بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبی، امام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11125
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: در مورد تفسیر آیه شریفه «اهو لَّذِى أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ ءَایَاتٌ محُّکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ... وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ کلُ‏ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا» عده ای معتقدند که راسخون فی العلم را باید عطف بر الله بگیریم. برای تایید این سخن روایات متعددی نیز وارد شده علاوه براین، این دسته معتقدند که بسیار بعید به نظر مى‏ رسد که در قرآن، آیاتى باشد که اسرار آن را جز خدا نداند؛ چرا که این آیات براى تربیت و هدایت مردم نازل شده است و چگونه ممکن است حتى پیامبرى که قرآن بر او نازل شده از معنا و تأویل آن بى ‏خبر باشد؟! در این صورت می توان ائمه را مصداق راسخون فی العلم در نظر گرفت. در این صورت تفسیر آیه بعدی «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» نیز با گفته شما کمی متفاوت خواهد شد. شما فرمودید که در زمان نزول آیه فتنه جامعه اسلامی را فرا گرفته بود و راسخون فی العلم دعا می کنند که تحت تاثیر فتنه های منافقان که ناشی از تمسک به متشابهات قرآن است قرار نگیرند. در صورتی که ائمه از این امر مبرا هستند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» به جهت ادامه‌ی آیه و آیه‌ی بعد به این نتیجه می‌رسند که مصداق راسخون فی‌العلم که در این آیه هست نمی‌تواند امامان معصوم باشد، ولی راسخون فی العلم به معنایی که تأویل آیات را در اختیار دارند ائمه«علیهم‌السلام» هستند. موفق باشید
11129
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: نظرتون درباره ی حدیث زیر و میزان اعتبار و نتیجه ای که ازش می گیرید چیه؟ از امام جعفر صادق (ع) روایت شده است که به مفضل فرمودند: «تصبح طهران قصورها کقصور الجنة، و نسوانها کالحورالعین، یتلبّس بلباس الکفار، و یتزیّین بزّی الجبابرة، یرکبن السروج، و لا یتمکن لازواجهنُ! … و لا تکفی مکاسب الازواج لهنّ! فرّوا منها الی قلة الجبال و من الجُحر الی الجُحر کالثعلب بُأشباله.» «بدان ای مفضل، در حوالی ری، کوه سیاهی است که در دامنۀ آن شهری بنا خواهد شد که آن را طهران می نامند، و آن دار الزوراء است که قصرهایش (خانه های مجلل) مثل خانه های بهشتی و زن هایش مثل حور العین است. بدان ای مفضل! آن زن ها لباس کفار می پوشند و خود را به شکل مستکبرانه ای در می آورند، بر زین ها سوار می شوند (مرکب های روز،…)، به همسران خود تمکین نمی کنند، درآمد شوهرشان کفاف مخارج آن ها را نمی دهد؛… اگر می خواهی دینت را حفظ کنی در این شهر سکونت نکن، از آن جا فرار کن و به قله کوه ها فرار کن، از سوراخی به سوراخ دیگر، مانند فرار روباه با بچه هایش….» (الزام الناصب، 183؛ منتخب التواریخ، ص875؛ مجمع النورین مرندی، ص139؛ بحارالانوار ج52، ص258؛ یوم الخلاص، ص464؛ منتخب الاثر، ص430 و…)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سند حدیث مذکور، روشن نیست و از احادیث ضعیف است. البته این معلوم است که حفظ دین در بعضی از شهرها مشکل است، مگر برای آن‌هایی که بنا دارند در آن مکان‌ها اقدامات بزرگ تمدن‌ساز داشته باشند. موفق باشید
11131
متن پرسش
سلام و رحمت خدا بر استاد گرامی: نظر شما در مورد این حدیث پایین چیست؟ آیا قبلا شنیده بودید و آیا چقدر اعتبار و صحت دارد؟ تفسیرش چیست و چه نتیجه گیری ازش می کنید؟ اگر مصلحت می دانید خصوصی جواب بدهید. با تشکر در سایت مشرق نوشته: در مناقب العتره ابن فهد حلی آمده است: رسول خدا صل الله علیه واله و سلم فرمودند: وای بر امت من از شورای کبری و شورای صغری عرض شد این دو شورا چه وقت خواهد بود؟ فرمود شورای کبری بعد از وفات من برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم برپا خواهد شد و شورای صغری در غبیت کبری و در زورا (تهران) برای تغییر سنت من و تبدیل احکام واقع خواهد شد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد قسمت دوم سؤال، نظرتان را به جواب سؤال شماره‌ی 11129 جلب می‌کنم و در مورد قسمت اول، اطلاعی از صحت و سقم آن ندارم. خوب است که متن روایت را بفرمایید تا بهتر بشود موضوع را بررسی کرد. موفق باشید
11115
متن پرسش
سلام علیکم: مباحث مربوط به صادر اول و نور حضرت محمد (ص) و مقام عنصری را از چه منابعی می تونم مطالعه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید در تشکیک وجود از طریق «برهان صدیقین» وارد شوید و سپس کتاب «حقیقت نوری اهل‌البیت«علیهم‌السلام» می‌تواند باب اندیشه در این موارد را بگشاید تا برسید به مباحث عرفان نظری. موفق باشید
11119
