بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبی، امام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9439
متن پرسش
سلام استاد: یکی از نقاط ضغف عمده من مقایسه زندگی و نعمتهای خودم با دیگران است البته نه اینکه همیشگی باشد ولی هست. حال این نعمت می خواهد معنوی باشد یا مادی. از این مقایسه بسیار ناراحتم، چون نتیجه آن اضطراب و عدم رضایت از زندگی خودم است. حتی باعث گم شدن من در زندگی شده است. چه کنم برای رهایی از این قیاسها و آرام شدن؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه‌های رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» به اباذر یک دستگاه اخلاقی بسیار ارزشمندی است. سی‌دی «ای اباذر» شرح آن دستورات است، می‌توانید از گروه فرهنگی المیزان تهیه کنید. موفق باشید
9440
متن پرسش
سلام استاد عزیزم، ضمن تشکر از زحمات فراوان شما. استاد عزیز چرا با محبت به اهل بیت (ع) یه حس محبت چندگانه درونم ایجاد شده، انگاری از توحید خارج می شوم، البته همه اش حسی است شاید هم توهماتم باشد ولی چگونه محبت به 14 معصوم را با توحید جمع کنم و همه را کلهم نور واحد ببینم حس میکنم محبتم و قلبم 14 تیکه 1 خداوند شده. لطفا یاری ام نمایید کتابهای اهل بیت را 1 تا 5 را خوانده ام و مهدویت شماره 2 هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان‌شاءاللّه در ادامه‌ی دنبال‌کردن شرح کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به توحید واقعی که آن یافتن خدا است در مناظر مختلف، می‌رسید و به خدا خواهید گفت: «به هر شکلی که خواهی جامه می‌پوش .... که من آن قد رعنا می‌شناسم». موفق باشید
9441
متن پرسش
در سند صحیفه سجادیه، حدیثی از امام صادق (ع) آمده که در آن، هر خروجی را قبل از ظهور، مایه بلا و اندوه ائمه و شیعیان می داند. لطفا در مورد چگونگی مطابقت این حدیث با انقلاب اسلامی توضیح بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن سند نظر به خروج با عنوان مهدی امّت مطرح است، در حالی‌که انقلاب اسلامی صورت انتظار مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است که این‌همه بر روی انتظار و زمینه‌ی عملی انتظار تأکید شده. موفق باشید
9423
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام وادب: استاد بزرگوار خداوند مهربان به وقت شما برکت بده که برامون زمان میزارین و به سوالمون جواب میدین. خواستم بپرسم آیت الله بهجت (ره) در سخنرانی خودشون فرمودن فرج نزدیکه و پیرهای این زمان او را درک میکنن و میبینند شبیه این مضمون. پس چی شد؟ منظورش چی بود؟ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جلسه‌ی پنجم «سلوک و تقدیر تاریخی» عرض شد در بعضی از مراحل تاریخ نور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ظهور بیشتری داشته و عارف بصیر از قبل ظهور این نور را می‌یابد. موفق باشید
9426
متن پرسش
سلام. پیرو سوال (9317) یک بحثی مطرح میشود که اگر رهبری این حرف را میزنند که برای حضرت زهرا (س) سینه زنی لازم نیست پس چرا خودشان در ایام فاطمیه در بیت مراسم سینه زنی برپا میکنند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مراسم عزاداری غیر از مراسم سینه‌زنی است. موفق باشید
9430
متن پرسش
جایگاه عقل و ایمان در شکل گیری عقاید بشری چیست؟ عده ای معتقدند عقل توان اثبات خدا و خیلی از اعتقادات دیگر من جمله جبر و اختیار را ندارد و بایستی به اینها ایمان آورد، آنها می گویند به عنوان مثال بر علیه تمام براهین اثبات خدا تاکنون نقضیات فراوان وارد شده است و عقل بشری کوچک تر از آن است که بتواند به چنین پیچیدگی هایی دست یابد، اسلام، دین تسلیم است و باید تسلیم شد و به آن فقط ایمان آورد. سوال بنده این است که اولا اصول عقاید را چگونه بایستی تحقیق کرد و بدان ذست یافت؟ با عقل یا ایمان؟ و اگر پاسخ ایمان است، این ایمان چیست؟ و به چه معناست؟ و یعنی آن مسلمان تازه به تکلیف رسیده، چه باید بکند برای تثبیت اصول عقایدش؟ و اینکه آیا مواردی در اسلام هستند که نتوان با عقل بدانها دست یافت و آنها را باید جز ایمانیات پنداشت؟ (همانطور که ابن سینا معاد جسمانی را اثبات نتوانست بکند و چون در شرع آمده تسلیم آن شد و آن را جزو ایمانیات دانست.) برای دریافت پاسخ تفصیلی اگر منابعی هم معرفی بفرمایید، ممنون می شوم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع نگاه ریشه در کلام مسیحی دارد که معتقد به موضوعاتی هستند که عقلانی نیست. ولی در مورد اسلام درست عکس آن مطرح است، حتی رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» به حضرت علی«علیه‌السلام» تذکر می‌دهند: «یَا عَلِیُ‏ إِذَا تَقَرَّبَ الْعِبَادُ إِلَى خَالِقِهِمْ بِالْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَیْهِ بِالْعَقْلِ‏ تَسْبِقْهُم» اى على! وقتى مردم به انواع نیکى‏ها مى‏خواهند به خدا نزدیک شوند تو با عقل، به خدا نزدیک شو، که از آن‏ها سبقت خواهى گرفت‏. عقل، متوجه حقایقی که دین می‌گوید می‌شود و با تبعیت از دین در حالی که عقل قانع شده باشد، قلب به صحنه می‌اید و انسان به آنچه عقل پذیرفته، ایمان خواهد آورد. در مورد معاد جسمانی که فلسفه‌ی مشاء در آن زمان نتوانست آن را اثبات کند، فلسفه‌ی حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا در زمان خودش آن را به صورتی عقلی و استدلالی ثابت کرد. قرآن در آیه‌ی 46 سوره‌ی حج موضوع عقل و قلب را کنار هم می‌آورد و می فرماید، «أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی‏ فِی الصُّدُورِ» به این معنا که انسان نباید باوری داشته باشد که عقل آن را نپذیرد وگرنه آن باور الهی نیست، بلکه خرافی است. آری بعد از آن‌که انسان از طریق عقل متوجه حقانیت شریعت شد و مبانی آن را عاقلانه دانست، در احکام می‌توان از دستورات شرع تبعیت کرد مثل آن‌که می‌پذیریم نماز صبح دو رکعت است. موفق باشید
9417
متن پرسش
سلام علیکم: 1) آیا به جز شما، اشخاص دیگری هم از عبارت «القواطعِ القسریه» ی ملاصدرا، تعبیر به مرگ از یاس کرده اند؟ اگر جزوه یا کتابی از صاحب فکران دیگر در این زمینه (مرگ از یاس) میشناسید لطفا معرفی کنید. 2) حدیث امام صادق علیه السلام که می فرماید کسانی که به حهت گناهنشان میمیرند بیشتر از کسانی هستند که از سر آمدن اجلشان میمیرند.... آیا به این معنی نیستش که گناهان باعث حوادثی میشود که باعث قطع عمر یا کوتاه شدن آن میگردد مثلا به دلیل یک گناه انسان تصادف میکند و میمیرد یا بیماری لا علاج میگیرد و میمیرد نه اینکه، به دلیل کامل شدن نفس در جنبه حیوانیش باشد. بنده نفهمیدم از کجای حدیث امام صادق علیه السلام چنین برداشتی (مرگ از یاس) را کردید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده با دقت در دلایل مرگ از نظر ملاصدرا و با توجه به این‌که بعضی از نفس‌ها نه در حیوانیت کامل شده‌اند و نه در انسانیت و نه به جهت عوامل خارجی، بدن را ترک می‌کنند؛ به این نتیجه رسیدم و تعبیر به مرگ از یاس را برای چنین مرگی انتخاب کردم 2- روایت حضرت صادق«علیه‌السلام» از جهتی با چنین مرگی تطبیق دارد زیرا حضرت موضوع را محدود به این نفرمودند که مرگ در اثر گناه صرفاً باید ریشه‌ی بیرونی داشته باشد. مضافاً این‌که برهان کمک می‌کند تا بفهمیم بالاخره نفس ناطقه بعضاً چون افق آینده را به جهت گناه‌آلودگی‌اش تاریک می‌بیند، امید ادامه‌ی تدبیر بدن را از دست بدهد. موفق باشید
9410
متن پرسش
ببخشید، من از آن جمله تان جواب این سؤالم را نگرفتم؛ آیا این حرف درست است که بگوییم: «آن پدیدهای که نفسْ علت تامة آن است (مثل صورتهای ذهنی)، اینطور نیست که لزوماً مظهر نفس (مثل خشم) هم علت تامة آن پدیده باشد.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث مظهر و ظاهر فکر نمی‌کنم بتوان صورت‌های ذهنی را جای داد، آن را باید در یک تقسیم‌بندی دیگری قرار داد. مظهر محل ظهور باطن است و جنبه‌ی محلیت آن باید حفظ شود. موفق باشید
9397
متن پرسش
با عرض سلام: یکی از دوستان بنده ایمیلی به بنده فرستاده است که با استناد به آن نتیجه میگیرد که مولوی دشمن اهلبیت است! ایشان از لحاظ علمی و مطالعه فکر نمیکنم در سطح بالایی باشد. بنده اینجا عین ایمیل ایشان را می آورم و خواهشمندم جواب آن را بدهید تا مطلب روشن شود و برای ایشان هم بفرستم: «مولوی (محمد بلخی) : ابن ملجم دست خدا بود که امام علی (ع) را کشت! (العیاذ بالله) مولوی در مثنوی در راستای جبر اندیشی عرفانی با یک دروغ پردازی از زبان امیر المؤمنین علی علیه السلام ابن ملجم را تبرئه کرده و به وی می گوید که من از تو هیچ بغضی در دلم ندارم. چرا که