بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبی، امام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21316
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و ضمن تشکر: بنده از تهران سخنرانیها و کتب شما را دنبال می کنم و خیلی شیفته شخصیت حضرتعالی شده ام تقاضا دارم دو سئوال بنده را جواب بدهید اگر ایرادی در سئوالات مشاهده فرمودید بیان بفرمایید: 1. حضرتعالی در بیاناتتان فرمودید بالاخره شیعه ها به بهشت می روند منظور کسانی اند که فقط به ائمه علیهم السلام اعتقاد دارند بدون رعایت حلال و حرام یا با رعایت حلال و حرام الهی؟ 2. آیا انسان ها مستعد ورود به عالم لاهوت می باشند؟ اگر جواب مثبت است تفاوت انسان لاهوتی با کسی که فقط رعایت حلال و حرام خدا را می کند در برزخ و قیامت چیست؟ در صورت امکان مورد 2 را جواب مفصل بدهید یا منابعی جهت مطالعه و جواب دقیق معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایاتی که می‌فرمایند بالاخره شیعیان ما به بهشت می‌روند؛ با نظر به این نکته‌ی مهم است که شیعه، شخصیت پذیرفته‌ی خود را امام معصوم قرار داده است و به این لحاظ هرگز از گناهی که انجام می‌دهد، راضی نیست تا آن گناه در وجودش نهادینه شود 2- مبانی اصلی هر انسانی حضور در محضر ربّ بوده که همان «عهد الست» است و رعایت حلال و حرام الهی موجب می‌شود تا آن عهد همواره زنده بماند و با رحلت انسان، آن مقامی که مقام انس با پروردگارش بود، برایش ظهور کند البته با تفاوتی که در علم و عمل داشته است. زیرا رجوع به حق امری است تشکیکی. بنده عرایضی در رابطه با آيات 172 و 173 سوره اعراف داشته‌ام که عیناً خدمت‌تان ارسال می‌دارم: آیات مذکور خبر از تعهد فطري انسان در مقابل خدا مي‌دهد كه انسان ذاتاً حق را مي‌شناسد و ربوبيت او را پذيرفته، مي‌فرمايد: « وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ، أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ »

     يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسل‌هايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت مي‌دهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم، يا بگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از خود اطلاعي نداشتيم، آيا ما را هلاك مي‌كني به جهت كاري كه آن باطلان كردند؟

          نتايج آيه :

    الف – ذات همة انسان‌ها با پروردگار خود روبرو شده‌است.

    ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت داده‌اند.

    ج – همه با يك علم ذاتي و حضوري پروردگارشان را مي‌شناسند.

      د – در قيامت بدكاران نمي‌توانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بي‌اطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقي را همواره داشته و آنها با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نشنيدند.

    ه – با توجه به اين ذات و فطرتِ آشنايِ به پروردگار هستي، نمي‌توانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگي را بهانه‌اي براي بدبودن خود بگيرند. لذا ريشه اصلي بد بودن و خوب بودن هر كس، خود فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه‌شان علت مُعِدِّه يا شرايط هستند و علت اصلي خود انسان است كه در مقابل نداي فطرت چه موضع و انتخابي بكند. و چه بسا از والدين غير صالح و در محيطي فاسد، انسان‌هايي متعالي سربرآورند، چرا كه اين انسان‌ها نگذاشتند صداي فطرت‌ در جانشان خاموش شود.

    و - اين نوع رويارويي با پروردگار كه از طريق علم حضوري و شهود قلبي انجام مي‌گيرد، جاي انكار و عذري باقي نمي‌گذارد.

    ز - چون انسان فطرت و ذاتي دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را مي‌شناسد، انسان مي‌تواند با فعّال نگه‌داشتن آن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.

    ح – كار مربي در اصلاح انسان‌ها « ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خود حقيقي‌اش كه از رسيدن به آن راضي است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلي را در پذيرفتن نداي فطرت و يا پشت‌كردن به آن، خود فرد به‌عهده دارد و به همين جهت هم مي‌شود از يك پدر و مادر در شرايط مساوي دو فرزند به‌وجود آيد كه يكي كاملاً به فطرت خود پشت كرده‌باشد و لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اين‌ها را عمده كرد و بدي بدكاران را از دوش آنها برداشت، و يا والدين علت اصلي انحراف فرزندان را به خود نسبت دهند.

   7- توحيد فطري : يعني انسان فطرتاً هم خدا را « خالق هستي» و هم « ربّ هستي » و هم « اله و معبود هستي » مي‌شناسد. يعني فطرت انسان، توحيد را در همه ابعاد آن درك مي‌كند. لذا امام‌معصوم(عليه‌السلام) مي‌فرمايند: « فَطَرَهُمْ عَلَي‌التَّوحيد » يعني براساس توحيد، انسان سرشته شده. و در نتيجه در عمق جانش مي‌فهمد خدايي در صحنه است كه هم خالق هستي و هم رب هستي و هم معبود اوست.

    در همين رابطه قرآن مي‌فرمايد:

«  أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ، وَ اَنِ اعْبُدُوني هَذا صِراطٌ مُسْتَقِيم »(يس/ 60)

    يعني اي فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكرديد كه  شيطان را نپرستيد، زيرا كه او براي شما دشمني آشكار است، و مرا بپرستيد كه راه مستقيم همين است و بس.

    يعني راه راست، همان راه است كه فطرت انساني نشان مي‌دهد و آن پرستش خداي يگانه است و پرستش هر معبودي غير خدا كج‌روي و انحراف از مسير مستقيم فطرت است و فراموشي پرستش خداي متعال در واقع؛ دورافتادن از فطرت انساني و فراموش‌كردن خويشتن حقيقي خويش است.

  8– تأكيد تعاليم آسماني بر تزكيه با هدف:

    الف- توجه دادن انسان است به نيازهاي اصيل فطري و رهايي از نيازهاي دروغين.

    ب- تقويت ميل فطريِ خداخواهي كه در عمق جان انسان‌ها هست.

    ج- برداشتن پرده‌هاي ظلماني از روي دل و ايجاد فضاي مساعد روحي براي توجه به خدا.

   د- انطباق سير نظري و علمي با سير اخلاقي و عملي، تا آينه دل بتواند انوار الهي را به‌خوبي جذب كند. چرا كه وقتي آنچه را انديشه مي‌شناسد تزكيه اخلاق در صحنه عمل آورد، روح انسان زمينة پذيرش هرچه بيشتر انوار الهي را در خود ايجاد كرده‌است. موفق باشید   

21315
متن پرسش
به نام خدا: با سلام: گویا جنابعالی بنا دارید در این ماه بهمن با دوستان سفری به کربلا داشته باشید. می‌خواستم کیفیت آن را بدانم و آیا ما هم می‌توانیم بیاییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه بنا است در دهه‌ی آخر بهمن ماه به مدت 10 روز به زیارت عتبات برویم. چگونگی آن را می‌توانید از جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 سؤال بفرمایید. موفق باشید

21317
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام خدمت استاد عزیز: استاد بی تردید سخن حضرت امیر را پس از این که لشکریان معاویه خلخال از پای یک زن یهودی که در ذمه حکومت علی می زیست را در آوردند، خوانده اید که فرمود اگر انسان طلب مرگ کند او را ملامت نکنید و حتما خبر دختر دو ساله کرمانشاهی که بر اثر سرما جان داد را نیز خوانده اید، حال نباید گفت بمیرند مسئولان کشور؟ واقعا بمیرند مسئولانی که در ولنجک، لواسان، زعفرانیه و... در خانه های ملیاردی پر زرق و برق استخر دار مشغول خوش گذرانی هستند. استاد جان عجب انقلاب و حکومتی شد. پر واضح است این آشی است که هاشمی برای این انقلاب پخت. اما استاد جان خودمان را جر می دهیم تا ثابت کنیم که این ها کاری به انقلاب و رهبری ندارد اما در مقابل پاسخهایشان دیگر کاملا لال شده ایم. می گویند و انگار کم کم داریم باور می کنیم راست هم می گویند این چه رهبری است که نتوانست انحراف هاشمی را جلوگیری کند؟ بر فرض شرایط اجازه نمی داد این همه تعریف و تمجید برای چه بود؟ استاد: هاشمی اول و دوم نکنید متن حکم تنفیذ هاشمی در دور دوم را بخوانید اگر دور اول بود می گفتیم رهبری نمی دانست او چه فکری دارد اما هاشمی چهار سال فکرش را نشان داد پس این همه تعریف در تنفیذ دور دوم او را تائید می کرد (خداي بزرگ را سپاس كه در اين نوبت نيز، رأي مصيب ملت، مسؤوليت را به دستهاي تواناي مردي سپرد كه در ميدانهاي دشوار، لياقت و امانت و صلاحيت و كارداني و برجستگي او را آزموده بود. مردي بزرگ از سابقينِ اوّلينِ انقلاب و از حوارييّن و انصار ديرين امام راحل. عالِمي متفكّر، سياستمداري هوشمند، فقيهي زمان شناس، مجاهدي خستگي نشناس، برادري مهربان براي ضعيفان و مديري كاردان براي كشور.) جالب این که این القاب و شلغاب در حکم دوره اول به مراتب کم رنگ تر است. راستی هاشمی فقیهی زمان شناس بود که تا هم فیها خالدون تفکر لیبرالی را در این کشور که دکتر شهریار زرشناس اخیرا مبسوط در یک مصاحبه آن را توضیح دادند، نهادینه کرد. خدائیش هاشمی در دوره اول ریاست جمهوری برادری مهربان برای ضعیفان بود او و همفکرانش که معتقد بودند از لوازم نا خواسته توسعه له شدن اقشار ضعیف است و اگر در شخص هم بود در تفکر و برنامه اقتصادی که بانی فقر و فساد و تبعیض و اشرافیت و اختصاصی سازی و کاخ سعد آباد و هزار کوفت و زهرمار دیگر بود واقعا دولت هاشمی شایسته لقب دولت کریمه امام زمان بود؟ استاد این شبهه های بی جواب که هیچ کجا جوابش را نیافتیم دارد دمار ما را در می آورد. وقتی به دوستی می گفتم رهبری بعضی صحبتها را مجبور بود بگوید برایم این مثال را آورد. با عرض معذرت. جوانی در عروسی در جمع رقصید، پدر خبر دار شد و او را مواخذه کرد که بی غیرت مگر تو را نیاموختم که رقص در دین مبین کاریست حرام و سبک، پسر گفت پدرجان مرا به زور بلند کردند. پدر خشمگینانه فریاد کشید بی مروت اگر به زور بلندت کردند پس دیگر آن قر و قمیش ها چه بود؟ استاد چه کسی پس از هشت سال که کار تمام شده بود گفت هیچ کس برای من هاشمی نمی شود. استاد نگوئید خودش فرموده منظور رابطه دوستی بوده آخر در آن موقعیت که بحث اجرا و ریاست جمهوری بود چه ربطی به رفاقت داشت؟ برداشت مردم هم کاری به رفاقت نداشت. به یاد دارم به امام جمعه شهرمان درباره هاشمی سخنی گفتم بی درنگ در پاسخ گفت رهبری فرموده هیچ کس برای من هاشمی نمی شود و مرا ساکت کرد. تک تک فسادها و جنایاتی که به خاطر فقر و مهمتر از آن تبعیض و دنیا پرستی در این مملکت می شود پای آنانی است که این شرایط را فراهم ساختند. شخصی از بجه های جبهه جمله درد آوری می گفت 2500 سال حکومت شاهنشاهی نتوانست دین را از مردم بگیرد و این آخوندها گرفتند. باور کن استاد فوج فوج مردم خصوصا جوانان نسبت به دین بدبین می شوند و می گویند اگر جایی خبری بود خود اینها اینقدر دروغ نمی گفتند و نمی دزدیند و اینچنین تجملاتی و دنیا دوست نمی شدند. باز هم بگویم بمیرند مسئولین جمهوری اسلامی که در حکومتشان رئیس مجمع تشخیص این مملکت با بنز می رود در استخر وی آی پی فرح سکته می کند و مفسر قرآنش مصداق خلق عظیمش می خواند و رئیس جمهورش در خانه 800 متری در ولنجک تهران زندگی می کند و ... و از طرفی کودکانی بر اثر سرما در چادر می میرند و زنانی برای سیر کردن شکم بچه هایشان زنا می دهند و.... کجایی امام که صحبتهایت دیگر شبیه به افسانه شده. در شعارهای انقلاب می گفتیم بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دیگر روزگار چون شکر آید. چه قدر روزگار شکری شد ؟ اگر یک بار به مردم حق می دادند این روزگار چون شکر را می خواهند یا آن تلخ تر از زهر آن وقت متاسفانه نتیجه عجیبی را مشاهده می کردیم. کجایی امیرالمومنین که با نام شما چه جنایاتی نمی کنند؟ استاد ایملیم مثل حالم خراب است. شبهه ما مخصوصا درباره رهبری را پاسخ بده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  1- دوره‌ی دوم آقای هاشمی که عملاً تحول اساسی در افکار جریان منتسب به آقای هاشمی پیش آمد از اواسط حضور ایشان در مجمع تشخیص مصلحت بود با طرح نظریات امثال اقای سریع‌القلم که توانست با زمینه‌ای که از قبل در آقای هاشمی بود آن جریان را به این نتیجه برساند که باید با عقلِ مدرن موضوعات را تجزیه و تحلیل کرد و چون آن جریان حتی امثال آقای روحانی که در آن جلسات شرکت می‌کردند به معنی واقعی با معارف قدسی امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آشنا نبودند و توجه به تقدیر الهی و معنی تقدیر و نحوه‌ی تقدیری که با انقلاب اسلامی به‌وجود آمد؛ در آن‌ها نبود، به‌راحتی جهت اصلی خود را نسبت به قبل تغییر دادند و این‌جا است که حتی می‌بینی آقای روحانیِ اول غیر از آقای روحانیِ دوم است 2- آن‌چه پیش آمد معلوم کرد ما برای حضور اسلام در این تاریخ به چیزی از اسلام نیاز داریم که آن ماوراء موضوعاتِ رسمی است که در حوزه‌های علمیه مطرح می‌شود که در جای خود نه‌تنها لازم، بلکه ضروری است و در زمان خود که فرهنگ مدرنیته چهره‌های نهایی خود را بروز نداده بود و به ظهور نیاورده بود، کافی بود. ولی امروز اگر آموزه‌های قدسی حضرت امام در کنار حرکت سیاسی ایشان برای حفظ هویت دینی و انقلابی ما به صحنه نیاید، همین است که می‌بینید 3- عمده عرض من در این قسمت نهفته است که اگر بخواهیم حقیقتاً تمدنی بیرون از آن‌چه غرب برای عالَم و آدم تعریف کرده است؛ به میان آوریم، تنها محتوایِ قدسی کافی نیست، باید به روشی بیندیشیم که چگونه در چنین تاریخی آن تمدن به میان آید. اگر بخواهم رفقا را به طور اختصار در این مورد اخیر به تفکر دعوت کنم، به علت رازِ نیامدن نامِ حضرت علی«علیه‌السلام» در قرآن دعوت می‌کنم که به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی شرایط تاریخی هرگز اجازه نمی‌داد این مسئله‌ی بسیار مهم به صراحت مطرح شود، وگرنه آن‌چنان سیطره‌ی اصالت‌دادن به فرهنگ جاهلیت قوی بود که به‌کلّی به اسلام و دیانت خدا پشت می‌شد. حال به من بگو! در این شرایط جز این است که باید کاری کرد که نه از حضور تاریخی علی«علیه‌السلام» غفلت شود، و نه وفاداران به فرهنگ جاهلیت در عین پذیرفتن نبوت حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» به‌کلی به جاهلیت گذشته برنگردند؟ بنده همه‌ی مدیریتِ رهبری را از همین جنس می دانم که از یک طرف، اصالت‌های انقلاب زیر پا گذاشته نشود و از طرف دیگر، جریانی که هم می‌خواهد انقلابی باشد و هم نمی‌تواند از آن نوع زندگی که غرب برای بشر امروز تعریف کرده؛ دل بکند، به تقابل کلی دست نزند تا إن‌شاءاللّه انقلاب به مرور فرزندان خود را که از جمله شما هستید، با همه‌ی عصبانیت که دارید؛ بپروراند و مسلّم بدانید این کارْ شدنی است و می‌شود. پیشنهاد جدّی بنده آن است که به موضوع اخیر بسیار فکر کنید. به‌خصوص به سخنان اخیر رهبری در دیدار با خانواده سردار شهید علی ییلاقی فرمانده اسبق لشکر 25 کربلای استان مازندران که می‌فرمایند:

«اوّلاً جوان این نسل، جوان نسل سوّم، از جوان نسل اوّل امیدبخش‌تر است درصورتی‌که بتواند ایمانش را حفظ کند. جوان نسل اوّل، کسانی بودند که از روی احساسات، از روی هیجان [کار کردند]؛ احساسات بود، احساسات خوبی هم بود و همان احساسات کار کرد، یعنی یک نظام کهن را سرنگون کرد و اسلام را رو آورد؛ این را ما کوچک نمی گیریم، امّا غالباً دانه‌دانه افراد - نمی‌گویم همه - از روی احساسات لانه‌ جاسوسی را آن روز رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، امّا بعداً رفتند با آمریکایی‌ها صحبت کردند و عذرخواهی کردند؛ این ناشی از چیست؟ ناشی از کم‌عمق بودنِ آن انگیزه است. آن انگیزه متّکی به یک زیرساخت محکم نبود؛ انگیزه بود، امّا زیرساختش محکم نبود. جوان‌های امروز  - [هرچند] بعضی [از آنها] هستند که بی‌خیال در خیابان راه می روند؛ زمان جنگ هم بودند، نه اینکه نبودند - امّا آن [جوانی] که دنبال وظیفه می‌رود، می فهمد چه‌کار دارد می‌کند. یک نمونه‌اش همین حججی است و صدها نمونه، بلکه هزارها نمونه از این قبیل وجود دارد.
لذا من به جوان امروز درصورتی‌که انگیزه و ایمانش درست باشد، اعتمادم و امیدم بیشتر است تا به جوان آن روز. شماها آن جوان امروز هستید. آینده مال شماها است، این مملکت مال شماها است. ما می‌رویم، ما نقشمان تمام شده، ما خواهیم رفت؛ آنکه می‌ماند و این کشور را باید به اوج برساند، شماها هستید. هرچه می توانید خودتان را بسازید، هم از لحاظ فکری بسازید، هم از لحاظ ایمانی بسازید؛ هم فکر را درست کنید، هم ایمان و دل را درست کنید. با خدا اُنس داشته باشید، اگر می‌توانید، تا آنجایی که می‌توانید، نماز شب بخوانید؛ نماز را خوب بخوانید، با توجّه بخوانید، قرآن را بخوانید. اینها چیزهایی است که می‌تواند جای این شهدا را پر کند؛ این کارها لازم است. من به شماها بیشتر امید دارم، به همین جوانِ نسل شما؛ [البتّه] ‌اشخاص شما را نمی‌خواهم بگویم، چون آشنایی ندارم، امّا به این نسل من بیشتر اعتماد دارم و بیشتر امید دارم تا آن (نسل قبلی)». موفق باشید

21306
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: می خواستم اطلاع یابم از اینکه معصوم چقدر از سطح مصلحت را می بیند که حاضر نیست در بعضی موارد دست به کارهایی که در صورت ضرورت می توان انجام داد بزند؟ برای مثال: امام علی (ع) کجا و چقدر مصلحت می بیند که در جریان صفین بخاطر عدم نگاه به عورت از کشتن عمروعاص سرباز زده و منصرف می شود در حالی که اگر او را می کشت مسیر تاریخ بشریت عوض می شد. دیگر نه قرآن بر نیزه ایی اتفاق می افتاد نه شاید معاویه ایی به خلافت می رسید و... با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر تاریخ با تقدیرات الهی جلو می‌رود و تنها کسانی حقیقتاً تاریخ‌سازند که ندای تقدیرات الهی را از درون جان خود بشنوند و در آن مسیر قدم بردارند و این است آن بصیرتی که مولایمان علی«علیه‌السلام» داشته‌اند و لذا تلاش دارند در مسیر تقدیرات الهی و شریعت خداوند قدم بردارند و تاریخی را که خدا اراده کرده است، بسازند. موفق باشید

21300
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به سئوالی که قبلا از جنابعالی دررابطه با تطبیق بین مقام نوری اهل بیت در حدیث و بحث تعین اول و یا مقام احدیت پرسیده بودم، پاسخ اینگونه فرموده بودید که احدیت شأنی از شئون حق تعالی است ولی مقام نوری اهل بیت مقام مخلوقیت است و ربطی به هم ندارد، سئوال دیگر با توجه به پاسخ شما و مطالعه ای که در کتاب مبانی عرفان نظری آقای یزدان پناه داشتم به ذهنم رسید و آن اینکه مقام نوری ائمه با مقام احدیت یا تعین اول ربطی به هم ندارند چرا در بحث های عرفان نظری از مقام تعین اول تحت عنوان مقام محمدی یا مقام اَو ادنی یا تامه کبری نامبرده می شود و بحث شب معراج پیامبر که همان رسیدن پیامبر به مقام او ادنی است در حدیث مطرح است؟ آیا می شود گفت در بحث سیر نزولی مقام اول مخلوق در مقام مخلوقیت مطرح است و در سیر صعود همین اول مخلوق به مقام احدیت نائل می شود. توضیح بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که عرض شد باطنِ نبوت مقام واحدیت است و باطنِ مقام واحدیت، مقامِ احدیت است. و نبوتی که حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حامل آن هستند مظهر مقام واحدیت که مقامِ جامع اسماء الهی است، می‌باشد. در این رابطه مقامِ «واحدیت» و «احدیت» از شئون الهی است، ولی وقتی بحث حاملیتِ نبوت و امامت در میان آید، بحث مخلوقیت به میان می‌آید و موضوعِ «اوّل ما خلق اللّه» مطرح می‌شود که به نظر بنده حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب شریف «مصباح الهدایه» به صورت جامع، موضوع را مطرح کرده‌اند که خوب است به آن کتاب رجوع شود و بنده هم شرح صوتی آن را داشته‌ام و می‌توانید به آن شرح نیز رجوع کنید. موفق باشید

21292
متن پرسش
با سلام و احترام: درباره آن داستانی که سفیان ثوری میاد خدمت امام صادق علیه السلام و حضرت شدیدا سیره آنها را زیر سوال می برد از جمله مطالبی که می فرماید این است که این زمان با زمان رسول خدا (ص) فرق دارد و ... اگر آن مطالب را با خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه که حضرت درباره سیره پیامبر (ص) و حضرت موسی (ع) و عیسی (ع) و داود (ع) صحبت می کند بعد هم اشاره به خودشان می کند در نظر بگیریم و وجدی که حضرت از بیان آن جملات دارد را توجه کنیم فکر کنم قابل جمع با سخنان امام صادق (ع) در آن داستان نباشد چون حضرت امیر در آن خطبه خیلی کاری به زمان ندارد و توصیه ایشان یک دستور العمل کلی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت صادق «علیه‌السلام» متوجه بودند که صوفیان در آن زمانه بعضی چیزها در سیره‌ی پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» را بهانه کرده بودند تا جامعه را که در آن شرایط آماده‌ی شکل‌دادن به نحوه‌ای از تمدن اسلامی بود؛ عقب نگه دارند و از این جهت حضرت آن‌ها را نقد می‌کنند، نه آن‌که بخواهند ساده‌زیستی را که در متن یک جامعه‌ی فعال و زنده یک ارزش است، نادیده بگیرند. این مثل تأکید مقام معظم رهبری است نسبت به اقتصاد مقاومتی که هم باید تمدن داشته باشیم و هم ساده باشیم. موفق باشید

21277
متن پرسش
سلام حاج آقا: الآن کلی سوال و متن نوشتم براتون ولی فقط یکیشو می فرستم تا برسید بخونید ممنون میشم پاسخ بدید. به نظرتون کنار خدا چه حسی داره؟ ازون بالا نگاه می کنید به بقیه و بقیه رو سفیه می بینید، آدمایی که اسیر دنیا هستن، و خودشون نخواستن نجات پیدا کنن وگرنه نجات پیدا میکردن. و مهم نیست چقد تلاش کردن چون تلاش هاشون ذیل نفس اماره بوده، تازه خوباشون که میخواستن به خدا برسن ذیل نفس اماره تلاش کردن، اونایی که به فکر نبودن دیگه هیچی، بعد هم خدا گفت ناامیدی تو بساط شیطونه، ولی نگفت چی میشه که بنده ها ناامید میشن، گفت اگه ناامید شدید برید بمیرید، چون خودتون اراده کردید ناامید بشید! خدا حرفشون چیه؟ ایشون میخواد 313 نفر بیان تا چه اتفاقی بیفته؟ خب جوابش اینه: 313 نفر میان تا انسان کامل ظهور کنه، اونوقت هدف ظهور این انسان کامله چیه؟ هدف اینه که زمین بشه جایی که خدا رو ظهور میده و مهم ترین ظرف ظهور انسان کامل از درون قلب آدم هاست. ینی ما سالها تلاش می کنیم تا از قلبمون انسان کامل ظهور کنه. این همه انسان فدا میشن تا چنین اتفاقی که گفتم بیفته، نفله میشیم و مأیوس میشیم و در یأس می میریم تا چی بشه؟ تا بعد از نفله شدنِ 1400 نسل انسانی در کل کره زمین، 313 نفر پیدا شن، بیان تا خدا از انسان ها ظهور کنه، آدمایی که تو عصر ظهور امام زمان، بدون تلاش کردن، یهو انسان کامل ازشون ظهور میکنه! و شماها که هم عصر با ظهور نیستید مهم نیس شما چقد تلاش کردید چون به حق نرسیدید با اینکه خواستید برسید ولی نرسیدید چون نفسانیت داشتید و تلاش هاتون باد هوا شده. خدا میگه درسته که من گفتم اگه خوب باشید اون موقع رجعت می کنید، ولی مسئله اینه که هیچ وقت نمیتونید خوب باشید چون همیشه ذیل نفس اماره حرکت کردید و بعد هم ناامید شدید، تازه معلوم نیس هنوز چن نفر ازین 313 نفر پیدا شده باشن، شاید با وجود نفله شدن 1400 نسل، مثلا 2 نفر ازون 313 نفر، تا حالا پیدا شده باشن و خدا عالمه چن هزار سال دیگه قراره آدم ها نفله بشن تا دو تای بعدی پیدا شن! تا قبل ازینکه این 313 نفر برسن که گفتم هیچ وقت هم معلوم نمیشه کی میرسن، خدا خیلی راحت تو چشمای ما که صد برابر کودکان غزه و فلسطین و میانمار و سوریه و ... رنج کشیدیم، نگاه میکنه و میگه تقصیر خودتون و پدر و مادراتونه! اگه شماها جزو اون 313 نفر بودین، شماها اینقد زجر نمیکشیدین! و عدالت برقرار می شد! و جزو اون 313 تا شدن اینقد سخته که بهترین آدما هم نرسیدن چه برسه ما! ینی یه بازی که دو سر باخت نیست. هزار سر باخته. هرچی تلاش کنی نمیرسی چون نفسانیت داری. نفسانیت هم چیزیه که هرگز هرگز نمیشه ازش رها شد. حداقل اینقد سخت هست که با وجود میلیاردها سال از آغاز زندگی بشر در دنیا هنوز 313 نفر نتونستن به این مهم دست پیدا کنن. اگه تلاشتم کنار بذاری دیگه هیچی. مگه نمیدونی به هر انسانی به اندازه تلاشش بها میدن؟ تراژدی جمهوری اسلامی ازین هم مبتذل تره، این همه ظلم در دلش هضم میشه و جا میگیره برا اینکه به حکومت امام زمان برسه تا آدمای دیگه تو حکومت امام زمان بهشون ظلم نشه! خب فرق این آدما که امروز و دیروز و فردا دارن نفله میشن با اون آدما که قراره تو حکومت آینده و پس فردای تاریخ باشن چیه! در واقع این آدما که ما باشیم و نسل های قبل و بعد از ما، پله هستیم و باید له و نفله بشیم و زیر بار رنج بمیریم تا در آینده ای که معلوم نیست کی هست، یه سری آدما بیان و عادلانه زندگی کنن! اون آدما کین که خدا اینقد هواشونو داره که نگران نفله شدنشونه؟ اونا کین که از امام حسینی که نیزه ها امانش نداد، هم مهم ترن که نباید به اونا ظلم شه؟ که به خاطرشون تا الآن 1400 نسل و شاید تا هزاران نسل دیگه نفله شه! تازه شما فرمودید خدا گفته هر صد سالی یه آدم خیلی ویژه ظهور میکنه تا راهنمای امت باشه برا حکومت امام زمان. ینی حساب کنیم از زمان بعثت پیامبر تا حالا 14 نفر آدم ویژه اومدن! با مسامحه و صرف نظر کردن از اشتباهات فاحشی که این 14 نفر احتمالا داشتن چون بعضیاشونو می شناسیم، بگیم این 14 نفر جزو اون 313 نفرن، ینی حدودا 300 تای دیگه مونده، و حداقل بیش از 200 نفر دیگه مونده تا حکومت عادلانه برا از ما بهترون تشکیل شه، حساب کنید چن هزار سال دیگه باید بگذره! اگه هر صده یه نفر پیدا شه، سی برابر زمانی که از بعثت پیامبر تاکنون گذشته باید بگذره! مگر اینکه بگیم آدمای دیگه ای غیر از زعیم زمان هستن که هم ارز زعیم زمانه و هم سطح و هم ردیف او هستن و میتونن جزو 313 نفر باشن که چنین ادعایی بعیده از ولایت معاشان بلا نسبت ما و شما. مردم از خدا خشمگینن ولی روشون نمیشه بگن و به در میگن دیوار بشنوه. این سوالا تو من منبع تولید خشمه نسبت به همه ی هستی، از همه چی متنفرم، اول از همه از خلقت و فلسفه اش متنفرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید وقتی یک ملت نظر به ظهور انسان کامل در افق عالَم دارد، هر قطعه‌ای از تاریخ او، بسترِ کمال او خواهد شد و از فروافتادن در روزمرّگی‌ها آزاد می‌شود 2- اتفاقاً یک بازیِ دوسر سود است و نه دوسر باخت. زیرا در بستر ظهورِ عدالت تاریخی است که ما مأیوس نمی‌شویم و به عدالت نهایی نظر داریم 3- اعتقاد به مهدویت همواره ملت را در فضای عدالت نگه می‌دارد به همان معنایی که اگر کسی منتظر مصلِح است، خود باید صالح باشد و همین عقیده است که جمهوری اسلامی را تا آن‌جا جلو می‌برد که آقای اسماعیل هنیّه نامه‌ی اخیر را به مقام معظم رهبری می‌نویسد، زیرا فکر و فرهنگِ مهدوی ملت ما نمی‌گذارد تا ملت فلسطین مأیوس شوند و چون گردی در هوا پراکنده گردند و معنای امیدواری برای احقاق حق برای همیشه در تاریخ معاصر از بین برود 4- «قرن» در روایات به معنای 100 سال نیست، بلکه به معنی نزدیکی است. یعنی شرایطی که افراد جامعه به پیوستگی و جمعی رسیدند 5- با همه‌ی این‌ها نه خدا از شما متنفر است و نه بنده‌ی حقیری چون من که فکر می‌کنم با نگاه خداوند به امثال شما می‌توان نگریست. در آخر پیشنهاد می‌کنم اگر خشم‌تان فرو نشست، سری به کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید

21253
متن پرسش
سلام علیکم: چرا رهبری انقلاب و مراجع تقلید از بی عدالتی در جامعه جلوگیری نمی کنند و فقط به تذکر دادن و بیانیه اکتفا می کنند؟ از زنجان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر نظام اسلامی به عنوان زعیم یک جامعه تلاش دارد مردم را به آن نوع آگاهی برساند که خودشان دوست‌دار عدالت باشند، به جای این‌که برای هرکس پلیسی قرار دهند. باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قرآن قیام به قسط و عدالت را در زیر دستورات الهی به عهده‌ی مردم گذاشته است. در سوره‌ی حدید آیه‌ی 25 می‏ فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ». به راستى پيامبران خود را با بیّنات روانه كرديم و با آن‌ها كتاب و میزان را فرود آورديم تا مردم به قسط برخيزند و حدید را كه در آن سختی زیاد و سودهایی برای مردم است نازل کردیم تا خدا معلوم بدارد چه كسى او و پيامبرانش را به غیب يارى مى‏ كند، آرى خدا نيرومندِ شكست ناپذير است. می ‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا» یعنی ارسال رسول با تدبیر الهی بوده و می‏ گوید «ما» فرستادیم تا نظر را متوجه خداوند و کارگزاران الهی کند. اینان رسولان را فرستادند تا آن‌ها به جای خدای نامحدود بتوانند عمل کنند. «بِالْبَيِّنَاتِ» با چیزی رسولان را فرستادیم که هم خودش روشن است و هم روشنی‏ بخش و روشنگر است و طرف مقابل هم از این سخنان بهره می ‏برد زیرا تنها برای خودِ رسول روشن نبوده، قدرت روشنگری هم دارد و طرف مقابل که با آن بیّنات روبه‌رو شود مطالب زیادی برایش روشن می ‏شود - حتی معجزات هم نمونه‏ هایی از بیّنات‌اند- و این شیوه عمومی کسانی است که صاحب رسالت‏ اند، چه انبیاء یا جانشینان آن‏ها و شیوه‏ هایی که این بزرگان از آن استفاده می ‏کنند امور بیّن ‏اند و از همه راه‏های بیّن استفاده می‏ کردند.   

گویی پیامبران وارد فضای تاریکی شده ‏اند که انسان‏ها در آن فضا خودشان را هم نمی ‏بینند و نمی ‏شناسند و پیامبران آمده ‏اند تا با بیّناتِ خود، تعریف جدیدی از خود بیابند تا شرایط تغییر کند و از تاریخ جاهلیت که نه در آن ابدیت برای انسان مطرح بود و نه استعداد رسیدن به قرب الهی برای انسان معنا داشت، به تاریخ دیگری وارد شوند که دستور عمل‏ های خاص خود را دارد لذا می‏ فرماید: «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» با پیامبران کتاب و میزان نازل کردیم تا آن‏هایی که در کنار پیامبران قرار می‏ گیرند از آن بهره ‏مند شوند. بحث «اِنزال» را به میان می ‏آورد که پایین‌آوردن است نه یاددادن به پیامبر، زیرا این دستورات، باطنی معنوی دارند و نازل شده ‏اند تا برای مردم قابل فهم باشد. «میزان»، آن قدرت تشخیصی است که چگونه از کتاب و دستورات الهی استفاده کنیم و این هم با پیامبران نازل می‏ شود و در رابطه با میزان، انسان‌ها وزن هر دستوری را تشخیص می‌دهند تا آن‌جا که اگر دو دستور معارضِ همدیگر شدند می‏ فهمند وزن و اهمیت هرکدام چه قدر است و کدام را باید بر کدام حاکم کرد. چنین تشخیصی با پیامبران نازل می‏ شود و هر آن کس که در کنار پیامبران قرار گیرد از چنین توانایی بهره ‏مند می‏ شود و گرفتار تحجر نمی ‏گردد.[1]  در ادامه می‌فرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» برای آن که مردم جهت اقامه‌ی قسط به‌پا خیزند. هدف اولِ ارسال رسولان قیام به قسط است تا مردم خودشان به‌پا خیزند نه آن‌که پیامبران به هر قیمتی اقامه‌ی قسط کنند، اگر مردم خواستند خودشان قیام کنند و درگیر موضوع شوند تا اولاً: جبهه مقابل خود را بشناسند. ثانیاً: بدانند برای اقامه قسط باید خود هزینه کنند و پیامبران شرایط چنین انتخابی را فراهم نمودند و آن‏ها را از انتخاب‏های خطا آزاد کردند و موفقیت در این امر مربوط به مردم است که اقدام بکنند یا نکنند. پس وقتی در روایت داریم: «ارتَّد الناس بعد رسول الله الا ثلاثه»[2] بعد از رسول خدا (ص) همه به نحوی منحرف شدند مگر سه نفر، باید بگوییم مردم کوتاهی کردند یا رسول خدا؟ در حالی‌که رساندن کتاب و میزان به عهده‌ی پیامبران بود و قیام به قسط به عهده‌ی مردم می‌باشد.

مردم باید تلاش کنند خود را در تاریخی که شروع شده شکل دهند و این جا است که مافوق عدالت، آزادی به میان می‏ آید و نباید با هر شیوه‏ای به اهداف خود رسید و آزادی انسان‏ها را زیر پا گذاشت و به همین جهت علی (ع) حاضر نیستند مثل معاویه با زیر پاگذاردن آزادی مردم، عمل کنند و به هر قیمتی به اهداف خود برسند.

در معنای «قسط» باید متوجه ضد آن یعنی «جُور» شد که به معنای دادن حقِ یکی به دیگری است هر چند خودش هم راضی باشد[3] پس قسط یعنی حق کسی را دادن و دین آمده تا حقوق در همه جا و در همه چیز رعایت شود. هدف در حرکت انبیاء آن است که مردم به شعوری برسند که حقوق هر چیزی و هر کسی رعایت شود و در این راستا به پا خیزند تا مقسِط شوند و قاسط مقابل این هدف قرار دارد و تلاش دارد این اتفاق نیفتد - مثل معاویه -. در ادامه می‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و حدید را فرو فرستادیم که در آن سختی زیادی هست و منافعی برای مردم دارد.  در چنین شرایطی که مقسطین یک طرف ایستاده‏ اند و قاسطین در طرف دیگر، دستوراتی با شدّت و حِدّتی خاص نازل شده که منجر به قتال و مبارزه می ‏شود[4] که در آن سختی شدیدی هست. بعد از آمدن بیّنات، در مقابل آدم‏هایی که حق برای‏شان روشن شده و جلو فهم خود ایستاده، برخوردهای شدید در میان می ‏آید. نمونه نزول برخورد شدید دستوری است که می‌فرماید: «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ» که به رسول خدا (ص) دستور داده با کفار و منافقین مقابله کند، این به معنای آن نبود که حضرت با منافقین جنگ کنند، بلکه به معنای همان برخورد سختی است که حضرت با آن‏ها داشتند و این شدت و حدّت نیز نازل شده و ریشه‌ی الهی دارد.

اگر آن برخوردهای سخت انجام شود، منافعی نیز برای مردم دارد و مردم در انتخاب خود گرفتار راهی نیستند که دشمنان دین در مقابل آن‏ها شکل داده ‏اند و نمی ‏گذارند مردم به آنچه فهمیدند و اعتقاد دارند عمل کنند.

هدف از ارسال رسولان را یکی قیام مردم به قسط مطرح کرد و دیگر «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» با توجه به واژه‌ی «عَلِمَ» که هم به معنای دانستن است و هم به معنای نشانه‏ گذاری، می‏ توان در معنای آیه گفت: رسولان را با آن لوازم فرستادیم تا خداوند نشانه بگذارد که چه کسی او و رسولان‏اش را بالغیب یاری می کند، یعنی وقتی رسول در صحنه نیست و با رحلت خود غایب شده است، اینان آن مؤمنین واقعی هستند که به شخصیت‏ها حتی به شخصیت رسول هم بند نیستند و در غیبت رسول هم او را با پیروی از سنت ‏اش یاری می‏ کنند. اینان آن‏هایی‏ اند که خداوند نشانه‏ های خاصی برایشان قائل است و تأکید بر اهمیت مؤمنین آخرالزمان نیز در این راستا می‏ تواند باشد و این که فرمود خدا را یاری کنید از جهت ضعف خداوند نیست زیرا که او قوی و عزیز است، بلکه برای آن است که بندگان زندگی را با آزادی برای خود شکل دهند.

خلفا و جانشینان واقعی رسولان همان شأنی را دارا می ‏باشند که رسولان دارا هستند و در این رابطه وقتی به حضرت صادق (ع) بنگریم می ‏بینیم که چگونه وظیفه خود می ‏دانسته ‏اند به هر شیوه ممکن و در زوایای مختلف ارائه بیّنات کنند و شما با امامی روبروئید که می‏ خواهد مردم را از تاریکی‏ ها نجات دهد و با کودتا در مقابل حاکمان این مشکل حل نمی‏ شود بلکه با تربیت شاگردان و گسیل آن‏ها به اقصا نقاط جهان اسلام این ممکن محقق می‌گردد. موفق باشید  


[1] - در این مورد به کتاب «درس‏هایی از انقلاب» از مرحوم صفایی حائری رجوع شود.

[2] - رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏3، ص: 121

[3] - بعضی از یاران علی (ع) در ابتدای حاکمیت آن حضرت از حضرت خواستند حقوق آن‏ها را به امثال مروان حکم بدهند تا از فتنه دست بردارند و حضرت فرمود آیا نصرت و پیروزی را با جور به دست آورم؟

[4] - هر چیزی که دارای شدت و حِّدت است، حدید می‏ گویند.

 

21252
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد با توجه به پاسخ سوال 21235 باز هم قانع نشدیم. جناب استاد اشکالی که بزرگان از جمله آیت الله مصباح و دیگر مراجع و متفکران به صحبتهایی آقای روحانی دارند شاید از همین زاویه است که شما با آن در صدد توجیه سخنان ایشان بر آمده اید شما می فرمائید فرهنگ شیعیان طوری است که هر شیعه عامی هم در سنتی قرار دارد که پیامبر و امام را معصوم می داند اما اولا متاسفانه این فرهنگ خصوصا در نسل جوان دارد با تهاجم فرهنگی دشمن و غفلت مسئولان کم کم زیر سوال می رود و سخنان آقای روحانی در این فضا همین انحراف را تقویت می کند. ثانیا اشکال به آقای روحانی این است که چرا به گونه ای سخن می گوئید که زمینه فرو پاشی این فرهنگ فراهم شود؟ براستی با این توجیه شما آن سخن روحانی که گفت درسی که از کربلا می گیریم مذاکره است را به راحتی می توان توجیه کرد که در فرهنگ عمومی شیعه همه می فهمند کار امام قیام و جهاد و شهادت بود و منظور روحانی این بوده که امام دشمنان را نصیحت کرد ولی دیدیم رهبر انقلاب چطور بر ایشان تاخت که تاریخ را اینطوری می فهمی چرا سهل اندیشی و سخنانی که خود بهتر مطلعید. لذا استاد جان جسارتا می گویم درست نیست این که بزرگانی که عمق انحراف این سخنان و زمینه سازی آن را برای تسهیل کردن انتقاد به معصوم را فهمیدند و برنتافتند را محکوم به عدم درک صحیح و همه جانبه، کنیم. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این که آقای روحانی سخنان بیجا، کم ندارند بحثی نیست. از جمله همان سخنی که برای توجیه کار خود، صحبت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» با عمر سعد را به عنوان مذاکره مطرح کرده‌اند که کاملاً بیجا بود. از آن طرف جریان منتسب به ایشان، از بعضی جهات در تلاش‌اند تا جهت کلّی انقلاب را به حاشیه ببرند و تصوری که باید از نظام اسلامی در مقابل استکبار داشت، را دفن کنند و متأسفانه ما به جای این‌که بر روی این مسائل کار کنیم و روشن نماییم چرا این جریان سعی دارد نظام را ناکارآمد نشان دهد؛ می‌گردیم یک طوری سخن ایشان را مطرح کنیم که از آن نفیِ عصمت ائمه برآید و از این طریق، طرفداران ایشان را نیز به این سمت بکشانیم که می‌شود نفیِ عصمت آن بزرگواران را کرد. بنده این نوع برخوردها را اگر ناشی از جریان نفوذی ندانم، ناشی از بی‌فکریِ رفقای مذهبی خود می‌بینم. موفق باشید

21255
متن پرسش
سلام: استاد سوالم از خدمتتان این است که من این تفاوت شدت توحید انبیا الهی و تفاوت در عصمتشان را با مطالعه کتب متوجه نمی شوم. اگر لطف بفرمایید و کمی توضیح بفرمایید ممنون می شوم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید: «تلک الرسل فضّلنا بعضهم علی بعض» به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی این شدت و ضعف، در توحید است. زیرا توحید، تشکیکی است. ولی از نظر عصمت به معنای دستورات خدا، همه‌ی آن‌ها معصوم‌اند. موفق باشید

21239
متن پرسش
سلام علیکم: خسته نباشید. در کتاب «مکیال المکارم» ذکر شده است که؛ ثواب خونخواهى امام حسين عليه السلام از جمله امورى كه با دعا كردن براى تعجيل فرج مولايمان صاحب الزمان عليه السلام حاصل مى شود: ثواب خونخواهى مولاى مظلوم غريب شهيدمان حضرت سيدالشهداء حسين بن على عليه السلام است، و اين امرى است كه احدى جز خدا ثواب آن را نمى تواند شماره كند. زيرا كه عظمت شأن خون به مقدار عظمت صاحب آن است، پس همانطور كه كسى جز خدا نمى تواند بر شئون حسينى احاطه يابد، همچنين كسى غير او نمى تواند ثواب خونخواهيش را احصا نمايد. زيرا كه حسين عليه السلام همان است كه در زيارتش آمده: السَّلامُ عَليكَ يا ثارَ اللَّهِ و ابن ثاره؛ سلام بر تو اى آنكه خونخواه او خداوند است، و فرزند كسى كه خونخواهش خدا است. بنده خیلی فکر کردم که از این دو یک نتیجه ای گرفته و برمبناى آن عمل کنم اما نشد. ما باید از امام حسین به امام زمان برسیم و یا ثواب خون خواهی امام حسین از برکات و آثار معرفت امام زمان است؟ از شما خواهشمندم که بنده حقیر را از پاسخ مطلق و مفصل خود بهره مند سازید. تا شاید که این وادی را به سلامت بگذرانیم. و اگر امکانش هست آیا عمل بر مبنای روایات کتاب «مکیال المکارم» می تواند ما را از تیه نجات دهد؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو فرض ممکن است. در هر حال اگر بخواهید توفیق خون‌خواهیِ مولایمان امام حسین«علیه‌السلام» را داشته باشید باید تلاش کنید آن امام غایب «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» به ظهور آیند و او با معرفت ما به مقامش امیدوار ظهور می‌شوند. که در این مورد عرایضی در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» شده است. کتاب در قسمت نوشتارها بر روی سایت هست. موفق باشید

21246
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: سئوالی ذهنم را مشغول کرده است می خواستم پاسخ آن را عنایت فرمائید. آیا اول ما خلق الله نوری که در متون دینی ما آمده و همان مقام اهل البیت است با مقام احدیت بحث های عرفان یا همان تعیین اول تطبیق دارد یا دو مقام متفاوتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون حضرت می‌فرمایند اولین مخلوق، نور من بود، پس اولاً: بحث مخلوقیت در میان است، ثانیاً: آن خلقت نوری را به خود نسبت می‌دهند. لذا به اعتبار روایتی که می‌فرمایند: « «وَ أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ (ص) وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ (ص) وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ (ص)»[1]  اول ما و اوسط ما و آخر ما محمد (ص) است. لذا روایت مورد بحث، مربوط به مقام اهل‌البیت «علیهم‌السلام» می‌باشد و ربطی به احدیت که شئونی از شئون الهی است، ندارد. در این مورد خوب است کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام مطالعه شود. موفق باشید

 


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 25، ص 363.

21232
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. 1. اینکه انسان از مقام کلی در بدن دمیده میشه به صورت جزیی و بعد شخصیت پیدا میکنه رو نمیتونم در مورد نبی و امام بپذیرم. آیا ایشان هم اینگونه اند؟ ۲. به نظرم میاد ایشان از بدو ورود به عالم هیچ حجابی ندارند و آیا این هم صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال امام و پیامبر هم به خودی خود یک شخصیت فردی دارند. منتها شخصیتی که وسعتش به صورت بالفعل همه‌ی عالم هستی است 2- همین‌طور است. موفق باشید

21224
متن پرسش
سلام استاد عزیز: حسن روحانی رئیس جمهور در تاریخ ۱۸ دی ماه در جمع وزیر و معاونان وزارت امور اقتصاد و دارایی با اشاره به ضرورت نقد در هر شرایطی عنوان کرد: همه باید انتقاد بشوند استثنا نداریم، تمام مسئولین در کشور قابل نقد هستند، ما در کشور معصوم نداریم، اگر یک وقتی امام زمان ظهور کرد آن وقت هم می شود نقد کرد. او در ادامه افزود: پیامبر (ص) هم اجازه نقد می‌داد. دیگه بالاتر از پیامبر (ص) در تاریخ نداریم. وقتی پیامبر (ص) صحبت می‌کرد، طرف بلند می‌شد روبروی پیامبر (ص) و می‌گفت: «حرفی که داری می‌زنی نظر توست یا وحی است؟» اگر پیامبر (ص) می‌گفت: «نظر من است» انتقاد می‌کرد و می‌گفت: «من قبول ندارم». ما در زمان حکومت معصوم هم نقد داریم. اگر نقد توأم باشه با امید، اراده و راه حل درست، همیشه مفید است. باید راه حل بدهیم. حال با توجه به متن بالا ۱. علت سکوت علما و مراجع در برابر این سخنان چیست؟ چون الان خیلی ها در برابر مراجع مواضع گرفتند و اون ها رو زیر سوال بردند و..... ۲. برداشت حضرتعالی از سخنان رئیس جمهور چه می باشد؟ ۳. وظیفه ما در مقابل این گونه سخنان و مواضعی از این مورد چه می باشد. لطفاً کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا خوب است عین سخن آقای روحانی که روزنامه‌ی کیهان آورده‌اند را با هم نگاه کنیم و به آن تفکر نماییم. آقای روحانی می‌گوید: «همه باید انتقاد بشوند استثنا نداریم، تمام مسئولین در کشور قابل نقد هستند، ما در کشور معصوم نداریم، اگر یک وقتی امام زمان ظهور کرد آن‌وقت هم می‌شود نقد کرد. پیامبر(ص) هم اجازه نقد می‌داد. دیگر بالاتر از پیامبر(ص) که در تاریخ نداریم. وقتی پیامبر(ص) یک صحبتی می‌کرد، طرف بلند می‌شد روبروی پیامبر(ص) و می‌گفت: «حرفی که داری می‌زنی نظر خودت است یا وحی است؟» اگر پیامبر(ص) می‌گفت: «نظر من است» انتقاد می‌کرد و می‌گفت: «من قبول ندارم». ما در زمان حکومت معصوم هم نقد داریم»!

ملاحظه می‌فرمایید که با کمی تفکر می‌توان متوجه شد که از سخن آقای روحانی نفی عصمت امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» و رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» بر نمی‌آید، حتی آن‌جایی که می‌گوید طرف به سخن پیامبر انتقاد کرد، به معنای آن است که آن طرف رسول خدا را معصوم نمی‌دانسته است و تنها وَحی الهی را بی‌خطا می‌پذیرفته. و از این جمله بر نمی‌آید که آقای روحانی مثل او فکر می‌کرده، بلکه تأکید آقای روحانی آن است که ببینید رسول خدا چه فضایی را فراهم کرده‌اند که افراد می‌توانستند نظر خود را و نقد خود را اظهار کنند. گله‌ی بنده آن است که چرا امثال آقای شریعتمداری در کیهان، امکان تفکر را به چنین جملاتی از خود و مخاطبان خود می‌گیرد؟ و این‌جاست که می‌توان گفت اگر تفکر در جامعه به حاشیه رود، چه کدورت‌های بی‌جایی ظهور می‌کند. در ضمن آن‌چه که بعضی فقها در مورد «سهوالنبی» مطرح می‌کنند در رابطه با امور فردی است، مثل آن‌چه که آن فرد همراه حضرت موسی «علیه‌السلام» در مسیر ملاقات حضرت خضر، فراموش کرد که به حضرت جریان آن ماهی را بگوید و گفت شیطان مرا به فراموشی کشاند. علامه طباطبایی می‌فرمایند با فرض آن‌که آن شخص همراه حضرت موسی، جناب یوشع‌بن‌نون باشد که پیامبر است و معصوم، چنین اموری با عصمت آن پیامبر منافات ندارد. بنابراین «سهوالنبی» مربوط به امور عادی زندگی است، نه آن‌که کسی که معتقد به «سهوالنبی» باشد معتقد باشد به روایات غیر از قرآن نباید اعتماد کرد و از این جهت عصمت پیامبر برایش سؤال باشد. موفق باشید 

21206
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. منظور از اینکه قرآن مقام قلب امام است چیه؟ دوم اینکه هر شب قدر قرآن بر قلب امام نازل میشه مقصود چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اشاره به آیه‌ی «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (79)/واقعه) است که می‌فرماید مطهرون حقیقت قرآن را می‌یابند و جان امام معصوم است که عین طهارت است و با حقیقت قرآن مرتبط می‌باشد 2- در شب قدر فرشتگان بر مستعدترین قلب به صورت کامل نازل می‌شوند که آن قلب، قلب امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است. موفق باشید

21193
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار شبهه ای است از جانب وهابیت که معتقد است: کتب حدیث شیعی بخاطر عدم اتصال به پیغمبر صلوات الله علیه و آله مرسل هستند و مسند نیست. پاسخ حضرتعالی چیست؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی حضرت رسول «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در حدیث غدیر که مورد اعتماد اکثر علمای اهل سنت است ما را در کنار کتاب خدا به عترت خود ارجاع می‌دهند و وقتی قرآن طهارت خاص را برای اهل‌البیت «علیهم‌السلام» قائل است و آیه‌ی «مودت ذی القربی» می‌خواهد ما به اهل‌البیت رجوع کنیم، چگونه می‌توان گفت روایات شیعه از قرآن و پیامبر جدا است؟ مضافاً آن‌که اولین کتاب روایی اهل سنت در زمان منصور دوانقی و به دستور او توسط احمد حنبل تحت عنوان «مواطات» در رقابت با کتب شیعه که در آن زمان مطرح بود، نوشته شده و از این جهت کتب شیعه در جمع‌آوریِ روایات پیامبر «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» تقدم دارد. موفق باشید

21200
متن پرسش
سلام استاد: استاد با توجه به احادیث من که در جوانی راه اشتباه هم رفتم چه کار کنم که از عذاب و بالا پایین شدن در برزخ در امان باشم؟ مثل اینکه در برزخ همه زندگی دنیایی مان طبق برزخ مرور می شود. چه کنم در برزخ در امان باشم؟ در یک کتابی خواندم فردی به خاطر چند نماز قضا دچار عذاب شده است. چه کنیم؟ امام صادق (ع) می فرمایند: «وُاللهِ ما أَخافْ عُلَیًکُمً اِلاّ الْبُرًزَخ فَأما اِذا صارُ الاَمًرْ اِلَیًنا فَنَحًنْ اَوًلَی مِنْکُمً؛ به خدا قسم! نمی ترسم بر شما؛ مگر از برزخ و چون کار به ما رسد، ما اولی و سزاوارتر از شما هستیم.» عمرو بن یزید می گوید: به امام صادق(ع) گفتم: از شما شنیده ام که می فرمودید: «همة شیعیان ما با همة گناهانی که دارند بهشتی هستند.» فرمودند: «گفتة تو را تصدیق می کنم. به خدا قسم! همة آنان در بهشت خواهند بود. من گفتم: فدایت گردم! بسیاری از گناهان کبیره اند. فرمودند: «به شفاعت پیامبر و وصیّ او در قیامت، همه به بهشت می روند ولیکن به خداوند سوگند! از برزخ، برای شما خوفناکم و می ترسم.» پرسیدم: برزخ چیست؟ فرمودند: «قبر، از لحظه ای که می میرد تا روز قیامت.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر شخصیت مورد نظر خود را امام معصوم قرار دهیم، خود به خود گناهان در جان ما به عنوان اعمالی که دوست‌داشته باشیم، جای نمی‌گیرد. وقتى عشق به انسان كامل به ميان آمد همه‏ ى اين عيب‏ها مى ‏رود. و در همين راستا رسول خدا (ص) مى‏ فرمايند: «حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه‏ اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى‏ رساند و دشمنى على سيئه‏ اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد. و امروز با ایمان و علاقه به ولایت فقیه، خطاهای ما جایگاهی برای ابدیت ما نخواهد داشت. موفق باشید


[1] ( 2)- نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.

21178
متن پرسش
با سلام: در شرح قیصری (دروس شرح فصوص حکم قیصری از علامه صص 116و 117) جناب علامه حسن زاده فرموده اند، در آیه ی «لیس کمثله شیء» اگر کاف را زاید بگیریم معنای توحید دارد در غیر این صورت یکی از معانی خوش ولایت را در بر دارد و در بر دارنده ی این معناست که این قطبِ مثل خدا را مثل نیست. معنای توحیدی را درک می کنم. معنای ولایتی هم پذیرفته شده است اما این که ایشان از آیه این برداشت را کردند آیا مسئله ی صرفی است. من انواع کاف را جستجو کردم جز این کاف زاید تأکیدی مصداق دیگری نیافتم و تأکید علامه روی همین کاف است. در آیه های مربوطه نیز ردپایی پیدا نکردم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: جمله‌ی مشهور محی‌الدین است که از آیه‌ی مذکور این‌طور برداشت می‌کند که «مثلِ» خدا که همان ولیّ الهی است، داریم، ولی «مثلِ مثلِ» خدا نداریم. لذا در این مورد کاف، به معنای معمولی‌اش مدّ نظر قرار گرفته است. موفق باشید

21157
متن پرسش
سلام علیکم: استاد روایتی در ابتدای صحیفه ی سجادیه وجود دارد که از امام صادق (علیه السلام): «تا قیام قائم ما اهل بیت هیچ کس از خاندان ما برای براندازی دستگاه ظلم و برقراری آرمان حق برنخاسته و برنخیزد مگر آنکه بلا و مصیبت او را از پای درآورد و قیامش بر سختی ها و ناگواری های ما و پیروان ما بیفزاید.» استاد این روایتی است که اخیرا آیت الله گرامی هم در ضمن مصاحبه ای این را نقل می کنند و به این روایت استناد می کنند و می گویند ما در آن اوایل مبارزات که خدمت آقای بهجت می رسیدیم ایشان هم به این روایت استناد می کردند و ما آن موقع به ایشان معترض بودیم و حال امروز بعد از گذشت چند دهه از انقلاب گویی ایشان هم نظرشان به این روایت افتاده است و نظرشان بر مشکلات عدیده ای است که بعد از سال ها گذشت از انقلاب شاهد آن هستیم. 2. استاد مطلب بعدی اینکه اخیرا رئیس جمهور در بیانی که داشتند دوباره نطق هایی کردند و استناداتی دادند که به نظر می رسد اصلا جالب نبود در آنجا گفتند همه ی مسئولین باید نقد شوند ما مسئول معصوم در این نظام نداریم حتی در زمان حکومت معصوم نیز ما می توانیم نقد کنیم. مکتب انتظار مکتب اعتراض است می گوید در زمان رسول خدا شخصی در مقابل ایشان گفت این مطلب که فرمودید از خودتان بود یا خدا؟ و آقای روحانی این حرکت را نقد می فهمند! استاد این مغالطه نیست؟ این خلط مطلب نیست؟ اینکه ایشان اینگونه در سطح پایینی از معارف اسلامی است خبر نمی دهد؟ هرچند که صدر و ذیل کلام ایشان با هم نمی خواند اول می گوید معصوم نداریم پس می شود نقد کرد و بعد می گوید در زمان معصوم می شود نقد کرد. خدا می داند در این صحبت ها دنبال چه هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هم‌چنان‌که قبلاً عرض شد روایت اول صحیفه، به قول بزرگان نظر به کسی دارد که به عنوان مهدی امت قیام کند، بدون آن‌که مهدی باشد. در حالی‌که انقلاب اسلامی به خودی خود مقدمه‌ی ظهور آن حضرت است و وظیفه‌ی هرکسی که معتقد به ظهور آن حضرت است، آن است که مقدمه‌ی ظهور حضرت را فراهم کند 2- بنده هم این اشکالات را در سخنان آقای روحانی می‌بینم. موفق باشید

21132
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیزمان جان استاد 1. اینکه شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در آن مکاشفه اش در گورستان می گوید شخصی را دیدم که مدتهاست مرده و هنوز می گوید گل به سر داره خیار و نفهمیده مرده، چطور ممکن است؟ پس شب اول قبر، سوال ملکین، سکرات مرگ، عذابهای برزخی و از همه مهمتر کنار رفتن حجابهای دنیایی و حجاب جسم و دیدن عالم جدید و عجیب برزخ چه می شود؟ آیا این شخص در برزخ با هیچ عذابی یا شرایط جدیدی روبرو نگشته و هنوز با خیال راحت به خیار فروشی اش ادامه می دهد؟ 2. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید یکی از گذشتگان شما را به حساب کشیدند و هیچ خیری در توشه اش نیافتند جز آنکه مردی بود توانگر و با مردم داد و ستد می کرد و به غلامان خود می گفت از بدهی درماندگان در گذرید خداوند به فرشتگان فرمود نحق احق بذلک منه تجاوزا عنه (نهج الفصاحه حدیث 133 ترجمه ابراهیم احمدیان) حال جناب استاد چگونه چنین چیزی ممکن است که کسی (فلم یوجد له من الخیر شی الا.....) باشد یعنی نماز نمی خواند روزه نمی گیرد عبادت ندارد ترک گناه ندارد و ممکن است به هر گناه اخلاقی دست بزند و هزاران چیز دیگر، همه آنها نادیده گرفته شود؟ این روایت با آن روایت که می فرماید اگر نماز کسی قبول شد بقیه اعمالش قبول می شود و اگر نمازش رد شد همه اعماش رد می شود و بسیاری روایت دیگر چطور جمع می شود و آیا انسان را جری به انجام گناه و بی توجهی به واجبات و خیرات دیگر نمی کند؟ 3. آیا نهج الفصاحه تا چه اندازه مورد وثوق است و نهج الفصاحه ای که هاشم صالحی تنظیم و ابراهیم احمدیان ترجمه کرده اند مورد اطمینان است؟ با کمال تشکر از استاد عزیز، خداوند بر طول عمر شما و توفیقاتتان بیفزاید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر! متوجه‌ی حضور برزخیِ خود هست ولی در عین حال ملکات دنیایی‌اش بر او غلبه کرده است و از این جهت فراموش می‌کند که در حیات برزخی خود، خود را دنبال کند 2- عنایت داشته باشید در آن روایت سخن از گذشتگانی است که وظایفی مثل نماز و روزه بر آن واجب نبوده است. لذا حضرت می‌فرمایند چیزی در اعمال او نبود، نه این‌که در اعمال او عصیان بود 3- به تعبیر آیت اللّه جوادی به همان معنایی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» مدینه‌ی علم‌اند و اهل‌البیت، دروازه‌ی آن؛ روایات صادرشده از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» از جمله آن‌چه در نهج‌الفصاحه هست، مدینه‌ی علم دینی است و حیف است رجوع به آن چندان که شایسته است، نمی‌شود در حالی‌که بسیار قابل استفاده است. موفق باشید 

21128
متن پرسش
سلام علیکم: احتراما همانطور كه مستحضر هستيد حضرت رضا (ع) در جريان هجرت تاريخ ساز خود از مرز شلمچه و خوزستان (كه تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي دروازه ورود تشيع به ايران هست) وارد ايران شده اند و از شهرهاي مختلفي نیز عبور كرده اند. گرچه در گذشته بدليل عدم تحقيق جامع و ميداني اين مسير مورد اختلاف (نظري) بوده است، ولي خوشبختانه اخيرا با ورود بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي این موضوع تقریبا به یک نتیجه نهایی و قطعی رسیده است. يعني مسير خوزستان، بخشی از فارس، يزد، خراسان و ... تا مرو. نكته قابل تأمل اين است كه در اين مسير قدمگاه‌هايي وجود دارد كه در برخی شهرها (مثل خرمشهر – آبادان، بهبهان، ابرکوه و نیشابور)، مردم هر ساله در سه مناسبت (ميلاد، شهادت و سالروز ورود امام هشتم به هر شهر) مراسمات رضوي باشکوهی دارند؛ نوع نگاه مردم مسير به مقوله قدمگاه و ورود حضرت يك نگاه اسلامی و نگاهي مقدس است نه يك رويداد تاريخي و باستاني. حال سوال این است که آیا برپایی و تقویت این مراسمات، (با رعایت صحت تاریخی، حفظ شئونات اسلامی و مدیریت درست فرهنگی توسط علماء) مصداق تعظیم شئائر اسلامی می‌شود یا خیر؟ توصیه حضرتعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است. اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» با سعه‌ای که دارند از هر طریقی که بتوان به آن‌ها نظر کرد، آن‌ها نور خود را می‌نمایانند. موفق باشید

21119
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: استاد یک سوالی داشتم با توجه به این که بنده همواره سعی دارم جوری کار کنم که انگار یک دقیقه ی دیگر ظهور است و لیطمئن قلبی این سوال را می پرسم استاد می خواهم نظر شما را در مورد خاطره شهید عراقی از حضرت امام رحمةالله علیه بپرسم: حجت الاسلام مهدوی: خدا رحمت کند شهید عراقی و یکی از شخصیتهای سیاسی خوب امروز که متأسفانه نمی توانم اسم ببرم. می گویند وقتی امام در ابتدای نهضت اولین اعلامیه سیاسی خود را داد (خوب ما در حد فهم خودمان درک می کردیم)، با شهید عراقی رفتیم خدمت امام، شهید عراقی با همان خلوصی که داشت گفت حاج آقا واقعاً خیلی خوب می شد اگر این چیزی که شما می گویید اتفاق بیافتد و وضع مردم خوب می شود. امام با بی اعتنایی فرمود بله وضع مردم هم ان شاالله خوب می شود ولی ما مأمور به انجام چنین کاری نیستیم. آقای عراقی هم آدم سمج، گفت آقا چی گفتید؟ امام فرمود ما برای مأموریت دیگری آمدیم. آقای عراقی گفت برای چه مأموریتی آمده اید؟ امام فرمود برای سه مأموریت: اول: سرنگون کردن حکومت پهلوی. دوم: استقرار نظام جمهوری اسلامی. سوم: دادن پرچم حکومت اسلامی به دست صاحب اصلی اش. حوادث روزگار و فاصله زمانی از حافظه ما برد، رفتیم داخل مبارزات و خیلی ها کشته شدند و انقلاب پیروز شد. شهید عراقی هم با زبان روزه توسط سید مهدی هاشمی به شهادت رسید، ما به یکباره دیدیم دو تا از وعده های امام محقق شد. یک وقتی در جمع بعضی از مسئولین نظام از جمله حضرت آیت الله ری شهری گفتم شهید عراقی و بنده شاهد چنین حرفی از امام بودیم. حالا دو مورد آن اتفاق افتاده، سومین آن یعنی چی؟ بحث شد که با دست امام می رسد به دست صاحب اصلی، یا شخص دیگری؟ یکی از همان جمع که حالا اسم نمی برم و شما می شناسید و آدم بزرگواری است گفت من میرم و از امام می پرسم. بعد رفتند و اینقدر از امام اصرار کردند که آقای عراقی همچنین چیزی از شما شنیده، آیا درست است؟ امام فرمودند بله درست است. گفتند دو تا از آنها محقق شده سومی چی؟ امام گفتند سومی هم خدا ان شاءالله می خواهد و می شود. ( خیلی امام پرهیز داشت) اصرار کردم گفتم شما هستید که این پرچم را به دست صاحبش می دهید؟ یا شخص دیگر؟ بعد از اصرار من، امام فرمودند: نه من نیستم. بعد از من کسی خواهد آمد که پرچم را به دست صاحب اصلی اش خواهد داد. البته آیت الله پناهیان هم سخنرانی دارند که فکر کنم گفته اند من با نشانه هایی یقین دارم که حضرت آیت اله خامنه ای عزیز مد ظله العالی سید خراسانی هستند. می خواستم بپرسم نظر جنابعالی چیست؟ با تشکر و عرض پوزش از این که وقت ارزشمند شما را گرفتم. خدا یار و یاورتان باشد. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. ولی معتقدم انقلاب اسلامی به سوی نور حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» پیش می‌رود و انقلاب اسلامی یک قدم، بیشتر تا حاکمیت امام معصوم فاصله ندارد. موفق باشید

21065
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: استاد جان به خدا قسم وقتش است دست به قلم شوید. استاد فقط که نباید جواب سروش و کدیور و..... را داد گاهی باید یک دوست را آگاه کرد ضربه ای که یک دوست می زند خیلی بیشتر از معاند است. استاد آقای جوادی دارد انحراف هاشمی و حزب کارگزاران را تائید و نهادینه می کند و چه ظلم بزرگی است. خوب استاد اگر شماها دست بکار نشوید و آگاه نکنید چه کسی این کار را بکند؟ استاد نفرمائید استاد بزرگ ماست و احترام دارد ما که نمی گوئیم بی احترامی کنید حقیقت را روشن کنید. مگر شیخ مفید شاگرد شیخ صدوق نیست مگر شیخ صدوق مرد بسیار بزرگی نبود اما مگر شیخ مفید به نقد استادش نپرداخت تا جایی که بعضی جاها عقیده او را این چنین به نقد می کشد 1ـ مخالفت با قرآن؛ 2ـ مخالفت با ساير احاديث؛ 3ـ استناد به احاديث مفرد، ضعيف، شاذ و...؛ 4ـ برداشت ناصحيح از احاديث؛ 5ـ تأثيرپذيري از مذاهب و مکاتب فکري غيرشيعي (اماميه) يا هماهنگي با نظرات آنان؛ 6ـ مخالفت با قواعد زبان و لغت عربي. استاد تو را خدا نامه ای سر گشاده به آقای جوادی بنویسید شما که غرب را می شناسید شما که لیبرال دموکراتهای مسلمان را می شناسید که به رهبری هاشمی چه کردند، شما که نامه برای رهبر نوشتید که سخنان هاشمی غفلت می آورد برای جوادی هم بنویسید. بنویسید رهبری در پاسخ هاشمی که نوشت دنیای فردا دنیای گفتمان است نه موشک فرمودند کسی که این حرف را بزند یا خائن است یا جاهل تا نگوید هاشمی نلغزید و مردم را هم از لغزیدن نگه داشت، بنویسید نامه بی سلام و السلامش چگونه زمینه را برای فتنه نابودگر 88 فراهم کرد تا نگوید هاشمی نلغزید؟! بنویسید هاشمی می خواست زنان خوبرو بین مردم باشند تا مردم از این خوبرویان محروم نباشند تا فکر نکند هاشمی مصداق خلق عظیم بود. و هزاران موارد دیگر که گوسفندها هم فهمیدند! استاد جان ما که داریم یک یک از این علما بریده می شویم. آخر این همه علم و عرفان و تفسیر که تا این اندازه حقایق واضح را نمی بیند به چه دردی می خورد؟ شاید اگر شما نبودید اکنون بین تظاهر کنندگان بودیم. شما بنویسید تا نسل جوان بفهمد هنوز نقد عالمانه شیخ مفیدها وجود دارد و شاید آقای جوادی از نهادینه کردن این انحراف دست بکشد. آخر یکی نیست به این آقای جوادی بگوید اگر نیاز بود کسی ببانیه برای این همایش بدهد شخص رهبری بود نه شما! استاد لطفا جوابی به این درخواست ما بدهید و از کنار سوال بدون پاسخ رد نشوید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم! اولاً خدا را شکر کنید که زبانِ رهبر خود را که حقاً نایب امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، متوجه‌اید. ثانیاً: بحث، بحثِ تذکر نیست، بحث، بحثِ تصوری است که آیت اللّه جوادی از آینده‌ی انقلاب اسلامی دارند که در جواب سؤال شماره‌ی 21057 مدّ نظر رفقا قرار گرفت و این موضوع بسیار مهمی است. آینده‌ای که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای ما تعیین فرموده‌اند، تا آن‌جاست که در آخرین پیام‌هایشان در وصف آن فرمودند: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه ‏هاى دار مى‏ روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى ‏شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‏ ى اسلامى خود عمل كنيم.»[1] مسلّم آقای هاشمی چنین آینده‌ای را برنمی‌تابد. حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» ادامه‌ی اسلام را در تاریخی که فرهنگ اُموی سیطره دارد تا مرز شهادت برای خود قبول کرده است. ولی امثال آقای هاشمی معتقدند مردم آماده‌ی چنین حضوری در تاریخ نیستند و همین نگاه است که منجر به تحمیل صلح با صدام توسط آقای هاشمی به حضرت امام شد و قصه‌ی آن جام زهر. و همین نگاه است که آقای هاشمی را مجبور کرد در فتنه‌ی 88 مرعوب حرکات ضد انقلاب شود و همین نگاه است که نسبت به چنگ و دندان استکبار، ما را مجبور به پذیرش برجامِ نافرجام نمود. در حالی‌که بنده معتقدم باید در منظر رهبر عزیز به نسلی از نسل حججی‌ها که امثال شماها باشید، خود را در آینده حاضر کرد، مرزی که شهادت را برای تحقق تاریخِ توحید، کرامت می‌داند. رزقنی اللّه و ایّاکم. موفق باشید 


[1] ( 1)- امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه»، در تاريخ 8/ 1/ 68.

21067
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. جنابعالی در کتاب زیارت عاشورا فرمودید که بهتري راه تهذیب نفس بکاء بر سید الشهدا است و از طرفی هم در دعای ندبه فرمودید که راه رسیدن به دیگر معصومین فقط امام زمان (عج) است. نسبت معرفت امام زمان با کربلا چیست؟ آیا می توان با بکاء بر سیدالشهدا به امام زمان رسید؟ و چه ارتباطی با هم دارند؟ جای بکاء بر سیدالشهدا در معادله سلوکی بر مبنای رسیدن به معرفت امام زمان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای حسینی شوم که ما را متوجه‌ی آینده‌ای کرد که مهدی«علیه‌السلام» در افق آن قرار دارد. اشک برای حسین«علیه‌السلام» ما را به فهمِ حضور و ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌رساند. موفق باشید

21026
متن پرسش
جناب استاد طاهرزاده سلام علیکم: با عرض معذرت از مزاحمت ایجاد شده. یک پرسش معرفتی داشتم که با توصیه دوستان تصمیم گرفتم با شما در میان بگذارم. مدتی قبل به این فکر می کردم که آیا آنچه در کتب علمای شیعه از صدر اسلام و درباره شخصیتهای آن موقع نقل شده است قابل اعتماد است یا نه؟ آیا احادیثی که از ائمه نقل می کنند صحیح است یا نه؟ می توان درباره پاسخ این سوال مدتها بحث انتزاعی کرد. اما اگر به طور عینی نگاه کنیم قضیه فرق می کند. کارگری به نام رضا شهابی مدتهاست که به جرم فعالیت برای احقاق حقوق کارگران در زندان است و اخیرا رئیس قوه قضاییه بدون هیچ سندی گفته اند وی جاسوس سازمان منافقین است. وقتی الان در این دنیای اطلاع رسانی یک مجتهد چنین نسبت دروغی را به یک کارگر نسبت می دهد چه طور باور کنیم که مجتهدین هزار سال قبل به دروغ عمر و ابوبکر و عثمان را بدنام نکرده اند؟ وقتی تمام علمای عظام و صدا و سیما و کل نظام یک شبه از آیت الله هاشمی یک قدیس ساختند چه طور باور کنیم علمای هزار سال قبل بدون دروغ تاریخ را نگاشته اند؟ در قضیه آقای رحیم مشایی و احمدی نژاد هم شاهد بودیم به دلایل واهی و با پروپاگاندا همه رسانه ها ایشان را منحرف و دزد و ... خواندند و هیچ مرجع تقلیدی هم اعتراضی نکرد بلکه گاها همراهی هم کردند. از کجا معلوم که شیخ مفید و سید مرتضی هم همین گونه تاریخ را تحریف نکرده باشند؟ خود شما در پرسش و پاسخ با دوستان دیگر بارها گفته اید برخورد دستگاه قضا با آقای احمدی نژاد کینه توزانه و غیرمنصفانه است. اگر مجتهدین راس این قوه چنین رفتار ناعادلانه ای دارند چرا فرض نکنیم علمای سابق این گونه نبوده باشند و به مدد پروپاگاندا اسم خویش را نیک جا نزده باشند؟ وقتی در جهان معاصر با این همه اطلاع رسانی چنین حجمی از دروغ گویی و کتمان حقیقت توسط افراد منتسب به دین انجام می شود چرا فرض نکنیم سابقا هم همین طور بوده است؟ وقتی رئیس قوه قضا که منتسب به بیت یکی از مراجع حاضر است این همه دروغ در مورد عدالت خواهان ایران می گوید و آن مرجع تقلید فقط به فکر تعطیل کردن روز شهادت حضرت زهرا (س) است چرا فکر نکنیم که ایشان هم همدست رئیس قوه اند؟ از اموال این کشور مبلغی ناچیز به عنوان یارانه به حساب مردم واریز می شود که گویا یکی از مراجع کمربسته تا آن را هم از ما دریغ کند. وقتی مرجع فعلی حرفی از املاک و حقوق نجومی نمی زند و هم و دغدغه اش فقط یارانه است و شما هم ظاهرا هیچ سخنی در این باره ندارید بر چه اساس من باور کنم که شیخ طوسی و مفید دنبال عدالت اجتماعی بوده اند؟ اخیرا آقای میلانی در نقد کتاب جدید آقای بیژن عبدالکریمی مطلبی عنوان کرده بودند سراسر پر از توهین و ایشان را از نوادگان قاتلین کربلا دانسته بودند. وقتی در حوزه امروز با این همه وسیله ارتباطی کسی چنین مزخرفاتی را به نام نقد می گوید و هیچ مرجعی اعتراض نمی کند و اخلاق حسنه نبوی را یادآوری نمی کند چه طور انتظار دارید ما باور کنیم علمای سلف این آقا ملتزم به اخلاق دینی بوده اند؟ به عبارت بهتر رفتار امروز علمای شیعه این پرسش را ایجاد کرده که شاید اسلاف علما هم مانند اینها بوده اند و ما تاکنون بی خود به آنها ظن نیک داشته ایم. اگر در این فقره من را کمک کنید متشکر می شوم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد کمی حوصله کنید. آن بزرگانی که در تاریخ ماندند آن‌قدر پاکی و صفا و صداقت از خود نشان دادند که مردم دلداده‌ی آن‌ها شدند و به مدعیان غیر صادق پشت کردند. مطمئن باشید اگر کسی در این تاریخ وظیفه‌ی خود را انجام ندهد چیزی نمی‌گذرد که مردم به آن‌ها پشت می‌کنند و پس از چندی هیچ نامی از آن‌ها در میان نیست. موفق باشید

نمایش چاپی