بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21539
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: در مورد پاسخی که به کاربر محترمی دادید مبنی بر این که برای رجوع به حضرت رب العالمین باید با هویت اجتماعی انجام شود و انسان ها به وسیله انسان ها، انسان می شوند. اما چند سئوال: 1. کاملا توضیح دهید که این که انسان ها به وسیله ی انسان ها، انسان می شوند یعنی چه؟ آن فعال فرهنگی از کسی که مبانی دینی ندارد و ای بسا دین دار واقعی هم نباشد چه تاثیری می گیرد؟ که شما می فرمایید انسان ها به وسیله انسان ها انسان می شوند؟ 2. اگر اشتباه نکنم جنابعالی فرموده اید که قبل از ظهور انقلاب عالمان کاری به امور اجتماعی نداشتند و همان رویکرد آن ها را به قرب الهی می رساند، اما بعد از انقلاب این معادله عوض شد ،و حضور اجتماعی است که شما را به قرب الهی می رساند. خب پس با این تفاسیر «واعتصوا بحبل الله» با ظهور انقلاب معنا یافته است،در واقع شما با این سخن، سخن قبلی خود را نقض کرده اید. نظر جنابعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- یعنی انسان‌ها باید نسبت به انسان‌ها متعهد باشند و این معنای انسان‌شدنِ انسان‌ها است نسبت به همدیگر 2- در هر شرایطی اعتصام بحبل‌اللّه متفاوت است. مثل آن‌که زمانی اعتصام بحبل‌اللّه جهاد با کافران است و زمانی خدمت به امور اقتصادی مردم . موفق باشید

21532
متن پرسش
سلام: استاد موشک ساختن برای جمهوری اسلامی مهمتر است یا حضور و رسیدن به حقیقت؟ سوالم خیلی ساده به نظر میاد اما به نظر خودم سوال زندگیم است. زیرا که حضور و آرامش و کنترل وهم و و و نیاز به عدم آغشته بودن به دنیا و آلودگان به دنیا دارد و این کار چطور با فعالیت داشتن در عالی ترین حوزه دفاع از ارزش های اجتماعی جور در می آید؟ نمی دانم توانستم بیان کنم منظورم را یا نه؟ گرفتار گذشته و آینده ام، مریض شدم از درد و جهل خود و جامعه، قرص دادند، پرسیدم «تغییر ساحت» گفتید... اما در تحققش مشکل دارم. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در راستای تحقق ایمان در جانِ فردفرد انسان‌ها و تحقق ایمان در جامعه می‌فرماید: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ»(انفال/60) و شما (ای مؤمنان) در مقام مبارزه با آن کافران خود را مهیا کنید و تا آن حد که بتوانید از آذوقه و تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواری زین کرده برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید و نیز برای قوم دیگری که شما بر (دشمنی) آنان مطلع نیستید (مراد منافقانند که ظاهرا مسلم و باطنا کافر محض‌اند) و خدا بر آنها آگاه است. و آنچه در راه خدا صرف می‌کنید خدا تمام و کامل به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد. موفق باشید

21504
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: بنده طلبه پایه ۸ در شهر مقدس قم هستم. به نیت خدمت به دین و فهم و استنباط از کلام الهی وارد حوزه علمیه شدم و سعی کردم این چند سال رو با کیفیت قابل قبول بخونم. تمام هدفم از تحصیل ، خدمت به دین و انقلاب هست. حال چند وقتی هست که از طرف خانواده پیشنهاد میشه که وارد رشته قضاوت بشم اما شبهه ای برام هست که هنوز نمی تونم تصمیم بگیرم. اولا از جهت نهیی که در روایات نسبت به قضاوت وجود داره که البته نمیدونم نسبتش با نیاز جامعه اسلامی و انقلاب رو نمیدونم! دوما بخاطر وجهه دنیایی که در این رشته وجود داره که امکان داره خلوص نیت ها رو مخدوش کنه و خدای نکرده تلاش علمی ما رو در جهت رسیدن به دنیا قرار بده، البته اعتراف می کنم که در اعماق وجود خودم میل به همین رفاه مادی هم وجود داره که نمیدونم از دلبستگی هست یا از تمایل طبیعی انسانی به آسایش...! خواهش می کنم مقداری در این زمینه بنده رو راهنمایی بفرمایید تا بتونم تصمیمی در جهت انجام وظیفه و شرعی خودم بگیرم. تشکر. دعاگوی شما در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هستیم و محتاج دعای خیر شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته نظام اسلامی نیاز به قضاتی دارد که احیاء حقوق مظلوم نماید و بدین لحاظ چنان‌که کسی بتواند نسبت به امر فوق، وارد قضاوت شود نباید کوتاهی کند مگر آن‌که در خود، اخلاقاً و عقلاً توانایی لازم را احساس نکند. موفق باشید

21491
متن پرسش
با سلام خدمت استاد معزز: در دولت خاتمی حوزه های علمیه و دانشگاه ها و خانواده های شهدا و رهبری به صورت منظم و مستمر در برابر انحرافات فرهنگی دولت در قالب تظاهرات، سخنرانی، مجلات، تحصن و ... ایستادند و بدون اینکه از دماغ کسی خونی بیاید موفق به تغییر رویه و تسلیم دولت شدند. در آن زمان با یک کار تشکیلاتی و عملیاتی حساب شده نتیجه گرفتیم. اکنون سوال من این است چرا عمارهای زمان با هم ید واحده نمی شوند و از این همه نیروهای مخلص در حوزه و دانشگاه و بسیج و حتی خود دولت استفاده نمی کنند تا با فشار بر مراکز قدرت و ثروت یک گام عملی بردارند و اوضاع را به نفع عدالت و مردم تغییر بدهند؟ مصادیق فقر و فساد و تبعیض که مشخص است. عمارها هم که مشخص اند. نیروهای مخلص و جان بر کف هم که الی ماشاءالله هستند. رهبری هم که فرموده مردم مطالبه گری داشته باشند. پس مشکل کجاست؟ چرا کار تشکیلاتی نمی کنید؟ مگر نقش اقتصاد کمتر از فرهنگ است؟ مگر با کار تشکیلاتی فساد فرهنگی دولت خاتمی را از پا درنیاوردید؟ استاد گیر کار کجاست؟ آیا ما که اینگونه فکر می کنیم ساده لوح هستیم یا عمارها کم کاری می کنند؟ به عنوان نمونه 2000 پرونده جنگل خواری در قوه قضاییه باز است و هر روز 40 هکتار از جنگلها را می بلعند. جرم و خلاف قانون بودن این کار قطعی است. دادگاه علیه اینها حکم هم صادر می کند اما قضات می گویند از بالا جلوی اجرای حکم را می گیرند. یا مثلا رهبری می گوید جلوی کانتینرها را بگیرید ولی دادستان کل کشور می گوید در گمرگ شهید رجایی تقریبا هیچ نظارتی نیست و دهها فساد دیگر که در برنامه بعلاوه مستند و بیست و سی و ... درباره آن گزارش تهیه می شود. اما عمارهای ما فقط حرف می زنند. خوب چهل سال است دارید حرف می زنید قبول باشد اما کو نتیجه عملی؟ اگر شمشیر مالک ها نباشد زبان عمارها کاری از پیش نخواهد برد. استاد با حرف و استدلال نمی شود مشهودات و ملموسات مردم را پاسخگو بود؛ مردم ده ها فقر و فساد و تبعیض را عملا می بینند اما از نظام و حزب الله علی رغم قدرتش فقط حرف می شنوند. آیا آنها از ما که رژیم شاه را ساقط کردیم و آمریکا را در منطقه به خاک سیاه نشانده ایم قبول می کنند که از پس چند آقا و آقازاده بر نمی آییم؟ چند آقا و آقازاده کل نظام و حوزه و دانشگاه و حزب الله و سپاه و بسیج را شرمنده مردم کرده اند و ناکارآمدی نظام را علنی کرده اند. کارآمدی نظام به عدالت است به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض است نه ساخت هواپیما و ... صنعت با کمی بالا و پایین بالاخره با گذر زمان پیشرفت می کنند اینها را نمی شود در کنار فقر و فساد و تبعیض دستاورد انقلاب معرفی کرد و مردم را قانع و راضی کرد. والله مردم به این حرفها می خندند. نه! مردم در مورد حزب اللهی ها طور دیگری فکر می کنند و خود کرده را تدبیر نیست. من فکر می کنم هر چه دهانمان را به تریبونها نزدیک کردیم دیگر بس است. آیا وقت آن نرسیده که عمارها کار تشکیلاتی کنند و شمشیر مالک ها را به مراکز فساد بکوبند؟ به خدا شما هر انسان پاکی را در مرکز قدرت و ثروت بگذارید و بعد به حال خودش رهایش کنید فاسد می شود. درود خدا بر حضرت امیر که فرمود: بهشت زیر تیغ شمشیرهاست. شمشیر اگر دست عوام بیفتد به انحراف می رود. این سوالات و این فسادها آتش زیر خاکستراند. خواص باید وقت شناس باشند و قبل از اینکه صبر عوام به سر آید با فقر و فساد و تبعیض بجنگند. کار حضرات از نصیحت گذشته. باید با کار تشکیلاتی و حساب شده در قالب تظاهرات، تحصن و ... نفوذیها را تحت فشار قرار داد و الا مثل ما می شود مثل موسی (ع) و بنی اسراییل که حضرت فرمود برویم بیت المقدس را بگیریم آنها گفتند تو و خدایت بروید و فتح کنید بعد ما می آییم؛ آقا می گوید انقلاب و عدالت را مطالبه کنید آتش باختیار است و همه ما می گوییم احسن برو و این کار را بکن ای رهبر آماده آزاده ایم آزاده. ببخشید پرگویی شد حالا شما بفرمایید چرا شما، آقای ازغدی، علامه مصباح، آقای رائفی پور و ده ها نفر عمارر دیگر در حوزه و دانشگاه کار تشکیلاتی و ملموسی در مبارزه با فقر و فساد و تبعیض نمی کنید؟ جمع بشوید موارد فساد را تجمیع کنید اولویت بندی کنید از طلبه ها و دانشجوها و ... هم تشکیلاتی درست کنید یکی یکی مطالبه کنید. فشار بیاورید از آقا هم بخواهید حمایت کند. چطور دانشجوهای کره این کار را می کنند و فاسدین را در هر پست و مقامی به عذرخواهی و استعفا و بازگرداندن حق محبور می سازند آن وقت ما از چهارتا کمونیست کمتریم؟ به خدا ما شبها از غصه خوابمان نمی برد. می دانیم انقلاب اسلامی گوهر بی نظیری است اما با این گوهر لجن مال شده چطور سرمان را بالا بگیریم و نورانیت این گوهر را از زیر 15 میلیون حاشیه نشین و فقر و فساد و تبعیضی که هر شب از 20:30 و ...یکی دو تایش بیرون می زند به مردم نشان بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه متوجه‌ی مشکلات هستید و چقدر خوب، کم‌کاری‌های سالیانه گذشته معلوم شد و معلوم شد با این اعتقادهای آبکی و با این روحیه‌ی غیر انقلابی، با همین که هست روبه‌رو خواهیم شد. شرایط تا حدّی برای حرکات انقلابی فراهم شده است تا مردم فکر نکنند با لیبرال‌ها چیزی درست می‌شود. لذا آماده شوند تا وقتی دولتی انقلابی به صحنه آمد، از حرکات او جا نخورند. موفق باشید

