریخ پیش از پایان نهاده است. " فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه...." پروسترویکای اسلامی وجود ندارد

عصر تمدن غرب و سیطره روح سرمایه داری بر بشر به پایان رسیده و عالم در محاصره حقیقت است ....آدم فریب خورده و از بهشت حقیقت وجود خویش هبوط کرده ، اما دیگر توبه اش مقبول افتاده است و زود است که باز گردد: "فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه ." ...وفاق اجتماعي

 

7 خورشیدی تازه را در آسمان تاریخ...

انقلاب اسلامی ایران آغاز عصر جدیدی در كره‌ی زمین است كه دیر یا زود آثار تحقق آن را در جهان آینده خواهیم دید. این انقلاب صرفاً با وجه سیاسی تمدن غربی یعنی امپریالیسم رو در رو نیست. همان طور كه پیش از این عرض شد، مثل این سخن، مثل آن است كه بگوییم: «ما فقط با دندان‌های غول می‌جنگیم و به بقیه‌ی اعضایش كاری نداریم.» آیا می‌توان فقط با دندان‌های غول جنگید و با مغز آن كاری نداشت؟ انقلاب اسلامی ایران آغاز عصر فرهنگی جدیدی در عالم و سرمنشأ تحولی فرهنگی است كه در آینده بنیان همه چیز را، از اقتصاد و هنر گرفته تا سیاست و تمدن، زیر و رو خواهد كرد و طرحی نو در خواهد افكند. ریشه‌ی همه‌ی تحولات ظاهری فردی و اجتماعی در تحولات اعتقادی است و به‌همین علت است كه حقیر با یقین كامل و با اطمینانی اینچنین، درباره‌ی آینده‌ی جهان سخن می‌گویم، چرا كه اكنون امت مسلمان بار دیگر به پیمان نخستین خویش با آفریدگار جهان بازگشته است، به عهد الست:« ألست بربكم قالوا بلی» و این عهد الست، خورشیدی تازه را در آسمان تاریخ متولد ساخته است كه نور آن سراسر جهان را در خواهد نوردید و بنیان همه چیز را دیگرگون خواهد ساخت. ترقی یا تکامل؟

8 عصر توبه انسان در حیثیت کلی وجود آغاز شده است...

پیامبران بزرگ همواره در اعصار جاهلی مبعوث گشته اند واین نه فقط به آن علت است که در عصر جاهلیت ، بشر مستغرق در ظلمات بیش تر نیاز به هدایت دارد، بلکه به این علت است که در صیرورت تاریخی حیات بشر این قاعده کلی وجود دارد که انسان تا گرفتار عصری از جاهلیت نشود قابلیت هدایت نمی یابد و اصلآ حکمت وجود شیطان در قصه آفرییش آدم در همین جاست که اگر شیطان نمی بود که انسان را از بهشت حقیقت مثالی وجود خویش به زیر آورد ، او قابلیت «تلقی کلمات» و «توبه» پیدا نمی کرد. " انا لله و انا الیه راجعون " «دایره کاملی» است که عالم هستی را معنا می کند. تلاشی که این انسان بر مهبط خویش برای رجعت به حقیقت وجود خود می کند مجموع تحولات تاریخی است که از حجت اول تا حجت آخر روی می دهد.از رنسانس به این سو که آخرین عصر جاهلیت بشر آغاز شده، حیات تاریخی اقوام انسانی در سراسر سیاره به یکدیگر ارتباط پیدا کرده است تا بشر در حیثیت کلی خویش مصداق محقق بیابد و اگر تحولی روی می دهد برای همه بشریت یکجا اتفاق بیفتد. تعبیر «دهکده جهانی» نشان می دهد که آخر الزمان و عصر ظهور موعود رسیده است، چرا که آن تحول عظیم که بشر در انتظار آن است باید همه بشریت را شامل شود _که خواهد شد. در این آخرین عصر جاهلیت است که بشر در حیثیت کلی وجود خویش از آسمان معنویت هبوط خواهد کرد _ که کرده است _ و در همین عصر است که بشر در حیثیت کلی وجود خویش «توبه» خواهد کرد، که با پیروزی انقلاب اسلامی درایران _ که ام القرای معنوی سیاره زمین است _ این عصر نیز آغاز شده و می رود تا بالتمام همه زمین و همه بشریت را فراگیرد. .. عصر توبه انسان در حیثیت کلی وجود آغاز شده است و او می رود تا خود را باز یابد. آن که حقیقت را فراموش کند ، به مصداق "نسوا الله فانسیهم  انفسهم " خود را گم خواهد کرد و انسان امروز در یک رویکرد دیگر باره به حقیقت ، می رود تا خود را باز یابد.دولت پایدار حق

