بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16663
متن پرسش
"انقلاب در حجاب ایدئولوژی انقلاب" بسم تعالی سلام استاد: مزاحم شدم تا شاید بتوانم كمي از حال و هواهای نه چندان منظم خود را به عرض رسانم به امید این که فایده ای برای خودم و مخاطب داشته باشد. مدتی پیش در جلسه ای از اهل تفکر بودم که حضرتتان و دو تن دیگر از اساتید اهل اندیشه، به طرح پرسش هایی برای تفکر و تعمق و تامل می پرداختید. یک نکته این که بنده هر وقت دغدغه های تفکری و اجتماعی و انقلابیم متورم و فعال می شود به تبعش سردردم هم. از سر همین دغدغه ها شروع می شود بنابراین بلافاصله پس از شروع صحبت تان سردرد های حقیر آغاز شد و کشمکش های درونی، مرا وارد نزاع دو طرفه با خود کرد. شاید بگویید چرا این را با شما در میان گذاشم؟ هدفم از گفتن این مطالب این است که بگویم مساله خیلی برایم مهم و اساسی است. و من در این احوال، حال کسی را دارم که سقف خانه اش بر سرش هوار شده و مضطرانه نفسش زیر آوار هزاران فکر و دغدغه بند آمده. حقیقتا مدام مشغول به رفت و آمدِ در اين وضعيتم، منتها تنها تفاوت، در شدت و ضعفش هست كه هر بار بر دوشم اين سنگین، سنگین تر مي شود و این سینه، تنگ تر. البته شاید برخی از ین سخنان، برداشت شعار، یا زیاده گویی کنند اما بنده سعی کردم در این سخن خود باشم. تاریخ امروزِ آدمی، تاریخ عجیبی است. فکر می کنم باید نام این دوران را «تاریخ برزخ بشری» نامید. تاریخی که انسان در دوگانه ها و صدگانه های تصمیم، رها شده است، اینجاست که تَشتُت و کثرت ها خوره ی جان می شود و بشر در سرگردانیِ حول ناکی قرار می گیرد. از آنجا که امروزه آدمی هویت اصیل خود را گم کرده و بدون خودآگاهی به مشتی ناصیلِ پوشالی چنگ زده، پس بدیهی ست که در برزخ تصمیم ها قرار بگیرد چرا که هر بار به زعم خود تصمیم قاطعی گرفته ولی باز از جهتی در لبه ی پرتگاه بوده، او مدام لغزیدن های خود را تجربه کرده و آخر نتوانسته به تصمیم تمام شده ای برسد. واقعا چنین مسیری «پولادین مردی» و «عارفْ انساني» مي خواهد تا در اين برزخگاه با تمام سستی هایش به محکمی قدم بردارد و در عین حال بتواند جمع اضداد کند. مزاج دهر تبه شد درين بلا حافظ كجاست فكر حكيمي و راي برهمني واقعا چطور می شود بین «دین»، «سیاستم ، «عدالت» ، «تفکر» و... را که هر کدام در زیر خرواری از معانی دفن شده اند جمع کرد؟ و اصلا آیا ذاتا جمع شدنی هست؟ راه ما کدام راه است و ما واقعا باید در کدام منزل مسکن گزینیم؟ نزاع توسعه یافتگی و نیافتگی چه نسبتی با زمین ما که در آن انقلابمان صورت گرفته دارد؟ انقلاب ۵۷ که به زعم کثیر متفکران و عالمان، آن پدیده ی تاریخ قرن اخیر است، در تاریخ امروز چه جایگاه و حضوری دارد؟ این پرسش ها و امثال این ها برایم بارها به جواب هایی رسیده اما نتیجه اش جز عمیق، دقیق و پیچیده تر شدن همین پرسشها نبوده _ اما به عنوان جمله ی معترضه این نکته را باید گفت که شاید بشود حیرت از این پرسش ها را تحمل کرد ولی وحشتناکیِ غیر قابل تحملِ ماجرا آنجاست که عده ای و یا بهتر است بگویم اکثرا گمان کنند این دست، مسائل چیزی نیست که قابل تامل باشد. و به راحتی می شود از کنارش عبور کرد. واقعا نام این را «انحطاط» نباید گذاشت؟ نمی خواستم اینقدر سخنِ مقدمه ام به درازا کشیده شود اما این قلم بود که مرا با خود برد، بگذریم. چند سطر بالاتر گفتم حال کسی را دارم که سقف خانه اش بر سرش هوار شده و مضطرانه نفسَش زیر آوار هزاران فکر و دغدغه بند آمده آری در دو گانه ای از باید و نباید قرار دارم که از هر طرفش آغشته به حُسنی است اما امکان آلوده شدن به آفتی را هم داراست. از یک طرف با دغدغه های انقلابیم که از درون می جوشد به یقین رسیدم که در این دوران برای آرمانهای پیش رویمان، «باید کاری کنیم» در جایی از شهید عزیز سید مرتضی آوینی جمله ای خواندم که با جانم یگانه و با وضعم سازگار بود. او می گفت: «تحول تاریخی بشر جز از طریق انقلاب ممکن نیست، آنان که این نظریه را نمی پذیرند، به وضع موجود دل بسته اند. در درون انسان، میلی برای ماندن هست و میل دیگری هم برای رفتن؛ و این دومی قوی تر است.» این دغدغه و باید همچون آتشی جان مرا می سوزاند و به من اجازه ی نشستن و «در سکون مرداب وار» بودن نمی دهد و ندایی درونی بر سر جانم فریاد می زند که برخیز و حرکت کن، برخیز و کاری کن و این همان حسن کار ماجراست اما چه بگویم که وقتی در مسیر این«باید و کاری کن» قرار می گیرم به جای اینکه به آهنی برای آهنگری آتش جانم برسم با آب سردی مواجه می شوم که همه ی سوز و آتش و حرارت جانم را سرد و خاموش می کند و مرا از حرکت و کار منصرف می کند چرا که تا قصد راهی را می کنم می بینم جز دچار آفت عمل زدگی ها و ایدولوژی ها شدن مرا حاصلی نیست. اینجاست که آن شور و فعلیت انقلابی منفعل می شود. دکتر داوری در کتاب فلسفه در دادگاه ایدوئوژی می فرمایند: «اکنون در همه جا و به خصوص در جهان در حال توسعه، همه چیز با میزان و ملاک ایدویولوژی و سیاست سنجیده می شود یا درست بگویم فلسفه و هنر و حتی دین را در دادگاه ایدئولوژی محاکمه می کنند.» مدتی پیش که فضای جامعه مشغول ماجراهای سیاسی و انتخابات بود و جولانهای حزبی، داغ داغ بود وقتی با برخی دوستان گفت و گو می کردم سعی کردم صحبت و اشاره ای بیرون از فضاهای حزبی داشته باشم به طوری که از صحبتم برداشت های جناحی نداشته باشند اما بعد از گذشت مدتی طولانی از بحث جز سردرد برایم نتیجه ای حاصل نشد چرا که اینقدر سیاست زده گی بر فضای کلام ما استعلا داشت که نفسی برای نفس کشیدن در گفت و گوی معطوف به حقیقت پیدا نمی شد و نه زبان خود را زبان حقیقت گوی فراتر از ایدولوژی ها و حزب ها دیدم و نه گوش مخاطب را گوش شنیدار حقیقت دیدم. اما از طرف دیگر دغدغه های تفکریم هم مرا به این سمت و سو می کشاند که می بینم در مقابلم یک «نباید» نیز قرار دارد که می گوید ما در وضعیتی از انحطاط تاریخی قرار داریم که انسان امروز باید سعی کند کاری نکند، یکی از اساتید اهل تفکر، نقل قولی از جناب دکتر داوری آوردند که در جواب سوال کسی که از ایشان پرسیده بود درین دوران چه کار باید کنیم؟ با این مضمون پاسخ داده بودند که «فکر می کنم باید سعی کنیم کاری نکنیم». در دورانی از انحطاط قرار گرفته ایم که تفکری برای تذکر ما در صحنه وجود ندارد به نحوی که هر پرسش بنیادیی که می خواهد به صحنه بیاید در میانه ی راه زیر بار هزاران سوء تفاهم خفه مي شود و هزاران حجاب به حجاب جان او افزوده مي شود. اينجاست كه آن «نباید» برای انسان خود نمایی می کند و من با خود می گویم همان بهتر که سکوت پیشه کنم و در «انتظار» مددی بنشینم که البته این انتظار خبر از یأسی می دهد که این خود نویدی است چرا که وقتی انسان به ضعف خود، خود آگاه شود و از خود مایوس شود قسمتی از راه را نیز طی کرده به قول شهید آوینی «یاس انگار اگر به علت یاس خویش وقوف یابد، در واقع از آن عبور کرده». اما چه کنم که این هم خود دارای آفتیست، آفتش چیزی نیس جز انزوا، گوشه نشینی و عُزلت که در عين بي تاريخي است و این خود نشان از نحوه ای «غفلت»، «وحشت» و «اکنون زدگی» است سید مرتضی آوینی در «آخرین دوران رنج» این گونه می گوید «ناظران بعد از نیچه را دیگر گرداب بلا. بلعیده است و نمی توانند جز به (اکنون) چشم بگشایند؛ گذشته را نیز با همین چشم می بینند و آینده را نیز در استمرار همین اکنون می یابند؛ چونان که گرفتار حریق گشته است که از غیر اکنون و این وحشتی که بر جانش مستولی است تصوری ندارد. ... درحال اسیر است؛ نه از دیروز تصوری دارد نه از فردا.» خلاصه حضرت استاد من درین کشاکش برزخ گونه ی قرار و بی قراری و باید و نباید در رفت و آمدم و پای ایستادن نیز ندارم و در پایان این سیاه گویی و زیاده گویی هایم می گویم اگر علی علیه السلام به قول و سخن دکتر شریعتی که می گوید «علی تجسم عدالت مظلوم در تاریخ بشراست، علی نه تنها قرآن ناطق است بلکه آزادی ناطق است عدالت ناطق است انسانیت متعالی ناطق است و همه ی رنج ها...[که انسانیت دیده]...در چهره ی علی در حلقوم علی می نالد و رنج علی این است ...» پس «ای علی ای شیرمرد خدا و مردم، رب النوع عشق و شمشیر «ما شایستگی شناخت تو را از دست داده ایم» شناخت تو را از مغز های ما برده اند» اما ما منتظریم به این امید که "عشق تو را علی رقم روزگار، در عمق وجدان خویش، در صف پرده های دل خویش، همچنان مشتعل نگاه داشته ایم» آیا این پرسش جای تامل ندارد که اگر ما شایستگی شناخت حقیقت را در این تاریخ از دست داده ایم به این دلیل است که مرگ آگاهی را از دست داده یم؟ آیا غیر از این است که وحشت نیست انگاریِ اومانیستیِ امروز، ما را فرا گرفته است و غافل از اصل خویش که همان بقاء و جاودانگیِ خلیفه اللهی است شده ایم در پایان شهید آوینی در وصف مرگ از زبان امیرالمومنین چنین می گوید «نفس های انسان گام هایی است که به سوی مرگ بر می دارد. حضرت علی علیه السلام سخنان ازین دست که همه مالامال از مرگ آگاهی باشد بسیار دارد.... مرگ آگاهی یعنی این که انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد. مردمان این روزگار سخت از مرگ می ترسند و بنا بر این شنیدن این سخنان برایشان دشوار است اما حقیقت این است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقائش با فنائش... مرگ پایان زندگی نیست آغاز حیات دیگری است ... حقيقت اين عالم فناست و انسان را نه برای فنا که برای بقا آفریده اند «...خُلِقْتُ للْبَقاء لا للْفناء...»". نیمه ی رمضان/۹۵
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه دهید از آخر شروع کنیم و معنایِ مرگ‌آگاهی که مقام فتحِ همه‌ی امکاناتی است که بشر برای زندگی می‌یابد. و آن وقتی است که خود را نه‌تنها از گذشته و آینده، حتی از «خود» آزاد کنیم و با وجودی روبه‌رو شویم که عین لاوجودی و به تعبیر صدرالحکماء، عین ربط است و لاغیر. وجودِ معلّقی است که هیچ‌چیز نیست تا بخواهد «چیزی» شود، تنها «چیزی‌شدنش» با نظر به هیچ‌بودنش برایش ظهور می‌کند. هیچ‌بودنی که تنها به سویِ حق‌بودن، او را معنا می‌دهد و این حقیقتاً فتح بزرگ تاریخی است که با حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» شروع شد، آن‌گاه که در آخرین کلماتش یعنی آن کلمات معنابخشی به همه‌ی عالم و آدم، ندا سر داد: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلام ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه‏هاى دار مى‏روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب اللَّه در جهان به اسارت گرفته مى‏شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه اسلامى خود عمل كنيم». و این ترسیمِ یک زندگی کامل در این تاریخ است که هم با انقلابی‌بودن و هم با بی‌عملی همساز می‌باشد. در چنین فضایی انسان با تمام وجود، یک عزم می‌شود و آن؛ مقابله با هرچیزی که حقیقت انسان را به حجاب برده است؛ و در عین انقلابی‌بودن، گرفتار سطحی‌نگری‌های روزمرّه نمی‌گردد که موجب خاموش‌کردنِ عزم انسان گردد. معلوم است که درکِ حضوری تاریخ کار آسانی نیست که زبانِ امروزین توان گزارش‌کردنِ آن را داشته باشد، ولی شاید تذکری را به زبان آورده باشم که موجب گشودگی افقی گردد و به جای «فهمیدن» و در حافظه‌سپردن، «تفکری» را به میان آورد که با هیچ فهمیدنی قرار نگیرد و همچنان «تفکر» باقی بماند. در این صورت مسلّم دیگر تقابلی بین انجام‌دادن و انجام‌ندادن برای ما نمی‌ماند که در فشار آن قرار گیریم و به گفته‌ی شما سؤالات‌مان چون آواری بر سرمان خراب شود. موفق باشید   

