بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبی، امام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21796
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: احتراما و با عرض معذرت بنده از پاسخ سوال 21791 قانع نشدم. فرمودید مشروعیت و مقبولیت نظام به پذیرش مردمی است. بنده هم صحبتم همین است که با وجود اینکه مردم یکبار پای صندوق ها رفته اند و با واسطه مجلس خبرگان، رهبر را انتخاب نموده اند چرا باید برای انتخاب مسئول اجرایی که باید مطیع رهبر باشد مجددا انتخابات برگزار شود مثل اینکه بگوییم در زمان حضرت علی (ع) وقتی مردم آن حضرت را برای حکومت انتخاب نمودند مجددا فرد دیگری را که مطیع آن حضرت نیست بعنوان معاون ایشان انتخاب کنند. بنده آرزویم اینست که در این کشور صرفا قوانین اسلام تحت حکومت ولی فقیه جاری شود و فقط یک انتخابات که آن هم انتخابات خبرگان رهبری است برگزار و بساط انتخابات متعدد برچیده شود. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علی «علیه‌السلام» علاوه بر ولایت الهی مسئولیت اجرایی را نیز به عهده داشتند. شاید آن‌چه فعلاً هست بد نباشد که مردم با انتخاب مسئولان اجرایی به نحوی خودشان احساس مسئولیت نسبت به انتخاب‌شان دارند. موفق باشید

21791
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: پرسشی دائم در ذهن بنده است که پاسخ قانع کننده ای برایش نیافته ام: اگر دین از سیاست جدا نیست و در نظام اسلامی راس امور و رهبر، ولی فقیه می باشد چرا برای امور اجرایی و قانون گذاری، مردم باید مجددا پای صندوق های رای بروند و افرادی را که دغدغه دین و دنیای مردم را ندارند انتخاب نمایند و رهبر هم کارش این بشود که از دست آنها حرص بخورد و دائم آنها را نصیحت نماید؟ به نظر بنده انتخاباتی که مردم در اوایل انقلاب انجام دادند بیشتر رنگ و بوی خدایی داشت و در آن زمان هم مردم اعضاء خبرگان رهبری را انتخاب کردند و آنها نیز رهبر را انتخاب نمودند. پس این رهبر که با واسطه با رای مردم انتخاب شده می تواند مسئول امور اجرایی کشور و قانون گذاران را انتخاب و بکار گمارد و کسانی را که قصد خیانت به انقلاب را دارند برکنار کند و نیازی به این همه انتخابات با هزینه های سرسام آور و انتخاب های غلط نبود. همچنین شنیده ام که متاسفانه بسیاری از قوانین ایران از قوانین فرانسه اقتباس شده است و این ذائقه ما ایرانی هاست که به معجون علاقه مندیم و این التقاطی که از اسلام و قوانین کشورهای خارجی بوجود آورده ایم منشا بسیاری از مشکلات کشور است. اگر صرفا قوانین اسلام عزیز را اجرا می نمودیم و از اظهار نظرهای کشورهای استکباری نمی ترسیدیم بعد از 40 سال که از خیزش تاریخی مردم می گذرد دچار مشکلات عدیده فرهنگی اجتماعی اقتصادی نبودیم. امیدواریم که اسم حی حضرت حق جانی دوباره به انقلاب بخشد. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال نه‌تنها مقبولیت بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، مشروعیتِ نظام اسلامی به پذیرش مردم است و در صدر اسلام هم با بیعت، این کار انجام می‌شده. پس از قتل عثمان كه مردم دور تا دور حضرت اميرالمؤمنين (ع) را گرفتند و از آن حضرت تقاضا كردند حكومت را بپذيرند، حضرت در بالاى منبر مى‏ فرمايند: «مردم! اين حكومت‏ از آنِ‏ شماست، به هركس مى‏ خواهيد، بدهيد.»[1] اين نشان مى ‏دهد كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) با توجه به اين كه حقِ مردم مى ‏دانند كه حكومت را به هركسى خواستند بدهند، حكومت را مى‏ پذيرند. موفق باشید   

 


[1] ( 2)- الكامل، ج 3 ص 193.

21788
متن پرسش
سلام استاد: در موضوع امام و ظهور الله تعالی بودن آیا امام هم رب می شود اما به ربوبیت الهی و ... یعنی فرق بین الله و امام فقط در تکیه فقیرانه تمام و کمال ایشان به الله تعالی است؟ اگر بله پس می توان گفت امام الله است بر روی زمین؟ یا الله است اما نافله؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام به عنوان ولیّ الهی مظهر اسم جامع حضرت حق است در عین آن‌که در ذات خود عین فقر می‌باشد. موفق باشید

21770
متن پرسش

سلام علیکم دو سوال داشتم: ۱. چرا منصور دوانقی امام را به شهادت رساند و بعد در اثر حضور خاصی که امام داشتند به شدت گریه کرد ولی شمر پس از جدا کردن سر امام اون حضور رو حس نمی کرد؟ آیا بین شمر و منصور دوانقی فرق هست یا بین حضور امام صادق و امام حسین؟! ۲. بنده احساس می کنم نمی توانم مرز بین دیگری ها رو بصورت دقیق مشخص کنم مثلا چه زمانی با چه گروهی باید مذاکره کرد؟ مثلا چرا یک زمان با سران مجاهدین خلق مذاکره و خوش و بش کردند ولی حالا نمی شود؟ یا برای کدام گروه ها و کشور ها و تا چه حد مرز مشخص کنیم؟ چکار کنم تا متوجه شوم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد مباحث «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» که در دو جزوه بر روی سایت هست، و در اعتکاف ماه رجب و رمضان در سال گذشته شرح داده شد؛ رجوع شود. عنایت داشته باشید منصور دوانقی از بنی‌العباس است و قریشی است و با امام صادق «علیه‌السلام» خویشاوند و به قول خودش پسر عموست، ولی شمر از خوارج است که کینه‌ی فرزندان علی «علیه‌السلام» را در خود دارد. موفق باشید