9 این سیاره به مرحله‏اى جدید از صیرورت خویش وارد شده...

عصر ما، عصر احیاء مجدّد اسلام و تمهید آن مقدّمات علمى و اجتماعى است كه مبناى تمدّن آینده بشریت در كره ارض قرار خواهد گرفت. براى ما مسلمانان، و خاصّه مسلمانان ایران، هیچ تردیدى در این زمینه وجود ندارد كه از این پس، تاریخ این سیاره به مرحله‏اى جدید از صیرورت خویش وارد شده كه مى‏توان آنرا «عصر توبه بشریت» نامید. این «توبه» كه آثار آن اكنون به روشنى در سراسر كره زمین تشخیص‏پذیر است، به سرعت به انحطاط تمدّن كنونى بشر كه ریشه در «استكبار شیطان» دارد خواهد انجامید و اهل زمین، اهلیت ولایت آل محمد(ص) را خواهند یافت و ظهور موعود اوّلین و آخرین را ادراك خواهند كرد ؛ چرا كه او عینِ ظهور و حضور است و این مائیم كه در غیبتیم و محجوب، و اینچنین بر ماست كه حجاب‏هاى ظلمت را به یكسو زنیم و اهلیتِ حضور بیابیم و زمینه‏هاى رجعت به مبانى اسلام را در همه ابعاد فراهم كنیم.رأى اكثریت

10 و او روایت تازه ای از چگونه بودن خویش باز خواهد گفت...

در اعصار جدید، وضع بشر در برابر جهان، یعنی « چگونه بودن »اش ، تغییر کرده است ...اکنون در سراسر جهان، همه ارواح منتظر دریافته اند که عصر تازه ای آغاز شده است. با این عصر تازه انسان تازه ای متولد خواهد شد – که شده است – و او روایت تازه ای از چگونه بودن خویش باز خواهد گفت... روح زمین عصر تازه ای را انتظار می برده است ...و انقلاب اسلامی طلیعه فردایی دیگر است؛ چشمه آب حیاتی است در دل این وادی ظلمات... انسان با تحولی که به تبع انقلاب معنوی اسلام در جهان ایجاد شده است وضع تازه ای در برابر هستی خواهد یافت. « من »، یعنی « کیفیت حضور انسان در عالم وجود » است که دیگرگون خواهد شد ...رمان و انقلاب اسلامی

11 هر دوره از تاریخ با عهد جدیدی آغاز می شود...

انسان در آغاز عصر تاریخی جدیدی است ... مشخصه اصلی انسان اختیار و آزادی اوست و همین اختیار است که تاریخ را بر اساس قواعدی ثابت و لایتغیر شکل می دهد. اگر انسان هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر هیچ تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. هر دوره از تاریخ با عهد جدیدی آغاز می شود که متضمن شکستن عهد پیشین است و لذا، در آغاز این تحول عظیم تاریخ، ما را نمی توان با توّهم امروزی بودن یا نبودن فریفت. اگر بنا بود ما معیارهای روز را بپذیریم، دیگر چه داعیه ای بود که خود را به رنج انقلاب و جنگ دچار کنیم؟ جنگ را بر ما تحمیل کردند تا این فکر تازه را به بند کشند و نتوانستند. روشنفکران و معاصر بودن

 

12 عصر آینده بلاشك از ‎آن اسلام است...