21499
متن پرسش
سلام: می خواستم ببینم با توجه به پیگیر بودن بسیار زیاد شما آیا این سخنرانی رهبر که در زیر آوردم شما شنید؟ اگر شنیدید آیا در جلسه علنی بوده؟ اتمام حجت رهبر معظم انقلاب ۱۳, بهمن ۱۳۹۶ همه ما ایرانیها اعم از شیعه و سنی ، همه اقوام از ، کرد ، عرب، لر ، ترک ، بلوچ ، ترکمن ، بختیاری ، و…. گرفته تا همه جریانات سیاسی اصولگرا ، اصلاح طلب و….باید بدانیم. جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی فعلی وجود نخواهد داشت. اگر خدای ناکرده این نظام جمهوری اسلامی فعلی سرنگون شود ، فکر نکنید زمان قبل از انقلاب مثل دوران پهلوی شکل می گیرد. نخیر . آنهایی که خواب تشریف دارند را بیدار کنید. آمریکا و انگلیس پشت دستشان را داغ کرده اند که بخواهند حکومتی مانند پهلوی را دوباره بر سر ما ایرانیها بگذارند! پس جایگزین این نظام جمهوری اسلامی اگر خدای نکرده سرنگون شود چیست؟! جوابش را آمریکایی ها از زبان سگ هارشان داعش بیان کرده اند ، حمام خون ، قتل عام سراسری ، فاجعه انسانی ، نسل کشی ایرانیان بصورتی بسیار بدتر از میانمار! لذا این جاهلانی که فکر می کنند با رفتن ولایت فقیه و از بین بردن جمهوری اسلامی همه چیز عالی می شود ، بسیار بسیار نادان تشریف دارند. اینها هیچ چیز از عالم سیاست و گرگهای در کمین مردم ایران نمی دانند. آخر و عاقبت نظام جمهوری اسلامی چیزی بسیار بدتر از سوریه فعلی است. حالا سوریه کسی مانند ایران را داشت بفریادش برسد، اگر ما غارت شویم ، اگر به ما شبیخون بزنند خدا می داند چه خواهد شد. فقط همین را بدانید که کار بجاهایی برسد که حسرت این ایام را خواهیم خورد. باید دست خانواده ات را بگیری و فراری کوه و بیابان بشویم. ای مردم ایران ، قدر این امنیت را بدانید و همه مشکلات را با جان و دل تحمل کنید ، در انتخابات دقت کنید ، ‌کسی را به داخل مجلس و دولت بفرستید که زجر کشیده و از طبقه محرومین باشد، آنگاه مشکلات کشور حل خواهد شد. به تفکر انقلابی رأی دهید. آشوب و اغتشاشات مایه خوشحالی دشمن است. خیلی دقت کنید. مربوط به ١٣بهمن ٩۶
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد به یاد ندارم. ولی یقیناً .حرف درستی است، چه رهبری فرموده باشند و چه نه. موفق باشید

21477
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: سختی و شرایط بدی که فی الحال گریبان گیر کشور و آحاد مردم من جمله جوانان بیکار است، باعث شده که اکثرا از نظام جمهوری اسلامی متنفر شوند و شکاف عمیقی میان مردم و کار آمدی نظام جمهوری اسلامی ایجاد شده است بطوری که هر کسی راکه می بینم می گوید نظام شاهشاهی بسیار بهتر از این نظام آخوندی فاسد بود و مردم ایران سال 57 مرتکب اشتباه تاریخی بزرگی شدند که انقلاب کردند، حتی در حدی که خواستار بازگشت نظام پهلوی هستند. متاسفانه این گونه از نظرات میان مردم و فضای مجازی و حتی رسانه ی ملی دارد همه گیر می شود، جو اجتماعی مردم یک جو ناامید کننده ایی است، لطفا راهنمایی بفرمایید که عاقبت این مملکت و این نظام با توجه به وضع موجود چه می شود؟ چند سال دیگر باید تحمل کنیم؟ آیا اصلا باید تحمل کنیم یا اینکه باید اقدام خاصی انجام شود؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نظرخواهی که اخیراً در بهمن‌ماه دانشگاه مریلند آمریکا نسبت به مردم ایران انجام داده است، حکایت از آن دارد که بیش از 90 درصد مردم معتقد به همین نظام هستند و البته اکثراً طالبِ اصلاح امور می‌باشند. به نظر شما راهِ دیگری هست؟ در حالی‌که تلاش دشمن آن است که نظام اسلامی را ناکارآمد نشان دهد و مسلّم ما نباید در جاده‌ای قرار گیریم که دشمنان ما برایمان ترسیم کرده‌اند. به نظرم خوب است به این یاد داشت استاد سیدمحمّدمهدی میرباقری توجه شود که می گویند:

"در آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی، نباید در زمین دشمن بازی کنیم. آنها جنگ روانی راه می‌اندازند و می‌خواهند ما را منفعل کنند تا بگوییم آقا، خیلی بد شد! اشتباه کردیم! و توبه کنیم.

این، جنگِ روانی است. تحلیل شخصی بنده این است که اکثریت و قاطبه مردم بزرگوار ایران برنگشته‌اند. اینها استقلالشان را می‌خواهند، عزتشان را می‌خواهند، آزادی‌شان را می‌خواهند و نمی‌خواهند اسیر قدرت‌ها و کشورها بشوند و دیگران برایِشان تصمیم بگیرند، دینشان را می‌خواهند، اسلام را می‌خواهند. شما شک نکنید! منتها در کنار آن، یک مطالبات حقی هم دارند که این مطالبات هم حتماً باید مورد توجه قرار بگیرد.