16649
متن پرسش
سلام استاد حکیم: در سوالی فرموده بودید نظر من در مورد خلفا اینگونه نیست؛ می خواستم بدونم نظر شما در مورد خلفای اهل بدعت چیست؟ با اینکه ما این همه روایت در لعن آنها داریم؟ در حال حاظر بنده با اهل سنت هم در ارتباطم برای همین خواستم نظر درست در مورد خلفا را بدونم!؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در یکی از خاطرات‌شان می‌فرمایند: امام تصور می‌کردند که برادران اهل سنت، احترام خاصی برای معاویه قائل نیستند و از این جهت صراحتاً او را نقد می‌کردند – نه لعن – ولی بعد که به ایشان عرض شد اهل سنت، معاویه را نیز محترم می‌شمارند از آن به بعد حضرت امام از انتقاد به معاویه نیز خودداری نمودند تا این اندازه احترام به برادران اهل سنت را برای خود فرض می‌دانستند. عرایض نسبتاً مفصلی در بحثی که نسبت به آیه‌ی 4 سوره‌ی احزاب در تبیین آن سوره شد؛ خدمت عزیزان شده است. موفق باشید

16614
متن پرسش
سلام استاد: لطفا نظرتان را درباره متن زیر بفرمایید. شرایط تاریخی و هرمنوتیکی نوشتن کتاب آداب الصلاه توسط حضرت امام (رحمه الله علیه) همان طور که گفته شد کتاب آداب الصلاه در سال 1321 هجری شمسی به قلم حضرت امام به نگارش درآمده است. در آن دوران شرایط تاریخی خاصی حاکم بوده است که به گوشه ای از آن اشاره می کنیم. این شرایط تاریخی باعث شده است که حضرت امام در آن فضا نوشته های خود از جمله کتاب آداب الصلاه را مطرح کنند و به مبارزه و تقابل با ظلمات دوران خود بپردازند. از جمله فرهنگ های غلطی که در آن دوران می توان مشاهد کرد قشری گرایی و ظاهر گرایی در دین است. همان طور که مستحضرید در دوران صفویه این روحیه به شدت قوت پیدا می کند و آخوند های قشری و ظاهرگرایی که در دربار وقت هم نفوذ داشته اند فعالیت شان را زیاد و زیاد تر می کنند تا جایی که موفق می شوند که ملاصدرا این حکیم الهی دوران را به جرم تاویل و باطن گرایی تبعید کنند و حجاب راهی که صدرا برای تمدن سازی طراحی کرده بود شوند. این روحیه ی تحجر و ظاهرگرایی با تغییرشکل و به انحاء گوناگون دیگر در دوران قاجار و پهلوی ظهور می کند در بین دینداران آن زمان تا به زمانی که حضرت امام در آن زیست می کرده اند می رسد و دامان گیر ایشان نیز می شود. همان چیزی که ایشان نمونه اش را در منشور روحانیت ذکر می کنند که روزی آقا مصطفی (فرزند ایشان) در مدرسه فیضیه از لیوانی که بر روی آب سردکن مدرسه قرار داشته آب می خورد و برخی از همین طلاب ظاهرگرا و سطحی نگر می آیند و لیوان ایشان را آب می کشند، و می گویند که چون پدر او فلسفه درس می دهد کافر و نجس است و خود او هم همین طور است و در لیوان نجس نباید آب خورد تا آب کشیده نشود. این نمونه هایی از روحیه ای است که در آن دوران وجود داشته و موجب سطحی و فردی شدن دین می شده است. در حالی که دین اسلام دینی عمیق و دارای باطن و کاملا فعال و اجتماعی است که این روحیه موجب به حجاب رفتن آن می شد. و حضرت امام با نوشتن کتاب آداب الصلاۀ با سیر از آداب ظاهری نماز به باطن و حقیقت نماز، نشان دادند در نماز که از مهمترین مناسک دینی ما است باید باطن و حقیقت نماز برای انسان به صحنه آید تا با رعایت آداب ظاهریه بتوان به مقام قرب حق و معراج روحانی نائل شد. و هر کس به اندازه ظرفیت خود باید بکوشد تا با رعایت دستورات شرعیه به باطن و حقیقت دین راه یابد، که در این راه همان طور که حضرت امام در جای جای کتاب اشاره می کنند از طرفی فلسفه و عرفان اسلامی بسیار راهگشا و یاور خوبی است و از طرف دیگر ممارست و تمرین و تمرکز در دستورات شرعی. یکی دیگر از ظلماتی که در آن دوران وجود داشته است نگاه مفهومی و ذهنی به همه چیز از جمله حقایق داشتن است. دوره ی قاجار دوره ی تجدد مآبی کشور ما است، یعنی در آن دوره، فرهنگ مدرنیته و غرب ورود جدی در کشور ما پیدا کرد و در ادامه در دوران پهلوی توانست ریشه های خود را محکم کند. یکی از مبانی اصلیِ فرهنگ غرب همین نگاه مفهومی داشتن به حقایق است. در این نگاه هر چیزی که در حیطه حس ما قرار بگیرد واقعیت خارجی دارد ولی آن دسته از حقایق که در ساحت حس ما قرار ندارند و مستوراند، فقط در ساحت ذهن ما قابل ادراک اند، نه اینکه واقعیت خارجی قابل انس و ارتباط داشته باشند. این نگاه که نگاه سوبژکتیو به عالم و آدم است موجب می شود که حقایق در حجاب روند و دیگر نتوان به عنوان حقایقی قابل دسترس با آنها انس ارتباط پیدا کرد. حال این نوع تفکر حجابی است که در آن زمان به صورت ناخودآگاه بر فکر و روح مردم سایه افکنده است و حقایق ذهنی شده اند. و این امام بزرگوار است که این حجاب زمانه را درک می کند و در نقطه ی مقابل به تبیین خدای قابل انس و ارتباط می پردازد، و در کتاب آداب الصلاۀ دائما اشاره به این دارند که مومن در نماز باید به معراج قرب خدای حیِ قیومِ سمیعِ بصیر برسد و از طریق این معراج روحانی انس و ارتباط مستمر با خدای حقیقۀ الحقایق برقرار کند، نه اینکه فقط در حد اثبات خدا با هزار برهان ذهنی متوقف شود. اصلا حضور قلب در نماز یعنی بتوانی خود را در محضر خداوند حس کنی، خدایی که کل عالم محضر اوست. این همان تاریخی جدیدی است که حضرت امام با نهضتی که با نوشتن کتاب های خود از جمله آداب الصلاۀ آغاز کردند، پدید آوردند. و دین عقلانی و معنوی و اجتماعی را احیا و به صحنه ی جامعه برگرداندند، در حالی که خیلی ها متوجه نبودند که که چه اتفاقی دارد می افتد. همان طور که در سال 1342 هجری شمسی حضرت امام نهضتی را شروع کردند که دین باید به همه مناسبت های فردی و اجتماعی برگردد و نه تنها در عرصه ی فردی حیات خود را ادامه دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخن درستی است و سایر آثار حضرت امام نیز به همین موضوع نظر دارد. موفق باشید

16567
متن پرسش
با سلام: ضمن عرض خسته نباشید با توجه به اینکه حکومت ما اسلام، دین ما دین حقه اسلام و مذهب شیعه می باشد و همچنین از رهبران بسیار بزرگ و عارف برخورداریم چرا در مقایسه با بعضی از کشورها مشکلات خیلی بیشتری داریم، از جمله مشکلات اقتصادی، تعداد زیاد پرودنده های قضایی، مشکلات فرهنگی، فساد اقتصادی و قاچاق، بیکاری و هزاران مشکل دیگر ولی خیلی از کشورها از جمله ژاپن، سوئیس و دیگرها کشور خیلی از مردم هم خوب کار می کنند. شنیدم در ژاپن قاضی ها بیکار شده اند، قوانین به خوبی رعایت می شود، هر کسی به وظیفه خود عمل می کند و اعمال مجرمانه خیلی کمتر می باشد. با این حال با اینکه می دونم این ما هستیم که به خیلی از وظایف خود عمل نمی کنیم و آخر کار ما و کشور ما به کجا خواهد انجامید. دوما با توجه به این نظر که تمدن غرب رو به اضمحلال می رود چطور می توان این را با توجه به وضعیت کشور ما و کشورهای غربی توجیه کرد در حالی که خیلی از مردم و افراد تحصیل کرده و روشن فکر با آب تاب از کشورهای غربی تعریف می کنند جواب ما در پاسخ به ایرادتی که از حکومت اسلامی می گیرند چیست و پایان کار ما چه خواهد بود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ملت ما از جهات گوناگون گرفتار تنگناهای تاریخی هستند. از یک‌طرف تبلیغات دشمن و از طرف دیگر، ایجاد فشار اقتصادی و تقلیل ارزش پول، و از طرف دیگر فضایی که نفوذی‌ها جهت از بین‌بردن قبح کارها به عهده دارند. و از همه‌ی این‌ها گذشته در آيه 16 سوره اعراف هست‏ «قالَ فَبِما اغْوَيْتَنِي لَاقْعُدَنَ‏ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» شيطان گفت: به سبب اين‏كه گمراهم كردى، حتماً با تمام وجود برسر راه راست تو كه رهروان آن را به درگاهت مى رساند، مى نشينم و هر كه را در اين راه ببينم وسوسه مى كنم. لذا در صراط مستقيم تلاش شيطان براى انحراف رهروان آن راه بسيار زياد است. پس ملاحظه مى كنيد كه اولًا: يك دشمن كاردانِ قسم‏ خورده اراده كرده است كه اگر ما خواستيم در راه خدا قدم بگذاريم، مانع شود. ثانياً: ملاحظه بفرماييد كه مى گويد: «لَهُمْ» يعنى همه آن‏هايى كه در راه تو قدم مى گذارند را در چنين بلايى مى اندازم. پس منظور فرزندان آدم است و نه صرفاً آدم و حوّا. ثالثاً: باز تأكيد مى كنم كه مى گويد: هر كه را در راه تو قدم گذارد «صراطَكَ» كه صراط تو مستقيم است و بى درد سر، و حتماً به تو مى رسند. يعنى راه واقعى خدا حتماً دشمن دارد. و ما به عنوان جمهوری اسلامی و به عنوان شیعه در تیررسِ نقشه‌های شیطان هستیم. موفق باشید

