بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22477
متن پرسش
سلام: در جلسه یکشنبه درباره موطن خیال صحبت کردید ولی بنده رابطه آن با ظهور حقیقت یعنی انقلاب اسلامی را متوجه نشدم. قرار است با تربیت خیال چه صورتی را ببینیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جلسه‌ی قبل از جلسه‌ی اخیر، بحثِ نظر به تابلوی اسلامی به میان آمد و این‌که ماوراء جزئیاتِ هر تابلویی، حقیقتی بر کلیت آن تابلو جاری است که انسان از طریق نظر به آن تابلو به کمک قوه‌ی خیال به آن روحِ کلی منتقل می‌شود به همان معنایی که جسم را روحانی، و یا روحانیتی را جسمانی می‌کند. و در این جلسه سعی شد از این جهت نظری بر توانایی‌های قوه‌ی خیال بیندازیم. موفق باشید

22475
متن پرسش
سلام استاد گرامی: لطفا جواب شبهه زیر را بدهید: مملکت جمهوری چه نیاز به ولایت داره؟ آیا چیزی به نام دولت پنهان شنیده اید. جمهوریت یعنی برپایه خواست و‌ اراده مردم که نماینده آن ملت رییس جمهور است. اما در شیعه جایی برای انتخاب مردم نیست زیرا افراد برگزیده دارای مشروعیت آسمانی هستند نه زمینی. پس جمع شدن اسلامیت و جمهوریت به مانند جمع شدن آب و روغن است در هم ترکیب نمی شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که اگر ملتی ولایت الهی را در نظام سیاسی خود به صورت رفراندم انتخاب کردند و در این راستا شخصی که کارشناس کشف حکم خداست به عنوان ولایت فقیه پذیرفتند، و انتخاب و اراده‌ی خود را در این راستا شکل دادند؛ بازهم نمی‌توان گفت اسلامیت و جمهوریت با همدیگر جمع شده است؟ عرایضی در جزوه‌ی «پاس‌داشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» شده است می توانید آن را از روی سایت انتخاب کنید. موفق باشید 

22474
متن پرسش
سلام علیکم: حوصله ام از مقدمه ها به سر آمده پس بر من خُرده مگیرید این گونه پا برهنه دویدن در شروع را. بارها پیش از این تقلا کردیم صدایمان به گوش پیرمردی که در گوشمان می خواند «جوان شدن سر پیری را» برسانیم اما نه! هنوز هم نمی دانم او از کدام جوان شدن سر پیری گفت آنجا که ندانست ما دیگر امید به یکدلی را در سر هم نمی پرورانیم. خوب می دانیم پای انتظار مان نباید از گلیم انصاف تعدی کند و انتظار کوبیدن و از نو ساختن اندیشه ای سالخورده انتظاری بیخود و خارج از عدل است اما آیا آن پیر ِ جوان می داند امروز از شاخه های درخت اندیشه اش چه میوه ای به بار نشسته که ناامیدی مان از فردایی مشترک را به همراه داشته است؟ و آیا می داند این شاخه ها امروز دست و پای فهم مریدان و پیروانش را در هر ماجرایی بسته است؟ اندیشه کهنه اش خوش است اما قدمتی که نو را نشناسد، پیراهن در کدام وادی پاره کرده است که جدیدی که شبیه به کهنگی اش نباشد را به جا هم نمی آورد؟ نه. آن پیر ِ جوان خیال شنیدن صدای مان را ندارد. او با پاسخی مسجل با ما سخن می گوید و از سکوت و تردید و بازخوانی چندباره ابا دارد و گویی پیرمان که سر پیری خیال جوانی داشت در دروازه ای ایستاده است که از گل نخوردن های زبان انقلاب بیشتر دلهره به دل راه داده است تا پیش رفتن و شکافتن. امید است پیر جوان مان بداند ما در تلاش محض مفاهمه و تقلا برای پیدا کردن نقطه ای مشترک و یا کوبیدن سنگ بنای یک گفتگو، سخن آغاز نکرده ایم، که در خبری محض خبر با او خواهیم گفت: آنچه او دیروز کاشته است، آنطور پیش می رود که نقطه نگاه ها به فردا را مُکَدر ساخته است. امروز شاخه های اندیشه ی ساحت تان می شناسد و یا می داند خبر را؟ تکفیر و یا جدال خاصیت نشناختن و ندیدن است. آیا آن پیر جوان از آفت تکفیر و جدالی که در پستوی درخت کهنه اش به بار نشسته است، مطلع است؟ ما دست تنبیه به سوی شما دراز می کنیم که درشت گویی هایم را پشت دستی بزنید اما رسوا شدنمان می ارزد اگر آن پیر جوان بداند امروز آن درخت از دور چگونه می نماید و چرا اکنون در سینه مان هم دیگر با طاهرزاده ای که روزی مأمن تازه نفسانی گریخته و آواره بود، سخن نمی گوییم و تنها به نگاهی از دور بسنده می کنیم و با خویش زمزمه می کنیم گذار و هجرت را. ما از سایه ی پر مِهر آن درخت کهنه هجرت کردیم، مرثیه ی وداع مان را سرودیم و حالا یادداشتی را در پناه کَرم میزبان جا می گذاریم تا شاید بداند چرا ما این چنین کوتاه در سایه ی بزرگی اش سکنی گزیدیم. بدرود پیر جوان مهربان مان.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: صدای وداع جنابعالی از این حقیر را شنیدم. آری! «کز سنگ ناله خیزد روزِ وداعِ یاران» و این در حالی است که اصیل‌ترین همسُخنی در این تاریخ در بستر انقلاب اسلامی و اشارت‌های آن به ظهور می‌آید. آیا در سخنان اینجانب نظر به آن ذات نشده است؟ و یا آن ذات، ذات اصیلی نیست؟ می‌دانید که در طریقت امثال این حقیر، وداع با اشخاص مهم نیست، اما مهم آن است که بگویی با چه وداع کرده‌ای که این‌چنین زیبا، این وداع را به زبان آوردی و به زیبایی قصه‌ی وداعِ خود را سرودی. سرودِ وداع تو، هرچند وداع با من است؛ سرودِ زیبایی است. این بلبل‌زبانی، دل‌کندن از چیست که این‌چنین با طراوات است؟ می‌پذیرم که به قول حافظ:

میلِ من سوی وصال و قصدِ او سوی فراق

ترکِ کام خود گرفتم تا بر آید کامِ دوست

از این جهت من به این وداع راضی هستم. وقتی در این جنگل تاریک، تو راهی به سوی روشنی‌گاه بیابی و رهسپارِ آن شوی، ولی:

خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو

ای حیات دوستان در بوستان بی‌من مرو

چون حریف شاه باشی ای طرب بی‌من منوش

چون به بام شه روی ای پاسبان بی‌من مرو

لااقل وقتی با روزنه‌هایی از حقیقت آشنا شدی، اگر هم ما را شایسته‌ی همراهیِ با خود نمی‌دیدی لااقل گزارشی و خبری از آن‌چه یافته‌ای به ما هم می‌دادی! موفق باشید 