نظریه ترقی، تاریخ را در یك سیر ارتقایی خطی معنا می كند و بر این اساس، انسان این عصر را از همه اعصار گذشته كامل تر می بیند. آنها می گویند كه امروزه دیگر علم جانشین شریعت شده است و دانشمندان جانشین پیامبران، حال آنكه اصلاً تاریخ سیری « خطی» ندارد و صیرورت آن « ادواری» است... و همواره در پایان هر یك از دوران های جاهلی، انسان از طریق یك نهضت دینی به دورانی دیگر پا می گذارد كه عصر شكوفایی معنوی و روحانی است. ما اكنون در كشاكش یك چنین دوران انتقالی هستیم و عصر آینده بلاشك از ‎آن اسلام است. آیا شواهد تاریخی در سراسر جهان، و مخصوصاً در جهان اسلام، با صراحت این مدعا را تأیید نمی كنند؟ در جهان امروز كسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجره نورسته مبارك انقلاب، تنها نهال سبزی است كه در این برهوت خشك و تشنه روییده است. این عصر جاهلی از همه آن اعصار جاهلی دیگر در تمامی قرون پلید تر است و شیطانی تر. عار و ثمود و فراعنه، اشراعیت و نژادپرستی یونان و روم باستان، بربریت مغول ها و... همه و همه در این دوران جمع آمده اند، اما با نقاب های موجه آداب دانی و تكنولوژی و رفاه و حقوق بشر... و الفاظی تهی از معنا، از همین نوع. و در این دار المجانین بزرگ، صاحبان عقل و دل دیوانه می نمایند و باید هم كه اینچنین باشد. ..و راستش اگر خدا با ما، و روح خدا در میان ما نبود، اكنون از انقلاب اسلامی هیچ چیز، حتی یاد و نام و خاطره ای نیز باقی نمانده بود. اما آن آتش بر ما گلستان شد... و از این بیش باز هم خواهند دید و خواهیم دید كه چگونه سخن ما كه آوای اصیل فطرت الهی انسان است، قلب ها را و فردای جهان را تسخیر خواهد كرد و علم عدالت را بر فراز این ظلم آباد بر خواهد افراشت.

فرزندان انقلاب در برابر عرصه هاي تجربه نشده سينما

 

13 عصر ما عصر تجدید میثاق با خداست...

عصر ما عصر تجدید میثاق با خداست... اگر خدا انسان را به خویش واگذارد ظلمیتی جاودان زمین را یکسره تسخیر خواهد کرد. اما در هر عصری کسی می آید از خیل منذران و هادیان، تا آن عهدی را که انسان در عمق باطن خویش با خدای دارد تازه کند؛ میثاق فطرت را. و اگر نبودند اینان، تاریخ شاهد است که بشر روی از بت پرستی هرگز بر نمی تافت. و کاش بتها تنها همان اصنام سنگی لات و هبل بودند؛ بت خود را می پرستید و متعلقات و نیازهای خود را ، شیطان را و هر فرعونی را که داعیه ی  «أنا ربکم الاعلی» سر دهد؛ آمریکا را ؛ اهوای کج افتاده ی نفس اماره را، و بت هایی دیگر راجلوه های رنگارنگ طاووس دنیا را، بی شمار....تاریخ دین تاریخ تجدید عهد فطرت است ، عهدی که میان ناس و رب الناس بسته شده و امام امت (ره) برای این تجدید میثاق آمده بود، برای شکستن بت ها و آزاد ساختن انسان از قید اغلالی که بر جسم و جانش غلبه یافته بود. تحول تاریخی عظیمی نیز که از وجود او در جهان ظهور یافت، تنها با تحولات و انقلاب هایی قابل قیاس است که از وجود انبیای اولوالعزم جلوه کرده است.امام امت و انقلاب اسلامی را اینچنین باید شناخت: از طریق معرفتی که با تامل در تاریخ حاصل می آید؛ تاریخ انبیاء و نه تواریخ رسمی.هنر ، تاریخ و میثاق ولایت

14 تنها تحولی که خارج از عهد فرهنگی رنسانس روی می دهد...