16574
متن پرسش
سلام علیکم: در انتهای سخنرانی‌ نکته پنجم از «ده نکته» فرموده بودید (موقع رحلت امام خمینی (ره) یک روح برزخی به شما گفت حضرت عزرائیل که آمد جان امام را بگیرد امام گفتند من که اینجام) و در واقع هیچ سختی جان کندنی نداشتند با این حال چگونه امیرالمومنین که قابل قیاس با امام هم نیستند در لحظات آخر عمر شریفشان می فرمایند (ای ملائکه با من با مدارا رفتار کنید) و همچنین جریان‌جان دادن حضرت موسی (ع) که با اینکه در بین انیبای قبل از خود اسهل الموت بودند جان دادنشان را به زنده زنده پوست کندن گوسفند تشبیه کردند آیا به این روایات و صحتشان اشکال وارد است یا این دو با هم قابل جمع است؟ ممنون میشوم اگر توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در آن مناجات، برای خود و برای آموزش ما زمینه‌ی بهترین قبض را از طریق عزرائیل در راستای قبض روح از نفس ناطقه‌شان فراهم می‌کنند، وگرنه حضرت عزرائیل با نظر به مقام نوریِ حضرت جهت قبض، از حضرت اذن می‌گیرند. ظاهراً آن روایت مربوط به یکی از یاران رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید باشد و یا پیام بسیار عمیق توحیدی دارد که قبضِ از مقام توحیدِ فعلی به مقام توحیدِ ذاتی است. با این‌همه جایگاه عرفانی حضرت امام را نباید کم گرفت. موفق باشید

16558
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید. ببخشید استاد،1. برای گوش دادن به کتاب مصباح الهدایه در سایتتون، قبل از آن چه کتاب هایی باید سپری شود؟ 2. شرح کتاب مصباح الهدایه در سایتتون، حدودا تا زمان اتمام کتاب، چند جلسه طول میکشه؟ مممون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم است مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقن» و شرح حمد حضرت امام، همه را با صوت دنبال بفرمایید 2- احتمالاً جلسات زیادی در پیش نباشد. موفق باشید

16538
متن پرسش
سلام علیکم: طاعات قبول، از محضرتان دو سوال داشتم: اگر بخواهم سالیان دراز سیر و سلوک را با میانبر طی کنم، به نظر حضرتعالی چه کار باید انجام دهم؟ و دیگر اینکه چرا با وجود این همه سالک، کار انقلاب با موانع مواجه است و حضرت ظهور نمی نمایند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این تاریخ، میانبر در سلوک، رعایت حرام و حلال الهی است در عین حفظ روحیه‌ی استکبارستیزی. ما نمی‌دانیم مصلحت ما چیست که حضرت هنوز اراده‌ی ظهور ندارند! ولی می‌بینیم که به حقّ در حرکات و الفاظ و سکنات نایبش یعنی حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» به‌خوبی حضور دارند. موفق باشید

16533
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: امروز داشتم روایتهای باب طینت را در «اصول کافی» مطالعه می کردم. در روایتی می فرمایند که مومنین و اصحاب یمین از خاک بهشت خلق شده اند و اصحاب شمال از خاک دوزخ، و در روایتی آفرینش آنها از خاک و آب گوارا و خاک و آب تلخ و شور و در روایتی از خاکهای آسمان و خاکهای زمین و در جایی دیگر به گل پاک و گل متعفن و بدبو تعبیر شده است. این اختلاف تعابیر در روایات از کجا ناشی می شود؟ آیا همه ی این روایات صحیح السند است؟ یا هر روایت مخاطب خاصی داشته که تعابیر متفاوت بوده است؟ آیا کتابی هست که در خصوص روایات باب طینت بحث کرده باشد؟ چون حقیقتا روایات دشواری است. آیا تعابیر موجود در این روایات که هر کسی از ابتدا شقی و سعید است همان چیزی است که در بحث اعیان ثابته مطرح می شود؟ چون ظاهرا اگر غیر از این باشد جبر می شود. از طرفی در اعیان ثابته گفته می شود که در آنجا اعیان در علم خدا موجودند ولی ظاهرا روایات طینت از خلق آنها در عالم عین حکایت دارد. از طرفی در بحث اعیان ثابته فرمودید که خداوند وجود دهنده به آن عین ثابته ای است که در علم خدا حاضر است و امکان آن ذاتی خودش است و اینطور نیست که خدا آن امکان را به او داده باشد اما ظاهر روایات چنین چیزی را نمی شود برداشت کرد چون خود خدا مومنین و کافرین را از گل های متفاوت بهشتی و جهنمی خلق می کند که این هم جبر پیش می آورد و با عدل خدا ناسازگار است! لطفا اگر امکان هست تبیین بفرمایید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- روایات طینت، تأویل‌بردار است و این تعابیر بیشتر حالت نمادین دارد. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌علیه» در ابتدای کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» نکاتی دارند که بنده نیز شرح مختصری در آن مورد داشته‌ام 2- آری! بحث «اشقی شقیٌ فی بطن امه» با نظر به عین ثابته‌ی افراد و انتخابی که داشته‌اند، شقاوت آن‌ها از آن‌جا شروع شده است. و وقتی حضرت می‌فرمایند کافرین را از آب تلخ و شور خلق کرده‌اند؛ به این معنا اشاره دارند که حضرت حق، مطابق امکان ذاتیِ آن‌ها وجودِ آن‌ها را به آن‌ها داده است. موفق باشید

16504
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: یک خواهشی داشتم و اون اینکه می شود در یک جلسه ای یا جزوه ای معنای جهاد کبیر در عصر حاضر را برای ما روشن کنید. با تشکر استاد این روز ها ماها را خیلی دعا کنید. استاد نزدیک 7 سال هست توفیق حتی 5 دقیقه تفکر در عالم حضور از من گرفته شده برام دعا کنید که این توفیق بزرگ دوباره بهم برگردانده بشود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن به پیامبر خود می‌فرماید «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً» ـ‌ سوره فرقان آیه 52 ـ یعنی ای پیامبر از کافران و فرهنگی که آنان در جامعه حاکم کرده‌اند پیروی مکن و از طریق همین عدم تبیعیت از کفار جهار کبیری را به صحنه آور. حال از این به بعد این تکلیف ما است که سعی کنیم با تأکید بیشتر نسبت به انقلاب اسلامی و اهداف بزرگ آن این مجاهده را وارد زندگی خود نماییم شاید بتوان گفت کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» به یک معنی همان ورود به جهاد کبیری است که با عدم تبعیّت از فرهنگ استکبار وارد زندگی ما می‌گردد. موفق باشید

16485
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: می خواستم بدانم سیر معنوی شهید با سایر انسان ها چه تفاوتی دارد؟ یعنی اگر انسان در دنیا مراحل سیر و سلوک را بگذراند و موانع را بر طرف کند با یک شهید نحوه سیر او چه تفاوتی دارد؟ من دارم روی سیر معنوی انسان کار می کنم و بحث شهادت برایم مسئله شده. لطفا در هر دو زمینه کتاب مناسب و مفید معرفی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر به سوی خدا با نفی انّیت و أنانیّت شروع می‌شود تا آن‌جا که انسان به حق باقی و از خود فانی شود. این چیزی است که شهدا به خوبی در فرصتی که پیش آمد نشان دادند و امروز نیز یاران انقلاب با پذیرش همه‌ی سختی‌هایی که انقلاب در پی آورده‌است، در صحنه‌اند. جزوه‌ی «روحیه‌ی تمدن سازی و عرفان اسلامی» که در قسمت «نوشتاری» سایت هست، نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید

16479
متن پرسش
سلام: حضرت استاد این متنی است که در کانال تلگرام آقای داوری خواندم واقعا با این حیف میل بیت المال چه باید کرد؟ نمی دونم چرا دست به هرجا گذاشته میشه خرابی می بینیم؟ چگونه ما باید موضع بگیریم که به انقلاب خدشه ای وارد نشود و در مقابل این خرابکاری ها هم سکوت نکرده باشیم؟ مگر مدیران ما وضع اقتصادی مردم را نمی بینند که این طور به بیت المال دست درازی می کنند؟ چه می شود که یک مدیر ذره ای شرف و انسانیت هم دیگر ندارد؟ حضرت استاد واقعا قلبم درد گرفته از این همه بی تفاوتی از مظلومیت این انقلاب که دست چه گرگ هایی افتاده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متنی که در تلگرام خوانده‌اید نمی‌دانم چه بوده‌است ولی متوجه باشید که مشکل ریخت و پاش و اسراف مربوط به روح حاکم ادارات ما است و ربطی به دولت خاص ندارد؛ باید تربیت جدیدی شکل بگیرد. موفق باشید

16471
متن پرسش
همانطور که مستحضر هستید سه دیدگاه در رابطه با مدرنیته وجود دارد. دیدگاه اول مربوط به پذیرش بی چون و چرای تمام مدرنیته هست. دیدگاه دوم مربوط به پذیرش تکنولوژی و علم تکنیکی غرب و نفی فرهنگ و ایدئولوژی غرب هست. دیدگاه سوم مربوط به نفی کل مدرنیته هست. آن طور که بنده فهمیدم جنابعالی دیدگاه سوم را قبول دارید و آن را صحیح می دانید. می خواستم بدانم دیدگاه امام خمینی (ره) در رابطه با مدرنیته کدام است؟ بنده حدس می زنم با توجه به یکی از سخنان امام که می فرمایند: اگر شما دیدید که غربی ها در صنعت پیشرفتی دارند خیال نکنید که در فرهنگ هم پیشرفت دارند. دیدگاه امام دیدگاه دوم هست. این دیدگاه امام چگونه قابل تبیین هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرهنگ مدرنیته مبتنی بر اومانیسم یا انسان محوری است و در این رابطه نه تنها حضرت امام که هیچ متدیّنی با آن موافق نیست بحث تکنولوژی هم که امروز ما چاره‌ای جز استفاده کردن از آن نداریم، می‌ماند که ما باید سعی کنیم تکنولوژی مناسب روح و فرهنگ خود را به مرور جایگزین کنیم. موفق باشید

16466
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1. آیا در عصر حاضر نیز شعرای عرفانی و روحانی چون (مولوی، حافظ، عطار، جامی و.....) هستند؟ شاعرانی که به مقام فنای ذاتی رسیده باشند و گزارش رویت بدهند؟ 2. آیا این زمانه، زمانه شعرای عرفانی و روحانی هست یا زمانه عوض شده و شاعران با رویکرد و نظر دیگر در صحنه هستند؟ (شعرای این تاریخ در عسرت هستند یا نه؟)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به یک معنا عموماً شاعران در عسرت‌اند زیرا بیشتر زمانه‌ها ظرفیت درک اشارات آن‌ها را ندارند. لذا شاعر به زبان شعر که دارای جامعیت لازم است سخن می‌گوید و تنها شاعرانی می‌توانند چنین کار مهمی را انجام دهند که با خلوص لازم، نیوشایِ اشارات روح زمانه‌ی خود شده باشند که مرحوم سبزواری با خلوصی که در عهد خود نسبت به انقلاب اسلامی ایجاد کرد، فضای عطرآگین اشارات روحِ تاریخ انقلاب اسلامی را به مشام مستمعین خود رساند. موفق باشید