22468
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خاص به جناب استاد. نظر به وقایع اقتصادی و سیاسی اخیر و حساسیت موضوع و نیز با توجه به شرایط خاصی که انقلاب و نظام در آن قرار گرفته برای بنده و امثال بنده جای سوال است که اولا وظیفه ما در این شرایط چیست؟ شرایطی که مشکلات اقتصادی آنچنان همه را مشغول کرده که اصل نظام را زیر سوال می برند. نه می توان تایید حرفهایشان را کرد و نه می توان مشکلات را ندید. ثانیا تحلیل استاد از این شرایط چیست؟ چگونه می توان در جهت رفع مشکلات قدم برداریم در حالی که فساد در جای جای کشور رخنه کرده و دشمن نیز با بزرگنمایی و از طرفی تلقین نارضایتی مردم را رویگردان از انقلاب می کند. آیا به نظر شما دولت وقت سعی در ایجاد این نارضایتی ها ندارد تا بتواند از این طریق نظام و رهبری را مجبور به تغییرات اساسی نماید. اگر اینچنین است چرا اقدام عملی از طرف هیچ ارگانی در جهت مقابله با این جریان مشاهده نمی شود. تشکر از شما و آرزوی سلامتی و طول عمر برای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم دولت قصد ایجاد نارضایتی ندارد. ولی ظاهراً توانِ رفع چنین مشکلاتی از دولتی که به نحوی اشرافیت در آن جای دارد؛ برنمی‌آید. بالاخره این مشکلات حل می‌شود و باید با مردم همدردی کرد و مطمئن‌شان نمود که نظام مقدس اسلامی توان عبور از چنین مشکلاتی را دارد همان‌طور که توان عبور از جنگ تحمیلی را داشت. موفق باشید

22457
متن پرسش
سلام استاد: راجع به موضوعات زیر کتاب های معتبر معرفی کنید: ۱. سیره اهل بیت (ع) ۲. تاریخ اسلام از بعثت تا غیبت ۳. تاریخ انقلاب
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- مباحث صوتی استاد غنوی مطالب خوبی در این مورد دارد که خلاصه‌ی آن را در جزوات «هویت سیعه» که بر روی سایت هست می‌توانید داشته باشید 3- به نظرم جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» یا «تحلیلی از انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، کمک بکند. موفق باشید

22445
متن پرسش
سلام: ۱. باتوجه به این مشکلات اقتصادی و توصیه های مکرر رهبری بر جنگ اقتصادی، آیا صلاح می دانید ما نیز در شهر خودمان مشغول کارهای فرهنگی (جلسات قرآن، برگزاری مراسمات و ....) هستیم وارد این جنگ شویم و برای مدتی این فعالیت های اقتصادی را دنبال نماییم؟ البته این را از سر دغدغه ای که داریم و دوست داریم در هر زمان کمک حال رهبری و انقلاب باشیم عرض می کنم و گرنه نه فکر اقتصادی داریم نه سرمایه ای که بتوان کاری انجام داد ولی من باب وظیفه، می خواهم بدانم اگر الان باید وارد این جنگ شویم، با همان تفکر انقلابی ورود کنیم و ان شاءالله با دست خالی شروع به تولید ثروت برای جامعه نماییم یا اینکه باید بنشینیم و ببینیم دشمنان چگونه ما را تحت فشار قرار می دهند و دولتمردان چه می کنند و مردم چگونه تظاهرات می کنند و ما هم فقط کار تبلیغی انجام دهیم؟ البته با نظر به روح انقلاب اسلامی شک نداریم که این دوران هم قطعا به سود انقلاب و انقلابیون سپری خواهد شد و کوچکترین صدمه ای به انقلاب وارد نمی شود ان شاءالله. خلاصه اینکه وظیفه ما در این برهه از زمان که جنگ اقتصادی است چیست؟ ۲. اگر پاسختان به سوال اول مثبت است، آیا راه حل هایی برای نحوه ورود به عرصه اقتصادی و بخصوص کارآفرینی دارید؟ یا جایی یا کسی را سراغ دارید که بتواند به ما مشورت دهد و در تولید ثروت و کارآفرینی راهنمایی های لازم را انجام دهد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنیاد هر انسان که زندگی او را معنا می‌بخشد، عقاید و معارفِ متعالی است و موضوعات اقتصادی، فرعی است برای آن‌که آن اصل، درست جلو برود. لذا باید سعی کرد تا آن‌جا که ممکن است معارف انسان‌ها متعالی شود. آری! اگر به طور طبیعی شرایطی بتوان برای امور اقتصادی مردم ایجاد کرد، کار لازمی است، ولی بیش از این‌که مردم با فقر به زحمت بیفتند، با جهلْ نابود می‌شوند. کمک‌کردن به رهبری، در راستایِ تعالی انسان‌هایی است که همطراز انقلاب اسلامی باشند. موفق باشید

22454
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم: همانطور که مطلعید کم و بیش ارتباطاتی با دانشجویان دارم و خدا را شکر ارتباطات خوبی هم هست. از دانشگاه هایی مثل دانشگاه تهران و صنعتی شریف گرفته، تا دانشگاه امام صادق (ع)، علاوه بر این با اساتید متعهد آنها نیز ارتباط داریم. غرض چند سوال است : ۱. در ارتباط با اساتید دانشگاه، و در رابطه با مشاوره های علمی که رخ می دهد، آن نخ تسبیح را چگونه می توان یافت که وحدت حوزه و دانشگاه از دل آن بیرون بیاید؟ یعنی چگونه سوالاتی و یا چگونه ارتباطاتی باعث محکم شدن اینگونه پیوندهای حوزه و دانشگاه می شود؟ ۲. برای هرچه بهتر محقق شدن وحدت حوزه و دانشگاه چه باید کرد؟ ۳. در ارتباط با دانشجویان با دو گروه مواجه شدم، که جواب علمی و اقناعی هر دو گروه را می توانم بدهم، منتها قبل از پاسخ، گفتم با شما هم مشورتی کنم. گروه اول: فلسفه غرب را بیگانه دانسنه، و به کل مغایر اسلام می دانند و می گویند اگر قرار باشد فلسفه ای مورد تدقیق قرار گیرد، آن فلسفه اسلامی است. عموما مذهبی هایمان اینگونه اند. گروه دوم: فلسفه اسلامی را متاثر از تعبّد دینی می دانند که باعث انتزاعی شدن مباحث شده است. عموما این افراد که اینگونه می نگرند کمی از ظواهر دینی بدور بوده و کمی هم احساس روشن فکری می کنند. توانایی پاسخ هر گروه را دارم. منتها، به دو دلیل از پاسخ امتناع کردم موقتا، ۱. بدلیل اینکه کمی تامل و فکر کنم. ۲. شاید کلاسی معرفتی تشکیل دهیم برای تدریس ده نکته از معرفت نفس، به همین خاطر با خود گفتم، تمامی اینها را می توان زیر سایه معرفت نفس آورد و گرفتار مباحث حقیقی کرد. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. ۴. آیا تقویت مطالبه مردم در این جهت که مفسدین باید مجازات شوند، باعث اختلال در نظام می شود؟ یا اینکه می تواند در این پیچ تاریخی بعنوان آب سردی روی روح داغدیده مردم باشد؟ ۵. آنقدری حوزه به من فشار وارد کرد که با خود می گویم از حوزه خارج شوم و به راحتی با ارتباطی که با اساتید گرانقدری مثل حضرتعالی دارم مباحث علوم اسلامی خود را تا سر حد اجتهاد و تخصص برسانم. احساس می کنم حوزه مانع شده برایم که درس بخوانم! شاید در نگاه اول این جمله خنده دار نیز بنظر برسد ولی بواقع برای من اینطور است. یعنی حوزه می گوید: طلبه باید تمام زندگی اش را بگذارد در حوزه بماند و خاک حجره بخورد و مباحثه کند ...، حرف بدی هم نیست. ولی این نسخه را برای همه افراد پیچیدن حوزه را به انزوا کشانده، و ریزش حوزه را نزدیک به دو برابر کرده. حال در این نظام درس خواندن به نظرتان سخت نیست؟ اصلا نمی دانم چرا روحیه ام طوری شده که کلا تحت هیچ نظام آموزشی ای نمی توانم درس بخوانم. یا من ایراد دارم یا این نظامهای آموزشی ایراد دارند. تشکر، التماس دعای فراوان، یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- رویکردهای کلّی در مورد اقتصاد باید به میان آید و آن اصالت‌دادن به کار است و نه اصالت‌دادن به صرف سرمایه  2- علوم انسانی اسلامی در این مورد نقش مهمی دارد. 3- مباحث معرفت نفس کار مهمی است ولی نباید در این تاریخ، از فلسفه‌ی غرب غافل بود 4- مفسدین اصلی از آن جهت که موجب اخلال در نظام هستند، مهدورالدّم می‌باشند 5- حضور حوزه‌ی علمیه مسیری است که انسان بتواند در کسب دانش در عین تأمین مختصرِ مالی، شرایطِ کسب دانش را داشته باشد وگرنه اگر انسان مشکل چندانی از نظر تأمین مالی در کسب دانش نداشته باشد، می‌تواند خود را آزاد کند. موفق باشید