قاتل من تو نبودی. تو فقط آلت فعل خداوند بودی و قاتل واقعی من خداوند بود! من همی گویم برو جفّ القلم زان قلم بس سرنگون گردد علم هیچ بغضی نیست در جانم ز تو زان که این را من نمیدانم ز تو آلت حقی تو، فاعل دست حق کی زنم بر آلت حق طعن و دق! و بعد از زبان امیر المؤمنین علیه السلام به دروغ خطاب به ابن ملجم می گوید که بابت عملی که مرتکب شده ای نگران نباش، من در قیامت شفیع تو خواهم بود: لیک بیغـم تو، شفیع تو منـــم خـواجـه روحـم نـه ممــلـــوک تـــنم (مثنوی معنوی/ دفتر اول/ ص۱۹۰) بر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) لعنت»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه‌ی حضرت امام خمینی به احمد آقا آن است که: ‌ای احمد! اگر زبان این طبقه را نمی‌فهمی لا اقل انکارشان نکن. آیت‌الله تهرانی در کتاب «روح مجرد» یک بحث مفصلی در تشیّع مولوی و محیی الدین آورده‌اند و خودِ من از آیت‌الله جوادی شنیدم که مولوی در عقاید، شیعه است. مولوی در مورد علی‌ «علیه‌السلام» می‌گوید: «تو ترازوی احد خو بوده‌ای .... بل زبانه‌ی هر ترازو بوده‌ای» یعنی علی «علیه‌السلام» را ملاک حقانیت هرچیز می‌داند. از طرفی حتما می‌دانید که زبان عرفان، زبان اظهار تکوینیات نیز هست لذا عرفا حادثه‌ها را و به همان معنایی که خداوند اراده‌کرده‌است می‌نگرند. آیا می‌توان از نظر تکوین بگوییم خدا نمی‌خواسته حضرت امام حسین «علیه‌السلام» شهید شوند؟ یا این‌که از جهت تکوین همین را می‌خواسته که واقع شد و گرنه لازم می‌آید بگوییم قدرت یزید از قدرت خداوند بیشتر است. آری تشریعاً خداوند خواسته که همه حرمت حضرت امام حسین«علیه‌السلام» را به عنوان امام زمان در آن تاریخ نگه دارند. اشعاری هم که مولوی در این‌جا آورده نظر به نگاه تکوینی علی‌ «علیه‌السلام» دارد که چگونه حضرت با آن شعور تکوینی خود متوجه‌ی اراده‌ی حضرت حق در این حادثه است و نسبت به آن‌که ابن ملجم در نظام تکوین کاری انجام نداده مگر آن‌چه را خدا اراده کرده و معلوم است اولیاء الهی هر آن‌چه خدا اراده کند می‌پسندند و بدان راضی‌اند. به همین جهت می‌گوید: «آلت حقی تو، فاعل دست حق». اتفاقا مولوی از این جهت دارد ما را متوجه نگاهِ بصیر علی «علیه‌السلام» می‌کند و در همین رابطه در جایی دیگر خطاب به علی «علیه‌السلام» می‌گوید: «ای علی که جمله عقل و دیده‌ای .... شمه ای بنما از آن‌چه دیده‌ای» می‌گوید ای علی تو تنها عاقل نیستی، خودِ عقلی و خودِ بصیرت هستی و از آن حضرت تقاضا می‌کند شمه‌ای از آن بصیرت را به ما بده. موفق باشید
9399
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: پس میشود بگوییم: «فرق ابوسفیان و پیامبر، در این است که مصادیق کمالشان مثل علم و حیات، در حوزة انسانی، شدت و ضعف دارد.»، و لذا پذیرفتن اختلاف پیامبر و ابوسفیان، ما را نمیرساند به این که پس حتماً باید در انسانیتشان با هم فرق داشته باشند. دلیل شما برای تشکیکی بودن انسانیت چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید در بحث اتحاد عاقل و معقول حل کرده ‌باشید به این معنی که باید ذاتی باشد که با علم متحد می‌شود و مسلّم ذات پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» با ذات ابوسفیان متفاوت است و از آن‌جهت که آن ذات با علم متحد است و علم، تشکیکی است، ذوات انسانی تشکیکی است. دو سوال بعدی هم با فهم این نکته مرتفع خواهد بود. موفق باشید
9393
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید: «نزول دفعی قرآن به قلب مبارک پیامبر علی‌القاعده باید قبل از بعثت آن حضرت نه یک بار که چندین بار تجلی کرده باشد، حال چه در شب‌های قدر و چه در غیر شب‌های قدر.» چرا باید چندین بار تجلی کرده باشد؟ و چرا در شب غیر قدر؟ مگر زمان نزول دفعی قرآن کریم در شب قدر نبوده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت قرآن غیر از آن نور از قرآنی است که با الفاظ همراه است. رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در حجةالوداع فرمودند: این سال، سال آخر عمر من است زیرا دو بار قرآن در این سال بر من نازل شد. این نشان می‌دهد حقیقت قرآن در زمان‌های مختلف بر قلب مبارک حضرت نازل شده ‌است. چه قلبی بوده قلب مبارک رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»! موفق باشید.
9378
متن پرسش
سلام علیکم: در مفاتیح در قسمت اعمال شب قدر هیچ تاکیدی نمی بینم که احیا در مسجد باشد و در جمع مومنین و اعمال آن بخصوص مراسم قرآن به سر در جمع انجام شود لذا بنده در منزل با تمرکز اکثر اعمال را تنهایی انجام می دهم و از سخنرانی و مراسم قرآن به سر امثال حاج شیخ حسین انصاریان در تلویزیون به لطف خدا استفاده می کنم با این وجود نگران این هستم که از نظر لطفی که خداوند به جماعت دارد محروم شوم حضرت عالی چه توصیه ای می فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال کار شما نسبت به اینکه روح‌تان پذیرای چنین حضوری هست کار خوبی است و إن‌شاءاللّه نتیجه‌ی کامل را می‌گیرید ولی عنایت داشته باشید که حضرت صادق«علیه‌السلام» با این‌که در یکی از سال‌ها در شب قدر بیمار بودند دستور دادند بسترشان را ببرند در مسجد تا از حضور در بین مؤمنین بیشتر استفاده ببرند. موفق باشید
9379
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به فضایلی که برای ادعیه مختلف از معصومین (ع) بیان شده است به نظر میرسد که در کل فضیلت و ثواب دعاهایی که جنبه تسبیح و تحمید بیشتری دارند مانند یستشیر، عشرات، مشلول و ... بیشتر از دعاهایی است که بیشتر جنبه مناجات و استغفار و عرض حال و حاجت دارند مانند دعای ابوحمزه، کمیل و ... گاهی فضایلی که برای ادعیه توحیدی تر بیان شده حیرت انگیز است و از آن طرف درباره فضیلت مناجات ها یا سکوت شده و یا در آن حد بیان نشده است البته درست است که در همه ادعیه تا حدی به حمد و ثنای الهی پرداخته میشود اما آیا میتوان در حالت کلی این افضلیت و طبقه بندی در ادعیه را در نظر داشت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار مشکلی است بنده تا حال در این مورد فکر نکرده‌ام. باید سعی کرد بهترین نحوه‌ی ارتباط با خدا را از طریق ادعیه پیدا کرد حال هر دعایی که با روح شما متناسب‌تر است آن را باید انتخاب کنید. خیلی به فضائل و ثواب‌اش کاری نداشته باشید. موفق باشید
9350
متن پرسش
سلام علیکم: در روایت داریم که اگر کاری بدون بسم الله شروع شود ابتر است اگر کسی جهت باطنی قلبش رضایت خداوند باشد. هرچند بسم الله نگوید عملش از ابتر بودن خارج است؟ 2. فرموده اند دعای بدون صلوات بالا نمی رود اگر کسی جهت قلبش به سوی محمد و آل محمد باشد هرچند صلوات را به زیان نیاورد دعایش بالا می رود؟ از حضرتعالی التماس دعا داریم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسم اللّه‌الرحمن الرّحیم نظر به اسم اللّه است که منشأ همه‌ی کمالات می‌باشد و با شروع هر کار به نور اسم اللّه نظر به ظهور نور حضرت اللّه در امور خود داریم و لذا کارمان ابتر نخواهد بود و این تنافی با نظر به رضایت حضرت حق ندارد. 2- در صلوات نظر به کامل‌ترین انسان‌ها می‌کنید که بهترین رابطه را با خدا دارند و در زیر سایه‌ی رابطه‌ی کامل‌ترین انسان‌ها، با دعا، رابطه‌ی خود را با خدا برقرار می‌نمایید و معلوم است که این دعا بالا می‌رود. موفق باشید
9353
متن پرسش
من به شما اشکال کردم که انسانیت تشکیکی نیست، بلکه کمال تشکیکی است. شما به این نظریه دو اشکال گرفتید؛ اولاً کمال، انتزاعی است، آنچه واقعیت دارد، مصادیق کمال مثل علم و حیات است. ثانیاً طبق این نظریه، دیگر تفاوتی بین پیامبر با ابوسفیان نیست. در پاسختان به سؤال بعدی پذیرفتید که اشکالی ندارد بگوییم: «کمالاتِ انسانهای برتر مثل علم و حیات، شدیدتر از انسانهای دیگر است.»، طبق این جملة اخیر که هر دو طرف بر آن اتفاق داریم، آن دو اشکال شما پاسخ داده میشود؛ تفاوت انسانها، در مصادیق کمال است، و تفاوت پیامبر با ابوسفیان هم در شدت و ضعف در همین مصادیق کمال است، نه تفاوت در انسانیت. شما چطور ثابت میکنید که انسانیت تشکیکی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانیت به علم و حیات است ولی علم و حیات مربوط به حوزه‌ی انسانی. همان‌طور که این علم و حیات در گوسفند با هویت گوسفندی آن معنا دارد. موفق باشید
9354
متن پرسش
شما فرمودید که اگر کمالات پیامبر را اگر عارض بر ذات بدانیم، فرقی با ابوسفیان ندارد. پرسیدم: «کمالات ملائکه ذاتی آنهاست یا عارض بر آنها؟»، شما فرمودید که در ملائکه بحث عارض و معروض نداریم. وقتی کمالات ملائکه ذاتی آنهاست اما لازم نمیآید حقیقت «ملکبودن» در آنها باشد و تشکیکی هم باشد، پس میشود پیامبر هم کمالاتش ذاتیاش باشد ولی به شدت و ضعف در انسانیتش برنگردد، مثل ملائکه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم کمالات پیامبر ذاتیِ نفس ناطقه‌ی حضرت است ولی در حوزه‌ی حیاتی انسانی آن حضرت، وگرنه فرقی بین خدا و پیامبر نمی‌ماند. موفق باشید
9364
متن پرسش
سلام علیکم: فرموده اید به ما دستور داده‌اند از قضای الهی راضی باشیم و نه از مقضی. اگر میشود این جمله را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثلاً ما در دفاع مقدس هشت‌ساله به این راضی نبودیم که صدام جوانان ما را شهید کند، به اراده‌ی الهی راضی بودیم که با تحقق این دفاع، اسلام و تشیع، عظمت خود را نشان داد. موفق باشید
9345
متن پرسش
بسم االه الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: اگر قرآن در ماه رجب شب مبعث تدریجا شروع به نزول کرد پس آن نزول دفعی کی بوده است؟ آیا قبل از بعثت حضرت رسول صلی الله علیه و آله بوده است؟ با کمال تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نزول دفعی قرآن به قلب مبارک پیامبر علی‌القاعده باید قبل از بعثت آن حضرت نه یک بار که چندین بار تجلی کرده باشد، حال چه در شب‌های قدر و چه در غیر شب‌های قدر. در آن صورت است که رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» جای‌جای تک‌تک آیات را به شکل حضوری در حقیقت نوریِ قرآن می‌شناسند. موفق باشید
9346
متن پرسش
سلام علیکم: استاد موضوع پایان نامه ام در ارتباط با حدیث جنود عقل و جهل و عاشورا است، ابتدا میخواهم از سند این حدیث شروع کنم، میشه راهنمایی ام کنید که چه کتابهایی بخوانم تا اطلاع پیدا کنم در مورد سندش؟ و چه کتابهای دسته اولی راجع به این حدیث وجود دارد؟ جستجو کردم فقط شرح امام خمینی را پیدا کردم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد سند می‌توانید به نرم‌افزار «درایة النّور» که مطابق با نظر کارشناسیِ برخی از کارشناسان علم رِجال است، مراجعه کنید. کارشناسان پدیدآورنده‌ی این نرم‌افزار سند این حدیث را در «کافی»، صحیح، معرفی کرده‌اند و همچنین این حدیث در «خصال» و «علل‌الشرایعِ» شیخ صدوق ذکر شده. در مورد شرح حدیث، کتاب‌های «مرآت‌العقول» از مجلسی، و «روضة‌المتقین» از پدر مجلسی، و «شرح الکافی» از ملاصالح مازندرانی و حضرت امام خمینی در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» می‌توانید رجوع فرمایید. موفق باشید
9348
متن پرسش
سلام علیکم. در سوال 9333 منظورم این نبود که با بدن مادی حضور پیدا کند بلکه سوالم این بود که یک شخصی در این دنیا باشد و نیاز نداشته باشد به خواب رود تا با حقیقت غیبی یک حادثه ارتباط برقرار کند و آن را ببینید بلکه در بیداری و در حالت اختیار با صورت غیبی حادثه ای که در آینده رخ میدهد ارتباط بر قرار کند. آیا این امکان وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی که انسان بتواند در عالم مثال و باطن عالم مثال حاضر شود مسلّم است که بدون آن‌که در خواب بخواهد حقایق غیبی را ببیند در بیداری و در حالت اختیار با آن حادثه‌ها روبه‌رو می‌شود و این را نه‌تنها در پیامبران و امامان معصوم حتی در اولیاء الهی نیز می‌یابیم. نمونه‌ی آن را در نگاه آیت‌اللّه بهاء‌الدین به رهبریِ مقام معظم رهبری درست در زمانی‌که همه متوجه قائم‌مقامیِ آقای منتظری بودند، داریم. موفق باشید