21765
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز ببخشید شما در اول کتاب هبوط فرمودید که حضرت آدم نماینده کل آدمیت می باشد. ۱) چرا خداوند ۱۴ معصوم را نماینده ادمیت قرار ندادن بعلت اینکه آنها انسان کامل هستند؟ ۲) آیا حضرت آدم نماینده ۱۴ معصوم هم بودن؟ یعنی فرمودید مقام آدمیت مقام فریب خوردن از شیطان است. منظورم این است که ۱۴ معصوم هم فریب خوردن؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام آدمیت مربوط به همه‌ی آن‌هایی است که بالاخره فعلاً در زمین هستند. آری! معصومین «علیهم‌السلام» به جهت وجهِ قدسی که دارند، فوق آدمیت‌اند ولی وجه نفسی آن‌ها همانی است که از مادر متولد می‌شود و باید عبادت کنند و بندگی خدا را پیشه نمایند. موفق باشید

21757
متن پرسش
سلام: در جلسه اعتکاف و جلسه های دیگر فرمودید رویکرد مهم است احکام مهم نیست و چه بسا غیر مسلمانی باشد که عاشق سیره و خصوصیات حضرت علی باشد و این شخص در حقیقت شیعه هست. حال ممکن است شخصی که در جلسه شما بوده بگوید من زیاد احکام رو جدی نمی گریم مستحبات رو هم کلا انجام نمیدم به گفته استاد اصل رویکرد است. در جواب چه باید گفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کسی که غیر مسلمان است و بخواهد عاشق سیره‌ی علی «علیه‌السلام» باشد بالاخره خود را در بستری از بسترهای سلوک الی اللّه باید قرار داده باشد و جلو برود، حال آیا ما می‌توانیم در بستر شریعتی که هستیم از آن خارج شویم و باز رویکردی به سوی حقیقت داشته باشیم؟ و در عین حال خود را فریب ندهیم؟ موفق باشید

21743
متن پرسش
سلام استاد: فرمودید با این شیوه (توسل به ائمه (ع) نمی توان کار را تمام شده دانست؟ چرا؟ یعنی اگر به اهل بیت توسل کنیم و چله بگیریم که استاد واقعی رو به ما نشان بدهند آنها بلد نیستند یا انجام نمی دهند؟ یا بالاخره چرا نباید به نتیجه توسل کار را تمام شده دانست؟ مگر توسل از قدیم کار علما نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای اهل‌البیت شوم؛ آن‌ها راه‌اند و مقصد خداست، باید با تعقل و با کسب معارف لازم حرکت کرد و آن عزیزان راهِ رسیدن به خدا را در مقابل ما می‌گشایند. آیا توسل جز آن است که از آن‌ها کمک بگیریم که راهِ رسیدن به حقیقت را به ما نشان دهند وقتی که با معارف لازم، حقیقت را شناخته‌ایم؟ موفق باشید

21747
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد اخیرا با بررسی اوضاع جهان و کشورمون، اینجور دستگیرم میشه که یک جبهه دوگانه در هر دو سطح کشور و جهان که قبلا شکل گرفته و الان با شیب بیشتری در حال تشکیل است. و به نظر میرسه جبهه غیر حق که آلات و اسباب دنیایی قوی تری دارند در حال تشدید فشارها بر جبهه حق هستند. که بر خلاف نظر بعضی ها که این را بد می دانند و راضی به پا روی حق گذاشتن هستند. من این را تشکیل صحنه ای برای ظهور ایمان های خالص و در نهایت ظهور اراده الهی برای اصلاح می دانم. حال می خواستم نظر شما را به عنوان کم و کیف این جبهه ها و جایگاه زمانی اینها در نسبت با ظهور امام زمان (عج) بدانم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز همان‌طور است که می‌فرمایید. یقیناً شرایط پیروزی حق، هرچه بیشتر در حال فراهم‌شدن است. موفق باشید

21725
متن پرسش
سلام استاد عزیز: معنی انسان کامل و قطب عالم امکان را با توجه به مقام معنی و واسطه فیض فهمیدم چیه. ممنون از راهنمایی که می کنید. ببخشید این وسط قرآن چیه و چه کاره است؟ آیا از انسان کامل صادر شده است؟ یا نه مقام ما بین خدا و انسان کامل هست؟ در کل لطف بفرمایید بگید که اصلا قرآن چیست و مقام آن چیست؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب «جایگاه واسطه‌ی فیض در هستی» که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. زیرا نکاتی که به دنبال آن هستید نیاز به آن دارد مطالعه‌ی جامعی در این مورد بکنید. موفق باشید

21723
متن پرسش
سلام استاد عزیز: سال نو مبارک. استاد جان در کتابی خواندم یکی از بزرگان گفته بودند خواندن زیارت عاشورا چوب دارد. این جمله یعنی چه؟ مثلا اگر کسی روزی یکبار زیارت عاشورا بخواند برایش مشکل ایجاد می شود؟ متشکرم از حوصله شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور همین باشد که شما برداشت کرده‌اید. ولی نمی‌توان به آن سخن اعتماد داشت. زیارت عاشورا، راهِ ارتباط و اُنس با مولایمان حسین «علیه‌السلام» است، در این فضا، هرچه پیش آید خوش آید. موفق باشید

21719
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در جلسه ای خانوادگی بیان شد ما باید احترام اهل بیت را نگه داریم (شهادت امام هادی علیه السلام و روز اول نوروز) و در بحث تبریک و دید و بازدید رعایت کنیم. یکی بیان داشت جای آنان که در بهشت است ما باید پیروی کنیم از آنان و خیلی ضرورتی ندارد که مثلا تبریک نگوییم یا شیرینی نخوریم. چگونه می شود این مبحث را جواب قانع کننده ای داد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شهادت اولیاء الهی نباید فضا،‌ فضای شادی باشد نه این‌که فکر کنیم تبریک گفتن به جهت حلول سال نو و یا صله‌ی رحم و دید و بازدید و پذیرایی مانع عهد ما با امام‌مان باشد. همان‌طور که مقام معظّم رهبری در پیام خود حلول سال نو را تبریک گفتند. موفق باشید