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام خدمت استاد گرامی: ضمن عرض تشکر فراوان به خاطر مباحث بسیار ارزشمند و حکیمانه حضرتعالی که حقیقتا گمشده و راهگشای جوانان حزب اللهی است، بنده چند آیه کلیدی را در مباحث جنابعالی دیده ام و توضیحی که برای هر یک ارائه داده اید مطالعه کرده ام. اما نتوانستم به یک نظمی در این چند آیه شریفه برسم. هم چنین یک روایت مرتبط از اصول کافی یافتم که ابهام را برای بنده بیشتر کرد: 1. «و ما خلقت الجنّ و الإنس إلّا لیعبدون» 2. «و اعبد ربّک حتی یأتیک الیقین» (حضرت علامه (ره) ذیل این آیه شریفه، مراد از یقین را مرگ دانسته که عالم یقین است؛ و می فرمایند: "اگر مقصود از یقین، آن یقین معمولى باشد که گفتیم از راه تفکر یا عبادت، در نفس پدید مى آید رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در هر حال آن یقین را داشته، و آیه شریفه که خطابش به شخص رسول اکرم است مى فرماید عبادت کن تا یقین برایت بیاید، چطور رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) یقین نداشته با اینکه آیات بسیارى از کتاب خدا او را از موقنین و همواره بر بصیرت و بر بینه اى از پروردگارش، و معصوم و مهتدى به هدایت الهى و امثال این اوصاف دانسته است". ظاهر این تفسیر با توضیح حضرتعالی که فرموده اید علت غائی خلقت انسان به استناد این آیه، یقین است هماهنگ نیست). 3. «کلّا لو تعلمون علم الیقین لترونّ الجحیم ثم لترونها عین الیقین» 4. «و اتّقوا الله و یعلّمکم الله» 5. روایت شریف در اصول کافی جلد 4 صفحه 164 باب برتری ایمان بر اسلام و برتری یقین بر ایمان: «ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است و تقوی یک درجه بالاتر از ایمان است و یقین یک درجه از تقوی بالاتر است و میان مردم چیزی کمتر از یقین تقسیم نشده است». از حضرتعالی تقاضا دارم تعریف و ارتباط تسلیم، ایمان، تقوا و یقین را با توجه به آیات و روایت فوق بفرمایید. نیز ارتباط علمِ بیان شده در آیه شریفه بند 5 که حاصل تقوا است با یقین (آیا منظور از این علم، همان علم الیقین است؟) هم چنین ناهماهنگی ظاهری مذکور در بند 3 را تبیین فرمایید. جزاکم الله خیرا و من الله التوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که علامه می‌فرمایند و روایت هم تأیید می‌کند آن‌جا که به رسول خود می‌فرماید: تا رسیدن به یقین عبادت خدا را همچنان ادامه بده، یعنی تا آخر عمر و رسیدن مرگ عبادت حضرت پروردگار را ادامه بده. و یا وقتی در زیارت ائمه«علیهم‌السلام» می‌گویید «مُجَاهِداً فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ عَابِداً لِلَّهِ حَتَّى أَتَاهُ الْیَقِین‏» شما تا رسیدن به یقین مجاهده در راه خدا را ادامه دادید، یعنی تا آخر عمر. ولی عنایت داشته باشید در متن آیه یک نکته خوابیده که چرا به جای مرگ، فرموده‌ است یقین، زیرا در مرگ حجاب‌ها برطرف می‌شود و عالم غیب و معنا برای انسان ظهور می‌کند و لذا می‌توان نتیجه گرفت آیه می‌خواهد خبر از آن بدهد که عبادت باید تا رفع حجاب و اُنس با عالم غیب ادامه یابد و به همین جهت بزرگان دین که بنده نیز سخن آن‌ها را پذیرفتم می‌فرمایند هدف خلقت عبادتی است که منجر به یقین شود. حال در همین رابطه که یقین را رفع حجاب بگیریم و در روایت داریم چیزی کمتر از یقین بین مردم تقسیم نشده؛ می‌توان فهمید باید انسان مراحلی را طی کند تا به مقام یقین و نس قلبی با خدا برسد. ابتدا باید در عین پذیرفتن احکام اسلام، قلب خود را به نور ایمان متوجه خدا بگرداند و در این مسیر رعایت تقوا را بنماید تا آرام‌آرام حجاب‌های بین او و انوار الهی برطرف شود و از علم الیقینی به عین الیقینی که چشم دل او باز می‌شود، نایل گردد. موفق باشید
11121
متن پرسش
سلام استاد: بدجوری کمبود محبت دارم. کاملا احساس می کنم. هر کاری می کنم خودم باشم و محتاج محبت یا تایید یا تعریف بقیه نباشم نمیشه. چکار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل شما نیست، مشکل اکثر ماها است منتها شکل آن متفاوت است. راه‌اش آن است که خود را در محضر مولایمان حضرت صاحب الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» احساس کنید و بگویید آقاجان حال که باید کسی کارهای من را زیر نظر بگیرد تا احساس کمبود از تأیید نظر دیگران در من رفع شود، من شما را انتخاب کردم که در محضر شما کارهایم را عرضه کنم و می‌دانم نه‌تنها شما سخت‌گیری نمی‌کنید بلکه با لطف و کرمی که دارید آرام‌آرام نقص‌هایش را هم برطرف می‌کنید. موفق باشید
11108
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: درجلسه تفسیر شنبه چندین بار فرمودید که به هنگام نزول وحی گوش حضرت صوت می شنید. خوب این صوت باید به طور طبیعی به گوش اطرافیان حضرت هم برسد و اتفاقا همین اعتراض را به حضرت می کردند، لذا مکانیسم این صوت الهی را لطفا شرح دهید. در ضمن این سوال را از یک معلم قرآن پرسیدم فرمودند مجرای شنیدن فقط پرده گوش نیست شما اگر محکم درب گوشها را بگیرید و دندانها را به هم بزنید صدا را به خوبی می شنوید. نظر شما در مورد این مثال چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث معرفت نفس روشن می‌شود که گوش انسان یا از طریق ارتعاشات هوا از بیرون متأثر می‌شود و نفس ناطقه‌ی انسان آن صوت را می‌شنود، در این حالت است که باید بقیه هم آن صوت را بشنوند، و یا آن صوت در جان شخص ایجاد می‌شود و نفس ناطقه از درون می‌شنود. صوتی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شنیدند از جنس دوم است. موفق باشید
11111
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد: درخصوص حدیثی که معصوم فرمودند ما اهل البیت از آنچه که شما می گویید کمتریم و از آنچه که فکر می کنید بالاتریم توضیحی بفرمایید، چرا که همیشه قوه خیال ما انسانها افکار بلندتری دارد تا زبان و گویش ما، چطور طبق سخن معصوم علیه السلام حضرات از گویش ما پایین تر و از افکار ما بلندترند؟ و در خصوص حدیثی دیگر از حضرت علی علیه السلام که فرمودند من یک ساعت دنیا را با تمام آخرت عوض نمی کنم قریب به این مضمون حضرت که سلطان لو کشف بودند چرا این سخن را فرمودند برای حضرت که غیب و شهود یکی است چرا فرمودند آیا برای اعلام ارزش دنیا به اخرت برای مابوده است یا ...با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متن عربی حدیث بود بهتر می‌شد نظر داد. حدیث اول در جواب کسی است که صادقانه با حضرت برخورد نمی‌کند و در ظاهر سخنان غلوّآمیز می‌گوید ولی در دل، حضرت را قبول ندارد. و در حدیث دوم شاید منظور آن باشد که دنیا از آن جهت که مسیر رسیدن به کمالات آخرت است مورد نظر باشد. به تعبیر حضرت؛ دنیا متجر اولیاء الهی است و از طریق همین دنیا به آن نتایج عالیه رسیده‌اند. موفق باشید