16465
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد فرزانه و عزیزمان: جناب استاد همه مي دانيم كه ريشه مشكلات فرهنگی و اقتصادی این مملکت بر می گردد به دولت سازندگی و اقتصاد لیبرالی آن و براستی باید عدول از ارزشهای انقلاب بی توجهی به فرهنگ و فقر و فساد و تبعیض موجود و شکاف عمیق طبقاتی و قربانی شدن عدالت و له شدن محرومین زیر چرخ توسعه را در آن دوران و سیاستهای دولت سازندگی و حزب کارگزاران جستجو کرد. به عنوان مثال مگر نه این است که آنچه امروز تحت عنوان فیش های چند ده ملیونی افشا می شود ریشه در، سیاست رسیدگی به مدیران آن دوران دارد که حتی «ماهنامه صبح» آن روز فیشهایی را در همان زمان چاپ کرد. خود جنابعالی و بسیاری از صاحب نظران همواره به آن انحراف عمیق اشاره کرده اید تا جایی که استاد فرامرز رفيع پور در کتاب توسعه و تضاد به خوبی مسئله را تبیین نموده اند و حقیقتا تغییر آنچه در آن دوران نهادینه شد کار بسیار دشورای بود چنانچه دیدم وقتی احمدی نژاد خواست با آن مبارزه کند چگونه به زمین خورد و خود گرفتار شد گرچه اشتباهات و بی تدبیری های هر دولت در جای خود قابل بررسی است. حال با این مقدمه چرا رهبر معظم انقلاب مشكلات را متوجه سياستهاي دولت فعلي و دولت سابق و دولت اسبق مي داند و حداقل نفرمودند دولتهای اسبق تا اشاره به ریشه انحراف هم شده باشد انحرافی که در دولت هاشمی نهادینه شد، به قول دکتر حسن عباسی یکی از جرایم هاشمی نهادینه کردن اقتصاد لیبراستی است آن وقت چطور رهبر انقلاب به لایه های روین اشاره می کند و از ریشه و باطن ایجاد کننده و زمینه ساز مشکلات سخن نمی گوید؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید حضرت آقا بخواهند متذکر همین مشکل بشوند که از دولت سازندگی شروع شد و متأسفانه دولت‌های بعدی نیز، همان مسیر را ادامه دادند و حتی دولت آقای احمدی‌نژاد با مشغول‌شدن به حاشیه‌ها، مسیر جدیدی را باز نکردند هرچند که به گفته‌ی خود حضرت آقا؛ دولت ایشان شعارهای اصیل انقلاب را در ابتدای امر، بازخوانی نمود. موفق باشید

16461
متن پرسش
با سلام و تحیت: ببخشید 1. آیا به نظر شما اقای بهجت (ره)، به تجلیات ذاتی رسیده بودند؟ 2. نظر شما درباره ملاصدرا چیست؟ یعنی آیا ایشان به این درجه رسیده اند یا خیر؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دوی این بزرگواران به کمالات لازم رسیده‌اند، ولی «و ما ادریک ما الملاصدرا»؟ ملاصدرا چیز فوق‌العاده‌ای است. به تعبیر حضرت امام، او صدر الحكماء المتألهين و شيخ العرفاء الكاملين است. موفق باشید

16457
متن پرسش
حضور با سعادت استاد طاهرزاده سلام علیکم: مطابق نظرات اساتید، تمدن نوین اسلامی بدون عمومی شدن عقلانیت اسلامی بوجود نمی آید؛ لذا اولین قدم در راه دستیابی به چنین هدفی ایجاد زمینه مناسب برای ترغیب و سوق دادن افکار عمومی جامعه به سمت شناخت و معرفت عمیق دینی در پرتو عقلانیت است. در این میان مساجد به عنوان یکی از مهمترین نهادهای دینی و فرهنگی سهم اساسی را برعهده دارند؛ چرا که با توجه به پیشینه ی تاریخی خود در مورد ارائه کارکردهای گوناگون نشان داده اند توانایی رقابت با سازمان ها و نهادهای مدنی مدرن، را دارا می باشند. از مطالب حضرتعالی در باب تمدن نوین اسلامی بهره های وافری برده ایم اما در باب نظام سازی مطالب زیادی در دسترس نیست. لذا از حضرتعالی خواهشمند است ما را در خصوص نقش مساجد در نظام سازی فرهنگی دینی راهنمایی بفرمایید. باسپاس از محبتتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام‌سازی به یک معنا به حمداللّه با انقلاب اسلامی شروع شده. از آن به بعد با به صحنه‌آوردنِ عقلانیت قرآنی باید انسان‌ها تربیت شوند تا بتوانند در مقابل تمدن غربی مطابق اهدافِ متعالی اسلام و انقلاب زندگی‌های خود را شکل دهند. در متن چنین رویکردی، آرام‌آرام تمدن اسلامی که تصحیح نسبت انسان با خود و با خدا و با طبیعت است، شکل می‌گیرد. کارهای اصلی زمین‌مانده‌ی ما از این قرار است که عرض شد. موفق باشید

16428
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله و عرض خسته نباشید خدمت برادر بزرگوارم جناب آقای طاهرزاده عزیز: بنده یکی از مدرسین حوزه و شاگردان بالواسطه ی حضرت استاد حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی. با آثار مفید و ارزنده شما هم از دیرباز سر و کار داریم، بخصوص ترجمه ج ۸ و ۹ اسفار صدرالمتالهین رحمت الله که با کمک این کتاب شما دو بار تدریس هم کردیم. غرض از گرفتن وقت این برادر بزرگوار این است که چند وقت پیش یکی از حوزویان که پیگیر کارها و آثار شماست، به ما خبر داد که: آقای طاهرزاده گفتن: بدون استاد هم می شود سیرو سلوک داشت، اول که این حرف را شنیدم جا نخوردم، چراکه همانطور که می دانید: تقریبا نیمی از عرفا اینگونه روشی اختیار می کنند که شخص وارد سیر و سلوک بشود و آنجایی که استاد لازم خواهد شد خودش به نور الله خواهد فهمید و بدنبال استاد می رود، یعنی خود راه گویای بقیه ی راه می شود. چندی گذشت و از چند تن دیگر از طلاب فاضل حوزه شنیدم که آقای طاهرزاده علاوه بر اینکه گفتند می شود بی استاد سالک الی الله بود، تاکید کرده اند (تا آخر) می شود سالک بود، بی استاد! اینجا بود که قدری تعجّب کردم و شگفت زده شدم که چرا آقای طاهرزاده ی فاضل و عالم و انصافا کار کرده این سخن را گفته اند! باز هم باورم نشد، گفتم متن ایشان را بیاورید، دوستان آوردند و دیدم ظاهرا در پاسخ به یکی از دوستان که پرسیده بود می شود تا آخر بی استاد بود؟ شما فرموده بودید: بله می شود. (البته ناگفته نماند که دوستان، استناد شما به امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) و شهدا را هم نشان دادند). بخاطر این قضایا بر این شدم تا اصل مطلب را از خود جنابتان بپرسم، چراکه تا از شما نپرسم اصل مطلب ظاهر نمی شود و مبتلا به تهمت و ... می شویم معاذالله. بنده با اندک تجربه ای که در سیر و سلوک عقلانی و هم روحانی داشته ام، به هیچ وجه نمی توانم بپذیرم که سالکی در مرحله ترک عادات بدون استاد بتواند کاری کند، و یا حداقلّ بتواند ادب خود را در قبض و بسط رعایت کند، آن هم بدون مشاوره بالینی مداوم با استاد. چگونه می تواند سالک بی استاد به فقر برسد؟ بقول خواجه عبدالله که فقر را سه مرحله می داند: الف) دست کشیدن از دنیا ب) ندیدن اعمال و حالات معنوی و چشم به فضل او دوختن ج) اضطرار حقیقی و حبس شدن در انقطاع از غیر خدا. حال فرض کنیم سالکی خود موفق به طی دو مرحله اول بشود، آیا می دانید در مرحله سوم چقدر راه دشوار می شود؟ آیا می دانید که اشتباهاتی اگر رخ بدهد چه می شود؟ تحصیل انس را چه می کند؟! حتما اینها را بهتر از من می دانید. من زیره به کرمان نیاورم. غرض اینکه : 1. آیا شما برای عوام و عوام طلاب این سخن را گفته اید؟ 2. و یا اینکه برای همه و بطور مطلق گفته اید؟ اگر دوم صحیح باشد باید با عرض پوزش بگویم کاملا اشتباه است، تا جایی که ما خاطرمان است شما خود را همیشه مدیون علامه طباطبایی و امام و آیت الله جوادی آملی می دانید. حال آنکه سخن هر سه این بزرگواران را رد می کنید! چند وقت پیش یکی از دوستان هم از استاد جوادی دوباره سوال کرده بودند، ایشان فرمودند: بروید پیش فلانی و فلانی تربیت بشوید، تا حال هیچگاه ایشون نفرمودن بی استاد هم می توان تا آخر راه رفت. آری! این اوایل راه نیازی به استاد نیست، ولی تا آخر جای بسی تامل دارد. نظر علامه حسن زاده آملی را هم بهتر از بنده می دانید، ایشان هم تاکید بسیار جدی بر امر ولایت در سلوک دارند، الان در حال حاضر یکی از موفقین در امر سلوک جناب آقای حجت الاسلام محمد باقر تحریری می باشند که ظاهرا استاد جوادی هم چند نفر را به ایشان ارجاع دادند، بنده شخصا از ایشان هم سوال کردم که قضیه اینجوریست، می شود؟ ایشان گفتند: تا آخر، خیر. تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) و آن سخن آیت الله بهجت (ره) هیچکدام دلیل و استدلال نیستند آقای طاهرزاده! امام (ره) با بیان آن تفسیر خواستند جوّ جامعه به این سمت حرکت کند و بقول خود ایشان: بگذارید این کفریات را همه بدانند، ولی اینکه این استدلال باشد برای این امری که شما فرمودید، خیر اینجور نیست و تفسیر عرفانی و تربیتی با خود تربیت عرفانی فرق دارد و دو مقوله جداست. و تمام نزدیکان و پسر حضرت آیت الله بهجت این موضوع را رد کردند که ایشان اعتقادی به استاد نداشته. ایشان اهلش را کم می دیدند. بسیار کم. و دستوری عام می دادند. مثل دستور استادشان مرحوم قاضی اعلی الله مقامه: هرکس نماز اول وقت بخواند و به مقامات نرسد مرا لعن کند، همه می دانیم که با خواندن فقط نماز اول وقت همچین اتفاقی نمی افتد و منظور ایشان چیز دیگر است. سر درد آوردم برادر گرامی. معذرت می خواهم. فقط اگر می شود به بنده توضیحی بفرمایید که از اصل قضیه مطلع شوم. چرا که بنده شما برادر عزیز را قلبا دوست می دارم، والسّلام علیکم و رحمه الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از این‌که با دلسوزیِ تمام و از سر تعهدِ دینی متذکر چنین مورد مهمی شده‌اید، کمال تشکر را دارم. عنایت داشته باشید بنده در چه فضایی آن سخن را عرض می‌کنم، در فضایی که سیره‌ی شخصیت‌هایی همچون حضرت امام خمینی و مرحوم قاضی و علامه‌ی طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیهم» و شاگردان بزرگوار آن‌ها، همه مدّ نظرند و وارد تاریخی شده‌ایم که معنای توحید در همه‌ی مراحل آن، ظهور کرده. در این فضا است که آیت اللّه بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌فرمایند: علم تو، استادِ توست. بنده سعی کرده‌ام این جمله را که به نظر می‌رسد از جهت سلوکی جمله‌ی بسیار کلیدی است؛ شرح دهم. آری! همان‌طور که می‌فرمایید «حقیقتاً تفسیر عرفانی و تربیتی با تربیت عرفانی فرق دارد». و در این رابطه در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» عرایض موسعی شده است که به نظر می‌رسد روحِ ارتباط وجودی که گوهر رابطه‌ی بین استاد و شاگرد در سلوک است، در آن مدّ نظر قرار گرفته است.