9331
متن پرسش
سلام علیکم: امام صادق علیه السلام میفرمایند: «در مورد رؤیا فکر کن که چگونه خداوند در مورد آن تدبیر به کار گرفته و راست و دروغ آن را به هم در آمیخته، اگر همه رؤیاها راست بود، مردم همه پیامبر بودند، و اگر همه دروغ بود، در رؤیا فایدهای نبود.» خواستم بپرسم، مگر بد است مردم همه پیامبر باشند؟ یعنی منظور حضرت این است که اگر خواب های حقیقی در جلوه فرقی برای افراد با طهارت و بی طهارت نداشته باشد، جایگاه پیامبران معلوم نمیشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در این روایت می‌خواهند ما را متوجه خصوصیات رؤیا بکنند که نمی‌توان به طور کامل به آن اطمینان پیدا کرد. موفق باشید
9342
متن پرسش
سلام علیکم: جناب استاد وجه جمع روایتی که در کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها آمده است مبنی بر اینکه اگر می خواهید به مکه مستحبی بروید یا به کربلا، به کربلا بروید با دعای اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کربلا صورت تعیّن‌یافته‌ی طواف به گرد خانه‌ی خدا است تا محور قلب و روان انسان خدا باشد، حال اگر از کربلا شروع کنیم به کعبه می‌رسیم و اگر از کعبه شروع کنیم به کربلا خواهیم رسید. این‌جا قصه‌ی آینه‌هایی است که حق را می‌نمایاند و لذا اگر در ماه رمضان یعنی در ماه میهمانی خدا، از خدا می‌خواهی که تو را مفتخر به زیارت خودش در کعبه بگرداند، در واقع کربلا و کعبه را با همدیگر طلب کرده‌ای. و این‌که از خدا می‌خواهی که هرسال مفتخر به این زیارت شوی بدین معنا است که طلب ملاقات دائمی خدا را از خدا می‌خواهی و خدا نیز ملاقات دائمی خودش را را به تو می‌دهد و پس از رحلت از این دنیا همواره و همراه همه‌ی ملائکه و انبیاء به ملاقات خدا در کربلا و کعبه خواهی رفت. موفق باشید
9311
متن پرسش
سلام: پیرو سوال 9280 متاسفانه عنوان نشد که در خصوص شیر خوردن بچه اول ظلم است با توجه به سخن امام صادق علیه السلام در کافی ج 6.ص40 .می فرمایند شیرخواری 21ماه است. هرکس کم کند به کودکش ظلم کرده. استاد عاجزانه خواهش می کنم دو سوالم را که قبلا پرسیدم مرحمت بفرمایید. خیلی مهم است بدانم فرموده های مقتدایم را درست فهمیدم یا نه. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سوال کامل برایم روشن نبود؛ از طرفی بنده در این موارد صاحب نظر نیستم. بنده به عنوان یک فرد عادی عرض کردم با این فرض که بچه‌ی اول آماده‌ی غذا خوردن شده باشد چه اشکالی دارد بچه ها در کنار هم باشند. موفق باشید
9312
متن پرسش
سلام علیکم: در روایات داریم که دینداری در آخرالزمان مانند نگه داشتن زغال در کف دست است. حال سوال بنده این است که اولاً منظور روایت چیست؟! اگر واقعا دینداری اینقدر سخت می شود پس نباید از خیلی از مردم آخرالزمان انتظار دیندار بودن را داشت. مثلا الان از 7 میلیارد جمعیت کره زمین چند نفر می توانند ذغال داغ را در کف دست خود بگیرند؟! شاید از هر 10 میلیون یا حتی 100 میلیون نفر یک نفر آنهم یا مرتاض هندی است که با ریاضت های خاص به این توانائی رسیده یا فردی است که استثنائی است. وگرنه 99.99% مردم نمی توانند این کار را بکنند. پس دینداری نیز اینقدر سخت است؟! ثانیاً انسان افراد زیادی را می شناسد که ظاهراً در زندگی دیندار هستند ضوابط شرعی را در زندگی لحاظ می کنند و مسائل دیگر. پس ظاهراً دینداری اینقدر هم سخت نیست. ثالثاً یعنی مردم در گذشته دیندارتر بوده اند؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مواظب باشید در مثال مناقشه نکنید. از مثال همین اندازه استفاده کنید که می‌خواهند بگویند در آخرالزمان دین داری سخت است. حالا چرا رفته‌اید سر این‌که چند درصد مردم زغال داغ را در کف دست نگاه می‌دارند تا سر از مرتاض‌های هندی درآورید؟! اگر دین‌داری را به این شکل معنی کنید که زندگی دنیایی تنها برای آبادانی آخرت است، عده‌ی کمی را می‌بینید که به زندگی دنیایی صرفاً با این دید نگاه کنند. موفق باشید
9315
متن پرسش
سلام استاد، ان شاءالله که نماز روزه هاتون قبول باشه. من جایی برای همدردی با دوست عزیزی داستانی رو به شکل تمثیل بیان کردم ولی چون درون داستان از یه سری آیه استفاده کردم مطمئن نیستم که همه جا بار معرفتی درستی از تمثیل ها استخراج شده باشه و نوع بیان هم خیلی خودمونی هست. داستان رو با عرض و عذرت براتون میذارم اگه جایی نیاز به ویرایش داشت برام بگید تا تصحیحش کنم، خیلی ممنون. سلام فرشته‌ی خدا! سختی‌کشیدن که اینقدر ناامیدی نداره، تقصیر خودته دیگه به خدا بله گفتی (قالوا بلی) و از سر نادونی امانتی رو که هیچ کس توی این عالم حاضر به برداشتنش نشد برداشتی (آخ که خدا از نادونی چه کیفی کرد و چقدر بیشتر عاشق بنده هاش شد) حالا بقول معروف بکش. آخه اون لحظه دیوونه بودیم، خدا یه کرشمه اومده بود و فقط توی خلقت ما بود که اون کرشمه رو درک کنیم. اونم از فرصت استفاده کرد و امانت رو روی شونه های این انسان نحیف که به قول خودش ضعیف آفریده شده (خَلَقَ الإنسان ضعیفاً) گذاشت، گفت من وجود تو رو توی بهترین حالتی که میشد ساختم، و یاد این کرشمه رو تو وجودت گذاشتم حالا پاشو برو پایین ترین مرتبه خلقت (لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین) ما هم که بله رو با اجازه یا بی اجازه پدر و مادرمون (عقل و حب ذات) داده بودیم و کار از کار گذشته بود. هیچی دیگه یه رعد و برق (شک الکتریکی خدا) زدن تو سرمون و تخم این محبت کاشتن ته ته دلمون، خدا هم بهمون اونجا یه تقلب رسوند گفت میری اونجا من یکی رو از طرف خودم میفرستم یادت بده چه جوری این تخم رو که همه وجودت در پرورش و مراقبت از نهالیه که از این تخم به بار میاد مراقبت کنی. ما رو فرستادن تو دنیا (دور ترین جایی که میتونه از خدا وجود داشته باشه یا همون اسفل سافلین) ما هم که بدجوری از شک الکتریکی که بهمون داده بودن فراموشی گرفته بودیم، حالا دچار بحران هویت شده بودیم. اندر عوارض اون کرشمه ناجوانمردانه، خلقتی بی تاب ( إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا) و عجول (خُلق الإنسان عجولاً- خُلِقَ الإنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ) بود و اون موجودی که بعد از دیدار کرشمه روی خدا در عالم وحدت مشتاق و بی تاب کرشمه دیگه ای بود برای یه کرشمه دیگه هم به شدت عجله داشت با سر اونو انداختن توی عالم کثرت. حالا این بیچاره از همه جا بیخبرِ بی تابِ عجول که در فطرتش به شکلی ماهرانه هم یاد اون کرشمه رو جوری گذاشته بودن که میفهمید یه چیزی هست که اونو خیلی خیلی بی نهایت زیاد میخواد و هم اون چیز رو نمی فهمید درست و حسابی چیه و هم یه جورایی توی ذاتش بود که در هر چیزی جلوه ای از اون محبوب رو ببینه افتاد تو دنیا و هر چیزی که به خیال خودش مظهری از اون نمی دونه چی چی رو دید بهش محبت پیدا کرد و امان از دل انسان وقتی تخم محبت چیزی توش کاشته بشه یه مزرعه تام و تمام برای پرورش هر محبتی، حالا دیگه بت هم میساخت تا در اون مظهر اون کرشمه ببینه و خوب به شدت هم به اون علاقه مند شده بود. حالا هر فرستاده ای که از جانب خدا میومد نمی تونست اون حب رو از دل این آدم بی تاب و عجول بیرون کنه مگر یه کسایی که هنوز به این مظاهر از ته دل امید نبسته بودن و دلشون میگفت نه این اون نیست. توی داستان خلقت آدم یه موجود بود که اگرچه کمال طلب بود ولی خود برتر بین و پر از خُردِ شیشه بود ولی بد جور ظاهرش فرشته ها رو گول زده بود، در حدی که برای فرشته ها کلاس عرفان و معارف میذاشت. ولی خدا این ناخالصی رو نمی تونست ببینه اون هم وقتی اون رو توی عالم وحدت راه داده بود، آخه اونجا جایی نیست که کسی در برابر خدا منم منم راه بندازه خدا هم برای اینکه دستشو رو کنه یه بهانه جور کرد. گفت من انسانی از خاک آفریدم همه به اون سجده کنید و بقیه داستان رو هم که حتما میدونید... از اینجا دشمنی بزرگی توی وجود شیطان نسبت به آدم شکل گرفت، اونهم از بزرگترین نقطه قوت آدم بر علیه خودش استفاده میکرد و میکنه و اون اینه که آدم عاشق کرشمه و زیبایی بود. هیچی دیگه اون اومد برای گمراهی آدم هر چیزی رو به شکل غلو آمیزی زینت داد آدم که طبق عادت مسبوق به سابقه با هر کرشمه ای از هوش و حال میرفت. خدا هم همین جوری که بیکار ننشسته بود تا شیطون هر کاری میخواد دلش بکنه و از طرفی به آدم قول هدایت داده بود (إن علینا للهدی: همانا هدایت بر عهده ماست) به خاطر قولش خدا چه کارها که نکرد صد و بیست و چهار هزار از بهترین و دوست داشنی ترین بنده هاش و که خیلی دوستشون داشت فرستاد تا آدما رو یاد عهد روز الست بندازه و بگه بابا گول نخور اون زیبایی حقیقی وجود منه اگه گل زیباست به خاطر اینه که تجلی وجود من توش بیشتره و اگر سوسک توی نظرت زشته به خاطر اینه که تجلی وجود من در آن محدود است ولی خوب وجودش لازمه. بازم خدا راضی نشد و به خاطر عهدش پیامبری رو فرستاد که روح و وجود اونو قبل از خلقت همه چیز خلق کرده بود و از اون چهارده نور واحد ساخته بود که واقعا در نهایتی که میشه خدا چیزی رو دوست داشته باشه این چهارده نور واحد رو دوست داشت. حالا خدا به خاطر عهدش اونو باید به عالم کثرت به اسفل سافلین میفرستاد و بالاخره فرستاد و حرف دلش رو به پیامبرش نسبت داد(به هر حال این خداست که نازه و ما نیاز) و در وصف پیامبرش که حرف دل خودش بود (لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ: همانا شما را پیامبرى از خودتان آمد که رنج و زیان‏تان بر او گران است، به [هدایت‏] شما اصرار دارد و به مؤمنان دلسوز و مهربان است) خدا و چون خیلی ما رو دوست داشت یه نامه ششصد صفحه ای هم برامون فرستاد (لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ-کتابی فرستادیم که در اون به یاد شما بودیم آیا نمی اندیشید) اینجا به نطرم منظور خدا از این اندیشیدن این بود که من که دارم اون روز رو به یادتون میارم آخه چرا دیگه یاد من ازتون دلبری نمیکنه؟ البته جوابش معلومه توی دل دو محبت در عرض هم قرار نمگیرند، و اگر محبتی در دل ما کنار محبت خداست خود خدا خواسته باشه. خدا برای هدایت ما پاشو فراتر گذاشت حضرت زهرا (س) بین در نیم سوخته عزیزش رو از دست داد، فرق علی اش شکافت، جگر حسن اش تکه تکه شد، و دیگه از کجای حسین (ع) بگم که بدن پاکش زیر سم اسب ها لگد کوب شد و کمرش با رفتن قمر بنی هاشم شکست و سر مطهرش بر روی نیزه نامه یاد ما رو تلاوت میکرد و... تا خدا نور چهاردهمش رو هم فرستاد ولی باید دیگه این یکی رو از سنت های طبیعی این دنیا باید حفط میکرد برای همین ابری رو که نماد دلتنگی اش بود جلوی خورشید وجود اون قرار داد که نه ماها از وجود اون خورشیدگونه‌ی او بی‌بهره باشیم و نه دل‌هایی که محبت اشتباهی رو توی دلشون پرورش دادن (فی قلوبهم مرض) به حدی که دیگه جایی برای پرورش نهال محبت خدا در اون دل ها نیست کمر به قتل آخرین خورشید خدا نبندند و ما هم چشم به‌راه باشیم و نشان دهیم از یاد او نرفته‌ایم چون محبت خدا را فراموش نکردیم. خدایا معرفت وجود اون خورشید رو توی دلهای سرد ما بارور کن و هر چه زودتر این دنیای ظلمت زده رو به نور اون خورشید منور بفرما. الهی آمین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت‌های خوبی از آیات کرده‌اید. بنده را هوایی کردید بقیه خودْ دانند. موفق باشید
نمایش چاپی