بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفان، فلسفه، کلام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5729
متن پرسش
سلام استاد.غرض از مزاحمت این که مدتی است دچار شک در اعتقادات میشم .استاد پدرم درومد کل ماه رمضونم از بین رفت .ناامیدی ام از یه طرف که تودیگه اهل نجات نیستی.از یکی از علما شنیده بودم شاید مال اینه که پدر انسان سرش مشروبات مصرف کرده باشه که تحقیق کردم خداروشکر اینطور نبوده.ریشه این تفکرات کجاس؟چه گناهیه؟ ماه رمضون قبل دوباره وسواس فکری درباره ی یه موضوع دیگه سراغم اومده بود.جالبه که ماه رمضونا اینجوری میشم.راستش استاد من قبلا گنهکار بودم ومدتی که ترک گناه کردم و چادری شدم سیر معارف بم هجوم اورد از جمله آشنایی با شماوآیت الله بهجت و...خودمم هنوز باورم نمیشه .الان مدت هاست میخام مطالعه کتاب آداب الاصلاه و...روشروع کنم ولی جرات نمیکنم و میگم اول کاملا تزکیه شم.لطفا راهنماییم کنین.وفقکم الله
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به چیزی که شما را دلسرد و دلواپس می‌کند محل نگذارید و با امیدواری تمام کار را شروع کنید «خود راه بگویدت که چون باید کرد»، اگر شما را شایسته اُنس با خودش نمی‌دانست، راه نشانتان نمی‌داد. موفق باشید
5730
متن پرسش
بسم الله سلام علیکم مدتی است وقتی در موقه نماز خواندن حضور قلب حاصل بنده می شود هر قسمتی را که با حضور قلب می خوانم قلبم درد میگیرد و حالت غمی به بنده دست میدهد ٰ ٰ؛ آیا حضور قلب بدرد بخوری نصیب بنده شده است ؟ لطفا راهنمایی بفرمایید تا بتوانم به حضور قلبی با بالاترین مرتبه حضور بجای آورم و کمکی باشد برای همیشه در حال حضور بودن در محضر حضرت حق.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه خیر است. بزرگی می‌گفت: «در ابتدای راه حاضر بودم هزار رکعت نماز بدون حضور قلب بخوانم و یک رکعت نماز با حضور قلب نخوانم» این اندازه سخت بود چون باید وارد عالم دیگری می شد. با حوصله و بدون فشار ادامه دهید إن‌شاءاللّه به نشاط می‌آیید. موفق باشید
5731
متن پرسش
سلام علیکم اخیرا حکم اعدام 5 بسیجی که تحت تأثیر سخنرانی آیت الله مصباح اقدام به قتل چندنفر به جرم فساد و فحشا کرده بودند صادر شد. آیت الله مصباح گفتند که در آن سخنرانی عین احکام فقهی را استنساخ کرده اند ولی فتوایی صادر نکرده اند. اما به هر حال نتیجه آن شده است احساس تکلیف کردن 5 بسیجی و این قتل ها. به نظر حقیر و به نظر بسیاری از منتقدین آیت الله مصباح نفس مطرح کردن چنین مورادی و موارد دیگر ریشه در باور آیت الله مصباح به هدایت و اصلاح اجباری جامعه دارد که به نظر میرسد فرسنگ ها با آموزه های اسلام و اهل بیت فاصله دارد. اظهار نظر اخیر آیت الله مصباح که در آن گفته بودند من به این نتیجه رسیدم که قرار نیست همه افراد بشر را به زور وارد بهشت کرد نشان میدهد که روزگاری چنین عقیده واضح البطلانی داشته اند. این رویکرد در شاگردان آیت الله مصباح هم به چشم می خورد که با آسمان و ریسمون به هم بافتن از گروه های دگراندیش، کافر و مرتد میسازند حتی از آقای مشایی! از آن میترسم که مبادا جنجال های اصلاح طلبان که روزی میگفتند افراد وزارت اطلاعات با فتوای آیت الله مصباح اقدام به قتل های زنجیره ای کردن صحت داشت باشد! اظهاراتی منسوب به مرحوم سعید امامی هست که این را تأیید میکند. گذشته از این موارد جنجالی، آیا نفس صدور فتوای قتل شهروندان جامعه اسلامی مبتنی بر مستمسک فقهی مطابق با روح ارشادگری اسلام و تکریم جان انسان ها در اسلام هست؟ اگر آری آنگاه سوال جدیتری مطرح میشود. اگر بخواهیم با چنین رویه ای با مفاسد اجتماعی برخورد کنیم آنگاه آن کارگزاران حکومتی که در اثر اجرای برنامه های غلط و فسادزا در حوزه مدیریت اقتصادی کشور، مسبب بسیاری از مفاسد و معضلات اجتماعی شده اند اولی به اعدام شدن نیستند؟ خوب اگر بخواهیم بنا به رویکرد آیت الله مصباح علل مفساد اجتماعی را بشناسیم باید حکم به اعدام بسیاری از مسئولین نظام دهیم که سیاست های نیولیبرال شیاطین وال استریت را در مملکت ما پیاده کردند و نتیجه اش شده است بسیاری از مفاسد و ناهنجاری های اجتماعی که در این دو دهه اخیر داشتیم و داریم. این حکم آخر، نتیجه منطقی آن رویکرد فقهی است. یعنی سزاوار است که معلول ها را اعدام کنیم و مسببین و عاملین سیاسی این مفاسد هیچ گاه محاکمه و مجازات نشوند؟ مردمی که قربانی شده اند در این وضعیت مطمئنا این گونه مسئله را تحلیل میکنند. گذشته از این، آیا به نظر حضرت عالی اصل اجرای حکم مفسد فی الأرض در صورت تعلل نهادهای جزایی حکومت اسلامی برای افراد به طور سرخورد مجاز است؟ البته میدانم هیچ پاسخ قطعی به این سوال نمیتوان داد چرا که هزار محزور و مصلحت در مصادیق به وجود می آید. پس چرا اساسا چنین حکمی که در مقام انطباق با مصادیق میتوان مفسده آفرین باشد را مطرح کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: البته بنده از این‌که می‌فرمایید اطلاعی ندارم ولی تا آن‌جا که بنده آیت‌اللّه مصباح را می‌شناسم و سیره‌ی علماء را درک کرده‌ام، روح و روحیه‌ی این بزرگان این نیست که با وجود نظام اسلامی سخنی بگویند که منجر به چنین نتایجی بشود که می‌فرمایید آن آقایان به جرم فساد و فحشاء اقدام به قتل چند نفر کرده‌اند، و حقیقتاً معتقدم پروژه‌ای در کار است که چهره‌ی این عالم بصیر و دلسوز را که در اوج تعادل است مخدوش کنند و در آن صورت به‌خوبی تیر خود را به هدف زده‌اند. بنده اگر آیت‌اللّه مصباح را نمی‌شناختم و از نزدیک متوجه نگاه باز و همه‌جانبه‌ی ایشان نبودم ممکن بود احتمال صدق این سخنان را بدهم. جرم ایشان این است که خیلی زودتر از بقیه متوجه انحراف می‌شوند و به کمک همین بصیرت خدادادی کشور را از خطر بزرگی که اصلاح‌طلبان برای انقلاب ایجاد کرده بودند نجات دادند و آن‌ها به کمک اربابان استکباری‌شان کینه‌های نهفته‌ی بسیاری نسبت به آیت‌اللّه مصباح دارند تا کلّیت شخصیت این مرد بزرگ را زیر سؤال ببرند وگرنه هرکسی ضعف‌هایی دارد ولی کلیّت این مرد مجاهد خودساخته فوق‌العاده پذیرفتنی و پسندیده است. ایشان از افراد نادری هستند که می‌دانند با حضور انقلاب در تاریخ معاصر چه کار بزرگی شروع شده است و به همین جهت شب و روز در تلاش اند تا انقلاب اسلامی به زیبایی تمام از همه‌ی انحراف‌ها مصون بماند. ای کاش جناب آقای احمدی‌نژاد به ایشان نزدیک می‌شد تا امروز سرنوشت انقلاب ما در جاده‌ای بسیار گسترده‌تر جلو می‌رفت. دوستان شاهدند که بنده همان روزهایی که در ذیل تأیید رهبری از آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کردم مکرراً عرض می‌کردم اگر بنده مخیّر باشم بین آقای احمدی‌نژاد و آیت‌اللّه مصباح یکی را انتخاب کنم حتماً آیت‌اللّه مصباح را انتخاب می‌کنم و تأکید می کردم با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند و زیبایی موضوع این بود که آن دوستان با توجه به تأکیدشان نسبت به دفاع از آقای احمدی‌نژاد، همگی بر همین نظر متفق بودند و مطمئن باشید دشمن هوشیارانه متوجه این امر هست که با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند. ملاحظه کنید خود جنابعالی چطوری با مقدمات قیاسی به نتیجه‌ای رسیده‌اید که اگر خودتان را کنترل نکنید خواهید گفت همه‌ی ظلم‌ها به آیت‌اللّه مصباح برمی‌گردد چون معتقدید نتیجه‌ی منطقی رویکرد فقهی آیت‌اللّه مصباح در نهایت غفلت از ارزیابی ریشه‌ای فساد است. این نوع قیاس شبیه قیاسی است که گروه فرقان در مورد آیت‌اللّه مطهری داشتند که به اصطلاح اهل منطق انسان‌ از یک مقدمه‌ی جزئی به یک نتیجه‌ی جزئی می‌رسد بدون آن‌که کبرای مناسبی در قضیه‌ی خود داشته باشد، در حالی‌که بسیاری از جوانب در این نتیجه‌گیری به جهت ضعف مقدمات مورد غفلت قرار می‌گیرد. شما هوشیاری آیت‌اللّه مصباح را نسبت به ضعف‌های اسلامی دولت آقای هاشمی و کینه‌ای که طرفداران تفکرآقای هاشمی نسبت به ایشان در دل دارند و بعضاً با روش خاص خود عملیاتی می‌کنند، مدّ نظر داشته باشید و از آن طرف تأییدات مکرر رهبری از ایشان را نیز مورد غفلت قرار ندهید تا از کلّیت بسیار مثبت آیت‌اللّه مصباح غفلت نفرمایید و ضعف بعضی از افراد را که خود را به ایشان منتسب می‌کنند را پای ایشان نگذارید وگرنه با این ملاک بسیاری از بزرگان دین را نیز باید نادیده بگیریم چون مثلاً فرزندشان جعفر کذّاب بوده است. در آخر تأکید می‌کنم چنانچه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» متوجه کلّیت شخصیت آیت‌اللّه مصباح نباشند چنین تعبیرهایی نمی‌کنند که بعضی از آن تعبیرات چنین است: «رهبر معظم انقلاب اسلامی در منزل آیت‌الله مصباح یزدی: بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را - حالا به این تعبیر بگوییم- خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا. رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. رهبر معظم انقلاب درباره درس هفتگی استاد مصباح فرمودند: هر چه از آن پخش شده و من گوش کردم واقعا انسان استفاده می‌کند. در ماه مبارک رمضان که سخنرانی ایشان عصرها پخش می‌شد من غالباً گوش می‌کردم و بهره می‌بردم. رهبر انقلاب: «آقای مصباح موردهجوم است چون هرجا منطق قوی وجود داشته باشد،دشمن تشخیص میدهد/ با شهیدمطهری هم همینطور کردند. «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل سیاسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند». «من خدا را شکر و حمد می کنم که نسل جوان ما در سراسر کشور به ایشان(استادمصباح یزدی) شدیداً علاقمند و قدردان هستند». آیا ما نباید از خود بپرسیم این تفاوت نگاه بعضی‌ها به آیت‌اللّه مصباح با نگاه رهبری از کجا ریشه گرفته است؟ و آیا انحراف به این معنا یک واقعیت جدّی نیست که وحدت ملی و دینی ما را با امثال این تحلیل‌ها که شما متذکر شدید نشانه گرفته است؟ موفق باشید
5719
متن پرسش
باسلام بنده طلبه هستم و دو خصوصیت دارم می خواستم ببینم نظر شما درموردش چیست خوب است یا بد و آیا احتیاج به اصلاح دارد فقط لطفا درمورد هرکدام جداگانه نظر بفرمایید: 1. بسیار دلسوزم برای طلاب و اگر واقعا کسی بخواهد زمین بخورد از کمک دریغ نمی کنم و حتی برای اینکه مشکلش حل شود گریه هم در پیشگاه خدا می کنم؟ 2.وقتی بعضی از دوستانم را می بینم که انتقالی می گیرند و یا از ما جدا می شوند بسیار ناراحت می شوم ویاد خاطرات خوبی که با آنها داشتم می افتم و بسیار ناراحت می شوم خلاصه تک مانده ایم دیگر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- خوب است که انسان دلسوز آدم‌ها باشد ولی عاقلانه دلسوزی کنید و نه احساساتی. گفت: «سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل.... تو کاری بکن کز دلم خون نیاید» 2- این روحیه‌ها خوب است به شرطی که همواره با خودتان زندگی کنید. موفق باشید
5720
متن پرسش
سلام علیکم. استاد در بحث اجل این سوال برایم مطرح است که مثلا اگر بنده امروز ظهر در اثر سانحه تصادف کشته می شوم؛ این قبلا در لوح محفوظ ثبت شده؟در مورد سایر اتفاقاتی که برای انسان می افتد مثلا دست کسی قطع می شود این چطور؟ثبت شده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: « أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَة » هر جا باشید، مرگ شما را درمى‏یابد؛ هر چند در برجهاى محکم باشید!. البته با وظایفی که ما در هر زمانی داریم نباید خلط شود. پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «جبر و اختیار» را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
5661
متن پرسش
سلام علیکم با عرض سلام خدمت جناب استاد طاهرزاده .چند سوالی از حضورتان داشتم.نظرتان درباره ی متون و عبارات و سوالات زیر چیست ؟ 1-متن زیر را من بطور خلاصه از اینترنت پیدا کردم و خودم مستقیما از روی اسفار ننوشته ام قال الشیخ فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر وشده الغم فی السوداوی اما الأول فلان الخمر إذا شربت باعتدال ولدت روحا کثیرة معتدلة فی الرقة والغلظ شدیده النورانیة وذلک هو السبب الأول وسببیته للفرح ان الروح إذاکانت کثیرة معتدلة ساطعة یستعد للانفعال من أدنى سبب من المفرحات فان المستعد للشئ یکفیه أضعف أسبابه مثل الکبریت فی الاشتعال فإنه یشتعل بأدنى نار لا یشتعل الحطب بأضعافها ولهذا یکثر فرح شارب الخمر حتى یظن به انه یفرح لذاته ولیس کذلک لان حدوث اثر لا عن مؤثر محال . الأسفار, الملا صدرا , ج۱ ص۱۶۰. شیخ درباره شدت فرح درشارب خمرگفت:…همانا اگرشراب متعادل نوشیده شود وزیاده روی نشود باعث تولدروحی که دررقت معتدل میشود وایجاد نورانیت می شود باز هم ذکر میکنم این قسمت که گزیده ای کوتاه از اسفار است را از روی یکی از سایت ها برداشتم . اگر چنین چیزی در اسفار نیست لطفا اطلاع دهید 2- در عرفان نفی شریعت شده و جناب مولوی گفته : *اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* ! 3-وقتی واجب الوجو کل الاشیاء باشد وعالم مساوی با خداوند وخالق ومخلوق یکی باشد یعنی خالق کل است ومخلوقات اجزاء چیزی که تصریح در کتب فلاسفه وعرفا شده است این عقیده باعث می شود که کل به اجزاء نیازمند ومحتاج باشد در حالی که به نظر آنها کل است وکامل است ولی محتاج به اجزاء خود می باشد در حالی که بیان می کنند هیچ نقصی ندارد غافل از اینکه خود همین احتیاج به چیزی، نقص بزرگی محسوب می شود . حیدرآملی میگوید: حیدر الآملی : فکذلک الحقّ تعالى یکون محتاجاً الى الموجودات ومظاهرها الغیر المتناهیة، لیظهر بها کمالاته الغیر المتناهیة!! برگرفته از کتای جامع الاسرار و منبع الانوار صفحه 241 از سید حیدر آملی 4-شیخ رجبعلی خیاط در مورد مولوی میگوید او در برزخ گرفتار است و یکی از شاگردان شیخ نقل میکند که ایشان فرمودند : خواستم کتاب مثنوی را بخوانم , در عالم معنا شخصی را در جلو و دیگری را در پشت سر خود دیدم که یکی به دیگری میگفت : نگذارید بخوابد . با شنیدن این سخن پیش خود فکر کردم که چرا هنگام قرائت قرآن نمی گویند نگذارید بخوابد ؟از این رو کتاب را کنار گذاشتم . شبیه به این مکاشفه برای فقیه عالیقدر شیعه حضرت آیت الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه اتفاق افتاده است .حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در دیداری که در بهمن ماه سال 1377 از مرکز تحقیقات موسسه فرهنگی دارالحدیث در قم داشتند در پاسخ به سوال نگارنده ی این سطور در این باره فرمود : از آیت الله بروجردی شنیدم که فرمودند: در ایامی که در بروجرد بودم گاه الهاماتی از غیب داشتم , یک وقت مشغول مطالعه کتاب مثنوی مولوی بودم که ناگاه صدایی شنیدم که : این شخص راه را گم کرده است به محض شنیدن این سخن کتاب را بستم و کنار گذاشتم و پس از آن دیگر مطالعه نکردم , همان وقت کتاب عدت الداهی کنارم بود مشغول مطالعه آن شدم . نگارنده از آیت الله صافی پرسید : بعضی از ایشان نقل کرده اند که فرموده : پس از شنیدن آن صدا , برای اطمینان خاطر از اینکه الهام غیبی باشد از خانه بیرون آمدم و به کوچه نگاه کردم هیچ کس درکوچه نبود کتاب کیمیای محبت ( شرح حال شیخ رجبعلی خیاط صفحه 63 و64). نوشته ری شهری 5-آیت الله سید علی آقا قاضی رضوان الله علیه در عالم مکاشفه متوجه میشوند که به ایشان میگویند در اتاقی که کتاب فصوص الحکم هست نماز نخوانید . ( حال شک دارم که در حالت مکاشفه اسم کتاب فصوص را شنیدند یا فتوحات مکیه .ولی بیشتر فکر کنم فصوص الحکم بوده است ) این را من در کتاب عطش که یکی از کتاب های جامع و کلی در زمینه شیوه و سیره ی سلوکی آیت الحق و العرفان سیدعلی آقا قاضی است خواندم 6-مولانا جعقر بن محمد علیه آلاف تحیت و الثنا کرسی درس 4000 نفری داشت .و این حرکت امام صادق بر هیچ کس پوشیده نیست .آیا امام صادق نمیتوانست فلسفه و منطق یونانی را بگیرد و آن را اسلامیزه کند و به جامعه اسلامی تحویل دهد ؟ و یا متون یونانی و ارسوطیی که در زمان حضرت علی بن موسی الرضا توسط مامون ملعون وارد جهان اسلام شد و امام به شدت در مقابل بدعت های فکر ی و نحله های فلسفی وارد شده به جهان اسلام ایستاد که به عالم آل محمد مشهورشد , آیا حضرت علی بن موسی الرضا نمیتوانست با متون یونانی که وارد جهان اسلام شده بود خود یک اسفار اربعه بدهد ؟من قصد جسارت به مرحوم صدرالمتالهین را ندارم و به تمام عرفا و فلاسفه احترام میگذارم . ولی اگر بخواهیم بگوییم بحث کشف و شهود کنیم , امام معصوم در این زمینه سرآمد است , اگر بخواهیم بحث عرفان و برهان کنیم که باز هم امام معصوم سرآمد است , اگر بخواهیم از تسلط برقرآن بگوییم که چه کسی از امام معصوم بالاتر.حال امامی که هم مقام کشف و شهود دارد . هم توحید امام معصوم از همه بالاترست .هم میتواند مسائل عقلی را به بهترین شیوه مطرح کند ( انتهای کتاب توحید صدوق مناظرات علی بن موسی علیه السلام با سران مذاهب و یا کتاب احتجاج طبرسی که مناظرات اهل بیت با دهریین و ... می باشد که با عقلانیت کامل و بدون توسل به منطق ارسطویی سران مذاهب را متوجه اشکال و اشتباه در عقاید خود می گردانند) حال چطور امام رضا و امام صادق خودشان نحله ی فلسفی در درس ها و بحث هایشان نبود و هیچ وقت آنها را مطرح نکردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در مورد جمله‌ی «فی سبب شده الفرح فی شارب الخمر.....» این جمله در فصل (15) جلد 4 اسفار تحت عنوان «فی مناسبة ما بین شی‏ء من تلک الکیفیات النفسانیة و بین الدم الذی هو حامل الروح الحامل لآثار تلک الکیفیا» هست که ملاصدرا رابطه‌ی بین نفس و کیفیاتی که برای نفس حاصل می‌شود را مطرح می‌کند و از قول شیخ‌الرئیس علت‌های مختلف تحت تأثیرقرارگرفتن نفس به وسیله‌ی شراب را بیان می‌نماید که در آن‌جا شیخ‌الرئیس می‌فرماید: چرا اگر انسان‌ها در خوردن شراب زیاده‌نوشی نکنند یک حالت نشاط و نورانی‌شدن از نظر خودشان در خود احساس می‌کنند. که این یک بحث مربوط به معرفت نفس است و از جمله‌ی شیخ‌الرئیس بر نمی‌آید که خواسته است شراب‌نوشیدن را تأیید کند ظاهراً طرفی که خواسته اشکال بگیرد علم کافی برای فهم سخنان ظریف این اندیشمندان بزرگ را نداشته 2- در مورد جمله‌ی*اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* باید عنایت داشته باشید که این یکی از اصطلاحات عرفا است در تبیین مقام خاص که مقام «محو قبل از صحو» است که می‌گویند سالک در سیر خود به جایی می‌رسد که به‌کلی کثرات از منظر او محو می‌گردد و نور حق به وحدت حقه‌اش بر قلب سالک تجلی می‌کند و بعد از این مرحله مرحله‌ی بالاتری را می‌یابد که «صحو بعد از محو» است . در مرحله‌ی «صحو» با نور وحدانی که از مقام «محو» به‌دست آورده است حالْ کثرات را در جنبه‌ی وحدانی و حقّانی خود می‌یابد که به اصطلاح می‌گویند سالک در این مرحله در مقام «جمع» و یا «سیر به خلق در عین نظر به حق» پیدا کرده است. با توجه به این موضوعات است که مولوی می‌گوید: در مقام محو برای سالک چیزی نمانده است که بخواهد به حکم شریعت عمل کند نه این‌که اگر کسی در شرایط عادی باشد حق دارد از احکام شریعت فاصله بگیرد و ما مگر یک روز دیده‌ایم این افراد که چنین حرف‌هایی می‌زنند خودشان به بهانه‌ی *اذا ظهرت الحقائق بطلت الشرایع* از عبادات سر باز زده باشند و یا این‌که حتی برعکسِ افراد معمولی با تقیّد بیشتر به احکام شرعی می‌پردازند. محی‌الدین در فتوحات در رابطه با احوالات خود می‌گوید در یک هفته در حالت «محو» بودم به‌طوری که ابداً نمی‌فهمیدم در اطرافم چه می‌گذرد و بعد می‌گوید از اطرافیان پرسیدم در این مدت آیا نمازهایم را می‌خواندم؟ که به او گفته بودند دقیقاً به موقع‌اش وضو می‌گرفتی و نماز می‌خواندی، ولی خود او می‌گوید هیچ‌چیزی حتی از نمازهایی که در این مدت خواندم به یاد نمی‌آورم، ظاهراً در این مدت ملکات او بوده است که عمل می‌کرده. البته مقام اولیاء معصوم که در ستر و حفاظت حضرت حق‌اند جدا است به این معنا که اگر هم در مقام «محو» قرار می‌گیرند و متوجه نمی‌شوند تیر را از پای مبارکشان در می‌آورند از حضورشان نسبت به حق بهره‌مندند. 3- اگر متوجه حرف عرفا باشیم آن‌ها مثال موج و دریا را میزنند به این معنا که با هر موجی دریا هست و دریا از موج جدا نیست و در این حالت نه از جهت وجودی خداوند نیاز به مخلوقات خود دارد و نه وجود مخلوقات موجب تعدد در ذات خداوند می‌شود تا خداوند نیاز به اجزاء داشته باشد. جمله‌ی سید حیدر عاملی هم مبتنی بر روایت قدسی است که خداوند می‌فرماید: من گنج مخفی بودم خواستم شناخته شوم پس خلق را خلق کردم. از این جهت لازمه‌ی ظهور کمالاتِ خداوند خلقت مخلوقات است که این نیاز، نیاز از جهت نقص نیست بلکه خواست لطف کند به مخلوقات تا شناخته شود و از این جهت لازمه‌ی شناخته‌شدن خدا تجلی و ظهور کمالات اوست 4- ما در رابطه با حق و باطل‌بودن سخن عرفا ملاکمان عقل و شرع است و نمی‌توانیم به این حرف‌هایی که در شماره‌ی 4 از سؤال‌تان فرموده‌اید تکیه کنیم زیرا هزاران مورد خلافش هست به‌خصوص تأکیدهایی که حضرت امام به عنوان کارشناس عرفان و فلسفه که به گورباچوف در رابطه با ملاصدرا و محی‌الدین آن سخنان را نوشتند که حاکی از عظمت آن دو است نزد حضرت امام 5- فراموش نفرمایید که علامه طباطبایی از قول علامه قاضی در رابطه با سخنان محی‌الدین می‌گویند: بعد از معصوم هیچ سخنی بالاتر از سخن محی‌الدین نیست 6- اتفاقاً تمام تلاش آن است که به سخن امامان معصوم نزدیک شویم . شما امتحان کنید آیا با دقت بر سخنان ملاصدرا و محی‌الدین عمیق‌تر سخنان امامان را می‌فهمیم یا با فاصله‌داشتن از آن‌ها؟ مگر امثال ملاصدرا و محی‌الدین جز این بوده که تلاش کرده‌اند با تعمق در قرآن و سخنان رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» متوجه حقایق شوند و حاصل تعمق خود را در اختیار ما گذاردند؟ ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» سخنانی دارند که به‌واقع اگر عرفان و فلسفه‌ی صدرایی را خوب نفهمیم به عمق سخنان ائمه پی نمی‌بریم. نمونه‌ی آن را در کتاب «چهل حدیث» حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌توانید تجربه کنید. مگر علماء ما برای فهم سخنان ائمه«علیهم‌السلام» در موضوع فقه، اصول فقه را تنظیم نکردند؟ چرا برای فهم سخنان ائمه«علیهم‌السلام» در موضوعات عقاید و اخلاق خود را از علم عالمانی که اصول عقاید و اخلاق را تنظیم کرده‌اند بی‌نیاز بدانیم؟ موفق باشید
5638
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: با توجه به حدیث های متواتر از اهل بیت اینکه گفته می شود: 1)همانا در نزد هیچ دسته و گروه از مردم حقیقت و راه درستی وجود ندارد مگر آن چیزی که از نزد ما اهل بیت صادر شده باشد.(میزان الحکمه-ج6-ص534-باب2922) 2)همانا فقط با راه و برنامه ما اهل بیت است که می توان خداوند را عبادت نمود و به او عرفان پیدا کرد و موحد گردید.(اثبات الهداه-ج1-ص59) 3)هرکس بخواهد عرفان و حقیقت دین خویش را از منبع دیگری به غیر از ما اهل بیت(ع) اخذ نماید گویا ما را انکار نموده باشد.(پیام امام زمان-ص73) و... احادیث دیگر و آن عارفانی مثل میرزای اصفهانی که راه گم کرده ای خود را از امام زمان طلب کردند و امام زمان عنایت کردند و راه مستقیم را به او نشان دادند و گفتند راه مستقیم را فقط از ما اهل بیت بخواهید حال سوال من اینجاست چرا در جستجوی علم دین از قران و روایت کمی فاصله بگیریم و از مکتب صدرایی و عارفانی راه گم کرده همچون ابن عربی و امثال اینها مطالعه کنیم و با توجه به اینکه اینهاعلوم بشری هستند و خطاپذیر ولی علوم غیر بشری مثل قرآن و روایات ائمه خطاناپذیر فاصله بگیریم در نهایت اینکه چرا ما باید عمدتاً تحت تاثیر حکمت متعالیه ملاصدرا و عرفان محی الدین قرار بگیریم در صورتی که اینها مطابق عرفان حقیقی و انچه معصومین گفته اندعرفان در تاریکی و عارفان راه گم کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با مطالعه‌ی حکمت متعالیه و سخنان محی‌الدین به این نتیجه رسیدم که این بزرگان با دقت بسیار زیاد در روایات و آیات توانسته‌اند جمع‌بندی خوبی نسبت به توحید و معاد و امامت در اختیار ما بگذارند و به ما کمک کنند تا قدرت تدبّر در قرآن و روایت پیدا کنیم. انسان با تعمق در فصوص محی‌الدین که تماماً تعمق در آیات قرآن است . بهتر می‌تواند قرآن را بفهمند نمونه‌اش تفسیر المیزان است که قابل مقایسه با هیچ تفسیری نیست و به تعبیر شهید مطهری از صدر اسلام تا حال تفسیری این‌چنین عمیق از قرآن نبوده، در حالی‌که به خوبی معلوم است علامه طباطبایی«رحمت‌اللّه‌علیه» تحت تأثیر دقت‌هایی است که محی‌الدین در قرآن داشته است. شما تصمیم بگیرید این دعوت قرآن را که می‌فرماید در من تدبّر کنید را عمل فرمایید ببینید به چه نتیجه‌ای می‌رسید. موفق باشید
5624
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید با توجه به حدیث حضرت حجت سلام الله علیها که در زمان غیبت به روات حدیث مراجعه کنید . اگر متن دقیق عربی آن را نگاه کنید فقط نوشته روات حدیثنا . من با چند نفرصجبت میکردم متوجه آن شدم که حضرت هیچ قید نکرده که فقها , متکلمان , اصولیون , عرفا , فلاسفه و ....از همین حیث فقط باید به روایت کنندگان حدیث مراجعه کنیم .مثلا در باب عقل , به همان مقداری مجاز هستیم که در روایات دست ما را باز گذاشته اند ( بطور مثال باب عقل در کتاب اصول کافی ) که در این وادی میتوان از بزرگانی چون شیخ صدوق و مرحوم مجلسی که مورد توجه خاصه حضرت ولی عصر بودند نام برد .از طرفی دیگر با بزرگانی چون شیخ مفید رحمت الله علیه و علامه حلی و ... مواجه میشوم که مجتهد بودند و صاحب فتاوی .و این بزرگان هم با اینکه باب اجتهاد را باز کرده بودند مورد توجه خاص حضرت بودند . یا بزرگانی دیگر چون شیخ بهایی , شیخ اعظم انصاری , میرزای شیرازی و دیگر زعمای شیعه که علم و کرامات اینها برکسی پوشیده نیست .از طرفی دیگر مواجه هستم با بزرگانی چون سید علی آقا قاضی رضوان الله , علامه طباطبائی (ره), سید هاشم حداد , علامه طهرانی , علامه حسن زاده آملی , شیخ محمد جواد انصاری که جزو عرفای ما محسوب میشوند.من این عرفا را قبول دارم و میدانم که برایشان فتح باب حاصل شده است و سالک کوی الهی بوده اند , اما هرچه سیره ی آنها را بررسی میکنم خیلی کم با احادیث مماس است ومن حدیثی در این خصوص پیدانکردم که بتواند کمی خاطر مرا آرام کند . مثلا نقل قول است که یکی از این بزرگان در راه مسجد عبا به سر می کشیده که با دیدن مردم دچار قساوت قلب نشوند یا دیگر بزرگی صبح تا به شب در بیابان مشغول عبادت بوده است , خب مگر این بریدن از خلق نیست , مگر ما در روایات به کثرت مشاهده گر این نبوده ایم که اهل بیت کسانی را که از دنیا قطع میکردند ومشغول عبادت میشدند سرزنش میکردند و با اینکه کرامت این بزرگواران بر من معلوم است ولی بیشتر این اعمال با مبانی تصوف جور در میاید.حال متصوفه هم که شامل کسانی چون حلاج میشود که حضرت حجت او را لعن کرده است . آیا حالات عرفا همان سفرهای چهارگانه است؟ .که اگر حالات این بزرگواران همان اسفار اربعه است , پس باید گفت معاذبالله حکمت متعالیه وحی مطلق هست که عرفا سیر خود را به جای قرآن و عترت با فلسفه صدرایی طی میکنند.که این خود بی لطفی به ساحت مقدس قرآن و اهل و بیت است .چون حتی بعضی از علمای عصر معاصر اگر شخصیت فلسفی داشته باشند باز هم بعضی از قسمت های اسفار اربعه را قبول ندارند . چون من در اسفار مطالبی دیدم که در پرسش های بعدی ازخدمتتان میپرسم دیدم , که این مطالب از لحاظ ظاهری کاملا مخالف با شرع مقدس و اعتقادات شیعه اثنی عشری است ( این مطالب به وضوح در اسفار و کتب ابن عربی دیده میشود )که فعلا مجال درج آنها نیست و به امید باری تعالی در فرصت های آتی از حضورتان پرسیده میشود . از طرفی دیگر با عرفایی مواجه میشوم چون مرحوم بهاالدینی , مرحوم کشمیری, رجبعلی خیاط , شیخ حسنعلی نخودکی , مرحوم بهجت و... که من هرچه در زندگی و سیره این عزیزان بررسی کردم رد پایی از فلسفه و عرفان نیافتم (البته عرفان به معنی عرفان نظری , و یا حکمت متعالیه و ...) . بلکه طریق آنها بیشتر روی مباحث اخلاقیات و شرعیات بود و با همین حال احوالات اینها برکسی پوشیده نیست و این بزرگان عارفان بالله هستند . از طرف دیگر خود شما گفتید که در یک سخنرانی گفته اید که شیخ بهایی , مرحوم مفید و ... همه عارف بودند.حال عارف از نوع صدرایی بودند یا عارف بر مبنای اخلاقیات مانند آیت الله بهاالدینی و... خلاصه من در این وادی چون کلاف سردر گم شده ام . اگر میشود مرا راهنمایی کنید و اگر کتابی هست به من معرفی کنید . من از دی ماه سال پیش بین مکتب تفکیک و فلسفه گیر کرده ام و نمیدانم کدام حق است . با توجه به این اوضاع وظیفه ی من در عصر غیبت و طی کردن نهایت سیر و کمال و با توجه به حدیث مولانا حجت بن الحسن العسگری که ارجعوا الی روات حدیثنا چه راهی را باید انتخاب کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد که در فرصت مناسب مقداری بر روی حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین وقت بگذارید تا معلومتان شود آیا سخنان آن‌ها به ما کمک می‌کند تا با دقت بیشتر قرآن و روایات را بفهمیم، یا حجاب ما در فهم قرآن و روایت می‌شود؟ به عنوان نمونه امثال علامه طباطبایی و حضرت امام که در حکمت صدرایی و عرفان محی‌الدین تعمق کرده‌اند به چه نتیجه‌ای رسیده‌اند؟ موفق باشید
5607
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم از طلاب قم هستم و 3سالیست با اندیشه شما اشنا شده ام و با مطالعه کتب شما بالاخص سلوک ذیل اندیشه امام که خود شما به بنده در سوالیکه کرده بودم پیشنهاد دادید،حیاتی جدید پیدا کردم اما مدتیست متحیر گشته ام وان مساله تولید علم هست که حضرت اقا مدت 12 ساله که ازحوزه مطالبه میفرماید و ما دنبال اجرای این مهم هستیم تا دین به تمامه در بستر انقلاب اسلامی به ظهور در آیداما انچه مااز شما اموخته و یافته ایم اینست که باید ازعالم حصول به حضور رویم ودر این عالم هست که ما سیر داریم بسوی حق.اما انچه از حوزه میبینیم بجای اجرا در اوردن این امر وحتی بحث تولید علم ،این است که بدنبال نظام فکری ریاضی گونه هستند واین گونه با روایات معامله میکنند و ایا این گونه باید بدنبال احکام الهی در شئون مختلف دین در تولید علم بود؟!یا نه. لطفا راهنمایی بفرمایید تا درزمینه تولید علم چطورعمل کنیم وحتی تولید علم را در کلام اقا معنا کنید .وسوال دیگر اینکه جایگاه مقدم داشتن علم حصولی برای حضور چقدر وتا چه حد است وایا میتوان گفت اگر در جایی علم حصولی مثلا در برهان صدیقین یا هر مسئله دیگر چه فقهی چه اخلاقی و چه عرفانی نداشته باشیم در این صورت از ان حضور خاص در ان مسئله محروم یا ناقصیم ؟ودر صورت محرومیت باید چه کنیم .با تشکر از استادی که مارا یاری کرده و راه او را نشان ما داده
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با فقه به نظر بنده در زمان غیبت امام معصوم بهترین روش‌ همین روشی است که در حوزه معمول است که مجتهدین عمل می‌کنند تا تکلیف مکلَّف را از متون دینی استنباط کنند. ولی همین‌طور که متوجه‌اید در سایر علوم دینی نباید از جنبه‌ی حضوری آن علوم غفلت کرد که به نظر بنده روش معرفت نفس به‌خوبی در این امر کمک می‌کند، آری وقتی می‌خواهیم با دشمنان عقیده‌ی خود محاجّه کنیم باید به روش کلامی عمل نماییم و از استدلال کمک گرفت ولی این غیر از روش فلسفه‌ی اسلامی است که مبتنی بر بدیهیات است، نه برای آن‌که طرف مقابل را محکوم کنیم بلکه برای آن‌که انسان طالب حقیقت را اقناع نماییم و در همه‌ی این موارد می‌توان به تولید علم پرداخت هم در معرفت نفس و عرفان و هم در فقه و کلام و فلسفه. موفق باشید
5602
متن پرسش
سلام حاج آقا خوب هستین؟ من سوالی خصوصی ازتون پرسیدم که بی جواب موند البته یکبار جواب دادید که از شانس بد من با فونت عجیبی جوابتون اومد که قابل خوندن نبود و من براتون فرستادمش اما دیگه جوابی ندادید. 1- کسی که از بچگی ذاتا به جنس موافق علاقه داره باید چه خاکی تو سرش بریزه؟ توضیح بدبد لطفا 2- آیا شاهدبازی بین عرفا وآقای ملاصدرا بوده؟ توضیح بدبد لطفا تورو خدا جواب بدید. به کمکتون نیاز داریم بخداااااااااااااااااااا.......
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض کردم در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض کرده‌ام که این نوع گرایش‌ها انسان را تا هلاکت جلو می‌برد چون قوه‌ی واهمه در میان است و قوه‌ی واهمه محل ورود شیطان است. در همان کتاب راه‌ حل عبور از قوه‌ی واهمه داده شده است در بحث عشق به زیبارویان که در عرفان مطرح است در جایی است که انسان به مقام فنا می‌رسد و همه‌ی عالم را مظهر حق می‌یابد. در آن حال خودی برایش نمانده و آن نکته را که در مورد ملاصدرا گفته‌اند با کمال بی‌انصافی مطرح کرده‌اند زیرا بحث در صور برزخی است که بر قلب سالک تجلی می‌کند و موجب اتحاد آن صور با نفس سالک می‌شود. ملاصدرا عشقی را مطرح می‌کند که به‌کلی از شهوت و منفعت بر کنار باشد تا گذرگاهی به سوی معبود حقیقی گردد و لازمه‌ی چنین سیری معرفت کامل از حضور حضرت حق در عالم است. موفق باشید
5595
متن پرسش
سلام علیکم استاد 2 سوال داشتم اگر لطف بفرمایید پاسخ دهید: پدرم سرمایه ای کلان دارد برادر بزرگ ترم دانشگاه را کنار گذاشت و من باب احساس تکلیف به حوزه رفت امید پدر به بنده است من قصد دارم بعد از تحصیل دانشگاه بازگردم و سرمایه ی پدر را در اختیار بگیرم و با استفاده از طلاب و افراد متقی خوش فکر موسسه ای فرهنگی به حول قوه ی الهی تاسیس بشود در این میان چند سوال دغدغه ذهنی حقیر شده است: 1-از آن جایی که شهر ما شهر کوچکی است و امکان تحصیل علوم اسلامی نیست وشاید این علوم در این راه مشکاتی باشد بنده راهی به نظرم می رسد که سریع تر تحصیل را به پایان رسانده و به شهر خود برگردم و از طریق کتبی مثل آیت الله مصباح و سخنرانی های حضرتعالی و ... کسب علم کنم و بستری برای کار فرهنگی آماده شود آیا این گونه می شود؟ یا نیاز حتمی به استاد است پس راهی دیگر که به نظر می رسد علوم دانشگاهی را ادامه بدهم ودر کنار آن از اساتید حوزوی استفاده کرده سپس بازگردم. 2-در سیره علما مشاهده شده نیاز به استاد غیر قابل انکار است با این برنامه ای که حقیر در ذهن دارم و شهر کوچک ما که عالم ندارد چه باید کرد. در این سوالات چند نکته مد نظر حقیر بوده 1-سلوک الی ا... 2-روحیه ی انقلابی3- رضایت والدین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه کلیّت راه را با سه نکته‌ی آخر که گفته‌اید می‌شناسید. آنچه مهم است در کنار زندگی، ورود به معارف الهی است، حال چه با تمام‌کردن دروس دانشگاهی وچه با نیمه‌کاره رهاکردن و به کمک پدر آمدن. دلواپس استاد نباشید. «تو پای به راه نه و هیچ مپرس.... خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
5598
متن پرسش
بسم الله/ با سلام و تقدیم احترام با توجه به اینکه تمدّن چیزی جز عینیت تفصیلی نسبت انسان با مبداء وجود نیست : 1) اگر "شهود اولیه ی وجود" را بنیان طراحی یک دستگاه فلسفی معطوف به تمدّن در نظر آوریم، این "ادراک نخستین از وجود"، چگونه شکل می گیرد و چگونه دگرگون می شود؟ و جایگاه فاهمه ی انسان و میزان توانش در ادراک آن کجاست؟ 2) آیا اساسی ترین پرسش مغفول مانده در فلسفه ی غرب ، "پرسش از هستی" است؟ 3) امکان "همزبانی "ملاصدرا و شیخ اشراق و فیلسوفان پدیدارشناس غربی مثل هایدگر و هوسرل را چقدر می دانید؟ و آیا گشودگی راه آینده همین همسخنی نیست؟ 4) آیا آن "خدایی که می تواند ما را نجات دهد" همان "خدای انقلاب اسلامی ایران" است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه از نوع سؤال‌تان برمی‌آید که اندیشه‌ی ارزشمندی در صحنه دارید. 1- حقیقتاً وقتی متوجه باشیم تمدن چیزی جز عینیت تفصیلی نسبت انسان با «وجود» نیست و متوجه باشیم «وجود» حقیقتی است که در عین در ظهور و خفابودن، همواره نور خود را در مظاهر مختلف می‌نمایاند و با ظهور خود دست و دل یک ملت را با ظهور خود به سوی تعالی سوق می‌دهد و با خفای خود انسان‌ها را به خودشان وامی‌گذارد تا تمدنی بسازند که حجاب حقیقت باشد؛ پس نباید پرسید «ادراک نخستین از وجود چگونه شکل می‌گیرد» . چون این وجود است که اگر تاریخی را آماده دید ظهور می‌کند، ما فقط می‌توانیم ناظر ظهور نور وجود باشیم و تقدیری که شروع شده است را درست بشناسیم، چیزی که شما در انقلاب اسلامی شاهد آن هستید و حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با جمله‌ی «خدای مقلب‌القلوب، قلب این ملت را در جهت تحقق این انقلاب هدایت کرد» خبر آن تقدیر تاریخی را به ما رساند. هنر انسان‌ها آن است که کاری بکنند از این تقدیر تاریخی بیرون نیفتند، به نظرم فاهمه به این کار می‌آید تا به جای ساختن تاریخ، تاریخ خود را بشناسد وگرنه بی‌تاریخ می‌شود. 2- حقیقتاً همین طور است که اساسی‌ترین پرسش، پرسش از هستی است که هایدگر در یک شهود اجمالی متوجه آن شد و به تعبیر جناب فردید؛ آقای خمینی به تفصیل آن پرداخت و آن را از دست فلسفه نجات داد و تلاش بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای تبیین چنین مطلبی است که بفهمیم چرا شهود هایدگر، شهود عبور از غرب است و چرا حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به نور نبوت نبی‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صورت کاربردی‌دادن به آن شهود است که بر قلب حضرت امام اشراق شد 3- بنده بین نگاه صدرایی و هایدگر که یکی صورت تکامل‌یافته‌ی اشراق سهرودی و دیگر صورت زنده‌تر فهم هوسرل است جدایی نمی‌بینم به شرطی که به هر دو با نگاه وجودی نظر کنیم 4- چقدر احساس همزبانی می‌کنم با این جمله‌ی شما که متوجه شده‌اید «تنها خدایی می‌تواند ما را نجات دهد که در انقلاب اسلامی ظهور کرد» من نمی‌دانم شما چه کسی هستی، ولی از کلماتت معلوم است، خیلی خوش‌ترکیبی. موفق باشید
5573
متن پرسش
با سلام خدمت استاد در رابطه با فردوسی و شاهنامه چیز هایی شنیده ام که بحث عرفانیست لکن مهجور واقع شده است مثلا رستم نماد انسان کامل و اسفندیار نماد توهم و.... در باره چه می فرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همین‌طورها است ولی همین‌طور که می‌گویید از این دیدگاه روی شاهنامه کم کار شده هرچند شواهدی در تأیید این امر هست، حتی اسم‌ها در شاهنامه روی حساب انتخاب شده. موفق باشید
5565
متن پرسش
سلام علیکم استاد. استاد رمضانی (از شاگردان علامه حسن زاده) سیری برای مطالعه فلسفه اسلامی ارائه کردند که به ترتیب مکاتب موجود در این زمینه بود، بعد از مطالعه منطق از مشاء و اشراق تا حکمت متعالیه و بعد عرفان اگر در این سیر شروع به کار کردیم، جایگاه کتاب های آیت الله جوادی املی و علامه حسن زاده در این سیر کجاست؟ بنده کتاب شرح مراتب طهارت از علامه را برای مطالعه گرفته ام اما بعضی مطالب آن اصلا برای من قابل قبول و گاهی قابل فهم نیست. بنده بک طلبه سطح 2 هستم چه باید کرد؟ آیا کتابهای این بزرگواران را در لابه لای این سیر مطالعه کنیم یا بگذاریم در آخر؟ که البته این آخر چندین سال طول می کشد چون اتمام این سیر کار سختی ست
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم نباید در هرحال از کتاب‌های حضرت امام و علامه طباطبایی و آیت‌اللّه جوادی غافل بود، همان‌طور که نباید از کتاب‌های آیت‌اللّه حسن‌زاده غافل بود. موفق باشید
5548
متن پرسش
ایت الله انصاری همدانی تو حید را مستقیم از خدا گرفته یعنی چی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سالک در سیر توحیدی خود به جایی می‌رسد که تحت ولایت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» از همه‌ی حجاب‌ها حتی حجاب‌های نوری عبور می‌کند، حتی حجاب عقل را پشت سر می‌گذارد و وارد وادی قلب می‌شود و با چشم قلب نظر به انوار اسماء الهی می‌کند در این حال یعنی در مقام حق‌الیقین با تمام وجود حق را احساس می‌کند که بحث آن را باید در سفرهای چهار گانه عرفانی دنبال بفرمایید. موفق باشید
5552
متن پرسش
سلام پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا چطور سایتی است؟تحقیقات آنان چطوری است؟با مبانی فکری امام و علامه طباطبایی در تضاد نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سایت ارزشمندی است 2- مبانی فکری حضرت امام و علامه از جهت فلسفی یکی است. موفق باشید
5544
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز بنده دانشچوی فلسفه اسلامی هستم با توجه به اینکه در دانشگاهها اساتیدی به قوت اساتید حوزه نیستند و ما هم دسترسی به اساتید بزرگ حوزوی نداریم به نظرتان با کار کردن مطالب با فایل صوتی تدریس این اساتید می شود مثل کسی که در این کلاس ها شرکت می کند بهره برد به نحوی که مثلا آدم پیش خودش بگوید مثلا من اسفار را نزد علامه جوادی آملی خواندم(البته که نه برای خودبینی)؟ اگر کسی نباشد که با او مطالب را مباحثه کنیم ولی خوب بخوانیم چی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم بسیاری از مباحث را از طریق نوار صوتی اساتید کار کرده‌ام و فکر می‌کنم بی‌نتیجه نبوده است. موفق باشید
5547
متن پرسش
سلام استاد.آیا جریان مکتب تفکیک حجاب انقلاب اسلامی نیست؟شاخصه های کوتاهی از این جریان راه برایمان بگویید و خلاصه نمایید.متشکرم از جنابعالی.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مسلماً مکتب تفکیک با روح بنیانگذار انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و بنده علاوه بر آن‌که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دلایل خود را آورده‌ام که چرا این مکتب نمی تواند در تمدن سازی ما را یاری کند. جناب آقای عبدالحمید واسطی در مناظره‌ای چند جلسه‌ای که با آقای مهدی نصیری داشتند دلایل ضعف مکتب تفکیک را به‌خوبی و مستند بیان کرده‌اند که سی‌دی‌های آن را موسسه راهبردی علوم و معارف اسلامی دارند می‌توانید تهیه فرمایید. در ضمن سایت‌های خوبی در نقد مکتب تفکیک هست می‌توانید دنبال بفرمایید. سری هم به قسمت مکتب تفکیک در همین سایت بزنید بد نیست بخصوس به سوال های 5371و2178و3228و3042و3014و2299و2178. موفق باشید
5486
متن پرسش
سلام شنیدم که هر کس گناهی انجام دهد 20 سال از سلوک معنوی عقب می افتد (انگار علامه طباطبایی فرمودند) ایا این گفته درست است. یعنی من به خاطر گناهانی که انجام می دم اینقدر عقب افتادم.؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هر گناهی انسان را از توجه روحانی‌اش به عالم ملکوت محروم می‌کند ولی هرکس در جای خودش. معلوم است علامه طباطبایی«رحمت‌اللّه‌علیه» که سال‌ها از گناه فاصله گرفته‌اند با ارتکاب به گناه به همان اندازه به عقب برمی‌گردند. موفق باشید
5452
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید در پاسخ به سوال شماره 5166 فرموده اید که " بنده سخت معتقدم اگر طلبه‌ی فلسفه‌خوان از فقه بهره‌ی کافی نداشته باشد بیش از آن‌که مفید باشد مضر خواهد بود". سوال داشتم که اولا، آیا این مضر شدن مخصوص طلبه است یا برای غیر طلبه هم هست و ثانیا، دلیل این مضر بودن و ضررهای مترتب بر آن را توضیح بفرمایید و ثالثا، مقدار فقه خواندن چقدر باید باشد تا این ضرر پیش نیاید؟ در حد لمعه یا مکاسب یا خارج فقه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد طلبه که نقش تبیین دین را به عهده دارد بحث فقه و فقه‌دانی از دو زاویه مهم است یکی از آن جهت که باید جایگاه حرکات و گفتار خود را در فقه بداند و دیگر آن‌که سخنانی که می‌گوید و راهنمایی‌هایی که در امور دین مثل عقاید و اخلاق دارد مرز فقهی آن‌ها را نیز مشخص کند و همواره در فضای فقهی عمل کند. ولی برای غیر طلبه موضوع تا این اندازه حساس نیست در عین آن‌که هیچ‌کس نباید در مسیر فلسفه و عرفان از تقیّد به فقه و احکام الهی کوچک‌ترین فاصله‌ای داشته باشد. در مورد طلبه‌ای که نقش تبیین دین را به عهده می‌گیرد خارج فقه نیاز است در آن حدّی که فضای استنباط فقها را بشناسد. موفق باشید
5424
متن پرسش
سلام وخداقوت هفته ی پیش همین سوال فرستاده شد 1.نظرحضرت عالی برای شروع فلسفه چیست آیا اول باید ازمنطق شروع کرد واینکه برای شروع کتاب آموزشی ساده هست ونظرتان درمورد آموزش فلسفه آقای مصباح چیست؟ 2.علت اینکه درحوزه اینقدردیر شروع میکنند خواندن فلسفه را عیب نیست واینکه درکنارلمعه هم میشود فلسفه راخواند؟ 3.دروس لمعه خواندن حضرت آقا گفتند نیازی نیست کل آن خوانده شود یعنی چه ونحوه ی نگاه ما به خواندن لمعه باتوجه به زمان زیادی که میگیرد باید چطورباشد؟ 4.برای آشنایی با مبادی فکری حضرت عالی برای معرفی به دوستان کدام کتابهایتان را توصیه میکنید؟(سلوک ذیل امام (ره)،تمدن زایی شیعه و..). تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً جواب در شماره سوال 5348 جواب دادم
5425
متن پرسش
سلام علیکم استاد 1. در مورد رهایی از کثرات و رسیدن به وحدت و آرامش تنهایی و درونی، چه راهکار عملی دارید؟ من خیلی از این مساله رنج می برم که حتا نمی تونم یک ساعت با آرامش خاطر درس بخونم تو تنهایی، انگار همه ش ی حس فرار دارم، بی قرارم از کتابای شما در این مورد زیاد خوندم و خودم می دونم مشکلم چیه، از شما راهکار عملی می خوام 2. آبا بر زیبایی و آراستگی زن و نمایش آن برای شوهر، (با توجه به تاکید دین بر این مساله) اثرات مثبتی از نظر سلوکی مترتب هست یا خیر؟ (مثلا اینکه خداوند حب جمال را در آن ها قرار داده، آیا نمی خواسته بذین شکل جمال خود را حلوه گر کند) آیا این مساله باغت توجه آن ها به ذخارف دنیوی نمی شود و مانع آن ها برای سلوک نخواهد شد؟ آیا توجه شوهر به جمال ظاهری زن، نشان از سطحی بینی مرد و پایین آوردن شان زن نیست؟ 3. اینکه زن -عموما و با توجه به انچه دیده ام- به دنبال جلب رضایت همسر است. مثلا از آشپزی و خانه داری و آراستگی خود تا اطاعت از شوهر به دنبال رضایت اوست، مانع رشد او و عدم توجه تام به رضایت خداوند نخواهد شد؟ چرا خداوند زن را -عموما و براساس آنچه دیده ام- اینگونه آفریده است؟ چه طور می شود ازدواج کرد اما توجه تام را به خداوند داد در عین حال همسر شایسته ای هم بود؟ آیا می شود از این ها (وظایف زن، خانه داری و...) -به طور تام و واقعا- رضایت خدا را طلب کرد؟ التماس دعا باتشکر پیشاپیش از راهنمایی تان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- راه‌کار عملی برای رهایی از کثرات توجه کامل به خداوند است و این‌که بدانید تمام امور در مدیریت او است پس جایی برای دیگری نمی‌ماند که ذهن شما را به خود مشغول کند 2- آرایش زن برای شوهر اگر با این رویکرد انجام گیرد که نعمت‌های الهی را می‌نمایاند تا از یک طرف نشان دهد آمادگی در پرورندان فرزند را دارد و از طرف دیگر مأمور ایجاد آرامش در خانه است تا شیاطین به بهانه‌ی ارضای شهوت، زن و مرد را از مسیر بندگی خدا بیرون نیندازد. اگر زنان متوجه چنین رسالتی نسبت به خود و همسرشان بشوند نه‌تنها با نمایش زیبایی‌های خود برای همسرشان ازسلوکش باز نمی‌مانند بلکه به تعبیر امام صادق«علیه‌السلام» با مدیریت لذّات جنسی، مسیر صحیح شوق عبادت الهی را در خودش و همسرش ایجاد می‌کند 3- یک زن مؤمن در مسیر رعایت بندگی ازدواج می‌کند و در همان مسیر رسالت ایجاد آرامش در خانه را به عهده می‌گیرد. در کتاب «زن؛ این‌گونه باید باشد» عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
5427
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار جناب آقای طاهرزاده این سؤال را از جهت عرضه عقاید بنده جواب بدهید. 1- با توجه به اینکه در معارف توحیدی ما می گوییم که با ذات خدا نمی توانیم ارتباطی برقرار بکنیم و همانگونه که در بعضی از احادیث نقل شده است؛ معرفت حقیقی نمی توانیم به خدا پیدا بکنیم و تنها ارتباط ما می تواند با اسماء و صفات الهی باشد. 2- از طرفی ولی خدا و انسان کامل تجلی اسماء و صفات الهی می باشد. این تفکر برای بنده به وجود آمد که تنها طریق ارتباط ما با خدا از سوی جانب ولی خدا می باشد. برای اینکه مصادیقش را ذکر بکنم: مثلا شب های قدر را شب ارتباط با ولی خدا در نظر گرفتم و حتی در یکی از سه شب با توجه به اینکه تجلی اعظم اسماء و صفات الهی، ولی اعظم الهی حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند؛ دعای جوشن کبیر را خواندم (اسماء و صفات الهی را با توجه به ولی خدا می خواندم.) اما بعد از مدتی این سؤالات برایم به وجود آمد که: 1- آیا این نوع نگاه شائبه غلو ندارد؟! 2- ارتباط با خدا واقعا یعنی چه؟! یعنی چه که ممکنی می تواند با حقیقت و واجب الوجودی ارتباط برقرار بکند و با او مناجات بکند؟ 3- جایگاه امام و ولی خدا در تربیت اخلاقی ما و حرکت به سمت خدا چیست؟ مدتی به ذهنم می رسید که جایگاه امام در بعضی از کتب اخلاقی خالی می باشد. مثلا اخلاق را صرفا تنظیم قوای سه گانه و ... تعریف کرده بودند. آیا حقیقتی به اسم امام تنها در جایی که فردی به مشکلی می خورد باید وارد بشود؟!!! 4- مرز غلو چیست؟ (لا تتجاوزوا بنا العبودیة ، ثم قولوا فینا ما شئتم ولن تبلغوا، وإیاکم والغلو کغلو النصارى فإنی بریء من الغالین) 5- معنای واقعی و جدی شفاعت و توسل چیست؟ (منظورم بحث های ناظر به اثبات این دو امر برای برادران اهل سنت نیست بلکه به نظرم این دو مسأله را باید خیلی جدی بگیریم!!! مثلا این فقره (یا ولیَّ اللهِ انَّ بینی و بینَ اللهِ ذنوباً لا یأتی علیها الاّ رضاکُمْ) را خیلی عادی گرفته ایم.) ببخشید اگه سؤالاتم یه مقدار پراکنده است!!! یا مهدی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- قسمت اول را در سؤال های قبلی جواب داده‌ام 2- ممکن‌الوجود در ذات خود لا اقتضاء است بدین معنا که نه واجب است، و نه ممکن، حال اگر به‌وجود آمده در بقاء خود عین ربط به علت خود می‌باش و انسان در این رابطه با مناجات با پروردگار خود بُعد انسانی خود را پایدار نگه می‌دارد همان‌طور که بعد مادی او بر طور تکوینی با اتصال به حضرت حق باقی است. 3 و 4- با مطالعه‌ی کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل البیت» إن‌شاءاللّه این قسمت از سؤالتان جواب داده می‌شود. موفق باشید
5430
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. در ادامه بحث سوال شماره 5274 چند سوال دیگر داشتم: 1- در رابطه با برهان صدیقین میفرمایید که برهانی است که برای پی بردن به وجود خداوند نیاز به هیچ مقدمه ای ندارد و از خود خداوند به او می رسیم. در صورتی که اولا در متن برهان سوفسطایی نبودن و قاعده کل ما بالعرض به عنوان مقدمه اخذ شده اند، و ثانیا در برهان ما از موجودات( به عنوان وجود محدود) به خداوند جل و علا( به عنوان عین وجود) می رسیم 2- در رابطه با استفاده از قاعده کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات در برهان صدیقین، باید گفت که بالعرض بودن وجود برای موجودات به معنای ممکن الوجود بودن موجودات است نه محدود بودن وجود آنها، و بالذات بودن وجود برای خداوند هم به معنای واجب الوجود بودن آن است نه عین وجود بودن- و بعید هم هست که جناب فارابی که در فضای اصالت وجود نبوده است چنین معانی برای بالعرض و بالذات اراده کرده باشد- 3- در مورد تفاوت برهان صدیقین با امکان و وجوب فرموده اید که در برهان صدیقین از ابطال دور و تسلسل استفاده نمی شود. اما این سوال مطرح است که تصور قاعده کل ما بالعرض برای وجود و تصدیق آن آسانتر از تصور و تصدیق ابطال دور و تسلسل نیست.( با توجه به اینکه برخی اساتید فلسفه بطلان دور و تسلسل را قریب به بداهت دانسته اند) 4- در رابطه با معلول صور ذهنی فرموده اید که همان علمی است که ما نسبت به آن‌ صور پیدا می‌کنیم. ولی علم ما به صورت های ذهنی همان وجود آنهاست و شاید حتی مقدم بر وجود آنها باشد. در ثانی علم هم وجودی مجرد است و آن هم باز باید معلولی داشته باشد. پس معلولش چیست؟ 5- در رابطه با سوال 6 که فرموده اید اگر متوجه باشیم وجود در ذات خود عین شدت و ضعف است تصدیق می‌کنیم که حتماً هرجا پای وجود در میان است پای تجلی در میان است، امکان دارد کمی مبسوط تر توضیح بدهید.6- آیا معنای نزول ملائکه این است که ملائکه به صورت مادی در می آیند و یک موجود مادی می شوند؟ 7- آیا موجودی که وجودش ضعیف تر است می تواند به موجودی که وجودش شدیدتر است علم پیدا کند و آن را درک کند؟ مثلا ما می توانیم ملائکه را ادراک کنیم؟ 8- صفات ذاتیه خداوند چه هستند؟ آیا مفاهیمی مثل علم و قدرت و حیات و ... که به عنوان صفت بر شمرده می شوند حقایق متباین با هم هستند- نه در ذات خداوند بلکه در همین دنیا- یا تعاریفی هستند که ذهن ما آنها را ساخته است؟ بنده در حد خودم هر چه دیدم تعریف درست و حسابی برای این صفات که فصل بین آنها را مشخص کند ندیدم و بعضا در تعاریفشان به هم رجوع می کنند. می توان گفت که علم و قدرت و حیات و عزت و... همه یک چیز هستند منتها در شرایط متفاوت درک های متفاوتی از آن پیدا می کنیم و اسم آن را یک صفت می گذاریم؟ 9- منظور از تجلی خداوند به یک اسم بر بندگان چیست؟ مثلا وقتی یک گل را می بینیم می توانیم بگوییم که خداوند با اسم جمیل بر ما تجلی کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2 و 3 - قاعده‌ی « کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات » یک امر بدیهی است و کافی است درست تصور کنیم، در آن صورت حتماً تصدیق می‌کنیم. همین‌طور اگر فهمیدیم یک صفت در چیزی بالعرض است به خودی خود منتقل می‌شویم به ذاتی که در این‌جا عروض کرده. همین‌طور که سوفسطایی‌نبودن یک امر بدیهی است برای هرکس، حتی برای سوفسطائیان، به همین جهت یک فرد سوفسطایی به شما می‌گوید من هیچ چیزی را قبول ندارم که معتقد است شما هستید که با شما سخن می‌گوید پس اظهار ادعایش به خودی خود ادعایش را نفی می‌کند. ما در برهان صدیقین نظر به واقعیت داریم ولی نه از آن جهت که ممکن‌الوجود است بلکه از آن جهت که هست و بدین لحاظ نظر به هست مطلق می‌کنیم که عالم را پر کرده 4- صورت ذهنی ما از هر موجودی همان علم ما است و غفلت نفرمایید که ما خزینه و یا محلی به نام ذهن نداریم که صورت‌های ذهنی در آن جای بگیرند بلکه همان صورت‌های ذهنی، ذهن ما را تشکیل می‌دهند و همان‌ها علم نفس ناطقه هستند در موطن خیال، به همین جهت علت علم ما هستند که نفس با ارتباط با محسوسات آن صورت‌ها را در خود ابداع می‌کند. کتاب‌های شرح مبسوط منظومه‌ی سبزواری از آقای مطهری در این مورد کمک می‌کند 5- به شرح کتاب «از برهان تا عرفان» رجوع فرمایید 6- نزول ملائکه در قلب به صورت مجرداند و اگر در عالم ماده ظاهر شوند تا حدّ مادی نزول می‌کنند مثل ملائکه‌ای که در قوم لوط ظاهر شدند و همه‌ی آن‌ها را می‌دیدند 7- به جزوه‌ی معارف 1 قسمت صفات خدا رجوع فرمایید 8- صفات ذاتی خداوند از نظر مفهوم متفاوت‌اند ولی در مصداق یکی هستند به این معنا که خداوند در عین آن‌که عین علم است، عین حیات است. پس برداشت شما درست است 9- بلی، به کتاب «اسماء حسنا؛ دریچه‌های نظر به حق» رجوع فرمایید. موفق باشید
5432
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار جناب استاد طاهر زاده(حفظه الله):حضرت استاد نظر شما در مورد آثار استاد سید حیدر آملی چیست؟ به نظر شما کدام یک از آثار ایشان را مطالعه کنیم؟ با تشکر از توصیه های ارزشمندتان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی آثار ایشان مفید است ولی باید بعد از مطالعه‌ی فصوص‌الحکم محی‌الدین خواند و یا باید با استاد مطالعه کرد. موفق باشید
نمایش چاپی