جهان امروز در دوران انتقال از یک عصر به عصری دیگر قرار دارد و تا آنگاه که این انتقال به انجام رسد دیگر روی ثبات را به خود نخواهد دید. این دوران با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شده است و به این لحاظ، دهه شصت را باید اولین دهه از تجدید عهد محسوب داشت. غرب با شاخک های حسی خویش، فراتر از عوالم درک کامپیوتری، این حقیقت را در یافته است و بنابراین، می کوشد تا با اثبات سیادت خویش بر جهان راه را بر تصوراتی از این دست – که دوران تمدن غرب را پایان گرفته می دانند – ببندد. ... غرب با هر تحولی که منتهی به غایات او نگردد مخالفت خواهد کرد، اما میزان این مخالفت فی نفسه می تواند حکایتگر اهمیت مسئله حاضر در نگاه غرب باشد. بعد از چهار پنج قرن از رنسانس، انقلاب اسلامی ایران تنها تحولی است که خارج از عهد فرهنگی رنسانس روی می دهد، و لذا برای اَ حراری که حُریت را در استقلال از غرب می بینند، دهه شصت درخشانترین برهه تاریخ معاصر جهان است. بر همین قیاس، همه همت غرب نیز مصروف آن است که انقلاب اسلامی را در نظام گسترده و سیستماتیک فرهنگ خویش ببلعد. غرب انقلاب اسلامی را مبتنی بر تفکر سنتی ایران بعد از اسلام می بیند و لذا رودر رویی انقلاب را با خویش همچون مقابله « سنت و تجدد » یافته است و می داند که تهاجم خویش را باید متوجه نقاطی سازد که سنت و تجدد – به زعم او – به یکدیگر می رسند. يك هشدار

به کانال @gnoe_ir

سری بزنید صوت  میز گردی در باره اوینی در ان جا هست
موفق باشید

24285
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به اینکه شما تاکید زیادی روی حق الناس دارید و اینکه انسان صرف ماهو انسان دارای ارزش است حق انسانهایی که در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی و روحانی از نظر اقتصادی و روحی روانی آسیب شدید دیدند از نظر حقشان چه می شود؟ درست است که شما همیشه ندای وحدت می دهید اما وحدت در طولانی مدت!! مفید خواهد بود پس تکلیف حقوق ضایع شده افراد در کوتاه مدت!! و آنهایی که به این رییس جمهورها رای نداده اند!! و تعدادشان هم کم نیست پس چه می شود؟ نزدیک دو دهه از عمرمان!! که یکبار بیشتر به این دنیا نمیاییم برای ساختن ابدیت!! زیر تصمیمات این دو به نابودی کشیده شد. شاید بفرمایید که عرفا زیر همین سختیها به مقامات عالی دست یافتند خب پس تکلیف باقی عوام الناس که عارف نیستند اما کافر هم نیستند چیست آیا حقی ندارند؟ موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هرکس بنا به تشخیصی که دارد اگر در امری که موجب احیای حقوقی می‌شود کوتاهی کند، مقصر است. همان‌طور اگر در امری که موجب تضییع حقوقی می‌شود اقدام کند مقصر است. موفق باشید

