متن پرسش
بسمه تعالی، سلام علیکم: استاد در ص ۸۹ و ۹۰ کتاب «راز شادی امام حسین در قتلگاه» داستانی ذکر شده که در کتاب «گزیده دانشنامه امام حسین» در مورد اون داستان اینطوری گفته شده:
درباره اين داستان مفصّل كه نگارنده الدمعة الساكبة، آن را در بيش از دو صفحه بيان كرده، بايد گفت كه هيچ اثرى از آن در منابع معتبر، ديده نمى شود و احتمالاً، وى نخستين كسى است كه اين ماجرا را گزارش كرده است. البتّه وى اين گزارش را به شيخ مفيد، نسبت داده ؛ [۱] ولى اين مطلب، در هيچ يك از كتب موجود شيخ مفيد و بلكه در هيچ كتاب معتبر ديگرى نيز يافت نشد. ضمنا بايد توجّه داشت كه هلال بن نافع كه اين گزارش به او نسبت داده شده، از ياران امام عليه السلام نيست؛ بلكه از سپاه دشمن است و نام صحابى امام، «نافع بن هلال» بوده است!
----------
[۱]: . الدمعة الساكبة: ج ۴ ص ۲۷۲.
غرض اینکه ممکن است داستان غلط باشد و اگر امکان دارد از کتاب حذف شود. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بر عکس نافع بن هلال که از اصحاب حضرت است و در شب عاشورا آن گفتگوها را با حضرت دارد، هلال بن نافع در جبهه دشمن است و از همان جبهه، ناظر آن صحنه بوده و همه شواهد هم حکایت از صدق گزارش او دارد بخصوص با نظر به روایت حضرت سجاد «علیهالسلام» که میفرمایند: «لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب«علیهالسلام» نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ«علیهالسلام» وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْتِ فَقَالَلَهُمُ الْحُسَيْنُ«علیهالسلام» صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ».
آن وقت كه كار بر امام حسين «علیهالسلام» سخت شد، اصحاب نظر به جانب آن جناب نمودند و حالِ آن امامِ همام را به خلاف احوال خود مشاهده كردند، زيرا كه چون امر بر آنها سخت ميشد، رنگهاشان متغيّر ميگرديد و بر پشتهاشان لرزه ميافتاد و دلهاشان هراسان ميگرديد ولي آن امام «علیهالسلام» و بعضى از خواص كه در خدمت حضرت بودند، رنگ چهرهشان برافروختهتر و اندامشان آرامتر و جانهایشان آسودهتر میگشت؛ پس اصحاب به يكديگر ميگفتند حضرت را ببينيد كه از مرگ باك ندارد، آنجناب به آنها ميفرمود: صبر پيشه کنيد اى بزرگزادگان كه مرگ جز پلى كه شما را از پريشانى و بدحالى به بهشت وسيع و عيش جاويد ميرساند، چيز ديگري نيست، پس كداميك نگرانيد از اينکه از زندان به قصر رويد؟
آن اصحابی که همانند امامشان چهرههایشان درخشان و قلبهایشان آرام بود، همانهایی بودند که در شب عاشورا به حضرت عرض کردند اگر صدها مرتبه بمیریم و زنده شویم، دست از تو بر نمیداریم. زیرا متوجه بودند در چه شرایط تاریخی قرار دارند و چگونه میتوانند در تاریخی حاضر شوند که حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» حاضر شدند که همان حق الیقینی تاریخی است.
موفق باشید