بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
27267
متن پرسش
با سلام: قسمتی از نامه ی امام خمینی (ره) به فاطمه طباطبایی را برای شما فرستاده ام و سوالم اینجاست که منظور امام نیاموختن این علوم است یا متوقف نشدن در آنها و جایگاه چنین کتاب هایی کجا قرار دارد؟ با تشکر از قیل و قال مدرسه‌ام حاصلی نشد جُز حرف دلخراش پس از آن همه خروش‌ چنان به عمق اصطلاحات و اعتبارات فرو رفتم و به جای رفع حُجب به جمع کُتب پرداختم که گویی در کون و مکان خبری نیست جُز یک مُشت ورق پاره که به اسم علوم انسانی و معارف الهی و حقایق فلسفی طالب را که به فطرت الله مفطور است از مقصد بازداشته و در حجاب اکبر فرو برده. اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت نه از فتوحات فتحی حاصل و نه از فُصوص الحِکَم حکمتی دست داد، چه رسد به غیر آنها که خود داستان غم‌انگیز دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در آن گفتارها ما را متوجه می‌کنند اگر تنها و تنها نظر به حضرت حق در همه‌ی مظاهر نباشد، همه‌ی آنچه برشمردند به خودی خود، حجاب خواهد بود نه آن‌که بخواهند آن‌ها را به عنوان ابزارهای یافتن معارف الهیه نفی کنند. چرا که در آخر عمر در نامه به گورباچف، باز از معارفی که در مکتب صدرا و ابن‌عربی بود نام بردند. موفق باشید

27251
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: پیشاپیش به خاطر سوالم از شما عذرخواهی می کنم. با توجه به ایام نیمه شعبان فردا شب عده ای از دوستان قصد دارند در منطقه ای از شهر مراسم نور افشانی راه بندازن. با توجه به شرایط موجود که می توان هزینه آن را برای خانواده های فقیر صرف کرد ما با این کار مخالفیم اما دوستان با نور افشانی موافق هستن ولی حرف شما رو فصل الخطاب میدونن. اگه لطف بفرمایید نظرتون رو بگید ممنون میشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّی که اسراف نشود، إن‌شاءاللّه موجب شادی مولایمان می‌گردد. بالاخره امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» دوست دارند از این جهت هم خود را در قلب جوانان حاضر ببینند. البته شادی‌هایی که با رعایت موازین اسلامی و ادب همراه باشد، در عین شادی و شادی، و برای عزت انقلاب و تقویت نایب آن حضرت. موفق باشید      

27235
متن پرسش
باسمه تعالی عنوان: سوال درباره کیفیت استقرار حجاب در کشور استاد گرامی، آقای طاهرزاده عزیز با سلام و عرض احترام امیدوارم در صحت و سلامت کامل باشید. ان‌شاءالله استاد گرامی، بنده حدوداً پنج ماه قبل مکالمه ای درباره «کیفیت استقرار حجاب در کشور» با یکی از بهترین دوستانم - که از مطالعه‌کنندگان مصمم و مصر آثار شما است - داشتم که همین مسئله باعث شد ایشان با بنده قطع ارتباط کرده و تماس‌ها و پیام‌های مکرر بنده را بدون پاسخ بگذارند. خواستم عقیده ام را به شما عرضه کنم تا اگر تأیید فرمودید، به ایشان انتقال دهم و شاید دوستی‌مان را از سر بگیریم و اگر هم تأیید نکردید که بنده بروم تحقیق و تأمیل بیشتری انجام بدهم بلکه راه درست را بیابم. استاد گرامی بنده معتقد هستم حجاب نه تنها واجب، بلکه ضروری دین اسلام و مذهب شیعه است (بنده راجع به سایر ادیان و مذاهب اطلاعی ندارم و حرفی نمی زنم). لیکن از طرف دیگر می‌دانم که هر واجبی لزوماً با قانون که قوام آن به اجبار (ضمانت اجرا) است تضمین نمی گردد. چه اینکه وقتی شارع مقدّس برای روزه‌خواری یا ابطال روزه علاوه بر مجازات‌های معنوی و اخروی، تعزیر و در صورت تکرار برای بار سوم کشته شدن در نظر گرفته است (لمعه دمشقیه، دمحمدبن‌جمال‌الدین مکی عاملی، ترجمعه دکتر علی شیروانی، ص ۱۱۱، شماره ۲۲ ولی برای مقوله حجاب خیر! آیا این عدم وضع مجازات (از جنس حقوقی و نه مجازات های معنوی و اخروی) برای عدم رعایت حجاب در متون دینی محل تأمّل نیست؟ بعضاً می گویند چون روزه جنبه فردی دارد وضع قانون برایش لازم نیست، ولی حجاب جنبه اجتماعی دارد و باید قانون برایش وضع شود! اما بنده سوالم این است که با توجه به مطالب مطروحه آیا العیاذ بالله چرا شارع مقدس برای روزه که جنبه فردی دارد تعزیز و حتی مجازات کشته شدن در نظر گرفته است ولی درباره حجاب که امری اجتماعی است سکوت کرده است؟ به نظر اینجانب امر شارع در قرآن و سنت اهل بین علیهم‌السلام بر حجاب دلالت بر وجود و ضرورت این مهم دارد که البته خداوند متعال و معصومین علیهم‌السلام به دلیل اینکه مقوله حجاب جز با روش های نرم (شیوه های فرهنگی) و نه روش سخت (قانون و ...) بسط و نشر نمی یابد، آن را جرم‌انگاری نکرده و تعزیر و حدّی از جنس قانون برای آن قائل نشده اند و به انذار آسیب های حیثیتی، معنوی و اخروی آن تأکید کرده اند. * ذکر این نکته واجب است که اینجانب هرگز قائل به اینکه کشورهای مسلمان باید درباره حجاب بی‌طرف باشند، نبوده و نیستم و این را نظری باطل می دانم. اتفاقاً این کشورها باید قوانینی در راستای ترویج حجاب از جمله حمایت از آثار فرهنگی مرّج حجاب، تبیین علل وجوب و ضرورت حجاب برای انسان (اعم از زن و مرد) با استفاده از پتانسیل رسانه ملی و ... برقرار و بر اجرای صحیح آن ها نظارت ویژه‌ای داشته باشند. اما الزام از طریق قانون همانطور که تجربه نشان داده است، نه تنها اثر معکوس دارد بلکه باعث آسودگی خاطر مسئولین فرهنگی کشور می گردد. چه اینکه ایشان با قانونی کردن حجاب عملاً کار خویش را راحت و از زیر بار مسئولیتشان شانه خالی کرده اند. * نکته دیگری لازم می دانم اشاره کنم، این است که مراد از عدم اجبار در مقوله حجاب، به معنای این نیست که شهروندان به هر نحوی خواستند در ملأ عام حاضر شوند. چه اینکه لیبرال‌ترین حکومت ها هم این را نمی پذیرند و برای حضور در اداره‌جات، محافل علمی و ... حتی اماکن عمومی چارچوب هایی دارند. * نکته پایانی اینکه از حیث توجه به واقعیات اجتماعی، آیا تا کنون اجبار حجاب از طریق قانون کارآمد و نتیجه بخش بوده است؟ و یا اینکه ابزاری شده است اولاً برای شانه خالی کردن مسئولان فرهنگی کشور و ثانیا ارتکاب انواع و اقسام اعمال خلاقانه! برای دو زدن این قانون از جانب بخش قابل توجهی از شهروندان و در حقیقت مسخ کردن این حکم الهی؟! گویی حجاب که حقیقتاً یک ارزش و یک متاع گرانبهاست که داشتن آن یک امتیاز و یک فضیلت است، با بی‌تدبیری، بی‌سلیقگی و البته نداشتن غیرت و همیت در قبال فرهنگ دینی به یک کالای تحمیلی بی‌ارزش فروکاسته شده است. (البته بنده می دانم که ما مکلف به تکلیف هستیم و نه نتیجه. اما آیا شایسته نیست که تأمل کنیم که شاید نحوه انجام تکلیف از جانب ما هم قاعده و ساز و کار خاص خودش را دارد. به بیان روشن‌تر این کار که ما برای درباره مقوله حجاب کرده‌ایم و می‌کنیم انجام تکلیف الهی درباره امر به معروف و نهی از منکر است یا رفع تکلیف الهی با ساده‌ترین و البته پرهزینه‌ترین روش ممکن؟) پیرو همین نظرات دوست هشت نُه ساله بنده با طرح این سوال که آیا رویت می‌شود این حرف ها را در محضر رسول خدا(ص) بزنی (؟)، تلفن را روی بنده قطع و از من برید! خواهش بنده این است که مطالب بنده را خوانده و به آن پاسخ دهید. من دنبال هدایت هستم و نه مجادله. خدا گواه است می خواهم عاقبت به خیر شوم و در این زمینه ها تحصیل و حقیقتاً جان کنده ام و از تفریح و ... را به خود حرام کرده ام و به قدر قوه ام مطالعه کرده ام. اصلا قصد شنا کردن بر خلاف جهت آب و دیده شدن نداشته و ندارم. فقط دغدغه دارم که بدانم. ممنون بابت توجهتان و معذور بابت اطاله کلام ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۹
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که بحث «حجاب» در محافل علمی به صورت مفصل مطرح شده است. حدود دو سال پیش در جلسه‌ای که صاحب‌نظرانِ مسئله‌ی تربیت و خانواده خدمت مقام معظم رهبری داشتند که از جمله‌ی شرکت‌کنندگان آقای دکتر بانکی بودند به گزارش آقای بانکی بعضی از شرکت‌کنندگان از سر دلسوزی نکاتی شبیه نظرات شما را مطرح می‌کنند و پیشنهاد می‌نمایند بندِ نافِ انقلاب اسلامی را به حجاب گره نزنیم. و رهبر معظم انقلاب سختْ مخالفت می‌نمایند و می‌فرمایند اگر در مورد حجاب کوتاه بیاییم، شیرازه‌ی خانواده از هم می‌پاشد. علاوه بر این، بحث بر سر آن است که اگر نمایندگان یک ملتی که رویهمرفته مظهر اراده‌ی آن ملت‌اند؛ حجاب را در کشور جدا از معصیتِ بی‌حجابی، به عنوان قانون مطرح کردند، آیا به عنوان یک شهروند، جایی برای مخالفت با حجاب می‌ماند؟ موفق باشید   

27234
متن پرسش
سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: سوالی از خدمت شما داشتم. آیا در چله ها یا ختم های دسته جمعی، امکان ارتباط و تصرف برگزار کننده چله و ختم با ارواح خوانندگان هست؟ چون برای چله قرن چنین مسئله ای مطرح شد. ممنون از فرصتی که برای پاسخگویی می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم اساساً این نوع کارها مبنای درستی داشته باشد. همان‌طور که جناب آقای احسان عبادی در کلیپ صوتی خود فرمودند اصل آن روایت هم قابل اعتماد نیست، چرا راه را گم کرده‌ایم؟!! امیدوارکردن حضرت حجت «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» به ظهور با تقویت نظرات نایب بر حق آن حضرت یعنی آیت اللّه خامنه‌ای و در بستر انقلاب اسلامی ممکن است. چرا گرفتار بیراهه‌ها می‌شویم؟!! موفق باشید

27222
متن پرسش
باسمه تعالی. استاد سلام علیکم: اگر امکان دارد بطور مشروح نظر خودتان را در مورد مرحوم دکتر علی شریعتی رضوان الله تعالی علیه بیان بفرمائید: شما بعضی مواقع در حین سخنرانی از حرفهای درست و منطقی دکتر شریعتی یاد می کنید که وقتی ما استناد شما به دکتر شریعتی را بیان می کنیم قبول نمی کنند و ما را متهم می کنند که نقل قول شما مخدوش است لطفا بیان بفرمائید با این همه دشمنانی که شریعتی مظلوم دارد چرا شما به ایشان استناد می کنید؟ و مطلب آخر اینکه بنده از شما شنیده ام که فرموده اید من دیانتم را از شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه و سیاستم را از مرحوم دکتر شریعتی آموخته ام اولا آیا من درست شنیده ام و ثانیا این ادعای شما با سیاست ما عین دیانت مای شهید مدرس رضوان الله تعالی علیه منافات ندارد یک بار هم از شما شنیدم که فرمودید آینده متعلق به افکار و عقائد درست شریعتی راجع به اسلام است لطفا بصورت مشروح اگر امکان دارد توضیح بفرمائید. قبلا از بذل عنایت شما قدردانی و تشکر می نمایم. من الله التوفیق و علیه التکلان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده بهترین نگاه به جایگاه آقای دکتر شریعتی را آیت اللّه خامنه‌ای دارند که در عین همشهری‌بودن با دکتر، با ایشان آشنایی و ارتباط داشتند. و در اینترنت می‌توانید نظرات مثبت ایشان را به آقای شریعتی بیابید. ۲. به یاد ندارم به آن صورت که می‌فرمایید گفته باشم؛ ولی تأکید می‌کنم ما را دکتر شریعتی راه انداخت و بحمداللّه به شهید مطهری رسیدیم و هیچ‌وقت هم از دکتر شریعتی عبور نکرده‌ام. آری! معتقدم ما برای ادامه‌ی انقلاب اسلامی به روحیه‌ی حماسی و شورآفرین دکتر شریعتی برای به‌صحنه‌آوردنِ جوانان نیاز داریم، ولی در بستر انقلاب اسلامی. موفق باشید

27196
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز، من هم در پرسش و پاسخ ۲۷۱۷۵ که خدمتتان ارسال کردم، عرض کردم دقیقا این را نشانگر صبرِ فهیمانه و دقت نظر دکتر داوری می بینم که متوجه اند افق گشایی و تمدن سازی امری نیست که فورا با شور و روحیه بخواهیم آن را بدست بیاوریم در مدت زمان کوتاه و با تانی به آن نیندیشیم و سریعا بگوییم ما از توسعه و لوازم آن گذر می خواهیم بگذریم و در حال گذریم بلکه باید با صبر و شجاعت آن را بررسی کرد و پیش برد. من متوجه این فهم و درک دقیق دکتر داوری می شوم و متوجهم ایشان می خواهند ما را از شتاب زدگی و عدم صبر تمدنی عبور دهند و مصداق و نمونه این سخنان حضرت آقا می دانم که فرمودند نباید بی صبری و بی طاقتی کنید و مدام پا به زمین بکوبید چرا نشد و چنان وانمود کنید که اوضاع بسیار بحرانی است و نشد که نشد. حرف من اینجاست که ما باید عالم انسان دینی را بررسی و اصالت بدهیم و حکمت نظری مان بدانیم و زمین و بسترها را باید متناسب آن بچینیم تا بتدریج بتوانیم الگوهای تمدنی خود را با قوت و تعالی جلو ببریم کما اینکه حضرتعالی هم فرمودید انقلاب از جنس وجود است و تجلی و مراتب دارد تا به کمال نزدیک شود. رویکرد خود امام را ببینیم از همان ابتدا ایشان می گفتند ما بدنبال الگوی دموکراسی و توسعه سیاسی مدرن نیسیتیم و تن به لوازم آن نمی دهیم و باید از آن عبور شود ولی در عین حال می فرمودند همین ابزار دموکراسی جهت تحقق آزادی اجتماعی و بالاتر از آن قسط می تواند موثر باشد لذا باید در زمین نظام مردم سالار ولایی و دینی با محوریت تحقق حکم الله و انبیاء و اولیاء او باشد و اشاره هم می فرمودند که ما باید طی زمان مردم سالاری دینی را تقویت کنیم و حتی اگر جایی دیدیم همین ساختارهای قانون اساسی کنونی با روح عقاید و فرهنگ مان همسویی ندارد آن را تعویض کنیم و اینها در حالی بود که اول انقلاب بود و بعضی توصیه به تساهل در برخورد با دموکراسی و اکل میته داشتند ولی امام آن را نپذیرفتند. تلقی من اینست که باید بصیرت و خودآگاهی و انس با عالم انسان دینی را تبیین کرد و نشان داد و آن را روشن کرد و بتدریج الگوهای متناسب آن عالم و تمدن اسلامی_ایرانی را بتدریج اجرا کرد تا اصالت و حضور اصیل مان در جهان اسلامی ایرانی باشد و در عین حال تکنولوژی و مکانیزم های جهت تحقق آزادی اجتماعی (که پس از رنسانس ویژه در غرب بدان توجه ها معطوف شد و تقلا صورت گرفت و مکانیزم هایی هم تعریف شد هر چند بدون در نظر گرفتن آزادی معنوی و بندگی) که می تواند با روح شیعی و ایرانی ما بخواند را استحاله کنیم و لعاب فرهنگی ما به آنها باشد. بلی! ما محدود به حوالت های تاریخی هستیم ولی می توانیم با فهم مقتضیا زمان در بستر توحید تاریخ سازی کنیم و جهت تاریخ را بسمت نظم معنوی و الهی ببریم. خود حضرت آقا در جریان الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت فرمودند که ما شاید برخی اهداف و استراتژی هایمان با توسعه و الگوی توسعه مدرنیته بخواند ولی ما جهت و هدف مان در جوهره دیگریست و ما باید تکنیک ها و ابزارهای مناسب و همسویی که می بینیم، در الگوی پیشرفت استحاله کنیم. این صبر تمدنی را آقا ویژه بدان تاکید می کنند وقتی که اشاره دارند باید اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت الگو و جهان اسلامی_ایرانی معلوم شود طی فرآیند طلوع تاریخی حق و تمدن متعالی را شاهد باشیم و به تعبیر من در این جهت نرویم که به فکر دین حداقلی و حفظ میراث شیعی ایرانی در عین حال عدم فکر تحقق قوی و عمیق شریعت و حکمت اسلامی_ایرانی و تساهل و بهره بیشتر از تجارب و مکانیزم های مدرن، بیفتیم که اکنون آقای مهدی نصیری تحت عنوان عصر حیرت آن را دنبال می کنند. من کمی اینجا با مطلب دکتر داوری تفاوت نگرش پیدا کنم که باید هم اکنون هم که ما در عصر سیطره مدرنیسم هستیم از پایداری و عدم هضم در توسعه دم بزنیم و نباید جهت مان توسعه باشد ولی باید خودآگاهی پیدا کنیم و عالم انسان دینی را بشناسیم و آنرا جهت خود معلوم کنیم تا هم اکنون هم بیاییم با نگرش تمدنی برنامه خود را جلو ببریم. کمی این تفاوت نظرم معطوف به ورود ما در گام دوم و بیانیه گام دوم هست که البته شاید اگر چندین سال این بحث دکتر داوری را می دیدیم از جهاتی همسویی با این بزرگوار بیشتر بود ولی معتقدم باید با بصیرت و تعیین نقطه ثقل خودمان در عرصه های مختلف توامان با صبر و استقامت، کار را جلو ببریم و به تصرف در تکنیک و مکانیزم های مدرن بپردازیم و منتقدانه با مدرنیته مواجه شده و در نظر و عمل بنا و فرآیند تدریجی مان عبور از توسعه باشد و بدین هم فکر کنیم مبادا جهت مان بسمتی برود که به اکل میته برسیم. عذر می خواهم اگر تعابیرم رسا بود و اطاله کلام شد و وقت شریفتان را گرفتم. بعنوان ارادتمند و مخاطب آثار و بیانات حضرتعالی مطالب و مبحثی معطوف به یادداشت وزین و اشارات و چشم اندازهای شما عرض شد و امیدوارم توانسته باشم با این مطالب تان ارتباط خوبی برقرار کرده باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه حساسیت شما را نسبت به آنچه در این تاریخ در حال وقوع است، می‌شناسم که برای آینده مأوایی اصیل برای بشریت در حال وقوع است و اگر یک قدم از آن کوتاه بیاییم، مثل آن خواهد بود که مولایمان بعد از قتل خلیفه‌ی دوم، در جریان حکمیت نسبت به پذیرش روش شیخین، کوتاه می‌آمدند و عملاً با آن کوتاهی، چهره‌ی منوّر شخصیت خود را ذیل کدورت روش آن دو قرار می‌دادند و بشریت را از آینده‌ی اصیل خود ناامید و محروم می‌نمودند. ما یک لحظه از تأکید بر اصالت‌های ناب الهی و تقابل با استکبار، نه پشیمانیم و نه کوتاه می‌آییم. عمده روشی است که باید حکیمانه راه را جلو ببریم به همان روشی که اولیای معصوم در مقابل ما گشودند، وگرنه دینِ حدّاقلی که سال‌های پیش، دکتر سروش مطرح کردند و سال گذشته در جلسه‌ی ۳۹ مباحث «دین در دنیای مدرن» به آن صراحت دادند؛ به‌کلّی دین را از ابعاد اصیلش خارج می‌کند و نادیده می‌گیرد. در دکتر داوری و هایدگر ابداً این حرف‌ها نیست. دغدغه‌ی آن‌ها این است که دین از نگاهِ متافیزیکی و فرهنگ مدرن نجات یابد و بی‌حساب نیست که گادامر یعنی اصلی‌ترین شاگرد هایدگر می‌گوید همه‌ی فکر و ذکر هایدگر، خدا بود. موفق باشید

27173
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی در آن دسته آثارتان که مربوط به غرب شناسی و تمدن اسلامی است، به این سخن شهید آوینی (ره) اشاره زیادی دارید که در برخورد با تکنولوژی یا نظم مدرن و برخاسته از غرب متاثر مدرنیته، بایستی به خودآگاهی در شناخت تکنیک برسیم تا بتوانیم آن را در روح عقاید و فرهنگ خود مستحل کنیم. بحث شاید اینجا باز شود که ممکن است این اشکال و ابهام وارد شود که خب شما در مواجهه با تکنیک و تمدن غربی با این رویکرد درگیر انفعال می شوید و می خواهید که از ابزار و توسعه غربی بی بهره ببرید ولی در عین حال روحی که این ابزار با خود می آورد را در اثر غربشناسی و شناخت تکنیک قصد دارید بشناسید تا مبادا خودباخته و از خود بیگانه شوید و این یک رویکرد بیشتر نظری و حکمت اندیشه است و در عمل نظر به تمدن زایی و مواجهه در مقیاس تمدنی ندارید و می خواهید. مثلا با بصیرت هم دین تان و عدم هضم در مدرنیته داشته باشید هم بهره از تکنیک و نظم مدرن. هر چند من معتقدم اگر ضوابط و مختصات را رعایت نکنیم این احتمال و شاید انفعال پیش بیاید ولی خب اینجا من نکنه دارم که ما اگر قصد تمدن سازی داریم و مواجهه خود را بصورت تمدنی با غرب مدرن می دانیم و حتی به تلقی من در جوهره با مدرنیته و غرب تضاد و تعارض های اساسی داریم در حدی که با دو انسان متفاوت در دو دستگاه انسان و تمدن سازی مواجهیم، چطور باید آن تکنولوژی و ساز و کاری که انکشاف و تعامل با طبیعت بعنوان مخلوق و صورتی از خالق حکیم است، درونش وجود دارد ولی در بستر غربی به طلوع و ساخت رسیده را بایستی در نظم تمدنی خود مستحل کنیم که رنگ خودی و در چارچوب تمدنی مان معنا بدهد و رنگ آن را بگیرد و مبادا حالتی نچسب و ناهمگن با روح تمدن اسلامی و به اصطلاح تافته جدابافته به خود بگیرد مثل اینکه بسیاری ساز و کارهای اقتصاد ربوی غرب من جمله بانک را بصورت عجیبی می خواهیم اسلامیزه کنیم و سر آن عمامه بگذاریم در حالی که شاید در ساز و کارهایی تکنولوژی های مناسبی باشد ولی ذات بانک که با این کنه و ماهیتش نمی تواند در چارچوب روح فرهنگی و عقاید ما بیاید و با روح ما بخواند و ما دنبال این است نیستیم که ذات بانک ربامحور هست یا نه و نقطه ثقل آن با نقطه ثقل اقتصاد اسلامی آیا می خواند فقط دنبال این هستیم که عقود اسلامی در آن جاری شود و هم اکنون هم تبدیل به یک وصله ناجور شده است. سوال اصلی من که بصورت مختصر خدمتتان عرض کنم این است که چگونه می توان بستر و زمین خود را در عرصه های مختلف متناسب روح فرهنگی و عقایدمان تعریف کرد و به آن خودآگاهی و بصیرت رسید ولی وقتی بحث نظام سازی و ابزارسازی در میان است، هدف و حکمت نظری خود را شناخته و در طرح برنامه ها ابزار و تکنولوژی را در همین چارچوب مستحل کنیم و بسازیم مثل کاری که امام با انتخابات کرد، نقطه ثقل حکومت اسلامی را تحقق ولایت الله از طریق ولی فقیه تعیین کرد و انتخابات را بعنوان ابزاری در نظام ولایی و با نظارتی مثل شورای نگهبان و در جهت گفتمان و امرهم شوری بینهم معنا داد و روح فرهنگی ما در انتخابات هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در عقل تکنیکی، بحث در ظهورِ «وجود» است در این تاریخ. و این مثل ظهور «وجود» در انقلاب اسلامی است و لذا شناخت غرب به یک معنا منجر به حضور در تاریخی می‌شود که ما را فراگرفته است. و این غیر از انفعال از غرب است که خودِ غربی‌ها نیز در این رابطه، غرب‌زده‌اند. به این فکر کنید که بشر جدید، بشری است که تمدنی، خود را احساس می‌کند و نه فردی. و غرب به این معنا، جهانِ همه‌ی انسان‌ها است. و البته این غیر از اسلامیزه‌کردنِ غرب است که جنابعالی به‌خوبی متوجه‌ی آن هستید و متأسفانه بعضی از مذهبی‌های تجددزده گرفتار آن هستند.

فکر می‌کنم جواب سؤال‌تان را با نشان‌دادنِ شخصیت همه‌جانبه‌نگرِ شهید آوینی، راحت‌تر می‌توانم بیان کنم که چگونه آن شهید می‌فهمد در جهان باید حاضر شود و جهان را بشناسد ولی با روحِ عرفان حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه». البته در این رابطه به صورت جسته و گریخته، مطالبی عرض شده است، به‌خصوص در کانال تلگرامی «عصر جدید» به آدرس @asre_jadeid . موفق باشید 

27184
متن پرسش
سلام علیکم: گویا رهبر معظم انقلاب چند روز قبل در یک جایی فرموداند که دشمن به زودی آخرین برگ برنده اش را رو می کند و جبهه مقاومت هم برگ برنده رو از جانب یمن رو خواهد کرد و اینکه کرونا باعث بحران در آمریکا شده و جنگ داخلی در امریکا ایجاد می شود، نظر حضرت استاد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. آنچه هست بحمداللّه نظام اسلامی به رهبریِ نایب الامام هر روز سنگری را در تقابل با نظام استکباری فتح می‌کند و ما باید نسبت به آینده‌ی نظام امیدوار باشیم و این درست برعکس القائات شیطانیِ سرسپردگانِ دنیای استکبار است. موفق باشید

27175
متن پرسش

سلام علیکم: فرموده بودید در پاسخ به یکی از پرسش های قبلی ام که یادداشت انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان را بخوانم و اگر نکته و ابهامی هست مطرح کنم. بعنوان ارادتمند و مطالعه کننده آن یادداشت نکات و سوالی بود که خدمتتان عرض می کنم: این جمله دکتر داوری به نظرم قابل نقد و تامل و بررسی است که تا زمانی که راه و منزل دیگری در افق آینده ظاهر نشود نمی توان از راه توسعه روگرداند یعنی وقتی چشم اندازی نباشد و مردمان به راه تجدد و نظام مصرف آن بستگی پیدا کرده باشند، انصاف نیست که خرد پشتوانه سیاست و اقتصاد جدید و علم بزرگ تکنولوژیک با بی باکی تحقیر شود. خب روی هر دو محور واقعا می شود بحثهای مفصل کرد ولی به نظرم چند مسئله است. آنجا که دکتر داوری می نویسند تا رویکردی غیر از توسعه غربی نیامده نباید چشم روی آن بست و فی الحال باید معطوف به آن طرح ریخت، با ایشان همسو و هم جهت نیستم. شاید این حرف در گام اول انقلاب و آنگاه که همچنان ما می خواستیم تمدن نوین اسلامی را در قالب مباحث نظری طرح کنیم و الگویی جدید و آنچنان گفتمان سازی نشده، بسیار صحیح و متقن بود ولی الان در گام دوم و شرایط کنونی من به تلقی شخصی خودم ما توانسته ایم در خودآگاهی و ایجاد افقی در شان تمدن جهانی توحیدی هر چند نه آنچنان گسترده نشان دهیم و یک شاهد مثالش واکنش بین المللی و همنوایی جهانی در شهادت حاج قاسم سلیمانی و هم رزمانش بود. در تمدن سازی حکمت عملی مقدم به حکمت نظری است و بایستی متناسب حکمت عمل حکمت نظر را در شئون مختلف به صحنه آورد و به نظرم اینکه اکنون مدارا با توسعه و تکنیک مدرن را پیشه می گریم حتی به شیوه اکل میته صحیح نیست. الحمدلله با وجود موانع و کاستی هایی که بود و همچنان تا حدوی هست امروز ما در عرصه های ویژه علوم انسانی با پیگیری حضرت آقا در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سند چشم انداز اقتصاد مقاومتی توانسته ایم در مرحله تولید حکمت عملی و نظریه وارد شویم و اکنون راه آن است بصورت فرآیندی از ذیل توسعه و عقل متاثر توسعه گرایی بیرون شده و به جامعه توحیدی تمدن ساز بتدریج بیاندیشیم. خود امام وقتی انقلاب کردند نفرمودند که من همان اول قصد اتصال انقلاب با مدیریت ولی فقیه به حکومت حقه امام عصر (عج) را دارند، بلکه طی فرآیندی ابتدا فرمودند شاه باید برود سپس بحث رفراندوم و بعدا انتخابات خبرگان قانون و تصویب آن و سپس چینش ساختارها ذیل مدیریت کلان ولی فقیه. یعنی امام به دموکراسی و توسعه سیاسی غربی اصالت نداد و با آن مدارا نکرد و آن را اکل میته بکار نبرد بلکه بتدریج با حکمت برخاسته از متن ایمان اسلامی سعی کرد اولا فضا را به سوی تفکر در عالم دینی ببرد و اصالت عقل مدرن و غیر قدسی را کنار بزند سپس با آرامی و حادثه ساز و اتفاق محور کار نهاد سازی و تکمیل انقلاب را جلو بردند. هر چند من هم باور دارم دکتر داوری واقعا دغدغه خروج از ذیل مدرنیته بسوی تمدن برتر اسلامی را دارند و البته صبر و تانی را راهکار آن می دانند و قطعا من همنوا با ایشان هستم که ما به هر جهت با عقل مدرن و تکنیک معطوف به توسعه روبرو هستیم و حوالت تاریخی داریم و نمی شود از آن هم فرار کرد و انزوا و انفعال یا سلفی گری را برگزید، ولی با وجود حوالت تاریخی ما امکان تاریخ سازی و تغییر مناسبات را داریم و رویکرد ما نبایستی گزینش تکنیک و طرح های توسعه از دریچه و نگاه خود باشد و گزینشی یا شاید تلفیق بدین صورت کار کنیم، به نظرم همانطور که عرض شد ابتدا مسئله مستحدثه تمدن اسلامی و انقلاب را بشناسیم و عالم انسان دینی را مبنا بگذاریم سپس به نقد مدرنیته و عدم اصالت به جوهره و توسعه برخاسته از آن بپردازیم، وقتی اذهان و افکار بدون اصالت دادن به انسان ابزارساز مدرن و تمام ابعاد و روح مدرن، محوریت را عالم انسان دینی قرار داد به نظرم همانطور که فرموید چون انقلاب از جنس وجود است و تشکیک و مراتب دارد، در طول فرآیندی تدریجا اسباب و مکانیزم را حقیقتا متناسب با عقل و ادب و قلب قدسی می کند. ولی فی الحال توجه به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و اقتصاد مقاومتی واقعا افق متعالی و اثر گذار و بزنگاهی برای ماست که رهبر عزیز هم به آن تاکید دارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز در افقی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، چیزی جز پای‌گذاردن در توسعه را می‌یابم و معتقدم هرآنچه بر حضور تاریخیِ خود تأکید کنیم و با رفعِ موانع جلو برویم، نتیجه می‌گیریم و هراندازه به توسعه نزدیک شویم، فرصت‌ها را از دست می‌دهیم. با این‌همه حرف دکتر داوری آن است که این راه، نزدیک نیست و با آرزوهای مذهبی‌های احساساتی محقق نمی‌شود. و در جواب «دبیرخانه_هم‌اندیشی_علم_دینی » می‌فرماید آنچه را که شما نزدیک می‌بینید، من دور می‌بینم. اگر عنایت داشته باشید در نوشته‌ی «انقلاب اسلامی، جهانی بین دو جهان» در جایی عرض می‌شود از این‌جا به بعد بنده با جناب آقای دکتر داوری همراهی نمی‌کنم. با این‌همه باید در مورد انقلاب اسلامی به جهانی که بین دو جهان است، فکر کرد. در ضمن آقای دکتر داوری در جواب دو پرسشی که دبیرخانه_هم‌اندیشی_علم_دینی اخیراً از ایشان کرده‌اند جوابی داده‌اند که ما را در اندیشیدن به تاریخی که در آن هستیم، کمک می‌کند. جواب‌های ایشان را اگر پیام‌رسانی در ایتا دارید بفرمایید تا برایتان ارسال کنم. موفق باشید

27167
متن پرسش
سلام: با توجه به این که صنعت سینما و تلویزیون ما در این وضعیت تهاجم فرهنگی بسیار منفعل و حتی مخرب است، تصمیم داشتم وارد این عرصه بشم و فیلمنامه نویسی کنم. اما در این راه، برای تقویت و یادگیری، می بایست مدام فیلمهای خارجی رو ببینم که نمونه های با کیفیت هستند و از نظر فنی آموزنده اند، اما این فیلمها معمولا مشکل اخلاقی دارند و بعضاً خوب ممیزی نمیشن، به نظر شما تکلیف چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با نگاه عمیق فلسفی- عرفانی مثل نگاهِ شهید آوینی باید در تاریخ انقلاب حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»  وارد شد و در آن بستر به این عرصه‌ها ورود کرد. موفق باشید

27150
متن پرسش
سلام علیکم: وظیفه ما این است که در دنیای مدرن و میدان مدرن بدون اصالت دادن به سکولاریته و اومانیسم وارد شویم یا اینکه در جهان ایرانی_اسلامی و در میدان شریعت حاضر شده و خود را در هویت و جهان دینی و قدسی ببینیم همچنین تکنیک و عناصر متناسب با مبانی مان در فرهنگ غرب و عالم مدرن را تصرف و مستحل در خود کنیم و آن را درون نظم ایرانی_اسلامی با روح عقاید خویش کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به بحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی در دو جهان» که بر روی قسمت یادداشت‌های ویژه‌ی سایت هست، ورود نمایید و پس از آن و بر مبنای آن بحث اگر نکته‌ای هست به میان آورید. موفق باشید

27146
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: در مورد مراحل و فرایندی که در کتاب اشراق انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم فرمودید که ایجاد انقلاب و تشکیل دولت اسلامی و تشکیل کشور اسلامی تا نهایت تمدن اسلامی خواستم لطف بفرمایید راهنمایی بفرمایید که ۱. آیا ظاهرا با توجه وضعیت حاضر از لحاظ دینی و سبک زندگی و... آیا تا ظهور امام زمان (عج) باید حتما این مراحل طی شود؟ یا نه؟ ۲. آیا یکی از نقاط عطف تاریخ و لازمه ی برگشت مردم به دین و سبک زندگی اسلامی، فرو ریختن غلبه مدرنیته بر ذهن هاست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه. إن‌شاءاللّه مردم به خود می‌آیند و آماده‌ی نوع دیگری از زندگی می‌شوند. ۲. به نظر بنده نیز اینچنین است. موفق باشید

27144
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز ۱. می خواستم بدانم که تاریخ طبری چقدر قابل استناد است؟ ۲. در مورد وحی بر پیامبر که طبق فرموده تان نزول حقیقت تا مرحله حس است، خواستم بدانم آیا اینطور است که در لحظه وحی بر پیامبر (ص)، عالَم پُر از وحی است؟ و اینکه در آن لحظه که عالم پر از وحی است اشخاصی مثل ابوجهل هست و اصحاب پیامبر هم هستند حال با توجه به اینکه شخصی مثل ابوجهل و.. که ظرفیت درک وحی و... را نداشتند، در مورد اصحاب پیامبر که ظرفیتی دارند در موقع نزول وحی آیاتغییری یا چیزی را در وجودشان احساس می کردند؟ ۳. در مورد برتری اسلام و حضرت محمد (ص) نسبت به دیگر ادیان و پیامبران که فرمودید شدت توحیدشان بیشتر است، خواستم لطف بفرمایید منظور از شدت توحید چیست؟ ۴. اگر برای این ظهورِ شدیدتر توحید، فرایندی از ابتدای تاریخ تا زمان پیامبر مکرم اسلام باید طی می شد تا زمینه هایی ایجاد شود این زمینه ها چه بود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بستگی دارد به نکاتی که جناب طبری می‌فرماید ولی نمی‌توان کلّی همه‌ی نکات آن کتاب را پذیرفت، هرچند او زحمت‌هایی کشیده است۱. باید مشغله‌های دنیایی و تکبّر در آن‌ها نباشد تا تذکرات پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را در جان خود احساس کند ۳. هر اندازه توحید شدیدتر باشد در جان خود حضور خدا را بیشتر احساس می‌کنیم در آن حدّ که مولایمان می‌فرمایند: «ما رَأيْتُ‏ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه»[1] نديدم چيزى را مگر آن‏كه قبل از آن چيز و با آن چيز و بعد از آن چيز، «الله» را ديدم. ۴. همین‌که امروز در ملت خود می‌بینیم که چگونه در مقابل اسلحه‌های مخوف ایستادگی کرده‌اند، نشانه‌ی اوج توحید آخرالزمانی است آقای سردار احمدیان نقل کرده‌اند، آن را عرض می‌کنم و بقیه را از خود ایشان بشنوید. جریان «شهید اکبرجزی» است که در گلستان شهدای اصفهان دفن است. آقای احمدیان می‌گفتند در یکی از عملیات­ها تیربار دشمن آنچنان بر روی سر نیروها بود که سرمان را نمی‌توانستیم بالا کنیم، از طرفی تعدادی از نیروها زخمی و زمین‌گیر شده بودند و نگران توقف عملیات بودیم، یک‌مرتبه متوجه شدیم تیربار به جای آن‌که نیروها را نشانه بگیرد، تیرها را سر بالا می‌زند، سرمان را بالا کردیم، دیدیم شهید جزی با آن شکم پاره­ اش، بلند شده و آن تیربار را که لوله­ اش مثل آتش سرخ‌شده بود، با دستش بالا برده، در حالی‌که دستش به تیربار چسبیده و همان‌جا شهید شده بود. بر روی این مطلب فکر کنید آیا جز یک عشق آتشین به انقلاب و امام، می‌تواند انسان را تا این‌جاها جلو ببرد؟! در عرفان بحثی داریم به نام «فنای ذات». فنای فعل داریم که هر فعلی را از خدا باید دانست، مثل آن‌که متوجه هستید این فعل خدا بود که ما را در چنین صبحگاهانی به هویزه آورده و گرنه ما خودمان بدون لطف خدا هرگز چنین توفیقی پیدا نمی‌کردیم. توحید صفاتی نیز یعنی هر صفت و کمالی را مربوط به خدا ببینیم و با نظر به معنای ذکر «الحمداللّه» متوجه این نوع توحید می‌شوید. اما توحید ذاتی چیز دیگری است، یعنی هر «بودنی» با تمام لوازم آن، «بودن» خداست و انسان در این مقام از توحید، هیچ بودنی از خود را در میان نمی‌یابد بلکه نحوه‌ای از «بودن» خدا می‌شود و فانی در اراده‌ی الهی می‌گردد و مرحوم شهید جزی به اراده‌ی الهیه در آن صحنه به میان می‌آید و بدون آن‌که به خود و به سوختن خود فکر کند، آن حماسه را می‌آفریند و ما در جبهه‌های دفاع مقدس چنین صحنه‌هایی که حکایت از توحید ذاتی و فنای رزمندگان در محضر حضرت حق باشد، داشتیم. موفق باشید 


[1] - ملا محسن فيض كاشانى، علم اليقين، ج 1، ص 49

27130
متن پرسش
سلام علیکم: بخشی از کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» را مطالعه کردم و واقعا بعنوان کسی که در آموزش و پروش است و فعالیت های فرهنگی دارد، یک دغدغه ملموس و واقعا عظیم بشمار می رود. به نظرم، اصلی ترین مشکل فعالیتهای فرهنگی مان ویژه در آموزش و پرورش، این است که به دانش آموز به چشم خلیفه الله و برترین آفریده و شخصی که می تواند خود یک امت باشد و در مسیر تمدن سازی حاضر شود نگاه نمی کند. اصلا در برنامه های آموزشی ما، گویی جایی این فرد برترین آفریده الهی ویژه در این تاریخ نیست و سعی نمی شود با وجود متعالی او صحبت شود و اصلا توجه ندارند او امروز نیازمند توحید تمدن ساز و باید اندیشه و شریعت را به نحوی برای او تبیین کرد که وجودش را در آن حاضر و به عظمت ابدیتی ببیند که باید در آن حاضر شود و در این مسیر با اندیشه و شریعت توحیدی، تاریخ سازی و تمدن سازی کند و انسان امروز تمدنی باید فکر کند و نگاه کلان و همه جانبه به مباحث دارد. مباحث دین و زندگی که واقعا اسف بار است و بجای اینکه هر چه بیشتر انس با شریعت و بودن در تاریخ انقلاب اسلامی را به ارمغان بیاورد، آشنایی با یکسری مفاهیم کلی است که معلوم نیست چگونه می شود با آنها مانوس شد و حتی استدلال و برهان و معارفی هم که می خواهند ارائه دهند، نارسا است. واقعا عجیب است ما در بستر انقلابی هستیم و در تاریخی هستیم که دو رهبر و زعیم انقلابمان، می خواهند انسان این تاریخ را در بستر انقلاب که رجوع به آزادی حقیقی او و تعالی خود عالی بشرست و حضور او در شان خلیفه الله می باشد، حاضر کنند و شخص رهبر انقلاب ۳۰ جلسه در ماه رمضان ۵۳ مباحث طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن که امروز یک کتاب شده را مطرح می کنند و دقیقا نگاه تمدنی و جامعه سازانه و نظر به ظرفیت عظیم نفس انسان و مقام متعالی بشریت دارند و خودشان اصرار بر توحید تمدن ساز و انقلاب ساز دارند آنوقت امروز رسما آموزش و فرهنگی را ببینیم که رنگ و بوی آن معارف زلال و ناب در آن نیست و اصلا با وجود متعالی دانش آموز صحبت نمی شود و قصد ندارند مقابلش افقی را باز کنند که با انقلاب اسلامی متناسب این زمانه در طرح کلان توحیدی حاضر شود و رسما دیدگاه و نگاهی حداقلی و پراکنده با دیانت و سیره معصومین دارند و آنوقت توقع ما هم تربیت حججی ها و سلیمانی ها و آوینی ها و شهریاری ها از دل چنین بستری است و فکر می کنیم آموزش و پرورش محل انسان سازی در تراز انقلاب و افقی است که به آن نظر داریم و حتی این دانش آموز را آشنا نمی کنیم که او کیست و اصل او و خود اصیل و عالی او چه معنایی دارد و چگونه می تواند به آزادی بندگی بعنوان هدف بعثت انبیا برسد و این درد سنگینی است که ان شاء الله از آن با خودآگاهی و ثبات قدم امیدوارم در گام دوم، عبور کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است که می‌فرمایید. ما در آموزش و پرورش خود به دلایل مختلفی در مواردی متفاوت، زمین‌گیر هستیم. زیرا روحی که بر آن حاکم است بیشتر برای ساختن انسان‌هایی است تا کارمندِ اداراتی شوند که نهادهای شهریِ مناسب فرهنگ غربی را ادامه دهند و هر اندازه وارد اهدافی شویم که از نهادهای دولت‌شهرِ غربی فاصله داشته باشد، بیشتر امکانِ تجدید نظر نسبت به ساختار آموزش و پرورش در ما پیش می‌آید که بحث آن مفصل است. عمده آن است که آرام‌آرام روشن شود از کجا باید شروع کرد و این مربوط به هدفی است که باید مدّ نظر قرار دهیم، هدفی که در آن بنا نیست کارمندهایی بسازیم برای چنین اداراتی. موفق باشید 

27129
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: «کل یوم هو فی شان» آیا هر روز یک شان و خلق جدیدی است و هر روز متفاوت است؟ و یا اینکه ممکن است خلقتی استمرار داشته باشد و برای اون خلقت هر روز شان جدیدی باشد؟ مثلا انقلاب‌ اسلامی آیا می‌توان گفت تجلی خداوند امروز در انقلاب اسلامی می باشد؟ اگر هست با چه مبنایی می‌توان اثبات کرد؟ و اینکه دائما عالم خلق از عالم امر نازل می‌شود و این نزول به نحو تجلی است و نه به نحو تجافی یعنی این انقلاب در دست خداست و ما باید دست به دامن این انقلاب بشویم تا سلوک الی الله داشته باشیم؟ و سلوک های فردی پس از مدتی متوقف می‌شود؟ پس به همین دلیل است که شهید سلیمانی فرمودند: یکی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد.» اگر این سوالات درست می باشد وظیفه ی عموم مردم نسبت به انقلاب اسلامی چه می باشد؟ وظیفه بنده به عنوان طلبه در عصر این انقلاب چه می باشد؟ با تشکر فراوان از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به رابطه‌ی وجودی که بین خدا و مخلوق هست، فکر کنیم تنها رابطه‌ها به صورت تجلی ممکن است و از طرفی شأنی از شئون خودِ تاریخی‌اش را می‌سازد و در دل آن شئونات مختلفی به ظهور می‌آورد. مثل آن‌که در آخرالزمان اسلام را به میان آورد و در دل آن غدیر را و در دل غدیر، کربلا را و در دل کربلا، انقلاب اسلامی را، و همه‌ی آن‌ها در تاریخی به ظهور آمد که بستر آن، اسلام بود. موفق باشید

27127
متن پرسش
سلام و خدا قوت و برکت کوتاه سخن: گویا از روزی که‌دست سردار را قطع کردند خدا بناگذاشت دست دادن ممنوع شود. حسی خاصی دارم‌ یعنی آرام نیستم از روزی که‌ علمدار ما را زدند انگار آسمان و زمین از یک هیاهوی خاصی خبر می‌دهد و گویا رخدادی در حال وقوع هست‌، ‌یک نحوه غضب خاصی در درونم شعله‌ور است و با آن مراوده می‌کنم اسمش را غضب مقدس گذاشتم و گویا می گویم‌ این حس منحصر به شخص شخیص نیست یک روح‌ انتقام مقدس است که‌ در عالم است که در حال تنزل است. از نظری بحث ویروسک بی ارتباط با شهادت آن علمدار مقاومت نیست ما با مقاومت‌ مان جدارهای انانیت غرب را فرو ریختیم‌. بحث ویروسک عصای مدبر عالم است که ندای «اناربکم اعلی» فراعنه را به چالش کشیده. لطفا این نگاه‌ حقیر را تصحیح و ارائه طریق بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! گویا خبری در پیش است. «و بشّر الصّابرین» آن‌هایی که متوجه‌ی حضور حضرت ربّ العالمین هستند در چنین صحنه‌هایی خود را بیشتر در مأوای الهی حسّ می‌کنند و در دل آن مأوا وظایف خود را انجام می‌دهند، زیرا:

 من چه غم دارم که ویرانی بود

زیر ویران گنج سلطانی بود

غرق حق خواهد که باشد غرق‌تر

همچو موج بحر جان زیر و زبر

زیر دریا خوشتر آید یا زبر

تیر او دلکش‌تر آید یا سپر

پاره کردهٔ وسوسه باشی دلا

گر طرب را باز دانی از بلا

موفق باشید

27112
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت: ببخشید یکی از دوستان سوالاتی در مورد رهبری پرسیدن. اگه امکان داره لطفا جواب بدید. ممنون میشم. یکی دو تا سوالی که در مورد رهبری پیش اومده و نتونستم جواب بدم، این بوده که چرا ایشون با توجه به جایگاه و علمشون و... قبلنا برای روز درختکاری، درخت کاج می کاشتند! و سوال دیگه در مورد بوسیدن دست ایشون بود، شنیدم فقط امام معصوم را اجازه دادن دستشون را بوسید! (که معصومین بنده خدا هم همیشه زجر و شکنجه و دشنام و زندان بوده براشون و فکر نکنم کسی دست معصومین را هم....) اصلا این بوسیدن برای چیه! چرا باید چفیه بندازند رو دستشون و خانمها دست ایشون را ببوسند! چه خاصیت و فایده یا هر چیزی در این کار هست که زن نا محرم از رو چفیه دست ایشون را ببوسه! که چی بشه؟ نبوسند چی میشه؟ دلیل این کار چیه؟ چه فرق و تاثیری و خاصیتی در انجام دادن و ندادن اینکار هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رهبر معظم انقلاب به کاشتن درخت کاج بر اساس نظر کارشناسان، علناً سال گذشته اشکال گرفتند زیرا آن درخت در منطقه‌ی اقلیمیِ ایران مفید نیست. ۲. اولیاء الهی متوجه‌اند که خداوند از طریق وجود آن‌ها برکاتی را به خلق می‌رسانند و به حکم وظیفه نمی‌توانند مانع شوند و بخل بورزند. از این جهت است که حضرت امام و رهبر معظم انقلاب مانع دست‌بوسی‌شان نمی‌شوند وگرنه مسلّماً خودشان نسبت به این امور راحت نیستند. موفق باشید

27091
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تبریک ویژه بمناسبت ولادت قمر بنی هاشم. دیدگاه برخی از مکاتب مبنی بر اینکه سیر تکاملی بشر رو به افول و تنزل است و وقوع خاتمیت و ختم ارسال انبیا و نیز وقوع غیبت و فقدان حضور امام معصوم، خود دلیل محکمی مبنی بر عدم قابلیت و شایستگی بشر در آخرالزمان برای درک حضور رهبر و راهنمای شایسته است آیا بر مبنای دیدگاه تشیع مطلب صحیح و متقنی است یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این جمله‌ی حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌‌علیه» فکر کنید که فرمودند منتظر مصلح، خودش باید صالح باشد. و به مدد خود حضرت، بحمداللّه ملت ایران راه تعالی بشریت را در پیش گرفته. و در همین رابطه رهبر معظم انقلاب در روز مبعث فرمودند: «ملت ایران علیرغم بعضی از ظواهر، قدرت ایمان‌شان و رسوخ ایمان در دل‌هایشان خیلی زیاد است». و بعد فرمودند: «بنده با قاطعیت عرض می‌کنم که ملت ایران، ملت صبوری هستند». و این حکایت از آن دارد که خداوند اراده کرده است از طریق ملت ایران، آینده‌ی درخشانی را به جهان بشریت عرضه کند جهانی که کاملاً آینده‌ی خود را در فضای سکولار، تیره و تار کرده است و به خطا با انواع سرگرمی‌های غیر شایسته می‌خواهد از آن آینده فرار کند. موفق باشید  

27080
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی طی این ایام اخیر به کرات فرموده اید ما در مسیر حضور تاریخی خود در شرایطی قرار داریم که دیگر مواظب نیستیم که سیل جهانگیر فرهنگ غربی ما را با خود ببرد، بلکه در شرایطی قرار داریم که می‌توانیم، دنیای مدنی خود را شکل دهیم که آن نه دنیای غرب است و نه دنیای گذشته خود. من نزدیک چند سال هست بصورت جدی وارد مباحث شما شده ام و الحمدلله از محضرتان واقعا بهره بردم و به مطالعه و استماع آثار نوشتاری و صوتی تان مشغول شدم و دیدم که حضرتعالی به مراتب ویژه در کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» و کتاب «تمدن زایی شیعه» بر روی مراقبت نسبت به نفوذ فرهنگی و استحاله انقلاب و حتی تقلب ارزشی در جامعه هشدار داده اید و سعی در تبیین هویت و چشم انداز تاریخی داشته اید که با انقلاب اسلامی به طلوع آمده و ما می توانیم از طریق آن حس حضور در این تاریخ رو داشته باشیم و در تقدیر توحیدی زمانه مون حاضر بشویم. اما کمی تعبیر اخیرتان مبنی بر اینکه دیگر نباید نگران سیل و نفوذ فرهنگ مدرنیته در کشور و انقلاب باشیم برایم مبهم است. تلقی شخصی من این است که باید با خودآگاهی و توجه به اینکه بر عهد غربی نمی توان شالوده تمدن اسلامی و ادامه فعالیت در بستر انقلاب را داشت، بایستی عهد دینی مان را تجدید کرده و به تصرف در جوهره مدرنیته پرداخته و روند تصرف و استحاله را در پیش بگیریم کما اینکه حضرت امام متوجه شدند می توان با تعیین ولایت فقیه و اجرای ولایت الهی بعنوان نقطه ثقل سیاسی جامعه، ساز و کاری مثل مردمسالاری را با توجه به اینکه هویت جمعی و در عین حال اینکه هر فردی جهانی شده و جهانی متعالی دارد با مختصات معین در ذیل نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه مستحل نمودند. ولی به نظرم هنوز مسئله تهاجم فرهنگی و نفوذ و استحاله به قوت باقیست و اتفاقا مانعی برای تجدید عهد دینی و تصرف در جوهر مدرنیته و گشودن افقی ماورای مدرنیته است و سعی اش بر مدار گسست ما با عهد دینی مان ویژه در این تاریخ است و سعی دارد ما را به فضایی ببرد که خود را ذیل اندیشه و انسان تراز مدرن معنا کنیم و نظام سازی کنیم و در عین حال هم مناسکی مثل نماز رو بجا بیاوریم ولی ادبیات ما ادبیات انسان ابزار ساز بیکن و ادبیات توسعه باشه. هر چند باور دارم حضرتعالی هم در بطن همین جمله باور به ضرورت خودآگاهی در تهاجم و استحاله تمدنی و فرهنگی انقلاب دارید و در عین حال نسبت به عقل تکنیکی هم به جد باور دارید نباید بی توجهی شود، ولی کمی این سخن برایم ابهاماتی داشت و ان شاء الله با تبیین خودتان امید دارم رفع بشود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عهد دینی را تجدیدکردن و با آن روحیه در جوهر مدرنیته، تصرف‌نمودن، اراده‌ی مهمی است که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در مقابل ما گشوده‌اند. و این که می‌فرمایید باید نگرانِ تهاجم فرهنگی بود، حرف درستی است. زیرا تا مردم ما متوجه‌ی حضور تاریخی خود نشده‌اند، چنین مشکلی در میان است و به همین جهت باید بیش از پیش مردم را متوجه‌ی حقیقتی کرد که در جانشان به اراده‌ی الهی برای حضور در این تاریخ نهفته است. عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» شده است که چند نکته‌ی آن را جهت نظر به افقی که در پیش است؛ خدمتتان ارسال می‌دارم: موفق باشید

حیا و حریم

۳. نمونه‌ای روشن از جهان گمشده را می‌توان در غفلت از «حیاء» و «حریم» دانست. گوهر زندگیِ اصیل، «حیاء» و رعایت «حریم افراد» است. «حیاء»، موجب می‌شود تا انسان‌ها از آشکارساختن و نمایش و برخوردهای تند پرهیز کنند و «حریم»، نگاهبان مرزها است. حریم، فقط نوعی جدایی نیست. هرچند هاله‌ای را ایجاد می‌کند که مانع تجاوز دیگران باشد، ولی ضمن آن‌که تمامیت آدمی را حفظ می‌کند، حریم دیگران را نیز نگه می‌دارد. زیرا اساساً در صورتی می‌توان حریم داشت که برای حریمِ دیگران هم اهمیت قائل شد. حریم، طرفین را به هم می‌پیوندد، بدون آن‌که در هم‌شان آمیزد. آن‌ها را با هم یکی می‌کند، بی‌آن‌که به اختلاط بگرایند. آن صمیمیت، غیر از اختلاط و ترکیبی است که امروز در جهان مدرن باب شده است. این دو با هم تفاوت جوهری دارند. زیرا صمیمیت واقعی در صورتی میسر است که حریم‌ها حفظ شود.

بازگشت به ادب ایرانی و همدلی اسلامی

۴. حریم، شهوات را به «عواطف» و خواست‌ها را به «تمنّا» و توقعات را به «تفاهم» تبدیل می‌کند. حریم، فقط در روابط اجتماعی مصداق نمی‌یابد بلکه می‌توان جوهر آن را در نحوه‌ی همزیستی مرد و زن، در تنظیم فضای خانه، در تقسیم فضای شهر، در لباس پوشیدن، در عفتِ کلام و در تعارف و تواضع جستجو کرد، با نحوه‌ای از سازش و سکوت و بردباری.

حریم، حافظ خلوت فرد است و بستری است برای شکفتگیِ ذهنی، فضایی است که امکان سیر در حالات درون را به انسان می‌دهد و همان‌طور که امروز با روح غربی، محیط زیست در معرض نابودی است، خلوت درونی انسان‌ها هم در معرض آلودگی است. زیرا حریمی که حافظ محیط ذهنی است مورد اصابت قرار گرفته و به اعتباری دیگر گمشده است.

حریم، عامل مؤثر در ایجاد هماهنگی ناشی از طلب یگانگی با مبدء هستی و طبیعت و اجتماع انسان‌ها است. هماهنگی در صورتی میسر است که هیچ‌چیز از مقام خود فرو نیفتد و جای دیگری را نگیرد و اختلاط پدید نیاید و موقعی که همه‌چیز در جای خود است، تصرف، تعدّی و رقابت از میان می‌رود و در غرب این نوع هماهنگی به هم خورده و تبدیل به نظام مدنی شده و برخوردها و اجتماع‌ها در قالب ساعت ملاقات و قرار قبلی شکل گرفته و ساعت، حاکم بر روابط عمومی شده است و آنچه نوعی رابطه‌ی عاطفی بود، به ارتباط قانونی و فرمول‌های خشک آداب تبدیل شد. در نتیجه طبقه‌بندی‌هایی که از این راه به‌وجود آمد دیگرحریم نبود، فاصله بود و مرزهای جدایی به صورت قراردادهای قانون بر ما تحمیل گشت و از آن طرف آن صمیمیتِ مقدس مبدل به آمیزشی شد که دیگر نه مرزی می‌شناسد و نه حریمی و بعضاً این نوع به ظاهر صمیمیت چه اندازه به خشونت مبدل می‌شود. با حضور در فرهنگ غربی، به نام انتقاد نه‌تنها چیزی برای هم باقی نمی‌گذاریم و زخم‌های التیام‌ناپذیری بر روان همدیگر وارد می‌کنیم، بلکه با خشونت‌های مشمئزکننده، بی‌ادبی را به نهایت می‌رسانیم، زیرا در ادب غربی فقط رعایت اصول اجتماعی و مدنی، ادب به حساب می‌آید و این غیر از آن فروتنی است که مجال شکفتگی به دیگران می‌دهد. ادب غربی، زائیده‌ی همکاری قانونی است و ادب ایرانی‌اسلامی، پرورده‌ی همدلی و همدمی است. انقلاب اسلامی، مسیر برگشت به ادب ایرانی و همدلی اسلامی است.

حیاء؛ بازتابی از «راز»

۵. حالتی که حریم را آشکار می‌کند و جان می‌بخشد، «حیاء» است. حیاء احساسی آمیخته با «راز» است. حیاء می‌پوشاند و می‌گشاید و از نمایش می‌پرهیزد. حیاء، نحوه‌ی بروز حریم است و به یک اعتبار کاشف است و به یک اعتبار حاجب.

جامعه‌ای که افراد آن آراسته به «حریم» و «حیاء» باشند، جامعه‌ای است گشوده به راز. حیاء، بازتابی است از وجهِ رازآمیز عالم در حریم ارتباطات اجتماعی.

زنی که پوشش لازم به تن دارد و بدون شتابزدگی، خرامان راه می‌رود، ضمن آن‌که خود را پوشانده، به حرکاتش دو چندان معنا می‌دهد. زیرا آن نوع پوشیدگی در حین دفع، نوعی به ظهورآوردنِ حیاء و وقار و رعایت حریم‌ها نیز هست. به همین جهت در جامعه‌ای که حریم واقعی باشد، حیاء نیز هست.

در حریمِ میان زن و شوهر، در سکوتی که استاد را به طالب دانش پیوند می‌دهد، در فروتنی میان دوستان، در احترام فرزند به والدین، نوعی محوشدن است در برابر دیگری، مثل محوشدن ماده‌ی تابلوی نقاشی در صورت‌های تابلو، از آن جهت که آن رنگ از آن به بعد خود را در کلیّت تابلوی نقاشی‌شده احساس می‌کند. و این‌ها همه در فضای تمدنی خاصی صورت می‌گرفته که امروز از منظر ما پنهان شده و تنها امیدی که برای برگشت آن جهان گمشده در میان است، به تحقق‌رسیدن اهداف انقلاب اسلامی است. 

27060
متن پرسش
سلام علیکم: آقای مهدی نصیری اخیرا در حال طرح مباحثی بنام عصر حیرت هستند و در مصاحبه اخیرشان در اسفندماه ۹۸ بیان کردند باید با توجه به ساز و کار تسلط غرب اومانیستی و ماتریالیست و تکنیک ذیل هویت مدرن و هم چنین غیبت حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا فداه) بعنوان ولی معصوم و مختصات غیبت کبری، به جمهوری اسلامی توصیه می کنند از سودای تحقق دین حداکثری دست بردارد و به حداقلها رضایت دهد و الا هم به دین و دینداری آسیب زده و هم باری را بر دوش خود نهاده است که دین و خدا بر دوش او ننهاده اند. هم چنین حتی اگر جمهوری اسلامی آن قدر در وجه ایجابی دینی ضعیف و ناکارآمد شود که مثلا نتواند اکثریت جامعه را متشرع و مثلا زنان را محجبه کند اما کسی را وادار و ملزم به بی دینی و بی حجابی نکند (آن گونه که بعضا حتی در نظامهای سکولار اروپایی می کنند) آن را قابل و بلکه لازم الدفاع می دانند البته مشروط به این که حداقل های مشروعیت دینی و مردمی و کارآمدی دنیایی را داشته باشد و خلاصه بیاناتشان با توجه به غیبت حضرت و سلطه مدرنیسم در همین بخش بود که اگر مقصود از این تمدن سازی نسبتی محدود و حداقلی از آن باشد، قابل فهم به نظر می رسد اما اگر منظور این باشد که می توانیم جامعه و تمدنی در تراز آموزه ها و ارزشهای دینی مانند عدالت و معنویت و اخلاق و فقدان شکاف فقر و غنا و ... بسازیم و بر سر دست بگیریم و بگوییم دنیا! ببینید ما چه الگوی زیبایی از جامعه دینی و اسلامی ارائه کرده ایم و مردم ما هم غرق در رضایت هستند، این همان موضوعی است که در کتاب عصر حیرت مورد بررسی و نقد قرار داده اند و ضمن ارائه ادله امتناع آن، ادعا شده چنین تکلیفی بر دوش جمهوری اسلامی نیست و اگر ما به جای آن که بیش از توانمان بر تحقق جامعه دینی تاکید کنیم به مدیریت جامعه بر اساس قواعد روز و تجربیات دنیای امروز بپردازیم هم کارآمدی نظام را افزایش داده ایم و هم دین و اعتقادات مردم را تقویت کرده ایم. استاد عزیز، به نظرم این دیدگاه واقعا به جایگاه تاریخی انقلاب در عصر ما نظر ندارد و با وجود فهم سیطره مدرنیته و غیبت حضرت حجت، اما به نظرم با گفتمان تمدن نوین اسلامی و تصرف و استحاله تکنیک و عناصر غربی درون روح فرهنگی و اعتقادی مان چنانکه بزرگوارانی مثل شهید آوینی هم اعتقاد داشتند رسما در تضاد است و حتی با سیره امام و رهبری هم همخوانی ندارد. اگر قرار بود بصورتی که هم در وجه ایمانی باشیم و منتظر ظهور ولایت حجت الله باشیم و دینداری پیشه کنیم و هم بیش از حد توقع ایجاد جامعه دینی را نکنیم و از تجربیات روز و غربی و تکنیک مدرن بهره ببریم، چه نیازی بود امام دم از تشکیل هسته های بین المللی مقاومت بزند و بگوید ما بر آنیم تا پرچم توحید را بر قلل کرامت و عزت تمام انسانها بالا ببریم و حضرت آقا در بیانیه گام دوم از فرآیند جهانی چله دوم نهضت بگویند؟ اگر چنین بود چه نیازی بود امامین انقلاب از لزوم علوم انسانی اسلامی و ساخت ابزارهایی مطابق عقل و قلب قدسی بگویند و امثال مرحوم مددپور و شهید آوینی به بحث تصرف و استحاله تکنیک روی بیاورند؟ واقعا با این دیدگاه آقای نصیری اگر بخواهم خودم وارد مباحث تمدنی حضرت آقا شوم به ابهام می رسم و برایم عجیب می شود که امسال در اربعین فرمودند هدف هر مسلمان باید تمدن نوین اسلامی باشد و بایستی فقه تمدن ساز در حوزه های علمیه تقویت شود؟ قبول دارم ما در عصر سختی هستیم و عدم حضور قطب عالم امکان دردی عظیم بر جان ما و جامعه بشری است و امروز با مدرنیته ای مواجهیم که علیرغم اینکه توانست بصورت شاخص روی عقل تکنیکی و روحیه آزادی اجتماعی افقی باز کند ولی با دیدگاه بیکن که از دلش لعاب فلسفی دکارتی و تئوری سیاسی هابز و ماکیاول درآمد، انسان ابزار ساز جهت ارضای امیال و آرزوهای او را ساخت، ولی با دیدگاه امثال آقای نصیری که می خواهند به نحوی هم از تفکر تمام منفعلانه حجتیه دور باشند، ولی واقعا بعید نیست جهت گیری مان مدرنیته اسلامی و افتادن در تکنوکراسی و ژاپن اسلامی شود و بجای اینکه قواره و اندام و علوم و تکنیک متمایز با وجود حوالتها و محدویتهایمان بسازیم، منتظر موعود به حداقل ها راضی شده و سطح توقع از تمدن سازی را تقلیل داده و فی الحال هم با تجربیات روز بسازیم و منتظر افق آینده باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوشحال شدم که متوجه‌ی ضعف نگاهِ آقای مهدی نصیری شده‌اید. ریشه‌ی یأس آقای نصیری را باید در آقای نصیریِ ۳۰ سال پیش پیدا کرد که چگونه می‌خواستند بدون فلسفه و عرفان اسلامی، راه آینده را شکل دهند و مخالفت‌های صریح ایشان با فلسفه و عرفان برایشان بن‌بستی ایجاد کرد که حاصل آن بن‌بست، چنین یأسی است که ملاحظه می‌کنید. در حالی‌که جهان تشنه‌ی حیاتی است که کاملاً بیرون از عالمی می‌باشد که دنیای مدرن پیش آورده. و در همین رابطه حضرت امام در مقابل گورباچف، حکمت صدرایی و عرفان ابن‌عربی را قرار دادند. گویا آقای نصیری عکس‌العمل‌های نیهیلیستیِ جهان مدرن را که منجر به آن نوع سرگمی‌های سراسر غفلت شده است را، نوعی از زندگی گرفته‌اند و پیشنهاد می‌کنند که ما چندان مقابله‌ای برای بیرون از آن اردوگاه را پیشه نکنیم. ولی شهادت حاج قاسم نشان داد که مردم چه اندازه به دنبال نوعی از زندگی هستند که با روحیه‌ی قدسی در جهان حاضر شوند و اگر اسیر زندگیِ غربی‌اند ولی آن را به رسمیت نمی‌شناسند. آری! برای حضور در تاریخی دیگر، همتِ همت‌ها را نیاز داریم که آن در حضرت امام و مقام معظم رهبری به‌خوبی به چشم می‌خورد. چرا از این همت‌های بلند غافل باشیم و چنین توصیه‌های که مربوط به روح‌های بیمار و ناتوان و شکست‌خورده است را مطرح کنیم؟ موفق باشید

27072
متن پرسش
سلام علیکم: در نقد دموکراسی گفته می شود که معایب بزرگی مثل سرنوشت مردم بازیچه ی هوس گروهی از مردم قرار می گیرد، مردم چون تجربه ی سیاست خارجی یا اقتصادی ندارند از داوری صحیح نسبت به امور سیاسی ناتوانند؛ همه رهبران از نیکان نیستند و نمی توان به آنها اعتماد کرد. رهبران برای کسب رأی درصدد جلب رضایت مردمند نه تأمین مصلحت واقعی آنها و در حکومت دموکراتیک آزادی در عقیده اگر چه خوب است ولی باعث از بین رفتن وحدت جامعه می شود. حال واقعا با این مباحث وجه تمایز بین مردمسالاری دینی و دموکراسی چیست و می شود دموکراسی را اساسا با این مشکلات در بستر دین تعریف کرد و در هویت دینی که قصد تحقق حکم الهی بر جامعه را دارد، گذاشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت همین مشکلات که در دل دموکراسی به صِرف دموکراسی نهفته است. بنای نظام اسلامی آن است که انتخاب مردم در بستر سنت و شریعت الهی انجام گیرد و معنای حضور شورای نگهبان در انتخابات از همین قرار است تا کلّیّت نظام و اهداف قدسی آن همواره محفوظ بماند. موفق باشید

27076
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: ۱. در مورد آیات ۲۷ و ۲۸ سوره مبارکه شورا «ولو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض ولکن ینزل بقدر ما یشا انه بعباده خبیر و بصیر» و «و هو الذی ینزل الغیث من بعد ما اقنطوا و ینشر رحمته و هو الولی الحمید.» دو تفسیر مطالعه کردم، اما در مورد اشاره به غیبت و ظهور امام زمان (عج) چیزی نیافتم، آیا نمی توانیم رزق را بودن امام در نظر بگیریم که بخاطر ظلم برخی انسانها از ما گرفته شد و با توجه به اینکه در انتهای آیه دوم، اسم ولی آمده نزول باران را ظهور رحمت او به اسم ولی بدانیم. ۲. استاد عزیز، آیا می توانیم اینطور بگوییم که قبل از انقلاب اسلامی، جهان شاید تبدیل به یک کفر واحد شده بود و طبق سنت الهی که اگر خداوند برخی از مردم را بوسیله برخی دیگر نابود نکند، کفر فراگیر می شود، با ظهور انقلاب اسلامی و ماهیت کلی آن که طبق فرموده بنیانگدار کبیر آن این است که حکم خداوند در کشور حکمفرما باشد، جبهه ای ایجاد شد که همچون رقیقه ای و پیشواز ظهور تام امام زمان (عج) است که دشمنان خط کلی جبهه انقلاب در اصل دشمنان امام زمان (عج) بوده اگر انقلاب را درست فهمیده باشند، که با ایجاد این جبهه ها اراده های مدافع انقلاب در مقابل دشمنان واقعی انقلاب، دو جبهه ای هستند که با شدت گرفتن جنگ بینشان، یاران و دشمنان زمان ظهور امام از این جبهه ها ساخته می شوند. ۲. استاد عزیز نطر شما در مورد این مطلب چیست؟ ۳. آیا بسته به میزان شدت اراده در جبهه دشمن، میزان اراده در جبهه حق شکل می گیرد؟ ۴. در آخر اینکه اگر ظهور امام زمان (عج) را ظهور باطنی ترین بعد هستی بدانیم که برای غلبه بر پلید ترین دشمنان تاریخ بشریت ظهور می کنند و ایجاد حکومت صالح، اگر طبق سوال ۳ بخواهم بپرسم آیا می توانیم بگوییم که بنیان جبهه یاران امام زمان (عج) با انقلاب اسلامی گذاشته شده آیا به موازات شدت گرفتن جبهه دشمنان، اراده جبهه حق قوی شده و در اوج این شدت ها باید منتظر ظهور شد؟ آیا این درست است که مبنا را در میزان شدت جبهه باطل گرفته و به موازات آن هم که جبهه حق قوی می شود؟ ۵. آیا می توانیم بگوییم در عین خودسازی که ما باید داشته باشیم، هر وقت پلیدترین بشر تاریخ ظهور کرد برای غلبه بر آن ظهور اتفاق می افتد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده جا دارد که این‌طور نسبت به آیات که فرمودید فکر شود ۲. حرف خوبی است. ولی بعضی از سر جهالت با انقلاب اسلامی مخالفت می‌کنند، این‌ها را نباید دشمن بدانیم. ۳. همین‌طور است. ۴. هرچه جبهه‌ی حق با صفای بیشتر، حق را بنمایاند، مخالفانِ آن خود به خود بیشتر در باطل‌بودنِ خود فرو می‌روند و آن را ظهور می‌دهند تا در زمان حضور حضرت، حیرانی بشر چندان نسبت به جبهه‌ی حق و باطل شدید نباشد. ۵. تشخیص پلیدترین افراد، کار مشکلی است و به همین جهت نمی‌توانیم به آن بپردازیم، مگر آن وقتی که حضرت ظهور کنند و سردمدارانِ جبهه‌ی مقابله با حضرت به میدان بیایند. موفق باشید

27065
متن پرسش
سلام و احترام خدمتتان استاد گرانقدر: جهت دلگرمیتان عرض کنم که این روسیاه بسیار از سوالات قبل که پرسیدم بهره ها بردم و متشکرم از شما. ۱. می خواهم خوب بدانم که فکر چیست که بالاتر از ذکر است و طبق فرمایش پیامبر به امیرالمومنین، سالکان فکری از سالکان ذکری بالاتر هستند؟ ۲. شرح حالات اولیا و دستوراتشان را زیاد خوانده ام. بسیار معدود دیده ام که استاد به شاگرد خود نوع فکر و طریق فکر را بیاموزد. البته می دانم که هست ولی ندیده ام و مانند همان خود فکر باطن است. راستش کمی گله دارم که چرا طریق تفکر را به اندازه ی طریق تذکر نیاموخته ام. ۳. ملتمسانه می خواهم بدانم که به چه اعمال یا دعایی متوسل شوم تا خدا استاد عنایت کند؟ فقط چونکه پیشرفت داشته ام می گویم که حالت مراقبه ام بد نیست؛ لطفا نگویید آب کم جو تشنگی آور بدست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تفکری که بالاتر از ذکر است، تفکر توحیدی است و در همین رابطه از حضرت صادق «علیه‌السلام» داریم: «افضل العبادة، إدمان التّفکر فی اللّه و فی قدرته» که حضرت امام در حدیث ۱۲ در کتاب «چهل حدیث» نکات ظریفی در شرح آن فرموده‌اند. ۲. تفکر، طریقه‌ای نیست که بتوان به کسی آموزش داد. خودِ انسان باید با نظر به موضوعاتی که قابل تفکر است مثل سرنوشت ظالمین، به تفکر فرو رفت. ۳. سری به جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت است بزنید خوب است. موفق باشید

27038
متن پرسش

سلام با عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد بنده نزدیک ۹ سال است که با کمک شما سلوک ذیل شخصیت حضرت امام و بالتبع ذیل شخصیت حضرت آقا برایم آسان تر فراهم شده با راهنمای خوب، راه نزدیک است. اگر چه که آخرین باری که حضوری شما رو دیده باشم یادم نمیاد! استاد بعد از قضیه سیل پارسال وارد فضای جهادی شدم به معمولان و پلدختر و اهواز و سوسنگرد رفتم کمک رسانی کردیم هر لحظه که می گذشت حس می کردم خدا دو تا بال بهم داده و من دارم پرواز می کنم! خلاصه گم شده خودم رو پیدا کردم یعنی راهی که خدا برای رشد من قرار داده بود رو پیدا کردم مردم مدتی بعد از پایان سیل تقریبا سیل زده ها رو از یاد بردند ولی کار من تازه شروع شده بود. با گروهی از سپاه تهران هماهنگ شدم و در روستاهای سیل زده خوزستان شروع کردم جالبه در این مدت در کنار کار جهادی در شهر خودم ازدواج کردم! هم یه تولیدی پوشاک با دست خالی راه انداختم! از فضل پروردگارم. خانمم خیلی از نظر معنوی و انگیزشی کمکم کرد خدا سربلندش کند در دنیا و آخرت. چند دوره رفتم کمک رسانی و آمدم. که اتفاقات عجیبش فقط چند جلد کتاب می شود. آنجا مثل من کم نبودند که تازه راه خود را پیدا کرده بودند و از شهرهای مختلف آمده بودند. *عجب چیزیه این حضور تاریخی* کار خوزستان که تمام شد بعد از فتنه بنزین و مراسم انتخابات برنامه بعدی خدا برای رشد جمعی انسانها شروع شد! سیل سیستان و بلوچستان. با همان گروه هماهنگ شدم رفتیم سیستان و بلوچستان منطقه کنارک. در این منطقه که همه اهل سنت شافعی هستند. با کمک خیرین مردمی در حال ساخت اولین مدرسه به نام مبارک شهید حاج قاسم سلیمانی هستیم تقریبا یک پنجمش انجام شده که تصاویرش رو برای حاج آقا نظری بزرگوار فرستادم لطفا ببینید. حالا یه مطلبی ذهنم رو مشغول کرده...آنها اهل سنت هستند الحمدلله رابطه قلبی خوبی با جوانان و کودکانشان برقرار کرده ایم حتی چند روز پیش برای خواندن نماز میت یکی از مردم آنجا شرکت کردیم خیلی خوب بود آنها با دست بسته نماز می خواندند و ما به آنها اقتدا کردیم خیلی استقبال کردند. حالا سوال اینه که در قضیه مذهب ما هدفگذاریمون این باشه که اینا شیعه بشن؟ یا نگاهشون نسبت به شیعه بهتر بشه؟ یا اینکه نه شیعه شدن یا نشدن آنها در این برهه تاریخی ملاک نیست؟ دقیقا خروجی فرهنگی این حرکت چی باید باشه؟ انقلاب اسلامی چه چیزی از ما می خواهد نسبت به این عزیزان؟ جالبه با اینکه در فقر و محرومیت هستند ولی روی کپرهایشان عکس حاج قاسم رو زده بودند! چه راه های بسته ای با خون حاج قاسم باز شد! به چشم سربازان حاج قاسم به ما نگاه می کنند! چه زیباست این جمله «شهید سلیمانی زنده تر و موثر تر است از سردار سلیمانی» و آمریکا نمیفهمد با شهادت حاج قاسم چه اشتباه بزرگ و راهبردی ای کرده است. ببخشید. تشکر. یا زهرا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  بحمداللّه حلوا خورده‌اید، مبارک‌تان باد. بر نکته‌ی خوبی دست گذاشتید که خروجیِ ما در راه خدمت‌رسانی به برادران اهل سنت چه باید باشد. آری! ما نمی‌خواهیم آن‌ها را شیعه کنیم، همین‌که آن ها خود را در تاریخی احساس کنند که انقلاب اسلامی شکل داده و آن را تاریخِ خود بدانند، همه‌ی آن‌ها خود را حاج قاسم احساس می‌کنند یعنی شیعه‌هایی هستند که دست‌بسته نماز می‌خوانند. موفق باشید

27019
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تبریک سال نو و ایام مبارک رجب و شعبان؛ در قرآن آیه ۴۶ سوره حج داریم که «قلوب یعقلون بها» .چرا در کلام الله، قلب را محل تفکر و تعقل بیان می کند؟ آیا به این علت است که تا زمانی معرفتی برای انسان تبدیل به یقین قلبی نشود، انسان به آن عمل نمی کند و آن را با باور انجام نمی دهد و در عین حال قلب می تواند به شهود و انس با حقایق و معارف برسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی عجیبی است. اکثر کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» و قسمت‌های مهم کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر همین آیه تکیه دارد که چگونه باید انسان در رجوع به عالم، قلبی پیدا کند که آن قلب، توانِ تعقل داشته باشد مثل پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله». موفق باشید

نمایش چاپی