21686
متن پرسش
من برم به کی بگم حالمو؟ کی از دل من خبر داره؟ کیه که میفهمه اصل مسئله من چیه؟ کیه که میدونه من برا چی حالم خرابه؟ اصلا کسی هست منو نجات بده؟ اصلا کسی هست؟ حالم خرابِ خرابِ خرابِ، نمیدونم به کی باید پناه ببرم. میگن به خدا پناه ببر، قبول، ولی نمیدونم چرا نمیتونم با این خدا ارتباط برقرار کنم، خسته ام از این وجهه ای که دارم، کاش هیچکس احترامم نمیکرد. کاش...کاش....کاش. دلم میخواد برم ریش هام رو بتراشم و چند تا کار نامتعارف انجام بدم تا دیگران نگاهشون بهم عوض بشه. میگن خوب چرا این کا رو بکنی، خودت رو با وجهه ات تطبیق بده. نمیتونم. با پدر و مادرم نمیتونم ارتباط برقرار کنم (مرتب عاق میشم) 9 ماهه ازدواج کردم گفتم خوب میشه، با همسرم هم نمیتونم رابطه درستی برقرار کنم. کاش یکی به دادم می رسید. این درد دلمهِ. هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه. حرف هایی زدم و کار هایی کردم که هیچ برگشتی نداره. از دست حرف های کلیشه ای هم خسته ام. شاید شما هم بگین نیهیلیسم زمانه، خوب چیکار کنم؟ بدون نشاط و امید که کاری نمی توان کرد. مرتب کارم این شده، یه چند روز امیدوار میشم، یه چند روز ناامید (شدم مصداق آیه قل تمتع بکفرک قلیلا). اگه وقت دارین کمکم کنید. من کتاب هاتون خوندم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال آیا جز راهی به غیر از آن‌که خودمان مسئله‌مان را با راهی که محمد و آل محمد صلوات الله علیه در مقابل ما گشوده‌اند، باید حل کنیم؟ در هر حال این انسان‌ها معنابخشی به خود و دیگران را در این عالم به نمایش گذاشته‌اند. آنقدر باید تلاش کرد تا حجاب بین ما و این انوار مقدس رقیق و رقیق‌تر شود و معنای حقیقی که آن بنیادین‌ترین معناست به ما برگردد. زیارت مزار شریف این بزرگان، خود به خود این مسئله را نیز برای ما اثبات می‌کند. موفق باشید

21683
متن پرسش
سلام استاد عزیز: عنه (عليه السلام) - حيث كان جالساً على نهر الفرات وبيده قضيب، فضرب به على صفحة الماء وقال: لو شئت لجعلت لكم من الماء نوراً وناراً امام علي (ع) هنگامی که کنار فُرات نشسته بود، در دستش چوبی بود که آن را بر آب می زد، فرمود: «اگر می خواستم، می توانستم برای شما از آب، نور و آتش ایجاد کنم.» موسوعة الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام في الكتاب و السنة و التاريخ (محمد ری شهری) تعليق: لم يفصح الامام (ع) عن مضمون كلامه بل أجراه مجرى الرموز، و ذلك لأن عقول الناس في ذلك الزمان لا تتحمل أكثر من هذا. و في قوله (ع): «لجعلت لكم من الماء نورا و نارا»، دلالة خفية الى ما في الماء من طاقة يمكن أن تولد النور (و هو الكهرباء) و النار (و هو الطاقة الحرارية). و اذا تعمقنا في النظرة وجدنا ان الماء يتركب من عنصرين هما الهيدرجين و الاكسجين، الاول قابل للاحتراق و اعطاء النور، و الثاني يساعد على الاحتراق و يعطي الحرارة. و أبعد من ذلك فان وجود الماء الثقيل 2 في الماء الطبيعي بنسبة 2 الى 000، 10، يجعله أفضل مصدر طبيعي للهيدرجين الثقيل الذي نسمية (الدوتريوم) و نرمز له بالرمز. و هذا النظير هو حجر الاساس في تركيب القنبلة الهيدروجينية، القائمة على اندماج ذرتين من الدوتيريوم لتشكيل الهليوم. علما بأن الطاقة الناتجة عن هذا الاندماج و التي- هي منشأ طاقة الشمس- تفوق آلاف المرات الطاقة الناتجة عن القنبلة الذرية التي تقوم على انشطار اليورانيوم و لأخذ فكرة فان اصطناع غرام من الهليوم نتيجة اندماج الدوتيريوم يعطي طاقة 675 مليون بليون ارغة 200 الف كيلوواط ساعي. كل هذه المعاني الدقيقة و الاسرار العميقة تضمنها قول الامام علي (ع) و علمه، و هو القائل: «بل اندمجت على مكنون علم، لو بحت به لاضطربتم اضطراب الأرشية في الطّويّ البعيدة» أي كاضطراب حبل الدلو في البئر العميقة. (تصنیف نهج البلاغه،ص782و783) (تصنیف نهج البلاغه ،لبیب بیضون ،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ) استاد! اصلا آیا این حدیث صحیح است؟ چون ظاهرا سند معتبری ندارد. و اینکه منظور حضرت دقیقا چیست؟ آیا منظور از نور همان برق امروزی است؟ مگر نیروی برق نشأت گرفته از تمدن اومانیسم غربی نیست و از لزومات تکنولوژی نمی باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلم آن‌چه بنا بوده به دست مبارک آن حضرت انجام شود غیر از این نوع انرژی است که با سدسازی و از طریق مهندسان انجام می‌گیرد. موفق باشید