تاریخی شروع شده که اگر افرادی اراده کنند تا در سلوکِ إلی اللّه قرار گیرند راه، در مقابل آن‌ها گشوده است. آیا هیچ زمانی مثل این زمان با شرح فصوص الحکم محی‌الدین و از آن مهم‌تر، شرح «منازل‌السائرین» خواجه عبداللّه انصاری تا این حدّ در معرض نگاه چنین افرادی قرار داشته‌ است؟ و از آن طرف آیا اساتید عزیزِ انگشت‌شماری که بتوانند در جمعِ عرفانِ نظری و عملی راهنما باشند، توانِ جواب‌گویی به این‌همه طالبانِ سلوک را دارند؟ یا این‌که باید به این فکر افتاد که تقدیرِ دیگری به میان آمده است، تقدیری که آیت اللّه انصاری همدانی‌ها ذیل آن پروریده شده‌اند.

با این‌همه اگر انسانِ طالب حقیقت، استادِ ره‌رفته‌ای را یافت که با ذوق او همخوانی دارد، نه‌تنها در مسیر تبعیت از او دست او را، بلکه پای او را باید ببوسد. ولی باز غفلت نکنیم در تاریخی قرار داریم که به حکمِ «کلّ یومٍ هو فی شأن»، دارای وسعت خاصی است به همان معنایی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در پیام عملیات فتح‌المبین می‌فرمایند: «لكن آنچه انسان را در مقابل رزمندگان جبهه‏ ها و پشتيبانان آنان ... به خضوع وادار مى‏ كند، بُعد معنوى آن است كه با هيچ معيارى نمى‏ توان سنجيد و با هيچ ميزانى نمى‏ توان عظمت آن را دريافت. ما عقب‏ ماندگان و حيرت‏ زدگان، و آن سالكان و چله‏ نشينان و آن عالمان و نكته‏ سنجان و آن متفكران و اسلام‏ شناسان و آن روشنفكران و قلم داران و آن فيلسوفان و جهان‏بينان و آن جامعه‏ شناسان و انسان‏ يابان و آن همه و همه، با چه معيار اين معما را حل و اين مسأله را تحليل مى‏ كنند كه از جامعه مسمومى كه در هر گوشه آن عفونت رژيم ستم‏شاهى فضا را مسموم نموده بود، بازار و مغازه‏ هايش مسموم، خيابان‏ ها و گردشگاه‏ هايش‏ مسموم، مطبوعات و رسانه‏ هاى گروهى‏ اش مفتضح و مسموم، از كودكستان تا دانشگاهش مسموم، و نونهالان و تازه جوانان ما در يك چنين محيطى به جوانى و رشد رسيده بودند كه به حسب موازين و عادت بايد سرشار از مسموميت و فساد اخلاق و عقيدت باشند، كه اگر معلم و مربى اخلاق و مهذب نفوس بخواهد تنها يكى از آن‏ها را با صرف سال‏هاى طولانى متحول گرداند ميسر نگردد، چگونه در ظرف سال‏هاى معدود از بطن اين جامعه و انقلاب - كه خود نيز اگر معيارهاى عادى را حساب كنيم بايد كمك به فساد كند - يك همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله و با تمام وجود داوطلب براى شهادت، جان نثار براى اسلام كه پيران هشتاد ساله و سالكان كهنسال به جلوه‏ اى از آن نرسيده‏ اند، بسازد؟ جز دست غيبى و دستگيرى الهى و تصرف ربوبى، با چه ميزان و معيار مى‏ توان تحليل اين معما كرد؟».

در آخر می‌توان نسبت به این نکته تأمل نمود که آیا مسیر سلوک إلی اللّه در این تاریخ، در چه راهی و با نظر به چه اهدافی محقق می‌شود که بر قله‌ی افتخارآمیز گذشته‌ی سلوکی خود، آینده‌ی خود را معنایی همه‌جانبه بخشیم؟ موفق باشید    

16438
متن پرسش
سلام: با توجه به سخن رهبر که فرمودن روشنگری کنید و با توجه به عملکرد ضعیف دولت در زمینه های مختلف، نظر شما در مورد روشنگری و آگاه کردن مردم از خسارتهای وارده دولت به نظام و کشور و عملکرد دولت چیه؟ بهترین روش روشنگری به چه شکلی هست و به نظر شما در این مورد چگونه به وظیفه خود عمل کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هنوز از نظر تاریخی، در بسیاری موارد خوب و بد خود را نمی‌شناسیم و مردم خود را مناسب اهداف انقلاب اسلامی تربیت نکرده‌ایم. به تعبیر رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» کارهای زمین‌مانده‌ی بسیاری داریم. عین سخنان رهبری که پس از روی‌کار آمدن دولت آقای روحانی در تاریخ 2/2/92 در جمعِ دلسوزان فرهنگی مطرح فرمودند خدمتتان ارسال می‌شود. بسم الله الرحمن الرحیم

دریچه ای به دنیای زیبایی از وضعیت مطلوب فرهنگی

خیلی جلسه شیرین و مطلوبی شد امروز بحمدالله؛ برادران عزیز با بیانات خودشان یک دریچه‌ای باز کردند به یک دنیای زیبایی از وضعیت مطلوب فرهنگی و همچنین نشانه‌های بسیار خوب و امیدوارکننده‌ای را دادند از انگیزه‌های جوشان و متراکمی که در این نسل جوان ما الحمدلله هست. آنچه که بنده وظیفه دارم انجام دهم در درجه اول، شکر خداست. ما خیلی چشم انتظار شما‌ها بودیم در طول چندین سال. خب الحمدلله شماها حدس ما هم همین بود. این دوستان پیشکسوتی که مشاهده می کنید، در یک دوره هایی (که ما خُب از نزدیک این برادران پیشکسوت هنری و فرهنگی را خیلیشان را از نزدیک می شناسیم) در یک دوره‌ای واقعا در اقلیت بودند، در غربت بودند؛ هر کدامشان، چه در دنیای ادبیات، چه در دنیای هنر و بقیه عرصه‌های فرهنگی. امروز خوب شما الحمدلله جوانان آمدید توی میدان و من پیش‌بینی می‌کردم، امیدوار بودم که یک چنین اتفاقی بیفتد. یک وقتی هم در نماز جمعه اشاره کردم، سالها پیش؛ شاید ده - دوازده سال پیش، گفتم که بعضیها می‌گویند ریزش داریم، من هم قبول دارم ریزشها را، اما معتقدم رویش‌ها از ریزش‌ها قویتر و ان شاءالله پربرکت‌تر است. الحمدلله همین هم شده. ان شاء‌الله موفق و موید باشید.

گزارش کم مطلب و پر حجم                                                                                             حسن این گزارش‌‌های شما، هم این بود که پرمطلب و در واقع کم حجم بود؛ یعنی با اینکه حالا مثلا برادرمان آقای حاج حسین یکتا (حدود، نمی دانم چقدر صحبت کردید شما؟ چهل دقیقه) اما خوب به نظرمی رسید که بیش از چهل دقیقه ایشان حرف ریختند توی دایره و به خصوص بیان ایشان هم خوب، خوش بیان، خوش ذوق و خوش تعبیر. (اینها همش امتیازاته) همچنین برادران دیگری که گزارش دادند، آدم احساس می کند که آنچه پشت این گزارشها، پشت این الفاظ، وجود دارد در ذهن‌ها و در دل‌ها، خیلی وسیع‌ترو شاید عمیق‌تر است. حالا وسعتش که قطعی است از آن چیزی که در الفاظ و کلمات بیان می شود.

نگرانی حقیقی بنده، نگرانی فرهنگی است

من اولین مطلبی که می خواهم عرض بکنم به شما این است که در زمینه فرهنگی، که آقای سرلشگر جعفری توضیح دادند، درست از قول بنده نقل کردند که حقیقتا بنده نگرانی ام در طول سالهای متمادی، بیش از نگرانی سیاسی و اقتصاد و اجتماعی، نگرانی فرهنگی بود. علت هم برای شما واضح است، البته برای خیلی‌ها واضح نیست، اما شما خودتان اهل فرهنگید می‌دانید که فرهنگ هواست، اگر این هوا سالم بود یک بدن مستعد با تنفس آن، خوب انرژی می‌گیرد، اگر هوا مسموم بود آدم‌های سالم هم صرف تنفس تو این هوا، مریض می‌شوند. ناتوان می شوند، معلول می شوند، فرهنگ یک چنین حالتی دارد. پشت این ناهنجاری های فرهنگی یک برنامه ریزی احساس می شود.

این نگرانی‌ یک نگرانی به جایی بود. این نگرانی‌های بنده از روی آشنایی و آگاهی و واقعیت‌های جامعه بود، توهمات نبود. آنی که من در مجموع احساس کردم در این سال‌های متمادی این است که، این کار‌های فرهنگی که در واقع ناهنجاری‌های فرهنگی که در گفتار، در آثار فرهنگی و در رفتار مشاهده می‌شود نه اینکه بخواهیم بگوییم که همه‌اش را دشمنان دارند ترتیب می دهند و تزریق می‌کند، این را نمی شود گفت؛

لکن پشت این ناهنجاری‌ها یک برنامه وجود دارد. انسان این را احساس می کند، یعنی این طور نیست! حالا گاهی هستش که فرض بفرمایید در یک جمع، یک آدمی خیال و مست که کارهای عجیب و غریب انجام می دهد، نمی شود گفت که این حرکتی که این آدم‌ ناباب یا مست یا بی خیال انجام داد این را قبلاٌ بهش دستور دادند مثل یک هنرپیشه، که می گویند این کار را بکن انجام داده؛ نه! لکن گاهی اوقات پشت صحنه یک نفر، دو نفر نشسته‌اند، این حرکات را رصد می‌کنند، و آنجایی که باید تشدید کرد، تشدید می‌کنند، آنجایی که بایدتضعیف کرد تضعیف می‌کنند، آن جایی که باید باهم جفت و جور کرد، جفت و جور می‌کنند. یک برنامه ریزی انسان احساس می کند پشت این حوادث فرهنگی وآفتهای فرهنگی که سر راه ما پیدا شده در طول این از افراد و حتی مجموعه‌ها به تنهایی کار بر نمی‌آید، باید یک کار وسیع جبهه ای انجام دادخُب وقتی انسان نقطه مقابل خودش را نگاه می‌کند، یک جبههای می‌بیند. ما در مقابلمان جبهه فرهنگی سیاسی غرب وجود دارد که در دل این جبهه، باز یک جبهه سرمایه‌داری خطرناک و آدم خوار وجود دارد، باز در کنار این، یک جبهه صهیونیستی با اهداف مشخص وجود دارد، باز در کنار این، یک جبهه ارتجاع فکری و خوک صفتی در زندگی بشری وجود دارد، سلاطین و این مسئولان و متولیان امورخیلی از حکومت ها، زندگی حیوانیشان مثل خوک و اهدافشان، اهداف دشمنان و فکرشان، فکرهای متحجر، که این‌ها همه یک مجموعه‌ای را تشکیل دادند در مقابل ما؛ یک جبهه هستند، ما اگر بخواهیم در مقابل این جبهه کار کنیم هم ماباید تنوع داشته باشیم، هم بایدابتکار داشته باشیم، هم باید انگیزه داشته باشیم، هم باید برنامه داشته باشیم، کارمان هدایت شده باشد و این نمی‌شود مگر با تشکیل جبهه. این طرف هم بایستی جبهه تشکیل داد. از افرادو حتی مجموعه‌ها به تنهایی کاربر نمی‌آید، باید یک کار وسیع جبهه ای انجام داد،این کار هم جز با حضورمردم امکان ندارد؛ یعنی ابتکارات مردم خیلی از کارها را میکند.