21475
متن پرسش
سلام علیکم: سوال : همانطور که شما فرمودید ، در روایت داریم که منظور از قبر همان برزخ است و نیز خود شما داستان سعد بن معاذ را بازگو کردید و فرمودید که اگر عذاب در همین قبر خاکی بود که همه می دیدند. حالا سوال اینجاست یکی از اهل علم فرمودند که بخشی از عذاب در همین قبر خاکی صورت می گرد و نیز گفتند که حتی نکیر و منکر هم در همین قبر خاکی سوال و جواب می کنند، ایشان در ادامه گفتند که بعد از مرگ روح تا نصفه، به بدن باز می گردد و ... من زمانی که داستان سعد بن معاذ را به منظور اشکال بر حرفشان مطرح کردم ایشان گفتند که در روایت آمده که آن جریان زمانی بوده که دیگر روی قبر پوشانده بوده ، برای همین هم کسی آن را نمی دیده. خلاصه ایشان معتقد بودن هم عذاب در قبر خاکی است و هم در برزخ. حال نظر شما چیست ، چنین چیزی درست است ؟ لطفا توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر علمایی مثل علامه‌ی طباطبایی و حضرت امام خمینی «رحمة‌اللّه‌علیهما» که در این مورد به صورت تخصصی کار کرده‌اند، همان بود که بنده عرض کردم و آن‌ها جایی برای این قبر خاکی قائل نیستند، مگر تعلقی که روح به بدن خاکی خود دارد، ولی تمام مراحل، بر روح انسان می‌گذرد. موفق باشید

21464
متن پرسش
سلام عليكم استاد: استاد بنده در اين سوال دنبال دليل ولايت فقيه نيستم، بلكه سوالم اينه كه چرا دلايل عقلى كه برای ولايت فقيه با اين سبك و وسعت فعلى آورده شده برای بعضى از علماى بزرگ قانع كننده نيست، و اين كه اصولا خود مقام معظم رهبرى هم مانند بعضى ديگر از علما مثل آية الله بهجت ولايت فقيه را امرى شرعى و تعبدى و تقليدى ميدونن نه عقلى مثلا: آيا اعتقاد به اصل ولايت فقيه از جهت مفهوم و مصداق يك امر عقلى است يا شرعى؟ جواب: ولايت فقيه كه عبارت است از حكومت فقيه عادل و دين‎‏شناس حكم شرعى تعبدى است كه مورد تأييد عقل نيز مى ‏باشد، و در تعيين مصداق آن روش عقلايى وجود دارد كه در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران بيان شده است. آيا ولايت فقيه يك مسئله تقليدى است يا اعتقادى؟ و كسى كه به آن اعتقاد ندارد چه حكمى دارد؟ جواب: ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است كه از اصول مذهب مى ‏باشد. با اين تفاوت كه احكام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احكام فقهى از ادّله شرعى استنباط مى ‏شوند و كسى كه به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است. منبع: رساله اجوبة الاستفتائات مقام معظم رهبري - باب تقليد* با اين حساب عقلى و كلامى كردن اين بحث، حتى بحث شئون و مطلقه و غير مطلقه نبودن آن، از طرف برخى علما چه وجهى داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت در مبانیِ آن‌ها نسبت به ولایت فقیه است. حضرت امام ولایت فقیه را از شئون امامت می‌دانند و چون امامت از اصول دین می‌باشد و پذیرش آن، عقلانی است، ولایت فقیه را نیز بر این مبنا مطرح می‌کنند. ولی بعضی در آن موضوع به این صورت که ولایت فقیه از شئون امامت است، ورود نکرده‌اند، که بحث آن مفصل است. موفق باشد

21471
متن پرسش
با سلام: جمله ای از شهید باقری نقل است که خطاب به رزمندگان می گوید: «نکند خدای نکرده جنگیدن را به عنوان یک حرفه نگاه کنیم.» چند روزه که این جمله منو به خودش مشغول کرده. آخه کار حرفه ای و تخصص که خوبه! اگه بد باشه اونوقت خیلی از تلاش های ما تو زندگی بد میشه چون دنبال تخصص هستیم. حالا یا تخصص تو صنعت، یا تو فن، یا هنر، حتی تخصص تو برخی علوم حوزوی و... نظر شما چیه؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور آن شهید بزرگوار آن است که جنگیدن با دشمنان نظام اسلامی یک وظیفه‌ی الهی است، نه آن‌که بخواهد با این جمله تخصصی‌جنگیدن را نفی کند. موفق باشید

21458
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: حضرتعالی معتقد هستید که برای نیل به اهداف عالی انقلاب بایستی افرادی ظهور کنند که ذیل شخصیت امام (ره) سلوک فردی و اجتماعی کنند و آن هم از نوع «اشراقی» یعنی هر تفکری که دارند و تصمیمی که اتخاذ می کنند «الهام» الهی باشد. اولا بفرمایید برداشت این حقیر صحیح است؟ و پاسخی که برام خیلی مهم است اینه که فرض کنید بنده می خواهم در مورد تغییر ساختار اجرایی کشور از نیم ریاستی و نیم پارلمانی که هم اکنون در کشور مستقر هست را ارزیابی و بررسی کنم، سئوال بنده اینجا است که من باید تفکر و تحقیق کنم و نظر خود را ارائه بدم مثل بسیاری از متفکران و محققان؟! یا خیر بایستی با نماز شب و قرب الهی قلب خود را آماده کنم تا بهترین ایده و کارآمدترین آن ساختار سیاسی کشور بر قلب این حقیر تجلی بیابد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برداشت جنابعالی، برداشت درستی است. آری! ابتدا باید روحی که انقلاب اسلامی به عنوان نور خدا در این تاریخ از طریق حضرت امام آورده است را بشناسیم و این نیاز به سلوک دارد، ولی نظر به افقی که امام در سیره و سخن خود مدّ نظرها قرار داده‌اند. حال که متوجه‌ی روح تاریخی انقلاب شدیم در بستر آن نگاه، به هرکاری دست می‌زنیم، کارِ بیرون از تاریخ انجام نداده‌ایم. مثل نحوه‌ی اعمالی که مقام معظم رهبری دارند. آری! می‌شود هم نظام پارلمانی داشت، هم نظام ریاستی داشت، ولی عمده آن است که جهت‌گیری‌ها درست باشد، وگرنه هیچ‌کدام از این نظام‌ها به خودی خود نمی‌تواند مثمر ثمر گردد. موفق باشید 

21460
متن پرسش
سلام علیکم: استاد آیا اکنون زمانی نیست که باید از عینیت انقلاب اسلامی صحبت کرد؟ آیا صرف وجود قوه تمدن زایی در شیعه و یا حقیقت وجودی انقلاب اسلامی، عقول را جهت تفکر و قلبها را جهت پذیرش آماده می کند؟ آیا نباید تاریخ انقلاب را روایت کرد؟ روایتی از نوع حکمت و تفکر و وجود. آیا نباید وجودی بودن حقیقت انقلاب اسلامی را در صحنه عین، روایت کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! هر اندازه بتوانیم بنا به فرمایش جنابعالی روایتی از نوع «حکمت و تفکر و وجود» از انقلاب اسلامی داشته باشیم، به اندیشیدنی‌ترین موضوعِ این تاریخ نظر انداخته‌ایم و نظرها را به آن جلب کرده‌ایم. موفق باشید

21450
متن پرسش
سلام علیکم: 1. استاد عزیز ما تقریبا بحث معاد شما رو به اتمام رساندیم و همان طور که مستحضرید بحث معاد با یکی دو کتاب تمام نمی شود، لطفا کتابی معرفی کنید که ما بتوانیم این بحث را به خوبی ادامه دهیم. ۲. علاوه بر این به نظر شما الان ما جوانان در این سن چه بحثی را باید خوب دنبال کنیم و نیاز است؟ با تشکر فراوان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «معرفتِ نفس و حشر» 2- «خویشتن پنهان» 3- کتاب‌های مربوط به انقلاب اسلامی مثل «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید

21433
متن پرسش
با سلام: لطفا منبع آماری که گفتین در مورد رای 94 درصدی به نظام رو بفرمایید. (آدرس سایت یا هر منبع دیگه) ممنون. در پناه حق.
21422
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: یک سئوال اساسی و مهم: به نظر حضرت عالی برای رسیدن به مقاصد عالی انقلاب، نظام اسلامی باید تخلف انگاری و جرم انگاری کند یا تربیت انگاری کند، الان در محافل علمی و مذهبی صحبت های پیرامون این ایده مطرح می گردد. مثلا امام عزیز فرمودند که مسئولین از اقشار متوسط به بالا نباشند! خب حالا به نظر جنابعالی ما بایستی این فرمایش امام را جرم انگاری کنیم یعنی بگوییم هر نامزد ریاست جمهوری یا نمایندگی که سرمایه الف ریال دارد حق نامزدی ندارد یا خیر بایستی چنین نامزدهای را تربیت کنیم! یا مثلا قانون اساسی این اختیار را برای رهبری قائل شود که اگر برای وی ثابت شد، رئیس جمهوری در کلام و در عمل به اهداف عالی انقلاب اعتقادی ندارد یا رفتاری خلاف شئون اسلامی را دید، او را عزل کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکته‌ی مهمی اشاره کرده‌اید و این‌که متوجه باشیم پایداریِ انقلاب به تربیت انسانِ تراز انقلاب ممکن است که بحمداللّه در نسل سومی‌ها در حال شکل‌گرفتن است. کارهای امنیتی باید آخرین مرحله باشد. موفق باشید

21403
متن پرسش
مثل ِ یک قطار ِ در حال ِ حرکت ، چهره ها به سرعت و به نحوی از کنار َم عبور می کنند که هر لحظه ممکن َست در ایستگاهی توقف کند و مرا برای ِ مدتی به خود مشغول سازند. سالهاست به آلبر کامو مشغول َم . گویی هر ایستگاه سراغ َم می آید و می پرسد فرق ِ ما با هم چیست؟! و من در عملی دردناک، ناچار َم تراوشات ِ خونین ِ روح َم را کنار ِ بند بند ِ سخنان ِ او بچینم و این چنین خود را از سیل ِ اتهامات تبرئه کنم. اینکه با تمام ِ شواهدی که بر علیه ِ من سخن می گویند، چرا تلاش می کنم بگویم سوداگر ِ پوچی و بیهودگی نیستم؟! گاهی اشتراک ِ الفاظ مرا به زحمت می اندازد و من ناچار َم روح ِ زخم خورده َم را بیش از اینها حفاری کنم تا شاید بفهمم در عمق ِ پریشانی، این کدام نجوا ست که این چنین در گوش ِ روح َم فریاد می شود؟! اما به راستی من چه هستم؟! این سوالی ست که یقینا گوش َش از شنیدن ِ مطلق ِ لفظ، سرریز شده و در صدد َست آن را بیابد. این سوال با صدها کتاب و خاطره و حادثه همراه بوده است که هر یک اشاراتی به آن گمشده ی من َست. کامو در بندی از نوشتار ِ خویش پیرامون ِ خودکشی می گوید: داوری جسم کاراتر از داوری جان است و‌ جسم همواره در برابر نیستی پا پس می کشد. ما پیش از آنکه به اندیشیدن خو کنیم به زیستن عادت می کنیم. و من گفتم: آنگاه که حقیقتی دیر می کند، برخی انسان ها تنها دارایی ِ شان را گروگان می گیرند، جسم ِ شان را. اما تماشاچیان همیشه به آخر ِ ماجرا می رسند. گاهی احساس می کنم من وارث ِ تمام ِ گذشتگان ِ شرق و غرب هستم و قرار َست پرتوی ِ دیگری ظهور کند که این جان کندن های ِ پی در پی بشارت ِ طلوع ِاوست. اما آنچه به طرز ِ خاصی دردناک َست آن َست که من هم کامو را چشیده َم هم آوینی را، گویی با هر دو آشنا و خویش َم اما از هر دو هم عبور کرده َم ولی چه کنم که در نظر ِ دیگری بیشتر کامو مآب جلوه می کنم. میان ِ این دو زیست ِ از سر گذشته، چنان در حال ِ فشار َم که نمی دانم آیا جسم می تواند این حجم از طلب ِ روح را برتابد و فردا صبح باز هم آفتاب رخ می دهد ؟! من دیگر نه می توانم با سیاهی ِ عصیان ِ کامو نفس های ِ باقی مانده َم را بگذرانم نه با بدهکاری ِ رنگارنگ ِ آوینی. و هیچ چیز آنقدر تلخ و دشوار نیست که امروز تمام ِ تلاش ها معطوف ِ به آن شود که تو را با آوینی قانع کنند. از نوجوانی تا جوانی تمام ِ تلاش َم را کرده َم که به معلمان ِ هنجار پرست َم بگویم مرا این چنین مطیع و خط کشی شده بار نیاورند و یک بار بگذارند در فهرست ِ منابع بگوییم: خود َم! اما در دنیایی که هنوز هم ما را دنباله رو می پرورانند انتظار ِ آنکه کسی در عالَم ِ خود به سلوک ِ حسین بن علی، رها بیندیشد می توان گفت انتظار ِ لااقل دشواری ست. این روزها پس از سالها تلاش های ِ به ظاهر ناکام فهمیده َم تنها و تنها و تنها اگر در ضمیر ِ صادقان دربدر ِ حقیقت باشم تمام ِ عالَم در خود َم یافت می شود. با این همه به من بگویید برای ِ آنکه خویش ِ آلبر کامو و آوینی ست چه راهی جز طلبکاری می شناسید؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمانه، زمانه‌ی تصمیم است. دوره‌ی بی‌تصمیمی به امید آن‌که زمانه‌ای بیاید تا ببینیم چه کنیم، گذشته است و فشاری که روح‌‌های حساس نسبت به حقیقت را در برگرفته است، حوالتِ این تاریخ است. تاریخی که اجازه نمی‌دهد نسبت به حقیقتی که ظهور کرده، بی‌تفاوت باشیم. حقیقتی که با انقلاب اسلامی ظهور کرد. شهداء دیدند و معطل نشدند و همسران شهداء نیز آن را درک کردند و در عین شهادت همسرشان که به جان‌شان آتش زد و با سوز جگرشان آن را لمس کردند، توانستند آن را تحمل کنند و زیباترین غمِ این تاریخ را بیافرینند. راستی! اگر حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» متوجه‌ی حقیقتی که حسین«علیه‌السلام» متذکر آن بود، نشده بود و آن را نمی‌شناخت، چگونه می‌توانست آن غمِ بزرگ را تحمل کند که نه‌تنها از پایش نینداخت، بلکه بالی شد تا او پرواز کند و پوچیِ دوران را به‌کلّی زیر پا بگذارد.

چرا به آلبرکامو حق ندهم که این‌چنین در عطش رسیدن به حقیقت، سوخت وقتی در دورانِ غروبِ حقیقت به‌سر می‌برد؟! و چرا به آوینی حق ندهیم وقتی متوجه طلوع حقیقت شد و سعی کرد زبانِ لوگوسِ این دوران باشد تا حقیقتِ «وجود» را در این دوران بیان کند و عهدی را که با وجود بسته بود را بنمایاند؟!

راستی! حقیقتی که ما باید به دنبال آن باشیم چیست، و چگونه باید آن را یافت؟!

چیست امر اندیشیدنی‌ترین در این تاریخ که تا به آن نیندیشیم، هنوز اندیشه نمی‌کنیم. در فهم انقلاب اسلامی چه چیزی نااندیشیده مانده است که ما هنوز نتوانسته‌ایم به اهداف انقلاب اسلامی که در آغاز مدّ نظر بوده است، دست یابیم؟ جز این است که انقلاب اسلامی حقیقی‌ترین اندیشه در این تاریخ را در افق جان ما قرار داد تا ما انسانی شویم که این اندیشه برای او آرامش‌بخش باشد؟ هرچند ممکن است در برهه‌ای از یک دوران تاریخی، افق زمان پوشیده و «وقت» گم شود و البته آن‌جا همگی از «وقت» برخوردار نیستند.

ما با درک بی‌واسطه‌ی خود می‌توانیم با حقیقت انقلاب اسلامی مرتبط باشیم، در آن صورت زبان ما، زبان انقلاب اسلامی خواهد بود. زبانی ماوراء زبان روزمرّگی. مثل آن‌که شعر، شاعران را در بر می‌گیرد و شاعر با سرودن شعر شاعر می‌شود. شاعر و متفکر به یافت‌هایی می‌رسند که در قصدشان نمی‌گنجد و آن یافت، بزرگ‌تر از تصور شاعر و متفکر است زیرا آن‌ها سخنِ تاریخ خود را می‌گویند.

تفکر، امری است تاریخی یعنی یک دوران تاریخی را بنیاد می‌نهد و آن را «راه» می‌برد و نگهداری و نگهبانی می‌کند به قسمی که این تاریخ در سایه‌ی آن تفکر دوام و بسط می‌یابد و با آن زندگی می‌کند و دوام می‌آورد. این تاریخ، امری جدا از ما نیست و حقیقت در متن تاریخ، خود را می‌نمایاند تا ما سرگردان نمانیم. موفق باشید 

21387
متن پرسش
سلام جناب استاد وقتتون بخیر. ببخشید دنباله جواب سوال 21142 فرمودید به گفته شما ولایت فقیه یا رهبر دینی می تواند برای رسیدن به وضع مطلوب اسلام، چشم خودش رو بر روی بی عدالتی های زمان خودش ببندد؟ و مردم تحت حکومت آن نظام باید رنج این مسیر را به دوش کشیده ولو به از دست رفتن خیلی مسایل. ممنون میشم در این مورد ما جوانان را روشن کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه بنده بر آن تأکید دارم، نقش تاریخیِ ولیّ فقیه است برای ساختن یک جامعه‌ی قدسی، نقشی ماورای امور اجرایی و موسمیِ کشور. به این معنا که اگر رهبری در امور جزئی ورود مستقیم بنمایند، آن کارِ اساسی می‌ماند. به قول مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید

21363
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: شما در پاسخ اکثر سوالهای سیاسی اشاره دارید به نظر مقام رهبری به نسل جدید انقلابی ولی این در صورتی قابل قبول است که رهبری یک جوان و تیپ حججی را برای قوه قضاییه بگذارند و اصلاحات انجام دهند. حجه‌الاسلام پناهیان هم در جواب جوانان می گویند که رهبری برای دفاع از رای مردم و دموکراسی دخالت مستقیم و جزیی نمی‌کنند ولی سوال این است که بعد از اثبات ولایت مطلقه فقیه و دخالت رهبری در تصویب نشدن قانون جدید روزنامه‌نگاری در مجلس و خواست اکثریت مردم در دخالت رهبری چرا دست روی دست گذاشته‌اند و مثل اپوزوسیون انتقاد می‌کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده رهبری انقلاب بیشتر مسئولیت پایدارنگه‌داشتن اهداف انقلاب اسلامی را به عهده دارند و تذکرات ایشان در راستای توجه به اهداف انقلاب است و متذکر وظایفی می‌شوند که دولت باید انجام دهد، نه آن‌که خودشان بیایند کار دولت را به دست بگیرند، سعی دارند در این مسیر مردم را به بصیرت لازم برسانند. مثل آن‌که در مذاکره با آمریکا دخالت مستقیم نکردند و نظر خود را که عدم مذاکره بود، تحمیل ننمودند. ولی طوری عمل کردند که مردم امروز به بصیرتی رسیده‌اند که قبول دارند چرا رهبری فرمودند نباید به آمریکا اعتماد کرد. موفق باشید

21355
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: برداشتی که از پاسخ های شما در سوالات قبلی داشتم اینست که جنابتان چندان به فلسفه تحلیلی ورود نکردید و این برقراری دیالوگ را بسیار دشوار می کند. سوالاتی چند: 1. چرا فلسفه غرب را بعد از هایدگر مورد مداقه قرار ندادید؟ 2. آیا فقط امکان هم اندیشی با فیلسوفان قاره ای را دارید؟ 3. جایگاه کلی فلسفه تحلیلی را در نظام غرب چگونه می بینید؟ 4. افق انقلاب اسلامی برای عبور از این فلسفه را چگونه می یابید؟ 5- سر عدم موفقیت 40 ساله نظام در عبور از غرب بلکه هضم شدن تدریجی آن در غرب چیست؟ در پایان هنوز من از عظمت امثال بیکن، هیوم، کانت و ... در تعجبم که کاخی بلند آفریدند که جهان را دگرگون و فتح کرد و هر از چند گاهی که نظام هایی جزمی چون جمهوری اسلامی و ... سربرمی آورد نهایت مجبور است ذیل اندیشه های رنسانسی آن بزرگان حرکت کند و الا محکوم به فناست. راستی اگر ما باشیم و اسلام بسیاری از مطالب قانون اساسی کشور را از کجا توان یافت؟ نمک غرب را خوردن و نمک دان شکستن جفاست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مستحضر هستید که این نکات از محدوده‌ی سؤال و جواب بیرون است. با این‌همه بنده فلسفه‌ی تحلیلی را در آن حدّ می‌دانم که به قول معروف، فکر کنیم و سخن بگوییم و سخن یاوه نگوییم. ولی عمقی در آن ندیدم. در فلسفه‌ی قاره‌ای به‌خصوص در هایدگر و گادامر، نحوه‌ای از تفکری که در این دوران بدان نیازمندیم را یافتم به همان معنای عبور از متافیزیک. به نظر بنده برای تفکر نسبت به انقلاب اسلامی، می‌توانیم از هایدگر و گادامر استفاده کرد به‌خصوص از هایدگرِ متأخر. و عدم موفقیت انقلاب اسلامی را در مورد به‌فهم‌آوردنِ جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی خوب‌فکرنکردن می‌دانم به همان معنایی که هایدگر در کتاب «چه باشد آن‌چه خوانندش تفکر» متذکر می‌شود. ما با فهم انقلاب اسلامی به عنوان حقیقت دوران که به قلب حضرت امام إشراق شد، از ذیل تاریخ رنسانس رها خواهیم شد که بحث آن مفصل است. موفق باشید

21351
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و خدا قوت: استاد من که بلد نیستم براتون توی اینجا یه کلیپ ارسال کنم اما به این کانال تلگرامی سری بزنید @ale_kasa کلیپی تاثیر گذار از استاد غفاری هست که غزلی از علامه طباطبائی میخونند (تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت....) و مستمعان به گریه افتاده اند. می خواستم بگم واقعا این طور جلسات و اشعار و این گریه کردن پای این اشعار بلند عرفانی برای امثال بنده که هنوز پله های سلوک رو هم ندیدیم چه برسه به طی کردنش‌، اشکالی داره؟ اگر نداره چرا عارف بزرگ‌ ما آیت الله بهجت این جلسات رو نداشت؟ آدم تحت تاثیر این صدا و الفاظ قرار میگیره چه بخواد چه نخواد اشکش درمیاد. نظرتون (یا نظر افراد دیگه اخه گفتید زیاد در باب موسیقی نظر ندارید) راجع به اینا چیه؟ سوال دومم اینه که نظرتان راجع به این افرادی ک میگم مثبته؟ آیت الله غفاری (کانالشو بالا فرستادم) آیت الله صمدی آملی و یک شخصیت مشکوک تاریخی، حسین بن منصور حلاج، ممنونم ازتون. التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ذات موسیقی حرام نیست و حتی سروردِ «ای مطهر» را که به ظاهر موسیقی غلیظی هم داشت، امام چندین بار تأیید کردند. می‌ماند که این مسیر تا کجا ما را سیر می‌دهد. آیا از مرتبه‌ی خیال می‌توان از طریق موسیقی به بالاتر سیر کرد؟ موفق باشید

21343
متن پرسش
سلام استاد: کتاب اربعین حدیث حضرت امام رو چطور بخونم؟ آیا شما شرح دادید یا شرح خاصی مدنظرتون هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «چهل حدیث» نکات دقیق عرفانی دارد که باید رفقا مقدمات آن را گذرانده باشند. پیشنهاد خود بنده آن است که با تفسیر سوره‌ی حمد و کتاب «مصباح الهدایه» که بنده شرحی بر آن داشته‌ام، شروع کنند. موفق باشید

21323
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: این سوال به شدت ذهنم را مشغول در رابطه با مبحث معرفت شناسی و اینکه ما هر مبدای که برای بدیهیات بگیریم و یا هر چیز دیگری اعم از اجتماع نقیضین و... باز هم در حالتی انسان می تواند تصور کند که شاید آیندگان حرف های ما را رد کنند پس ما به این امور عمل می کنیم اما نباید بطور قطع یقین بگوییم و اصالتا انسان در این دنیا راهی ندارد برای شناخت مطلق و این را در رابطه ی با دین عزیز و اهلبیت مان چکار کنیم؟ الان دیگر دارم به این نتیجه می رسم امثال آقای ملکیان بیراه نمی گویند که انسان هر لحظه باید به دنبال حقیقت باشد که البته شما گفتید که ایشان ما را در بی افقی قرار می دهند، درست است اما حقیقت گویی همین است. 2. استاد من اصلا ادبیات شما و عقلانیتی که به آن اشاره می کنید را نمی فهمم مثلا در سوالی شما نسبت به نظری که آقای عبدالکریمی در رابطه با انقلاب گفته بودند در سوالی جواب داده بودید من نمی دانم ایشان به کجا نظر می کنند که حضور تاریخی انقلاب را نمی بینند حالا سوال من اینجاست این چه عقلانیتی است که در و پیکر ندارد؟ معیارش چیست؟ بیشتر کسانی که در این ادبیات سوالاتی برای شما ارسال می کنند احساس می کنم جوری فرار رو به جلوست و بیشتر دنبال لفظ عقلانیت برای خواست های قلبیشان است. اما باید به این تلخی انسان تن داد چرا که راهی نیست. احساس می کنم این عقلانیتی که شما می گویید بیشتر شبیه عرفان است ولی اسم عقلانیت روی آن قرار گرفته. با تشکر از استاد عزیزمان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آیا به این روایت فکر کرده‌اید که حضرت صادق «علیه‌السلام» جهت توجه به بنیادی‌ترین بنیادِ روحانی هر انسان روشن می‌کنند ‏كه اولًا: قلب انسان كاملًا با خدا آشنا است و خداوند در نزديك‏ترين شرايط به انسان است. ثانياً: مى ‏تواند با خدا روبه ‏رو شود، ما را متوجه نكته ‏اى مى‏ كنند كه خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است كه‏: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ‏ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»،[1] و هنگامى كه بر كشتى سوار مى‏ شوند خدا را با تمام خلوص مى ‏خوانند و چون آن‏ها را به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، در همان حال شرك مى‏ ورزند. بعد از طرح اين آيه حضرت فرمودند: آن‏ وقت كه فرد در دريا اميد به هيچ‏ چيز ندارد و به قدرتى لايزال متوسل مى‏ شود «فَذَلِكَ الشَّيْ‏ءُ هُوَ اللَّهُ‏ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيثَ»،[2] آن قدرت لايزال كه در آن حالت، آن فرد بدان متوسل مى‏ شود همان خدايى است كه قادر بر نجات است، در آن موقعى كه هيچ نجات دهنده ‏اى براى او نيست، و او فريادرس است، در شرايطى كه هيچ فريادرسى را در منظر خود نمى ‏يابد.

حديث مذكور؛ از بهترين نكته‏ ها براى خدا يابى است. چون اولًا: ما را متوجه خدايى مى ‏كند كه مافوق خداى مفهومى است و در آن شرايط خاص او را روبه ‏روى خود مى ‏يابيم، يعنى همان خدايى كه از طريق قلب بايد با آن مرتبط شد. ثانياً: اين خدا را انسان در وجود خود مى‏ شناسد و احتياج نيست با كتاب و درس و مدرسه وجود او را براى خود اثبات كند. ثالثاً: و از همه مهم‏تر اين‏كه كافى است حجاب‏هايى كه خود را براى ما نجات‏ دهنده و فريادرس مى‏ نمايانند كنار رود، يك‏ مرتبه قلب ما خود را با آن خدا روبه ‏رو مى‏ بيند. به همين جهت حضرت مى ‏فرمايند: او خداى قادر بر نجات است آن موقعى كه هيچ نجات‏ دهنده ‏اى نيست، «حَيثُ لا منجى». وقتى در منظر جان انسان مشخص شود كه هيچ نجات ‏دهنده‏ اى نيست و همه آنچه ما به عنوان نجات‏ دهنده به صورت وَهمى و دروغين به آن‏ها دل بسته بوديم، از منظر قلب كنار رفته ‏اند، و وقتى روشن شود همه آنچه ما به عنوان فريادرسِ خود به آن‏ها دل بسته بوديم، از صحنه جان رخت بربسته ‏اند، خداوند در عمق جان ما به عنوان فريادرس ظاهر مى‏ گردد و ما با او روبه ‏رو مى ‏شويم. 2- چرا به گفته‌ی هایدگر نظر نداشته باشیم که «تفکر» را نظر به بنیادی‌ترین و سرآغازینِ حقیقت می‌داند که در تاریخ ظهور می‌کند؟ بنده تفکر در این تاریخ با نظر به حقیقت وجودی انقلاب اسلامی می‌دانم و این را عقلانیتِ این دوران می‌شناسم. برای روشن‌شدنِ مطلب، یادداشتی که در این مورد داشته‌ام را خدمتتان ارسال می‌دارم:

برای بیشتر فهمیدن انقلاب اسلامی و تفکر در آن از آن جهت که به جهت وجودی‌اش «تفکرناشدنی» باقی می‌ماند در صورتی ممکن است که به تقدیری فکر کنیم که در جان انسان‌ها رخ داد و نه به حرکات و فعالیت آن‌ها. انقلاب اسلامی یک رخداد تاریخی بود که از طریق آن انسان‌ها در جان خود شنوایِ سخنی شدند که باید تاریخ دیگری را رقم بزنند بدون آن‌که متوجه‌ی شنیدن آن پیغام درونی باشند، در عین آن‌که همیشه در طول تاریخ انسان‌های فرزانه به صدای حقیقت گوش داده‌اند که البته روشنفکران ما نتوانستند آن پیغام درونی تاریخیِ خود را درک کنند.

آن پیغام، مردم ایران را فراخواند تا با او از درِ هم‌سخنی درآیند و حقیقتاً مردم ایران در مقامِ انسانی‌شان دلبسته‌ی کمند آن مشیت تاریخ‌ساز شدند و از آن به بعد عده‌ای را می‌یابید که همچون پیکی، مدام حاملِ آن پیغام می‌باشند، پیغامی که از سوی خدا در این تاریخ به انسان می‌رسد تا متوجه شود می‌تواند با حضور خدا در این تاریخ حاضر گردد و از دوگانگیِ بین سوبژه و اُبژه عبور نماید و خودش، زبانِ حقیقت دوران گردد به آن صورت که حقیقت او را فرا می‌گیرد و مشکل روشنفکران ما چه در لباس ادبیات هایدگر سخن بگویند و چه عرفان‌نمایی کنند؛ آن است که پیغام تاریخیِ خود را که در بستر انقلاب اسلامی ظهور کرد و شهداء شنیدند، را نشنیدند. موفق باشید


[1] ( 1)- سوره عنكبوت، آيه 65.

[2] ( 1)- قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ (ع) يا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِى عَلَى اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَى الْمُجَادِلُونَ وَ حَيرُونِى فَقَالَ لَهُ يا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَة قَطُّ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيثُ لَا سَفِينَة تُنْجِيكَ وَ لَا سِبَاحَة تُغْنِيكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيئاً مِنَ الْأَشْياءِ قَادِرٌ عَلَى يخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الصَّادِقُ( ع) فَذَلِكَ الشَّى‏ءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيثُ لَا مُنْجِى وَ عَلَى الْإِغَاثَة حَيثُ لَا مُغِيثَ.« معانيالأخبار»، ص 4-« توحيد صدوق»، ص 231.« بحارالانوار»، ج 3، ص 41.

21317
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام خدمت استاد عزیز: استاد بی تردید سخن حضرت امیر را پس از این که لشکریان معاویه خلخال از پای یک زن یهودی که در ذمه حکومت علی می زیست را در آوردند، خوانده اید که فرمود اگر انسان طلب مرگ کند او را ملامت نکنید و حتما خبر دختر دو ساله کرمانشاهی که بر اثر سرما جان داد را نیز خوانده اید، حال نباید گفت بمیرند مسئولان کشور؟ واقعا بمیرند مسئولانی که در ولنجک، لواسان، زعفرانیه و... در خانه های ملیاردی پر زرق و برق استخر دار مشغول خوش گذرانی هستند. استاد جان عجب انقلاب و حکومتی شد. پر واضح است این آشی است که هاشمی برای این انقلاب پخت. اما استاد جان خودمان را جر می دهیم تا ثابت کنیم که این ها کاری به انقلاب و رهبری ندارد اما در مقابل پاسخهایشان دیگر کاملا لال شده ایم. می گویند و انگار کم کم داریم باور می کنیم راست هم می گویند این چه رهبری است که نتوانست انحراف هاشمی را جلوگیری کند؟ بر فرض شرایط اجازه نمی داد این همه تعریف و تمجید برای چه بود؟ استاد: هاشمی اول و دوم نکنید متن حکم تنفیذ هاشمی در دور دوم را بخوانید اگر دور اول بود می گفتیم رهبری نمی دانست او چه فکری دارد اما هاشمی چهار سال فکرش را نشان داد پس این همه تعریف در تنفیذ دور دوم او را تائید می کرد (خداي بزرگ را سپاس كه در اين نوبت نيز، رأي مصيب ملت، مسؤوليت را به دستهاي تواناي مردي سپرد كه در ميدانهاي دشوار، لياقت و امانت و صلاحيت و كارداني و برجستگي او را آزموده بود. مردي بزرگ از سابقينِ اوّلينِ انقلاب و از حوارييّن و انصار ديرين امام راحل. عالِمي متفكّر، سياستمداري هوشمند، فقيهي زمان شناس، مجاهدي خستگي نشناس، برادري مهربان براي ضعيفان و مديري كاردان براي كشور.) جالب این که این القاب و شلغاب در حکم دوره اول به مراتب کم رنگ تر است. راستی هاشمی فقیهی زمان شناس بود که تا هم فیها خالدون تفکر لیبرالی را در این کشور که دکتر شهریار زرشناس اخیرا مبسوط در یک مصاحبه آن را توضیح دادند، نهادینه کرد. خدائیش هاشمی در دوره اول ریاست جمهوری برادری مهربان برای ضعیفان بود او و همفکرانش که معتقد بودند از لوازم نا خواسته توسعه له شدن اقشار ضعیف است و اگر در شخص هم بود در تفکر و برنامه اقتصادی که بانی فقر و فساد و تبعیض و اشرافیت و اختصاصی سازی و کاخ سعد آباد و هزار کوفت و زهرمار دیگر بود واقعا دولت هاشمی شایسته لقب دولت کریمه امام زمان بود؟ استاد این شبهه های بی جواب که هیچ کجا جوابش را نیافتیم دارد دمار ما را در می آورد. وقتی به دوستی می گفتم رهبری بعضی صحبتها را مجبور بود بگوید برایم این مثال را آورد. با عرض معذرت. جوانی در عروسی در جمع رقصید، پدر خبر دار شد و او را مواخذه کرد که بی غیرت مگر تو را نیاموختم که رقص در دین مبین کاریست حرام و سبک، پسر گفت پدرجان مرا به زور بلند کردند. پدر خشمگینانه فریاد کشید بی مروت اگر به زور بلندت کردند پس دیگر آن قر و قمیش ها چه بود؟ استاد چه کسی پس از هشت سال که کار تمام شده بود گفت هیچ کس برای من هاشمی نمی شود. استاد نگوئید خودش فرموده منظور رابطه دوستی بوده آخر در آن موقعیت که بحث اجرا و ریاست جمهوری بود چه ربطی به رفاقت داشت؟ برداشت مردم هم کاری به رفاقت نداشت. به یاد دارم به امام جمعه شهرمان درباره هاشمی سخنی گفتم بی درنگ در پاسخ گفت رهبری فرموده هیچ کس برای من هاشمی نمی شود و مرا ساکت کرد. تک تک فسادها و جنایاتی که به خاطر فقر و مهمتر از آن تبعیض و دنیا پرستی در این مملکت می شود پای آنانی است که این شرایط را فراهم ساختند. شخصی از بجه های جبهه جمله درد آوری می گفت 2500 سال حکومت شاهنشاهی نتوانست دین را از مردم بگیرد و این آخوندها گرفتند. باور کن استاد فوج فوج مردم خصوصا جوانان نسبت به دین بدبین می شوند و می گویند اگر جایی خبری بود خود اینها اینقدر دروغ نمی گفتند و نمی دزدیند و اینچنین تجملاتی و دنیا دوست نمی شدند. باز هم بگویم بمیرند مسئولین جمهوری اسلامی که در حکومتشان رئیس مجمع تشخیص این مملکت با بنز می رود در استخر وی آی پی فرح سکته می کند و مفسر قرآنش مصداق خلق عظیمش می خواند و رئیس جمهورش در خانه 800 متری در ولنجک تهران زندگی می کند و ... و از طرفی کودکانی بر اثر سرما در چادر می میرند و زنانی برای سیر کردن شکم بچه هایشان زنا می دهند و.... کجایی امام که صحبتهایت دیگر شبیه به افسانه شده. در شعارهای انقلاب می گفتیم بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دیگر روزگار چون شکر آید. چه قدر روزگار شکری شد ؟ اگر یک بار به مردم حق می دادند این روزگار چون شکر را می خواهند یا آن تلخ تر از زهر آن وقت متاسفانه نتیجه عجیبی را مشاهده می کردیم. کجایی امیرالمومنین که با نام شما چه جنایاتی نمی کنند؟ استاد ایملیم مثل حالم خراب است. شبهه ما مخصوصا درباره رهبری را پاسخ بده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  1- دوره‌ی دوم آقای هاشمی که عملاً تحول اساسی در افکار جریان منتسب به آقای هاشمی پیش آمد از اواسط حضور ایشان در مجمع تشخیص مصلحت بود با طرح نظریات امثال اقای سریع‌القلم که توانست با زمینه‌ای که از قبل در آقای هاشمی بود آن جریان را به این نتیجه برساند که باید با عقلِ مدرن موضوعات را تجزیه و تحلیل کرد و چون آن جریان حتی امثال آقای روحانی که در آن جلسات شرکت می‌کردند به معنی واقعی با معارف قدسی امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آشنا نبودند و توجه به تقدیر الهی و معنی تقدیر و نحوه‌ی تقدیری که با انقلاب اسلامی به‌وجود آمد؛ در آن‌ها نبود، به‌راحتی جهت اصلی خود را نسبت به قبل تغییر دادند و این‌جا است که حتی می‌بینی آقای روحانیِ اول غیر از آقای روحانیِ دوم است 2- آن‌چه پیش آمد معلوم کرد ما برای حضور اسلام در این تاریخ به چیزی از اسلام نیاز داریم که آن ماوراء موضوعاتِ رسمی است که در حوزه‌های علمیه مطرح می‌شود که در جای خود نه‌تنها لازم، بلکه ضروری است و در زمان خود که فرهنگ مدرنیته چهره‌های نهایی خود را بروز نداده بود و به ظهور نیاورده بود، کافی بود. ولی امروز اگر آموزه‌های قدسی حضرت امام در کنار حرکت سیاسی ایشان برای حفظ هویت دینی و انقلابی ما به صحنه نیاید، همین است که می‌بینید 3- عمده عرض من در این قسمت نهفته است که اگر بخواهیم حقیقتاً تمدنی بیرون از آن‌چه غرب برای عالَم و آدم تعریف کرده است؛ به میان آوریم، تنها محتوایِ قدسی کافی نیست، باید به روشی بیندیشیم که چگونه در چنین تاریخی آن تمدن به میان آید. اگر بخواهم رفقا را به طور اختصار در این مورد اخیر به تفکر دعوت کنم، به علت رازِ نیامدن نامِ حضرت علی«علیه‌السلام» در قرآن دعوت می‌کنم که به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی شرایط تاریخی هرگز اجازه نمی‌داد این مسئله‌ی بسیار مهم به صراحت مطرح شود، وگرنه آن‌چنان سیطره‌ی اصالت‌دادن به فرهنگ جاهلیت قوی بود که به‌کلّی به اسلام و دیانت خدا پشت می‌شد. حال به من بگو! در این شرایط جز این است که باید کاری کرد که نه از حضور تاریخی علی«علیه‌السلام» غفلت شود، و نه وفاداران به فرهنگ جاهلیت در عین پذیرفتن نبوت حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» به‌کلی به جاهلیت گذشته برنگردند؟ بنده همه‌ی مدیریتِ رهبری را از همین جنس می دانم که از یک طرف، اصالت‌های انقلاب زیر پا گذاشته نشود و از طرف دیگر، جریانی که هم می‌خواهد انقلابی باشد و هم نمی‌تواند از آن نوع زندگی که غرب برای بشر امروز تعریف کرده؛ دل بکند، به تقابل کلی دست نزند تا إن‌شاءاللّه انقلاب به مرور فرزندان خود را که از جمله شما هستید، با همه‌ی عصبانیت که دارید؛ بپروراند و مسلّم بدانید این کارْ شدنی است و می‌شود. پیشنهاد جدّی بنده آن است که به موضوع اخیر بسیار فکر کنید. به‌خصوص به سخنان اخیر رهبری در دیدار با خانواده سردار شهید علی ییلاقی فرمانده اسبق لشکر 25 کربلای استان مازندران که می‌فرمایند:

«اوّلاً جوان این نسل، جوان نسل سوّم، از جوان نسل اوّل امیدبخش‌تر است درصورتی‌که بتواند ایمانش را حفظ کند. جوان نسل اوّل، کسانی بودند که از روی احساسات، از روی هیجان [کار کردند]؛ احساسات بود، احساسات خوبی هم بود و همان احساسات کار کرد، یعنی یک نظام کهن را سرنگون کرد و اسلام را رو آورد؛ این را ما کوچک نمی گیریم، امّا غالباً دانه‌دانه افراد - نمی‌گویم همه - از روی احساسات لانه‌ جاسوسی را آن روز رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، امّا بعداً رفتند با آمریکایی‌ها صحبت کردند و عذرخواهی کردند؛ این ناشی از چیست؟ ناشی از کم‌عمق بودنِ آن انگیزه است. آن انگیزه متّکی به یک زیرساخت محکم نبود؛ انگیزه بود، امّا زیرساختش محکم نبود. جوان‌های امروز  - [هرچند] بعضی [از آنها] هستند که بی‌خیال در خیابان راه می روند؛ زمان جنگ هم بودند، نه اینکه نبودند - امّا آن [جوانی] که دنبال وظیفه می‌رود، می فهمد چه‌کار دارد می‌کند. یک نمونه‌اش همین حججی است و صدها نمونه، بلکه هزارها نمونه از این قبیل وجود دارد.
لذا من به جوان امروز درصورتی‌که انگیزه و ایمانش درست باشد، اعتمادم و امیدم بیشتر است تا به جوان آن روز. شماها آن جوان امروز هستید. آینده مال شماها است، این مملکت مال شماها است. ما می‌رویم، ما نقشمان تمام شده، ما خواهیم رفت؛ آنکه می‌ماند و این کشور را باید به اوج برساند، شماها هستید. هرچه می توانید خودتان را بسازید، هم از لحاظ فکری بسازید، هم از لحاظ ایمانی بسازید؛ هم فکر را درست کنید، هم ایمان و دل را درست کنید. با خدا اُنس داشته باشید، اگر می‌توانید، تا آنجایی که می‌توانید، نماز شب بخوانید؛ نماز را خوب بخوانید، با توجّه بخوانید، قرآن را بخوانید. اینها چیزهایی است که می‌تواند جای این شهدا را پر کند؛ این کارها لازم است. من به شماها بیشتر امید دارم، به همین جوانِ نسل شما؛ [البتّه] ‌اشخاص شما را نمی‌خواهم بگویم، چون آشنایی ندارم، امّا به این نسل من بیشتر اعتماد دارم و بیشتر امید دارم تا آن (نسل قبلی)». موفق باشید