21681
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد با توجه به آیه 60 سوره غافر دعا عبادت خداوند است، از طرفی به طور مشخص حجم عظیمی از ادعیه معصومین علیه السلام مبتنی بر ترس از عذاب و شوق به به بهشت است تا جایی که این مطلب به صراحت در قرآن آیه 15 سوره انعام از قول پیامبر می فرماید: «قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» «بگو: من اگر نافرمانی خدای خود کنم از عذاب آن روز بزرگ سخت می ترسم.» خوب: 1. چرا عرفا می گویند عارف به جایی می رسد که دیگر از عذاب جهنم نمی ترسد یعنی از پیامبر و اهل البیت علیهم السلام بالاتر است؟ 2. چرا عملی که به خاطر ترس از عذاب یا فراق و شوق به بهشت یا وصال صورت می گیرد مورد ملامت قرار می گیرد و می فرمایند این اعمال از حظوظ نفسانیه خارج نیست و تصفیه از این دو عمل باید صورت گیرد و تصفیه از این دو مرتبه نزد اهل الله لازم است. پس چرا اهل البیت خود را تصیفیه ننمودند و اکثر دعاهای و مناجاتهای شخصی ایشان با خدا حول محور همین ها دور می زند. البته پر واضح است که اهل البیت مقامات بسیار بالاتری هم دارند ولی می بینیم با این حال از این دو موضوع هم خود را تصفیه ننمودند و تا پایان عمر مبارکشان اکثریت دعاهای ایشان از قبیل مناجات خمس عشر، دعای عرفه، ابوحمزه و...... درباره همین دو درخواست خوف و شوق است؟ 3. اساسا این که نفس به طور کلی حذف شود معقول نیست حتی آن هنگام که عارف می گوید من هیچ حظ نفسانی نمی خواهم باز هم این من و نفس اوست که چنین عبادتی را دوست دارد و از آن لذت می برد یعنی در آن هنگام که می گوید من هیچ حظ نفسانی نمی خواهم هیچ نخواستن مطلوب نفس است و از آن لذت می برد (لطفا به سوال 3 جداگانه پاسخ فرمائید) با تشکر و التماس دعا. لطفا جواب را در سایت بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموما هر کدام از این جملات را می‌توان با نظر به شخصیت گویندگان آن معنا کرد. آری! لابه و زاری امام معصوم از عذاب، می‌تواند عذاب حرمان باشد که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای کمیل می‌فرمایند چگونه از نظر به رحمت تو خود را محروم بدانم. و مسلم همواره در همه‌ی مراتب نسبت نفس انسان با حضرت معبود در میان است حتی آن‌جایی که انسان می‌خواهد خود را به عنوان حجاب، نبیند در طلب آن است که خود را به حق ببیند که این معنی فانی از خود و باقی به حق است. موفق باشید

21662
متن پرسش
سلام علیکم: چرا آیه 55 سوره مائده را به ولایت امام علی علیه السلام نسبت می دهند در حالیکه افعال به صورت جمع است نه مفرد؟! (مانند یقیمون، یؤتون، هم، راکعون) آیا این آیه اشاره به ولایت جمیع مؤمنین که نماز می خوانند و زکات با تواضع و بدون منت (راکعون) می دهند نیست؟ (شاید مراد از راکعون نوعی از تواضع باشد.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه بحثی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت است؛ شده، عیناً خدمتتان ارسال می‌دارم:

قرآن جهت امر ولايت جامعه در آيه‏ ى 55 سوره‏ ى مائده مى ‏فرمايد: «انَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ امَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوة وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ و هُمْ راكِعُون‏» تنها و تنها ولى شما خدا و رسول او و آن‏هايى هستند كه ايمان آورده و نماز برپا مى‏ دارند و در حالى كه در ركوع هستند، زكات مى ‏دهند. اولًا: شيعه و سنى معترفند كه مصداق آيه حضرت على (ع) است. (حضرت آيت الله حسينى طهرانى در درس‏هاى 72 تا 75 كتاب «امام شناسى» جلد 5 به طور مفصل راجع به اين آيه بحث كرده‏ اند). ثانياً: چنين كارى در اسلام، سنتى خاص نبوده كه فرد ديگر هم انجام داده باشد، و مستحب هم نيست. ثالثاً: كلمه‏ ى «انَّما» حصر است، يعنى «فقط». پس معنى آيه چنين مى‏ شود كه در همان راستاى ولايت خاص خداوند و رسول‏ الله (ص)، آن فردى هم كه در ركوع زكات داد، «ولى» مسلمين است و فقط همين ‏ها ولى مسلمين‏ اند.

سؤال: آيا نبايد اميرالمؤمنين (ع) محو حق بودند و توجهى به سائل نمى‏ كردند؟ و يا لااقل اگر خدا مى‏ خواست ولايت ايشان را به مردم اطلاع دهد، در رابطه با آن وقتى كه تير را از پايشان درآوردند و ايشان متوجه نشدند، اين كار را مى‏ كرد؟

جواب: اين مقام كه در عين حضور قلب با حق، هيچ‏ چيز از ايشان پنهان نيست، فوق مقامى است كه فقط ناظر به حق است. اين مقام «صَحْو» يا بقاء بالله و هوشيارى بعد از «مَحْو» است. يعنى آنچنان غرق حق ‏اند كه با چشم حق ناظر بر خلق‏ اند، و لذا اين مقام بالاتر از مقام «محو» يا فناء فى الله است. اين مقام بقاء بعد از فنا است كه در روايات ما تحت عنوان قرب نوافل مشهور است كه خداوند مى‏ فرمايد وقتى بنده‏ ى من از طريق نوافل به من نزديك شد من چشم او مى‏ شوم و از طريق من مى ‏بيند و من گوش او مى ‏شوم و از طريق من مى‏ شنود.[1] و حضرت در اين مقام قرار داشتند.