11112
متن پرسش
با سلام: آیا صفاتی که برای معصوم آمده را می توان به انسانهای دیگر نسبت داد؟ مثلا در زیارت علی (ع) در روز مولود، صفاتی مانند آیت الله العظمی و بحر العلوم و... به اون حضرت نسبت داده شده و ما به علما می گوییم. آیا نهی فقط مخصوص نام امیر المومنین بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است زیرا انسان‌های کامل صفات کمالیه را به صورت مطلق دارند و سایر بزرگان در ذیل انسان‌های کامل از آن صفات بهره‌مند می‌شوند. موفق باشید
11099
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز من فایل سخنرانی شما را در خصوص عصمت معصومین گوش دادم و سوالی برایم حل نشده و آن اینکه آیا معصومین از ابتدای تولد معصوم بوده اند و به عبارت دیگر عصمت تکوینی چرا به آنها داده شده؟ چرا به ما داده نشده این با عدالت خداوند سازگار است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه این موضوع در شرح آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب در بحثی که بر روی سوره‌ی احزاب شده، مورد بررسی قرار گرفت سعی بفرمایید مطلب را در آن‌جا دنبال بفرمایید. به این موضوع فکر کنید که اگر خداوند نمونه‌هایی از عصمت را در معرض نگاه بشر قرار نداده بود، چطور با عدالت خدا سازگار بود که ما را به چیزی بخواند که نمونه‌ای از آن را نشان نمی‌دهد. موفق باشید
11081
متن پرسش
سلام: بعضاً شنیده شده که اطبای سنتی با طرح نجس‌بودنِ آهن توصیه می‌کنند افراد از آهن فاصله بگیرند و این برای بعضی از ما که با این افراد ارتباط داریم موجب زحمت شده. قضیه از چه قرار است؟ چرا با وجود این روایات، فقهای ما سخنی در مورد نجس‌بودن آهن نفرموده‌اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده متخصص این امر نیستم، ولی تحقیقی که یکی از فضلا داشتند را تحقیق عالمانه‌ای می‌دانم و لذا عین آن تحقیق را خدمتتان ارسال می‌کنم: موفق باشید. بسم الله الرحمن الرحیم حکم آهن را در دو مرحله بررسی می کنیم. مرحله ی اول: بررسی حکم آهن در روایاتی که مستقیما از آهن و همراه داشتن آن صحبت کرده. مرحله ی دوم: بررسی حکم آهن در روایاتی که در مورد چیدن مو و یا ناخن با آهن است. مرحله ی اول در این مرحله، سه دسته از روایات نقل شده و بررسی می گردند. 1ـ دسته ی اول: جواز همراه داشتن آهن در نماز برخی روایات همراه داشتن آهن را در نماز جایز شمرده اند و این، علاوه بر این که نشان دهنده‌ی عدم نجاست آهن است، نشان می‌دهد که همراه داشتن آن، مبطل نماز نمی باشد. در نامه ای از امام زمان علیه السلام سوال شده شخص نماز گزاری در لباس (آستین و یا شلوار) خود، چاقو و یا کلید آهنی دارد آیا جایز است؟ حضرت در جواب فرموده اند که این کار جایز است. یصلی الرجل و معه فی کمّه او سراویله سکین او مفتاح حدید هل یجوز ذلک؟ الجواب: جایز. احتجاج، ج2، ص484 سند: این روایت را مرحوم طبرسی از محمد بن عبد الله بن جعفر حمیری نقل می کند و با توجه به نقل وی از کتاب حمیری، و وثاقت هر دو بزرگوار، سند قابل اعتماد است. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ: السَّیْفُ بِمَنْزِلَةِ الرِّدَاءِ تُصَلِّی فِیهِ مَا لَمْ تَرَ فِیهِ دَماً. (شمشیر به منزله‌ی لباس است، می‌توانی با آن نماز بخوانی مادامی که خون در آن نمی‌بینی) «وسائل الشیعة؛ ج‌3، ص: 529» سند این روایت ضعیف است با توجه به صراحت این دو روایت در جوازِ همراه داشتن آهن در نماز، اگر در روایتی از همراه داشتن آهن در نماز نهی شده‌باشد، مشخص می‌شود که نهی از آن، نهی به صورت کراهت است. 2ـ دسته ی دوم: نهی از همراه داشتن آهن در نماز در مقابل دسته‌ی اول، برخی از روایات از همراه داشتن آهن نهی نموده اند؛ حال یا این چنین است که از همراه داشتن آهن به صورت مطلق در نماز نهی نموده اند یا از همراه داشتن آهن غیر پوشیده نهی شده و یا از همراه داشتن انگشتر آهنی نهی کرده اند. 2/1ـ روایاتی که در آن ها از همراه داشتن آهن در نماز نهی شده است وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْفَضْلِ الْمَدَائِنِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لا یُصَلِّی الرَّجُلُ وَ فِی تِکَّتِهِ مِفْتَاحُ حَدِیدٍ. (انسان نباید در حالی که در بند شلوارش کلید آهنی است نماز بخواند) وسائل الشیعة، ج‌4، ص: 418‌ وَ عَنْهُ عَنْ رَجُلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُوسَى بْنِ أُکَیْلٍ النُّمَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الْحَدِیدِ أَنَّهُ حِلْیَةُ أَهْلِ النَّارِ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ جَعَلَ اللَّهُ الْحَدِیدَ فِی الدُّنْیَا زِینَةَ الْجِنِّ وَ الشَّیَاطِینِ- فَحَرَّمَ عَلَى الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ یَلْبَسَهُ فِی الصَّلَاةِ- إِلَّا أَنْ یَکُونَ قِبَالَ عَدُوٍّ فَلَا بَأْسَ بِهِ قَالَ قُلْتُ:- فَالرَّجُلُ یَکُونُ فِی السَّفَرِ مَعَهُ السِّکِّینُ فِی خُفِّهِ- لَا یَسْتَغْنِی عَنْهَا أَوْ فِی سَرَاوِیلِهِ مَشْدُوداً- وَ الْمِفْتَاحُ یَخْشَى إِنْ وَضَعَهُ ضَاعَ- أَوْ یَکُونُ فِی وَسَطِهِ الْمِنْطَقَةُ مِنْ حَدِیدٍ قَالَ- لَا بَأْسَ بِالسِّکِّینِ وَ الْمِنْطَقَةِ لِلْمُسَافِرِ فِی وَقْتِ ضَرُورَةٍ- وَ کَذَلِکَ الْمِفْتَاحُ إِذَا خَافَ الضَّیْعَةَ وَ النِّسْیَانَ- وَ لَا بَأْسَ بِالسَّیْفِ وَ کُلِّ آلَةِ السِّلَاحِ فِی الْحَرْبِ- وَ فِی غَیْرِ ذَلِکَ لَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ فِی شَیْ‌ءٍ مِنَ الْحَدِیدِ- فَإِنَّهُ نَجَسٌ مَمْسُوخٌ. (آهن، زینت اهل آتش است.... و خداوند آهن را در دنیا زینت جن و شیطان قرار داد پس بر مرد مسلمان حرام کرد که آن را در نماز بپوشد مگر این که در مقابل دشمن باشد که در این صورت بی اشکال است. راوی می‌گوید: به حضرت عرض کردم مردی در سفر است و با او چاقویی در چکمه‌اش است که بی نیاز از آن نیست و یا این که در شلوار خود چاقویی گذاشته و آن را به خود بسته است و یا کلیدی آهنی است که اگر آن را کنار گذارد ممکن است به سختی بیفتد و یا این که کمربند آهنی دارد. این شخص چه کند؟ فرمودند: مسافر وقتی ضرورتی به چاقو و کمر بند آهنین دارد معذور است و همچنین اگر نیازمند کلید است....... ولی در غیر این صورت‌ها باید بداند که نماز در آهن صحیح نیست چرا که آهن، نجس بوده و مسخ شده‌است.) وسائل الشیعة، ج‌4، ص: 419‌ سند هر دو روایت ضعیف است 2/2: روایاتی که در آن ها از همراه داشتن آهن غیر پوشیده در نماز نهی شده است مرحوم کلینی در کافی ج3، ص404 ذیل روایاتی که از همراه داشتن آهن در نماز نهی کرده روایتی آورده است. وسائل الشیعه از قول وی این چنین نقل می کند: قَالَ الْکُلَیْنِیُّ وَ رُوِیَ إِذَا کَانَ الْمِفْتَاحُ فِی غِلَافٍ فَلا بَأْسَ. (وقتی کلید در یک غلاف و پوششی پوشیده شده است اشکالی ندارد) وسائل الشیعة، ج‌4، ص: 418‌ سند این روایت ضعیف است. 3/2ـ روایاتی که در آن ها از داشتن انگشتر آهنی در نماز نهی شده است مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لا یُصَلِّی الرَّجُلُ وَ فِی یَدِهِ خَاتَمُ حَدِیدٍ. (نباید مرد نماز بخواند در حالی که دردستش انگشتر آهنین است) وسائل الشیعة؛ ج‌4، ص: 417 سند: این روایت موثقه بوده و از جهت سندی قابل قبول است وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لا تَخَتَّمُوا بِغَیْرِ الْفِضَّةِ- فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَا طَهُرَتْ کَفٌّ فِیهَا خَاتَمُ حَدِیدٍ. (انگشتر به دست نکنید مگر این‌که نقره باشد را که رسول خدا فرمودند پاک نیست آن دستی که در آن، انگشتر آهنین است) وسائل الشیعة، ج‌4، ص: 418‌ سند: این روایت صحیحه بوده و از جهت سندی قابل قبول است. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ خَاتَمُ حَدِیدٍ قَالَ لا وَ لا یَتَخَتَّمُ بِهِ الرَّجُلُ فَإِنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ النَّارِ الْحَدِیثَ. (از امام صادق در مورد مردی که نماز می‌خواند در حالی که انگشتر آهنین به دست دارد سوال پرسیدند. حضرت پاسخ دادند: نه، نباید مرد انگشتر آهنی دست کند چرا که لباس اهل آتش است) وسائل الشیعة، ج‌4، ص: 418‌ سند: این روایت موثقه بوده و از جهت سندی قابل قبول است. 3ـ دسته سوم: نهی از دست کردن انگشتر آهنی به صورت مطلق روایاتی که در آن ها از داشتن انگشتر آهنی به صورت مطلق (نه صرفا در حال نماز) نهی شده است. ِ فَإِنَّ رَسُول‏ (ص) قال: مَا طَهَّرَ اللَّهُ یَداً فِیهَا خَاتَمُ حَدِیدٍ. (خداوند پاک ننموده‌است دستی را که در آن، انگشتر آهنین است) وسائل الشیعة، ج‌4، ص: 420‌ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنِ التَّخَتُّمِ بِخَاتَمِ صُفْرٍ أَوْ حَدِیدٍ. (رسول خدا نهی فرمودند از انگشتر به دست کردن با انگشتریِ زرد و یا انگشتریِ آهن) وسائل الشیعة، ج‌4، ص: 420‌ سند: سند هر دو روایت ضعیف است نتایج: یک: عدم نجاست آهن به مقتضای روایت دسته‌ی اول و نیز به مقتضای اصالةالطهاره، آهن پاک بوده و نمی توان آن را نجس دانست و روایتی که آهن را نجس می شمارد علاوه بر این که ضعف سند دارد، در مورد نماز گزار است نه این که به صورت کلی از همراه داشتن آهن نهی کند و این «نجاست» که در روایت آمده همان طور که شهید اول از قول محقق حلی نیز فرموده‌است به معنای چیزی است که مستحب است از آن اجتناب نمود. ایشان می فرماید : قد بیّنا ان الحدید لیس بنجس باتفاق الطوائف، فإذا ورد التنجیس حملناه على کراهیة استصحابه، فإن النجاسة قد تطلق على ما یستحب تجنّبه، و تسقط الکراهیة مع ستره، وقوفا بالکراهیة على موضع الاتفاق ممن کرهه ذکرى الشیعة فی أحکام الشریعة؛ ج‌3، ص: 64 مؤیّد این حکم آن است که در صحیحه‌ی ابوبصیر (دومین روایت مذکور در 3/2) و روایت دسته‌ی سوم، عدم طهارت به دست نسبت داده شده نه به خاتم در حالی که قطعا دستی که انگشتر آهنی در آن است از جهت فقهی نجس نیست و لذا می‌توان گفت این روایت اشاره به عدم طهارت معنوی آن دست دارد و در صدد تغلیظ نهی از در دست داشتن انگشتر آهنی در نماز و یا به صورت مطلق است. دو: کراهت انگشتر آهنی در نماز با توجه به روایات فوق، می توان گفت تنها روایاتی که قابل اعتماد است، روایاتی است که نمازگزار را از دست کردن انگشتر آهن در نماز نهی نموده است و با توجه به آن چه گذشت، مراد از این نهی، کراهت است چرا که همان طور که در دسته ی اول دیدیم، همراه داشتن آهن در نماز صریحا جایز شمرده شده است. سه: رفع نهی از همراه داشتن آهن به وسیله‌ی پوشاندن آن اگر هم با توجه به دسته 2/1 بگوییم همراه داشتن آهن به صورت مطلق در نماز نهی شده است، لازم است به وسیله ی روایات دسته 2/2، بگوییم همان آهن نیز اگر پوشیده گردد دیگر نهی ندارد همان طور که مرحوم شیخ طوسی در کتاب نهایه صفحات 98 و 99 همین مطلب را می فرماید. پس