22453
متن پرسش
سلام: حضرت امام فرمودند ما باید این انقلاب را به سایر بلاد صادر کنیم. حالا سوال این است با توجه به این موارد: بانکداری ربوی، تضعیف حقوق محرومان، شکاف طبقاتی، برباد دادن محیط زیست، اختلاس و چپاول بیت المال توسط مسئولین، عدم کارایی مسئولین رده بالا، تبعیض در بین اقشار مردم از بیت المال، حساب ویژه آقازاده ها از بیت المال و بلوکه کردن آن در خارج از کشور و.... آیا این انقلاب نیاز به انقلابی دیگر ندارد و ما چه چیز از این انتقلاب را باید صادر کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون انقلاب اسلامی حقیقتی دارد ماوراء این ضعف‌ها؛ می‌تواند حساسیت لازم را نشان دهد، وگرنه مثل سایر حکومت‌های دنیا هضمِ این چپاول‌ها می‌شد. آری! چون معده‌ی انقلاب سالم است، این نوع غذاهای مسموم را بیرون می‌ریزد و این‌هم به جهت نورِ ولایت فقیه است وگرنه دولت‌ها به خودی خود هضم این نوع چپاول‌ها می‌شدند. موفق باشید

22442
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز سوال اولم این است که وظیفه جوان انقلابی در برابر قوه قضائیه ای که در مقابل مردم عادی قاطع، خشن و بی اغماض است ولی در مقابل اختلاس گران و دزدان و خائنین به نظام و جاسوسان و . . . مهربان و با اغماض و اهمال است تا حدی که اکثر آنها یا فرصت فرار از کشور را داشته باشند یا پشت اهمال قوه قضاییه پنهان شوند تا نامشان با حروف مقطعه مانند ب ز ، م ه برده شود چیست؟ سوال دومم اینست که چرا رهبری نسبت به این قوه که انتخاب رئیس آن بر عهده ایشان است کاری نمی کنند و اگر کاری می کنند چرا نتایجش در سطح جامعه ملموس نیست؟ استاد عزیز مطمئن هستم که این سوال بسیار از جوانان انقلابی است که چرا حضرت آقا ریاست قوه قضائیه را عوض نمی کنند و حالا می گوییم رئیس جمهور را مردم انتخاب کرده اند اما ریاست قوه قضائیه را که مسقیم توسط رهبری تعیین می شود و اتفاقا با اهمال ها و سستی هایش نقش بسیار موثری در رواج فساد در جامعه امروز ما دارد عوض نمی کنند؟ و چگونه می شود با قوه ای مبارزه کرد که ریاستش را حضرت آقا تعیین می کند؟ اینها را می گویم نه به این دلیل که کار رهبری عزیز را اشتباه بدانم بلکه به این دلیل که توجیهی قابل قبول توسط شما در این باره گفته شود تا ما هم با فهم قاصر خود دلیل این موضوع را بفهمیم و دلمان نسبت به این همه بی عدالتی آرام گیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید به آخرین صحبت‌های مقام معظم رهبری در مورد قوه‌ی قضاییه بیشتر فکر کرد تا متوجه‌ی این امر باشیم که در عین ضعف‌های قوه‌ی قضائیه بهترین راه حلّ، راه حلّی است که رهبری پیش گرفتند. فکر نمی‌کنم رفقا با دقت به سخنان رهبری در آن مورد توجه کردند تا هم متوجه‌ی تنگناها بشویم و هم بهترین راه حل را همانی بدانیم که نایب حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برای بقای انقلاب پیشه کردند. موفق باشید

22440
متن پرسش
استاد عزیز سلام: توفیق شده با جلسات «گوش سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» شما همراه شده‌ام. یکی از دوستانِ دیگر که با خیلی از مباحث شما انس دارد امروز از حس من نسبت به بحث ندای بی صدا پرسید. جواب من این بود: ندای بی صدا از جنس همان کاریست که شیخ اشراق در جمع متعصبان خشک مغزِ زمان خودش انجام می داد، و استاد طاهرزاده هم به همان اندازه در معرض خطر، ندای بی صدا همان جلساتِ سماع صوفیانه است اما به سبک انقلاب اسلامی و در زمانه انقلاب اسلامی، خیلی شجاعت و شهامت می خواهد که در دهه ۴۰ انقلاب که بدترین اوضاع اقتصادی است اینگونه لطیف و دقیق با ذات انقلاب مواجه شد و آن‌ را به سخن آورد و به مشاهده آن نشست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی خودش در هر مرحله‌ای خود را به صورت مناسب آن مرحله می‌نمایاند تا انسان‌ها را از روزمرّه‌گی‌ها نجات دهد. می‌ماند که ما سعی کنیم پا به پای انقلاب جلو برویم. موفق باشید

22426
متن پرسش
استاد عزیز سلام: در پاسخ یکی از دوستانم که تقریبا دچار یک پوچی و احساس غبنی شده بود این جواب رو نوشتم می خواستم ببینم ایراداتش چیه؟ چقدرش درسته؟ «امروز در زمانه‌ی ما، معناداری زندگی در اعتقاد و ارتباط و تلاش برای انقلاب اسلامی در مسیر رسیدن به شهداست. شما تا هدفی جلوی چشمات نباشه کم میاری، پوچی میگیرتت، خسته میشی، دادت در میاد، حتی نمیدونی دادت روی سر کی بزنی و اصلا چرا داد بزنی. اما باید اون هدف اصلی جلو چشمت باشه و اون شهدان، اینی که میگم از کتابای شهدا هی بخون نه از سر تفنن و سرگرمی و ایدئولوژی میگم، این خاطرات و کتاب ها امروز تنها و تنها راه میانبر و کوتاه برای سلوک و معناداری زندگیه، اصلا همین انس گرفتن با این کتابا شما رو عوض میکنه، بعدِ ی مدت می بینی صبورتر شدی، زندگی برات معنادار تر شده، ی حس و حالی داری که بقیه ندارن هیچ کار دیگه هم نکردیا مثل بقیه زندگیتو می کردی ولی می بینی کم کم دیگه مثل اونا زندگی نمیکنی»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است. پوچی از بی‌معناییِ زندگی سر بر می‌آورد و امروز، زندگی با وفایِ به انقلاب اسلامی و قرارگرفتن در بستر مقابله با استکبار در متن سنت توحیدی، معنا پیدا می‌کند. موفق باشید

22412
متن پرسش
سلام: در جواب اینهایی که می گویند: «بله آینده از آن انقلاب اسلامی است ولی چه فایده به دوره ما نمیرسه بدبختیش رو ما باید بکشیم.» چه جوابی بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجه بود که علاوه بر آن‌که از نظر حسّی ما با مسائلی روبه‌رو هستیم، ابعادی از ما در نزد ماست که حضور تاریخی ما را هم‌اکنون در ما ایجاد می‌کند و لذا با عهدبستن با انقلاب اسلامی آن‌چنان در حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی قرار می‌گیریم و به شعف می‌اییم که این از همه‌ی گنج‌های عالَم بالاتر و مسرت‌بخش‌تر است. چیزی که اصحاب حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» در شب عاشورا یافتند و در روز عاشورا همه‌ی جان خود را برای رسیدن به آن فدا نمودند. موفق باشید

