بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19033
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. در قضیه موسی و تجلی خدا به کوه، یعنی آن نحوه تجلی فراتر از توان موسی بود یا یک تجلی خاص وجود دارد که هیچکس توان مشاهده‌ش رو نداره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آن تجلی موجب شد تا کوهِ أنانیتِ حضرت موسی«علیه‌السلام» مندک گردد. موفق باشید

18998
متن پرسش
باسمه تعالی: با توجه به سفری که به سوی جبهه‌های جنوب در کاروان راهیان نور داشتید، چه پیامی برای ما دارید و ما چگونه به این موضوع باید بنگریم که تنها در حدّ یک سیاحت و یا بازخوانیِ خاطره‌های خوب گذشته محدود نگردیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در این سرزمین، حضور در گذشته‌ی ما نیست بلکه تابلوی سعادت ما در آینده است و معنابخشی به زندگی از طریق آن‌هایی که ماورای همه‌چیز که آن‌ها را مجبور می‌کرد بهترین اراده و بهترین انتخاب را کردند. در هویزه و طلائیه و فکّه و شلمچه، انسان خود را در جمع عقلای این تاریخ احساس می‌کند. مگر نه آن‌که عقلْ تاریخی است و هرکس که متوجه‌ی رخدادِ زمانه‌ی خود نشود، در بی‌عقلی و تفکر انتزاعی به‌سر می‌برد؟ در هویزه و فکّه و طلائیه و کانال کمیل و شلمچه، با کسانی هم‌تاریخ می‌شوید که بر سر آزادی و ایمان معامله نکردند و اعتماد به نفسِ تاریخی را که دشمنان ما از ما ربوده بودند، به ما برگرداندند. 

 در جمع این سجاده‌نشینانِ خط‌شکن همه‌ی افق‌های نور در مقابلت گشوده می‌شود و آن ها عقل پنهان ما را که حضرت روح‌اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» متذکر ما بود، به ما برگرداندند تا معلوم شود ما از آنِ همه‌ی جبهه‌های حق هستیم و حال که شهید نشده‌ایم با این بغض‌ها خود را از همه‌ی منیّت‌ها باید آزاد کنیم. چه معجزه‌ای می‌کند اشک برای این شهیدان! و چه عزم بزرگی را در ملاقات هویزه و نهر خیّن می‌توان در خود ایجاد کرد! اینان به هنگام گریستن، صادقانه گریستند و غمِ غربت خود را در این دنیا به‌خوبی احساس کردند و هنگام جنگ آگاهانه جنگیدند، و همین امر است که توانستند از پل صراط دنیا به‌خوبی بگذرند.

گمان نکن که اگر این روح‌های بزرگ را پاس می‌داریم و برای اُنس با آن‌ها له‌له می‌زنیم، آنان را در حدّ عصمت بالا برده‌ایم؛ ولی بدان اینان در جهت‌گیریِ کلّی در تاریخ خود آن‌چنان عمل کردند که مطابق وعده‌ی الهی، حضرت الهی از ضعف‌های جزئی و کوچک آن‌ها به‌راحتی چشم‌پوشی نمود. مگر نخواندی سخن حضرت حق را که فرمود: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً (31)/نساء) اگر از گناهان بزرگی که ما شما را از آن‌ها نهی کرده‌ایم، اجتناب کنید، نه‌تنها از از گناهان کوچک و لغزش‌های جزئی شما چشم می‌پوشیم، بلکه در جایگاهی بس بزرگ و کریمانه داخل‌تان می‌کنیم. معنای «کبائر» یا گناهان بزرگ، غفلت از جهت‌گیریِ اصلی ما است در هر تاریخی به همان معنایی که به ما فرموده‌اند شخصیت کلّیِ امامان خود را در نظر بگیرید تا لغزش‌های جزئی شما، به شما آزار نرساند. در این رابطه رسول‌خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه‏اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى‏رساند و دشمنى على سيئه‏اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد.  زیرا با محبت علی«علیه‌السلام» جهت‌گیری انسان تصحیح می‌شود و قلب، با نظر به عصمت امام جایگاه گناه را که مهمان ناخوانده‌ای است درک می‌کند. همه‌ی تأکید بنده برای آن است که ضعف‌های جزئی این رزمندگان بزرگ، برای تو حجابی نشود تا روح و روان آسمانیِ اینان را نبینی و از وَحیِ الهی که بر قلب آن‌ها شد غافل گردی. مثل همان وَحی‌ای که خداوند در وصف آن برای حواریون حضرت عیسی«علیه‌السلام» فرمود: «وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي‏ وَ بِرَسُولي‏ قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ (111)/ مائده) آن‌گاه که به حواریون وحی کردیم که به من و به رسول من ایمان بیاورید و آن‌ها گفتند خداوندا ما ایمان آوردیم و شاهد باش که ما از تسلیم‌شدگان در مقابل فرمان تو هستیم.[2]  که البته معلوم است این، غیر از وحیِ تشریعی است که بر پیامبران خود نازل فرمود.

حرکات و سکنات رزمندگان ما یعنی آن شهیدان شجاع، صورتِ وحی‌ای است که بر قلب آن‌ها شد و ما در فکّه و هویزه و شلمچه ناظر جمال آن الهامات غیبی هستیم تا حقیقت را به قدرِ واقعیتی گذرا حقیر و بی‌مقدار نگردانیم و متوجه باشیم در صحنه‌هایی حاضر شده‌ایم که مردانِ مردِ آن صحنه‌ها در مقابل دشمنانشان که از مرگ فراری بودند، شهادت را در متن زندگی می‌شناختند و این راز پیروزی ما در این تاریخ است. وای اگر یک لحظه فراموشش کنیم! اینان بستری را فراهم کردند که اگر کسی خواست در آزادی زیست کند و با ایمان رشد نماید، بتواند که چنین کند.

 قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ»(120) / توبه)  هرگز خداوند اجر و پاداش و نتایج کار محسنین را ضایع نمی‌گرداند و مسلّم اجر شهیدان ما یعنی اینان که بناست تاریخ توحیدی را ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه‌تعالی» بسازند، ضایع نخواهد شد و حتماً آن‌چه در پیشِ روی ما است، تاریخی است که با پشت‌کردن به فرهنگ سکولاریته، خدا را به زندگی‌ها برمی‌گرداند. و اگر با عقلِ روشنفکری غرب‌زده بخواهیم رخداد انقلاب اسلامی و حرکت تاریخی این شهیدان را بنگریم، هیچ‌چیزی از آن نخواهیم فهمید و به مقاطع بزرگی که فخر تاریخیِ بشریت بودند، هیچ نگاهی نخواهیم انداخت و ناجوانمردانه و با نگاه «اکنون‌زدگی» انقلاب اسلامی و حرکات شهداء را بسطِ مدرنیته می‌دانیم زیرا که به تصور چنین افرادی، انقلاب یک واژه‌ی مدرن است و جز ادامه‌ی مدرنیته نخواهد بود. آری! اگر خانه‌ی ارتجاع تنگ و تاریک است که هست، آه که قلعه‌ی روشنفکری چه اندازه ظلمانی و سیاه است! گفت: «از همه محروم‌تر خفاش بود / که عدوی آفتاب فاش بود». موفق باشید   

 

 

 


[1] - نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.

[2] - از نمونه‌هایی که شهیدان انقلاب در معرض نحوه‌ای از وحی تکوینی بوده‌اند به عرض می‌رسانم که: در کتاب «شهید بعد از ظهر» به روایت آقای حمید داودآبادی صفحه‌ی 23 نوشته شده است که او وقتی به جهت زخمی‌شدن در فروردین 1365 از بیمارستان به خانه برمی‌گشت، متوجه‌ی شهادت حمیدرضا سعیدی از بچه‌های نااهل محله می‌شود که پدرش از پاسبانان شهربانی قبل از انقلاب بوده و هیچ آثاری از صفای ایمانی از خود نشان نمی‌داد؛ متعجب شد که چگونه می‌توان حمیدرضا سعیدی را که به جهت خدمت سربازی به جبهه رفته است، شهید نامید. در همین حال مادر حمیدرضا، آقای داودآبادی را سرکوچه می‌بیند و چند تکه کاغذ به دست او می‌دهد و می‌گوید بچه‌های بسیج آمده‌اند که وصیت‌نامه‌ی حمیدم را بگیرند، ما چیزی به نام وصیت‌نامه از او نداریم. این برگه‌ها آخرین نامه‌های اوست، بگو اگر به دردتان می‌خورد از آن استفاده کنید. راوی کتاب می‌گوید با سابقه‌ای که از حمیدرضا داشتم خواستم نامه‌ها را پاره کنم. نامه‌ی اول را بازکردم دیدم حمیدرضا با خط خرچنگ‌قورباغه‌ایش نوشته:

بسم رب الشهدا و الصدیقین: «مامان بابا سلام:

مامان بابا به خدا بسه دیگه، من توبه کردم و از همه‌چی دست کشیدم. به خودش قسم درِ توبه همیشه بازه. شما رو به خدا بیایید دست از کارای گذشته بردارید.

من توبه کردم و قسم خوردم که دیگه از اون کارا نکنم.

نمی‌دونین این‌جا چه خبره. من همه کارای گذشتم رو گذاشتم کنار.

مامان بابا شما هم توبه کنید به خدا خیلی خوبه.»

آقای داودآبادی می‌فرماید به تاریخ نامه که نگاه کردم مربوط به دو روز قبل از شهادت او بود. همه با دیدن نامه اشک‌مان درآمد و فهمیدیم که حقیقتاً خداوند شهیدان را گل‌چین می‌کند.

 

18986
متن پرسش
خدمت استاد بزرگوار حاج آقا طاهرزاده با سلام و تحیت: تقریبا مدت ده سال یک گروه فرهنگی ادبی در منطقه ی ما شکل گرفته که عمده فعالیت آنها برجسته سازی فرهنگ های بومی منطقه و در واقع احیاء سنت های پیشا انقلابی از جمله موسیقی های محلی، عاشقی، ترویج آلات موسیقی و همچنین غبار روبی از چهره های روشنفکران غرب زده منجمله مترجم آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده که میرزا محمد جعفر قراجه داغی نام دارد، هستند و ایشان را بعنوان پدر نمایشنامه نویسی در ایران، مطرح و سالن ها و خیابان هایی را هم به نام میرزا محمد جعفر قراجه داغی نامگذاری کرده اند. این جریان ادعا می کند افکار میرزا فتحعلی آخوندزاده ارتباطی به میرزا جعفر قراجه داغی ندارد و تاکید می کنند کسی ترجمه کتاب «زندگی من» هیتلر بکند که نازی نیست و از این قبیل توجیهات. تنها نسبتی که افکار آخوندزاده و مترجم آثار ایشان میرزا جعفر قراجه داغی با ارزش های دینی و اسلامی دارد، ضدیت با دین در قالب نمایشنامه و رمان می باشد. این جریان به حدی مورد استقبال برخی ملی گراها واقع شده که در پروژه تبریز 2018 (شهر اولین ها) نام میرزا فتحعلی آخوندزاده بعنوان اولین نمایشنامه نویس ایرانی و میرزا جعفر بعنوان اولین پدر تئاتر ایران یاد شده است. اما آنچه که مسلم است همه این برجسته سازی ها فارغ از یک نگاه ارزشی شکل می گیرد. آیا واقعا لازم است که برای بزرگداشت منطقه و یا استان، متوسل به چهره هایی شویم که تنها امتیاز آنها فن نمایشنامه نویسی و یا فن ترجمه با رویکرد دین ستیزی می باشد. البته یادداشت ها و مقالات زیادی در جهت روشنگری افکار عمومی در نشریات و سایت های منطقه نوشته و انتشار یافته است. اما طرف های مقابل هیچگونه توجهی به آنها نداشته و راه خود را همچنان با صلابت طی می کنند! نظر حضرتعالی برای مواجهه با چنین جریان انحرافی که در استان آذربایجان شرقی شکل گرفته، چیست؟ لطفا ما را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم جریان روشنفکری به همان شکل که امثال آخوندزاده دامن می‌زند، بسطِ فرهنگ بیگانه است و ادامه‌ی 200 سال وابستگی و سرگردانی ملت ما. تاریخ ما تاریخ دیگری است و برای بالیدن این ملت، باید به تاریخی  نظر داشت که علماء و فلاسفه و متفکران اصیل ما در آن نقش داشته‌اند. این چه افتخاری است که به کسانی رجوع کنیم که سراسر شیفته‌ی بیگانگان و غافل از فرهنگ اصیل اسلامی‌ایرانی بوده‌اند. کسانی‌که روشنفکران شیفته‌ی غرب را تبلیغ می‌کنند از این مسئله غافل‌اند که هر ملتی با فرهنگ خود و در تاریخ خود می‌تواند ببالد. 200 سال روشنفکری، حاصلش 200 سال وابستگی شد و ما هنوز در ظلمات آن وابستگی دنباله‌رو غرب هستیم، در حالی‌که انقلاب اسلامی گشایشی است برای به‌خودآمدن و آزادشدن از بی‌سر و سامانی و وابستگی. موفق باشید

18980
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و سال نوتون مبارک:ان شاءالله 200 ساله بشین، استاد من مشکلی دارم که نمیدونم واقعا حد خدمت به خونواده از نظر شرع و اخلاق تا کجاست؟ نمیدونم باید خودم رو فدا کنم یا نه در حد متعارف خدمت کنم؟ مثلا زن داداش بنده قراره تقریبا یک ماهی واسه تعطیلات عید اینجا باشه با بچه خردسالش و ایشون تا میره بیرون یا عروسی بچه اش پیشه منه وقتی ام هست که باید سرگرمش کنم و باهاش بازی کنم حتی موقع صرف غذا هم من باید مراقبش باشم تا بقیه غذا بخورن بعد من بخورم. استاد من خیلی مطالعه می کردم در زمینه اخلاق و اعتقادات برای اینکه علم بندگی رو کسب کنم که متاسفانه با این مشغله خیلی کم میتونم مطالعه داشته باشم و باید وقتم برای خونواده باشه حتی بعضی وقتا نمیتونم برای تعقیبات نماز وقت بذارم و یک باری هم مشغول تعقیبات نماز بودم مادرم گفت بسه دیگه سجاده ات رو جمع کن چون می خواستن که کمکشون کنم. استاد علاوه بر این کار منزل هم زیاده، از یه طرف خسته میشم و توی دلم بعضی وقتا گلایه می کنم و از طرفی دوس ندارم اعتراضم رو بروز بدم و کسی از دستم ناراحت بشه، استاد خواهش می کنم لطف کنین بگین تکلیف شرعی و اخلاقی من در قبال پدر و مادر و خونواده تا کجاست و در مقابل وضع موجود من چه عکس العملی درستی باید نشون بدم. تشکر استاد. ببخشید طولانی شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ آدم حسابی دویست ساله بشوم که چه کنم؟ مگر آن طرف دنیان چنان بد است که نمی‌خواهی بنده به آن طرف بروم؟ دعا کنید شهید بشوم. 2ـ در مورد کمک به والدین نسبت به نیازهای اصلی و منطقی و عرفی نباید کوتاهی کرد ولی در مورد نیازهای غیر اصیل و وهمی تا حدی که ناراحت نشوند می‌شود زیر بار نرفت. در مورد سایر اقوام هم در حدی که از کارهای اصلی خود باز نشوید بد نیست به آن‌ها کمک شود. ان‌شاءالله برکات خاص خود را دارد. موفق باشید

18969
متن پرسش
سلام استاد: من واقعا شرمنده ام از خاطره ای که اینجا از شما خواستم ولی اول تماس گرفتم و گفتند که با استاد نه تلفنی و نه حضوری نمی توانید صحبت کنید، فقط از طریق سایت بپرسید. بخاطر همین من اینجا از شما راجع به خاطره سوال کردم. کسانی مثل شما موضوع ها وخاطرات خیلی خوبی از آن سالها دارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود کتاب «با سرود خوان جنگ در خطه‌ی نام و ننگ» از آقای «نادر ابراهیمی» را دنبال کنید تا نه تنها خاطره‌ها بلکه تحلیل فرهنگی عمیقی نسبت به آن خاطره‌ها را برای شما به ظهور برساند. موفق باشید

18954
متن پرسش
سلام: من دارم صوت های سلوک ذیل شخصیت امام را گوش میدم یه سوالی برام پیش اومده اینکه مباحثی مثل وحدت، مردم توی این صحبت ها بسیار پرزنگ نشان داده میشه می خواستم از استاد بخواید یه سری منابع (توی صحبت های خودشون) که بیشتر شرح داده شده را معرفی کنن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مطالعه‌ی اصل کتاب و مطالعه‌ی دو کتاب بعدی که تفصیل کتاب  سلوک است، یعنی کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی»؛ آرام‌آرام مسائل برایتان روشن می‌شود. موفق باشید

18941
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام محضر استاد عزیزمان حفظه الله: استاد جان وقتی تاکید و تکیه اساتید بزرگ عرفان مبنی بر ضرورت استاد در سیر و سلوک را می بینیم بسیار غمگین و نا امید می شویم. استاد صمدی آملی می فرمودند یکی از شاگردان علامه حسن زاده خوابیده بود و روپوش و لباس از او کنار رفته بود علامه ساعت 2 بعد از نصف شب به او زنگ می زند که این چه وضع خوابیدن است تا این حد حواسشان به شاگردانشان است که چه ذکری بگویند، چه مقدار غذا بخورند، چگونه بخوابند و قص علی هذا. آیت الله کشمیری از قول آیت الله قاضی رحمه علیهما بارها می فرموده اند استاد نوع اذکار از نظر کمی و کیفی لفظی و قلبی زمانی و مکانی روحی و جسمی دنیوی و اخروی را برای خواص متذکر می شدند و این کار ساده ای نیست و کسی می تواند که هم خود راه رفته باشد و هم حاذق به طالبان باشد. راستی استاد ماها که دسترسی به چنین اساتیدی نداریم از سیر و سلوک و رسیدن به توحید نا امید و محرومیم راستی چه خاکی برسرمان بکنیم؟ و یه سوال دیگر که لطف بفرمائید پاسخ دهید خود شما جناب استاد این مسیر را چگونه طی کردید استاد سلوکی داشتید تحت مراقبه و مواظب کسی بودید؟ در یک کلام مسیر عرفان تا به این پایه عالی و به روز را چگونه طی نمودید؟ جزاکم الله خیرا. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید این تاریخ، تاریخی است که با امام خمینی شروع شده و سالکان آن راه یعنی شهداء (ره) صد ساله را یک‌شبه طی کرده‌اند لذا اگر انسان ذیل شخصیت امام خمینی سلوک کند، جایِ آن نگرانی‌ها که می‌فرمایید در میان نخواهد بود. ملاحظه نکرده‌اید آن اشک نیمه‌شبان را که عارفان بعضاً به‌دست می‌یابند امثال شما به صورتی بس عمیق‌تر با تشییع شهداء به‌دست می‌آورید؟ این تاریخ، تاریخ سلوک ذیل شخصیت امام خمینی است و راه و رسم خود را دارد در آن حدّ که اگر مرحوم قاضی هم در این تاریخ حاضر بودند، راهی را طی می‌کردند که امثال شهید چمران‌ها طی کردند. موفق باشید    

18952
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض سلام و تبریک سال نو و آرزوی موفقیّت روز افزون برای استاد گرانقدر شرمنده که مجدّدا مزاحم میشم. بنده از طلبه های قزوین هستم و چندی قبل از شما سوالی راجع به ارتباطم با یکی از دوستان داشتم که فرمودید از ایشان بخواهید مطالعه کتاب و... را بر عهده خودتان بگذارد و از رابطه مرید و مراد بازی بپرهیزید. بنده بالأخره اون نوع رابطه ام با اون دوست بزرگوارم که واقعا به گردنم حق دارد قطع شد و از شما به خاطر مشورتتان تشکر می کنم. بنده تقریبا 6 - 7 سالی (دو سه سال قبل از ورود به حوزه) است که کما بیش وارد مباحث معرفتی و ارتباط با کتب علما أعلی الله مقامهم شده ام ولی چون غالبا در انتخاب کتاب و فکر مستقلّ نبوده ام متأسفانه نوعی عدم رشد کافی و مدیریت در خود احساس می کنم و شاید بتوان گفت که از فضای خودم خارج می شوم. بحمد الله استعداد ذهنی و فکری خوبی هم خداوند به بنده عنایت کرده است و در مورد دروس رسمی حوزه مشکلی ندارم. با عرض پوزش از اطاله کلام چند سوال داشتم: 1. از این به بعد آیا شما برای بنده ارتباط خصوصی با اساتید و شرکت در جلساتشان را توصیه می کنید یا نه؟ متأسفانه در قزوین وضع جلسات اخلاقی خیلی تعریفی ندارد و بنده به شدت احساس می کنم که باید با یک استاد در ارتباط باشم، مرا موعظه کند و قلبم را بیدار کند. آیا در پی استادی باشم یا نه؟ (مدّتی است که حتّی بر سر انتقالی گرفتن به اصفهان هم فکر می کنم، یا تهران و ارتباط با استاد احمد عابدی أیّدالله اگر بپذیرند). شرمنده من راستش رو میگم اگر چه که میگن «هر راست نشاید گفت» چون معتقدم با کسی که از او مشورت می گیرم رو راست باشم. 2. در کل آیا انسان می تواند خودش به سراغ کتاب های علماء برود و تکلیف خود را بفهمد و سیر کند، اگر چنین است پس اینکه می گویند در این صورت «منِ» انسان برای خودش تعیین تکلیف می کند یعنی چه؟ استاد که اینقدر سفارش شده جایگاهی دارد؟ 3. ذهن بنده خوشبختانه یا متأسفانه یک مقدار قابل توجهی جوال است و اصطلاحا حسّ کنجکاوی قوی دارم، در مورد مسائل فردی و سلوک شخصی نقطه ابهام های زیادی در ذهنم دارم و متأسّفانه همراه با آشفتگی. در مورد ادامه راه مطالعات دینی چه توصیه ای دارید؟ (تمرکز بر سر نقاط ابهام یا....) گاهی با دیدن اختلاف نظرهای علماء به این نتیجه می رسم که شاید تنها راه برون رفت از این آشفتگی و پیدا کردن راه، انس با قرآن و تفسیر است، وقتی می خواهم به سراغ کتاب علما بروم می بینم این عالم در این موضوع کتاب دارد، آن عالم هم دارد و... و با دیدن اختلاف نظرها آشفته تر از قبل به نقطه اول بر می گردم. 3. آیا شما تمرکز بر روی کتاب های یک عالم مثلا آیت الله جوادی آملی حفظه الله یا حضرت امام رضوان الله علیه را برای بنده صحیح می دانید یا نه از همه علما حتّی المقدور استفاده کنم؟ 4. بنده الان اگر اراده ازدواج بکنم پدرم حمایت می کند و إن شاء الله مشکل مالی چندانی نخواهم داشت با توجه به اینکه هم در خود نیاز جنسی و هم نیاز عاطفی احساس آیا اقدام به این امر را شما صلاح می دانید؟ (آیا انسان برای رفع نیازش اقدام به ازدواج بکند مصداق روایت «من أنکح لله أصاب ولایة الله» می تواند باشد). 5. آیا ازدواج مانعی برای سلوک بنده نخواهد بود؟ شاید که نه حتما در صورت مجرّد بودن می توانم بیشتر و عمیق تر بر روی دروس حوزوی کار کنم؟ 6. در مورد دروس رسمی حوزه هم بنده یک مقداری شاید بتوان گفت وسواسی هستم و همواره سعی می کنم مثلا در ادبیات، منطق، اصول و... بگردم و حرفی را که مستدل است بپذیرم و نه هر حرفی را، لذا به کتاب های مختلف مراجعه می کنم و شاید بتوان گفت مطالعه زیادی می کنم که همین کثرت کار علمی غالبا باعث این می شود که در نماز و ... تمرکز ذهن ندارم چه برسد به حضور قلب؟ اینکه برخی از علما می گویند کار علمی طلبه همان ذکر اوست یعنی چه؟ 7. میل زیادی به علم دارم که اگر با خودم باشد دوست دارم هیچ نخوابم و فقط درس بخوانم (البته هر مطلبی نمی خوانم سعی دارم در فضای درسی و معرفتی باشد)، آیا در پی این میل رفتن و مطالعه کردن غلط است؟ بنده می ترسم از آن کسانی باشم که روز قیامت جزو اولین گروهی هستند که وارد جهنم می شوند و به ایشان می گویند شما برای خدا درس نخواندید بلکه برای این بود که نگویند نمی دانید؟ اگر لطف کنید و سوال را بر روی سایت نگذارید ممنون می شوم. با عرض پوزش مجدّد، خیلی عذر می خواهم، خیلی طولانی شد ببخشید. جزاکم الله خیراً. و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بالاخره باید اگر می‌توانید با صوت هم که شده درس اخلاق و تذکری داشته باشید 2- اساتید محترم به این امید این کتاب‌ها را نوشته‌اند که با ما سخن بگویند 3- مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را پیشنهاد می‌کنم. مطالعه‌ی آثار علمایی که سیره‌ی حضرت امام و علامه طباطبایی را دنبال می‌کنند برای طلبه لازم است 4 و 5- اگر به درس‌هایتان لطمه نمی‌زند، اشکال ندارد 6- باید مزه‌ی عبادات و اُنس با خدا را به قلب چشاند 7- علم‌جویی در مسیر دین، یک نحوه حقیقت‌یابی و تقرب به خدا می‌تواند باشد. موفق باشید

18933
متن پرسش
بسم الله و السلام و تبریک سال نو به استاد مکرم حاج آقای طاهرزاده می دانم هنوز برای ارزیابی قطعی صحنه انتخابات خیلی زود است و در این مقطع بیشتر می شود سناریوپردازی کرد. اما تا حال حاضر حرکات این روزهای آقای احمدی نژاد و بقایی و مشایی را چه طور ارزیابی می کنید؟ به خصوص نامه آقای احمدی نژاد برای صیانت از «انتخابات آزاد» که کنایه ای بود به شورای نگهبان؟ بعضی دوستان حزب اللهی خیلی تند موضع گرفتند. نمی دانم این مواضع چه قدر درست است با توجه به مظلومیت مجموعه دولت های نهم و دهم و نقاط قوت قابل توجهی که همچنان آقای احمدی نژاد دارد. من این طوری فکر می کنم: اگر آقای بقایی در مجموعه فرد بهتری باشد از نامزدهای دیگر، چه بهتر که شعارهای اصلاح طلب ها در دست اینها باشد تا در دست آقای روحانی و عارف مثلا؟! بالاخره تیم آقای احمدی نژاد و بقایی در حوزه محکمات انقلاب اسلامی ضعفی ندارند: عدالت اجتماعی، استکبار ستیزی، روحیه جهادی، مردمی بودن. حالا چهارتا شعار اصلاح طلبی مثل آزادی و ملی گرایی و باستان گرایی هم بدهند. ما که می دانیم اصل چیز دیگری است. می ماند حرفهای رومانتیک و شاعرانه آقای مشایی که کارکردش بیشتر جذب قشر خاکستری است و اما البته اگر بخواهد از آن حیطه خارج شود و به عنوان مثلا ایدئولوگ دولت حرف بزند مطمئنم کار را خراب می کند چون مشخص است در این حد و اندازه ها نیست و حرفهای سطحی و نپخته زیاد خواهد گفت! متشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از کارهای اخیر آقای احمدی نژاد مکدّر شده‌ام به همین جهت بنا ندارم وارد این موضوعات بشوم. همین‌قدر می‌دانم در این مورد که ایشان کاری بکند که شورای نگهبان را در مقابل عمل انجام‌ شده‌ی ردّ صلاحیت آقای بقائی قرار دهند با توجه به این که احتمال پذیرفتن آقای بقائی به عنوان رجل سیاسی بسیار کم است، یک نحوه عمل در خارج از نهاد‌های نظام هست. موفق باشید

18921
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: استاد عزیز سوال نابجا و حقیرانه ای دارم. 1. در سیره اهل البیت مخصوصا امیر المومنین و سید الساجدین امام سجاد علیهما السلام در چهره و بدن مبارکشان مثل سجده گاه و زانوان مبارک آثار عبادات زیاد ذکر شده اما در چهره مبارک شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی کمتر شاهد این آثار زیبا هستیم. آیا اینان مصداق این حدیث اند که می فرماید رسیدن به خدای متعال با دل رساننده تر از به زحمت افکندن اعضا و جوارح است یا وظیفه شان در حین جنگ وقتی برای عبادات بدنی نمی گذاشته است؟ 2. آیا شما خود در زمان جنگ نمونه یا خاطره ای در باب افرادی با جمع عبادات بدنی و قلبی به یاد دارید؟ یاد امام و شهدا به خیر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دوام عبادت اولیاء ‌مذکور قابل مقایسه با بقیه‌ی خوبان امّت نیست تا با آن‌ها مقایسه کنیم. موفق باشید

18901
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به این که به ایام انتخابات نزدیک می شویم یکی از سوالاتی که به ذهن طلاب می رسد این است که ما نسبت به این رویداد چه وظیفه ای داریم؟ اصلا حدود و ثغور حضور طلاب در عرصه فعالیت های سیاسی چه چیزهایی هستند؟ حضور یک طلبه در عرصه فعالیت های سیاسی با سایر اقشار جامعه چه تفاوتی دارد؟ آیا این صحیح است که یک طلبه از یک نامزد خاص حمایت و برای او تبلیغ کند؟ به رفتارهای سیاسی موجود طلاب چه نقدهایی وارد است؟ از بذل توجه استاد بسیار سپاسگذارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید ببینیم آن شخص کاندیدا شده چه اندازه ارزش تبلیغ کردن برایش به اهداف انقلاب اسلامی ما را نزدیک می‌کند. با این همه، کسانی که فعالیت فرهنگی دارند تا آن‌جا که ممکن است نباید در جبهه بندی‌های سیاسی وارد شوند. بالاخره بگذارید ببینیم نیروهای «جمنا» فرد قابل اطمینانی را معرفی می‌کنند یا نه. موفق باشید

18899
متن پرسش
جناب استاد با سلام و آرزوی سلامتی، سوالی از حضورتان داشتم که پاسخ محکم و دلایل قانع کننده حضرتعالی به آن می تواند بسیاری از گره های ذهنی همسرم و مشکلات زندگی ما را حل کند. همسرم تحت تاثیر القائات مخالفان و اطلاعات غلطی که به دروغ لباس حقیقت به آن می پوشانند و از طریق دنیای مجازی و شبکه های ماهواره ای به خورد افراد می دهند، می گوید که انقلاب اسلامی ایران از ابتدا با هدایت و نقشه آمریکا و انگلیس آغاز و به ثمر رسید و حتی حضرت امام و این همه شهدایی که خالصانه ایثار کردند به نوعی ناخواسته آلت دست آنها شده اند. دلایلی می آورد که شاه بسیار میهن پرست بود و برنامه های بسیار خوبی برای توسعه کشور و تبدیل شدن به قدرتی جهانی داشت و در اواخر حکومتش چون کم کم داشت از فرامین اربابانش (آمریکا) سرپیچی می کرد و می خواست مستقل شود آنها این برنامه انقلاب را طراحی کردند تا او را از سر راه بردارند. من خودم بسیار به انقلاب، شهدا و همه ایثارگران مخلص این راه علاقه دارم و بویژه به حضرت امام (ره) عشق و ارادت خاصی دارم و شنیدن چنین مطالبی برایم بسیار کشنده و عذاب آور است ولی توان علمی کافی ندارم تا دلایل مستند و قانع کننده ای برایش بیاورم و ذروغ بودن این ادعاها را ثابت کنم. خواهش می کنم کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حدّ اقل این افراد کتاب آقای بهنود را که هم‌اکنون ایشان در لندن در جمع مخالفان انقلاب اسلامی هستند و در دستگاه نظام شاهنشاهی فعال بوده‌اند مطالعه کنند تا ببینند در آن نظام چه خبرهایی بوده‌است. نام کتاب عبارت است از «از سید ضیاء تا بختیار». موفق باشید

18897
متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار مشکل من عصبانیته. اولین بار هفت سالم بود که به شدت عصبانی شدم، مرتبه ی بعدی در دوران راهنمایی و ... امروز صاحب همسر و یک دختر دو ساله هستم و علی رغم توسل به اهل بیت و تلاشهای مکرر از عهده کنترل خشم بر نمی آیم و بعد از به دنیا آمدن دخترم عصبانیت ها تعدادش بیشتر و شدتش زیاد تر شده... همیشه عذاب وجدان دارم در شرایط خارج از عصبانیتم همه تلاشم خوش خلقی و رعایت حقوق کودکانه ی فاطمه و رعایت حق همسرم است اما ناگهان با بهانه هایی برای دقایقی همه چیز را خراب می کنم. امیدی هم به مراجعه به روان پزشکان ندارم. لطفا راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از جهتی می‌توان گفت عبور از غضب، عبور از آخرین سنگر است که انسان برای آزاد شدن از سیطره‌ی شیطان باید طی کند و برای این کار، باید بتوانید برنامه ریزی کنید. کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام با شرح صوتی بنده ان‌شاءالله می‌تواند مفید بیفتد. موفق باشید

18896
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت قلبی خدمت استاد متعهد و دلسوز: استاد گرامی با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب (دامت برکاته) اشاره دارند که هم اکنون کشور در جنگ اقتصادیست و اینکه بسیاری از مراجع فرموده اند سیستم بانکی ما ربوی ست، به نظر حضرت عالی 1. وظیفه ما (من شهروند) در عرصه این جنگ چیست؟ 2. به چه صورت باید مبارزه کنم؟ 3. فرماندهان ارشد این جنگ و مبارزان و سرداران چه اشخاصی هستند که فرمانبر و سربازشان باشیم؟ 4. سوال بسیار مبهمی که برایم پیش آمده که نمی دانم تحلیلم درست است یا نادرست: آیا نباید مثل سالهای دفاع مقدس تمام مراکز و سازمانها از جمله مجموعه شما (لب المیزان) مبارزه در این جنگ جز دغدغه اولشان باشد؟ خواهش می کنم راهنمایی بفرمایید مگر نه اینکه دشمنانی که مقابل امام حسین (ع) جنگیدند شکمهاشان پر از مال حرام بود پس مردمی هم که سیستم بانکیشان (که به هر حال ناخواسته پولهایشان و معیشتشان با آن در ارتباط است) مشکل شرعی دارد هیچ وقت نمی توانند در کنار امام زمانشان دین خدا را یاری کنند؟ 5. آیا وقتی لقمه ها شبهه ناک می شود و ریشه خراب می گردد می توان کار فرهنگی در راستای تبلیغ دین و دیانت کرد؟ استاد گرامی ان شاءلله خداوند به شما خیر دنیوی و اخروی عنایت کند که با ترویج و تبلیغ دین و ایمان، آرامش را به دیگران هدیه می دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکلِ امور بانک‌ها یک مشکل ساختاری است و باید دولت و مجلس تلاش کنند تا مشکل حل شود و من و شما به عنوان شهروند در این مورد کاری نمی‌توانیم بکنیم تا وظیفه‌ای به عهده گیریم 2- مشکل حرام‌بودن کار، برمی‌گردد به آن‌هایی که عامل آن هستند و این‌طور نیست که من و شما و سایر مردم گرفتار آن حرام شویم، مگر آن‌که ما هم در کمک به این نوع بانک‌ها شریک باشیم. موفق باشید

18880
متن پرسش
سلام علیکم: بنده جوانی هستم 21 ساله. دانشجوی مهندسی صنایع. به تازگی از سفر راهیان نور برگشتم و به کلی حالم عوض شده با خودم فکر می کردم دیدم شهدا چه قدر تلاش کردن در راه هدفشان. و غبطه می خورم به حاشان. با خود می گویم در این چند سالی که به تکلیف رسیدم از دین جز نماز که تازه آن هم بدون حال و از انقلاب هم جز قبول داشتنش چیزی ندارم. نه می دانم وظیفه ام چیست، نه مطالعه دینی، نه معرفتی، نه کسی را با دین و انقلاب آشنا کردم و... خلاصه کاری نکردم و چیزی نمی دانم. حال از شما استاد عزیز می خواهم راهی جلوی رویم بگذارید از کجا شروع کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهداء هنوز زنده‌اند و دستگیری می‌کنند. پیشنهاد بنده دنبال‌کردنِ سیر مطالعاتی روی سایت است. برای فعالیت فرهنگی در راستای ادامه‌ی انقلاب چنین معارفی لازم و ضروری است. موفق باشید

18883
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به سوال 18862 می توان گفت روح در مقامی برتر از مقام نوری اهل البیت و حقیقت محمدیه است؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً باید روح را منطبق با مقام نوری اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» گرفت. اصل بحث به طور نسبتاً مفصل در شرح کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام مطرح شده. موفق باشید

18873
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: حضرت استاد جوانان نسل نو بسیار تن پرور و راحت طلب شده اند. حال پرسش اینجا مطرح می شود که حضرت حجت (عج) در این وضع با تکیه بر چه کسانی می خواهند ریشه ظلم را برکنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نسلی متوجه رسالت تاریخی خود شود و انگیزه‌ی تاریخ‌سازی در مقابل تمدن استکباری در او شکل بگیرد؛ آن نسل همه خرازی و باکری خواهند شد. موفق باشید

18858
متن پرسش
سلام علکیم: ببخشید سوالی در مورد جمنا شما قبلا چنین حرکاتی را منتسب به اصولگرایی حزبی می فرمودید و درست هم بود اما الان می فرمایید افراد قابل اعتمادی وارد میدان شده اند. واقعا این افراد که از موافق برجام تا مخالف برجام دور هم جمع شده اند وحدت گفتمانی را دنبال می کنند یا دنبال یک وحدت تاکتیکی هستند تا فقط در انتخابات پیروز شوند و خدا می داند بعدش هم دوباره سهم خواهی های حزبی چه بلایی را سر کشور بیاورد. لطفا کمی توضیح دهد که چگونه می فرمایید این حرکت درستی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر نمی‌رسد آقایانی که جمنا را تشکیل داده‌اند مصداق آن نوعِ اصول‌گرایی حزبی باشد که رقیب خود را به هر شکلی نفی کند. آن‌چه فعلاً از طریق آقایان در صحنه است، حسیاسیت است نسبت به ارزش‌های انقلاب. موفق باشید

18850
متن پرسش
با سلام: با توجه به کتاب عقل و ادبِ ادامه‌ی انقلاب اسلامی در اين تاريخ ۱. آیا تاریخ ما با تاریخ نجف و زعمای ما با زعمای نجف فرق دارند؟ ۲. این تفاوت در چیست؟ ۳. چگونه می توان در تاریخ خودمان از زعمای نجف استفاده کرد و آیا پیاده روی اربعین یکی از استفاده هاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بلی! امثال زعمایی همچون آیت اللّه سیستانی در موقعیت‌شان در کشور عراق، شکل دیگری باید عمل کنند ولی مقام معظم رهبری به عنوان زعیم کشور ما در شرایط دیگری هستند به صورت دیگری عمل می‌کنند، تفاوت در نوع نظامی است که مردم به آن رجوع دارند. وظیفه‌ی ما با توجه به شرایطی که داریم با تبعیت از رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» محقق می‌شود. موفق باشید

18849
متن پرسش
با توجه به نظرات مقام معظم رهبری، شما کار جهادی را چطور تفسیر می کنید؟ آیا علاوه بر عمق کار و پشتکار و ... . حجم و زمان کار کردن نیز باید افزایش یابد؟ یا همان 7 ساعت 8 ساعت در روز کفایت می کند. شما خودتان چطوری روزتان را تقسیم بندی می کنید برای کار، عبادت، تفریح و خانواده؟ ممنون از توجه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً رویکردْ در کارها است که جهت‌گیری کلی ما در همه‌ی امور را شکل می‌دهد و در این جهت‌گیری است که باید تلاش پیگیری در راستای تحقق جامعه‌ی اسلامی و پشت‌کردن به فرهنگ استکباری نمود و این نباید محدود به زمان خاصی باشد. موفق باشید

18842
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: موضوع سوالات ام؛ «ناکارآمدی نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی طی ۳۸ سال» بسیاری از اندیشمندان و علما و مردم بعد از عملکرد ۳۸ ساله این نظام اسلامی ، الان به نتیجه رسیدن که روحانیت و نظام ولایت فقیه نتوانسته پاسخگو نیازهای خاص جامعه مدرن قرن ۲۱ باشه ، من کاری به عرصه نظریه‌پردازی و سخنوری و مباحث تئوری ندارم «بحث سر عمل و عملکرد و نتیجه آن هست» (اشاره به بخشی از کمبود های فراوان در بخش های عظیم و حیاتی) ۱) اقتصاد اسلامی ؛ و بانک داری که = شده با بانک ربوی که میشه جنگ با خدا و فجایع بانک ها نسبت به امور ساختمانی و برج سازی و .... ۲) بحث مسکن سازی برای مردم = که کاملا ناموفق بوده و طبق آمار یکی از علت عدم ازدواج همین نبود مسکن هست و ... مستاجر بودن اکثریت مردم و هزینه های سنگین آن ۳) بحث محیط زیست و آب در کشور ، که در اثر سو مدیریت در سد سازی و حفر چاه عمیق، الان از نظر خشکسالی و بیابان زایی و نشت زمین و ...که کشور رو دچار بحران و فاجعه‌ای کرده (مسائل خوزستان و خشک شدن دریاچه ارومیه) که پشت بند و پیامد بی آبی می شود؛ سیل های ویرانگر و مهاجرت به شهرها و افزایش حاشیه نشینی و نابودی کشاورزی و روستاها. افزایش فقر و فحشا و بیکاری و کودکان کار و خلاصه نابودی کرامت انسانی و نابود فرهنگ و ... ۴) مسئله آلودگی هوا، ریزگرد ها خوزستان ... که نتیجه مهاجرت ها و خودروهای غیر استاندارد و سوء مدیریت در سایر بخش هایش مربوطه که = باعث مرگ و میر و افسردگی و سایر مشکلات ۵) بحث اشتغالزایی و کار ؛ که برمی گردد به سیاست های غلط که باعث، افزایش آمار طلاق و کاهش ازدواج و نارضایتی مردم و... شده ۶) بحث آموزش و پرورش؛ که به گفته خود مسولین امر ، بشدت بحرانی است ، که نتیجه اش شده ، عدم یادگیری مهارت و تخصص کارآمد و عدم پرورش و تربیت صحیح انسان توسط تعالیم الهی و اسلامی و همچنین نابودی استعداد ها و خلاقیت ها و ..... ۷) فساد شدید مالی و لابی‌گری ، بصورت گسترده؛ - هم در تمام ساختمان اداری حکومتی کشور = که بصورت رشوه‌خواریه - هم متاسفانه در سیستم قضایی کشور که = است با فاجعه، فاجعه ... ۸) بحث صنعت خودرو که بی کیفتی آن کاملاً ملموسه ، و باعث آلودگی هوا و مرگ میر جاده‌های... ۹) بحث فرار مالیاتی و گم شدن آن ، که طبق ارقام اعلام شده فوق العاده وحشتناک است و فاجعه بار. ۱۰) بحث واردات کالا و قاچاق سازمان یافته؛ که طبق آمار ارقام اخبار صدا و سیما، بسیار کالاهایی بی ارزش و مزخرف وارد شده که نتیجه اش شده نابودی تولید داخلی و صنایع و بی کاری و تورم و هزاران بحران و فاجعه‌ای دیگه... و هزاران بحران دیگه... حالا با توجه به مطالب بالا سوالات ۱. مسولیت این سو تدبیر ها با کیست؟ ۲. آیا همه اینا تحت رهبری ولایت فقیه نبوده؟ ۳. چرا رهبری در این گونه موارد حساب خودش را جدا می کند از دولت؟ در نهایت بعد ۳۰ سال ناکارآمدی و «نابود کردن» منابع طبیعی و انسانی و نفتی ؛ ۴. چطوری این از دست رفته ها بناست جبران بشه؟ ۵. نظام ولایت فقیه وقتی در این ۳۸ سال نتوانسته دیگر ، چه وقت خواهد توانست؟ _ فرصت ها نابود شده منابع نابود شده _ (حالا اگر خدماتی هم بوده ، خب وظیفه دولت و نظام اسلامی بوده ، و منتی در آن نباید باشد طبق نامه مالک اشتر) نتیجه این ناکارآمدی ها شده بد بینی گسترده مردم به دین اسلام، و این فاجعه است فاجعه، مردم به روحانیت بد بین شدند ۶. چه کسی پاسخگو این همه ناکارآمدی بنام دین و نظام اسلامی خواهد بوذ؟ ۷. چه طور آبروی هزار ساله دین با این عملکرد نادرست جمهوری اسلامی بر خواهد گشت؟ و در آخر ببخشید که کمی زیاد شد و مصدع اوقات شریف شما هم شدم. ممنون میشم اگه جواب بدین. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید برای عبور از یک نمدن و تحقق یک تمدن باید فرایندی طی شود. همه‌ی تلاش بنده آن است که ما در رخداد عظیم تاریخیِ خود چشم بر هم نگذاریم. این‌طور سخن‌گفتن‌ها که شما پیش کشیده‌اید آیا راهی برای ظهور آموزه‌های اصیل‌ترین راهِ هدایت یعنی قرآن کریم باقی می‌گذارد؟ بهترین راه را برای آزادشدن از افکار انتزاعی و کلیشه‌ای، رجوع به متون مقدس اسلامی به‌خصوص قرآن می‌دانم. تنها برای آن‌که متوجه شویم حضور تاریخی انقلاب اسلامی را نباید در چهل‌ساله‌ی تولد آن تمام‌شده دانست و ارزیابیِ ما محدود در این حدّ باشد؛ به عرض جنابعالی می‌رسانم:

 عهد مدرن که تقريباً از اواخر قرن چهاردهم ميلادي آغاز شده است در تاريخِ بسط و تطور خود ادواري را طي کرده است. اين مراحل را مي‌توان اين گونه فهرست کرد: دوره‌ اول: آغاز مدرنيته يا دوران رنسانس، زمان تقريبي آن از نيمه قرن 14 تا نيمه‌ي قرن 16 ميلادي است . دوره‌ دوم: دوران بسط رفرماسيون مذهبي و تکوين فلسفه مدرن است که زمان تقريبي آن از نيمه قرن 16 ميلادي تا نيمه قرن هفدهم که مصادف با رحلت دکارت مي‌باشد. دوره سوم: دوران مهم کلاسيسيسم و عصر روشنگري و آغاز انقلاب صنعتي است و زمان تقريبي آن از نيمه‌ي قرن هفدهم تا آغاز قرن نوزدهم يعني تا سال 1800 است . دوره چهارم: دوره‌ي اعتراض رمانتيک به عقل‌گرايي و کلاسيسيسم عصر روشنگري است که زمان تقريبي آن از آغاز قرن نوزدهم تا نيمه قرن نوزدهم يعني سال‌هاي 1850 - 1800 مي‌باشد. دوره پنجم: روزگار بروز بحران‌هاي گسترده‌ي اقتصادي - اجتماعي و بسط انقلاب صنعتي در اروپا و گسترش آن به ايالات متحده و ظهور زندگي و توليد صنعتي - شهري مدرن به عنوان وجه غالب معاش و سلوک مردمان در غرب و آغاز ترديدها نسبت به مباني مدرنيته است که زمان تقريبي آن از 1850 تا 1900 مي‌باشد. دوره ششم: آغاز زوال مدرنيته و سرعت‌گرفتن سير انحطاطي آن و بسط وضعيت پست مدرن به عنوان نحوي خود آگاهي نسبت به بحران است که از آغاز قرن بيستم تا حدود سال 1980 ميلادي است . دوره هفتم: عصر موسوم به فراصنعتي، تداوم و تعميق رويکرد پست مدرن‏، قدرت گيري نئوليبراليسم راست گرا در کشورهاي اصلي غربي و گسترش دامنه و نفوذ رويکرد معنوي در جوامع غربي است و زمان تقريبي آن از 1980 ميلادي است تا به امروز.

در قرن پانزدهم و باشکوفايي رنسانس در ايتاليا، «لورنزو والا» (1457)، «نيکولاي کوزايي» (1464) و به ويژه «پيکودلا ميراندولا» (1494) و «مارسيليو فيچينو» (1499) هر يک به طريقي شؤوني از روح اومانيستي رنسانس را با خود جلوه‌گر ساخته‌اند. «لورنزو» داعيه‌دار لذت‌طلبي جسماني و دنيوي و «هدونيسم» فارغ از قيود اخلاقي و ديني بود. «مارسيليو فيچينو» روح سيطره جويانه بشر مدرن را در رساله «الهيات افلاطوني درباره جاودانگي روح»‌ منعکس کرده و آشکارا از بشر سالاري نام مي‌برد. در نگاه «فيچينو» بشر، سالار هستي بود و مصداق بشر نيز در اين زمانه بيشتر در اَشراف و به ويژه بورژواهاي اروپايي جستجو مي‌شد. اين نگرش خودبنيادانه به آدمي به عنوان دائر مدار عالم به نحوي ديگر در «پيکودلا ميراندولا» خودنمايي مي‌کند. نيکولاي کوزائي اگرچه گرايش‌هاي پررنگ نوافلاطوني داشت اما با اهميت ويژه‌اي که براي «عقل» و «حس» و تفسير «نوميناليستي» مفاهيم «کلي» قائل بود و نيز تأکيدي که بر دور کردن فلسفه از صبغه ديني و بخشيدن صبغه طبيعي بدان داشته است از پيشروان تفکر مدرن غربي است. پيکودلا ميراندولا، مارسيليو فيچينو و به ويژه نيکولاي کوزايي هيچ يک آشکارا ملحد نبودند و حتي ظاهري مذهبي و مسيحي داشتند اما تفسيري که از عالم و نسبت بشر با خود و جهان و جايگاه و حقيقت بشر ارايه مي‌دادند (به ويژه فيچينو و ميراندولا) به گونه اي بود که نحوي خودبينانه‌ي نفساني در آن غلبه داشت و اين چيزي نبود مگر بيان روح عهد مدرن. در اين ميان هنرمنداني چون «لئوناردو داوينچي» {1519}، «رافائل» {1520} و «ميکل آنژ»{1564} در گستره نقاشي و پيکره سازي به ارائه تصويري بشرانگارانه از آدمي و حتي موضوعات و روايت‌هاي مذهبي پرداختند. لئوناردو داوينچي به ويژه تفسيري رياضي و کمّي‌انديشانه از طبيعت داشت و نگاه او به شدت تکنيکي بود. مارتين لوتر روح فرد گرايي بورژوايي رنسانس را به حوزه تفکر مسيحي وارد کرد. در واقع ژروتستانتيسمِ او نحوي تداوم روح رنسانس در قالبي به ظاهر مذهبي‌تر در اروپاي شمالي بود. اگر کاتوليسم مذهب مطلوب قرون وسطاي غرب و مورد حمايت و پذيرش فئودال‌ها، پادشاه و روستاييان تنگدست بود، پروتستانتيسم، صورتي از مذهب مدرن شده‌اي بود که مورد حمايت و استقبال شاهزادگان و بورژواهاي نوظهور آلماني بود.

دوره‌ي دوم از تاريخ تطور غربِ مدرن را مي‌توان دوره‌ي پيدايي فلسفه مدرن دانست. بزرگ‌ترين نماينده و سخنگوي اصلي و پدر معنوي اين فلسفه جديد رنه دکارت است که روح عصر جديد و افق مدرنيته بيش از هر فيلسوف اين دوره در آراء او به صورت يک دستگاه منسجم فلسفي ارايه گرديده است. هرچند مي‌توان از «مونتني» (1598) و «جوردانو برونو» (1600) نيز به عنوان چهره‌هايي که پيشتاز و نماينده برخي افق‌هاي فلسفه جديد بوده‌اند نام برد. اما فلسفه سياسي مدرن در آغاز قرن شانزدهم و با «نيکولو ماکياولي» آغاز گرديده است. ماکياولي به بيان اجمالي مباني انديشه سياسي غربِ مدرن در دو کتاب معروف «شهريار» و «گفتارها» پرداخته است. به راستي جالب است که در بحث‌هايي که ماکياولي در خصوص مفاهيمي نظير «آزادي»، «وحدت ملي» و «قدرت سياسي» کرده است، به روشني گرايش‌هاي سلطه طلبانه و امپرياليستي و نفسانيت مدار مشهود است. با ماکياولي، فلسفه سياسي غرب مدرن براي خود ماهيت و مبنايي غيرديني و غيراخلاقي تعريف مي‌کند و تفکر سياسي در اين افق سير مي‌کند. دوره‌ي سوم: کلاسيسيسم و عصر روشنگري تدوين جهان‌بيني مدرن از نيمه قرن هفدهم ميلادي در تاريخ غرب مدرن آغاز مي‌شود و تا قرن نوزدهم ادامه دارد و «عصر روشنگري» و دوران غلبه‌ي کلاسيسيسم ناميده مي‌شود، شايد مهم‌ترين مقطع در پي ريزي بناي تمدن مدرن بوده است. اين دوران از چند نظر اهميت دارد: اولا از نظر تدوين جهان بيني مدرن و اين که اصالت عقلِ منقطع از وحي خود بنيادِ نفسانيت مدارِ ابزاري و در عبارت کوتاه‌تر «عقل‌گرايي اومانيستي» يا «راسيوناليسم دکارتي» در عصر روشنگري از صورت معرفت‌شناختي و مابعدالطبيعي خارج شده و در هيأت انديشه‌ها و تئوري‌هاي سياسي و نظريات اقتصادي و نظام‌هاي حقوقي، بسط و تفصيل مي‌گيرد. در اين دوره مباني نظري ليبراليسم در آراء «جان لاک» و «منتسکيو» تدوين مي‌گردد و «فرانسوا ماري ولتر» درباره تساهل و تسامح ليبرالي و سکولاريسم و ضديت با تفکر ديني به بحث مي‌پردازد و «ژان ژاک روسو» با طرح نظريه «اراده اجتماعي» خود، مباني تئوريک دموکراسي‌هاي مدرن را بيش از پيش بسط مي‌دهد. جهان‌بيني روشنگري تفسيري مکانيکي از عالم ارايه مي‌کرد و با تکيه بر روش‌شناسي تجربي- حسي طرح شده توسط بيکن و جان لاک و ديويد هيوم، ارکان تئوريک علوم جديد، به ويژه بر پايه فيزيک نيوتوني، تدوين گرديد.

در مورد فرايندي بودن انقلاب اسلامي نسبت به مسيري که بايد به اهدافش برسد، نيز نبايد غفلت کنيم، مگر يک تمدن يک شبه به دست مي‌آيد؟ بنده معتقدم حرکت ما به سوي اهدافي که بايد با آن روبه‌رو شويم خيلي خوب بوده و وعده‌هاي رهبري در رابطه با نزديکي اهداف متعالي انقلاب، يک واقعيت انکارناپذير است. به همان صورتي که خداوند به رسولش در سوره‌ي نصر وعده داده است که «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» (نصر/1و 2) مثل فرآیند رشد یک کودک که در ابتدا حتی نمی‌تواند دست خود را به‌سوی دهان خود هدایت کند ولی در مسیر بلوغ خود تا آنجا همه‌ی اعضایش با هم هماهنگ می‌شود که در یک لحظه ده‌ها عضو او به کار است، در حالی که در ابتدا که راه رفتن را شروع کرده بود اگر شما او را صدا می‌زدید و او روی خود را به طرف شما برمی‌گرداند، زمین می‌خورد.

وقتي در آينده‌اي نه چندان دور، مردم دل از فرهنگ مدرنيته کندند و با تمام وجود به سوي انقلاب اسلامي و وعده‌هاي آن روي نمودند اگر ما زيرساخت‌هاي درستي از نظر فکري و فرهنگي نداشته باشيم آن‌‌وقت است که مردم حيران و سرگردان مي‌شوند. همين‌طور که اگر ما آثار شهيد مطهري را نداشتيم کمونيست‌ها در ابتداي انقلاب، انقلاب را به نفع خود مصادره مي‌کردند و جوانان را تحت تأثير افکار خود قرار مي‌دادند، اگر بعد از پشت‌کردن به غرب، مردم جهان با تمدني روبه‌رو نشوند که جواب‌گوي همه‌ي نيازهاي مادي و معنوي آن‌ها باشد عده‌اي فرصت‌طلب از زحمات شما به نفع خود بهره مي‌گيرند و باز تحقق تاريخ توحيدي به عقب مي‌افتد. با توجه به اين امر است که بنده تأکيد دارم در آينده‌اي نه چندان دور که منحني رجوع به غرب تغيير خواهد کرد، اگر ما شخصيت عرفاني امام را در صحنه نداشته باشيم و اگر معناي زندگي با جنبه‌ي ملکوتي امام، به عنوان يک راه‌کار عملي، نهادينه نشده باشد، کم مي‌آوريم و آن انقلابي که بايد آماده بشود تا به مهدي (عج) ختم گردد به زحمت مي‌افتد. رهبري عزيز«حفظه‌اللّه» در جمع فرماندهان سپاه فرمودند:

«ما ترديدى نداريم كه آينده‌ى روشنى داريم؛ البتّه اين‌كه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ما را ساقط كند، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدت ها و فداكارى‌ها است».[1]

اين‌ها حرف‌هايي نيست که يک آدم احساساتي بزند. حقيقت اين است که تاريخي با رويکرد توحيدي شروع شده که دارد جلو مي‌رود و موحدين را ياري مي‌کند.

اين که تأکيد مي‌شود تمدن غرب را بشناسيد چون بايد بدانيم هر تمدني با مبادي مخصوص به خودش در تاريخ ظهور مي‌کند. حال سؤال مي‌شود تمدن اسلامي با کدام مبادي مي‌تواند ظهور يابد؟

رجوع به حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» وقتي با عقلي باشد که آن عقل از قلب جدا نبود و به جاي تقليد، تفکر را به صحنه آورد، حتماً ‌گوهر تفاهم در بين افراد و جريان‌هاي موجود در جامعه به صحنه مي‌آيد و تاريخ جديد ما شروع مي‌شود و از رنج بي‌تاريخي و گسست تاريخي رها مي‌شويم. حتماً در بين خود تجربه کرده‌ايد که چرا بعضاً فکرِ دو شخص متعهد را که هر دو در يک موضوع سخن درستي مي‌گويند، نمي‌توانيم جمع کنيم و هر کدام بر وَجه درست سخن خود تأکيد دارند بدون آن که متوجه وجه درست سخن طرف مقابل خود بشوند و در سخن طرف مقابل هم فکر کنند. بنده بعضاً تأسف مي‌خورم که جرا بعضي از مؤمنين و انقلابيون چطور حرف خود را مي‌فهمند اما صحت حرف طرف مقابل را نمي‌فهمند. حتي در اين حد هم به توحيد نرسيده‌اند که بتوانند وجوه مختلف يک حقيقت را جمع کنند در حالي‌که در توحيدي که ما همه به آن معتقديم آيه‌ي «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ»(حديد/3) هست که مي‌گويد او هم اول است و هم آخر به آن صورت که از همان جهت که اول است، از همان جهت آخر است. خدا توفيقمان بدهد تا به اين مرحله برسيم، اين نوع توحيد به سلوک نياز دارد، سالک به جايي مي‌رسد که در نظر به حضرت حق از همان جهت که او اول است او را آخر مي‌بيند و درست از همان جهت که ظاهر است او را باطن مي‌بيند. توحيد تا اين‌جاها انسان را در جمع اضداد جلو مي‌برد حالا دو انسانِ موحد در انديشه‌هايي که با همديگر متضاد هم نيستند سخن همديگر را نمي‌فهمند. ما نياز به تفاهم قدسي داريم تا ابعاد نوراني انديشه‌هاي همديگر را احساس کنيم و از اين ظلمات بزرگ آزاد شويم که انديشه‌هاي افراد را در ماهيات مختلف نگاه مي‌کنيم و نه در وجودي که داراي ظهورات مختلف است و در عين شدت و ضعف‌داشتن، سراسر وجود است. ماهيت‌ها منشأ کثرات‌اند و با هم جمع نمي‌شوند، «وجود» است که به عنوان يک حقيقت بدون هرگونه کثرتي در صحنه است. اگر دو سخن و دو انديشه در ذيل توحيد قرار داشته باشد و نتوانيد آن دو سخن را جمع کنيد به موحدبودن خود شک داشته باشيد و بدانيد از حقيقتِ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/10) بيرون هستيد زيرا «اَلْمُؤْمِنُ مِرْآتُ الْمُؤْمِن» يعني هر مؤمني آينه‌ي ايمان مؤمن ديگري است و هر کدام بايد حقيقت را در آينه‌ي وجود ديگري ببيند، زيرا مؤمنين حقيقي به جاي نظر به ماهيات و کثرات، به «وجود» نظر دارند. گاهي از بعضي از عزيزان تعجب مي‌کنم که مي‌پرسند در اين‌ موضوع خاص علامه طباطبایي درست مي‌گويند يا حضرت امام؟ طوري حرف مي‌زنند که معلوم مي‌شود در اسارت ماهيات‌اند. مگر مي‌شود انديشه‌ي علمائي که در ذيل توحيد سخن مي‌گويند و نظر به حق دارند، جمع نشود؟ همان طور که اول و آخر و ظاهر و باطن در توحيد حضرت حق جمع مي‌شود.

عرض بنده با توجه به موضوع فوق اين است که در پذيرفتن فکر منسجمِ حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» عقل‌ها و قلب‌ها در ذيل شخصيت حضرت امام، آينه‌ي همديگر مي‌شوند و مي‌بينند که هر کدام متذکر وجهي از حقيقت‌اند و همه با هم مي‌توانند در کنار هم منشأ تمدني باشند که جواب‌گوي همه‌ي ابعاد انسان‌ها است.[2] موفق باشید

 


[1] - بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تاريخ ۱۳۹۲/۰۶/۲۶.

[2] - مي‌توان زيربناي توصيه‌هاي مکرر حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» را نسبت به وحدت جامعه‌ي اسلامي در مبناي فوق که مبنايي است توحيدي جستجو کرد.

18847
متن پرسش
با سلام محضر مبارک استاد گرانقدر: بنده قبلا از حضرتعالی مجموع سئوالات مرتبطی را پرسش که یکی از این سئوالات عبارت بود از این که آیا مقام عرفانی دکتر چمران و امام عزیزمان یکسان است که جنابعالی فرمودید که خیر امام در مقام واصل است و دکتر چمران تابع، پیرامون این پاسخ سئوالاتی دارم: 1. استاد عزیز مگر غیر از آن است که خداوند متعال این دو را تربیت و هدایت کرده!؟ پس چرا باید یکی تقرب و توحیداش بیشتر باشد؟ 2. آیا حضرتعالی معتقد هستید که رسیدن به مقام توحیدی امام رضوان الله تعالی علیه دست نیافتنی است؟ 3. استاد بنده با فرمایش جنابعالی موافق هستم که امام در مقام واصل هستند و دیگر بزرگوران در مقام تابع ولی در پیشگاه حضرت حق امام و دیگر بزرگوران نمره ی واحد دارند! مثلا اگر مقام توحیدی امام 20 هست و فرضا آیت بهشتی (ره) 17 هست اگر آقای بهشتی که به امام اقتدا کردند مثل امام نمره تقرب و توحیدشان در پیشگاه حق یکی است و هر دو بیست هستند آیا موافق هستید با نظر این حقیر؟ 4. لازم به ذکراست بنده دقیقا معانی واصل و تابع را نمی دانم اگر مایلید توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این‌جا بستگی به قابل دارد نه فاعل. آری! حضرت حق هادی مطلق است ولی انسان‌ها در رجوع به حق متفاوت هستند 2- خیر 3- حرف خوبی است. شواهد در روایت هم این نکته را تأیید می‌کند که بعضاً ائمه به بعضی از اصحاب فرموده‌اند شما در بهشت با ما خواهید بود 4- این موضوع در شرح مقدمه‌ی کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی» در جلسه‌ی اول در حدّ ممکن تبیین شده است از آن جهت که صاحب نور توحید جاری در زمانه‌ی خاص که نور حق به قلبش اشراق شده است، واصل است و آن عده که با نظر به آن صاحبِ نور توحید با حق مرتبط‌اند، تابع خواهند بود. موفق باشید

18832
متن پرسش
سلام علیکم استاد: از حضرتعالی دو سوال زیر را قبلا پرسیدم: 1. تحلیل حضرتعالی از حضور جریان دکتر احمدی نژاد در انتخابات پیش رو و حضور مهندس بقایی به عنوان نماینده این جریان چیست؟ 2. به نظر شما حضور این جریان در انتخابات چه تاثیری در حرکت انقلاب اسلامی چه خواهد داشت؟ شما پاسخ دادید: اجازه بدهید در این موارد وارد نشویم. موفق باشید اکنون این بار از حضرتعالی تقاضامندم که حداقل ضرورت عدم ورود به این موضوع را توضیح فرمایید. مگر می شود چشم را بر تحولات عرصه سیاست بست؟ اصلا فرض کنیم که بشود آیا سیاست دست از سر ما بر می دارد؟ من متوجه نمی شوم چرا حضرتتان مدتهاست چشم بر عالم سیاست بسته اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز شرایط بسیار پر ابهام است. باید منتظر بمانیم تا چهره‌های مختلف ظهور کنند. چطور انتظار دارید در این شرایط پر از توهّم و ابهام ما ورودی داشته باشیم؟! مضافاً این‌که مقام معظم رهبری در تاریخ 2/2/92 می‌فرمایند کسانی که در کار فرهنگی ورود دارند سعی کنند در امور موسمی حتی در انتخابات با همه‌ی اهمیتی که دارد ورود نکنند. موفق باشید

18831
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: 1. آیا وقتی در خواب ما گوینده معارف عقلی برای دیگران هستیم باز هم با دریافت حضوری این معارف روبه روییم؟ 2. چون در همه انواع کشف به معرفتی می رسیم پس در همه انواع کشف تجلی اسم علیم را داریم، تفاوت تجلی این اسم در کشف صوری با تجلی خاص آن در کشف حدسی و خفی در اجمال و تفصیل است؟ 3. در موطن تجلی یک اسم اسامی منازل بالاتر هم به اجمال حضور دارند و مقصود از تجلی اسم در یک موطن یعنی ظهور تفصیلی. درست است جناب استاد؟ با تقدیم سپاس.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- معلوم نیست. زیرا ممکن است ما با همان ملکات حصولی خود که در عالم بیداری داریم در آن‌جا نیز به‌سر ببریم 2- به نظر می‌آید همین‌طور است و این نکته‌ی مهمی است 3- از آن‌جایی که ذات از صفات جدا نیست، پس هرجا هر صفتی یا اسمی باشد، ذات با همه‌ی اسماء در آن‌جا حاضر است. مفصل این موضوع را حضرت امام در کتاب ارزشمند «مصباح الهدایه» مطرح فرموده‌اند. موفق باشید

18813
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار جناب طاهرزاده: استاد در مورد رسالت طلبه عصر انقلاب اسلامی کتاب یا جزوه معرفی می فرمایید؟ همچنین توضیحی در مورد هویت طلبه این عصر می فرمایید که امروز وقتی طلبه ایی متوجه جایگاه تاریخی این انقلاب شده است چگونه باید در راستای نظام سازی و ایجاد تمدن رسالت خود را به احسن وجه در حوزه های مختلف انجام دهد؟ قطعا نباید مثل طلاب قبل از انقلاب حرکت کند اما با توجه به نظام آموزشی حوزه های علمیه و نگاه غیر انقلابی آن، حال طلبه در این نظام آموزشی چگونه رسالت عظیم خودش را تعریف کند و موضوع درامد اقتصادی خود را چه کند استاد؟ باور کنید ذهنم درگیر این موضوع شده استاد خواهشمندم کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرایضی در جزوه‌ی «طلبه‌ی عصر انقلاب» که بر روی سایت هست شده است 2- در مورد رسالت تاریخی که یک طلبه دارد و باید در عین به صحنه‌ی اجتماعی‌آوردنِ متون مقدس مثل قرآن و روایات، تلاش کند با مقایسه‌ی با آموزه‌های سایر مکاتب، انسانی را معنا نماید که آن انسان بتواند از فضای سکولاریته به فضای حیات قدسی سیر کند و این با روش و فکر حضرت امام خمینی قابل عمل است. موفق باشید

نمایش چاپی