21300
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به سئوالی که قبلا از جنابعالی دررابطه با تطبیق بین مقام نوری اهل بیت در حدیث و بحث تعین اول و یا مقام احدیت پرسیده بودم، پاسخ اینگونه فرموده بودید که احدیت شأنی از شئون حق تعالی است ولی مقام نوری اهل بیت مقام مخلوقیت است و ربطی به هم ندارد، سئوال دیگر با توجه به پاسخ شما و مطالعه ای که در کتاب مبانی عرفان نظری آقای یزدان پناه داشتم به ذهنم رسید و آن اینکه مقام نوری ائمه با مقام احدیت یا تعین اول ربطی به هم ندارند چرا در بحث های عرفان نظری از مقام تعین اول تحت عنوان مقام محمدی یا مقام اَو ادنی یا تامه کبری نامبرده می شود و بحث شب معراج پیامبر که همان رسیدن پیامبر به مقام او ادنی است در حدیث مطرح است؟ آیا می شود گفت در بحث سیر نزولی مقام اول مخلوق در مقام مخلوقیت مطرح است و در سیر صعود همین اول مخلوق به مقام احدیت نائل می شود. توضیح بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که عرض شد باطنِ نبوت مقام واحدیت است و باطنِ مقام واحدیت، مقامِ احدیت است. و نبوتی که حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حامل آن هستند مظهر مقام واحدیت که مقامِ جامع اسماء الهی است، می‌باشد. در این رابطه مقامِ «واحدیت» و «احدیت» از شئون الهی است، ولی وقتی بحث حاملیتِ نبوت و امامت در میان آید، بحث مخلوقیت به میان می‌آید و موضوعِ «اوّل ما خلق اللّه» مطرح می‌شود که به نظر بنده حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب شریف «مصباح الهدایه» به صورت جامع، موضوع را مطرح کرده‌اند که خوب است به آن کتاب رجوع شود و بنده هم شرح صوتی آن را داشته‌ام و می‌توانید به آن شرح نیز رجوع کنید. موفق باشید

21278
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب و احترام خدمت استاد! می بخشید این نظریه درسته که در مورد سیاست ما قائل به پلورالیزم بشویم و طبق این مبنا بگوییم هم هاشمی رفسنجانی درست می گوید و هم مقام معظم رهبری؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر با اهداف متعالیِ انقلاب اسلامی افراد را بسنجیم، اشخاصی مثل آقای هاشمی بیرون از گود قرار می‌گیرند. انقلاب اسلامی به آن معنایی که برای تحقق آرمان آن تا آن‌جا باید جلو رفت که حضرت امام درباره‌اش می‌فرمایند: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏ هاى دار مى‏ روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى‏ شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‏ ى اسلامى خود عمل كنيم.» موفق باشید

21284
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید سوالاتی که در مورد شماره بعدی نشریه خط در هفته گذشته برایتان ارسال نمودیم بدستتان رسیده است. چون هنوز جوابی نه به ایمیل و نه در قسمت پرسش و پاسخ نیافتیم. بحث در مورد دشمن اصلی حوزه و چگونگی مقابله با آن بود. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی جز همان سؤالات اولیه دریافت نکردم. مجدداً جواب آن‌ها ارسال می‌شود:

باسمه تعالی: سلام علیکم:

جواب سؤال 1- دشمن اصلی حوزه، غفلت از تبیین درست دین الهی است زیرا در صورت درست‌نشان‌دادنِ دین خدا در آن حدّ که انسان‌ها بتوانند از طریق شریعت الهی راهِ اُنس با خدا را بیابند، هر جریان منحرفی که راهِ ما را به سوی خدا می‌بندد و ما را نسبت به نور حق محروم می‌کند؛ معلوم می‌شود اعم از مارکسیسم، یا وهابی‌گری، یا فرقه‌ی احمد حسن، یا غرب و آمریکا. مشکل این‌جا است که اینان کالاهایی دارند که می‌تواند در عرض کالاهای ما خودنمایی کند وگرنه هرگز کالاهای این‌ها با حقیقتِ نورانی شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» آن‌گاه که درست مطرح شود، همطراز نیست.

جواب سؤال 2- آمریکا به عنوان نمود استکبار مقابل نور توحیدی است که انقلاب اسلامی در این تاریخ به ظهور آورده. توحیدی که ماوراء سکولاریته می‌خواهد بشر را متذکر این امر کند که تنها با ولایت الهی امورات دنیایی و آخرتی خود را می‌تواند سر و سامان دهد که تجسم عینی آن ولایت فقیه در مقابل ولایت شیطان است. به همان معنایی که حضرت حق می‌فرماید: «وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً + يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»(119 و 120/ نساء) هر آن‌کس ولایت شیطان را پذیرفت حقیقتاً در خسرانی بس روشن و مشخص قرار می‌گیرد. شیطان در راستای ولایت خود وعده می‌دهد و آرزوسازی می‌کند و نیست وعده‌های شیطان مگر فریب. و بدین لحاظ آمریکا شیطان بزرگ است و راه عبور از دشمنی آمریکا، نجات‌دادن انسان‌ها از وعده‌ها و آرزوهای شیطانی است.

جواب سؤال 3- دشمن از طریق جهلِ ما نسبت به حقیقت می‌تواند در حوزه‌ها نفوذ کند و حقیقت چیزی جز آن‌چه وَحی الهی بدان متذکر است، نیست. آری! آن‌چه وَحی الهی بدان متذکر است و نه آن‌که تنها وَحی الهی را بدانیم. وقتی مادر بر سر فرزندش فریاد می‌زند: صبر کن تا یادت بدهم، که به چه می‌گویند حرف‌شنوی؛ مادر می‌خواهد فرزندش را به حرف‌شنوی بکشاند، نه آن‌که حرف‌شنوی را برای فرزندش تعریف کند، بلکه می‌خواهد کاری بکند که او شنوایِ آنی شود که به ذاتش تعلق دارد، گونه‌ای فراخوانش یا «ندا»ست. و ما مدت‌هاست که معنای رجوع به حقیقت را با دروس رسمی حوزوی به حاشیه برده‌ایم و نهایتاً گمان می‌کنیم با یک درس اخلاق که عموماً آن را امری اعتباری می‌پنداریم، می‌توان مشکل عدمِ رجوع به حقیقت را جبران کرد. در حالی‌که اگر آن بحث اخلاقی مبتنی بر بنیادِ جان انسان‌ها نباشد، خود نیز علمی است بر علوم گذشته.

جواب سؤال 4- حقیقتِ دوران ما انقلاب اسلامی است. طلاب عزیز باید انقلاب اسلامی را بشناسند و بشناسانند.

تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع می‌شود به معنای پناه‌جستنِ قومی است به آن‌چه به عنوان تقدیر الهی و حوالتِ قدسی به عهده‌اش نهاده‌اند تا از زهر نیهیلیسم خود را و بشریت را رهایی بخشد و این با نشان‌دادن حقیقت ممکن است، حقیقتی که امری است تاریخی، و به عنوان امر تاریخی انسان‌ها را در گذر زمان فرا می‌گیرد و دگرگون می‌کند و بدین لحاظ حقیقت با انقلاب اسلامی آغاز می‌گردد و با انقلاب اسلامی نگهداری می‌شود تا سرآغاز آن قوم تاریخی را به همراه آورد و آن قوم از عادی‌شدن زندگی رهایی یابد.

حال سؤال این است با توجه به آن‌چه گفته شد آیا ما از حیث حضور تاریخی خود در سرآغاز هستیم؟ آیا ذات انقلاب اسلامی را به عنوان سرآغاز می‌شناسیم و به آن توجه داریم؟ یا با همان فهم قبلی به آن می‌نگریم و با آن همان معامله‌ای را می‌کنیم که با سایر اتفاقات انجام می‌دهید، زیرا عزمِ نظر به دوردست‌ها در ما مرده است.

خطر آن‌جاست که با فراموش‌کردن حضور تاریخی انقلاب اسلامی، حقیقت دوران فراموش شود و در این رابطه پوچ‌انگاری یا نیهیلیسم به سراغ طلبه می‌آید و از خود می‌پرسد مرا چه شده که با مطالعات حوزوی و عبادات شرعی احساس پوچی می‌کنم؟! موفق باشید

نمایش چاپی