نه می توان آهن را نجس دانست چون علاوه بر این که روایت صحیح بر طهارت آن داشته و اصالةالطهاره نیز همین حکم را می‌کند، هیچ روایت صحیح السندی بر نجاست آن نداریم و همان طور که در عبارت شهید اول هم دیدیم، ایشان از قول محقق حلی می فرماید: طهارت آهن نزد هیچ طائفه ای از شیعه و سنی محل اختلاف نیست و همگی آن را پاک می دانند. توجه شود که این عبارت، اشاره به اجماع بر طهارت دارد. همچنین نمی توان به صورت مطلق وجود آهن در زندگی را مکروه دانست بلکه آن چه دلیل معتبر بر آن هست کراهت انگشتر آهنی در دست داشتن به هنگام نماز است و سایر موارد نیز دلیل معتبر ندارد. مرحله ی دوم بررسی حکم آهن با توجه به راوایات چیدن ناخن و مو در برخی روایات آمده اگر مو و یا ناخن خود را چیدی، بایستی محل را به وسیله ی آب مسح کنی. در مقابل، روایاتی داریم که صریحا لزوم این کار را نفی می کنند. روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَأْخُذُ مِنْ أَظْفَارِهِ وَ شَارِبِهِ أَ یَمْسَحُهُ بِالْمَاءِ فَقَالَ لَا هُوَ طَهُورٌ. (از امام صادق علیه السلام سوال شد در مورد مردی که ناخن ها و شاربش را کوتاه می‌کند، آیا لازم است که پس از آن، محل چیدن را مسح کند؟ فرمودند: نه، چرا که این کار خودش مایه‌ی پاکی است [و نیازی به پاک کردن موضع با مسح نیست]) وسائل1/289 سند این روایت صحیحه است در این روایت حضرت فرموده اند در صورتی که شخصی ناخن بگیرد و یا شارب خود را کوتاه کند نیازی نیست که دست خود را خیس کند و به ناخن ها یا موی خود بکشد و صریحا وجوب این کار را نفی نموده اند. پس اگر در روایتی دیگر امر به انجام این کار کرده باشند نشان دهنده ی استحباب این عمل است نه وجوب آن. روایت دوم: عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ إِذَا قَصَّ أَظْفَارَهُ بِالْحَدِیدِ- أَوْ جَزَّ شَعْرَهُ أَوْ حَلَقَ قَفَاهُ- فَإِنَّ عَلَیْهِ أَنْ یَمْسَحَهُ بِالْمَاءِ قَبْلَ أَنْ یُصَلِّیَ- سُئِلَ فَإِنْ صَلَّى وَ لَمْ یَمْسَحْ مِنْ ذَلِکَ بِالْمَاءِ- قَالَ یُعِیدُ الصَّلَاةَ لِأَنَّ الْحَدِیدَ نَجِسٌ- وَ قَالَ لِأَنَّ الْحَدِیدَ لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ- وَ الذَّهَبَ لِبَاسُ أَهْلِ الْجَنَّةِ. (از امام صادق درمورد مردی که ناخن‌های خود را با آهن گرفته ..... آیا بر عهده‌ی اوست که آن را با آب مسح کند قبل از آن که مشغول نماز شود؟ اگر بدون این که مسح کند نماز بخواند چه حکمی دارد؟ فرمودند: باید نمازش را اعاده کندچرا که آهن نجس است. همچنین فرمودند آهن لباس اهل آتش و طلا لباس اهل بهشت است) وسائل 1/ 288 سند این روایت موثقه است در فهم روایت دوم به چند نکته باید توجه کرد: یک: وقتی کسی ناخن می گیرد و یا موی خود را کوتاه می کند این چنین نیست که حتما ناخن و یا مویش خیس باشد تا نجاستی از مثلا قیچی یا ناخن گیر به آن سرایت کند. پس روایت حتی در فرض خشک بودن هم دستور به مسح به آب می دهد و می فهمیم مسح به آب، از باب نجس شدن مو و یا ناخن نمی باشد. دو: مسح به آب، به معنای شستن نیست بلکه به این معنی است که دست خود را خیس کن و به محل مدّ نظر بکش و این نشان دهنده ی آن است که محل مذکور نجس نشده است و گرنه دستور به شستن می دادند نه مسح کردن. سه: در روایت اول، وجوب مسح به آب صریحا نفی شده است و به همین قرینه می فهمیم که این کار، نهایتا مستحب است. پس اگر در روایت اطلاق «نجس» شده است، می فهمیم که نجاست به معنای اصطلاحی آن نیست. چهار: با توجه به برخی روایات می فهمیم اهل سنت در یک زمانی گرفتن ناخن و کوتاه کردن مو را ناقض وضو می دانستند و لذا بعد از آن، وضو می گرفتند. به همین خاطر اگر می بینیم در روایت فوق فرموده است بایستی نمازش را اعاده کند، احتمال صدرو این روایت از باب تقیه را بسیار زیاد می کند. احتمال مذکور با روایت زیر تأیید می شود سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَکُونُ عَلَى طُهْرٍ- فَیَأْخُذُ مِنْ أَظْفَارِهِ أَوْ شَعْرِهِ أَ یُعِیدُ الْوُضُوءَ- فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ یَمْسَحُ رَأْسَهُ وَ أَظْفَارَهُ بِالْمَاءِ- قَالَ قُلْتُ: فَإِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ فِیهِ الْوُضُوءَ- فَقَالَ إِنْ خَاصَمُوکُمْ فَلَا تُخَاصِمُوهُمْ- وَ قُولُوا هَکَذَا السُّنَّةُ. (از امام صادقه علیه السلام در مورد مردی سوال پرسیدم که پاک است و سپس ناخن و یا موهای خود را کوتاه می‌کند، آیا لازم است که وضو بگیرد؟ فرمودند: نه ولی سر خویش و ناخن های خود را با آب مسح کند. گفتم اهل سنت خیال می‌کنند که پس از این کار باید وضو گرفت. فرمودند: اگر با شما مشاجره کردند، شما با ایشان مشاجره نکنید و بگویید این کار ما سنّت است) وسائل الشیعة، ج‌1، ص: 287‌ سند این روایت صحیحه است
11083
متن پرسش
سلام: ببخشید با اینکه ما خودمان می گوییم فقره اشهد ان علیا ولی الله جزء اذان نیست _ آیا صرفا با قصد اینکه جزء اذان نگیریم بدعت گزاری برداشته می شود؟ آیا این عمل باعث نمی شود که خیلی جاهای دیگر با همین قصد اعمالی را بنیان کنیم مثل دست دادن بعد از نماز (برای قبولی) بدون قصد ورود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سنت‌های حسنه بدعت نیست، این‌که شیعه در اذان خود نظر به ولایت علی«علیه‌السلام» می‌کند و آن را در جامعه‌ی خود متذکر عموم می‌گرداند، یک سنت حسنه‌ است مثل ساختن حسینیه‌ها. امام صادق (ع) فرمود شش چیز است که مؤمن پس از مرگ خود از آن سود برد، فرزند صالح که برایش آمرزش خواهد قرآنى که خوانده شود، چاه آبى که بکند و درختى که بکارد و صدقه آبى که مجرى سازد و سنت حسنه ای که از آن پیروى شود. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ خِصَالٌ یَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ یُقْرَأُ مِنْهُ وَ قَلِیبٌ یَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ یَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ یُجْرِیهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ یُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَه‏( أمالی الصدوق، ص: 169 ).موفق باشید
11084
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه شیعه نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم می خوانند بخاطر اینکه پیامبر (ص) چند بار خوانده است. چرا شیعه صرف یکبار یا دو سه بار خواندن جمع، همیشه نمازهایش را با هم می خواند؟ آیا جدا خواندن بهتر نیست و ثوابش بیشتر نیست؟ اگر فرادی بخوانیم آیا در وقت فضیلت هر کدام بخوانیم ثوابش بیشتره یا فرقی نمی کند؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بسیاری از فقها فضیلت را به جداخواندن می‌دانند، ولی جمع‌خواندنِ آن را نیز جایز می‌شمارند. این موارد را که عموماً نکات فقهی در آن مستتر است، بهتر است از مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید
11056
متن پرسش
با سلام: می خواستم بدونم اگر در حال حاضر سب و لعن علنی خلفای اهل سنت حداقل به جهت حفظ مال و جان شیعیان جایز نیست، پس این حکم درباره بیزاری از مستکبرین عالم و آمریکا نیز به جهت فشارهای این کشور بر مسلمین در صورت دشمنی با آن هم صدق می کند. اگر می گویید که هم اکنون آمریکا سرچشمه طاغوت است و مبارزه با آن واجب است اولا روایت داریم که غاصبین اولیه خلافت منشأ همه بدی ها هستند و نیز باز برای حفظ مال و جان شیعیان باید فعلا تقیه کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در خطبه 162 روشن می‌کنند که باید بین خلفا و معاویه فرق گذاشت. و استکبار جهانی حکم معاویه را دارد و هر اندازه نیروهای خود را در درون صرف اختلافات کنیم و از استکبار جهانی که مقابل توحید الهی ایستاده است غافل شویم. موفق باشید
11034
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: به نظر شما آیا پیامبر تحت تاثیر اطرافیان خود قرار می گرفت تا آنجا که گفته شده او شخصی ساده و خوش باور بود... به نقل از سخنان محمد خامنه ای. لطفا مختصر توضیح ندهید. سوال بعدی در مورد صفویه است. آیا اگر در زمان حکومت صفویه بودیم وظیفه داشتیم که از آن حمایت کنیم چون شیعی بوده اند و شرایط خوبی رو فراهم کرده اند، و چرا حاج شیخ عباس قمی این قدر از شاه عباس تعریف کرده چه لزومی داشته یا شاید آدم خوبی بوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خوش‌باوربودن رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به آن معنا نیست که کسی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» را فریب می‌داده، این آیه در مقابل تصوری است که منافقین نسبت به حضرت داشتند که می‌دیدند رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» سخنان آن‌ها را که بعضاً غیر واقعی بود می‌شنیدند و عکس‌العملی نشان نمی‌دادند که آبروی آن‌ها برود و از طرف دیگر نظام اسلامی در ابتدای امر گرفتار درگیری داخلی شود، به همین جهت وقتی می‌گفتند «هو اُذنٌ» یعنی او تحت تأثیر سخنان اطرافیان است، آیه آمد: «وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» این‌طور برخورد رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» برای شما بهتر است. پس معلوم است رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بنا به مصلحتی آن‌ها را رسوا نمی‌کردند و به نظرم آقای استاد محمد خامنه‌ای برای توجبه سخن خود این آیه را شاهد آوردند که کار خوبی نبود 2- همان‌طور که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» نیز برای صفویه جایگاه مهمی قائل‌اند، صفویه در نگاه تمدن‌سازی شیعه جایگاه ارزشمندی دارد و به این لحاظ علمائی مثل شیخ‌بهائی به آن‌ها می‌پیوندند و این غیر از خصلت‌ها و ضعف‌های فردی تک‌تک آن‌ها است. موفق باشید
11036
متن پرسش
سلام و عرض و ادب و احترام: با توجه به ایام و کمی پیچیدگی در این موضوع تبری و تولی، سوال من دقیقا این است روز 9 ربیع الاول و شرافت و عید بودنش و بزرگی که دارد برای مرگ خلیفه دوم است و یا برای تاج گذاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه؟؟؟ (مطرح است که کدام امام یا اصحاب بعد از شهادت امام به امام پس از آن تبریک می گفتند و شاد بودن! و این شیوه شاهان است که پس از خود ولیعهد شاه می شود و تاجگذاری می کند و جشن شاهی می گیرد؟) مثل همیشه به لطف اهل بیت (ع) پاسخ شفاف شما گره گشای سوال ما جوانان است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که غدیر را به عنوان یک عید پاس می‌داریم و بر هویت عقیدتی خود تأکید می‌کنیم، سالروز امامت مولایمان حضرت مهدی«عجل‌الهو‌تعالی‌فرجه» راپاسی می‌داریم تا معنای خود را در فرهنگ انتظار پاس بداریم و روشن کنیم یک لحظه از نظر به آن قطب عالم امکان روحی فداه غافل نیستیم. موفق باشید
11042
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: می خواستم یه تفسیر معتبر و قوی درباره ی این جمله امام حسین(ع) که می فرمایند «ان القتیل العبره» رو برام ارسال کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث یادداشت ویژه‌ی سایت بحثی در رابطه با جایگاه اشک برای امام هست. ان‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