سؤال: چرا خداوند در آيه ‏ى مورد بحث فرمود: «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوة» يعنى به صيغه‏ ى جمع آورد. اگر منظور فقط اميرالمؤمنين (ع) بود بايد به صيغه‏ ى «مفرد» مى‏ آورد؟

جواب: اين روش را خداوند در جاهاى ديگر كه مشخصاً مصداق آن يك فرد بوده نيز به‏ كار برده است. مثل آيه‏ ى مباهله كه صيغه را جمع آورد ولى پيامبر (ص) يك مصداق بيشتر براى آن نياوردند، يعنى به جاى انْفُسَكُمْ كه در آيه آمده و مى ‏فرمايد: جانهايتان را جهت مباهله با مسيحيان نجران بياوريد، رسول خدا (ص)، فقط على (ع) را آوردند. و يا در آيه‏ ى 8 سوره‏ ى منافقون كه مى ‏فرمايد: «يَقُولون لَئِنْ رَجَعْنا الَي الْمَدينةِ لَيُخْرِجَنَّ الْاعَزُّ مِنها الْاذَل» مى ‏گويند چون به مدينه برگشتيم آن كس كه عزيز بود را خوار مى‏ كنيم. در حالى كه گوينده ‏ى اين سخن فقط عبدالله بن‏ابَى بوده ولى قرآن فعل را به صورت جمع به كار مى ‏برد.

زمخشرى از علماء اهل سنت در تفسير كشاف اين نوع سخن گفتن را صحيح دانسته و آيه‏ ى مورد بحث را در شأن على (ع) مى‏ داند. و فقهاى اهل سنت نيز حركت جزئى در نماز را جايز مى ‏دانند و استناد مى‏ كنند به حركت على (ع) در نماز در دادن انگشتر به سائل. موفق باشید 


[1] ( 1)- به مصباح الشريعه، ص 11. فتوحات( 14 جلدى) جلد 3، ص 262 رجوع شود.

21660
متن پرسش
سلام علیکم: سوال دارم مختصر: در زمان ابو مسلم خراسانی که بر علیه ستم بنی امیه قیام شد چرا امام صادق علیه السلام همراهی یا تایید مشروط نکردند آیا ایشان به حضور تاریخی اعتقاد نداشتند؟ جنابعالی حضور تاریخی را اصل می دانید در حالی که امام راحل عمل به وظیفه را اصل می دانستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً چون حضرت متوجه‌ی شرایط تاریخی آن زمان بودند، وارد صحنه نشدند. ابومسلم اسبابِ دستِ بنی‌العباس بود و هزاران شیعه را به قتل رساند. بد نیست سری به جزوه‌ی «هویت گمشده‌ی شیعه» قسمت مربوط به امام صادق «علیه‌السلام» بزنید. جزوه بر روی سایت هست. موفق باشید

21653
متن پرسش
سلام استاد: در مورد قضيه معراج نبي. ارزش آن به جسماني بودن معراج (سفر) پیامبر است نه روحانی. که خود یک معجزه محسوب می شود. خب در اینصورت آيا پیامبر با جسم هم سنخ عالم بالاتر سفر کرده یا با جسم عالم ماده؟ حال اگر با جسم عالم ماده به عوالم بالاتر عروج کرده در حقیقت سنخیت جسم عالم ماده با عوالم بالا در تضاد است و نمی شود یک ماده در عالم مجردات قرار گیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. جسمانی‌بودن منحصر به مادی‌بودن نیست مثل جسمانی‌بودن صور ذهنی. در این مورد می‌توانید به جزوه‌ی «چگونگی حیات بدن اخروی» که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

21651
متن پرسش
سلام علیکم: متشکر از وقتی که می گذارید. یکی از علماء در درس خارج فرمودند که «عطار نیشابوری» و نیز «مولوی» و «ملا رومی» از صوفیان هستند و آراء واقعا بدی دارند. ایشان استناد به مقدس اردبیلی (ره) کردند که خود در آن زمان بوده اند و فرمودند که ایشان در کتاب «حدیقه الشیعه، صفحه ۵۶۷ تا ۵۶۹» در مورد صوفیان نکاتی را ذکر کرده اند. همان طور که مستحضرید صوفیان قائل به «وحدت وجود» و «حلول» هستند. ایشان نیز بیان کردند که شیخ عطار خیلی گناهش بزرگ است، او در کتاب تذکره الاولیاء بسیار از صوفیان سخن گفته و حتی روایاتی از اهل بیت (ع) را به نام صوفیان قالب می زند. ایشان فرمودند که: شیعه و سنی نقل کرده اند که شیخ عطار هنگام مرگ به دست یکی از مغولان، می گوید: کلاه تتاری بر سر می گذاری و در این صورت خود را به من می نمایی و قصد قتلم می کنی، گمان داری که من تو را نمی شناسم، بکش که هزاران جان من فدای شمشیر تو باد. این قضیه به وضوح اعتقاد باطل شیخ عطار را بیان می کند‌. یا مثلا مولوی گفته است: چون که بی رنگی اسیر رنگ شد / موسی با موسی در جنگ شد چون به بی رنگی رسی کان داشتی / موسی و فرعون دارند آشتی (یعنی حضرت موسی را با فرعون، یکی می دارند) باز خود مولوی می گوید: ما همه شیران ولی شیر علم / حملشان از باد باشد دم به دم حمله شان پیدا و نا پیداست باد / جان فدای آنکه نا پیداست باد (ممکن است شعر را اشتباه نوشته باشم). با این تفاسیر، لطفا نظرتان را مستدل بفرمائید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار زیاد است. دلیل شیعه‌بودن عطّار آن‌قدر است که حتی او را به اتهام شیعه‌بودن از شهر هرات اخراج کردند. در مورد مولوی می‌توان همان نظری را داشت که برای محی‌الدین هست. آقای بدیعی در کتابی که در مورد محی‌الدین نوشته‌اند، نظر علمای مختلف را در مورد شیعه‌بودن و تقیّه‌کردن و یا سنی‌بودن آورده‌اند. در قسمت ارشیو سوالات نکاتی در مورد محی الدین هست. موفق باشید