متشکل کردن تشکل های مردمی ؛ باری بر زمین مانده حالا شما آمارها‌یی دادیدکه برای من جدید بود، من این آمارها را نمی‌دانستم، اما می‌دانستم یک حجم عظیمی از فعالیت‌های مردمی در زمینه های فرهنگ وجود دارد.در طول این سال‌ها به افراد متعددی هم،من تکلیف کردم، که بروید این تشکل های مردمی، این مجموعه ها، این واحدهای مردمی راکه دارند کارفرهنگی خودشان میکنند، بروید اینهارا پیدا کنید، تشویق کنید، متشکل کنید، پشتیبانی ممکن، در حدود ممکن پشتیبانی کنید، نتوانستند. آن کسانی که بنده به آنها تکلیف کردم نتوانستند. یک چنین حرکت عظیمی لازم

است،خوب حالا شما وارد این میدان شدید،این مسئولیت را به عهده گرفتید، بسیار کار خوبی است، بسیار کارتقدم ابتکارات و جوشش های فردی و درونی بر اقدامات متمرکزلوازمی دارد این کار،یک لوازمی دارد که این لوازم را باید رعایت کرد. البته من در همین جا هم به شماعرض بکنم که تقدم ابتکارات اشخاص را و جوشش‌های فردی و درونی آدمهای متنوع رابه آنچه که حالابه صورت متمرکز به ذهن بنده و امثال بنده ممکن است بیاید، این تقدم را من قبول دارم. یعنی معتقدم آنچه که از مجموعه شماها بر میآید راقی‌تر وعمیق‌تر از آن چیزی است که به ذهن من می رسد،لکن چیزهایی هم به ذهن من می آید که میخواهم بگویم که به آن توجه کنید.

آفت شناسی کار جزء واجب ترین کارهاست یک مسئله این است که وقتی شما یک حرکتی به این عظمت را شروع میکنید، کار، خیلی کار بزرگی شماشروع کردید،ابعاد این کار خیلی ابعاد وسیع و بزرگی است.از جمله اولین کارهایی که باید انجام بدهید این است که یکجایی برای آفت‌شناسی این بگذارید. چون کار بزرگ است و وقتی کار بزرگ بود،آفتش هم خسارت‌باراست. از همین اول کار، شما نگاه کنید ببینید این کار وسیع و عظیم شما، چه آفت هایی می تواندپیدا کند. این به نظر من از واجبترین کارها است.اینکه از اول این کار، نگاه کنید این کار عظیم شما چه آفت‌هایی می‌تواند پیدا کند، نه نظر من جزء واجب ترین کارهاست. ماداشتیم؛ مجموعه‌هایی البته نه با این وسعت، که خوب شروع کردند،لکن خوب تمام نکردند؛نمونه‌های ازاین قبیل ما داشتیم، متعدد هم داشتیم.اگر

مراقبت نکنید و از اول آفت‌ها را نبینید با دقت تمام،گرفتار خواهید شد.آفات هم به خصوص در زمینه های فرهنگی تدریجی وارد می شوند. یک‌باره وچشم‌گیر وارد نمی‌شوند، به تدریج میآیند. یک وقت انسان احساس میکند که یک ضربه سختی خورده‌که تدارکش دشوار خواهد بود. این یکی از توصیه های بنده است این چنین کار بزرگ و گسترده ای , پشتوانه فکری و نظری بسیار محکمی لازم دارد

یک توصیه دیگرکه اینهم به نظر من خیلی مهم است، البته شما در گزارش تان اشاره کردید که به این توجه داشتیدمن میخواهم تأکید کنم، این است کهاین چنین کار بزرگ وگسترده‌ای،پشتوانه فکری و نظری بسیارمحکمی لازم دارد.اگر این پشتوانه فکری و نظری رانداشتید،وسط راه ، تشکیلاتتان در درون خودش ممکن است دچار انحراف بشود،دچار رکود و ارتجاع بشود.اگر این پشتوانه فکری وجود نداشته نباشد، این خطرها درکمین شماست.یک کار به شدت قوی وعمیق نظری و نرم افزاری حتما احتیاج دارید. خُب حالا آقایانی را که اشاره کردند آقای جعفری،که اینها پشتوانه اند، اسم آوردند چند نفر از آقایان را، همه شان را تا آنجایی که من می شناسم،بسیار خوبند؛ لکن من وزن این کار عمیق و وسیعی را که شما شروع کردید، خیلی وزن سنگینی می‌بینم که این به نظر من میرسد که این پشتوانه فکری و فرهنگی بایستی خیلی مورد اطمینان باشد. اگرنشد،دچار سطحی نگری میشوید، دچار انحراف می‌شوید. نه این که شما منحرف بشوید،تشکیلاتتان آفت انحراف پیدا خواهد کرد، آفت سطحی نگری پیدا خواهد کرد،آفت تکرار پیدا خواهد کرد،احیانا آفت تحجرهای خطرناک پیدا خواهد کرد. این هم یک نکته ای است که باید به آن توجه بکنید.ببینید چه کاری زمین مانده است ؛ نگاه کنید ببینید خلاء کجاست , آن خلاء را پرکنید

یک نکته ی دیگری که وجود دارد بحث اولویت‌هاست.نگاه کنید ببینید چه کاری زمین مانده است.حالا یک وقتی هست یک مجموعه‌ای دارند کاری را خودشان انجام می‌دهند، شما برای آن نظیری هم سراغ ندارید؛خوب پشتیبانی میکنید اشکالی هم ندارد. چنانچه هرجا ملاحظه کردید این کاری که شما می‌خواهیدانجام دهید قبلاً یک جایی دیگری برای این کار تدارک دیده شده،خوب اقدام اول این است بروید سراغ آنجا،ببینید این تدارک،تدارک کافی و قانع کنندهای هست یا نیست. اگر بود، بار از دوش شما برداشتهاست و شماتوجهتان را به آنجا جلب کنید، تشکیلات و افراد راهم به آنجا ارجاع میدهید. اگر نبود، سعی میکنید تکمیل کنید.کم پیش می‌آید که انسان یک مرکزی را به این شکل پیدا بکند بعد ببیند که صد در صد نمیشود با این همکاری کرد. مجبوریم یک کار تاسیسی به وجود بیآوریم،که البتهمعلوم نیست زیاد از این قبیل مواردپیش بیاید، حالا مثلا فرض کنید نمونه روشن اش کار تبلیغ است که شمااشاره کردید.این که شما به فکر کار تبلیغ هستید خیلی خوب است، لکن دوجور کار است. یک جور کار مثلآن کار حجاب و مدرسهکه ما هیچ جانظیرش را نداریم،یعنی این یک کار کاملاً جدیدی است ودر آن موازی کاری علی الاجاله حالاحالاهاقابل تصورنیست؛به خاطر این که حالا یک زوجی پیدا شدند که مثلا ده تا مدرسه را پوشش میدهند اگر ده تا زوج همراه با اینها شدند، صدتا مدرسه را پوشش خواهند داد،صدتا مدرسه از هزاران مدرسه تو کشور کم، مابقیش هنوزاحتیاج دارد.یا مثلا آن کاری که گفتید مثل فرستادن مبلغ در مترو و جاهایی که گفتید، جدید است و کارهایی است که نظیر ندارد، لکنیک وقت بحث فرستادن مبلغ است، خُب دوستان حوزه و یا همین دوستانی که اشاره کردید تشریف دارندمیداننددر حوزه کارهای تبلیغاتی زیادی انجام می گیرد حتی آنجاها موازی کاری بود، ما به بعضی ازمجموعه ها گفتیم اعزام مبلغ نکنند. بنشینند برای اعزام مبلغ برنامه ریزی کنند. یعنی دیدیم یک خلأیی وجود دارد گفتیم این کار را بکنید. شما نگاه کنید ببنید خلا کجاست، آن خلأ را پر کنید.

یا در زمینه مسائل قرآنی هم همین جور است. تفصیلات را حالا خود شما باید بگردید پیدا کنید. منظور این است که موازی کاری به معنای دوباره کاری درست نیست. حالا نه این که هر کار موازی غلط باشد. نه!گاهی کارهای موازی چون نیاز زیاد است، لازم است، اما دوباره کاریها واضافه‌کاری‌های بی منطق رامواظب باشید پیش نیاید و جلویش را بگیرید.

تو همین کار بسیار خوب سایبری که ایشان اشاره کردند به وجود آمده و کارهای بسیار خوبی انجام گرفته،خوب این مرکزی که تشکیل شد برای سایبری، مراقب باشید ناهماهنگی بوجود نیاید یعنی یک کاری انجام نگیرد که در جایی دیگر هم آن کار دارد انجام می گیرد یعنی کاملا همدیگر را بپوشانند. بنابراین این هم مسئله مهمی است که سرخودتان را خیلی شلوغ نکنید به کارهایی که دیگران هم دارند انجام می دهند و یک گوشه چشمی می تواند خلأیی را یا کمبودی را از آنها پر کند، باز شما خودتان بروید مشغول شوید این خیلی لزومی ندارد، کارهای نشده ونکرده که شما باید انجام دهید خیلی هست. نگاه کنید ببینید اولویت ها چیست. این مجموعه ها را به خودتان وابسته نکنید؛ محاذیری داردیک مطلب دیگر هم این است که شما پشتیبانی های مالیتان خوب است،یعنی امکانات مالی ,یکی از مسائل مهم یک چنین کارهای فرهنگی، مسائل مالی و بودجه و پشتیبانی های اینجوری است. از این جهت شما وضعتان خوب است، دستتان باز است اینطور که من اطلاع دارم و کارهای خوبی انجام می گیرد به خصوص که تشریفات و گرفت وگیریهای تشکیلاتی و بروکراسی در میان نیست،لکن اگر بتوانید به جای کمک مالی، آن جاهایی که ممکن است- یک جاهایی هست که احتیاج به کمک مالی است، بدون آن امکان ندارد کار پیش برود- اما یک جاهایی هست که کمک‌های مالی می‌تواند تبدیل شود به زمینه‌سازی برای روی پا ایستادن این‌ها باشد،که شما خودتان هم گفتید که بعضی ها می گویند که با ما این طور رفتار کنید، درست هم همین است. یعنی شما اگر چنانچه مثلاً وسیله پخش محصولات آنها را فراهم بکنید، اینها احتیاج به کمک مالی شماندارند یعنی به خودتان وابسته نکنید مجموعه ها را، -که من دیروز به مناسبتی این را به آقای جعفری اشاره ای کردم - محاذیری دارد، یعنی در آینده مشکلاتی را برای شما و برای آنهافراهم می‌کند.

تشکیلاتتان را حتی المقدور ستادی نگه دارید و وارد صف نشوید مطلب دیگر این است که تشکیلاتتان را حتی‌المقدور ستادی نگه داریدوحتی‌المقدور وارد صف نشوید،صف را به عهده همین مجموعه‌های مردمی بگذارید. بنشینید تدبیر کنید. هدایت کنید، مدیریت کنید، مدیریت به معنای مورد نظر در این قضایا، نه به معنای تصدی‌گری. در واقع یک مرزی برای خودتانقائل بشوید بین

صف و ستاد؛ و حتی المقدور وارد کارهای عملیاتی نشوید، عملیات را بگذارید به عهده دیگران و شمابنشینید تدبیر کنید. یک کار به این وسعت، به نظر میرسد که اگر بخواهد ادامه پیدا کند، این بیشتر امیدهم خودتان و هم کسانی که با شما مربوط هستند را توجه بدهید به خودسازی یک نکته دیگری هم که لازم است توجه کنید این است که شماها که گردانندگان این کار هستید در بخشهای مختلف، هم خودتان و هم کسانی که با شما مربوط هستند را توجه بدهید به خودسازی، ببینید شما اشاره کردیدبه جهاد اکبر و جهاد اصغر، جهاد اکبر این است، یعنی اگر ما توانستیم، با بت درونی و شیطان درونی مبارزه کنیم در همه این میدان‌ها پیروزیم. اگر آنجا شکست خوردیم و مغلوب شدیم در این میدان‌ها پیروزی پیدا نخواهیم کرد.حالا ممکن است در این میدان‌هاجوله‌ای یک وقت انسان پیدا کند اما دولت حق نخواهدشد، آنجارا بایستی علاج کرد،درونمان را باید درست کنیم. مراقب باشند جوان‌هایی که متصدی بخش‌های مختلف هستند که تقوا را، پرهیزگاری را و پاکدامنی را در درون خودشان تقویت کنند، اینها چیزهای لازمی است. اگر این را ما توجه نکردیم و رعایت نکردیمکمیتمان لنگ خواهد بود در بسیاری جاهای گوناگون، به در زمینه مالی , نظارت مومنانه و نه دیوان سالارانه لازم است در زمینه‌های مالی هم، من اعتقادم این است که همان جاهایی که کمک می کنید و باید کمک کنید یک نظارت مومنانه و نه نظارت دیوانسالارانه لازم است، باید وجود داشته باشد. بالاخره نگاه کنید ببینید چه قدر هزینه می‌کنید، کجا و چطور هزینه می کنید؛ به اینها توجه کنید، این طور نباشد که یک بی‌حساب و کتابی تلقی بشود. نفستان را نفس عمیق قرار بدهید، نگذارید نفستان بین راه قطع بشود کارها، کارهای بسیار مهمی است آنچه که شما به آن همت گماشته‌‌‌اید،مهم این است که کار ادامه پیداکند.نفستان را نفس عمیق قرار بدهید، نگذارید نفستان بین راه قطع بشود. البته این الزاماتی دارد؛ اگر می خواهید نفستان، نفس عمیقی باشد، الزاماتی دارد؛ هم الزامات روحی و معنوی و هم الزامات مدیریتی و تدبیری دارد و اگر چنانچه به این الزامات توجه نشود کار چنانچه باید و شاید ادامه پیدا نخواهد کرد. به هر حال اینها چیزهایی است که باید رعایت کرد. ممکن است من برخی از تذکراتی که لازم هست را بعداً به شما منتقل کنم.

از گسترش نفوذ و کلمه در سطح کشور در مسائل زودبازده، سعی کنید استفاده نشود.

یک چیز مهم که الان به این مناسبت، به خصوص در این برهه زمانی لازم است عرض کنم، از گسترش نفوذ و کلمه در سطح کشور در مسائل زودبازده، سعی کنید استفاده نشود. مثل انتخابات و فلان و اینها.حیف است که کار وسیع فرهنگی را که انسان می خواهد انجام دهد، این را وسیله ای قرار بدهد که در انتخابات یکی جلو بیاید و یکی عقب برود. به نظر من حیف است این تشکیلات را تا جایی که ممکن است صرف این جورکارهای زودبازده کنید. البته من انتخابات را به عنوان مثال گفتم ما باید یک بنیه فرهنگی قوی هم در خودمان , هم در مجموعه نظام و هم در تک تک مردم به وجودبیاوریم این کار‌ها را باید برای تقویت بنیه فرهنگی به کار برد. ما باید یک بنیه فرهنگی قوی هم در خودمان و هم درمجموعه نظام به وجود بیاوریم، هم در تک تک مردم به وجود بیاوریم.ما اگر بخواهیم به آن هدف والایعنی ایجاد یک تمدن اسلامی به معنای حقیقی کلمه ، که در آن هم دنیا است و هم آخرت، هم عزت در ملأاعلی هست و هم عزت در روی زمین است. این آن هدفی است که ما داریم. اگر بخواهیم به این برسیم که این خودش وسیله‌ای است برای تعالیم عنوی روح انسان و عبودیت واقعی که خدای متعال ,ما را برای آن خلق کرده، اگر اینها را بخواهیم دسترسی پیدا کنیم احتیاج داریم خیلی کار بکنیم، خیلی تلاش بکنیم و بنیه قوی لازم داریم برای پیشرفت. باید بنیه فرهنگی خود را قوی کنیم، بنیه آحاد مردم و تک تک مردم را. ان شالله خداوندادامه راه با استحکام زیرساخت‌ها ممکن است سوال مطرح کردید ادامه راه چگونه خواهد بود؟من عرضم این است که ادامه راه با استحکام زیرساخت‌ها ممکن است.اگرچنانچه زیر‌ساخت‌ها را محکم کردید، کار در ادامه آسان خواهد شد.هرچه بی سر و صداتر و بی‌انتساب حرکت کنید بهتر است هرچه بی سرو صداتر حرکت کنید بهتر است.تعبیر چراغ خاموش، که چند نفر از دوستان مطرح کردند تعبیرخوب و درستی است. منتها بعضی کارهایی که گفتید خیلی هم چراغش خاموش نیست. بعضی کارها بروز وظهور بیرونی هم دارد، در یک حدی لازم است، اشکالی هم ندارد، اما هرچه بی‌سر و صدا و بی‌انتساب وجودبارها ما عرض کردیم برخی ها، کار را نکرده، تابلو می‌زنند. از یک جاده ای بنده عبور میکردم نزدیک یک شهری، چند سال همانطور از آنجا عبورمیکردیم یک تابلویی من دیدم روی زمین افتاده، یک چیزی روی آن نوشته اند، روی زمین هم افتاده. امسال افتاده بود، سال قبل افتاده بود، بعد هم نرفتیم ببینیم، شاید تا حالا هم،آدم برود، تابلوی آن بالا باشد و زمین هم همینطور افتاده باشد. این فایده ای ندارد . بعضی جاها هست که هیچ تابلویی هم ندارد اما جوشش کار و حرکت آنجا فراوان است، این با ارزش است.

این کارها را یک جایی آماده کنید من بیایم ببینم حالا این کارهایی هم که اشاره کردید بعضی هایش، چون من ندیدم این کارها، بعضی هایش بد نیست با اینکه وقت هم نمی کنم متأسفانه، متاسفانه بنده مجال اینکه، خودم هم بلد نیستم این کارهای دستی را، برقی را، اینهارا باید بیایند برای ما درست کنند لذاست که کمتر مجال پیدا می کنم، چاره ای نیست جز اینکه برخی از کارها را بینیم ما، هم کارهای پویانمایی را، سرود و از این چیزهایی که اشاره کردند یا آن برنامه پانصد شبانه روز را، یا یک روز آماده شده را، بد نیست اینها را یک نگاهی بکنیم، بد نیست اینها را یک جایی آماده کنید من بیام ببینم. بد نیست آدم دلش خوش بشود. ما که شماها را دعا می‌کنیم اما خوب وقتی آدم می بیند گرمتر دعا می‌کند. انسان گرمتر دعای عاقبت به خیری می‌کند. والسلام .  موفق باشید

 

16383
متن پرسش
سلام استاد عزیز: با توجه به کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) و کتاب عقل و ادب ادامه انقلاب اسلامی 1. با توجه به سلوکی که در این تاریخ به جهت اشراقی که به قلب حضرت روح الله شده بود و ادامه آن سلوک توسط مقام معظم رهبری می باشد قبل از انقلاب حضرت روح الله این سلوک ذیل شخصیت چه کسی بود؟ به چه معنا؟ 2. آیا می توان گفت در زمان غیبت و در هر تاریخ و زمانه ای خدا با اشراق در قلب یکی از اولیا خاص خود زمینه سلوک در ذیل آن شخصیت و رسیدن به لقا الله را فراهم می کند؟ 3. سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) با وجود امام زمان (عج) حاضر و ناظر و سبب متصل عرض و سماء به چه معنایی می باشد و چه رابطه ای بین آنهاست؟ لطفا کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت ....» ملاحظه فرمودید در هر قرنی، عدولی از امت محمد«صلوات‌اللّه علیه‌وآله» به صحنه می‌آید. بنابرای لازم نیست که از این جهت حضرت امام به این معنا، سلوکی ذیل شخصیتی داشته باشند 2- همین‌طور است که می‌فرمایید 3- مظهر ارتباط ما در این تاریخ، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و سلوکی است که ایشان در مقابل ما گشودند. مثل آن‌که شما در حال حاضر نور سخنان مولایمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را در کلمات نایب الامام حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه‌تعالی» می‌یابید. موفق باشید

16371
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: طاعات شما در این عید یک ماهه ان شاءالله به انس شما بیفزاید. 1. در مورد پاسخگویی به سوالات کاربران در حال انجام وظیفه هستم و دعای خیر شما را هم نیاز دارم که بتوانم به درستی انجام وظیفه کنم. 2. استاد، شما بارها فرموده اید انسان پس از توبه مثل روز اول می شود، و ما هم این را با جان و دل پذیرفته ایم، ولی هر چقدر که در منازل سلوک دقیق تر می شوم و مطالعاتم بیشتر می شود، دارم به این نتیجه می رسم که: با عدل خدا منافات دارد که مرا که گناهکار هستم با کسی که کمتر گناه کرده و یا گناه نکرده به منزلی یکسان برساند آن هم با یک شدّت. در رسیدن به منازل بالا شکی نیست که انجام می پذیرد ولی صحبت سر کیفیّت رسیدن است. حضرت امام (ره) در حدیث هفدهم از کتاب «اربعین حدیث» می فرمایند: و نیز به یک نکته مهمه باید توجه داشت و آن اینست که شخص تائب پس از توبه نیز، آن صفای باطنی روحانی و نور خالص فطری برایش باقی نمی ماند، چنانچه صفحه کاغذی را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند، البته به حالت جلای اولی باز نمی گردد. در جای دیگر حضرت امام (ره) در مورد حدیثی صحبت می کنند که وقتی انسان گناهی انجام می دهد، مقداری از عقل او زایل می شود و (لایرجو الی الأبد)، تا ابد برنمی گردد! اولا قسمت اول را چگونه حل کنیم؟ ثانیا طبق فرمایشات حضرت امام (ره) در مورد حقیقت عقل و این حدیث شریف چگونه جمع می شوند؟ 3. در این ماه مبارک رمضان، بنده بحمدلله در بسط شدیدی هستم، این بسط از همان شب اول سراغم آمده، اگر توصیه ای دارید مرحمت بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن دو نکته‌ای که از حضرت امام نقل کردید آن دو روایت متذکر آن است که انسان‌ها به امید توبه، نسبت به ارتکاب گناه سهل‌انگاری نکنند. ولی اگر واقعاً به گناهی که انجام داده‌اند پشت نمایند، نه‌تنها «انّ الحسنات یذهبن السیئات» برایشان محقق می‌شود بلکه قاعده‌ی «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا» برای او جاری می‌شود. عرایضی جدای از آن‌چه قبلاً عرض شده ندارم. موفق باشید

16365
متن پرسش
بزرگوار سلام: برای هدایت فردی که گرفتار ظلمت زمانه شده چکار کنیم؟ واقعا و قلبا می خواهیم از مسیر برگردند ولی دنیایی که درش سیر می کنند خیلی براشون جذابیت داره با دنیای انس با آموزه های دینی متفاوت است با توجه به اینکه افراد دیگر را هم بدنبال خود می کشند و متاسفانه از فرزندان قشر مذهبی هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌همه ظلماتی که در صحنه است در آن حدّ که انسان‌ها را در عمیق‌ترین زشتی‌ها فرو می‌برند، فراموش نفرمایید که در مقابل آن، نورِ خاصی از طریق توحید انقلاب اسلامی به صحنه آمده است که انسان‌ها را در اوج عرفان سالکانِ ره‌رفته راهنمایی می‌کند و لذا است که ما در چنین گذرگاه انتخاب باید بدانیم اگر انتخاب راهِ نور مشکل است ولی برکات آن غیر قابل تصور است. موفق باشید 

16358
متن پرسش
با سلام: ببخشید به تازگی با یکی که اطلاعاتی در عرفان و فلسفه دارد آشنا شدم که خیلی طرفدار علامه طهرانی است و میگه علامه طهرانی از بزرگترین عرفاست و اسفار اربعه عرفانی را طی کرده است. آیا به نظر شما ایشون درست می گوید؟ بعد هم میگه علامه ذوالفنون حسن زاده املی روحی فداه، از شاگردان عرفانی ایشون بوده؟ آیا شما از این ماجرا اطلاع دارید که صحیح است یا نه؟ آخه هر چه در اینترنت گشتم همچین چیزی پیدا نکردم. (لطفا اگر امکان دارد هرچه زود تر پاسخم را بدهید) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد که متأسفانه در این امر یک‌نوع فرقه‌گرایی احساس می‌شود و مسلّم آیت اللّه حسن‌زاده شاگرد آیت اللّه حسینی طهرانی نبوده‌اند، بلکه مثل بقیه‌ی علماء برای ایشان احترام قائل بودند. در جزوه‌ی «روحیه‌ی تمدّن‌سازی و عرفان اسلامی» عرض شده هنر عرفا در هر عصر نظر به حضرت حق است به نحوه‌ حضوری، یعنی به آن نحوی که طبق قاعده‌ی «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» خداوند در مظاهر تجلی می‌کند و اصلی‌ترین تجلی خداوند که مادرِ همه‌ی تجلیات است تجلی بر قلب امام عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است و به تبع آن تجلی بر زعیمی که با تمام وجود در ذیل امام عصر قرار دارد و مجلای اراده‌ی او در آن تاریخ است و در این رابطه در کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر زمانه» عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که اگر در این تاریخ می‌خواهید حضور عرفانی برایتان خاطره نباشد و حقیقتاً عارفانه در عالم حاضر باشید باید در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سلوک کنید. موفق باشید

16329
متن پرسش
استاد سلام علیکم و رحمه الله: مشکل امروز انقلاب چیست که مردم اینقدر ضعیف شده اند و آمارهای خودکشی و اهانت به مقدسات بالا رفته؟ و چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل یک کلمه بیشتر نیست و آن غفلت از وظیفه‌ای است که مردم نسبت به هدیه‌ی الهی یعنی انقلاب و رهبری دارند و عملاً تقاسِ این غفلت را به صورت‌های مختلف در حال پس‌دادن هستند. موفق باشید

16334
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را پیشاپیش تبریک عرض می کنم و التماس دعا دارم. استاد عزیز! ما با جریانی که همچنان آقای احمدی نژاد و دولت ایشان را به تهمت انحراف می کوبد چه کنیم؟ دو روز پیش جناب حجة الأسلام یا دکتر رضا غلامی مؤسس و رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا سخنرانی با عنوان «خطر ظهور نوفرقانیسم» داشتند که متن آن نیز در صفحه ایشان در سایت و کانال تلگرامی عصر اندیشه متعلق به آقای فضلی نژاد منتشر شد. در این مقاله ایشان آقای احمدی نژاد را متهم به نوفرقانیسم کرده اند و نسبت به خطر احیاء آن هشدار داده اند. مقاله طبیعتا با واکنش منفی علاقه مندان به آقای احمدی نژاد مواجه شد و اتفاقی عجیبی که امروز افتاد این بود که آقای هاشمی وزیر بهداشت دولت اعتدال با انتشار یادداشتی در تأیید نگاه آقای غلامی و اتهام ایشان به آقای احمدی نژاد به کمک ایشان آمدند! آنچه که ماجرا را پیچیده تر می کند این است که تز فرقانی بودن آقای احمدی نژاد را پیشتر از این مهدی قوچانی در مهرنامه نیز مطرح کرده بود و ریشه های این پدیده در تاریخ ایران را حتی به دروس آیت الله خامنه ای در دهه 40 و 50 کشانده بود! در آن مقاله عجیب، ریشه های گروه های متنوعی از جمله فدائیان اسلام، فرقان، مجاهدین خلق، مؤتلفه و بنی صدر همگی به رویکرد سلفی گری و بنیاد گرایی شیعی یا آن چه وی آن را «توحید سیاسی» می نامد منتسب شده است و این گروه را با جریان سلفی و تکفیری در جهان اهل سنت یک کاسه کرده است! در مقاله ایشان حتی نهضت خود امام خمینی (ره) و به طور غیر مستقیم شخص امام خمینی نیز از این اتهام انحراف عقیدتی (توحید و سلفی گری سیاسی) مبری نمانده بود! ظاهرا با ماجرای بسیار پیچیده ای رو به رو هستیم! در جریان اتهام زنی به آقای احمدی نژاد با اتهاماتی چون تندروی و روحانیت ستیزی، از یک طرف امثال آقایان هاشمی و روحانی و موسوی و اصلاح طلبان لیبرال و اصولگرایانی چون آقای لاریجانی هستند از طرف دیگر شخصیت های موجه و وزینی چون آیت الله مصباح و علامه جوادی آملی و نزدیکان ایشان مثل همین آقای غلامی و بعضی از مراجع تقلید و حتی حسین شریعتمداری و فضلی نژاد، و آنچه همه اینها را عجیب تر می کند این است که جریان تخریب و عناد علیه آقای احمدی نژاد در خارج را با سعودی ها و صهیونیست ها و آمریکا و انگلیس می شناسیم!! و عجیب تر این که مقام معظم رهبری با حمایت بی سابقه خود از آقای احمدی نژاد در برابر تمام این جریان ناهمگن قرار می گیرند که فصل مشترکشان عناد و نفرت از آقای احمدی نژاد است!! آری در تبیین این وضعیت عجیب می توانیم مثل بعضی طرفداران سطحی نگر آقای احمدی نژاد بگوییم: ببینید چگونه جریان لیبرال و «روحانیت ارتجاعی» و «اصولگرایان متحجر» با امپریالیسم و صهیونیسم دست به دست هم دادند برای زمین زدن یک آهنگرزاده عدالت خواه!! اما ماجرا همان طور که می دانیم بس پیچیده تر از این تحلیل های سطحی نگرانه است که به جای این که دردی را درمان کند و عقده ای را تسکین دهد بیشتر به دشمنی و اختلاف و حتی تأیید اتهامات آنها کمک می کند! به نظر می رسد باید کسانی پیش قدم شوند و این کلاف سردرگم را باز کنند و در ماجرای آقای احمدی نژاد و عشق و نفرت و صف بندی های سیاسی عجیبی که او برانگیخت تأمل و تحقیق کنند و جوانب موضوع را روشن کنند چرا که استمرار این کلاف سردرگم ظاهرا به ضرر انقلاب است چنان که همان طور شاهد بودیم شکست تبلیغاتی آقای احمدی نژاد در نهایت به تقویت جریان غرب گرا و استکبار خارجی منتهی شد و همچنین به نوعی باعث بی حسی افکار عمومی در برابر انحرافات و ضعف های جدی دولت فعلی شده است! با توجه از بذل عنایت جناب عالی با التماس دعای خیر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بعضی از جریان‌های علاقه‌مند به آقای احمدی‌نژاد مسیر افراط را پیش گرفته‌اند و ضعف‌های ایشان را نادیده می‌گیرند، و حالتِ مریدی و مرادی به میان آمده است؛ بحثی نیست. تا آن‌جایی که یکی از این مریدها به بنده می‌فرمودند چون شما دفاع همه‌جانبه از آقای احمدی‌نژاد نمی‌کنید، زبان‌تان زبان شیطان است. البته این، عمومیت ندارد. و در این‌که جبهه‌ی مخالف آقای احمدی‌نژاد به هیچ‌وجه انصاف را رعایت نمی‌کند و حتی بعضاً عقده‌گشایی می‌نمایند و برنامه‌های آقای احمدی‌نژاد را که به نظر بنده به اهداف انقلاب نزدیک‌تر است را، نیز مانع برنامه‌های خود می‌دانند بحثی نیست. تازه موضوع آقای قوچانی و آن مقاله که بنده نیز دیده‌ام، مسمومیت خاص خود را دارد. با این‌همه اگر بتوانیم در این فضا و در زیر سایه‌ی وظیفه‌ی «تبیین» راهی را نشان دهیم که رهبری معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در 14 خرداد امسال مطرح کردند، با تأکید بر روح انقلابیِ انقلاب و درست‌نشان‌دادنِ شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و روحیه‌ی انقلابی آن مرد الهی، انقلاب به‌خوبی از بین این گذرگاه‌ها و موانع عبور می‌کند و به لطف الهی ادامه می‌یابد. این‌ها در توهّم برگشتِ آقای احمدی‌نژاد به هر در و دیواری می‌زنند و بیشتر بدمستیِ خود را ظهور می‌دهند و با تعمق و تبیینِ اهداف اصلی انقلاب، نه‌تنها از این افراد حتماً عبور خواهیم کرد، مسلّم انقلاب با احمدی‌نژاد دیگر در مسیر تحقق اهداف خود جلو می‌رود. موفق باشید

16319
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود»، شما فرمودید که باید معرفی به دین و دیانت حالت حضوری داشته و حالت حصولی صرف نباشد و از طرفی فرمودید که دعوت به حق فقط باید در حد معرفی حق توسط شخص صورت گیرد و صورت جدلی نداشته باشد که نظر اشخاص گاهی تغییر نمی کند و با توجه به اینکه در اصل نور علم و ایمان را خدا می دهد و ما بصورت صرفا حصولی نمی توانیم کامل بدست آوریم، آیا می توانیم اینطور برداشت کنیم که جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی فقط به عنوان یک علت معده که فقط شرایط را فراهم می آورد که انسانها راحت تر طبق فطرتشان عمل کنند، و نه اینکه همه کاملا انسانهای بزرگ دینی باشند برداشت کرد؟ آخه امروزه برخی از آدمها را می بینیم که به اشتباه کوچکترین اشتباهاتی که در کشور ما رخ می دهد را بر گردن اسلام انداخته و ظلم بزرگی به این دین بزرگ کرده و برای فهم خودشان و فهم دیگران از اسلام سدی بزرگ را جلوی فهم خودشان و دیگران می کشند. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. حتی در زمان حاکمیت حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» تنها زمینه فراهم می‌شود تا اگر کسی بخواهد راه درست را انتخاب کند شرایط برایش فراهم باشد. با این تفاوت که در زمان آن حضرت، ظالمان در هیچ‌جای دنیا حاکم نیستند. ولی در هر حال انتخاب از مردم گرفته نمی‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی