بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انقلاب اسلامی و حکومت دینی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22688
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: عضو هیات علمی دانشگاه هستم. اخیرا یکی از اعضای بسیج اساتید به من پیشنهاد داد که عضو بسیج اساتید شوم. من قلبا به ولایت فقیه اعتقاد دارم و آیت الله خامنه ای را بسیار دوست دارم. اما خودم را بعنوان یک انسان با تقوای الهی قبول ندارم. هرچند که دعا می کنم خداوند متعال تقوا و صبر را نصیبم نماید و بتوانم به قرب الهی برسم. اما فکر می کنم اگر عضو بسیج اساتید شوم با توجه به اینکه روحیه و عملکرد بسیجی و انقلابی ندارم شاید عضویتم لطمه ای به این ارگان باشد. ممنون می شوم نظر شما را در این خصوص بدانم. ضمنا علاقه مندم اگر وارد گروهی می شوم این گروه متدین ولایی باشد نه اصلاح طلب یا اصولگرای باندی. در خصوص بسیج اساتید نظر شما چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به فضایی دارد که در آن گروه حاکم است. اگر متوجه‌ی جایگاه انقلاب اسلامی هستند و به جای روحیه‌ی جزیره‌ای، جهانی فکر می‌کنند و متوجه‌ی وسعت انقلاب اسلامی می‌باشند؛ شرکت در آن گروه، روح جمعی ما را تقویت می‌کند و از آن‌جایی که انسان‌ها با انسان‌‌ها انسان می‌شوند نیاز است در این نوع مجامع شرکت کنیم. موفق باشید

22687
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: گویند که بیابان هم باشی حسین یادت می کند مانند بیابان کربلا. گویند که هیچ عزایی در شعبان نیست و هیچ تولدی در محرم یعنی که ریشه تمام شادی ها و غمها در حسین است. اما ای کسی که این دردنامه را می خوانی همراهت کربلا هم راهی شدم اما دریغ از تغییر کردن سیر عقیده را از با بسم الله تا تا تمت در سیرتان خواندم نهج البلاغه را هم خواندم المیزان را هم اما نشد که بشود از درونم بندگی نابی تراوش کند کجای کار می لنگد انگار رازی از بندگی نکردنمان وجود دارد که شما از گفتنش حیا می کنید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روزگار، روزگارِ سیطره‌ی نیهیلیسم است. باید مسئله‌ی زمانه را شناخت و در راستای عبور از آن به خدا رجوع کرد. آری! مهم آن است که ما از خدا چه می‌خواهیم. وقتی متوجه‌ی این مسئله شدیم که اسلام در مظهریت انقلاب اسلامی بنا دارد ما را از ظلمات زمانه رجوع بدهد، نحوه‌ی رجوع ما به حضرت شیدالشهداء«علیه‌السلام» ظهور می‌کند و راه ما به سوی آن حضرت گشوده می‌گردد. موفق باشید

22664
متن پرسش
حضور محترم استاد طاهرزاده سلام: واقعاً بعد از خواندن جواب سوال 22639 انگشت حیرت به دهان گرفتم. پرسشگر می پرسد در میانه این همه فساد اقتصادی چرا رهبری به قضایا ورود نمی کنند و با بگیر و ببند فساد را ریشه کن نمی کنند؟ و جواب می دهید که روش بگیر و ببند روش سعودی هاست و رهبری با مدیریت حکیمانه دارند مدیریت کلان خود را اعمال می کنند! و در تکمیل بیانات خود به مقاله ای از سایت مشرق نیوز اشاره کردید که می نویسد: توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است! یا للعجب! یعنی کمر آدمی با شنیدن این استدلال های سهمگین، خم می شود! رهبری به مسائل و فساد های اقتصادی ورود نمی کنند چون ورود ایشان تأیید این باور است که کار فساد خیلی بیخ پیدا کرده تا جایی که خود رهبر آمده وسط گود و بسط و تأیید این باور از همه فساد ها بزرگ تر است! اما هم شما و هم نویسنده مقاله مشرق نیوز فراموش کرده اید که از این فساد بالاتر هم وجود دارد و آن این که اکنون در میان مردم این باور به وجود آمده که از بالا و پایین نظام همه و همه دزد هستند. سپاه دزد است، نیروی انتظامی دزد است، شهرداری دزد است، قوه قضاییه دزد است، تمام ارگان های دولتی مشغول دزدی و زد و بند هستند، تمام جناح ها دزد هستند و حتی عده ای که 5 سال می گفتند روحانی مچکریم و دزدی ها کار احمدی نژاد بود الان کار به جایی رسیده که می گویند روحانی هم دزد است همه دزد هستند و رهبری هم کاری نمی کند و می گذارد اینها به کار خودشان برسد و رهبری به تعبیر مردم عادی یک «مترسک» است. عجب، این باور عمومی که روز بروز بسان سیلابی دارد اذهان مردم را در خود می بلعد این «فساد» نیست؟ اما اگر مردم بفهمند که فساد خیلی فراگیر شده تا جایی که خود رهبر ناجار شده ورود کنند این «فساد اکبر» است!! استاد واقعاً شما با چه دستگاه فلسفی و منطقی به این نتایج رسیدید و می رسید؟! ساده تر بگویم چطوری حساب می کنید تا ما هم مشتری این تحلیل ها بشویم؟! و عجیب تر این که نویسنده مقاله به زعم خودش رفته برای توجیه کار - و البته این جا دیگر نباید گفت کار باید گفت کم کاری رهبری - یک مصداق تاریخی را بررسی کرده و موضوع فساد نماینده امیر المومنین در بازار اهواز را مورد بحث قرار داده، بالاخره ما متوجه نشدیم چطور امیرالمونین در موضوع فساد مالی دولتش در بازار اهواز شخصاً ورود کردند؟ آیا امیرالمونین نمی فهمیدند که ورود شخص خلیفه به چنین پرونده ای موجب ترویج و بسط این باور می شود که «فساد فراگیر» است و «احساس فساد فراگیر» از خود «فساد» خطرناکتر است؟ چرا ایشان مانند رهبری مدیریت کلان مسأله را به عهده نگرفتند و به جای اینکه شخصاً به موضوع ورود کنند به قاضی القضات خود طوماری ننوشتند که مسأله را با جدیت پیگیری کند؟ مثل کاری که رهبری کردند و به رییس ق. ق نامه نوشتند. یعنی امام علی علیه السلام نمی فهمیده اند که به جای اینکه خودشان با فساد مبارزه کنند باید مردمسالاری حکومت علوی را تقویت کنند تا با رشد خودآگاهی مردم، هر کس وظایف خودش را انجام دهد؟! انگار امام علی باید می آمدند و درس حکومت داری را هم از جمهوری اسلامی فرا می گرفتند که چطور از فساد 123 میلیارد تومانی بانک صادرات و فاضل خداداد به فساد چندین هزار میلیاردی رسیده ایم و هنوز هم نباید رهبری در مسائل ورود کنند و با همین فرمان اگر ادامه بدهیم دیگر نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان! امام علی اشتباه فکر می کرده با بگیر و ببند می تواند مسائل را حل کند، تا به حکومت رسید کل مسئولان فاسد را کنار زد، طلحه و زبیر هم که آمدند شمع را خاموش کرد، به مفسدان هم که می رسید می گفت آن ها را ببرید در شهر آبروی شان را ببرید. نتیجه روش غلط حکومت داری امام علی این شد که حکومت امام علی حتی 5 سال هم دوام نیاورد. اما جمهوری اسلامی ما 40 سال است دوام آورده و به گفته رهبری با اطلاع دقیق می گویم که کشور در حال حرکت به سمت مفاهیم و آرمانها و حقایق انقلابی است. خلاصه این که نتیجه تحلیل شما و مقاله مشرق نیوز ما و شما یک جمهوری اسلامی ساخته ایم که از حکومت علی هم علوی تر و و رهبر ما از علی هم حکیم تر است! اگر این برداشت درست است که هیچ و گرنه بگویید کجای تحلیل بنده اشتباه است؟! این که در تمام جهان و علی الخصوص کشورهای غربی و اسیر توهم مدرن، یک مسئولی به خاطر سوء استفاده ناچیز از اموال دولتی بلافاصله توسط دستگاه قضایی آن کشور مورد تعقیب قرار می گیرد اشتباه است و مثلا در فلان کشور اسکاندیناوی شهردار از بنزین دولتی برای خودرو شخصی استفاده می کرده سریع کنار نهاده می شود این روش بد است؟! اما این که سیف که در پرونده فاضل خداداد خودش مسأله داشته می رود رییس بانک مرکزی کشور می شود و کشور را این گونه به خاک سیاه می نشاند این درست است؟! البته فرمایش شما به یک جهت درست است چون واقعاً بعد از سی سال مماشات و سکوت قطعاً دیگر با بگیر و ببند کار به جایی نمی رسد چون مفسدان با پول خود نماینده مجلس می خرند و می فروشند و وزیر عوض می کنند و برای نهادینه شدن نظام مردم سالاری منتظر ماند که همین وزیر صنعت - که دخترش مفسد اقتصادی است - برای ما کاری کند و یا آن نماینده که پول می گیرد که برای استیضاح امضایش را پس بگیرد دلشان به حال ما بسوزد. ما فکر می کردیم که هدف از این نظام مردم سالار، «عدالت» است اما با بیانات شما معلوم شد که مردم سالاری به خودی خود - و با میانگین انتخابات سالی یک بار - خودش هدف است. ولو اینکه «ظلم» تمام عرصه های اداری و اجرایی و قضایی ما را فرابگیرد. اما چون مردم سالاری وجود دارد خوب است! و رهبری هم بیدی نیست که از این بادها بترسند. حال سوال دیگر این است که در این صورت این حقیقت را که اهل بیت به ما یاد داده اند چه کنیم که فرمودند: «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» در این صورت انگار نه تنها رهبری و جمهوری اسلامی بلکه هیچ حکومتی با ظلم دوام نمی آورد. ولو سالی یک انتخابات برگزار کند. ولو اینکه هر روز انتخابات برگزار کند. خلاصه مطلب این چند سوال است: اول آیا امیرالمونین بد کشور را اداره کرده اند که مستقیم با فساد دولتی در موضوع بازار اهواز ورود می کرده اند یا رهبری؟ دوم اگر این که رهبری در موضوع فسادهای مالی مستقیماً ورود نمی کنند به این دلیل است که ناامیدی مردم بیشتر می شود و این «فساد اکبر» است، در این صورت عدم ورود ایشان و ناامیدی بیشتر مردم آیا این «فساد کبری» نیست؟ سوم این که در تمام کشورهای دنیا از چین ملحد گرفته تا کره و ژاپن تا اروپا و آمریکا، یک مسئولی به اندک سوء استفاده از مقام و موقعیت دولتی خود به بدترین شکل فروکوفته می شود، آیا بد است؟ اصلاً مبارزه با سوء استفاده بد است؟ یا هر کس با مفسدان برخورد می کند مثل آل سعود است؟ این سوال آخر را واقعاً جدی پرسیدم چون بعد از خواندن بیانات شما دچار این شبهه شدم اصلاً نکند در نگاه شما مبارزه با فساد ذاتا یک امر سعودی است؟! خلاصه این که زندگی مردم تباه شده و رفته لااقل روشی به ما یاد بدهید که بتوانیم مانند شما تحلیل کنیم و بلکه خودمان و دیگران را توجیه کنیم که اشتباه ما کجا بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر معتقدید که رهبر معظم انقلاب به عنوان نایب امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و کسی که کامل‌ترین اطلاعات را نسبت به جریان‌های جاری و به‌خصوص روندِ دولت دارند؛ آخرین سخنان ایشان که با اعضای مجلس خبرگان داشتند و تحلیلی که جناب آقای دکتر سعداللّه زارعی نسبت به آن سخنان انجام دادند را، مروری بفرمایید. بنده متن هر دوی آن‌ها را خدمتتان ارسال می‌کنم:

۱۳۹۷/۰۶/۱۵ بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری

  ما در دوره‌ی حسّاسی قرار داریم؛ الان - آن دوره‌ای که ما داریم می گذرانیم - دوره‌ی حسّاسی است؛ نه به این معنا که دشمن بیشتری داریم یا دشمن قوی‌تری داریم؛ نه، این دشمن های امروز، همه از روز اوّل انقلاب بوده‌اند و چیزی اضافه نشده؛ علاوه ‌بر این، آن کسانی که قبل از اینها بودند، از اینها قوی‌تر بودند؛ در این هم تردیدی نداشته باشید؛ هم در رژیم صهیونیستی این‌جوری است، هم در رژیم آمریکا این‌جوری است، و هم بعضی از این مرتجعین منطقه؛ آن قبلی‌هایشان از امروزی‌هایشان قوی‌تر و کارکشته‌تر بودند؛ هیچ کاری هم نتوانستند با انقلاب بکنند، [درحالی‌که] انقلاب هم آن روز یک نهال ضعیفی بود، یک نهال تازه‌ای بود که کَندن آن از زمین خیلی تفاوت داشت با قلع این شجره‌ی طیّبه‌ای که امروز وجود دارد و گسترده‌ [شده] و «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء».(۸) بنابراین «حسّاس» که می گوییم، از این جهت نیست. و آنها آن روز کارهای تندی هم کردند؛ هواپیمای مسافری ما را زدند، به طبس حمله کردند، یک جنگ هشت‌ساله را به‌وسیله‌ی یک دیوانه‌ی منطقه بر ما تحمیل کردند، محاصره‌ی اقتصادی کردند، کارهای زیادی کردند؛ همه‌ی این کارها آن‌وقت انجام گرفته و الان خیلی از آن کارهایی که آن‌وقت کردند قابل انجام نیست یعنی قادر نیستند آن کارها را انجام بدهند. پس، از این جهت نمی خواهیم بگوییم [این] دوران خطیرتر از آن‌وقت است؛ بلکه از این جهت که یک جامعه و یک نظام، وقتی در یک راه نویی قدم می گذارد و یک مدّعای غیرمتعارفی را، یک مدّعای متفاوتی را مطرح می کند، و با این مدّعای متفاوت و راهِ نو وارد این جنگل انبوه تعارضات بین‌المللی می شود، با این خصوصیّات طبعاً در دوره‌های مختلف، اوضاع گوناگونی پیدا می کند که بایستی برطبق آن اوضاع، شرایطِ خودش را تطبیق کند و برطبق آنها پیش برود. در صدر اسلام هم همین‌جور بوده است، امروز هم همین‌جور است؛ تعارضهای جهانی وجود دارد؛ این دنیای سیاست بین‌المللی یک جنگل انبوهی است، ما هم برخلاف جریان داریم حرکت می کنیم. جریان کلّی دنیا، جریان استکبار و جریان نظام سلطه است؛ یعنی یک عدّه سلطه‌گرند، یک عدّه هم زیر بار این سلطه می روند، سلطه‌پذیرند؛ ما برخلاف این جریان داریم حرکت می کنیم؛ در این چهل سال این‌جوری پیش رفته‌ایم، این‌جوری حرکت کرده‌ایم. طبعاً اوضاع و احوالی برای ما پیش می‌آید که ناگزیر بایستی نسبت به این اوضاع و احوال حواسمان جمع باشد، دقّتمان زیاد باشد، جوانب گوناگون قضیّه را دائماً رصد کنیم و بسنجیم و ببینیم.

 عرض کردم، در صدر اسلام هم قضیّه همین‌جور بوده است. در آنجا هم اقتضائات گوناگون و شرایط گوناگون، وظایف گوناگونی به وجود می‌آورده. یک روز خدای متعال می فرماید که «اِن یَکُن‌ مِنکُم‌ عِشرونَ‌ صابِرونَ‌ یَغلِبوا مِائَتَین»،(۹) یک روز می فرماید: فَاِن ‌یَکُن مِنکُم مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغلِبوا مِائَتَین.(۱۰) یعنی یک روز باید با ده برابر بجنگند، یک روز با دو برابر باید بجنگند. در حکمت الهی بلاشک قصوری وجود ندارد، خب معلوم است، این مربوط به شرایط است. در یک شرایطی وضع جوری است که خدای متعال می گوید بایستی یکی‌تان با ده نفر بجنگید، یک شرایط دیگر هم پیش می‌آید که وضع جوری است که خدای متعال می فرماید یکی‌تان با دو نفر باید بجنگید. این اختلاف شرایط، اختلاف احکام و اختلاف تکالیف را پیش می‌آورد. یک روز، بدر است و حرکت آن‌چنانی یا فتح مکّه است و مانند اینها، یک روز هم «اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم» در روز حُنین است. وَ یَومَ حُنَینٍ اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شَیئًا؛(۱۱) این‌جوری است. در هرجایی یک شرایطی وجود دارد، باید برطبق آن شرایط عمل کرد. خب، اگر از شرایط غفلت شد، ضرر می کنیم؛ چه مردم شرایط را ندانند، چه نخبگان به شرایط توجّه نداشته باشند. بخصوص اگر چنانچه نخبگان از اوضاع و شرایط و وضعیّت موجود و جایگاهی که نظام قرار دارد غفلت بکنند، ضربه خواهیم خورد.

 خب حالا من با این مقدّمه، این را عرض می کنم: امروز جنگ ما کجا است؟ خب گفته می شود جنگ اقتصادی، درست هم هست. دشمن یک جنگ اقتصادی همه‌جانبه‌ای را علیه ما شروع کرده. اتاق جنگ هم دارند، با دقّت هم دارند بررسی می کنند، مأمور دارند و دائم در حال تحرّکند؛ در این تردیدی نیست، یک چنین جنگی ما داریم، لکن یک جنگ دیگری هم هست که از آن جنگ، خیلی اوقات غفلت داریم؛ اهمّیّت آن جنگ، کمتر از جنگ اقتصادی نیست، بلکه گاهی زمینه‌ساز تأثیر جنگ اقتصادی است؛ آن جنگ چیست؟ آن جنگ، جنگ رسانه‌ای، جنگ فضاسازی عمومی، جنگ تبلیغاتی است؛ خیلی مهم است. بله، از قبل هم این وجود داشته، علیه ما تبلیغات، همیشه زیاد بوده؛ امروز وضعیّت، شدّت بیشتری پیدا کرده است؛ مثل جنگ اقتصادی، قبلاً تحریم بود، امروز شدّت پیدا کرده.

 در این جنگ دوّم، در این عرصه‌ِی دّوم، شدّت فعّالیّت دشمن و تحرّک دشمن زیاد شده، چند برابر شده؛ ما نباید از این جنگ غفلت کنیم. خبرهای ما، اطّلاعات ما نشان می دهد که - یعنی اینها اطّلاع است، تحلیل نیست - تشکیلاتی به وجود آمده است به‌وسیله‌ی دستگاه جاسوسی رژیم صهیونیست و دستگاه جاسوسی آمریکا، اینها تشکیلات درست کرده‌اند، از سوی قارون‌های منطقه هم دارند پشتیبانی مالی می شوند؛ در اطراف کشور، در بعضی از این کشورهای نزدیک به ما، اصلاً نشسته‌اند برنامه‌ریزی می کنند و به‌طور جدّی دارند کار می کنند. بعضی‌هایشان لازم است زبان یاد بگیرند، زبان یاد می گیرند؛ بعضی لازم است با شرایط کشور آشنا بشوند، پول می دهند این کار را می کنند؛ برای اینکه بتوانند فضای فکری و تبلیغاتی کشور را آلوده کنند. و این مسئله،‌ مسئله‌ی مهمّی است؛ بسیار مسئله‌ی حسّاسی است؛ اینکه فضای تبلیغاتی کشور، فضایی باشد که مردم را، یا دچار اضطراب کند، یا دچار یأس و ناامیدی کند، یا دچار بدبینی کند -نسبت به یکدیگر و نسبت به دستگاه‌ها - یا احساس بُن‌بست به مردم بدهد، یا حتّی مشکلات مربوط به اقتصاد را افزایش بدهد. حالا شما اشاره کردید به مسئله‌ی سکّه و ارز و کاهش ارزش پول ملّی و بالا رفتن قیمت ارزهای بیگانه؛ بله، این درست است؛ بخش مهمّی از این به‌وسیله‌ی همین تبلیغات دارد اتّفاق می‌افتد؛ یعنی همین تبلیغات است، همین رسانه‌هایند که دارند زمینه‌سازی می کنند، شما ناگهان می‌بینید که یک قیمت، دو برابر شد؛ [یعنی] به فاصله‌ی کمی ارزش پول ملّی نصف شد، مثلاً توان و قدرت خرید پول ملّی در مدّت کوتاهی نصف شد؛ این رسانه‌ها این کار را دارند انجام می دهند.

 البتّه از دشمن توقّعی نیست؛ یعنی جز رذالت از دشمن توقّعی نیست؛ دشمن، دشمن است دیگر. آنچه مهم است این است که ما به این جَو کمک نکنیم؛ من این را می خواهم عرض بکنم؛ آن نقطه‌ی اصلی عرض من همین است. ما به این جو کمک نکنیم؛ ما در آلوده کردن فضای عمومی ذهن مردم تأثیر نگذاریم؛ یعنی ما باید در جهت عکس عمل کنیم. گاهی اوقات توجّه نمی کنیم و این اتّفاق می‌افتد؛ گاهی اوقات در بیان برخی از مشکلات مبالغه می کنیم، گاهی اوقات در بیان آن انتقادی که نسبت به یک دستگاهی یا به یک شخصی داریم، مبالغه می کنیم. این مبالغه مضر است؛ این مبالغه در آلوده کردن و هرچه بیشتر مضطرب کردنِ افکار عمومی به کار خواهد رفت؛ این کاری است که باید به آن توجّه کرد. و ویروس بدبینی را نباید گسترش داد. ببینید! بنده خودم اهل انتقادم؛ من به همه‌ی این دولتهایی که از اوّلِ این مسئولیّتِ این حقیر تا امروز سرِ کار آمده‌اند، در موارد گوناگون اعتراض و انتقاد داشته‌ام و انتقادها گاهی هم انتقادهای تندی بوده، سختی بوده؛ انجام داده‌ایم انتقادها را. من خودم اهل مسامحه‌ی در برخورد با مشکلات دستگاه‌های مسئول نیستم، لکن نوع گفتن، نوع اقدام کردن،‌ نوع برخورد کردن باید جوری نباشد که موجب بشود که مردم اسیر و دچار بیماری بدبینی بشوند؛ این بدبینی را دیگر نمی شود درست کرد. جوری نباشد که مردم به وضعی دربیایند که هرچه تبلیغات مثبت در یک جهتی انجام بگیرد، قابل باور نباشد برای مردم، [امّا] یک کلمه‌ی دروغ از طرف دشمن تا گفته می شود، قابل باور باشد برای مردم؛ این چیز خیلی خطرناکی است؛ نباید اجازه داد که این‌جوری بشود؛ ما می توانیم در این زمینه تأثیر بگذاریم. این ویروس بدبینی چیز بدی است؛ بدبینی به سپاه، بدبینی به دولت، بدبینی به مجلس، بدبینی به قوّه‌ی قضائیّه، بدبینی به نهادهای انقلابی و بنیادهای انقلابی، بدبینی به اینها.

 بله، انتقاد اشکالی ندارد، بلکه لازم است؛ انتقاد برای اصلاح لازم است، انتقاد یک عمل دوستانه است، عمل خصمانه نیست؛ وقتی شما انتقاد می کنید یک عمل دوستانه است؛ همین«اَلمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِن»،(۱۲) [یعنی] آنچه را در طرف مقابل وجود دارد که عیب در او است و مورد انتقاد شما است، شما آن را درمی‌آورید، به او می گویید، این بسیار کار خوبی است؛ انتقاد باید انجام بگیرد. گاهی اوقات انتقاد بایستی عمومی هم باشد؛ ما همیشه معتقد نیستیم که انتقاد بایستی درِگوشی باشد؛ نه، گاهی هم باید عمومی باشد، امّا اینکه ما به نحوی انتقاد بکنیم که آن شنونده‌ی انتقاد به تعبیر رایج بندِ دلش پاره بشود و بگوید «دیگر همه چیز از دست رفت، پدرمان درآمد»، این‌جوری نباید انتقاد بکنیم؛ ما گاهی اوقات اشتباه می کنیم در کیفیّت انتقاد کردن و این‌جوری کار می کنیم. این دستگاه‌هایی هم که مورد انتقاد قرار می گیرند، خب کارهای خوب هم دارند، آن کارهای خوب را هم باید گفت. بنده چند روز پیش از این در یک جلسه‌ای که با آقایان داشتیم،(۱۳) به آقایان دولتی‌ها گفتم که کارهای مثبت را باید دید، کارهای منفی را هم باید دید؛ این‌جور نباشد که ما همه‌ی کارهای منفی را ببینیم. دولت، هم کارهای مثبت دارد، هم مشکلاتی دارد؛ مجلس همین‌جور، قوّه‌ی قضائیّه همین‌جور، دستگاه‌های گوناگون همین‌جور؛ همه‌مان این‌جور هستیم که یک چیزهای مثبتی داریم؛ خَلَطوا عَمَلًا صالِحًا وَ ءاخَرَ سَیِّـئًا عَسَی اللهُ اَن یَتوبَ عَلَیهِم،(۱۴) این خَلط عمل صالح و سیّئه، یک چیزی است که در همه وجود دارد، در همه‌جا وجود دارد. ما اگر عمل سیّئه را ذکر می کنیم، عمل صالح را هم ذکر کنیم؛ این موجب می شود که مردم، هم متوجّه بشوند که اینجا اشکال دارد، هم این موجب نشود که بکلّی مأیوس بشوند و بگویند «آقا! همه چیز از دست رفت»؛ این[طور] نباید باشد. کارهای خوب هست، کارهای بد هم هست؛ همه را باید انسان ببیند و بگوید. آن آیه‌ی شریفه [می گوید]: یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِتَّقُوا اللهَ وَ قولوا قَولًا سَدیدًا * یُصلِح لَکُم اَعمالَکُم وَ یَغفِرلَکُم ذُنوبَکُم،(۱۵) اگر چنانچه بخواهیم قول سدید داشته باشیم - قول سدید یعنی قول با پشتوانه - باید این‌جوری حرکت بکنیم، این‌جوری باید عمل بکنیم. لَولا یَنهاهُمُ الرَّبانِیّونَ وَ الاَحبارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ وَ اَکلِهِمُ السُّحت،(۱۶) این دو نکته‌ی مهم [در این آیه] این است که قرآن نهیب می زند که چرا احبار و رهبّانیّون، اینها را از این دو چیز منع نکردند [که از] این دو چیز یکی‌شان «قَولِهِمُ الاِثم» است، [یعنی] حرف دروغ، حرف غلط، حرف نسنجیده، قولِ بغیرعلم؛ یکی هم «اَکلِهِمُ السُّحت» - که همین مسائل اقتصادی است، روابط اقتصادی ناسالم، همین فسادها و مفسدین و امثال اینها - هر دوی اینها را بایستی بکلّی علاج کرد.

 خب، اینکه عرض می کنم و می گویم انقلاب و کشور در حال پیشرفت است؛ این چیزی است که بنده به‌عنوان رجزخوانی نمی گویم؛ من این را از روی اطّلاع عرض می کنم که کشور در حال پیشرفت است، انقلاب و مبانی انقلابی در حال پیشرفت است. بله، حرف ضدّ انقلابی از دهان خارج می شود، مطالبی گفته می شود امّا آنچه در واقع قضیّه وجود دارد عبارت است از اینکه کشور دارد به سمت مفاهیم انقلابی و آرمانهای انقلابی و حقایق انقلابی حرکت می کند؛ حالا این حرکت ممکن است به آن سرعت و شتابی که مورد نیاز است نباشد، امّا هست، این حرکت وجود دارد. کشور در حال پیشرفت است؛ ما در زمینه‌های گوناگون پیشرفت داریم: در زمینه‌ی علمی پیشرفت داریم، در زمینه‌ی صنعتی پیشرفت داریم، در زمینه‌ی عزّت سیاسی پیشرفت داریم، در زمینه‌ی رشد فکری پیشرفت داریم، در زمینه‌های معنوی پیشرفت داریم. بنده حالا یک نمونه‌ای را بعداً در آخر صحبتم عرض خواهم کرد. از این نمونه‌ها یکی دو تا نیست؛ ما پیشرفت داریم. این‌همه جوانِ خوب در کشور هست؛ شما ببینید الان در فضای مجازی چه خبر است! چقدر «مُضِلّاتُ الفِتَن»(۱۷) در این فضای مجازی و در ماهواره‌ها و در این تشکیلات وجود دارد و جوان در معرض همه‌ی اینها است، درعین‌حال شما ببینید راه‌پیمایی اربعین چه‌جوری است، اعتکاف چه‌جوری است، نمازجماعت‌های دانشگاه‌ها چه‌جوری است. اینها خیلی مهم است؛ چرا ما اینها را نباید ببینیم؟ اینها نشان‌دهنده‌ی این است که حتّی معنویّت که سخت‌ترین [بخش] است - آن بخش معنویِ فرهنگ - دارد پیشرفت می کند. جلسات ماه رمضان را شما ملاحظه کنید؛ بنده بخصوص در ماه رمضان‌ها و همچنین محرّم و صفر از این معنا استفسار می کنم(۱۸) و از کسانی سؤال می کنم که بروند تحقیق کنند، کار کنند و ببینند نسبتِ جلساتِ امسالِ ماه رمضان به سال گذشته چیست؛ می روند گزارش می‌آورند؛ انسان واقعاً حیرت می کند از این پیشرفت، از این حرکتِ رو به جلو. اینها را ما چرا نباید ملاحظه کنیم، چرا نباید ببینیم؟ اینها دیده بشود، تحلیل بشود و گفته بشود؛ اینهایی که بلندگوهای پُرمخاطب در اختیار دارند، اینها را بایستی بیان کنند و بگویند.