11028
متن پرسش
السلام علی المهدی و علی آبائه الطاهرین: با عرض سلام خدمت استاد گرامی. بنده در دوران پر رمز و راز و زیبای جوانی قرار دارم. می گویند از 27 باب علم قبل از ظهور فقط 2 در باز خواهد شد. می‌خواهم بدانم منی که آرزوهایی دارم که حتی به مخیله‌ی (تاکید می کنم حتی به مخیله ی) بعضی ها هم نمی‌خورد و به آن‌ها فکر می‌کنم آیا با ظهور امام زمان روحی فداه از بین خواهند رفت و من آن مشهوریتی را که در ذهن خود می‌پرورانم از بین خواهد رفت؟ به نوعی با اینکه متنفرم که این حرف را بزنم آیا ظهور حضرت به ضرر من است؟ امید دارم فکر نکنید من اوضاع خرابی از دین دارم لازم به ذکر می‌دانم که بگویم من در مدرسه به لطف خدا در جایگاهی هستم که بعضی ها سوالات شرعی و درسی و مشاوره ای خود را با من در میان می‌گذارند و من اگر بتوانم به آن‌ها کمک می‌کنم و اگر نتوانستم آنها را راهنمایی می‌کنم که چگونه به پاسخ خود برسند. ممنون از توجهتان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خطاب به مولایمان حضرت مهدی«صلوات‌الله‌علیه» بگو: «ای لقای تو جواب هر سوال / مشکل از تو حل شود بی قیل و قال» «ترجمانی هر چه ما را در دل است / دست گیری هر که پایش در دل است». پسر! مگر متوجه نیستی با ظهور آن محبوبِ دل‌ها، هر کس در عالی ترین جایگاه ممکن قرار می‌گیرد تا همه‌ی استعداد‌هایش به فعلیت برسد؟ این را بدان که «گر نور عشق او به دل و جانت اوفتد / بالله کز آفتاب فلک خوب تر شوی». موفق باشید
11029
متن پرسش
با سلام و عرض احترام به استاد گرامی: سوال بنده با عنایت به متن زیر که منبع آن هم در انتهای متن ذکر شده از حضرت عالی این است: ملک برتر از انسان است یا انسان برتر از ملک؟ و اگر انسان برتر است این برتری تکوینی هست یا تشریعی؟ آیا انسان ذاتاً باارزشتر و برتر از فرشتگان است؟ ممنون می شوم بنده را با توضیحات خود راهنمایی کنید. آیا مقام من انسان از ملائکه پست تر است؟ پس چرا می گویند انسان اشرف مخلوقات؟ و اگر بالاتر است این برتر بودن تشریعی است یا تکوینی؟ در جایی با مطلب زیر برخورد کردم که برای بنده این سوال مطرح گردید:
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان به عنوان کسی که ظرفیت خلیفةالله‌ای دارد اگر آن ظرفیت را به فعلیت برساند مثل اولیاء معصوم از فرشته برتر است ولی یک انسان معمولی باید سال‌ها به مدد انوار فرشتگان استعدادهای بالقوه‌ی خود را بالفعل کند در نتیجه آن استعداد تکوینی است ولی هر کس تشریعا باید آن را بالفعل کند. موفق باشید
11018
متن پرسش
آیا می شود گفت که در عصر ظهور قیمت هر چیز به اندازه مرتبه وجودی آن و به میزانی که حقیقت را منکشف کند است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است به نظرم همین‌طور است. موفق باشید
10990
متن پرسش
با سلام: از اول انقلاب تا امروز هم حضرت امام و هم حضرت آقا در مورد این‌که حوزه باید قضاوت را در این نظام مقدس بر عهده بگیرد و برای این منصب قاضی تربیت کند در شرایط امروز ساز و کار ورود طلاب به این منصب خیلی هم آسان شده اما با توجه به روایات خیلی تند در مورد تصدی قضاوت و با توجه به این‌که شرایط قوه قضائیه در امروز ما بسیار وخیم است و احتمال جهنمی‌شدن بسیار زیاد است، نظر شما در مورد این‌که طلاب برای ادای دین به انقلاب در این پست خطرناک مشغول شوند چیست؟ آیا از نظر شما سن و سال و شرایط خاصی در نظر دارید؟ مجددا عرض کنم که اگر طلبه‌ای هر چقدر با تقوا هم وارد این عرصه شود باز هم در این وادی هضم می‌شود و این‌که بتواند تأثیرگذار باشد، خیلی بعید است. ولی از طرفی نظام هم نظام اسلامی است و این مسئولیت بیشتر متوجه حوزه است تا افراد دیگر. با تشکر از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بعضی طلاب عزیز که خداوند در قلب آن‌ها از این جهت مسئولیت انداخته و بنا دارند در راستای سلوک إلی اللّه در این مسیر قدم بزنند، در کنار آن عده از قضات در قوه‌ی قضائیه قرار ‌می گیرند که به عنوان سربازان امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ره صدساله را یک‌شبه طی کرده‌اند، ما هم اکنون در نظام قضایی خود از این نوع قضات هم داریم. موفق باشید
10992
متن پرسش
با سلام و تشکر بی پایان از جهت آنکه وقت می گذارید. در پاسخ سوالی به بنده فرمودید: در مورد ظلمی که بعضاً صورت می‌گیرد و ظالمی رزق خدادادی ملتی را می‌دزدد و از دست او می‌قاپد، باید متوجه باشیم که چون خداوند هرکس را خلق کرد رزق او را هم با او خلق می‌کند، پس کسی رزق این افراد را دزدیده است. اما در کتاب جایگاه رزقدر هستی، به دفعات می خوانیم: واقعاً نهایت دانایی و شعور است اگر متوجه باشیم هیچ‌کس نمی‌تواند رزقی که خداوند برای ما مقرّر فرموده ‌است، از دست ما برباید. این مسئله برای من حل نشده است. بالاخره کسی می تواند رزق من را از من بگیرد یا نه؟ لطفا کمک کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب جایگاه رزق تأکید بر آن است که در طلب رزق نباید حرص زد و در بستر یک زندگی که همراه با تنبلی و ظلم نباشد، رزق ما به ما می‌رسد که روایت مشهور حضرت علی«علیه‌السلام» را حضرت امام صادق«علیه‌السلام» مطرح کردند. ولی این غیر از آن است که اگر کسی ظالمانه رزق ما را از ما قاپیده به بهانه‌ی آن‌که رزق ما به ما می‌رسد ما بنشینیم و کاری نکنیم. خداوند می‌فرماید من رزق تو را دادم چرا اجازه دادی از تو بربایند؟ و مسلّم اگر در مسیر دفاع از رزقِ خود تلاش کنیم خداوند به کمک ما می‌آید. موفق باشید
10993
متن پرسش
سلام استاد: در یکی از سوالات ذکر شده بود فتنه ای سهمگین تر از ۸۸ بر اساس شهود علما در کار است. این درست است؟ استاد فتنه ۸۸ پیرمان کرد٬ دوباره چه‌خبر قرار است بشود؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند همواره برای آن‌که ملتی را بزرگ کند به شیطان اجازه می‌دهد تا وسوسه کند، و ملتی که در مسیر توحید قدم بردارد همواره با مقابله با شیطان، بزرگی‌ها و عظمت‌هایش ظهور می‌کند، و برعکسِ تصور جنابعالی آن فتنه‌ها ملت را جوان و جوان‌تر می‌کند. به گفته‌ی علی (ع) «وَ انَّ الدُّنْیا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ الّا عَلى ما جَعَلَها اللّهُ عَلَیْهِ مِنْ النَّعْماءِ وَ الْابتلاء»، بدان که دنیا مستقر نمى‏شود و سنت خدا در آن جارى نمى‏گردد مگر از طریق نعمت و بلاهایى که خدا در آن قرار داده است. یعنى خدا دنیا را ساخته است- از دستش هم درنرفته است- ولى سنتى که در آن جارى مى‏کند سختى و راحتى دادن است به طور توأمان. مدیر دنیا، مدیریت خودش را از طریق نعمت‏ها و بلاها اعمال مى‏کند. نه بلاها از دست خدا دررفته‏اند و نه راحتى‏ها از زمام اختیار او خارج شده‏اند. نه راحتى دادن‏ها مدیریتى جدا از سختى دادن‏ها دارد و نه سختى داراى مدیرى غیر از مدیر راحتى است. نه سختى گسسته از راحتى است و نه راحتى جداى از سختى. یک زندگى است که هم سختى دارد و هم راحتى، لذا مى‏توان به جایى رسید که گفت: عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ/ اى عجب کس عاشق این هر دو ضدّ خدایا زندگى راحت بى‏تحرک و بى‏مزه به چه کار مى‏آید؟ یک شور و حیرت، مصیبت و جنگ یا محرومیتى بده تا از بى‏تحرکى و تنبلى به درآییم! هنگامى که مریض در تختش خوابیده، اگر مرتب پهلو به پهلو نشود بدنش زخم مى‏شود، و سختى‏ها و رنج‏هاى حیات، تکان‏هایى است که بر ما وارد مى‏شود تا خونمان لخته نگردد. لذا است که هم تقاضاى رفع مشکلات مى‏کنیم و هم نگرانیم که ما را به راحتى سردى گرفتار کند. نالم و ترسم که‏ او باور کند/ وز ترحّم جور را کمتر کند موقعى که مشکلى براى من ایجاد نموده و حالم را گرفته است، مى‏نالم و از خدا مى‏خواهم که مشکلم را برطرف کند. امّا در عین حال ترسانم مبادا حرف مرا باور کرده، مشکلات مرا کم کند. اگر در راحتى محض قرار گرفتم چه کنم؟ در آن وقت همانند بلبلى خواهم بود که از گُل جدایش کرده‏اند. بر من مباد که خدا مرا از سختى جدا کند- دقت کنید که دید خوبى است. نالم و ترسم که او باور کند / وز ترحم جور را کمتر کند واللّه ار زین خار در بستان شوم‏ / همچو بلبل زین سبب نالان شوم‏ باز هم ناله سر خواهم داد امّا این بار به خاطر آن که او سختیها را از من گرفته است. قرآن مى‏فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ فى کَبَد» (ما انسان را در سختیها مى‏پرورانیم) خدا مى‏فرماید شما پشته‏هاى سخت و گردنه‏هاى تنگ حیات را پشت‏سر نگذاشته‏اید. مرده و ساکت و ساکنید و تا به سختى‏ها نیفتید نمى‏توانید خودتان را آزاد کنید. تا سختى‏ها را ننوشید زنده نمى‏شوید. «فَلااقْتَحَمَ الْعَقَبَه». موفق باشید
10996
متن پرسش
آیا گناه هایی که انجام می دهیم انسان را از مسیر سیر الی الله عقب می اندازد به عبارت دیگر فردی که چند سال دچار گناه کبیره بوده می تواند به مقام آیت الله بهجت که اصلا گناه کبیره ای در زندگی نداشته برسد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خدا می‌فرماید توّابین را دوست دارد، و وقتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: توبه از گناه مثل آن است که آن گناه را انجام نداده‌ای؛ چه جای ناامیدی؟! موفق باشید
10974
متن پرسش
سلام علیکم. در شبکه های اجتماعی با مطلبی رو به رو شدم که بنده را به تامل انداخت. لطفا صحت و سقم این مطلب را بگویید. با تشکر «آیا جسارت به حضرت صدیقه(س) و شهادت حضرت محسن(ع) در این ایام بوده است؟ امیرالمومنین سه بار از خود دفاع کرد و بعد جریان شهادت حضرت زهرا پیش آمد. کتاب تقویم شیعه چنین می نویسد: در این ایام، سه بار به منزل آن حضرت هجوم آوردند: بار اول در روز اول ربیع بود که برای بیعت آمدند و آن حضرت فرمود که قسم یاد کرده‌ام که تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بیرون نیایم و آنان بازگشتند. پس از آن امیر المؤمنین شبها صدیقه طاهره و حسنین علیهم السلام را بر در منازل اصحاب می‌بردند و طلب یاری می‌نمودند. (کتاب سلیم: ص 128. احتجاج: ص 75 ،190) بار دوم هفت روز بعد از دفن پیامبر صلی الله علیه و آله بود که زبیر و عده‌ای دیگر در منزل امیر المؤمنین علیه السلام جمع شده بودند. آن روز زبیر شمشیر کشید تا عمر را بکشد. (توحید صدوق: ص 73. احتجاج: ج 1، ص 111 95. بحار الانوار: ج 28، ص 321) بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن در منزل و ضرب و جرح صدیقه طاهره سلام الله علیها و کشتن حضرت محسن علیه السلام، امیر المؤمنین علیه السلام را با دست بسته بیرون بردند. (کتاب سلیم: ص 249 82. الکوکب الدری: ج 1، ص 194. الجمل: ص 117. کامل ابن اثیر: ج 2، ص 326. تاریخ طبری: ج 3، ص 203) در کنار مطالب بالا؛ رفتن حضرت امیر (ع) با حضرت زهرا (س) بر در خانه مهاجرین و انصار و رفتن به بیت الاحزان علی الظاهر در زمان بیماری حضرت نبوده پس با این حساب ایام احراق بیت در این روزها زیر سوال می رود!! و جریان شهادت حضرت محسن در این ایام نبوده کتاب تقویم شیعه توسط حاج آقای بندانی جمع آوری شده و بسیار مستنده شاید شهادت حضرت محسن (ع) در ٩ ربیع الاول باشد!»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ی قابل توجهی است که می‌توان به آن اعتماد کرد، ولی بنده روی آن کار نکرده‌ام. موفق باشید
نمایش چاپی