21650
متن پرسش
سلام علیکم: سوالی خدمت شریفتون داشتم. از سخن شما بر می آید که شما معتقد به سنی بودن «محی الدین بن عربی» هستید. مستند اینکه در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» در صفحه ۴۹ در پاراگراف آخر فرموده اید که: صحبت هایی که امروز برای شما عرض می کنم، تقریبا تمامی آن را محققین اهل سنت از جمله «محی الدین بن عربی» مورد توجه قرار داده و قبول دارد. دقیقا در جمله مذکور، ‌ابن عربی را از جمله علماء اهل سنت بیان کرده اید. لطفا با دلیل بفرمائید که نظرتان چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دلیل آن در همه‌ی کتاب‌های ایشان روشن است. می‌ماند که بنا به فرمایش آیت‌اللّه جوادی در شرح کتاب «فصوص‌الحکم» محی‌الدین از نظر فقهی، سنی و از جهت عقیدتی، شیعه است و علی «علیه‌السلام» را سرّ همه‌ی انبیاء می‌داند. موفق باشید

21632
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ۱. ببخشید آیا خون نواصب و دشمن اهل بیت حلال است؟ کجای دین آورده که ما می توانیم به جان افراد مالک باشیم و به راحتی حکم به قتل آنها بدهیم؟ ۲. آیا حدیثی داریم که صراحتا ائمه امر به کشتن نواصب کرده باشند؟ ۳. اگر حکم الهی است پس چطور وقتی فردی نزد امام دوم شیعیان می آید به ایشان و پدر ایشان توهین می کند ولی ایشان با رفتار نیکو با آن شخص برخورد می کنند؟ پس ایشان بر اساس حکم الهی عمل نکردند؟ مگر قتلشان واجب نیست؟ وظیفه ما در قبال نواصب چیست؟ ۴. لو سلمنا که این حکم صحیح باشد. ملاک دقیق برای ناصبی بودن چیست؟ آیا نباید تفاوتی بین توهین به ائمه و استخفاف ائمه قائل شد؟ مثلا کسی به أئمه توهین نمی کند ولی مقام آنها را کوچک می شمارد و می گوید هر چه آنها گفتند دروغ است مثلا یا مثلا آنها را با اسم کوچک صدا می کند بخاطر استخفاف مقامشان، این فرد هم زیر مجموعه تعریفی که فقها از ناصبی بیان کردند حساب می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که جریان نواصب یک جریان سیاسی برای مقابله با موجودیتِ اسلام بوده است. به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (72)/آل‌عمران) طایفه‌ای از اهل کتاب با نقشه ابتدای روز ادعا می‌کنند ما ایمان آوردیم و بعد در آخر روز می‌گویند بررسی کردیم دیدیم دین اسلام چیزی ندارد و به صورتی مرموزانه به نقشه‌ی خود شکل علمی می‌دهند مثل کاری که سلمان رشدی کرد که این عملاً مقابله با اسلام و موجدیت نظام اسلامی است و به عنوان یک نوع مبارزه با اسلام، این نقشه را می‌کشند و این غیر از آن است که یک کسی از سر عصبانیت یا از سر جهالت، نبوتِ نبیّ و یا حقانیت شریعت را منکر شود. این افراد حکم‌شان مسلّم حکمی نیست که برای امثال سلمان رشدی هست. آری! بوده‌اند کسانی که با توطئه سعی داشتند تشکیلات تشیع را در زمان ائمه به مشکل بیندازند و جریان وکالت را با خطر روبه‌رو کنند که امام دستور قتل آن‌ها را می‌دادند. موفق باشید

21599
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: چگونه است که شق القمر رخ داد ولی ما اسناد تاریخی بر آن نداریم صدها هزار نفر از افرادی که بودند در کشورهای مختلف هیچ یک گزارش نکردند و اگر بگوییم مسلمانان برای تقویت نبوت پیامبر این واقعه را جعل کردند باید بپذیریم بسیاری از معجزات دیگری هم که به حضرت نسبت دادند ولو متواتر باشد همه جعلیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم نیست در آن زمان سایر ملل متوجه‌ی غیرعادی‌بودن آن صحنه نسبت به «ماه» شده باشند. لذا وقتی همان حرکات را هم، حرکات عادی ماه بدانند، چیزی را ثبت نمی‌کنند. در این زمان است که این حساسیت‌ها پیدا شده. موفق باشید

21560
متن پرسش
سلام علیکم: سوالاتی از محضرتان داشتم: ۱. در بحث «علم امام» در این موضوع که آیا ائمه اطهار (ع) آگاهانه آن جام زهری را که به ایشان می دادند می نوشیدند یا نه، اختلاف نظر است. بعضی می گویند که امام عالم به عمل خود بوده امام علم غیب تکلیف نمی آورد برخی هم چنین نظری ندارند، بفرمائید که نظر و دلیل نظر شما چیست؟ "در این موضوع نیاز است که جمع بین روایات گفته شود چرا که: از طرفی در روایات آمده که امام (ع) «علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن» رو دارند، از طرفی در روایات دیگری آماده که امامان هرگاه اراده بر یادگیری کنند خدا به آنها می آموزد، از این طیف دوم روایات برداشت می شود که در آن حالت که امام می خواسته جام زهر را بنوشد یا اراده نکرده و یا از جانب خدا اجازه اراده نداشته برای آگاهی به زهر در جام، که در هر دو صورت برداشت می شود که امام به خواست خدا عالم به این فعل نبوده، حالا آخر جمع بین این روایات چه می شود؟ همان طور که گفتم علماء نظرات متفاوتی دارند اما بالاخره یک نظر درست. لطفا توضیح دهید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی را در کتاب «مبانی نظر نبوت و امامت» داشته‌ایم؛ عیناً آن را خدمتتان ارسال می‌داریم.