 یک نکته‌ی مهم، انسجام مردم و دستگاه‌های مدیریّتی کشور است. مردم بایستی با دستگاه‌های مدیریّتی کشور - چه دستگاه قضائی، چه قوّه‌ی مجریّه، چه بقیّه‌ِی دستگا‌ه‌ها - ارتباط پیدا کنند؛ انسجام. البتّه بخش مهمّی از این اعتمادسازی به عهده‌ِی خود دستگاه‌ها است؛ یعنی خود دولت، خود قوّه‌ی قضائیّه، خود دستگاه‌های دیگر بایستی رفتارشان، عملشان جوری باشد که جلب اعتماد بکند؛ این بخش به عهده‌ی آنها است، امّا بخشی هم به عهده‌ی من و شما است، بخشی هم به عهده‌ی کسانی است که مخاطب دارند؛ کسانی که بلندگو دارند که بایستی در این بلندگوهای رسمی و غیررسمی، حرفهایی زده بشود. هیچ دولتی هم بدون کمک و پشتیبانیِ مردم قادر به کار نیست، نه دولتِ ما و نه هیچ دولتی در دنیا. ما نباید کاری کنیم که این پشتیبانی و اعتماد مردم نسبت به دستگاه‌های دولتی و دستگاه‌های اجرائی کشور - چه در بخش قضائی، چه در بخش قوّه‌ی مجریّه و بقیّه‌ی بخشها [مانند] نیروهای مسلّح - سلب بشود. علاجِ مشکلات این نیست که ما پشت دولت را خالی کنیم؛ علاج مشکلات این نیست که ما تبرّی کنیم از آنچه دستگاه‌های مسئول انجام می دهند؛ نخیر، علاج این است که ما انتقاد کنیم، حرفمان را بزنیم، کمک کنیم، کمک فکری بکنیم و کمک عملی بکنیم؛ علاج این است.

 البتّه مسئولین دولتی - که امروز خوشبختانه [از] آقایان رؤسا هم اینجا حضور دارند - باید از نظرات مردم استفاده کنند، از نظرات خبرگان استفاده کنند. همین مطالبی که اینجا گفته شد، این فهرست طولانی‌ای که خوانده شد، برخی از موادّ این فهرست بسیار مهم است؛ مسئله‌ی ارزش پول ملّی خیلی مهم است. واقعاً گروه‌هایی را بگذارند که بنشینند درست فکر کنند؛ نه فقط گروه‌های دولتی، [بلکه] گروه‌هایی خارج از دولت؛ اقتصاددان‌ها هستند، متخصّصینِ مسائلِ پولی در کشور هستند؛ ادّعا می کنند، به ما هم می نویسند، به ما هم می گویند، گاهی در روزنامه‌ها هم می نویسند و می گویند که اینها همه علاج دارد، راه دارد و راهش را بلدیم؛ خیلی خب، اینها را بخواهید، با آنها صحبت بکنید، راهش را پیدا کنید و این مشکل را برطرف [کنید]. یا مثلاً آن مسئله‌ای که ما به آقایان دولتی‌ها عرض کردیم که نقدینگیِ کشور را هدایت کنند به سمت کارهای سازندگی و به سمت تولید، این کارگروه لازم دارد و کسانی باید بنشینند [فکر کنند]؛ این کار، تحرّک لازم دارد. این کارها را باید بکنند؛ اینها وظیفه‌ی دولتی‌ها است که باید انجام بدهند. ما بایستی دولتی‌ها را به این سمت هدایت کنیم و کمک کنیم، و کاری بکنیم که مردم به آن تلاشی که آنها می کنند خوشبین باشند؛ ببینند بله، دارد تلاش انجام می گیرد. این است که آن مشکلِ گرهِ فکری افکار عمومی را باز می کند؛ بعضی‌ها نگران مشکلاتی در افکار عمومی هستند که نگرانی هم به‌جا است، بیجا نیست؛ آن چیزی که این را حل می کند، همین است که ما بتوانیم رابطه‌ی صحیح و سالمی بین افکار عمومی مردم و بین دستگاه‌های مسئول به وجود بیاوریم؛ نه به‌معنای خوش‌بینی مطلق.

 حالا به بنده گاهی می گویند شما چرا به دولت تشر نمی زنید؛ مرادشان لابد تشر در معرض عام است، وَالّا از جلسات خصوصی ما که خبر ندارند! بنده اقلّاً ده برابر آن مقداری که در رسانه‌ها بعضی جلسات ما منعکس می شود، جلسات دیگر داریم با مسئولین مختلف - نظامی، غیرنظامی، دولتی، قضائی و غیره - خب از آنها که مطّلع نیستند، دلشان می خواهد که بنده در معرض عام تشر بزنم. خب فایده‌ی این تشر چیست؟ فایده‌ی این تشر این است که دلِ شما خنک می شود، همین! یعنی بیش از این فایده‌ای ندارد؛ امّا ضررهای بزرگی دارد؛ این ضررها را باید بسنجید. دعوا کردن راه اصلاح نیست، همچنان‌که ایجاد تشکیلات موازی با دولت هم راه اصلاح نیست. اینکه آقای جنّتی فرمودند کار جهادی، کاملاً حرف درستی است؛ کار جهادی باید انجام بگیرد، امّا به‌وسیله‌ی چه‌کسی؟ به‌وسیله‌ی خود مسئولین؛ در مجاری قانونی باید این کار انجام بگیرد. بله، یک موردی ممکن است باشد که [به] مسئول دستگاه دولتی، قانون جواب ندهد، احتیاج باشد یک کار برخلاف قانون انجام بدهد، احتیاج باشد از ما اجازه بگیرد که ما حتماً همراهی و کمک خواهیم کرد؛ این مشکلی ندارد - مثل کاری که رئیس محترم قوّه‌ی قضائیّه کردند- (۱۹) امّا کار را باید خود مسئولین مربوطه انجام بدهند. کار موازی در کنار دستگاه دولتی کار موفّقی نیست؛ این تجربه‌ی قطعی این حقیر است در طول این سالها. بله، بایست کار را جهادی انجام داد، منتها جهادی را چه‌کسی انجام بدهد؟ مسئولین مربوطه بایستی این را انجام بدهند؛ این هم این مطلب.

 عرض کردم که دشمن تحرّکی می کند و ما قطعاً دشمن را در این مرحله و در همه‌ی مراحل بعدی به توفیق الهی شکست می دهیم. وَ لَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لا یَجِدونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا * سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبلُ وَ لَن تَجِـدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلًا. (۲۰) اگر دشمنِ کافر با شما مواجه بشود، حتماً مجبور به عقب‌نشینی است؛ البتّه وقتی شما می جنگید، وقتی‌که شما مبارزه می کنید؛ [اگر] بنشینید و بیکار بمانید نه؛ امّا وقتی‌که داریم حرکت می کنیم، داریم کار می کنیم، حتماً دشمن شکست میخورد. ما بحمدالله در طول زمان هم این را دیده‌ایم. عرض کردم، حتّی در زمینه‌های معنوی.

 حالا من یک نمونه‌ای را [بگویم]. یک کتابی (۲۱) تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان -زن و شوهر- متولّدین دهه‌ی ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می کنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل می شوند، سه روز روزه می گیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) می شود؛ گریه‌ی ناخواسته‌ی این دختر، دل او را می لرزاند؛ به این دختر - به خانمش- می گوید که گریه‌ی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمی لرزانَد! و آن خانم می گوید که من مانع رفتن تو نمی شوم، من نمی خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه‌ی زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقت‌های درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمی شود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو - زن و شوهری که عرض کردم - هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد می رود شهید می شود؛ جزو شهدای گران‌قدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است. وضعیّت این‌جوری است.

 ما داریم پیش می رویم. ما در مادّه و معنا پیش می رویم؛ ما به توفیق الهی در مادّه و معنا استکبار را شکست می دهیم و آنها را به زانو درمی‌آوریم و نشان می دهیم که اسلام، اگر چنانچه طرف‌دارانی داشته باشد که آماده باشند برای مجاهدت کردن و دفاع کردن، قطعاً در هر جا و [هر] نقطه‌ی دنیا پیروز خواهد شد و این الگو خواهد شد برای همه‌ی مسلمانها.

 پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه می کنیم، آنچه کردیم و آنچه شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ به آنچه گفتیم و می خواهیم بکنیم برکت عنایت بفرما؛ ما را در راه اسلام زنده بدار و در راه اسلام بمیران.

 

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

«ویروس بدبینی را نباید گسترش داد. من به همه دولت‌ها انتقاد داشته و انتقاد کرده‌ام. من اهل مسامحه در برخورد با اشکالات دستگاه‌ها نیستم لکن نوع انتقاد کردن باید جوری نباشد که ]براثر آن[ مردم دچار بیماری بدبینی شوند. این بدبینی را دیگر نمی‌شود درست کرد جوری نباشد که ]بر اثر تبلیغات دشمن و سخنان ما[ به وضعی دربیایند که هر چه تبلیغات مثبت در یک جهتی انجام بگیرد، برای مردم قابل باور نباشد ]در حالی که[ یک کلمه دروغ از طرف دشمن قابل باور باشد. این چیز خیلی خطرناکی است. این ویروس بدبینی چیز بدی است؛ بدبینی به سپاه، بدبینی به دولت، بدبینی به مجلس، بدبینی به
قوه قضائیه، بدبینی به نهادهای انقلابی... بله انتقاد اشکالی ندارد... گاهی انتقاد باید عمومی هم باشد نه اینکه همیشه در گوشی باشد اما اینکه ما به نحوی انتقاد کنیم که مخاطب بند دلش پاره شود و بگوید دیگر همه چیز از دست رفت، اینجوری نباید انتقاد بکنیم... اینجوری نباشد که ما فقط کارهای منفی را ببینیم. دولت هم کارهای مثبت دارد و هم مشکلاتی دارد، مجلس همین جور، قوه قضائیه همین جور، دستگاه‌های گوناگون همین جور.»
اگر مجموعه فرمایشات حکیمانه و پر نکته رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دو روز پیش با خبرگان را مرور کنیم، بی‌تردید آنچه ذکر شد یکی از فرازهای راهبردی آن می‌باشد و به عبارتی نسخه درمان یکی از بیماری‌های مهم امروز جامعه‌ماست. «ویروس بدبینی» به یک خطر اشاره می‌کند که اگر در وقت خود علاج نشده و راه اثرگذاری آن مسدود نگردد، از پا درآمدن موجودی که- هر چند بسیار توانمند هم باشد- به آن مبتلا شده، حتمی خواهد بود. در این خصوص نکته‌هایی وجود دارد:
1- «بدبینی» یک فعالیت ذهنی است که ارتباط مستقیمی با ورودی‌های ذهن دارد. ذهن آدمی ورودی‌ها را از طرق مختلف می‌گیرد و سپس به تجزیه و تحلیل آن‌ها می‌پردازد و در نتیجه بعضی از ورودی‌ها را قبول و بعضی را رد می‌کند. آنچه در ذهن بعنوان «ورودی قبول» باقی می‌ماند، تبدیل به «باوری» می‌شود که فرد براساس آن حکم صادر کرده و رفتار فعالانه یا منفعلانه خود را براساس آن شکل می‌دهد. خود این موضوع تبدیل به پایه‌ای می‌شود تا موارد بعدی ورودی ذهن براساس آن مورد «قضاوت سریع» فرد قرار گیرد. یعنی ذهن برخلاف مورد اول که به نوعی با وسواس درباره ورودی‌ها به تجزیه و تحلیل دست می‌زند، در موارد بعد با سرعت بسیار بیشتر و در واقع بدون تأمل کافی به «نظر» و «حکم» می‌رسد. در این شرایط، ذهن در واقع راه ورود را بر پاره‌ای از اطلاعات و آگاهی‌ها می‌بندد و متقابلاً بدون محابا به پاره‌ای دیگر از اطلاعات و آگاهی‌ها و حتی «ضد آگاهی‌ها»- آگاهی‌های کاذب- اجازه جولان می‌دهد. اگر فردی یا جامعه‌ای به این مرتبه برسد در واقع از عنصر «تفکر» جدا شده و در یک فرایند احساسی رفتاری منفعلانه پیدا می‌کند.
ذهن در ابتدا ورودی‌ها را دسته‌بندی می‌کند. پاره‌ای از ورودی‌ها از یک منبع یا منابع بالنسبه قابل اعتمادتر وارد ذهن می‌شوند و پاره‌ای از ورودی‌ها مربوط به منبع یا منابع بالنسبه غیرقابل اعتمادتر هستند. در اینجا ذهن بطور نسبتاً کامل تحت تأثیر ورودی‌های دسته اول قرار گرفته و در اکثر مواقع در برابر ورودی‌های دسته دوم مقاومت می‌کند. اما گاهی این فرایند دچار بحران و آشفتگی می‌شود و متقابلاً ذهن و کارکرد آن را مختل می‌گرداند. گاهی منبع یا منابع دسته اول کم و بیش همان آگاهی‌ها و یا ضدآگاهی‌های دسته دوم را وارد ذهن می‌کنند و در واقع مستقیم یا غیرمستقیم به مدد منبع یا منابع غیرقابل اعتماد می‌آیند و مقاومت ذهن را در برابر منابع غیر قابل اعتماد و نیز ورودی‌های آنان می‌شکنند. در اینجا و از این پس دیگر،‌ ذهن تقسیم ورودی‌ها و منابع به ورودی‌ها و منابع قابل اعتماد و غیرقابل اعتماد را کنار می‌گذارد و هر ورودی را «تلقی به قبول» می‌کند. این فرایند به اینجا هم ختم نمی‌شود.ذهن به مرور و زمانی که عادت به اعتماد به منابع غیرقابل اعتماد کرد، در ادامه نسبت به ورودی‌های تصحیحی منبع یا منابع دسته اول مقاومت کرده و یک سره به ظرف پذیرش منابع و ورودی‌های دسته دوم تبدیل می‌شود. خداوند بر درجات عالی حضرت امام خمینی(ره) بیفزاید که در مواردی- از جمله در مواجهه با مواضع مخرب آقای منتظری در سال‌های پایانی قائم مقامی رهبری- بشدت موضع می‌گرفتند و می‌فرمودند: بعضی از این حرف‌هایی که از حنجره این‌ها بیرون می‌آید، همان حرف‌های منافقین است و البته بسیار «مخرب‌تر از آن» و در جایی دیگر فرموده‌اند «کاری‌تر از آن».
2- امروز جامعه، بطور کاملاً سیستماتیک و موذیانه در معرض «بدبینی مفرط» و «یأس نسبت به نظام اسلامی» است در این میان آنچه این توطئه سیستماتیک که بدون شک دست سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و... پشت آن است را مجال موفقیت می‌دهد، «زیرپایی داده شدن» توسط اشخاص و جریاناتی در داخل است که بدون شک باید آنان را به دو دسته «مرتبط» و «غیر مرتبط دلسوز» تقسیم کرد. وقتی درست در گرماگرم این منازعه شاهد نامه‌پراکنی یک عنصر فتنه‌گر علیه مهمترین عنصر قوام بخش جمهوری اسلامی و تبدیل آن به تیتر اول رادیو فردا، VOA، یورو نیوز، دویچه‌وله، العربیه، رادیو آزادی و... هستیم، می‌توانیم با قاطعیت به این رابطه حکم کنیم. وقتی نمایندگانی در مجلس شورای اسلامی در کنار زیر سؤال بردن توانمندی‌های دفاعی و مدافعان امنیتی- نظامی کشور، از لزوم کنار گذاشتن سوءظن نظام نسبت به آمریکا سخن می‌گویند می‌توانیم به این رابطه حکم کنیم. اما همه حرف این نیست، بدون تردید در این میان بعضی دیگر نیز در این ماجرا- بدبینی نسبت به ارکان نظام- نقش دارند بدون اینکه رابطه‌ای بین آنان و اقداماتشان با سرویس‌ها و دولت‌های دشمن وجود داشته باشد و بدون آنکه اساساً چنین سوء ظنی به آنان و حتی درباره دلسوزی‌شان تردیدی روا باشد. از قضا با مراجعه به متن سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی که در دیدار دو روز پیش اعضای مجلس خبرگان بیان شد، درمی‌یابیم که روی سخن ایشان در بخشی از بیاناتشان با برخی از منتقدین دلسوزی است که گاهی جای انتقاد و نوع انتقاد‌شان به بدبین شدن مردم به نظام و توسعه هجوم «ویروس بدبینی» می‌انجامد و اگر این نباشد به میزان زیادی خط القایی دشمن ناکام شده و جلوی حرکت ویروس و غلبه بر گلبول‌های مدافع سد می‌گردد.
3- تلاش دشمن برای «بدبین‌سازی مفرط مردم نسبت به نظام جمهوری اسلامی»، همه ارکان نظام و اجزاء موثرتر آن را شامل می‌شود که‌ در سخنان رهبری هم به آن‌ها اشاره شد ولی از آن جا که در این معرکه، دشمن روی ناکارآمد نشان دادن نظام در «حل مسایل اقتصادی جامعه» متمرکز شده است، بدون تردید «بدبینی نسبت به دولت جمهوری اسلامی» در اولویت دشمن می‌باشد و از این روست که تمرکز رهبری هم در مقابله با توطئه دشمن و سدکردن حرکت ویروس بدبینی، روی دولت بیشتر از سایر نهادها است.
دولت یک کل است که علاوه بر رئیس‌جمهور، معاونین، وزرا و معاونین وزرا، طیف وسیعی شامل ده‌ها‌ هزار نفر مدیران میانی که نقش آنان به هیچ‌وجه کمتر از مسئولین اجرایی دسته اول نیست و شاید بیشتر هم باشد را دربر می‌گیرد و بدون کمترین تردید اکثر آنان و اکثر مسئولین دسته اول از خدوم‌ترین عناصر جامعه به حساب می‌آیند. با یک نگاه منصفانه اکثریت اعضای کابینه از مسئولان دلسوز و افراد و شخصیت‌های خدمتگزار ملت و نظام هستند در عین حال این قلم به خاطر پرهیز از سوءتفاهم از ذکر نام آنان خودداری می‌کند آنان در بخش‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و زیربنایی کشور مشغول فعالیت می‌باشند.
در این میان منتقدین دولت به طور کلی به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک دسته جناح‌ها و افرادی هستندکه با هدف کاملا سیاسی و قدرت‌طلبانه به دولت و اجزاء آن می‌تازند و در حین تاختن، هیچ نقطه روشنی را در دولت نمی‌بینند. حزب کارگزاران، باز تولیدشده‌های حزب مشارکت و نیز سازمان مجاهدین انقلاب که دارای ابزارهای فراوان رسانه‌ای و فضای مجازی و انواعی از تریبون‌ها و جایگاه‌های دیگر می‌باشند، در این دسته قرار می‌گیرند. آنان که تا دیروز مدعی پیروز شدن در انتخابات‌های ریاست‌‌جمهوری 92 و 96 و پیروزی در انتخابات اخیر مجلس بودند با این برداشت که مردم این دولت و مجلس را ناکارآمد دانسته و از آن رویگردان شده‌اند، به نفی افراط‌گونه همه اجزاء دولت و همه کارکردهای آن - حتی اعتراض به وزارت‌خارجه که تا پیش از این، آن را قله افتخار خود و دولت معرفی می‌کردند- روی آورده‌اند اما دسته دوم، منتقد ضعف‌ها و بعضی سوءمدیریت‌های دولت هستند و از اول به این دولت رویکرد انتقادی داشته‌اند. اکثر آنان و انتقادات‌شان در اکثر موارد، نشانه‌ای از سودای قدرت مشاهده نمی‌شود اما در عین حال این دسته نیز در پاره‌ای از موارد به‌گونه‌ای برخورد می‌کنند که گویی تمام دولت را نقد می‌کنند و در برخی از موارد ناخواسته به بدبینی مطلق نسبت به دولت دامن زده می‌شود.
جامعه ما- بر اساس تجربه 200 ساله خود- به غرب بدبین است و آن را دشمن خود می‌داند و بر این اساس در برابر قضاوت‌های سیاسی و تبلیغات زهرآگین آنان مقاومت می‌کند. اما زمانی که همان داعیه‌ها را از درون جامعه خود  می‌شنود، سرگردان شده و در نهایت تحت تاثیر تبلیغات دشمنان خود قرار می‌گیرد. پس در این میان افراد و دسته‌های سیاسی هرچه به نظام مقدس جمهوری اسلامی نزدیکترند باید نسبت به این موضوع حساس توجه بیشتری نشان دهند باید این نکته که همین دولت هم علیرغم اشکالاتی که دارد می‌تواند برای اداره کشور کاملا کارآمد باشد، مدنظر و عمل قرار گیرد. سعداللّه زارعی

 موفق باشید    

22634
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد عزیز کمی می خواهم با شما درد دل بکنم. استاد عزیز برنامه کودتا علیه انقلاب مقدس اسلامی در این یک سال اخیر، با موضوع فشار اقتصادی و حربه ی بسیار سنگینی که توسط خارجی و داخلی ها در حال انجام هست؟ میخاهم صریح حرف بزنم، بعضی از این مسئولان که وظیفه اجرایی دارند و باید کنترل بکنند دارند آب در آسیاب دشمن می ریزند، و این مسئولان دنیا زده هم کم نیستند و خواسته یا نمی دانم بگویم ناخواسته، که چون هر بچه ای می داند چه خبر هست، بنده یقین دارم از این مرحله هم عبور خواهیم کرد و روسیاهی برای زغال خواهد ماند. ولی الان واقعا نمی دانم چه باید بکنم چون در دور و اطرافم خانواده های بی بضاعت که هر روز هم بیشتر می شوند، بسیار زیاد هست و تا جایی که خداوند به بنده توان داده به همه کمک می کنم تا از پیچ عبور بکنیم. نمی دانم کی زمانش خواهد رسید که از اصلاح طلبی به این معنای که در جامعه هست و نظام سرمایه داری خلاص می شویم. نور خداوند با انقلاب به صحنه آمده ولی هر چه می کشیم از این داخلی ها داریم می کشیم. استاد عزیز این دولت تا کی می خواهد لج بازی بکند و آیا باید باز سه سال هم این دولت را تحمل بکنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فکر باشید که ممکن است بحث لجبازی دولت در میان نباشد. بحث بر سر آن است که ملت ما به این نوع خودآگاهی دست یابند که این فکر نمی‌تواند انقلاب را در حقیقتش بشناسد و مطابق اهداف آن عمل کند. لذا ملت ما در این صحنه نیز به تجربه‌ی خوبی می‌رسند و آن، عبور از اصلاح‌طلبی است و این امر مهمی است به شرطی که اصول‌گراها نیز تندی و تنگ‌نظری نکنند. موفق باشید

22639
متن پرسش
سلام علیکم استاد: سوالی که برای عوام مطرح می شود و نمی دانیم چطور پاسخگو باشیم اینست که چرا حضرت آقا راجع به تخلفات مسئولین اقدامی نمی کنند؟ چرا برشان نمی دارند؟مملکت دارد نابود می شود چرا آقا بگیر و ببند راه نمی اندازند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل مردم آن است که متوجه‌ی جایگاه تاریخی پایدار انقلاب اسلامی نیستند نمی‌دانند که نباید برای آبادکردنِ دهی، شهری را خراب کرد. تفاوت انقلاب اسلامی و رهبر حکیم آن، با آل سعود در همین است که آل سعود با فرقه‌ای عمل‌کردن و گرفتارِ اکنون‌زدگی‌شدن کاری کرده است که به قول صاحب‌نظران اگر یک هفته آمریکا دستش را از پشت آن‌ها بردارد، آن‌ها سقوط خواهند کرد. آری! رهبری مدیریت‌های کلان خود را إعمال می‌کنند ولی بنا دارند دولت‌مردان خودشان راهی را که گشوده‌اند، طی کنند و مردم نیز به درجه‌ای از خودآگاهی برسند تا ببینند کدام جریان فکری برای ادامه‌ی انقلاب قابل اعتماد است. در هر حال باید مردم متوجه شوند انقلاب اسلامی کار بزرگی را به میان آورده است و رهبری هرگز از این بادها نخواهند لرزید و یا هول نمی‌شوند که بخواهند اقداماتی عاجل انجام دهند. موفق باشید

بد نیست به مقاله‌ای که در همین رابطه، سایت خبری «مشرق» در امروز یعنی 15 شهریور نوشته است؛ نظر کنید که می‌فرمایند:

توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است.

به گزارش مشرق،  یکی از سؤالاتی که امروزه ذهن برخی افراد را درگیر خود کرده این است که چرا رهبرانقلاب رفتاری مانند امیرالمومنین (ع) با ابن هرمه محتکر بازار اهواز ندارند؟


این سوال دو بخش دارد؛
بخش اول مربوط به استناد به یک نقل تاریخی است و بخش دوم نتیجه ای که ازین نقل تاریخی گرفته می شود.

یکم. اشکال فاحش علمی
درباره استناد به این نقل تاریخی و مواردی شبیه بدین یک اشتباه فاحش وجود دارد. در استناد به سیره اهل بیت ابتدا باید اصول و منطق ثابت بر رفتار معصوم را کشف کرد. در برخورد بخشی و سطحی با سیره نمی توان حکم کلی دریافت کرد. مثل اینکه در کنار رفتار قاطع حضرت با ابن هرمه، نفر دیگری پیدا شود و مماشات حضرت با شریح قاضی را ملاک تسامح با مفسدین قرار دهد.

ماجرای یک قاطعیت
از همین منظر اجتهادی، برخی معتقدند سبک رفتار امیرالمومنین با فساد را باید متناسب با جامعه ای دید که فساد در آن فراگیر است. لذا او برای مردم در همان ابتدا خط و نشان می کشد که از کابین همسرانتان هم حرام را بیرون می کشم. خواص ولو خواص معنوی جامعه هم به خطا افتاده اند و سهم از بیت المال می طلبند. جامعه پر از فساد و در معرض رشد جدی و فراگیری فساد است. رفتارهای حضرت مقابله با این مرض اجتماعی است.

داستان اوشین و سلمان رشدی و ....
همین تحلیل امروز هم وارد است، مثل اینکه رفتارهای خاص امام و رهبری را فهرست کنیم و بخواهیم قاعده ثابت دربیاوریم. مثلا اگر رهبری نامه می نویسد و درباره پرونده فلان معاون متخلف مدرسه تاکید ویژه می کند، آیا می توان یک قاعده برای همه موارد مشابه دانست که رهبری باید ورود کنند؟ خیر. رهبری احساس کردند به این مسائل کم توجهی شده است انگاه مستقیما ورود کردند. طبیعی است که باقی موارد مسیر طبیعی خودش را طی می کند. یا مثلا اگر امام خمینی درباره مصاحبه یک زن که الگوی خود را اوشین معرفی می کند آن موضع گیری شدیدالحن را اتخاذ می کند آیا می توانیم یک قاعده رفتاری بسازیم که همه جا باید همین تکرار شود؟ حکم امام درباره سلمان رشدی نیز از همین دست است.

اجتهاد فراتر از سیره
سیره اهل بیت یا داستانهای پراکنده ای که از شرح حال آنها می شنویم اگر با دقت های فقاهتی و حتا فلسفی و اجتهادی همراه نباشد ما را به خطا خواهد انداخت. مثل اینکه برخی می گویند چون در سیره امیرالمومنین موضوع تاکید بر حجاب پیدا نکردیم پس امروز هم حجاب نداریم. به این افراد بگوئید پس بستن کمبرند ایمنی را از کجا آوردید احتمالا سکوت کنند. چون قاعدتا برای کمربند ایمنی هم در سیره چیزی پیدا نمی کنند.

دوم. و اما پرسش اصلی؛
چرا رهبری در مسئله فساد اقتصادی شخصا ورود نمی کنند؟
اولین نکته برمی گردد به نحوه شناخت متفاوت ما و رهبری از سطح فساد. رهبری را به عنوان یک کارشناس مطلع در نظر بگیرید بعد بررسی کنید که چه میزان تحلیل ما از اوضاع شبیه رهبری انقلاب است.

برداشت متفاوت ما و آقا
این سوال مستلزم یک فرض غلط است که فساد دامنگیر و سیستمی است. رهبری چنین تحلیلی را از سطح فساد ندارند و بارها به صراحت گفتند که فساد در جامعه آنطور که بیان می شود گسترده نیست و اتفاقا کم است.

سبک هدایت رهبری
اما مساله مهمتری وجود دارد و آن سبک هدایت جامعه است. به چند دلیل نیازی نیست رهبری فراتر از نهادهای قانونی کشور به ماجرای فساد ورود کنند. چه بسا آسیب این ورود شخصی بیشتر باشد.

یکم. محکمات ذهنی رهبری
یکم. رفتار رهبری را باید با توجه به محکمات ذهنی ایشان تحلیل کرد. در دستگاه فکری رهبری، تثبیت سیستم نهادهای جمهوری اسلامی بر مبنای مردم سالاری، اولویت اول است. برهمین مبنا در هر شرایطی اول به تثبیت سیستم و نهادها توجه کرده اند و بعد کارکردشان. نمونه واضحش سال ۸۸ است که تحت هیچ توجیهی حاضر نشدند خارج از نهادهای قانونی عمل کنند. همین روزها نیز برخلاف برخی، تاکید دارند باید با همین دولت از مشکلات خارج شد. ورود مستقیم رهبری یعنی بهم زدن این ساختار منظم که قرارست در طوفان حوادث تثبیت شود.

دوم. مبارزه فراگیر
 فارغ از اینکه حجم فساد کم یا زیادست، نیاز مردم اینست که احساس کنند مبارزه با فساد "فراگیر" است. این تصویر که همه نشسته اند و رهبری به تنهایی ضدفساد است، خودش یک فساد بزرگترست. این تصویر یعنی بغیر رهبری هیچ کس اراده مبارزه با فساد ندارد. واقعا چنین است؟
بنابراین رهبر باید تلاش کند دستگاه های کشور به این مقوله اهتمام کنند. لذا بهترست رئیس قوه قضاییه برای مقابله جدی تر با فساد نامه دهند و ایشان تایید کنند. یا دائم به دولت در این مقولات تذکر می دهند. به دستگاه قضائی می گویند مدل تبلیغاتی و اطلاع رسانی تان باید هنرمندانه باشد تا جامعه احساس مبارزه فراگیر داشته باشد.

سوم. فساد یا احساس بن بست
 آنچه از فسادهای رایج مهمتر است چیست؟ فساد که همیشه وجود داشته است. مهم اینست که جامعه احساس می کند با این حجم فساد، با ابزارهای قانونی و ساختار موجود نمی توان کشور را اداره کرد. این فساد از هر فسادی مهمترست چون به ناامیدی مطلق می انجامد. براین اساس رهبری تلاش می کند نشان دهد مبارزه با فساد در همین ساختار که برآمده از تصمیم خود مردم می باشد قابل کنترل است.
توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است.

 

22627
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد از جان عزیزترم سلام علیکم و رحمة الله و برکاته: جانانم قصد اطاله کلام و تصدع اوقات ندارم. این روزها حس و حال عجیبی دارم، طوری که بعضی وقت ها احساس می کنم خیلی زود است که سکته کنم، موهایم به طرز عجیبی و بسرعت در حال سپید شدن می باشد و خواب و خوراک ندارم. تمام این موارد علتی جز وضعیت این روزهای اقتصاد مملکت اسلامی ندارد، در حالی که خدا شاهد است که ذره ای نگران این نیستم که مخارج زندگیم کفاف ندهد یا اینکه تجارتی که ندارم به ضرر و زیان مبتلا شود و ذره ای نگران این قبیل موارد و گرفتاری ها نیستم اصلا نمی‌دانم نگران چه هستم و نمی دانم از چه این چنین برآشفته و مشوش هستم؟! سوالم این است که حقیر می دانم که باید آرامش داشت این روزها و باید با توکل به خدا و نگاه به افق روشن انقلاب اسلامی این روزها را پشت سر گذاشت! حتی دیگران را به این موضوع سفارش و توصیه می کنم. اما احساس نفاق و مظلوم نمایی می کنم از عنوان کردن این موضوعات این حس و حالات را چگونه باید تفسیر و حلاجی کنم و برای رهایی از آنها و این احساس نفاق چه باید بکنم. استاد عزیز حقیقتاً قلب من درون سینه شما می‌تپد و این ها حوالی یک جسم بی جان و یک روح پریشان در جریان است. شما را به حقیقت لبخند آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام در کنج گودال قتلگاه قسم میدم نظر لطفی به حقیر داشته باشید و در دعاهای گاه و بیگاه تان بی نصیبم نگذارید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو خواهم بود. بگذارید تجربه‌ی این دلهره نیز برای شما پیش آید. مثل دلهره‌ی حمله‌ی صدام که برای نسل آن دوره پیش آمد و معلوم شد عطیه‌ی انقلاب اسلامی آغازی است که همچنان پایدار خواهد ماند. موفق باشید

22630
متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد جانمان: استاد به لطف خدا در اداره دولتی مشغول کار هستم و اصلا با مردم سرو کار نداریم. استاد سوالم اینه که خیلی خیلی بی عدالتی میشه و پارتی بازی. طرف داره ظلم میکنه اما اصلا قبول نمیکنه تازه گاردم میگیره تبعیض خیلی زیاده. یک دوست خوب دارم تقریبا همفکر هستیم، می گوید باید از سیستم بریم بیرون. میگه ما هم در آینده مثل اونا میشیم. دغدغه ی نسل ما عدالت ولی اونا حرفش رو می زنند ولی درست عکسش عمل می کنند. متاسفانه منم فکر می کنم سیستم عریض و طویل اداری تا آخر این مشکلات داخلش هست و خیلی ها به خاطر تفکر من باهام بد شدن. همه حدیث میخونند و از خدا دم می زنند ولی ظاهریه. استاد وظیفه ما چیه در این زمانه سخت؟ ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم به جای ترک اداره، سعی بفرمایید بدون مشاجره با همکارانتان در انجام وظیفه بدون هیچ‌گونه حق‌کشی تلاش کنید. آینده، آینده‌ی حضور نسلی است که با امثال شما هم‌فکری دارند. موفق باشید

22621
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: بنده دانشجو هستم و همانطور که احتمالا در جریان هستید جو بسیار ناامید کننده ای ایجاد می کنند از لحاظ وضعیت فعلی مملکت و روشن نبودن آینده چطور می توان از این افکار در امان بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به این موضوع فکر کنید که انقلاب اسلامی یک عطیه‌ی الهی در این تاریخ است و بدین لحاظ پایدار می‌ماند. عرایضی در این رابطه در جلسه‌ی شنبه تحت عنوان «تقوا، شرط تحقق ادامه‌ی تمدن دینی» شده است. خوب است صوت آن را از روی سایت دنبال کنید. موفق باشید

22610
متن پرسش
می خواستم بدانم که اگر ما با توجه به جایگاهی که برای انقلاب اسلامی قائلید اگر رجوعی به آن نداشته باشیم به این معنا که به آن کاری نداشته باشیم و همراه آن نباشیم برای ما در امر سلوک مشکلی حاصل می شود؟ با توجه به اینکه شما می فرمایید اموری مانند سلوک و انسان امری تاریخی است پس آینده ی ما چگونه خواهد بود؟ البته منظورم از مواجه این است که در مواردی مانند شهدا با رجوع به کلام و سیره ی شان استفاده می کنم و در مناجات آنها خدا را احساس می کنم در حرکت اربعین شور و هوای حسینی را می بینم که جای صحبت نمی گزارد و آدم دلش می خواهد تنها ببیند و با آنها همراه شود و فقط انگار باید رفت. من خطا ها و مشکلاتی می بینم که نمی توانم خودم را قانع کنم آیا راه ما تن دادن به ظلم کوچک و اینکه چشم بر خطاها و ظلم به طبقات مختلف است ببندیم و ملت حزب الله بعضا خطاهای فاحشی در مسیر اندیشه و انسداد راه تفکر پیش بگیرد اما از آن بجای بر خورد سنگین و قاطع، عبور کنیم برای آینده ای که در پیشرو داریم آیا براستی راه ما این است؟ آیا بستن را آزادی بر این مردم حتی جایی که نه قانون و نه شرع مشکل دارد آیا حق است و مهم تر از آن باید این راه را رفت!!! نمی دانم چرا از این گفتار رهبری که گفتند اشتباه کردم به این زودی گذشتید! شکی نیست که اشتباه واقعی را چه کسانی مرتکب شده اند و از آن غافل نیستم. اما پرسش من این است که هرکس اشتباهش در نسبت با جایگاهش است. رهبری اشتباهش می تواند همان اجازه باشد و این مشکل برای مملکت پیش آید و چرا امت حزب الله موضعی نگرفتند مگر شما نگفتید زیل رهبری حرکت کردند به معنای انسداد تفکر نیست مگر انقلابی بودن حکم نمی کرد موضعی نسبت با ایشان اتخاذ می شد هر چند بدون آنکه بخواهیم ایشان را ضعیف و ناتوان قلمداد کنیم. من به انقلاب اسلامی علاقه دارم و آن را امیر مبارک می دانم اما بسیار دور است که به این راه دل ببندیم و از آن از دل و جان زحمت بکشیم وقتی اینگونه است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید در نظر به انقلاب اسلامی ما به جایگاه تاریخیِ آن که عبوردادنِ انسانِ این دوران است از فرهنگ چهارصدساله‌ی کبر و کفرِ مدرنیته، به فرهنگی غیر از این فرهنگ. معلوم است که ما در این مسیر در بسیاری موارد آلوده به همان فرهنگ هستیم، ولی آن آلودگی را نباید به حساب انقلاب اسلامی گذاشت، همان‌طور که آلودگیِ اُمویان به ظاهر مسلمان‌شده را به حساب جاهلیت گذاشتیم و توانستیم اسلام و تشیع را پاس بداریم. از طرفی باید در موضع‌گیری‌های رهبر انقلاب متوجه‌ی رویکرد اصلیِ ایشان بود که وقتی دولت آقای روحانی ادعا دارد می‌تواند با مذاکره با آمریکا مشکلات را حل کند و ایشان اجازه نمی دادند چه می‌شد!! هرچند که نظر ایشان این بوده است که ادامه‌ی کار با همان شورای امنیت ملی باشد که قبلاً بود، ولی با اصرار آقای روحانی، کار، به وزارت امور خارجه واگذار شد و فرمودند اشتباه کردند که کار را به وزارت امور خارجه واگذار نمودند. این شبیه همان عتابی است که خداوند به پیامبرش فرمود: «عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ»(توبه/43)  که پیامبر اجازه دادند تا عده‌ای که بهانه‌ای برای نیامدن در جنگ را داشتند، بروند و حضرت حق آیه نازل کرد که خداوند تو را عفو نماید، چرا به آن‌ها اجازه دادی؟ زیرا خوب بود که اجازه نمی‌دادی تا صادق از غیرِ صادق معلوم شود. موفق باشید 

22576
متن پرسش
سلام علیکم: حتما اطلاع دارید که این روزها نسبت به سخنان آقای رحیم پور ازغدی که در فیضیه ایراد کرده اند نظرات مختلفی به میان آمده است حتی شایع است که بناست ایشان را محاکمه کنند. نظر شما در این مورد چیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا عرض کنم البته مسئله‌ی محاکمه مربوط به آن طلبه‌ای است که بر روی پلاکارد که در دست داشت نوشته شده بود: « ای آنکه مذاکره شعارت/ استخر فرح در انتظارت». حال کاری به محاکمه و عدم محاکمه‌ی آن طلبه ندارم.

بنده سخنان آقای ازغدی را کامل شنیدم. واقعی‌ترین و دقیق‌ترین سخنانی که یک انسان متعهد و انقلابی و عالِم در این زمان می‌توانست بگوید تا دامن انقلاب را از سهل‌انگاریِ مسئولان مدعی دنبال‌کردنِ سخنان امام و رهبری پاک کند؛ همان سخنان بود. آن‌چه گمان من بدان می‌رود، کینه‌ای است که جریان‌های غرب‌گرا نسبت به سخنانِ افشاگرانه‌ی آقای رحیم‌پور در دانشگاه شریف به دل داشتند و به دنبال بودند که به نحوی مقابله کنند. و این‌جا است که همان‌طور که آیت اللّه کعبی فرمودند نباید نقش نفوذی‌ها را در تحت تأثیرقراردادنِ بعضی از مراجع محترم فراموش کرد وگرنه همان‌طور که آقای رحیم‌پور فرمود و بنده کاملاً تصدیق می‌کنم، همه‌ی آن سخنان، سخنان امام و رهبری بود و سخنانی بود که در این زمان باید به آن‌ها متذکر می‌شدیم تا معلوم شود راهِ انقلاب، راهِ دیگری است و ما هرگز آن راه را فراموش نخواهیم کرد. موفق باشید

22570
متن پرسش
سلام علیکم با توجه به اوضاع بحرانی کشور و بحث اخیر در مورد احمد الحسن یمانی این مطلب را از آقای شهبازی مفید دیدم خدمت تان ارسال کنم [Forwarded from عبدالله شهبازی] آیا آشوب زودهنگام ایران در دستور کار است؟ قسمت اول بارها در بحث‌های فیسبوکی و تلگرامی نوشتم که لازم نیست داعش را از سوریه و عراق به ایران وارد کنند. زمانش که فرا رسد از درون تهران و سایر مناطق ایران «داعش ایرانی» را سازمان‌دهی خواهند کرد و سپس‌‌‌‌‌ «مرسنری‌ها» نیز به آنان خواهند پیوست. درست مانند سوریه و عراق، که فاقد هر گونه بستر فرهنگی برای ظهور و گسترش رادیکالیسم فرقوی بود؛ ولی داعش را بر پایه افسران اطلاعاتی سابق حزب بعث صدام و اسیران زندان‌های ابوغریب و بوکا ساختند و سپس سقوط ناگهانی موصل را سازمان دادند. فرقه رجوی یکی از این «مرسنری‌ها» ‌است. [۱] سقوط وحشتناک ارزش پول ایران، با همه پیامدهای فاجعه‌آمیز آن برای زندگی مردم، و همزمان تنش‌های سیاسی پیاپی و تهاجم ‌تبلیغاتی سنگین، نه تنها وضع اقتصادی بلکه وضع سیاسی و سلامت روانی جامعه ایرانی را هدف گرفته است. وضع کنونی، هر چند از بسترهای عینی ناشی از سیاست‌گذاری‌های غلط دهه‌های پیشین تغذیه می‌کند، ولی سازمان‌یافته است. «شبکه» بسیار مقتدر و هوشمندی در پس ایجاد و تشدید این بحران حضور دارد که در درون ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران قدرتمند است؛ و آنقدر ذینفوذ است که می‌تواند ‌«سیستم عصبی» نظام را چنان دستکاری کند که شناخت ابعاد و مخاطرات «بحران» و سازوکار عملکرد «شبکه» پنهان شود. ۱- بنگرید به یادداشت «مرسنری‌ها» در همین کانال: t.me/abdollahshahbazi/4161 @abdollahshahbazi [Forwarded from عبدالله شهبازی] آیا آشوب زودهنگام ایران در دستور کار است؟ قسمت دوم مدت‌هاست تحولات داخلی آمریکا و اسرائیل را دنبال می‌کنم و در این باره گاه مطالبی نوشته‌ام. برغم بدبینی برخی دوستان، به پیامدهای تحقیقات رابرت مولر درباره نقش روسیه و برخی بلندپایگان مافیای شوروی سابق (شرکای مالی ترامپ از دهه ۱۹۹۰) در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا به سود ترامپ خوش‌بین بوده‌ام. و نیز پرونده‌های فساد مالی بنیامین نتانیاهو و همسرش، سارا، را پیگیری می‌کنم و رسوايی و سقوط نتانیاهو را محتمل دانسته‌ام. ‌به این دلیل، بارها درباره «مافیای نیوجرسی» و کمپانی «جنی انرژی»، مستقر در شهر نیوآرک نیوجرسی آمریکا که در جولان اشغالی فعال و در تحولات داخلی سوریه ذینفع است، و ارتباط آن با شخص نتانیاهو نوشته‌ام. «شبکه ایرانی» ‌همان است که در کتاب ناتمام «سرویس‌های اطلاعاتی، فرقه‌های رازآمیز و ایران» خاستگاه‌ها و نحوه تکوین آن را بیان کرده‌ام. [۲] این «شبکه»، به دلیل تقارن دولت‌های ترامپ و نتانیاهو، و نیز اقتدار کم‌نظیر آن ‌در سال‌های اخیر، ‌اکنون مساعدترین زمان را برای ‌اجرای طرح‌های نهایی خود یافته و به این دلیل به شدت بی‌پروا شده است. پس از غارت گسترده منابع مالی ایران و خارج کردن ده‌ها میلیارد دلار از ایران فقط در سال ۱۳۹۶ و ‌پنج ماه گذشته در سال ۱۳۹۷، این «شبکه» اکنون در پی تصرف کامل قدرت سیاسی است هرچند فرجامی که برای ایران رقم می‌زند جنگ داخلی خونین است که سال‌ها به درازا خواهد کشید و پس از نابود کردن زیرساخت‌های ملی سرنوشتی چون یوگسلاوی را (تجزیه به چند دولت کوچک و حقیر) برای ایران رقم خواهد زد. ۲- این کتاب را به دلایلی به پایان نبردم. متن ناتمام آن را در مهر ۱۳۸۹ برای انتشار در وب آماده کردم ولی منتشر نکردم. انتشار فایل پی‌دی‌اف کتاب فوق نه در مهر ۱۳۸۹ بلکه در ماه‌های اخیر در کانال تلگرامم بود در آدرس زیر: t.me/abdollahshahbazi/4628 @abdollahshahbazi [Forwarded from عبدالله شهبازی] آیا آشوب زودهنگام ایران در دستور کار است؟ قسمت سوم سه‌شنبه، ۳۰ مرداد ۱۳۹۷/ ۲۱ اوت ۲۰۱۸ با اعلام محکومیت پل منافورت، رئیس کمپین ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶، و مایکل کوهن، وکیل شخصی ترامپ، بحران درونی آمریکا وارد مرحله‌ای حساس شد که سرنوشت نهایی آن را انتخابات ۶ نوامبر ۲۰۱۸/ ۱۵ آبان ۱۳۹۷ تعیین خواهد کرد. اگر تا دیروز تحلیل‌گرانی اندک از سقوط محتمل ترامپ می‌گفتند، ‌اینک تعداد اینگونه «پیشگوها» ‌‌‌رو به فزونی است. اکنون روشن شده که در پیامد ‌انتخابات ۶ نوامبر/ ۱۵ آبان ترامپ بطور جدی در معرض استیضاح و سقوط خواهد بود. در اسرائیل وضع هم‌پیمانان و حامیان اصلی «شبکه ایرانی» بهتر نیست. نتانیاهو با پرونده‌های عدیده فساد مالی خود و همسرش دست به گریبان است که در روزهای اخیر به ‌تحقیقات دستگاه قضایی، و بازجویی از این دو، شتاب داده است. زندانی کردن رئیس جمهور و نخست‌وزیر به جرم فساد مالی یا اخلاقی در اسرائیل بی‌سابقه نیست. ایهود اولمرت (نخست‌وزیر در سال‌های ۲۰۰۶- ۲۰۰۹) و موشه کاتساو (رئیس جمهور در سال‌های ۲۰۰۰- ۲۰۰۷) پیش‌نمونه‌های سرنوشت احتمالی نتانیاهو هستند. احتمالاً ‌«شبکه ایرانی» دریافته‌ که «فرصت طلایی» کنونی مستعجل است و اگر آن را از دست دهد ‌برای مدتی شاید طولانی به وضعی مشابه با امروز دست نخواهد یافت. قرائنی وجود دارد که تعجیل در به پایان رسانیدن زودهنگام پروژه‌ای را نشان می‌دهد که از سال‌ها پیش آغاز شده است. [۳] ۳- یکی از قرائن دال بر تلاش زودهنگام برای آشوب ‌تحرکات چند روز اخیر «فرقه یمانی» است. ممکن است کارشناسان این فرقه را کم‌اهمیت بدانند ولی بنظرم، با توجه به پیش‌نمونه‌های تاریخی متعدد در ایران و سایر کشورها، بویژه «ظهور» و گسترش ناگهانی و عجیب داعش، نباید آن را دستکم گرفت. «مرسنری»ها آنقدر زیادند که می‌توانند در هر کسوتی ظاهر شوند. فعالیت «فرقه یمانی»، که خود را «انصار امام مهدی» می‌خواند‌، تا پیش از این بسیار محدود و بیشتر در فضای مجازی و در میان برخی طلاب حوزه علمیه قم بود. «انصار امام مهدی» خود را پیروان فردی بنام احمد الحسن الیمانی می‌خوانند که گویا از نسل امام محمد بن الحسن العسکری (مهدی موعود شیعیان) و وصی اوست. تاکنون هویت این فرد شناخته نشده ولی احتمال دارد زمانی، مانند سناریوی «ابوبکر بغدادی» (خلیفه داعش)، فردی را با این نام آشکار کنند. از آغاز، فرقه یمانی را پروژه اطلاعاتی می‌دانستم که ‌‌از پشتوانه مالی قوی برخوردار است و برخی از طلاب، بیشتر سازمان‌یافته و از میان افرادی با خاستگاه‌ها و وابستگی‌های مشکوک که از سال‌ها پیش با نقشه وارد حوزه‌های علمیه شدند، و شاید افرادی اندک از سر اعتقاد، به آن می‌پیوندند تا فرقه فوق را به جریانی قابل اعتنا تبدیل کنند. «فرقه یمانی» تنها یکی، و فعلاً از کم‌اهمیت‌ترین آنان، از ده‌ها جریان فرقوی و قوم‌گرایانه افراطی است که برای ایجاد «آشوب بزرگ» در ایران سازمان داده‌اند. @abdollahshahbazi
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که رفقا مطلبی که کاربر عزیزمان جهت روشن‌شدن جایگاه احمدالحسن فرستاده‌اند را مطالعه کنند. آری! اگر دینداریِ ما بصیرتی نسبت به وضع تاریخی ما به ما ندهد، حتی می‌شود در لباس طلبگی بین احمدالحسن و ابابکر بغدادی از یک طرف و عالمانِ واقعی از طرف دیگر تفکیک نکرد. مشکل در نحوه‌ی برخورد ما با آموزه‌های دینی است که تلاش نمی‌کنیم به کمک دین خدا، مسائل روزمان را درست تحلیل کنیم. به قول شهید مطهری متوجه نیستیم که موشه دایانِ امروز همان یزید است، هنوز دنبال یزیدی هستیم که تاریخ آن سال‌ها گذشته است. به‌خوبی روشن است که احمدالحسن حماقت روحیه‌ی مذهبیِ بعضی‌ها را نشانه گرفته است، عین کاری که با ابابکر بغدادی انجام دادند، در حالی‌که نه نامش ابابکر بود و نه بغدادی بود. البته بنده بر خلاف نظر جناب استاد شهبازی معتقدم آن‌چنان انقلاب اسلامی در این تاریخ، راهِ خود را جلو می‌برد که نه‌تنها هیچ خطری از طریق پیروانِ نادان احمدالحسن ما را تهدید نمی‌کند، بلکه بیش از پیش روشن می‌شود عظمت انقلاب تا آن‌جایی است که این فتنه با همه‌ی ظرائفی که برنامه‌ریزانِ آن شکل داده‌اند، در حدّ یک مگس بر روی خرطوم یک فیل هم نیست. موفق باشید   

22560
متن پرسش
سلام و عرض ارادت: استاد عزیز، در بین سؤالات جستجو کردم، دو سؤال مربوط به جریان احمد الحسن بود که متاسفانه اطلاعات نادرستی در سوالات آمده بود. به هیچ وجه خواب و استخاره دلیل مورد ادعای این جریان نیست و این راهها صرفا به عنوان مؤيد استدلال ها و شهادت ملکوتی معرفی می شوند. (راه شناخت حجت خدا در بیان این گروه سه چیز است: نص حجت های قبلی، علم و دعوت به حاکمیت الله) عاجزانه خواهش می کنم کمی در استدلالها و کتابهای این فرد وقت بگذارید و ما را در تشویش بزرگی که گرفتارش شده ایم کمک نمایید. آیا کوچکترین احتمالی نمی دهید که شخصی که با وصیت و نص پیامبر اکرم (ص) ادعای یمانی و حجت خدا بودن می کند درست می گوید و اگر او را همراهی نکنیم اهل آتش خواهیم شد؟ آیا خدا باید آن طور که ما می خواهیم و انتظار داریم حجت هایش را ظاهر کند و مثلا حتما حجت اش را در ادامه انقلاب و سیر تاریخی علمای ما قرار دهد؟ کوچکترین احتمالی نمی دهید که خدای حکیم برای آزمایش ما و انقلاب ما حجت اش را بگونه ای ظاهر کند که پذیرش اش با تحلیل های دینی (و البته شخصی و قابل خطای) ما منطبق نباشد؟ استاد بزرگوار! بعنوان کسی که نزدیک ٢٠ سال است با کتابها و جلسات شما سر و کار دارد و با مباحث شما متوجه لزوم حضور در عالم دینی و توجه به حضرت حجت به عنوان قلب عالم هستی شده است متواضعانه اعلام می کنم بعد از دهها یا صدها ساعت وقت گذاشتن در استدلالات و کتابهای این جریان، هیچ دلیلی مبنی بر رد آن پیدا نکرده ام و کتابهای جناب احمد الحسن واقعا علمی بالاتر از انسان غیرمعصوم را به ذهن متبادر می کند. بزرگوارتر و آزاد اندیش تر از شما سراغ نداشتم که بدون متهم شدن به ضدیت با فلان و بهمان از او خواهش کنم در این جریان وقت گذاشته و منابعشان را نقد کند. استاد! می دانم سخت است ولی تمنا می کنم این احتمال (فقط یک احتمال کوچک) را بدهید که حجت خدا لزوما آنگونه که شما و متفکرین انقلابی حال حاضر و گذشته احتمال می دادند و با ادبیات فصوص الحکم یا حکمت متعالیه ظاهر نخواهد شد! همانطور که عده ای از علمای بدلیل اینکه منتظر ظهور عیسی از بیت لحم بودند حجت خدا را که از ناصریه ظهور کرد نپذیرفتند و با این احتمال به بررسی مطالب این جریان بپردازید. با عرض معذرت از درشت گویی های یک شاگرد کوچک.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر موضوع را از زاویه‌ی دیگری بنگریم پیش نمی‌آید تا به جزء‌جزء پدیده‌ی احمدالحسن بنگریم. مسئله‌ی مهدویت و حضور تاریخی آن حضرت بسیار روشن است و آن برگرداندنِ حضور خدا در مناسبات فردی و اجتماعی بشر است و به همان معنایی که ما به مهدویت معتقدیم، انقلاب اسلامی را راهی بس زلال به سوی فتح تاریخی حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌دانیم. لذا هر راه دیگری با هر عنوان که در سنتِ چنین بستری قدم برندارد، همان ملاعمری است که در مقابل امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عَلَم شده است و معلوم است که نه قرضاوی و نه ملاعمر، آدم‌های بی‌سواد و ساده‌ای بودند و نه احمدالحسن. مسئله روشن‌تر از این‌ها است که انسان در دیدن جایگاه تاریخی قرضاوی و احمدالحسن و ملاعمر به تردید بیفتد مگر آن‌که نسبت به درک حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی کودن و اَبلَه باشد. موفق باشید 

22556
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: ببخشید بعد از خواندن سوال 22537 و جواب شما چند تا سوال برام پیش اومد: اول اینکه چرا رهبری با این که می دیدند تیم مذاکره کننده در برجام خط قرمزهای ایشان را رعایت نکرده، باز هم اجازه دادند که رآکتور اراک را تخریب کنند؟ چرا خود رهبری راضی به این کار شدند؟ یا مثلا مورد دیگه مورد تحریم ها بود. رهبری تأکید داشتند که باید تمام تحریم ها برداشته بشه ولی بعد مشخص شد که تو برجام چنین چیزی نیست. چرا با این که این خط قرمز هم در برجام رعایت نشد، باز ایشان برجام را قبول کردند؟ و حتی همین الان هم ایران از برجام خارج نشده؟ چرا علی رغم اینکه تحریم ها به طور کامل برداشته نشده و علی رغم اینکه ما خط قرمزهایمان را کنار گذاشتیم باز هم برجام را قبول داریم؟ من متوجه نمی شم که دلیل این کار چیه؟ مخصوصاً که همون طور که خودتون گفتید رهبری در کلیات مسائل نظر می دهند و الان برجام با وضعیتی که داره و تحریم های جدید آمریکا در نیمه مردادی که گذشت و نیمه آبان که می رسه، باز هم ما برجام را ادامه می دهیم؟ وقتی ما هم خط قرمزهامون کنار گذاشتیم و هم به نتیجه ای که می خواستیم نرسیدیم، دلیل ادامه برجام چیه؟ مخصوصا که دیگه الان خود رهبری هم قبول کردند که اشتباه کرده اند اجازه دادند خط قرمزهای ما نقض بشه چرا این اشتباه را ادامه می دهند؟ ممنون از توضیحی که می دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بعداً معلوم شد در متن انگلیسیِ قرارداد ضعف‌های اساسی وجود دارد و خط قرمز ها به جهت اعتماد به آمریکا رعایت نشد و به همین جهت آقای دکتر ولایتی که تا این اواخر مؤید برجام بودند، دادشان در آمد. حالا هم در مورد خروج از برجام، نظام در حال تأمل و تفکر است که آیا غرب حاضر است جبران خساراتی را که آمریکا بر شرکت‌ها وارد می‌کند، بدهد یا نه؟ آن‌چه هست فعلاً زمینه برای مانور جمهوری اسلامی با کمک روسیه و چین و تا حدّی اروپا فراهم است. ظاهراً نقش تاریخیِ انقلاب اسلامی در این صحنه‌ها نیز دارد به ظهور می‌آید. موفق باشید

22548
متن پرسش
سلام استاد: (درد دلی است که ارزش خواندن ندارد و شما هم نخوانید فقط فرستادمش تا این دلم با گفتنش دو روزی آرام بگیرد شرمنده. توقع جواب هم ندارم) نمیدونم از کجا شروع کنم از بی همه چیزی تازه طلبه شدم اما چند سالی است که وارد فضای اندیشه ها شدم. اما امروز که خودم رو نگاه می کنم می بینم نه در تفکر سنتی می توانم باشم و سوالات متعدد مرا احاطه کرده و عشق به مفاهیم دنیای متجدد مثل آزادی و.... رهایم نمی کند بهتر بگویم آن را از خودم و حتی خواسته قلبی و عشق خودم می دانم اما وقتی سراغ دنیای جدید می روم و با نسبیت ها و سردی عجیبی روبرو می شوم. وقتی می خواهم مثل دیگر انسان ها کار کنم و زندگی ام را بسازم می بینم نمی توانم. مگر چند سال مانده تا مرگ. وقتی سراغم به امثال ملکیان ها می خورد در ابتدا ذوق می کنم اما بعد از چند هفته بدترین حال را دارم و می گویم شاید زندگی انسان ها همین قدر تلخ است که این همه تنها باشند. و از آن فرار می کنم به سراغ امثال شما می آیم و مدتی انس می گیرم اما بعد آن چنان غریبه می شوید برایم که حرف هایتان اصلا معقول نیست و انسانی را می بینم با مفاهیمی کلی و مبهم که مخاطبان را جذب می کند و مخاطبانی که اگر کمی سوال پیچشان کنی مطمئنا واژه هایی که براحتی به کار می برند را سخت مبهم می یابند. در کنار صحبت هایتان امثال آقای بیژن عبدالکریمی را پیدا می کنم می بینم آن هم درست و معقول تر است اما وقتی به آن هم نزدیک می شوم زیبایی شما در آن نیست و چیزی به من نمی دهد و وعده آینده می دهد اما من امروزم یعنی من محکوم به نابودی هستم. دلزده، کوره راهی را به سمت روشنفکران دینی می بینم حرکت می کنم جمع دنیای مدرن و دین لذت بخش است اما خیلی زود می یابم که اصلا هیچ چیزی نمی یابم و امثال آقای سروش انگار می خواهد فریبمان بدهد و با خواندن شعرهایی دم از معنویت بزند و من باز هم ناامید می شوم. البته شاید حق داشته باشند مگر باید چه کار کند مگر راهی دیگری دارد. اما من چه کنم. تنها، بیکس، بی آینده، شاید من هم باید از بقیه یاد بگیرم همه می روند کاری می کنند درآمدی نماز و روزه ای و امید به شفاعت و.... پس من هم باید بروم. گرچه می دانم از همین هم روی گردان می شوم و نمی توانم جایی قرار داشته باشم. اما همه اینها انگار بهانه ایست چرا که من اهل تفکر نیستم و عمیقا در وهم و خیال خود بازی می کنم و هر از گاهی سر به این و آن می زنم. و ناامیدانه به تنهایی وهم خود می خزم و با آهنگ و فیلمی خودم رو مشغول می کنم. ولی چه کنم که هر از گاهی حسن زاده ای پیدا می شود و سخنی جلویم قرار می دهد (کسانی که به قوه خیال پیش رفته اند و الفاظ مستعاری را از بر کرده اند فردا معلوم می شود چه کاره اند، اینان یوم الحسرتی در پیش دارند و چه یوم الحسرتی) و آتش به دل من میزند و ترس به اندامم می افتد و مرا به گریه می اندازد. انگار گریه کردن و پیامی برای شما نوشتن بیشتر به درد دل می ماند تا جوابی گرفتن و از بارم کم می کند و الا می دانم چیزی دستگیرم نمی شود. شاید من آمده ام که زندگی سختی در این دنیا کنم و در وهم شدید و خیال پردازی های شدید غرق شوم و با تفکرات این و آن آشنا شوم و غمی روی غمی بر من اضافه شود و آن دنیا اگر حسابی بود با سرافکندگی بروم سوی آتش. مگر غیر از این هم می شود. ایکاش انسان نبودم ایکاش حداقل نبودم تا رنجی که دارم به اطرافیانم می رساندم نبود ایکاش نبودم. چیزی ندارم که با آن دلی بدست آورم خواه انسانی باشد خواه خدا شاید دلم آرام شود به آرامش دیگران جز رنج خود و دیگری آینده ای نمی بینم. شاید مثل بقیه طلبه ها روزی لباسی بپوشم و روی منبری همان هایی بگویم که عمری شنیده ام و شنیده اند احتمالا هم همین باید باشد. و چقدر زندگی تلخ و پایانی تلخ تر (جواب نمی خواهم چرا که حدودا جوابتان را می دانم شاید درد دلی بود که فقط باید می نوشتم تا دردم کم شود) اگر خواندید بسیار ممنونم و معذرت می خواهم بابت وقت شما که صرف من شد.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً نوشته‌ی شما ارزش خواندن داشت و این قصه‌ی شما نیست، بلکه قصه‌ی دورانی است که نیهیلیسم سیطره یافته و هرچیزی را حتی حرکات دینی را نیز خشک و بی‌خاصیت می‌کند. بنده منتظرم که این سخنان خیلی جدّی‌تر از آن‌که شما گفتید، از راه برسد. فکر می‌کنم شما را درک کردم، هرچند معتقدم در میانه‌ی راه، طاهرزاده را ادامه نداده‌اید و با طاهرزاده‌ی چندسال پیش هنوز فکر می‌کنید. باید خواسته و ناخواسته به آینده‌ای فکر کرد که شما، طلوعی از آینده‌اید. آیا در مسیر تفکری که دنیای جدید - دنیایی ماوراء دنیای انسان‌های مذهبی و یا انسان‌های مدرن - در روبه‌روی ما قرار می دهد به نظر شما چه اتفاقی در حال افتادن است؟ در راستای درک آن‌چه بر شما می‌گذرد بنده نمی‌توانم از هایدگر غافل باشم، همچنان‌که از آینده‌ی بسیار حساسی که انقلاب اسلامی در مقابل ما متولد می‌کند؛ نمی‌توان چشم برهم گذاشت. آیا فکر کرده‌اید سخنانی که امروز در محافل مذهبی ردّ و بدل می‌شود ما را به کدام آینده می‌برد؟ گمان نمی‌کنید بعضی از این سخنان که فرزندان این ملت فعلاً از طریق آن‌ها به حیات دینی خود مشغول‌اند، آن‌ها را با آینده‌ای روبه‌رو می‌کنند که امروز شما با آن روبه‌اید؟ و این به دلیل آن است که کم‌تر نسبت به آینده‌ای که غیر امروز است، فکر می‌شود.

هر تاریخی ظاهری و باطنی که مخصوص به خودش می‌باشد دارد، چه آن تاریخ، تاریخِ غرب باشد و چه تاریخی که با انقلاب اسلامی به‌وجود آمده باشد. آن‌چه بنده از انقلاب اسلامی به عنوان عطیه‌ای پایدار و آغازین برای این دوران می‌شناسم باطنی است که ما را از آن سرگردانی که مسلّم بیش از پیش بشر را در بر خواهد گرفت، نجات می‌دهد. معتقدم گویا ندایِ بی‌صدای انقلاب اسلامی می‌تواند متذکر آینده‌ای باشد که در آن دوگانگیِ سوبژه و اُبژه از میان رفته است و بشر باز دوباره به مأواگرفتن در پرتو فیوضات الهی خود را می‌یابد، چیزی که هایدگر نیز به دنبال آن بود و دکتر فردید گفت ای کاش هایدگر زنده بود و آن‌چه را که انتظار می‌کشید، در انقلاب اسلامی می‌یافت، زیرا دکتر فردید بزرگ به‌خوبی متوجه‌ی باطن انقلاب اسلامی شده بود و از این جهت به خوبی حجاب‌های آن انقلاب یعنی مهندس مهدی بازرگان و عبدالکریم سروش را تشخیص داده بود.

تعجب بنده از آن‌هایی است که از یک طرف به عمق نیهیلیسم که چگونه همه‌ی بشریت را در برگرفته است، پی برده‌اند ولی روشنی‌گاهِ انقلاب اسلامی که در جنگل سیاه دنیای مدرن از افق تاریخ آینده سوسو می‌زند؛ نمی‌یابند! موفق باشید     

22550
متن پرسش
سلام استاد: تقاضا دارم بی ادبی مرا ببخشید می خواستم یک مصاحبه ای را به شما معرفی کنم که به ظن خودم از جنس شبیه به کتاب های اشاره گونه ی زندگی شهدا و خانواده های آن ها بود اما شاید نه در آن مرتبه ی عالی اما حس کردم وقایعی که در آن مطرح می شود از کشمیر اشاره هایی است به حقیقت انقلاب البته عذر خواهی می کنم که شاید باعث تضییع وقت شما شود این نوشته و آن مصاحبه https://www.aparat.com/v/WtzgZ اما گویی کلا ما باید نگاهمان را به وقایع تاریخی و حوادث گرفتار در یک سری قالب ها (مثل این که حوادث را صرفا یک اتفاق ببینیم یا نگاه به صورت علت و معلولی) نکنیم و فراتر ببریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 22548 عرض شد انقلاب اسلامی باطنی دارد که باطن بسیاری از انسان‌ها اعم از مسلمان و غیر مسلمان در برگرفته است و آینده چون درختی تنومند، بنیان‌گذاران خود را نیز نسبت به وسعت و عمق و نفوذ خود به تعجب وا می‌دارد. موفق باشید

22537
متن پرسش
سلام: در ادامه پرسش 22523 پس آن زمان که رهبری اجازه مذاکره دادند اینگونه تفسیر می کردند که اگر رهبری اجازه نمی دادند و مشکلی پیش می امد همه را به حساب رهبری می گذاشتند و می گفتند رهبر اجازه نداد و....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه‌ی کلی رهبری یک بحث است، این‌که آقایان از خط قرمزها عبور کردند و اعتمادهای بیجا به آمریکا داشتند در حدّی که رآکتور اراک را از کار انداختند به امیدِ وعده‌های آن‌ها؛ بحثِ دیگر است. مشکل آقایان در این‌جا است که رهنمودهای رهبری را عمل ننمودند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار فرمودند: «در قضیه‌ی برجام، بنده اشتباه کردم اجازه دادم که وزیر خارجه‌ی ما با آن‌ها صحبت کند، ضرر کردیم.» در حالی‌که در اجازه‌ای هم که رهبری به وزیر امور خارجه دادند ایشان خط قرمزها را رعایت نکردند. و علت ضرر اصلی را باید در عدم رعایت خط قرمزها دید. موفق باشید

22515
متن پرسش
سلام: با همکاران و مراجعه کنندگانی که فقط بعد مادی برایشان در اولویت است و می گویند: این چه انقلابی هست، همه چیز گران، مردم نون شب ندارند، پول نداریم دارو بخریم، پولها در سوریه خرج می شود، فساد کشور را گرفته، کی می خواهد درست شود ما که پیر شدیم و درست نشد و....» چگونه برخورد کنم و چه جوابی بدهم؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه در راستای یک حرکت الهی که بنا دارد از گردونه‌ی جاهلیت دوران خود عبور کند این مشکلات هست و مردم عادی این سخنان را به زبان می‌آورند. مگر بنی‌اسرائیل به حضرت موسی«علیه‌السلام» نگفتند قبل از تو این مشکلات بود، بعد از تو هم آن مشکلات هست. غافل بودند که تفاوت در سلطه‌ی فرعون بر آن‌ها بود و تحقیری که بر آن‌ها می‌شد. موفق باشید

22510
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: و با سلام به آن رفیقی که از جنابعالی «وداع» کرد؛ پیرو سؤال و جواب شماره 22474 خواستم نکاتی را در خطاب به ایشان عرض کنم. بنده آن روزهایی که کتاب «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» را مطالعه کردم در این تصور بودم که همه‌ی آن‌چه باید به‌دست آورم را، خدا به من داده است. تا این‌که با برهان صدیقین و کتاب «خویشتن پنهان» و بحث‌های معاد شما روبرو شدم و دیدم عجب میدانی است میدان معارف اسلامی. تصورم این بود که دیگر بهتر و بالاتر از این نمی‌شود تا بالاخره با شرح شما در کتاب حبّ اهل البیت و کتاب «آنگاه فعالیتهای فرهنگی پوچ می‌شود» روبرو شدم. در پیش خود گفتم خدایا! آیا بشر بعد از چنین نگاهی به اهل البیت، جایِ دیگری هم می‌تواند برود و باز کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی» پیش آمد تا بفهمیم امروزه راه اهل البیت چگونه می‌تواند ادامه یابد. خدا می داند با مطالعه آن کتاب احساس کردم در مغز عالم قرار دارم و همه چشمه هایی که باید بر روی انسان گشوده شود از طریق «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام» پیش خواهد آمد و این علاوه بر مباحثی بود که شما در کتاب های مربوط به انقلاب اسلامی نمودید. همچنان با کتاب سلوک بسر می بردم و می برم که با مباحث «گوش سپردن به ندایِ بی صدای انقلاب اسلامی» روبرو شدم و متوجه گشتم در بستر سلوک ذیل شخصیت امام، راهی به سوی عالم معنا به صورتی گشوده می شود که دیگر می توان به چیزی گوش سپرد که آن قصه حقیقت این تاریخ است و در ساحتی می توان وارد شد که ثمره همه آن چیزی است که انقلاب اسلامی به بشر این تاریخ عطا کرده است. این سخنانی است که بنده از خود شما آموختم. سؤال من از آن رفیق عزیزی که بنا دارد با شما وداع کند آن است که (تو در آینه این تاریخ به کجا خواهی رهسپار شوی که در آن جا صدایی حقیقی تر از صدای انقلاب اسلامی به گوش می رسد). این سخن بنده بود با آن رفیق. نمی دانم می توان گفت نکند آن رفیق انتظار دارد شما با نظر به مشکلاتی که مردم را فرا گرفته است در امور جزئی وارد شوید. نظر شما چیست؟
متن پاسخ


22510-باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این‌که انسان متوقف در شخص و شخصیتی نشود، چیزِ پسندیده‌ای است. عمده آن است که کمک کند و بگوید: «رهسپار چه میدانی است» تا بقیه را نیز به وسعتی که او بدان دست یافته است، وارد کند. هایدگر از استادش هوسرل در رابطه با پدیدارشناسی عبور کرد و نشان داد که پدیدارشناسی استادش هنوز در گردونه‌ی سوبژکتیویته است و با این کار، خدمت بزرگی به ما نمود تا بفهمیم که پدیدارشناسی اگزیستانسیالِ ما می‌باشد و برای ما شبکه‌‌ای از حضور با پدیده‌ها پیش می‌آورد. و چه خوب بود که در این شرایط تاریخیِ تفکر، گفتمانِ این نوع عبورها به میان آید تا هرچه بیشتر به صورت حضوری و وجودی با حقیقتِ دوران که انقلاب اسلامی است مرتبط باشند.

بنده هم نمی‌دانم که آیا چنین انتظاری از من هست که در امور جزئی و موسمی وارد شوم، در حالی‌که تجربه‌ی سه دوره‌ی مدیریت، بنده را متوجه کرد که اگر به صورت زیربنایی مسائل خود را حل نکنیم و معارف لازم را به میدان نیاوریم باید به گفته حافظ «چو بید بر سر ایمانِ خویش می‌لرزم» مصداق ما باشد. موفق باشید

 

22482
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: ابتدا بنده موضع خود را اعلام کنم که معتقد به ولایت فقیه هستم و عمل به قوانین اسلام بدون افراط و تفریط و بدون سهل انگاری را تنها راه حل مشکلات فرهنگی و اقتصادی می دانم. احتراما پاسخی که جنابعالی به سوال 22475 داده اید همان موضوعی است که بنده در سوال 21791 و 21796 مطرح کردم. جای تعجب است که حرف بنده را در سوالات مذکور قبول نداشتید! بنده متولد قبل از انقلاب هستم و در جریان سیر انقلاب بوده ام. به خدا خسته شده ام از این انتخاب های غلط مردم هر 4 سال یکبار و خسته شده ام از چب و راست بازی ها. معتقدم اگر رهبر مسئولین اجرایی را انتخاب می کردند اوضاع خوب می شد و این همه هزینه سنگین انتخابات متعدد و هزینه انتخاب های غلط به کشور تحمیل نمی شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده باز بر روی همان نکاتی تأکید دارم که در جزوه‌ی «پاس‌داشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» عرض شده. عنایت داشته باشید این تاریخ، تاریخِ نحوه‌ای از آزادی است و در انتخابی که مردم باید داشته باشند؛ ظهور می‌کند. موفق باشید

22477
متن پرسش
سلام: در جلسه یکشنبه درباره موطن خیال صحبت کردید ولی بنده رابطه آن با ظهور حقیقت یعنی انقلاب اسلامی را متوجه نشدم. قرار است با تربیت خیال چه صورتی را ببینیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جلسه‌ی قبل از جلسه‌ی اخیر، بحثِ نظر به تابلوی اسلامی به میان آمد و این‌که ماوراء جزئیاتِ هر تابلویی، حقیقتی بر کلیت آن تابلو جاری است که انسان از طریق نظر به آن تابلو به کمک قوه‌ی خیال به آن روحِ کلی منتقل می‌شود به همان معنایی که جسم را روحانی، و یا روحانیتی را جسمانی می‌کند. و در این جلسه سعی شد از این جهت نظری بر توانایی‌های قوه‌ی خیال بیندازیم. موفق باشید

22475
متن پرسش
سلام استاد گرامی: لطفا جواب شبهه زیر را بدهید: مملکت جمهوری چه نیاز به ولایت داره؟ آیا چیزی به نام دولت پنهان شنیده اید. جمهوریت یعنی برپایه خواست و‌ اراده مردم که نماینده آن ملت رییس جمهور است. اما در شیعه جایی برای انتخاب مردم نیست زیرا افراد برگزیده دارای مشروعیت آسمانی هستند نه زمینی. پس جمع شدن اسلامیت و جمهوریت به مانند جمع شدن آب و روغن است در هم ترکیب نمی شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که اگر ملتی ولایت الهی را در نظام سیاسی خود به صورت رفراندم انتخاب کردند و در این راستا شخصی که کارشناس کشف حکم خداست به عنوان ولایت فقیه پذیرفتند، و انتخاب و اراده‌ی خود را در این راستا شکل دادند؛ بازهم نمی‌توان گفت اسلامیت و جمهوریت با همدیگر جمع شده است؟ عرایضی در جزوه‌ی «پاس‌داشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» شده است می توانید آن را از روی سایت انتخاب کنید. موفق باشید 

22474
متن پرسش
سلام علیکم: حوصله ام از مقدمه ها به سر آمده پس بر من خُرده مگیرید این گونه پا برهنه دویدن در شروع را. بارها پیش از این تقلا کردیم صدایمان به گوش پیرمردی که در گوشمان می خواند «جوان شدن سر پیری را» برسانیم اما نه! هنوز هم نمی دانم او از کدام جوان شدن سر پیری گفت آنجا که ندانست ما دیگر امید به یکدلی را در سر هم نمی پرورانیم. خوب می دانیم پای انتظار مان نباید از گلیم انصاف تعدی کند و انتظار کوبیدن و از نو ساختن اندیشه ای سالخورده انتظاری بیخود و خارج از عدل است اما آیا آن پیر ِ جوان می داند امروز از شاخه های درخت اندیشه اش چه میوه ای به بار نشسته که ناامیدی مان از فردایی مشترک را به همراه داشته است؟ و آیا می داند این شاخه ها امروز دست و پای فهم مریدان و پیروانش را در هر ماجرایی بسته است؟ اندیشه کهنه اش خوش است اما قدمتی که نو را نشناسد، پیراهن در کدام وادی پاره کرده است که جدیدی که شبیه به کهنگی اش نباشد را به جا هم نمی آورد؟ نه. آن پیر ِ جوان خیال شنیدن صدای مان را ندارد. او با پاسخی مسجل با ما سخن می گوید و از سکوت و تردید و بازخوانی چندباره ابا دارد و گویی پیرمان که سر پیری خیال جوانی داشت در دروازه ای ایستاده است که از گل نخوردن های زبان انقلاب بیشتر دلهره به دل راه داده است تا پیش رفتن و شکافتن. امید است پیر جوان مان بداند ما در تلاش محض مفاهمه و تقلا برای پیدا کردن نقطه ای مشترک و یا کوبیدن سنگ بنای یک گفتگو، سخن آغاز نکرده ایم، که در خبری محض خبر با او خواهیم گفت: آنچه او دیروز کاشته است، آنطور پیش می رود که نقطه نگاه ها به فردا را مُکَدر ساخته است. امروز شاخه های اندیشه ی ساحت تان می شناسد و یا می داند خبر را؟ تکفیر و یا جدال خاصیت نشناختن و ندیدن است. آیا آن پیر جوان از آفت تکفیر و جدالی که در پستوی درخت کهنه اش به بار نشسته است، مطلع است؟ ما دست تنبیه به سوی شما دراز می کنیم که درشت گویی هایم را پشت دستی بزنید اما رسوا شدنمان می ارزد اگر آن پیر جوان بداند امروز آن درخت از دور چگونه می نماید و چرا اکنون در سینه مان هم دیگر با طاهرزاده ای که روزی مأمن تازه نفسانی گریخته و آواره بود، سخن نمی گوییم و تنها به نگاهی از دور بسنده می کنیم و با خویش زمزمه می کنیم گذار و هجرت را. ما از سایه ی پر مِهر آن درخت کهنه هجرت کردیم، مرثیه ی وداع مان را سرودیم و حالا یادداشتی را در پناه کَرم میزبان جا می گذاریم تا شاید بداند چرا ما این چنین کوتاه در سایه ی بزرگی اش سکنی گزیدیم. بدرود پیر جوان مهربان مان.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: صدای وداع جنابعالی از این حقیر را شنیدم. آری! «کز سنگ ناله خیزد روزِ وداعِ یاران» و این در حالی است که اصیل‌ترین همسُخنی در این تاریخ در بستر انقلاب اسلامی و اشارت‌های آن به ظهور می‌آید. آیا در سخنان اینجانب نظر به آن ذات نشده است؟ و یا آن ذات، ذات اصیلی نیست؟ می‌دانید که در طریقت امثال این حقیر، وداع با اشخاص مهم نیست، اما مهم آن است که بگویی با چه وداع کرده‌ای که این‌چنین زیبا، این وداع را به زبان آوردی و به زیبایی قصه‌ی وداعِ خود را سرودی. سرودِ وداع تو، هرچند وداع با من است؛ سرودِ زیبایی است. این بلبل‌زبانی، دل‌کندن از چیست که این‌چنین با طراوات است؟ می‌پذیرم که به قول حافظ:

میلِ من سوی وصال و قصدِ او سوی فراق

ترکِ کام خود گرفتم تا بر آید کامِ دوست

از این جهت من به این وداع راضی هستم. وقتی در این جنگل تاریک، تو راهی به سوی روشنی‌گاه بیابی و رهسپارِ آن شوی، ولی:

خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو

ای حیات دوستان در بوستان بی‌من مرو

چون حریف شاه باشی ای طرب بی‌من منوش

چون به بام شه روی ای پاسبان بی‌من مرو

لااقل وقتی با روزنه‌هایی از حقیقت آشنا شدی، اگر هم ما را شایسته‌ی همراهیِ با خود نمی‌دیدی لااقل گزارشی و خبری از آن‌چه یافته‌ای به ما هم می‌دادی! موفق باشید 

22468
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خاص به جناب استاد. نظر به وقایع اقتصادی و سیاسی اخیر و حساسیت موضوع و نیز با توجه به شرایط خاصی که انقلاب و نظام در آن قرار گرفته برای بنده و امثال بنده جای سوال است که اولا وظیفه ما در این شرایط چیست؟ شرایطی که مشکلات اقتصادی آنچنان همه را مشغول کرده که اصل نظام را زیر سوال می برند. نه می توان تایید حرفهایشان را کرد و نه می توان مشکلات را ندید. ثانیا تحلیل استاد از این شرایط چیست؟ چگونه می توان در جهت رفع مشکلات قدم برداریم در حالی که فساد در جای جای کشور رخنه کرده و دشمن نیز با بزرگنمایی و از طرفی تلقین نارضایتی مردم را رویگردان از انقلاب می کند. آیا به نظر شما دولت وقت سعی در ایجاد این نارضایتی ها ندارد تا بتواند از این طریق نظام و رهبری را مجبور به تغییرات اساسی نماید. اگر اینچنین است چرا اقدام عملی از طرف هیچ ارگانی در جهت مقابله با این جریان مشاهده نمی شود. تشکر از شما و آرزوی سلامتی و طول عمر برای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم دولت قصد ایجاد نارضایتی ندارد. ولی ظاهراً توانِ رفع چنین مشکلاتی از دولتی که به نحوی اشرافیت در آن جای دارد؛ برنمی‌آید. بالاخره این مشکلات حل می‌شود و باید با مردم همدردی کرد و مطمئن‌شان نمود که نظام مقدس اسلامی توان عبور از چنین مشکلاتی را دارد همان‌طور که توان عبور از جنگ تحمیلی را داشت. موفق باشید

22457
متن پرسش
سلام استاد: راجع به موضوعات زیر کتاب های معتبر معرفی کنید: ۱. سیره اهل بیت (ع) ۲. تاریخ اسلام از بعثت تا غیبت ۳. تاریخ انقلاب
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- مباحث صوتی استاد غنوی مطالب خوبی در این مورد دارد که خلاصه‌ی آن را در جزوات «هویت سیعه» که بر روی سایت هست می‌توانید داشته باشید 3- به نظرم جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» یا «تحلیلی از انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، کمک بکند. موفق باشید

22445
متن پرسش
سلام: ۱. باتوجه به این مشکلات اقتصادی و توصیه های مکرر رهبری بر جنگ اقتصادی، آیا صلاح می دانید ما نیز در شهر خودمان مشغول کارهای فرهنگی (جلسات قرآن، برگزاری مراسمات و ....) هستیم وارد این جنگ شویم و برای مدتی این فعالیت های اقتصادی را دنبال نماییم؟ البته این را از سر دغدغه ای که داریم و دوست داریم در هر زمان کمک حال رهبری و انقلاب باشیم عرض می کنم و گرنه نه فکر اقتصادی داریم نه سرمایه ای که بتوان کاری انجام داد ولی من باب وظیفه، می خواهم بدانم اگر الان باید وارد این جنگ شویم، با همان تفکر انقلابی ورود کنیم و ان شاءالله با دست خالی شروع به تولید ثروت برای جامعه نماییم یا اینکه باید بنشینیم و ببینیم دشمنان چگونه ما را تحت فشار قرار می دهند و دولتمردان چه می کنند و مردم چگونه تظاهرات می کنند و ما هم فقط کار تبلیغی انجام دهیم؟ البته با نظر به روح انقلاب اسلامی شک نداریم که این دوران هم قطعا به سود انقلاب و انقلابیون سپری خواهد شد و کوچکترین صدمه ای به انقلاب وارد نمی شود ان شاءالله. خلاصه اینکه وظیفه ما در این برهه از زمان که جنگ اقتصادی است چیست؟ ۲. اگر پاسختان به سوال اول مثبت است، آیا راه حل هایی برای نحوه ورود به عرصه اقتصادی و بخصوص کارآفرینی دارید؟ یا جایی یا کسی را سراغ دارید که بتواند به ما مشورت دهد و در تولید ثروت و کارآفرینی راهنمایی های لازم را انجام دهد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنیاد هر انسان که زندگی او را معنا می‌بخشد، عقاید و معارفِ متعالی است و موضوعات اقتصادی، فرعی است برای آن‌که آن اصل، درست جلو برود. لذا باید سعی کرد تا آن‌جا که ممکن است معارف انسان‌ها متعالی شود. آری! اگر به طور طبیعی شرایطی بتوان برای امور اقتصادی مردم ایجاد کرد، کار لازمی است، ولی بیش از این‌که مردم با فقر به زحمت بیفتند، با جهلْ نابود می‌شوند. کمک‌کردن به رهبری، در راستایِ تعالی انسان‌هایی است که همطراز انقلاب اسلامی باشند. موفق باشید

نمایش چاپی