بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29441
متن پرسش
سلام خسته نباشید: استاد می‌خواستم خواهش کنم نظرتون را درباره ی نتایج انتخابات آمریکا و تاثیر آن بر ایران را بفرمایید و همچنین با سخنان سیاسیون و کار های اخیر که احتمال می‌رود باز هم می‌خواهند به سمت مذاکره و سازش با آمریکا بروند اگر خدایی ناکرده این اتفاق بیافتد با توجه به اینکه بار دوم است امکان دارد که باز هم ملت سیلی بخورد و از لطف و رحمت الهی دور شود و از وظیفه ی الهی که بر دوش انقلابیون است باز بماند و نتواند به مقصود خود برسد؟ دوم اینکه رهبر انقلاب درباره ی انتخابات آمریکا صحبت کردند و فرمودند که رژیم آمریکا منهدم خواهد شد اگر ممکن است این سخنان و دلایل آن را تبیین بفرمایید آیا صرفا به خاطر وضعیت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آمریکا هست؟ امکان ندارد که آمریکا رو به بهبود حرکت کند و از این وضعیت نحات پیدا کند؟ و سوم اینکه ما جوانان چقدر به آینده امیدوار باشیم آیا ما جوانان شاهد به سرانجام رسیدن وظیفه انقلاب و برپایی تمدن اسلامی خواهیم بود یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. استکباری که گروگان اسرائیل است، نمی‌تواند به ایران انقلابی نزدیک شود هرچند به ظاهر ادعا کند که نمی‌خواهد مثل ترامپ عمل نماید. ۲. مگر همین صحنه‌های انتخابات نشان نداد که آمریکا گرفتار اضمحلال شده است. عجیب است که این اضمحلال این‌چنین سریع در حال تحقق است. ۳. ما در نسبت به انقلاب اسلامی به عنوان مأوای حیات خود وظایفی داریم که ذیل سایه‌ی نایب الامام انجام می‌دهیم و این یعنی با خود به‌سربردن در عین اتصال به حضرت محبوب. موفق باشید   

29440
متن پرسش
سلام استاد: بنده و دوستانمان در بسیج دانشجویی می‌خواهیم درباره «نقش بسیج دانشجویی در پیاده سازی بیانیه گام دوم انقلاب» کار کنیم لطفا راهنمایی فرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جزوه‌ی «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم» که در سایت هست، به آدرس زیر مراجعه فرمایید. موفق باشید

http://lobolmizan.ir/leaflet/1720/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B9%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%DA%AF%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D9%88%D9%85

29431
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: به نظر می‌رسد در تمدن سازی شیعه، «دعاهای ائمه علیهم سلام» به معنای تقویت زیربنای روح لطیف و ملکوتی این تمدن نقش به سزایی داشته باشد و به نظر بنده زنان به لحاظ روح لطیف خود نصف این راه را خود به خود و به لطف خدا جلوتر از مردان طی کرده اند پس خوب است زنان به عنوان یک سرمایه تمدن ساز با «دعاهای ائمه علیهم السلام» خوب انس بگیرند تا بتوانند در راه تمدن سازی این انقلاب یک میانبر باشند و خوب این سرمایه را در ساختن این زیربنا به کار گیرند و آن را در روح نسل های این تمدن تزریق کنند. درست هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان این تقسیم‌بندی را به صورتی کلّی مطرح کرد. زیرا لطافت روح زنان در راستای تربیت فرزندان است و این غیر از آن لطافتی است که همراه با معرفت توحیدی حاصل می‌شود و زن و مرد در این مورد تفاوت ندارند. موفق باشید

29420
متن پرسش
سلام علیکم: امروز که در شرایط جنگ احزابیم و دوباره همان وضعی برای این انقلاب برآمده از طرح کلی نهضت نبوی (ص) پیش آمده که حتی قرآن می‌فرمایید «تظنون بالله الظنون»؛ به خداوند چه گمانها که نبردید و شرایط آنچنان شده که «زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ.» گویی در صددند جنود جهل و دولت ابلیس که به مردم چنان القاء کنند همین که ارزاق و مایحتاج کفاف زندگی تان را تامین کنید هم خوشحال باشید و دست از آرمانخواهی انقلابی و آینده بردارید و فعلا مهم است کفاف معیشت و مایحتاج مان را بدهیم و دیگر چقدر تاوان انقلابی بودن و حضور در جمهوری اسلامی را بدهیم حال آنکه خود آن تمدن مدرن جائرست و حجابی برای ظهور حق در عالم است و البته منافقین هم با نفاقشان در داخل امت و حکومت اسلامی، موریانه وار در حال تولید شک و شبهه و معضل اند و به راستی چه عمیقانه زعیم امت فرمود که جنگ، جنگ اراده هاست و آنکه اراده اش را محفوظ بدارد پیروزست. خود دشمنان خوب فهمیده اند اراده ها را باید نشانه گرفت تا انقلاب از پا بیفتد و هراسشان تبدیل به واقعیت نشود؛ دو سال پیش دکتر ریچارد واتسون که آینده پژوه مطرح سازمان ملل است گفت تا سال ۲۰۳۶ کلید اقتدار جهانی در اختیار تفکر انقلاب اسلامی است چون که نرم افزار تمدن را دارد و بدنبال ارائه تمدنی دیگر در این تاریخ هست و هویتش آنچنان است که می‌تواند تمدن آینده را بسازد و چقدر هراس دارند که مبادا این بشود و آن فتح مکه پس از جنگ احزاب پیش بیاید آنچنان که سخت ترین برهه نهضت نبوی گذشت و رسول الله به ابوسفیان فرمود از این به بعد ما پیش میاییم و جنود عقل و دولت آدم پیش آمد تا فتح مکه رقم خورد. حال هم هراس از فتح الفتوح انقلاب اسلامی دارند و فکر می‌کنند می‌توانند مانع از انحطاط مدرنیته شوند اما حتی نیچه هم فهمید قرن ۲۰ آغازی بر پایان این تمدن است و حال در تقلایند مانع از این پایان شوند اما این تمدن آنگاه آغازش شروع شد که به فرمایش سید شهیدان اهل قلم، خلافت اللهی انسان در وجود انسانی مانند امام راحل امت تجلی یافت و جای جای مناطق عملیاتی لبریز از انسان های ترازی شد که سبب اتصال ارض و سماء بودند و پس از آن نایب خلف امام راحل فرمود قرن آینده قرن اسلام ناب و انقلاب است و مستکبران و عهد غربی چه بخواهند چه نخواهند عصر جدیدی در عالم شروع شده و پیچ تاریخی برای ملت ما حادث شده و شرط عبور از آن نظر به افق تمدنی است که هدف والای ماست و فرمود راهش جنبش نرم افزاری و علوم انسانی اسلامی و تولید الگوی پیشرفتی بر اساس مبانی اسلام تمدن سازست. حال اراده ما و پایداری مان در این مسیر افق آینده را روشن می‌کند و حقا بزرگترین خطر، عدم مقاومت در مسیری است که ذیل انقلاب پیش گرفته ایم و اینکه با یکسری کاستی ها و نارسایی های تلخ و دردناک و موجب غم، فراموش کنیم در کدام مسیریم و قطعا طلوع حق چون تشکیکی و ذو مراتب است، زمان و مراحل خود را می‌برد آن سان که خلافت اللهی انسان هم ذو مراتب است و سیر از عبودیت تا ربوبیت این منازل را دارد. هر چند قدر مسلم است وقتی عهد قدسی در صحنه بیاید، یکسری که همچنان در سیطره و تصرف عهد طاغوتند نمی‌توانند خود را وارد عالم قدسی کنند و نمی‌توانند تاب بیاورند جامعه ای عبودیت حق را و سیر الی المطلوب را در پیش بگیرد البته آن چنان که حضرتعالی به کرات فرمودیده اید به راستی اگر این افراد خود را با انواع سهل انگاری ها و قانون شکنی ها و فسادها و بی اعتنایی ها به مردم و عدم طهارت اقتصادی و اخلاقی در صحنه نمی‌آوردند آیا آینده انقلاب و تمدن نوین اسلامی در خطر نبود و آیا خط نفاق و التقاط اگر آشکار نمی‌شد براستی نباید غم آینده و نفاق را می‌خوردیم. و براستی مومنین احزاب با این بینش و نظر به تاریخ و افقی که آنها را فراگرفته است گفتند: «وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌چیز گواه است که خداوند اراده کرده تا بشریت در تاریخی بیرون از تاریخ مدرن حاضر شوند و معلوم است همان‌طور که انسان‌ها نمی‌توانند از روی سایه‌ی خود بپرند، غرب‌زده‌های ما هم نمی‌توانند این را بفهمند که باید خود را برای حضور در تاریخی قدسی و معنوی که تاریخ دیگری است، آماده کنند و به همین دلیل برای حفظ خود در نظام سرمایه‌داری به دنبال سکه و دلار و خانه‌های آنچنانی هستند. ولی بخواهند یا نخواهند، راه دیگری در پیش است و او که فرمود: «من انقلابی‌ام، من دیپلمات نیستم»؛ راه دیگری در مقابل ما گشوده است. مقاله‌ای در این رابطه تنظیم شده که بعداً روی سایت قرار می‌گیرد که خدمتتان می‌فرستم تا در جریان آن باشید. موفق باشید      

او که خواست برای حفظ انقلاب، انقلابی بماند و نه دیپلمات

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

راستی را! چرا رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» فرمودند: «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام»؟ مسلّم نخواستند با این جمله جایگاه دیپلماسی را نفی و یا تضعیف نمایند، بلکه خواستند جایگاه مسئولیت‌ها را مشخص نمایند و روشن کنند خودشان به عنوان رهبر انقلاب چه جایگاه و مسئولیتی به عهده دارند.در این رابطه خوب است عزیزان به موارد زیر فکر کنند:

1- مسئولان اجرایی در قوای سه‌گانه، هرکدام وظیفه و جایگاهی دارند که باید طبق قانون به آن وظایف بپردازند ولی وظیفه‌ی رهبر انقلاب، حفظ هویت انقلاب اسلامی است، به عنوان حرکتی که کلّیت نظام را در مقابل خطر استحاله در فرهنگ استکباری حفظ می‌نماید و سعی در تربیت انسانِ تراز انقلاب اسلامی دارد، تا انسان‌ها به‌خصوص ملت ایران، هویت از دست‌رفته‌ی خود را باز یابند.

2- مسلّم است آن‌جایی که دولت یا مجلس و یا قوه‌ی قضائیه از جهت‌گیری کلّی خود غفلت کنند، این رهبر انقلاب‌اند که وظیفه دارند متذکر آن امر ‌شوند، ولی رویهمرفته سعی رهبر انقلاب عدم دخالت در امور سه قوه است و آن‌ها هستند که باید مسئول کار خود و مسئول کوتاهی‌های خود باشند و هرگز نمی‌توانند به بهانه‌ی آن‌که رهبر انقلاب مانع انحراف آن‌ها از اصول انقلاب شده‌اند، نتایج کوتاهی‌های خود را به دوش رهبر انقلاب بیندازند.

3- بصیرت رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» با نظر به جمله‌ی «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام» آن است که متوجه‌اند آن چیزی که سرنوشت یک ملت را به صورتی متعالی به ظهور می‌آورد، روحیه‌ی مجاهده و سلحشوری در مقابل جهان کفر و شرک و استکبار و جهالت است و بدین لحاظ است که حضرت حق، نه‌تنها به روح و روحیه‌ی مجاهدان قسم می‌خورد، حتی به نَفَس، نَفَس‌زنانِ اسبان آن‌‌ها و به جرقه‌هایی که در اثر برخورد نعل اسبان‌شان به سنگ‌ها پیدا می‌شود، قسم یاد می‌کند و می‌فرماید: «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً& فَالْمُورِياتِ قَدْحاً»(عادیات/1 و2).

4- خدایی به نَفَس، نَفَس اسبانِ مجاهدان و جرقه‌های حاصل از نعل اسبان آن‌ها قسم می‌خورد که کمال مطلق است و کمال مطلق جز به کمال مطلق به چیز دیگر نظر ندارد و این نشان می‌دهد خداوند در حرکت مجاهدان، خود را در آن صحنه‌ها به نظاره می‌نشیند، زیرا حرکت مجاهدان، حرکتی است در راستای به ظهورآوردن خداوند در تاریخ و حضرت حق در ادامه‌ی آیات سوره‌ی مبارکه‌ی عادیات پس از قسم‌هایی که با نظر به صحنه‌های فعالیت مجاهدان یاد می‌کند، متذکر می‌شود که چگونه می‌شود انسان از چنین نقشی در زندگی خود غفلت می‌کند و به شدت گرفتار حبّ دنیا و حبّ مال می‌شود. می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ& وَ إِنَّهُ عَلى‏ ذلِكَ لَشَهيدٌ& وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ»(آیات 6 تا8).

5- آنچه سرنوشت یک ملت را به سوی سعادت تغییر می‌دهد، برگرداندنِ خداوند به مناسبات اجتماع است و این با انقلابی‌بودن و با مجاهده و جهاد در مقابل دشمنان خدا و دشمنان انسانیت محقق می‌شود و نه با دوستی نسبت به آن‌ها و لذا خداوند در خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ...» (ممتحنه/1).

6- رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» برای حفظ حرکت توحیدی که از طریق انقلاب اسلامی و جان‌فشانی شهدا به ظهور آمد، با جمله‌ی «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام»؛ به سیره‌ی حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» و یاران آن حضرت عمل نمودند. آن‌جا که حضرت حق به مسلمانان می‌فرماید: «‏قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ» (ممتحنه/4) رهبر انقلاب نه‌تنها ابراهیم‌وار برائت خود را از دشمنان خدا و دشمنان انسانیت اعلام می‌کنند، بلکه اظهار می‌دارند که بین ما و شما دشمنی و کینه برای همیشه برقرار است به همان معنایی که دائماً متذکر می‌شوند دشمنی با آمریکا را فراموش نکنید.

7- ملتی که بخواهد آزادانه خودش سرنوشت خود را به‌دست گیرد، باید با روحیه‌ی حماسی در صحنه باشد، تا مردم خودشان برای خود تصمیم بگیرند و نه دشمنان آن‌ها در امورات آن‌ها دخالت کنند.

نقش تربیتی رهبر انقلاب در آن‌جا است که ملتی سلحشور و حاکم بر سرنوشت خود تربیت کنند و این کاری است ماورای آنچه در مدارس و دانشگاه‌های ما شکل می‌گیرد. در مراکر آموزشی عموماً افراد جهت کارهایی که جامعه‌ی جدید نیاز دارد، تربیت می‌شوند که متأسفانه مراکز آموزشیِ استعمارزده از همین کار هم باز مانده‌اند. ولی رهبر انقلاب، یک ملت را در ابعادی بس متعالی مورد خطاب قرار می‌دهند تا آن‌جا که یک ملت است که جلو می‌رود و در انواع توطئه‌ها می‌تواند پایدار بماند و نقشه‌های دشمن را خنثی کند به طوری که إن‌شاءالله نه‌تنها دشمنان از ادامه‌ی توطئه مأیوس می‌شوند، بلکه با ظهور ناتوانی استکبار، افول ابر قدرتی آن به ظهور آید.

8- مسئولانی بودند که متوجه‌ی جایگاه حضور تاریخی انقلاب اسلامی نبودند و معنای حضور ما در لبنان و سوریه را متوجه نمی‌شدند و گمان می‌کردند ما اگر به خود بپردازیم و کاری به کار نظام استکباری نداشته باشیم، می‌توانیم سر به سلامت ببریم. غافل از آن‌که اگر ما هم کاری به کار استکبار نداشته باشیم-که این با هویت انقلاب اسلامی ناسازگار است- استکبار با روحیه‌ی تمامیت‌خواهِ خود اجازه نمی‌دهد ما سرنوشت خود را به‌دست گیریم. آری! بر فرض هم که چنین می‌شد و رهبر انقلاب به توصیه‌ی آن‌هایی که معتقد بودند ما در مقابل استکبار کوتاه بیاییم، عمل می‌کردند، نهایتاً ما کشوری می‌شدیم مانند ترکیه، که مشکلات امروزین را نداشتیم ولی مسلّم چیزی به نام انقلاب اسلامی در میان نبود و آن معنایی که امروز ما از خود در جهان داریم و عامل احساس هویتی متعالی برای ما است؛ شکل نمی‌گرفت و هرگز از آن احساسِ غرور و سرافرازی که با حاج قاسم‌ها برای ما پیش آمد، خبری نمی‌شد و این یقیناً با خِرد اسلامی- ایرانیِ ما نمی‌خواند و رهبر انقلاب حافظ چنین هویتی برای این ملت بودند تا ما در این جهان گرفتار بی‌معنایی که ملت‌ها امروزه به جهت سرافکندگیِ حاکمان‌شان در مقابل استکبار، در آن گرفتارند؛ نباشیم.

9- چه اندازه حکیمانه رهبر انقلاب در مقابل آن‌هایی که با روحیه‌ی حق به جانب، اصرار بر نظرات خود داشتند تا ما را به غرب و آمریکا نزدیک کنند و گمان می‌کردند مشکلات را به کمک غربیان می‌توانند حل کنند، با مدارا برخورد کردند، تا معلوم شود جریان استکبار هرگز تا ما تماماً در اختیارش قرار نگیریم، از ما راضی نمی‌شود. آری! آموزگار واقعی کمک می‌کند تا ملت بتواند از خود‌بیگانگی رهایی یابد. آموزگار واقعی، ما را از خود نمی‌ستاند بلکه ما را از «خودِ کاذب» می‌رهاند تا به «خودِ راستین» برساند و این با دشمن‌شناسی و تأکیدات سال‌های متمادی رهبر معظم انقلاب در این امر ممکن شد. آیا جز این است که مربیان واقعی کسانی‌اند که ما را از توهّماتِ امید به دشمن آزاد می‌کنند تا به سوی خودمان باز گردیم؟ به همان صورتی که رهبر انقلابی ما با جدّیت تمام در این امر به ما کمک کردند. آیا او بهترین دونده در این میدان به سوی حقیقت نبود؟ چه بی‌انصاف‌اند سیاسی‌زدگان که کوتاهی‌ها و علت بی‌ثمریِ برنامه‌ها و تئوری‌های خود را از رهبر انقلاب مطالبه می‌کنند.

10- آری! ما با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی بنا نیست «دیگری» را به خودمان تبدیل کنیم و یا «دیگری» را به خودمان فرو بکاهیم. در این کار، در عین آن‌که به نوعی خودمرکزبینیِ غیر اخلاقی وارد می‌شویم، عملاً از حضورِ «وجود» در مظاهر مختلف انسانی غفلت می‌شود. در حضور تاریخی انقلاب اسلامی، ما به دنبال فهم غیر خود هستیم بدون آن‌که بخواهیم همه مانند ما فکر کنند، بلکه به دنبال تذکر به چشم‌اندازی هستیم که انقلاب اسلامی برای آینده‌ی ما و بشریت متذکر خواهد بود و رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» به‌خوبی متوجه‌ی این نقش برای خود هستند.  

11- حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، یعنی ایمان به ایمانی که تا حال با آن به‌سر می‌بردیم، به همان معنایی که حضرت حق می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا»(نساء/136). سنگینی این ایمان از آن جهت است که باید در گذشته‌ی خود نمانیم و از شرایطی که همه‌چیز معنای دیگری به خود گرفته، هراس به خود راه ندهیم. گشوده‌شدن در عالمی که هرچیز در معنای این ایمان تازه، معنای اصیل‌تری به خود می‌گیرد، ایمانی است که مؤمنین آخرالزمانی بدان منوّر هستند و با به ظهورآمدن انقلاب اسلامی، حقیقت در چشم‌اندازی که توحید در مقابل انسان می‌گشاید، خود را ظاهر می‌کند و رهبر معظم انقلاب با توجه به این امر متوجه‌ی چنین حضوری برای آینده‌ی انقلاب اسلامی هستند.

12- بشرِ امروز نقاب‌هایی که بعضی از انسان‌ها به عنوان «ایمان» بر چهره‌ می‌زنند را می‌شناسد و چون نمی‌تواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ کفر و یا ایمان حقیقی قرار می‌گیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آن‌که با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر ظهور انسان کاملی است که هرکس می‌تواند او را وجه برتر خود احساس کند. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان می‌تواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره می‌زند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت          حافظ این خرقه‌ی پشمینه بینداز و برو

13- رهبری که خواست برای حفظ انقلاب، انقلابی بماند و نه دیپلمات، می‌داند افق آینده با حفظ هویت انقلابیِ ملت تا کجاها روشن است و این تنها با روحیه‌ی سلحشوری و مجاهدت و شهادت‌طلبی ممکن است، راهی که توسط حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» گشوده شد و ایشان در وصف روحیه‌ی شهادت‌طلبی فرمودند:

 «ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ خون شهیدان و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» و فرمودند: ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌ایم و نیازمند به مشعل شهادت.»

و این همان روحیه‌ی انقلابی است که حاصل آن عبور از همه‌ی تنگناهایی است که جهان استکباری بر ما تحمیل کرده و مسلّم راه دیگری پیش روی ما نیست، هرچند دیپلمات‌ها باید کار خود را بکنند.

14- اگر متوجه شویم رفع مشکلات ما با روحیه‌ی انقلابی ممکن است و نه به روشِ تئوری توسعه و به عقلانیتی فکر کنیم که ناشی از درک امکانات خودمان می‌باشد؛ جایگاه رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله» را در این تاریخ و در تاریخی که در آن قرار داریم، می‌فهمیم و می‌فهمیم چرا می‌فرمایند با روحیه‌ی انقلابی و سلحشوری و نترسیدن از مواجهه با تنگناهای استکبار غربی؛ می‌توان به اصالت‌های خود برگشت.

15- همین اندازه باید متوجه‌ی عظمت رهبریِ رهبر انقلاب شد که به‌خوبی مواظبت نمودند تا ما در نسبت با فرهنگ خودمان در جهان حاضر باشیم و در کلّیت نظام، گرفتار تجددزدگی که نوعی غرب‌زدگی است، نشویم از آن جهت که انقلاب اسلامی نوعی بازگشت به خویشتن است و نجات از خودبیگانگی. هنرِ رهبریِ رهبر انقلاب آن بود تا گام‌هایی در این دنیای طوفان‌زده برداریم، گام‌هایی لازم است که اگر آن گام‌ها در جای خود قرار ‌گیرند، گام‌هایی است آزاد از تجددزدگی که بعضاً دولت‌ها به آن تجددزدگی دامن می‌زدند.

به خوبی می‌بینیم که با رهبریِ رهبر انقلاب ما راه خود را می‌رویم و در عین حال در جهان حاضر می‌شویم و حضوری را دنبال می‌کنیم که آن حضور در گردونه‌ی جهان استکبار نیست و این است که ما را شدیداً به آینده‌‌ی خود امیدوار می‌کند. رهبر معظم انقلاب در طول مدت رهبری خود مواظب بودند ما خود را در جایی صورت‌بندی نکنیم که متعلق به فرهنگ و ایمان ما نیست و عملاً ما را از انقلاب اسلامی که راز هویت‌بخشیِ ما است، جدا می‌کند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

29417
متن پرسش
سلام علیکم: با سختیهای عجیب و غریبی که دارد بخصوض از نظر اقتصادی بر سر ما می آید، احساس می‌شود اراده الهی بر این است که مردم بازنگری اساسی در اقتصاد فردی داشته باشند و از آن طرف نخبگان بازنگری اساسی در اقتصاد کلان. و از طرفی هم نفس فشار اقتصادی که انسان را از بعدی به فکر می اندازد که راستی باید کاری محکم کرد. اینها همه و همه در نظر بنده نشان از آن دارد که اراده الهی بر این تعلق گرفته که این مردم، آینده اقتصادیشان آینده ای بسیار شکوفا باشد. این مردم دارند در تنور اقتصاد ذوب می‌شوند و چکش انواع تحریم ها بر سر آنها فرود می آید، نزدیک است زمانی که آهنگرِ عالَم این فلز گداخته شده را در آب فرو ببرد و فولادی محکم از اقتصاد ما بسازد. احساس می‌شود کمی همت می‌طلبد و صبر. کاش دوستان فرهنگی کمی هم روی اقتصاد همت می‌داشتند. ما با دوستان چهار کتاب اقتصادی اسلامی دانشگاه امام صادق (ع) را مطالعه کردیم. و به تازگی کتاب آقای جبرئیلی را قرار هست مباحثه کنیم. البته که مباحث معارف را تعطیل نکردیم. ولی در جنگ اقتصادی حداقل باید در آن حوزه هم قوی باشیم. یکی از طلاب فعال در شهرستان های تبریز زمین کشاورزی بزرگی راه انداخت که ۱۰ نفر را از روستاهای اطراف سرکار آورده و تولید راه انداخته است. چنین فعالیتهایی باید صورت پذیرد. در کنار اردوهای جهادی. پیشنهاد حضرتعالی برای چنین زمانه ای در جنگ اقتصادی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است. این نحوه ریخت و پاش‌هایی که ما داریم برای حضور در تاریخ انقلاب، بسیار نارسا است. صحنه، صحنه‌ای است که جریان سرمایه‌داری بحران‌های خود را آشکار کرده و کاستی‌های معرفتی‌اش، کار دستش داده است پس باید با مبانی معرفتیِ صحیح به اقتصادی فکر کرد که مطابق معرفتیِ آموزه‌های دینی خودمان باشد. موفق باشید

29427
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: سوالی را قبلا خدمتتان ارسال کردم در خصوص فرمایش علامه طباطبایی در مورد انقلاب با توجه به اینکه دیدم مجدد در سایت بیان شده خواستم مطلبی را برای نقد و نظر خدمتتان ارسال کنم. این سوال را از یکی از علمایی که دستی در تفسیر قرآن دارند پرسیدم ایشان به این صورت جواب دادند: علامه انسان بسیار دقیقی است و این حرف بلندیست و باید توجه داشت در هیج جای قرآن شهید به معنای مقتول نیست. با تشکر از شما استاد گرانقدر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این امر پس باید بگوییم معنی شهیدشدنِ اسلام، یعنی تعالی پیداکردن آن. موفق باشید

29424
متن پرسش
به نام خدا سلام استاد: دنیا روبرویم بسی تاریک شده، انسان ها را می‌بینم بعد این همه نزول بلا از انتخاب های اشتباه خود، عوض به خود آمدن امیدوار اند به راه تاریکی که اوباما جلوی پایشان گذاشت و از انتخاب بایدن ابراز خوشحالی می‌کنند. از طرف دیگر مشکلات بیماری کرونا را می‌بینم که افسردگی و نا امیدی مردم را فرا گرفته و انگار سخنان آقا مبنی بر استغفار از گذشته به گوش هیچ کس نمی رود. چه کنیم؟ به چه آینده ای نظر کنیم که امیدوار شویم؟ استاد یک افق روشن روبروی ما باز کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در این مورد به سؤال و جواب‌های شماره‌ی 29417 و 29420 رجوع بفرمایید. موفق باشید  

29423
متن پرسش
استاد عزیز سلام: سوالی از خدمت شریف تان پرسیده بودم به شماره 29393 و تقاضا کرده بودم در صورت امکان لطف بفرمایید به ایمیل خودم پاسخ بفرمایید. ممنون می‌شوم اگر زحمت بکشید استاد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی این‌طور جواب داده شد: 29393- باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این افراد، طیفی از نیروهای انقلاب هستند با شرایط خاصی که برای خود تعریف کرده‌اند. از نظر بنده ما باید این افراد را در عین نگاه متفاوتی که نسبت به ما دارند، از خودمان و از انقلاب جدا ندانیم. البته این بستگی به شما دارد که می‌خواهید در کجا قرار گیرید. آیا آمادگی پذیرفتن این طیف را دارید یا نه؟ در حالی‌که بالاخره باز تأکید می‌شود این طیف خود را از انقلاب جدا نمی‌دانند،در عین تفاوت سلیقه‌ای که با امثال ما دارند. موفق باشید

29411
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: آیا این سخن که گفته اند «اولین شهید این انقلاب اسلام است.» به درستی به علامه طباطبایی منسوب گشته یا کذب است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرزند ایشان این امر را که از قول علامه گفته شده است را، تکذیب فرمودند. موفق باشید

29400
متن پرسش
سلام استاد: درسته شما می گین صبر ولی تحمل هم حدی داره. انقدر وضع مملکت خرابه به خصوص بخش اداری که مسئولین کوچکترین انگیزه ای برای زندگی کردن درست رو تو ایران برای یه جوون باقی نمی ذارن شرایط رفتن رو هم دارم و خدا شاهده فقط به خاطر آقای خامنه ای هست که مردد میشم چون مسئله مهاجرت جوانان ایشون رو ناراحت میکنه. و این ارزش نداره. و اگر نه جوان نخبه تو این کشور هیچ جایگاهی نداره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه، امّ القرایی که حقیقتاً مأوایی برای شما می‌تواند باشد، در خدمت انقلاب اسلامی‌بودن است در هرکجای دنیا که می‌خواهید باشید. کارگری در این کشور ولی زیر سایه‌ی ولیّ فقیه بودن، بر ریاست جمهوری در کشورهای دنیای سرمایه‌داری، شرافت دارد. موفق باشید

29377
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: برای مطالعه تاریخ انقلاب و تاریخ معاصر چه کتاب هایی و نویسندگانی پیشنهاد می‌کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به کتاب‌های زیادی که به بازار آمده است به راحتی نمی‌توانم نظر دهم. ولی فکر می‌کنم کتاب «تاریخ معاصر ایران» که آقایان دکتر موسی نجفی و دکتر موسی حقانی زحمت تدوین آن را کشیدند، کتاب خوبی باشد. البته می‌توانید سری هم به جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

29361
متن پرسش
سلام علیکم: هفته وحدت و ولادت رسول الله (ص) و امام صادق (ع) رو تبریک عرض می‌کنم در این چند ماهه اخیر احساسی پیدا کردم که شاید در نگاه سطحی و خرد و حوادثی که در جریان است، عجیب به نظر برسد ولی در وجود خود این حس را بصورت ویژه ای می یابم. حس می‌کنم هر چه می‌گذرد به اذن الله بستر برای رقم خوردن تمدن آینده کره ارض و انعقاد عهد جمعی با حضرت حجت (عج) که قطعا هر عصری بر اساس عهدی رقم می‌خورد، نزدیک می‌شویم و انقلاب در گذرگاه مهمی قرار گرفته که ان شاء الله زمینه برای عبور از آن فراهم است و حس می‌کنم قرن ۱۵ شمسی قرن اسلام ناب و انقلاب است. دشمنان مان به ضعفی عظیم دچار شده اند و آن لیبرال دموکراسی که روزی آن‌را ایستگاه پایانی بشر و آخرین علم تمدن مدرنیته می‌خواندند، امروز حتی نظریه پردازانش هم از تثبیت آن عاجزند و هر چه می‌گذرد جبهه استکبار وضع بغرنج تری پیدا می‌کند و گویی سعی دارد با تشدید فشارها و تلاش برای به مذاکره کشاندن، دردهای خود را التیام دهد و البته پیام نهفته در آن اینست که انقلاب فربه شده و به راحتی از پای درنمیاد و نه تنها انقلابی ساده نیست بلکه هویت تمدن مدرن را نشانه گرفته است. گویی بحمدالله در ایران هم علیرغم مسائلی که در صحنه اجتماع می بینیم، به برکت هدایت و رهبری تمدن ساز و بی نظیر امام امت، زمینه برای رخت بستن توسعه گرایی و التقاط و الگوهای نئولیبرال از ساحت معیشتی و نظام سازی و فرهنگی دارد فراهم می‌شود و مردم هم ثمره این نوع بینش را تجربه کردند و گویی زمینه برای حرکت بسمت گام دوم و تمدن نوین اسلامی و مسئولینی در تراز این گام تمدن ساز فراهم می‌شود. گویی انقلاب باید این زنگارها و حجابها را تجربه می‌کرد تا در مسیر تمدن سازی، امت بیش از پیش با امام خویش همراهی و همسویی کند و در غربالها خطوط از هم تمییز یابد و عرصه آخرالزمانی مهاجه جنود عقل و جهل و دولت آدم و دولت ابلیس فراهم شود و براستی چطور پرچمدارن عهد غربی مستاصل مانده اند و در درون خودشان با انواع مشکلات مواجهند و هر چه می‌گذرد از توقف پیشروی انقلاب ناکام مانده اند و بیش از پیش مترصد زمین گیر کردن آنند و البته از قضا سرکنگبین صفرا فزود. مثل اینکه بنا بر اینست که امت با جهادی کبیر که مر آن لا تطع الکافرین است پا در عالمی بگذارد که انعقاد عهد قدسی و بیعه لله است و گویی باید این حوادث و مشکلات و معضلات رخ می‌داد تا متوجه شویم اگر در بستر انقلاب سلوک و توطین نفس و خودسازی و اصلاح نفس نکنیم، با انانیت و نفسانیت در سطح مسئولین مواجهیم که باعث می شود کمترین قرابت فکری با امام جامعه را پیدا کنند. البته بلاشک نباید فراموش کرد اینکه انقلاب از ابلیه سخت ویژه با روندهایی که از سال ۶۸ شروع شد توانست خود را حفظ و گذار دهد و از بسیاری فتنات و تفکراتی که حجاب انقلاب بود، محفوظ مانده و یا در حال گذارست و این چنین این انقلاب ظرفیت دارد قرن آینده را بسازد و چنین تمدن غرب را درگیر حیرانی کند، مرهون زعامت علوی امام امت است که با آینده نگری حکیمانه زیربنای تمدن اسلامی را پی ریزی کرد و کشتی انقلاب را در دریای تلاطم ها پاسداری کرد و سعه صدرش موجب افشای خط نفاق و التقاط شد و هر بار مطمئن تر از پیش می‌گوید آینده این ملت روشن است و افول جوهره تمدن غربی نزدیک است و به حق میراث دار صالح خمینی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی سخن شهدا در همین نکته نهفته است که متوجه‌ی آینده‌ی متعالی این انقلاب شدند و فهمیدند باید تا مرزِ فداشدن برای انقلاب جلو رفت. به نظر این حقیر، بصیرت واقعی در این دوران همین نکاتی است که متذکر شدید. امید فراوان دارم که فرزندانِ حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متوجه‌ی این نحوه حضور باشند و در همین رابطه خوانندگان این جواب را به مطالعه‌ی دوباره‌ی متن جنابعالی وامی‌گذارم. موفق باشید   

29355
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده عزیز و تقدیر و تشکر بابت زحمات بی نظیرتان در خصوص پیام برادری که فرموده بودند چرا طلاب کاری نمی‌کنند: بنظر می‌رسد در حق "طلاب جهادی" کم لطفی شد. تا جایی که حقیر دیده ام، این بندگان خدا. از صبح تا شب به دنبال حل مشکلات مردم هستند، در زلزله و سیل و کرونا و مسائل حاشیه نشینی و طلاق و اعتیاد و حجاب و... خودشان را سپر بلا می‌کنند، و حتی زیر سرم می افتند، مورد ضرب و شتم و تهمت و زخم زبان دوست و دشمن هم قرار می‌گیرند، و در نهایت مثل #شهید_محمد_تولایی به جرم ملبس بودن، چاقو به قلبشان زده می‌شود، که سه طفلشان یتیم شدند و پس از گذشت دو سال هنوز هم قاتل ایشان پیدا نشده. به قول یکی از دوستان: مگر ما مرده ایم که آقا تنها باشند؟ با تقدیم احترام و ارادت مجدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین‌طور است. به گفته‌ی رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله»: «طوبی للغرباء» خوشا به حال آن‌هایی که بی‌سر و صدا در راستای تحقق توحید در بستر انقلاب اسلامی که در این تاریخ تعیّن توحید و اسلام است؛ در حال فعالیت‌اند. و به جهت سعه‌ی وجودی که عطای الهی به آنان است، ملامتِ هیچ ملامت‌گری آن‌ها را از راهی که انتخاب کرده‌اند، دلسرد و مأیوس نمی‌کند و دشمن هم از همین امر عصبانی است زیرا این عزیزان بر عکسِ روشنفکران مدعی در جهانی بیرون از جهان مدرنیته و ساز و برگ‌های آن، خود را حاضر کرده‌اند و معلوم است که عقل غربی اینان را نبیند ولی آنان را چه باک! زیرا با خدا معامله کرده‌اند تا خدا به مناسبات انسان‌های این دوران برگردد. موفق باشید    

29354
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: در طرح تمدن نوین اسلامی آیا می توان گفت هرچه قدر، قدم به سوی مقدمات و الزامات تمدن نوین اسلامی برداریم، دین داری مردم راحت تر می‌شود. آیا این نگاه درست است!؟ آیا قبول دارید امروزه حجاب های ظلمانی و نورانی شدت گرفته و لذا دین داری برای خواص و عوام سخت و دشوار شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است. آری! به اعتبار امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» زمانه،‌ بعضاً زمانه‌ی عنود و کنود است تا سره از ناسره جدا شود و دینداران واقعی به عمق مطلب برسند. موفق باشید

29340
متن پرسش
سلام استاد عزیز: سوالاتی داشتم. ممنون میشم جواب بدید: ۱. با توجه به اینکه حکمت متعالیه ملاصدرا راه جدیدی به ملکوت برای بشریت باز کرده، این وسط نقش تفکر علامه طباطبایی و امام خمینی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین چی میشه؟ ۲. با توجه به این کبری، اصل در این زمانه تفکر ملاصدراست یا این دو بزرگوار؟ ۳. برای سامان یافتن تفکر انسان کدام یک از این سه بزرگوار بهتر عمل می‌کنند؟ (ناگفته نماند که حقیر مقدمات مثل فلسفه و آثار شما و ایت الله جوادی رو گذروندم و مطالب بزرگواران را فهم میکنم در حد خودم) ۴. برای تولید علم چطور استاد؟ کدام یک بهتر است؟ موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همه‌ی این عزیزان بر سر سفره‌ی جناب ملا صدرا نشسته‌اند. نگاهی به تعلیقات جلد هشتم و نهم «اسفار» از حضرت امام، این مطلب را به‌خوبی نشان می‌دهد. ۲. در بستر تاریخی که جناب صدرا شروع کردند، این بزرگان تاریخ خود را به ظهور آوردند، همان‌طور که جناب صدرا در تاریخ اسلام، تاریخِ خود را ظهور داد. ۳. از هیچ‌کدام مستغنی نیستیم ولی به نظر می‌آید باید از صدرا شروع کنیم. ۴. به نظر بنده باید همه را در نظر گرفت. موفق باشید

29327
متن پرسش
سلام استاد عزیز: با توجه به اینکه انقلاب اسلامی آینده ای توحیدی در پیش دارد و این انقلاب وصل به ظهور حضرت حجت و حکومت جهانی مهدی عج الله تعالی می‌شود، آیا می توان گفت کسی که اصلاح نفس می‌کند و فوق زندگی غالب مردم برای خود زندگی دینی به معنای واقعی کلمه تعریف کند و رویکردش و نیتش خدمت به انقلاب اسلامی برای پدید آمدن آن جامعه ی توحیدی است و همچنین نفرت به کفر زمانه را در قلب خود زنده کرده و از روش و منش آنها بیزار است (هر چند این شخص به عمل ظاهری در بین اجتماع برای پیشرفت انقلاب و مسلمانان دست نیابد) آیا این شخص در زمره مجاهدان است؟ یا اینکه مجاهد حتما کسی است که علاوه بر نیت قلبی در ظاهر هم برای اجتماع مسلمانان کارهای بزرگ انجام دهد مثل حاج قاسم و امثال او.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً این روحیه موجب می‌شود که انسان در زمره‌ی مجاهدین باشد. عمده آمادگیِ روحی است. حال هرچه پیش آمد در مواجهه با آن پیشامد، روحیه‌ی انقلابی و مجاهدانه است که مفید خواهد بود. موفق باشید

29322
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: امام خمینی فرمودند که حفظ نظام اسلامی از حفظ یک نفر و لو امام عصر علیه السلام با اهمیت تر است. لطفاً آن را تبیین نمایید و جهت درک آن به کدام از آثار شما می توان رجوع کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نیامدند تا نظام اسلامی بسازند؟ و مگر ائمه «علیهم‌السلام» جهت این امر، شهید نشدند؟ مباحث مربوط به «انقلاب اسلامی» إن‌شاءالله کمک‌کار تفکر در این دوران خواهد بود. مثل کتاب «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی». موفق باشید

29321
متن پرسش
با سلام و احترام: مردم در بسیاری از کشورهای دنیا راحت تر از مردم ما در حال زندگی هستن. با اینکه حکومت یا جمهوری اسلامی هم بر آنها حاکم نیست. چرا نمی‌توانیم با افتخار از نوع حکومت و حاکمان خود برای اقوام و آشنایانی که در خارج از کشور داریم صحبت کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راحت‌تر زندگی‌کردن، غیر از راحت‌بودن است. بدون استثناء همه‌ی متفکران جهان غرب مشکل مردم غرب را در عین زندگی راحت، نیهیلیسم و بی‌آیندگی می‌دانند که مربوط به روح جهان مدرن است و انقلاب اسلامی با روحیه‌ی جهادی بنا دارد مردم را از این مهلکه رهایی دهد. موفق باشید

29320
متن پرسش
با سلام و احترام: استاد شما ما را به آینده ای حواله می دهید که در زمان خود رسول الله (ص) و امام علی ابن ابی طالب (ع) نیز چنان جامعه ای واقع نشد! یعنی کارکرد انقلاب اسلامی از حضور آن بزرگواران هم نافذ تر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برآیندِ زحمات آن اولیای الهی بود که موجب حضور انقلاب اسلامی شد و به همین جهت انقلاب توانست از بعضی موانعی عبور کند که آن عزیزان را متوقف کرده بود. موفق باشید

29314
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: استاد من در مساله ای گیر افتادم که هیچ راه هدایتی پیدا نمی کنم. جریان قرار گرفتن سر یک دو راهی است. نزدیک به ۵ سال است که درگیر این بلاتکلیفی و دوراهی هستم. جالب اینجاست که وقتی مشورت می کنم همه راه x را به من نشان می دهند ولی انگار قرآن راه y را به من نشان می دهد. حتی استادی داریم که عارف هستند و چشم برزخی به حقایق دارند. اصلا متوجه نمی شوم کدام راه را به من نشان می دهند. حتی دستوری را اشاره کردند که دو بار خواندم و هر دو بار انگار نشانه هایی از راه y به من نشان داده شد. ‌خسته شدم از این بازی. از این سردرگمی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راه خود را باید در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی و رهنمودهای نایب الامام حضرت آیت الله خامنه‌ای «حفظه‌الله» و روحیه‌ی جهادی پیدا کنیم. به نظر می‌آید رهنمودهای حضرت مولی الموحدین «علیه‌السلام» به فرزندشان امام حسن «علیه‌السلام» در کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» راه‌هایی در مقابل ما بگشاید. موفق باشید

29305
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: تو شرح کتاب جنود عقل و جهل حضرت امام خمینی (ره)، بحث صبر عن الله فرمودید که حضرت امام خمینی ابتدا سلوکی داشتند و حالات معنوی و محو حق بودن، بعد به حکم وظیفه و به امر خدا اومدن بین مردم و همین بین مردم اومدن برای عارف و کسی که محو حق هست خیلی سخته. آیا تو این زمانه هم کسی که دغدغه هدایت مردم رو داره و میخواد به زندگی مردم به لطف خدا، جهت الهی بده، بهتره مثل امثال امام خمینی ابتدا مراحل سلوکی رو طی کنه که وصل به حق باشه و آرامشی به دست بیاره بعد به حکم وظیفه بیاد بین مردم یا اینکه از همون ابتدای کار هم بین مردم باشه هم سلوکی داشته باشه؟ در کدوم صورت نتایج بهتری به دست میاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بحمدلله سفره‌ای که از طریق حضرت امام روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» گشوده شد به عنوان انقلاب اسلامی، هرکس در آن بستر وارد شود از نظر سلوکی یک‌شبه رهِ صدساله را طی می‌کند به شرطی که خود را نبیند و دست و دلش محل ظهور کمالات انقلاب باشد مانند شهدا که نشان دادند چگونه انقلاب اسلامی، بستر تعالی انسان می‌شود. موفق باشید

29303
متن پرسش
سلام و عرض ادب: یکی از طلاب حوزه، این پیام را خواهش کردند به شما برسانم و پاسخ شما را جویا شوم. سلام علیکم: اگر میشه لطف کنید این پیام رو به ایشون برسونید. بنده،طلبه پایه نه هستم. به ایشون بگید که الآن ضرورت تلاش در جهت تمدن سازی، برای همه روشن هست و خیلی از طلبه ها و اساتید بزرگوار، دغدغه‌ فعالیتهای تمدنی دارن ولی حقیقت اینه که این راه خیلی سخته و ما باید از تمام دارایی هامون استفاده کنیم الحمدلله،الآن تک ستاره های خیلی خوبی در حوزه هستن که صلاحیت علمی و معنوی و دغدغه زیادی برای تمدن سازی دارن، ولی به نظر می رسه اگر این بزرگواران، دست به دست هم بدن و یک جمعی رو تشکیل بدن و به تبادل افکار و تقسیم وظایف و برنامه ریزی و...بپردازن، مباحث تمدنی خیلی بهتر پیشرفت کنه. باور کنیم که یدالله مع الجماعة، پیشنهاد بنده اینه که اساتید بزرگواری مثل استاد طاهر زاده، استاد امینی نژاد، استاد وکیلی، استاد علی فرحانی، استاد مبشری عارف، دکتر زرشناس و دیگر اساتیدی که صلاحیت و دغدغه لازم رو دارند (بنده چون مباحث این اساتید رو دنبال کردم و ایشان شهرت کافی هم دارن، اسم این اساتید رو گفتم)، با همدیگه جلسات منظمی رو پیرامون مباحث تمدنی داشته باشن ولو اینکه اگر امکان جلسات حضوری نبود، در یک گروه در شبکه های مجازی با هم در ارتباط باشن. این پیام به استاد علی فرحانی داده شد و ایشون گفتن کاملا حاضر به مشارکت هستن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید برای حضور در یک تاریخ، آن‌هم تاریخی که بناست بیرون از روح مدرنیته‌ای باشد که مبتنی بر ریاضیات و سیستم است. به این معناست که افراد هرکس در حوزه‌ی روحی خود مطابق سنتی که پیش آمده باید جلو روند تا خود به خود افق‌ها به صورتی گشوده به همدیگر نزدیک شوند. راه حل، تنظیم یک مرامنامه نیست که دور هم بنشینیم و آن را تنظیم کنیم، راهِ حلّ همین حضوری است که در حال وقوع است و همه در نظر به چشم‌اندازی که از طریق انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده، نسبت خود را با آن چشم‌انداز بر اساس روح و روحیه‌ی متنوع خودمان شکل دهیم، به شرطی که هرکس بتواند جایگاه بقیه را درک کند و نسبت به همدیگر سعه‌ی صدر داشته باشد و این از طریق نظر به چشم‌اندازها شکل می‌گیرد، وگرنه هرکس فهم و باور و اطلاعات خود را محور قرار می‌دهد و در نتیجه جزیره‌هایی می‌شویم بیگانه از همدیگر. موفق باشید

29291
متن پرسش
سلام: از آنجا که بنده در مجلس شورای اسلامی مشغول به کار هستم و تقریبا جریانهای سیاسی و بعضا مباحثی را می‌شنوم که شاید اتفاقی و... باشد و از آنجا که در منطقه ی جنوب شهر تهران زندگی می‌کنم و تقریبا از فضاهای موجود و جریان های به اصطلاح کف خیابان آشنایی دارم از حضرت عالی سوال و درخواست راهنمایی دارم که با توجه به شرایط موجود احساس شدید می‌شود که جامعه روحانیت خیلی کم کاری می‌کنند. حداقل برای دفاع و پشتیبانی از رهبر غریب که از سخنان ایشان پر واضح است تنها مانده اند و از اطرافیان هم این موضوع شنیده می‌شود. و مردم که این فشار اقتصادی و روحی اجتماعی را دارند از طرف یک شخص روحانی به جامعه تحمیل شده (رییس جمهور) را به حساب جامعه روحانیت و به اسم اسلام آخوندی می‌گذارند! حامعه روحانیت باید حداقل حرکتی عملی (اعتصاب، راهپیمایی مصالحت آمیز با یک پیام واحد و یک لیدر و نقشه ی واحد مثل زمان انقلاب ورود کنند تا حداقل مردم شخص ولی جامعه را (نه ولایت فقیه) را هدف قرار ندهند تا مردم کمی به لباس پیغمبر امیدوار بشوند و دیگر لازم نباشد همه چیز را از ملا جماعت ببینند. البته درسته که عوامل سیاسی و دیگر جریان ها هم شدیدا دخیل اند ولی جامعه روحانیت باید ورود عملی بدون ترس از هیچ فضایی حتی شهید شدن اقدام عملی کنند. شاید دیگر به اصطلاح جام زهری در کار نباشد ان‌شاءالله البته که نیست ما به اسلام، انقلاب، رهبر مقتدر و حکیم خود ایمان داریم. خواهشمندم راهنمایی بفرمایید از هر مسیری آماده ی جهاد و حمایت از ولی فقیه هستیم تا کسی جرات نکند هر حرفی را به لباس پیامبر بزند و فکر و عمل غلط در مورد این انقلاب بکند. باور بفرمایید اهل احساس و هیجان نیستم، اول بخاطر حرف ها و رفتار های آقایون سیاسی و رجال بعد هم عدم مطالبه گری که دارد به صورت تحریف اسلام و انقلاب و تبلیغات شدید خارجی و داخلی صورت می‌گیرد و مردم را به این سو می‌برد عرض می‌کنم تا ان‌شاءالله با ورود عملی نه فقط شعار و محکوم کردن جامعه روحانیت بساط این فتنه هم جمع شود که خواهد شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده راه‌کارِ اصلی آن است که روحانیت با نشان‌دادن سجایای اخلاقی و ساده‌زیستی و خدمت به مردم و تواضع، نشان دهند روحانیتِ اصیل چه جایگاهی دارد. کاری که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» یک‌تنه انجام می‌دهند. عمده آن است که همان‌طور که مقام معظم رهبری فرمودند کاری انجام شود که موجب هتک حرمت رئیس جمهور و تضعیف دولت نباشد. موفق باشید

29294
متن پرسش
با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد و عرض سلام و احترام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده عزیز از آنجا که نزدیک ایام آغاز امامت مولایمان امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم، سوالی پیرامون مباحث مهدویت داشتم. اخیرا کلیپی از سخنان استاد محمد شجاعی در تلویزیون پخش شد، پیرامون عظمت انقلاب امام خمینی و شهدای راهش و تطبیق برخی روایات و اشاره به سخنان امام ذیل آنها فرمودند، سوالات و نکاتی در ذیل عرض می‌شود که از شما استاد عزیز تمنا دارم برایمان تبیین دقیق‌تر بفرمایید. (پیشاپش از طولانی بودن متن طلب عفو دارم) لینک کلیپ کاملترشان ازکانال خود استاد شجاعی: eitaa.com/ostad_shojae/14865 aparat.com/v/0t276 youtu.be/AIFlxoQZSVA *** سوالات و نکات بنده: ۱. در روایات پیرامون وقایع پیش از ظهور، اساساً در موضوع تطبیق آنها بر مصادیق چه باید کرد؟ روایاتی که ضمن آنها در روایاتی هم به قیام مردمی در مشرق، و عالمی از قم، و قومی همراه او دارای قوت ایمان قلبی «کالزبر الحدید» و قدرت نظامی «اولی بأس شدید» هستند که مقدمات ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را فراهم می‌کنند. اساساً اگر امکان تطبیق بر مصادیق نباشد، اصل صدور این روایات و اصرار اهل بیت (علیهم السلام) بر آگاه‌سازی شیعیان امری لغو می‌شود. از طرفی هم بیان «تطبیق قطعی» که از سوی مردم و برخی عالمان بخصوص از عصر صفویه شده، و منجر به نتیجه مطابق آن تطبیق ها نشده، موجب کمرنگ شدن توجه به امکان ظهور و ایجاد یأس و نا امیدی بخاطر محقق نشدن پیش بینی های تطبیقی خواهد شد. لذا بنظر می‌رسد باید راهی بینابین داشت، نه تطبیق را تعطیل کرد، و نه بطور تطبیق قطعی بیان کرد، بلکه «تطبیق ظنی» برای «ایجاد آمادگی و هشیاری» می‌تواند غرض این بیانات معصومین (علیهم السلام) باشد. کما اینکه طبق مبانی دقیق، با حرکت انفسی و اجتماعی ما و هم عالم شدنمان با امام و نزدیک شدن وجودیمان به امام، ظهور نزدیک می‌شود. به یک واسطه از عالمی زنده که مشرف به محضر امام شده بودند، شنیدم که امام زمان علیه السلام بعد از اینکه درخواستی از ایشان را اجابت فرموده بودند به ایشان فرمودند (نقل به مضمون): «تمام امور زندگی شما شیعیان به دست ماست (که از نعمت های الهی بهرمند شوید و در برابر بلایا محفوظ بمانید)، اما یک امر من امام هم دست شیعیانم هست و آن ظهور من است». هرقدر ما خود را برای امام خالص کنیم و به امام نزدیک شویم، ظهور امام هم نزدیک می‌شود. ۲. آیا با وجود مشکلات اقتصادی و فشارهای معیشتی مردم، تحمل شنیدن و فهمیدن این نحو تطبیق های ظنی روایات بر انقلاب و قیام امام و شهدا را (برای فهم حرکت تاریخی مان) در میان مردم موجود می‌دانید؟ آیا وقت بیان هست؟ آیا زمانه زمانه شنیدن و فهمیدن شده است؟ آیا جامعه ما ممتحن به ایمان شده تا ظرفیت و تحمل امر صعب مستصعب ظهور نور معصومین را در مقدمات ظهورشان بنماید؟ رهبری عزیز در اوایل انقلاب (سال ۱۳۶۱) هم میخواستن برخی از این حرفهای بظاهر مگو در روایات شریفه را که تطبيق ظنی (نه تطبیق قطعی) با انقلاب اسلامی و امام روح الله (ره) دارد، در خطبه های نماز جمعه بخوانند و همین‌که چندبار خواستن بخوانند و نشده بود حس کردند هنوز ظرفیت تحمل عمومی این حقایق نیست. اما آیا امروز چنین ظرفیتی در تحمل عمومی آنها فراهم شده است؟ بیان خاطره رهبری: «یک کتابی است به نام «کشف المحجوب» یک نفر از آقایان که با این کتاب آشنا بود، آمد به ما گفت: صفحه چند این کتاب را بیاور، یک روایتی هست آن را بخوان. ما باز کردیم، دیدیم عجب روایتی است. روایتش این بود که پیغمبر اکرم به اصحاب خودش خبر می داد که در #آینده کسانی می آیند که این طورند، که از جمله این بود که «تُحابّوا بروح اللّه» به روح خدا با یکدیگر تحبب می جویند، همدیگر را دوست می دارند، به برکت روح خدا «تُحابوا بروح الله» ما از این خیلی خوشمان آمد و گفتیم که برویم سر نماز جمعه این را بخوانیم. یک هفته که یادم رفت کتابش را ببرم. یک هفته کتابش را بردم، بردم بالا، خطبه تمام شد. یک وقت دیدم که خطبه تمام شده، کتاب دست من است، نخواندم. بعد هم دیگر همین طور نخواندیم، نخواندیم، تا اینکه دیگر از نماز جمعگی هم افتادیم. این حدیث خیلی حدیث جالبی است. بردم حديث را خدمت امام یک وقتی، برای خود امام هم حدیث را خواندم. البته ایشان نه رد کردند، نه اثبات کردند که معنایش این است؛ همین طور گوش کردند و یک تبسمی کردند. «حابوا بروح الله» به هر حال اینجا هم که «و أیّدهم بروحٍ منه» خدا به روحی از خودش آنها را تأیید می کند. خب، امام ما هم روح اللّه است دیگر؛ مصداق روح اللّه است، اسمش هم روح اللّه است.» منبع: کتاب عبد صالح خدا /نشر صهبا/ ص156. (1361/4/12) متن حدیث در کشف المحجوب (باب14 فصل فی "الولی"، ص: 243 و 244) : «قال رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و سلم) : «إن من عباد اللّه لعبادا یغبطهم الأنبیاء و الشهداء قیل: من هم یا رسول اللّه، صفهم لنا لعلنا نحبهم؟. قال ص : "قوم تحابوا بروح اللّه من غیر أموال و لا أنساب وجوههم نور على منابر من نور لا یخافون إذا خاف الناس و لا یحزنون إذا حزن النا"، ثم تلا الآیة: " أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏ " » ۳. برخی روایات مشابه را خدمتتان تقدیم می‌کنم، ممنون می‌شوم اگر توضیح و بیانی در فهم این دست روایات و تطبیق ظنی آنها بر انقلاب اسلامی و قیام امام خمینی و شهدای عزیز دارید بیان بفرمایید: قلب‌هایی از این امت، ارتباط اشراقی با ظهور آن حقیقتِ اسم اعظم الهی در نور محمّدیین می یابند، که با «وحدت کلمه» در قلوبشان، یک «قلب مجتمع» (مدینه حصینه)، و «متمرکز بر توحید ولایت محمّدیین (ع) و با ایمانی امتحان شده» (عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ)، و محکم مانند پاره های آهن (کالزبر الحدید) برای ظهور آن حقیقتِ صعب و مستصعب باشند، و همانا قیام انقلاب اسلامی در پرتو حرکت امام و شهدا برای به ظهور رساندن تامّ آن «نــور اسم اعظم محمّدیین ع» در «ظهور امام زمان» (ارواحنا فداه) است. آن قوم با قلب‌های مجتمع و محکم در روایات، به ظن قوی، همان شیعیان مشرقی و اهل اشراق شعاع خالص امام زمان هستند که با محبتشان به روح الله پیشگامان اظهار نور عرشی اسم اعظم الهی در حاکمیت ولایت محمّدیین بر عالم گشته اند: + «إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ثَقِيلٌ مُقَنَّعٌ أَجْرَدُ ذَكْوَانُ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ أَوْ مَدِينَةٌ حَصِينَةٌ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا نَطَقَ وَ صَدَّقَهُ الْقُرْآنُ». (بحار الانوار، ج 2 ص191) + «إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ أَوْ مَدِينَةٌ حَصِينَةٌ قَالَ عَمْرٌو فَقُلْتُ لِشُعَيْبٍ يَا أَبَا الْحَسَنِ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ الْمَدِينَةُ الْحَصِينَةُ قَالَ فَقَالَ سَأَلْتُ الصَّادِقَ ع عَنْهَا فَقَالَ لِي الْقَلْبُ الْمُجْتَمِعُ». (بحار الانوار، ج 2 ص183) + «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ». (بحار الانوار، ج57 ص216) + «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَذْهَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ شِیعَتِنَا الْعَاهَهَ وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ کزُبَرِ الْحَدِیدِ وَ جَعَلَ قُوَّهَ الرَّجُلِ مِنْهُمْ قُوَّهَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا وَ یَکونُونَ حُکامَ الْأَرْضِ وَ سَنَامَهَا». (بحار الانوار، ج52 ص317) + «إنَّ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِیَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَی وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ دُونَهُمْ ... هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَی غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِکَ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِیُ» . (بحار الانوار، ج65 ص139) + «يَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوطِئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَه‏» / «كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ». (بحار الانوار، ج51 ص87 و ج52 ص243) + فی قول الله عز و جل: « وَ قَضَیْنٰا إِلیٰ بَنِی إِسْرٰائِیلَ فِی الْکِتٰابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ»، قال: قتل أمیر المؤمنین و طعن الحسن بن علی (علیهما السلام)، «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» قال: قتل الحسین (علیه السلام)، « فَإِذٰا جٰاءَ وَعْدُ أُولاٰهُمٰا» قال: إذا جاء نصر دم الحسین (علیه السلام)، «بَعَثْنٰا عَلَیْکُمْ عِبٰاداً لَنٰا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ - فَجٰاسُوا خِلاٰلَ الدِّیٰارِ»، قال: " قوْمٌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (علیه السلام) فَلَا يَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا أَخَذُوه"، «وَ کٰانَ وَعْداً مَفْعُولاً»، خُرُوجُ الْقَائِمِ (علیه السلام). ترجمه حدیث آخر: خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: "ما به بنی اسرائیل در کتاب آسمانی اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد" (اسراء، ۴)، این دو فساد در قتل علی بن ابی طالب (علیه السلام) و کشتن و نیزه باران کردن پیکر حسن (علیه السلام) می باشد، و خداوند می‌فرماید: "و سرکشی بزرگی خواهید نمود" (اسراء، ۴) و آن قتل حسین (علیه السلام) است، و خداوند تعالی می‌فرماید:" هنگامی که نخستین وعده فرا رسد" (اسراء، ۵)، آن وعده آمدن نصرت بر خونخواه حسین (عجل الله) است، و حق تعالی می فرماید: "آنگاه گروهی از بندگان پیکار جوی خود را بر ضد شما برمی‌انگیزیم تا (شما را سخت در هم کوبند) درون خانه ها را جستجو کنند" ، همانا آنها (اولی بأس شدید) قومی هستند که خداوند آنها را قبل از خروج قائم (علیه السلام) برمی‌انگیزاند و هیچ خونی از اهل بیت ریخته نشده مگر این که تقاص آن را می‌گیرند، «وَ كانَ وَعْداًمَفْعُولًا» که وعده قطعی پروردگار در خروج قائم (عجل الله) است. (اصول كافي ج‏۸ ص۲۰۶، تفسیر المیزان ج۱۵ ص۴۳، تفسیر العیاشی ج۲ ص۲۸۱، تفسیر الصافی ج۱ ص۹۵۹) این قوم (اولی بأس شدید) که انتقام قتل اهل البیت (علیهم السلام) را از صهیونیست (یهودی و وهابی) می‌گیرند و بر اسرائیل می‌شورند و فلسطین را فتح می‌کنند و وعده الهی در تورات و قرآن را بر خذلان صهیونیسم یهود، محقق می‌کنند، در تصریح از امام صادق (علیه السلام) ذیل همان آیات سوره اسراء، حضرت ۳ بار با تاکید و قسم می‌فرمایند که «بخدا قسم این قوم "اهل قم" هستند» [و اهل قم، یعنی هر مؤمن دلبسته به انقلاب اسلامی که به رهبری امام خمینی در قیام قم (رجل من اهل قم یدعو الناس الی الحق) اقتدا کرده است] : «وروی بعض أصحابنا قال: کنت عند أبی عبداللّه جالساً إذ قرأ هذه الآیة « فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولاً » [اسراء، ۵]، فقلنا: جعلنا فداک من هؤلاء؟ فقال الصادق (علیه السلام) ثلاث مرات: «هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ» (بحارالأنوار ج۵۷، ص۲۱۶ ؛ از تاریخ قم ص۱۰۰) ان شاء الله ما بتوانیم ادامه دهندگان راه امام و شهدا و مجاهدین به نتیجه رساننده انقلاب با اتصالش به قیام قائم (علیه السلام) باشیم. ضمن تشکر از شما استاد طاهرزاده عزیز و مخاطبین گرامی، پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما در تبیین موضوع کمال تشکر و سپاس را دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. عصر جمعه 2 آبان 99.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: . آنچه بنده در موارد مذکور می‌توانم عرض کنم همین اندازه است که به گفته‌ی خودتان می‌توان به عنوان یک امر ظنّی تلقی نمود و بیشتر به ذوق گوینده مربوط است. موفق باشید

29293
متن پرسش

سلام و صلوات بر محمد و آل محمد ص و سلام و رحمت خدا بر شما استاد عزیز و بزرگوارم و همه اهل ایمان این مطلب را در جمعه 25 مهر 1399، روز 28 صفر 1442 سالروز شهادت رسول اعظم سیدنا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و شهادت آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌نگارم، ضمن عرض تسلیت به شما و همه خوانندگان، از آن انوار مقدسه برای خلوص در جلب رضایت خدای عزیز استمداد می‌طلبم. (متن پرسش کمی طولانی است، پیشاپیش طلب عفو دارم). مطلبی صوتی از یکی از اهل منبر موفق در شیراز و کتابی پیرامون داستان شهید يونس زنگی آبادی یکی از اهل ایمان از کانال خوب مطالب ویژه برایم فرستادند، که بنظرم اصلاحیه‌ای ضروری لازم دارد که در ادامه ارائه می‌دهم و از شما استاد عزیز هم تمنای راهنمایی و ارشاد دارم. بسم الله الرحمن الرحیم بنده این کتاب ظهور (پیرامون شهید یونس زنگی آبادی) را در آغاز دوره طلبگی در سال ١٣٨٧ خوانده ام، و با اینکه قبل آن در اوایل دوره دانشگاه سخنرانی تصویری آقای حجت‌الاسلام انجوی نژاد را پیرامون آن دیده بودم، ولی با خواندن آن نسخه چاپی کتاب (چاپ جدید آن سالها) متوجه اشتباهی در نوع روایتگری برادر طلبه ام شدم. چون اساسا داستان چیز دیگریست. اگر ما امور خیالی را بجای واقعیت جا بزنیم، دیگر مکاشفات و کرامات واقعی هم در مخاطب جدی گرفته نخواهد شد و همه چیز همان صورت خیالی خواهد گرفت. چرا؟ چون این کتاب ظهور فقط یک رمان خیال انگیز است!! اولا، نویسنده کتاب علی مؤذنی هست، نه کریم صفایی. نام کریم صفایی شخصیت داستانی ساخته شده‌ در کتاب قبل از این رمان (کتاب رمان «ملاقات در شب آفتابی») است که نویسنده (آقای موذنی) در این کتاب رمان «ظهور» هم راوی قصه را با این شخصیت داستانی خلق کرده است. ثانیا، کتاب ظهور، نوشته‌ی علی مؤذنی، یک «رمان تخیلی» است که لابلای خیال انگیز کردن داستان می‌خواهد خاطراتی از زندگی واقعی شهید یونس زنگی آبادی (در زمان حیات دنیویشان) را با رنگ و لعاب احساسی و ماورایی بگوید. به تصریح خود نویسنده در مقدمه چاپ جدید و مصاحبه ها و صفحه اینستاگرام خودش و ناشر (نشر نیستان) پیرامون این رمان، تمام این وقایع بظاهر ماورائی در داستان (مانند تماس تلفنی شهید با راوی داخل داستان و حرکت قلم و نگارش متن توسط شهید برای همان راوی قصه، و حضور شهید بصورت کبوتر و گریه آن کبوتر و ...) ساخته‌ی خیال نویسنده‌ی رمان (آقای علی مؤذنی) است، برای ایجاد جذابیت و برانگیختن احساسات مخاطب بسوی عالم ماوراء و ارتباط با ارواح، و هیچکدام از این اتفاقات واقعیت خارجی نیافته است، و صرفا ساخته و پرداخته رمان نویس است. ایشان حتی اصل تخیلی بودن وقایع داستان را که هیچ ربطی به شهید عزیز نداشته (ولو امکان وقوعی آن از شهدا هست) در خاطره ای در سال 75 از بیان شهید عزیز سردار قاسم سلیمانی هم اعتراض دوستانه شان به تخیلی بودن اکثر داستان را نقل می‌کنند و اصرار نویسنده بر اینکه این کتاب رمان است و آمیخته بودنش به تخیلات، طبیعی است، و نهایتا هم نویسنده بخاطر عدم استعداد خودش به بیوگرافی نویسی، نسبت به نوشتن کتاب مستند زندگی نامه از شهید موافقت نکردند. نویسنده صراحتا در پستی که اخیرا درمورد نحوه تدوین این رمان در اینستاگرام منتشر کردند می‌نویسند: «اواخر سال هفتاد و پنج طی سفری با حاج قاسم آشنا شدم. آن موقع فرماندۀ لشکر بود و هنوز خبری از سپاه قدس نبود. دست گذاشت روی دستم و با لبخندی شکرین گفت کاش نویسنده ای پیدا بشود و کتابی شبیه نه آبی نه خاکی یا ملاقات در شب آفتابی برای حاج یونس بنویسد. دستش را از روی دستم برداشت و گفت: حاج یونس دست راستم بود. شیرینی و تاثیر آن دیدار باعث شد ناباورانه رمان ظهور را خیلی زود بنویسم و برای حاج قاسم بفرستم. کمتر از یک هفته بعد دعوتم کرد به کرمان. تا رسیدم، جلسه گذاشت. بیست نفری از سردارانش هم حضور داشتند. شگفتی اش را از سرعت عمل من در ارائۀ رمان ابراز کرد و گفت: خیلی تاثیر گذار است. من که همۀ مراتب گریه را تجربه کردم. نه من که بیشتر دوستان حاضر در این جا. آن هایی که خوانده بودند، تایید و تحسین کردند. من هم خدا را شکر کردم که قضیه به خیر و خوشی دارد انجام می شود. حاج قاسم ادامه داد: اما علی جان، اکثر مطالب این کتاب که هیچ ربطی به حاج یونس ما ندارد. گفتم: رمان عرصۀ تخیل است و از واقعیت کپی برابر اصل نمی سازد. بحث در گرفت. و بالا گرفت. لُب کلام من این بود که شما از من رمان خواستی. آدرس دو تا رمان از خودم را دادی، پس طبیعی است که از همچو منی رمان تحویل بگیری، و حرف دیگرم این‌که شما اگر دنبال نوشته شدن زندگی نامۀ حاج یونس بودی، باید پیشنهادش را به یک زندگی نامه نویس می دادی نه به یک رمان نویس.» www.instagram.com/p/CGAYuO2J0FI/?igshid=1jajt570u3slg بنده علاوه بر دیدن مستندات مذکور (که برخی دیگر را در پی نوشت اشاره می‌کنم) شخصا هم از دایرکت صفحه رسمی ایشان در اینستاگرام پرسیدم (با آیدی @alimMoazeni.officialNews )، و با نام بردن از تک تک وقایع مذکور، صراحتا گفتند: «بله، فرمایش شما صحیحه. وقایع رمان تخیلی هستن»، و همچنین از صوت خطیب مذکور هم که هفته پیش بخشی از آن را شنیده بودند اظهار تعجب کردند! و نهایتا بنده از ایشان خواستم این موضوع را در مصاحبه ای هم باز تاکید کنند، که گفتن مصاحبه زیاد شده ولی بازهم انجام خواهد شد. (تصویر مکالمه مذکور را خدمتتان در ایتا فرستادم، و در استوری و هایلایت صفحه اینستاگرامم ( @salehi.786 ) هم قرار دادم. لذا، در این مصداق کتاب مذکور، اصلا این صوت آقای انجوی نژاد عزیز را نباید بعنوان یک مستند واقعی پخش نمود (متاسفانه، ایشان ظاهرا چاپ ناقص دهه هفتاد کتاب را دیده اند و نه تنها مقدمه دیده نشده، بلکه حتی اسم مولف کتاب را هم ندیده و نویسنده واقعی را همان شخصیت داستانی کریم صفایی تلقی کرده و بخیال واقعی بودن اتفاقات روی منبر آن را گفته اند). البته از آنجا که اصل وقوع چنین وقایعی از شهدای عزیز امکان وقوعی دارد، و بلکه وقایع مستندی از این دست تصرفات را زیاد دیده و شنیده و خوانده ایم (کما اینکه در پی نوشت به چند مورد اشاره می‌کنیم)، لذا خطیب ارجمند هم با حسن ظن به مشابهت وقایع داستان با برخی مستندات واقعی دیگر، آن را نقل نموده است. ثالثا، وقایع اصلی و واقعی داستان، همان خاطرات جنگ و جبهه و بیانات شهید قبل شهادت به همسرش هست که پاهایم را خوب نگاه کن و به حافظه بسپار (چرا که بعد از شهادتشان همسرش فهمید که باید شهید را از روی پاهایش شناسایی کنند، چرا که پیکر مطهر شهید نه دست داشت و نه سر). لذا تلاش نویسنده در خلق یک رمان جذاب برای نقل خاطرات زندگی یک شهید عزیز بوده، و نباید گمان کنیم حذف عناصر خیال انگیز داستانش چیزی از مقام بلند شهید کم می‌کند، بلکه اساساً قدرت نفوذ و تصرف شهدای عزیز در وصف و خیال ما نمی‌گنجد! لذا ضمن تشکر از برادران بزرگوار در نشر آثار فرهنگی، و نیز تشکر از کانال بسیار خوب مطالب ویژه، اما بهتر است این صوت آقای انجوی نژاد را بردارند (چون در این مصداق خاص، تلقی خلاف واقع از یک رمان خیال انگیز ایجاد شده) و بالخصوص بیان تکمیلی شما استاد عزیز طبق مبانی و فارغ از این مصداق در این باره منتشر شود. سه پی‌نوشت تکمیلی: 1. آقای علی مؤذنی این شیوه نگارشی خیال پردازی برای ایجاد رمان از زندگی شهدا و اولیاء را دارد، مثلا در مورد رمان دیگرش با نام «احضاریه» می‌گوید: «واقعیت برای من دستمایه تخیل می‌شود / اصل بر تخیل است، البته با حفظ اصالت وقایع / موضوع رمان تخیل است. واقعیت برای من جز این که دستمایه تخیل شود، هیچ جذابیتی ندارد.» www.yjc.ir/fa/news/6732591/واقعیت-برای-من-دستمایه-تخیل-می-شود-اصل-بر-تخیل-است-البته-با-حفظ-اصالت-وقایع ۲. روزنامه همشهری در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۲ (شماره ۳۱۲۸) ضمن انتشار مصاحبه شان با آقای مؤذنی، در مطلبی با عنوان «يادداشتي بر رمان «ظهور» نوشته علي مؤذني»، تاکید بر عناصر تخیلی آن و ایجاد یک دنیای داستانی برای مخاطب در آن می‌نمایند، و حتی این را از هنر نویسنده محسوب می‌کند که طوری وقایع تخیلی را با مستندات خاطرات شهید درآمیخته که مخاطب همه را باور کند: «علي مؤذني در رمان ظهور دنياي داستاني را خلق مي كند كه در آن نويسنده اي به نام آقاي صفايي با اثرش يگانه مي شود. ... به اتكاي اين شگرد، تداخل مستندات و انديشه تخيلي شده است كه خواننده همه حوادث را تا انتهاي داستان مي خواند و مي پذيرد.» https://images.hamshahrionline.ir/hamnews/1382/820515/world/litew.htm ----------------- ۳. تکمله نهایی، پیرامون درک حضور شهدا و حضور تاریخی شان ذیل مکتب امام و انقلاب اسلامی: بنظر این بنده، باید توجه ویژه به مصادیق حقیقی کرامات شهدا، بلکه بالاتر توجه معرفتی و سلوکی خاص به مقامات شهدا ذیل مکتب اشراقی امام داشت. مثلا شهید علی اکبر دهقان، شهیدی که بدون سر یا حسین گفت حدود ۱۰ - ۱۵ نفر در اطراف پیکر بی سر او ۵ دقیقه این ندا را از حلقوم بریده اش می شنیدند و آن شهید این عنایت را در وصیتنامه اش از خدا خواسته بود، که این واقعه توسط راوی زنده ماجرا، و شهید زنده حجت الاسلام محمد صادقی سرایانی، در سایت خودشان در خاطرات خودشان نقل شده { malakoot.ir/مردان-بی-ادعا/ } می‌نویسند: «من صحنه‌ای دیدم که همیشه در ذهنم باقی است؛ دیدم که دستی از بدن کسی کاملاً جدا شده و آن طرف روی زمین افتاده بود. در این دست جدا شده کتاب دعایی بود که ظاهراً می‌بایست با پرت شدن دست، کتاب هم جدا می‌شد ولی کتاب دعا محکم به دست چسبیده بود. یک طرف کتاب‌ دعا نوشته بود ارتباط با خدا و طرف دیگر فرازهایی از زیارت عاشورا بود که خون آن شهید روی آن ریخته بود، نوشته شده بود، «السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره». شما چنین صحنه‌ای را هر کاری بکنید نمی‌توانید به قلم بیاورید و در صحنه‌های هنر زنده کنید. خدا در آن جا می‌خواسته یکی از درسهای خودش که نتیجة خلوص است را بدهد. و این خون هم خون خداست. یا شهید علی‌اکبر دهقان که وقتی ما می‌خواستیم جنازة او را در جاده بصره ـ خرمشهر جمع کنیم، دیدیم سر بریده‌اش در محوطه دارد می‌رود، سری که از پشت قطع شده بود و روی زمین داشت می‌غلتید و تنش هم داشت می‌دوید. سر این شهید حدود ۵ دقیقه فریاد یا حسین، یا حسین سر می‌داد. این فریاد را همة ما که حدود ۱۰ ـ ۱۵ نفر بودیم، (از جمله برادران حدادی، آذربیک، مصطفی خراسانی، طوسی و .. . .) می‌شنیدیم و همة به جای اینکه جنازه را جمع کنند، داشتند گریه می‌کردند. یا در کتاب «پیشانی سوخته‌ها» آورده‌ا‎م که طلبه‌ای به نام آقاخانی در کربلای ۵ شهید شده بود که پس از شهادت از حنجره بریده‌اش چند بار صدای «السلام‌علیک یا اباعبدالله» می‌آمد. این نمونه‌ها در صحنه‌های جنگ بسیار بوده است. البته این شهید یک وصیتی هم داشت که ما از توی کوله‌پشتی‌اش پیدا کردیم. یک تکه کاغذ بود که نمی‌دانم شب نوشته بود یا همان روز: «خدایا من شنیدم که امام حسین با لب تشنه شهید شده، من هم دوست دارم این‎گونه شهید شوم.» نمی‌دانم لابد لب تشنه هم بوده چون مسائل مشابه دیگری که ما دیدیم اتفاق افتاده بود. نوشته بود «خدایا من شنیدم که امام حسین سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود. بعد دیدیم که یک ترکش از پشت سر، سرش را قطع کرد یا نوشته بود: خدایا من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده. من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده‌ام به ذکر یا حسین یا حسین باشد و ما آن صحنه را دیدیم.» خود ایشان (حجت الاسلام صادقی سرایانی) برای خودش هم واقعه زیبایی اتفاق افتاده که ٢۵ روز در برزخ بوده، و با عنایت امام رضا (علیه السلام) پس از مرگ زنده شدند. خاطره شفای خود ایشان خیلی متذکر کننده است: تصویری: aparat.com/v/3iQJD dalfak.com/w/i4jhw صوتی: malakoot.ir/wp-content/uploads/2018/02/Shahid_zende_malakoot01.mp3 متنی (از سایت خودشان): http://malakoot.ir/دیدار-با-امام-رضاعلیه-السلام/ http://malakoot.ir/خاطرات-بیمارستان-تا-شفا-گرفتن/ *** همچنین وقایع بی‌شمار مستند واقعی که در کتب و مستندات دقیق پیرامون حضور شهدا به نگارش درآمده، مانند: حضور شهید حجّة الاسلام سیّد مجتبی صالحی خوانساری، که بعد از شهادتش، اهل خانه و فامیل و دوستان صداى تلاوت قرآن و دعا و مناجات شهید را مکرر در خانه می‌شنیدند و نور سبزی از حضور او میدیدند، و حتی شهید عزیز کارنامه امتحانات ثلث دوم دخترش (خانم زهراسادات صالحی) را برای مدرسه اش امضا نمود: shohadayeiran.com/fa/news/171748 یا حضور شهید سید مرتضی دادگر (اهل ساری) که بعد از شهادتش، قرض‌های یک بسیجی گروه تفحص شهدا را به تمام مغازه ها و قصابی و میوه فروشی محله اش داد و مبلغی هم برای امورات زندگی به اهل خانه او رساند (و همه این وقایع در همان روزی که پیکرش در تفحص پیدا شده بود و اهل خانه و مغازه دارها و ... با دیدن تصویر مدارک شناسایی شهید متوجه حضور او برای دادن قرضها شدند): www.mashreghnews.ir/news/331021 یا حضور شهید سید مرتضی آوینی (ره)، که راوی دفاع مقدس مرحوم حجت الاسلام ضابط می‌گفت: «خیلی دلم می‌خواست سیدمرتضی آوینی رو ببینم. یه روز به رفقایش گفتم یه موقعیتی جور کنید ما سیدمرتضی رو ببینیم، نشد. بالاخره سید شهیدان اهل قلم تو فکه رفت روی مین و شهید شد و من نتوانستم سید مرتضی رو ببینم. بعد از مدتی قسمت شد با یکی از کاروان‌های راهیان نور آمدم برای بازدید از مناطق جنگی. یک جایی شب ماندیم و مستقر شدیم. شب که خوابیدم دیدم شهید آوینی آمد به خوابم. در خواب به او گفتم: آقا سید! من خیلی دوست داشتم وقتی زنده بودی ببینمت ولی توفیق نشد. شهید آوینی توی خواب به من گفت: نگران نباش! فردا صبح ساعت ۸ بیا سر پل کرخه منتظرتم. صبح بیدار شدم و من بیچاره که هنوز به زنده بودن شهید شک داشتم گفتم: آخه این چه خوابی بود! آوینی که خیلی وقت است شهید شده. بلند شدم رفتم سر قراری که با من گذاشته بود و نیم ساعت دیر رسیدم. دیدم خبری از آوینی نیست. دیگر داشتم مطمئن می‌شدم که خواب و خیال و اینجور چیزها واقعیت ندارد که یه دفعه سربازی که آن نزدیکی‌ها پست می‌داد آمد پیش من و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم بله با یکی از رفقا قرار داشتم. گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهای جو گندمی، محاسنش اینجوری بود، عینکش... سرباز گفت: رفیقت آمد اینجا و تا ساعت ۸ منتظرت شد، نیامدی. بعد که می‌خواست برود، به من گفت: یک کسی می‌آید با این اسم و این قیافه، بهش بگو مرتضی آمد. خیلی منتظرت شد، نیامدی، کار داشت رفت. کنار پل، یک چیزی برایت نوشته برو بخوان. رفتم دیدم کنار پل با انگشتش نوشته : "فلانی! آمدیم نبودید، وعده ما بهشت. سیدمرتضی آوینی".» www.tasnimnews.com/fa/news/1391/12/15/31049 آخرالکلام، مقامات شهدا و حضور و تصرّفشان در عالم هستی، و حضور تاریخی‌شان ذیل حقیقت اشراقی قلبی امام روح الله (رحمة الله علیهم)، از آن جهت که ظهور شعاع اشدّ اتصال ایشان به روح الهی در شمس نور محمّدیه (ص) است، قابل توصیف و تصور اذهان بشری نیست (إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا - اینکه اشدّ اتصالاً هست، دیگر چقدر شدیدتر قابل توصیف با الفاظ و بیان نیست). ان شاء الله ما بتوانیم ادامه دهندگان راه امام و شهدا و مجاهدین به نتیجه رساننده انقلاب با اتصالش به قیام قائم (علیه السلام) باشیم. ضمن تشکر از شما استاد طاهرزاده عزیز و مخاطبین گرامی، پیشاپیش از بذل توجه و عنایت شما در تبیین موضوع کمال تشکر و سپاس را دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. ظهر جمعه 25 مهر 99. قم مقدسه. محمد حسین صالحی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

با سلام و ارادت و با تشکر فراوان از تذکری که نسبت به کتاب «ظهور» فرمودید. برای بنده این سؤال هست که آیا جناب آقای موذنی که زحمت کتاب «ظهور» را کشیدند و آن را به عنوان یک رمان تنظیم کردند؛ آیا برای شخصیتی که کاملاً مشخص است، تنظیم رمان به معنای آن است که همان شخصیت را و با حرکات و سکنات واقعی‌اش به صورت رمان بنمایانند؟ و با هنرمندی خود آن حرکات و سکنات را به صورت رمان تنظیم کنند؟ و یا شخصیتی خیالی از او بسازند که مربوط به شخصیت آن نباشد؟ که در حالت دوم عملاً فاجعه‌ای رخ داده است، زیرا شخصی که در مورد آن رمان را تنظیم کرده‌اند، غیر از آن شخصی می‌شود که حقیقتاً هست.

تصور بنده آن است که از آقای مؤذنی چنین بر نیاید که شخصیت دروغینی را به حاج یونس نسبت دهند زیرا آن شخص مشخص و معین است و این فرق می‌کند با رمان‌هایی که نویسنده‌ی آن از ابتدا شخصی را می‌سازد و پیرامون آن صحنه‌آرایی می‌کند.

نکته‌ی بعدی مواردی است که در آن کتاب به شهید حاج یونس زنگی‌آبادی نسبت داده شده که همه‌ی آن‌ها امکان وقوعش هست. و در همین رابطه بنده و امثال بنده به راحتی نمی‌توانستیم آن موارد را انکار کنیم و همان‌طور که جنابعالی می‌فرمایید مواردی بس عجیب‌تر از طریق شهدا به ظهور آمده است که بنده از ارائه‌ی آن‌ها به سهم خود تشکر می‌کنم. با توجه به این‌که حاج قاسم کتاب «ظهور» آقای مؤذنی را خوانده‌اند به دختر حاج یونس در مورد کتاب می گویند:« زیاد خودتون رو درگیر کتاب نکنید حاج یونس چیزی فراتر از این ها بود.» با این‌که انتظار داشته‌اند که آقای مؤذنی زندگینامه‌ی حاج یونس را بنویسند و نه آن‌که حالت رُمانی به شخصیت ایشان بدهند.

موفق باشید

نمایش چاپی