حدود علم غيب امام‏

علم غيب امام به ميزانى است كه خدا بخواهد. راوى مى‏ گويد از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا امام غيب مى ‏داند؟

«قَالَ: لَا وَ لَكِنْ إِذْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِك»[1]

حضرت فرمود: نه، ولى هرگاه بخواهد چيزى را بداند خدا آن را به او بياموزد.

با توجه به روايت فوق آنچنان نيست كه علم غيبى امام ذاتى باشد و امام بدون اذن الهى همواره از آن علم برخوردار باشد، بلكه هرچه حكمت خدا اقضاء كند كه امام بداند مى‏ داند. امام هم به عنوان انسانى كه تنها به بندگى خدا راضى است، خواست خدا را مى‏ پسندد. البته آنچه در هدايت مردم لازم است كه امامان بدانند، خداوند به ايشان مى‏دهد به همين جهت مى ‏فرمايند:

«بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّه»[2]

دل‏هاى ما ظروف مشيت و خواست الهى است و آنچه خدا مى‏ خواهد ما مى‏ خواهيم.

نكته ‏ى ديگر در مورد علم امام آن است كه گاهى امام بنا به مصلحتى در موضوعى اصلًا نظر به عوالم غيبى نمى‏ كنند و اظهار بى‏ اطلاعى مى ‏نمايند و سعى مى‏ نمايند از طريق عادى اقدام به تحقيق نمايند، پس اگر سؤال شود: اگر پيامبر و امامان (ع) علم غيب داشتند، چرا رفتارشان آنچنان عادى است كه گويا هيچ اطلاعى از غيب ندارند، آيا اگر واقعاً علم غيب داشتند نبايد خودشان را در معرض هلاكت قرار نمى‏ دادند؟ در جواب بايد گفت: قرار نيست امامان از علم غيبى كه خداوند در اختيار آن‏ها گذارده‏ تا بشريت را هدايت كنند، در زندگى عادى و به نفع شخصى خود استفاده كنند و نظام زندگى خود را از مجارى عادى خارج كنند. به همين جهت با اين‏كه منافقين را مى ‏شناختند با آن‏ها با حفظ ظاهر برخورد مى‏ كردند و يا در قضاوت هرگز از علم غيب استفاده نمى‏ كردند. از طرفى علم غيب، مسير حوادث را تغيير نمى ‏دهد بلكه علم به مسير حوادث است از طريقى كه واقع مى ‏شود. يعنى امام علم دارد كه فلان حادثه با چه عللى حادث مى‏ شود، در واقع علم غيب، علم به سلسله‏ ى زنجيره‏اى علل است كه اراده‏ ى خود فرد يكى از اجزاء اين سلسله است و علم به سلسله و زنجيره‏ ى علل مسير سلسله و زنجيره را تغيير نمى‏ دهد، امام پى مى ‏برند كه فلان حادثه به طور حتم در فلان زمان واقع مى‏ شود. علم به غيب، علم است به آنچه پيش خواهد آمد و اين علم، مسير حوادث را تغيير نمى‏ دهد و تكليفى هم نمى‏ آورد تا امام براى تغيير آن واقعه تلاش كنند زيرا آن علم، علم به نظام تكوينى و غيبى عالَم است، مى‏ بينند كه اين فرد به خاطر اعمالش طبق نظام تكوين سرنوشتش چنين مى‏ شود. زيرا علم‏ امام‏، علم است به آنچه در لوح محفوظ هست و حتمى‏الوقوع مى‏باشد و لذا آنچه حتمى‏ الوقوع است تكليف به آن تعلق نمى‏ گيرد. امرى را انسان در موردش تلاش مى ‏كند كه امكان شدن و نشدن دارد، پس علم‏ امام‏ ربطى به تكاليف خاصه او ندارد. و چون امام به مقام رضا به قضاى الهى رسيده، دوست دارد آنچه را خدا اراده كرده است واقع شود. لذا چون در قضاى الهى رانده شده كه مثلًا حضرت على (ع) به دست ابن‏ ملجم شهيد شود، امام جز اين مطلب را طلب نمى ‏كند، و اين غير از آن است كه انسان در شرايط عادى بايد از مهلكه خود را رها كند، چون اين مهلكه ‏ها را در نظام عالمِ تكليف، براى او ايجاد مى‏ كنند و او هم بايد با اراده و اختيار خود در رفع آن‏ها تلاش كند.[3] برعكسِ آن حقايق غيبى كه براى امام از طريق علم غيب مى‏ نمايانند و خبر از نظام حتمى و قضاى رانده شده به او مى‏ دهند تا در هدايت مردم به آن حقايق آگاهى كامل داشته باشد و هدايتش همه‏ جانبه باشد، نه اين‏كه اين علوم غيبى براى او تكليف و موضع‏گيرى شخصى در برداشته باشد.

سؤال: حدّ علم امام در علوم معمولى چقدر است؟ و امام چقدر از اين علوم معمولى را بايد دانا باشد؟

جواب: نصاب علم امام، كليه‏ ى علوم و معارف و احكامِ شريعت و مطالبى است كه براى زمامدارى و هدايت مردم لازم است و اصولًا مقام امام اقتضاء دارد كه هرگاه مصلحتى در ميان بود، هرچيزى را بخواهد برايش روشن شود.

از نمونه‏ ى اعمالى كه نشان مى‏ دهد پيامبر و ائمه (ع) مأمور به حكم به ظاهر بودند اين‏كه علامه ‏ى عسگرى مى ‏فرمايد: ابن ‏ملجم از اسكندريه با گروهى جهت تبريك و بيعت، خدمت اميرالمؤمنين (ع) رسيدند. حضرت به ابن‏ ملجم نگاه كردند و چون بيرون رفت فرمودند: «اريدُ حَياتَهُ وَ يُريدُ قَتْلي»[4] من مى‏ خواهم او زنده بماند و او مى‏ خواهد مرا به قتل برساند. عده‏ اى گفتند پس او را بكش. فرمودند: «اذاً قَتَلْتُ غَيرَ قاتِلي» در اين‏ صورت غير قاتل خود را كشته‏ ام.[5] ملاحظه مى‏ كنيد علم غيبى امام موجب تكليف خاص براى حضرت نشد تا اراده كنند ابن‏ ملجم را به قتل برسانند.


[1] ( 1)- تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 633.

[2] ( 2)- بحارالأنوار، ج 52، ص 51.

[3] ( 1)- مثل آن‏جا كه امام على( ع) از سايه‏ى ديوار كج بلند شده و جاى ديگرى مى‏نشينند.

[4] ( 2)- ارشاد، ترجمه‏ى ساعدى، ص 16.

[5] ( 1)- در رابطه با علم غيبى امامان« بحارالانوار، ج 58، ص 138» به نقل از« بصائر الدّرجات» با سند متّصل خود از بعضى از اصحاب أميرالمؤمنين( ع) نقل كرده است كه: عبدالرّحمن‏بن‏ملجم مرادى با جماعتى از مسافرين و وافدين مصر در كوفه وارد شد و آن‏ها را محمّدبن‏أبى‏بكر فرستاده بود، و نامه‏ى معرّفى‏آن مسافرين و وافدين در دست عبدالرّحمن بود. چون آن حضرت نامه را قرائت مى‏كرد و مرورش به نام عبدالرّحمن‏بن‏ملجم افتاد، فرمود: تو عبدالرّحمانى؟ خدا لعنت كند عبدالرّحمن را! عرض كرد: بلى اى اميرمؤمنان! من عبدالرّحمن هستم! سوگند به خدا اى أميرمؤمنان من تو را دوست دارم! حضرت فرمود: سوگند به خدا كه مرا دوست ندارى! حضرت اين عبارت را سه بار تكرار كرد. ابن‏ملجم گفت: اى اميرمؤمنان! من سه بار سوگند مى‏خورم كه تو را دوست دارم؛ آيا تو هم سه مرتبه سوگند ياد مى‏كنى كه من تو را دوست ندارم؟ حضرت فرمود: واى بر تو! خداوند ارواح را دوهزارسال قبل از اجساد خلق كرده است، و قبل از خلق اجساد، ارواح را در هوا مسكن داده است. آن ارواحى كه در آنجا با هم آشنا بودند در دنيا هم با هم انس و الفت دارند، و آن ارواحى كه در آن‏جا از هم بيگانه بودند در اينجا هم اختلاف دارند؛ و روح من روح تو را اصلًا نمى‏شناسد! و چون ابن‏ملجم بيرون رفت حضرت فرمود: اگر دوست داريد قاتل مرا ببينيد، او را ببينيد. بعضى از مردم گفتند: آيا او را نمى‏كشى؟ يا آيا ما او را نكشيم؟ فرمود: سخن از اين كلام شما شگفت‏انگيزتر نيست؛ آيا شما مرا امر مى‏كنيد كه قاتل خود را بكشم؟

21557
متن پرسش
سلام علیکم: جنابعالی در بحث معاد صحبتی با این مضمون فرمودید که قبل از قیامت زمین باید به بلوغ برسد و در دوران ظهور حضرت زمین به بلوغ نزدیک می شود و از علائمش این است که زمان طولانی تر می شود مثلا ده سال که حضرت مهدی حکومت می کنند می شود صد سال. ولی در بحث حرکت جوهری مشخص شد که زمین تا زمانی که حتی یک قوه دارد که به فعل تبدیل نشده هنوز ماده است و خصوصیات ماده را دارد و بطور ناگهانی قیامت می شود. پس نباید علائمی از قبیل طولانی شدن زمان را پیدا کند که از خصوصیات ماده نیست. لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مادی بودن زمین تا آخر هست ولی ظرفیت آن در ظهور حقایق متفاوت می‌شود مثل چشم انسان که در ظهور حالات روح نسبت به سایر اعضای بدن متفاوت است یعنی شما از طریق چشم به حالات روحی طرف مقابل سریع‌تر منتقل می‌شوید. موفق باشید

21507
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا برداشت من از انسان کامل صحیح می باشد ممنون میشم اگه راهنمایی بفرمایید. ۱. یه وجود داریم مثل نمک که خاصیت وجودی آن در مرتبه وجودیش شوری هست. ۲. یه وجود انسان کامل داریم که مرتبه عالی و اتم وجود هست که خاصیت وجودی آن، وجود ما انسان ها و زمین و کهکشان ها و برزخ و قیامت هست. درست مثل شوری برای نمک! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و در همین رابطه است که ما معتقدیم انسانِ کامل، واسطه‌ی فیض‌اند و در مخلوقیت در مرتبه‌ی عالی و اتمّ می‌باشند. موفق باشید

21483
متن پرسش
سلام علیکم: می خواهم به شناخت ولایت امام زمان برسم لطفا راهنمایی کنید و بهم سرفصل مطالعاتی بدهید مثلا بگویید گام اول این مسئله گام دوم...تا.... می خوام علاوه بر اینکه خودم به شناخت برسم مطالب جمع آوری سده را در اختیار دوستانم قرار بدهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر مبانیِ فکری و اعتقادی، خوب است به کتاب «مبانی معرفتیِ مهدویت» رجوع فرمایید و از نظر عملی، رعایت کامل دستورات شریعت ما را به امامی که عینِ عصمت است و هیچ خلاف شرعی از او سر نمی‌زند، نزدیک می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی