بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبی، امام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20799
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: شما در جایی به حقیر فرموده بودید: یکی از مقدمات فراهم آوردن عقل تاریخی، مطالعه و بررسی سیره حضرات معصومین علیهم السلام و زعمای دین می باشد. سوال بنده این است، توقع و انتظار شما از مطالعه و بررسی سیره اهل بیت علیهم السلام چیست؟ یعنی بعد از مطالعه ما باید به چه چیزی مسلح شده باشیم که بوسیله آن بتوانیم به عقلِ مخصوص این تاریخ نزدیک شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با رویکرد فهم تاریخی آن‌هم تاریخی که آن بزرگان در آن قرار داشتند و مطابق روح تاریخ خود عمل کردند، به خودی خود عقل را رشد می‌دهد و به میان می‌آورد. موفق باشید

20769
متن پرسش
سلام: من قبل از آشنایی با استاد آرزوم این بود که جز 313 یار امامزمان بشم. ولی من هیچی نیستم. نمیتونم به هدفم برسم، از خدا میخوام ولی دعاهام به جایی قد نمیده. تو رو به خدا کمکم کنید. دارم دیوانه میشم. اگه به هدفف نرسم ترجیح میدم عدم باشم تا موجود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیباترین زندگی وقتی سراغ انسان می‌اید که انسان در راه بندگی خدا قدم بگذارد و خود را دست خدا بدهد، مانند پرّ کاهی که در دست باد هرکجا نسیم رحمت الهی صلاح می‌داند او را فرود آورد و زبان حالش این بشود: «پرّ کاهی در مصاف تندباد / می‌برد آن‌جا که خاطرخواه اوست». موفق باشید

20753
متن پرسش
با سلام و احترام: خدا قوت. با توجه به این که شب اول ربیع الاول شب هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه بوده ولی در تقویم قمری ربیع الاول سومین ماه می باشد و اولین ماه قمری محرم است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سال، با محرم شروع می‌شده است. آن سال را مبداء هجرت گرفته‌اند نه آن ماه را. موفق باشید

20761
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: بنده در اربعین پارسال احساس می کردم تمام عراق محضر اباعبدالله و حضرت امیر است. امسال این حال را نداشتم البته پارسال بی ادبی کردیم و حوایج خواستیم امسال نکردم نتوانستم دعا کنم فقط گفتم هر چه صلاح میدانید از معنویت و دنیا می دانید آقا زمام امور را به دست کودک نابالغ نمی دهند اما نگرانم که امسال چه شد که برخی احوالات پارسال نبود. سپاس بسیار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این امور در اختیار ما نیست. کار ما انجام وظیفه است تا خدا هرطور خواست با بنده‌اش عمل کند. موفق باشید

20740
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: ایام شهادت تسلیت باد. سؤالی که خدمت استاد داشتم پیرامون عزاداریه. اینکه درسته برای همه اهل بیت سینه زنی و پیاده روی راه بیاندازیم؟ این متن بیانات رهبری است در 70/12/13 در دیدار اعضای گروه معارف صدای جمهوری اسلامی «... مسأله‌ی دیگر، مسأله‌ی روضه‌هاست. روضه‌خوانی و سینه‌زنی باید باشد؛ اما نه در هر عزایی. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همه‌ی ائمه نیست؛ متعلق به بعضی از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسی کسی روضه‌یی می خواند، عده‌یی دلشان نرم می شود و گریه می کنند؛ این عیبی ندارد. اصلاً عزاداری کردن یک حرف است، روضه‌خوانی و سینه‌زنی راه انداختن یک حرف دیگر است. روضه‌خوانی و سینه‌زنی راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضی از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بیست‌ویکم ماه رمضان، سینه‌زنی و عزاداری و برپایی جلسات خوب است؛ ولی مثلاً در مورد حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) - با این‌که وفات آن بزرگوار از وفاتهای دارای روضه‌خوانی است - من لزومی نمی بینم که سینه‌زنی بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) مناسبتی ندارد که ما بیاییم نوحه‌خوانی و سینه‌زنی کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح مصایب، گریه‌آور است. من خودم الان در ایام ماه محرّم که نمی توانم روضه بروم، چون آن احساس و عشقی که در دل هر شیعه هست و دلش می خواهد در عزاداری شرکت کند، لذا من این را با خواندن «نفس‌المهموم» حاج شیخ عباس قمی(11) - که یک کتاب عربی است - اشباع می کنم؛ این خودش گریه‌آور است و برای من کار چند نفر روضه‌خوان را می کند. حتماً لازم نیست که عزاداری به همان شکل سنتىِ روضه‌خوانی باشد که اولش چیزی می خوانند و بعد هم احیاناً آخرش دمی می گیرند و سینه‌یی می زنند؛ نه، شرح حال را بیان کنید؛ مثلاً یک نفر با بیان خوب و لحن محزونی، وضع زندان رفتن حضرت موسی بن‌ جعفر را بیان کند؛ حوادث تلخ زندان را بیان کند؛ بعد شهادت حضرت را بیان کند؛ بعد مراسم تشییع را بیان کند؛ در این صورت هر کس که آن‌جا نشسته باشد، دلش نرم می شود.» با این توجه الان چه باید کرد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید توصیه‌ی مقام معظم رهبری، توصیه‌ی بسیار حساب‌شده‌ای است. زیرا روح حرکت امام حسین«علیه‌السلام» با روح حرکت سایر ائمه«علیهم‌السلام» متفاوت است. در مورد امام حسین«علیه‌السلام» پس از فهم اولیه‌ی آن نهضت می‌توان با همان سینه‌زنی تا حدّی به حضرت نزدیک شد. به همان معنایی که یاران حضرت در راستای نزدیکی به آن حضرت، با اقدامِ عملی شهادت آن کار را انجام دادندو ولی برای نزدیکی به سایر ائمه«علیهم‌السلام» بهتر است با تأمل بر حرکات آن‌ها و توجه به بستر تاریخیِ اعمال‌شان به آن‌ها نزدیک گردید. در این مورد رادیو و تلویزیون بی‌تقصیر نیست. زیرا همان حرکاتی که هیئت‌های غافل از رهنمودِ رهبری را انجام می‌دهند، را به صحنه می‌آورد. موفق باشید  

20746
متن پرسش
سلام استاد: 1. نظر آیت الله بهجت (ره) درمورد ابن عربی چیست؟ 2. استاد آخر ما نفهمیدیم ابن عربی ولایت و امامت 12 امام را قبول داشته یا خیر؟ اگر نداشته پس چطور به این مقامات رسیده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن سه جلد کتابی که در رابطه با تفکرات و سخنان آیت اللّه بهجت نوشته‌اند، ملاحظه می‌کنید که ایشان به ابن عربی نیز توجه دارند. 2- موضوع عقاید محی‌الدین کار آسانی نیست. حضرت آیت اللّه جوادی در شرح «فصوص الحکم» محی‌الدین می‌فرمودند: محی‌الدین از نظر عقیده شیعه است ولی از نظر فقهی سنی است. موفق باشید

20733
متن پرسش
درود محضر استاد طاهرزاده: نظر حضرتعالی نسبت به تحصن صورت گرفته در مرقد عبدالعظیم چیست اگر چه هنوز پرونده روشن نیست لکن بنظر می رسد این تحصن نمود بغضیست که بسیاری از مردم نسبت به قوه قضاییه دارند واقعا قوه ایست که با این حجم از فساد به هیچ کس پاسخگو نیست مگر رهبری و ایشان هم مگر چقدر می توانند نسبت به اصلاح آن اقدام کنند در پاسخ یکی از سوالات اخیر فرمودید آیا باید اشکال را به پای اسلام گذاشت یا به پای مردم واقعا در قوه قضاییه که مردم هیچ نقشی در انتخابشان ندارند مردم چه نقشی دارند؟ اگر فساد از مردم است نه ذات نظام چرا در این بخش ها که مردم نقشی ندارند باز فساد موجودست؟ سخن آخر با حضرت صاحب که آقا جان انقلاب به چهلمین سالگردش نزدیک می شود و نظام از اصلاح اولیاتمان درمانده است (همانطور که دکتر سعید زیباکلام در برنامه جهان آرا فرمودند) بیا که مصلح فقط تویی و گویا تقدیر مان این بود که حسب بعض روایات گروه های مختلف بر ما حاکم شوند تا عجزشان از اصلاح امور مشخص شود و این حوالت تاریخی ماست. حقیر نیز همانطور که استاد میرشکاک در خشت خام فرمودند امیدم به این نظام از صندلی ای که بران نشستم و صفحه کلیدی که با آن هم اکنون تایپ می کنم کم ترست. ببخشید ازین مقایسه چون مقایسه جاییست که تشکیک وجودی در کار باشد والا صفر را با چه عددی می توان مقایسه کرد امتحان کنید از هر عددی بینهایت بار ضعیفتر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با وجود چنین ضعف‌هایی در امور اجرایی کشور و از جمله تنگ‌نظری‌ها که در بعضی قضات هست، بحثی نیست. بحث بر سر واقعیت تاریخی است که ما در آن قرار داریم. یا باید در حاشیه‌ی تجدد و همچنان در توسعه‌نیافتگی مثل 200 سال گذشته قرار داشته باشیم، و یا باید باقی‌ماند بر عهدی که نسبت به انقلاب اسلامی داریم، به آینده‌ای بس متعالی امیدوار باشیم که با فرهنگ دینی از ضعف‌های توسعه‌نیافتگی آزاد شویم. در آن صورت است که با تعالی مردم آن قاضی هم که به یک معنا جزء مردم است و آن کارمند اداری نیز متذکر اهداف بلند وظیفه‌ی انسانی خود خواهد شد، تا انسان‌ها متوجه‌ی رسالت تاریخی خود نشوند همواره در خودبینی و خودخواهی گرفتارند. شاید منظور مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» که در مورد حرکت اربعینیِ این سال‌ها فرمودند: «این هم یکی از حوادث بسیار برجسته‌ای است که خدای متعال منّت گذاشته بر ما و این حادثه را برای ما خلق کرده است» این باشد که از طریق حادثه‌ی اربعین، روحیه‌ی ایثار و تواضع به جامعه‌ی ما برگردد. و راز امیدواری به آینده موضوع مهمی است که نباید آن را از متن تاریخی که شروع کرده‌ایم نادیده بگیریم. موفق باشید

20735
متن پرسش
با سلام: حقیر درین که حضرت محمدی پا به گیتی نهاده باشند در تردیدم و وجود تاریخی ایشان برایم ثابت نیست آیا از منابعی که غیر مسلمانان در صدر اسلام نوشته باشند اسنادی در اثبات وجود ایشان در دست است چون بنظر می رسد که قدیمی ترین منابع تاریخ طبری و ... باشد که همه توسط مسلمانان نوشته شده و ممکن است توطئه ای در کار باشد و صحبت های سفین محمد کالیش در نفی وجود حضرت محمد صحت داشته باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع پدیده‌های تاریخی، مسئله‌ی تواتر در میان است وگرنه هیچ پدیده‌ی تاریخی را نمی‌توان با اطمینان پذیرفت حتی وجود نادرشاه و شاه عباس را. از این جهت گفته می‌شود امور تاریخی را عقل، از جهتِ تواتر می‌پذیرد. بدین معنا که ممکن نیست چنین موضوعات مهمی را عده‌ای با تبانی بتوانند به تاریخ تحمیل کنند. زیرا بالاخره معلوم می‌شود. موفق باشید

20734
متن پرسش
با سلام: با توجه به اینکه وجود حضرت مهدی از نظر تاریخی ظاهرا قابل اثبات نیست پذیرش اینکه ایشان وجود خارجی داشتند منوط می شود به رجوع به روایات حتی اگر عقل و قرآن نیز دلالت کلی بر وجود ایشان داشته باشد تعیین مصداق منوط به رجوع به تاریخ و روایت است و چون راه تاریخ بسته است میماند راه روایت، راه روایت هم مشکل اینست که شرط صحت روایت، اثنی عشری بودن راویست و در این مورد که وجود حضرت صاحب ثابت نیست اگر راوی اثنی عشری باشد موجب ضعف حدیث می شود کما اینکه هرآنچه اسماعیلیان از جانب خود روایاتی در مورد امامت اسماعیل بیاورند هیچ حجتی ندارد بنابرین باید به روایاتی رجوع کرد که راوی بی طرف باشد که باز اگر راوی غیر از شیعه اثنی عشری باشد موجب ضعف سند می شود و اگر اثنی عشری باشد موجب نقض بی طرفی و روایات متواتر که همه فرق تایید کرده باشند هم نداریم والا مسئله از نظر تاریخی ثابت می شد دقت داشته باشید که ما فعلا کار به امامت ایشان نداریم که بتوان با کلیات عقلی و ... ثابت کرد بلکه می خواهیم بدانیم امام عسکری پسری داشت یا نه فارغ از این که امام بود یا خیر و می بینید که باب تحقیق بسته است مگر آنکه تبع لآبا ایمان بیاوریم و آن ایمان را چه ارزشیست نمی دانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- براهین عقلیِ محکمی در راستای وجود انسان کامل داریم که در این مورد می‌توانید به کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید 2- محی‌الدین بن عربی که موضوع انسان کامل را مطرح می‌کند و مصداق آن را در حال حاضر حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌داند متذکر می‌شود که در شهود خود آن حضرت را در محروسه‌ی دمشق ملاقات کرده، در حالی‌که محی‌الدین شیعه مذهب نیست و مبتنی بر روایات شیعه موضوع را دنبال نمی‌کند 3- روایات مطمئنی در این مورد از خود پیامبر هست که شخصی مثل جابر از ان حضرت نقل می‌کند. موفق باشید

20717
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: نظرتان درباره این حدیث چیست. آیا واقعا صحیح است؟ هنگامی که رسول خدا «ص»، از «جنگ تبوک» برمی گشت «سعد انصاری»، یکی از «کارگران مدینه» به استقبال آن حضرت آمد. وقتی پیامبر «ص»، با او دست داد «احساس کرد»، که «دستان وی زبر و خشن» است.! نبی مکرّم «ص» سؤال کردند؛ چرا دستان تو، این اندازه «زبر و خشن» است.!؟ عرضه داشت؛ یا رسول اللّه این «خشونت و زبری دستان من» بخاطر، کار کردن» با بیل و طناب است تا «مخارج خانواده ام» را تأمین کنم.! پیامبر«ص»؛ «دستان او را بوسید»، و فرمود: این «دستی است»، که «آتش جهنم» آن را لمس نخواهد کرد.!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا آن روایت درست نباشد؟ مگر جز این است که انسان با تلاش و دست و پنجه‌نرم‌کردن با طبیعت و بدون تخریب آن، استعدادهای خودش و طبیعت شکوفا می‌شود؟ موفق باشید

20716
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد نظر مبارکتان درباره انجمن خام گیاه خواران که معتقدند انسان نباید اساسا گوشت و لبنیات و غذای پخته بخورد و ادعا می کنند بسیاری از بیماران مخصوصا سرطانی ها با این روش خوب شده اند چیست؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که خوردن گوشت زیاد مکروه است، حرفی نیست. و در این‌که سیره‌ی پیامبر ترک گوشت‌خواری به‌کلّی نبودند هم، نباید از نظر دور داشت. ولی به عنوان درمان اگر مدتی کسی گوشت نخورد مانعی ندارد. موفق باشید

20698
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: مثل اینکه سوالم را درست نپرسیدم. (سوال ۲۰۶۸۳) مطمئنا ائمه علیهم السلام از بدی ها و کارهای بدی که چه دشمنانشان و چه غیر هم انجام می دهند بیزارند. سوال بنده این است: با توجه به اینکه دشمنان اهل بیت اعمالشان پلید است و معصومین از آن اعمال بیزارند آیا رافت عامه آنها اقتضا می کند که حتی آنها را هم دوست داشته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حضرات از کارهای آن‌ها متنفرند، ولی همواره نسبت به خودشان رأفت دارند و مایل‌اند آن‌ها را از آن ظلمات نجات دهند در آن حدّ که خداوند به پیامبرش تذکر می‌دهد:  «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلي‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً» گویا می‌خواهی قالب تهی کنی و خود را به هلاکت اندازی، از این‌که اینان به این قرآن ایمان نمی‌آورند. موفق باشید

20697
متن پرسش

سلام: از فضای اربعین فضای ایثار محبت و برگشتیم و وارد شدیم به همان جامعه قبلی. حداکثر چند روز بتوانم این روحیه را در خود نگه دارم سپس دوباره همان فرد قبلی با همان همکاران و همان روحیه. چه کنیم که روحیه ایثار و از خود گذشتگی به جامعه باز گردد و خودمان هم گرفتار نشویم؟ آیا لازم است اقدامی کنیم؟ یا با پشت سر گذاشتن اربعین ها خودش درست می شود؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این موضوع فکر کرد که اگر بنا است از فرهنگ مدرنیته عبور نماییم باید روش خود را در همه‌ی امور با ایثار و تواضع تنظیم کنیم تا در تاریخ دیگری قرار گیریم. در این مورد عرایضی در جزوه‌ی «مسئولیت فهمِ حرکت اربعینی» شده است. موفق باشید

20685
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: 1. جناب در کدام منابع تاریخی داستان تعرض به حضرت زهرا در کوچه و پشت در سوخته وارد شده است و آیا در منابع اهل سنت چنین چیزی وجود دارد؟ 2. آیا اینکه امام علی (ع) دختر خویش را به عمر داده است صحیح است اگر آری چرا؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما در شرايط تاريخى سخت آن زمان انتظار نداريم مورخينِ اهل سنت آنچه را كه نسبت به فاطمه عليهاالسلام واقع شده بالصراحه بنويسند، ولى به همان اندازه ناقص هم كه اشاره كرده ‏اند خواننده را متوجه اصل قضيه مى‏ نمايد. به عنوان مثال: ابن‏ ابى‏ الحديد در ج 1 ص 134 و ج 2 ص 19 شرح نهج ‏البلاغه پس از ذكر سند مى‏ گويد: ابابكر به دنبال على فرستاد و از او بيعت خواست و على بيعت نكرد، و با عمر شعله‏ اى از آتش بود، فاطمه عمر را در درب خانه خود ديد و گفت: «يَابْنَ‏الْخَطّاب! اتُراكَ مُحَرِّقاً عَلى بابى؟ قالَ نعم، و ذلك اقوى فيما جاءَ بِهِ ابُوكَ وَ جاءَ عَلِى فَبايَعَ» يعنى؛ اى پسر خطّاب! مى‏ بينم كه مى ‏خواهى خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: و اين آتش ‏زدن در آنچه پدر تو آورده است وارتر است، و على آمد و بيعت كرد. و نيز ابراهيم بن‏ سعيد ثقفى با طرح سند روايت مى ‏گويد: «واللهِ مَا بايِعَ عَلِى حَتّى رَآى الدُّخانَ‏ قَدْ دَخَلَ بَيْتِه» يعنى؛ به خدا سوگند على بيعت نكرد مگر اين‏كه ديد دود داخل خانه شد (امام‏ شناسى از آيت ‏الله‏ حسينى تهرانى ج 10 ص 395). و نيز عبدالفتّاح عبدالمقصود در ج 1 كتاب امام على عليه السلام ص 343 مى ‏نويسد: فاطمه به سلمى گفت: «بستر مرا در وسط خانه بگستران» و در ادامه گفت: «در اين ساعت روح از بدنم مفارقت مى ‏كند، شستشو كرده ام، ديگر كسى بازوى مرا برهنه نسازد».

2- نه‌تنها حضرت دختر خود را به خلیفه‌ی دوم دادند حتی نام فرزندان خود را به نام خلفا گذاشتند تا فضا را آرام نمایند و شرایط برای حضور تاریخی علی «علیه‌السلام» فراهم شود و انگیزه‌ای برای مخالفت آنان نماند. زیرا در این تقابل‌ها آن‌چه قربانی می‌شد اسلام بود و حضرت راضی به این امر نبودند. در این مورد خوب است به جزوه‌ی «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» که بر روی سایت هست رجوع شود. موفق باشید

20694
متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده‌ی عزیز، هنوز تشریف نیاورده اید؟ دلم برایتان خیلی تنگ شده است. دیشب به علت همین دلتنگی تا ساعت ۲ نیمه شب، آخرین سخنرانی های منتشر شده ی جنابعالی را گوش می دادم. در این روزها، که لحظات راهجویی من در راه تفکر هستند؛ من دائما هلاکت را تجربه می کنم. شاید برای اخذ راه-نمایی از اساتیدی چون شما، باید صادقانه تر از قبل سخن بگویم. راستش را بخواهید، از کودکی، کششی دینی در درونم بیداد می کرد و وقتی ناگهان در راه تفکر درافتادم، اولا به سراغ الهیات رفتم و به اندیشه هایی گرایش داشتم که رنگ و بوی دینی داشتند و این تا این لحظه ادامه داشته است؛ اما... تا اینجا راه به جایی نبرده ام و در تجربه ای که در حد بضاعت ناچیزم، تا اینجا در عرصه ی الهیات و عرفان داشته ام، یک ناکام، به معنای حقیقی کلمه بوده ام. از سویی نحوی جنون متافیزیکی در درونم هست که با مطالعه ی آثار یا نوسته ها یا گفته هایی درباره ی کانت و هگل و ملاصدرا و اکهارت و هایدگر به وجد می آیم و از سوی دیگر، فلسفه ای را می طلبم که مرا به دروازه های عرفان برساند تا با ورود در آن وادی، خدا را بجویم و از همه ی تنگناهای وجودی ام رهایی یابم. فکر می کنم، این آزادی، می تواند غایتی مطلوب برای من تلقی شود که در برابر هجوم بی امان پرسش"برای چی؟" مرا حفظ کند. در این یکی دو روز، صفحاتی از کتاب خواندنی "وحدت تجربه ی فلسفی" اتین ژیلسون را می خواندم و خود را به فلسفه ی قرون میانه، محتاج یافتم. تا اینجا در تلاش بوده ام که در ذیل موضوع هرمنویتیک، به برقراری نسبتی فراخور با فلسفه، عرفان، الهیات و هنر (خصوصا شعر) توانا شوم؛ اما گاها احساس می کنم، با نزدیک شدن به هرمنویتیک، از آن کشش درونی که در آغاز به آن اشاره کردم، دور می شوم. می خواستم در صورت امکان در این باب قدری با من سخن بگوئید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه مشتاقم که در موضوعاتی این‌چنینی با همدیگر سخن داشته باشیم. گویا تاریخِ ناظربودن بر مفهومِ حقیقت به سرعت به سوی یگانه‌شدنِ انسان با حقیقت، در حالِ تحول است و این تاریخ جدید حاصل گذشته‌ای است که اگر آن را درست نشناسیم نمی‌توانیم به درستی با این تاریخ مواجه شویم.

من از هرمنوتیک به دنبال نحوه‌ی حضور خدا در تاریخِ گذشته‌ام. حضوری که در، «یافت»ِ متفکرانِ گذشته تجلی کرده و آنان را به گفت آورده است. راستی علامه طباطبایی بعد از آن مراحل عالی علمی و سلوکی به دنبال چه‌چیزی است که کمترین سخن با هانری‌کربن را غنیمت می‌شمارد و خود را به زحمت‌های طاقت‌فرسا می‌اندازد تا مصاحبه با کربن را از دست ندهد؟[1]

در نوشته‌ی قبلی از کانت گفتید و من در جواب آن سؤال‌ها عرایضی دارم تا باب تفکر گشوده شود و به طریقی که علامه‌ی طباطبایی در جستجو بود، با کانت و هگل و هایدگر رابطه برقرار کنیم.

می‌فرمایید: «آیا غیبی که قابل شناخت باشد، غیب باقی می ماند یا به قلمرو شهادت کشیده خواهد شد؟

آیا لازم نیست که ما، اینها را از فلسفه ی اسلامی و عرفان نظری اسلامی بپرسیم؟

این مباحث عظیمی که در فلسفه اسلامی در باب اثبات وجود خدا و حدوث و قدم عالم و معرفت النفس شده است، چقدر ما را به ایمان نزدیک و به عمل صالح توانا می کند؟

می‌پرسید: آیا ما، به همراهی با پرسش های کانت نیاز نداریم؟ اگر" با استدلال های نظری بتوانیم، وجود خدا و معاد و بقای نفس را اثبات کنیم، آنگاه به مبنای لازم برای عمل صالح رسیده ایم؟ اگر این استدلال ها، گره از مشکل ما نگشایند، آنگاه به چه چیز می توانیم، امید ببندیم؟»

سخن در نکته نکته‌ی آن چیزی است که در جملات فوق مطرح کرده‌اید. چه نکته‌ی خوبی است که می‌فرمایید: «کانت پرسش انسان چیست را در کدام افق می‌فهمد و طرح می‌کند». و یا این‌که می‌گویید: «بحث ایمان به غیب و شناخت غیب چگونه شناختی است» که البته می‌دانید اگر شناختِ مفهومی باشد، دیگر غیب، غیب نیست. شناخت غیب مواجهه با راز است نه تسلط بر آن.

می‌پرسید: «آیا لازم نیست که ما، اینها را از فلسفه ی اسلامی و عرفان نظری اسلامی بپرسیم؟

آری! در فضای اصلی فلسفه و عرفان اسلامی این پرسش‌ها مطرح نبود زیرا به تعبیر هایدگر موضوعاتِ در دستی بودند نه بیرونِ دستی. ولی امروز چگونه می‌توان نسبت به این پرسش‌ها بی‌تفاوت بود؟

می‌پرسید: این مباحث عظیمی که در فلسفه اسلامی در باب اثبات وجود خدا و حدوث و قدم عالم و معرفت النفس شده است، چقدر ما را به ایمان نزدیک و به عمل صالح توانا می کند؟ آیا ما، به همراهی با پرسش های کانت نیاز نداریم؟

عنایت داشته باشید اگر یقین، تاریخی است موضوعاتِ اثبات خدا و حدوث و قدم در زمان خود مسائلی بودند که موجب تحقق یقینِ تاریخی می‌شدند. ولی این نوع مسائل، قصه‌ی امروز ما نیست و اگر بخواهیم در آستانه‌ی عبور از متافیزیک قرار گیریم به نظر می‌آید که نیاز به همراهی با پرسش‌های کانت داریم. و این نه بدان معنا است که بخواهیم جواب کانت را بدهیم مثل بعضی از فیلسوفان اسلامی و یا به نام غنای فلسفه‌ی اسلامی از کانت چشم بپوشیم، بلکه به این معنا که با همراهی او و به همراهِ او، خود را در بنیاد این پرسش‌ها بگذاریم. 

می‌پرسید: "اگر" با استدلال های نظری بتوانیم، وجود خدا و معاد و بقای نفس را اثبات کنیم، آنگاه به مبنای لازم برای عمل صالح رسیده ایم؟ اگر این استدلال ها، گره از مشکل ما نگشایند، آنگاه به چه چیز می توانیم، امید ببندیم؟

مسلّم امروز، بشرِ این دوران یعنی بشر دوره‌ی آخرالزمان به بنیادها نظر دارد. از یک طرف به بنیادی‌ترینِ نحوه‌ی وَهم و توهّم که جواب آن را در فضای مجازی جستجو می‌کند. که فکر می‌کنم هرگز در طول تاریخ تا این اندازه توهّم، میدانِ حضور پیدا نکرده است و بالاتر از این نمی‌تواند چیزی باشد. و از طرف دیگر بنیادی‌ترین نحوه‌ی تفکر که رجوع به «وجود» است به میان آمده است. و ما ادرائک مالوجود؟ ضرورت فعل اخلاقی نحوه‌ای از حضور در در آغوشِ وجودی است که ما را در بر گرفته است و این در اربعینِ این سال‌ها احساس می‌شود.

جای تو بسیار خالی بود که چگونه در فضای اربعینی، دوگانگی بین انسان‌ها به‌کلّی از بین رفته بود و حقیقت، آن‌چنان به ظهور آمده بود که نه سوبژه‌ای وسط بود و نه اُبژه‌ای. هیچ تمایزی بین سوبژه و ابژه احساس نمی‌شد. کجایند آن بی‌خردانی که انقلاب اسلامی را که اربعینِ این روزها، شأنی از شئون آن رخدادِ بزرگ است، بسطِ مدرنیته و نیهیلیسم می‌داند؟ اینان نه نیهیلیسم را می‌شناسند و نه عبور از آن را. مگر جز این است که وقتی حقیقت، جامعه‌ای را فرا گرفت و دوگانگی‌ها از میان رفت و انسان در آغوش حقیقت، خود را از یاد برد، دیگر دورانِ نیهیلیسم تاریخی که حاصل فرهنگ مدرنیته است، به سر آمده است؟ آیا حاصل آن فتح بزرگ معنادارنمودنِ شهادت که با انقلاب اسلامی به تاریخ ما برگشت، در حماسه‌ی اربعینیِ این روزها به صورت ایثار و تواضع توسط خدّام زوّار اباعبداللّه«علیه‌السلام» به میان نیامده است؟ این نابینایانِ به تمام معنا نابینا، چه می‌بینند که این چشم‌اندازهای بزرگ حقیقت دوران خود را نادیده می‌انگارند. می‌گویند: «قصه‌ی اربعین، قصه‌ی نیهیلیسم دوران است، یکی با فساد و بزه‌کاری در نیهیلیسم قدم می‌زند و دیگری در پیاده‌روی اربعینی، و هر دو مساوی‌اند». آیا سخن اینان قصه‌ی چرک و خون جهنم نیست که از دهانِ به ظاهر روشنفکریِ اینان بیرون می‌آید؟!

دیروز یارانِ مولایمان حضرت حسین«صلوات‌اللّه‌علیه» برای معنابخشیدن به خود، نهایت ایثاری که تاریخِ آن روز ظرفیت داشت را، به میدان آوردند. زیرا حسین«علیه‌السلام» را که حقیقت تاریخ‌شان بود را یافتند و از خود فانی‌شدن نسبت به آن حقیقت را معنای خود دیدند و از تاریخِ پوچِ یزیدی عبور کردند. امروز همان ایثار و همان تواضع در آن حدّی که بالاتر از آن تصور نمی‌شود و اگر تصور شود، به فعلیت در می‌آید، در این تاریخ ظهور کرده است تا از بن‌بستِ نیهیلیسم راهی به بیرون گشوده شود. موفق باشید  

 


[1] - «دکتر دینانی می‌گوید: اندکی پیش از انقلاب بعضی از دوستان انقلابی ما به من و آقای صانعی زنجانی گفتند: این جلسه و تشکیل آن از اول کار درستی نبود! بعضی از دوستان [حاضر در] جلسه شما این طور و آن طورند و خود هانری کربن هم ما نمی دانیم کیست. الان چیزی به پیروزی انقلاب نمانده است. صلاح نیست ادامه پیدا کند. شما به علامه طباطبائی بگویید جلسه را تعطیل کند. بر اثر فشار دوستان، من خدمت علامه طباطبائی عرض کردم که دوستان می گویند صلاح نیست این جلسه ادامه پیدا کند. من الان وقتی آن لحظه یادم می آید، گریه ام می گیرد... ایشان حالش بد شد و رعشه مختصری که دست شان داشت، چند برابر شد و صورتش قرمز شد. وقتی آن چهره ایشان به خاطرم می‌آید ناراحت می شوم. ایشان چند بار گفت: عجب! و بعد فرمودند: به عنوان شخصی که در گوشه ای نشسته ام و چیز می نویسم تنها راه من به جهان و تفکر جهان این جلسه است، این را هم نمی توانند برای من ببینند. تازه فهمیدم که ایشان ـ در این جلسات ـ می خواست بداند در دنیا چه می گذرد؟ و تازه ترین بحث های فکری جهان چیست؟...» (سرشگفت و گوهای: کریم فیضی با استاد دینانی. «مردی به نام طباطبائی، مردی به نام کربن»، چاپ مؤسسه اطلاعات، 1389)

بد نیست که به این سخن دکتر دینانی در مورد علامه طباطبایی نیز توجه شود که می‌گوید: « علامه طباطبایی برایش مهم نبود که سنّت گذشته فلاسفه را حفظ کند

روایت "غلامحسین ابراهیمی‌ #دینانی" از سه فیلسوف اسلامی؛

مرحوم [سید ابوالحسن] رفیعی‌ قزوینی بسیار محافظه‌کار بود و می‌خواست در چارچوب سنت بماند.

من در مورد آقای [علامه سید محمدحسین] #طباطبایی بارها گفته‌ام که او یک آزاداندیش به تمام معنای کلمه بود.

او ضمن احترامی که به سنت داشت، برایش اصلا مهم نبود که چیزی را که در گذشته بوده، حفظ کند.

البته تا آنجا که معقول بود، حفظ می‌کرد اما اگر خودش سخن تازه‌ای داشت، می‌گفت.

علامه [ #طباطبایی ] بالاخره اکتشافاتی نیز دارد؛ درست است که رژیم ملاصدرا را نتوانسته است که دگرگون کند و نظام تازه‌ای بیاورد اما حرف‌های تازه زیاد دارد و از گفتن آنها هم ابا نکرده است. این خیلی مهم است.

از همه این ها گذشته، آقای طباطبایی گوش شنوا داشت. ما هرچه می‌گفتیم گوش فرا می‌داد و برای حرف‌های تازه گوش شنیدن داشت.

اما با سید ابوالحسن رفیعی‌قزوینی ما هیچ حرفی خلاف حرف ملاصدرا نمی‌توانستیم بزنیم. اگر از غرب می‌گفتیم که ایشان به تندی برخورد می‌کرد. ما که شاگردش بودیم، نمی‌توانستیم حرفی خلاف عقیده‌اش بزنیم ولی آقای طباطبایی هرچه می‌خواهد، دل تنگت بگو؛ در او بود!

آقای [سید جلال‌الدین] #آشتیانی هم حافظ سنت بود. او هم چیز تازه ندارد.

آشتیانی در احاطه به متون فلسفی خیلی قوی بود و شاید در اسفار کم‌نظیر بود.

آثار را دیده و خوانده بود و خوب می‌فهمید؛ در این شکی نیست ولی اصلاً اهل ابداع و ابتکار نبود و میل هم نداشت. روش‌اش درست مثل روش آقای رفیعی‌قزوینی بود تا روش آقای طباطبایی و به همین علت او [علامه طباطبایی] را نمی‌پسندید

ولی من با صراحت تمام آقای طباطبایی را بیشتر می‌پسندم.

20684
متن پرسش

محضر مبارک استاد طاهرزاده سلام علیکم: مدتی هست این آسیب حرکت اربعینی فکرم را به خودش مشغول کرده که اگر این حرکت عظیم یک راز و سر الهی باشه آیا وظیفه ی مومنین نیست که با احتیاط بیشتری راجع به آن در محافلشان صحبت کنند و بطور سربسته و راز آلوده همدیگر را نسبت به آن آگاه کنند و خلاصه کاری نکنند که در موعدش بدایی حاصل بشه و دشمن را نسبت به آن آگاه و حساس کنند؟ شاهد سخنم هم نحوه ی برخورد رهبری با این رخداد هست که بطور کجدار و مریز سخن می گویند و روضه ی مکشوف نمی خوانند و سخرانی مستقل و طولانی راجع به آن نمی کنند و مبلغ گسیل نمی کنند و گویی در انتظارند تا کار از مجرای طبیعی جلو بره و گشایش در زمان خودش حاصل بشه. اگر چنین است فرهنگ رازداری اربعین توسط مومنین و شیعه ی امام صادق (ع) کدام است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جزوه‌ی «مسئولیت فهمِ حرکت اربعینی» عرض شد موضوع آن‌چنان نیست که عقل غربی آن را یک حرکت تاریخی ببیند. بیشتر این حرکت از نگاه غربی، یک حرکتِ آیینی فردی است و تا حضرت حق تقدیرِ تاریخیِ ما را در حرکت اربعینی محقق نکند، آن‌ها کاری نخواهند کرد. در آن جزوه بحث می‌شود که وظیفه‌ی ما در این رابطه چیست، همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی  20676 نکاتی عرض شد. موفق باشید

20680
متن پرسش
سلام علیکم: در سال 35 هجری مخالفان عثمان با یکدیگر مکاتبه کردند و بر عزل عثمان هم داستان شدند. از مصر دو هزار نفر به فرماندهی ابو حرب غافقی و از کوفه دو هزار نفر به رهبری مالک اشتر و زید بن صوحان و از بصره گروهی به فرماندهی حرقوص بن زهیر به طرف مدینه آمده منزل عثمان را محاصره کرده پس از دروغ و عهد شکنی او را کشتند. متن نوشته شده ، پاورقی : خطبه 30 صفحه ی 55 نهج البلاغه ، ترجمه استاد محمد دشتی. نکته ی سوال برانگیز حضور مالک اشتر یار باوفای مولی علی در جریان کشته شدن خلیفه ی سوم است. آیا به خاطر حضور جناب مالک اشتر در این واقعه است که عده ای نا نجیب به حضرت علی (ع) تهمت شریک بودن در قتل عثمان را می زنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید هرگز بنا نبود کار به کشتنِ عثمان بینجامد. شواهدی در میان است که این قتل یا توسط خود مروان انجام شده، و یا توسط طلحه، تا حرکت را از مسیر معقول آن منحرف کنند. در دوره‌ی عثمان، اقوامِ عثمان یعنی امویان در حاکمیت‌اند و مردم به جهت بی‌بند و باری‌های حاکمانِ اموی با آن‌ها درگیر می‌شوند. مردم مصر به مدینه می‌ایند و از حاکم مصر شکایت می‌کنند. وقتی نامه‌ی عزل حاکم مصر را از عثمان می‌گیرند تا به مصر بر‌گردند؛ در راه پیکی را می‌بینند که به سوی مصر در حرکت است، متوجه می‌شوند نامه‌ای از عثمان دارد خطاب به حاکم مصر که این افراد که به مصر برمی‌گردند را تنبیه کند؛ لذا آن افراد به مدینه برمی‌گردند و کاخ عثمان را محاصره می‌کنند. معاویه سپاهی را از شام در نزدیکی مدینه گسیل می‌کند ولی دستور می‌دهد وارد مدینه نشوند. طلحه و زبیر و عمروعاص جزء شورشیان اطراف کاخ عثمان‌اند، همچنان که مالک اشتر و محمدبن ابابکر که از یاران علی (ع) اند نیز جزء محاصره‌کنندگان آن کاخ‌اند. حضرت علی (ع) سعی می‌کنند قائله را بخوابانند ولی از یک جای دیگر که مسلّم توطئه‌ای بوده تا عثمان کشته شود؛ کار از دست همه در می‌رود و علی (ع) می‌فرمایند: مرگ عثمان نه مرا خوشحال کرد و نه ناراحت.

بنی‌امیّه متوجه‌اند عمر سیاسی عثمان تمام شده و حضور عَمْروعاص در بین شورشیان هرچند صورت خود را می‌پوشانده، بی‌حساب نیست. طلحه و زبیر خودشان با امکاناتی که داشتند بی‌حساب در بین شورشیان نیستند. یاران علی (ع) هم در آن صحنه هستند تا اگر عثمان کشته شد کار به دست معاویه که لشکرش بیرون مدینه است نیفتد. موفق باشید

20683
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در بحثی با دوستان طلبه به این سوال رسیدیم که آیا اهل بیت علیهم السلام دشمنان خودشان را دوست داشتند یا نه؟ مثلا نمی توان از برگرداندن شمر از گودی قتلگاه توسط اباعبدالله علیه السلام و خیرخواهی برای او برداشت کرد که اهل بیت دشمنان خودشان را نیز دوست داشتند؟ و اگر جوابتان مثبت است آیا این امر با مساله حب و بغض و همچنین لعن دشمنان توسط اهل بیت علیهم السلام تضاد ندارد؟ ممنون از لطفتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تبری، اقتضاء می‌کند که امام نیز از بدی و گناه متنفر باشند ولی از سرِ خیرخواهی به شمر نصیحت می‌کنند، نه این‌که حضرت از کارِ او متنفر نباشند. مثل این‌که امروز باید از استکبار و ائمه‌ی کفر و استکبار متنفر بود و آن‌ها را دشمن دانست. ولی به مردمِ آن کشورها باید از سرِ خیرخواهی نظر کرد. موفق باشید

20676
متن پرسش

سلام علیکم: رسیدن شما از این سفر پر از برکت به خیر ان شاءالله. استاد بزرگوار برای ما که جا ماندیم از این راه عزیز بگویید؛ بگویید در پیاده روی امسال چه دیدید؟ از کربلا چه خبر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بهترین جواب را که به نظر بنده رسیده است در جزوه‌ی «مسئولیت فهم اربعین» باید جستجو بفرمایید. آن‌جایی که تأکید می‌شود تاریخی شروع شده است که روح آن ایثار و تواضع است و در این رابطه مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» در سخن اخیر خود نسبت به اربعین می‌فرمایند این یک لطف الهی است به ما. آری! مایی که فراموش کرده بودیم برای ادامه‌ی انقلاب باید ایثار و تواضع را پیشه نماییم. و امروز خدام زائرانِ حسین «علیه‌السلام» انعکاس آن چیزی‌اند که ما فراموش کرده بودیم ولی شرطِ بقای ما در همین چیز است. موفق باشید 

20674
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: اخیراً خانمی به نام «ک» در یکی از روستاهای کرمانشاه ادعای این را دارد که از طرف امام حسین (ع) می تواند بیماران را شفا دهد و برخی افرادی که به این فرد مراجعه کردند مشکلشان حل شده، نظر شما راجع به این موضوع چیست؟ با توجه به اینکه ایشان شیعه هم نبوده اند به نظر شما ممکن است ایشان از طرف امام حسین (ع) بتواند بیماران را شفا دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که حضرت امام حسین «علیه‌السلام» امامی‌اند که می‌خواهند بشریت را از بیماریِ کبر و خودخواهی و عدم تفکر نجات دهند؛ فکر می‌کنم این نوع جریان‌ها یک حرکت انحرافی است تا ما را مشغول امامی کنند که در این حد به او رجوع داشته باشیم. شاید هم آن خانم ناخواسته تحت تأثیر شیطان، چنین توانایی‌ها را دارد تا شیطان کار خود را از طریق ایشان انجام دهد. موفق باشید

20669
متن پرسش
سلام استاد: آقاي محمد حسین رجبی دوانی، در رابطه با تاثیر فرهنگ غرب در زمینه سازی عاشورا و تأثیراتی که فرهنگ رومی بر مسلمانان آن زمان داشته و زمینه ساز فاجعه عاشورا شده، می فرمايند: اصلا من تاثیر فرهنگ غرب بر زمینه سازی عاشورا و زمینه سازی فرهنگ رومی بر فاجعه عاشورا را، بنده قبول ندارم. اگر ما اسم سرجون رومی را در دربار معاویه و یزید (لعنهما الله) داریم، یا منصور بن سرجون، دلیل بر نفوذ فرهنگ غرب، یا قدرت غربی آن روز که امپراتوری روم باشد، در حاکميت مسلمان ها و تاثیرگذاری بر حوادث تاریخ اسلام، ما نمی توانیم چنین تلقی داشته باشیم. بنی امیه در مکه بودند و نظام قبيلگي داشتند. به برکت اسلام، اینها از اون جهالت و حالت بدبختی بیرون آمدند و بر اثر خیانتی که بعد از پیامبر به اهلبیت عصمت و طهارت شده، اینها در حاکمیت اسلام جا گرفتند و زمان عمر بن خطاب و عثمان، معاویه در شام حکومت می کند. شام، قلمرو فرهنگی و سیاسی و جغرافیایی امپراتوری روم بوده است، که مسلمانان گرفتند. معاویه هم، به عنوان فرمانروای این منطقه از سوی خلیفه دوم، قادر نیست یک منطقه ای با سابقه تمدنی دیرینه را، بخواهد اداره کند، مگر با یاری گرفتن و مشورت از افراد مطلع اهل محل ... لذا، این در واقع به نوعی میشه گفت ذکاوت معاویه بود که از افراد مطلع بومی مثل سرجون، برای اداره اون منطقه و مردمی که او زبانشان را می داند و او با این فرهنگ آشنایی داره، استفاده بکند. اگر ما حضور یکی دو نفر رومی را، در اینجا سند قرار بدیم بر اینکه رومی ها نفوذ کرده اند و فرهنگشان را پیاده کرده اند، پس باید که بگوئیم راجع به خاندان های ایرانی که در خلافت بنای عباس حضور دارند، خاندان برمکيان، خاندان نوبهاران، خانداني حضور دارند، پس این، نشانه نفوذ ایرانی های زرتشتی و دشمن اسلام در حاکمیت مسلمان است. خیر! بنی عباس، مرکز حکومت خود را در حوزه تمدن ایران، یعنی عراق امروز قرار داده بودند. ناچارند از عناصر ایرانی استفاده بکنند. بله، مشورت به یزید، برای تعیین عبدالله زیاد به فرمانروایی کوفه را، سرجون به او می دهد؛ اما این نشان دهنده این نیست که یک برنامه ریزی بوده و می خواسته اند حرکتی را مدیریت کنند. اگر چنین بود، ما باید شواهد و قرائن دیگری هم، می داشتیم، که هرگز چنین چیزی وجود نداشته و در هیچ کدام از منابع ما، اطلاعاتی در مورد سرجون و منصور بن سرجون، وجود ندارد؛ غیر از این نکات محدودی که عرض شد. نظر شما در مورد اين صحبت ایشان، چیست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهدی که حکایت از آن دارد که ابوسفیان حتی قبل از اسلام با رومیان ارتباط داشته است را، چه‌کار کنیم؟ حتی آن‌جایی که وقتی نامه‌ی حضرت پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به قیصر روم می‌رسد و قیصر روم می‌خواهد چند نفر از مردم عربستان که پیامبر را می‌شناسند، پیدا کند تا سؤالاتی از آن‌ها داشته باشد؛ یکی از آن افراد ابوسفیان است. پس به هر حال جای این فکر هنوز باقی است که احتمالاجریان اُموی بدون ارتباط فکری و فرهنگی با رومیان نبوده. موفق باشید

20658
متن پرسش
سلام علیکم: سوالی خدمتتون داشتم. آیا در برزخ هم شفاعت وجود دارد؟ اگر چنین است تفاوتش با شفاعت در قیامت چیست و به چه صورت است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در روایات داریم ائمه «علیهم‌السلام» می‌فرمایند اگر به صورت انسان محشور شوید ما شما را در سایر امور شفاعت می‌کنیم؛ می‌توان برداشت کرد بدین معنا شفاعت در برزخ نباشد، ولی کسی که رویه‌ی خود را در همه‌ی امور، رجوع به امام معصوم قرار داده است در برزخ هم به کمک همین رویه مورد عنایت قرار می‌گیرد و از مشکلات آن عالم می‌گذرد. موفق باشید

20652
متن پرسش
با سلام محضر بنده الله استاد طاهرزاده: بخش مصاحبه با استاد شما را مرور کردم دو سوال پیش آمد امیدوارم هر دو را پاسخ دهید 1. در آنجا آمده که سه روزِ آخر هفته را به قم می‌رفتم و در مدرسه‌ی حقّانی به ادبیات عرب و خواندن فلسفه پرداختم. البته بعداً فلسفه و عرفانِ محی‌الدین و تاریخ اسلام را با جدّیت بیشتر ادامه دادم سوال من اینست که چه شد فلسفه و عرفان را برای مطالعه انتخاب کردید با توجه به اینکه حقانیت این دو مورد تردید است و برخی چون مکتب تفکیک و ... آن را رد می کنند آیا آن زمان که فلسفه را آغاز کردید آگاهانه انتخاب کردید و ابتدا تمام شبهاتی که مربوط به فلسفه بود را رد کردید یا بر اساس فضایی که در آن قرار داشتید به فلسفه و عرفان پرداختید این را از این نظر می پرسم که برایم مبهم است که چرا یکی تفکیکی می شود دیگری فلسفی خودم به این نتیجه رسیدم همانطور که در مورد دین و مذهب عوامل بیرونی چون والدین موثرند درین مثال هم عوامل بیرونی چون استاد و جو حاکم موثرند درین صورت آیا نباید فاتحه معرفت که بنیانش چنین سست است را خواند؟ 2. آیا حضرتعالی زندگی نامه مفصل تری نشر نمی دهید البته مقصود حقیر بیشتر در زمینه سیر مطالعاتیست که داشتید می خواهم بدانم که چگونه شاکله فکری شما شکل گرفت و تداوم دادید حقیر با این که به ده ها هزار کتاب به صورت فایل و کتاب دست یابی دارم و لکن در میان این همه حیرانم که چگونه مطالعه کنم و کار کنونی ام پراکنده خوانیست البته کتاب ادب عقل و خیال را خواندم باز مکفی نیست چون شما مطالعه انسانهای عالم داری چون علامه را توصیه می کنید لکن من چون نسبت به فلسفه و عرفان در موضع تردیدم نمی توانم آنها را انتخاب کنم و سیر مطالعاتی می خواهم که به اشکال سوال قبلی دچار نبوده و از بدیهیات آغار شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نمونه‌ی خوبی برای گرایش امثال ما به فلسفه و عرفان بود از آن جهت که تلاش داشتیم از یک طرف نسبت به دین تعقل و تفکر کنیم و با عمق بیشتری دین را بیابیم، و از طرف دیگر در ارائه‌ی آن زبان مناسبی را به‌کار گیریم 2- به نظر بنده شخصیت‌هایی همچون حضرت امام و علامه و شهید مطهری «رحمة اللّه‌علیهم» بهتر توانستند آن نقشی که پیامبر و اهل‌البیت «علیهم‌السلام» می‌خواستند در جامعه محقق شود را، شکل دهند و میدان ظهور حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را فراهم نمایند. آن‌چه بنده با حوصله‌ی زیاد در نوشته‌های آقایان تفکیکی دیدم صرفاً نقد فلسفه بود آن‌هم در حدّی که دقیقاً متوجه‌ی روح آن نشده بودند و به همین جهت به آقای میلانی گفتم یک ماه بیایند تا من کمی به ایشان فلسفه درس بدهم ببینند فلسفه همانی است که ایشان فهمیدند که البته ایشان عصبانی شدند. بنده معتقدم آقایان، جایگاه تفکر فلسفی را متوجه نیستند و با نگاه به مفرداتِ یک تفکر، تفکر روشن نمی‌شود. پیشنهادم برای جنابعالی جهت فهمِ جایگاه تفکر فلسفه‌ی اسلامی به‌خصوص «حکمت متعالیه»، سلسله مباحثی است که جناب آقای دکتر مهدی امامی‌جمعه داشته‌اند. آن مطالب را می‌توانید در کانال «ندای اندیشه» به آدرس زیر دنبال کنید: موفق باشید

  https://t.me/nedayeandishe/517

20650
متن پرسش
عرض سلام خدمت حضرت استاد: در آثار بعضی از کسانی که مرید جناب مولانا و حضرت شمس اند زیاد دیده می شوند که آنها را صوفی و بنیانگذار رقص سماع می دانند فلذا در بیانات جنابعالی و امام خامنه ای مدح زیادی از این دو عزیز برده شده و الان بنده کمی گیج شده ام که شما معتقدید آنها صوفی نبوده اند و رقص سماع نمی کرده اند یا می کرده اند و صوفی بوده اند و اشکالی هم در آن نمی دانید؟ اگر لطف بفرمایید بنده را توجیح بفرمایید ممنون می شوم. پیشاپیش از زحمات جنابعالی قدردانی تشکر بسیار را دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رقص سماعی که بعضی از گروه‌های عرفانی در گذشته بر آن وارد می‌شدند، غیر از اداهایی است که این روزها عده‌ای صوفی‌نما دارند. مجلس سماع آدابی داشته است از جمله آن‌که عموماً جوانان که تحت تأثیرِ وَهمِ جوانی هستند نمی‌توانستند وارد شود. به قول مولوی:  «چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند ·  مطربانشان از درون دف می‌زنند ** بحرها در شورشان کف می‌زنند». اساساً آن حالت وَجد در اختیار خودشان نیست و فعلاً آن نحوه حضور از تاریخ، بربسته شده است و شبیه آن همان حالتِ بر سینه و بر سرزدنی است که در عزاداریِ حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» بعضاً برای عده‌ای پیش می‌اید. موفق باشید

20649
متن پرسش
سلام استاد گرامی وقتتون بخیر: ببخشید اینی که آیت الله بهجت در مورد اشک و بکا فرمودن که از اعلی علیین است مخصوصا اشک برای امام حسین (ع) و برای دعا، یه کم برای بنده مبهم هست، یعنی حتی در این دو مورد هم که ما به خودمون تلقین کنیم و با تلاش اشکمونو جاری کنیم بازم اذن از بالا میاد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه با نظر به حقیقتی که حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در مقابل ما گشودند و ما با اشک خود، طلبِ اتصال به آن حقیقت را داشته باشیم، آن اشک از اعلی علیین خواهد بود. عمده آن است که منشأ اشک ما نظر به افق گشوده‌‌ای باشد که در مقابل ما قرار می‌گیرد، مثل آن‌چه که امروز شهداء این افق را می‌گشایند. موفق باشید

نمایش چاپی