24260
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد عزیز: استاد گرانقدر بنده اینطور که متوجه شدم خیلی از مشکلات ما ناشی از عدم ارتباط با سلوک امام (ره) است بنده گاه مشکلات پیچیده ای برایم بوجود میاد بعد جواب را در جملات امام می بینم حتی گاه مشکلات معمولیم هم می بینم قبلا توسط امام آن مرد بزرگ حل شده حالا سوالم اینه استاد شما در مورد بحث زن مباحثی ارایه دادید بنده هم به عنوان یه خانم تو این بحث تقریبا مطالعه داشته ام و دارم ولی دلم می خواهد این مبحث را بیشتر ذیل سلوک امام پیش ببرم کتب شما راجع به امام و مباحث مربوط به ایشان را به حمدالله دنبال می کنم ولی دوست دارم زن ذیل شخصیت امام را دنبال کنم لطفا بنده را راهنمایی کنید چطور بهتر میتونم اینطوری بیام جلو اولا، دوم استاد بنده گاه حرفهای این جبهه ای ها منظورم دفاع مقدس را و مشکلات اونها را می بینم فکر می کنم یه جور وارونگی گاه بین دو تا نسل اتفاق افتاده از یه جهت شما و خودم هم نظرم این هست که شما فرمودین نسل ها متناسب زمان خودشون تربیت نشدن ولی آیا این که بنده فهمیدم هم درسته؟ که بنده حس می کنم گاه بعضی افراد دارن مسئله را برعکس می بینن انگار یه آیه قران هم داریم راجع این موضوع نه استاد؟ ممنون استاد ازتون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر می‌کنم در فضایی که حضرت امام گشودند به نحو معجزه آسایی زنان معنای خاصی از زندگی را برای خود یافتند که نه معنای گذشته‌ی ما بود و نه معنای دنیای مدرن البته هنوز ما اول کار هستیم و زنان ما آن‌چه باید برای خود تعریف کنند را به اجمال دارند. به یاد آر فیلم «یتیم خانه‌ی ایران» را که آن خانم چگونه با نگهبانی خود، بالاخره به سالار کمک کرد که داروها را از قافله‌ی انگلیس مصادره کند و کودکان گرفتار وبا را نجات دهد. کار آن زن به ظاهر فقط نگهبانی بود ولی همین نگهبانی که عملاً حرکتی نرم است نقش آفرین بود. نگهبانی زنان ما در حفظ و حراست حیات دینی در این تاریخ هنوز به ظهور نیامده‌است. ۲. جوانان ما در شرایط بسیار سختی به سر می‌برند از یک طرف فضای باز دنیای بی بند و باری مدرن و از طرف دیگر علاقه‌ی قلبی آن‌ها به معنویت آن‌ها را در فشار قرار داده‌است امید است با افول دنیای غرب تکلیف آن جوانان نیز روشن شود و نه در نسبت با ازدواج این همه تنگنا در میان باشد و نه در حفظ ایمان چنین در زحمت باشند. موفق باشید

24256
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد گرامی: می خواستم بدانم کدام یک از شرح های کتاب مصباح امام را تهیه کنم؟ شرح آقای ممدوحی یا شرح دو جلدی آقای یزدان پناه. البته ما مبتدی هستیم و خیلی از اصطلاحات فلسفی سر در نمی اوریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم شرح آقای استاد یزدان پناه مطالب خوبی را به مخاطب خود متذکر می‌شود. موفق باشید

24253
متن پرسش
سلام علیک و ریحانه استاد طاعات و عبادات مقبول بارگاه احدیت اما بعد استاد شما در جلسات حکمت متعالیه در قم و همچنین در جلسات تمدن اسلامی در مرکز تخصص اسلامی که بنده هم در آن جمع توفیق حضور داشتم از افقی دیگر و ساحتی متعالی سخن گفتید و اینکه برای به صحنه آوردن این افق و نگاه در بستر این تاریخ با حضور انقلاب اسلامی باید طرحی دیگر اندازیم و نگاهی دیگر به خودمان و آینده ی پیش رویمان داشته باشیم و از هم سخنی و هم اندیشی به آن معنایی که سخن را از آن خود کنیم آن هم در بستر حکمت و عرفانی که در قدرت بحثی ما وجود دارد و توان و ظرفیتی که اندیشمندان ما دارند. همچنین در جلساتی که تحت عنوان خویشاوندی فلسفه اسلامی در ذیل مقاله ی استاد داوری داشتید فرمودید که استاتید ما با توجه به اینکه در مباحث حکمی از لحاظ تسلط به درس بسیار خوبند همچنین که در مقاله هم ذکر شده اما از اساسی ترین مساله آن که کدامند و بر مبنای کدام اصول و بنیاد بنا نهاده شده است غافل اند! و همچنین فرمودید با اینکه شرح استاد جوادی یکی از بهترین شروح حکمت متعالیه می باشد ولی باید در نظر داشت که حتی ایشان هم آن افقی را که امروز باید با آن در حکمت متعالیه بیندیشم را مد نظر ندارد، تا اینجا استاد شما این طرح را به صحنه آوردید که زین پس چه ؟ امروز آن حکمت متعالیه ای که با صدرا ما بدان نیازمندیم چیست؟ و با چه کسی در سیر درسی حوزه این حکمت را دنبال کنیم؟ و اساسا از کجا باید شروع کرد؟ چرا که می دانیم حضور یک فرهنگی مطابق با این زمان برنامه و بنیاد و مبنای مطابق آن را هم می خواهد تا آن را پایه ریزی کرد و باب گفتگو را با آن به روی متفکران آن گشود تا امکان تفکر در ذیل موضوع جدید رخ نموده فراهم گردد. بنابراین از این منظر با شما سخن گفتم تا لااقل برای این حقیر که در پی تعلیم و اندیشیدن هستم حداقل بابی باشد. استاد عزیز دغدغه های متعالی ساحتی فراتر از متن است می دانم، جنسشان قلبی است احساس حضور می طلبد و درک معنا می خواهد و ساحت اندیشه ای متعالی را می طلبد و ما در پی به صحنه آوردن این چنین دغدغه ای با شما هم کلام شدیم تا همدلی را به صحنه بیاوریم. الحاصل اینکه امروز راه را آنچنان می بینیم که اگر به صحنه بیاییم حکمت الهی ما نیز مطابق حضور ما در صحنه رخ می نمایاند و ما را در بر می گیرد و با کلام گشوده خواهد شد اما باز هم احساسم این است که گفتگوی این مطلب در زوایای آن باعث تذکری است برای اندیشیدن در این باب و حساس شدن اندیشه ها که امروز مطابق زمانه خود رو به شکوفایی است و ما باید برای شگوفایی آن اندیشه ها را متوجه کنیم. باز هم مرا عفو کنید که باعث اذیت شدم از بابت طول گفتار و وقت جنابعالی را تضیع کردم از باب کم مایگی در گفتار اما عذر ما را بپذیرید دردو دلی بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید تفکر،‌ تاریخی است یعنی باید بتوانیم مسائل زمانه‌ی خود را بشناسیم و راه حل‌های آن‌ها را بیابیم؛‌ حال اگر مسأله‌ی اصلی ما حضور در این تاریخ است با هویت انقلابی در مقابل استکبار در بستر اسلام،‌ مجبوریم جهت این امر پشتیبانی فلسفی و حکمی خود را به میدان آوریم تا اولا معلوم شود چه نوع نگاهی در مقابل نگاه اومانیسمی غرب در دست داریم و ثانیا چه نوع نگاهی در مقابل نگاه پوزیتیویستی به عالم داریم. موفق باشید

24242
متن پرسش
حدیث هست شخصی رفت پیش اهل بیت (ع) گفت من محب شما هستم، عاشق شما هستم، بهش گفتن پس آماده بلا باش یعنی چه؟ حدیث جعلی نیست؟ یعنی اگه محبت اهل بیت رو دارید آماده فقر و بلا باشید؟ منظور چیه؟ استاد عزیز لطفا کامل و به دو خط کفایت نکنید. چون این مطالب بنده رو متوقف کرده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که محبّ اهل‌البیت بودن یعنی در نوع زندگی که دیگر با استکبار و فرهنگ اهل دنیا نمی‌توانید کنار بیایید حاضر می‌شوید و این نوع زندگی همواره مشکلات خود را دارد هر چند ارزش آن بسیار فوق العاده است مثل نظام اسلامی با این همه سختی‌ها و جنگ‌ها و تحریم‌ها برای کسی که متوجه است برای احیای قرآن باید از این سختی‌ها نهراسید. موفق باشید

24231
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و التماس دعا. رهبر انقلاب در بیانات اخيرشان در دیدار با دانشجویان خطاب به آنان گفته بودند: ان شاء الله همه شماها زوال دشمنان بشریت، یعنی همین تمدن آمریکایی منحط و زوال اسرائیل را به لطف الهی خواهید دید. سوال من اینست که دقیقا منظور ایشان از این زوال چیست؟ آیا ایشان به کل نابودی غرب و مدرنیته (و یا به تعبیری پایان تام و تمام تاریخ غرب) را به ما وعده می دهند و یا منظورشان از زوال تمدن آمریکایی صرفاً پایان استیلا و سلطه آمریکا و غرب بر جهان است؟ چون همان طور که می دانید تاریخ و عالم غربی اکنون در حال انحطاط هست ولی همان طور که آقای زرشناس گفته اند پایان یک عالم تاریخی معمولاً چند سده به طول می انجامد و آغاز کور بحران انحطاطی یک عالم به معنای انقراض فوری و سریع آن نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همان نکته ی دوم درست باشد. زیرا بنا نیست مردم غرب منقرض شوند بحث در آن است که فضای استکباری غرب از عالم برچیده می شود و  تاریخ دیگری به ظهور می آید. تاریخی که انقلاب اسلامی متذکر آن است. موفق باشید

24230
متن پرسش
سلام استاد: نماز روزه هاتون قبول. مصاحبه آقای مهدی نصیری با میلاد دخانچی در برنامه سختانه رو دیدم. ایشون مطالبی رو مطرح میکنن که خواستم نظرتون رو دربارش بپرسم. ایشون معتقدن با توجه به سیطره مدرنیته تحقق تمدن اسلامی تراز در زمان غیبت ممکن نیست و ما میتونیم به صورت نسبی و درصدی از اون مثلا ۵۰ درصدش رو در زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... محقق کنیم. در ادامه وقتی مجری در مورد اشتباهات گذشتشون می پرسه ایشون جواب میدن باید سطح آرمان گرایی و اون چه رو که به مردم قول می دیم که می تونیم انجامش بدیم رو، پایین می آوردم و واقع گرا با مسائل روبرو می شدم و مثال می زنن اگه به اون زمان برگردن دیگه روی نفی ربا در نظام بانکداری مانور نمی دادن چون الآن ربا رو جز جدا نشدنی از بانکداری مدرن می دونن. ایشون اضافه می کنن اتفاقا ما باید به مردم واقعیت رو بگیم و اعلام‌ کنیم ما قادر نیستم تماما اقتصاد اسلامی یا نظام آموزشی اسلامی و ... داشته باشیم و بگیم قراره نسبتی از اون اجرا بشه. ایشون این دیدگاه رو نه استحاله و نه پشیمانی بلکه راهگشا، تکمیلی و اصلاحی برای انقلاب و جمهوری اسلامی می دونن. لینک مصاحبه ایشون رو هم براتون می فرستم. (صحبت های بالا مربوط به نیمه دوم گفتگو است.) https://www.aparat.com/v/fjag7 پیشاپیش ممنون. التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:می توان از جهتی با آقای نصیری همراه بود از آن جهت که ما هنوز در متن مدرنیته تنفس می کنیم ولی فراموش نکنیم که رویکرد فرایندی انقلاب بسوی اهدافی است  که آن عبور از مدرنیته است. موفق باشید.

