بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1873
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار سوال بنده از هدف آفرینش است,البته جوابهایی پیرامون الا لیعبدون و یا ترحم خداوند بر بندگان و ...شنیده ام ولی نمی دانم چرا ناقص است یا شاید جواب ها مختصر و ناقص است.از طرفی این را یک مسئله مربوط به کنه ذات باریتعالی میدانم و چون احاطه ای نیست بر خالق جواب آن را غیر ممکن می دانم.در ضمن درمورد کافر شدن بعضی از علما در مسئله ورود به کنه ذات شنیده ام,می خواستم جواب شما را در این مورد بدانم.از وقت گذاریتان در حل شبهات بسیار ممنونم.انشالله جمله امام شامل شما هم بشود(هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همان‌طور که خودتان مستحضرید موضوع مورد بحث در حدّی نیست که در یک سؤال و جواب روشن شود مگر آن‌که موضوع را در کتاب‌ها مفصل دنبال فرموده باشید و سؤالاتی باقی مانده باشد که آن‌جا مطرح کنید. بنده در چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» در حدّ توان خود جواب داده‌ام و فکر می‌کنم جواب این نوع سوالات مربوط به معرفت ما نسبت به اسماء الهی است ونه مربوط به ذات الهی. در مورد تفکر در ذات و معانی آن پیشنهاد می‌کنم به شرح حدیث دوازدهم از کتاب چهل حدیث حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» رجوع کنید تا کمی موضوع روشن شود. موفق باشید
1869
متن پرسش
با سلام،اگه امکان داره لطف کنید نظرتون رو به صورت "مفصل" در مورد علامه حسن زاده بگویید.ایشان می تونن "الگوی جامعی" برای ما باشن؟چرا کمتر از ایشون صحبت می کنید؟علت خاصی داره؟نمیشه یه انسان به این عظمت حی و حاضر تو ایران باشه و شما کمتر اشاره ای به ایشون بکنید.علتش چیه؟شاید ایشون برای شما فقط یه مرد بزرگ هستند و اهل سلوک،نه بیشتر؟لطفا مفصل جواب بدین.خودم خوب می دونم ایشون عارف و عالم و اهل الله و وارسته هستن و آثار ارزشمندی دارن!لطفا این شکلی جواب ندین.ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همان‌طور که قبلا عرض کردم ایشان را به‌واقع یک دانشمند اسلامی می‌دانم که با سلوک قلبی خود، خود را ملکوتی کرده‌اند و از آن پایگاه آثاری از خود بر جای گذاشته‌اند که اگر به کتاب‌های ایشان دل بدهید برکات زیادی برای شما دارد ولی با توجه به مدتی که در خدمت ایشان بودم نظرم این است که ایشان هرگز مایل نیستند به عنوان یک قطب و یا استاد سلوکی مدّ نظر قرار گیرند. بنده معتقدم در ذیل شخصیت حضرت امام اگر به آثار حضرت آیت‌الله‌حسن‌زاده«حفظه‌الله» رجوع شود به حضرت امام نزدیک می‌شوید و از جاهلیت دوران آزاد می‌گردید. بیش از آن‌که بخواهید از آیت‌الله حسن‌زاده چیزی بدانید تلاش کنید از آثار علمی ایشان معارف لازم را به‌دست آورید و خود را به اقیانوس معارف عالمان دین متصل گردانید. موفق باشید
1867
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرانقدر بنده دانشجوی رشته مهندسی هستم. پس از آشنایی با تفکرات و کتب حضرتعالی، اندکی نسبت به ادامه در این رشته دچار تردید شده ام. با اینکه استعداد و علاقه هم در خود نسبت به این رشته حس میکنم ولی تردید بوجود آمده این است که نکند با خواندن این دروس، آب در چاه مدرنیته بریزیم و جامعه اسلامی را از نورانیت و نیل به تمدن دور کنیم. و اصلاً شاید بهتر باشد که به تحصیل علوم حوزوی و فلسفه اسلامی بپردازیم. از آن طرف هم، در صحبت های حضرت آقا، دلیلی بر خروج از این رشته نمی بینم و حتی تا حدی برعکس است. لطفاً حقیر را راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در جواب شماره‌ی ........ عرض کرده‌ام ما برای رسیدن به تمدن اسلامی ابتدا باید علم موجود دنیا را بشناسیم و سپس به آن جهت دهیم. مباحث نقد مدرنیته دو نتیجه برای ما دارد یکی این‌که شیفته‌ی تمدن غربی نشویم و دیگر آن‌که نقص‌های تکنولوژی موجود را بدانیم تا زندگی خود را در افقی دیگر ادامه دهیم. پیشنهاد می‌کنم به جواب سؤال شماره‌ی ......... با دقت نظر بفرمایید. موفق باشید
1862
متن پرسش
بسم رب الحسین/ با عرض سلام خدمت استاد عزیز توصیه شما برای درک و مس و شهود حقیقت- آنچنان که حضرت حق برای ما شایسته تر می دانند- تحصیل در زمینه فلسفه اسلامی است یا فلسفه به معنای عام آن؟شما طلب دانایی و حکمت را در کدام زمینه تحصیلی مناسب تر می دانید؟و همینطور شما طلب حکمت را در دانشگاه مناسبتر می دانید یا حوزه های علمیه؟خواهشمند است واقع بینانه و با لحاظ تمامی نقاط ضعف و کاستی های موجود در هر دو نهاد -چه دانشگاه و چه حوزه علمیه-پاسخ دهید چرا که با ارتباط نزدیکی که با حوزه داشته ام شاهد نقاط ضعف وفترت زیادی در حوزه های علمیه بوده ام من جمله:1- سیطره و محوریت غیر معقول فقه فردی2-حاکمیت روحیه تنبلی و کم کاری2-تکفیر فلسفه و فیلسوف(حتی ملاصدرا و شیخ بهایی و حضرت خمینی کبیر در زمانه خودشان) 3-عدم فعالیت علمی متناسب با رسالت الهی و تاریخی و قس علی هذا...حق متعال به شما استاد عزیز عمری با معرفت و عزتی روز افزون عنایت فرمایند ان شاء الله العلیم القاهر الخبیر الرحیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده معتقدم اگر کسی عزم مناسبی جهت رسیدن به حکمت را داشته باشد حوزه‌های علمیه زمینه‌ی مناسب‌تری را در این امر برایش فراهم می‌کند، عمده توجه به جایگاهی است که حکمت در جان انسان و روح جامعه پدید می‌آورد. این موضوع را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید
1859