22411
متن پرسش
سلام. خدا قوت. طاعات و عبادات قبول حق ان شاءالله. الحمدلله بنده بسیاری از کتب و جزوات شما را مطالعه نموده و سخنرانی های شما را نیز تقریبا به روز گوش داده و خلاصه برداری می نمایم. لذا تمام تفکرم نشأت گرفته از کلام و فکر شماست البته در سطح بسیار بسیار بسیار پایین تر. این متن را نوشته ام. می دانم طولانیست و شما فرصت ندارید ولی خواستم ببینم اگر ایرادی در محتوای آن می بینید برای بنده ارسال نمایید تا تصحیح نمایم و در اختیار دوستان قرار دهم: جنگ عقل ها یکی از موضوعاتی که امروزه بسیاری از متفکران و شبه متفکران مشغول نظریه پردازی درباره آن هستند موضوع انقلاب اسلامی و بازخوانی آرمان ها و شعار های آن است. نظریات متفاوت و زیادی در سطوح مختلف تحلیل ارائه می گردد که هر کدام به زاویه ای اشاره دارد. ما در اینجا قصد داریم درباره شیوه صحیح تفکر مطالبی را ارائه نماییم تا بهتر بتوانیم تحلیل های موجود را ارزیابی کنیم. در منطق ارسطو تفکر عبارتست از:" الفکر حرکة الی المبادی و من المبادی الی المراد. یعنی فکر حرکت به سوی مبادی است و از مبادی به سوی مراد. هر سخنی که بر اساس مبادی نباشد برگرفته از تفکر نیست. مبادی تفکر در هر تاریخی مخصوص همان تاریخ است. در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک نقطه به نقطه دیگر یا سیر از مبادی تاریخی به مراد و هدف غایی. پس یکی از ویژگی های تفکر اینست که تاریخی باشد یعنی باید طبق تاریخ خود تفکر نمود نه طبق سلیقه و چشم و عقل ظاهر بین یا بر اساس تاریخ گذشته. تفکر در هر تاریخی نیازمند شناخت مبادی همان تاریخ است. خداوند متعال می فرماید: « كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿الرحمن: ٢٩﴾ » پس در هرلحظه ای خداوند نیز طبق همان زمان ظاهر می گردد و جلوه ای از خود را نمایان می سازد که در همان تاریخ قابل مشاهده باشد و بستر این نظر فراهم شده باشد. در منطق ریاضی ثابت گشته که نتایج حاصل از نگاه استقرایی نمی توانند قابل استناد و مطلقا صحیح باشند. تفکر زمانی می تواند صحیح باشد که نگاه از کل به جزء باشد. یک کُلِّ صحیح می تواند اجزاء خود را نیز تعریف نماید و جایگاه آنها را بشناساند. نگاه از جزء به کل همان نگاه استقرایی به پدیده هاست که البته در بسیاری از موارد با اشتباه روبرو می گردد، هرچند برای مواردی خاص و محدود درست است ولی برای ارزیابی کلی به هیچ وجه نمی توان استقرایی به پدیده ها نگریست. زیرا در صورت استقرایی برخورد کردن به طور مثال خواهیم گفت: وضع اقتصاد که نامناسب است، از لحاظ عدالت هم که ناقص هستیم و ... پس با مشاهده نقص در تعدادی از مسائل، یا نا امید می شویم یا اینکه کل نظام را زیر سوال می بریم که به اهدافش نرسیده و کارآمد نیست و با دیدن چند مسئول اختلاس گر همه چیز را بر باد رفته خواهیم دید. درصورتیکه اگر از کل به جزء بنگریم خواهیم دید که: امروزه شاهد رويارويي دو عقل در عالم هستيم: ۱. عقلي که همه چيز را در ماديات خلاصه مي کند و انسان را اصل و اساس مي داند. اين عقل، اکثر را بر اقلّ ترجيح مي دهد و حق را در جايي مي بيند که اکثريت آنجا باشند. (عقل غربی) ۲. عقلي که عقل الهي و و حياني را اساس و بنياد عالم مي داند و عقل انسان را وسيله اي براي کشف وحي و رمز گشايي از تعاليم وحي مي داند. (عقل انقلاب اسلامی) در گيري اين دو عقل در طول تاريخ وجود داشته ولي اکنون در اوج خود است. از زمانيکه دست خدا از آستين بيرون آمد و انقلاب اسلامي به وقوع پيوست عقل دوم به صورت رسمي وارد ميدان شد و مناسبات عقل اول را به هم زد. عقل اول تمام عالم را فراگرفته بود و داشت به پیشروی خود ادامه می داد. در تمام کشورها جای خود را باز کرده بود و مناسبات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ... آن کشورها را در دست خود گرفته بود. چنین عقلی که حاصل چند صد سال تلاش مداوم است آیا می شود یک روزه و یک ماهه یا یکساله یا ده بیست ساله از فضای جامعه و از سر مردم پرانده شود؟ آگاهی مختصری از تحولات اجتماعی در طول تاریخ نشان می دهد که عقل تمدن ها حتی پس از شکست تمدن، به راحتی قابل تغییر نیست. عقل کلیسایی یا عقل قرون وسطی با آن همه سابقه تاریخی که نزدیک هزار سال به طول انجامید پس از سیصد یا چهارصد سال از عالم رخت بر بست. وقتی یک تمدن عقل مناسب خود را وسط بیاورد هم طول می کشد تا این عقل همه گیر شود و هم در صورت شکست تمدن، طول می کشد تا این عقل از بین برود. حال چه شده که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی هنوز به آنجا که باید، نرسیده ایم؟ در این راستا و با توجه به مقدمات ذکر شده باید اصول و سوالاتی را مدنظر داشت تا بتوان بصورت صحیح تفکری را که مناسب این تاریخ است به میان آورد: * ما بخواهیم یا نخواهیم امروز در تاریخ عقل متجدد زندگی می کنیم. تمام مناسبات ما در هر زمینه ای تحت تاثیر و سیطره عقل تجددمأبانه است. حال باید دید آیا این عقل غربی مسیر کمال انسان را شناخته و درحال طی کردن آنست یا نه؟ * قبل از وقوع انقلاب اسلامی، عالم چگونه بود و چه اتفاقی می خواست بیفتد و با چه عقلی عالم در حال جلو رفتن بود؟ اگر انقلاب پدید نمی آمد عقل غربی تا کجا می خواست پیش برود؟ * انقلاب هایی که پیامبران در طول تاریخ انجام داده اند انقلاب های دینی بوده اند. چرا بعد از خاتم پیامبران انقلابی از همان جنس و این بار به دست کسی که نه پیامبر است و نه امام اتفاق افتاد؟ امام خمینی رحمه الله علیه چه عقلی را وارد میدان کرد تا رو درروی عقل غربی بایستد و از جنس آن نیز نباشد؟ برای مقابله با عقل غربی، چگونه باید وارد میدان شد؟ آیا با عقل غربی میتوان غرب را شکست داد نظیر لنین و استالین ها؟ یا اینکه در صورت پیروزی این افراد، جلوه دیگری از عقل غربی را به میان آورده ایم؟ آیا همانند چرچیل با لیبرالیسم می توان امپریالیسم را شکست داد؟ در صورت پیروزی چرچیل آیا تغییری بوجود می آید؟ * حکومت قبلی ایران که کاملا بر اساس عقل غربی پیش می رفت و خود را سرسپرده غرب کرده بود چگونه استعدادهای فرهنگ ملی و دینی ما را می خواست شکوفا نماید در صورتیکه نه تاریخ ملی ما و نه تاریخ مذهبی ما به گواه اسناد تاریخی موجود هیچ سنخیتی با این عقل غربی نداشتند؟ آیا غیر از کور کردن این استعدادها کار دیگری می توانست انجام دهد؟ آیا رفته رفته آنچنان ما را غربی نمیکرد که فراموش کنیم چه بوده ایم؟ اگر آن حکومت دوام داشت چه میشد؟ آیا ما سراسر تغییر نمی کردیم و جنس مان غربی می شد؟ یا اینکه با اینهمه تضاد عقل متجدد با فرهنگ مذهبی ملی ایران، بالاخره روزی می آمد که مردم علیه این عقل جدید قیام کنند؟ * عقلی که انقلاب به میدان آورد 180 درجه با عقلی که در میدان بود تفاوت داشت و هیچ نقطه اشتراکی نداشتند و ندارند. به اندازه ای که بالا و پایین از هم دورند این دو عقل نیز از هم فاصله دارند. اگر می بینیم در ایران بعد از انقلاب هنوز ضعفها و مغایرت هایی با اهداف انقلاب وجود دارد ناشی از عقل هایی است که تحت تاثیر عقل غیر انقلابی هستند زیرا ما با انقلابمان می خواستیم عقل غربی را ازبین ببریم نه اینکه انقلاب کنیم و مجددا خود را از نو غربی کنیم. پس هر نوع نظر مثبت به عقل غربی به همان اندازه ما را از عقل انقلابی که دنبال آن هستیم دورتر می کند و در رسیدن با نقطه آرمانی انقلاب تاخیر بوجود می آورد. * مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که دو جنگ جهانی رخ داد و در آن حدود صدمیلیون نفر را به کام مرگ کشاند؟ مگر نه اینکه عقل غربی آن بود که به اسم پیشرفت تکنیک، با آزمایش موشک ها و اتم ها در اقیانوس ها و دریاها و کشورهای مختلف، انسان ها و موجودات و منابع طبیعی بکر بسیاری را ویران نمود؟ مگر نه اینکه عقل غربی میلیون ها انسان را به استعمار گرفته و حق انسانیت را از آنان سلب کرده است؟ و... . خوب این چه عقلی است که نه حافظ طبیعت است نه حافظ انسان و انسانیت؟ چنین عقلی چگونه ما را به کمال خواهد رساند در صورتیکه چندصد سال است در یک دور برگردان تاریخی قرار گرفته است و فقط دور خود می چرخد؟ * هدف ما از انقلاب، رسیدن به جامعه آرمانی لیبرال دموکرات بود یا رسیدن به اسلام؟ چرا برخی، لیبرال دموکراسی را آرمان انقلاب می دانند و ما را طبق اصول لیبرال دموکراسی ارزیابی می کنند؟ مگر لیبرال دموکراسی همان عقل غربی نیست پس چرا ما در مقابل دولت غربی گذشته مان انقلاب کردیم؟ قاجار و پهلوی نیز دنبال حکومت لیبرال دموکرات بودند. ما باید ببینیم انقلاب لیبرال دموکرات انجام داده ایم یا انقلاب اسلامی؟ با عقل غرب به جنگ غرب رفتن خود نوعی گسترش غرب است. * انقلاب اسلامی در شرایطی واقع شد که عقل غربی، حاکم بر فضای جوامع بود و انقلاب می بایست ابتدا موجودیت خود را به اثبات برساند سپس کم کم با گذر از عهد و عقل غربی، عقل مناسب و مورد پسند خود را به میدان آورد. لذا خود به خود اولین چیزی که در انقلاب اسلامی رخ می نمایاند تقابل با عقل غربیست؟ زیرا ما آمده ایم تا این عقل را از صحنه روزگار خارج کنیم لذا بیشترین درگیری مان با همین عقل است که البته نماد این عقل هم خود آمریکا و غرب است. عقل غربی و عقل انقلاب اسلامی دو روی یک سکه هستند. حالت وسط هم ندارند. یا این یا آن. در این تقابل هر کدام توانست روبیاید پیروز میدان است و طبیعی است که هرکدام، اولویت کاریشان را حذف دیگری قرار می دهند و در مدت زمان معینی(تا رسیدن به پیروزی) خود را در تقابل با دیگری تعریف می کنند. * حال باید دانست که نسبت ما با آرمان هایمان چگونه است؟ آیا انقلاب اسلامی به اهداف خود دست یافته است؟ تا چه حد در این زمینه موفق بوده است؟ تا کی باید به انتظار نشست که به نقطه مطلوب برسیم؟ علل عدم دستیابی انقلاب به همه آرمان‌ها و شعارهایش در طی این سال‌ها چه بوده است؟ باید دانست رسیدن به آرمان ها یک فرایند دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین فرایند رسیدن به تمدن اسلامی می فرمایند: « بنده دو سه سال قبل در يكى از جلسات گفتم ما يك انقلاب اسلامى داشتيم، بعد نظام اسلامى تشكيل داديم، مرحله‏ ى بعد تشكيل دولت اسلامى است، مرحله‏ ى بعد تشكيل كشور اسلامى است، مرحله‏ بعد تشكيل تمدن بين‏ الملل اسلامى است.» (8/6/83) آنچه مسلم است تئوری انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی محقق شده است و به سلامت از این مراحل گذشتیم. اینک در حساس ترین و مهمترین پله هستیم و آن از بین بردن اثرات عقل تجدد در در دولتمردان و مردم است یعنی تشکیل دولت اسلامی و کشور اسلامی. مردمی که شیفته اسلامند ولی عمدتاً نادانسته غربی زندگی می کنند. چگونه باید این عقل غربی را با عقل انقلابی جایگزین کرد؟ عقلی که خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته تا اعماق ملت و مسئولین رسوخ کرده، چگونه باید از بین برود؟ چگونه باید مسئولین مملکتی را از غرب و عقل غربی و تکنیک هایش که فرهنگ خود را به دنبال دارد جدا کرد و به آنها فهماند که عقل انقلابی راهگشای مسیر ما خواهد بود نه عقل غربی؟ آیا مرحله سه و چهار با یک آمپول یا واکسن ضد غرب حل می شوند و دوسه روزه یا بیست سی ساله، عقل غربی از سر مردم و مسئولین می پرد؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به این سوال که چرا به همه اهداف خود نرسیده ایم پنج عامل را بیان می فرمایند: 1. زمانبر بودن دستیابی به این اهداف بلند 2. تحمیل فشارهای خارجی (جنگ، تحریم و...) برای کند کردن حرکت نظام به سمت آرمانها 3. توجه به دستیابی به حجم قابل توجهی از اهداف مورد اهتمام 4. موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط) 5. عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمانهای انقلاب(http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=25277) هم چنین ایشان می فرمایند: اگر به‌ عقب‌ برگردیم‌ و راههای خطرناکی را که طی کرده‌ایم، نگاه کنیم، وحشت میکنیم. گاهی انسان در میان پیچ‌وخم‌های یک جاده‌ی کوهستانی و صعب‌العبور، با احتیاط و دقت قدم برمیدارد؛ بعد که به قله‌ی کوه رسید، پشت سر خود را نگاه میکند و با تعجب میبیند که از چه جاهای خطرناکی عبور کرده است. سالیان گذشته‌ی ما این وضعیت را دارد. جنگ، محاصره‌ی اقتصادی، همدستی قدرتهای بزرگ علیه جمهوری اسلامی، تبانی نیروهای نظامی اروپا و امریکا و ارتجاع علیه ما، توطئه‌های داخلی، نفوذیهای دشمن، طراحی کودتا، نفوذ لیبرالها و ملی گراها و بی اعتقادان به اسلام و مردم، مسیرهای صعب‌العبوری بوده‌اند که ما آن‌ها را با سلامت پشت سر گذاشته‌ایم. رهبری در24/11/1382 می فرمایند: «علیرغم آنچه دشمنان ما میخواستند و امروز تبلیغ میکنند، ما پیشرفت کرده‌ایم. معنای این پیشرفتها این نیست که ما به هدفهای خود رسیده‌ایم. من بارها گفته‌ام، الآن هم میگویم: بنده به عنوان یک طلبه‌ی انقلابىِ معتقد به اسلام و انقلاب، اعتقادم این است که در بسیاری از اهدافِ خود هنوز در نیمه‌ی راه هستیم. ما عدالت اجتماعی و بنیان‌کنىِ فقر و آبادسازی همه‌جانبه‌ی کشور را میخواستیم؛ اما هنوز به آن مقاصد نرسیده‌ایم و در وسط راه هستیم؛ درعین‌حال حرکت کرده‌ایم و جلو آمده‌ایم و بخش مهمّی از راه را پیش رفته‌ایم. این کارها را انقلاب و نظام اسلامی کرد. » نگاه از کل به جزء یعنی اینکه بدانیم کجای تاریخیم. دشمنانمان چه می خواسته اند بر سر ما بیاورند و ما چه کار می خواسته ایم انجام بدهیم. عمق دشمنیشان در چه حد بوده است؟ شناختن و یافتن عمق دشمنی، میزان تلاش آنها را برای ضربه زدن به ما نشان خواهد داد. وقتی آنها به دنبال حذف ما هستند به تمام معنا، دیگر هیچ نقشه و برنامه و توافقی را نمی پذیرند مگر اینکه مطمئن شوند این نقشه ما را به پرتگاه می کشاند. هر قدر دشمن را در رسیدن به نقشه هایش ناکام بگذاریم به پیروزی نزدیکتر شده ایم. آنها می خواسته اند ما نباشیم ولی اکنون با اقتدار جلوی تمام هجمه های آنها ایستاده ایم. دشمن در این زمینه شکست خورده است. بدیهی است پیروز های اقتصادی و سیاسی در صورتی حاصل می شوند که ابتدا نظام اسلامی مستقر باشد و مقتدرانه در عالم اظهار وجود نماید، آنگاه است که می تواند در زمینه های دیگر نیز موفق شود و گرنه کسی که نیست دیگر چگونه می خواهد پیروز شود. پس اول باید باشیم سپس پیروز شویم. ما این موجودیت و امنیت لازم را با اقتدار کسب کرده ایم و اکنون درصدد کسب پیروزی هستیم. ما می خواهیم عقل مناسب دین و ملت خودمان را جانشین عقل چهارصد ساله غربی نماییم تا با عقل خودمان زندگی کنیم نه با عقل غرب و این زمان بر است تا تمام مناسبات را چه در سطح دولت و چه در سطح ملت، انقلابی و اسلامی نماییم. عقل الهی یک چشم و یک گوش دیگر نیاز دارد و آنها را به صحنه خواهد آورد. آیا جایگزینی این چشمها و گوشها با چشمها و گوشهای موجود ساده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکاتی را که متذکر شده‌اید، حاصل تفکر حقیقی در این زمانه می‌دانم و می‌توانم روحِ این سخنان را در این جمله‌ی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» بیابم که در 9/4/97 در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان... فرمودند: «ببینید پیام حقیقی انقلاب و نظام اسلامی چیست و ملت ایران را و امت اسلامی را و در نهایت جامعه‌ی بشری را به سمت چه هدفی می‌خواهد حرکت بدهد، به آن‌جا نگاه کنید...». آری! باید به آن‌جا نگاه کرد، آری! باید به آن‌جا نگاه کرد. و شما بحمداللّه متذکر آن عقلی هستید که باید به آن‌جایی نگاه کرد که رهبری عزیر ما را متوجه‌ آن می‌کنند. موفق باشید

22409
متن پرسش
سلام: چرا در مسیر سلوک الی الله گاهی یک نفر یک توبه می کند و با یک توبه تمام مسیر زندگیش تغییر می کند و یا شهدایی که یک شبه ره صد ساله می روند آنها از چه قانونی استفاده می کنند و یا عده ای سالها در این مسیر زحمت می کشند تا به یک شب مثل شهدا برسند تازه اگر برسند آخر این اکسیر چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همّت، آری! همّت، گفت:

من فدای آن‌که نفروشد وجود    

جز به آن سلطان با احسان و جود

من فدای آن مس همت‌پرست                       

کو به غیر کیمیا نارد شکست. زیرا:

مرغ را پر می‌برد تا آشیان /  پر مردم همت است این را بدان

موفق باشید

22395
متن پرسش
سلام علیکم: پیشاپیش از توجه شما ممنونم. طلبه هستم. و ضمنا غالب کتاب های خودشناسی و غرب شناسی شما را مطالعه کرده ام. قدیم در اینستاگرام عضو بودم و به علت آسیب های روحی و معنوی ای که احساس می کردم آنجا را ترک کردم. اما جدیدا نگاهی کردم دیدم بسیاری از اقوام ما در شبکه مجازیِ اینستاگرام عضو هستند و آنجا مسحورِ صفحاتِ غفلت زا. با توجه به دور بودن بنده از اقوام (به علت تحصیل در شهر دیگر و همچنین کم شدن روابط فامیلی در حد سالی یک یا دو بار) و با توجه به تهاجمات شدید فرهنگی، برایم این ترس ایجاد شد که نکند وظیفه ام حضور در اینستاگرام باشد و این جدا شدن من از جمعِ ولو مجازی فامیل موجب شود که در این بمباران تبیغاتی بی دینی عقاید آن ها به ناکجا آباد کشیده شود و من مدیون شوم که چرا تبلیغات مثبتی در آنجا نکرده ام. علی ای حال ضمنِ آگاهی از ظرفِ آلوده ی اینستاگرام و محدودیت های باطنی این شبکه مدتی پیش مجدد در آن عضو شدم. اما گرچه نیتم الهی بود و با آگاهی و دقت وارد آن شدم لکن باز هم از آسیب های آن مصون نیستم، حضور قلبم دچار خدشه شده است و صفای باطنی ام کم شده. قبلا (نه همیشه) که غالب اوقات حضورِ خاص و نورانیتی را حس می کردم و با مسائل طبیعی دنیا ارتباط قلبی بر قرار می کردم. مثلا تا گل یا درختی را می دیدم (نه به صورت ذهنی) که قلبم حی بودن و زیبا بودن آن و وجه تجلی گونه ی آن را لمس می کرد و احساس خوبی به من دست می داد. اما الان تا چنین صحنه ای را می بینم منتقل می شوم به اینکه از آن عکس بگیرم و این موضوع را که گل جلوه ای از جمال الهی است را برای بقیه ی بازگو کنم تا آنها را به امور معنوی توجه بدهم! از حضورِ قلبی رسیده ام به خودنمایی و حرافی برای مردم و توجه ذهنی به اینکه «گل تجلی جمال الهی است.» مدتی تلاش کردم که این رفتار را تصحیح کنم و دچارش نشوم اما گویا باطنِ سرطانی و غیرعادیِ این تکنولوژی قوی تر از توانِ روحی من است و حس می کنم چیزهایی در روابط سنتی است که در این ابزار مدرن نیست. خلاصه حسابی در کلافگی و اذیت هستم، از طرفی ترسِ از وظیفه و تکلیف در قبال دیگران، از طرفی دور شدن از ارتباط با خدا... به نظر شما چه باید بکنم؟ آیا وظیفه در بودنِ در اینستاگرام است ولو اگر حضور قلبم کم شود و حرکتم در ذکر خدا ضعیف شود؟ یا بروم؟ آیا اینجا مصداقِ آن گفته ی حضرت علی علیه السلام نیست که: «بنا ندارم برای اصلاح امرِ شما مردم، خودم را فاسد کنم»؟ ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم بتوانیم با در نظر به حضور تاریخی انقلاب و با توجه به آن نوری که از طریق انقلاب اسلامی شهداء را فراگرفت؛ به جای ترکِ این شبکه‌های مجازی، با خودآگاهیِ لازم از آن‌ها عبور کنیم و بر آن‌ها سلطه پیدا نماییم و رسالت خود را نسبت به آن‌ها در خنثی‌کردنِ اثر آن‌ها قرار دهیم. که البته کار آسانی نیست، شبیهِ در آتش‌رفتنِ حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» است و رسواکردن و خنثی‌نمودنِ آتش نمرودی. آری! «در تو نمرودی است در آتش مرو / ور روی، تو ، اولْ ابراهیم شو». انقلاب اسلامی با پروریدن بزرگانی همچون چمران‌ها و صیادها، ابراهیم‌هایی را پروریده است و این نسل، از نسلِ چمران‌ها و باکری‌ها و خرازی‌ها و آوینی‌ها هستند، چرا تو نباشی!! موفق باشید   

22399
متن پرسش
سلام علیکم: بابت پاسخ به سوال ۲۲۳۸۳ کمال تشکر دارم استاد عزیز. اما ما چطور باید سخنان میرزای قمی را تاویل و توجیه کنیم!؟ آیا ایشان در این مساله کوتاهی کرده اند!؟ و چگونه باید این مطلب را هضم کرد که فقها و مراجع تقلید در قم مخالف عرفان هستند!!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آن بزرگان به جهت تعمق در فقه و مسائل اخلاقی، اساساً متوجه‌ی اشارات عرفا نمی‌شوند. حضرت امام روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نامه‌ای که تحت عنوان نقطه‌ی عطف به احمدآقا می‌نویسند، در آن‌جا می‌فرمایند: به جان دوست قسم! سخن عرفا همان سخن اولیاء الهی است و اگر آن‌ها را درک نکردی، لااقل انکار نکن». موفق باشید

22390
متن پرسش
سلام استاد: ممنون از اینکه وقت می گذارید. در جلسه اول شرح گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی، جایی فرمودین که هر کس با توجه به مسائلی، حقیقت رو به گونه ای درک می کنه. در مورد قرآن هم داریم که 70 بطن داره و هر کس متناسب با ظرفیتش از آن بهره می بره و یا حدیثی که خودتون به اون اشاره کردین. سوال حقیر این هست که محور وحدت این حقایق چیست و چگونه می توان این تکثر فهم ها را به وحدت حقیقت پیوند زد؟ (مگر اینکه به یک حقیقت واحد معتقد نباشیم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته که می‌فرمایید نکته‌ی بسیار دقیقی است از آن جهت که در بستر یک حقیقت که به صورت تشکیکی ظهور می‌کند به موضوع می‌نگریم. مثل آن‌که در عین شدت و ضعفی که نور دارد، با نور روبه‌روییم. لذا حقانیت کلام در بستر همه‌ی این رجوع‌ها به قرآن یا به سخنان ائمه مدّ نظر می‌باشند. یعنی در عین یک حقیقت واحد، جلوات مختلف آن نباید مورد غفلت قرار بگیرد و آن وجه وحدانی و حقانی متن یا سخن، محور وحدت همه‌ی صورت‌های متفاوت آن می‌باشد. این یعنی نظر به وحدت در عین کثرت. موفق باشید

22351
متن پرسش
سلام‌ علیکم: ابن سینا و ملاصدرا هر دو در زمان خود به وظیفشان عمل کردند. چرا با ابن سینا نمی شود این تاریخ را ادامه داد ولی با ملاصدرا می شود و چه بسا هنوز زمانش نرسیده باشد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور حضرت حق در تاریخ، به صورتِ لبسِ بعد از لبس است، نه خلع و لبس. یعنی همواره نوری شدیدتر از نور قبلی به صحنه می‌آید و حضور ملاصدرا در تاریخی که با ملاصدرا شروع شده و هنوز ادامه دارد، حکایت از نور بیشتری از انوار الهی می‌کند و درنتیجه راهِ بشر به سوی خدا و عبور از نیهیلیسمی که می‌توان گفت در دوران جدید از دکارت شروع شد به بهترین نحو محقق خواهد شد که تا اندازه‌ای در جلسات آخر کتاب «سلوک ذیل ...» در مورد آن مطالبی عرض شد. موفق باشید 

22337
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام و آرزوی سلامتی برای حضرت استاد طاهرزاده عزیز: ۱. حضرت استاد، اگر انسان احساس کند با خداوند غریبه شده است و قلب او دیگر اتصالی به خداوند ندارد و هنگام عبادت و مناجات هرچند خداوند را می خواند اما او را احساس نمی‌کند و انگار نمی‌داند اصلاً مخاطب او کیست و فقط جملاتی را بدون مخاطب بیان می‌کند باید چه کند و چه راهی را برای خروج از این حال عذاب‌آور و درک حضور خداوند و چشیدن محبت او توصیه می‌فرمایید؟ ۲. برای کسی که می خواهد شروع به تهذیب و تزکیه کند و نیاز به منبعی برای تغذیه ذهنی دارد چه کتبی را توصیه می‌فرمایید؟ ۳. برای نیل به اخلاص چه کارهایی باید انجام داد، گاهی انسان احساس می‌کند هیچ عملی از اعمالش خالص نیست، حتی اعمالی که در خلوت خویش انجام می‌دهد را ناخالص می‌پندارد، با این حساب چه کند تا به اخلاص برسد؟ از این که مزاحم اوقات شریف شدم، عذرخواهم. سایه تان مستدام. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- طبیعی است که قلب دارای «ادبار» و «اقبال» است. وظیفه‌ی ما آن است که در موقع ادبار نیز بر وظایف و عبادات خود صبر و پشتکار داشته باشیم تا قلبِ رمیده برگردد 2- فکر می‌کنم سیر مطالعاتی بر روی سایت کارساز باشد 3- مطالعه‌ی سیره‌ی عرفا و شهداء کارساز است. موفق باشید

22314
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به این که امام صادق (ع) با مخالفان خود با روش ملایم بحث می کردند و در آن زمان هر گروهی و هر مکتبی آزادانه عقاید خود را بیان می کرد آیا در نظام اسلامی این امکان هست که هر مکتبی از مسیحی و یهودی گرفته تا روشنفکر و... کرسی درس داشته باشند و شیعه هم یکی از آن ها باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه. به نظر بنده ما در آینده، ضرورت حضور و طرح این‌که بقیه‌ی افکار از آن جهت که فکر باشند و نه تهمت و دروغ؛ را بیش از پیش احساس خواهیم کرد. موفق باشید

22298
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید: استاد گرانقدر در یکی از صحبت هایی که داشتیم، برای فهم راه گشایش این برهه از تاریخ انقلاب بمنظور فهم چگونگی تغییر نظام مفاهیم اتفاق افتاده و نحوه مواجهه نخبگان و مردم ما را به بازخوانی سال 43 تا 57 رجوع دادید. پرسش حقیر این است که در این سال قرار است چگونه و چه کمکی به ما انجام دهد و این بازخوانی چگونه باید اتفاق بیفتد تا بتواند کمک کند و چگونه و چه منابعی در این زمانه راهگشا هستند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک بحث بسیار مهمی است که تفکر نسبت به آینده، همیشه با نظر به ریشه‌ها انجام می‌گیرد و در مورد انقلاب اسلامی نیز چنین است. در همین رابطه در بحث «گوش‌سپردن به ندایِ بی‌صدای انقلاب اسلامی» عرض شد:

«باید از خود پرسید چرا آن‌چه در آغاز انقلاب اسلامی قلب‌هایمان را متوجه‌ی خود کرد، فراموش کرده‌ایم و به جای آن‌که همواره متوجه‌ی حقیقت آن باشیم که امروز هم کار ما باید بر همان منوال باشد؛ به مطلوباتِ دیگری دل بسته‌ایم. در حالی‌که توجه به آن آغاز، تفکر تاریخی ما را به سرچشمه‌ای که ابتدا چندان روشن نبود، راهنمایی می‌کند. زیرا «این آغاز است که همواره در آینده پایدار می‌ماند»، و شما وقتی این را روشن‌تر خواهید یافت که به شأنِ بنیادین تذکرات بنیان‌گذار انقلاب اسلامی نظر کنید که قلب او را آن اشراقِ آغازین در برگرفته و او گزارش‌گرِ آن است و البته این، بازگشت به گذشته نیست، بلکه معنابخشیدن به آینده است. و در این رابطه نیاز به نگاهی داریم که در اُنسِ با آن آغاز، همواره پاک و غیر آلوده مانده باشد و روح تاریخی انقلاب اسلامی را در منظر خود نگه داشته است. باز باید به صورتی به انقلاب اسلامی فکر کنیم که در آغاز، شروع شد تا آن اشراق در معنایِ تجلی به مقام تفکر آید و روشنی بخشد و یگانگی بین ما و انقلاب که چندی است پیش آمده، از میان برخیزد.»

در این مورد در جلسه‌ی اخیر عرایضی عرض شد. موفق باشید 

22301
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر و خسته نباشید، استاد سوالی در مورد جزوه شرح دستورالعمل های آیت الله بهجت داشتم، اونجا که شما در شرح بند ۱۶ این جزوه می فرمایید: راضی بودن به مشکلات دنیا در راستای عبادت خداوند، موجب قرب الهی خواهد شد. استاد در این مورد و موارد مشابه این بنده خیلی ابهام دارم، آیا راضی بودن مشکلات که باعث رضای خداوند هست، مربوط به مشکلات خارج از اراده ما (قضا و قدر الهی) میشه یا حتی شامل مشکلاتی که در اثر بی تدبیری خود و یا جامعه و اطرافیان ایجاد شده هم میشه؟ مثلا اوضاع و احوال نامساعد کشور و جهان پیرامون، ظلم ها و ستم ها و فساد و مشکلات و مسائل دیگه. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر انسان در مسیر توحید و در بستر و سیره‌ی اولیاء الهی باشد، ضعف‌ها و خطاهایش هم موجب عبرت می‌شود. آیا نباید برای مردم معلوم می‌شد سیاسیون مدعی اصلاح‌طلبی که عملاً یک باندِ طرفدار ثروت و اشرافیت‌اند نمی‌توانند قدمی در راستای خدمت‌گذاری به مردم در مسیر اهداف انقلاب اسلامی بردارند؟ مسلّم مردم در انتخاب‌های آینده‌ی خود متوجه‌ی این امر خواهند شد و از این جهت می‌توان همین مشکلات را هم منشأ خیر دانست، به همان معنایی که حضرت ربّ العالمین می‌فرماید: «فاعتبروا یا اولی الابصار!». موفق باشید  

22289
متن پرسش
بسمه تعالی استاد طاهرزاده سلام علیکم: حضرت امام علی علیه السلام مطمئن بودند که ابن ملجم لعنت الله علیه ایشان را شهید می کنند ولی چون هنوز اقدامی نکرده بود به وی کاری نداشتند. حال سوال اینجاست که منافقینی که در سال ۱۳۶۷ در زندان بودند که به دستور حضرت امام خمینی (ره) از ایشان سوال شده که اگر شما آزاد شوید دنبال کار و زندگیتان می روید و یا اقدام ضد جمهوری اسلامی انجام می دهید و کسانی که می گفته اند ما ضد جمهوری اسلامی عملی از قبیل کشتن مسئولین نظام انجام می دهیم اعدام شده اند. آیا به صرف ادعا می شود منافقی را اعدام کرد؟ ضمنا احکام این منافقین قبلا صادر شده بوده چگونه دوباره حکم جدید صادر شده است؟ لطفا توضیح بفرمائید. قبلا از بذل عنایت شما تشکر و قدردانی می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با اطلاعاتی که از عملیات مرصاد به‌دست آمد معلوم شد این منافقین زندانی جزء برنامه‌ی براندازیِ نظام بوده‌اند و محارب به حساب می‌آمدند. محارب را نباید اجازه‌ی محاربه داد و بعداً با او برخورد کرد. موفق باشید

22276
متن پرسش
سلام: خواهش می کنم ببینید حکومتی که از آن دفاع می کنید و پول می گیرید به چه روزی افتاده؟ به طور سازمان یافته اموال مردم را تخریب می کند. از آن ها فیلم می گیرد و به صدا و سیما می برد و برای آن سناریو می نویسد و به خورد مردم می دهد. آیا یک حکومت مردمی نیازی به همچین نقشه های شیطانی برای حکومت کردن دارد؟ چنین ظلمی را به کجا باید ببریم؟ فیلم مربوط به سال 88 و 96 https://www.dropbox.com/s/yigvstoirp1yqvc/TAakhribe%20amval%20.3gp?dl=0 فیلم های مربوط به تیرماه 97 https://www.dropbox.com/s/91lzzg5bdvd7oh3/TAakhribe%20amval%20tir%2097.wmv?dl=0 https://www.youtube.com/watch?v=HQ3fNjCleUI https://www.youtube.com/watch?v=F30k5UgkeR8 https://www.youtube.com/watch?v=mLEdD1Gi51c
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده فرصتی برای دیدن آن فیلم‌ها را ندارم و دفاع بنده از انقلاب اسلامی به عنوان اراده‌ی الهی در این تاریخ جهت عبور از سکولاریته، چیزی غیر از غفلت‌ها و انحرافاتی است که فعلاً ما در نظامِ اداری کشور با آن روبه‌روئیم و تنها از طریق تأکید بر اصالت‌های انقلاب اسلامی می‌توانیم از آن‌ها عبور کنیم. موفق باشید

22275
متن پرسش
سلام استاد: سایه تون مستدام ان شاءالله. شبی رو به خاطر دارم که دچار اضطراری شدید در خصوص عدم درک وضع فعلی انقلاب و رهبری و آینده شدم تا حدی که چند دقیقه ای خودم را زدم. بلکه شاید ناگهان بیدار شوم و ببینم همه اش خواب بوده! تا اینکه چشمم به قرآن کمد نماز خانه خوابگاه خورد، نیت کردم ک خدایا با من حرف بزن و آرامم کن. قرآن را باز کردم و سوره‌ی تکاثر آمد. در آن لحظه سوره‌ی تکاثر اینگونه با من حرف زد که: مشکل از پراکندگی توست پسر، نه از حقیقت، و چه بخواهی و چه نخواهی حقیقت (انقلاب) خودش، خودش را نشان می دهد. قرار گرفتم، اما بعدا که در تفاسیر جستجو کردم اینگونه معنایی ندیدم. سوالم این بود که برداشت من از این سوره غلط بوده؟ و در صورت امکان مختصرا سوره را با رویکرد انقلاب شرح دهید. با سپاس و آرزوی عمر طولانی و پر از توفیق. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برداشت خوبی است 2- حضرت ربّ العالمین در سوره‌ی تکاثر ما را متذکر می‌کند که کثرت‌طلبی‌ها شما را بازی داده است در آن حدّ که به اموری مرده و قبرهای بدون حیات نظر دارید و این چیزی نیست که تا آخر برایتان پایدار بماند، به زودی با علم یقینی که پیدا می‌کنید متوجه می‌شوید که جهنّم را برای خود برافروخته‌اید و با نور عین‌الیقین با چنین عذابی روبه‌رو خواهید شد و از شما سؤال می‌شود چرا از نعمت‌هایی که برای نجات خود داشتید که از جمله انقلاب اسلامی است، استفاده نکردید؟ موفق باشید  

نمایش چاپی