24183
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی حضور شریف استاد سلام علیکم: الف: تفاوت وحی و اشراق در چیست؟ ب: چرا محمد (صلوات الله علیه) برای عبور دادن بشر از جاهلیت متحجر نیاز به وحی دارد اما خمینی (رضوان الله علیه) برای هدایت بشر از جاهلیت مدرن نیاز به اشراق دارد؟ تفاوت ساحت تاریخی این دو در چیست؟ با تشکر (روزی خواهد رسید که ما با عقل محمدی، مکتب صدرا، لطافت مکتب لائوتسه در شرق و هندسه مکتب هایدگر در غرب را پیوند می زنیم و جهان را برای حضور تاریخی حجت آماده می سازیم و آن روز روح فرمانده خود آوینی را آرام خواهیم یافت ....)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وَحی الهی در راستای ربوبیت پروردگار عالم است و دادن برنامه‌ای همه‌جانبه جهت هدایت بشر. حال هرکس در نسبت با وحی الهی می‌تواند بهره‌هایی چه در امور فردی و چه در امور اجتماعی نصیب خود کند. اشراقی که در رابطه با حضرت امام عرض شد در این رابطه‌ی اخیر است و هیچ ربطی به وحی الهی که بر پیامبران می‌شود، ندارد. ۲. آری! فکر می‌کنم جهان ظرفیت چنین حضوری را دارد و همان‌طور که شما می‌فرمایید همه‌ی انسان‌ها باید احساس کنند در جهانی زندگی می‌کنند که آن جهان، از آنِ آن‌ها است. موفق باشید

24129
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی حضور شریف استاد سلام علیکم: اگر بر این باوریم که پیامبران الهی نظریه پردازان سنن الهی هستند و ۱۲ امام هم مدیران و مجریان این سنن بر روی زمین هستند و نقش پیامبر و امام در کنار هم مکمل احیای حکومت الهی روی زمین است. سوال بنده این است چرا بعد از حضور هر پیامبر اولولعزم ما چندین امام معصوم برای تحقق وحی و تفکر آن پیامبر نداشته ایم و حضور امام تنها پس از آخرین پیامبر معنا پیدا می کند؟ حال ممکن است بفرمایید ما بعد از پیامبران تشریعی تعداد قابل توجهی پیامبر تبلیغی داشته ایم ولی پیامبران تبلیغی هم در نهایت نظریه پرداز بوده اند و نقشی که امام می تواند ایفا کند را نمی توانستند ایفا کنند. چرا هر پیامبر تشریعی پس از خود مستقلا نیاز به چندین امام معصوم برای عملی کردن وحی خود نداشته است و این تنها مختص پیامبر اسلام است؟ با تشکر. (ما برآنیم که لطافت مکتب لائوتسه در شرق و نظم مکتب هایدگر در غرب را با عقل محمدی مکتب صدرا پیوند زنیم و جهان را برای حضور منجی الهی آماده سازیم و این است رسالت ما سربازان لشکر آوینی)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره این دین آخرین پیامبر است که باید در پرتو حضور دین او تا قیامت به وسیله‌ی کسانی که آنان قلب‌شان مطابق قرآن است، بشریت متوجه‌ی مسیر هدایت شود. چنین شرایطی برای پیامبران قبلی نبوده است تا انتظاری این‌چنینی برای دین آن‌ها باشد. همان اندازه که آنان نوّابی برای ادامه‌ی دین و رساندن دین به پیامبر بعدی داشته‌اند، کافی بوده است. ۲. کار بسیار خوبی است وقتی متوجه‌ی حضور تاریخی خود در بستر انقلاب اسلامی باشیم و بدانیم هدف همه‌ی دانایی‌ها و معارف، رجوعِ بهتر به حضرت حق و به محتوای بیشتررساندنِ عبادات است. نکند بخواهیم با نگاه هایدگر، دین را ارزیابی کنیم. در حالی‌که با حقّانیتِ دین و سیره‌ی اولیاء الهی باید بقیه‌ی اندیشه‌ها را اندازه‌گیری کرد و استفاده نمود. آری! سفر به سرزمین‌های فکری بیگانه برای رجوع به وطن کار خوبی است. موفق باشید

نمایش چاپی