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد عزیز استاد جای کتابی از شما در مورد فکه و طلائیه و شلمچه و کلا کربلای ایران خالیه! این زیارتگاه های مقدسی که منور به نور شهیدان است و هر ساله هزاران نفر را از خواب غفلت بیدار می کند. به نظرم جامعه دینی ما نسبت به این مکانها کم لطفی می کند. تا بحال ندیده ام کتابی از عالمی عالم دار که در مورد فضای معنوی و ملکوتی این مکانها صحبتی کرده باشد؟ می گویند که در مکانهای مقدس به هر کسی اندازه ظرف و ظرفیتش لطف می کنند، ولی حقیقتا در کربلای ایران، بیش از ظرف هر کسی به او لطف و توجه می کنند و این مورد برای حقیر تجربه شد، به شکلی که تا آخر عمر فراموشش نخواهم کرد. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حقیقتاً آن پیر فرزانه درست دید و پیش‌بینی کرد که فرمود: « همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود » مناطق دفاع مقدس که پیکر پاک شهدای ما بر اساس عهدی که با خدا بسته بودند در آن‌جا به زمین افتاد راه آسمان را به سوی زائرانش می‌گشاید. در جایی عرض کردم « کاروان راهیان نورخیمه‌ای است که یک درب آن به سوی زمین است و درب دیگر آن به سوی عالم ملکوت و برزخ و قیامت ، انسان‌ها را دعوت می‌کند تا با واردشدن در این خیمه بر سیره‌ی شهدا بنگرند و ملکوتی شوند. » امید است بتوانیم نقطه‌ای از کتاب قطور فرهنگ دفاع مقدس را بنگاریم تا تذکری باشد برای دل‌های بیدار که مکتب خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چه سالکان بزرگی می پروراند. موفق باشید
1857
متن پرسش
بسمه تعالی -سلام علیکم.به کتاب شریف المیزان مراجعه کردم اما آخرش نفهمیدم منظور از اینکه روز را از دل شب انسلاخ میکنند یعنی چه و این چگونه میتواند آیت مهمی باشد "ومن ایاته اللیل نسلخ منها النهار ". چرا شب را از دل روز نفرموده در حالیکه تقدم زمانی یکسانی دارند .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام:آیه مذکور متذکر نظام الهی است که چگونه شب را از دل روز و روز را از دل شب بیرون می‌کشد تا ما را از این ظاهر متوجه سنت باطنی خود کند که چگونه در دل جاهلیت مکه نور محمد«صلی‌الله‌علیه‌وآله» بیرون می‌آید و یا در دل نظام شاهنشاهی حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» ظهور می‌کند. موفق باشید
1858
متن پرسش
بسمه تعالی -سلام علیک .جناب استاد اگر به شما بگویندیک ساعت و فقط یک ساعت وقت داشته باشید در یک کلاس برای جوان آموزشی بدهید درچه موردی حرف خواهید زد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر آماده باشند بحث «مَن کو؟» که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» مطرح شده است را بحث می‌کنم و اگر آماده نباشند از روح متجاوز آمریکا سخن می‌گویم تا متوجه جایگاه انقلاب اسلامی باشند و اگر باز آماده نبودند و بحثی ملموس می‌خواستند خاطره‌ی یک سردار شهید را و یا یک اسیر را می‌گفتم. موفق باشید
1844
متن پرسش
بسمه تعالی- سلام علیکم جناب استاد .چگونه میتوان حضرت امام ره را با علامه طباطبایی ره از نظر علمی و درجات معنوی مقایسه نمود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام آدم حسابی مگر بیکاری که قلّه‌های بلند معنویت را با هم مقایسه کنی! به قول مولوی: وقتْ تنگ و می‌رود آبِ فراخ....پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ». موفق باشید
1846
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی خداوند در قران می فرماید ما رسولی از خودتان فرستادیم تا ایات الهی را بر شما تلاوت نماید و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت به شما تعلیم نماید. سوال این است که منظور از این حکمت چیست؟ اولا حکمت عملی نمی تواند مورد نظر باشد چون تعلیم حکمت در ایه مورد نظر بعد از این است که تزکیه شدند ثانیا تعلیمی است مانند کتاب ثالثا غیر از قران و کتاب است. رابعا باید مانند کتاب توسط پیامبر تعلیم داده شده باشد و موجود باشد.و این که عده ای در رد فلسفه می گویند این فلسفه یونانی است و ما به فلسفه یا حکمت قرانی نیاز داریم نمی تواند درست باشد چون خود قران حکمت را غیر از قران بیان نموده است.با تشکر و ارزوی توفیق روز افزون برای جنابعالی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ظاهراً با رعایت احکام الهی و تدبّر در قرآن و دقت در معارف قرآنی جان انسان آماده می‌شود تا خداوند یک نحوه بصیرت و شعور خاصی به انسان بدهد و خودش در قرآن می‌فرماید: « یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً» یعنی به هرکس حکمت داده ‌شود خیر کثیر به او داده می‌شود به این معنا که عده‌ای خاص مفتخر به حکمت می‌شوند. این عده بوده‌اند که متوجه شدند گمشده‌ی خود را در فلسفه می‌توانند بیابند، در واقع علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام و آیت‌الله مطهری در فلسفه به دنبال حکمتی بودند که خداوند به صورت اجمال به قلب آن‌ها متجلی نمود و مصداق آن را به صورت تفصیل در فلسفه یافتند و آنچنان آن حکمت را به تفصیل در آوردند که امروز شما با حکمت متعالیه‌ای روبه‌رو هستید که مبین سخن انبیاء می‌باشد اساساً فیلسوف نمی‌تواند مقلد باشد ولی حقیقت را در هر جایی که باشد می‌شناسد. موفق باشید
1852
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز حدیثی از امام صادق (ع) هست که فرموده اند: کسی که عزلت گزیده است در حصن وارد شده و در حفظ و حراست الهی است پس خوشا به حال کسی که در خلوت و جلوت تنها باشد. آیا عزلت به معنی دوری گزیدن از اجتماع است ؟ آیا عزلت مد نظر به این معنی نیست که با همه باشیم و بی همه باشیم. آیا درسته که بخاطر اینکه در ابتدای راه سلوک هستیم باید درون دخمه ای برویم و بقیه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی را مشکلات کاغذبازی و جلسات وقت گیر و بیفایده و احتیاج به صرف وقت در اموری که سطحی و .... بدانیم؟ ماهم قبول داریم که بعضی از کارها بخصوص در بسیج بیفایده است ولی ایا می شود به این راحتی بقیه کارهای بسیج را زیر سوال بردکه چون با تفکرات ما نمیخوره کاغذ بازی ؟ - انکار بسیج و بی احترامی به آن، یا نابخردانه است، یا خائنانه است. تا وقتی برای این کشور امنیت لازم است تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد. یعنی همیشه، چون همیشه احتیاج به امنیت هست، به نیروی بسیج به انگیزه بسیجی، به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است. از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیری از سپاهیان و بسیجیان در مشهد 78/6/10
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام عنایت داشته باشید که بسیاری از احادیث که ائمه«علیهم‌السلام» به اصحاب خود توصیه می‌کردند در زمانی بوده که خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس حاکم بوده‌اند و امامان به اصحاب توصیه می‌کردند به نظام حاکم نزدیک نشوند و وظیفه‌ی ما امروز همان توصیه‌هایی است که حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌کنند و همین‌طور که متوجه‌اید بسیج یک نهادی است از نظام اسلامی و هرگز نباید از آن فاصله گرفت و آن را تضعیف کرد. موفق باشید
1824
متن پرسش
با سلام خدمت دوست و برادر و استاد خوبم؛ از ارادتمندان جنابعالی هستم که مدتی است در لباس سربازی هستم.با توجه به ضعف آموزش های عقیدتی و در جهت ارتقاء آموزش های عقیدتی - سیاسی ناجا طرحی را بر اساس منویات معرفت نفس شما آماده کرده ام که علارقم تلاش چندباره تاکنون موفق به شور با شما نشده ام.از شما می خواستم بنده را در این باب راهنمایی کنید با پاسخ به چند سوال : 1- به نظر جانبعالی بهترین موضوع برای بحث در مراکز آموزش نیروهای مسلح (که سربازان با عقاید متفاوتی مثبت و منفی متفاوتی وجود دارد از شیعه و سنی و الحق و ...) در دوران آموزشی چیست؟ 2- با توجه به اینکه در حال حاضر 36 ساعت به آموزش های عقیدتی - سیاسی زمان داده شده است چگونه می توان این زمان را بخوبی سازماندهی کرد که هم اعتقادات به خوبی بیان شود و هم احکام و ظواهر دین. 3- طی صحبتی که با معاونت تربیت و آموزش مرزبانی ناجا و واحد عقیدتی - سیاسی انجام گرفته ممکن است نیاز به تحقیقات میدانی در این زمینه باشد. آیا از گروه فرهنگی المیزان, عزیزانی هستند که در لباس سربازی بتوان از کمک آنها استفاده کرد؟ 4- شما چه شیوه ای را در دوران خدمت برای انتقال مفاهیم دینی موثر می دانید؟ از هرگونه طرح و پیشنهاد شما در این زمینه کمال استقبال و تشکر را دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌طور که تشخیص داده‌اید مباحث ده نکته در معرفت نفس برای همه مفید است و تجربه نیز نشان داد که شیعه و سنی و اهل حق از آن استقبال می‌کنند. علاوه بر مباحث معرفت نفس، مباحث مربوط به ولایت فقیه تحت عنوان مبانی حکومت دینی جواب می‌دهد چون هرکس می‌پذیرد اگر حکم خدا بر جامعه حاکم باشد بهتر است تا آنچه انسان‌ها به فکرشان رسیده. در ضمن بحث انقلاب اسلامی و مقایسه‌ی آن با آنچه تمدن غرب به بشریت تحمیل کرده است جواب می‌دهد و جوانانی که به خدمت سربازی آمده‌اند کمک می‌کند. وقتی انسان علاقمند به دینداری شد آماده می‌شود تا احکام دین را بپذیرد و عمل کند. موفق باشید
1825
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد در آیه شریفه در وصف مومنین داریم "اذله علی المومنین" و نیز از حضرت امام (رحمه الله علیه) شنیده ایم که می فرمودند در برابر بسیجیان احساس حقارت می کنم. با توجه به اینکه اگر انسان صاحب مقاماتی نباشد خیلی راحت در مقابل عظمت کسانی چون حضرت امام احساس حقارت می کند اما اگر خود او صاحب مقاماتی باشد داشتن این نوع احساس سخت می شود. می خواستم ببینم امثال این نوع از احساس هایی که در حضرت امام وجود داشته ریشه در چه زمینی دارد و چه نوع معرفت عمیقی ایشان دارند که از ته دل و نه از روی تعارف این سخن را می گویند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام حضرت امام در سیمای بسیجیان انوار الهی را می‌دیدند که چگونه خداوند اراده کرده است از طریق آن‌ها حق را بر باطل پیروز کند و معلوم است که امام در مقابل نور الهی متواضع و خاشع هستند. مگر از رابطه‌ی رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» خبر ندارید؟ موفق باشید
1819
متن پرسش
باسمه تعالی: پس از سلام؛ سؤالی که خدمتتان داشتم در رابطه با استاد اخلاق و استاد سلوک بود که در حال حاضر ما چگونه می‌توانیم استادی را پیدا کنیم که در اصلاح رذائل خود موفق باشیم و خدای ناکرده طوری نباشد که پس از 70 سال قصه‌ی ما قصه‌ی آن سنگی باشد که به قعر جهنم سقوط کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام همان‌طور که می‌فرمایید همه باید تلاش کنیم تا مسیر زندگی‌مان رو به سوی جهنم و ارضای امیال نفسانی نباشد و حتماً در این امر استاد و نمونه‌ای متعالی نیاز داریم. ولی بحث در چگونگی استاد سلوکی و نحوه‌ی سلوکی است که ما باید دنبال کنیم. قلب ما حتماً باید به صورتی خاص تربیت شود و جهت بگیرد تا عبادات ما برایمان در آن راستا مفید افتد و تا برنامه‌ای برای خود نریزیم به آن تربیت خاص قلبی نمی‌رسیم و در راستای داشتن برنامه و تربیت خاص قلبی به طور جدّی موضوعِ ضرورتِ نظر به استاد به میان می‌آید. حال این سؤال پیش می‌آید که آیا آن استاد باید کسی باشد که با او رابطه‌ی خاصی داشته باشیم و او هرکس را بر اساس روحیات مخصوصی که شاگرد دارد راهنمایی کند یا در ذیل سیره و سنت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» می‌توانیم به سیره و آثار علمایی مثل علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمة‌الله‌علیهما» نظر کنیم و راه‌کار خاص سلوکی خود را به‌دست آورد و عقل و قلب خود را تربیت نماییم؟ بنده در جمع‌بندی و بر اساس مختصر تجربه‌ای که دارم معتقدم اگر کسی بتواند با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این زمان رابطه‌ای قلبی پیدا کند و شخصیت و اندیشه و آثار علمی ایشان را مبادی عقل و قلب و عمل خود قرار دهد به همان جامعیتی می‌رسد که عرفای بزرگ طالب آن بودند و اکثراً به آن دست نیافتند که نمونه‌ی روشن آن را در بسیاری از شهداء و سرداران جنگ تحمیلی می‌توان یافت. عنایت داشته باشید که آن طور نیست که همه‌ی آن عزیزانی که به سراغ اساتید مسلّم اخلاق و عرفان رسیدند، همه موفق به کسب درجات معنوی شدند. پس باید بدانیم استاد علت معدّه است و همّت و صداقت خودِ انسان علت حقیقی است، اگر آن کسانی که با همت بلند به اساتید اخلاق رجوع می‌کنند و خود را مقیّد می‌کنند که همه‌ی دستورات استاد را مو به مو عمل کنند به نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که حضرت به امام حسن«علیه‌السلام» نوشته‌اند، رجوع کنند مسلّم به نتایج درخشانی می‌رسند. بنده در راستای نظر به نتایجی که بسیجیان و سردارانی مثل حاج‌حسین خرازی و مهدی باکری و احمد متوسلیان و ردانی‌پور و میثمی و... به آن رسیدند نظر شما را به پیام حضرت امام به رزمندگان در 10/1/61 در رابطه با عملیات فتح‌المبین جلب می‌کنم تا روشن شود چرا می‌گویم می‌توان در ذیل شخصیت حضرت امام به درجاتی رسید که عرفای بزرگ به دنبال آن بودند. ایشان می‌فرمایند: بسم الله الرّحمن الرّحیم‏ «إِنّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فى سَبیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصْ ... در جنگ‌هاى جهان نمونه است که در ظرف کمتر از یک هفته آن چنان مات شوند که هر چه دارند بگذارند و فرار نمایند و یا تسلیم شوند، به صورتى که قواى مسلح ما تا کنون نتوانند اسیران و کشتگان و غنایم را به شمار آورند و گرچه تمام این امور بر خلاف عادت به صورتى معجزه‏ آسا تحقق یافت، لکن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ ها و پشتیبانان آنان... به خضوع وادار مى‏کند، بُعد معنوى آن است که با هیچ معیارى نمى‏توان سنجید و با هیچ میزانى نمى‏توان عظمت آن را دریافت. ما عقب‌ماندگان و حیرت‌زده‏گان، و آن سالکان و چله‏ نشینان و آن عالمان و نکته‏ سنجان و آن متفکران و اسلام‏ شناسان و آن روشنفکران و قلمداران و آن فیلسوفان و جهان‏ بینان و آن جامعه‏ شناسان و انسان‏ یابان و آن همه و همه، با چه معیار این معما را حل و این مسأله را تحلیل مى‏کنند که از جامعه مسمومى که در هر گوشه آن عفونت رژیم ستمشاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه‏ هایش مسموم، خیابان‌ها و گردشگاه‌هایش مسموم، مطبوعات و رسانه‏ هاى گروهى‏اش مفتضح و مسموم، از کودکستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در یک چنین محیطى به جوانى و رشد رسیده بودند که به حسب موازین و عادت باید سرشار از مسمومیت و فساد اخلاق و عقیدت باشند، که اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها یکى از آن‌ها را با صرف سال‌هاى طولانى متحول گرداند میسر نگردد، چگونه در ظرف سال‌هاى معدود از بطن این جامعه و انقلاب - که خود نیز اگر معیارهاى عادى را حساب کنیم باید کمک به فساد کند- یک همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام که پیران هشتاد ساله و سالکان کهنسال به‏ جلوه‏اى از آن نرسیده‏اند، بسازد؟ جز دست غیبى و دستگیرى الهى و تصرف ربوبى، با چه میزان و معیار مى‏توان تحلیل این معما کرد؟ این جانب هر وقت با یکى از این چهره‏ها روبه‌رو مى‏شوم و عشق او را به شهادت در بیان و چهره‌ی نورانى‏اش مشاهده مى‏کنم احساس شرمسارى و حقارت مى‏کنم. و هر وقت در تلویزیون، مجالس و محافل این عزیزان که خود را براى حمله به دشمنِ خدا مهیا مى‏کنند، و مناجات و راز و نیازهاى این عاشقان خدا و فانیان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مى‏نگرم که با مرگ دست به گریبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمى‏گنجند، خود را ملامت مى‏کنم و بر حال خویش تأسف مى‏خورم. اکنون ملت ما دریافته است که: «کُلُّ یَومٍ عاشُورا وَ کُلُّ ارْضٍ کَرْبِلا». مجالس حال و دعاى اینان شب عاشوراهاى اصحاب سید الشهداء«علیه‌السلام» را در دل زنده مى‏کند. جوانان عزیزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشید که من بتوانم از عهده‌ی ثناى شما و شکر عمل شما برآیم. شما را همان بس که محبوب خداى تعالى هستید، و خداى شما فرموده که شما را که چون سدى محکم و بنیانى مرصوص در مقابل دشمنان خدا و براى رضاى او ایستاده‏اید، دوست مى‏دارد. و این است جزاى شما و این است عاقبت عمل شما». در روش سلوکیِ فردی، انسانی که مؤدّب به آداب اسلامی است و عموماً از معارف اسلامیِ خوبی برخوردار است می‌رود در خدمت یک استاد اخلاق و بر وارستگی‌ها و فضائل خود می‌افزاید. ولی در روش سلوکیِ رزمندگانی که حضرت امام به آن‌ها اشاره فرمودند. اولاً: انسان‌های عادی بودند که به آن درجه‌ رسیدند که حقیقتاً همان‌طور که حضرت امام فرمودند قلم امکان توصیف آن را ندارد. ثانیاً: در روش سلوکِ فردی اساتید اخلاق، یک انسان ساخته می‌شود، ولی در روش سلوکی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک جامعه ساخته می‌شود و بنده فکر می‌کنم باید به دنبال سلوکی بود که مافوق سلوک فردی، شخصیتی مدّ نظر قرار گیرد که در نتیجه‌ی شخصیت او، تمدنی ساخته شود همراه با فضائل اخلاقی و شهدا و سرداران بزرگِ جبهه‌ی نبردِ دفاع مقدس هشت‌ساله با رجوعِ قلبی به حضرت امام این راه را طی کردند. مشکل ما آن است که هنوز نتوانسته‌ایم حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را پیدا کنیم و ملاک اصلاح نفس را تنها در محدوده‌ی امور فردی می‌شناسیم، در حالی‌که با رجوع قلبی به حضرت امام تمام ابعاد ما متعالی می‌شود که وجوه فردیِ ما یکی از ابعاد آن است. به نظرم با حضور حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، تاریخ ما ورقی دیگر در مسیر اصلاح نفس در جلو ما قرار داده ولی ما هنوز در عهد گذشته به‌سر می‌بریم. بنده سعی کرده‌ام در کتاب «سلوک ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»» همین نکته را مطرح کنم. فکر می‌کنم اگر کتاب مذکور را با حوصله مطالعه فرمایید سؤالاتتان را که در آخر فرموده‌اید نیز حل شود. در روایت داریم که معاویة بن عمّار می‌گوید: به امام صادق«علیه‌السلام» عرض کردم: «رَجُلٌ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِکُمْ یَبُثُّ ذَلِکَ إِلَى النَّاسِ وَ یُشَدِّدُهُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِکُمْ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکُمْ لَیْسَتْ لَهُ هَذِهِ الرِّوَایَةُ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ رَاوِیَةٌ لِحَدِیثِنَا یَبُثُّ فِی النَّاسِ وَ یُشَدِّدُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِد» مردى است راوى احادیث شما که آن‌ها را در میان مردم نشر مى‏دهد و در قلوب شیعه شما جایگیر مى‏سازد و مرد دیگرى است اهل عبادت که این خصوصیت را ندارد، آیا کدام یک از آن دو برتر است؟ فرمودند: «راوى حدیث ما که آن را در میان مردم نشر دهد و در قلوب شیعیان جایگیر سازد، از هزار عابد برتر است. ملاحظه کنید وقتی حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند آن فردی که سعی می‌کند روایات را در فرهنگ جامعه نهادینه کند و جهت‌گیری قلبی شیعیان را در راستای فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شکل دهد افضل است، به این معنا است که در سیر إلی الله مسیر را بهتر طی کرده و به درجات بالاتری نایل شده نسبت به کسی که در سلوک فردی تلاش می‌کند. بنده فکر می‌کنم اگر بتوانیم امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را درست بنگریم، سیره‌ی علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و المیزانِ ایشان نیز برای ما معنای دیگری پیدا می‌کند و در مسیر سلوک جامعِ معنوی نقش به‌سزایی دارد. شما از یک طرف متوجه‌اید علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» شاگرد مبرز مرحوم آیت‌الله قاضی است و از طرف دیگر شاهکار علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را در المیزان ملاحظه می‌کنید که شدیداً جنبه‌ی اجتماعی آن بر جنبه‌ی فردی آن غلبه دارد. آیا به این نتیجه نمی‌رسیم که سلوک فردی جای خود را به سلوک جامع فردی، اجتماعی داده؟ و باید ملاک خود را در نظر به استاد سلوکی تغییر دهیم؟ با این فرض قداست را باید در سلوک جامع دنبال کرد، سلوکی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متذکر آن هستند. والسلام
1817
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی در قران می فرماید مپندارید انان که شهید شده اند مرده اند بلکه زنده اند ولی شما درک نمیکنید به نظر می رسد منظور ایه این است که انان که در راه خدا کشته می شوند مانند وقتی که زنده اند در بین شما هستند فقط تفاوتش در این است که شما انها را نمبینید. یعنی علاوه بر اینکه در نزد خدا روزی میخورند و دارای ان مقام غیبی شامخ هستند مانند وقتی که زنده بودند در بین شما هستند بر خلاف انان که به مرگ طبیعی از دنیا می روند و دستشان از دنیا کوتاه است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در آیه‌ی 169 سوره‌ی آل عمران آنچه مدّ نظر است «عند ربِّهم یُرزقون» است که شهدا پس از شهادت در مقام «عند رب» مفتخر به رزق الهی هستند. در حالی‌که سایر مردم پس از مرگ میهمان سفره‌ی اعمال خودشان می‌باشند ولی شهداء با رسیدن به مقام فنای فی‌الله میهمان سفره‌ی خداوند می‌باشند. موفق باشید
1783
متن پرسش
با سلام قبلا فکر می کردم دینداری فقط عمل به رساله (انجام واجبات و دوری از محرمات) است. اما ظاهرا محرماتی هست که در رساله نیست (عجب و ...) و مسائل دیگری هست که در این حیطه نیست. (اینکه باید تعلقات دنیوی نداشته باشیم ...) به نظر شما، در حال حاضر بهترین روش زندگی چه می تواند باشد؟ چگونه می توانیم بفهمیم وظیفه مان چیست؟ خیلی سرگردان شده ام. دعا بفرمایید. (لطفا علاوه بر ذکر مصداق، بنیادین پاسخ بدهید. مثلا اگر وظیفه اطاعت از ولی است، لطفا بگویید چگونه می توانیم بفهمیم که وظیفه مان این است.) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام همین‌طور که می‌دانید فقها در رساله‌ی خود تکلیف مُکلَّف را در امور عملی روشن می‌کنند ولی در امور اخلاقی و معرفتی باید به افرادی دیگر و کتاب‌های دیگر رجوع کرد. در امور اخلاقی و معرفتی کتاب‌های حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» بسیار ارزشمند است، و در امور اجتماعی و سیاسی درک سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» و تقیّد به رعایت رهنمودهای ایشان شرط سلوک است. موفق باشید
1737
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم شما در جزوات شیعه و تمدن زایی داستان برخورد خود با یکی از روحانیون را که مسئولیتی داشته اند را ذکر کردید که ان حاج اقا میز را کنار گذاشته بود تا احساس برتری نسبت به ارباب رجوع برای خودش و ارباب رجوع به وجود نیاید و شما به ایشان گفتید که این کار را نکند و این را شما یک جور برهم زدن تقارن می دانستید هر چند این تقارن شیطانی باشد اما برهم زدن تقارن در نظر شما بدتر از وجود تقارن شیطانی است این کمی برای بنده نامفهوم است و از شما درخواست دارم که مقداری مطلب را باز کنید ایا رجوعی که امروز به طب سنتی دارد صورت می گیرد را شما از جنس همین بر هم زدن تقارن می دانید و اگر این گونه است پس تکلیف ما با پزشکی صنعتی چیست
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام منظورم از به‌هم‌خوردن هماهنگی اداری در آن موضوع بود که مردم وقتی به آن آقا رجوع می‌کردند به مشکل می‌افتادند وگرنه وظیفه‌ی ما است که در بستر صحیح هرچه زودتر از بستری که مدرنیته برای ما فراهم کرده است فاصله بگیریم. موفق باشید
1720
متن پرسش
با سلام مقدار حجیت سخنان فلاسفه و عرفا چقدر می باشد؟ مثلا اگر فلسفه بسیار کمک می کند در دین شناسی چرا بین خود فلاسفه این همه اختلاف هست که یکی اصالت وجودی می شود و دیگری اصالت ماهیتی؟ شاید گفته شود که جناب ملاصدرا با دقت عقلی و صرافت قلبی این امور را مطرح کرده و عقل آنها را قبول می کند اما این سوال باز می شود که در زمان خود شیخ اشراق هم که اصالت ماهیتی بود به حرف خودش اعتقاد داشت و استدلال هم میکرد و لذا چه بسا در دوره دیگری هم اصالت وجود خدشه پیدا کند چنانچه که همین الان هم بین فلاسفه وجودی بر سر تفسیر اصالت وجود اختلافات فاحش و بعضا متناقضی دیده می شود. خلاصه اینکه با چه توجیهی باید وقت بر روی فلسفه گذاشت و چگونه باید از آن استفاده کرد که تا حد قابل قبولی مطمئن باشیم فلسفه به دین شناسی و دین داری ما کمک می کند و خدایی نکرده طوری نشود که بعد از عمری تلاش فلسفی سخن ملاصدرا را بر زبان جاری کنیم که اگر بیش از آنکه بر روی فلسفه وقت میگذاشتم بر روی قرآن وقت می گذاشتم نکات نابتر و بهتری گیرم می آمد/ باتشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام البته در مورد هر علمی باید این دغدغه را داشت که آیا مسیر صحیحی را در جلو ما باز می‌کند یا نه؟ و از جمله فلسفه ، و هر علمی با تدبّر بیشتر علماء آن علم به سوی کمال خود پیش می‌رود، اعم از فلسفه و فقه و تفسیر و همین‌طور که نمی‌توان گفت چون فقها با همدیگر اختلاف دارند پس باید فقه را کنار گذاشت، نمی‌توان گفت اختلاف فلاسفه دلیل بر عدم اهمیت فلسفه است. اصل فلسفه چیزی نیست جز رجوع به حقیقت و در مسیر خود تا آن‌جا جلو آمده که به حکمت متعالیه رسیده که نظر به وجود دارد ، نظر به وجود از آن جهت که تشکیکی است و این اوج کمال یک اندیشه است که متوجه وجود است از آن جهت که خارجیت دارد – زیرا مفهوم وجود تشکیکی نیست – و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» با توجه به همین امر نظر به حکمت صدرایی دارند که مقابل روح غربی یا سوبژکتیویته است، سوبژکتیویته ای که نظر به ذهن انسان دارد و نه حقیقت خارجی و همین‌طور که نمی‌توان گفت؛ انقلاب اسلامی به چه دردی می‌خورد، چون انقلاب اسلامی یک نوع فتح تاریخی است برای حضور اسلام در دوران جدید، نمی‌توان گفت حکمت صدرایی به چه درد می‌خورد زیرا حکمت صدرایی یک نوع فتح تاریخی است، درست در زمانی که مستشرقین اروپایی با فرهنگ حسّی خود وارد دربار صفویه شدند تا حکومت شیعی را تحت تأثیر قرار دهند و ملاصدرا متوجه شد راه نجات تفکر شیعی نظر به اصالت وجود است تا تاریخی که شروع شده است ادامه یابد. بنده به طور مفصل این موضوع را در سلسله مباحث «سلوک در ذیل اندیشه‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» بحث کرده‌ام. مباحث بر روی سایت هست می‌توانید به آن‌ها رجوع فرمایید.. به گفته‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» پایه‌های علم هم بر فلسفه است، فلسفه نباشد علم وجود ندارد. اگر استنتاج فلسفی نباشد اصلاً علم می‌شود بی‌معنا»( سخنان رهبری«حفظه‌الله» در بین دانشگاهیان در تاریخ 14/6/1389) مسلّم هر تمدنی با فلسفه‌ای که دنبال می‌کند آینده‌ی خود را شکل می‌دهد، ما هم اگر خواستیم تمدن اسلامی داشته باشیم باید فلسفه‌مان را به صورتی کاملاً کاربردی تدوین کنیم. این‌هایی که می‌گویند فلسفه می‌خواهیم چه کار، این‌ها خواسته و یا ناخواسته مقابل تحقق تمدن اسلامی ایستاده‌اند و غرب را تثبیت می‌کنند، چون دو نگاه فلسفی بیشتر نداریم، یک نگاه که به مفاهیم و ذهنیات و اعتباریات رجوع دارد و یک نگاه که به وجود و حقیقت نظر می‌کند. در ضمن در قسمت پاسخ به سؤالات برگزیده در کد شماره‌ی 211 نیز عرایضی داشته‌ام . موفق باشید
1715
متن پرسش
به نام خدا باسلام خدمت استاد عزیز من جوانی 19 ساله هستم . چند سوال برایم پیش آمده بود که می خواستم بپرسم .1 چند وقتی است که علاقه مند به مطالعه ی اشعار مولانا هستم .ولی جایی خواندم که نوشته بود آقای رجبعلی خیاط در عالم معنا دیده بودند که مولانا در آن عالم دچار مشکل شده اند و جایگاه خوبی ندارند می خواستم بدانم آیا خواندن آثار ایشان مشکل دارد2میخواستم نظر شما را راجع به استاد حسین الهی قمشه ای و نظرات ایشان نسبت به معارف اسلامی بدانم عذر می خواهم اگر وقت شما را گرفتم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مقام معظم رهبری در جمع شعرا در مورد مولوی فرمودند: مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» در جلسه‌ای که با شعرا داشتند فرمودند: مثنوی همان طور که مولوی می‌گوید: «هُوَ اُصولُ اصولِ اُصولِ الْدّین» است و گفتند مرحوم مطهری هم با من هم عقیده بود. ( دیدار با شعراء در سال 1387). مرحوم رجبعلی خیاط صورت ذهنی خودشان را در خواب دیده‌اند. آقای دکتر الهی قمشه‌ای نکات خوبی را می‌فرمایند. ولی دستگاه فکری خود را از عالمانی مثل حضرت امام یا علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیهما» بگیرید. موفق باشید
1706
متن پرسش
سلام علیکم،زیارت شما قبول حق از سفر زیارتی کربلای ایران در ارتباط با شهداء و نظر به حقیقت انها باید چه گفت و با این حقایق و وجودهای پاک چگونه باید ارتباط برقرار کرد، در راه سلوک یک انسان چه تاثیری دارد،تا آنجا که مقام معظم رهبری آنقدر تاکید بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا می کنند و این کار را با مقام شهادت یکی می دانند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام من چگونه می‌توانم از نوری بگویم که در مقتل پاک‌ترین انسان‌های ملکوتی جریان دارد. ملائکه‌ی الهی مددکار رزمندگان بودند تا آن حماسه‌ها را بیافریننند و در مسیر فنای فی‌الله به شهادت برسند. آن ملائکه تا قیام قیامت در مقتل آن‌ها مانده‌اند و بر جان زائران مقتل شهدا نسیم بصیرت و عبودیت می‌وزانند و راه ملکوت را بر جان زائران می‌گشایند تا پس از بازگشت در شلوغی زندگی دنیایی مقهور کثرات نگردند. فکه و طلائیه و هویزه و شلمچه هرکدام خیمه‌ی افراشته‌ای هستند که یک در به سوی زمین دارند و یک در به سوی آسمان و چون وارد آن شدی دری به سوی عالم ملکوت و برزخ و قیامت به رویت گشوده می‌شود. در خیمه‌گاه فکه و طلائیه و هویزه و شلمچه به سیره‌ی شهدا بنگر تا ملکوتی‌ات کنند. حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه» بر بازوی رزمندگان بوسه زد که جای بوسه‌ی ملائکة الله بود. فکر می‌کنم هنوز شهدا زنده و فعّال در حال انجام مأموریت‌اند تا در این ظلمات دست ما را بگیرند و مزه‌ی لذّات معنوی را به کام ما بریزند تا لذات دنیایی برایمان جلوه نکند. ملائکه‌ی الهی که به نور خود به شهدا کمک کردند تا بهترین عمل را انجام دهند و به بهترین مرگ نایل شوند در مقتل شهدا به استقبال زائران آن‌ها می‌آیند و با یک نحوه همسنخی که زائر با مزور پیدا می‌کند پس از برگشت زائر او را بدرقه می‌کنند. همان‌طور که شهدا را سؤال و جوابی نیست زائر شهدا در جواب سؤال ملکین در نمی‌مانند و از بهشتی که در افق جان آن‌ها نمایان است محروم نمی‌گردند. و این است راز آن‌که پس از برگشت از کربلای ایران احساس می‌کنید از گناهان فاصله دارید مواظب باشید این فاصله را با یاد شهدا حفظ کنید. همان‌طور که حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» نور امام حسین«علیه‌السلام» را ملموس‌تر می‌نمایاند تا قلب ما آمادگی لازم جهت درک پرتو درخشان نور حسین«علیه‌السلام» را پیدا کند، شهدای کربلای ایران، همچون ابالفضل«علیه‌السلام» نوری از انوار حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه» را می‌نمایانند تا قلب‌های ما امکان قرارگرفتن در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» را بیابد. موفق باشید
1704
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم .استاد عزیز از اینکه برای جوابدهی سوالات ما وقت عزیزتان را صرف میکنید ممنونیم اجرکم الله.مقام معظم رهبری حفظه الله قبلا نامهای مذهبی برای سال انتخاب میفرمودند در سالهای اخیر بیشتر شعارها اقتصادی است .این دلیل خاصی دارد ایا شعارهای دینی ومذهبی و بیدار کردن روح مذهب گرای جامعه تاثییر بیشتری نسبت به شعارهای اقتصادی ندارد؟سوال دوم آیا کار وتلاش اقتصادی بیشتر روزی مادی یک جامعه را بیشتر میکند یا حرکت جامعه بسوی تقوی و عمل صالح؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام با تحقق نظام جمهوری اسلامی و در بستری که نظام اسلامی فراهم کرده است، اگر نظام اسلامی بتواند در فضای تحریم‌های دشمنان استکباری راه خود را ادامه دهد، قدرت اسلام به نمایش می‌آید و این که چگونه اسلام می‌تواند دنیا و آخرت انسان‌ها را تأمین کند و همین‌طور که می‌فرمایند با تأکید بر تقوا و عمل صالح، باید جامعه‌ی اسلامی وابسته به استکبار نباشد و این عین عمل صالح است. موفق باشید
691
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشید پیرامون مباحث عالی وزیبای شما پیرامون تمدن زایی شیعه دریکی ازجزوات پیرامون مبحث شیعه درعصرصفوی یکی ازدوستان درردمباحث شما کتابی به من معرفی کرده است ازدکترعلی شریعتی بانام (تشیع علوی وتشیع صفوی).حال سوال من این است بنده که مباحث شماازقبیل فرهنگ مدرنیته وتوهم وجزوات تمدن زایی شیعه ومعرفت النفس وازبرهان تا عرفان راکارنمودم میتوانم این کتاب رابخوانم یاخیر؟وسوال دیگرمن این است که آیاشما این کتاب راشما خواندید یاخیر؟ نظرتان را راجع به آن بفرمایید.من این کتاب رانخواندم ولی فقط آنرانگاه کوچکی کردم ومیخواستم بپرسم مباحثی که دراین کتاب شده ازقبیل اینکه (تشیع علوی تشیع وحدتاست/تشیع صفوی تشیع تفرقه//تشیع علوی تشیع رسم است/تشیع صفوی تشیع اسم//تشیع علوی تشیع آزادی است/تشیع صفوی تشیع عبودیت/البته همه اینها درپشت جلداین کتاب آمده)قبول دارید یاخیر؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده آن کتاب مرحوم آقای دکتر شریعتی را مثل اکثر کتاب‌های ایشان خوانده‌ام، ایشان در آن کتاب نظری به جایگاه تاریخی دولت صفوی نینداخته‌اند بلکه با نگاه آسیب‌شناسانه به دو نوع تشیع نظر دارند که تا حدودی نظرشان صحیح است و به واقع دو نوع تشیع داریم ولی نه این‌که مطلقاً بگوییم تشیع در دوره‌ی صفوی آنچنان بوده که ایشان می‌گویند و در سایر دوران‌ها چنین تشیع رسمی و محافظه‌کارانه وجود نداشته و نه این‌که در دوران صفوی روحیه‌ای از تشیع علوی نبوده. در مباحث تمدن‌زایی شیعه بحث بر سر آن است که سلسله‌ی صفوی یکی از مقاطع سیر تاریخی تشیع است که حکایت از فعال‌بودن تشیع در تاریخ آینده دارد. موفق باشید
684
متن پرسش
با عرض سلام خمت استاد عزیز اولین سوال من این است که با توجه به روند رو به رشد انقلاب اسلامی وهمه گیر شدن انقلاب واز آن جایی که انقلاب همان اسلامی است که ناب و مورد نظر ائمه اطهار است وهمه دنیا نظر به این چنین اسلامی دارند پس شمار مسلمانها بالا میرود ولی ما روایاتی از ائمه معصومین داریم که در اخر زمان همه مسلمانها را مسخره میکنند شمار مسلمانان کم میشود واین را باید مدنظر داشته باشیم که انقلاب همان اسلامی است که ناب و مورد نظر ائمه اطهار است واز این قبیل روایتها من این مسئله برایم سئوال شده .سئوال بعدی من این است که شما در سئوال 675فرمودید تا چند سال بعد از درس خارج فلسفه وعرفان رابخوانیم پس در این سالها چه کار کنیم علاوه بر سیر مطالعاطی شما ومباحث معرفت النفسی که در آن است وکتابها ی استاد محمد شجاعی به خصوص مقالات ج 1 تا آن زمان که چندین سال است چه کار باید کرد و چه مباحثی را باید مطالعه کرد که در این چند سال به نتیجه لازم رسید ومقدمه برای آن کتا بها باشد ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: همان‌طور که می‌فرمایید پیش‌بینی‌های امامان امروز به خوبی محقق شده و فرهنگ ظلمانی غرب اسلام واقعی را برنمی‌تابد و اسلام واقعی در جهان امروز و در فرهنگ مسلمانان غرب‌زده مورد تمسخر است و همین نااگاهی آن‌ها موجب تصمیماتی می‌شود که سقوط آن‌ها را به همراه دارد. در مورد قسمت دوم سؤالتان عرض بنده آن است که همان‌طور که برای فقه و اصول‌خواندن یک ذهن آزاد نیاز است که تمام همت خود را بر روی آن بگذارید، در مورد فلسفه و عرفان هم موضوع از همین قرار است و لذا طلبه ابتدا باید با تمرکز کامل بر فقه و اصول به ملکات لازم دست یابد تا در درس خارج فرصت تمرکز بر روی فلسفه و عرفان پیدا کند ولی در حین ادامه‌ی فقه و اصول، بدایة‌الحکمه و نهایة‌الحکمه و از این قبیل کتب را به عنوان مقدمه می‌تواند ادامه دهد. موفق باشید
651
متن پرسش
سلام بر شما این صحبت شما رو که میگویید دانشگاه ها بی عالم است،را کاملا میپذیرم چون قبلا از اینکه به دانشگاه بروم این را کاملا حس میکردم،و تصمیم داشتم که به دانشگاه نروم و این را هم به خانواده توضیح میدادم ،گمان میکنم خانواده بسیار ناراحت میشدند اما به روی خودشان نمی آوردند, و میگفتند هرچه خودت صلاح میدانی و ماجراهایی پیش آمد که به دلیل طولانی شدن نامه نمیتوانم بگویم ،البته این را هم بگویم که به رشته معماری علاقه بسیار داشتم و این رشته را وارد عالم خودم کرده بودم ولی دانشگاه را میشناختم که به چه وضعیتی گرفتار است ،الان که به دانشگاه رفتم میبینم که دانشگاه بسیار لجام گسیخته است ،نه تنها چیزی به من نمی آموزد بلکه من را وارد بازی هایی میکند که خودشان زورکی اسمش را گذاشته اند علم و خیلی علاقه دارند که این دروس را سریع بگذرانند ،کلا از شور و نشاط خبری نیست در محیط آموزشی ما و تا به حال به غیر از چندین مورد طعم فهمیدن را اصلا نچیشیده ام،تا قبل از رفتن به دانشگاه زندگی ام به زیباترین شکل که اصلا انتظار نداشتم و خودم را لایق آن همه زیبایی نمیدانستم داشت سپری میشد اما به نظرم دانشگاه با نحوه آموزش بی هدفش تنها وقتم را از من میگرفت و هیچ چیزی کف دستم نمیگذاشت.البته در اوایل توانستم این اسب وحشی را مهار کنم اما وقتی به ترم بالاتر رفتم دیدم موضوع خیلی وحشتناک تر از این چیزهاست.به نظر شما ما با ان وضعیت چه کار کنیم ؟ آیا شما این وضعیت را قبول دارید؟ اسلامی بودن دانشگاه ها خلاصه شده در داشتن نماز خانه،اصلا در این دانشگاه به اصطلاح اسلامی ،کاری به اسلام و مخصوصا دیدگاه اسلام د ارتباط با علم ندارند وقتی که من به وضوح میبینم که این دانشگاه با اگثر دانشجویانش هنوز معنای خداوند را نمیفهمند گذاشتن وقت نماز و زیارت نامه خواندن چه فایده ای دارد نمیدانم؟به نظرم اسلامی که در دانشگاه ها تبلیغ میشود اسلام حاشیه ای است که اصلا کاری به عرفان و فلسفه نداشته!! و یا شاید دانشگاه و سیستم آموزشی ما اصلا اسلام را نفهمیده اند که جهت دهی نمیکنند این دروس را؟! اگر میتوانید به مسئولان بگویید که نام اسلام را از دانشگاه ها بردارند چون اگر مسلمانی احیانا از کشور های دیگه برای تحصیل به این دانشگاه ها بیا یند و این وضعیت رو ببیند مایه شرمندگی و ادعای باطل است. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: مسلّم تا ما نگاهمان به عالم و آدم قدسی نشود و بر آن اساس اندیشه نکنیم هیچ قدمی در اسلامی‌کردن دانشگاه‌ها بر نداشته‌ایم و همچنان دانشگاه‌های ما ادامه‌ی غرب خواهند بود و خروجی آن کسانی نیستند که به اهداف مقدس نظام اسلامی وفادار بمانند، ولی راه رسیدن به هدف، فرار از دانشگاه نیست بلکه ابتدا باید عمیقاً نقص‌ها را شناخت و گوشزد کرد و سپس طرح جایگزین ارائه داد که ما هنوز در هر دوی آن‌ها، حتی در قسمت اول ضعف داریم. پس خود را مجهز کنید جهت آن دو امر مهم. عالمان به جای آن‌که تلاش کنند گلیمشان را آب نبرد، سعی می‌کنند بگیرند غریق را. موفق باشید
624
متن پرسش
یا هو با عرض سلام خدمت استادطاهرزاده؛ بنده دانشجوی برق دانشگاه صنعتی اصفهان هستم و خداوند توفیق حضور در جلسات تفسیر حضرتعالی را نصیبمان کرد. همواره دغدغه بیرون افتادن از فضای آرمانی و حضور در جلسات تفسیر و ... را داریم؛ خصوصا پس از فراغت از دانشگاه. حضرت رب العالمین طلبه باسوادی را در شهرمان جلوی راه ما قرار داده که واقعا کار درستند و نیز دغدغه تشکیل جمعی برای امور قرآن عزیز و اهل البیت (ع) را دارند. حالا استاد ازکجا شروع کنیم؟ چه طور دانشجویان شهرمان را گرد هم جمع کنیم؟هر توصیه ای بفرمایید گوش می کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حضور در جلسات معرفت دینی باید برای ما شخصیتی بسازد که همواره در افق شخصیت خود اتصال به عالم معنویت مدّ نظرمان باشد و در راستای حفظ چنین افقی سیره‌ی علمی و عملی حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در تمام عمر می‌تواند ما را تغذیه کند که نه‌تنها در راه نمانیم، بلکه راه‌های ناگشوده را بگشاییم. در سیره‌ی عملی باید تا آخر در خط سربازی انقلاب و دشمنی با استکبار بمانیم و در سیره‌ی علمی باید کارمان به درک قلبی کتاب‌هایی مثل چهل حدیث و سرّالصلواة و مصباح‌الهدایه بکشد و کتاب‌هایی مثل حدیث جنود عقل و جهل را هدف متوسط خود بدانیم. در مورد قسمت دوم سؤال؛ بنده همان سیر مطالعاتی که در سایت «لب المیزان» هست را پیشنهاد می‌کنم، ولی شما با شرایط خودتان ببینید کدام‌یک از مباحث نسبت به آن شرایط مناسب تر است. موفق باشید
557
متن پرسش
با عرض سلام. بین وحدت وجودی که آیت الله مکارم اعتقاد به آن را موجب کفر می داند با وحدت وجودی که امثال امام خمینی(ره) به آن اعتقاد دارند چه تفاوتی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: وحدت وجودی که آیت‌الله مکارم آن را کفر می‌دانند به این معنی است که کسی بگوید همه‌چیز خدا است. وحدت وجودی که امثال حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» معتقداند به این معنی است که جز «وجود» در صحنه نیست و همه‌چیز تجلیات وجود مطلق‌اند و تنها وجود مطلق که جامع همه‌ی کمالات است، خدا است و بقیه‌ی موجودات تجلیات وجود‌اند و چون هیچ‌کدام کمال مطلق نیستند، هیچ‌کدام نه‌تنها خدا نیستند، بلکه عین ربط به خداوندند و هیچ نحوه‌ وجود استقلالی ندارند. موفق باشید
نمایش چاپی